رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مناسبت'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

19 نتیجه پیدا شد

  1. irsalam

    مناسبت های سال 1400

    مناسبت های ماه فروردین ۱ فروردین جشن نوروز/جشن سال نو ۲ فروردین عیدنوروز ۳ فروردین عیدنوروز ۴ فروردین عیدنوروز ۵ فروردین ولادت علی اکبر علیه السلام و روز جوان [ ١١ شعبان ] ۶ فروردین روز امید، روز شادباش نویسی ۶ فروردین زادروز آشو زرتشت، اَبَراِنسان بزرگ تاریخ ۷ فروردین روز جهانی تئاتر [ 27 March ] ۹ فروردین ولادت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه و جشن نیمه شعبان [ ١٥ شعبان ] ۱۰ فروردین جشن آبانگاه ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی ۱۳ فروردین جشن سیزده به در ۱۷ فروردین سروش روز،جشن سروشگان ۱۸ فروردین روز جهانی بهداشت [ 7 April ] ۱۹ فروردین فروردین روز،جشن فروردینگان ۲۳ فروردین روز دندانپزشک ۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری ۲۹ فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران ۳۰ فروردین روز علوم آزمایشگاهی، زاد روز حکیم سید اسماعیل جرجانی
  2. irsalam

    مناسبت های سال 1393

    ۱ خرداد روز بهره وری و بهینه سازی مصرف؛روز بزرگداشت ملاصدرا ۳ خرداد فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس و روز مقاومت، ایثار و پیروزی ۴ خرداد شهادت امام موسی کاظم علیه السلام [ ٢٥ رجب ] ۶ خرداد خرداد روز،جشن خردادگان ۶ خرداد مبعث رسول اکرم [ ٢٧ رجب ] ۱۱ خرداد ولادت سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام [ ٣ شعبان ] ۱۲ خرداد ولادت ابوالفضل العباس علیه السلام و روز جانباز [ ٤ شعبان ] ۱۳ خرداد ولادت امام زین العابدین علیه السلام [ ٥ شعبان ] ۱۴ خرداد رحلت حضرت امام خمینی ۱۵ خرداد قیام 15 خرداد ۱۵ خرداد روز جهانی محیط زیست [ 5 June ] ۱۹ خرداد ولادت علی اکبر علیه السلام و روز جوان [ ١١ شعبان ] ۲۰ خرداد روز جهانی صنایع دستی [ 10 June ] ۲۳ خرداد ولادت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه و جشن نیمه شعبان [ ١٥ شعبان ] ۲۵ خرداد روز گل وگیاه ۲۷ خرداد روز جهاد کشاورزی ۲۷ خرداد روز جهانی بیابان زدایی [ 17 June ] ۲۹ خرداد درگذشت دکتر علی شریعتی ۳۱ خرداد شهادت دکتر مصطفی چمران
  3. irsalam

    به مناسبت بزرگداشت شیخ اشراق

    شیخ اشراق [align=justify] هشتم مرداد در کشور ما روز بزرگداشت سهروردی است. به همین مناسبت نگاهی کوتاه به زندگی و آرای فلسفی این حکیم ایرانی خواهیم داشت. یکی از فلاسفه بزرگ مسلمان، شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی سهروردی معروف به "شیخ اشراق"، بنیانگذار حکمت اشراق است که ۸۴۱ سال پیش می زیسته است. وی در سال ۵۴۹ هجری قمری در روستایی به نام سهرورد در حوالی همدان دیده به جهان گشود. حکمت و اصول فقه را در شهر مراغه نزد مجدالدین جیلی -استاد فخر رازی- آموخت، سپس به مرکز علمی آن زمان یعنی شهر اصفهان رفت تا نزد ظهیرالدین فارسی، علم منطق را بیاموزد و تحصیلات خود را به مراحل عالی برساند. در همین سفر بود که برای نخستین بار با افکار ابن سینا آشنا شد. وی بعد از اتمام تحصیلات به خارج از ایران سفر کرد که در مسیر این سفر با تصوف و عقاید صوفیه آشنا شد و به همین سبب زمان های درازی را به عبادت و اعتکاف گذراند و با شیوه اهل تصوف انس گرفت. سپس چند سالی را در عراق و شام به مطالعه گذراند. شیخ در سن ۳۰ سالگی به شهر حلب (واقع در سوریه امروزی) رفت و با حاکم شهر الملک الظاهر مالوف شد و به درخواست وی، درس و بحث خود را در مدرسه حلاویه آغاز کرد. مدتی بعد از این، در مناظره هایی که با برخی از عالمان شهر داشت با بیان بی باکانه عقاید خود از سوی علمای قشری وقت، مورد مخالفت قرار گرفت. عناد ایشان نسبت به شیخ تا بدانجا بالا گرفت که از الملک الظاهر خواستند وی را دستگیر کند اما حاکم با این موضوع مخالفت کرد. سرانجام ایشان با ارسال شکواییه به صلاح الدین ایوبی خواستار مجازات شیخ به جرم معاندت با شرایع شدند به همین سبب به امر صلاح الدین ایوبی (پدرالملک الظاهر)، شیخ سهروردی دستگیر شد و علی رغم میل الملک الظاهر، در حدود سن ۳۸ سالگی به طرز مرموزی در زندان به قتل رسید. سهروردی، برای تبیین و تعریف مبانی فلسفه اشراقی خود، چهار کتاب یعنی التلویحات، المشارع و المطارحات، المقاومات و حکمه الاشراق را به رشته تحریر درآورد. هیاکل النور، رساله عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، روزی با جماعت صوفیان و رساله فی حاله الطفولیه از دیگر آثار مشهور اوست. سهروردی علی رغم آنکه فیلسوف است، به نوعی صوفی و عارف مسلک محسوب می شود، وی کتابی (کلمه التصوف) نیز با همین عنوان دارد لکن این کتاب بیش از آنکه مربوط به عقاید متصوفه باشد، درباره مسائل علم الهی است. سهروردی با وجود عمر کوتاه خود، ۳۷ کتاب به عربی و ۱۳ کتاب به فارسی نگاشته است که نمایانگر نبوغ بالای این دانشمند جوان ایرانی است. در این قسمت خوب است که با عقاید و آرای فلسفی شیخ بیشتر آشنا شویم; برای همین ابتدا بهتر است نگاهی اجمالی به تقسیم بندی فلسفه و فلاسفه اسلامی داشته باشیم. حکمت در واقع واژه ای عربی است که معادل آن در زبان فارسی فلسفه است و فلسفه بر دو قسم است: نظری و عملی. از سوی دیگر فیلسوفان مسلمان به دو دسته مشخص تقسیم می شوند. فلسفه اشراق را شیخ سهروردی بنیان نهاد و برای ایجاد آن به آموزه های قرآن کریم، حکیمان ایران باستان و افکار افلاطون توجه ویژه ای داشت تا آنجاکه در مقدمه کتاب حکمه اشراق، افلاطون را "رئیس اشراقیون" می نامد. در فلسفه اشراق، برای تحقیق در مسائل فلسفی -بخصوص حکمت الهی- تنها استدلال و تفکرات عقلی کافی نیست و سلوک قلبی، مجاهدات نفس و تصفیه آن نیز برای کشف حقایق ضروری و لازم است. در مقابل فلاسفه اشراق، فلاسفه مشائی قرار دارند که به نوعی پیرو ارسطو هستند. شیخ الرئیس ابوعلی سینا آغازکننده این مسیر در میان فلاسفه مسلمان است. در فلسفه مشا»، ابزار کشف حقیقت، صرفا استدلال است و این بزرگترین نقطه تقابل بین فلسفه مشا» و اشراق است. سهروردی علی رغم تسلط به فلسفه مشا»، بخاطر همین تفاوت از منتقدین سرسخت حکمت مشائی شد. شیخ، منشا» کل هستی را "نورالانوار" می داند که قائم به ذات و بی نیاز به علت است و وجود هر چیز دیگری را عرضی و ممکن الوجود می شمارد. حکمت اشراق به مانند عرفان صوفیه، بر ذوق و کشف استوار است و شیخ آن را حاصل خلوت خویش می داند. فلاسفه برای بیان تجربیات خود عموما از دو زبان استفاده می کنند زبان اول، همان زبان فلسفی عادی است که با توجه به علوم ظاهری (صوری) شکل می گیرد و زبان دوم زبان تمثیل است که شیخ اشراق این زبان را گویاترین زبان برای بیان تجربیات فلسفه اشراقی می داند. سهروردی مراحل چهارگانه فلسفه اشراق را بدین صورت شرح داده است; اول; تزکیه نفس و آماده شدن برای مکاشفه و درک بارق الهی دوم; مشاهده انوار الهی و کسب انوار سانحه که مبنای شناخت و علم را تشکیل می دهند. سوم; مرحله ساختمان علم صحیح، در این مرحله فیلسوف از حکمت بحثی و علم صوری استفاده کرده و تجزیه خود را که در مراحل قبل درک نموده در نظام صوری-برهانی تحلیل می کند. و چهارم; مرحله تدوین حاصله از کل مراحل قبل است. [/align] محسن رنجبر
  4. irsalam

    مناسبت های 12 ماه سال 1391

    فروردین ۱۳۹۱ ۱ فروردین جشن نوروز/جشن سال نو ۲ فروردین عيدنوروز ۳ فروردین عيدنوروز ۴ فروردین عيدنوروز ۶ فروردین روز اميد،روزشادباش نويسي ۹ فروردین ولادت حضرت زينب سلام الله عليها و روز پرستار و بهورز [ ٥ جمادي الاولي ] ۱۰ فروردین جشن آبانگاه ۱۲ فروردین روزجمهوري اسلامي ايران ۱۳ فروردین جشن سيزده بدر ۱۷ فروردین سروش روز،جشن سروشگان ۱۹ فروردین روزجهاني بهداشت [ أفريل 7 ] ۱۹ فروردین فروردين روز،جشن فروردينگان ۲۵ فروردین روزبزرگداشت عطارنيشابوري ۲۹ فروردین روزارتش جمهوري اسلامي
  5. irsalam

    مناسبت های انقلاب اسلامی ایران

    ورود حضرت امام خمینی(ره) به میهن؛ دوازدهم بهمن 57 تاریخ: 1357/11/11 امام خميني پس از سالها دوري و تبعيد ساعت 9 و 33 دقیقه صبح روز دوازدهم بهمن ماه سال 57 به كشور بازگشت. ايران اسلامي شاهد بزرگترين و تاريخيترين استقبال بود. حضور ميليوني مردم كه صف مستقبلين را از فرودگاه تهران تا بهشت زهرا امتداد داده بود، حاكي از عشق و علاقه بينظير آنها به رهبر خويش بود. حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پيامي خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشكر از آنها خداحافظي كردند. امام خميني پس از اقامه نماز در كف هواپيما، روي دو پتو با آرامش خوابيدند. اين در حالي بود كه همه علاقمندان، دوستداران و نزديكان ايشان، نگران انجام اين پرواز بودند. خطر انهدام هواپيما و يا ربودن آن در آسمان چيزي بود كه همه را تا لحظه فرود آن در فوردگاه تهران، نگران ساخته بود. با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فرياد «الله اكبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. مستقبلين با خواندن سرود «خميني اي امام»، اشكهاي مشتاقان را بر گونههايشان جاري كردند. حضرت امام طي بياناتي در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر ميكنم. عواطف ملت ايران به دوش من بارگراني است كه نميتوانم جبران كنم. ايشان ضمن اشاره به اينكه طرد شاه از كشور قدم اول پيروزي بود، همگان را به وحدت كلمه و ادامه مبارزه تا قطع كامل ريشههاي فساد ترغيب كردند. ايشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند. حضرت امام در اولين سخنراني خود در ميان انبوه مستقبلين مشتاق در بهشت زهرا، گفتند: من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست دادهاند ميافتد، سنگينياي در دوشم پيدا ميشود كه نميتوانم تاب بياورم. محمدرضا پهلوي فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد و قبرستانهاي ما را آباد. ايشان اضافه كردند: من دولت تعيين ميکنم، من توي دهن دولت ميزنم ... من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين ميكنم. من به ارتش يك نصيحت ميكنم و يك تشكر ..... [ما] ميخواهيم ارتش مستقل باشد. آقاي ارتشبد شما نميخواهيد؟ آقاي سرلشكر شما نميخواهيد مستقل باشيد؟ و اما تشكر ميكنم از قشرهايي كه متصل شدند به ملت. * متن کامل بیانات امام خمینی در بهشت زهرا بسم الله الرحمن الرحیم ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها كه اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود كه نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشكر از این ملت بكنم كه همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارك و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می كنم و در غم آنها شریك هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می كنم. من به جوان هائی كه پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می كنم. خوب، ما حساب بكنیم كه این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید كه از آنوقتی كه صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند كه مستحق این عقوبات شدند ملت ما یك مطلبش این بود كه این سلطنت پهلوی از اول كه پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی كه در سن من هستند، می دانند و دیده اند كه مجلس موسسان كه تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس كردند و با زور، وكلای آن را وادار كردند به اینكه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یك امر باطلی بود، بلكه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینكه ما فرض می كنیم كه یك ملتی تمامشان رای داند كه یك نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لكن اگر چنانچه یك ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینكه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می كند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید كه زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند. ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه - بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است. حالا می آئیم سراغ دولت هائی كه ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی كه ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وكلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وكلا. شما الان اطلاع دارید كه در این مجلسی كه حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید كه در تهران سكنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می كنم كه آیا این وكلائی كه در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید كه اینها را خودتان تعیین كنید اكثر این مردم می شناسند این افرادی را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی كه در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینكه حقوق هر فرض كنید كه وكیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم كه در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی كه ناشی می شود از یك شاهی كه خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وكلائی كه تعیین كرده است غیرقانونی است، دولتی كه از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را كه داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند كه این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند كه ما این وكلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا كسی كه خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود كه قانونی باشد ما می گوئیم كه شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می كنیم كه دولتی كه به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می كند، حتی خودش قبول ندارد كه قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی كه دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت كه غیرقانونی است، حالا چه شده است كه می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وكلا بپرسید كه آیا شما را ملت تعیین كرده است هر كدام ادعا كردند كه ملت تعیین كرده است، ما دستشان را می دهیم دست یك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می كنیم كه این آقا آیا وكیل شما هست، شما او را تعیین كردید حتما بدانید كه جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یك ملتی كه فریاد می كند كه ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است كه یك قبرستان شهید برای ما درست بكنند، در تهران، یك قبرستان هم در جاهای دیگر من باید عرض كنم كه محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار كرد و همه چیز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان های ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحیه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است كه اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یك دولت این كار را می تواند بكند و نه یك قشر از اقشار مردم این كار را می توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه كنید، به اسم اینكه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان كنیم، اصلاحات ارضی درست كردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد كه بكلی دهقانی از بین رفت، بكلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این كار را كرد تا بازار درست كند از برای آمریكا و ما محتاج به او باشیم در اینكه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل كه دست نشانده آمریكاست بیاوریم. بنابراین كارهائی كه این آدم كرده به عنوان اصلاح، این كارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یك لطمه ای بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بكنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری كه جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینكه یك مدتی در اینجا یك نیمه تحصیلی كردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بكنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است كه این دانشگاه را داریم لكن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نكرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم. این آدم به واسطه نوكری كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلویزیونش مركز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراكزی كه اجازه دادند برای اینكه باز باشد، مراكز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشی بیشتر از كتابفروشی است، مراكز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مركز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مركز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی كه در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما كی مخالفت كردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی كه از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مركز چیزی كه باید از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سینما یكی از مظاهر تمدن است كه باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید كه جوان های ما را اینها به تباهی كشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت كرده اند به مملكت ما. و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریكا و غیر از آمریكا دادند، آنی كه به آمریكا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست كردن برای آقای آمریكا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست كردیم. آمریكا با این حیله كه این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست كرد یعنی اسلحه آورده اینجا كه ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بكند، باید مستشارهای آنها باشند، باید كارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت كه این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا كرده بود، عمر سلطنتی پیدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، این ملت بكلی ساقط شده بود و باید عملگی كند برای اغیار. ما كه فریاد می كنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینكه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یك از اقشار ملت كارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او كه باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه می كنیم. من دولت تعیین می كنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می كنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می كنم، من به واسطه اینكه ملت مرا قبول دارد (تكبیر حضار) این آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریكا از این پشتیبانی كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتیبانی بكنید، انگلیس هم از این پشتیبانی كرده و گفته است كه باید از این پشتیبانی بكنید. یك نفر آدمی كه نه ملت قبولش دارد نه هیچ یك از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می كنند، از این حرف ها هم می زنند لكن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید كه در یك مملكت كه دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی كه ما می گوئیم، دولتی است كه متكی به آرای ملت است، متكی به حكم خداست، تو باید یا خدا را انكار كنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینكه به امر آمریكا و اینها وادار كند یك دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام كند. ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا كنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت كه محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می كشند، ستاد درست كرده مردیكه در آن جائی كه هست، روابط دارند درست می كنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی كه همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به كام آمریكا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارك و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می كنم بر همه ما واجب است كه این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی كه اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بكنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یك حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بكنیم. و من باید یك نصحیت به ارتش بكنم و یك تشكر از یكی از اركان ارتش، یك قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی كه می كنم این است كه ما می خواهیم كه شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می كشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر كشیدند، می خواهیم كه ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید آقای سرلشكر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوكر باشید من به شما نصحیت می كنم كه بیائید در آغوش ملت، همان كه ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریكا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما كه این حرف را می زنیم كه ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است كه بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید كه چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی. و اما تشكر می كنم از این قشرهائی كه متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی كشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ كردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشكر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی كه در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تكلیف شرعی، ملی، كشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را كردند ما از آنها تشكر می كنیم و به اینهائی كه متصل نشدند می گوئیم كه متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از كفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این كار را بكنید، رها بكنید این را، خیال نكنید كه اگر رها كردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است كه شماها یا كسان دیگر درست كرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ می كنیم و ما می خواهیم كه مملكت، مملكت قوی باشد، ما می خواهیم كه مملكت دارای یك نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لكن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی كه دیگران سرپرستی اش را بكنند و دیگران فرمان به آن بدهند. والسلام علیكم ورحمت الله وبركاته
  6. Captain_K2

    پوستر های زیبا به مناسبت محرم 90

  7. irsalam

    مناسبت های 12 ماه سال 1390

    فروردین 1390 ۱ فروردین جشن نوروز/جشن سال نو ۲ فروردین عيدنوروز ۳ فروردین عيدنوروز ۴ فروردین عيدنوروز ۶ فروردین روز اميد،روزشادباش نويسي ۱۰ فروردین جشن آبانگاه ۱۲ فروردین روزجمهوري اسلامي ايران ۱۳ فروردین جشن سيزده بدر ۱۷ فروردین سروش روز،جشن سروشگان ۱۸ فروردین روزجهاني بهداشت ۱۹ فروردین فروردين روز،جشن فروردينگان ۲۰ فروردین ولادت حضرت زينب سلام الله عليها و روز پرستار و بهورز ۲۵ فروردین روزبزرگداشت عطارنيشابوري ۲۹ فروردین روزارتش جمهوري اسلامي
  8. ابوالقاسم عارف قزوینی جنسیت: مرد نام پدر: ملا هادی وکیل تخلص: عارف تولد و وفات: (۱۲۵۹ -۱۳۱۲) قمری محل تولد: قزوین شهرت علمی و فرهنگی: موسیقیدان و تصنیفساز و خواننده و خطاط و شاعر [align=justify]وی تحصیلات قدیم را در زادگاه خود فرا گرفت و به دو هنر خط و موسیقی اهتمام بیشتری ورزید و به شهرت رسید. اساتید او در خوشنویسی، آقا محمدرضای کتابفروش، آقا شیخ محمدرضا شالی خوشنویس و آقا شیخ علی شالی، معروف به سکاک، بودند. فن موسیقی را نزد حاجی صادق خرازی آموخت. در جوانی به رشت رفت و با رفعت علیشاه آشنا شد. سپس به تهران آمد. او پس از انقلاب مشروطیت، طبع شعر خود را در راه دفاع از آزادی و مشروطه و بر ضد مظالم طبقۀ حاکم بهکار گرفت. هنگام قیام محمد تقیخان پسیان، به خراسان رفت و در تئاتری به قاجاریه ناسزا گفت، به همین سبب، ایرج میرزا منظومۀ "عارفنامه" را در هجو او سرود. عارف بیشتر اوقات متواری و در حال مسافرت بود. در ایام مهاجرتف او به نواحی غرب و بغداد و کرمانشاهان و استانبول نیز مسافرت کرد و با آزادیخواهان آن شهرها همکاری داشت. وی اواخر عمر را در تنگدستی در همدان گذرانید و همانجا درگذشت و در جوار مقبرۀ ابو علی دفن شد. کار بزرگ عارف تحول عظیمی بود که در ترانهسرائی پدید آورد. شهرت و حیثیت ملی وی برای تصنیفهای وطنی او است که در مواقعی حساس سروده و با ملت ایران همدلی کرده است. دیگر از امتیازهای بزرگ تصنیفهای او آن است که او خود هم شاعر و موسیقیدان و هم آوازهخوان بود و تصنیف را با مهارت و استادی فوقالعادهای برای بیان مقاصد و مضامین ملی بهکار میبرد. وی در غزلهای خود از سعدی و حافظ پیروی کرده است. اثر او "دیوان" شعر است. [/align]
  9. پوسترهای تبلیغاتی جالب به مناسبت کریسمس !!!! ...
  10. به مناسبت سالروز درگذشت استاد ابوالحسن صبا استاد ابوالحسن صبا، آهنگساز و موسیقیدان برجستهی موسیقی ایرانی ۵۳ سال پیش در این تاریخ دیده بر جهان فروبست. به گزارش مجلهی موسیقی ملودی ابوالحسن صبا از برجستهترین چهرههای موسیقی ایران در هفتاد سال گذشته است. وی پس از سالها کوشش و پرورش شاگردان فراوان در شب جمعه ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ دیده از جهان فروبست و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ابوالحسن صبا فرزند کمالالسلطنه به سال ۱۲۸۱ خورشیدی در خانوادهای آشنا به موسیقی و اهل ادب دیده به جهان گشود. نخستین آموزشهای موسیقی را از پدرش فرا گرفت. او نزد «میرزا عبدالله فراهانی» و «درویش خان» تار ، نزد «حسین اسماعیلزاده» کمانچه ، نزد «حسین هنگآفرین» ویولن ، نزد «علی اکبر شاهی» سنتور و نزد «حاجی خان» ضرب را آموخت. صبا به نواختن همه سازهای موسیقی ردیف چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی را در حد استادی مینواخت و ویولن و سهتار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی «علینقی وزیری» درآمد و تکنواز ارکستر او شد. ابوالحسن صبا، چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریانهای موسیقی ایران تاثیر مستقیم و مثبت داشت. وی در تمام رشتههای موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت و دانشنامهای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود. مکتب نوین موسیقی ایرانی که از «درویشخان» آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند. حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، لطفالله مفخم پایان، علی تجویدی، جهانگیر کامیان، همایون خرم، رحمتالله بدیعی، ساسان سپنتا، ابراهیم قنبری مهر، مهدی خالدی، عباس شاهپوری، مهدی مفتاح، محمدعلی بهارلو، حبیبالله بدیعی، محمد طغانیان دهکردی، سعید قراچورلو، و شهریار و بابک رادمنش حسین خواجه امیری(ایرج) و ایرج کیایی از شاگردان صبا بودند. از صبا صفحات بسیاری حاوی تکنوازیها و همنوازیهای او منتشر شدهاست که مهارت فوقالعاده او را در نواختن ویولن نشان میدهد. همچینین نوارهای خصوصی بسیاری پر کرده که مرجع هنرجویان و گویای تسلط فوقالعاده او در نواختن سهتار است. از استاد صبا، سه دوره آموزش ویولن، چهار دوره تعلیم سنتور، یک دوره تعلیم تار و سهتار منتشرشده و باقی آثار او هنوز منتشر نشدهاند. صبا نخستین موسیقیدان ایرانی است که موزهای ویژه از او (منزل شخصی صبا) تاسیس شده و به نام خود او در خیابان ظهیرالسلام تهران واقع است
  11. معرفی و زندگینامه جلال آل احمد به مناسبت روز تولدش جلال آلاحمد (۲ آذر، ۱۳۰۲، تهران - ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اَسالِم، گیلان) نویسنده و مترجم ایرانی بود. زندگی نامه [align=justify]جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود [۱]. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد. اما او که همواره طالب و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد.[/align] [align=justify]« دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل... و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه. بردست «جواد»؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگهٔ وجودم... » [/align] در سالهای آخر دبیرستان است، که جلال با کلام کسروی و شریعت سنگلجی، آشنا میشود و همین مقدمهای میشود برای پیوستن وی به حزب توده. در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران میشود و در رشتهٔ ادبیات فارسی به تحصیل میپردازد. در ۱۳۲۳ به حزب توده پیوست و سه سال بعد در انشعابی جنجالی از آن کناره گرفت. نخستین مجموعه داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او که تاثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردم شناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت. شاید مهمترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در میقات» و یا داستان-زندگینامهٔ «سنگی بر گوری» میتوان دید. در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که میبریم» را چاپ میکند که حاوی قصههای شکست مبارزاتش در حزب توده است. انشعاب وی از حزب توده هم در همین سال اتفاق میافتد. پس از این انشعاب است که برای مدتی به قول خودش ناچار میشود به سکوت که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلمزدن است. آلاحمد در ۱۳۲۷ در اتوبوس تهران به شیراز با سیمین دانشور، که او نیز دانشجوی دانشکدهٔ ادبیات داستاننویس و مترجم بود، آشنا شد و در ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد. [align=justify] « ...و زنم سیمین دانشور که میشناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتهٔ زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان، و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم. که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگردر نیامده؟) از ۱۳۲۹ به اینور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد... » [/align] [align=justify]پدر آلاحمد با ازدواج او با دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سالها به خانه آنها پا نگذاشت. با قضیهٔ ملی شدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و دکتر مصدق است که جلال دوباره به سیاست روی میآورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ تبلیغات «نیروی سوم» –که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود– میشود. وی در ۹ اسفند ۱۳۳۱، با عدهٔ دیگری از «نیروی سومیها» بعد از اطلاع از محاصرهٔ منزل دکتر مصدق فوراً به آنجا میرود و در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از او سخنرانی میکند؛ اشرار قصد جان او را میکنند و او زخمی میشود. در اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف با رهبران نیروی سومیها از آنها هم کناره میگیرد. دو کار ترجمهٔ وی، «بازگشت از شوروی» ژید و «دستهای آلوده» سارتر، مربوط به همین سالها است. پس از کودتای ۲۸ مرداد، که ضربهٔ سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزین با استبداد بود، آل احمد نیز دچار افسردگی شدیدی گردید. در این سالها وی کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ میرساند. جلال به یک دورهٔ سکوت میرود و او به دور از تمام هیاهوهای سیاسی سعی به از نو شناختن خود میکند. «... فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن. و سفر به دور مملکت. و حاصلش اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا و جزیرهٔ خارک...» که البته «مدیر مدرسه» هم مربوط به همین سالها است. وی در سال ۱۳۴۲ به اتفاق علیاکبر کنیپور برای سفر حج به مکه رفت. پیش از این سفر در ملاقاتی که با سید روحالله خمینی داشت با وی آشنا شده بود [۲] و کتاب غرب زدگی مورد توجه او قرار گرفته بود. سفر به اسرائیل جلال آل احمد از علاقهمندان به ایده کیبوتص بود. وی مقالاتی را درباره «سوسیالیزم دهقانی اسرائیل» برای ایرانیان نوشت و همچنین در سفری به اسرائیل در سال ۱۳۴۱ با این پدیده از نزدیک آشنا شد.[۳] این سفر معترضان فراوانی داشت که از آن جمله میتوان به سید علی خامنهای رهبر کنونی ایران اشاره کرد که پیش از آن هم آثار آل احمد را خوانده بود اما به گفته خودش «بیشتر به برکت مقاله ولایت اسرائیل» با او آشنا میشود و در تماسی تلفنی با آل احمد، «مریدانه» به وی اعتراض میکند.[۴][/align] مرگ [align=justify]وی در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در سن چهل و شش سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آلاحمد، جنازهٔ وی به سرعت تشییع و دفن شد. که باعث ایجاد باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کردهاست [۵] ولی شمس آل احمد قویاً معتقد است که ساواک او را به قتل رساندهاست و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کردهاست. سیمین دانشور در کتاب "غروب جلال" [۶] برملا میکند که علت مرگ جلال زیادهروی در مصرف مشروبات الکلی -که از آن به نام نوشابه قزونیکا (نام ودکایی ساخت ایران در آنزمان) نام میبرد- بودهاست و علت مرگ را هم آمبولی در اثر افراط در مصرف مشروب قزونیکا و سیگار اشنو ذکر میکند و شایعات مربوط به دستداشتن ساواک در مرگ جلال را صریحاً رد میکند. جلال آل احمد در وصیت نامه خود آورده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند ولی از آنجا که وصیت وی مطابق شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها مقبرهای در شأن او ایجاد شود و این کار هیچگاه صورت نگرفت.[/align] تاثیر جلال آل احمد بر ادبیات فارسی [align=justify]1- جلال آل احمد از سالهای ۱۳۲۶ به معرفی آثار و نویسندگان بزرگ معاصر غربی پرداخت.از جمله اینکه برای اول بار با ترجمه رمان بیگانه از آلبر کامو او را به جامعه ادبی معرفی کرد. و یا اینکه چند سال بعد با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار موثری در پیشبرد ادبیات معاصر ایفا کرد. 2- معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن 3- حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر 4- نثر جلال آل احمد باعث یک جهش بیسابقه در نثر فارسی شد جهشی به سوی فضای هیجان عصبانیت و... 5- تاثیر پذیرفتن و تقلید دیگران از آثارش (به خصوص نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان) باعث گسترش هر چه بیشنر نوع نگارش ادبی آل احمد شد به گونه ای که او به الگویی در میان طیف ادبی و مردمی تبدیل شد. 6- ایجاد تشکلهای ادبی و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات جلال به ادبیات معاصر است. در حقیقت در نیمههای دهه ۱۳۴۰ جلال نقش «پدر خوانده» ادبیات ایران را ایفا می کرد. 7- جلال آل احمد ادامه دهندهٔ راهی بود که محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در سادهنویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغار کرده بودند. در واقع این نوع نوشتن و استفاده از زبان محاورهای به وسیلهٔ جلال به اوج می رسد و گسترش مییابد.[/align] جایزه ادبی جلال آل احمد در سال ۱۳۸۷ برای اولین بار جایزه ادبی جلال آل احمد توسط دولت جمهوری اسلامی بنیان نهاده شد تا با این کار مقام اندیشه و حق جویی وی پاس داشته شود. آثار داستان و مقاله * پنج داستان (۱۳۵۰) * نفرین زمین (۱۳۴۶) * ارزیابی شتابزده (۱۳۴۳) * سنگی بر گوری (نوشتهٔ ۱۳۴۲، چاپ ۱۳۶۰) * غرب زدگی (۱۳۴۱) * نون والقلم (۱۳۴۰) * مدیر مدرسه (۱۳۳۷) * سرگذشت کندوها (۱۳۳۷) * زن زیادی (۱۳۳۱) * سه تار (۱۳۲۷) * از رنجی که میبریم (۱۳۲۶) * دید و بازدید (۱۳۲۴) * در خدمت و خیانت روشنفکران (انتشار پس از مرگ)[۷] * سفر به ولایت عزراییل * مکالمات * یک چاه و دو چاله * نیما چشم جلال بود * در خدمتیم * اسرائیل، عامل امپریالیسم (چاپ کتاب در تاریخ مهر ۱۳۵۷) سفرنامه و مشاهدات * خسی در میقات (۱۳۴۵) * سفر روس * سفر آمریکا * جزیرهٔ خارک درّ یتیم خلیج فارس (مشاهدات، ۱۳۳۹) * تاتنشینهای بلوک زهرا (مشاهدات، ۱۳۳۷) * اورازان (مشاهدات، ۱۳۳۳)- که پس از بازدید از این منطقه که سرزمین اجدادی او بوده است، نگاشته شده. ترجمه * تشنگی و گشنگی (با هزارخانی، ۱۳۵۱) * چهل طوطی (با سیمین دانشور، ۱۳۵۱) * عبور از خط (با هومن، ۱۳۴۶) * مائدههای زمینی (با پرویز داریوش، ۱۳۴۳) * کرگدن (۱۳۴۵) * بازگشت از شوروی (۱۳۳۳) * دستهای آلوده (۱۳۳۱) * سوء تفاهم (۱۳۲۹) * بیگانه (با خبرهزاده، ۱۳۲۸) * قمارباز (رمان) (۱۳۲۷)[۸] ویژگی نثر [align=justify] به طور کلی نثر جلال آل احمد تلگرافی، شلاقی، عصبی، پرخاشگر، حساس، دقیق، تیزبین، صریح، صمیمی، منزه طلب، حادثه آفرین، فشرده، کوتاه، بریده، و در عین حال بلیغ است. نثر وی به طور خاص در مقالات، سنگین گزارشی و روزنامهنگارانه است. جلال آل احمد دارای نثری برونگرا است یعنی نثرش بر خلاف نثر صادق هدایت در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیتها نیست. جلال آل احمد با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی به نثر خاص خود دست یافته است. آل احمد کوشیده تا در نثر خود تا آنجا که امکان داشته فعل، حروف اضافه، مضافالیه ها، دنباله ضربالمثلها و خلاصه هر آنچه که ممکن بوده است را حذف کند. حذف بسیاری از بخشهای جمله باعث شده نثر آل احمد ضربآهنگی تند و شتابزده بیابد. آل احمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج می رسد. از ویژگیهای دیگر نثر جلال آل احمد میتوان به نیمه رها کردن بسیاری از جملات، تعبیرات و اندیشهها و استفاده از علامت «...» به جای آنها اشاره کرد، که این امر در راستای ایجاز نوشتهها و ضربآهنگ سریع آنهاست. ادبیات متعهد: جلال در دورهٔ ادبیات متعهد زندگی میکرده و هنر نویسندگی اش، هنری متعهد بوده و این موضوع در کتابهایش آشکار است. مهمترین ویژگی هنر متهعد تلقی ابزار، وسیله و رسانه بودن هنر است، یعنی آن چه اهمیت دارد پیامی است که از طریق این رسانه منتقل می شود. تلقی ابزاری از هنر دارای نتایج چندی است: الف) در این تلقی آن چه ملاک اصلی ارزیابی و نقد اثر هنری میشود پیام و محتوایی است که از طریق اثر منتقل میشود به عبارتی نقد موضوعی از سایر نقدها اهمیت بیشتری می یابد. ب)دومین نتیجه تفکیکی است که بین فرم و محتوای اثر هنری صورت می گیرد چرا که هسته و اساس هر اثر هنری درون مایهٔ آن است و همواره برای تفکیک فرم از محتوا باید مراقب بود که انتقال درون مایه توسط مزاحمتهای فرمی و گسترش بی رویه آن مخدوش نگردد. (جلال آل احمد در ارزیابی شتابزده فرم و تکنیک یک اثر را کم اهمیت میداند و علت استفاده از یک تکنیک متداول داستانی را نبودن فصای باز و عدم امکان صریح گفتن حرفهایش میداند.) ج)گرایش و تمایل به کلی گویی، به این معنا که هنر متعهد میکوشد تا انتقال دهنده پیام و مضمونی کلی و عمومی باشد پیامی که از قید تعلق به یک فرد و موقعیت زمان و مکان خاص رها است و سخنی عام و جهانی دارد. (جلال آل احمد در ارزیابی شتابزده شیوه برخورد ادبیات را با مسایل جهان مانند فلسفه میداند، یعنی همچون فلسفه رسیدن به کلیات و صدور احکام کلی. لذا میتوان گفت جلال آل احمد به کلی گویی علاقهمند بوده. به طور مثال روستایی که در نفرین زمین دربارهٔ آن بحث میشود نمونهایست کلی بر یک روستای ایرانی.) من نویسی جلال آل احمد: یکی از ویژگیهای مشترک نوشتههای جلال آل احمد (عموماً) و داستانهایش (خصوصاً) را میتوان من نویسی او دانست. در اینجا من نویسی را میتوان در سه معتای مختلف تعبیر کرد: الف) ابتداییترین و سطحیترین تعبیر از من نویسی این است که نویسندهای در داستانهای خود به ذکر حوادث و وقایعی بپردازد که پیش از این خود به صورت مستقیم با آنها روبرو بوده است و از نزدیک آنها را لمس کرده است. شاید بتوان این تعبیر از من نویسی را تقریباً معادل ادبیات تجربی دانست. (چیزی که بارها جلال آل احمد به علاقهٔ خود به آن اشاره کرده است.) ب) دومین تعبیر از من نویسی آن است که نویسنده به عنوان فردی صاحب اندیشه در داستان خود حضور دارد و در لابهلای آن به بیان نظرات، افکار و احساسات خود میپردازد، در واقع در اینجا با حضور فکری و روحی نویسنده سروکار داریم. در اکثر کارهای جلال آل احمد یکی از شخصیتها -که از قضا در بیشتر موارد منِ راوی نیز هست- در واقع خود اوست که به بیان نظراتش میپردازد. این حضور البته در داستانهای اولیه بیشتر شبیه به دوربین عمل میکند تا فردی که مستقیماً نظراتش را بیان کند، اما در داستانهای پایانی حضور آل احمد در مقام یکی از شخصیتهای داستانهایش بسیار پررنگتر میشود. ج) سومین تعبیر از من نویسی را میتوان صورت افراطی تعبیر دوم دانست، به این معنا که اگر نویسنده علاوه بر آن که در داستان حضوری فکری دارد، مجال سخن گفتن و اظهار نظر سایر شخصیتها را بگیرد. من نویسی در این تعبیر میتواند مصادیق مختلفی داشته باشد. یکی آن که تمام شخصیتهای داستان تودهای هم شکل و هم صدا باشند و همگی با لحنی واحد سخن بگویند و یا یکسان احساس کنند و بیندیشند. دیگر آن که نویسنده در پرداخت شخصیتهای مخالف خود بیدقتی کند و آنها را به جای انسانهای خاص و منحصر به فرد، تیپهای کلیشهای ترسیم نماید که پیشاپیش سستی کلام و احساس آنها و حقانیت نویسنده قابل پیش بینی باشد، و یا آن که آنان چنان در گفتار و کردار خود متناقض نمایانده شوند که امکان هر نوع تفکری از جانب خواننده در مورد آنان سلب شود. این تعبیر از من نویسی را میتوان در واقع همان تکصدایی بودن متن نامید.[/align] زن از نگاه جلال [align=justify]یکی از مقولههای اجتماعی در داستانهای جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیدهای اجتماعی، تقریباً همزمان با انقلاب مشروطه به ادبیات راه مییابد. در این دوران از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و اجتماع سخن گفته میشود. زن به عنوان فردی از اجتماع، تحت تأثیر ستمها، خرافهپرستیها و نادانیهای جامعهای است که در آن زندگی میکند. «وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقضهای دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانیها در وجود زن تبلور یافت.»1 زن در جامعه آن زمان، فردی بود که اگرچه در اجتماع زندگی میکرد، اما هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتکخور و دربند بود. «آل احمد از نویسندگانی است که دریافت پرداختن به وضعیت زن ایرانی در راه سرکشیدن به فاحشه خانهها تا چد حد، کهنه و مبتذل شده است. زنان داستانهای آل احمد نه چون زنان صادق چوبک در فکر همآغوشیاند و نه چون زنان مرفه و زیبای بزرگ علوی، به عشقهای رمانتیک میاندیشند.2» زنان داستانهای آل احمد خود را حقیر مییابند. آنان در فضایی مردسالار توصیف میشوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در محیطی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد. به عنوان مثال، «بچه مردم» داستان زندگی زنی است که به علت ازدواج مجدد مجبور است بچهٔ شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان تصویر زنی را نشان میدهد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتداییترین احساسات خود میگذرد. چرا که او در اجتماعی زندگی میکند که زن، مانند یک کودک به حمایت مرد نیازمند است. در «لاک صورتی» شوهر هاجر که فروشنده دورهگردی است به خاطر خریدن لاک، او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. هاجر زنی است که خود را ناقصالعقل میداند و نهایت آرزویش خریدن لاکی است تا با آن دستانش را مانیکور کند. «چه خوب بود، اگر میتوانست آنها را مانیکور کند، اینجا بیاختیار به یاد همسایهشان، محترم، زن عباس آقای شوفر افتاد. پزهای ناشتای او را که برای تمام اهل محل میآمد، در نظر آورد. حسادت و بغض راه گلویش را گرفت و در ته دلش پیچید.3» تمام داستان، خیالات خام یک زن برای خرید یک لاک است. همینطور او به عنوان یک زن نباید از شوهرش هیچ انتظاری داشته باشد. در «آفتاب لب بام» پدر را سلطان بی چون و چرای خانه میبینیم که وجودش فضای خانه را سنگین میکند. دستور میدهد و از تشنگی ناشی از روزه، دختر خردسالش را کتک میزند. همینطور در «زن زیادی»، صناعت جریان ذهنی را به خوبی برای نمودن آشفتگیهای تازه عروس راندهشده از خانه شوهر به کار میگیرد. زن سرافکنده و عاصی به خانه پدری بازگشته و روزهای شوهرداری را به یاد میآورد. این تداعیها از طریق درهم آمیختن خاطرات، آرزوها و حسرتها، وجوه گوناگون زجر چندگانه را مجسم میکند که در جامعه پدرسالار بر زنان تحمیل میشود.4» در این فضای پدرسالارانه، زن از سوی مرد مورد حاکمیت قرار میگیرد و جرات هیچگونه اعتراضی ندارد. همین زنان اگر فرصتی داشته باشند درگیر کارهای خاله زنکی اند. دختران به دنبال باز شدن بخت کور شان هستند و زنان همه زندگیشان را صرف مبارزه با هوو میکنند. داستانها پر است از خاله خانباجیها، شاباجی خانمها و یا عمقزیهایی که با نذر و طلسم و دعا به چارهجویی مشکلات زنان میپردازند. در داستان «سمنوپزان» مریم خانم، زن عباسقلی آقا، سمنوی نذری میپزد تا هوویش از چشم شوهر بیفتد و از عمقزی طلسم میخواهد. شوهر دادن دختران دم بخت، موضوع دیگری است که ذهن این زنان را به خود مشغول کرده است. در «سمنوپزان» مریم خانم علاوه بر اینکه از عمقزی برای هوویش طلسم میخواهد به شوهر دادن دختر دم بختش هم فکر میکند. «هنوز دوباره صدای قلیان را به صدا درنیاورده بود که صدای بیبی از آن طرف مطبخ بلند شد که به یک نقطه مات زده بود و میپرسید: «مریم خانم واسه دختر پا به بختت چه فکری کردی؟ - چه فکری دارم بکنم بیبی؟ منتظر بختش نشسته. مگر ما چه کار کردیم؟ آنقدر تو خونه بابا نشستیم تا یک قرمساق اومد، دستمون را گرفت ورداشت برد.5» زنان داستانهای آل احمد یا هوو دارند یا به دنبال دوا و درمان بیفرزندی، به هر دری میزنند. تمام دنیای آنها در همین خلاصه میشود و اگر از خود فارغ شوند، به عروسها، هووها و مادرشوهرهای همدیگر نیش و کنایه میزنند و این بدبختی زنان متوسط و پایین جامعه است. «خانم نزهت الدوله» تصویر طنزآمیز زنیست از طبقهٔ بالا. تمام همت او صرف پیدا کردن شوهری ایدهآل است. «خانم نزهت الدوله گرچه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زائیده و دو تا از دخترهایش هم به خانه داماد فرستاده شدهاند و حالا دیگر برای خودش مادربزرگ شده است، باز هم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است و گرچه سر و همسر و خویشان و دوستان میگویند که پنجاه سالی دارد ولی هنوز دو دستی به جوانیاش چسبیده و هنوز هم در جستجوی شوهر ایدهآل به این در و آن در میزند.6» همهٔ زندگی این زن، صرف ماساژ چین و چروکهای بینی و فر موهایش است و باز هم تصویر زنی را میبینیم که درگیر سبکسریها و جهلهای خاص خودش است. در مجموع داستانهای آل احمد، تصویری از حقارت زنان در جامعهای مردسالار است. زنانی که از خود هیچ اختیاری ندارند و از سوی مردان مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. آنچه آل احمد از زن در داستانهایش به نمایش میگذارد، تصویر حقارتی است که جامعه به زنان تحمیل میکند. زنان ابتدا در خانه پدری و سپس در اسارت خانه شوهر، نادیده انگاشته میشوند. زن در چنین جامعهای شخصیتی است منفعل. او تحقیر میشود، کتک میخورد و حقی بیش از این برای خود قایل نیست.[/align] پانویس 1. پای صحبت شمس آلاحمد (به نقل از سوره) 2. ماهنامه سوره، شماره یازدهم، گفتگو با شمس آل احمد 3. سوسیالیزم دهقانی اسرائیل (بیبیسی فارسی) 4. سوسیالیزم دهقانی اسرائیل (بیبیسی فارسی) 5. گلشیری، ص ۱۰ 6. غروب جلال،انتشارات آئینه جنوب چاپ ۱۳۸۴، صص ۴۳،۴۲ 7. کانون نویسندگان ایران ۱۳۵۸، ص ۲۲۹ 8. کانون نویسندگان ایران ۱۳۵۸، ص ۲۳۰
  12. به مناسبت بیست و چهارم ذی الحجه؛ مباهله ، راهکار اثبات حقانیت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) [align=justify] ● دعوت پیامبر از مسیحیان نجران برای پذیرش اسلام بیست و چهارم ذی الحجه سالروز واقعه ای مهم در صدر اسلام است. پس از فتح مکه آوازه اسلام سراسر جزیره العرب را فراگرفته بود و گروه ها و هیئت های متعددی پس از سال هشتم هجری برای آشنایی با اسلام به مدینه سفر می کردند. در سال نهم هجری این مراجعات به حد اعلای خود رسید تا آنجا که این سال را «عام الوفود» نامیدند. این مسئله پیامبر اسلام را بر آن داشت تا نامه ها و نمایندگانی ویژه را برای دعوت به اسلام به سوی زمامداران و پادشاهان و بزرگان کشورها و اقوام مختلف روانه سازد. به واقع حضور نمایندگان اقوام و گروه های مختلف در مدینه نشان دهنده نفوذ اسلام درمیان مردمان نقاط دور دست و فرصتی مناسب برای گسترش مرزهای ایمانی مسلمانان بود. حال سال دهم هجری است، یکی از اقوامی که مورد توجه رسول خدا قرار می گیرد مسیحیان نجران هستند، نجران نقطه ای است درمیان سرزمین حجاز و یمن و پیامبر(ص) در نامه ای به اسقف نصارای این منطقه آنان را اینچنین به اسلام دعوت می کند: «شما را از ولایت بندگان نهی کرده و به پرستش خدا دعوت می کنم، از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد گردید.» اسقف مسیحیان نجران هنگامی که این نامه را دریافت می کند، شورایی از همکیشان و نزدیکان خود تشکیل می دهد تا پاسخی مناسب برای این پیام الهی بیابند. نتیجه بحث های جمع، این می شود که هیاتی از بزرگان مسیحی نجران برای ملاقات رسول خدا(ص) به مدینه سفر کند، زیرا پیامبر از آنان خواسته بود یا دعوت اسلام را بپذیرند و یا براساس امرالهی به حکومت اسلامی جزیه پرداخت کنند و درغیر اینصورت باید آماده جنگ باشند. بزرگان نصارای نجران هنگامی که به مدینه می رسند با لباس های فاخر و زیور آراسته برای ملاقات رسول الله اجازه می خواهند، پیامبر آنان را نمی پذیرد، برای اطلاع از این واکنش به سفارش صحابه، خدمت علی علیه السلام می رسند، علی(ع) نیز علت این برخورد پیامبر را ظاهر و لباس های آنان می خواند و می خواهد که آنان با لباس های ساده و بدون زر و زیور بر رسول خدا وارد شوند. این توصیه علی(ع) که حافظ اسرار پیامبر است، مؤثر واقع می شود و رحمه عالمیان این بار نصارای نجران را به حضور می پذیرد. بزرگان گروه مسیحی، بحث و مناظره را با رسول گرامی اسلام آغاز می کنند؛ نخست از نظر پیامبر درباره حضرت مسیح(ع) سؤالاتی می کنند، رسول الله در پاسخ، او را بنده و مخلوق خدا می داند که در رحم مریم پدید آورد و مخصوص خود گردانید. آنان پرسیدند: آیا برای او پدری سراغ داری در حالیکه مریم بدون آنکه شوهری داشته باشد، چنین فرزندی را به دنیا آورد. اینجاست که خدای متعال بر رسول خود وحی می کند که: «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون» (۵۹ آل عمران) «مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش، او هم فورا موجود شد. یعنی ای رسول به آنها بگو اگر دوشیزه بودن مریم نشانه این است که عیسی فرزند خداست پس باید درباره آدم(ع) نیز این سخن را گفت چرا که او نیز بدون هیچ پدری و مادری به عرصه گیتی پاگذاشته است. دستور خداوند به انجام مباهله علمای مسیحیان نجران که پاسخی درباره منطق الهی پیامبر نداشتند اعتراف به اشتباه خود نمی کنند و وحی الهی اینچنین ادامه می یابد: «الحق من ربک فلاتکن من الممترین فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناء کم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین» (۶۰ و ۶۱ آل عمران) «این ها حقیقتی است از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردید کنندگان مباش، هرگاه بعداز علم و دانشی (وحی) که به تو رسیده، بازکسانی با تو به ستیز و مجادله برخیزند بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس و جان های خود دعوت کنیم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را برای دروغگویان قرار دهیم.» خداوند متعال دراین آیه پیامبر را به مباهله با مسیحیان امر می کند. ● حقیقت مباهله مباهله در اینجا به این معنی است که پیامبر و مسیحیان نجران با نزدیکان خود که در آیه قرآن ذکر شد در زمانی معین در صحرا به دعا و نیایش بپردازند و هر کدام مخالف یکدیگر را لعن و نفرین کنند و عذاب الهی را برای طرف مقابل بخواهند، تا اینکه خداوند با عذاب خود گروه حق را از باطل جدا کند و باطل را به سزای خود برساند. روز مباهله فرا می رسد، مسیحیان تصمیم می گیرند که اگر محمد(ص) فرزندان و خاندان خود را که گرامی ترین انسان ها نزد اویند برای مباهله به همراه آورد از این کار پرهیز کنند زیرا این کار نشان از حقانیت او دارد، اما اگر با اصحاب و یاران خود وارد این عرصه شد با او مباهله نمایند. پیامبر در زمان مقرر به میعادگاه مباهله وارد می شود، دست در دست امام حسن(ع) فرزند عزیز خود و حسین نیز در آغوش رسول خدا، علی(ع) در کنارش و فاطمه به دنبال پیامبر روانه هستند. با این کار، پیامبر می خواهد بگوید که حسن و حسین فرزندان من، فاطمه زن برگزیده خاندان رسالت و بهترین زنان عالم و علی نیز جان ونفس من است. رسول خدا(ص) دستان خود را برای دعا بالا می آورد، اسقف مسیحیان نجران وقتی از نسبت علی، فاطمه و حسنین با پیامبر آگاه می شود و چهره های نورانی اهل بیت نبوت را می بیند، ترس سراسر وجودش را فرا می گیرد و همراهان خود را از تصمیم مباهله منصرف می کند و می گوید: چهره هایی را می بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند، بزرگترین کوه ها را از جا بکند، کوه ها فورا کنده می شوند. حال که نزدیکان و عزیزان خود را به مباهله آورده معلوم می شود که بر حق است زیرا اگر این چنین نبود آنان را در این عرصه حاضر نمی کرد و من نیز اگر می توانستم اسلام می آوردم. اکنون از مباهله با اینان بپرهیزید که من به نتیجه آن خوشبین نیستم. این گونه بود که مسیحیان نجران از مباهله با پیامبر و اهل بیت عصمت(ع) پشیمان شده و حاضر می شوند به حکومت اسلامی مدینه النبی جزیه پرداخت کنند. ● دستاوردهای مباهله واقعه مباهله از چند جهت دارای اهمیت است، نخست اینکه، مباهله باعث شد تا بار دیگر حقانیت اسلام در برابر سایر ادیان الهی ثابت شود، اما آنچه که به این واقعه اهمیت بیش از پیش و قابل توجهی می دهد مساله فضایل علی(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. ائمه معصومین(ع) بارها و بارها در مقاطع مختلف برای اثبات حقانیت و بیان فضایل آل الله به این واقعه اشاره کرده اند. مباهله، فضیلتی عظیم بود برای علی(ع) به عنوان جان پیامبر، فاطمه(س) به عنوان برترین زنان امت اسلام و حسنین(ع) فرزندان بلند مرتبه رسول خدا. پیامبر به مناسبت-های مختلف علی را نفس خود معرفی کرده، فاطمه را سرور زنان دو عالم و حسن و حسین(ع) را امامان امت و پیشوای جوانان اهل بهشت نامیده بود، در واقعه مباهله هم آیاتی که بر نبی مکرم اسلام نازل می-شود در شان علی و فرزندان و همسر اوست. آیه مباهله دلیلی است برای امامت علی(ع) پس از پیامبر، چرا که جز او هیچ کس دیگری نفس رسول خدا شمرده نشده بود و او تنها کسی است که در کلام وحی، نفس پیغمبر نامیده شده است. علی(ع) در بسیاری از حوادث برای اثبات امامت خود واقعه مباهله را به عنوان فضیلتی بزرگ برای خود ذکر کرده است و سایر ائمه هدی(ع) نیز به فراخور حال از این واقعه به عنوان فضیلتی ارزشمند برای اهل بیت یاد کرده اند. آری مباهله پیش از آنکه حادثه ای تاریخی در صدر اسلام باشد وپیش از آنکه بخواهد ماجرای بحث و مناظره و رفتار رسول خدا با عده ای از اهل کتاب را مطرح کند، سندی محکم بر اثبات مرتبه و منزلت و جایگاه امامت و اهل بیت(ع) در نزد خدای متعال و رسول الله است و همواره مسلمانان را به سوی این حقیقت رهنمون ساخته است. جایگاه علی، فاطمه و فرزندانشان در نزد پیامبر اگر چه پیش از این نیز مشهود و مشهور بود اما این بار خدا نیز خواست تا به وسیله قرآن کریم به امت مسلمان این پیام را برساند که اهل بیت(ع) جانشینان بر حق رسول خدا هستند و به همین دلیل است که شیعه در طول تاریخ تلاش نموده این مساله مهم را زنده نگه داشته و آن را سندی تاریخی برای مساله جانشینی پیامبر بداند. [/align] حامد علی اکبرزاده منابع تاریخ اسلام- آیت الله جعفر سبحانی ترجمه و تفسیر المیزان جلد ششم- علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره) الارشاد- شیخ مفید(ره) روزنامه کیهان
  13. زندگینامه و معرفی نیما یوشیج به مناسبت سالروز تولد او (21 آبان ) منبع : ویکی پدیای فارسی [align=justify] علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ [۱] خورشیدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ [۲] خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود. تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود. زندگی کودکی نیما در سال ۱۲۷۷ هجری شمسی درروستای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش ابراهیمخان اعظامالسلطنه متعلق به خانوادهای قدیمی مازندران بود و به کشاورزی و گلهداری مشغول بود.[۳] پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسبسواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی درزادگاهش روستای یوش و در دل طبیعت زندگی کرد.[۴] نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را آزار میداد و در کوچه باغها دنبال نیما میکرد.[۵] اقامت در تهران دوازده ساله بود که به همراه خانواده تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچهها کنارهگیری میکرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار میکرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد. پس از پایان تحصیلات در مدرسه سنلویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.[۶] فعالیتهای اجتماعی دوران نوجوانی و جوانی نیما مصادف است با توفانهای سهمگین سیاسی - اجتماعی در ایران نظیر انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تاسیس جمهوری سرخ گیلان، روح حساس نیما نمیتوانست از این توفانهای اجتماعی بی تاثیر بماند. نیما از نظر سیاسی تفکر چپگرایانه داشت، و با نشریه ایران سرخ یکی از نشریات حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) [۷] [۸] که برادرش لادبن سردبیر آن بود و در رشت چاپ و منتشر میشد همکاری قلمی داشت. از جمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. [۹] دیرتر در دهه بیست خورشیدی در نخستین کنگره نویسندگان ایران عضو هیات مدیره کنگره بود و اشعار وی در نشریات چپگرای این دوران منتشر می گردید. تشکیل خانواده در سال ۱۳۰۵ با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خود از افکار پریشان رهایی یابد.[۱۰] درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت.[۱۱] در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد.[۱۲] وی که در این زمان به دلیل بیکاری خانهنشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی میاندیشید اما چیزی منتشر نمیکرد.[۱۳] ترک تهران به سال ۱۳۰۷ خورشیدی محل کار عالیه جهانگیر همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در اینجا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش میکرد که چرا درآمدی ندارد.[۱۴]او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا واقع در مرز شوروی سابق به امر تدریس مشغول بود. تغییر نام علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا میکرد. در نخستین سالهای صدور شناسنامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است.[۱۵] آغاز شاعری نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند.[۱۶] این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند. نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسههای مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامههایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. شعر نیمایی نوشتار اصلی: شعر نیمایی آثار نیما منظومه قصه رنگ پریده در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی (بحر هزج مسدس) سروده شده است. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته است.[۱۷] بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده بود. سپس افسانه را سرود که در آن روحی رمانتیک حاکم است و به عشق نیز نیما نگاهی دیگرگونه دارد و عشق عارفانه را رد میکند.[۱۸] چنان که خطاب به حافظ میگوید: حافظا این چه کید و دروغ است کز زبان می و جام ساقی است نالی ار تا ابد باورم نیست که بر آن عشق بازی که باقی است من بر آن عاشقم کو رونده است {{{2}}} (افسانه) نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه، چشمه و بز ملاحسن مسألهگو افکاری اجتماعی را بیان میکند اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری میکند و هنوز راه خود را پیدا نکرده است.[۱۹] با این حال انتشار افسانه دنیای ادبیات آن زمان را برآشفت.[۲۰] ای شب نیز در هفتهنامه نوبهار محمدتقی بهار چاپ شد و جنجالی برانگیخت.[۲۱] زندگی شخصی نیمایوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند.[۲۲]پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و میخواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت.[۲۳] نیما صفورا را هنگام آبتنی در رودخانه دیده بود. این منظره شاعرانه و شکست عشق پیشین الهامبخش او در سرودن افسانه بود.[۹] سرانجام نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی ازدواج کرد . همسر وی عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود.[۲۴] حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در آمریکا زندگی میکند . شراگیم در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به دنیا آمد.[۲۵] خانه نیما خانه پدری نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار میرسد. این بنا به شماره ۱۸۰۲ از سوی سازمان میراثفرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده است و حفاظت میشود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است. مرگ خانه نیما در دهکده یوش مازندران اردیبهشت ۱۳۸۶ ، آرامگاه او و سیروس طاهباز در وسط حیاط قرار دارد خانه نیما نیما در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش ، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است. کتابشناسی اشعار * قصه رنگ پریده * منظومه نیما * خانواده سرباز * ای شب * افسانه * مانلی * افسانه و رباعیات * ماخ اولا * شعر من * شهر شب و شهر صبح * ناقوس قلم انداز * فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ * آب در خوابگه مورچگان * مانلی و خانه سریویلی * مرقد آقا (داستان) * کندوهای شکسته (داستان) * آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان) * توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان) آثار تحقیقی، نامهها و یادداشتها * دونامه * ارزش احساسات * تعریف و تبصره و یاددااشتهای دیگر * دنیا خانه من است * نامههای نیما به همسرش - عالیه جهانگیر * حرفهای همسایه * کشتی توفان * مجموعه کامل اشعار(تدوین توسط سیروس طاهباز) آثار درباره نیما * مهدی اخوان ثالث، بدعتها و بدایع نیما یوشیج * مهدی اخوان ثالث، عطا و لقای نیما یوشیج * شاپور جورکش، بوطیقای شعر نو * بهمن شارق، نیما و شعر فارسی، بررسی و نقد آثار نیما یوشیج * حسین صمدی، کتابشناسی نیما * سیروس طاهباز و محمدرضا لاهوتی، یادمان نیما یوشیج * محمد عبدعلی، فرهنگ واژگان و ترکیبات اشعار نیما یوشیج * محمود فلکی، نگاهی به شعر نیما * حمید حسنی، موسیقی شعر نیما (تحقیقی در اوزان و قالبهای شعریِ نیمایوشیج) * سیروس طاهباز،کماندار بزرگ کوهساران: زندگی و شعر نیما یوشیج * محمد حقوقی، نیما یوشیج: شعر نیما یوشیج از آغاز تا امروز، شعرهای برگزیده تفسیر و تحلیل موفقترین شعرها * سعید حمیدیان،داستان دگردیسی: روند دگر گونیهای شعر نیما یوشیج * سیاوش کسرایی، در هوای مرغ آمین: نقدها، گفت و گوها و داستان ها * محمدعلی شهرستانی، عمارت دیگر (معنی شعر نیما) در پنج بخش * تقی پورنامداریان، خانهام ابری است: شعر نیما از سنت تا تجدد * عطاالله مهاجرانی، افسانة نیما * امید طبیب زاده، نگاهی به شعر نیما یوشیج: بحثی در چگونگی پیدایش نظامهای شعری، انتشارات نیلوفر * مسعود بیزارگیتی، نیما،پاسخی به ضرورتی تاریخی پانویس 1. ↑ (نیما، زندگی و آثار او، نوشته ضیاء هشترودی صفحه ۱۱۷) 2. ↑ (تاریخ تحلیلی شعر نو، شمس لنگرودی، جلد ۱، صفحه ۹۰) 3. ↑ (از صبا تا نیما، یحیی آریانپور، جلد 2 صفحه ۴۶۶) 4. ↑ (نیما، زندگانی و آثار او،صفحه ۴۶۷) 5. ↑ (نیما، زندگانی و آثار او، جلد 2، صفحه ۴۶۷) 6. ↑ (نامههای نیما، به کوشش سیروس طاهباز، صفحه ۲۲) 7. ↑ پیدایش حزب کمونیست ایران، تقی شاهین، تهران، ۱۳۶۲ 8. ↑ مطبوعات کمونیستی ایران در سالهای 1296 - 1311 ،سولماز توحیدی، 1985 ، ص. 59 9. ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ (پیشین) 10. ↑ (یادمان نیما یوشیج، به کوشش سیروس طاهباز، صفحه ۴۰) 11. ↑ (نامههای نیما، صفحه ۲۰۵) 12. ↑ (گزیده اشعار نیما یوشیج، صفحه ۱۸) 13. ↑ (بدعتها و بدایع نیما یوشیج، نوشته مهدی اخوان ثالث، صفحه ۱۹) 14. ↑ (گزینه اشعار نیما یوشیج، صفحه ۱۸) 15. ↑ (اسنادی درباره نیمایوشیج، به کوشش علی میرانصاری، چاپ اول، انتشارات سازمان اسناد ملی، صفحه ۷۳) 16. ↑ (اسنادی درباره نیمایوشیج، صفحه ۷۳) 17. ↑ (از صبا تا نیما، جلد 2 صفحه ۴۶۷) 18. ↑ (نظریه ادبی نیما، دکتر منصور ثروت، صفحه 11) 19. ↑ (نظریه ادبی نیما، صفحه 12) 20. ↑ (از صبا تا نیما، جلد 2، صفحه ۴۶۸ تا ۴۶9) 21. ↑ (چشمانداز شعر نو فارسی، نوشته حمید زرینکوب، صفحه ۴9) 22. ↑ (گزینه اشعار نیما یوشیج، به کوشش یداله جلالی پنداری، صفحه ۱۳) 23. ↑ (از صبا تا نیما، یحیی آریانپور، جلد 2 صفحه ۴۶۷) 24. ↑ (اسنادی درباره نیمایوشیج، صفحه ۷۵) 25. ↑ (گزینه اشعار نیما یوشیج، صفحه ۲۴) [/align] عکس هایی از منزل نیما در یوش
  14. معرفی و زندگینامه اقبال لاهوری به مناسبت زادروز ایشان [align=justify]علامه محمد اقبال لاهوری، فیلسوف و متفکر نامدار و نواندیش جهان اسلام، در سال ١٨٧٣١ میلادی در شهر سیالکوت از ایالت پنجاب هند به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی در رشتهی فلسفه در دانشگاه لاهور ثبتنام کرد و از محضر سر تامس آرنولد بهره برد. دورهی فوقلیسانس این رشته را با احراز رتبهی اول در دانشگاه پنجاب به پایان رساند و به استادی برگزیده شد. در همین حال، به فراگیری زبان فارسی و عربی روی آورد. در سال ١٩٠١ نخستین کتاب خود را در زمینهی اقتصاد به زبان اردو تالیف کرد. سپس به توصیهی سر تامس آرنولد برای ادامهی تحصیلات عازم اروپا شد و سه سال در آنجا به مطالعه و تحصیل پرداخت. در دانشگاه کمبریج در رشته ی فلسفه پذیرفته شد و در آنجا با مک تیگارت، از هگلگرایان سرشناس، ادوارد براون و رینولد نیکلسون، از مستشرقان بنام، آشنا شد. پس از اخذ درجه ی فلسفه ی اخلاق از کمبریج وارد دانشگاه مونیخ در آلمان شد و رساله ی دکترای خود را با عنوان «سیر فلسفه در ایران» تدوین نمود. اقبال از میان متفکران غرب به آثار لاک، کانت، هگل، گوته، تولستوی، و از شرقیان به اشعار مولوی دلبستگی خاصی داشت. اقبال شیفته ی زبان و ادبیات فارسی بود و زبان فارسی را برای بیان آراء و افکار خود برگزید. اقبال به تدریج از یک شاعر وطنی به شاعری اسلامی-جهانی تحول یافت، تا جایی که به اعتقاد بسیاری از متفکران وی یکی از نخستین منادیان وحدت اسلامی به شمار میرود. اقبال در سال های نخست بازگشت به هند، «اسرار خودی و رموز بیخودی»٢ را منتشر کرد. این منظومه ها به دست رینولد نیکلسون، استاد فلسفه ی وی رسید. نیکلسون که از قبل استعداد وی را می شناخت به ترجمه ی این منظومه به زبان انگلیسی اقدام نمود. بدین ترتیب اقبال پیش از آنکه در هندوستان شناخته شود، در انگلستان به شهرت و اعتبار رسید. اقبال در ١٩٢٦ به عضویت مجلس قانونگذاری پنجاب انتخاب شد. منازعات و کشمکشهای متعدد میان مسلمانان و هندوها و عشق به آزادی وی را به شرکت در فعالیتهای سیاسی علاقهمند کرد تا اینکه در ١٩٣٠، در جلسهی سالیانهی حزب مسلم لیگ در احمدآباد، پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را مطرح نمود. با اینکه اقبال چندان زنده نماند٣ که استقلال کشور پاکستان را در سال ١٩٤٧ ببیند، اما بهعنوان پدر معنوی پاکستان از احترام فراوانی برخوردار است و هر سال در روز تولد او که به «یوم اقبال» معروف است، جشن ها و آیینه ایی ویژه برگزار می شود. عشق و علاقه ی وافر اقبال به سرزمین، تمدن و فرهنگ ایران در تمامی آثار و سروده های وی هویداست، عشقی نشأتگرفته از مایههای ایمان دینی؛ تا بدانجا که تهران را امالقرای دوم جهان اسلام می دانست.[/align] ● دوبیتی ها سحر در شاخسار بوستانی چه خوش میگفت مرغ نغمه خوانی برآور هرچه اندر سینه داری سرودی، نغمهای، آهی، فغانی سحر میگفت بلبل باغبان را در این گِل جز نهال غم نگیرد به پیری میرسد خار بیابان ولی گُل چون جوان گردد بمیرد چه میپرسی میان سینه دل چیست؟ خرد چون سوز پیدا کرد دل شد دل از ذوق تپش دل بود لیکن چو یک دم از تپش افتاد گِل شد کنشت و مسجد و بتخانه و دیر جز این مشت گلی پیدا نکردی! ز بند غیر نتوان جز به دل رَست تو ای غافل! دلی پیدا نکردی ● همدم و بیگانه ای چو جان اندر وجود عالمی جان ما باشی و از ما میرمی اقبال لاهوری (١٩٣٨–١٨٣٧) نغمه از عود تو در ساز حیات موت در راه تو محسود حیات باز، تسکین دل ناشاد شو باز اندر سینهها آباد شو باز از ما خواه ننگ و نام را پختهتر کن عاشقان خام را از تهیدستان رخ زیبا مپوش عشق سلمان و بلال ارزان فروش کوه آتشخیز کن این کاه را ز آتش ما سوز غیرالله را رشتهی وحدت چو قوم از دست داد صد گره بر روی کار ما فتاد ما پریشان در جهان چون اختریم همدم و بیگانه از یکدیگریم باز این اوراق را شیرازه کن باز آیین محبت تازه کن باز ما را بر همان خدمت گمار کار خود با عاشقان خود سپار رهروان را منزل تسلیم بخش قوت ایمان ابراهیم بخش ● مریم و زهرا (س) مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز نور چشم رحمهٔ للعالمین آن امام اولین و آخرین آن که جان در پیکر گیتی دمید روزگار تازه آیین آفرید بانوی آن تاجدار هل اتی مرتضی، مشکلگشا، شیر خدا پادشاه و کلبهای ایوان او یک حسام٤ و یک زره سامان او مادر آن مرکز پرگار عشق مادر آن کاروان-سالار عشق آن یکی شمع شبستان حرم حافظ جمعیت خیرالامم تا نشیند آتش پیکار و کین پشت پا زد بر سر تاج و نگین وان دگر مولای ابرار جهان قوت بازوی احرار جهان در نوای زندگی، سوز از حسین اهل حق، حرّیتآموز از حسین مزرع تسلیم را حاصل بتول مادران را اسوهی کامل بتول بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت با یهودی چادر خود را فروخت ...آن ادب پروردهی صبر و رضا آسیاگردان و لب قرآنسرا اشک او برچید جبریل از زمین همچو شبنم ریخت بر عرش برین ... مراجع: - مؤسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران - اسرار خودی و رموز بیخودی، سرودهی اقبال لاهوری - رباعیات اقبال لاهوری پاورقیها: ١ به روایتی ١٨٧٥ ٢ سال انتشار ١٩١٥ ٣ وفات به سال ١٩٣٨ ٤ شمشیر دو هفته نامه فروغ
  15. irsalam

    به مناسبت روز جهانی معلولان

    به مناسبت روز جهانی معلولان [align=justify]● بزرگترین بزرگداشت انسانها رعایت حقوق آنهاست سوم دسامبر - دوازدهم آذر ماه هر سال- روز جهانی معلولان است. هر ساله روزهای قبل و بعد این تاریخ اخبار گوناگونی پیرامون مسایل مربوط به معلولان میخوانیم، جشنها و برنامههای مختلفی برگزار میشود و مسوولان همه متفقالقول به اینکه باید مشکلات را حل کنیم، اذعان دارند. به امید اینکه در هیاهوی برگزاری جشنهای ۱۲ آذر (روز جهانی معلولان) یادمان و یادتان نرود که من و دوستانم هنوز امکان استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی را نداریم و سرویسهای ویژهء ایاب و ذهاب معلولان (بهزیستکار) محدودند و مناسب استفادهء معلولان نیستند.یادمان باشد سال گذشته احمدینژاد در پاسخ به نامهء «سلام آقای رییسجمهوری» دستور پیگیری مناسب سازی اتوبوسها و حمل و نقل معلولان را در اولویت قرار دادند. دوستم! تو که مثل منی، نه مثل مایی، مثل همهء آدمهایی که دارای معلولیت هستند! دوستانم ! همهء آدمهای معلول و غیر معلول. آقایان، خانمها، مسوولان! باور کنیم که بزرگترین بزرگداشت آدمها رعایت حقوق آنهاست. باور کنیم امروز تاریخ طولانی حبس انسانهای دارای معلولیت در کنج انزوای شان پوسیده است. امروز قصهء سنگباران کردن انسانهای دارای معلولیت به جرم حلول روح ناصواب در وجودشان، افسانهای زشت و باور نکردنی است. حکایت دربهای بسته و دیوارهای بلند آموزش، پرورش و زندگی استثنایی، امروز حکایت روزگار سپری شده است. در عصر ما- عصر پیشرفت و تکنولوژی، عصر ارتباطات و دسترسی به اطلاعات، عصر تفکر و آگاهی - ارزش انسانها به بینش آنهاست.اکنون باور انسانها بر این است که باید فرصت یکسان زندگی برای همهء افراد، فراهم شود; انسانهای سیاه، انسانهای سفید، انسانهایی که در شرق کرهء زمین هستند، انسانهای غرب کرهء زمین، انسانهای غیرمعلول و انسانهای دارای معلولیت. این روزها کتاب قانون را ورق میزنند و در همه جای دنیا قانونهای نوشته شده برای معلولان را مرور میکنند و ما نیز باور کردهایم که قانونهای نوشته شده باید اجرا شوند. امروز دنیا باور دارد که تامین امکانات مناسب در اجتماع، معلولان را به چرخه زندگی واقعی بازمیگرداند. امروز همه میدانند که مدرسه، دانشگاه، کتابخانه، اتوبوس، مترو، قطار، سینما، پارک و ... و هر گونه امکان عمومی باید در دسترس همهء آدمهای معلول و_ غیر معلول باشد.امروز. این روزها. اکنون. حالا. از همین حالا و برای همیشه افراد دارای معلولیت را باور کنیم و برای رسیدن به آرمانمان، شهر بدون پله، تلاش کنیم. شهری که در آن پلههای «آنها نمیتوانند، آنها ناتوانند» از ذهن آدمها پاک شده است، شهری که در آن همه با هم با فرصتهای برابر زندگی میکنیم ودیگر هیچ وقت به خاطر پلهها به توانایی آدمها شک نمیکنیم. آرزو قنبری [/align]
  16. ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) مبارک باد [align=justify] حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال ۱۷۳ هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند. ● سرچشمه دانش حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره می گوید: هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد.بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والا مقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) عالمه غیر معلمه بوده است. ● مظهر فضایل حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند:آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیر مومنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند. ● مقام علمی حضرت معصومه (س) حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س)که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س)جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش . ● فضیلت زیارت دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است. زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نو میدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند ، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست. ● برگزیدن شهر قم پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود. یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بد ین سر زمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است. ● غروب غمگین حضرت فاطمه(س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قید حیات بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد. این حادثه در سال ۲۰۱ هجری رخ داد. سلام بر این بانوی بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اینک آفتاب حرم باصفایش، زمین قم را نورانی کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتی. ای فاطمه! در روز قیامت، شفیع ما باش که تو در نزد خدا، جایگاهی ویژه برای شفاعت داری. [/align]
  17. به مناسبت اول ذی القعده سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) جایگاه علمی و معنوی کریمه اهل بیت(س) [align=justify]در مقاله حاضر ضمن بررسی مقام علمی و معنوی حضرت معصومه(س) اهمیت محبت و دوستی خاندان رسالت و نبوت مورد تأکید قرار گرفته است. با تشکر از اداره ارشاد قم بخاطر ارسال این مقاله، با هم آن را از نظر می گذرانیم. ● اهمیت دوستی اهل بیت (ع) بدون تردید از عوامل مهم قرب به خدای متعال، محبت و دوستی پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) و امامان معصوم علیهم السلام و فرزندان و ذراری آن بزرگواران است. این موضوع مستفاد از قرآن و سنت است؛ اما از قرآن، آیات زیادی بر آن دلالت دارد و روشن ترین آیات، این آیه شریفه است که می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی»؛ ای پیامبر به مردم بگو من از شما درخواست هیچ اجر و مزدی برای رسالتم نمی کنم جز محبت و دوستی با خویشانم. روایات زیادی هم در این زمینه وارد شده است که مضمون آنها این است که پیامبر اکرم(ص) و امامان علیهم السلام از مردم خواسته اند که با فرزندان آنان دوستی نمایند. ما یک روایت را در اینجا ذکر می کنیم. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «احبوالله لما یغذوکم من نعمته و احبونی لحب الله و احبو ذریتی لحبی ایاهم؛ خدا را دوست بدارید! به خاطر نعمتهایی که به شما ارزانی داشته است و مرا هم دوست بدارید! به جهت دوستی با خدا (چون من پیامبر الهی هستم) و با فرزندان من دوستی نمایید! چون من آنها را دوست دارم. از متون بسیاری از زیارات امامان و فرزندان آنها نیز همین مطلب استفاده می شود؛ مثلاً در زیارت عاشورا آمده است؛ «اتقرب الی الله بحبکم و البرائه من اعدائکم؛ تقرب می جویم به خداوند، به واسطه دوستی با شما و بیزاری جستن از دشمنان شما. زیرا پیامبر عظیم الشأن(ص) و امامان معصوم علیهم السلام و فرزندان بزرگوار آنان واسطه فیض الهی هستند و خداوند متعال به واسطه آنان بر تمام انسانها و کل عالم هستی فیض بخشی می کند وهر اندازه ای که انسان به خدا ایمان داشته باشد و به خداوند عشق بورزد، باید به همان نسبت اولیای الهی را دوست بدارد. این محبت و دوستی که از مطالبات خدا و پیامبر و امامان معصوم است، نصیب کسی می شود که عظمت خداو پیامبران و سایر اولیای خدا را درک کند و آنان را بیشتر بشناسد؛ زیرا محبت، فرع بر معرفت است. اگر معرفت نباشد و یا از انسان سلب شود، محبت هم از بین می رود؛ چنان که در زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام آمده است: و ان لا یسلبنا معرفتکم انه ولی قدیر؛ از خدای ولی و قدیر می خواهم که معرفت شما خانواده را از من سلب نکند. معرفت و شناخت مقامات معنوی و بلندی شأن اولیای الهی، عطیه و اکرامی است از جانب خداوند متعال؛ چنان که در زیارت شریف عاشورا می خوانیم: «فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و رزقنی البرائه من اعدائکم ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره؛ از آن خدایی که مرا به شناخت و اعتقاد به شما خانواده اکرام کرده و بیزاری از دشمنانتان را به من روزی کرده است مسئلت می کنم که مرا در این دنیا وآخرت با شما قرار دهد. به طور مسلم یکی از راههای تحصیل معرفت نسبت به اولیا، تأمل و مطالعه در شرح حال و سیره و زندگانی آنان است و نیز توجه به مقامات معنوی و فضایل اخلاقی و مناقبی، مانند: معجزات و کرامات آنان است. این نوع از معرفت، علاوه بر اینکه در اصل محبت و ازدیاد آن اثری مهم دارد، موجب تربیت و الگو گرفتن از آنان نیز می گردد؛ زیرا هیچ کس نمی تواند به تربیت صحیح و سعادت و کمال برسد، مگر از راه الگوپذیری از کسانی که خود به مقام قرب الهی نایل آمده و از طریق اصلاح خود به هدف نهایی رسیده اند. اگرچه مرتبه اعلای معرفت به پیامبر وامامان معصوم علیهم السلام و سایر اولیای الهی از قدرت ما خارج است، اما با کوشش و مجاهده می توان به مقامات بلند معنوی و کرامت و وساطت آنان درفیض الهی رسید؛ زیرا بسیاری از ابزارهای معرفت، به واسطه روایات خود ایشان در اختیار ما شیعیان قرار دارد که با مطالعه می توان به این هدف رسید و از این راه محبت بیشتر آنها را تحصیل کرد. از جمله این بزرگان، سیده جلیله فاطمه معصومه(س) دختر بزرگوار حضرت امام موسی بن جعفر(ع) است که در نوشتار حاضر گوشه ای از مقامات معنوی و فضایل و مکارم روحانی آن بانوی بزرگ اسلام که فرزند امام و خواهر امام و عمه امام است، بیان می شود. این بانوی بزرگ در عظمت و بلندای معنویت در حد بانوان بزرگ اسلام است و لقب او معصومه، نشان دهنده اوج عظمت و بزرگی اوست و اخبار و روایات و نیز قراین و شواهد موجود در زندگی ایشان بیان کننده کمالات و فضایل نفسانی و مقامات معنوی برای ایشان است که در ساختار اصلی این مقابله به آنها پرداخته شده است. ● ذکر نسب فاطمه معصومه(س) نام آن حضرت، فاطمه و ملقب به معصومه است. پدر آن بزرگوار، امام موسی کاظم(ع) و مادر آن حضرت، نجمه خاتون که قبر شریفش در مدینه طیبه است، می باشد. ایشان و برادرشان، حضرت امام علی بن موسی الرضا از یک مادر بودند، چنان که از کتاب «دلائل الامامه» طبری مازندرانی استفاده می شود. ولادت با سعادت آن حضرت به نقل کتاب «نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار» روز دوشنبه اول ماه ذی قعده سال یکصد و هفتاد و سه واقع شده است. بنابراین، عمر شریفش ۷۲ سال بود که در سال دویست و یک از هجرت، روز دهم ربیع الثانی در قم از دنیا رفت. امام کاظم(ع) اختیار ازدواج دخترهای خود را به فرزندش، علی بن موسی الرضا(ع) داده بود؛ چنان که در کافی مذکور است که حضرت موسی بن جعفر(ع) در وصیت نامه خود نوشته بود که شوهر ندهد احدی دخترهای مرا نه عموهای آنها و نه برادرهای آنها، مگر با مشورت فرزندم علی و اگر برادری بخواهد خواهر خود را که از مادر یکی باشند، شوهر دهد باید با مشورت و رأی و امر فرزندم علی باشد؛ زیرا که او بیناتر است به مناکح قوم خود و او به هر کس صلاح دانست، شوهر دهد وگرنه، شوهر ندهد و به دخترهای خود همین گونه که نوشته ام به آنها نیز وصیت نموده ام. پس معلوم می شود که از برای آن بانو کفوی و همسری پیدا نشده، لهذا حضرت امام رضا(ع) او را شوهر نداد. باید متذکر شد نه تنها سیده جلیله، فاطمه دختر امام موسی(ع) ازدواج نکرده، بلکه سایر دختران آن حضرت نیز ازدواج نکرده بودند. چنانکه صاحب تاریخ قم به این مطلب اشاره نموده است. روشن است که خود این مطلب دلیل و شاهدی است قوی بر عظمت و جلالت بی بی فاطمه معصومه(ع) که همتایی برای ایشان در ازدواج نبوده است. ● مقام علمی حضرت معصومه (ع) حضرت معصومه درخاندانی که سرچشمه علم وتقوا و فضایل اخلاقی بودند، نشو و نما یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید فرزند ارجمند آن امام یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد. دراثر توجهات زیاد آن حضرت هر یک از فرزندان امام کاظم به مقامی شامخ دست یافتند و زبانزد عام و خاص شدند. ابن صباغ مالکی دراین باره گوید: هر یک از فرزندان ابوالحسن موسی معروف به کاظم(ع) فضیلتی مشهور دارد. چنانچه اربلی هم در این زمینه می نویسد: هر یک از فرزندان ابوالحسن موسی علیه السلام دارای فضیلت و منقبتی معروف است. مسلماً در میان فرزندان امام کاظم(ع) بعد ازحضرت رضا (ع) حضرت معصومه(س) از نظر علمی و اخلاقی والامقامترین آنان بود. این حقیقت از اسامی و القاب و تعریفها و توصیفاتی که ائمه اطهار از وی نموده اند، هویداست. و با توجه به این حقیقت که ارتباط تنگاتنگ و غیر قابل انفکاکی میان تهذیب نفس و طی مدارج اخلاقی و عرفانی وجود دارد، می توان به رتبه و مقام علمی غیر قابل توصیف حضرت معصومه پی برد. مؤید سخن فوق روایت صالح بن عرندس حلی، بزرگوار شیعی قرن نهم هجری درکتاب «کشف اللئالی» است. وی گوید: روزی جمعی از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر(ع) و پرسیدن سؤالی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند، چون امام کاظم(ع) درمسافرت بود، سؤالات خود را به حضرت معصومه(س) که در آن هنگام در سنین نوجوانی بود، تحویل دادند. فردای آن روز مجدداً به منزل امام مراجعه کردند، لیکن هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزیر به بازگشت بودند، مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدی خدمت امام برسند، غافل از اینکه حضرت معصومه(س) جواب پرسشها را نگاشته بود. وقتی پاسخها را ملاحظه کردند. بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان شهر مدینه را ترک کردند. در میانه راه با کاروانی برخورد کردند که امام کاظم(ع) هم همراه آن کاروان درحال بازگشت به مدینه بود. پس از شرفیابی به محضر حضرتش پاسخ سؤالات دینی خود را به ایشان عرضه نمودند. چون امام پاسخ سؤالات را مطالعه فرمود، سه بار فرمود:«فداها ابوها» پدرش فدای او باد. امام با این جمله، صحت پاسخ ها را مورد تأیید قراردادند. ● زیارت نامه مخصوص یکی از شواهد عظمت استثنایی حضرت معصومه (ع) زیارت نامه ای است که از ناحیه معصوم درشأن او شرف صدور یافته است. بعد ازحضرت زهرا (ع) او تنها بانویی است که زیارت مأثوره دارد. سعد اشعری قمی می گوید:«درمحضر امام رضا علیه السلام بودم که به من فرمود: سعد! قبری از ما در نزد شما وجود دارد. سعد عرض کرد: قربانت گردم، آیا مقصود شما قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) است؟ امام رضا فرمود: آری، کسی که با معرفت به جایگاه او، وی را زیارت کند، بهشت برای اوست. سپس فرمود: وقتی کنار قبرش رفتی، در بالای سر آن حضرت بایست و ۳۴ مرتبه الله اکبر و ۳۳ بار سبحان الله و ۳۳ مرتبه الحمدلله بگو و آن گاه بگو: السلام علی آدم صفوهء الله... ▪ ویژگیهای این زیارت نامه ۱) درآغاز زیارت نامه، اذکار تکبیر، تسبیح و تحمید گفته می شود که در زیارتهای دیگر دیده نشده است. زائر با این سرآغاز توحیدی، با حالتی ملکوتی و به دور از شوائب و آلودگیها، ارتباطی معنوی برقرار می کند و این عالی ترین حال بنده خدا در برابر عظمت اولیای خداست. ۲) عرض ادب و تقدیم سلام به محضر مقدس معصومین علیهم السلام به صیغه مخاطب آمده، ولی در زیارت نامه های دیگر فقط برای آن معصوم خاص، صیغه مخاطب به کار رفته است. رمز آن را در حدیثی از امام صادق علیه السلام می یابیم که فرمود: ۳) آنچه از حضرت معصومه(س) دراین زیارت نامه خواهانیم. خواسته ای به اجابت رسیده می باشد؛ چون بنا به احادیث، فضیلت زیارت آن حضرت بهشت است. ۴) دراین زیارت نامه، یک دوره معارف شیعه به طور فشرده بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود: خدا حرمی دارد که مکه است، پیامبر حرمی دارد که مدینه است و امیرالمومنین(ع) حرمی دارد که کوفه است و ما حرمی داریم که قم است و به زودی، زنی از فرزندان من در آنجا دفن می شود که نامش «فاطمه» است. هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب خواهد شد ] در ذیل روایت آمده ] امام صادق (ع) این سخن را قبل از ولادت امام کاظم(ع) فرمود»: شایان ذکر است که تقدیم سلام به پیشگاه امام زمان علیه السلام به صیغه غایب آمده و شاید یکی از اسرار آن اشاره به غیبت آن حضرت باشد. ـ اعتقاد به نبوت، امامت و معاد؛ ـ دعا برای ورود به بهشت، حوض کوثر و سیراب شدن از آن به دست ساقی کوثر، محشور شدن در زهره اهل بیت و دعا برای فرج و درک سرور اهل بیت علیهم السلام در زمان ظهور و گردآمدن تحت لوای آن حضرت در زمان ظهور و یا رجعت؛ ـ تقرب به خدا با محبت این خاندان و اعلان برائت از دشمنانشان؛ ـ اعلام تسلیم و انقیاد و دوری از انکار و استکبار؛ ـ اظهار این عقیده که نعمت ولایت از عنایت خداست و استواری برآن جز با حول و قوه الهی میسر نیست؛ ـ تقاضای شفاعت از حضرت فاطمه معصومه. [/align]
  18. irsalam

    روز دامپزشکی

    روز دامپزشکی [align=justify] دام سالم، غذای سالم، انسان سالم ●روند تحولات در قوانین و تشكیلات دامپزشكی بررسی ایجاد تشكیلات دامپزشكی تعداد قابل ملاحظهای از كشورهای جهان نشان میدهد كه: برقراری تشكیلات نوین دامپزشكی در اغلب آنها به واسطه بروز همهگیریهای طاعون گاوی بوده است. بعنوان نمونه اداره دامپزشكی در فرانسه در سال ۱۸۱۵ به واسطه طاعون گاوی ایجاد شد. همچنین در سوئد نیز پس از بروز طاعون گاوی اداره دامپزشكی در سال ۱۸۲۴ تأسیس گردید. در انگلستان نیز همین بیماری باعث گردید كه در سال ۱۸۷۸ اداره دامپزشكی ایجاد گردد. دلیل ایجاد اداره دامپزشكی در ژاپن هم در سال ۱۸۹۶طاعون گاوی بوده است. ایران نیز از این قاعده غالب مستثنی نبوده و بروز طاعون گاوی موجب ایجاد تشكیلات آموزشی و اجرائی دامپزشكی نوین آن شده است. در جریان جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۵ ش / ۱۹۱۶م، طاعون گاوی به ایران سرایت كرد و نواحی شمالی و مركزی كشور را فرا گرفت و خسارتهای فراوانی وارد نمود. در اواخر سال ۱۳۰۲ و اوایل ۱۳۰۳ نیز همهگیری طاعون گاوی در اردبیل و همدان ظاهر شد و سرانجام به تهران رسید و چون به غیر از انستیتو پاستور تشكیلات منسجم پزشكی و دامپزشكی در كشور وجود نداشت، ناچار به این موسسه مراجعه و پس از بررسی بیماری، طاعون گاوی تشخیص داده شد. در اواسط سال ۱۳۰۳ در وزارت فوائد عامه اداره كوچكی به نام فلاحت وجود داشت و معاون وزارتخانه مبارزه با طاعون گاوی را سرلوحه اقدامات خود قرار داد.در این زمان یادداشت كمیته بهداشت مجمع دولتهای متفقه به ایران واصل و در آن ذكر شده بود كه برای مبارزه با بیماریهای دامی هر یك از دولتهای عضو باید اداره مخصوص دامپزشكی داشته باشند. از یك طرف گسترش طاعون گاوی و از طرف دیگر این تذكر سبب شد تا قانون تشكیل اداره دفع آفات حیوانی در دی ماه سال ۱۳۰۳ به تصویب مجلس شورای ملی برسد. ●تشكیل بنگاه كل امور دام در سال ۱۳۲۵ بنا بر مصوبه هیئت دولت، بنگاه كل امور دام تشكیل شد كه شامل دو اداره كل: دامپروری و دامپزشكی بود. به موجب این مصوبه ادارههای دامپزشكی در استانها و شهرستانهای مستقل غیر از تهران جزء ادارههای كشاورزی استان گردید. با این مصوبه مجدداً ارتباط مستقیم واحدهای استانی با مركز دچار اختلال گردید و موجب آشفتگی و اعتراض شد و به همین علت در سال ۱۳۲۶ مجدداً اختیارات محدودی به دامپزشكی استانها داده شد، بدین ترتیب كه در هر اداره كشاورزی دو معاونت ایجاد شد كه یكی از آنها مستقلاً و منحصراً برای دامپزشكی در نظر گرفته شد. ●قانون سازمان دامپزشكی كشور در سالهای دهه ۴۰ احتمالاً بمنظور ایجاد ظرفیت برای ارتقاء تشكیلات كشاورزی استان و نیز احتمالاً به دلیل كاهش خسارات ناشی از بیماریهای دامی و عدم وجود بیماریهای مهلك، طبق بخشنامه وزارتی اختیارات ادارات دامپزشكی استانها محدود و ادارات مذكور تحت نظر ادارات كل كشاورزی قرار گرفت. بروز بیماری طاعون گاوی در سال ۱۳۴۸ و تلفات سنگین ناشی از آن و نقش حیاتی دامپزشكی در ریشهكنی آن و گسترش دامداریهای صنعتی در كشور بازنگری وظایف و تشكیلات دامپزشكی كشور را اجتناب ناپذیر نمود تا جایی كه سرانجام با تلاش مسئولین در سال ۱۳۵۰ قانون سازمان دامپزشكی كشور مشتمل بر ۲۱ ماده به تصویب مجلسین سنا و شورای ملی رسید و به موجب آن سازمان دامپزشكی كشور وابسته به وزارت كشاورزی كه دارای ذیحساب مستقل بود بوجود آمد و جایگزین اداره كل دامپزشكی گردید.[/align]
  19. در این تاپیک مطالب پایگاه ایرانی سلام در سالروز شهادت امام جعفر صادق در سال 1389 قرار خواهد گرفت نام : ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق (ع) تاریخ : دوشنبه 12 مهرماه 1389 ------> این تاپیک تا انتهای روز شهادت امام به روز رسانی خواهد شد [frame=3 10] ویـــژه نـــــامــه شــهــادت امــام جــعــفـــر صــــادق (ع) شناخت مختصرى از زندگانى امام صادق (ع) مرورى كوتاه در احوال امام جعفر صادق (ع) عبادت امام تسلیم و رضا در برابر خدا حلم و بردباری کمک به نیازمندان امام صادق (ع) و زمامداران اخلاق امام شامل امام کار می کند تجارت با سود عادلانه بودجه برای حل اختلاف امام و سفره شراب منع شرابخوار شرط آزاد کردن برده در برابر فقير خدا شناس و شاكر [/frame]
×
×
  • اضافه کردن...