رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'استاد'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

گروههای محصول

چیزی برای نمایش وجود ندارد

دسته ها

  • Articles

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

دسته ها

  • فایل ها
    • فایل های PDF
    • فایل های آزاد

تقویم ها

  • Community Calendar

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

21 نتیجه پیدا شد

  1. استاد غلامحسین غفاری - بچگی قطعه "بچگی"دارای مصوبه مرکز موسیقی است. خواننده : استاد غلامحسین غفاری آهنگساز: وحید اکبرزاده جهت دانلود کلیک کنید با حجم 4.03 مگابایت
  2. قرائت جزء اول قرآن کریم با صدای استاد کریم منصوری در ماه مبارک رمضان دانلود ترتیل جزء اول قرآن کریم با قرائت استاد کریم منصوری * سوره الفاتحه به نام خداوند رحمتگر مهربان ( ۱) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿ ۱ ﴾ ستايش خدايى را كه پروردگار جهانيان ( ۲) الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿ ۲ ﴾ رحمتگر مهربان ( ۳) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿ ۳ ﴾ [و] خداوند روز جزاست ( ۴) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿ ۴ ﴾ [بار الها] تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم ( ۵) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿ ۵ ﴾ ما را به راه راست هدايت فرما ( ۶) اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿ ۶ ﴾ راه آنان كه گرامى‏شان داشته‏اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان ( ۷) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿ ۷ ﴾ * سوره البقره به نام خداوند رحمتگر مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الف لام ميم ( ۱) الم ﴿ ۱ ﴾ اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است ( ۲) ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿ ۲ ﴾ آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند ( ۳) الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿ ۳ ﴾ و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند ( ۴) والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿ ۴ ﴾ آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند ( ۵) أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿ ۵ ﴾ در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد ( ۶) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿ ۶ ﴾ خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده‏اى است و آنان را عذابى دردناك است ( ۷) خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿ ۷ ﴾ و برخى از مردم مى‏گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‏ايم ولى گروندگان [راستين] نيستند ( ۸) وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿ ۸ ﴾ با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‏بازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند ( ۹) يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿ ۹ ﴾ در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت ( ۱۰) فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿ ۱۰ ﴾ و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم ( ۱۱) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿ ۱۱ ﴾ به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند ( ۱۲) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿ ۱۲ ﴾ و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى‏گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‏اند ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم‏خردانند ولى نمى‏دانند ( ۱۳) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۳ ﴾ و چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ايمان آورديم و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مى‏گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى‏كنيم ( ۱۴) وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿ ۱۴ ﴾ خدا [است كه] ريشخندشان مى‏كند و آنان را در طغيانشان فرو مى‏گذارد تا سرگردان شوند ( ۱۵) اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿ ۱۵ ﴾ همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت‏خريدند در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد و هدايت‏يافته نبودند ( ۱۶) أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿ ۱۶ ﴾ مثل آنان همچون مثل كسانى است كه آتشى افروختند و چون پيرامون آنان را روشنايى داد خدا نورشان را برد و در ميان تاريكيهايى كه نمى‏بينند رهايشان كرد ( ۱۷) مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿ ۱۷ ﴾ كرند لالند كورند بنابراين به راه نمى‏آيند ( ۱۸) صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴿ ۱۸ ﴾ يا چون [كسانى كه در معرض] رگبارى از آسمان كه در آن تاريكيها و رعد و برقى است [قرار گرفته‏اند] از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند ولى خدا بر كافران احاطه دارد ( ۱۹) أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ ﴿ ۱۹ ﴾ نزديك است كه برق چشمانشان را بربايد هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاريك كند [بر جاى خود] بايستند و اگر خدا مى‏خواست‏شنوايى و بينايى‏شان را برمى‏گرفت كه خدا بر همه چيز تواناست ( ۲۰) يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿ ۲۰ ﴾ اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بوده‏اند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد ( ۲۱) يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿ ۲۱ ﴾ همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوه‏ها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مى‏دانيد ( ۲۲) الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿ ۲۲ ﴾ و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد ( ۲۳) وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۲۳ ﴾ پس اگر نكرديد و هرگز نمى‏توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد ( ۲۴) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿ ۲۴ ﴾ و كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است هر گاه ميوه‏اى از آن روزى ايشان شود مى‏گويند اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند ( ۲۵) وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۲۵ ﴾ خداى را از اينكه به پشه‏اى يا فروتر [يا فراتر] از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏دانند كه آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده‏اند مى‏گويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است [خدا] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مى‏كند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏كند ( ۲۶) إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ﴿ ۲۶ ﴾ همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‏شكنند و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‏گسلند و در زمين به فساد مى‏پردازند آنانند كه زيانكارانند ( ۲۷) الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿ ۲۷ ﴾ چگونه خدا را منكريد با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‏كند [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‏شويد ( ۲۸) كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿ ۲۸ ﴾ اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست ( ۲۹) هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿ ۲۹ ﴾ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد ( ۳۰) وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿ ۳۰ ﴾ و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى‏گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد ( ۳۱) وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۳۱ ﴾ گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم ( ۳۲) قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿ ۳۲ ﴾ فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى‏دانم و آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى‏داشتيد مى‏دانم ( ۳۳) قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿ ۳۳ ﴾ و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند ( ۳۴) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿ ۳۴ ﴾ و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد] و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود ( ۳۵) وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ﴿ ۳۵ ﴾ پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود ( ۳۶) فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿ ۳۶ ﴾ سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبه‏پذير مهربان است ( ۳۷) فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿ ۳۷ ﴾ فرموديم جملگى از آن فرود آييد پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد ( ۳۸) قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ ۳۸ ﴾ [ولى] كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه‏هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند كه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود ( ۳۹) وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۳۹ ﴾ اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد ( ۴۰) يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿ ۴۰ ﴾ و بدانچه نازل كرده‏ام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد ( ۴۱) وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿ ۴۱ ﴾ و حق را به باطل درنياميزيد و حقيقت را با آنكه خود مى‏دانيد كتمان نكنيد ( ۴۲) وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿ ۴۲ ﴾ و نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و با ركوع‏كنندگان ركوع كنيد ( ۴۳) وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿ ۴۳ ﴾ آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‏خوانيد آيا [هيچ] نمى‏انديشيد ( ۴۴) أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿ ۴۴ ﴾ از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين [كار] گران است مگر بر فروتنان ( ۴۵) وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ ﴿ ۴۵ ﴾ همان كسانى كه مى‏دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و به سوى او باز خواهند گشت ( ۴۶) الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿ ۴۶ ﴾ اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد ( ۴۷) يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿ ۴۷ ﴾ و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‏كند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مى‏شود و نه يارى خواهند شد ( ۴۸) وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿ ۴۸ ﴾ و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان رهانيديم [آنان] شما را سخت‏شكنجه مى‏كردند پسران شما را سر مى‏بريدند و زنهايتان را زنده مى‏گذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود ( ۴۹) وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿ ۴۹ ﴾ و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم و فرعونيان را در حالى كه شما نظاره مى‏كرديد غرق كرديم ( ۵۰) وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿ ۵۰ ﴾ و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد ( ۵۱) وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿ ۵۱ ﴾ پس از آن بر شما بخشوديم باشد كه شكرگزارى كنيد ( ۵۲) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿ ۵۲ ﴾ و آنگاه كه موسى را كتاب و فرقان [=جداكننده حق از باطل] داديم شايد هدايت‏ يابيد ( ۵۳) وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿ ۵۳ ﴾ و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه او توبه‏پذير مهربان است ( ۵۴) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿ ۵۴ ﴾ و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت ( ۵۵) وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿ ۵۵ ﴾ سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد ( ۵۶) ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿ ۵۶ ﴾ و بر شما ابر را سايه‏گستر كرديم و بر شما گزانگبين و بلدرچين فرو فرستاديم [و گفتيم] از خوراكيهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم بخوريد و[لى آنان] بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا مى‏داشتند ( ۵۷) وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿ ۵۷ ﴾ و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از [نعمتهاى] آن هر گونه خواستيد فراوان بخوريد و سجده‏كنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود ( ۵۸) وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴿ ۵۸ ﴾ اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم ( ۵۹) فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿ ۵۹ ﴾ و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تخته‏سنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت [به گونه‏اى كه] هر قبيله‏اى آبشخور خود را مى‏دانست [و گفتيم] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد ( ۶۰) وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿ ۶۰ ﴾ و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‏روياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پست‏تريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواسته‏ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه‏هاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق مى‏كشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند ( ۶۱) وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴿ ۶۱ ﴾ در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده‏اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد ( ۶۲) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ ۶۲ ﴾ و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما افراشتيم [و فرموديم] آنچه را به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد ( ۶۳) وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿ ۶۳ ﴾ سپس شما بعد از آن [پيمان] رويگردان شديد و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما از زيانكاران بوديد ( ۶۴) ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿ ۶۴ ﴾ و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد پس ايشان را گفتيم بوزينگانى طردشده باشيد ( ۶۵) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ ﴿ ۶۵ ﴾ و ما آن [عقوبت] را براى حاضران و [نسلهاى] پس از آن عبرتى و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم ( ۶۶) فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ﴿ ۶۶ ﴾ و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت‏خدا به شما فرمان مى‏دهد كه ماده گاوى را سر ببريد گفتند آيا ما را به ريشخند مى‏گيرى گفت پناه مى‏برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم ( ۶۷) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿ ۶۷ ﴾ گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى] است گفت وى مى‏فرمايد آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال [بلكه] ميانسالى است بين اين دو پس آنچه را [بدان] ماموريد به جاى آريد ( ۶۸) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ ﴿ ۶۸ ﴾ گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است گفت وى مى‏فرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد مى‏كند ( ۶۹) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ﴿ ۶۹ ﴾ گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت ‏خواهيم شد ( ۷۰) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿ ۷۰ ﴾ گفت وى مى‏فرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بى‏نقص است و هيچ لكه‏اى در آن نيست گفتند اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود كه نكنند ( ۷۱) قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ ﴿ ۷۱ ﴾ و چون شخصى را كشتيد و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آنكه خدا آنچه را كتمان مى‏كرديد آشكار گردانيد ( ۷۲) وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿ ۷۲ ﴾ پس فرموديم پاره‏اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مى‏كند و آيات خود را به شما مى‏نماياند باشد كه بينديشيد ( ۷۳) فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿ ۷۳ ﴾ سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سخت‏تر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون مى‏زند و پاره‏اى از آنها مى‏شكافد و آب از آن خارج مى‏شود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مى‏ريزد و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست ( ۷۴) ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ ۷۴ ﴾ آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‏شنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى‏كردند و خودشان هم مى‏دانستند ( ۷۵) أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿ ۷۵ ﴾ و [همين يهوديان] چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ما ايمان آورده‏ايم و وقتى با همديگر خلوت مى‏كنند مى‏گويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مى‏كنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمى‏كنيد ( ۷۶) وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿ ۷۶ ﴾ آيا نمى‏دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى‏دارند و آنچه را آشكار مى‏كنند مى‏داند ( ۷۷) أَوَلاَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿ ۷۷ ﴾ و [بعضى] از آنان بى‏سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‏دانند و فقط گمان مى‏برند ( ۷۸) وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ ﴿ ۷۸ ﴾ پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏شده‏اى] با دستهاى خود مى‏نويسند سپس مى‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى‏آورند ( ۷۹) فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿ ۷۹﴾ و گفتند جز روزهايى چند هرگز آتش به ما نخواهد رسيد بگو مگر پيمانى از خدا گرفته‏ايد كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آنچه را نمى‏دانيد به دروغ به خدا نسبت مى‏دهيد ( ۸۰) وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿ ۸۰ ﴾ آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود ( ۸۱) بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۸۱ ﴾ و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند ( ۸۲) وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۸۲ ﴾ و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد ( ۸۳) وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿ ۸۳ ﴾ و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد ( ۸۴) وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿ ۸۴ ﴾ [ولى] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى‏كشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى‏رانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مى‏كنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه آنان را آزاد مى‏كنيد با آنكه [نه تنها كشتن بلكه] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است آيا شما به پاره‏اى از كتاب [تورات] ايمان مى‏آوريد و به پاره‏اى كفر مى‏ورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سخت‏ترين عذابها باز برند و خداوند از آنچه مى‏كنيد غافل نيست ( ۸۵) ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ ۸۵ ﴾ همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى] جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند ( ۸۶) أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿ ۸۶ ﴾ و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه‏هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد ( ۸۷) وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ﴿ ۸۷ ﴾ و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مى‏آورند چه اندك‏شماره‏اند ( ۸۸) وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿ ۸۸ ﴾ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‏جستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مى‏شناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت‏خدا بر كافران باد ( ۸۹) وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿ ۸۹ ﴾ وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مى‏فرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفت‏آور است ( ۹۰) بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿ ۹۰ ﴾ و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مى‏گويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‏آوريم و غير آن را با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مى‏كنند بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مى‏كشتيد ( ۹۱) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاءَ اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿ ۹۱ ﴾ و قطعا موسى براى شما معجزات آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى] گرفتيد و ستمكار شديد ( ۹۲) وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿ ۹۲ ﴾ و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما را به بد چيزى وامى‏دارد ( ۹۳) وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ ﴿ ۹۳ ﴾ بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مى‏گوييد آرزوى مرگ كنيد ( ۹۴) قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۹۴ ﴾ ولى به سبب كارهايى كه از پيش كرده‏اند هرگز آن را آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست ( ۹۵) وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿ ۹۵ ﴾ و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريص‏تر] از كسانى كه شرك مى‏ورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مى‏كنند بيناست ( ۹۶) وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿ ۹۶ ﴾ بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است ( ۹۷) قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿ ۹۷ ﴾ هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه] خدا يقينا دشمن كافران است ( ۹۸) مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ ﴿ ۹۸ ﴾ و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم و جز فاسقان [كسى] آنها را انكار نمى‏كند ( ۹۹) وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ﴿ ۹۹ ﴾ و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند گروهى از ايشان آن را دور افكندند بلكه [حقيقت اين است كه] بيشترشان ايمان نمى‏آورند ( ۱۰۰) أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿ ۱۰۰ ﴾ و آنگاه كه فرستاده‏اى از جانب خداوند برايشان آمد كه آنچه را با آنان بود تصديق مى‏داشت گروهى از اهل كتاب كتاب خدا را پشت‏سر افكندند چنانكه گويى [از آن هيچ] نمى‏دانند ( ۱۰۱) وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۰۱ ﴾ و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنت‏سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‏آموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‏كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى‏گفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى‏آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مى‏آموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمى‏رسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهره‏اى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدنداگر مى‏دانستند ( ۱۰۲) وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۰۲ ﴾ اگر آنها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعا پاداشى [كه] از جانب خدا [مى‏يافتند] بهتر بوداگر مى‏دانستند ( ۱۰۳) وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۰۳ ﴾ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نگوييد راعنا و بگوييد انظرنا و [اين توصيه را] بشنويد و [گر نه] كافران را عذابى دردناك است ( ۱۰۴) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿ ۱۰۴ ﴾ نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شده‏اند و نه مشركان [هيچ كدام] دوست نمى‏دارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمت‏خود اختصاص دهد و خدا داراى فزون‏بخشى عظيم است ( ۱۰۵) مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿ ۱۰۵ ﴾ هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست ( ۱۰۶) مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿ ۱۰۶ ﴾ مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد ( ۱۰۷) أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿ ۱۰۷ ﴾ آيا مى‏خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است ( ۱۰۸) أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ ﴿ ۱۰۸ ﴾ بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مى‏كردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست ( ۱۰۹) وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿ ۱۰۹ ﴾ و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا باز خواهيد يافت آرى خدا به آنچه مى‏كنيد بيناست ( ۱۱۰) وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿ ۱۱۰ ﴾ و گفتند هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد اين آرزوهاى [واهى] ايشان است بگو اگر راست مى‏گوييد دليل خود را بياوريد ( ۱۱۱) وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۱۱۱ ﴾ آرى هر كس كه خود را با تمام وجود به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد ( ۱۱۲) بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ ۱۱۲ ﴾ و يهوديان گفتند ترسايان بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر حق نيستند با آنكه آنان كتاب [آسمانى] را مى‏خوانند افراد نادان نيز [سخنى] همانند گفته ايشان گفتند پس خداوند روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مى‏كردند ميان آنان داورى خواهد كرد ( ۱۱۳) وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿ ۱۱۳ ﴾ و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد آنان حق ندارند جز ترسان‏لرزان در آن [مسجد]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است ( ۱۱۴) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿ ۱۱۴ ﴾ و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشايشگر داناست ( ۱۱۵) وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿ ۱۱۵ ﴾ و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست [و] همه فرمانپذير اويند ( ۱۱۶) وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ﴿ ۱۱۶ ﴾ [او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است] و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى‏گويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مى‏شود ( ۱۱۷) بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿ ۱۱۷ ﴾ افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد يا براى ما معجزه‏اى نمى‏آيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى‏گفتند دلها [و افكار]شان به هم مى‏ماند ما نشانه‏ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده‏ايم ( ۱۱۸) وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿ ۱۱۸ ﴾ ما تو را بحق فرستاديم تا بشارتگر و بيم‏دهنده باشى و [لى] درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد ( ۱۱۹) إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ ﴿ ۱۱۹ ﴾ و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايت‏خداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت ( ۱۲۰) وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿ ۱۲۰ ﴾ كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده‏ايم [و] آن را چنانكه بايد مى‏خوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند و[لى] كسانى كه بدان كفر ورزند همانانند كه زيانكارانند ( ۱۲۱) الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿ ۱۲۱ ﴾ اى فرزندان اسرائيل نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد ( ۱۲۲) يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿ ۱۲۲ ﴾ و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‏كند و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد و نه يارى شوند ( ۱۲۳) وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿ ۱۲۳ ﴾ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد ( ۱۲۴) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿ ۱۲۴ ﴾ و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم [و فرموديم] در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف‏كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد ( ۱۲۵) وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿ ۱۲۵ ﴾ و چون ابراهيم گفت پروردگارا اين [سرزمين] را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآورده‏ها روزى بخش فرمود و[لى] هر كس كفر بورزد اندكى برخوردارش مى‏كنم سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ] مى‏كشانم و چه بد سرانجامى است ( ۱۲۶) وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿ ۱۲۶ ﴾ و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه‏هاى خانه [كعبه] را بالا مى‏بردند [مى‏گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى ( ۱۲۷) وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿ ۱۲۷ ﴾ پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه‏پذير مهربان ( ۱۲۸) رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿ ۱۲۸ ﴾ پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‏شان كند زيرا كه تو خود شكست‏ناپذير حكيمى ( ۱۲۹) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ ﴿ ۱۲۹ ﴾ و چه كسى جز آنكه به سبك‏مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمى‏تابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود ( ۱۳۰) وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿ ۱۳۰ ﴾ هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم ( ۱۳۱) إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿ ۱۳۱ ﴾ و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد ( ۱۳۲) وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿ ۱۳۲ ﴾ آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مى‏پرستيم و در برابر او تسليم هستيم ( ۱۳۳) أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿ ۱۳۳ ﴾ آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان مى‏كرده‏اند شما بازخواست نخواهيد شد ( ۱۳۴) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿ ۱۳۴ ﴾ و [اهل كتاب] گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت‏يابيد بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‏گرا [هستم] و وى از مشركان نبود ( ۱۳۵) وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿ ۱۳۵ ﴾ بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى‏گذاريم و در برابر او تسليم هستيم ( ۱۳۶) قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿ ۱۳۶ ﴾ پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ايد ايمان آوردند قطعا هدايت‏شده‏اند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت‏خواهد كرد كه او شنواى داناست ( ۱۳۷) فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿ ۱۳۷ ﴾ اين است نگارگرى الهى و كيست‏خوش‏نگارتر از خدا و ما او را پرستندگانيم ( ۱۳۸) صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ﴿ ۱۳۸ ﴾ بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى‏كنيد با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و ما براى او اخلاص مى‏ورزيم ( ۱۳۹) قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴿ ۱۳۹ ﴾ يا مى‏گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازده‏گانه] يهودى يا نصرانى بوده‏اند بگو آيا شما بهتر مى‏دانيد يا خدا و كيست‏ ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست ( ۱۴۰) أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ ۱۴۰ ﴾ آن جماعت را روزگار سپرى شد براى ايشان است آنچه به دست آورده‏اند و براى شماست آنچه به دست آورده‏ايد و از آنچه آنان مى‏كرده‏اند شما بازخواست نخواهيد شد ( ۱۴۱) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿ ۱۴۱ ﴾ ترتیل جزء اول قرآن کریم با قرائت استاد کریم منصوری* دانلود ترتیل جزء اول قرآن کریم با قرائت استاد کریم منصوری
  3. Captain_K2

    شعر مادر از زبان استاد شهریار

    شعر ای وای مادرم که استاد شهریار به مناسبت از دست دادن مادرش سروده است. آهسته باز از بغل پله ها گذشت در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود اما گرفته دور و برش هاله ئی سیاه او مرده است و باز پرستار حال ماست در زندگی ما همه جا وول میخورد هر کنج خانه صحنه ئی از داستان اوست در ختم خویش هم بسر کار خویش بود بیچاره مادرم هر روز میگذشت از این زیر پله ها آهسته تا بهم نزند خواب ناز من امروز هم گذشت در باز و بسته شد با پشت خم از این بغل کوچه میرود چادر نماز فلفلی انداخته بسر کفش چروک خورده و جوراب وصله دار او فکر بچه هاست هرجا شده هویج هم امروز میخرد بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش آمد بجستجوی من و سرنوشت من آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد آمد که پیت نفت گرفته بزیر بال هر شب در آید از در یک خانه فقیر روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان او را گذشته ایست ، سزاوار احترام : تبریز ما ! بدور نمای قدیم شهر در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است اینجا بداد ناله مظلوم میرسند اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق در ، باز و سفره ، پهن بر سفره اش چه گرسنه ها سیر میشوند یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه او مادر من است انصاف میدهم که پدر رادمرد بود با آنهمه درآمد سرشارش از حلال روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت اما قطارهای پر از زاد آخرت وز پی هنوز قافله های دعای خیر این مادر از چنان پدری یادگار بود تنها نه مادر من و درماندگان خیل او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود خاموش شد دریغ نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او با بچه ها هنوز سر و کله میزند ناهید ، لال شو بیژن ، برو کنار کفگیر بی صدا دارد برای ناخوش خود آش میپزد او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت اقوامش آمدند پی سر سلامتی یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود بسیار تسلیت که بما عرضه داشتند لطف شما زیاد اما ندای قلب بگوشم همیشه گفت : این حرفها برای تو مادر نمیشود . پس این که بود ؟ دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید لیوان آب از بغل من کنار زد ، در نصفه های شب . یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب نزدیکهای صبح او زیر پای من اینجا نشسته بود آهسته با خدا ، راز و نیاز داشت نه ، او نمرده است . نه او نمرده است که من زنده ام هنوز او زنده است در غم و شعر و خیال من میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست کانون مهر و ماه مگر میشود خموش آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق او با ترانه های محلی که میسرود با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت از عهد گاهواره که بندش کشید و بست اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت وانگه باشکهای خود آن کشته آب داد لرزید و برق زد بمن آن اهتزاز روح وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز تا ساختم برای خود از عشق عالمی او پنجسال کرد پرستاری مریض در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ تنها مریضخانه ، بامید دیگران یکروز هم خبر : که بیا او تمام کرد . در راه قم بهرچه گذشتم عبوس بود پیچید کوه و فحش بمن داد و دور شد صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه طوماز سرنوشت و خبرهای سهمگین دریاچه هم بحال من از دور میگریست تنها طواف دور ضریح و یکی نماز یک اشک هم بسوره یاسین چکید مادر بخاک رفت . آنشب پدر بخواب من آمد ، صداش کرد او هم جواب داد یک دود هم گرفت بدور چراغ ماه معلوم شد که مادره از دست رفتنی است اما پدر بغرفه باغی نشسته بود شاید که جان او بجهان بلند برد آنجا که زندگی ، ستم و درد و رنج نیست این هم پسر ، که بدرقه اش میکند بگور یک قطره اشک ، مزد همه زجرهای او اما خلاص میشود از سرنوشت من مادر بخواب ، خوش منزل مبارکت . آینده بود و قصه بیمادری من ناگاه ضجه ئی که بهم زد سکوت مرگ من میدویدم از وسط قبرها برون او بود و سر بناله برآورده از مغاک خود را بضعف از پی من باز میکشید دیوانه و رمیده ، دویدم بایستگاه خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش چشمان نیمه باز : از من جدا مشو میآمدیم و کله من گیج و منگ بود انگار جیوه در دل من آب میکنند پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم خاموش و خوفناک همه میگریختند میگشت آسمان که بکوبد بمغز من دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان میآمد و بمغز من آهسته میخلید : تنها شدی پسر . باز آمدم بخانه چه حالی ! نگفتنی دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض پیراهن پلید مرا باز شسته بود انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود : بردی مرا بخاک کردی و آمدی ؟ تنها نمیگذارمت ای بینوا پسر میخواستم بخنده درآیم ز اشتباه اما خیال بود ای وای مادرم
  4. بر آستان جانان - به یاد استاد پرویز مشکاتیان . . . یک سال از درگذشت موسیقیدان بزرگ، استاد پرویز مشکاتیان می گذرد و حال که او در سکوتی ابدی فرو رفته مخاطبان آثارش باید در مورد او بگویند. هنرمند در زمان و دوره ای خاص، به واسطه اثری که خلق می کند، حرف می زند. همچنانی که وسیله صحبت برای او ابراز هنری است که در دست دارد، بنابراین سخن یک هنرمند با عامه مردم تفاوت دارد و در عین حال سخن مردم با ظرافت و نغزاندیشی خاص خودش بیان می شود که تاثیر گذاری و ماندگاری آن هم بیشتر است و پس از آن همان مردم هستند که به عنوان مخاطبان هنری باید راجع به آثار حرف بزنند و نکات اصلی را از دل آثار به دست آورند و اینجاست که یک اثر هنری متعالی می تواند به مردم آموزش دهد. پرویز مشکاتیان از آن دست هنرمندانی است که طرف گرانبهایی برای آیندگان بربسته و می توان گفت که اگرچه او هنوز متعلق به امروز است اما همچون هنرمندان بزرگی از جمله علی اکبرخان شهنازی برای نسل های آینده باقی خواهد ماند و همواره از او به بزرگی یاد خواهد شد; از آن رو که عیار آثارش متضمن این است. شهرت، انواع گوناگون دارد. ممکن است امروز نامی از هنرمندی بر سر زبان ها باشد; به طوری که اگر حتی کسی با آثار وی روبه رو نشده باشد نامش را بداند و درباره اش هم حرف بزند. چنین شهرتی در بین اقشار و عامه مردم است. اما شهرت از نوع دیگری برای هنرمند دیگری وجود داردکه شهرتی عام نیست اما از نوع اول والاتر و ماندگارتر است. چنین هنرمندی را حتی اگر نامش بر سر زبان ها نباشد، تنها می توان با پژوهش و پیش رفتن در آن عرصه می توان شناخت و هرچند که او شهره عام نباشد، شهره قرن ها و نسل هاست و رمز ماندگاری او وام دار ریشه هایی است که در هنر خویش برپا کرده و در آن جریان ساز نیز بوده است. همچنان که بزرگانی چون میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی این معیار اشتهار را دارند و مگر می شود کسی موسیقی سنتی را دنبال کند و از آن شناختی بدست آورد و به این دو نام پاینده نرسد. باری به عقیده من شهرت پرویز مشکاتیان هم چنین است و برای نسل های آتی نیز، از آن دست هنرمندان فراموش نشدنی خواهد بود. برجسته ترین ابعاد زندگی استاد پرویز مشکاتیان در دوران حیاتش یکی صدا و دیگری سکوت است. باید بگوییم که صد ساز و موسیقی فاش ترین صدا و هویت زندگانی اش بوده که باعث بزرگی او نیز همین است و دیگری سکوت غم دار که در تناقض با فریاد هنرمندانه اش در عرصه موسیقی بود که در برهه ای از زمان گریبانگیر زندگی هنری اش شد. همه می دانند که چنین سکوت طاقت فرسایی بر حیات او سایه افکند و اگرچه دیگر مشکاتیان در میان ما نیست اما این وجه از زنگی او حقیقتی زنده و غیر قابل انکار است. به عقیده من در آن دوران، بیش از همه چیز عالم هنر از برای آثاری که باید خلق می شد و هرگز پا به عرصه نگذاشت، دچار ضرر شد و مخاطبان نیز آه حسرت باری کشیدند و تشنه ماندند چراکه هر کس گوش به موسیقی مشکاتیان داده بود، می دانست که دیگر چشمه ای از نوآوری و خلاقیت خشک شده است. بماند که متولیان فرهنگ و هنر از کنار آن سکوت گذشتند و همواره می گذرند و از انسان شناسی و نگرش در شخصیت مشکاتیان خبری نیست. تا نفهمند مشکلش چه بود؟ و چرا؟ و ... بگذریم. خود پرویز مشکاتیان هم در حیاتش از آن وضعیت نالید و کسی صدایش را نشنید. او در سوگ ایرج بسطامی که وی هم نمونه ای از آن سکوت مرگبار را تجربه کرد می خواست هشداری به اصحاب فرهنگ و هنر بدهد ولی بی فایده ماند. آری، مشکاتیان اولین نبود و آخرین هم نیست. وقتی هنرمندی با این قامت و بزرگی، چنین عرصه برایش تنگ می شود و در خفقان سکوت فرو می رود، تخم دلهره را در دل می کارد که چه بر سر هنرمندان بالقوه این مرز و بوم خواهد آمد؟ به راستی وقتی آدم متصور می شود که احتمالا در آینده هنرمند بزرگی نخواهد آمد، دلمردگی می گیرد. عده ای می خواهند این کوتاهی خودشان و اینکه کسی دست یاری به سوی او دراز نکرد را به گردن خود اهل هنر بیندازند. همه می دانند که شاخص ترین آثار پرویز مشکاتیان، حاصل همکاری او با استاد محمدرضا شجریان است و همگان از نسبت فامیلی این دو هنرمند (مشکاتیان داماد شجریان بوده) خبردار هستند. سال گذشته چند روز پس از درگذشت استاد مشکاتیان در یکی از خبرگذاری ها مشاهده کردم که با جلب توجه مردم به این نسبت فامیلی و همکاری ارزشمند آن دو، بی رحمانه به استاد شجریان حمله کرده بودند که باعث شرم انسان می شود. حال اگر این حرف ها تنها در بین مردم باشد چیز دیگریست. اما از یک رسانه چنین توقعی نداشتیم که با انتشار مطلبی سطحی و بی مایه و بی پایه، ماجرایی بر اساس حدس و گمان ها را در مورد بایکوت شدن پرویز مشکاتیان و ایرج بسطامی توسط استاد شجریان شرح دهد. اصلا بگوییم که واقعا شجریان، مشکاتیان را بایکوت کرد; مگر مردم نیز او را بایکوت کرده بودند؟ مگر آثارش دیگر از سوی موسسات و انتشارات عرضه نشد؟ در حالی که همه می دانند پس از قطع همکاری این دو هنرمند، پرویز مشکاتیان با خوانندگان دیگری نیز همکاری کرد که در ادامه، عده ای از آن آثار را نام خواهم برد. حال در مورد همکاری آهنگساز و خواننده شاید بشود از این حرف ها زد. اما نمی دانم چرا در آن مطلب سکوت بسطامی را هم به گردن شجریان انداخته بودند؟ به عقیده من هدف قرار دادن هنرمندی چون استاد محمدرضا شجریان که در بلندای شهرت و مرکز توجه مردم قرار دارد، با اینگونه حرف ها و تحلیل ها بی احترامی به مردم و بی احترامی به عالم هنر نیز هست. و حتی اگر بگوییم که این حرف ها صحت داشته، چرا پس از مرگ مشکاتیان عنوان شده؟ نوشدارو پس از مرگ سهراب؟ اما اصلا نوشدارویی در کار نیست. پرویز مشکاتیان هنرمندی اندیشمند و آگاه به مسائل روز جامعه بود و هنر خود را متناسب با حرکات و رفتار اجتماعی زمان خود پیش می برد و در طول دوران هنری خویش در کنار پختگی و تعالی شخصیتی، آثار هنری اش متعالی تر می شد. در سال ۱۳۵۶او گروه عارف که یکی از مطرح ترین گروه های موسیقی ایران بوده را پایه گذاری کرد و به همراه یار دیرینه اش حسین علیزاده و دیگر نوازنده های این گروه، آثار ارزشمندی را تولید کردند. مشکاتیان در همان سال به همراه برخی از اعضای گروه عارف فعالیت خود را در رادیو، زیر نظر هوشنگ ابتهاج (سایه) آغاز کردند و همگی آن ها به همراه ابتهاج در ۱۷ شهرویور سال ۱۳۵۷ برای اعتراض به وضعیت سیاسی آن دوران از رادیو استعفا دادند. پس از آن موسسه چاووش با همکاری هنرمندان گروه عارف و شیدا تشکیل شد که حاصل آن دوازده آلبوم بود و مشکاتیان تا آخرین آلبوم ها به چاووش و عارف پایبند ماند و از همکاری آن همه هنرمند و نوازنده و خواننده سرشناس، آلبوم دوازدهم به دو نوازی سنتور مشکاتیان و تنبک ناصر فرهنگ فر رسید. دیگر آثار پرویز مشکاتیان در مجموعه چاووش عبارتند از: چاووش۴: تصنیف مرا عاشق با همکاری شهرام ناظری روی شعر مولانا، چاووش۴ چهارمضراب شورانگیز که نت این اثر در سال ۱۳۵۹ به صورت مستقل توسط موسسه چاووش منتشر شد، چاووش۴: قطعه نغمه (شور)، چاووش۶: سرود ایرانی با صدای محمد رضا شجریان و اجرای گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی، چاووش۷: سرود رزم مشترک با صدای محمدرضاشجریان در اصفهان با اجرای گروه عارف که در کتاب نغمه های استاد شجریان عنوان شده که شعر این اثر نیز متعلق به پرویز مشکاتیان بوده که با نام مستعار برزین آذرمهر منتشر شده است. چاووش۷: قطعه ۱۰ضربی چهارگاه (پیروزی) اجرای گروه عارف، چاووش۷ : اجرای قطعه درقفس استاد ابوالحسن صبا با تنظیم حسین علیزاده. از همکاری های پرویز مشکاتیان با استاد شجریان آلبوم های بر آستان جانان، بیداد، نوا، سر عشق، و قاصدک را می توان نام برد. که هرگز به آلبوم قاصدک اجازه ی انتشار داده نشد. همچنین دو آلبوم جان عشاق و گنبد مینا که نیمی از قسمت های هر کدام از این دو آلبوم ساخته پرویز مشکاتیان بوده که محمدرضا درویشی تنظیم زیبایی به همراه ارکستر سمفونیک به روی آن داشته است و قسمت های ساخته شده توسط این دو آهنگساز بزرگ بعدها در یک آلبوم مستقل توسط موسسه دل آواز منتشر شد. آلبوم دیگر استاد مشکاتیان و شجریان دود عود نام دارد که آن هم از سوی کامبیز روشن روان تنظیمی ارکسترال داشت. پرویز مشکاتیان در چند آلبوم نیز با ایرج بسطامی همکاری داشت که می توان از آن آثار به قطعه خزان و تصنیف وطن من اشاره کرد. او همچنین با خوانندگان دیگری کار کرد: استاد شهرام ناظری در آلبوم لاله بهار، علی رضا افتخاری در مقام صبر و همکاری با خوانندگان دیگری چون علی جهاندار و علی رستمیان. پرویز مشکاتیان آلبوم های مستقل و زیبای دیگری نیز به نام های لحظه دیدار، تمنا، پگاه و سرو آزاد منتشر کرد.
  5. استاد محمد حسین شهریار گزیده اشعار 1 در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم باور مکن که طعنهی طوفان روزگار جز در هوای زلف تو دارد مشوشم سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار این کار تست من همه جور تو میکشم 2 شمعی فروخت چهره که پروانهی تو بود عقلی درید پرده که دیوانهی تو بود خم فلک که چون مه و مهرش پیالههاست خود جرعه نوش گردش پیمانهی تو بود پیرخرد که منع جوانان کند ز می تابود خود سبو کش میخانهی تو بود خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر ته سفره خوار ریزش انبانهی تو بود تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل هر جا گذشت جلوهی جانانهی تو بود دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو مرغان باغ را به لب افسانهی تو بود هدهد گرفت رشتهی صحبت به دلکشی بازش سخن ز زلف تو و شانهی تو بود برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک کورا هوای دام تو و دانهی تو بود بیگانه شد بغیر تو هر آشنای راز هر چند آشنا همه بیگانهی تو بود همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار تا بانک صبح نالهی مستانهی تو بود 3 شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بیتو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست نو گل نازنین من تا تو نگاه میکنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست غفلت کائنات را جنبش سایهها همه سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست از غم خود بپرس کو با دل ما چه میکند این هم اگر چه شکوهی شحنه به شاه کردنست عهد تو (سایه) و (صبا) گو بشکن که راه من رو به حریم کعبهی "لطف آله" کردنست گاه به گاه پرسشی کن که زکوة زندگی پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست بوسهی تو به کام من کوه نورد تشنه را کوزهی آب زندگی توشه راه کردنست خود برسان به شهریار ایکه درین محیط غم بیتو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست
  6. irsalam

    ترتيل با صداي استاد سعد الغامدي

    ترتيل با صداي استاد "سعد الغامدي" جزء يك( 2.4 M ) جزء دو( 2.3 M ) جزء سه( 2.4 M ) جزء چهار( 2.3 M ) جزء پنج( 2.4 M ) جزء شش( 2.2 M ) جزء هفت( 2.4 M ) جزء هشت( 2.4 M ) جزء نه( 2.2 M ) جزء ده( 2.2 M ) جزء يازده( 2.5 M ) جزء دوازده( 2.4 M ) جزء سيزده( 2.4 M ) جزء چهارده( 2.3 M ) جزء پانزده( 2.4 M ) جزء شانزده( 2.3 M ) جزء هفده( 2.4 M ) جزء هجده( 2.6 M ) جزء نوزده( 2.3 M ) جزء بيست( 2.3 M ) جزء بيست و يك( 2.3 M ) جزء بيست و دو( 2.5 M ) جزء بيست و سه( 2.5 M ) جزء بيست و چهار( 2.3 M ) جزء بيست و پنج( 2.4 M ) جزء بيست و شش( 2.4 M ) جزء بيست و هفت( 2.5 M ) جزء بيست و هشت( 2.4 M ) جزء بيست و نه( 2.5 M ) جزء سي( 2.4 M )
  7. irsalam

    ترتيل با صداي استاد شحات محمد انور

    ترتيل با صداي استاد "شحات محمد انور" جزء يك( 2.7 M ) جزء دو( 2.8 M ) جزء سه( 2.7 M ) جزء چهار( 2.7 M ) جزء پنج( 2.7 M ) جزء شش( 2.6 M ) جزء هفت( 2.7 M ) جزء هشت( 2.8 M ) جزء نه( 2.6 M ) جزء ده( 2.8 M ) جزء يازده( 2.7 M ) جزء دوازده( 2.6 M ) جزء سيزده( 2.7 M ) جزء چهارده( 2.6 M ) جزء پانزده( 2.7 M ) جزء شانزده( 2.7 M ) جزء هفده( 2.7 M ) جزء هجده( 2.7 M ) جزء نوزده( 2.7 M ) جزء بيست( 2.7 M ) جزء بيست و يك( 2.6 M ) جزء بيست و دو( 2.8 M ) جزء بيست و سه( 2.8 M ) جزء بيست و چهار( 2.7 M ) جزء بيست و پنج( 2.7 M ) جزء بيست و شش( 2.7 M ) جزء بيست و هفت( 2.8 M ) جزء بيست و هشت( 2.7 M ) جزء بيست و نه( 2.6 M ) جزء سي( 2.7 M )
  8. ترتیل قرآن با صدای استاد محمود خلیل الحصری ( ترتیل خلیل الحصری ) اگر از مرورگر استفاده میکنید internet explorer روی فایل کلیک راست کرده و save target as را بزنید. اگر از مرورگرmozilla firefox استفاده میکنید روی فایل کلیک راست کرده و گزینه save link as...را بزنید. به تفکیک سوره : 1. سورة الفاتحة 2. سورة البقرة 3. سورة آل عمران 4. سورة النساء 5. سورة المائدة 6. سورة الأنعام 7. سورة الأعراف 8. سورة الأنفال 9. سورة التوبة 10. سورة یونس 11. سورة هود 12. سورة یوسف 13. سورة الرعد 14. سورة إبراهیم 15. سورة الحجر 16. سورة النحل 17. سورة الإسراء 18. سورة الكهف 19. سورة مریم 20. سورة طه 21. سورة الأنبیاء 22. سورة الحج 23. سورة المؤمنون 24. سورة النور 25. سورة الفرقان 26. سورة الشعراء 27. سورة النمل 28.سورة القصص 29. سورة العنكبوت 30. سورة الروم 31. سورة لقمان 32. سورة السجدة 33. سورة الأحزاب 34. سورة سبأ 35.سورة فاطر 36. سورة یس 37. سورة الصافات 38. سورة ص 39. سورة الزمر 40. سورة غافر 41. سورة فصلت 42. سورة الشورى 43. سورة الزخرف 44. سورة الدخان 45. سورة الجاثیة 46. سورة الأحقاف 47. سورة محمد 48. سورة الفتح 49. سورة الحجرات 50. سورة ق 51. سورة الذاریات 52. سورة الطور 53. سورة النجم 54. سورة القمر 55. سورة الرحمن 56. سورة الواقعة 57. سورة الحدید 58. سورة المجادلة 59. سورة الحشر 60.سورة الممتحنة 61. سورة الصف 62. سورة الجمعة 63. سورة المنافقون 64. سورة التغابن 65. سورة الطلاق 66. سورة التحریم 67. سورة الملك 68. سورة القلم 69. سورة الحاقة 70. سورة المعارج 71. سورة نوح 72.سورة الجن 73. سورة المزمل 74. سورة المدثر 75. سورة القیامة 76. سورة الإنسان 77. سورة المرسلات 78. سورة النبأ 79. سورة النازعات 80.سورة عبس 81. سورة التكویر 82. سورة الإنفطار 83.سورة المطففین 84. سورة الإنشقاق 85. سورة البروج 86. سورة الطارق 87. سورة الأعلى 88. سورة الغاشیة 89. سورة الفجر 90.سورة البلد 91. سورة الشمس 92. سورة اللیل 93.سورة الضحى 94. سورة الشرح 95. سورة التین 96. سورة العلق 97. سورة القدر 98. سورة البینة 99. سورة الزلزلة 100. سورة العادیات 101. سورة القارعة 102. سورة التكاثر 103. سورة العصر 104. سورة الهمزة 105. سورة الفیل 106. سورة قریش 107. سورة الماعون 108.سورة الكوثر 109.سورة الكافرون 110. سورة النصر 111.سورة المسد 112. سورة الإخلاص 113.سورة الفلق 114.سورة الناس
  9. irsalam

    غزلیات استاد شهریار

    غزلیات استاد شهریار آشیان عنقا زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا /باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی/ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس/ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند/در رشته ی پیوند ما چنگی زن و بالا بیا مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی/بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست/گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن/پروانه گو در محفل این شمع بیپروا بیا کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون/اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان/چون قاف دامن باز چین، زیر پر عنقا بیا اشک ندامت گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید/از در آشتیم آن مه بی مهر درآید آمد از تاب و تبم جان به لب ای کاش که جانان/با دم عیسویم ایندم آخر به سر آید خوابم آشفت و چنان بود که با شاهد مهتاب / به تماشای من از روزنهی کلبه درآید دلکش آن چهره، که چون لاله بر افروخته از شرم/بار دیگر به سراغ من خونین جگر آید سرو من گل بنوازد دل پروانه و بلبل /گر تو هم یادت ازین قمری بی مال و پرآید شمع لرزان شبانگاهم و جانم به سر دست /تا نسیم سحرم بال و پرافشان ببرآید رود از دیده چو با یادمنش اشک ندامت/لاله از خاکم و از کالبدم ناله برآید شهریارا گله از گیسوی یار اینهمه بگذار/کاخر آن قصه به پایان رسد این غصه سرآید اشک شوق دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت/ جان مژده دادهام که چوجان در برارمت تا شویمت از آن گل عارض غبار راه /ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت عمری دلم به سینه فشردی در انتظار/تا درکشم به سینه و در بر فشارمت این سان که دارمت چو لیمان نهان ز خلق / ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت داغ فراق بین که طربنامهی وصال/ای لاله رخ به خون جگر مینگارمت چند است نرخ بوسه به شهر شما که من/عمری است کز دو دیده گهر میشمارمت دستی که در فراق تو میکوفتم به سر/باور نداشتم که به گردن درآرمت ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی /باری چو میروی به خدا میسپارمت روزی که رفتی از بر بالین شهریار/ گفتم که نالهای کنم و بر سر آرمت ارباب زمستان زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را/ولیکن پوست خواهد کند ما یکلاقبایان را ره ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد/زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید /که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را به کاخ ظلم باران هم که آید ه سر فرود آرد /ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را طبیب بیمروت کی به بالین فقیر آید/ که کس در بند درمان نیست درد بیدوایان را به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر/که حاجت بردن ای آزاده مرد این بیصفایان را به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود /کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم /چو بازی ختم شد، بیگانه دیدیم آشنایان را به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید/خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس/که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را اخگر نهفته ای دل به ساز عرش اگر گوش میکنی/از ساکنان فرش فراموش میکنی گر نای زهره بشنوی ای دل بگوش هوش/آفاق را به زمزمه مدهوش میکنی چون زلف سایه پنجه درافکن به ماهتاب/گر خواب خود مشوش و مغشوش میکنی عشق مجاز غنچهی عشق حقیقت است/گل گوشکفته باش، اگر بوش میکنی از من خدای را غزل عاشقی مخواه/کز پیریم چو طفل قلمدوش میکنی زین اخگر نهفته دمیدن خدای را /بس اخگر شکفته که خاموش میکنی من شاه کشور ادب و شرم و عفتم/با من کدام دست در آغوش میکنی پیرانه سرمشاهدهی خط شاهدان /نیش ندامتی است که خود نوش میکنی من خود خطا به توبه بپوشم تو هم بیا /گر توبه با خدای خطا پوش میکنی گو جام باده جوش محبت چرا زند/ ترکانه یاد خون سیاووش میکنی دنیا خود از دریچهی عبرت عزیز ماست /زین خاک و شیشه آینهی هوش میکنی با شعر سایه چند چو خمیازههای صبح /ما را خمار خمر شب دوش میکنی تهران بی صبا ثمرش چیست شهریار/نیما نرفته گر سفر یوش میکنی
  10. استاد شجریان رییس شورای عالی خانه موسیقی شد [align=justify]محمدرضا شجریان استاد آواز ایران به ریاست شوای عالی خانهی موسیقی برگزیده شد و حسین علیزاده نیز بهعنوان دبیر و سخنگوی این شورا برگزیده شد. به گزارش مجلهی موسیقی ملودی نخستین جلسه شورای عالی خانه موسیقی پس از انتخابات این شورا با حضور مصطفی کمال پورتراب، همایون خرم، داود گنجه ای، محمدرضا شجریان، فرهاد فخرالدینی، حسین علیزاده و هوشنگ کامکار از اعضای شورای عالی، هوشنگ ظریف (مشاور شورا) بعد از ظهر دیروز در ساختمان فاطمی تشکیل شد. در اولین جلسه شورای عالی خانه موسیقی، محمدرضا شجریان به عنوان رئیس ، مصطفی کمال پورتراب نایب رئیس و حسین علیزاده به عنوان دبیر و سخنگوی شورای عالی انتخاب شدند. سایت خانه موسیقی گزارش داد: نخستین جلسه شورای عالی خانه موسیقی پس از انتخابات این شورا با حضور مصطفی کمال پورتراب، همایون خرم، داود گنجه ای، محمدرضا شجریان، فرهاد فخرالدینی، حسین علیزاده و هوشنگ کامکار از اعضای شورای عالی، هوشنگ ظریف (مشاور شورا) بعد از ظهر دیروز در ساختمان فاطمی تشکیل شد. در این جلسه محمدرضا شجریان و مصطفی کمال پورتراب بار دیگر به عنوان رئیس و نایب رئیس و حسین علیزاده به عنوان دبیر و سخنگوی شورای عالی برگزیده شدند. در جلسه روز گذشته، شورای عالی خانه موسیقی درباره مسائل مختلف از جمله موضوع یادمان پایور، ارکستر موسیقی ملی و… بحث و تبادل نظر کردند و مقرر شد اعضای شورا ضمن نظارت بر فعالیتهای و سیاستگذاری های خانه ، مشکلات کلان و عمده موسیقی کشور را رصد و در باره آنها موضع گیری نمایند. لازم به یادآوری است جلسه بعدی شورای عالی پس از تعطیلات تابستانی خانه، در نیمه اول شهریور ماه برگزار خواهد شد. [/align]
  11. حسام الدین سراج سید حسام الدین سراج در سال 1337 در شهر اصفهان در خانواده ای صاحب ذوق دیده به جهان گشود. بزرگترین مشوق وی در تحصیل علم و هنر مرحوم پدرش بود . ایشان بر علوم قدیمه و ادبیات احاطه داشت و از صدای خوش آهنگی برخوردار بود و با اساتید ادب و هنر نظیر استادجلال الدین همائی , استاد تاج اصفهانی , استاد حسن کسائی و ..... حشر و نشر داشت , به همین جهت فضائی مستعد برای تربیت فرزندانش فراهم آورده بود. در چنین محیطی جوانه های عشق و علاقه به شعر و موسیقی در جان و دل وی شکوفا شد . سراج موسیقی را با آموختن تنبک از سیزده سالگی آغاز کرده , سپس سنتور را در اصفهان نزد استاد ساغری آموخته و برای تکمیل آن از اساتیدی چون فرامرز پایور , رضا شفیعیان و پشنگ کامکار بهره جسته است . در زمینه آواز از محضر مرحوم استاد محمود کریمی و استادمحمدرضا شجریان استفاده کرده است . در حال حاضر هم به اغتنام فرصت از محضر ایشان اساتید موسیقی و تحقیق در شیوه قدما بهره می برد. شاگردی و تعلم را بالاترین توفیق زندگی خود می داند و به همین لحاظ به موازات آموزش موسیقی تحصلات خود را در رشته معماری و شهر سازی در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داده و موفق به اخذ فوق لیسانس معماری شده است . در برخی از آثار که باصدای او شنیده ایم مانند (باغ ارغوان , شرح فراق , بی نشان , آئینه رو , نرگس مست , ماه نو و ..... ) آهنگسازی را نیز به عهده داشته است .تحقیقاتی در باب زیبائی شناسی هنر و معماری و تطبیقث وجوه اشتراک هنرها دارد که بصورت رساله نهائی دانشگاهی ارائه شده و بعضا" به صورت مقاله در مجلات فرهنگی , هنری به چاپ رسیده است . منبع مطالب : وبسایت رسمی سید حسام الدین سراج - آلبوم ها و کنسرت های سراج دانلودآهنگهای حسام الدین سراج : دانلود آلبوم بوی بهشت (۲ از ۶ آهنگ) : ۱- سرو خرامان ۳- نغمه مهر ۵- حافظ خلوت نشین ۷- میخانه ۲- شور مستی ۴- بوی بهشت ۶- جامه دران دانلود آلبوم عشق و مستی (۱ از ۷ آهنگ) : ۱- یار خراباتی ۲- سلسله مو ۳- تار ۴- تیغ دلدار ۵- زلف دوتا ۶- ساز و آواز نوا ۷-عشق و مستی
  12. معرفی و زندگینامه استاد ایرج بسطامی ایرج بسطامی (۱۳۳۶ -۱۳۸۲) ، خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی است. وی در سال ۱۳۳۶ در شهرستان بم متولد شد و طی حادثهزمینلرزه بمدر تاریخ ۵ دی ۱۳۸۲ در خانه پدری خود در همین شهر درگذشت. از وی فرزندي بر جای نمانده است. ایرج بسطامی دوره مقدماتی آواز را نزد عموی خود، یدالله بسطامی گذراند و پس از اخذ دیپلم، به تهران آمد و دوره عالی آواز را نزد استاد محمدرضا شجریان پیگیری کرد که پس از ۷ سال (در سال ۱۳۷۸)، کلاس را رها کرد و به فراگیری مبانی موسیقی نزد پرویز مشکاتیان پرداخت. بسطامی در ارائه تحریرهای موسیقی دارای مهارت زیادی بود و در این زمینه از نوادر موسیقی سنتی محسوب میشد. منبع مطالب : ویکی پدیا کنسرت های بسطامی: کنسرت با گروه عارف در ایران و اروپا (افشاری مرکب) ، آهنگساز: پرویز مشکاتیان کنسرت با گروه عارف در اروپا و شرکت در فستیوال جهانی موسیقی روح زمین(مژده بهار)، آهنگساز: پرویز مشکاتیان کنسرت راست پنجگاه، آهنگساز و سرپرست گروه: پرویز مشکاتیان کنسرت باگروه دستان در دستگاه سه گاه و همایون (بوی نوروز)، ۱۳۷۱ آهنگساز و سرپرست گروه: حمید متبسم کنسرت با گروه وزیری در دستگاه راست پنجگاه و آواز ابوعطا(فسانه)، آهنگساز و سرپرست گروه: کیوان ساکت بی کاروان کولی «آخرین کنسرت زنده یاد ایرج بسطامی به همراهی گروه وزیری در مایه شور، شوشتری و آواز دشتی»، آهنگساز و سرپرست گروه: کیوان ساکت. آلبوم ها:افشاری مرکب «کنسرت گروه عارف در ایران و اروپا»، آهنگساز: پرویز مشکاتیان مژده بهار «کنسرت گروه عارف در اروپا و شرکت در فستیوال جهانی موسیقی روح زمین»، آهنگساز: پرویز مشکاتیان افق مهر «کنگره بین المللی بزرگداشت خواجوی کرمانی»، آهنگساز: پرویز مشکاتیان وطن من گروه عارف، آهنگساز و سرپرست گروه: پرویز مشکاتیان کنسرت راست پنجگاه ۱ و ۲ ، آهنگساز و سرپرست گروه: پرویز مشکاتیان مرکب خوانی مقام صبر، آهنگساز و سرپرست گروه: پرویز مشکاتیان بوی نوروز «کنسرت گروه دستان در دستگاه سه گاه و همایون»، آهنگساز و سرپرست گروه: حمید متبسم موسم گل «اجرای تصانیفی از عارف و شیدا توسط ارکستر سمفونیک تهران»، رهبری و تنظیم: محمدرضا درویشی فسانه «کنسرت گروه وزیری در دستگاه راست پنجگاه و آواز ابوعطا»، آهنگساز و سرپرست گروه: کیوان ساکت تحریر خیال «در دستگاه شور و همایون»، آهنگساز: حسین پرنیا رقص آشفته «در آواز ابوعطا، دستگاه شور، دستگاه چهارگاه و همایون»، آهنگساز: حسین پرنیا ظهور «در دستگاه شور، آواز دشتی و دستگاه چهارگاه»، آهنگساز: اصغر محمدی سکوت «اجرای تصانیفی از زنده یاد محمد میرنقیبی در دستگاه شور، آواز دشتی، بیات ترک و دستگاه سه گاه»، به همراهی تار جلیل شهناز، تنظیم کوروش متین، گروه نیستان خزان آرزو «بداهه خوانی به همراه تار و سه تار حسین مجیدیان و اجرای تصانیفی از ساختههای همایون خرم و پرویز یاحقی در آواز دشتی و بیات اصفهان» دانلود آهنگها و آوازهای ایرج بسطامی : دانلود آلبوم رقص آشفته (گل پونه ها) ۲ آهنگ از ۱۰ آهنگ ۱- همه دردم ۳- گل پونه ها ۲- قطعه رقص آشفته ۴-حریر مهتاب
  13. علیرضا افتخاری علیرضا افتخاری در سال فروردین ۱۳۳۷ در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. استاد نخست ایشان ؛ استاد طباطبایی نوازندهٔ روشندل ویولونبودند که به پیشرفت افتخاری کمکهای شایانی نمودند.به طوری که صفحاتی از افتخاری در نوجوانی توسط شرکت رویال در استودیو طنین ضبط شد. اما وقتی در ۱۴ سالگی نزد استاد تاج اصفهانی ؛ افتخار شاگردی نصیبشان شد , استاد ایشان را از خواندن و ضبط صفحه بر حذر داشتند و یادگیری کامل ردیفها را از وی خواستند.افتخاری با پشتکار و علاقه خاصی فرمودههای استاد را آویزهٔ گوش خود میکرد و سعی میکرد که بیشترین بهره را از وجودشان ببرد. - زندگینامه کامل علیرضا افتخاری - آثار و آلبوم های علیرضا افتخاری افتخاری در سالهای گذشته در شهرهای اصفهان و تهران به تدریس آواز نیز مشغول بودهاست. ولی در حال حاضر به خاطر مشکلات کاری زیاد در صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد کلاسهای آموزشی وی برگزار نمیشود. منبع مطالب : ویکی پدیا دانلود آهنگهای علیرضا افتخاری : - رفیق مهربان / دشتی - آتش دل - ترانه بهاری (افتخاری) دانلود آلبوم یاد استاد ۱- یادگار کودکی ۳- آشفته حالی ۵- تنها منشین ۷- می گذرم ۲- آتش کاروان ۴- سفر کرده ۶- بازگشته ۸- کو یاری دانلود آلبوم هنگامه (۳ آهنگ از ۱۲ آهنگ) ۱- آرزو ۲- دل شیدا ۳- شباهنگ منبع : http://www.avazasil.com
  14. متن كامل كتاب ده گفتار استاد قرائتي فهرست مطالب مقدمه قرآن و امام حسين عليه السلام انگيزه ، اخلاص ، نشاط و آگاهى در كربلا حركت امام حسين بر اساس قرآن اهداف امام حسين عليه السلام و قرآن امر به معروف و امام حسين عليه السلام جلوه هاى قرآن در كربلا عزّت و ذلّت در كربلا نماز و امام حسين عليه السلام قرآن و ياد شهدا زيارت عاشورا در سايه قرآن منابع
  15. در ادامه مرور و مطالعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، با تأکید بر نیازها و مقتضیات جامعه جوان کشورمان و در فصل فعالیت مدارس و مراکز آموزشی، یکی دیگر از آثار ارزشمند و ماندگار آن متفکر و کارشناس برجسته اسلامی را با هم مورد تأمل و تدبر قرار می دهیم. باشد که همه متولیان و تصمیم گیران امر تعلیم و تربیت دینی با الهام از آموزه های آن معلم فرزانه، زمینه های رشد و شکوفایی نسل تو و طراحی و ترسیم فرآیند نظام آموزشی و پرورشی کشورمان را فراهم سازند. کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» محصول تلاش علمی و آموزشی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری طی سالهای 51 تا 52 (در جمع دبیران و تعلیمات دینی) و نیز انجمن های اسلامی پزشکان می باشد، که ذیلاً با عنایت به لزوم آشنایی نسل جوان و مدیران و برنامه ریزان تعلیم و تربیت با آثار ماندگار آن استاد فرهیخته تنظیم و تدوین می گردد. اصل در نظام آموزشی، عقل است یا علم؟ «ما دو مسأله داریم، یکی مسأله پرورش عقل، و دیگر مسأله علم، مسأله علم همان آموزش دادن است. «تعلیم» عبارت است از یاد دادن، از نظر تعلیم، متعلّم فقط فراگیر است و مغز او به منزله ی انباری است که یک سلسله معلومات در آن ریخته می شود. ولی در آموزش، کافی نیست که هدف این باشد. امروز هم این را نقص می شمارند که هدف آموزگار فقط این باشد که یک سلسله معلومات، اطلاعات و فرمول در مغز متعلّم بریزد، آنجا انبار بکند و ذهن او بشود مثل حوضی که مقداری آب در آن جمع شده است. هدف معلم باید بالاتر باشد و آن اینست که نیروی فکری متعلّم را پرورش و استقلال بدهد و قوه ابتکار او را زنده کند، یعنی کار معلم در واقع آتشگیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا این تنور را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است، شما آتشگیره از خارج می آورید، آنقدر زیر این چوب ها و هیزم ها آتش می دهید تا خود اینها کم کم مشتعل شود و تنور با هیزم خودش مشتعل گردد. چنین به نظر می رسد که آنجا که راجع به عقل و تعقّل (در مقابل علم و تعلّم) بحث می شود نظر به همان حالت رشد عقلانی و استقلال فکری است که انسان قوه استنباط داشته باشد.» (تعلیم و تربیت در اسلام، ص 19-17)علم مطبوع، علمی است که «از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می گیرد. علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوه ی ابتکار شخص است.» زنبور عسل، شهد گل را می گیرد و عسل تولید می کند. این مثال خوبی در مورد علم مطبوع پرورش عقل، با کدام روش آموزشی؟ با توجه به تعبیر و تأکیدی که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) دارند، علم در یک تقسیم بندی کلان به علم مسموع و علم مطبوع تقسیم می شوند. علم مسموع، علمی است که از دیگری فراگرفته می شود. از خارج گرفته شده. علم شنیده شده و انبار شده در ذهن است، بدون اینکه قوه ی ابتکار شخص در آن دخیل باشید. شخص مثل ضبط صوت عمل می کند حفظ می کند. بایگانی می کند. مثل بانک اطلاعات. اما علم مطبوع، علمی است که «از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می گیرد. علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوه ی ابتکار شخص است» (همان، ص19) زنبور عسل، شهد گل را می گیرد و عسل تولید می کند. این مثال خوبی در مورد علم مطبوع. اینکه شهد را بگیری و همان را تحویل بدهی، کار ضبط صورت و سیم رابط را انجام می دهی، هنر و ابتکار چندانی به کار نگرفته ای. امیرمؤمنان در ادامه بحث علم مطبوع و علم مسموع می فرماید: «علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد. و واقعاً هم همین جوری است. این را در تجربه ها هم درک کرده اید؛ افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند، منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشته اند، تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پروش بدهد» (همان – ص 19) عالِم صددرصد عوام محصول نظام آموزشی و تربیتی معیوب، در نهایت عالمانی جاهل است. عالمانی که ابتکار ندارند. «من دیده ام افرادی را که بر ضد آنچه که اینجا [در سیستم آموزشی معیوب] یاد گرفته اند. آنجا قضاوت می کنند و لهذا شما می بینید که یک عالم، مغزش جاهل است. عالم است ولی مغزش جاهل است. عالم است، یعنی خیلی چیزها را یاد گرفته، خیلی اطلاعات دارد ولی آنجا که شما مسأله ای خارج از حدود معلوماتش طرح می کنید می بینید که با یک عوام صددرصد عوام طرف هستید. آنجا که می رسد، یک عوام مطلق از آب در می آید.» (همان – ص 20)امیرمؤمنان در ادامه بحث علم مطبوع و علم مسموع می فرماید: «علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد. و واقعاً هم همین جوری است. این را در تجربه ها هم درک کرده اید؛ افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند، منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشته اند، تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پروش بدهد.» فکر خیلی از سواد بهتر است این داستان معروف است می گویند: «یک وقت یک خارجی آمده بود کرج، با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته ای به او داد، هر سئوالی که می کرد خیلی عالی جواب می داد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا می دانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر می کنیم». این خیلی حرف پر معنایی است: آنکه سواد دارد معلوماتش را می گوید ولی من فکر می کنم و فکر خیلی از سواد بهتر است.» بنابراین کار آموزگار و معلم در نظام آموزشی هدفمند، صرف انباشت اطلاعات و معلومات در مغز دانش آموز و دانشجو نیست. معلومات، بدون تجزیه و تحلیل و بدون اندیشه و فکر باعث رکود ذهن می شود. رشد شخصیت فکری و عقلانی و تقویت قوه ی تجزیه و تحلیل نباید فرع بر انتقال معلومات و تعلیم باشد. آنان که زیاد استاد و کلاس می بینند و مغز خود را انبار محفوظات می کند دیگر مجال فکر و ابتکار و اجتهاد ندارند. یک مثال روشن «مغز انسان، درست حالت معده ی انسان را دارد. معده ی انسان باید غذا را از بیرون به اندازه بگیرد و با ترشحاتی که خودش روی غذا می ریزد آن را به اصطلاح بسازد. باید معده اینقدر آزادی و جای خالی داشته باشد که به آسانی بتواند غذا را زیرورو کند، اسیدها و شیره هایی را که باید ترشح نماید و بسازد. ولی معده ای که مرتب بر آن غذا تحمیل می کنند و تا آنجا که جا دارد به آن غذا می دهند، دیگر فراغت، فرصت و امکان برایش پیدا نمی شود که این غذا را درست حرکت بدهد بسازد. آنوقت می بینید اعمال گوارشی اختلال پیدا می کند و عمل جذب هم در روده ها درست انجام نمی گیرد. مغز انسان هم قطعاً همین جور است. در تعلیم و تربیت باید مجال فکر کردن به دانش آموز [و دانشجو و طلبه] داده بشود و او به فکر کردن ترغیب گردد.» (همان – ص 23) یک مصداق بارز «شیخ انصاری که یکی از مبتکرترین فقهای صد و پنجاه سال اخیر است، از تمام علمای فعلی کمتر استاد دیده یعنی دوره ی استاد دیدنش بسیار کم بوده است. طلبه ای بود که رفت نجف، مختصری استادهای نجف را دید. بعد خودش راه افتاد دنبال استادهای متنوع. رفت مشهد، مدتی در مشهد ماند. به تهران آمد، تهران هم خیلی نماند به اصفهان رفت. به کاشان رفت... همه دوره ی معلم دیدن او اگر حساب کنید، به ده سال نمی رسد. در صورتی که دیگران بیست سال و سی سال معلم دیده اند.»(همان – ص 23)شما می بینید که یک عالم، مغزش جاهل است. عالم است ولی مغزش جاهل است. عالم است، یعنی خیلی چیزها را یاد گرفته، خیلی اطلاعات دارد ولی آنجا که شما مسأله ای خارج از حدود معلوماتش طرح می کنید می بینید که با یک عوام صددرصد عوام طرف هستید. آنجا که می رسد، یک عوام مطلق از آب در می آید.» هدف باید رشد فکری باشد به هر حال «جای تردید نیست» که در آموزش و پرورش، هدف باید رشد فکری دادن به متعلّم و به جامعه باشد. تعلیم دهنده و مربی هر که هست؛ معلم است. استاد است، خطیب است، واعظ است، باید کوشش کند که به شخص، رشد فکری، یعنی قوه تجربه و تحلیل بدهد. نه اینکه تمام همّش این باشد که هی بیاموزید، هی فرا گیرید، هی حفظ کنید.»(همان – ص 24) باید مسیری را طی کرد که «خود فرد استنباط بکند، اجتهاد بکند، رد فرع بر اصل بکند.»(همان، ص 24) مجتهد بودن یعنی چه؟ «مرحوم آقا حجت یک وقت حرف خیلی خوبی در باب اجتهاد زد. گفت: اجتهاد واقعی این است که وقتی یک مسأله جدید که انسان هیچ سابقه ی ذهنی ندارد و در هیچ کتابی طرح نشده به او عرضه شده فوراً بتواند اصول را به طور صحیح تطبیق کند و استنتاج نماید، والاّ انسان مسائل را از «جواهر» یاد گرفته باشد، مقدمه و نتیجه (صغری و کبری و نتیجه) همه را گفته اند، او فقط یاد می گیرد [و می گوید] من فهمیدم صاحب «جواهر» چنین می گوید، بله، من هم نظر او را انتخاب کردم. این اجتهاد نیست، همین کاری که اکثر می کنند. اجتهاد، ابتکار است و اینکه انسان خودش ردّ فرع بر اصل بکند. مجتهد واقعی در هر علمی همین طور است. همیشه مجتهدها عده ای از مقلدها هستند. مقلدهایی در سطح بالاتر، شما می بینید در هر چند قرن یک نفر پیدا می شود که اصولی را تغییر می دهد، اصول دیگری به جای آن می آورد و قواعد تازه ای [ابداع می کند]، بعد همه مجتهدها از او پیروی می کنند. مجتهد اصلی همان یکی است. بقیه مقلّدهایی به صورت مجتهد هستند که از این مقلدهای معمولی کمی بالاترند. مجتهد واقعی در هر علمی همین جور است.»(همان، ص 29) در ادبیات، در فلسفه و منطق، در فقه و اصول، در فیزیک و ریاضیات این جور است.» شما می بینید در فیزیک یک نفر می آید یک مکتب فیزیکی می آورد، بعد تمام علمای نیز یک تابع او هستند. این را که مکتب جدیدی می آورد و... که افکار را تابع فکر خودش می کند باید گفت مجتهد واقعی». (همان، ص 25) آنکه سواد دارد معلوماتش را می گوید ولی من فکر می کنم و فکر خیلی از سواد بهتر است.» بنابراین کار آموزگار و معلم در نظام آموزشی هدفمند، صرف انباشت اطلاعات و معلومات در مغز دانش آموز و دانشجو نیست. معلومات، بدون تجزیه و تحلیل و بدون اندیشه و فکر باعث رکود ذهن می شود. رشد شخصیت فکری و عقلانی و تقویت قوه ی تجزیه و تحلیل نباید فرع بر انتقال معلومات و تعلیم باشد. آنان که زیاد استاد و کلاس می بینند و مغز خود را انبار محفوظات می کند دیگر مجال فکر و ابتکار و اجتهاد ندارند مایه اصلی رشد فکری چیست؟ نباید فراموش کرد به رغم آنچه در خصوص اهمیت و ضرورت تفکر و اجتهاد و ابتکار گفته شده مایه اصلی، تعلیم و تعلم است. تفکر بدون تعلیم و تعلم امکان پذیر نیست. در اسلام هم تفکر عبادت است هم تعلّم. امّا «آنچه در باب تفکر داریم بیشتر است از آنچه در باب تعلم داریم.»(همان، ص 25) آیات و روایات فراوانی داریم که ما را به این مهم رهنمون می سازند علاقمندان را به مرور آنها ارجاع می دهیم. در اینجا نمونه ای از آیات فهرست می شود: سوره علق آیات 1 تا 5/ سوره زمر آیه 9/ سوره جمعه آیه 2/ سوره ص آیه 28. فراگیری کدام علم واجب است؟ در سطور مذکور گفته شد برای رشد فکری و توسعه ابتکار و اجتهاد در فرآیند آموزش و پرورش، باید علم آموزی را به عنوان مقدمه تلقی کرد. و تعلّم و تعلیم را به عنوان مایه اصلی تفکر و تدبر داشت. حال سئوال این است که کدام علم الویت درجه یک دارد؟ کدام علم واجب است؟ اینکه گفته شد "طلبُ العلم فریضةٌ عَلی کلِّ مُسلمِ"، منظور کدام علم است در این باب لازم است گفته شود: «علم یا خودش هدف است و یا مقدمه است برای هدفی. هر جا هم که خودش هدف نیست، اگر هدفی از هدفهای اسلامی متوقف به آن باشد، از باب مقدمه واجب، واجب می شود. ... مثلاً ما باید نماز بخوانیم. ولی اینکه انسان بخواهد درست نماز بخواند، بدون اینکه مسائل نماز را بداند امکان ندارد. پس برای اینکه انسان برای خواندن نماز آماده شود، یعنی بتواند نماز را صحیح بخواند واجب است مسائل نماز را یاد بگیرد اختصاص به نماز و روزه و اینگونه تکالیف ندارد. هر وظیفه ای از وظایف اسلامی که نیازمند به علم باشد، همان علم برایش واجب می شود.»(همان، ص 31) برای تزکیه ی نفس، آموختن مسائل روانی و اخلاقی و برای عمل کردن به دستورات قرانی، آموختن خود قرآن و تفسیر آن واجب است. برای مقابله با دشمنان اسلام و سرزمین اسلامی راههای نظامی علمی امنیتی را باید آموخت. اسلام نگفته دین را بیاموزید. گفته دین را عمل کنید. ولی وقتی می خواهیم دین را عمل کنیم بدون آموختنش ممکن نیست. پس باید این را بیاموزیم تا عمل کنیم. (همان، ص 34)
  16. استاد شجریان: موسیقی به صداهای تازه نیازمند است اولین نمایشگاه سنتورها و سازهای ابداعی استاد محمدرضا شجریان با ۱۴ ساز ابداعی و ۱۰ سنتور در اندازه های مختلف ۱۹ تا ۲۳ اردیبهشت ماه جاری در تالار بهار خانه هنرمندان ایران برگزار می شود. در این نمایشگاه سازهای شهرآشوب – صراحی – ساغر – کرشمه – سبو – تندر که در کنسرت های استاد شجریان با گروه شهناز در ایران، ترکیه، دبی و…همنوازی کردند ،به نمایش در میآید و همچنین دو ساز جدید «باربد» و «ارغنون» برای اولین بار رونمایی می شوند.استاد محمدرضا شجریان در گفت و گو با روابط عمومی شرکت دل آواز انگیزه ساخت سازهای ابداعی را نیاز موسیقی ایرانی به صداهای تازه خواند و گفت: «در طول ۵۰ سالی که کار حرفهای می کنم و به طور تخصصی با صدا ارتباط دارم، نیاز به صداهای جدید را احساس می کردم وهمیشه کمبود این صداها مرا آزار می داد. در این سال ها جز چند نفر هیج کس از ساز سازها تلاش نکرد تا این کمبودها را برطرف کند و به این نیازها پاسخ دهد و سازی بسازد که در کنار سازهای سنتی به زیبایی موسیقی بیفزاید.» شجریان در ادامه گفت: «در سازبندی موسیقی سنتی ایرانی به این فکر می کردم که چرا کسی برای ارائه سازهای جدید در موسیقی ایرانی دغدغه ای ندارد. اگر هم دراین مدت، سازی ساخته می شد یا از آن استفبال نمی شد، یا ساز غیر استاندار بود به همین دلیل این سازها در دست نوازنده ها قرار نمی گرفت و یا اگر هم به دست نوازندها می رسید، با آنها ارتباط برقرارنمیکرد، بنابراین سازها هرگز به میان مردم نرفت.» شجریان با اعتقاد بر اینکه بیش از سازسازها به نیاز سازهای مکمل در گروه نوازی واقف است و گفت: «هر کدام از سازندگان سازها فقط درباره سازی که خودشان ساختهاند، تخصص دارند، اما من به خاطر اینکه تمام عمرم در استودیوها و صحنهها گذشته است، به ضرورت صداهای جدید در لابه لای سازهایی که از قدیم داریم و وجود سازهای مکمل در گروه نوازی واقف هستم.» شجریان درباره نتیجه حضور این سازهای جدید درموسیقی سنتی ایرانی گفت:« این اقدام برای آیندگان موسیقی کشور است تا از این مسیر صدای جدیدی در موسیقی ایرانی ایجاد شود و ارکستر ایرانی از نظر ساز و صدا غنی تر شود.» استاد آواز ایران با تاکید بر توجه به نیاز و طراحی اصولی و علمی در ساخت ساز گفت: «افراد زیادی سازهای جدیدی می سازند، اما مهم ترین نکته این است که کار اصولی باشد و براساس نیازموسیقی و علم، طراحی و ساخته شود.» اولین نمایشگاه سنتورها و سازهای ابداعی استاد محمدرضا شجریان، توسط شرکت فرهنگی و هنری دل آواز از از ۱۹تا ۲۳ اردیبهشت ماه سال جاری در خانه هنرمندان ایران برگزار می شود. علاقمندان میتوانند برای بازدید از این نمایشگاه صبحها از ساعت ۱۰ تا ۱۳ و بعد از ظهر ها از ساعت ۱۴ تا ۲۰ جهت بازدید به تالار بهار در خانه هنرمندان واقع در خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی (فرصت)مراجعه کنند.
  17. 228 تلاوت از استاد ابوالعینین شعیشع aayat siam sheashe.mp3 Ahzab(1-17).mp3 Ahzab(21-31).mp3 Ali Imran(128-141).mp3 Ali Imran(130-144)-1957-studyo.mp3 Ali Imran(142-151).mp3 Ali Imran(181-191).mp3 Ali Imran(189-200)-Alak.mp3 Ali Imran(33-47)-1959-Mescidi Huseyin.mp3 Ali Imran(33-47)-Rahman(1-29).mp3 Ali Imran(33-50).mp3 Ankebut(16-26)_Studyo.mp3 Ankebut(46-69).mp3 Ankebut(5-16)_Studyo.mp3 Araf(156-161).mp3 Araf(26-34)-Londra Radyosu.mp3 Athan sheashea.mp3 Aخ ابو العينين شعيشع حفظه الله.mp3 Bakara(153-173).mp3 Bakara(158-174).mp3 Bakara(177-184).mp3 Bakara(183-187).mp3 Bakara(183-193)-Suriye Radyosu.mp3 Bakara(183-195)-Bagdad.mp3 Bakara(183-195)-Kuveyt.mp3 Bakara(276-282).mp3 Bakara(282-286)-Ali Imran(1-3).mp3 Bakara(34-46) Studyo.mp3 Bakara(47-58).mp3 Bakara(60-77).mp3 baqara 3 baqdad sheashe.mp3 Duha.mp3 Enam(1-12).mp3 Enam(12-24).mp3 Enam(127-144).mp3 Enam(155-164).mp3 Enam(164-165)-Araf(1-13).mp3 Enbiya(29-56).mp3 Enfal(7-15)-with King Faisal-1969.mp3 fateh alaq sheashe.mp3 fateh qsar sheashe.mp3 Fetih(1-5)_Studyo.mp3 Fetih(27-29)-Hakka(1-24)-Kadir_Studyo.mp3 Fetih(27-29)-Rahman(1-24)-Kureysh-Iran.mp3 Fussilet(51-54)-Shura(1-9).mp3 Hac(14-17).mp3 Hac(52-62).mp3 Hac(63-74).mp3 Hac(74-78]-Rahman(1-21)-Iran.mp3 hajer nahel 1954 sheashe.mp3 haqqa sheashe.mp3 Hicr(89-99)-Nahl(1-18]-Alak.mp3 Hud(108-123).mp3 Hud(32-43).mp3 Hud(36-49).mp3 Hud(41-49).mp3 ibrahim 1951sheashe.mp3 ibrahim iraq 1952 sheashe.mp3 ibrahim sheashe.mp3 ibrahim shueshe5.mp3 ibrahim teen aqsa mariem iraq 1952 sheashe.mp3 Ibrahim(1-14)-Tin-Mescidi Aksa.mp3 Ibrahim(1-8]_Studyo.mp3 Ibrahim(23-39).mp3 Ibrahim(23-41)-Shems-Alak-Seyyide Zeyneb-50ler.mp3 Ibrahim(23-41)-Suriye Radyosu.mp3 Ibrahim(23-48).mp3 Ibrahim(31-41)-Kadir-Mescidi Aksa-60lar.mp3 Ibrahim(39-41).mp3 inbia sheashe.mp3 isra 3 sheashe.mp3 Isra(1-14)-Dimyat-1959.mp3 Isra(1-19)-1950.mp3 Isra(1-19)-Suriye Radyosu.mp3 Isra(1-19).mp3 Isra(1-25)-Mescidi Huseyin-1955.mp3 Isra(23-27).mp3 Isra(23-38]-Shems-Kuveyt.mp3 Isra(54-64).mp3 Isra(65-78).mp3 israa iraq sheashe.mp3 israa2 iraq sheashe.mp3 Kasas(1-26).mp3 Kasas(3-15)-Shems(1-15)-Tin(1-6)-1953-Bagdad_Irak.mp3 Kasas(5-19)_Studyo.mp3 Kehf(17-31)-Suriye Radyosu.mp3 Kehf(58-75).mp3 Kehf(75-86).mp3 maeda sheashe.mp3 maeda2 sheashe.mp3 Maide(1-11).mp3 Maide(12-17).mp3 Maide(75-81).mp3 mariem 1 - 36 sheashe.mp3 mariem 2 sheashe.mp3 mariem 3 sheeashe.mp3 mariem iraq 1952 sheashe.mp3 Meryem(1-28)_Studyo(son kesik).mp3 Meryem(1-36)-Suriye Radyosu.mp3 Meryem(2-26)-Bagdad-1952.mp3 Meryem(41-67).mp3 Meryem(63-98]-Taha(1-6).mp3 momenon 2 sheashe.mp3 momenon qsar sheashe.mp3 momenon qsar syria 1959 sheashe.mp3 Muhammed(1-23)-Studyo(sonu kesik).mp3 Muhammed(33-38)-Fetih(1-14)-Studyo.mp3 mumenon sheashe.mp3 Muminun(1-14)-Mescidi Emevi-Suriye-1959.mp3 Muminun(1-18) -Studyo.mp3 nahel 1959 sheashe.mp3 nahel sheashe.mp3 Nahl(1-7)_Studyo.mp3 Nahl(51-67)-1959-Egypt.mp3 Nahl(51-79)_Studyo.mp3 Nahl(65-69)-1959_Cemaatli.mp3 Nahl(75-77).mp3 Nahl(75-89)_Studyo.mp3 najem qamar rahman sheahe.mp3 najem qamar teen sheashe.mp3 najem sheashe.mp3 Necm(31-62)-Kamer(1)-Suriye Radyosundan(Sonu_kesik).mp3 Necm(32-55)-Londra Radyosu.mp3 Necm(32-62)-Kamer(1-12)-Tin(1-6)-Bagdad-1950.mp3 Necm(32-62)-Kamer(1-14)-Rahman(1-29).mp3 Nisa(150-162)-Studyo.mp3 Nisa(57-58)-1950.mp3 Nisa(58-75).mp3 Nisa(63-73)-Studyo.mp3 Nisa(74-81)-1962.mp3 Nisa(76-81)-Londra-1989-Londra-Cemaatli.mp3 Nisa(76-87).mp3 Nisa(77-82)-Londra Radyosu.mp3 Nisa(77-87)-Ali Hazin mateminde-1970-Cemaatli.mp3 Nisa(77-87)-Bagdad-1950_Cemaatli.mp3 Nur(43-52).mp3 qaf thariat rahman fajer sheashe.mp3 qamar rahman qader sheashe.mp3 qasas 1 sheashe.mp3 qasas 2 sheashe.mp3 qasas 3 sheashe.mp3 qasas husain sheashe.mp3 qasas shmce teen baqdad sheashe.mp3 qsar sour matam sheashe.mp3 qsar sour sheashe.mp3 qyama inshiqaq sheashe.mp3 Rad(1-13)-Shems.mp3 Rad(1-19).mp3 Rad(19-24).mp3 Rad(20-29)-Mescidi Aksa-1958.mp3 Rad(35-43)-Ibrahim(1-10).mp3 raed 2 sheashe.mp3 raed aqsa sheashe.mp3 rahman 1 sheashe.mp3 rahman 2 sheashe.mp3 Rum(1-27)-70ler.mp3 sheashe israa.mp3 sheashe nahel 1.mp3 sheashe shams.mp3 Shuara(52-110)_Studyo.mp3 Shuara(52-82)_Studyo.mp3 Shuara(78-110)_Studyo.mp3 Shura(10-17)Studyo.mp3 Taha(1-50)-Suriye Radyosu.mp3 Taha(1-6).mp3 Taha(111-135)_studyo.mp3 tareq sheashe.mp3 Tevbe(13-22).mp3 Tevbe(19-34).mp3 Tevbe(23-29).mp3 Tevbe(36-49)-Suriye Radyosu.mp3 Tevbe(38-4)-Kuveyt_Kasri Musharraf.mp3 touba 2 sheashe.mp3 touba sheashe.mp3 Tur(1-49).mp3 Yasin(13-32).mp3 Yasin(33-50).mp3 yousef istedeo sheashe.mp3 yousef sheashe.mp3 Yunus(1-10).mp3 Yunus(9-17).mp3 Yusuf(30-46).mp3 Yusuf(7-28).mp3 Yusuf(78-89).mp3 Yusuf(87-99)-1987.mp3 Yusuf(90-101).mp3 اذان الشيخ شعيشع.mp3 الزخرف للشيخ أبوالعينين شعيشع.mp3 الشمس معجزة بصوت الشيخ شعيشع.mp3 الشيخ ابو العينين الاسراء2.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع سورة الطور كاملة.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتسر من سورة يوسف من الاية 1 الى الاية 22.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتيسر من سورة ابراهيم من الاية 1 الى الاية 7.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتيسر من سورة ال عمران من الاية 189 الى اخر السورة وسورة الطارق من الاية 1 الى الاية 8 حفلة.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتيسر من سورة ال عمران ن الاية 189 الى نصف الاية 199.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتيسر من سورة الانبياء من الاية 83 الى الاية 88_2.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتيسر من سورة الرعد من الاية 19 الى الاية 40 حفلة نادرة.mp3 الشيخ ابو العينين شعيشع ماتيسر من سورة القصص من الاية 20 الى الاية 35.mp3 الشيخ ابو العينين يقرا سورة النساء فى عزاء فى عام 70.mp3 الشيخ ابوالعينين شعيشع الحجر و العلق ايران.mp3 الشيخ ابوالعينين شعيشع القمر و الرحمن ايران.mp3 النبأ من الآية 24إلى الآية40والنازعات من الآية 1إلى الاية46- تلاوة فجر جميلة - الشيخ أبو العينين الشعيشع..mp3 سورة النجم للكروان ابو العينين شعيشع (تلاوته الشهيرة جدا).mp3 شعيشع حفلة نادرة سورة إبراهيم و العلق.mp3 شعيشع-سورة إبراهيم.mp3 ما تيسر من سورة آل عمران الحسين شعيشع.mp3 ما تيسر من سوره مريم الشيخ شعيشع.mp3 من سورة آل عمران -الشيخ-أبو العينين شعيشع2.mp3 من سورة آل عمران -الشيخأبو العينين شعيشع2.mp3 تلاوة قل ان تسمع لها نظير مسجلة عام 1959 لكروان القراء الشيخ أبو العينين شعيشع ناادرة.mp3 مريم 3.mp3 النجم و القمر و الرحمن.mp3 المؤمنون وقصار السور.mp3 المؤمنون.mp3 القمر والرحمن والانفطار.mp3 الفتح.mp3 الشمس3.mp3 الشمس2.mp3 الرعد.mp3 الرحمن 4.mp3 الحجر.mp3 البقرة_2.mp3 البقرة.mp3 ال عمران ابو العينين_2.mp3 أبوالعنين الحديد.mp3 القصص والنجم والقمر.mp3 ابو العنين0النساء[1].استوديو0.mp3
  18. اطلاعات عمومی دهخدا گردآورنده : قانعی - سعید ویراستار : صفایی - علی محل نشر : تهران تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۴/۱۵ رده دیویی : ۰۳۰. قطع : وزیری جلد : گالینگر تعداد صفحه : ۱۰۲۴ نوع اثر : گردآوری زبان کتاب : فارسی شماره کنگره : AG۳۶/ق۲فلا۶ نوبت چاپ : ۲ تیراژ : ۵۰۰۰ شابک : ۹۶۴-۶۲۶۱-۵۷-۴
  19. علي اكبر دهخدا [align=justify]سال وفات : هفتم اسفند ماه 1334 شمسي علي اكبر فرزند خانباباخان در سال 1297 برابر 1257 ه .ش و 1879 ميلادي در تهران و در محله سنگلج به دنيا آمد .پدرش كه در 9 سالگي در گذشت ، از ملاكان متوسط قزوين بود .علي اكبر دهخدا تحصيلات خود را نزد شيخ غلامحسين بروجردي و حاج شيخ هادي نجم آبادي آموخت و در مدت 10 سال صرف ،نحو ،اصول فقه ،كلام .حكمت و ساير علوم قديم را آموخت . وي پس از افتتاح مدرسه سياسي تهران ، در آن مدرسه به تحصيل پرداخت و زبان فرانسه و ساير علوم و فنوني را كه در آن مدرسه تدريس مي شد ، فرا گرفت .دهخدا به استخدام وزارت امور خارجه در آمد و به وين رفت تا ضمن زبان فرانسه ،دانش هاي جديد را فرا بگيرد .در اين ايام كه مقارن با دوران مشروطه بود به ايران بازگشت و به روزنامه نگاري پرداخت. در 17 ربيع الاخر 1325 ه .ق ميرزا جهانگير خان شيرازي ، با همكاري ميرزا قاسم خان تبريزي ، روزنامه صور اسرافيل را درتهران بنياد نهاد .شهرت فوق العاده اين روزنامه به مناسبت مقالات طنزآميز نيشداري بود كه دهخدا به عنوان چرند و پرند و به امضاي دخو در آن روزنامه منتشر مي كرد .اين سلسله مقاله ها با امضاي دخو ،خرمگس ،غلام گدا ،روز نومه چي و ...به چاپ مي رسيد .او با نوشتن چرند و پرند نخستين پايه گذار ساده نويسي در ايران شد .كار او را بعدها جمالزاده و هدايت به كمال رساندند . اين مقالات از لحاظ محتوا جامعه را به پيش مي راند.وي سپس سر دبيري روزنامه روح القدس را به عهده گرفت و همچنين نوشته هايش به همان سبك سابق در روزنامه سروش چاپ مي شد. اوضاع سياسي ايران در آن دوران از اين قرار بود كه محمد علي ميرزا از سلطنت خلع شد و دهخدا از كرمان و تهران به نمايندگي مجلس شواريملي انتخاب شد و به مجلس رفت و جنگ جهاني اول شروع شد .پس از پايان جنگ دهخدا از كارهاي سياسي كناره گرفت و به كارهاي علمي و ادبي و فرهنگي پرداخت. توفيق بزرگ دهخدا در اين بود كه نويسنده مردم شد و در جنگ ميان خود كامگي و آزادي ،جانب ملت را گرفت . دهخدا به همه مظاهر فساد آن روزگار در اكثر نوشته هايش ـ مخصوصا در چرند و پرند ـ به شدت انتقاد كرد .آنچه كه نام دهخدا را ماندگارو يادش را براي همگان آشنا ساخته ، تنظيم و تدوين لغت نامه است كه سالها در تهيه مطالب آن به تحقيق و تدبر و تفحص پرداخته و تا آخرين لحظات زندگيش در فكر آن بوده است .دهخدا از زماني كه در روستاي ده كلاته چهار محال و بختياري به حالت انزوا مي زيست ،انديشه تاليف لغت نامه فارسي را ـ كه معرف فرهنگ ايراني و اسلامي و همچنين خلاصه تمدن بشري باشد در سر خود مي پروراند . وي فيشهاي بسياري را ازروي متون معتبر استادان نظم و نثر زبان فارسي و عربي و فرهنگهاي چاپي و خطي و كتب مختلف قراهم آورد و همين فيشها بود كه پايه لغت نامه دهخدا را تشكيل داد. يكي از كارهاي برجسته و انساني دهخدا تاسيس جمعيت مبارزه با بيسوادي در اسفند مان 1325 ه .ش بود .زيرا يقين داشت ملتي كه بيسواد و ناآگاه باشد هرگز از زير بار استبداد بيرون نمي آيد. مشاغلي كه دهخدا به آنها اشتغال داشته عبارتند از: كارمند وزرات امور خارجه ـ كارمند اداره طرق و شوارع خراسان ـ كارمند وزارت فرهنگ ـ كارمند وزرات عدليه ـ رييس مدرسه علوم سياسي كه بعد مدرسه عالي حقوقي و علوم سياسي و اقتصاد نام گرفت. دهخدا گذشته از نثرگاهي به تفنن شعر مي سرود. دكتر معين اشعار او را چنين تقسيم بندي كرده است: ـ1 اشعاري كه به سبك متقدمان سروده شده است. ـ2 اشعاري كه در آنها تجدد ادبي به كار رفته است. ـ3 اشعار نوع سوم چندان ارزش ادبي ندارند ولي تاثير فراواني در زندگي اجتماعي و سياسي مردم ايران داشته اند. ـ4 اشعاري كه تجدد ادبي در آنها به كار رفته است كه شيوا ترين و زيبا ترين آنها همان مسمط معروف ياد آر ز شمع مرده ياد آر مي باشد. از آثار و تاليفات علامه دهخدا مي توان به موارد زير اشاره كرد: ـ1لغت نامه دهخدا ـ2 امثال و حكم ـ3 ترجمه دو كتاب معروف منتسكيو به نامهاي روح القوانين و عظمت و انحطاط روميان ـ4 فرهنگ فارسي به فرانسه ـ5 شرحي پيرامون زندگي ابوريحان مقارن با هزاره تولد ابوريجان بيروني ـ6تصحيح دواوين شعر شاعران قديم به شرح ذيل: تعليقات بر ديوان ناصر خسرو ،ديوان سيد حسن غزنوي ،حافظ ،منوچهري ،فرخي سيستاني، مسعود سعد ،سوزني سمرقندي ،لغت فرس اسدي ،صحاح الفرس ،ديوان ابن عين و يوسف و زليخاي منسوب به فردوسي ـ7مجموعهء اشعار به اهتمام دكتر محمد معين. دهخدا تا پايان عمر خود به مطالعه و تحقيق و تحرير تاليفات اشتغال داشت تا اينكه بعد از ظهر روز دوشنبه ساعت 6/5 در تاريخ هفتم اسفند ماه 1334 ه.ش به رحمت ايزدي پيوست. منابع : ـ1 از نيما تا روزگارما ـ يحيي آرين پور ـانتشارات زوار ـ تهران ـ جلديه ـ 1374 ـ2 شعر معاصر ايران ، از بهار تا شهريار ـحسنعلي محمدي ـ جلد اول ـ تهران ـ 1372 ـ3 نگاهي به زندگي و آثار علي اكبر دهخدا ، ياد آر ز شمع مرده ياد آر ـارشاد رضويان ـ نشريه نشاط 77/12/8 ـ ـ4 ياد آر ز شمع مرده ياد آر ،به مناسبت هفتم اسفند چهل و سومين سالروز در گذشت علامه علي اكبر دهخدا ـ ميترا لباف ـ سروش ـ شماره 927 ـ5 مشاهير بزرگان جامعه كارمندي ، علامه علي اكبر دهخدا ـ نشريه كارمند ـ ش13 [/align]
  20. به مناسبت سالروز درگذشت استاد ابوالحسن صبا استاد ابوالحسن صبا، آهنگساز و موسیقیدان برجستهی موسیقی ایرانی ۵۳ سال پیش در این تاریخ دیده بر جهان فروبست. به گزارش مجلهی موسیقی ملودی ابوالحسن صبا از برجستهترین چهرههای موسیقی ایران در هفتاد سال گذشته است. وی پس از سالها کوشش و پرورش شاگردان فراوان در شب جمعه ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ دیده از جهان فروبست و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ابوالحسن صبا فرزند کمالالسلطنه به سال ۱۲۸۱ خورشیدی در خانوادهای آشنا به موسیقی و اهل ادب دیده به جهان گشود. نخستین آموزشهای موسیقی را از پدرش فرا گرفت. او نزد «میرزا عبدالله فراهانی» و «درویش خان» تار ، نزد «حسین اسماعیلزاده» کمانچه ، نزد «حسین هنگآفرین» ویولن ، نزد «علی اکبر شاهی» سنتور و نزد «حاجی خان» ضرب را آموخت. صبا به نواختن همه سازهای موسیقی ردیف چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی را در حد استادی مینواخت و ویولن و سهتار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی «علینقی وزیری» درآمد و تکنواز ارکستر او شد. ابوالحسن صبا، چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریانهای موسیقی ایران تاثیر مستقیم و مثبت داشت. وی در تمام رشتههای موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت و دانشنامهای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود. مکتب نوین موسیقی ایرانی که از «درویشخان» آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند. حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، لطفالله مفخم پایان، علی تجویدی، جهانگیر کامیان، همایون خرم، رحمتالله بدیعی، ساسان سپنتا، ابراهیم قنبری مهر، مهدی خالدی، عباس شاهپوری، مهدی مفتاح، محمدعلی بهارلو، حبیبالله بدیعی، محمد طغانیان دهکردی، سعید قراچورلو، و شهریار و بابک رادمنش حسین خواجه امیری(ایرج) و ایرج کیایی از شاگردان صبا بودند. از صبا صفحات بسیاری حاوی تکنوازیها و همنوازیهای او منتشر شدهاست که مهارت فوقالعاده او را در نواختن ویولن نشان میدهد. همچینین نوارهای خصوصی بسیاری پر کرده که مرجع هنرجویان و گویای تسلط فوقالعاده او در نواختن سهتار است. از استاد صبا، سه دوره آموزش ویولن، چهار دوره تعلیم سنتور، یک دوره تعلیم تار و سهتار منتشرشده و باقی آثار او هنوز منتشر نشدهاند. صبا نخستین موسیقیدان ایرانی است که موزهای ویژه از او (منزل شخصی صبا) تاسیس شده و به نام خود او در خیابان ظهیرالسلام تهران واقع است
  21. [align=justify] نامه تاریخی استاد شهریار به انیشتین [align=justify] در خلال سالهای 1320 و 1321 خبر کشفیات انیشتین غوغایی در جهان انداخته بود. کارشناسان معتقد بودند که اگر متفقین جنگ را تمام نکنند، آلمان به وسیله بمب اتمی، مقاومت آنها را درهم خواهد شکست . همه جا صحبت از این سلاح بسیار وحشت آفرین بود. جهان هر لحظه منتظر وقوع حادثه ای جهنمی بود. جنگ با پیروزی متفقین به پایان رسید،خوشبختانه ، هیچ یک از طرفین جنگ نتوانستند از بمب اتمی استفاده بکنند. البرت انیشـتین در سـال 1879 میلادی در شـهر اولم آلمان متولد شـد. تحصیلات خود را در مونیخ و آراو سـویس به پایان برد. او در همانسـال که فرضیه نسـبیت را طرح کرد (1905 ) از تابعـیت آلمان رو گرداند و به تابعیت سـویس در آمد. سـال 1905 برای انیشـتین 26 سـاله سـال انتشـار دو اثـر مهم دیگر در علم فـیزیک اسـت که نظریه « کوانتوم» او باعث شـد در 1921 جایـزه نوبل فـیزیک را در 42 سالگی ببرد و نیـز مقاله محاسبه انرژی اتمی را که« به معادله انیشتین » معروف اسـت در همین سـال منتشـر سـاخت. انیشتین در فاصله سـالهای 1905 تا 1933 در دانشـگاه های آلمان و سـویس درس می داد و برای سـخنرانی به ممالک اروپایی سـفر می کرد او در 1914 ،بار دیگر به تابعـیت وطن اولش آلمان درآمد و اسـتاد فـیزیک دانشـگاه برلین شـد. او تا سـال 1933 در آلمان زندگی می کرد و در سـفر انگلسـتان و امریکا بود که نازیها او را به دلیل دینش از کار برکنار کردند آلبرت انیشتین،یک آلمانی یهودی بود. در آن سالها وقتی که اخبار مربوط به کوره های آدم سوزی یهودیان توسط نازی ها منتشر گردید، جنایتی که هیچ ملت متمدنی بدان دست نمی یازد.انیشتین این جنایت را تحمل نکرد و در سال1940 میلادی برابر 1319شمسی از آلمان فرار کرد و ناگـزیـر دعوت دانشـگاه پـرینسـتون را پـذیـرفـت و به تابعـیت امریکا در آمد. انیشـتین اولین کسی بود که امریکا را از خطر اتمی شــدن احتمالی آلمان آگاه کرد و امریکا را تشـویق کرد تا به تحقیقات اتمی خود و شـکافتن اتم ادامه دهـد. او در سـال 1939 در نامه به روزولت نوشـت: " آقای رئیس جمهور اگر امریکا موضوع اتمی شـدن آلمان را جدی نگـیرد بشـریت با فاجعه غیر قابل جبران رو برو خواهـد شــد". این نامه باعث شـد که امریکایی ها کارخانه های آب سـنگین آلمان را که در آلمان، نروژ و دانمارک برپا بود شـناسـایی و با بمب هواپیماهایشان منهدم نمایند و به موازات این کار به تحقیقات اتمی خود ادامه دهـند. این تحقیقات منجر به تولید اولین بمب اتمی جهان توسـط امریکا شـد و امریکایی ها با تجربه بمب اتمی روی دو شـهر هـیروشـیما و ناگازاکی فاجعه معـروف به هـیروشـیما را آفـریدند . در سالهای 1325 و 1326 شمسی بار دیگر خطر بمب اتم زبانزد مردم جهان شد. بشریت نگران از پیامدهای این اسلحه مرگبار، آرامش موقت خود را از دست دادند. اگر یکی دیگر از دولت های متخاصم از این اسلحه استفاده بکند، فاتحه دنیا خوانده خواهد شد. هیچ ذی روحی در روی زمین باقی نخواهد ماند. قرن ها طول خواهد کشید تا حیوانی تک سلولی به وجود آید و قرن ها زمان لازم خواهد بود تا زمین به حالت اولیه برگردد. این ها صحبت های روزمره مردم جهان بود.در چنین فضایی چه کسی قادر بود از این فاجعه عظیم جلوگیری کند. اکثریت مردم دست به دعا بودند. عده ای می گفتند که خداوند در قرآن خبر داده است که کوه ها مثل پنبه تافته خواهد شد. آیا این مردم می توانستند افکار و حرف دلشان را به انیشتینی که در محاصره جهان خواران بود، برسانند؟ پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این نابغه علم را متوجه اوضاع وخیم و شرایط روحی نامساعد بشر نمود؟ در سال 1326 شمسی جمعی از اساتید و دانشجویان تهران ، دست به دامن استاد شهریار می شوند ، موضوع را کاملاً شرح می دهند، نگرانی و وحشت مردم جهان را با او در میان می گذارند و یادآوری می کنند که تنها شهریار ، نابغه شعر و ادب مشرق زمین می تواند، انیشتین آن نابغه ریاضی و فیزیک مغرب زمین را متاثر بکند. خود استاد شهریار می فرمودند: "چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم . در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسّل شدم : خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان". آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر « پیام به انیشتین» آفریده می شود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی رفت هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد. بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد. عده ای به سرپرستی دخترش (خانم مریم یا شهرزاد بهجت) مامور می شوند که شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت می گیرند، روز موعود فرا می رسد. ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین، برایش می خوانند. آنچنانکه حاضران نقل کرده اند آن بزرگمرد عالم دانش ، دو بار از جای خود برمی خیزد. دو دستش را بر صورتش می نهد و می فشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان می شود. با چهره ای اندوهگین یکباره ، با صدایی بلند فریاد می زند:« به دادم برسید » بعد سکوت می کند و صورتش را در میان دو دستش می گیرد و غرق در بحر تفکر می گردد. سکوت غم انگیزی فضای اقامتگاهش را پر می کند.دقایقی بعد ، می خواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش می رود و با وضعیتی مغموم در باغ مخصوص اش قدم می زند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است. پس از ارسال این پیام از سوی شهریار به انیشـتین ، وی ناگهان متوجه غولی که از شـیشـه بیـرون آورده بود شــد.پس از پایان جنگ پدر بمب اتم مبدل به یک مبارز طراز اول برای جلوگـیری از توسـعه و تولـید سـلاح اتمی شـد و به اتفاق برتراندراسـل فیلسـوف معـروف انگلیسی نهضت ضد جنگ و محدودیت اسـتفاده از سلاح اتمی را براه انداخت. این کار درست مقارن با حمله صلح اتحاد جماهـیر شـوروی به رهبری استالین بود که هنوز به سـلاح اتمی دسـت نیافـته بود. به این جهت در امریکا انیشتین مورد تعـقیب و پیگیری کمیسـیون واقع شـد که به رهـبری سـناتور « مک کارتی » برای مبارزه با کمونیزم فعالیت داشـت. این کمیسـیون که در آن سـالها کار اصلی اش پرونده سـازی و تشـکیل محاکماتی برای بازجویی از روشـنفکران بود، او را به جاسوسی و داشتن افکار کمونیستی سـاخت اما طبعاً با برنده جایـزه نوبل و پدر تئوریهای پیشرفته فـیزیک کاری نمی توانسـت کرد. خود انیشـتین گاه به طنز می گفت: « خوش حالم زنم از فـیزیک چیزی سـرش نمی شـود و گرنه سـرنوشـت « جولیوس » و « اتل» در انتظار ما هم بود» . و اشـاره او به محاکمه معـروف « جولیوس و اتل روزنبرگ» دو دانشـمند فـیزیک امریکایی بود که طی محاکمه محکوم به اعـدام شـدند و« آلبر کامو» نمایشنامه « روزنبرگ ها نباید بمیرند » را در دفاع از آنان نوشـت. انیشـتین که یک یهودی بود، در آغاز از تمام مواضع صهیونسـتی دفاع می کرد، اما هنگامیکه اسرائیلی ها با خشـونت به تصرف سـرزمین های فلسطینی پرداختند او به یـکی از منتـقدان بزرگ شـیوه های تروریستی آن سـال های « مناخیم بیگین» تبدیل شـد و در مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز آنها را محکوم سـاخت. با اینهمه بعـد از تشـکیل دولت اسرائیل و پس از مرگ نخسـتین رئیس جمهور این کشـور « ایزروایزمن » درسـال 1952 به او پیشـنهاد شـد که ریاسـت جمهوری اسرائیل را بپـذیـرد و فـیزیک دان فیلسـوف این پیشـنهاد را رد کرد. انیشتین از 1946 به این طرف یعنی نُـه سـال اخیر عمر خود را به عنوان یک مبارز صلح دوسـت و طرفدار آزادی انسـان سـپری کرد و شگفت آنکه مخالفانش در برابر حرفهای انسـان دوسـتانه و مبارزات صلح جویانه وی را همواره « بچه پـیر مو فرفری » می خواندند و معـتقد بودند که این موجود اسـتثنایی همچنان در سـالهای کودکی به سـر می برد و هنوز به عقل نرسـیده اسـت.دلیل بزرگی که آنها برای اسـتدلال خود در حق این « پیر کودک » می آورند این بود که او پس از آنکه سـالها در دامن سـرمایه داری بزرگ شـده و پرورش یافـته بود از پول و مال دنیا نه چیزی داشـت نه چیزی می فهمید. همسرش از ترس ولخرجی های او هنگام خروج از خانه به وی پول تو جیبی می داد و ای بسا که در بازگشـت متوجه می شـد که او همان پول مختصر را به سـائلی در سـر راه داده یا برای یک دسـته از بچه ها بستنی خریده اسـت و با آنها بسـتنی خورده و خندیده اسـت.انیشتین در سـال 1955 در شـهر برینسـتون در مرکز دانشـگاهی که پـس از مهاجرت در امریکا در آن مشـغـول به کار شـده بود درگذشـت. متن ارسالی استاد شهریار به انیشتین: [/align] پیام به انیشتین انیشتین یک سلام ناشناس البته می بخشی ، دوان در سایه روشن های یک مهتاب خلیایی نسیم شرق می آید، شکنج طرّه ها افشان فشرده زیر بازو شاخه های نرگس و مریم از آن هایی که در سعیدیه شیراز می رویند ز چین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگل ها دوان می آید و صبح سحر خواهد به سر کوبید در خلوت سرای قصر سلطان ریاضی را. درون کاخ استغنا، فراز تخت اندیشه سر از زانوی استغراق خود بردار به این مهمان که بی هنگام و ناخوانده است، در بگشا اجازت ده که با دست لطیف خویش بنوازد، به نرمی چین پیشانی افکار بلندت را به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد. نبوغ شعر مشرق نیز با آیین درویشی به کف جام شرابی از سبوی حافظ و خیام به دنبال نسیم از در رسیده می زند زانو که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را انیشتین آفرین بر تو ، خلاء با سرعت نوری که داری ، در نوردیدی زمان در جاودان پی شد، مکان در لامکان طی شد حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد بهشت روح علوی هم که دین می گفت جز این نیست تو با هم آشتی دادی جهان دین و دانش را انیشتین ناز شست تو! نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست به چشم موشکاف اهل عرفان و تصوّف نیز جهان ما حباب روی چین آب را ماند من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم، جهان جسم ، موجی از جهان روح می دانم اصالت نیست در مادّه. انیشتین صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس حریف از کشف و الهام تو دارد بمب میسازد انیشتین اژدهای جنگ ....! جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد چه می گویم؟ مگر مهر و وفا محکوم اضمحلال خواهد بود؟ مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد؟ مگر یک مادر از دل «وای فرزندم» نخواهد گفت؟ انیشتین بغض دارم در گلو دستم به دامانت نبوغ خود به کام التیام زخم انسان کن سر این ناجوانمردان سنگین دل به راه آور نژاد و کیش و ملّیت یکی کن ای بزرگ استاد زمین، یک پایتخت امپراطوری وجدان کن تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را انیشتین نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟ حکیما، محترم می دار مهد ابن سینا را به این وحشی تمدّن گوشزد کن حرمت ما را. انیشتین پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن کنار هم ببین موسی و عیسی و محمّد را کلید عشق را بردار و حلّ این معمّا کن و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن. انیشتین بازهم بالا خدا را نیز پیدا کن. [/align]
×
×
  • اضافه کردن...