لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اهل'.
6 نتیجه پیدا شد
-
معرفی Blog.ir رسانه متخصصان و اهل قلم + دعوتنامه بیان
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی سایت های برتر و مفید
درباره بلاگ بلاگ رسانه ای است برای متخصصان و اهل قلم تا بتوانند حضور موثرتری در فضای مجازی اینترنت داشته باشند. سعی ما در بلاگ بر این است تا فرصت استفاده از امکانات پیشرفته و حرفه ای متناسب با شان جامعه ایرانی را به ساده ترین نحو ممکن فراهم آوریم. تلاش کرده ایم تا فضایی متفاوت را در وب فارسی شکل دهیم و بستری بسازیم برای نخبگان، محققان، متخصصان، هنرمندان و اهل قلم تا بتوانند فارغ از دغدغه های فنی و حاشیه ای، بر تولید و نشر آثار خود تمرکز کنند. فهرست امکانات فضای اختصاصی برای عکس ها و فایل ها اختیاری بودن نمایش آگهی در بلاگ امکان محافظت از مطالب مهم یا اختصاصی آمار پیشرفته بازدیدکنندگان هر بلاگ رعایت شان و حقوق کاربر امکان شخصی سازی آگهی ها * نوشته شده با زبان قدرتمند پایتون آسان و رایگان دهها قالب منحصر بفرد و اختصاصی سازگار با موتور های جستجو ابزار بهینه سازی بلاگ برای موتورهای جستجو مدیریت پیوندهای مورد علاقه (لینک ها) امکان رای گیری و نظرسنجی امکان مدیریت کامل آگهی ها (اختیاری) امکان ایجاد صفحات و فرم های اختصاصی کسب امتیاز در صورت نمایش آگهی * امکان مهاجرت به بلاگ و انتقال مطالب * امکان پشتیبان گیری آنلاین در هر زمان * فرم پیشرفته تماس با ما برای هر بلاگ * برنامه دستیار شخصی و مدیریت زمان * کاربرد ها نشر دانش زکات علم، نشر آن است. هر بلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای بلاگ ها است. انتقال تجربه مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار! اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند. بیان دیدگاه ها گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند. اطلاع رسانی بلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند بلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز به تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود. بلاگ رسانه ای است برای متخصصان تا با استفاده از امکانات پیشرفته ، حضور موثرتری در اینترنت داشته باشند. سعی ما در بلاگ بر این است تا به ساده ترین نحو ممکن این فرصت را برای نخبگان، محققان، هنرمندان، اهل قلم و بلاگ نویسان حرفه ای فراهم آوریم تا بتوانند بدون پرداخت هزینه و فارغ از دغدغه های فنی، بر تولید و نشر آثار خود تمرکز کنند. ثبت نام در بلاگ البته عضویت در blog.ir به صورت دعوتنامه ای هست و برای عضویت باید دعوتنامه داشته باشی که هرکسی خواست تو همین پست بگه تا اگر موجود بود براش بفرستم -
کوتاه اما پرمحتوا از کریم اهل بیت (ع) به امام مجتبى - عليه السلام - عرض شد : اى پسر پيامبر خدا در چه حالى هستى ؟ فرمود : خدايى دارم كه بر من مسلط است ، و آتش جهنم در پيش روى من است ، و مرگ مرا مىخواند ، و حساب آخرت مرا احاطه كرده است ، و در قيد و بند اعمالم هستم ، نمىتوانم آنچه را كه دوست دارم به دست آورم و آنچه را دوست ندارم از خود دور كنم چون انجام امور به دست ديگرى است . اگر بخواهد ، مرا عذاب مىكند و اگر بخواهد ، مرا مىبخشد . پس كدام فقير و محتاجى است كه محتاج تر از من باشد ؟ (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 113) قدر نعمتهاى پروردگار تا موقعى كه پابرجاست مجهول و ناشناخته است ، و زمانى شناخته مىشود كه از دست رفته باشد . (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 115) دوازده چيز از آداب غذا خوردن بوده و بر هر مسلمانى لازم است كه از آنها اطلاع داشته باشد ، چهار چيز آن واجب ، و چهار چيز ديگر سنت ، و چهار مورد باقىمانده از ادب و اخلاق است . اما چهار امر لازم : شناسايى منعم ، خشنود بودن به آنچه روزى گرديده ، نام خدا را بر زبان جارى كردن و شكرگزارى در برابر نعمتى كه عطا شده است . و چهار امرى كه سنت است : وضو گرفتن پيش از شروع به غذا ، نشستن بر طرف چپ ، غذا خوردن با سه انگشت و ليسيدن انگشتان مىباشد . و چهار امرى كه از آداب و اخلاق است : خوردن از غذاهاى جلوى خودش ، كوچك برداشتن لقمه ، خوب جويدن غذا و كم نگاه كردن به صورت ديگران مىباشد . (من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 227 ، ح 38) هيچ حقى كه باطلى در آن نباشد مانند مرگ نديدم كه شبيهتر باشد به باطلى كه حقى در آن نيست . (شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ، ج 18 ، ص 311) ا تجربه كرديم و تجربه كنندگان نيز تجربه كردند ، ولى چيزى مفيدتر از وجود صبر و پرضررتر از نبود صبر نديديم . با صبر همه امور اصلاح مىشود و چيزى جاى آن را نمىگيرد . (شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ، ج 1 ، ص 319) دست نيافتن به نيازمنديها بهتر از درخواست آن از نااهلان است . (تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 215) اى پسر آدم از اعمال حرام دورى كن تا شخص عابدى باشى ، و به آنچه خداوند روزى تو كرده خوشنود و راضى باش تا بىنياز باشى ، و حق همسايگى را در باره همسايهات مراعات كن تا مسلمان باشى ، و آنچنان با مردم رفتار كن كه دوست دارى با تو رفتار شود تا شخص عادلى باشى . (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 112) مردى از امام حسن ( ع ) درخواست راهنمايى كرد . امام ( ع ) به او فرمودند : مرا ستايش نكن كه نسبت به خودم از شما آشناترم ، و دروغگو هم نشمار كه نظر دروغگو بىارزش است ، و نزد من غيبت هيچ كس را نكن . (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 109) كسى كه بندگى خدا كند ، خداوند همه چيز را بنده او مىكند . (تنبيه الخواطر و نزهة النواطر ( مجموعه ورام ) ، ج 2 ، ص 108) اى كسانى كه اهل خوشگذرانى و لذات دنيا هستيد ، بدانيد كه اين لذات باقى ماندنى نيست ، و مغرور شدن به سايهاى كه زوال پذير است ، حماقت است . (اعلام الدين ، ص 241) وقتى يكى از شما دوستش را ملاقات مىكند ، بايد جاى نور در پيشانى او را ببوسد . (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 110) از پدرم شنيدم كه پيامبر خدا فرموده است : هر كس در قضاى حاجت برادر دينى خود كوشش كند ، مانند اين است كه نه هزار سال خدا را عبادت كرده باشد در حالى كه روزها روزه و شبها مشغول عبادت باشد . (الفقيه ، ج 2 ، ص 189) اگر به خاطر نيازى مجبور شدى با مردى دوست و همنشين شوى ، پس با كسى دوست شو كه وقتى با او همنشينى مىكنى ، موجب زينت تو باشد و هنگامى كه به او خدمتى كردى ، از تو حمايت كند و هنگامى كه از او در خواست كمك كردى ، تو را يارى كند و اگر سخنى گفتى ، سخن تو را تصديق كند و اگر حمله كردى ، هجوم تو را قوت بخشد و اگر چيزى طلب كردى ، تو را يارى كند و اگر نقصى از تو آشكار شد ، آن را بپوشاند و اگر نيكى از تو ديد ، آن را به حساب آورد . (بحار الانوار ، ج 44 ، ص 139) اى پسر آدم ، از زمانى كه از مادر زاييده شدى مشغول نابود كردن عمر خود بودهاى ، پس از باقىمانده عمر خود براى آينده ( عالم آخرت ) ذخيره كن ، به درستى كه مؤمن از اين دنيا زاد و توشه برمىگيرد و كافر خوشگذارنى مىكند . و بعد اين آيه را تلاوت فرمودند : " و زاد و توشه برگيريد ، به درستى كه بهترين توشه تقوى است ". (كشف الغمه ، ج 1 ، ص 572) ظالمى شبيهتر از حسود به مظلوم نديدهام . (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 111)
-
[align=justify]امام حسن مجتبی (ع) 15 ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود . حسن بن على (ع) دوران جد بزرگوارش را چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال داشت که پیامبر اسلام از دنیا رفت. پس از آن، تقریبا سى سال کنار پدرش زندگی کرد و و پس از شهادت على (ع) 10 سال هدایت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید. امام حسن مجتبی به کریم اهل بیت شناخته می شود چرا که آن بزرگوار نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و کمک به نیازمندان نیز سرآمد بود. هیچ نیازمندی از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می شد. حسن بن على (ع) با تمام قدرت و توان در انجام امور خیر و نیک و رفع نیاز مستمندان فعال بود و هرآنچه را که داشت در راه خدا انفاق می کرد . امام حسن مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید. امام حسن (ع) فردى شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچگونه جانبازى دریغ نمی کرد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. امام مجتبى (ع) در جنگ جمل در کنار پدر خود در خط مقدم می جنگید . آن بزرگوار جنگ صفین نیز در بسیج عمومى نیروها و گسیل داشتن سپاه حضرت علی(ع) براى جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمى داشت. امام حسن مجتبى(ع) با شجاعتی که از خاندان خود به ارث برده بود و تعصبی که نسبت به دین اسلام داشت، هرگز در برابر دشمنان اسلام و مسلمانان کوچکترین کوتاهی نداشت و به هر شکل ممکن، حتی در قالب مناظرات کوبنده در برابر فعالان ضد اسلامی ایستادگی می کرد. حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که در نهایت درایت و هوشمندی امام انجام شد، بعد از ورود معاویه به کوفه، بر منبر نشست و انگیزه هاى صلح خود و امتیازات خاندان امیرالمؤمنین را بیان کرد و در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد. امام در آن شرایط و موقعیت صلح را ترجیح داد تا مسلمانان را از گزند نبردهایی که به شکست آنها و شهادت می انجامد مصون داشته و در آرامش و صلح به تحکیم پایه های اعتقادی مسلمانان و تبیین معارف حقه اسلامی بپردازد . در بررسى علل صلح امام مجتبى (ع) از نظر سیاست داخلى، مهمترین موضوعى که به چشم می خورد فقدان جبهه نیرومند و متشکل داخلى است زیرا مردم عراق و بویژه مردم کوفه، در عصر حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشکیل و هماهنگى و اتحاد. [/align]
-
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است. ------------------------------------------------------------------------------------------------- صاحب كتاب "عون المعبود" كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد: بدان كه در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را یارى، و عدل را آشكار مى كند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى كند. احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاكم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1] یكى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد: روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى كه به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى كه از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید. نیز یكى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است: احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى كه مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى كه این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2] ابن كثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید: مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى كند، همان گونه كه پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه كه ابوداوود در سنن خود، كتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3] از این مطالب كه از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود كه مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است. كتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى كه شیخ محمّد ایروانى در كتاب الإمام المهدی مى نویسد: اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى كتاب در این باره تألیف كرده اند.[4] هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى كند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد كرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است. خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد: مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را حمایت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پیروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7].» بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى كند زیرا، این اعتقاد، ناشى از كثرت احادیثى است كه از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذكر برخى از كسانى كه از این گونه احادیث را در كتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا كرد كه تمام كتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذكر كرده اند: 1- ابن سعد (متوفى 230 هـ) 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ) 3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ) 4- بخارى (متوفى 273 هـ) 5- مسلم (متوفى 261 هـ) 6- ابن ماجه (متوفى 273) 7- ابوبكر اسكافى (متوفى 273 هـ) 8- ترمذى (متوفى 279 هـ) 9- طبرى (متوفى 380) 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276) 11- بربهارى (متوفى 329) 12- حاكم نیشابورى (متوفى 405) 13- بیهقى (متوفى 458) 14- خطیب بغدادى (متوفى 463) 15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8] اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احادیثى است كه آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى كنند و در كلیات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم كرد. در این قسمت، به ذكر چند روایت از كتاب هاى حدیثى اهل سنت، اكتفا مى كنیم: 1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بیت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود». 2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً[10] قیامت بر پا نمى شود تا این كه زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى كند كه زمین را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود». 3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً[11] اگر از دنیا، فقط یك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود». تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و هم اكنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند: عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[12] تعداد اندكى نیز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[13] عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14] گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[15] جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد، چنان كه در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است». جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام)[18] مهدى، كسى است كه عیسى بن مریم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند». این گروه، حدیثى را كه مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گوید: تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و كان یضع الحدیث[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود. البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند كه مهدى غیر از حجت (عج) است چون، غیبت یك شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20] در پاسخ گروه اخیر باید گفت: اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است. از ابن عباس روایت شده كه شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح كرد. او، از اوصیا نیز پرسید. پی نوشت ها : [1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1). [2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91). [3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281. [4]. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11. [5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199. [6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507. [7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52. [8]. در مورد كسانى كه به ذكر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود. [9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 الصواعق المحرقه، ص 249. [10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920 كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691. [11]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282. [12]. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029. [13]. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663. [14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21). [15]. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678. [16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ. [17]. همان، ج 6، ص 1237. [18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مكتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412. [19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997. [20]. همان، ج 2، ص 482. بخش مهدویت تبیان منبع : اندیشه قم
-
مردى به حضور وجود مقدس رسول خداصلى الله علیه و آله شرفیاب شد و از کار اهل جهنم پرسید. پیغمبر فرمود: دروغ گفتن. اگر اهل جهنم راست گو و با حقیقت بودند به آتش جهنم نمىسوختند. دروغ گو پرده خود را مىدرد و از حق دور مىشود و به گناهان بسیار، آلوده مىگردد و کسى که چنین شد، آتش خشم خداى در انتظار او خواهد بود. تا دیدهات ز پرتو اخلاص روشن است انـوار حق ز چشم تـو پـنــهان نمىشود کشـت دروغ، بــار حقیــقت نمـىدهد این خشک رود چشمه حیوان نمىشود نخستین مرحله دروغگویى امام صادق مىفرماید: کفى بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمع 1 ؛ براى دروغ گو شدن این بس که انسان هر چه مىشنود نقل کند. خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راست است. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد. علماى حدیث، دانشمندانى را که بر ضعفا اعتماد کرده یا از آنان نقل حدیثمىکنند، چندان محترم نمىشمارند. احمد بن محمد بن عیسى که از علماى زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام بوده است، برقى را به دلیل روایت از ضعفا از شهر قم بیرون کرد. عذاب دروغگو از رسول خداصلى الله علیه و آله نقل شده که فرموده: دیشب مردى را در خواب دیدم که نزد منآمد و گفت: برخیز. من برخاستم و دو نفر را دیدم که یکى ایستاده و میلهاى آهنین در گوشه دهان آن که نشسته است فرو مىکند و آن قدر فشار مىدهد تا به میان دو شانهاش برسد و سپس بیرون آورده و در گوشه دیگر دهانش فرو مىکند و این گوشه را نیز مانند آن گوشه پاره مىکند. از کسى که مرا حرکت داده بود، پرسیدم: چرا این را عذاب مىکنند؟ گفت: این مرد، دروغ گوست و تا روز قیامت، در قبر، این گونه شکنجهاش مى کنند. 2 کمتر از حیوان دروغ گو انسان نیست، بلکه کمتر از حیوان است. انسان نیست چون فضیلت انسان بر موجودات دیگر، سخن است، سخنى که اخبار از حقیقت باشد وگرنه یاوهسرایى را سخن نمىتوان نامید و دروغ گو را از سخن بهرهاى نیست، چون اخباراز حقیقت در گفتارش پیدا نمىشود پس سخن دروغ گو با بانگ جانوران یکساناست و جز خسته کردن گوش اثرى ندارد. کمتر از حیوان است، چون در بانگ حیوان، خیانت راه ندارد، ولى سخندروغ گو، خیانت مىباشد بنابر این ارزش جانوران از دروغ گویى که خود را انسان مى پندارد، بیش است. خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راستاست. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد. سوگند دروغ کار اهل جهنم بسیار سوگند خوردن، کار خوبى نیست و سبک شمردن نام مقدسى است که بدانسوگند، خورده مىشود. اگر سوگند، دروغ باشد، زشتتر از زشتخواهد بود، زیرا پلیدى دروغ را دارا مىباشد، به اضافه سبک قرار دادن مقام مقدس، که زشتترین بى ادبى است. رسول خدا فرمود: کسى که کالاى خود را به وسیله سوگند دروغ بفروشد، در زمره کسانى خواهد بود که خداى تعالى در روز قیامت با او سخن نگوید و بر وى نظررحمت نیندازد و عملش را قبول نکند. کسى که کارش به دروغ، سوگند خوردن باشد، از بدبختترین مردم در دنیا وآخرت خواهد بود. سرانجام سوگند دروغ دروغ گویى به منصور دوانیقى دیکتاتور عباسى گزارش داد که امام جعفرصادق علیه السلام در فکر قیام بر ضد دولت مىباشد و غلامش معلى را به سوى شیعیان فرستاده تا مال و اسلحه جمع کند. منصور خشمگین شده و به امیر مدینه نوشت که امام را به بغداد بفرستد. امام رهسپار عراق شد. هنگامى که نزد منصور رسید، پادشاه عباسى در آغاز بهحضرتش احترام نمود، ولى پس از اندى، عتاب آغاز کرد و سخنانى بر خلاف ادب از او سر زد، سپس گفت: شنیدهام که معلى براى تو مال و اسلحه جمع مىکند. امام تکذیب کرده و فرمود: این سخن، افترا و دروغ است. منصور که حال را چنین دید،گزارش دهنده را بخواست. آن مرد از حضور امامشرم نکرد و گفت: هر چه گفتهام واقعیت دارد. امام فرمود: سوگند بخور! آن مرد کهآماده سوگند شد، صیغه قسم را چنین اجرا کرد: «والله الذی لا اله الا هو الطالبالغالب الحی القیوم.» امام فرمود: صبر کن! هر طور که من گفتم، سوگند بخور! سپس فرمود: بگو! ازحول و قوه خدا بیرون باشم و در حول و قوه خودم داخل باشم، اگر آنچه گفتهام دروغ باشد. دروغ گو صیغه قسم را همان طور اجرا کرد و همان دم افتاد و بمرد.
-
مباهله با اهل کتاب، معارفه اهل بیت(علیهم السلام)
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مناسبتی
مباهله با اهل کتاب، معارفه اهل بیت(علیهم السلام) [align=justify]از مهم ترین مسائلی که پیرامون پیامبری مطرح است، بحث اعجاز و ارائه معجزه است. در تاریخ زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز قرآن از ویژگی خاصی برخوردار است. اما معجزات پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) منحصر به قرآن نبوده است ، بلكه آن حضرت گاه در مناسبتهای مختلف به منظور اقناع مردم دست به اعجاز می زد . در این زمینه باید خاطرنشان ساخت كه اصولاً یك محاسبه عقلی وجود معجزاتی غیر از قرآن را در زندگانی پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) ثابت می كند : پیامبر برای حضرت موسی از ۹ معجزه سخن می گوید(۱) و برای حضرت مسیح نیز ۵ معجزه را متذكر می شود(۲) . آیا می شود پذیرفت پیامبر اسلام ، كه خود را برتر از پیامبران گذشته و خاتم آنان می شمرد ، خود با نقل این همه معجزات گوناگون برای پیامبران قبلی ، تنها یك معجزه داشته باشد ؟ ! و آیا مردم ، با توجه به صدور آن همه معجزات از پیامبران پیشین ، تمنای معجزات مختلف از پیامبر نداشتند و به دیدن یك معجزه از وی اكتفا می كردند ؟ ! وانگهی قرآن معجزات متعددی را برای پیامبر ذكر كرده است كه ذیلاً بدانها اشاره می كنیم : الف ) شق القمر : زمانی كه مشركان ایمان خود را منوط به دو نیم شدن ماه به اشاره پیامبر دانستند ، حضرت به اذن الهی این كار را انجام داد ، چنانكه قرآن می فرماید : اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُٔ وَانشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِن یَرَوْا آیَهًٔ یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ (۳) . رستاخیز نزدیك شد ، و ماه به دو نیم گشت ، اگر آیتی ( معجزه ای ) را ببینند روی برگردانده و می گویند سحری است مستمر . ذیل آیه كاملاً گواه آن است كه مقصود از آیه ، شكافتن ماه در روز رستاخیز نیست ، بلكه مربوط به عصر پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) است . ب ) معراج : پیامبر اكرم در یك شب از مسجدالحرام در مكّه به مسجد الاقصی در فلسطین ، و از آنجا به جهان بالا رفت سیری چنین عظیم در زمانی آن سان كوتاه ، از دیگر معجزات پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) است كه در قرآن نقل شده است ، و قدرت الهی بالاتر از آن است كه عوامل طبیعی مانع از عروج فرستاده وی به عالم بالا باشد(۴) . ج ) مباهله با اهل كتاب : [align=justify]پیامبر برای اثبات حقانیت خود عده ای از اهل كتاب را به مباهله دعوت كرد و گفت بیایید تا خود ، فرزندان و زنانمان به مباهله برخیزیم . مسلّم است كه مباهله به نابودی یكی از دو طرف منتهی می شد ولی او آمادگی خود را اعلان كرد و در نتیجه آن گروه از اهل كتاب ، با مشاهده قاطعیت و استواری پیامبر اسلام و اینكه وی عزیزترین كسان خویش را بی پروا به عرصه مباهله آورده است ، عقب نشینی كردند . و تن به قبول شرایط پیامبر دادند(۵) .[/align] [align=justify]اهل بیت(علیهم السلام)بهترین آفریده هااز آنجا كه ملاك ارزش انسان در میزان حق و ترازوی عدل ، ایمان و معرفت و تقواست و بر اساس آیات و روایات ، ایمان و معرفت و تقوای اهل بیت از همه آفریده های صاحب عقل و دارندگان زمینه تكلیف ـ هم چون فرشتگان و جن و انس ـ بیشتر و استوارتر و گسترده است و ایمانشان در بلندترین نقطه اوج و معرفت ، و دانششان ـ نسبت به گذشته و آینده و در مورد حقایق امور و ظاهر و باطن هستی ـ فراگیر و پرهیزكاری و تقوایشان در عالی ترین مرحله است ، به همین خاطر از همه موجودات و آفریده ها برتر و بهترند و قبول ولایت و امامتشان تا قیامت بر همگان لازم و واجب و هیچ كس ـ هرچه باشد و هركه باشد ـ بدون اقتدا به آنان و اطاعت از آن بزرگواران به جایی نمی رسد و كور دلو كالانعام و میتباقی خواهد ماند گرچه به صورت ظاهر زنده باشد و ادعای بینایی و علم و معرفت كند و خود را انسان بداند . به حكم عقل ، اطاعت جاهل از عالم ، نادان از دانا ، غیر متخصص از متخصص ، گمراه از هادی و آنكه بافت وجودی اش مأموم بودن است از امام به حق ; واجب و لازم است و هیچ عقل سالمی امتناع از این حقیقت را ندارد و نخواهد داشت . بی تردید اگر انسان در هر شرایطی كه باشد و در هر كجا كه زندگی كند ، با دست یافتن به معرفت اهل بیت (علیهم السلام) كه امامان به حق و منصوبان از جانب خدای مهربانند ، مأموم آنان نشود و آیین و دینش را از آنان نگیرد و در راهشان كه صراط مستقیم حق است قدم ننهد و از فرهنگ ثمر بخششان كه تفسیر آیات كتاب خداست پیروی نكند و فرمان های استوارشان را اطاعت ننماید ، گرچه همه عمرش در مدار جهاد و كوشش قرار گیرد و چون چشمه فصل بهار از وجودش عمل خیر بجوشد ، به فرموده پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به نتیجه و منفعت كوشش خود نخواهد رسید و تا رسیدن به هلاكت ابدی و شقاوت همیشگی ، در ضلالت و گمراهی خواهد ماند ! آری ، انسانی تا ابد از گمراهی مصون است و از كوشش و جهادش بهره خواهد برد و عمرش ضایع نخواهد شد و در پیشگاه حق عملش مقبول و لغزشش مغفور و كوششش مشكور است كه به قرآن مجید و اهل بیت تمسّك جوید . این معنا را جوامع حدیثی تسنن و تشیع از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)روایت كرده اند إنّی تارِكٌ فیكُم مَا إن تَمَسَّكتُم بِهِ لَن تَضِلُّوا بَعدِی : أَحَدُهما أعظَم مِنَ الآخر : كِتَابُ اللّهِ حَبلٌ مَمْدودٌ مِن السَّماءِ إلَی الأرضِ ، وَعِترَتِی أهلُ بَیتِی ، وَلَن یَفتَرَّقَا حَتَّی یَرِدا عَلیَّ الحَوضَ فَانظُرُوا كَیفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا .(۶)من چیزی را در میان شما به یادگار گذاشته ام كه چون به آن چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید ، یكی از آن دو از دیگری بزرگ تر است : كتاب خدا كه ریسمانی كشیده شده از جانب خدا به سوی زمین است و عترتم اهل بیتم و این دو هرگز از هم جدا نگردند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند ; پس با تأمل و دقت بنگرید كه در نبودن من حق مرا درباره این دو گوهر گرانبها چگونه ادا می كنید ؟ حقیقت وجودی اهل بیت (علیهم السلام) با توجه به آیات و روایات و مطالبی كه در فصل قبل مشخص شد و با تكیه بر آیه مباهلهكه از شخص امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعبیر به نفس شده می توان اثبات كرد كه وجود علوی كه ریشه وجود یازده امام معصوم است ، حقیقت نوری اش با نور محمّدی یكی است و تفاوت آن دو فقط در جنبه جسمی و مادی است . امام صادق (علیه السلام) در روایتی مهم می فرماید : إنَّ اللّهَ كَانَ إذ لا كَانَ ، فَخَلقَ الكَانَ ، وَالمَكَانَ وَخَلَقَ نُورَ الأنوَارِ الَّذِی نُوِّرَتْ مِنهُ الأَنوَارُ ، وَأجْرَی فِیهِ نُورَهُ الَّذِی نُوِّرَتْ مِنهُ الأنوارُ ، وهو النُّورُ الَّذِی خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً وعَلِیّاً .(۷)خدا بود وقتی كه « كان » نبود پس كان و مكان را آفرید و نور الانواری كه انوار از آن نورانی شدند خلق كرد و در آن نورش كه همه انوار از آن نورانی شدند جاری ساخت و آن نوری است كه محمّد و علی را از آن پدید آورد . در تفسیر الامام العسكری (علیه السلام) : ۶۵۶ و بحار الأنوار : ۳۷/۴۸ ، باب ۵۰ ، حدیث ۲۷ در ذیل حدیث شریفی كه از رسول با كرامت اسلام (صلی الله علیه وآله) نقل شده است در تفسیر آیه شریفه مباهله چنین آمده است : فكان الأبناء الحسن والحسین ، جاء بهما رسول اللّه فأقعدهما بین یدیه كجروی الأسد وأمّا النساء فكانت فاطمهٔ جاء بها رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) وأقعدها خلفه كلبوهٔ الأسد وأمّا الأنفس فكان علی بن أبی طالب (علیه السلام) . با توجه و تدبر در مصادر اصیل شیعه و حتی كتب عامه می توان چنین نتیجه گرفت كه : ( أجمع المفسرون علی أن المراد بالنفس هاهنا علی (علیه السلام) ) ، كه در الصواعق المحرقه : ۲۳۸ نیز چنین بیان شده است . مرحوم علامه مجلسی نیز در بحار الأنوار : ۳۵/۲۵۷ ، باب ۷ . بابی را به این آیه شریفه اختصاص داده اند .[/align] و در روایت دیگری فرمود : یا علی ! من و تو از یك نور آفریده شده ایم سپس آن نور در پشت آدم قرار گرفت تا در پشت عبدالمطلب دو بخش شد : بخشی در پشت عبداللّه قرار گرفت و بخشی هم در پشت ابوطالب .(۸)به این خاطر هیچ نوری و روحی با پیامبر مأنوس تر از نور و روح علوی نبود و حضرت حق ، شب معراج به سبب این انس با صدای وجود مبارك امیرمؤمنان (علیه السلام) با حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) سخن گفت و به همین جهت بین محمّد و علی عقد اخوت و برادری بست تا این اخوت و برادری و یگانگی را نیز در عالم خلق و جهان طبیعت بروز و ظهور پیدا كند و به این علت به او می فرمود : إنّكَ تَسمَعُ مَا أسمَعُ وَتَرَی مَا أَرَی .(۹) آنچه را من می شنوم تو نیز می شنوی و آنچه را من می بینم تو هم می بینی . بر اساس روایات و دلایل متین و استوار ، علی سرّ و باطن محمّد است و محمّد فیض الهی است . و این خواست خداست كه ولایت را باطن و سرّ رسالت قرار داد تا هرجا محمّد ظهور می كند این باطن و سر با او باشد ; پس بی ولایت امیرمؤمنان ، رسالت ناقص است . ( . . . وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ . . . ) .(۱۰) . . . و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای . . . وجود مقدس اسداللّه الغالب علی بن أبی طالب (علیه السلام) در مرحله و مرتبه ولایتش به اذن حق متصرف در ملكوت و مالك باطن وجودات و جلوه گاه همه مدارج غیب و شهود است و هیچ تصرفی در هستی بدون توجه نوری حضرتش صورت نمی گیرد پس بدون حبّ علی و قبول ولایت او نمی توان به حبّ رسول و حبّ خداوند متعال رسید چون ولی اللّه باب اللّه است و نور محمّدی و علوی آغاز و انجام هستی است . بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ یَخْتِمُ ، وَإیابُ الْخَلْقِ إلَیْكُمْ .(۱۱) خدا با شما آغاز كرد و با شما پایان می دهد و بازگشت خلق به سوی شماست . چندانكه در آفاق نظر كردم و دیدم *** از روی یقین در همه موجود علی بود این كفر نباشد سخن كفر نه این است *** تا هست علی باشد و تا بود علی بود در ضمن روایاتی كه در كتب معتبر و اصیل اسلامی آمده ، اوصاف دوازده امام معصوم را در همه زمینه ها یكی می داند چرا كه خلقت آنان از همان نور و حقیقت رسول با عظمت اسلام (صلی الله علیه وآله) است . باید گفت : به غیر از مقام نبوت آنچه از معانی و حقایق و . . در وجود مبارك رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) است ، بی كم و كاست در امامان معصوم (علیه السلام) تجلّی دارد و همه آنان ـ چنان كه خود فرموده اند ـ اسمای حسنای الهی هستند ،( نَحْنُ وَاللّهِ أسمَاؤُهُ الحُسنیَ ).(۱۲) و به همین خاطر جهانیان وام دار اینانند و اینان را بر جهانیان حقوقی است كه ادای آن حقوق بر عهده جهانیان واجب و لازم است چنان كه در كتاب شریف الكافی از معصوم روایت می كند : الدُّنیَا وَمَا فِیهَا للّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَی ، وَلِرَسُولِهِ ، وَلَنَا ، فَمَن غَلَبَ عَلَی شَیء مِنهَا فَلیَتَّقِ اللّهَ ، وَلْیُؤَدِّ حَقَّ اللّهِ تَبَاركَ وَتَعَالَی ، وَلْیَبَرَّ إخوَانَهُ ، فَإنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِكَ فَاللّهُ وَرَسُولُهُ وَنَحنُ بُرَآءُ مِنهُ .(۱۳) دنیا و آنچه در آن است در سیطره مالكیت خدای بزرگ و پیامبرش و ما قرار دارد پس هر كس به چیزی از آن دست یافت باید تقوای الهی را رعایت كند و به ادای حق خدا برخیزد و به برادرانش نیكی كند ، اگر چنین نكند خدا و رسولش و ما از او بیزاریم . در هر صورت ریشه وجودی اهل بیت (علیهم السلام) ، حقیقت نوریّه محمّدیه است كه از طریق جلوه تامّش بر علی و فاطمه (علیهم السلام) است و ایجاد علقه زوجیت بین این دو دریای شگرف معنوی سبب ظهور یازده مظهر تام و مُظهر كل شد و از همان زمان هم برای هدایت جهانیان به نام آن بزرگواران و تعدادشان ، همگان را توجه داد . جابر بن عبداللّه انصاری كه تا پایان عمر مورد عنایت و احترام اهل بیت (علیهم السلام)بوده ، می گوید : هنگامی كه خدای عزّ و جلّ آیه شریفه :( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْكُمْ )(۱۴)را بر پیامبرش محمّد نازل كرد من گفتم : ای فرستاده خدا ! ما خدا و پیامبر را شناختیم ، اولوالامری كه خدا طاعتشان را به طاعت تو مقرون نموده كیانند ؟ حضرت فرمود : جابر ! جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند ; اول آنان علی بن ابی طالب سپس حسن و حسین آنگاه علی بن الحسین و بعد محمّد بن علی كه در تورات معروف به باقر است و تو او را درك می كنی ، هرگاه زیارتش كردی سلام مرا به او برسان سپس صادق جعفر بن محمّد و بعد از او موسی بن جعفر و پس از او علی بن موسی آنگاه محمّد بن علی سپس علی بن محمّد سپس حسن بن علی آنگاه هم نام و هم كنیه من حجّت خدا در زمین و باقی مانده او در میان بندگانش فرزند حسن بن علی خواهد بود ، همان كه خدای متعال ، خاور و باختر زمین را به دست او بگشاید و همان كه از دیده شیعیان و دوستانش پنهان خواهد شد و در آن زمان جز آنكه خدا دلش را برای ایمان خالص كرده ، كسی در اعتقاد به امامت او پابرجا و استوار نخواهد ماند .(۱۵) نكته قابل توجه دیگری كه در مورد حقیقت وجودی اهل بیت (علیهم السلام) در روایات صادر از آن ذوات مقدس به چشم می خورد ، تشبیه بسیار عمیق و پر معنای اهل بیت (علیهم السلام) به شجره طیّبه است . امام صادق (علیه السلام) شجره طیبه را كه حضرت حق در قرآن در سوره ابراهیم(۱۶) ذكر فرموده ، در برابر پرسشی كه عمرو بن حُریث از آن حضرت درباره آن می پرسد چنین توضیح می دهد : رَسُولُ اللّهِ (صلی الله علیه وآله) أصلُهَا ، وَأمِیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام) فَرْعُهَا ، وَالأَئِمَّهُٔ مِن ذُرِّیَّتِهِمَا أغصَانُها ، وَعِلمُ الأَئمّهِٔ ثَمَرَتُهَا ، وَشِیعَتُهُم المُؤمِنُونَ وَرَقُها ، قَال وَاللّهِ إنَّ المُؤمِنَ لَیُولَدُ فَتُورِقَ وَرَقَهٌٔ فِیهَا وإنَّ المُؤمِنَ لَیَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَهٌٔ مِنهَا .(۱۷) پیامبر خدا ریشه آن و امیرالمؤمنین تنه آن و امامان از نسل پیامبر و علی شاخه های آن و دانش امامان میوه آن و شیعیان مؤمنشان برگ آن هستند . فرمود : به خدا سوگند كه مؤمن به دنیا می آید پس درخت برگی برمی آورد و مؤمن از دنیا می رود پس از درخت برگی می افتد . در این روایت ، علاوه بر اثبات حقیقت وجودی واحد ائمه اطهار (علیهم السلام) از تشبیه شیعیان مؤمن به اوراق شجره طیبه ، به این مطالب می توان رسید كه حقیقت وجودی شیعیان مؤمن برگرفته از انوار تابناك اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است . در روایتی آمده است كه : شیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طینَتِنا یَفْرَحُونَ لِفَرَحِناوَیَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.(۱۸) نقطه مقابل شجره طیبه ، شجره خبیثه است كه هدف از بیان آن ، مجسم ساختن چهره واقعی كلمه شرك و برنامه های انحرافی و مردم فاسد و كافر و خبیث است كه با بی توجهی به دستورها و اوامر اهل بیت (علیهم السلام) و انقطاع از شجره طیبه ، به شجره خبیثه ملحق شده اند ، شجره ای كه ( اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الاَْرْضِ مَالَهَا مِن قَرَار ) از زمین كنده شده و قراری ندارد و بی ریشه است كه در برابر توفان ها هر روز به گوشه ای پرتاب می شود . در روایات آمده است كه شجره طیبه پیامبر و علی و فاطمه و فرزندان آنها هستند و شجره خبیثه بنی امیه است (۱۹ .[/align] پی نوشتها: ۱ ـ اسراء/۱۰۱ . ۲ ـ آل عمران/۴۹ . ۳ ـ قمر/۱ ـ ۲ . ۴ ـ اسراء/۱ . ۵ ـ آل عمران/۶۱ . ۶ـ سنن الترمذی : ۵/۶۶۳ ; بحار الأنوار : ۲۳/۱۱۸ ، باب ۷ ، حدیث ۳۶ . ۷ ـ الكافی : ۱/۴۴۱ ، باب مولد النبی ووفاته ، حدیث ۹ ; بحار الأنوار : ۱۵/۲۴ ، باب ۱ ، حدیث ۴۶ . ۸ ـ بحار الأنوار : ۵/۱۱ ، حدیث ۱۲ . ۹ ـ نهج البلاغهٔ : ۵۶۲ ، خطبه ۲۳۴ ; عوالی اللئالی : ۴/۱۲۲ ، حدیث ۲۰۴ ; بحار الأنوار : ۱۸ / ۲۲۳ ، باب ۱ ، حدیث ۶۱ . ۱۰ ـ مائده ( ۵ ) : ۶۷ . ۱۱ ـ عیون اخبار الرضا : ۲/۲۷۲ ; مفاتیح الجنان ، زیارت جامعه كبیره . ۱۲ ـ الكافی : ۱/۱۴۵ ، باب النوادر ، حدیث ۴ . ۱۳ ـ الكافی : ۱/۴۰۸ ، باب أن الأرض كلها للامام (علیه السلام) ، حدیث ۲ . ۱۴ ـ نساء ( ۴ ) : ۵۹ . ۱۵ ـ مناقب : ۱/۲۸۲ ; كمال الدین : ۲۵۳ ; كفایهٔ الأثر : ۵۳ . ۱۶ ـ ابراهیم ( ۱۴ ) : ۲۴ . ۱۷ ـ الكافی ۱/۴۲۸ ، باب فیه نكت ونتف من التنزیل فی الولایهٔ ، حدیث ۸۰ ( با كمی اختلاف ) ; تفسیر الصافی : ۱/۸۸۶ . ۱۸. الأمالی، طوسی : ۲۹۹ ، حدیث ۵۸۸ . ۱۹- تفسیر نور الثقلین : ۲ ذیل آیه شریفه . پایگاه استاد حسین انصاریان