رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های '«نـمی*تــوانــم»'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

  1. [align=justify]«نمیتوانم در این دنیای خاکی با ما زندگی میکرد و در زندگی همه ما حضور داشت. متاسفانه هر جا که میرفتیم نام او را میشنیدیم. اینک ما "نمیتوانم" را در جایگاه ابدی اش به خاک سپردهایم.» بچه ها روی شش نیمکت پنج نفره می نشستند و میز معلم هم رو به روی آنها بود. بسیاری از جنبه های این کلاس شبیه کلاسهای ابتدایی بود، با این همه روزی که من برای اولین بار وارد کلاس شدم احساس کردم در جو آن، هیجانی لطیف نهفته است. "دونا" معلم مدرسه ابتدایی شهر کوچکی در میشیگان، دو سال تا بازنشستگی فرصت داشت. درضمن به عنوان عضو داوطلب در برنامه "بهبود و پیشرفت آموزش استان" که من آن را سازماندهی کرده بودم، شرکت داشت. من هم به عنوان بازرس در کلاسها شرکت می کردم و سعی داشتم درامر آموزش تسهیلاتی را فراهم آورم. آن روز به کلاس "دونا" رفتم و روی نیمکت ته کلاس نشستم. شاگردان سخت مشغول پرکردن اوراقی بودند. به شاگرد ۱۰ ساله کنار دستم نگاه کردم و دیدم ورقه اش را با جملاتی که با "نمی توان " شروع شده اند پر کرده است. "من نمیتوانم درست به توپ فوتبال لگد بزنم."، " من نمی توانم عددهای بیشتر از سه رقم را تقسیم کنم." نصف ورقه را پر کرده بود و هنوز هم با اراده و سماجت عجیبی به این کار ادامه می داد. از جا بلند شدم و روی کاغذهای همه شاگردان نگاهی انداختم. همه کاغذها پر از " نمی*توانم "ها بود. کنجکاویم سخت تحریک شده بود. تصمیم گرفتم نگاهی به ورقه معلم بیندازم. دیدم که او سخت مشغول نوشتن " نمی*توانم " است. "من نمی*توانم مادر "جان" را وادار کنم به جلسه معلم*ها بیاید." "من نمی*توانم آلن را وادار کنم به جای مشت از حرف استفاده کند." سردر نمی*آوردم که این شاگردها و معلمشان چرا به جای استفاده از جملات مثبت به جملات منفی روی آورده*اند. سعی کردم آرام بنشینم و ببینم عاقبت کار به کجا می*کشد. شاگردان ۱۰ دقیقه دیگر هم نوشتند. خیلی ها یک صفحه را پر کرده بودند و می خواستند سراغ صفحه جدیدی بروند. گفت: همان یک صفحه کافی است. صفحه دیگر را شروع نکنید. بعد از بچه*ها خواست که کاغذهایشان را تا کنند و یکی یکی نزد او بروند. روی میز معلم یک جعبه خالی کفش بود. بچه ها کاغذ هایشان را داخل جعبه انداختند. وقتی همه کاغذها جمع شدند،" دونا " در جعبه را بست، آن را زیر بغلش زد و همراه با شاگردانش از کلاس بیرون رفتند. من پشت سرآن*ها راه افتادم. وسط راه، " دونا " رفت و با یک بیل برگشت. بعد راه افتاد و بچه*ها هم پشت سرش راه افتادند. بالاخره به انتهای زمین بازی که رسیدند، ایستادند. بعد زمین را کندند. آن*ها می*خواستند " نمی*توانم "های خود را دفن کنند! کندن زمین ۱۰ دقیقه*ای طول کشید. چون همه بچه*های کلاس چهارم دوست داشتند در این کار شرکت کنند. وقتی که سه چهارمتری زمین را کندند، جعبه " نمی*توانم"*ها را ته گودال گذاشتند و به سرعت روی آن خاک ریختند. سی و یک شاگرد ۱۰ یازده ساله دور قبر ایستاده بودند. هر کدام از آنها حداقل یک ورقه پر از " نمی توانم" درآن قبر دفن کرده بود. معلمشان هم همین طور! دراین موقع " دونا " گفت: دوستان! ما امروز جمع شده ایم تا یاد و خاطره " نمی توانم" را گرامی بداریم. او در این دنیای خاکی با ما زندگی می*کرد و در زندگی همه ما حضور داشت. متاسفانه هر جا که میرفتیم نام او را می*شنیدیم، در مدرسه، در انجمن شهر، در ادارات و... اینک ما " نمی*توانم" را در جایگاه ابدی اش به خاک سپرده*ایم. البته یاد او در وجود خواهر و برادرهایش یعنی " می*توانم "، " خواهم توانست" و " همین حالا شروع خواهم کرد" باقی خواهد ماند. آن*ها به اندازه این خویشاوند مشهورشان شناخته شده نیستند، ولی هنوز هم قدرتمند و قوی هستند. شاید روزی با کمک شما شاگردها، آنها سرشناس تر از آن چه هستند، بشوند. هنگامی که به این سخنرانی گوش می*کردم فهمیدم که این شاگردان هرگز چنین روزی را فراموش نخواهند کرد. این حرکت شکوهمند سمبولیک چیزی بود که برای همه عمر به یاد آن*ها می ماند و در ضمیر ناخود آگاه آن*ها حک می شد. آن*ها " نمی*توانم"های خود را نوشته و طی مراسمی تدفین کرده بودند. این تلاش شکوهمند، بخشی از خدمات آن معلم ستوده بود. هر وقت شاگردی می گفت: " نمی توانم"، دونا به اعلامیه اشاره می کرد و شاگرد به یاد می آورد که " نمی توانم" مرده است و او را به خاک سپرده اند. حالا سال ها از آن روز گذشته است و من هر وقت می خواهم به خود بگویم که " نمیتوانم" به یاد اعلامیه فوت "نمی توانم" و مراسم تدفین او می افتم...[/align] منبع:روزنامه ایران
×
×
  • اضافه کردن...