جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ازدواج'.
68 نتیجه پیدا شد
-
مادربزرگ میگفت هنگامیكه خواستگار آمد، تنها حق داشت از سوراخ جای كلید، مجلس را تماشا كند. از آنجا هم كه چیزی پیدا نبود، یا چشم و ابروی داماد را میدید یا سبیلش را یا گوشش را. هرقدر نگاهش را به این سو و آن سو چرخاند نتوانست چهره او را یكبار كامل ببیند. همه كارها و حرفها و قرار و مدارها بهعهده بزرگترها بود تا سرانجام روز عروسی فرا میرسید: داماد را از یكطرف كوچه میآوردند، عروس را از طرف دیگر.مقابل چهره هریك آیینهای نگاه داشته بودند. آرامآرام كه به هم نزدیك میشدند برای نخستین بار یكدیگر را در آیینه میدیدند؛ پس از آنكه جهیزیه عروس در خانهاش چیده شد و خطبه عقد را هم خوانده بودند. این گونه ازدواج برای جوانان جامعه كنونی ما بهویژه در شهرهای بزرگ و نزد قشر تحصیلكرده و دانشگاهی افسانه است و پدر و مادرها از یك سو تعلق خاطر و ریشه در باورهای نسل مادربزرگ دارند كه دریچه شناخت همسر آیندهاش سوراخ جای كلید بود و برای نخستین بار او را در روز عروسی میدید؛ روز شروع زندگیشان! نسلی كه نه تنها با اجازه بزرگترها كه با تصمیم آنها ازدواج میكرد و از سوی دیگر مسئول برآوردن خواستهها و نیازهای فرزندانشان بود. نسل جدید: نسلی با روح پیچیده، گسترده و حق طلب امروزین كه اصول و قواعد و آداب ازدواج و زندگی را خدمتگزار و روشنگر و تسهیلكننده راهش میخواهد نه بند و زنجیری كه به دنبال قربانی گرفتن از میان انسانهاست. برای پدر و مادرها كشیده شدن از این دو سو مرحلهگذاری است كه هنوز به پایان نرسیده. كشتی معیارهای ازدواج، انتخاب همسر و شكل و شیوه زندگی مشترك، همچنان در تلاطم است؛ تلاطمی كه حاصل برخورد امواج باورها و سنتهای پیشینیان با نیازها، پرسشها و خواستههای انسانهای امروز است و كار پدر و مادرها كه سكان دار این كشتی هستند و در انتظار آرامشدن دریا، چندان ساده نیست. توجه به برخی نكات و اصلاح برخی روشها كارآمد و مفید خواهد بود. اگر برخی پدر و مادرها گرد غفلت را از دیدگان زدوده و امور را با نگاهی واقعبین و متناسب با نیازها و شرایط روز ببینند آنگاه زودتر شاهد آرام شدن امواج خواهیم بود. با انتخاب عاقلانه همسر زندگیهای مشترك آرامتر و لذتبخشتر میشود. انتخاب موفقیت آمیز همسر مستلزم عوامل بسیاری از جمله داشتن شناخت است. سیر منطقی این انتخاب شامل مراحل: انتخاب اولیه ، گذراندن دوره شناخت نامزد و تصمیمگیری نهایی در مورد اوست.كم بها دادن به مرحله میانی (دوره شناخت نامزد و همسر آینده )موجب بالا رفتن امكان اشتباه در تصمیمگیری نهایی است. برای نزدیك شدن به كیفیت و كمیت مطلوب دوره شناخت همچنان شاهد موانع فرهنگیای هستیم كه هرقدر به شهرهای كوچك و نقاط دور افتاده كشور نزدیك شویم آن موانع را عظیمتر خواهیم یافت. 1- عقد برای راحتی خیال: هنوز هم خانوادههایی هستند كه پس از انجام مرحله خواستگاری و انتخاب اولیه دختر و پسر، با حذف مرحله شناخت، مهر عقد دائم بر انتخاب اولیه ایشان زده و دوره نامزدی را تبدیل به دوره عقد میكنند. استدلال اینگونه خانوادهها چنین است: میخواهیم عقدشان كنیم خیالمان راحت شود؛ به بیان دیگر، تن سپردن به دوره آشنایی پیش از ازدواج فرزندان برای این پدر و مادرها اسباب ناراحتی خیال است. از نتایج احتمالی این شتاب والدین برای رسیدن به آرامش آن است كه اگر انتخاب، اشتباه بود و ناهمخوانی و مشكلاتی در رابطه زوج وجود داشت با عقد زودهنگام، ناچار شوند به زندگی نامطلوب تن داده و یا درصورت از كف دادن طاقت، پس از سالها رنج و تحمل و مدارا بهدنبال طلاق رفته و تبعات و پیامدهای آن را پذیرا باشند؛ چنین است كه تعجیل برای رسیدن به آرامش خیال لزوماً ایشان را به هدف مطلوب نخواهد رساند. از این رو بهتر است خانوادهها بعد از آشنایی اولیه اقدام به رفت و آمد خانوداگی كرده و در چارچوب شرع و عرف جامعه اجازه دهند دختر و پسر زیر نظر والدین با خصوصیات یكدیگر بیشتر آشنا شوند تا هم این آشنایی باعث كاهش تضادهای بعدی گردد و هم خانواده ها با رعایت عرف مرسوم راه آشنایی بیشتر را فراهم كنند. 2- مقاومت در برابر حقیقت: گرچه خانوادهها پس از مراسم خواستگاری و انتخاب اولیه دختر و پسر، با معاشرت آنها برای شناخت بیشتر موافقت میكنند اما همیشه انصراف و پشیمانی ایشان از انتخاب را بهسادگی نمیپذیرند، غافل از آنكه پس از دوره شناخت با 2گزاره منطقی روبهرو هستیم كه یكی تایید و دیگری رد انتخاب است و دلیل منطقی وجود ندارد كه لزوما در انتظار تایید انتخاب باشیم، در حالی كه برخی انگیزههای احساسی و فرهنگی والدین را به انتظار تایید انتخاب مینشاند و پشیمانی فرزندشان از انتخاب را گونهای ناكامی و شكست میدانند؛ بهویژه اگر این پشیمانی (پشیمانی از انتخاب فرد خاص پس از دوره نامزدی) چندبار تكرار شود.چه بسا همین انگیزهها و تمایلات احساسی و فرهنگی و شتاب برای عروس یا دامادكردن فرزند و نیز هراس از بههم خوردن نامزدی فضای تصمیمگیری عاقلانه را برای زوج جوان تنگ كند. چه خوب است اگر پدر و مادر پس از دوره شناخت به فرزند خود بگویند: اگر به انتخاب خود باور و اطمینان بیشتر یافتهای از انتخاب درست تو خوشحالیم و اگر از انتخاب خود پشیمان شدهای باز هم خوشحالیم كه به موقع متوجه مشكلات احتمالی شده و از یك زندگی مشترك ناموفق، بركنار ماندهای. 3- پخش اخبار: یكی از اشتباهات و عادات ناپسند فرهنگی برخی والدین آن است كه پیش از قطعی شدن مسئله انتخاب همسر، در حالیكه فرزندشان دوره شناخت نامزد را میگذراند دوست و فامیل را از انتخاب اولیه فرزندشان باخبر میسازند، همین امر سبب میشود كه اگر زن یا مرد جوان از انتخاب خود پشیمان شوند فضای مناسبی برای بیان آنچه در دل دارند، نیابند. گویی باید دلیل پشیمانی و نتایج شناخت نامزد را برای همه اطرافیان توضیح دهند. قدری خودداری در بیان مسائل خصوصی خانواده و پرهیز از شتاب برای خبركردن دیگران از پیامد منفی رنج و فشار روحی برای فرزندان خواهد كاست. گاه پیچیدگی و بزرگی این اشتباه در حدی است كه برخی خانوادهها شروع آشنایی و نامزدی زوج جوان را با یك مهمانی مفصل اعلام میكنند. دوستی میگفت: پس از قدری معاشرت و شناخت نامزدم، از انتخاب خود پشیمان شده و خانواده را از پشیمانی و تغییر تصمیمم آگاه كردم، پس از آن از مادرم شنیدم: « نمیخوام چیه؟ من 200نفر را شام دادم! » سخن این مادر به خوبی نشانگر كاستیهایی است كه در آن حرف مردم، همچنان پیشتاز است و بر سعادت فرد ترجیح داده میشود. 4- شتاب برای تداركات ازدواج: اگر هنگامیكه زوج نامزد شده در حال شناخت یكدیگر هستند، خانوادهها را در تدارك جشن و تهیه جهیزیه و گرفتن وام و... ببینند خود را در معرض یك عمل انجام شده مییابند و دوره نامزدی عملاً كاركرد واقعی و اصلی خودش (شناخت) را از دست داده و تبدیل به مقدمه ازدواج میشود. مفیدتر است اگر در دوره شناخت نامزد، رفتار والدین، همواره به زوج نامزدشده نشان دهد كه بیش و پیش از هر چیز در انتظار نتیجه شناخت و تحقیق زوج از یكدیگر هستند. 5- آسانگیری نابهجا: بارها شاهد بودهایم كه زن یا مرد جوان از برخی رفتار ناشایست نامزد و یا مشكلات ارتباطیاش با او نزد پدر و مادر شكایتمیبرد و از ایشان میشنود كه «خوب میشه.وقتی رفتید زیریكسقف درست میشه.»روشن است كه نمیتوان در رؤیا و تخیل و آرمان خواهی مطلق زیست و توقع انسان كامل از همسر داشت اما هشدارهایی چون گرایش فرد به موادمخدر، وابستگیهای بسیار به خانواده، خسّت، عدمكنترل خشم، داشتن همنشینان ناشایست و تفاوتهای عمیق و وسیع فرهنگی و فردی و... مواردی نیست كه بهسادگی قابل چشم پوشی باشد و تنها زیر یك سقف رفتن مشكلی را حل نمیكند. گاه دیده شده كه برخی خانوادهها توقع دارند اختلالات روحی و مشكلات اخلاقی و رفتاری فرزندشان نیز با ازدواج برطرف شود! به بیان دیگر ازدواج را جایگزین مراجعه به روانپزشك و مشاور میدانند. 6- چشم پوشی از اهمیت مشاوره: به انتظار روزی هستیم كه افراد، با همان جدیت و باوری كه برای درمان مشكلات جسمی، به پزشكان متخصص مراجعه كرده و آماده پذیرش هر زحمت و هزینهای برای رسیدن به سلامت و بهبودی هستند، برای حل مسائل روحی و معنوی زندگی، مانند انتخاب همسر نیز مراجعه به روانشناس و مشاور را لازم بدانند. 7- نداشتن توانایی تفكیك مسائل: معاشرت محدود زن و مرد جوان در دوره نامزدی، گونهای وابستگی و تعلق خاطر ایجاد میكند (هر قدر هم كه برای خود تكرار كنند در دوره شناخت بهسر میبرند)این وابستگی و تعلق خاطر، زمانی دردسر ساز میشود كه زوج متوجه میشوند مشكلات جدی در رابطهشان دارند اما بهدلیل بندهای احساسی قادر به تصمیمگیری عاقلانه نیستند. در این گونه شرایط برعهده والدین است كه فرزند را در تفكیك مسائل احساسی و عقلی یاری داده و به او یادآور شوند كه برای تن ندادن به زندگی فرسایشی و قربانی نشدن بهدلیل ازدواج اشتباه، باید دوره نقاهت روحی و احساسی و رنج دل كندن را تاب آورد. 8- به تأخیر انداختن آزمایشهای پزشكی: شایسته است انجام آزمایشهای پزشكی، پیش از آغاز مرحله شناخت مورد توجه قرار گیرد. گاه غفلت از این امر پیامدهای رنج آور و یا جبرانناپذیری را بهدنبال میآورد و آن زمانی است كه زوج جوان پس از اطمینان یافتن از هماهنگی و توافق فكری و فرهنگی و ایجاد وابستگی و باور به یكدیگر، نتیجه منفی آزمایش را مانع ازدواج خود میبینند.
-
مهمترین رکن ازدواج های موفق [align=justify]حفظ بنیان خانواده رکن اصلی بقا و سلامت جامعه است که آن را باید وصلت سالم و آگاهانه یافت.ازدواج به عنوان یکی از مهمترین موضوعات خانوادگی باید در قالب وچهارچوب خاص خود انجام پذیرد. ابراهیم مقدم جامعه شناس در گفتگو با باشگاه جوان با بیان این مطلب گفت: خانواده به عنوان مهترین رکن واصلی ترین جایگاه شکل گیری شخصیت افراد محسوب میشود. افرادی که در خانواده از هم گسیخته رشد یافته نگاهی منطقی و درست و سالم به زندگی نخواهد داشت در مقابل اشخاص که در خانواده ای با ثبات رشد یا بند نگاهی منطقه و روبه رو خواهد داشت. وی در ادامه افزود: قبل از تشکیل یک زندگی آنچه مهم است نگاه صحیح فرد به این موضوعات تاثیری که وی از چهارچوب زندگی خود گرفته و نگاه سالم و منطقی او به این تشکیل زندگی است. خانواده های که نقش فعال در انتخاب فرزندان نشان دارند با اعمال معیارهای منطقی آنها را به انتخابی درست هدایت کرده و نظام مثبت برایشان برمیدارند عکس آن نیز صادق است. ابراهیم مقدم در پاسخ به این سوال که چگونه خانواده در ادامه یک زندگی نو پا به فرزندان خود کمک میکند گفت: پس از ازدواج خانواه ها نقش مهمی ایفا میکنند. در حقیقت آنها با یک بینش صحیح میتوانند در حل مشکل بروز کرده در زندگی فرزندان خود نقش موثری را ایفا کند، نه اینکه با نکته سنجی ها و توقعات بیجا شرایط ناخوشایند و موجبات اختلاف را برای فرزندان خود ایجاد کنند تا جایی که آنها را مجبور به انتخاب بین همسر و خانواده کنند این تعارض سبب ایجاد اضطراب در میان زوجین شده و زمینه ساز مشکلات بعدی خواهد بود. وی در پایان مصاحبه گفت: تقریبا همه زوجها و تمامی زن وشوهرها طبیعتأ اختلاف نظر دارند خانواده با نظرهای راهبردی و منطقی آنها را حل میکنند. [/align]
-
پسران چه دخترانی را برای ازدواج می پسندند
sanjagak پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دانستئیهای زناشویی
عضو هیات علمی گروه روانشناسی بالینی دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، گفت: پسران برای ازدواج دنبال دخترانی میگردند که شبیه مادرانشان باشند. منوچهر طباطبایی افزود: پسران به طور ناخودآگاه دخترانی را برای ازدواج می پسندند که شبیه مادر خود بوده و بتواند جایگزین آن باشد. وی ادامه داد: این مسأله که بیشتر در فرهنگ ایرانی دیده میشود، به ارتباط عاطفی و علاقه ای که پسران به مادران دارند، برمیگردد. این روانشناس اظهار داشت: معمولا دخترانی که پسران برای ازدواج انتخاب می کنند، اگر شباهتی به مادر پسر نداشته باشند، پسر جذب وی نمیشود. وی افزود: اکثر خانم ها اگر در آینه به خود نگاه کنند یا در رفتار خود دقیق شوند، متوجه میشوند که شباهت هایی با مادرشوهر خود دارند.طباطبایی در پاسخ به این که آیا این نحوه انتخاب لطمه ای به زندگی نمیزند، تصریح کرد: این موضوع نمیتواند یک آسیب تلقی شود به ویژه اینکه پسران تصمیم نمیگیرند که چنین انتخابی را داشته باشند. وی توضیح داد: علاقه مند شدن یک پسر به دختری که شبیه مادر وی است کاملا به صورت ناخودآگاه و بدون اینکه فرد متوجه شود، اتفاق میافتد. این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: حتی پسرانی که با مادران خود اختلاف دارند، به دلیل علاقه به مادر دخترانی را برای همسری می پسندند که شبیه وی باشد. -
هفت تناسب مهم و ضروری برای ازدواج
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
ازدواج اگر در چهارچوب درستی نباشد، به جای اینکه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم میزند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانهای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود. تناسب خانوادگی شما در بستر خانواده تان شکل میگیرید. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده دیگر فرق میکند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتیای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی میگذارد. تا جایی که جان واتسون- پدر روانشناسی- میگوید: پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیتهایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و... چه میخواهید؟! من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل میدهم. در واقع او میخواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگتری از زمینههای دیگر مثل ژنتیک دارد. اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکلگیری شخصیت فرد ایفا میکند، این مسئله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته میشود. گاهی حتی دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی میبینند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا میشوند، در حالی که نمیدانند طرف مقابلشان محصول چه خانوادهای است! اما وقتی کسی میگوید که ما از نظر خانوادگی بههم میخوریم، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوههای تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدهاست؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج میکنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوههای تربیتی آنها متفاوت است! مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. مادر پسر،سی سال است که زندگی کرده ولی هیچچیز متعلق به او نیست و وظیفهای جز بچه داری و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسری که نگاهش به زن اینگونه شکل گرفته اگر با دختری ازدواج کند که در ساختار خانوادهاش مادر محور بوده و تعیین تکلیف میکرده است در زندگی به مشکل برمی خورند. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند. اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد تناسب فرهنگی فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف میکند. فرهنگ به ما میگوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق میکند. بهعنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذریها بسیار متفاوتتر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالیهاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است. انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار میشویم این فرهنگ ماست که میگوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچکاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصلههای فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحتالشعاع قرار خواهد داد. حال اگر 2 نفر همه خصوصیاتشان با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونهای همفرهنگ میشوند. تناسب اعتقادی اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر میآید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچکترین اختلافی پیش آید، برداشته میشود. عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بیاعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند. طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند تناسب اقتصادی- اجتماعی طبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد میکند. وقتی دونفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدمهایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی به این طبقه میرسند و صاحب خانه، ماشین و... میشوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها میگویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع میکند. طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند. تناسب شخصیتی هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج میکنند، تفاوتهای شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی میشوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برونگراست و راحت ابراز احساسات و عواطف میکند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج میکند که انسانی درونگراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است. این دو در طولانیمدت دچار مشکل میشوند؛با هم هستند ولی احساس تنهایی میکنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر میشوند ولی به تدریج از هم فاصله میگیرند چون با هم تناسب ندارند و نمیتوانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند. تناسب تحصیلی این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا میتواند باشد)، جزء مسائلی است که میگوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه میتوانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمیآید. اگر دختر فوقلیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد ولی اصولا بهتر است که هر دو همسطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا میشوند و ازدواج میکنند. پسر دکترا میگیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کمکم از هم فاصله میگیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت میشود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی آنها باشد! رضایت والدین این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود! از آنجا که عدم رضایت والدین تا سالهای بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که میخواهند ازدواج کنند، حتما خانوادههایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث میشود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاشها راضی نشدند، بهتر است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند. -
چشم باز قبل از ازدواج و چشم بسته بعد از ازدواج
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
در ابتدای ازدواج چشمانتان را باز كنید بعد از ازدواج چشمانتان را به روی مسائل ببندید. یعنی هر چه پیش از ازدواج تلاش می كردید چشمانتان را باز كنید و موشكافانه با رفتارها و گفتارها مواجه شوید، سعی كنید پس از ازدواج بیشتر چشمانتان را به روی مسائل ببندید... شاید برای شما هم پیش آمده باشد که بعد از عقد، احساس کنید همسرتان گاهی شبیه یک دختربچه یا پسربچه رفتار می کند. دنیای مجردی خود را به زندگی متاهلی ترجیح می دهد و درست مثل یک نوجوان سمج، برای حفظ رویه قبلی زندگی اش پافشاری می کند. طوری که انگار ازدواج چیزی به زندگی او اضافه نکرده است؛ با دوستانش به اندازه سابق رفت و آمد می کند، شما را در مقابل فامیل و در مهمانی های رسمی تنها می گذارد و تلاشی برای تبدیل شدن به یک «زوج» از خود نشان نمی دهد. حقیقت این است که این اتفاق تقریباً برای همه افراد ممكن است رخ بدهد ولی كم یا زیاد آن بستگی به خود افراد و میزان درک و شناختشان از دنیای تاهل دارد. کسانی كه در یك خانواده پر جمعیت زندگی می كنند و از قضا جزو بچه های آخر هم هستند در این زمینه تجربه های زیادی دارند. آنها خواهر و برادران متاهل خود را دیده اند و می دانند که زندگی بعد از تاهل تفاوت های عمده ای با زندگی دوران تجرد دارد. آن ها حتی ممکن است با مشاهده دقیق زوج های اطرافشان به این نتیجه مهم برسند كه دختران و پسران دیروز زنان و شوهران امروزند و این اصل ساده ای است که نشان می دهد چقدر در کنار آمدن با ازدواج موفق عمل می کنند. بسیاری از علایق شما، ارتباط چندانی به اصول شخصیتی و اعتقادی شما ندارد؛ یعنی دلیلی ندارد كه در صورت ناهماهنگ بودن این علایق، شما دو نفر به درد زندگی با هم نخورید اما حداقل می شود گفت كه این مسائل باید قبل از آن كه دردسر بسازند به نوعی حل شوند ازدواج در حقیقت صرف نظر از دو نفر شدن، به معنی تغییرات اساسی در عادت های رفتاری ماست. عادت هایی كه ما در زمان قبل از ازدواج داریم گاهی چندان هم جالب نیستند اما باید در بعد از ازدواج اصلاح شوند تا مشكل ساز نباشند؛ فرض کنید کسی كه عادت به عطسه های بلند دارد در زمان مجردی ممكن است رفتارش را مشكل ساز نبیند و در برخوردهای اول جلوی سر و صدای اضافه را بگیرد و مؤدبانه عطسه كند، اما این عادت در این فرد باقی مانده است و در طول زمان بالاخره بروز می كند و آن وقت است كه مشكل ساز می شود و ممکن است برچسب رفتار بی ادبانه و آداب معاشرت ندانستن روی او زده شود. شاید به نظر شما این مثال خیلی پیش پا افتاده تر از آن باشد که بخواهید جدی اش بگیرید اما باور کنید گاهی همین مسائل کوچک هم می توانند مشکل ساز شوند چه رسد به عادت هایی مثل وابستگی به والدین، رفیق بازی، تنبلی، زیادخوابی، بددهنی و... البته باید دقت كنید كه بسیاری از علایق شما، ارتباط چندانی به اصول شخصیتی و اعتقادی شما ندارد؛ یعنی دلیلی ندارد كه در صورت ناهماهنگ بودن این علایق، شما دو نفر به درد زندگی با هم نخورید اما حداقل می شود گفت كه این مسائل باید قبل از آن كه دردسر بسازند به نوعی حل شوند.پس بهتر است به جای این كه به دنبال یك عشق رؤیایی بگردید، به موضوعاتی كه چندان كم هم نیستند فكر كنید كه ممكن است این عشق رمانتیك و رؤیایی را برای همیشه به یك تنفر ابدی تبدیل كند. به آدم های دور و برتان خوب دقت کنید و تمام چیزهایی را كه ممكن است روزی برای شما تبدیل به یك مشكل شوند در نظر بگیرید. برای این كه چیزی از قلم نیفتد یادداشت برداری كنید و سپس در مورد مسائل به طور مشترك راه حلی برای آن بیابید. در وهله اول تغییر را از خودتان آغاز کنید. این که یک زن و یک مرد چطور باید باشند و چه رفتاری را نباید داشته باشند. بعد می توانید معیارهایتان را به مرور زمان کامل کنید و در جلسات خواستگاری با همسرتان درمیان بگذارید. تنها یادتان باشد ریزبینی و جزئی نگری را از حد نگذرانید و مسائل تغییر پذیر کوچک را زیاد بزرگ نکنید. در ابتدای ازدواج چشمانتان را باز كنید بعد از ازدواج چشمانتان را به روی مسائل ببندید. یعنی هر چه پیش از ازدواج تلاش می كردید چشمانتان را باز كنید و موشكافانه با رفتارها و گفتارها مواجه شوید، سعی كنید پس از ازدواج بیشتر چشمانتان را به روی مسائل ببندید در آخر یك توصیه اساسی و آن این كه این توصیه ها مربوط به پیش از ازدواج است اما زمانی كه با رعایت تمام تصمیم ها ازدواجتان قطعی شد، باید به طور معكوس عمل كنید. در ابتدای ازدواج چشمانتان را باز كنید بعد از ازدواج چشمانتان را به روی مسائل ببندید. یعنی هر چه پیش از ازدواج تلاش می كردید چشمانتان را باز كنید و موشكافانه با رفتارها و گفتارها مواجه شوید، سعی كنید پس از ازدواج بیشتر چشمانتان را به روی مسائل ببندید. اما این به معنی دست کشیدن از تغییر دادن عادات بد خودتان نیست. گذشت داشته باشید و همواره برای بهتر شدن تلاش کنید. -
ازدواج یکی از مهمترین حوادثی است که در زندگی هر انسان رخ میدهد. لذا دارای اهمیتی در خور توجه است. نظر به اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و تأثیر آن در تداوم و استحکام خانواده، تربیت فرزندان، داشتن زندگی سالم توام با رضایت و خوشبختی و احساس موفقیت، ضرورت دارد دختران و پسران هنگام ازدواج از خدمات مشاورهای مناسبی بهرهمند شوند و از این طریق با اهداف، وظایف و حقوق یکدیگر به خوبی آشنا شوند. امروزه دختران و پسران جوان در آستانه ازدواج با بهرهگیری از خدمات مشاوره ازدواج میتوانند با گامهای راسختر و آرامش و اطمینان بیشتری در راه پر پیچ و خم ازدواج و تشکیل خانواده گام نهند و در نهایت در این امر مهم موفق باشند. متأسفانه در جامعه ما در برخی موارد دختران و پسران بدون مطالعه و آگاهی کافی با برخورداری از احساس و ذوق منهای دقت در ابعاد گوناگون اخلاقی، جسمی و روانی با یکدیگر ازدواج میکنند. پس از ازدواج نیز به دلایل عدم آگاهی، به این مشکلات دامن میزنند. در اینجا توجه شما را به نکاتی چند جهت انتخاب همسر جلب میکنیم... ۱) نسبت به کل ماجرا واقعبین باشید. تابع احساسات نگردید و به شکل منطقی جوانب کار را بسنجید. در تداوم یک ازدواج، دوستداشتن و عشق اگر چه شرط لازم است ولی کافی نیست. پس به سایر مسایل مهم نیز بپردازید. رویایی نیندیشید. ۲) شریک احتمالی زندگی خود را بشناسید.در چارچوب آنچه در دین و فرهنگ مجاز میباشد، قبل از تصمیمگیری برای ازدواج شریک احتمالی زندگی خود را بیشتر بشناسید. این شناخت یا به واسطه رفت و آمد و پرسشهای مستقیم حاصل میگردد و یا از طریق دیگر آشنایان. توجه داشته باشید دوستان فرد، گاه برخی حقایق را پنهان میکنند. پس شاید بهتر باشد در بعضی مواقع بطورغیرمستقیم به پاسخ برسید در مجموع شما بایستی در مورد خلق و خو، افکار، عقاید، خواستهها، عادات، دیدگاهها، حساسیتها، نوع برخوردها، توانائیهای ارتباطی و غیره شناخت پیدا کنید. طرز برخورد فرد را در موقعیتهای بحرانی و در برابر مادیات بشناسید. ۳) اعتقادات و باورهای مذهبی طرف مقابل را جویا شوید. عقاید و باورهای همسر احتمالی خود را در مورد آئین و مذهب جویا شوید و ببینید که آیا برداشت او از دین با برداشت شما سازگار است یا خیر. چرا که اگر نقطه نظرات این فرد برای شما قابل قبول نباشد احتمال وقوع مشکلات شدیدی پیشبینی میشود. مگر آن که در این زمینه انعطافپذیر باشید و بتوانید خود را در چارچوب نظرات او قرارداده و شیوه زندگی او را بپذیرید. پس به طرف مقابل اجازه دهید به طور وضوح برداشت خود را از مذهب بگوید و انتظارات خود را در مورد عقاید شما به عنوان همسر، بیان نماید. ۴) برخوردهای همسر احتمالی خود را در موقعیتهای مختلف بررسی کنید. هر چه بیشتر در شرایط متفاوت و متعددی همسر احتمالی خود را ملاقات کرده و مورد مشاهده قرار دهید، نشانههای بیشتری از طرز برخورد او با مردم در موقعیتهای مختلف خواهید یافت. ۵) خواستهها و انتظارات یکدیگر را مورد مطالعه قرار دهید. شما باید بدانید همسر آینده شما چه انتظاراتی از خودش و شما دارد. شما باید در مورد مسایل مهم زندگی به توافق برسید. بطور مثال شما باید بدانید: ▪ در چه شهر یا کشوری زندگی مشترک خود را آغاز خواهید کرد؟ ▪ زندگی خود را با خانواده همسر آغاز خواهید کرد یا بطور مستقل؟ ▪ زمان بچهدار شدنتان حدوداً چه مدت پس از ازدواج خواهد بود؟ ▪ نظر همسر احتمالی شما در مورد شغل و فعالیتهای خارج از منزل چیست؟ ▪ نظر همسر احتمالی شما در مورد رابطهها و معاشرت خانوادگی و دوستانه چیست؟ بررسی کنید که تعهد وی در قبال خانواده و افراد فامیلش چگونه است ودر آینده چه تعهداتی نسبت به آنها دارد وتأثیر این موضوع بر زندگی شما چگونه خواهد بود. ۶) با خود واقعیتان مشورت کنید و به ندای درونی خود گوش فرا دهید. از خود بپرسید آیا این فرد همان کسی است که واقعاً به دنبالش بودهام؟ آیا میخواهم که این مرد یا زن، پدر یا مادر فرزند من باشد؟ اگر پاسخ صریحی ندارید دوباره بر روی موضوع تمرکز کنید و سعی کنید پاسخی قاطع برای آن قبل از ازدواج بیابید چرا که ازدواج یکی از بزرگترین و مهمترین مسایل زندگی شما است و آینده فرزندان شما را تحتالشعاع قرار میدهد. ۷) دلایل مناسبی برای ازدواجتان پیدا کنید و خود تصمیم گیرنده نهایی باشید. هرگز تحت فشار برای ازدواج متقاعد نشوید. تنها خوب بودن احساسات اطرافیان در مورد طرف مقابل کافی نیست. قلب و منطق شما نیز باید در این کار رضایت دهد. ضمن احترام به تجربه و عقاید اطرافیان به ویژه والدین و حفظ آداب و رسوم فرهنگی و مذهبی، تصمیم نهایی را خود بگیرید و به مصالحی از قبیل پول و ثروت، شهرت، خروج از کشور و غیره اکتفا نکنید. ۸) نسبت به سلامت جسمانی و روانی طرف مقابل اطمینان حاصل کنید . تا شریک زندگی شما وابسته به مواد مخدر و دارای بیماریهای خاص جسمانی و روانی نباشد. ۹) توجه داشته باشید که با شریک احتمالی زندگی خود در مواردی مانند طبقه اجتماعی، سن، میزان تحصیلات و توانائیهای هوشی تناسب داشته باشید. این موارد را جدی بگیرید. عجله نکنید. با توجه به این که بسیاری از ازدواجها به دلیل دستپاچگی و عجله کردن در تصمیمگیری در نهایت به شکست منتهی میشود در تصمیم خود برای قبول یک ازدواج عجله نداشته باشید. حتماً در مورد فردی که میخواهید عمری را با وی سپری کنید، تحقیق کنید. به شناخت برسید و وقت بگذارید صرفاً به دلیل نا امید شدن از ازدواج تن به یک ازدواج نامناسب ندهید و خود را به فهرست قربانیان ازدواج اضافه نکنید. ۱۰) از خداوند کمک و راهنمایی بگیرید: با ایمان و توکل به خدا از او بخواهید تا در انتخاب صحیح زندگی شما را یاری کرده و مسیر مناسبی را پیش رویتان قرار دهید. چنانچه پس از مطالعه نکات مذکور هنوز در تصمیمگیری خود دچار تردید هستید میتوانید به مشاورین حاضر درمراکز مشاوره رجوع کرده و با آنها مشورت نمائید.
-
خانواده اولین واحد تشكیل دهنده اجتماع است. خداوند اولین انسان سمیع و بصیر را، كه به عنوان پیامبر و پدر همه انسان ها در زمین تمكّن داد، برایش همسری تعیین كرد. آن ها نخستین هسته اصلی خانواده را به وجود آوردند و به تدریج زمین را آباد ساختند و مردان و زنان بسیاری در زمین پراكنده شده، كارها را تقسیم كردند. خانواده اصالت پیدا كرد و هر فرد برای بقای خود و نوع، وظایف خاصی عهده دار گردید. هرقدر جمعیت كره زمین زیادتر شد، شكل زندگی و خانواده تغییرات عمیق تری پیدا كرد و نیازهای انسان بیش تر و متنوع تر شد. نیاز غریزی و گرایش به سوی جنس مخالف همیشه و در تمام موجودات وجود داشته است. اما ادیان الهی و در نهایت، اسلام به این نیاز تقدّس بخشیدند. انسان علاوه بر بیماری های جسمی، ناراحتی های روانی هم دارد. یكی از راه های یافتن آرامش و سلامت بهتر روان، اقدام به یافتن همسر و تشكیل خانواده است ... ● خانواده ساده ترین، كوچك ترین و قدیمی ترین شكل جامعه انسانی «خانواده» است.۱ خانواده كوچك ترین واحد بنیادی جامعه نوین است.۲ «خانواده» در لغت از دو جزء «خان» به معنای منزل و سرا و «واده» به معنای اهل منزل تشكیل شده است. پس در جمع، همه كسانی كه در خانه هستند، عضو خانواده می باشند. در تعریفی دیگر، می گویند: خانواده عبارت از روابط جنسی معیّن و بادوامی است كه تولید اطفال و پرورش آن ها را به عهده دارد. بحث در این زمینه گسترده است، اما آنچه مسلّم است این كه خانواده از مجموعه ای افراد تشكیل می شود و قسمتی از شبكه بزرگ تر به نام جامعه است.۳ خانواده از ابتدای پیدایش حیات انسان در زمین تا امروز تحولاتی عمیق یافته و عوامل گوناگون دینی، اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی موجب این تغییرات و دگرگونی ها شده اند. هدف ما در این مقاله تجزیه و تحلیل و كنجكاوی در این تحولات نیست، كه این مقوله نیاز به تحقیق عمیق جامعه شناسی دارد، بلكه هدف ما از این مطالعه درباره خانواده، بیان ارزش و اهمیت آن، خانواده در ادیان الهی به ویژه اسلام، مشكلات و نابسامانی های خانواده در جهان امروز، ازدواج نخستین سنگ بنای ایجاد خانواده، و تأثیر ازدواج بر رفع ناهنجاری های روانی و كمك مؤثر در بهداشت جسمی و روانی است. ● ارزش و اهمیت خانواده هزاران سال كره زمین زیستگاه جانداران بسیار بود و شاید جاندارانی شبیه انسان در زمین بودند كه حیاتشان چندان تفاوتی با سایر جانداران زمین نداشت، تا این كه خداوند مخلوقی به نام آدم در زمین مستقر ساخت و برای رفع تنهایی و آسایش و آرامش او، همسری به او داد و از ازدواج این دو موجود انسان های بسیاری در زمین پراكنده شدند.۴ جامعه شناختی و زیست شناختی و تشریح مقایسه ای (تطبیقی) و پیوستگی انواع و خلقت تدریجی و نظرات موافق و مخالف و كلام درباره كینونیّهٔ الانسان الاولی۵ فرصتی دیگر می طلبد و هر نظریه ای درباره خلقت انسان و تداوم آن تا به امروز اثبات شود، موجودیت بحث حاضر را دچار مخاطره نمی كند و ارزش و اهمیت آن را تغییر نمی دهد. انسان موجودی است اجتماعی، در بهترین قوام آفریده شده (تین: ۱۴)، خلیفه خدا در زمین (بقره: ۳۰)، مسجود ملائكه (اعراف: ۱۱)، مخلوق برتر (بقره: ۳۰ـ۳۳)، مشرّف به تشریف روح الهی (حجر: ۲۹)، واجد عقل، فكر، استعداد، هوش، عواطف، احساسات، ادراك، حافظه، تخیّل و ده ها امتیاز دیگر و در نهایت، اراده و قدرت اخذ تصمیم و نیز قوّه نطق و بیان به او عنایت شده (الرحمن: ۳) و از مسؤولیت های مهم او اقدام به عمران و آبادی زمین است. (هود: ۶۱) مخلوقی به این عظمت بیهوده رها نشده و برای هدایت و ارشاد او، افرادی مأموریت یافته اند كه آنان را «نبی» و «رسول» نامیده اند. این مأموران الهی وظایف گوناگونی داشته اند. تعداد كمی با كتاب و كلام وحی و سلاح اعجاز، مأمور هدایت گروه های بزرگ از مردم بودند و شمار كثیری مأمور ناحیه یا بخش یا گروهی كوچك بودند و نام معدودی از آنان در كتاب های مقدّس و از جمله قرآن كریم ذكر شده است. همه انبیا بشر را به تشكیل خانواده و انتخاب همسر راهنمایی كرده اند. در جای جای كتاب مقدّس (تورات و انجیل)، عناوین احترام به ازدواج توسط والدین، ازدواج فامیلی، تأسیس ازدواج، ترغیب به ازدواج، جشن ازدواج، جشن عروسی و عناوینی مانند این در فصل هایی مانند رساله اول تیموتائوس، امثال سلیمان، رساله به عبرانیان و رساله اول به قرنتیان و ده ها مورد دیگر درباره عفّت زنان و موارد اخلاقی دیگر اشاره شده است.۶ در آثار باقی مانده از زرتشت درباره پاك دامنی و درباره زنان پیر و جوان سخن گفته شده و خانواده و عفّت و شرافت به بزرگی یاد شده است.۷ آثار موجود از عرفان هند و هندوان از جمله گزیده اوپه نیشدها در جای جای، به زوجیت و خانواده عزّت نهاده، در بخش نخستین «تقدیس خواندن سامه ویدا» از علاقه زوجیت سخن گفته و در بخش چهارم «مناجات و مراسم برای تناسل»، درباره مراسم ازدواج و داشتن فرزند نیكویی كه بتواند ویدا را بخواند و به سن كمال برسد سخن گفته است.۸ در مجموعه جوگ باسشت، داشتن فرزند و حسب و نسب پسندیده موجب افتخار دانسته شده است.۹ آنچه در كتاب آسمانی خودمان، قرآن، آمده در بحث اهمیت و ارزش ازدواج در اسلام مطرح خواهد شد. مباحث مربوط به خانواده بیش از همه، در جامعه شناسی مطرح شده و بیش تر مؤلّفان كتاب های جامعه شناسی فصل یا فصل هایی به خانواده اختصاص داده اند. كتاب های اخلاقی هم خانواده را ارج نهاده، آن را سنگ بنای جامعه خوب و منظم و «مدینه فاضله» نامیده اند. جامعه شناسان خانواده را از مهم ترین نهادهای اجتماعی می دانند و نقش خانواده را در بروز یا بهبود و یا عدم ظهور بیماری های روانی، در مرتبه اول می دانند اصولا نهادهای اساسی اجتماعی، كه مقام برتر را دارند، عبارتند از: خانواده، اشتغال، دین و سیاست. معمولا این مفاهیم ذیل مقوله «فرهنگ و ارزش ها» مطرح می شوند. همه این عناوین و مطالب دلیل بر آن هستند كه خانواده در صعود و سقوط ملت ها و ساخت های اجتماعی نقش درجه اول دارد. خانواده در متعادل ساختن رفتار افراد و رشد استعدادها و رشد جسمی و عقلی افراد خود، سازگاری اجتماعی، رشد شخصیت و اجتماعی نمودن افراد خود، وظیفه سنگینی دارد و در یك كلمه، موجب بقا یا فنای جامعه می شود. اولین مؤسسه ای كه فرزند را به زندگی اجتماعی آشنا می كند خانواده است. تغییرات خانوادگی، شكل خانواده و ارتباط اعضا با یكدیگر، جوّ عاطفی خانواده، موقعیت اجتماعی خانواده (ارزش ها، تمایلات و طرز تفكرها)، عادات چه زشت و چه زیبا، همه از خانواده نشأت می گیرند. یكی از اركان سه گانه تعلیم و تربیت خانواده است.۱۰ بحث درباره خانواده و تعلیم و تربیت، همانندسازی بچه ها، تلقین پذیری و سایر مسائل تربیتی هر یك به مقالات مستقلی نیاز دارد. ● ازدواج و خانواده در اسلام ازدواج یك سنّت لایتغیّر الهی است. ازدواج نه تنها در بین انسان ها، بلكه تمام در موجودات جاندار به شكل های گوناگون وجود دارد. گیاهان (با عمل لقاح و گرده افشانی)، حیوانات از كوچك ترین آن ها تا حیواناتی بزرگ مانند كرگدن، فیل، شتر; پرندگان، آبزیان، نهنگ ها; حیواناتی كه نزدیك ترین جانداران به انسان هستند مانند میمون ها، همه توالد و تناسل و تكثیرشان حاصل رابطه جنسی نر و ماده است. به قول جلال الدین رومی: بهر آن میل است از ماده ز نر *** تا بود تكمیل كار همدگر میل اندر مرد و زن حق زان نهاد *** تا بقا یابد جهان زین اتحاد مطالعه تاریخ اجتماعی ملت ها و تاریخ ادیان، تحولات و تغییرات خانواده و همسرگزینی را برای ما شرح می دهد، كه این امر مقدّس همسرگزینی چگونه دچار دگرگونی های نفرت انگیز شده، زنان غالباً به عنوان وسیله ای در دست مردان یا همچون كالا خرید و فروش شده اند. حال زن نزد اقوام و ملل گوناگون، در آثار باقی مانده از مورّخان و جامعه شناسان و مردم شناسان جای تأمّل و تفكر دارد. داشتن چند همسر به وسیله مردان و داشتن چند شوهر ـ كه به ندرت دیده می شود و سابقاً در بعضی نقاط دنیا جریان داشته است ـ تا برسد به تك همسری، سیر مسأله ازدواج را روشن می كند. ● آثار و فواید ازدواج ازدواج امری فطری است. در این مختصر، به فواید ازدواج از دید اجتماعی، اقتصادی و موارد مشابه اشاره می شود و فایده ازدواج از دید روانی و بهداشت روانی مستقلا ذكر خواهد شد. علّامه طباطبائی در زمینه حقوق زن در ملل گوناگون و از جمله تمدن غرب، بحث مفصّلی در جلد چهارم تفسیر شریف المیزان (دوره چهل جلدی) دارند كه به اختصار به آن اشاره می شود: عمل ازدواج از اصول كارهای اجتماعی است و ازدواج از بدو پیدایش بشر بوده و هریك از دو انسان (مرد وزن) مجهّز به دستگاه های خاص خلقت برای ازدواج هستند و تمام احكام مربوط به حقوق مرد و زن و ارث و مهریه و طلاق بر اساس همین اصول است.۱۱ ادیان و حكومت ها و در نهایت، سازمان ملل اساس ازدواج را بر تشریك مساعی زن و مرد قرار داده اند. اگرچه همه ادیان الهی اصول اخلاقی را محترم شمرده اند، اما آنچه را اسلام بیش از همه تأكید نموده، فراموش كرده اند. فطرت انسان مایل به ازدواج است. اصول انسانی و مسلّم ازدواج نزد همه ملت ها محترم است. ازدواج موجب جلوگیری از زنا و فحشا می شود. مسأله ازدواج و تشكیل خانواده آن قدر اهمیت دارد كه علمای مذاهب، جامعه شناسان، حقوقدانان، روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت، زیست شناسان و كسانی كه در زمینه فرهنگ جهانی و فرهنگ قومی و ملّی و قبیله ای و علوم اقتصادی و سیاسی مطالعه و تحقیق می كنند، بخش مهمی از مطالعات و تحقیقاتشان، مستقیم یا غیرمستقیم، به امور ازدواج و جوانان اختصاص دارد. اكنون جهان شاهد بروز و ظهور بیماری مهلك و كشنده و نابودكننده نسل و حرث آدمیان، به نام «ایدز» است و پزشكان به شدت مشغول مطالعه راه های مبارزه با بیماری های ناشی از مقاربت های غیرصحیح جنسی و فحشا هستند و هنوز نتوانسته اند آثار شوم سوزاك و سفلیس را برطرف كنند. این بیماری بدون آن كه مرز و تمدن بشناسد بشریت و خانواده ها را به مخاطره افكنده اند. همه خیرخواهان انسان و پزشكان متفق القول اند كه غرق شدن در منجلاب بی عفّتی و آزادی های جنسی موجب پیدایش این بیماری ها شده است. اگر وضع ارتباطات جنسی به ویژه آمیختن با مواد مخدر و پشتوانه ملی جنایت كاران مافیایی همچنان ادامه پیدا كند، نتیجه ای جز نابودی در انتظارمان نخواهد بود. ازدواج پیوستگی عقل و روح و جسم مرد و زن با یكدیگر است. تمایلات جنسی جزو اساسی یك ازدواج كامل هستند و ضرورت دارند، ولی بی نهایت مهم نیستند.۱۲ امروزه روان شناسان عقیده دارند در مسأله زناشویی تملّك یا مورد تملّك قرار گرفتن مخالف شؤون انسان هاست و باید هرفرد چه مرد و چه زن، خود را از آنِ كسی بداند و جزئی از وجود او شود تا برای هر دو طرف شور و شعف ایجاد گردد. اگرچه این بحث دامنه گسترده ای دارد، اما به همین مختصر اكتفا می شود.● آثار و فواید ازدواج در اسلام اسلام برای ازدواج تقدّس قایل است; مقررات و تشریفات خاصی برای آن در نظر گرفته شده است. ازدواج راهی برای رسیدن به كمال است. برای احتراز از تكرار مطالب، اهمیت ازدواج و اصل همسرگزینی در اسلام به شرح ذیل تقسیم بندی می شود: الف) ازدواج در اسلام از دید اجتماعی و سیاسی هریك از افراد جامعه شؤون و وظایفی دارند; در جامعه ای كه زندگی می كنند دارای حقوقی هستند كه باید محترم شمرده شوند و متقابلا مسؤولیت هایی (فردی و اجتماعی) به عهده دارند. یكی از اهداف مهم انبیای الهی آشنا كردن افراد به وظایف و مسؤولیت های خودشان بوده است. مردم امّت واحدی بودند، خداوند انبیا را برانگیخت با بشارت و انذار، و همراه آنان كتاب (مجموعه قوانین) نازل نمود تا در میان مردم به حق قیام كنند. (بقره: ۲۱۳) اسلام در تمام شؤون اجتماعی، به زن و مرد حقوق برابر داده است. هرگاه مرد یا زن عمل صالح همراه با ایمان انجام دهند به حیات طیبّه می رسند. (نحل: ۹۷) و خداوند انسان را از دو جنس زن و مرد آفریده و آنان را به شعوب و قبایل تقسیم كرده است تا از یكدیگر باز شناخته شوند. (حجرات: ۱۳) كلام الهی قریب ۲۴۰ مرتبه در قرآن كلمه «ناس» را به كار برده كه در تمام موارد، زنان و مردان را شامل است. در قضیه «مباهله» با نصارای نجران، مقرّر شد زنی از مسلمانان به همراه بچه هایش و مردی كه به منزله نفس رسول الله باشد به همراه رسول خدا و در مقابل نیز همین تركیب از نصارا یكدیگر را نفرین كنند كه قضیه به نفع مسلمانان پایان یافت (آل عمران: ۶۱) و روحانی مسیحی حقّانیت رسول الله(صلی الله علیه وآله)را پذیرفت. خداوند به وسیله یك زن و یك مرد انسان های بسیاری در زمین پراكند. (نساء: ۱) كسانی كه در زمینه ارث انتقاد می كنند، متأسفانه عمیقاً مسأله را بررسی و مطالعه نكرده اند. به قول علّامه طباطبائی مهم استفاده از ارث است كه پسر و دختر برابر استفاده می كنند. ملاك برتری مرد یا زن تقواست. خداوند عمل هیچ عاملی را، چه مرد باشد و چه زن، ضایع نخواهد كرد. (آل عمران: ۱۹۵) اسلام لباس زواج را برای بندگان لباس افتخار دانسته، تصریح دارد كه كانون گرم خانوادگی موجب آسایش و زدودن غبار اندوه از سیمای زندگی است.۱۳ همان گونه كه ملاحظه می شود، اسلام زن و مرد را از لحاظ تدبیر شؤون زندگی به وسیله اراده و كار، مساوی می داند، هر دو در تأمین نیازمندی ها و استفاده از امكانات مساوی اند. آنچه مسلّم است این كه در بعضی از امور اجتماعی، اهمیت زن و مرد هركدام شكل خاصی دارد; زن فرزند به دنیا می آورد و لطافت و حساسیت دارد و مرد دارای قدرت بدنی و استحكام عقلانی بیش تر است. ملاك برتری هریك از زن و مرد كارهایی است كه از نظر ساختمان وجودی (فیزیولوژی) و موقعیت اجتماعی و صنفی باید انجام دهند. (نساء: ۳۲)۱۴ عمل ازدواج از اصول كارهای اجتماعی است كه در اسلام، پایه و اساس آن بر فطرت و تأمین نیازهای جسمی و تكمیل یكدیگر نهاده شده، منظور اصلی از آن بقای نوع و دوام آن است. سایر احكامْ فرع بر اصل مذكورند. قوانین كنونی بشر و سازمان ملل دایره محدودی دارند و اساس آن ها بر تشریك مساعی زن و مرد قرار دارد و متعرّض سایر احكام مانند حجاب و عفّت نشده اند. این ادعاها دعوت به اجتماع می كنند، اما به اجتماع هر فرد با فرد دیگر به هر صورتی كه باشد، نه آن گونه همبستگی كه براساس فطرت است، بخصوص رابطه عمیق عاطفی میان مرد و زن كه در نهایت منجر به تولید مثل و داشتن فرزند می شود. ب) ازدواج در اسلام از نظر قرآن و حدیث ـ ابتدا آیات قرآن: اول. احیای حقوق فطری زنان با توجه به آیاتی كه ذكر شد، ارث، عمل صالح، یافتن حیات طیبّه، آزادی در استفاده از اموال شخصی حتی مهریه، مشخص ساختن حقوق، وظایف و مسؤولیت های هر كدام از زن و مرد; (نساء: ۱۲۴ / مؤمن: ۴۰ / آل عمران: ۱۹۵) ـ دوم. جلوگیری از قتل، خفّت، خواری و تحقیر زنان (نساء: ۳۲)، سرزنش از خوار شمردن دختران (نحل: ۵۹) زن مانند مرد عضوی است از خانواده كه فرزند می آورد. (نساء: ۱) ـ سوم. زن باعث روشن شدن خانه و آوردن فرزند می شود. (بقره: ۲۲۲) ـ چهارم. زن كالای خرید و فروش نیست، این مرد است كه به خواستگاری می رود و مهریه می پردازد و معیشت و مسكن زن را تأمین می كند و زن حق دخالت در آنچه را به دست آورده است، دارد. (نساء: ۳۲) ـ پنجم. حرمت ساختمان وجودی زن رعایت شده; در ایام عادت ناراحت است و نباید اذیت شود. اگر همسرش بمیرد، پس از ایام عده می تواند ازدواج كند. در همه حال، باید فطرت رعایت شود. ـ ششم. زن در شؤون زندگی فردی و اجتماعی، مانند مرد دارای حرمت و استقلال است،۱۵ با این تفاوت كه غالباً اسلام امور عاطفی و پرورشی و تربیتی را به زنان، و جنگ و جهاد و قضاوت را به مردان واگذار كرده است. ـ هفتم. به رعایت حقوق زنان، به ویژه در رابطه با عفّت و پوشش و پرهیزگاری سفارش شده است; زیرا مصالح اجتماع ایجاب می كند كه زنان پوشیده باشند. در غیر این صورت، زشتی ها و فساد فراوان می شوند. قرآن «حجاب» را به صراحت سفارش كرده۱۶ و حتی در مواردی مردان را نیز به پوشش توصیه كرده است. اما احادیث، احادیث نیز درباره زنان و مسائل آنان از قبیل ارث، حالات خاص جسمی (حیض و نفاس و استحاضه) و ازدواج موقت (متعه) و دایم و تمام مسائلی كه حول زندگی زناشویی است، در كتب مهم شیعه و سایر مذاهب اسلامی نقل شده، در میان شیعه دوازده امامی كتاب هایی همچون جواهر الكلام، محجّهٔ البیضاء، فروغ كافی، وسائل الشیعه، شرح مرحوم مجلسی بر من لا یحضره الفقیه و بحارالانوار و در كتب اهل تسنّن، صحاح ستّه كلیه احادیث را نقل نموده اند. در ذیل، به چند حدیث مهم اشاره می شود: در حدیثی پیامبر می فرماید: «خداوند هیچ بنیانی را بیش تر از بنیان ازدواج دوست ندارد.۱۷ همچنین می فرماید: «كسی كه ازدواج كند، نیمی از دینش را حفظ كرده است.»۱۸ امام صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش نقل می كند: «دو ركعت نماز متأهّل از هفتاد ركعت فرد نماز مجرّد بهتر است.»۱۹ امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «جهاد زنان خوب شوهرداری كردن است.»۲۰ امام صادق(علیه السلام) نیز به زنان سفارش می فرماید كه با همسران خود نیكی كنید و به مردان نیز می فرماید: خدا رحمت كند كسی را كه رابطه اش را با همسرش نیكو گرداند.۲۱ رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) در حدیثی می فرماید: «خوبان شما كسانی هستند كه با همسرانشان نیكی كنند و من برای همسرانم بهترین شما هستم.»۲۲ امام رضا(علیه السلام) هم می فرماید: «بر آن كه بدو نعمت داده شده لازم است به زندگی خانواده اش توسعه ببخشد.»۲۳ سلمان و ابن عباس به نقل از رسول اللّه نقل كرده اند كه «از ثمرات ازدواج به دست آوردن فرزندی است كه دوستدار حضرت علی(علیه السلام)و اهل بیت او باشد.»۲۴ ● بهداشت روان و ازدواج انسان تركیبی از جسم و روان است. جسم بیمار می شود و برای بهبود آن همواره دانشمندان به مطالعه و تحقیق پرداخته اند، حتی برای اجزای بدن، مانند گوش و دندان و بینی و حلق، افرادی متخصص و فوق تخصص هستند. بیماری جسم ترحّم آور است; به محض این كه كسی آسیب ببیند، غالباً همه افراد تلاش می كنند تا او را به مركز درمانی منتقل كنند، اما بیماری روان تمسخرآور است و افراد نامطلع این بیماران را «دیوانه» می نامند و حركات و رفتارشان را می نگرند و می خندند. علاوه بر این، در سوابق فرد هم منعكس می شود و در اموری مانند اشتغال، ازدواج و موارد دیگر تأثیر می گذارد، در حالی كه باید به بهداشت و سلامت روان توجه بیش تر كرد. ازدواج امری است كه فوق العاده بر بهداشت جسم و روان تأثیر می گذارد. اگرچه مطالعات و تحقیقات روان درمانی و بهداشت روانی موارد متعددی را بیان می كند، اما در این جا فقط به آنچه در قرآن و احادیث ذكر شده است بسنده می شود: ۱) تأمین محبت: عدم تأمین این نیازها در رفتار اختلال ایجاد می كنند كه از جمله آن ها نیازها محبت است. محبت نمودن و مورد محبت واقع شدن (تحابّ) یكدیگر را دوست داشتن است. مُحابّه هم كسی را به دوستی گرفتن است. محبت سه وجه دارد: الف) خرسند شدن و لذت بردن; مثل محبت مرد نسبت به زن; ب) بهره مندی معنوی; ج) محبت برای فضیلت و بزرگی. خداوند می فرماید: «و مِن آیاته اَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ انفُسكم ازواجاً لِتَسكنوا الیها وَ جَعَل بینكُم موّدهًٔ و رحمهٔ انَّ فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون.» (روم: ۲۱); از نمونه آیات پروردگار آن است كه برای شما از جنس خودتان (از نفوس خودتان) همسرانی آفرید تا آرامش بیابید و بین شما مودّت و رحمت قرار داد. برای افرادی كه صاحب اندیشه اند در این امر نشانه هایی است.پیش از شرح كلمه «ودّ» و تسكین و رحمت به یكی دو حدیث اشاره می شود: «قولُ الّرَجل للمراءَ انّی اُحبكَ لا یذهب مِن قلبها ابداً.»۲۵ در فصل مستقلی از وسایل الشیعه تحت عنوان «استحباب حب النساء» دوازده حدیث آمده كه ترجمه آزاد بعضی از آن ها ذكر می شود: ازدیاد ایمان مؤمن، علاقه او به زنان (خود) است. از اخلاق انبیا، دوست داشتن زنان بود. رسول الله(صلی الله علیه وآله) فرمود: از دنیای شما بوی خوش و زنان را می خواهم. نور چشم من در نماز و دوست داشتن همسرانم است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هرقدر زنان (همسر و محرم) را بیش تر دوست بداری، در ازدیاد ایمان كوشیده ای. البته اسراف و افراط در محبت هم ناپسند است. «وُدّ» به معنای تمنّا، آرزو داشتن، دوستی از روی عشق و محبت از صفات پروردگار ودود است. خداوند پاداش عمل صالح همراه با ایمان را «وُدّ» قرار داده است. (مریم: ۹۶) محبّت و مودّت آن قدر مهم است كه خداوند فرمود: «بگو مزد رسالت از شما نمی خواهم، مگر این كه نسبت به اهل بیت مودّت داشته باشید.» (شوری: ۲۳) «سكن» هم آرامش یافتن است; مانند آن كه درباره نماز فرمود: «اِنَّ صلاتَك سَكن لهم.» (نحل: ۸۰) شب را هم برای تسكین و آرامش آفرید. سكینه، كه آرامش قلب و دل است، در قرآن آمده و نیاز به بحث مستقل دارد. «رحمت» نرمی و نرم خویی و نیكی كردن به طرف مقابل است.۲۶ احسان و نیكی معانی بیش تری دارند و به قدری مهم هستند كه خداوند هم «رحمن» (برای همه مخلوقات در دنیا) و هم «رحیم» (در آخرت) است. توجه عمیق به این سه مفهوم در زندگی خانوادگی عظمت «آیه» بودن آن برای افراد صاحب فكر و اندیشمندان را روشن می سازد. كافی است در همین یك آیه دقت كنیم و به عظمت بهداشت روانی و ازدواج پی ببریم. محبت منشأ عفاف و پاك دامنی هم هست و موجب ثبات خانواده و اجتماع می شود. ۲) توسعه اقتصادی: معمولا بخشی از پریشانی ها و ناراحتی ها به سبب فقر و نداشتن امكانات مادی هستند. خداوند می فرماید: «انْ یكونوا فُقراءَ یُغنِهِم اللّهُ مِن فضلِه.» (نور: ۳۲) حسن تدبیر در اداره منزل، صرفه جویی و جلوگیری از اسراف و تبذیر موجب اعتدال در امور زندگی و در نهایت، ایجاد سازگاری و تعادل شخصیت است. ۳) تأمین بهداشت تن: نیاز به ازدواج امری تكوینی است. هر دختر و پسر بالغ نیاز به ازدواج دارد. احادیث در این باب بسیارند. سركوبی غرایز و یا اطفای آن، بخصوص غریزه جنسی از راه های غیر مشروع از قبیل زنا، لواط و استمنا، موجب بروز انواع بیماری های جسمی و روانی و فساد در اجتماع می شود. هرگاه آز و حرص و شهوت و تمایل به هوس آدمی را گرفتار سازد، به شخصیتی نامتعادل و ناموزون و ناهماهنگ مبتلا می گردد. بوی كبر و بوی حرص و بوی آز *** در سخن گفتن بیاید چون پیاز (مولوی) این وضعیت را اسلام با كلماتی مانند فاسق، تبه كار، منحرف، مجرم، بدخواه و بدكار نام برده و اسلام برای اصلاح روانی این چنین ناسالم، توبه و اصلاح رفتار ناسازگار را پیشنهاد كرده و «وقایه» در برابر شحّ نفس را سفارش می كند. «وَمَن یوق شحَّ نفسه فاولئك هُمُ المفلحون» (تغابن: ۱۶). مُسكّن این دردها و عقده ها و راه مبارزه با تمایلات هوسناك «ازدواج» است. ۴) تأمین بهداشت روان: روان شناسان ثابت كرده اند كه اختلالات روانی و روان نژندی ها همه اختلال در جنبه های گوناگون شخصیت هستند. امام علی(علیه السلام)رفتارها را به كفر، نفاق و ایمان تقسیم می كنند، سپس كفر را بر چهار پایه (اربعهٔ دعائم) و هر یك از پایه ها را نیز تقسیم می نمایند.۲۷ امام صادق(علیه السلام)نیز ۷۵ رفتار بهنجار را در مقابل رفتارهای مرضی نام برده اند.۲۸ و هنگامی كه روان شناسان اسلامی از راه های تنظیم رفتار بهنجار صحبت می كنند، پاسخ آن را در داشتن همسر و فرزند و خانواده با محبت می یابند. اگر تبادل محبت نباشد، انسان غریب است. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «فقدَ المحبّهٔ غُربه.»۲۹ ۵) مبارزه با تمنیات نفس امّاره: ازدواج اولین مرحله خروج از فردگرایی است. احادیث فراوانی در زمینه نهی از عزوبت (بدون دلیل شرعی) وارد شده اند; از جمله آن كه دو ركعت نماز متأهّل از هفتاد ركعت عزب افضل است و در حدیث دیگری، دو ركعت نماز متأهّل از نماز خواندن عزب در شب و روزه داری در روز برتر دانسته شده است.۳۰ مفهوم مخالف آن این است كه تجرّد و تنها زیستن پسندیده نیست. در هر آن چیزی كه تو ناظر شوی *** می كند با جنس سیر، ای معنوی در جهان هر چیز چیزی جذب كرد *** گرم گرمی را كشید و سرد، سرد. (مولوی) برخی آیات كریمه الهی به این موضوع اشاره دارند: ـ «انّه خلَق الزّوجین الّذكر و الانثی» (نجم: ۴۵); ـ «فجعل منهُ الزوجین الذّكر والانثی» (قیامه: ۳۹); ـ «وما خلقَ الذكرُ و الانثی» (لیل: ۳); ـ «لَقد ارسلنا رُسُلا مِن قلبك و جعلنا لهم ازواجاً و ذریّهٔ» (رعد: ۳); ـ «فجعلهُ نسباً و صهرا.» (فرقان: ۵۴) مفاهیم الفت، نفرت، جذب و دفع، متابعت و تعلّق، همه مفاهیمی هستند كه در جریان رشد اتفاق می افتند و رشد شامل وجدان و شخصیت و صفات و عادات و اخلاق و مبانی رفتار و محیط و اشتغال و هماهنگی با ارضای حوایج و دیگر خصوصیات هم هست. در نتیجه، ازدواج در رابطه با امور ارزشی و اخلاقیات مانند بقای نوع، رفع ترس و دلهره، تألیف قلوب، تعدیل روان و شخصیت سالم و سازگاری اجتماعی، اعتقاد و اعتماد بر فضل عمومی پروردگار بر بندگان، بخشش، هدیه، نحله الهی، بركت برای مرد و زن و حتی دو فامیل، یافتن معرفت بیش تری برای زندگی در رابطه با حقوق زن یا مرد، روش صحیح تربیت فرزند، گزاردن حقوق والدین و كمك به روان سالم مطرح می شود. ● مسائل شهوی و تمایلات نفسانی این موضوع نیاز به مقاله ای مستقل دارد، به ویژه از زمانی كه نظریه «میل جنسی» فروید به عنوان یك اصل وارد موضوعات روان شناختی و روان كاوی شد. برای رعایت اختصار، تنها به چند نكته در این زمینه اشاره می شود، اگرچه آدلر و یونگ، دو تن از شاگردان فروید در حیات او به نظریه «میل جنسی» وی پاسخ گفتند. شهوت جنسی عامل مهمی برای ادامه حیات، تلاش و كوشش و كسب و كار و درآمد، به ویژه برای افراد متأهل، است. مطالعه شرح حال كسانی كه تمایلات شهوی و جنسی شان را نابود كرده اند و یا از نظر خلقت ناقص بوده اند، بسیاری از انحرافات رفتاری شان را بر محققان ثابت می كند. شهوت و میل جنسی انگیزه ذاتی رفتار انسان است و اگر به شیوه صحیح ارضا نشود، ممكن است بر فطرت و عقل و كل شخصیت تسلط پیدا كند و ـ همان گونه كه اشاره شد ـ اگر شهوات بر انسان مسلّط شوند و از راه صحیح ارضا نگردند، موجب هتك حرمت و حدود الهی و نیز بیماری های روانی خطرناك می شوند. در سوره «نساء» پس از اشاره به روش های سوء گذشتگان، غرض از تشریع احكام گذشته و مصالح آن ها را یاداوری می كند و مردم را به روش زندگی انبیا و اولیا و حذف ناهنجاری ها رهنمون می شود و اشاره می كند: كسانی كه از شهوات پی روی می كنند، می خواهند كه شما بلغزید (به انحرافی عظیم مبتلا شوید) و منظور آنان هتك حرمت حدود الهی است; مثل زنا و ارتباط با زنانی كه اسلام ازدواج با آنان را برای همیشه حرام كرده است.۳۱ جلال الدین رومی مطالب جالبی درباره میل ها دارد: میل و شهوت كر كند دل را و كور *** تا نماید گرگ یوسف شهد شور میل ها همچون سگان خفته اند *** اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند چون كه قدرت نیست خفتند این رده *** همچون هیزم پاره ها و تن زده تا كه مرداری درآید در میان *** نفخ صور حرص كوبد بر سگان چون در آن كوچه سگی مردار شد *** صد سگ خفته بدان بیدار شد. □□□ میل تن در سبزه و آب روان *** زان بود كه اصل او آمد ز آن میل جان اندر حیات و درحی است *** زان كه جانِ لامكان اصل وی است میل جان در حكمت است و در علوم *** میل تن در باغ و راغ است و كروم میل جان اندر ترقّی و شرف *** میل تن در كسب اسباب و علف میل و عشق آن شرف هم سوی جان *** زین یُحِّبُ و یُحبّون را بدان □□□ میل و رغبت كان زمان آدمی است *** جنبش آن رام امر آن غنی است شهوت از خوردن بود كم كن زخور *** یا نكاحی كن گریز از شور و شر میل تو سوی مغیلان است و ریگ *** تا چه گل چینی زخاك مرده ریگ بهداشت روان مطالب و عناوین بسیاری را شامل می شود كه در این مختصر نمی گنجند; مانند اضطراب، ترس، ناامیدی و یأس و نكات مشابه كه از آن ها بحث نشد. ازدواج اضطراب را به تدریج به صورت كامل برطرف می كند، البته شرط مهم آن اشتغال است. بیكاری افراد متدیّن را هم دچار آشوب فكری، رنج و خودخوری می كند. امید به زندگی و امید به رستگاری و حیات جاویدان موجب تلاش و كار و كوشش برای تأمین زندگی همسر و فرزندان می شود. اقدام به ارضای ناصحیح و خلاف شرع در تمایلات جنسی، موجب ترس، دلهره، اختلال در گردش خون، ترس از گناه، ترس از عقوبت، ترس از ابتلا به بیماری های مقاربتی یا ایدز، ایجاد اسهال و یبوست می گردد و حافظه و یادگیری را دچار اختلال می كند گاهی افراد برای فرار از گناه، به مواد مخدر پناه می برند.
-
آیـا مـا در دورانـی زنـدگی نـمی کنـیـم کـه باید به مادرهای مجردی که به تنهایی فرزندانشان را بزرگ می کنند و خانم هـایـی که مـقـامـات شــغلی بالایی را از آن خود کرده اند، تـبـریک بـگویــیم؟ از آنجایی که جنس مونث پیشرفت های چـشمگیری داشته عده ای از افراد ممکن است تصور کنند که آنها در دنیای قرارهای ملاقات نیز مانند سایر جنبه های زنـدگی پـرتـکاپو هستند و ترجیح می دهند خودشان همه چیز را هدایت کنند. شاید عده ای کمی از این نوع خانم ها وجود داشته باشد که شما اصلا نمیتوانید سر به سر آنها بگذارید و دستشان بیـنـدازیـد امـا بـایـد قــبول کنیم که تعداد آنها محدود است. علیرغم وجود پشتکاری که خانم ها در وجوه دیگر زندگی از خود نشان می دهند در مورد قرار های ملاقات کمی خجالتی می باشند و ترجیح می دهند این مطلب را طرف مقابل بازگو کند. پس زمانی که نوبت به گذاشتن قرار ملاقات می رسد این نوبت مردهاست که دست به کار شوند... ● کیش و مات چرا خانم ها اگر قرار باشد، ۱۰ سال هم صبر می کنند اما حرفی از قرار ملاقات به زبان نمی آورند؟ اگر واقعا این کار مردهاست پس چطور مثل سایر کارهای دیگری که روزی تنها به آقایون تعلق داشته خانم ها در آن "پیشرفت" نمی کنند و پشتکار بالایی خود را نشان نمی دهند؟ زمانی که صحبت از قرار ملاقات به میان می آید شکی وجود ندارد که اولین حرکت دشوار است. من در این یک موضوع طرف آقایون را می گیرم. این کار هم درست مثل سایر شغل هایی می ماند که خانم ها مشغول انجام دادن آنها هستند. چرا آنها نباید برای گذاشتن قرار ملاقات پیش قدم شوند و چرا نباید خانم ها به آقایون را پیشنهاد ازدواج دهند و به خواستگاری آنها روند. چنین کارهایی همیشه جزء وظایف مردها بوده است. در این قسمت دلایلی وجود دارد که چرا خانم ها هیچ گاه در این امر پیشقدمی نمیکنند و همیشه مردها باید جور این کار را به گردن بگیرند. ● درست مثل یک امتحان با روشی که یک مرد به یک زن نزدیک می شود، قضاوت های بیشماری می توان در مورد او برداشت کرد؛ آیا او اعتماد به نفس دارد یا دارای شخصیت متزلزلی است؟ شاید بیش از اندازه از خودش مطمئن باشد. آقایون برای انجام این کار ترفند های بیشماری دارند (که من تمام آنها را به عینه دیده ام و دیگر غافلگیر نخواهم شد) که برخی از آنها به خوبی جواب می دهند و متاسفانه سایرین باعث ایجاد بدبختی برای فرد می شوند. این روش ها چه کار کنند یا نه باید همیشه توجه داشته باشید که نشان دهنده شخصیت درونیتان هستند. خانم ها دوست دارند مردها را در یک چالش قرار دهند و ببینند مردها برای رسیدن به آنها چگونه تلاش می کنند، به همین دلیل است که هیچ گاه خودشان پیش قدم نمیشوند و این کار را به عهده آقایون می گذارند. اگر مردی در رستوران به خانمی برسد و حوصله او را با تعریف از خود سر ببرد و به ۱۰۰۱ دلیل مختلف خانم را راضی کند که کس بهتری از او پیدا نخواهد کرد؛ این امر گویای دو مطلب می باشد (که هر دو به شدت ناخوشایند می باشند): عدم اعتماد به نفس یا/و اعتماد به نفس بیش از اندازه. مردی که در زمان شروع گفتگو با او جسورانه و خشن صحبت کند و انتظار داشته باشد که خانم شماره تلفن خود را در آورده و دو دستی تقدیمش کند (نه اینکه فقط شماره را به او بدهد بلکه تقدیم کند) باید اعتماد به نفس بیش از حدی داشته باشد. اگر مردی بتواند از این امتحان سربلند بیرون آید این شانس را پیدا می کند که خانم یکی دو مرتبه دیگر نیز با او قرار بگذارد و این بار به طور حتم خانم پیش قدم خواهد شد. ● مردهای قابل تحسین مردی که از خود احساسات نشان دهد چیزی جز موفقیت انتظار او را نخواهد کشید. مرکز مبارزه در ملاقات معمولا چیزی شبیه به این است: شما زمانیکه از کسی تقاضای بیرون رفتن می کنید چیزهایی مضاف بر آنچه که باید را به او تقدیم کرده اید و اگر یک چنین کارهایی را انجام ندهید درست مثل یک جلودار صف جنگ هستید که هیچ گونه مهماتی را با خود حمل نمی کند. اگر بدون هیچ سلاح و مهماتی بخواهید به خط مقدم بروید بدون شک شکست می خویرید. آقایون می بایست تمایل خود را به انجام چنین کارهایی بیشتر کرده و تمایلات احساسی خود را بیش از پیش برای خانم ها باز گو کنند. این قسمت جایی است که امتیاز به دست خانم هاست. آنها به خوبی می دانند که اگر کسی از همان ابتدای کار احساسات خود را بیش از اندازه بروز دهد و علاقه خاصی به نمایش گذارد فرد آسیب پذیری است و شریک خوبی برای زندگی نخواهد بود. اما زمانیکه یک مرد با اعتماد به نفس برای گذاشتن اولین قرار ملاقات گام بر می دارد در نظر خانم ها خیلی بهتر از شخص اول جلوه می کند. هر کس بتواند بیشترین تاثیر را بر روی خانم بگذارد، قابل تحسین بوده و به نتایج بهتری در این رابطه دست پیدا خواهد کرد. این امر در مسائل عشقی و عاطفی جایگاه ویژه ای دارد و شما نیز باید همیشه اهمیت آنها را در ذهن خود نگاه دارید. خانم ها چه از روی عمد و یا به طور ناخودآگاه انتظار دارند پیشنهاد را از فرد مقابل دریافت کنند و ترجیح می دهند برای برقراری قرار ملاقات پیشقدمی نکنند. گاهی اوقات ارزش های قدیمی و از مد افتاده (که در فیلم هایی نظیر کازابلانکا و بر باد رفته به درستی به تصویر کشیده شده اند) از مردها انتظار می رود که به خانم ها نزدیک شوند و حرکت اول را آنها انجام دهند. این موارد به صورت یک قانون در ذهن ما (به ویژه خانم ها) حک شده است و زن ها همیشه منتظر هستند تا مردها گام اول را در شروع یک رابطه بر دارند. در حالیکه امروزه خانم ها دیگر انتظار ندارند که آقایون به شیشیه اتاق آنها سنگ پرتاب کنند و یا از درخت بالا بیایند تا بتوانند به آنها برسند اما از فضای رمانتیک بدشان نمی آید. حداقل طوری برخورد کنید که احساس کنند شما در حال تعقیب کردنشان هستید. به طور قطع رسانه های امروزی و همچنین فرهنگ حاکم بر جامعه طوری پیش می رود که به خانم ها بقبولاند، افراد مستقلی هستند و به هیچ مردی نیاز ندارند. شاید به همین دلیل باشد که خانمها دوست دارند آن فضای کلاسیک و مردانه را در ذهن خودشان نگه دارند. آنها دوست دارند کسی تعقیبشان کند، از آنها قدردانی کند، و با گلبرگ های گل سرخ دوش بگیرند..... خوب شاید این آخری یک کمی زیاده روی باشد! خوب، فکر می کنم آقایون تا این لحظه متوجه شده باشند که چرا باید روش های برقراری روابط خود را باز سازی کنند. ممکن است دختری که برای ازدواج در نظر دارید شما را به بهترین ها برساند به همین دلیل باید بدانید که برای رسیدن به موفقیت رفتاری کاملا طبیعی از خود نشان دهید، با او دوستانه برخورد کنید و خودتان را بیش از اندازه دست نیافتنی نشان ندهید. همین که او تلاش شما را برای رسیدن به خودش مشاهده می کند متوجه می شود که شما به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته اید که این کار را انجام داده اید بنابراین دیگر نیازی ندارید که اطمینان بیش از اندازه از خودتان نشان دهید. اگر او نیز در رسیدن به شما از خود علاقه نشان داد که چه بهتر .
-
ازدواج و رابطه آن با قیافه ظاهری
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
یکی از عواملی که پسر و دختر بدان توجه خاص دارند، قیافه ظاهری است. بعضی از پسران که خود قیافه نازیبایی دارند توجه خاص به دختران زیبا دارند؛ عکس این حالت نیز ممکن است اتفاق بیفتد. البته زیبایی و زشتی قراردادی است و از دیدگاه های مختلف فرق می کند؛ ولی آنچه مطلوب جامعه است معمولاً به صورت مُد مطرح می شود؛ مثلاً ممکن است زمانی اندام بلند و باریک برای دختران و قد بلند و چهارشانه برای مردان مُد روز شود و زمانی دیگر قد متوسط و اندام چاق برای دختران و قد بلند و اندام باریک برای پسران. بنابراین زیبایی پیرو مـُد می گردد و در صورت تطابق با مُد طالب بیشتری پیدا می کند. مسئله زیبایی ، خود بحث مفصلی دارد که در این مقوله نمی گنجد. به هر حال در ازدواج دیدگاه طرفین در پذیرش و اقناع یکدیگر از لحاظ وضعیت جسمانی مهم است ... بحث مهم دیگر سلامت جسم ( از نظر بیماری و معلولیت) است. ممکن است مرد یا زنی معلول (مثلاً لـَنگ ، کر، کور ، بی دست) باشد یا به بیماری های قلبی ، کمردرد و غیره مبتلا باشد. در این موارد ممکن است ازدواج با معلول دیگر با وضع مشابه مشکلی ایجاد نکند؛ ولی چنانچه فرد سالمی بخواهد با فرد معلول یا بیمار ازدواج کند باید وضعیت بیمار با تمام خصوصیات برای طرف مقابل بازگو شود ، تا قبول ازدواج با آگاهی و بصیرت کامل انجام گیرد. در غیر این صورت پس از مدتی احتمال سرد شدن روابط و بالاخره از هم گسیختن خانواده می رود. ▪ نمونه هایی از ازدواج های ناموفق در این زمینه ذکر می شود: - بعضی از دختران و پسران شیفته وضعیت ظاهر طرف مقابل می شوند و سایر عوامل را نادیده می گیرند. این حالت نیز پس از مدتی که عوامل دیگر اهمیت خود را نشان می دهند و عامل زیبایی در مرحله بعد قرار می گیرد، خوشی و نشاط را از خانواده می گیرد و چه بسا که زندگی گرم و پرشور اولیه به سردی گراید. خطر دیگری که در مورد تکیه بر زیبایی وجود دارد آن است که زیبایی جنبه ثابت و دایمی ندارد؛ و می تواند در اثر یک حادثه و یا در طول زمان یا بر اثر وجود یک بیماری از بین برود و به زندگی شاد زناشویی آسیب برساند. مشکل دیگری که در زیبا رویان وجود دارد آن است که آنان ممکن است به اتکاء جمال خود ، از خود راضی و خودپسند بار آیند و چه بسا فرصت های مناسبی را که در ازدواج برای آنان پیش آید، از دست بدهند و یا در زندگی زناشویی زیبایی خود را به رخ همسر خویش بکشند و احیاناً او را تحقیر کنند و خود را در مرتبه بالاتری قرار دهند. این حالت ممکن است برای شوهر زجرآور باشد و زندگی را به سردی و ناشادی سوق دهد. ● مشاوره ازدواج در رابطه با عوامل جسمانی و ژنتیکی مُراجعانی که در زمینه عوامل جسمانی و ژنتیکی به مشاور مراجعه می کنند، نمونه هایی از مسائل زیر را مطرح می کنند: - مردی با قیافه معمولی دختری بسیار زیبا را برای ازدواج در نظر می گیرد ، و دختر نیز با این وصلت موافق است. آیا این ازدواج پایا و عاقبت بخیر خواهد بود؟ - مردی قد بلند، زنی کوتاه قد انتخاب می کند؛ به این امید که بچه هایش متوسط القامه شوند. آیا این انتخاب با این هدف مناسب است؟ - دختری قد بلند، پسری کوتاه قد را برای ازدواج انتخاب می کند؛ تا او در برابرش احساس حقارت کند و دختر در خانه، تعیین کننده باشد. - پسری چاق در جستجوی ازدواج با دختری باریک اندام است؛ تا به آرزوی خود ( لاغری) در همسرش نایل گردد. - پسرعمو با دخترعمو و دخترخاله با پسرخاله به این اعتقاد که عقد فامیل های نزدیک در عرش بسته می شود، قصد ازدواج دارند. از نظر ژنتیک چه مشکلی وجود دارد؟ - دختر یا پسری که از نظر ارثی مرض قند دارد، قصد ازدواج دارند. آیا چنین انتخابی مناسب است؟ ● مشاور در مقابل موارد فوق چه باید بکند؟ هر یک از این موارد نیاز به بررسی دارد؛ بررسی از نظر شرایط و مقتضیات و از نظر خصوصیات فردی. از این رو نمی توان برای همه آنها حکم واحدی صادر کرد. حکم عمومی درباره مشکلات انسانی نظیر پزشکی است که بیماران زیادی داشت ؛ آنها را دسته بندی کرد؛ به همه تب دارها، یک نسخه و به شکم دردها نسخه دیگری داد و خلاصه آن که همه بیماران را با پنج نسخه ویزیت کرد! در برابر هر یک از موارد مطروحه بالا باید به طور ویژه عمل نمود: - مردی که در قبال زیبایی بی حد زن آینده اش حساسیت دارد و چنین فکر می کند که این ازدواج به علت امتیاز زیبایی همسرش پایا و عاقبت به خیر خواهد بود : باید موضوع از جهات مختلف بررسی و با موارد موفق مشابه مقایسه شود تا در مُراجع این حساسیت از بین برود و بتواند عاقلانه تصمیم بگیرد. - راجع به مردی قد بلند که زن کوتاه قد انتخاب کرده تا بچه هایشان متوسط القامه باشند : باید از او سؤال کرد که علم و اطلاع در زمینه این موضوع را از چه منبعی دریافت نموده است. وانگهی آیا هدفِ ازدواج ، داشتن بچه متوسط القامه است؟ - دختر قد بلندی که قصد دارد با پسر کوتاه قد به خاطر تسلط بر او ازدواج کند. آیا هدفش حاصل خواهد شد و اصولاً غرض از ازدواج "تسلط بر شوهر" است؟ مشاور باید این موارد را با مشارکت مُراجعان از جهات مختلف بررسی کند تا آنها بتوانند با آگاهی ، تصمیم بگیرند. - در برابر پسر چاقی که می خواهد با دختری باریک اندام به خاطر ارضای آرزوهای خود ازدواج کند: مشاور باید با مُراجع موضوع را ارزیابی کند و بگوید ارضای این آرزو چه نفعی برای او دارد. وانگهی این عمل چنانچه با رعایت جوانب دیگر انجام نشود، ممکن است زندگی وی را به تباهی بکشاند. - ازدواج پسرعمو با دخترعمو و دخترخاله با پسرخاله به علل ژنتیکی بهتر است انجام نگیرد ولی چنانچه عشق و عاشقی انجام امر را ضروری سازد ، باید قبل از ازدواج با مراجعه به یک متخصص، مشاوره ژنتیکی صورت گیرد و سپس مُراجع تصمیم خود را بگیرد. - در مورد دختر یا پسری که مریض است، یا بیماری ارثی دارد: اولاً مشاور باید ببیند آیا بیماری او خطرناک است؟ ثانیاً این بیماری به بچه ها نیز منتقل می شود یا خیر؟ به هر حال بهتر است در مورد ازدواج چنین دختر و پسری بررسی پزشکی و تحقیقات لازم انجام گیرد. چنانچه بیماری برای خود فرد خطری نداشته و قابل انتقال به بچه ها نباشد؛ از نظر ازدواج مشکلی وجود نخواهد داشت. - نظر به این که قیافه ظاهری عاملی عینی است و زیبایی جاذبه بسیاری برای ازدواج دارد، بنابراین احتمال دارد که پسر یا دختر با عشق و علاقه افراطی، دیگر عوامل مؤثر در ازدواج را کنار بگذارند و تنها با توجه به زیبایی به سوی زناشویی کشیده شوند. در این موارد وظیفه مشاور آن است که با تشکیل جلسات مشاوره و بررسی های همه جانبه و مواجه کردن مُراجع با ازدواج های مشابه ناموفق، عشق غیر واقعی وی را تعدیل نماید. چشم واقع بین را برای دیدن عوامل مختلف مؤثر در زناشویی، فعال نماید تا تصمیم گیری در انتخاب همسر، عاقلانه و با توجه به جهات مختلف انجام گیرد. ماحصل کلام آن که مشاور باید هر مورد را با مشارکت مُراجع از جمیع جهات بررسی کند، با موارد دیگر مقایسه کند و نتایج کار را در هر اقدام پیش بینی نماید. تا بالاخره مراجع با کسب اطلاع و تفکر و بصیرت به تصمیم گیری مناسب نائل گردد. -
ازدواج انواع و اقسام مختلفی دارد. وقتی توانستید نوع ازدواج خود را تشخیص دهید، آن وقت بهتر می توانید تصمیم بگیرید که آیا از ازدواج خود راضی هستید یا فکر می کنید باید تغییراتی در آن ایجاد کنید. ● ازدواج یکنواخت وقتی ازدواج کرده اید، همسرتان را از ته قلب دوست می داشته اید. اما، با گذشت زمان و درگیر شدن شما با مسائل و مشکلات روزمره، بچه ها و سایر فعالیت ها، از همدیگر دور شده اید. شما به ندرت همدیگر را می بینید، این اشکالی ندارد، اما آرزو داشتید که می توانستید زمان بیشتری را با هم گذرانده و چیزی بیشتر و فراتر از هزینه های خانه را با هم شریک می شدید ... همانطور که جدا شدن و دور شدن شما از یکدیگر، زمان برده است، نزدیک شدن دوباره به همدیگر هم نیازمند گذشت زمان است. پس نترسید و مطمئن باشید که اگر همه تلاشتان را به کار گیرید همه چیز مثل روز اول خواهد شد. با پیدا کردن ساعاتی که بتوانید آن را در کنار همسرتان بگذرانید شروع کنید. باید دوباره کشف کنید که همسرتان چقدر موجودی شگفت انگیز است و چقدر دوستش دارید. به چیزهای مورد علاقه همسرتان، علاقه نشان دهید، تا بتوانید زمانی را در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی بگذرانید. به دنبال موقعیت هایی باشید که بتوانید در خلوت کنار همسرتان بگذرانید تا دوباره از نزدیک با خصوصیات عالی او آشنا شوید. ● ازدواج سو استفاده گرانه این ازدواج ازدواجی است که در آن شما چه جسما و چه روحا مورد سو»استفاده طرف مقابلتان قرار می گیرید. در بسیاری از موارد، این عادتی است که از دوران کودکی در فرد ایجاد می شود. از این رو، از بین بردن آن نیازمند عشق و مشاوره فراوان است. هیچ کس نباید تصور کند که به چنین ازدواجی تعلق دارد، همه شایسته یک ازدواج و زندگی زناشویی عالی بدون هیچ گونه سو»استفاده هستند. باید برای خودتان و فرد سو»استفاده گر از متخصص کمک بگیرید. اگر طرف مقابلتان تمایلی به انجام اینکار نشان نداد، آنگاه باید از متخصص بخواهید که به شما کمک کند که چطور با چنین موقعیتی کنار بیایید. باید بدانید که اگر این سو»استفاده و بدرفتاری ها ادامه پیدا کرد، آنگاه تنها راه چاره شما ترک آن زندگی است. ● ازدواج مقام و عنوان البته مهم است که با مردی ازدواج کنید که بتواند از عهده نیازهای شما برآید، اما اگر با کسی فقط به خاطر ثروت یا مقام او ازدواج می کنید . هیچ وجه اشتراکی با هم ندارید، خیلی زود متوجه خواهید شد که همیشه هم پول همه چیز نیست. اگر ازدواج شما یکی از این نوع ازدواج ها باشد، چه باید بکنید؟ مطمئن باشید که هیچوقت دیر نیست و همیشه می توانید چیزهایی جدید درمورد همسرتان کشف کنید که بتوانید او را در قلبتان جای دهید. سعی کنید به کارهای مثبتی که همسرتان برای شما و بچه ها انجام می دهد فکر کنید. از او به خاطر آن نقاط مثبت تشکر کنید و سعی کنید به چیزی فرای مقام یا وضعیت مالی او فکر کنید. برای شناختن همسرتان وقت بگذارید و رابطه ای عمیق تر با وی بسازید. ● ازدواج همسر غایب در اینگونه ازدواج ها سر همسرتان آنقدر به کار و فعالیت های خارج خانه گرم است که شما هیچ وقت همدیگر را نمی بینید. شغل هایی هست که فرد مجبور است زمان زیادی را خارج از خانه و خانواده بگذراند. افرادی هم هستند که برای کارشان بیشتر از خانواده شان وقت می گذارند. این مسئله ممکن است به خاطر حس منفی وفاداری به کارفرما باشد یا اینکه بخواهند در کارشان همیشه برتر و اول باشند. به علاوه، کارها و فعالیت های زیادی وجود دارد که بتواند زمان و حواس افراد را از آن خود کند، اما اگر می بینید این کارها به بهای از دست دادن همسر و فرزندانتان تمام می شود، مراقب باشید چون ارزشش را ندارد. دلیل این مشکل در زندگی شما هر چه که باشد، دیگر زمانش رسیده است که دست از آن بردارید و ببینید برای کم کردن زمانی که خارج از منزل می گذرانید و اضافه کردن به زمانی که کنار همسر و خانواده تان می گذرانید چه باید بکنید. ممکن است ابتدا شکل قربانی کردن خودتان را داشته باشد. اما اگر همراه با همسرتان تصمیم بگیرید که برای رشد و توسعه ازدواج و زندگیتان چه می توانید بکنید، مطمئن باشید که به لذت عمیقی دست پیدا خواهید کرد. ● ازدواج بادوام اینها ازدواج هایی هستند که هر کسی رویای آن را در سر می پروراند. پیرمرد و پیرزنی را که گاهی می بینید دست در دست همدیگر لبخند زنان در خیابان قدم می زنند چنین ازدواجی داشته اند. این ازدواج ها اتفاقی به وجود نمی آیند. آنها با تلاش های مداوم، روزانه و مثبت به وجود می آیند. برای داشتن یک ازدواج بادوام باید تلاش کرد. ازدواجی که دربرابر مشکلات مالی و اقتصادی، بیماری ها، مشکلات فرزندان، شکستن قلب ها و خیلی مسائل و مشکلات دیگر طاقت بیاورد، ازدواجی بادوام است چون زوجین از تمام این مشکلات با کمک و همکاری یکدیگر گذشته اند. آنها برای گذشتن از سد مشکلات و موانع موجود بر سر راه خوشبختی شان دست در دست همدیگر تلاش می کنند. خنده هایشان، گریه هایشان، شادی ها و غصه ها و کارهایشان با هم و در کنار هم بوده است. آنها می دانند که همیشه می توانند روی همدیگر حساب کنند. چنین ازدواجی برای تک تک ما امکانپذیر است. فقط باید بخواهیم و هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال برای به دست آوردن آن تلاش کنیم. ازدواج شما کدامیک از اینها است؟ آیا می خواهید همین وضعیت را حفظ کنید؟ یادتان باشد که هیچ وقت دیر نیست و اگر همدیگر را دوست بدارید و تلاش کنید، می توانید خوشبخت ترین زندگی را از آن خود کنید.
-
ازدواج بی همسران مسئولیت همگان تنها جوان و خانواده اش وظیفه ندارند
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
«مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد. خداوند گشایش دهنده و آگاه است.» (۳۲- نور) ازدواج رویای بسیاری از جوانان است اما برای بعضی از آنان دست نیافتنی می نماید. نوع نگرش جوان، خانواده و کسانی که آنها را می شناسند به مقوله ازدواج می تواند مانع یا راهگشای این امر مقدس باشد که از قدیم گفته اند از تو حرکت و از خدا برکت. ● مسئولیت همگانی در قبال مجردها در جمله اول آیه ۳۲ سوره مبارکه نور، خداوند به صراحت همه کسانی که افراد مجرد را می شناسند مکلف به سروسامان دادن آنان می کند و دایره این کمک کنندگان را به پدر و مادر محدود نمی کند هر چند آنان بیشترین مسئولیت را دارند... تک تک افرادی که دختران و پسران مجرد را می شناسند در قبال تهیه نمکدان تا مسکن، هزینه جشن، خرید و مسائل غیرمادی همچون انتخاب همسر متناسب، معرفی دختران بالغ عفیف که به دلائلی از ازدواج دور مانده اند به پسران با ایمان، فراهم کردن شغل برای زوج یا زوجین و هر نوع کمک مسئولند. «علی نوری» که اهل استان خوزستان است درباره همت اطرافیان برای سروسامان دادن زوج های جوان می گوید: «در برخی مناطق استان خوزستان به ویژه در میان عشایر، وقتی یک جوان، تصمیم به ازدواج می گیرد همه اهل عشیره یا روستا به کمک او و خانواده اش می آیند و از انتخاب همسر تا تهیه هزینه ها و مسکن و شغل یاری می رسانند.» سخن «علی نوری» را با اهالی نواحی مختلف ایران که ساکن تهران هستند در میان می گذارم. آنها نیز وجود چنین رسومات حسنه ای در مناطق خود را تأیید می کنند. «علی» ادامه می دهد: «همه اهل عشیره و یا روستا در حد وسع خود کمک می کنند.» آیا بهتر نیست این رسم زیبا و خداپسندانه را در همه کشور احیا کنیم. ● مسئولیت در قبال تحت امر خداوند به همگان امر می کند که غلامان و کنیزان صالح و درستکار خود را سروسامان دهید. با اینحساب آیا آن کارخانه دار یا صاحب شرکت وظیفه ندارد که مجردهای تحت امر خود را به کمک خانواده و اطرافیان آنان سروسامان دهد. آیا میلیاردرهای کشور که صاحب اموال بسیارند و تعداد زیادی افراد مجرد یا کارکنان صاحب فرزندان بالغ و به اصطلاح دم بخت، تحت امر دارند، وظیفه ای در قبال بی سروسامانی آن جوانان ندارند. «رضا پور ابوالقاسم» که یک کارخانه کارتن سازی دارد خاطره ای تعریف می کند و می گوید: «دوستی داشتم که یک کارخانه کوچک کاشی داشت. با اینکه درآمد آنچنانی نداشت اما در بحث تهیه جهیزیه یا وام دادن به کارگرانی که دختر و پسر دم بخت داشتند کوتاهی نمی کرد و خیلی وقت ها آن پول را می بخشید. چند جوان از جمله خود من، با کمک های او سروسامان گرفتیم. نتیجه عمل او برکتی است که اکنون در زندگی اش دارد؛ کارخانه ای بزرگ، فرزندانی تحصیل کرده و سر به راه و تنی سالم. او هنوز هم به زوج های جوان کمک می کند. خداوند کمک به ازدواج جوان ها را به گرانی و تورم ربط نداده و خود ضامن مخارج آن شده است. اما برای این کمک وسایلی ایجاد کرده که مومنان از آن جمله اند.» جوان باید سر وسامان بگیرد تا دینش کامل شود و به گناه نیفتد اما یک دختر و پسر۵۲-۰۲ ساله چگونه می توانند هزینه های یک عروسی که ساده ترین آن چهارپنج میلیون تومان و رهن یک آپارتمان کوچک در جنوب شهر تهران که ۵۱-۰۱ میلیون تومان است را فراهم کنند. این مبالغ در شهرهای کوچک یا روستاها خیلی که کم شود، یک سوم می شود یعنی ۵تا ۷ میلیون تومان. بنابراین خانواده ها، اطرافیان و صاحبان سرمایه و ثروت در این باب مسئولند و باید همکاری کنند تا جوان ها به گناه نیفتند. دولت و نهادهای حاکمیتی نیز در قبال پرسنل مجرد و فرزندان مجرد کارکنان خود مسئولند و باید با جذب اعتبارات برای این بخش- به صورت وام یا حتی بلاعوض- به سر و سامان گرفتن افراد تحت تکفل خود کمک کنند. این مسئله باید با توجه به واقعیات روز انجام شود. ● کمک آری، دخالت هرگز بعضی جوانها اما از کمک اطرافیان می گریزند. آنها معتقدند کمک بزرگترها زمینه ای برای آغاز دخالت آنها است. این مسئله به ویژه درباره دختران و انتخاب همسر از سوی آنان بسیار اتفاق می افتد. در گذشته بعضی دختران با پسران انتخاب شده توسط خانواده هایشان ازدواج می کردند و تسلیم ازدواج های تحمیلی می شدند. رفته رفته این رسم دربیشتر نقاط ایران از بین رفت اما دخترها از آن طرف بام افتادند. حالا بعضی از آنها، اصلا نظر خانواده را لحاظ نمی کنند یا از تجربیات آنان در مسائل اساسی استفاده نمی کنند و در نتیجه کارشان به جدایی می انجامد. این مسئله درباره برخی پسرها هم صادق است. «آمنه کلهر» دراین زمینه می گوید: «معیار ازدواج درگذشته، ایثار، گذشت و کدبانوگری دختر و صبر و تلاش خستگی ناپذیر پسر در چرخاندن چرخ سنگین زندگی بود. اما حالا معیارهای دوطرف به پول و ظاهر ختم می شود، تشریفات غالب شده، احترام ها از بین رفته و زن و شوهر مشکلات را به گردن یکدیگر می اندازند و از مسئولیت شانه خالی می کنند.» حرفهای این بانوی ۵۷ ساله را جوانی ۲۸ساله که سه سال است ازدواج کرده تکمیل می کند: «می گویند عروسی یک بار اتفاق می افتد و باید هرچه باشکوهتر باشد اما شکوه و شادی به تشریفات آنچنانی نیست. چرا که به تحمل بار سنگین بدهی های بعدش نمی ارزد. تجملات، برکت را از زندگی می برد و سرانجامش به پوچی ختم می شود.» «حمید صادقی» معتقد است که بزرگترها باید ضمن احترام به انتخاب جوانان، با حرف و عمل آنها را راهنمایی کنند و پس از ازدواج هم مراقب آنها باشند تا زندگیشان به ثبات برسد چرا که سالهای اول زندگی پراز اختلاف و سوءتفاهم است. ● همت جوانان «اگر قرار باشد تمام امکانات برای شروع یک زندگی فراهم باشد پس زوج جوان چه چیزی را می خواهند با هم بسازند.» این پرسش را «جلال حسین آبادی» که راننده تاکسی است مطرح می کند. او ادامه می دهد: «قدیم، پیوند بین زوجین عمیق تر بود چون با هر اختلافی راه دادگاه را درپیش نمی گرفتند، زندگی را با هم می ساختند، زن و مرد اهل قناعت بودند و امکانات مالی را با سختی فراهم می کردند اما برایشان شیرین بود چون حاصل دسترنج خودشان را استفاده می کردند. اما الان همه چیز را بزرگترها فراهم می کنند بنابراین جوان ها قدر نمی دانند و با کوچکترین اختلاف به دادگاه می روند.» این راننده تاکسی معتقد است که مقدمات اولیه را باید بزرگترها فراهم کنند اما به فرزندانشان بیاموزند که بقیه راه را خودشان باید بروند. جوان ها هم باید در انتخاب خود دقت کنند و با غیر هم شأن خود به لحاظ اقتصادی و اجتماعی وصلت نکنند. جوان ها ازدواج نمی کنند چون امکانات ندارند غافل از اینکه ازدواج خود آغازی بر سرازیر شدن برکت ها است. «مریم سبحانی» که یک دانشجوی ۲۶ ساله کارشناسی ارشد است از برادرش می گوید: «شغل ثابتی نداشت اما بیکار نمی ماند. تشویقش کردیم که ازدواج کند. یک روز گفت، نیت کرده که ازدواج کند به یک ماه نکشید که در یکی از کارخانه های خودروسازی مشغول کار شد. حالا پول و خانه نداشت که ازدواج کند. یکی از دوستان پدرم پذیرفت که قسمتی از خانه مادر پیرش را به آنها با بهایی کم اجاره بدهد. با مقداری وام و قرض عروسیش را هم راه انداختیم. البته خودش اهل کار و تلاش بود. زندگی سخت است اما با کمی صبر و تلاش می گذرد.» او ادامه می دهد: «این که خداوند وعده داده گشایش ایجاد می کند را به عینه در ازدواج خود، برادرم و پسر عموهایم دیدم فقط باید توکل داشت و صبر و قانع بودن به حد خود.» ● باور وعده خدا «۸۵ درصد دامادها با پشتوانه مالی خانواده هایشان ازدواج می کنند و تنها سرمایه شان، کار آنها است. اکثر پسرها در سنین ۲۲ تا ۳۰ سال ازدواج می کنند اما عروس خانم های ازدواج کرده زیر ۲۲ سال زیادند.» اینها حرف های سیدمحمود میرحیدری؛ سر دفتر یکی از دفاتر ازدواج و استاد حقوق دانشگاه است. او درک بالاتر دخترها در سنین پایین نسبت به پسرها را برای امر ازدواج یک موهبت الهی می خواند اما ازدواج بدون تحقیق را زمینه افتادن به دام فریب می داند. میرحیدری می افزاید: «برخی فقط نگران معتاد بودن خواستگار دخترشان هستند در حالی که عوارض اعتیاد در جوانان آنچنان مشهود نیست بنابراین باید جوانان و خانواده ها به خصوصیات و میزان تفاهم با یکدیگر دفت کنند.» خداوند تأمین مخارج وصلت را تضمین کرده است بنابراین جوان ها بهتر است با توکل به خدا و کمک گرفتن از باتجربه ها، صاحب نفس ها و مومنان حقیقی به مسائل دیگری توجه کنند. انتخاب همسر، تلاش برای کسب روزی حلال، وصلت با یک هم شأن به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و تقویت صبر و دانایی از مهم ترین چیزهایی است که دختران و پسران و خانواده ها و اطرافیانشان باید مدنظر داشته باشند.فقط کافی است که جوان و خانواده اش برای این امر مقدس نیت کنند آنگاه برکات خداوند نازل می شود. آنها که باور ندارند امتحان کنند. -
ازدواج شما می تواند بهترین باشد
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
به اعتقاد یک روانپزشک خانواده ، ازدواج به دوصورت است . ازدواجهایی که موفق نیستند وازدواجهایی که بامشکلات وسختی دست به گریبان می باشند . درباره این موضوع فکرکنید . ازدواج زنان ومردانی باتفکرات واندیشه های گوناگون ، سرشتهای متفاوت وبعضی اوقات با خلق وخوهای مغایر هم را به یکدیگر نزدیک می کند وآنها را درکنارهم قرارمی دهد . اما نتیجه : اغلب نا سازگاری ، عصبانیت ، ناامیدی ودرنهایت درد ورنج است . نمی توانیم انکار کنیم که ازدواج سخت است ویا اینکه بگوییم هیچ ازدواجی ناموفق نیست . اما می توانیم این را بگوییم که ازدواجهای بد وناموفق می توانند بهتر شوند واین امر فقط مستلزم تلاش بسیارزیاد است... ● ازدواج وزندگی مشترک آن طوری که ما می شناختیم . یک زوج جوان می گویند : ما به تجربه آموختیم که زندگی مشترک چقدرسریع می تواند تلخ وناگوار شود . درست سه ماه بعد از ازدواجمان وارد مدرسه پزشکی شدم . زمانهایی که می توانستیم با هم سپری کنیم بخاطربرنامه درسی من ، مطالعه مستمر وفشرده وشیفتهای کاری من دربیمارستان محدود شده بود . زندگی مشترک ما که هنوزعمری از آن نگذشته بود دچار سختی وناهنجاری فراوان شد . فشارهای کاری من با آمدن فرزندمان دوچندان شده بود . همان موقع بود که فهمیدم زندگی ما می توانست راحت تر وزیباتر باشد اگر با یک گروه ازدواج درمانی مشورت می کردم . بهرحال دوجا کارکردن ودوتا بجه – بله دراین فاصله ما صاحب فرزند دیگری شده بودیم – چیزی بود که خودمان خواسته بودیم . درمدت ۱۰ سال ۳تا از والدینمان ا زدنیا رفتند وحسابی سرگرم مراسم عزاداری ومسافرتهای کوتا ه مدت شده بودیم . هم زندگی شخصی وهم زندگی مشترکمان حسابی خسته کننده ورنج آور شده بود . ارتباط ما دونفر روزبروز کمرنگتر می شد . چرا که برای هر چیزی ، فقط جزمناسباتمان ، وقت وتوجه زیادی صرف می شد . چندکتاب برجسته که توسط نویسندگان خبره ومذهبی درباره ازدواج نوشته شده بود را مطالعه کریم . درهرکدام از این کتابها کاملا توضیح داده شده بود که چه نکاتی اشتباه هستند وچطور می شود آنها رادفع کرد . اما هروقت که خواستیم یکی از این دستورالعملها را عملی کنیم متوجه می شدیم که چقدرفاصله گرفته ایم وهم چنان غرق درروشهای قدیمی خودمان هستیم . هربار امتحان می کردیم ، ناکامی وشکست دراین راه مانع از این می شد دوباره بتوانیم براحتی شروع کنیم .دیگر نمی توانستیم براحتی با هم ارتباط برقرارکنیم ومن وهمسرم هردوگناه وتقصیر را برگردن دیگری می انداختیم وفکر می کردیم دیگری است که نه می تواند طرف مقابلش را درک کند ونه می تواند آن را بفهمد . باوجود ناسازگاریهای آشکاری که بین ما ایجاد شده بود اما یک صمیمت اندکی هم حس می شد . مسائل ومشکلات حل نشده باضافه عصبانیت وخشمگین شدنمان باعث آزردگی مان از دست دیگری می شد . با اینکه هر دوی ما درزندگی مشترکمان بی تقصیر نبودیم ولی بی میل هم نبودیم که این عشق وعلاقه را که حالاداشت کم کم از دست می رفت دوباره زنده کنیم . ● اما چه طور؟ زندگی مشترک آنطور که ما آرزو داشتیم باشد : وقتی به نزدیک پزشک خانواده رفتیم توانستیم راه حلی برای مشکلمان پیدا کنیم . این پزشک درباره انواع مشکلاتی که پزشکان متأهل با آن روبرو هستند صحبت کرد وآنها را شرح داد . اوبه ما توصیه کرد برای اینکه روح تازه ای به زندگی مشترکمان دمیده شود باید که به گوشه ای خلوت دردامنه طبیعت پناه ببریم. چیزی که او بعنوان مشاوره درمانی یا حیاتی نو به زندگی مشترک بخشیدن یاد می کرد و گویا همان چیزی بود که ما احتیاج داشتیم . پس پذیرفتم که با همسرم همراه شوم . اصول و قوانینی که ما در خلوتمان رعایت کردیم ، عبارت بود از : مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشکلات را از پیش پابرداشتن . این پزشک مشاورما را تشویق کرد که زندگی مشترک وخانواده خود را برهر چیز دیگر مقدم دانسته واجازه ندهیم که کار وگرفتاریها جانشین اهداف ما بشوند . او توضبح داد که زندگی مشترک و زناشویی نیازمند هر دو احساس عاطفی و جنسی است و شریک زندگی ما نمی تواند اهمال و غفلت در هیچکدام از این موارد را بپذیرد و نفاق و جدایی از آنجایی بوجود می آید که هر کدام از زوجین برای جبران این کمبود به سمت و سویی دیگر کشیده می شوند . و حفظ و سلامتی این زندگی که به این دو احساس وابسته است تنها با برنامه ریزی امکان پذیر است . این دکتر تاکید کرد: اگر بنا به دلایلی کاری و گرفتاری برایتان پیش آمد برای جبرانش دنبال فرصتی باشید تا زمانی را با همسرتان سپری کنید و شانس با هم بودن را از دست ندهید.› در طی این جلسات مشاوره ای خصوصی (انفرادی ) من و همسرم شرایط خانوادگی ای که در آن رشد کرده و بزرگ شده بودیم را مرور کردیم . خانه ای که پدرهای ما حس صمیمانه ای نداشتند و برای ما افرادی ناآشنا و ناملموس بودند هیچکدام از ما دو نفر عواطف صمیمانه و دوستانه ای را در زندگی زناشویی والدینمان ندیده بودیم . آنجا بود که فهمیدم من از همسرم می خواستم و در واقع انتظار داشتم محبتی که پدر و مادرم از من دریغ کرده بودند را برایم جبران کند. در عوض همسرم هم با احساسات ناخوشایند و خشونت باری که در حین خدمت سربازی در جنگ روبرو شده بود دست به گریبان بود. بویژه اینکه چرا در آن جنگ او باید زنده بماند و خیلی های دیگر همچون بهترین دوستش از بین بروند. با حضور در این جلسات ،تمامی عواملی که باعث کدورت و تیرگی روابط صمیمانه ما شده بود را یادداشت کردیم . هر دوی ما با کنترل کردن عصبانیت و خودداری از احساساتی شدن سعی کردیم تا از کشمکش و بحث دوری کنیم . به این ترتیب عشق و علاقه بین ما افزایش پیدا کرد و دیگر با مسائلی که باعث تیرگی روابط ما شده بود روبرو نشدیم. بعضی از مسائل تا چندین سال باعث ناراحتی ما بود و اثرات نامطلوبی بر زندگی ما گذاشته بود چرا که نتوانسته بودیم آنها را برای خودمان حل و فصل کنیم . همسرم قبول داشت که هنوز هم از من دلخور و رنجیده بود. آنهم به علت غیبتهای مداوم من از منزل در طول دوره رزیدنتی من و اینکه مجبور بوده از پسر کوچکمان به تنهایی مراقبت کند. کم ظرفیت شدن و بی تفاوت بودن همسرم بخصوص زمانی که مادرم بیمار و در آسایشگاه بستری شد باعث گردید تا بعد از آن حس نفرت و کینه ای از همسرم در من بوجود بیابد. با شرکت در جلسات مشاوره توانستیم این مشکلات را بشناسیم.شروع کنیم به ترسیم لایه های صدمه دیده و آسیب دیده زندگیمان و قبل از اینکه همدیگر را فراموش کنیم یک زندگی جدید و زیبایی را بسازیم . این مسافرت و خلوت دو نفره به ما فرصتی داد تا با هم باشیم. بدون هیچ مزاحمی در اتاق ما حتی یک تلویزیون هم نبود. حالا بدون هیچ مزاحم و یا نگرانی و دلواپسی از زندگی روزمره فرصت بسیار زیادی داشتیم تا با هم صحبت کنیم و خوش باشیم و آنچه را که این مدت آموخته بودیم عملی کنیم . خیلی راحت و ساده از اینکه با هم بودیم لذت می بردیم و می شود گفت که تقریبا مانند یک ماه عسل بود.من وهمسرم بعد از بازگشت به خانه تصمیم گرفتیم تغییراتی دراخلاق ورفتار خود بدهیم وبه این منظور حق وحقوقی که هرکدام از ما بر دیگری داشت را روی کاغذی یادداشت کردیم تا هرچند وقت یکبار با مرورشان از فراموش شدن آنها جلوگیری کنیم وهم چنین برای دستیابی به اهدافمان که نیازمندشان بودیم سعی کردیم برنامه وروش مشخصی را پیاده کنیم ومطمئنا برای این کار به زمان بیشتری احتیاج داشتیم . بطورمثال فهرستی از اوقات یک هفته راتهیه کردیم مانند ظهر سه شنبه ویاعصر پنج شنبه تا بتوانیم به طورمرتب فرصتی برای باهم بودن را داشته باشیم . زندگی مشترک را آنطورکه باید باشد ساختیم . بله ، ازدواج سخت است ، گاهی اوقات هم درگیر آن الگوهای قدیمی خودمان می شویم . سریعا اصول سه گانه زندگی رابخاطر می آوریم . مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشکلات رااز پیش پا برداشتن ودوباره از نوشروع می کنیم ، یکدیگر را عفو می کنیم وبیشتر از همیشه به یکدیگر می رسیم وتوجه داریم . اخیرا درسمینار ‹‹ ازدواج ›› با پسرمان ونامزدش حضوریافتیم ازدواج آنها درآینده نزدیک برای ما انگیزه ای بود تا مناسبات خودمان را – که حالا۲۶ سال از آن گذشته بود- هم چنان دوستانه ومطلوب نگهداریم . درست است . زندگی مشترک ما هیچ وقت عالی بدون نقص نبود . اما به کمک خدا دیگر هرگز بدنخواهد شد وامیدوارم که برای همه همین گونه باشد -
آیـا تصمیم به ازدواج دارید؟ و یا آنکه در حـال حـاضـر متاهل مـی باشـیـد؟ شـمـا قادر به بـنیان نـهادن یک ازدواج موفق و پایدار خواهید بود. من بر اساس تجربیات پیشـیـن خـود می دانـم کـه پـایدار نگاه داشتن یک ازدواج موفق مستلزم تـلاش و کـوشـش مسـتمـر است. باید متوجه باشـیـد کـه مفهوم ازدواج چیزی فراتـر از یـک پـیـمان قـانـونی و مشروع میباشد که به واسطه آن به زن و مرد اجازه میدهد بعنوان زن وشوهر در کنار یکدیگر زندگی کنند. ● اهمیت مشاوره پیش از ازدواج مـشاوره پیش از ازدواج را شدیدا به شما توصیه میکـنـم. شــانس ایجاد یک ازدواج موفق هنگامی که زن وشوهر قادر باشند با یکدیگر در رابطه با مـسائـل ذیـل گـفـتـگو کـرده و بـه یـک تـفـاهـم رضایت بخش و دو سویه در عرصه زندگی مشترک دست یابند، افزایش می یابد... ۱) عقاید و رسوم مذهبی و معنوی. ۲) روابط جنسی ( نگرشها و علایق جنسی ) ۳) مادیات ( اهمیت آن، نحوه خرید و تدابیر سرمایه گزاری) ۴) بهداشت فردی و انتظارات و نگرشها نسبت به تناسب اندام. ۵) مدیریت خانواده ( وظایف ومسئولیت ها ) ۶) پرورش و تربیت فرزندان و تعداد آنها. ۷) ورزش ها، سرگرمی ها، فعالیت های تفریحی و نحوه گذراندن تعطیلات. ۸) دید و بازدید از خوشاوندان خود و همسرتان. ۹) تعهدات اجتماعی. ۱۰) اهداف و آرزوهای فردی. اینکه از پیشینه خانواده هـمسـرتـان آگـاهـی یـابـیـد بـسیـار ضـروری مـی بـاشـد. چـون شـخـصـیـت کنونی شما تا حد زیادی برگرفته شده و حاصل همان تجاربی است کـه در شرایط و محیط یک خانواده خاص کسب کرده اید. خـانـواده پـیـونـد دهنده فرد بـا گـذشته مـی باشد. مـا شـدیـدا مـتـاثر نگرشها، رفتار و کنشهای خانواده ای هسـتـیـم کـه در آن پرورش یافته ایم. بله درست است شما تنها با یک فرد نیست که وصلت میـکنید بلکه با طرز تربیت خانوادگی وی نیز تا آخر عمرتان سر و کار خواهید داشت. ● مفهوم تعهد در ازدواج ازدواج خوب و مـوفـقـیـت آمـیـز وجـود دارد امـا ازدواج بـی عیب و نقص و تمام عیار میسر نمیباشد. هر ازدواج موفق و پایدار شامل متعهد گشتن بی قید و شـرط نـسـبـت بـه یک فرد نا کامل است. این انتظار که همسرتان کامـل و فـاقـد هـر گـونه عیبی باشد واهی و نا معقولانه می باشد. امروزه که جدایی ها و طلاق های شـتابـزده در کوچکترین نشانه اختلاف و مشکلات زندگی اتفاق می افتند مهم است که از خودتان سوال کنید که تعهد شما نسبت به ازدواج چیست؟ تـعـهد بـه ازدواج بـه مـفهـوم آن اسـت که زن و شوهر به یکدیگر چنین گفته باشند: مـا نسبت به زنـدگی مـشـتـرکـمان بـی اعتنا و بی اهمیت نیستیم. ما ازدواجمان را بر پایه عشق، احترام، شرافت و عـلاقـه دو سـویه و خالصانه با یکدیگر آغاز کرده ایم. ما اعتقاد داشتیم و داریم که به یکدیگر وفادار بمانیم، صـادق بـوده و دروغ نـگویـیـم و بـه یکدیگر اعتماد داشته باشیم. چـه در حـضـور یـکدیـگر چـه در غیاب یکدیگر . رعایت نکات زیر سبب تحکیم تعهد به زندگی مشترک میگردد: ـ سازگاری معنوی ـ سازگاری شخصیتی ـ خود شناسی آگاهانه توانایی در ارتباط برقرار کردن با یکدیگر (بیاموزیم که چگونه بحـرفهای همسرمان گوش دهیم و پرسشهای وی را واضح، مشخص، بـدون پـیش داوری و بدون کینه ورزی و انتقام جویی پاسخ گوییم.) علاقه دو سویه بیکدیگر ● خصایص اثر بخش ۱) افرادی که در ازدواجشـان یـک نـظام ارزشـی مـقـتـدر را بکار می بندند، بسیار زیاد در مـحقق گشتن یک ازدواج و ارتباط موفق و صحیح به آنها کمک خواهد کرد. نـظـام ارزشی که دربـرگیـرنـده صـفـات و خـصـوصـیات: صـداقت، راستی، همـبستگی، اعتماد، احترام، عشق، گذشت، تفاهم و وفاداری به یکدیگر مـی باشد. ازدواجی که در آن زن و شـوهـر دارای انـتـظارات متـضاد و خـواسـته هـای غیر قابل انعطاف می باشند، شـانـسـی برای موفقیت وجود نخواهد داشت. ۲) مشـاجـرات و اخـتـلافـات را بـه شیوه سازنده و ثمر بخش حل و فصل کنید. که شامل تمرکز بـر دغدغه های هر دو فرد و یافتن گزینه ها و راههایی می باشـد کـه هـر دو طـرف منتفع گشته و به خواسته هایش دست یابد. تـقـریـبـا در هـر اخـتـلاف یـک نفر احساس می کند که مورد بی مهری، بی احترامی و بی توجهی قرار گرفته است. در ازدواج نباید ایـن چـنـین باشد که همواره یک فرد برنده و فرد دیگر بازنده گردد. چـون آن دیـگر مـذاکـره نبوده بلکه تحکم و سلطه گری می باشد. ۳)دوام ارتـباط زناشویی هنگامی که زن و شـوهر زمـان و مـیـدان بـیـشتـری در اخـتـیـار یکدیگر قرار میدهند تا اندکی آزاد باشند، افزایش می یابد. ۴) فراتر از هر چیز آنکه ایمان داشته باشید. ازدواج میتواند تجربه ای سودمند برای شما باشد. با کمی همت و تلاش ازدواج شما موفقیت آمیز خواهد بود.
-
در جامعه ما ( آمریکا) ازدواج امری است که مردم برای ایجاد یک خانواده مستحکم و با ثبات دست به آن میزنند. مرد و زن با این نیت با هم ازدواج میکنند تا یک عمر در کنار هم باشند. با همین نیت معمولاً بچهدار میشوند و آنها را بزرگ میکنند. فایده این قرار برای بچهها است؛ زیرا هم تعهد والدین را نسبت به فرزندان کاملاً تضمین میکند و هم تعهد آنها را نسبت به یکدیگر. به خاطر میآورم که در دوران نوجوانی فکر میکردم ازدواج امری ساده و طبیعی است. عاشق میشوی، ازدواج میکنی و از آن به بعد با خوشحالی زندگی میکنی؛ مگر نه ؟ معلوم میشود که این دیدگاه کمی سادهلوحانه است، زیرا که مهمترین قسمت را جاانداخته و آن تعهد است. ازدواج برای ذهن نوجوان من تقریباً عشق بود؛ درحالیکه برای یک فرد بالغ تعهد است؛ تعهدی که ضامن یک عمر عاشقماندن و باهمماندن است، علیرغم این حقیقت که هر دوی آنها با گذشت زمان تغییر میکنند. ازدواج به خودی خود آسان است. دو نفر هر وقت که بخواهند میتوانند با هم ازدواج کنند؛ مهم دوام زندگی است که با تلاش و کوشش حاصل میگردد... سؤالی که ممکن است به عنوان یک نوجوان برای شما پیش بیاید این است که « چه چیز ممکن است در مورد ازدواج سخت باشد ؟ » « چه چیزهایی ممکن است در ازدواج مشکل باشد که به سعی و تلاش نیاز دارد ؟ » هر گاه شخصی را پیدا کردم که دیوانهوار شیفته وی بودم و او هم عاشقانه مرا دوست داشت، آن وقت ازدواج آسان خواهد بود. این عشق ماست که ما را با هم حفظ میکند، حال هر چه میخواهد پیش بیاید. کاری که مایلم در این شماره انجام دهم ارائه دلایلی است که چرا ازدواج، نیازمند تلاش و کوشش و همت شما است و اینکه چرا قدم بزرگی است که باید محکم و جدی برداشته شود. ● تفهیم سختی در ازدواج اولین ماههای ازدواج معمولاً راحت است. این دوره « ماه عسل » نامیده میشود که شاید تا یک سال هم طول بکشد. این دوره به این خاطر ادامه پیدا میکند که زوج جوان در حال لذتبردن از امتیازات تأهل هستند؛ مثل زندگی مشترک، درکنارهمبودن، نگاه به آینده به عنوان ما نه من، برنامهریزی برای تشکیل یک خانواده، رابطه جنسی، پشتگرمی به یکدیگر، نزدیکی و غیره. دوره ماه عسل همچنین شامل عشق شدیدی است که مشکلات و تفاوتها را میپوشاند. این دوره زمانی به پایان میرسد که طرفین تازه درک میکنند که زندگی یک عمر طول میکشد و همین خوشیهای چند ماهه نیست. بیایید به برخی از واقعیتهای ازدواج نگاهی بیندازیم: ۱) ازدواج یک تعهد دائمی است. این تعهد امتیازات متعددی به همراه دارد: استحکام، قدرت و وحدت مالی، اعتماد بیپایان به هم و غیره. البته اگر زوجین بخواهند از این تعهد تخطی کنند، آسیب جدی و ویرانکنندهای به زندگیشان وارد میکنند. تصور کنید به فردی گفته شود: « برای همیشه شغلت را خواهی داشت و هرگز مؤاخذه نمیشوی. » در این شرایط بیشتر مردم سعی میکنند کار خود را به نحو احسن انجام دهند تا اینکه با شنیدن این مسأله کاملاً تنبل شوند و کمکاری کنند. ازدواج هم میتواند چنین اثری را ایجاد کند؛ هر دوی زوجین باید سخت بکوشند تا دچار یأس و یکنواختی و رضایت کاذب نشوند. ۲) ازدواج به این معنی است که هر چیزی به اشتراک گذاشته شود. اشتراک به این معنی که هر تصمیم مهمی شامل یک تصمیمگیری گروهی و مشترک است. کشمکش زمانی رخ میدهد که طرفین،هر دو با این امر مخالفت میکنند. بیشتر مردم دوست دارند از حدّ مشخصی از آزادی در زندگیشان برخوردار باشند. حالآنکه، ازدواج مصالحه و سازش زیاد را میطلبد. مثلاً اگر زوجین عادتهای متفاوتی در خرجکردن پول داشته باشند ( یعنی یکی از آنها پسانداز را دوست داشته باشد و دیگر خرجکردن را )، مشکلاتی جدی به وجود خواهد آمد. ۳) ازدواج یعنی زندگی با یک شخص برای مدتی طولانی. وقتی که زوجین هنوز شیفته یکدیگر باشند، این زندگی شیرین است. اما همینکه این عشق شدید کمکم رنگ باخت و رابطه احساسی و عاشقانه جای خود را به جاذبههای جنسی داد، به هر حال عادتها و کارهای به ظاهر کوچک هم میتوانند آزاردهنده باشند. تصور کنید قرار است تا ده سال با بهترین دوست خود در یک مکان زندگی کنید. میبینید که پس از مدتی بهترین دوستتان هم عذابآور خواهد شد. مقابله با این پیامد طبیعی ( زندگی با یک فرد برای چندین سال ) به مهارت و خلاقیت نیاز دارد. ۴) ازدواج چیزی شبیه به یک آمپلیفایر بزرگ است. وقتی همه چیز خوب پیش میرود، معلوم میشود شراکت در ازدواج مؤثر است. وقتی ازدواجی موفق است، سرمنشأ آن شادی و آرامش بیپایان است. هر چند زمانی که اوضاع روبهراه نباشد، ازدواج مسائل را در جهت منفی بزرگ میکند و میتواند اوضاع را بدتر نماید، چون در این مواقع مانند تله عمل میکند ( هر چه تلاش میکنید فرار کنید بیشتر گرفتار میشوید ). آیا تا به حال به این مسأله توجه کردهاید که بیشتر زوجها زمان زیادی را به نزاع و کشمکش میگذرانند ؟ و آیا تاکنون به دلایل آن اندیشیدهاید ؟ این درگیریها زمانی اتفاق میافتد که طرفین همیشه میخواهند کاری را انجام دهند که کاملاً با هم متفاوت است و در یک جا و زمان نمیگنجد. ▪ برای مثال: ـ شما میخواهید به عروسی بهترین دوستتان بروید، درحالیکه در همان روز همسرتان میخواهد به سینما برود. ـ شما میخواهید به کلیسا بروید، اما همسرتان تمایل دارد در منزل بماند. ـ شما میخواهید منزل تمیز باشد، اما همسرتان اهمیت نمیدهد. ـ شما میخواهید یک ماشین نو خریداری کنید، در حالیکه همسرتان تمایل به پسانداز پول و سرویس ماشین قبلی را دارد. ـ شما میخواهید به خانواده خود نزدیک باشید و همسرتان هم دوست دارد به خانواده خودش نزدیک باشد و این در حالی است که دو خانواده چندین مایل از هم دورند. ـ شما میخواهید یک کامپیوتر جدید بخرید، حال اینکه همسرتان تمایل دارد که شما سرشام منزل باشید. روبهروشدن با یکی دو موقعیت مانند اینها را که پنجاه سال و هر روز پشتسرهم تکرار میشود تصور کنید. این چیزها است که ازدواج را سخت میکند و به همین خاطر شما به دنبال یک همسر خوب هستید. اگر بتوانید کسی را بیابید که هر روز بدون مشکل با شما زندگی کند و آن قدر به شما علاقه داشته باشد که از سر مسائل جزیی و کوچکی که به طور طبیعی در زندگی زناشویی پیش میآید بگذرد، آن وقت یک ازدواج موفق خواهید داشت که سراسر شادی برایتان به ارمغان میآورد. ● یافتن یک همسر مناسب چون ازدواج شدیداً با نهاد خانواده عجین است، چون امری دائمی است، چون قدم بزرگی در زندگی است و چون بهای دخول و خروج آن بسیار گزاف است، افراد عاقل و بالغ توجه زیادی به آن میکنند. همانطور که جامعه به آن تأکید میکند. وقتی شما و همسرتان پیمانی ابدی با هم میبندید، درواقع این پیمان را به جامعه اعلان میدارید. همچنین به طریقی به بلوغ و استقلال خود و شروع زندگیتان اعتراف میکنید. دوستان و آشنایان هم که سختی این مرحله را درک میکنند، کمک خود را با کاوهای عروسی نشان میدهند تا زندگی جدید آسانتر آغاز شود. میتوانید زوج جواین را در نظر بگیرید که صد سال پیش در یک شهر کوچک ازدواج میکردند. این زوج تشکیل خانواده میدادند و زندگیشان را شروع میکردند و بزرگترها هم کمکهایشان را روی هم میگذاشتند تا شروع زندگیشان آسانتر شود. میدانید که شروع زندگی چقدر هزینه دربردارد. هدیههای عروسی باعث میشود مقداری از بار مشکلات کم شود. اکنون میتواندی به این نکته دست یابید که ازدواج یک معامله بزرگ است؛ یک مهمانی آخر هفته نیست و تعهدی مادامالعمر به همسرتان میباشد. بنابراین والدینتان از شما میخواهند که شخص درستی را انتخاب کنید: ـ شخصی که شما را در ساختن یک زندگی موفق یاری کند. ـ شخصی که با اراده و مهربان باشد. ـ شخصی که خویشتندار باشد. ـ شخصی که شغلی مناسب و جوهره کار داشته باشد. ـ شخصی که در آینده مادر یا پدر خوبی برای فرزندانتان باشد. این معیارها کلی هستند. حال با هم معیارهای یک همسر خوب را برمیشمریم که خاصتر میباشند: ▪ اعتماد : وقتی که زوجین کاملاً و در عمل به هم اعتماد میکنند، خود را قادر میسازند تا با آزادی و اعتماد بیشتری زندگی را ادامه دهند. ▪ وفاداری و تعهد : اعتماد بین زوجین بر پایه وفاداری و تعهد بنا نهاده میشود. بیشتر مردم با این تصور کلی ازدواج میکنند که « اگر از او خوشم نیامد، یا با دیگری همبستر میشوم یا از وی جدا میشوم ». این مسأله در هر ازدواجی مایه دردسر است. ازدواج تقریباً تعهدی همهجانبه به همسرتان میباشد. ▪ مفیدواقعشدن: در یک ازدواج موفق، زوجین یکدیگر را همیشه یاری میکنند و بدینگونه زندگیشان را آسانتر میسازند. اگر زوجین در زندگی مشترک با هم همکاری کنند، تأهل بسیار سهلتر از تجرد است. ▪ دوستی و همدلی: در یک ازدواج موفق، زوجین دوستان خوبی برای یکدیگرند و از این دوستی انرژی و نشاط میگیرند. ▪ مهربانی و محبت: در یک ازدواج موفق، زوجین از روی عشق و علاقه و احساس دوستیای که به هم دارند با یکدیگر مهربانند. شکیبایی و درک مسائل ـ در یک ازدواج موفق، زوجین یکدیگر را درک میکنند و برای اشتباهاتی که از روی انسانبودن و در نتیجه جایزالخطابودن رخ میدهد، گذشت دارند. ▪ پذیرش و حمایت : در یک ازدواج موفق، زوجین یکدیگر را میپذیرند و دائماً از هم حمایت میکنند.اگر زوجین بتوانند این فاکتورها را حفظ کنند، موفقیت در ازدواج خیلی سهلتر خواهد بود. به هر حال آن چه که واضح است این است که حفظ این معیارها نیازمند کمی نظم و قانونمندی می باشد. اگر یکی از این خصوصیتها یا بیشتر آنها از بین برود، آن گاه میتوانید با کمی اطمینان بگویید که آن ازدواج شکست خواهد خورد. مسائل معدودی هستند که میتوانند به واقع موجب شکست یک ازدواج گردند. ▪ اختلافها برسرپول : اگر یکی از زوجنی مقتصد باشد و دیگری ولخرج، سخت بتوان بگومگوی حاصله را فیصله داد. ▪ تنبلی : اگر یکی از زوجین تمایل نداشته باشد برای بهبود زندگی و دایر نگهداشتن آن تلاش کند ( از نظر مالی و عملی )، آنگاه درگیری حاصله میتواند موجبات استرس فراوانی را فراهم کند. ▪ لجبازی: اگر یکی از زوجین یا هر دو از سازگاری خودداری کنند، آن گاه احتمالاً ادامه زندگی میسر نخواهد بود؛ زیرا که ازدواج بر مبنای سازش است. ▪ خیانت : پیمان اصلی در ازدواج براساس تعهد مادامالعمر به همسری مجرد است. اگر یکی از زوجین این تعهد را زیرپاگذارد، آن وقت ازدواج به پایان میرسد. اختلاف برسر بچهدارشدن ـ اگر یکی از زوجین بچه بخواهد و دیگری مایل نباشد، حقیقتاً نباید ازدواج کنید. برطرفکردن این اختلاف غیرممکن است، زیرا که یکی از زوجین رضایت ندارد. ▪ آسیب جسمی و روانی : زوج یا زوجه درصورت هر گونه آسیب باید برای حفظ سلامتی و امنیت خود متارکه نماید. ▪ اعتیاد : اعتیاد به الکل یا مواد مخدر هر زندگیای را متلاشی میکند. وقتی به عنوان یک نوجوان به ازدواج فکر میکردید، احتمالاً ذهنتان دچار این همه پیچیدگی نمیشد و اگر هم میشده چگونه ؟ بههرحال رسیدن با این سطح از آگاهی و جدیگرفتن ازدواج امری مهم است. وقتی شما ازدواج میکنید، درواقع دارید برای بقیه عمرتان به همسری که انتخاب کردهاید متعهد میشوید. در مجموع برای تشکیل یک خانواده تعهد میکنید؛ این مهم را به خاطر بسپار. حال شاید درک این مسأله که چرا والدینتا ابتدا دوره نامزدی داشتند و اینکه ازدواج چنین معامله بزرگی است آسان باشد. ● فواید و زیانهای ازدواج با بررسی تمامی این مطالب به این نتیجه میتوان رسید که ازدواج محاسن و معایبی دارد که محاسن آن به این شرح است: عشق بدون شرط، پایداری در برابر مشکلات و سازش ـ شما نباید راجع به روابط همسرتان، جداییها و از این قبیل چیزها نگران باشید. الباقی عمر کسی هست که دوستش دارید و او هم شما را دوست دارد. کمترشدن خرجزدگی ـ متأهلین وقت آزاد و پول بیشتری خواهند داشت، زیرا که کارها و مخارجشان تقسیم میشود. شهامت ـ دانستن این مطلب که کسی هست که فقط و فقط شما را دوست دارد و به مسائل دیگر اهمیت نمیدهد، خیلی به انسان قوت قلب میدهد. چنین الزاماتی به شما آرامش و جرأت میدهد. قابلیت داشتنفرزند ـ در یک ازدواج پایدار و موفق، امکان داشتن فرزند و رشد آن فوقالعاده آسان است. ● حال توضیح معایب: ▪ با ازدواجتان محدود میشوید: اگر اهل این هستید که هر هفته با یک نفر باشید، ازدواج به درد شما نمیخورد. ▪ آزادیهای زیادی را از دست میدهید: اکنون هر تصمیمی باید به توافق نفر دیگری هم برسد. باید تلاش کنید تا خصوصیات انسانی خود را احیا کرده و آنها را حفظ کنید ـ حفظ ایمان، وفاداری، تعهد، مهربانی و صبر و... آسان نیست. باید تلاش کنید تا هر روز در هر یک از این مهارتها بهتر شوید. اگر نخواهید در بهبود این امور تلاش کنید، در ازدواج شکست میخورید. اگر دریافتید که نمیتوانید با یکی از این مشکلات یا با همه آنها مقابله کنید، آنگاه بهتر است دور ازدواج را خط بکشید.
-
ازدواج با افرادی که شما ازدواج مجدد انها محسوب خواهید شد
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
● پذیرفتن گذشته نباید آنرا پنهان کنید و یا از آن فرار نمایید. بهر حال این موضوع به سراغ شما خواهد امد پس انرا تسویه کنید بی توجهی به غم و غصه های همسرتان هیچ چیز را تغییر نخواهد داد. اگر به احساسات او بی توجهی کنید، شاید غم از دست دادن رابطه یا همسر اولش تا ابد همراهش باقی بماند. بی توجهی و سرسری گرفتن مسائل فقط بهبود طرف مقابل را به تعویق می اندازد. بهتر است به او اجازه دهید تا با شما صحبت کند و بگوید که در کجای سفر غم انگیز خود قرار دارد. به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .یک رابطه زمانی موفق است که هر دو طرف به راحتی بتوانند حرف های دلشان را به یکدیگر بزنند و به سادگی با هم ارتباط برقرار کنند.بدون ترس و مزاحمت به همین سادگی قبول کنید که در زندگی شما ۳ قلب وجود دارد ... پذیرفتن این مطلب که نیمی از قلب همسرتان متعلق به گذشته است ، کمی دشوار است. اما در زندگی با فردی که همسر خود را از دست داده، یا رابطه ای را نا تمام رها کرده " این دقیقاً هنری است که شما حتماً باید آنرا بلد باشید. در عین حال باید بدانید که دوست داشتن او نسبت به رابطه اول جای خود را دارد و این امر به نوبه خود قابل احترام است و ربطی به رابطه دو نفره شما ندارد.زمان انرا به شما هدیه خواهد داد و نگران این نیمه نباشید . ● اجازه ندهید بی توجهی به اشیا و مایملک مرحومه شما را در مسیر نادرست قرار دهد. اگر احساس می کنید که همسرتان شما را به اندازه همسر اولش دوست نمی دارد، بنابراین باید سعی کنید که وسایل شخصی همسر اول از قبیل قاب عکس و ... را از درون خانه جمع آوری نمایید. بسیاری از مشکلات با رسیدگی به وسایل خانگی حل خواهند شد و مطمئن باشید که با انجام این کار حیرت زده خواهید شد. در نظر داشته باشید که همه انسان ها خاطراتی در گذشته دارند که برایشان از ارزش و اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و دوست دارند که آنها را تا آخر عمر خود زنده نگه دارند. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و از طریق بحث متقابل، بر سر نگه داشتن وسایل شخصی همسر اولش به نتیجه برسید. در گذشته زندگی نکیند و اجازه ندهید افکار منفی گذشته به ناامنی های شما دامن بزنند آیا فرد قبلی از شما زیباتر، جذاب تر، و بامزه تر بوده؟ آیا او آشپز، عاشق، دوست و شریک بهتری بوده؟ مقایسه خوب است و یک امر کاملاً طبیعی قلمداد می شود، اما اگر این کار به درستی انجام نشود، آنوقت مانند یک سد محکم جلوی رشد رابطه شما را می گیرد. همسرتان به این دلیل با شما ازدواج نکرده که شما نسخه دوم همسر اولش بوده اید. او به خوبی می داند که شما منحصر بفرد هستید و همین عامل نیز باعث شده که به شما علاقمند شود و پیشنهاد ازدواجش را با شما در میان بگذارد. او اصلاً به این قضیه که شما تا چه حد به همسر اولش شباهت دارید و یا تفاوت دارید فکر نمی کند. باید قبول کنید که شما و همسر اول او دو انسان کاملاً مجزا هستید، و هر دو شامل خصوصیات منحصر بفرد اخلاقی خود می باشید. شاید تمام مقایسه های اشتباهی که شما در ذهن دارید، دقایقاً همان ها دلیل اصلی جذب همسرتان به شما بوده باشند! ● در مورد خاطرات غم برانگیز مهربان و رئوف باشید شما هر چقدر که به همسرتان عشق بدهید، باز هم این مسئله باعث نمی شود که او خاطرات روابط اول را فراموش کند. البته به مرور زمان همه چیز حالت عادی پیدا میکند و همسرتان به جایی خواهد رسید که ناراحتی هایش به شادی تبدیل شود؛ اما هیچ گاه نباید تصور کنید که خاطرات و ... بدون غم و اندوه خواهد بود. شاید همسرتان دوست نداشته باشد که در مورد غم و اندوهی که در این روزها احساس می کند، چیزی به شما بگوید. تحت این شرایط او احساس می کند که اگر با شما در مورد این مسائل صحبت کند، شما ناراحت می شوید و احساساتتان آسیب می بینند. در این مواقع باید اختیار بیشتری به او بدهید و به او بقبولانید که می توانید به درستی درکش کنید. به او بگویید که از ارزش این خاطرات آگاه هستید و تمایل دارید که او احساساتش را با شما در میان بگذارد. حتی می توانید پیشنهاد کنید که اگر او بخواهد می توانید او را همراهی کنید. از نظر روان شناسی این کار کمک بزرگی به بهبود و ارتقای رابطه می کند چراکه به هر دوی شما اجازه می دهد تا درونی ترین احساسات خود را با هم در میان بگذارید. او را تحت فشار قرار ندهید و از او باز جوئی نکنید برای باز گو کردن این خاطرات فهرست وار بشنوید و با او هم دلی کنید ● با ملایمت و همکاری متقابل، حد و مرز تعیین کنید ازدواج با فردی که همسر خود را از دست داده نباید تماماً حول محور روابط او بچرخد. در این میان احساسات شما نیز مهم هستند، شما استحقاق این را دارید که مورد احترام قرار بگیرید. بسیاری از افراد زمانیکه همسرانشان می گویند: " همسر اولم" ناراحت می شوند. اگر این مسئله باعث ایجاد ناراحتی در شما می شود، باید به آرامی در مورد آن با همسر خود صحبت کنید و او را متوجه کنید که همسر دومش نیر نیازها و احتیاجاتی دارد که باید مرتفع گردند. مطالعه و تحقیق کنید تا مطالبی در مورد مراحل مختلف غم و اندوه و پی آمدهای آنها بدست آورید تا زمانیکه شما بخواهید با همسر خود ازدواج رسمی کنید، به طور حتم بخش وسیعی از غم و اندوه او به پایان رسیده است. البته باید توجه داشت که بخشی از غم و ندوه در وجود افراد باقی می ماند که با کمی صبر و حوصله و همچنین به مرور زمان از بین می رود. اگر شما با همسرتان "یکی" باشید آنوقت باید هر چیزی که می توانید در مورد غم و غصه او یاد بگیرید و به تریج آنرا حل نمایید. از کمک گرفتن از دیگران ترسی به خود راه ندهید چرا که با این کار متوجه می شوید بسیاری از ناامیدی هایتان بی پایه و اساس هستند. نمی دانید دیگران چه کمکی می توانند به شما بکنند. شاید فرد مورد نظر همسایه، دوستی در کلاس یوگا، و یا مادر دوست شما باشد. شاید اینگونه حرف ها را با اقوام و فامیل مطرح نکنید و ترجیح بدهید با یک دوست پیرامون مشکلات خانوادگی خود صحبت کنید. هیچ اشکالی ندارد. کمکی که دوستان در این زمینه می توانند به شما بکنند واقعاً تحسین برانگیز است. بسیاری از این افرادی که شما با آنها احساس راحتی می کنید و حرف دلتان را به آنها می زنید کسانی هستند که احساست مشابه شما دارند و در دنیا احساس تنهایی می کنند. به این طریق هم شما می توانید همصحبت خوبی برای او باشید و هم او می تواند با همفکری و همدلی شما را در مسیر درست قرار دهد. ● در لحظه زندگی کنید و برای آینده ارزش قائل باشید هر روزی که زندگی می کنید و هر نفسی که می کشید نعمتی است که از سوی خداوند به شما هدیه داده شده است. با غنیمت شمردن لحظات خود، شاکر خدا باشید. با همسر خود خاطره های جدید خلق کنید که منحصر به خودتان باشند و هیچ ارتباطی به زندگی گذشته همسرتان نداشته باشند. برنامه سفر به جاهای دیدنی را بریزید و به مناطقی بروید که هیچ یک از شما قبلاً از آنجا دیدن نکرده باشد. روزهای خاصی را برای خود معین کنید و جشن بگیرید. دکوراسیون داخلی خانه را تغییر دهید، و یا حتی خانه را عوض کرده و به یک خانه جدید نقل مکان کنید و با هم آنرا از نو آماده زندگی کردن کنید. زندگی معلم است پس سعی کنید دانش آموز خوبی باشید. به خاطر داشته باشید که هیچ گاه نمی توانید اتفاقی که در گذشته افتاده است را تغییر دهید، اما می توانید خود را با یاد آن سازگار سازید و به رشد و تعالی دست پیدا کنید... و بنابراین می توانید با فردی که تجربه ی ازدواج و رابطه را داشته و انرا از دست داده ازدواج کنید. البته این یه نظر شخصی می تونه باشه و هیچ دلیلی نداره که شما اون رو مردود اعلام کنید یا اینکه قبول داشته باشید ولی کسانیکه شما فرد دوم برای ازدواجشان هستید راحت تر شما را درک میکنند تا کسانیکه اولین تجربه شان شما هستید -
ازدواج با اما و اگرهای فراوان
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
ازدواج چهارچوبی است که طی آن مردان و زنان با خروج از عالم مجرد بودن، در کنار به دست آوردن مزایای مختلف با محدودیتهای فراوانی مواجه میشوند. مثلا بعد از رسمیت یافتن ازدواج زن و مرد در قالب عقدنامه، زنان برخی از حقوق عادی خود را که در زمان مجرد بودن دارند از دست میدهند. مثلا زن بعد از ازدواج امکان ادامه تحصیل، رفتن به سفر، خروج از منزل، انتخاب شغل، داشتن گذرنامه و سفر به خارج از کشور را از دست میدهد و به دست آوردن چنین حقوقی تنها با رضایت همسر ممکن است. حال ممکن است برخی مردان با رضایت مقطعی و شفاهی امکان ادامه تحصیل به همسر خود را بدهند اما براساس تجربه مشخص شده که به محض وقوع اختلافی میان همسران، از آنجا که هر یک از طرفین تلاش میکنند از حقوق قانونی خود برای محدود کردن طرف مقابل استفاده کنند، به همان ترتیب که به اجرا گذاشتن مهریه و نفقه مورد توجه زنان قرار میگیرد، جلوگیری از تحصیل و اشتغال زنان نیز به عنوان اسلحهای موثر مورد توجه مردان قرار میگیرد... از طرف دیگر برخی از افراد هنگام ازدواج در شرایط خاصی قرار دارند که ممکن است محدودیتهایی که طی ازدواج به آنها تحمیل میشود، مشکلاتی را برای آنها به وجود آورد. در چنین شرایطی شروط ضمن عقد میتواند تعدیل کننده این مشکلات برای آنها باشد. اگر به صفحات عقدنامه دقت کرده باشید، با مواردی برخورد میکنید که بر مبنای آن زن میتواند حسب مورد از دادگاه تقاضای صدور اجازه طلاق نماید. این حقوق در ۱۲ بند ذکر شده است و موارد مختلفی را شامل میشود. در انتهای این ۱۲ بند، دو صفحه از عقدنامه خالی است که عنوان «سایر شرایط» بر بالای هر دو صفحه ذکر شده و زن و مرد در صورتی که شروط دیگری داشته باشند میتوانند آن را در این بخش از عقدنامه ذکر کنند. البته شروط ازدواج در صفحات ابتدایی عقدنامه و در جایی که در بالای صفحه عنوان شده: «سایر موارد از قبیل وکالت یا سابقه ازدواج زوجه و غیره» نیز قابل اضافه کردن است و اگر طرفین هیچ شرطی برای این مسائل نداشته باشند باید با ذکر عبارت «نداریم» زیر این بخش را امضا کنند. ذکر این نکته هم لازم است که از نظر دادگاه تنها حقوقی معتبر و قابل طرح در محضر قانون است که در عقدنامه ذکر شده باشد و حرفهای شفاهی و قول و قرارهایی از این دست از نظر دادگاه موجه نیست. قاضی حسن عمو زادی رئیس شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده شماره ۲ ونک درباره شروط ضمن عقد و چگونگی قرار دادن آن در عقدنامه به نکته مهمی اشاره میکند و میگوید: طبق قانون طرفین میتوانند هر نوع شرطی را در عقدنامه بگنجانند مشروط بر اینکه این شروط مخالف مقتضای عقد نباشد. مثلا اگر زن و مردی در عقدنامه شرط کنند که زن از مرد تمکین نکند، این شرط باطل است چون خلاف مقتضای عقد است. ● چگونه شروط ضمن عقد را در عقدنامه بگنجانیم؟ ذکر کردن شروط ضمن عقد در عقدنامه توافقی است که میان همسران یا خانواده آنها ممکن است به وجود بیاید. بعد از این توافق آنها با مراجعه به محضری که قرار است ثبت ازدواج در آن صورت گیرد، شروط مورد نظر خود را اعلام میکنند و مقدمات ذکر این شروط در عقدنامه انجام میشود تا در روز ازدواج وقت کمتری صرف شود. دفاتر ثبت ازدواج نسبت به ثبت شروط ضمن عقد شیوه یکسانی ندارند و برخی از آنها ممکن است از ثبت شروط ازدواج شانه خالی کنند یا برخی از شروط خاص مانند « حق طلاق» را در عقدنامه ثبت نکنند. ممکن است اصرار همسران به نتیجه برسد یا ممکن است آنها به این نتیجه برسند که بهتر است محضر دیگری را برای ثبت ازدواج انتخاب کنند. اما اگر همه این مراحل بخوبی و درستی سپری شد، میتوان شروط زیر را در عقدنامه قرار داد. نکته قابل ذکر دیگر این است که برخی از زنان در مقابل دریافت حقوق خاص در زمان عقد از مهریه بالا چشم پوشی میکنند که به نظر کاری درست و اصولی است، اما برخی دیگر در کنار مهریه بالا خواهان حقوق دیگری هم هستند که دادن آن به زن از سوی مرد، مسالهای کاملا دلخواه است. شاید مطالعه شرایطی که اعطای هر یک از این حقوق به وجود میآورد، میتواند تصویر روشنی از این حقوق برای هر دو طرف ایجاد کند. الف) حق حضانت فرزند یکی از مهمترین مشکلات و مسائل میان همسران هنگام جدایی وضعیت فرزندان است. بسیاری از مادران ممکن است تمام حق و حقوق خود را ببخشند تا در مقابل آن حضانت فرزند خود را به دست بیاورند. برخی از پدران هم ممکن است فرزند را وسیله تحت فشار قرار دادن مادر قرار دهند. از نظر قانون حضانت فرزند تا ۷ سالگی با مادر است و پس از آن این حق به پدر میرسد اما گنجاندن عبارتی مانند «اگر در آینده زوجین دارای فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نیازی به اذن پدر ندارند.» میتواند این حق را برای مادر ایجاد کند که در زمان جدایی فرزند خود را به دست بیاورد. قاضی عموزادی به این نکته اشاره میکند که: به نظر من قرار دادن چنین حقی در عقدنامه مشکل ندارد، اما نکته این است که ممکن است زن و مرد هیچ گاه در طول زندگی مشترک صاحب فرزند نشوند و در چنین شرایطی اعمال چنین حقی ممکن نیست. ب) حق تحصیل زن پس از ازدواج برای تحصیل نیاز به اجازه همسر خود دارد و همسر او میتواند مانع از تحصیل همسرش شود. البته اگر در زمان ازدواج زن در حال تحصیل بوده باشد و مثلا ترم سوم رشتهای دانشگاهی باشد، مرد نمیتواند بدون عذر موجه مانع از ادامه تحصیل همسرش شود، اما اگر زن در زمان ازدواج دیپلم داشته و بعد از ازدواج بخواهد تحصیل در دانشگاه را پیگیری کند، همسرش میتواند مانع از این مساله شود. ارائه «حق تحصیل تا مقاطع عالیه» در عقدنامه از سوی مرد به زن این امکان را فراهم میکند که زن بدون دغدغه به تحصیل بپردازد. ذکر کردن شروط ضمن عقد در عقدنامه توافقی است که میان همسران یا خانواده آنها ممکن است بهوجود بیاید هرچند به گفته قاضی عموزادی ارائه این حق به معنی تحصیل زن در هر رشتهای نیست و اگر زنی رشتهای را انتخاب کند که مخالف شوون خانوادگی مرد باشد، باز این حق برای مرد وجود دارد که با ارائه دادخواست به دادگاه خانواده، شرایط جلوگیری از ادامه تحصیل زن توسط دادگاه بررسی شود. نکته ظریفی که قاضی عمو زادی توضیح میدهد این است که اعطای حق تحصیل از سوی مرد به زن، برای زن این حق را ایجاد نمیکند که در هر رشتهای که تمایل داشت درس بخواند و مرد نیز موظف به تامین هزینههای تحصیل او باشد. مرد فقط موظف به تامین نفقه است و اگر خانم تمایل داشت در رشته ای تحصیل کند که مثلا هر ترم یک میلیون تومان شهریه آن است مرد موظف به پرداخت آن نیست مگر آنکه چنین شرطی با جزییات در عقدنامه قید شود. ج) حق کار در خارج از منزل «از نظر قانون زن وظیفه ای برای کار در منزل همسر خود ندارد و اگر چنین فعالیتی انجام شود، در زمان طلاق زن میتواند از دادگاه تقاضای اجرت المثل کند. اما زن برای هر نوع فعالیتی در خارج از منزل نیاز به اجازه همسر خود دارد. البته اگر در زمان ازدواج زن شاغل باشد و در عقدنامه نیز شغل او قید شده باشد، مرد نمیتواند مانع اشتغال همسرش شود مگر اینکه با حضور در دادگاه و ارائه دادخواست منع اشتغال ثابت کند که همسرش به شغلی اشتغال دارد که به حیثیت خانوادگی او لطمه و خدشه وارد میکند.» قاضی عموزادی با بیان این مطلب میگوید: اگر زن بعد از ازدواج تمایل به کار در خارج از منزل داشته باشد، این مساله باید با اجازه رسمی همسر باشد. یکی از نکات مهمی که دادگاه هنگام بررسی شکایت مرد از همسر خود با موضوع «منع اشتغال زوجه» مورد توجه قرار میدهد، شأن اجتماعی مرد است. ممکن است اشتغال زن به شغلی خاص در یک خانواده مشکلی ایجاد نکند، اما اشتغال زنی به همان شغل در خانوادهای که مرد جایگاه اجتماعی خاصی دارد مشکلساز شود و به همین سبب دادگاه از اشتغال زن جلوگیری کند. اما اگر زنی تمایل به فعالیت خارج از منزل دارد و مرد نیز تمایل به دادن چنین حقی به او دارد، میتواند در عقدنامه عبارت «حق انتخاب شغل متناسب با شوون خانوادگی» را ذکر کند. د) اجازه خروج از کشور زنان پس از ازدواج برای خروج از کشور باید از همسر خود اجازه بگیرند و بدون اجازه رسمی از همسر که در محضر به شکل گواهی امضا ارائه میشود، زن امکان دریافت گذرنامه ندارد. حتی اگر زنی پیش از ازدواج اقدام به اخذ گذرنامه کرده باشد، باز مرد میتواند بعد از ازدواج مانع از خروج همسرش از کشور شود. برخی مشاغل مانند میهمانداران، تاجران، هنرمندان مطرح، ورزشکاران و... که مرتب در حال رفت و آمد به خارج از کشور هستند، بشدت به داشتن چنین حقی نیاز دارند. برخی از افراد هم که خانوادهای در خارج از کشور دارند نیازمند دریافت چنین حقی هستند. ذکر این نکته لازم است که زنان میتوانند بابت مهریه و از طریق ثبت همسر خود را ممنوع الخروج کنند و اگر خواننده احتمالی این مطلب، یکی از آن مردهایی است که چنین ویژگیهایی دارد، میتواند در عقدنامه این عبارت را قید کند که «زوجه متعهد شد بابت مهریه هیچگاه همسر خود را ممنوع الخروج نکند.» در نقطه مقابل برای زنان نیز این حق میتواند اینگونه در عقدنامه قید شود: «زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود نیاز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمیاست.» البته زن و شوهر میتوانند این حق را به شکل مشترک به هم در عقدنامه بدهند و مثلا این نکته را ذکر کنند که تنها با یکدیگر میتوانند از کشور خارج شوند و هیچ کدام حق خروج از کشور را به تنهایی ندارد. -
ازدواج از دیدگاه آسیب شناسی اجتماعی اسلام
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
زمان پیدایش خانواده را باید از همان آغاز خلقت انسان دانست؛ زیرا با آفرینش " آدم وحوا "، درحقیقت اولین خانواده دو نفره پا به عرصه ی ظهور گذاشت و با گذر زمان و تولید و تكثیر فرزندان ، توسعه یافت . اگر چه براساس پژوهش های جامعه شناسان ، تشكیل خانواده در برخی از جانوران نیز وجود داشته است. ولی پایدارترین شكل خانواده مربوط به خانواده ی انسانی است. بنابراین ، خانواده اولین نهاد اجتماعی است كه درهمه ی جوامع بشری وجود داشته و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران علوم مختلف بوده است. تعاریف گوناگونی كه از دیدگاه های مختلف درمورد خانواده ارائه شد ه است ، بیانگر اهمیت این نهاد مقدس اجتماعی است... ازسوی دیگر، پاسخ گویی خانواده به قسمت عمده ی نیازهای انسان، و كاركردهای مهمی كه به عهده دارد ؛ نشانگر نقش كلیدی این نهاد در جامعه است. ●اهمیت ازدواج جوانان از دیدگاه آسیب شناسی اجتماعی اسلام اسلام از ابعاد گوناگونی به این موضوع پرداخته و لزوم آن را در جامعه از دیدگاه های مختلفی مورد تأكید قرار داده است. اهمیت ازدواج از نظر گاه اجتماعی ، مهمترین موضوعی است كه در تعالیم آسمانی اسلام به آن پرداخته شده است . پیشوایان دین ، ازدواج را ضامن بقای نسل انسان از راه مشروع می دانند و به عنوان مهم ترین عامل امنیت عِرضی و عفت عمومی ، برآن تاكید دارند.پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله – در زمینه ی ازدواج دختران جوان می فرماید : و باز آن حضرت است كه می فرماید: هرگاه خواستگاری برای دختر شما بیاید كه دین و اخلاق او را می پسند ید، او را به همسری دخترتان برگزینید و گرنه فتنه و تباهی بزرگی درزمین شكل می گیرد". دیده گاه آسیب شناسی اجتماعی اسلام بر این نكته تأكید دارد كه بیشترین مفاسد اجتماعی و اخلاقی در دوران تجرد افراد پدید می آید و بر همین اساس است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله – بیشترین افراد جهنمی را بی همسران می داند . زیرا آنها بیشتر از افراد همسردار مرتكب گناه ، ناپاكی و عصیان می شوند. اكنون جامعه شناسان پس از گذشت قرن ها از پیدا یش اسلام ، آنچه را كه پیام آورخدا به انسان ها هشیار داده بود، با تجربه و آمار و ارقام ؛ دریافته اند. بنا بر یافته های عینی جامعه شناسان و آسیب شناسان اجتماعی ، درصد زیادی از بزهكاری ، درسنین حدود ۱۵ تا ۲۵ سال ، ( یعنی سنین طبیعی ازدواج ) اتفاق می افتد. همچنین در این سنین ، انحراف جنسی كه اغلب با اختلا ل شخصیتی نیز همراه است ، در میان جوانان ظهور پیدا می كند. لذا ازدواج از دیدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بهترین راه برای ایجاد یك زندگی مشترك ، تخلیه ی مشروع جنسی و جلوگیری از بزهكاری و انحراف است و این همان چیزی است كه اسلام بیش از چهارده قرن پیش برآن تأكید كرده است. ●ازدواج عامل استقلا ل اقتصادی جوان ازدواج از آن جهت كه باعث استقلا ل اقتصادی دختر و پسر جوان می گردد نیز دارای اهمیت است. زیرا دو جوان با ازدواج با یكدیگر، درحقیقت در پی تشكیل یك خانواده ی مستقل هستند ، و خانواده ی جدید ، درآمدی مستقل می طلبد كه با آن خود را از دیگران بی نیاز كند. همین استقلا ل اقتصادی است كه به مرد جوان تحرك بیشتری می بخشد تا زندگی خود را تأمین سازد ؛ این چنین مردی است كه اسلام او را چون سربازی درجبهه می داند كه در راه خدا می جنگد . از این نظرگاه ، اسلام توسعه ی اقتصادی خانواده را یكی از اثرات مهم ازدواج می داند و تأكید می كند كه درصورت عدم استطاعت مالی زن و مرد برای ازدواج، خداوند آنان را از فضل و رحمت خود بی نیاز می سازد. زیرا انسان بعد از ازدواج ، خود را شدید اً مسئول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمین نیازهای زندگی می داند؛ به همین دلیل تمام ابتكار ، استعداد وتوان خود را به كار می گیرد و در حفظ درآمدهای خود و صرفه جویی در آن تلاش می كند و در مدت كوتاهی می تواند بر فقر چیره گردد. بی جهت نیست كه امام صادق – علیه السلام – می فرماید :" رزق و روزی ، همراه همسر و فرزندان است". در روایتی دیگر چنین آمده است:" مردی خدمت پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله – رسید و از تهی دستی و نیازمندی شكایت كرد ؛ پیامبر- صلی الله علیه وآله – فرمود : ازدواج كن " ؛ او نیز ازدواج كرد و از نظر اقتصادی ، در كار او گشایش پیدا شد". جامعه شناسی امروز نیز، بر خلاف پیشینیان كه خانواده را قبل از هر چیز یك سازمان اقتصادی می دانستند، خانواده را نهادی می داند كه كاركردهای متفاوتی را بر عهده دارد؛ یكی از این كاركردها ، كار كرد اقتصاد ی و برطرف كردن نیازهای مادی است . اگر چه برخی از اقتصاد دانان امروز، پا را از این نیز فراتر نهاده ، ازدواج را یك شركت و بنگاه اقتصاد ی می دانند. " دیوید فریدمن" یكی از این افراد است ، او در تعریف اقتصادی ازدواج می نویسد:"ازدواج یك بنگاه اقتصادی است، توافقی است میان یك زن و یك شوهر، تا در، درآمد یكدیگر ، مسكن و التذاذ جسمی سهیم باشند و فعالیت های تولیدی مانند طبخ غذا ، نظافت منزل ، شستن ظروف و تربیت فرزندان در یكجا متمركز گردد. از این دید، انگیزه ی ازدواج ، وجود صرفه جویی های مبتنی برمقیاس تولید است . علاوه برآن برای تشكیل خانواده از اصل تقسیم كار استفاده شده است. بنابراین می توان گفت كه ازدواج نوعی ویژه از بنگاه اقتصادی دو نفره است ". دیدگاه اسلام دراین مورد ، دیدگاهی كاملاً متفاوت است . زیرا تشكیل خانواده در اسلام امری مقدس و معنوی است و نمی توان آن را با ابزار های تحلیلی اقتصادی و تئوری های مادی تفسیر كرد. اگر چه با تشكیل خانواده ، زن و مرد به طور طبیعی در درآمد ، مسكن و... با یكدیگر شراكت دارند و ازدواج موجب صرفه جویی و پایین آمدن سرانه ی هزینه ی زندگی می گردد ولی مبنای ازدواج دراسلام بر این گونه امورنیست و در حقوق قانونی و شرعی خانواده از چیزی به عنوان اصل تقسیم كار، سخنی به میان نیامده است. زیرا اسلام هرگز مسئولیت كارهای منزل را به عهده ی زن نگذاشته و حتی از نظر حقوق قانونی ، زن علاوه بر دریافت نفقه ، حق مطالبه ی وجه ، برای شیردادن كودك و انجام كارهای منزل دارد. ولی با این حال بر اساس موازین اخلاقی و انسانی از او می خواهد كه درخدمت رفاه شوهر و فرزندان باشد و به همین خاطر است كه پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه وآله – می فرماید:" جهاد زنان ، نیكوهمسرداری كردن است ". -
آیا با هرکسی می توان ازدواج کرد؟
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
● اول در انتخاب زوج، رضایت خانواده ها است یعنی اعضای مهم و اصلی خانواده (پدر،مادر،خواهر و برادر) از ان انتخاب رضایت داشته باشند.در خانواده های ایرانی یک سنت است که اگر بزرگان خانواده ،فردی را بپذیرند و مثلاً بگویند که این داماد خوبی است ؛قبول داریم و مبارک است ان شاء الله … ، بدین ترتیب مرحله اول به خوبی پشت سر گذاشته شده است. حالا این نوع انتخاب را مقایسه کنید با انتخاب یک دختر و پسری که بدون توافق خانواده هایشان میخواهند به محضر بروند و عقد کنند .خانواده ها با احترام به خواستگاری دختر می روند ، در روز خوبی مثلاً روز عید غدیر می روند،همگی توافق می کنند ،وبعد قرار نامزدی را میگذارند و … می بینید که ر ضایت خانواده های طرفین ازدواج اولین عامل سرنوشت ساز در زندگی زوج ایرانی است.در کشوری که مردم به صورت دسته جمعی زندگی می کنند ،وقتی شما با یک مرد زندگی می کنید انگار با یک قبیله زندگی می کنید... فقط یک مرد به تنهایی نیست .در مورد خانمها هم همینطور است .وقتی با یک دختر زندگی می کنید با یک قبیله زندگی می کنید.چطور ما باید خودمان رادر این قبیله جا کنیم و مورد پذیرش فامیل همسرمان قرار بگیریم ؟ فقط با کمال،یعنی یک قدری سازگار باشیم ،یک سلام و علیک درست و حسابی بکنیم ،احترام به بزرگترها را بلد باشیم ،همه این رفتارها را کمال می گویند. مگر یک خانم محترم ایرانی که اهل نماز و سجاده است ،از عروسش جز احترام متقابل و کلمات قشنگ و دلنشین چه میخواهد .ما اگر این کمالات را داشته باشیم به سرعت در خانواده همسرمان مورد پذیرش قرار میگیریم و جا می افتیم. ● بنابراین عامل دوم یا شرط دوم این است که خانواده های طرفین ،عروس و داماد را بپذیرند. ● عامل سوم این است که این دو نفر که میخواهند با هم ازدواج کنند ،از نظر عاطفی قدری به هم شبیه باشند . مثلاً یکی داغ داغ و دیگری سرد سرد،این دو نمیتوانند زوج مناسبی باشند .حداقل یک کمی از نظر عاطفی و احساسی به هم نزدیک باشند.قبلاً به کرات گفته ام مثلاً شما به یک آدم سرد از لحاظ عاطفی ،هر چه محبت کنید هیچ متوجه نمی شود.حتی گاهی خیال می کند که این وظیفه شماست.در حالی که این وظیفه ما نیست .گاهی با یک آدم داغ داغ مواجه می شوید که دائماً می گوید فدایت بشوم،چه چیزی می خواهی ؟می گوییم هیچی آقا،خیلی ممنون.یعنی آنقدر شعله عواطف او بالاست که ما می سوزیم ! به این لحاظ است که می گوییم اگر عاطفه دو نفر قدری نزدیک و شبیه به هم باشد برای سازگاری ،بهتر است. ● عامل چهارم ،شباهت و نزدیکی میزان هوش و حواس زوجین است. مثلاً یک خانمی با ضریب هوشی ۱۲۰ چگونه میتواند با آقایی با ضریب هوشی ۸۵ زندگی کند و به سازگاری و توافق هم برسند ؟زن و شوهر ها باید از لحاظ هوشی نزدیک به هم باشند. مثلاً هر دو نزدیک به ۱۲۰ باشند .در مورد افراد کم هوش خیلی خوب بود اگر قانون مانع ازدواج آنان می شد. مثلاً فردی با ضریب هوشی ۵۲ نمی تواند خودش را اداره کند چه رسد به زن و بچه یا به شوهر و بچه .باید برای آنها برنامه های دیگری مانند ازدواجهای موقتی گذاشت.واقعاً بعضی افراد نباید ازدواج کنند چون مشکلات بیشتری به وجود می آورند.چنین زوجی قادر نیستند بچه های خود را تر و خشک و نگهداری کنند . ممکن است هوش والدین روی هوش بچه ها اثر بگذارد ؟بله ممکن است اثر بگذارد.ما برای افراد کم هوش چندین برنامه درمانی داریم.به اینها نکات راوانی یاد میدهیم.ممکن است طی ۱۰ سال بتوانند ۵ کلاس درس بخوانند ،بعضی کارهای ضروری را به اینها یاد می دهیم.باور کنیدازدواج یک پدیده فوق العاده مقدس و مهمی است،همینطوری نمی شود ازدواج کرد. ● عامل پنجم ،نزدیکی جغرافیایی ،این دو نفر است. نمیدانم شما چقدر روی عامل جغرافیا تاکید می کنید ولی خصوصیت جغرافیایی پاره ای خصوصیات روانشناسی و شخصیتی به ما میدهد .مثلاًمردم مناطق جغرافیایی سردسیر را با مردم مناطق جغرافیای کویری یا جغرافیای مدیترانه ای و … مقایسه کنید،حتماً تفاوت دارند.معمولاً مردمی که در کنار دریا زندگی میکنند آرامترند.برای اینکه طبیعت به نفع آنهاست.یک چوب خشک را در این مناطق در زمین بکاری ،سبز میشود. ▪ تیر قیراندود چراغ برق شهر من ،شاخه میدهد،باور می کنید ؟! مثلاً اگر خیلی تنبل هم باشید فقط کافی است که کنار دریا بنشینید و قلاب ماهیگیری را داخل دریا بیندازید و ماهی بگیرید.ناهار شما آماده است ! حالا این را با یک مرد کویری که آب ندارد ، زندگی ندارد ،اصلاً کلافه است ،مقایسه کنید .لذا این آدم شمالی با آن آدم کویری صفات رفتاری و شخصیتی اش فرق میکند.این یکی ملایمتر است و آن یکی قدری تندتر. ما میگوییم وقتی میخواهید ازدواج کنید ،بهتر است طول و عرض جغرافیایی تان به هم بخورد و نزدیک باشد.خوب است اینجا به تفاوت سنی مطلوب میان زن و شوهر هم اشاره ای بکنیم : مطلوب است که آقایان در حدود چهار تا هفت سال بزرگتر از خانمها باشند.هرگز یک خانم نباید با یک مرد کم سن و سال تر از خودش ازدواج کند .شاید در ابتدا این انتخاب برایش جالب باشد ولی براستی او برایش شوهر نیست.مردی که مثلاً هفت یا هشت سال از همسرش کوچکتر است ،نمی تواند شوهر مناسبی باشد. ● عامل ششم ،شباهت تحصیلی است . ما خیلی اصرار می کنیم که سطح تحصیلات زن و شوهر در میزان توافق و سازگاری آنان مؤثر است.زندگی یک آدم باسواد با یک آدم بی سواد خیلی سخت است.مثلاً نمیشود که یکی دکترا داشته باشد و دیگری فقط شش کلاس درس خوانده باشد.البته در زمان قدیم رسم بود که مردان، زنان بی سواد یا کم سواد می گرفتند که اگر هر بلایی سرش آوردند ، متوجه نشود.اما الان شرایط جامعه تغییر کرده است. غالباً آقایان دوست دارند با زنان باهوش و تحصیل کرده ازدواج کنند .زیرا معتقدند وقتی که ما مردیم چراغ خانه ما را روشن نگه میدارند.ولی یک زن کم عقل و کم هوش نمی تواند چراغ خانه را روشن نگه دارد.اصلاً چه لزومی دارد که زنی بگیریم که زنی بگیریم که هوشش کم باشد.مگر ما می خواهیم چه کار کنیم ؟ما می خواهیم زندگی کنیم .این زندگی ماست .این میزان درآمد ماست .هر جا مشکلی دارد بفرمائید.چرا ما با کسی ازدواج کنیم که ما را درک نکند. اتفاقاً اگر ما را درک کند و بفهمد خیلی خوب است.من فکر میکنم در گذشته ،مردها از زنهای تیز و باهوش وحشت داشتند برای اینکه ما مردها عیب و ایرادهایی داریم که یک خانم فهمیده و نازنین این ایرادها را رفع میکند ولی اذیت هم نمیکند . الان مردهای ما بسیار علاقمندند که با زنان تحصیل کرده ازدواج کنند .مثلاً مردهایی که تحصیلاتشان در حد زیر دیپلم ،یا زیر کلاس پنجم ابتدایی یا زیر لیسانس است،تمایل دارند که زنهای باسوادتر از خودشان بگیرند .یک مورد مشاوره داشتم که به آقا گفتم :” این خانم لیسانسه هستند ولی شما فقط شش کلاس درس خوانده اید .“ آقا گفت :”عیبی ندارد من از ایشان خیلی چیزها یاد می گیرم.“ گفتم :” نه،صلاح نیست.“ ● عامل هفتم ،وجود اساس دلبستگی بین طرفین ازدواج است. وقتی قصد داریم با کسی ازدواج کنیم لازم است که قدری دلمان با او باشد .شما میدانید مردمی که با عشق زیاد نسبت به همدیگر ازدواج می کنند خیلی زود سرد می شوندو حتی کار به جدایی و طلاق هم می کشد.ولی برای یک ازدواج مطلوب و معقول دوست داشتن عادی و مختصر لازم است.مثلاً کسی که به خواستگاری دختر خانمی آمده و حالا نامزد شده اند باید دو ،سه ماهی با همدیگر رفت و آمد کنند تا قدری نسبت به هم احساس دلبستگی پیدا نمایند .به طوری که اگر دوروز همدیگر را ندیدند دلشان تنگ بشود.این احساس ،عالی است. یک احساس دلتنگی نه کمتر و نه بیشتر.بعضیها که به شدت عاشق می شوند،می گویند یا این یا مرگ.من به شاگردانم یاد داده ام که در چنین شرایطی ،مرگ را ترجیح بدهند.این چنین ازدواجی فایده ندارد .خاطر خواهی یا افراط دوست داشتن همان چیزی است که مثلاً نوجوان یا جوانی از آپارتمان بیرون می آید و دم آسانسور دختری را می بیند و یک دل نه صد دل عاشقش می شود،تنها به یک نگاه .چنین ازدواجی به درد نمی خورد ،ما می خواهیم یک کسی را داشته باشیم که مثلاً او را چهار ماه ببینیم ،بعد دوستش بداریم.بگوییم که حداقل چهار ماه او را می شناختیم و بعد به او علاقمند شدیم. عامل هشتم ،تشابهات مذهبی است . من اعتقاد راسخ دارم که شیعه فقط باید با شیعه زندگی و ازدواج کند ،مسیحی با مسیحی ،کلیمی با کلیمی و … چون ما هر اندازه بینش زندگی با فردی از یک مذهب دیگر را داشته باشیم ولی بالاخره یک مادربزرگی داریم که طبق اعتقادات و سنتها و باورهای خودش عمل میکند. ممکن است متوجه نشود که اینها کتاب دارند . ممکن است در کلام خود گاهی بد و بیراههایی بگوییم که مثلاً داماد یا عروس خانه ما که از یک دین و مذهب دیگری است بدش بیاید . تفاوت زبان چندان مهم نیست ،اغلب زن و شوهر ها زبان یکدیگر را یاد می گیرند ولی مذهب را نمی توانند . ● عامل نهم ،از نظر ظاهری تقریباً شبیه هم باشند . دو نفر که می خواهند ازدواج کنند باید ظاهری داشته باشند که بتوانند پنجاه سال همدیگر را تماشا و تحمل کنند .اغلب ما انسانها آینه های خود را گم کرده ایم.مثلاً آقا دنبال زیباترین زن است ،در حالی که خودش یک چیز بد ترکیب و زشتی است.باید به او بگوییم تو خجالت نمی کشی زیباترین خانم که نمی آید با تو ازدواج کند.اگر ما آینه هایمان را پیدا کنیم ،یک کسی را که شبیه خودمان باشد پیدا می کنیم .عیب و ایرادهای چهره و ظاهر اندام در طولانی مدت معنی دار و مساله ساز می شود.اما در کوتاه مدت کسی متوجه نمی شود. به هر حال یک ظاهر متعادل مورد درخواست است.درمورد هیچ یک از عواملی که تاکنون درباره اش صحبت شد ،ما دیدگاه ایده آلیستی نداریم .ما دنبال ایده آل نیستیم ،ما همین زندگی معمولی را بچرخانیم هنر کرده ایم .ما برای ازدواج یک آدم معقول و متدین می خواهیم که سواد و سن او هم معمولی باشد ،خانواده معقولی هم داشته باشد.اصلاً ایده آل گرا نیستیم . با کمال جسارت بگویم بسیاری از آقایان و خانمهایی که ازدواج نکرده اند یا اینکه دیر ازدواج می کنند علتش این است که ایده آلیستی فکر می کنند. مثلاً دختر خانم بدنبال آقایی است که هنوز در تاریخ نیامده و باید بسازیم و برعکس.من به عنوان مشاور خانواده ها اعتقاد دارم که با همان چیزهایی که داریم باید قناعت کنیم .این همه خانم و آقای خوب و اهل زندگی در این مملکت وجود دارند که شایسته ازدواج هستند .حالا چه فایده ای دارد که ما بخواهیم یک فردی را با فلان شرایط بدهیم برایمان طراحی کنند !ما با چشم و ابروی دیگری که زندگی نمی کنیم ،ما با شخصیت یک آدم زندگی می کنیم . در مورد تشابهات ،شناخت بعدی ما در مورد چیزی به نام شخصیت است.شخصیت مجموعه خصوصیات سرشتی و اکتسابی ما است.مثلاً یک فردی را می بینید که خیلی منزوی و درون گراست.بعد فرد دیگری را می بینید که خیلی شاد و برون گراست .این دو نفر نمی توانند با هم ازدواج کنند .چون هر کدام ساز خودش را میزند .یک کسی که از نظر ویژگیهای شخصیتی ،حد وسط باشد بسیار مناسب است .آیا درون گرایان می توانند با هم ازدواج کنند ؟شاید بد نباشد چون هر دو ساکت یک گوشه ای می نشینند و ممکن است خودشان راضی باشند .ولی آدم احساس می کند که چه خانه ساکت و سردی .برون گرایان چطورند ؟اینقدر حرف دارند که هیچکدام حاضر به ساکت شدن نیستند .ولی مردم متعادل و عادی چه کانی اند ؟آدمهایی که حد وسط این دوتا ویژگی هستند :درون گرایی و برون گرایی . -
اصطلاح ”ارزش“ (Social Value) به همان اندازهٔ واژهٔ ”نهاد“ (Value) و ”نظام اجتماعی“ (Instituion) دارای اهمیت است. واژه ارزش مانند بسیاری از واژههای جامعهشناسی دارای معانی بیشماری است. وجه مشترک تعریف ارزش از نظر بسیاری از جامعهشناسان و مردمشناسان آن است که: ”ارزشها عبارت از نتیجهٔ غائی هدف و مقاصد کنش اجتماعی است. ارزشها چندان مربوط به اصول موجود نیست بلکه مربوط به اصول آرمانی است. یعنی در حقیقت ارزشها، گویای ”احکام اخلاقی“ است. ”ژان کازنو“ مردمشناس فرانسوی مینویسد: ”عقاید، هنجارها، شناسائیها، فنون و اشیاء مادی که افکار و گرایشها در پیرامون آن شکل گرفته و به تجربه رسیدهاند، ارزشهای اجتماعی یک گروه را تشکیل میدهند“. در اصطلاح جامعهشناسی نیز ارزشهای اجتماعی عبارت از چیزهائی است که موضوع پذیرش همگان است. ارزشهای اجتماعی واقعیتها و اموری را تشکیل میدهند که مطلوبیت دارد و مورد درخواست و آرزوی اکثریت افراد جامعه است... . در همین رابطه ”اگ برن“ و ”نیم کف“ مینویسند: ”ارزش اجتماعی واقعه یا امری است که مورد اعتناء جامعه قرار دارد. ارزش اجتماعی، انگیزهٔ گرایشهای اجتماعی میشود و گرایشهای اجتماعی، تمایلات کلی هستند که در فرد بهوجود میآیند و ادراکات، عواطف و افعال او را در جهتهای معینی به جریان میاندازد“. ارزش اجتماعی بهعنوان پدیدهٔ برتر که انکار کردن آن غیرممکن است و به افراد تحمیل میشود، در عمل هریک از جنبههای روابط اجتماعی را مورد بررسی قرار میدهد. درستی، نادرستی، زشت و زیبا، نیک و بد، شرافتمندانه و ننگبار، خاموشی، پرحرفی، خونسردی، شغل، دموکراسی، عشق، صداقت، امانت، شعر، نقاشی، موسیقی و سایر هنرها، آداب و رسوم اعتقادات، دانستنیهای عامه، ثروت و مالکیت، پول و اموال، خانه و مسکن، مهریه، جهیزیه، شیربهاء، ازدواج، ازدواج کردن، آینه عروس، دزدی کردن، تحصیل کردن و باسواد بودن، مدرک تحصیلی بالا داشتن، جوان و پیر بودن، دختر یا زن بودن، پدر و مادر بودن، سلام و تعارف کردن، محبت کردن، سلامت، تخصص و مهارت داشتن، ایمان و تقوی، نماز خواندن و روزه گرفتن، اعمال نیک و بد انجام دادن، خوب راه رفتن، بد راه رفتن، تو خجالت نمیکشی، این کار که تو کردی زشت است و... هرکدام در جوامع مختلف ”ارزشگذاری“ شده است و کم و بیش ارزش اجتماعی محسوب میگردد. بنابراین ارزشهای اجتماعی شامل همهٔ چیزهای مطلوب یا نامطلوب، مناسب یا نامناسب است که مورد علاقه، توجه و احترام انسانها است. هر امری و هر چیزی اعم از مادی یا معنوی که در جامعه دارای قدر و قیمت باشد و نیازهای مادی و معنوی انسان را برآورده کند یا هرچیز گرانبها و سودمند از جملهٔ ارزشهای اجتماعی است. به عبارت دیگر هرچیزی که مفید، خواستنی و بالاخره مورد تحسین گروه است ارزش اجتماعی میباشد. بر این اساس ارزشها تمام شئون زندگی اجتماعی را در بر میگیرد و امری یا چیزی وجود ندارد که دارای ”ارزش“ نباشد. ارزشها زیربنای هنجارها، نهادها و ساخت اجتماعی را تشکیل میدهند. چارچوبهای هستند برای مشروع ساختن رفتارهای انسانی، ارزشها به فرهنگ کلی و جامعه مفهوم و معنی میبخشند و وقتی مسئله ”قضاوت ارزشی“ یا ”ارزشیابی اجتماعی“ مطرح میشوند، عملاً مقایسه میان بهتر و بدتر صورت میگیرد. یکی از خصوصیات جالب ارزشها این است که میتوان آنها را بر مبنای جهانی بودن آنها تقسیم کرد. مثل: صداقت، احترام به حق دیگران، آزادی و دموکراسی، ازدواج، قدرت، سلامت، محبت، احترام، مهارت داشتن و دانش، ثروت و تقوی. اما هرچه پائینتر میآئیم و به جوامع و گروهها میرسیم، متوجه میشویم که ارزشها بیشتر جنبهٔ خاص پیدا میکنند. مثل: مهریه و جهیزیه و آئینهٔ عروس برای ایرانی و یا ازدواج در سنین پائین (۱۴ سالگی) برای برخی مردم روستائی ایران. شرق و غرب نیز تا همین اواخر براساس چند ارزش با هم اختلاف داشتند. ارزشهای کاپیتالیسم و سوسیالیسم. علاوه بر این باید دانست که ارزشها الزاماً اجتماعی نیستند. بلکه ممکن است ”فردی“ هم باشند. یعنی ارزشهائی در جامعه وجود داشته باشد که مورد قبول فرد نباشد و برعکس. ”ارزش فردی“ در صورتیکه در شرایط لازم بهوجود بیاید ممکن است به ارزش اجتماعی مبدل گردد. این حالت بهویژه در مواردی که رهبران سیاسی پرقدرت مانند: دوگل، مائو و... بر سر کارند بیشتر حادث میگردد. ”دوگل“ در مدتی که زمامدار فرانسه بود همه چیز را به رنگ خود درآورد.
-
آداب برای ازدواج یا ازدواج برای آداب
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
در کشور ما فرهنگ و آداب و رسوم انتخاب همسر، شکل ازدواج وزندگی مشترک (مانند بسیاری از مقولات دیگر)به طرز غریبی یکدست نیست. رفتار برخی پدر و مادرها و خانواده ها عاقلانه، آزاداندیشانه و فراتر از باورهای ناکارآمد سنتی است. خانواده هایی که به فرزندان شان سفارش می کنند در انتخاب همسر عجله نکرده، نهایت دقت را به کار گیرند و به آنان فرصت کافی برای شناخت فرد منتخب شان را می دهند و از آنها می خواهند پیش از اطمینان یافتن بر درستی انتخاب همسر وارد زندگی مشترک نشوند، پس از ازدواج نیز اختلاف نظر بین زن و شوهر را کاملاً طبیعی دانسته و هنگام مشاهده مشکلات راه حل های منطقی و عاقلانه همچون مراجعه به مشاور را پیشنهاد می کنند... . سفارش بچه دار نشدن در نخستین سال های زندگی را آویزه گوش زوج جوان کرده و اگر تشخیص دادند که زندگی زن و مرد جوان به جایی رسیده است که کفه رنج و عذاب و تحمل و مدارا از کفه آرامش و شادی و لذت سنگین تر است، جدایی دوستانه و انسانی را پذیرفته و مادام العمر نشدن یک انتخاب یا یک ازدواج را امری طبیعی می دانند و نه یک فاجعه. حتی خانواده هایی هستند که پس از انتخاب همسر و اطمینان یافتن به آن انتخاب به زوج جوان اجازه می دهند با انجام یک عقد مختصر و بدون سروصدا و خبر کردن فامیل، مدتی عملاً زندگی مشترک با فرد مورد نظر را تجربه کنند و نظر دختر و پسر را برای ادامه آن زندگی پس از گذراندن چنین دوره یی است که معتبر می دانند. اما در مقابل می شنویم که در یکی از شهرهای مرزی، زن و شوهری که دارای فرزند نیز هستند و چند سال از زندگی مشترکشان گذشته، هنگامی که برای آشتی و تقاضای بخشش از خانواده هایشان - به دلیل ازدواج کردن بر خلاف نظر آنها- به شهر خود باز می گردند توسط اقوام وبا اجازه والدین سرهایشان بریده می شود. در این میان شاهد آمار روبه رشد طلاق و زندگی های فرسایشی و پر از تنش و درگیری و ناکامی هستیم. آداب و رسوم و قواعد برای خدمت به انسان و کمک به ارضای نیازهای اساسی و فطری اوست ولی گاهی آن آداب و رسوم در گذر زمان از شرایط موجود عقب می ماند، کهنه می شود و گرچه روزگاری برای خدمت به انسان بود اکنون وبال او شده و الزام به آن فقط قربانی می گیرد و دیگر انسان است که در خدمت آن آداب و قواعد است. برخی از آداب و رسوم ازدواج در کشور ما این گونه است. ۱) ندادن فرصت آشنایی به زوج های جوان؛ هنوز هم فراوان است شیوه ازدواجی که در آن، به محض انتخاب همسر توسط فرد، خانواده بر انتخاب او مهر دائم زده و مشغول تدارکات عروسی می شوند. در واقع دوره هایی مانند نامزدی یا دوران عقد کارکرد حقیقی خودش را ندارد. در دوره نامزدی خانواده ها بیشتر درگیر تدارکات جشن و تهیه جهیزیه و...هستند تا در انتظار شنیدن نظر نهایی فرزند. برپا کردن مراسم با هزینه های سنگین و تجملات و... گاهی حتی زوج جوان را به گونه یی در رودربایستی قرار می دهد که جرأت نمی کنند پشیمانی خود را ابراز دارند. یکی از عادات رایج دیگر نیز این است که با مشاهده تفاوت ها یا مشکلات ارتباطی نامزدها، که می تواند هشداری جدی باشد، گفته می شود؛ «خوب می شه، بعد از ازدواج درست می شه» اما حل مشکل به همین سادگی نیست. ۲) دعوت به مدارا؛ ضرب المثل هایی چون سوختن و ساختن، با لباس سفید رفتی باید با لباس سفید برگردی،گربه را دم حجله بکش و.. که دستورالعمل بسیاری از زندگی هاست بر لزوم ماندن در یک رابطه مشکل دار تاکید می کند. بدون توجه به دوراهی منطقی و معقول تلاش قاطعانه برای حل اساسی مشکل یا پایان دادن یک رابطه. به این ترتیب مدارا، شیوه یی که راه برخورد وزندگی با دشمن ذکر می شود الگوی رفتار با همسر کسی که باید صمیمی ترین و عمیق ترین رابطه همراه با مهربانی را با او داشت. در این میان هدف از ازدواج که لذت بردن و آرامش یافتن از نقاط مشترک یکدیگر است گم می شود و ازدواج به قربانی کردن نقاط غیرمشترک تبدیل می شود. ۳) تلاش برای تغییر خود یا طرف مقابل؛ تبدیل کردن نخستین انتخاب به آخرین آن، با وجود تفاوت های اساسی زن و شوهر و گران بودن تحمل تفاوت ها، رسم دیگری را به دنبال می آورد و آن تلاش برای تراش دادن، تغییر یا حذف شخصیت، باورها و علائق همسر یا خویشتن است و این تلاش مغایر با عقل و منطق و آزادی و ارزش انسان است. تغییر دادن ماهیت انسان به منظور قرار دادن او در شرایطی که از آن او نیست همانقدر غیر منطقی است که بال های پرنده یی را بریده و دو پای مصنوعی اضافه برایش بگذارند تا پرواز کردن را فراموش و راه رفتن پیشه کند. ۴) گستره رابطه با فامیل همسر؛ گرچه برخی آزاداندیشی ها، نه گفتن ها و شکوفایی های فکری، قدری این قاعده را لرزان کرده اما هنوز هم ازدواج در کشور ما لزوم رابطه با اقوام همسر را به دنبال می آورد. خوبی هایش بماند گاهی هم به این بیندیشیم که به راستی ما چقدر زندگی می کنیم و در این عمر محدود که تمام سرمایه و فرصت ما برای ساختن و بهره بردن از دنیا و آخرت است به چه میزان در انتخاب شرایط زندگی خویش نقش داریم؟ چقدر انتخاب می کنیم و چقدر برایمان انتخاب می کنند؟ و در میان این انتخاب ها، انتخاب معاشران که می تواند سازنده ترین، آرامش دهنده ترین و لذت بخش ترین قسمت زندگی ما باشد چه جایگاهی دارد؟ آیا جز این است که لزوم ارتباط با عمه، عمو، خاله، پسردایی و...وظیفه کادو بردن برای ازدواج و بچه دار شدن و خانه خریدن آنها منشاء اختلاف و جروبحث و کدورت های بسیار نیز می شود؟ -
زندگی بالاترین نعمتی است که خداوند به ما هدیه کرده است. ازدواج یعنی زندگی مشترک زن و مرد با این هدف که در کنار هم، پهلو به پهلو قدم بردارند و رشد کنند. در زندگی زناشویی هم ضوابط و معیارهایی وجود دارد که شناختن آن لازم و ضروری است. کمتر اتفاق میافتد که دختر و پسر در آستانه ازدواج و حتی در ادامه زندگی مشترک از یکدیگر شناخت کافی به دست آورده و هدف از ازدواج را برای خود روشن کرده باشند. آنها اغلب طبق رسم و عادت عمل میکنند. ارزشها، پیشداوریها و فرهنگ اجتماعی در انتخاب آنها تاثیر دارند و بسیاری از ازدواجها را در واقع دیگران ترتیب میدهند. اگرچه اصل مهم، انتخاب و تصمیم طرفین است اما محیط، اطرافیان و خانوادهها مستقیم و غیرمستقیم در این کار نقش دارند... در زندگی زناشویی خوشبختی وجود دارد به شرط آنکه برای رسیدن به آن تلاش کنیم، بنابراین شناختن عوامل موثر، ارزشها، ضوابط و معیارها، آگاهی از قوانین حاکم بر روابط اجتماعی، شناخت آداب و رسوم و سنتهای هر جامعه برای رسیدن به یک ازدواج موفق و دوام خانواده کاری بسیار مهم و ضروری است.ازدواجی که با شناخت صحیح صورت گیرد، از خطر جدایی و طلاق میکاهد. هرچقدر انسان از خود و محیط زندگیاش بیشتر بداند، برای او امکان عمل صحیح و درست بیشتر میشود. ازدواج هم نیاز به شناخت و اطلاعات زیادی دارد که زن و مرد باید آنها را به دست بیاورند. ازدواجی موفق است که در آن ترکیبی از عقل و احساس وجود داشته باشد و نحوه انتخاب همسر، هدف از ازدواج، هماهنگی در موارد مختلف زن و مرد مشخص شود. با جاری شدن صیغه عقد، زن و مرد با تمام صفات و آرزوها، عقاید و روابط اجتماعی، خود را وارد زندگی مشترک میکنند پس باید هر دو در این صفات، آرزوها، عقاید و روابط اجتماعی به دنبال هماهنگی باشند.زن و مرد برای شروع زندگی زناشویی باید تصویر واقعی و روشنی از آینده زندگی خود داشته باشند. دوستی، صداقت، اعتماد، درک روحیه همسر و پذیرش اینکه میخواهیم با انسانی متفاوت با خود زندگی کنیم، از ضروریات دستیابی به سعادت است. ● ازدواج از دیدگاه آسیبشناسی اجتماعی زمان پیدایش خانواده را باید از همان آغاز خلقت انسان دانست زیرا با آفرینش «آدم» و «حوا» در حقیقت اولین خانواده دونفره پا به عرصه ظهور گذاشت و با گذر زمان و تولید و تکثیر فرزندان، توسعه یافت.براساس پژوهشهای جامعهشناسان، پایدارترین شکل خانواده مربوط به خانواده انسانی است بنابراین خانواده اولین نهاد اجتماعی است که در همه جوامع بشری وجود داشته و از دیرباز موردتوجه اندیشمندان و صاحبنظران علوم مختلف بوده است. تعاریف گوناگونی که از دیدگاههای مختلف در مورد خانواده ارائه شده، بیانگر اهمیت این نهاد مقدس اجتماعی است.اسلام از ابعاد گوناگونی به این موضوع پرداخته و لزوم آن را در جامعه از دیدگاههای مختلفی مورد تاکید قرار داده است. اهمیت ازدواج از دیدگاه اجتماعی، مهمترین موضوعی است که در تعالیم آسمانی اسلام به آن پرداخته شده است. ازدواج در دین اسلام از محبوبترین تکالیف و شادترین وظایف خوشایند مقرر بین خالق و مخلوق است. شاید بتوان ادعا کرد هیچ واجب یا مستحبی تا این اندازه مورد رضایت خالق و مخلوق نیست و دین اسلام قدر و ارزش والایی برای آن قائل شده است.پیشوایان دین، ازدواج را ضامن بقای نسل انسان از راه مشروع میدانند و به عنوان مهمترین عامل امنیت و عفت عمومی بر آن تاکید دارند. ● افزایش هفت درصدی ازدواج معاون امور املاک سازمان ثبت اسناد کشور گفت: در یازده ماه گذشته، تعداد ۷۶۵ هزار و ۲۴۵ فقره ازدواج در دفاتر ثبت اسناد کشور به ثبت رسیده که این آمار در مدت مشابه سال گذشته، ۷۱۳ هزار و ۳۶۰ فقره بوده است.محمدحسن بوکائیان اظهار داشت: آمار ازدواج در کشور در سال ۸۶ نسبت به سال ۸۵، هفت درصد افزایش یافته است. ● افزایش چهار درصدی طلاق در سال گذشته ۸۳ هزار و ۳۷۹ فقره واقعه طلاق در کشور ثبت شده که این آمار در سال ۸۵، هشتاد هزار و ۱۹۹ فقره بوده که حدود چهار درصد افزایش یافته است.معاون دفتر امور آسیبدیدگان سازمان بهزیستی کشور با تحلیل آمار طلاق در کشور بین سالهای ۷۱ تا ۹ ماهه ابتدای سال ۸۶ گفت: آمار طلاق بین این سالها دارای فراز و نشیب بوده به طوری که در سال ۷۱ هشت درصد و از سال ۷۲ تا ۷۵ دارای سیر صعودی بسیار آرامی بوده و پس از آن به مدت پنج سال (۷۶ تا ۷۹) این روند تقریبا ثابت بوده است.دکتر رضایی میافزاید: آمار طلاق از سال ۸۰ به بعد با شتاب بیشتری نسبت به سالهای گذشته دارای سیر صعودی بوده است.به گفته وی؛ آمار طلاق در سال ۸۰، ۴/۹ درصد، سال ۸۱، ۳/۱۰ درصد، سال ۸۲، ۶/۱۰ درصد، سال ۸۳، ۵/۱۰ درصد ، سال ۸۴، ۷/۱۰ درصد، سال ۸۵، ۱/۱۲ درصد و در ۹ ماهه ابتدای سال ۸۶، ۲/۱۱ درصد بوده است.معاون دفتر امور آسیبدیدگان سازمان بهزیستی کشور رشد صعودی طلاق در این سالها را متاثر از عوامل اقتصادی و حتی حقوقی دانست و تصریح کرد: به عنوان مثال در مقاطعی دادگاهها در صدور حکم طلاق، سختگیری یا آسانگیری میکنند که همین امر در افزایش یا کاهش آمار تاثیرگذار است.وی در ادامه افزود: آمارها حاکی از آن است که از هر پنج ازدواج در تهران، یک ازدواج منجر به طلاق شده است.دکتر رضاییفر، تهران، کردستان، کرمانشاه و خراسان رضوی را به ترتیب با ۸/۲۰، ۷۲/۱۴، ۶۹/۱۴ و ۵/۱۳ درصد جزو استانهایی معرفی کرد که بالاترین آمار طلاق را دارد و استان ایلام با ۸۲/۳ درصد، سیستان و بلوچستان با ۸۷/۳ درصد، چهارمحال و بختیاری با ۱/۴ درصد و استان یزد با ۹/۴ درصد کمترین درصد طلاق در سال گذشته را به خود اختصاص دادهاند. ● چه باید کرد؟ آموزش و پرورش، صداوسیما، دانشگاهها و دستگاههای مختلف در مجموع باید در زمینه ازدواج و آشنا کردن جوانان با مهارتهای خوب زیستن به فعالیت بپردازند چرا که فعالیتهایی که تاکنون در این زمینه انجام شده، با نقطه ایدهآل و مطلوب فاصله بسیاری دارد. به نظر میرسد باید تمام دستگاهها در این زمینه بسیج شوند چرا که راهکار آن کاهش آسیبها و اطلاعرسانی و آموزش است. گفتنی است دولتمردان و مسئولان در جهت اجرای سند چشمانداز بیست ساله و تحقق اصول قانون اساسی گامهای بسیاری برداشتهاند که از جمله این موارد توجه به ابعاد اقتصادی خانواده، طراحی برنامههای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد، ایجاد مراکز مشاوره در دادگاهها برای جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده و توجه به زنان سرپرست خانوار، توجه به خانوادههای نیازمند و تصویب قوانینی مثل قانون تسهیل ازدواج و... است که تعدادی از این اقدامات انجام شده و برخی نیز هنوز درگیر تدوین آئیننامه و ابلاغ مانده است.
-
بازنگری روابط دوستانه، پس از ازدواج
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
اگر بتوانید درباره زمانی که با دوستانتان میگذرانید بر سر برنامه و زمان مشخصی به توافق برسید، هر دو سود میبرید. پس از ازدواج، به تدریج متوجه تغییراتی در دوستان خود خواهید شد. معمولا دوستان متاهل با شادی شما را به فهرست زوجهایی که میتوان با آنها قرار مسافرت و شام گذاشت، وارد میکنند و از طرف دیگر، ممکن است ازدواج شما موجب شود که دوستان مجردتان متوجه ناموفق بودن خودشان در امر ازدواج و داشتن یک زندگی مستقل شوند. اما چگوه میتوان با دوستانی که هر یک به شیوه خود فکر میکنند، کنار آمد؟ ● آیا باید این دوستیها را حفظ کنید؟... میریام آروند(Miriam Arond) و ساموئل پاوکر (Samuel Pauker) در کتاب خود به نام “اولین سال ازدواج” مینویسند:” برپا کردن یک زندگی اجتماعی که بتواند هردوی شما را رای نگهدارد، نشانه بسیار مثبتی از موقعیت زندگی مشترک شماست.” این دو و متخصصین دیگر ازدواج اعتقاد دارند که زندگی اجتماعی آسان و آزاد نشاندهنده امنیت رابطه زن و شوهر است و به این معناست که هر دوی آنها میتوانند بدون بروز نا امنی یا حسادت در دیگری، با دیگران معاشرت کنند. علاوه بر این، گاهی لازم است که ما با دوستان خود مشورت کرده یا تنها برای گفتگو و خنده دور هم جمع شویم. داشتن دوستان متعدد میتواند شما را به عنوان یک فرد غنی کرده و رابطه شما با همسرتان را گسترده تر و عمیقتر کند.(اعتراف کنید که وقتی همسرتان با لبخندی شاد وارد خانه شده و برای تعریف کردن حوادث بامزه روزی که با دوستانش گذرانده، بی قرار است، دلتان غنج میرود). ● دوستان همجنس احتمال اینکه این نوع دوستان باعث به جوش آمدن حسادت شوند بسیار اندک است. قراری که هر از گاه با دوستان همجنس خود میگذاریم، معاشرت سالمی است و به نوعی یک مرخصی کوتاه از زندگی زناشویی محسوب میشود. اما اگر شما دونفر درباره مدت زمانی که دور از هم هستید توافق ندارید،ممکن است دچار مشکل شوید. برای مثال اگر شوهر دوست دارد در هفته دوشب را با دوستان خود باشد و همسرش میخواهد هر شب با هم شام بخورند احساسات هر دو لطمه دیده و این لطمه به مشاجره ختم خواهد شد. گفتگوی ساده و باز در اینجا بسیار راهگشا خواهد بود. بگذارید عزیزتان از انتظارات شما آگاه شود و خود را آماده کنید که گفتگو در هر دو طرف به مصالحه ختم شود. اگر بتوانید درباره روزها یا ساعاتی که با دوستانتان میگذرانید بر سر برنامه و زمان مشخصی به توافق برسید، هر دو سود میبرید. ● دوستان غیرهمجنس حفظ رابطه با دوستان غیر همجنس شاید یکی از بزرگترین جعبه های ویروسی باشد که در زندگی مشترک باز میکنید، به خصوص اگر این دوست، زمانی خواستگار یا دختر مورد علاقه شما هم بوده باشد. شاید شما به ود بگویید که همسرتان در نهایت شما را انتخاب کرده است، اما شنیدن خنده آنها هنگام صحبت از شوخیهای مشترک زمان تحصیل چندان خوشحالتان نخواهد کرد. چگونه از این احساسات بد اجتناب کنیم؟ توصیه آروند و پاوکر این است: همسر خود را در گفتگو با دوست غیر همجنس خود شریک کنید. هرچه باشد دور هم بودن هرسه شما موجب خواهد شد که همسرتان متوجه افلاطونی بودن رابطه شما شود. یا کاملا برعکس، رابطه دوستی خود را کاملا از زندگی زناشویی خود دور نگه دارید. شاید همسر شما گپ زدن شما با دوستی در شهر دیگر را بدون اشکال بداند اما واقعا نخواهد بداند کار تازه او چطور است. به عبارت دیگر، در حالی که دوستی خود را با این دوست قدیمی پنهان نمیکنید، بیش از حد هم درباره او صحبت نکنید و از مقایسه او با همسرتان جدا بپرهیزید. اگر این دوستی مشکلات زیادی به بار می آورد، همواره میتوانید این رابطه را قطع کنید. آیا یک ساعت گپ زدن در ماه با دوست سابقتان ارزش در خطر انداختن زندگی مشترکان را دارد؟ در اینجا باز هم به اهمیت گفتگو میان زن و شوهر تاکید میکنیم، یک گپ خوب میتواند هرگونه احساس منفی را در همسر شما از بین ببرد. از طرفی شما از احساسات یکدیگر نسبت به این روابط آگاه شده و شاید تصمیمات جدیدی اتخاذ کنید. ● دوستان مجرد ممکن است پس از ازدواج ادامه دادن رابطه نزدیک با دوستان مجرد برایتان مشکل باشد. ممکن آنها دور و حتی حسود به نظر برسند یا ممکن است شما را کسی بدانند که زندگی مجردی و بودن با آنها را به تشکیل یک زندگی مشترک فروخته است. واکنشهای منفی این دوستان را به خود نگیرید.احتمال اینکه آنها احساس ترک شدگی داشته باشند زیاد است. اگر واقعا میخواهید دوستی خود را حفظ کنید، به این دوست اندوهگین تلفن کنید و یک قرار ملاقات با او بگذارید. هنگامی که همدیگر را در کافه یا جای دیگر دیدید، از پرحرفی درباره زندگی عاشقانه خود اجتناب کنید. در عوض درباره علایق مشترکی که قبل از ازدواج داشتید صحبت کنید. اگر تمام گفتگوهای شما درباره جنس مخالف دور میزده است، این احتمال وجود دارد که دوستی شما به مرگ طبیعی از بین برود. احساس گناه نکنید، این اتفاقی است که زیاد رخ میدهد. اما اگر شما دونفر وجوه مشترک عمیقتر و بیشتری دارید، هیچ دلیلی وجود ندارد که معاشرت با یکدیگر را ادامه ندهید. ● دوستان مشترک در نهایت، یافتن دوستان مشترک و حفظ آنها بهترین روش برای داشتن یک زندگی اجتماعی مشترک است. بیشتر زوجهای تازه ازدواج کرده، به معاشرت با زوجهای دیگر متمایلند. این تمایل به جمعهایی خوب با عده ای که همه همراهی دارند، منجر میشود و بهترین جا برای مشاهده و آموختن ریزه کاریهای مثبت زندگی مشترک دیگران و ارج نهادن به نکات مثبت زندگی مشترک خود ما خواهد بود. البته، اگر بهترین دوست همسرتان، شوهری کاملا نچسب یا کودن دارد، خود را مجبور نکنید که مدام با آنها معاشرت کنید. نظر خود را به همسرتان بگویید و فراموش نکنید که کلید داشتن زندگی مشترک موفق، گفتگو کردن است. -
بررسی ساختاری دوران نامزدی و ازدواج
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
اگر به « چگونگی روابط میان زن و مرد » در جوامع گذشته و دوران معاصر نگاهی بیاندازیم ، نکته ای کاملا آشکار وجود دارد و آنهم این که اکثر جوامع در چگونگی تعریف این رابطه با مشکل مواجه بوده اند. جوامع پیشین که اکثرا رنگ و روی مذهبی داشته اند ، و همچنین جوامع کنونی ، همواره با تعیین هنجارهای مشخص میان زن و مرد سعی داشته اند و دارند که از طریقی این ارتباط را قاعده مند و معین سازند که ایجاد نهاد خانواده و جلوگیری از ارتباط خصوصی با محارم ، از جمله روشهای آن بوده ، که در این امر مذهب نیز ( که خود بازتابی از نیازهای جامعه است ) به خوبی به کمک آنها شتافته است... از منظر جامعه شناسی تاکید جوامع بر قاعده مندی ارتباطات خصوصی میان جنسهای مخالف ، غالبا از نیاز جامعه به برقراری تعادل در تراکم جمعیت و ایجاد نهاد خانواده به منظور تضمین حفظ ، بقاء و پرورش کودک که جزئی از کلیت جامعه را تشکیل می دهد ، می باشد. جامعه بدون ضمانت بقاء و پرورش اجزاء خویش امکان دوام ندارد ، بهمین لحاظ در تمامی جوامع بر حفظ نهاد خانواده تاکید فراوانی شده است. اما به نظرم در حال حاضر و در جامعه ای که هم اکنون در آن زندگی می کنیم ، به علت تراکم جمعیت و افزایش و تسهیل ارتباطات ، و افزایش برخوردهای اجتماعی میان زن و مرد ، این مشخص کردن افراطی حدود و مرز میان جنسهای مخالف که حاوی تعریفهایی مربوط به دوران گذشته بوده اند ، مشکلات بزرگی را هم در سطح بزرگتر یعنی « روابط اجتماعی » در جامعه و هم در سطح کوچکتر آن یعنی بر چگونگی ایجاد نهاد خانواده یا همان ازدواج بوجود آورده است. به عبارت دیگر در جامعه معاصر ما ، « وضعیت » به گونه ای شده است که دیگر تعریفهای پیشین از چگونگی ارتباطات اجتماعی و خصوصی میان زن و مرد « کارکرد » خویش را از دست داده اند و به « کژکارکرد » بدل گشته اند. که به نظرم در یک ازدواج سالم تاثیرات منفی آنرا در هر سه مرحله می توانیم ببینیم. به نظرم تعیین افراطی حدود و مرزهای مشخص در ارتباط جنسهای مخالف ( اصلا همین اصطلاح « جنس مخالف » هم قابل بحث است ) بزرگترین تاثیر منفی ای که در بر دارد این است که به هر یک از طرفها اینطور القاء می کند که طرف مقابل موجودی « متفاوت » از اوست و این تفاوت هم نه در شیوه تفکر یا احساس که قبل از هر چیز در جسم او خلاصه می گردد. چرا که این محدودیتها به طور مکرر مستقیم یا غیر مستقیم بر تفاوتهای جسمانی و جلوگیری از برخی نیازهای غریزی تاکید دارند و ناخواسته آنها را برجسته می کنند. نمود وحشتناک این بینش زمانی است که این دیدگاه به نوعی پارادایم ( جهان بینی ) در ذهنیت افراد تبدیل می گردد. زمانی که آنها تمامی جنبه های مختلف ارتباط با دیگری را به گونه ای « جنسی » تفسیر می کنند و کلیت انسانی طرف مقابل را به تفاوتهای جسمانی او تقلیل می دهند. که می بینیم در اکثر افراد در دوران جوانی بصورت آشکار و در بزرگسالی بصورت پنهان وجود دارد. قرار گرفتن در این پارادایم نه تنها در امر ازدواج که بر تمامی جنبه های دیگر زندگی فرد تاثیرات منفی شدیدی ببار می آورد و او را از امکان برخورداری از بسیاری دستاوردهای انسانی در ارتباطات اجتماعی اش محروم می سازد. بدین ترتیب در بستر این برجسته سازی های ناهماهنگ در سطح جامعه ، یک نیاز طبیعی انسانی به یک مسئله اجتماعی تبدیل می شود. به نظرم در تحکیم این بینش حتی نگرشهای علمی نیز در سده های اخیر کمک کرده اند. مثلا اگر از روانشناسی بگذریم ، به تعریف ازدواج در جامعه شناسی توجه کنید : « ازدواج عبارتست از امکان برقراری روابط جنسی تضمین شده و مشروع » ، که می بینیم چگونه کلیت ازدواج را به بخشی از آن تقلیل می دهد. این تقلیلگرایی در تعریف ازدواج باز می گردد به تقلیلگرایی ایی که پیشتر در ذهن افراد نسبت به جنس مخالف ایجاد شده است. یعنی کلیت انسانی او با تمامی جنبه های عاطفی ، عقلانی و جسمانی اش را به بخشی از وجود او تقلیل داده شده اند. به اعتقاد من ازدواج سالم چیزی جز « امکان ارتباط تحریف نشده » نیست. و این رابطه در سه سطح اتفاق می افتد : ▪ در سطح روحانی و عاطفی ▪ در سطح ارتباطات روزمره و عقلانی ▪ در سطح روابط خصوصی . که به نظرم عدم توانایی در هر یک از این شیوه های ارتباط مانعی در تداوم ازدواج خواهد بود. و اگر بازگردیم به بحث خودمان ، این جهت گیری پارادایمیک نسبت به جنس مخالف ، در مرحله آشنایی ، از آنجا که برای جامعه ارتباط پیش از نامزدی تعریف نشده است ، قبل از هر چیز باعث ترس از برقراری ارتباط می شود و اگر هم ارتباطی صورت بگیرد آنرا را بسوی پنهانی بودن پیش می برد که همین پنهان بودگی از جنبه های عقلانی آن کاسته و جنبه های عاطفی و جسمانی آنرا برجسته می کند و در نهایت امکان ایجاد ساختار هنجاری مشترک در فراسوی افراد را ناممکن می سازد. ● آسیب ها اگر یادتان باشد در قسمت قبلی گفتیم که برای داشتن ازدواجی سالم از سه مرحله آشنایی ، نامزدی و ازدواج رسمی ، باید عبور کنیم. و خاطر نشان کردیم که در دوران آشنایی پدید آمدن ساختار هنجاری مشترک میان طرفین الزامی بوده و سپس چگونگی آنرا بررسی نمودیم. اما اجازه بدهید حالا کمی هم درباره ایرادات و انتقاداتی که بر این روش وارد است صحبت کنیم. به نظر می رسد که وقتی بخواهیم ایجاد ساختار هنجاری مشترک را به پیش از دوران نامزدی موکول کنیم ، با توجه به شرایط فرهنگی جامعه ما که غالبا اینگونه روابط به شکل پنهانی صورت می گیرد ، مسئولیت این هنجار سازی به تمامی بر دوش دختر و پسری می افتد که خواهان برقراری این رابطه اند. و با توجه به این که برقراری این ساختار هنجاری نیاز به حداکثری از عقلانیت و صراحت و حسن نیت دارد ، به نظر می رسد که انتظار چنین رفتار عقلانی از طرفین زمانی امکان پذیر است که طرفین قابلیت درک رابطه منطقی میان پدیده ها را دریافته باشند که این به نوبه خود مستلزم آن است که این رابطه در « سنین بالاتر » ی اتفاق بیفتد. و بدین ترتیب وقتی سن ازدواج بالاتر می رود خود عوارض مختلفی را بهمراه دارد. که می توان به : ۱) ارضاء نشدن برخی نیازهای غریزی و عاطفی که در طی بلند مدت باعث برخی اختلالات روانشناختی همچون افسردگی و برخی انحرافات اجتماعی ( دقیقا در معنای جامعه شناختی آن یعنی سرباز زدن از برخی هنجارهای مورد پذیرش جامعه ) می گردد. ۲) طرفین در سنین بالاتر ، به علت آگاهی بیشتری که کسب می کنند ، توقع شان از طرف مقابل و از زندگی بالاتر می رود و ایده آل گراتر می شوند ، که همین باعث نارضایتی می گردد. در حالیکه اگر ایجاد ساختار هنجاری مشترک را حداقل به پس از دوران نامزدی موکول کنیم تا حد زیادی از این دو عارضه جنبی کاسته می شود. به نظرم برای بررسی ساختاری دوران نامزدی و ازدواج ، می توانیم از چهار نظرگاه که برای ساختار ارائه شده استفاده کنیم. ۱) تعریف ساختار به آن معنایی دورکیمی آن یعنی « هنجارهای مشترک » که در فراسوی افراد قرار دارد و بر روابط و رفتارشان نظارت می کند. ۲) ساختار به معنایی که پارسونز در ذهن داشت به عنوان « شبکه نقشها و منزلتها » یی که یک نهاد اجتماعی ( مثل خانواده ) را تشکیل می دهد. ۳)ساختار به آن معنا که جرج زیمل در نظریات بکار گرفت یعنی به عنوان برخی « وضعیتهای مشخص عینی » که بر روابط و رفتارهای افراد تاثیر می گذارد. ۴) ساختار به آن معنا که در مارکسیسم مطرح است یعنی « شیوه تولید زندگی مادی » که به عنوان عاملی فراانسانی بر روابط و رفتارهای افراد تاثیر دارد. حال به نظرم یک ازدواج سالم با توجه به وضعیت فرهنگی ، اجتماعی جامعه فعلی ما ، دارای سه مرحله است : ▪ دوران آشنایی ▪ دوران نامزدی ▪ دوران ازدواج رسمی . در دوران آشنایی ساختار به معنای دورکیمی آن اهمیت فراوانی دارد. از همان آشنایی های اولیه که طرفین به یکدیگر نزدیک می شوند ، در صورت تداوم صمیمیت برخی هنجارهای مشترک میان آن دو شکل می گیرد ، که این هنجارهای مشترک زمانی بدست می آید که طرفین در رابطه با « غایتها ، اعتقادات ، احساسها ، نگرشها و همچنین رفتارها و عادتهای شخصی شان » به حداکثری از تفاهم برسند. این هنجارهای مشترک که اختصاصی همین دو نفر می باشد ( و به کلی از هنجارهای جامعه جدا است ) به عنوان ساختاری فراسویشان شکل می گیرد که چون امکان « پیش بینی پذیری » رفتار دیگری را فراهم می آورد ، روابط میان آن دو را تسهیل نموده و « امنیت فرد » را در رابطه ممکن می سازد و از سویی دیگر به هر یک از آنها « آزادی » ای می بخشد تا بتوانند طبق امیال شخصی و مشترک شان رفتار کنند ( البته باید بپذیریم که این ساختار هنجاری حداقلی از خودبیگانگی را باعث می شود ). همین هنجارهای مشترک اختصاصی است که پس ازدواج به فرهنگ خانوادگی تعبیر می شود. این هنجارهای مشترک به میزانی که در رابطه « صداقت ، صراحت و عقلانیت » حاکم هست ، و طرفین « زمان » مناسب برای شناخت بهتر را در اختیار دارند ، بیشتر امکان شکل گیری دارد. که به نظر من خطرناکترین دوران برای دو نفر همین آشنایی اولیه می باشد که آنها خودشان را در حین ارتباط تحریف نکنند و هر چه بیشتر سعی کنند آنچه را که هستند به نمایش بگذارند و نه آنچه را که می خواهند باشند. در واقع طرفین باید با همان چیزی که هستند به تفاهم برسند. این مرحله مستلزم آن است که طرفین این آزادی را داشته باشند که هر زمان که اراده کردند بتوانند از ادامه رابطه خودداری کنند ( چون جدایی در این مرحله با حداقلی از هزینه همراه است ). با پشت سر گذاشتن صحیح این مرحله ، طرفین به تصویر مشخص و واضحی از یکدیگر می رسند و می فهمند که طرف مقابلشان « چجور آدمی » است و نوع طرزفکر ، شیوه زندگی ، اعتقادات ، رفتارها ( بخصوص در موقعیتهای استثنایی مثل زمان عصبانیت ) و عادتهای زندگی شان چگونه است و به حداکثری از « تطبیق » میانشان برقرار می گردد. شکل گیری یک ساختار هنجاری محکم و منسجم و با حداکثر شفافیت و تفاهم ، به میزان زیادی موفقیت رابطه آنها را در دوره های بعدی زندگی شان تسهیل می کند. مرحله بعد دوران نامزدی است ، که ویژگی مثبت این دوران آشکار شدن این رابطه به دیگران و رسمیت یافتن آن می باشد. این مرحله با « تایید اجتماعی » همراه است و از برخی فشارهای اجتماعی که در دروان قبلی بر رابطه حاکم بود ، کاسته می شود و طرفین با ذهن و خیال راحت تری ارتباط می یابند. حال با ورود در این مرحله اگر ساختار هنجاری ای که باید در مرحله پیشین به طور صحیحی شکل می گرفت ، هنوز ناقص باشد ، امکان شکسته شدن این رابطه می رود که در این مرحله هزینه های سنگین تری نسبت به دوران قبلی خواهد داشت. و شاید همین هزینه های سنگین ( از لحاظ عاطفی و اقتصادی برای آقایان و از لحاظ عاطفی و اجتماعی برای خانمها ) باعث می گردد که شکل گیری ساختار هنجاری را به دوره قبلی موکول کنیم و این مرحله را صرفا به برخی ترمیم ها در عادتهای زندگی مجردی به متاهلی اختصاص دهیم ، یعنی طرفین زمانی باید به این مرحله قدم بگذارند که از وجود ساختار هنجاری قدرتمندی در فراسوی روابطشان و وجود حداکثری از تفاهم مطمئن شده باشند. -
ازدواج یکی از مهمترین رخدادهای زندگی هر فردی میباشد. تشکیل خانواده از نظر مذهبی- جامعهشناسی و فطری یکی از نیازهای اساسی بشر بوده و نه تنها برای زن و شوهر، بلکه برای نسلهای بعد نیز سرنوشتساز است که میبایست بر پایه و اساسی مستحکم بنا شود، پس ضرورت وجود کانالهایی برای اطلاعرسانی و آموزش سنجیده و متناسب با نیاز جوانان به خصوص در امر ازدواج و در حیطههای گوناگون از جمله بهداشت باروری، تنظیم خانواده، بیماریهای مادرزادی و ... که زوجین در مراحل مختلف ازدواج با آن مواجه خواهند شد، احساس میشود در این راستا مشاوره قبل از ازدواج، از سهم بسزایی برخوردار میباشد... همه موجودات زنده از آغاز تولد تا مرگ مراحلی را پشت سر میگذارند آدمی نیز چون سایر موجودات از این قاعده جدا نیست. آدمی موجودی است که همواره در حال تغییر و تحول است و همانگونه که بر آموختههایش افزوده میشود، نیازها و توانمندیهایش نیز دستخوش تغییر میگردد. یکی از نیازهای اصلی انسان، نیاز به داشتن همسر یا جفتگزینی است. در حقیقت ازدواج عبارت است از فرآیند علاقهمندی، کشش جسمی- جنسی- روانی و به دنبال آن، فراهمسازی شرایط اقتصادی، اجتماعی، علمی، شغلی، خانهداری و شخصی در جنس مخالف جهت ایجاد یک زندگی مشترک توأم با تفاهم، صمیمیت، پویایی، زایندگی و هدفمند. در این راستا بیشترین تأثیرات را مذهب، اعتقاد و دین دو طرف دارد. ازدواج پایهگذاری برای ایجاد خانواده و خانواده واحد متشکله جامعه است. سلامت و سعادت جامعه در گرو پایهگذاری صحیح سنگ این بنا و مراقبتهای جامع جسمی- روانی- اجتماعی و معنوی از آن است. به همین دلیل ازدواج بایستی بر پایه و اصول اساسی صورت پذیرد تا موجب رشد و شکوفایی زوجین گردد و بهداشت روانی خانواده و جامعه را فراهم سازد. اولین قدم در رسیدن به خوشبختی شناخت هدف ازدواج توسط دختر و پسر در آستانه ازدواج میباشد. از مهمترین اهداف ازدواج میتوان به آرامش و سکون، تکامل و رشد معنوی، تأمین نیازهای جسمی و روانی و عاطفی زن و مرد اشاره کرد. برای رسیدن به این اهداف دختر و پسر بایستی دانش و مهارت کافی را برای تشکیل خانواده و ازدواج داشته باشند. مشاوره قبل از ازدواج عملکردی است هماهنگ و کلی که تمام اطلاعات در زمینههای متعدد را یک جا به زن و مرد میدهد و یکی از مفیدترین و ضروریترین مشورتها در زندگی میباشد زیرا به انسان کمک میکند تا مناسبترین همسر را برگزیده و دین و اعتقاد خود را نه تنها حفظ، بلکه تکمیل و مستحکمتر کرده و با تفاهم و همدلی بر تلاش خود بیفزاید تا در خانه احساس رضایت کرده و فرزندان سالم و صالح تربیت کند. قالب کلی بررسیهای طبی قبل از ازدواج در دنیا شامل گرفتن تاریخچه بیماریهای ارثی در خانواده و فامیل، مشکلات روانی، انجام معاینات فیزیکی شامل قد و وزن و فشار خون و بررسی صفات ثانویه جنسی در مردان و زنان است. انجام آزمایشات خون شامل شمارش کامل خون، تستهای عملکرد کلیوی و بررسی از نظر ویروس هپاتیت B، ایمنی به سرخچه، هموگلوبینوپاتیها، بیماریهای کبدی، تستهای آزمایشگاهی برای سیفلیس، گنوکوک و گاهی تریکوموناس و کلامیدیا براساس تکنولوژی در دسترس در نقاط مختلف دنیا انجام میشود. گاهی رادیوگرافی قفسه سینه و سونوگرافی شکم و مشاوره و تست داوطلبانه ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) نیز انجام میشود که این اقدامات به عنوان جزئی از مشاوره قبل از ازدواج انجام میپذیرد. از نظر روانشناسانه مشاوره به سادهسازی و تسهیل رشد شخصیت افراد کمک میکند و بین نقشهای مختلف پل میسازد. به این صورت که به فرد کمک میکند تا مجموعهای از رفتارهای مناسب را کسب نموده و بتواند با تقاضاها و انتظارات نقش جدید سازگار گردد. مشاوره را میتوان برخورد دوجانبه مشاور و مراجع دانست که در یک وضعیت حرفهای و برای ایجاد تغییراتی در رفتار مراجع صورت میپذیرد. هدف از مشاوره کمک به مراجع است که از خود و طریقه تأثیر خویش بر محیط آگاه شود و اهداف قابل وصولی را برای آینده خود در نظر گیرد. ● فواید مشاوره ازدواج بطور کلی بقرار است: ۱) دادن آگاهی و اطلاعات همه جانبه در میان جوانان در هر رشته تحصیلی، به طوریکه افراد خود را به اطلاعات علمی و تحقیق مشغول کرده و ظاهراً از کسب اطلاعات جدید و فراگیر خود را بینیاز احساس کنند خصوصاً افرادی که از دو حیطه پزشکی و روانشناسی دور هستند. ۲) استفاده از بالاترین دانش در ابعاد روانشناسی، جامعهشناسی، فرهنگی و انسانشناسی که توسط روانشناس، روانپرستار و روانپزشک بکار گرفته میشود یعنی انتخاب بر اساس علم خواهد بود. ۳) وجود فرد ثالثی که هیچ نفعی جز حق مشاوره که پاسخ مثبت یا منفی آن را دریافت میکند ندارد، میتواند واقعبینی قضیه را بیشتر کند. فرد ثالث تخیلات و رویاهای عاشقانه و عاطفی را حذف میکند و به واقعیات بیپردهای که میبیند، میپردازد. ۴) نظرات خانواده طرفین، قدرت تحمیل نخواهند داشت. ۵) تمام مراحل و متغییرها نمره میگیرند و بررسی میشوند و دیدگاههای روانکاوانه در مورد مشکلات شخصیتی مورد بررسی قرار میگیرد. ۶) احتمال دروغ گفتن پسر یا دختر کشف شده و عشقهای دروغین آشکار میشود. ۷) مراحل درست و علمی ازدواج به آنها آموزش داده میشود. ۸) تمام بیماریهای روانی احتمالی در دو طرف شناسائی و تشخیص داده شده و به طرف شناسانده میشود. ۹) بیماریهای جسمی مخفی و نامکشوف بررسی و شناسائی میشود. ۱۰) تطابق شخصیتی، تطابق پزشکی، تطابق اخلاقی و عاطفی مورد بررسی قرار میگیرد. ۱۱) سوابق کل خانوادگی طرفین بررسی میشود(از نظر بیماریهای جسمی و روحی در خانوادهها) ۱۲) تطابق سنی و هوش بررسی میشود. ۱۳) تطابق جنسی از بابت میل، رفتار و هماهنگی. ۱۴) بهبود وضعیت نسلهای آینده و حذف عقبماندگی که مانع رشد جسمی- روانی و اخلاقی هستند، حیطههایی که میتوان در آن رابطه اطلاعاتی را در قالب انجام مشاوره قبل از ازدواج به زوجین ارائه کرد شامل: روابط جنسی، بهداشت باروری، بیماریهای مادرزادی، تنظیم خانواده، پیشگیری از سرطانهای شایع در زنان و مردان، روابط با همسر (بهداشت روانی)، قوانین اسلامی و حقوقی میباشند.
-
با چه کسانی نمی توان ازدواج کرد؟
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
ازدواج نهادی مدنی در حقوق ایران است كه علاوه بر این كه واجد آثار حقوقی و مدنی زیادی می باشد از نظر دینی هم امری بسیار پسندیده بوده و دارای آثار معنوی و اخروی نیز هست . لذا مجرد ماندن و ترك این شیوه ی حسنه مذمت ( سرزنش ) شده است و چنانچه فردی به خاطرازدواج نكردن مرتكب گناه شود تجرد وی ، حرام خواهد بود . به همین دلیل آشنا بودن با قواعد حاكم بر این نهاد، امری لازم است . یكی از این قاعده ها موضوع ممنوعیت نكاح با بعضی افراد است . لذا باید با كسی ازدواج كرد كه از نظر شرعی و قانونی برای آن مانعی وجود نداشته باشد. در این بحث ذیلاً به بررسی موضوع ممنوع بودن ازدواج با گروهی از زنان و مردان می پردازیم كه درقانون مدنی ایران آن را جزء " موانع نكاح " شمرده اند... از دیدگاه مقررات ایران مانع نكاح در پنج دسته جای می گیرد : ۱- ناشیاز خویشاوندی نسبی ۲- ناشی از خویشاوندی سببی ۳- ناشی از خویشاوندی رضاعی ۴- موارد متفرقه ۵- رعایت مصالح كشور الف – موانع ناشی از خویشاوندی نسبی ( خونی): ۱- ازدواج با پدر و اجداد پدری و با مادر و جده ها ی مادری. ۲- ازدواج با فرزندان و نوه ها و نتیجه ها ، هرچه قدر كه پایین تر برود. ۳- ازدواج با برادرو خواهر و اولا د و نوه ها و نتیجه های آنان. ۴- ازدواج با عمه ، خاله ، عمه و دایی هایی خود و عمه و خاله و عموها و دایی ها ی پدر و مادر و اجداد . ب – موانع ناشی از خویشاوندی سببی : ۱- مرد نمی تواند با مادر و نیز جده های زن خود و نیز مادر و جده های رضاعی زن خود ازدواج كند و این حرمت، ابدی است . یعنی اگر مردی فقط برا ی چند دقیقه با زنی حتی ازدواج موقت نماید و حتی آنها همدیگر را هم نبینند این محرمیت حاصل شده و آن مرد با مادر و جده های نسبی یا رضاعی همسر فعلی یا سابق خود برای همیشه محرم است . ۲- زن نیز نمی تواند با پدر و اجداد نسبی یا رضاعی شوهر خود ازدواج كند و تفصیل آن نیز مانند مورد بالا درباره زن نیز صادق خواهد بود. ۳- زن پدر یا اجداد نسبی یا رضاعی انسان برای همیشه بر وی حرامند . لذا اگرزنی ولو چند دقیقه نیز به عقد مردی درآید و بعد هم جدا شود برای همیشه به پسر و نوه و نتیجه های آن مرد حرام خواهد بود. ۴- عروس نیز برای همیشه به پدر شوهر و اجداد شوهرش حرام است. تذكر : محرمیت حاصله از ازدواج های یاد شده هم خاص ازدواج دائم است و هم شامل ازدواج موقت می شود . وجود رابطه زناشویی لازم نیست و صرف جاری شدن صیغه نكاح ، كافی برای این محرمیت خواهد بود. ۵- اگر مردی با زنی ازدواج كند وآن زن ، دختر یا دخترانی از شوهر قبلی اش داشته باشد ، تا زمانی كه این زن در عقد مرد است این دختران نیز با پدر خوانده شان محرم هستند واگربین زن وشوهر مزبور، رابطه زناشویی واقع نشده باشد پس از جدا شدن ، مجدداً این دختر بر پدرخوانده سابقش نامحرم خواهد بود و می تواند با وی ازدواج كند اما اگر بین زن و شوهر مزبور رابطه زناشویی رخ داده باشد دختر زن به پدر خوانده یا همان شوهر مادرش برای همیشه محرم است و جدایی مادر نیز نقشی دراین میان نخواهد داشت. ۶- كسی نمی تواند همزمان با دو یا چند خواهر ازدواج كند. لذا اگر مردی با زنی ازدواج نماید ، تا زمانی كه از وی جدا نشده نمی تواند با خواهرش ازدواج كند كه البته دراین مورد خواهر زن ، محرم شرعی كه ملزم به رعایت حجاب نیست نخواهد بود بلكه از این جهت نامحرم است. تذكر : اگر مردی زنش را طلاق رجعی ( طلاقی كه مرد می تواند باز زن را به ازدواج خود در آورد ) دهد، چون در این نوع طلاق در عِدّه قانونی ( مدتی كه زن پس از طلاق یا فوت شوهر نباید ازدواج كند ) ، زن همانند زوجه مرد فرض می شود ، تا پایان عده ، حق ازدواج با خواهر زن وجود ندارد ولی در سایرطلاق ها یا عدّه ی عقد موقت، می توان در ایام عِدّه با خواهر زن ازدواج نمود. ۷- ازدواج با برادرزاده یا خواهرزاده زوجه، بدون اذن وی ممنوع است . لذا اگر مردی بدون كسب اجازه همسرش با برادرزاده یا خواهرزاده او ازدواج كند این عقد جایز و صحیح نخواهد بود ولی اگربعداً بتواند رضایت همسرش را كسب كند ازدواج قبلی نافذ می گردد و نیاز به عقد مجدد نمی باشد. اما اگرهمسرش از موضوع عقد با خبر شود و آن را تنفیذ ( تأیید ) نكندعقد باطل می شود. تذكر : اگر مردی با زنی ازدواج كند می تواند بعداً با خاله یا عمه وی ازدواج نماید و نیازی به اعلام موضوع به زن خود ندارد. ۸- اگر مردی سه بار متوالی همسر خود را طلاق دهد ، پس از وقوع طلاق سوم ( سه طلاقه ) این زوجه مطلقه ، بر مرد حرام می شود خواه با وی رابطه ی زناشویی داشته یا نداشته باشد . اگر مرد بخواهد دوباره با وی ازدواج كند باید این زن با مرد دیگری ازدواج دائم نموده و با وی رابطه زناشویی نیز داشته باشد و سپس ازوی جدا شود و زن پس از تمام شدن ایام عده می تواند به عقد شوهراول درآید . اصطلاحاً به شوهر دوم مُحلّل ( حلال گرداننده ) گفته می شود زیرا باعث از بین رفتن حرمت ازدواج بین شوهر اول و همسرش می گردد. تذكر : موضوع یاد شده خاص طلاق و ازدواج دائم است. لذا اگر مردی پس از عقد موقت از همسرش جدا شود یا بر اثر فسخ بین زوجین ، جدایی واقع گردد مشمول قاعده مزبور نخواهد بود. ۱- اگر مردی همسرش را نـُه بار طلاق دهد به صورتی كه شش بار آن طلاق رجعی باشد این زن برای همیشه براین مرد حرام می شود كه اصطلاحاً به وی ( نه طلاقه ) گفته می شود و محلل نیز در این مورد كارسازنخواهد بود. ج- موانع رضاعی ( شیری ) یكی از اقسام خویشاوندی ، قرابت ناشی از شیرخوارگی ( رضاع) است. بدین ترتیب كه اگر زنی با شرایط ذیل به كودكی شیر دهد بین آن كودك و زن نسبت مادر و فرزندی رضاعی پیش می آید و فرزندان آن زن نیز با شیرخواره ، خواهر و برادر رضاعی می شوند و شوهر آن زن هم ، پدر رضاعی می شود و شوهر آن زن هم ، پدر رضاعی وی محسوب می شود و خلاصه برادر و خواهر آن زن هم دایی و خاله او به شمار می روند و همین طور الی آخر. شرایطی كه سبب قرابت ناشی از شیرخوارگی می شود : ۱- شیر زن ناشی از حمل مشروع باشد. ۲- شیر، مستقیماً مكیده شود. لذا اگر شیر در قاشق یا سرشیشه ریخته شود و به كودك داده شود فایده ای ندارد. ۳- كودك لااقل ۱۵ دفعه متوالی و یا در یك شبانه روز از شیربخورد. ضمناً نباید دربین دفعات شیر خوردن ، از غذا یا شیر زن دیگری مصرف كند. ۴- شیرخوردن كودك ، قبل از تمام شدن دو سالگی او باشد. ۵- مقدار شیری كه خورده از یك زن و شوهر حاصل شده باشد. بدین ترتیب خویشاوندی رضاعی ازحیث محرمیت و ماهیت نكاح همانند قرابت نسبی است . لذا همان گونه كه خواهر و برادر یا مادر و مادربزرگ نسبی محرم است ، رضاعی آن نیز محرم می باشد ولی رابطه توارث بین آنان ایجاد نمی شود. تذكر: اگر مادر بزرگی به نوه دختری خودش با شرایط مزبور شیر دهد، مادر آن كودك بر شوهرش حرام می گردد زیرا این مادر بزرگ با این كارش ، دخترش را به خواهر رضاعی نوه اش تبدیل نموده و چون ازدواج با خواهر فرزند جایز نیست این زن بر شوهرش حرام می شود. د- موانع متفرقه ۱- گر مردی با علم به این كه زنی شوهر دارد یا درعِدّه طلاق یا وفات به سر می برد وی را به عقد خود درآورد ، هم عقد باطل است و هم آن زن برای ابد به او حرام می شود. اما اگر مرد به موارد مزبور جاهل با شد یعنی نداند زن ، شوهر دارد یا عِدّه اش تمام نشده و زن را به عقد خود در آورد عقد باطل است ؛ اما می تواند پس از اتمام عِدّه ، زن را به عقد خود در آورد ولی اگربین آنها رابطه زناشویی نیز برقرار شده باشد، زن بر وی حرام همیشگی خواهد شد. ۲- اگر مردی همسر دائمی اش را كه مسلمان و عفیفه است لِعان كند یعنی به وی نسبت زنا دهد یا فرزندش را از خود نفی كند و این كار را با شرایطی نزد قاضی انجام دهد بین این زوجین برای همیشه جدایی واقع می شود و بر هم حرام ابدی می شوند. ۳- اگر مرد یا زنی در حال احرام ( حج) با فردی ازدواج كند و به حرمت این كار هم آگاه باشد بین آن دو حرمت ابدی حاصل می شود. ۴- اگر مردی با زن شوهر دار یا زنی كه در عِدّه طلاق رجعی است زنا كند آن زن برای همیشه به وی حرام می شود. تذكر: بعضی از فقها این كار را موجب حرمت ابدی نمی دانند. ۵- اگر مرد بالغ با پسری لواط كند مادرو خواهر و دختر آن پسر بروی حرام ابدی می شوند ؛ ولی مفعول می تواند با مادر وخواهر ودختر آن مرد ازدواج نماید. ۶- ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان باطل و حرام است و با علم به حرمت ، زنا محسوب می شود ولی مرد مسلمان می تواند با زنان كافر اهل كتاب ( مسیحی، یهودی و زرتشتی) ازدواج موقت نماید و بعضی از فقها، ازدواج دائم را هم جایز می دانند ولی ازدواج با زنان غیر اهل كتاب ، جایز نیست . تذكر: بعضی از فقها گفته اند چنانچه مرد مسلمانی دارای زن مسلمان باشد بدون اذن همسر مزبور حق ندارد زن اهل كتاب را به ازدواج خود در آورد. ۷- ازدواج بین پیروان مذاهب اسلامی مثل شیعه و سنی اشكالی ندارد ولی جهت رعایت كفویت ، بهتر است هر دو از یك فرقه باشند. هـ - رعایت مصالح كشور ۱- ازدواج مرد ایرانی با زن غیر ایرانی بلا مانع است ولی اگر زن ایرانی بخواهد با مسلمان غیر ایرانی ازدواج كند شرعاً اشكالی ندارد ولی برای ثبت آن و رسمیت داشتن باید از دولت كسب مجوز كند و گرنه از نظر دولت این ازدواج رسمیت نخواهد داشت. ۲- ازدواج ایرانیان عضو وزارت امور خارجه یا نیروهای مسلح با غیر ایرانی ها ممنوع است و باید قبلاً مجوز آن از دولت اخذ شود و گرنه هم موجب تعقیب اداری و هم عدم به رسمیت شناختن آن خواهد شد ؛ اگر چه شرعاً صحیح است. تذكر : مطالبی كه گفته شد بیشتر در مورد ایرانیان شیعه حاكم است و چون موضوع ازدواج از احوال شخصی محسوب می شود در مورد اهل سنت ونیز اهل كتاب ، احكام شرعی مذهب خودشان رعایت خواهد شد ، مگر این كه آنان شخصاً رضایت خود را بر اِعمال قوانین مدنی ایران بر روابط شخصی شان اعلام نمایند.