لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تاريخ'.
5 نتیجه پیدا شد
-
مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 3 اكتبر ايران درباره جشن هاي مهرگان روزهاي ماه در ايران باستان داراي نام خاص بودند كه شانزدهم هر ماه «روز مهر» بود و روز مهر در ماه مهر مهمترين روز آيين هاي مهرگان بوده است. جشن ها و آيين هاي شش روزه مهرگان در ايران باستان در روز مهر از ماه مهر (شانزدهم مهرماه) پايان مي يافت. ايرانيان از هزاره دوم پيش از ميلاد مهرگان را همرديف نوروز گرامي داشته و شروع كارهاي مهم از جمله ازدواج را به اين ايام موكول و مدارس از همين ماه آغاز بكار مي كردند كه دولت روم شرقي (قسطنطنيه = استانبول) بعدا اين رسم (بازگشايي سال تحصيلي) را از ايران اقتباس كرد كه با چند روز تفاوت جهاني شده است. آيين هاي مهر (جشن مهرگان) پس از نوروز مهمترين اعياد ملي ايرانيان بوده است كه نوروز با بهار و شكوفه و نويد بركت آغاز مي شد و مهرگان به خاطر پايان جمع آوري محصول و آغاز شش ماهه شبهاي طولاني تر و سرما. طبق نوشته هاي فلاسفه ايراني قرون وسطي (وسطا) از جمله خيام، هدف از برپايي آيين هاي مهرگان، سپاسگزاري به درگاه خداوند بوده است كه آن همه نعمت، احساس محبت و مهرباني كردن و كشش به سوي رعايت عدالت ارزاني داشته و نيز تحكيم دوستي و محبت ميان ايرانيان. در ايام مهرگان مهماني هاي بزرگ برپا مي شده و پذيرايي با انواع ميوه و آجيل (خشكبار) رسم بوده ولي به درستي معلوم نيست كه از چه زمان پذيرايي با آش رشته مرسوم گرديده است. همچنين به درستي روشن نيست که از چه زمان "روز مهرگان" را به چهاردهم مهر ماه منتقل کرده اند و چرا؟ (شايد به خاطر گشايش نخستين جلسه مجلس در حضور مظفرالدين شاه در كاخ گلستان در 14 مهرماه!). در سال 2008 ايرانيان برون مرز و پارسيان سراسر جهان، دوم اكتبر (پنچشنبه 11 مهر ماه) را به عنوان «مهرگان» جشن گرفته بودند. در عهد باستان، دولت روزي را كه امسال برابر با دوم اكتبر از سال ميلادي است جشن مي گرفت زيرا كه داريوش بزرگ اين روز (نخستين روز) از جشن هاي شش روزه ماه مهر (مصادف با دوم اكتبر سال 522 پيش از ميلاد مسيح) را براي اعلام شاه شدن خود تعيين كرده بود و با آييني ويژه بر تخت سلطنت نشسته بود. طبق نوشته مورخان قديم غرب (يونان و روم باستان) فرهاد دوم، شاه ايران از دودمان اشكاني (خراسانيان)، از سال 131 پيش از ميلاد مروّج اين رسم شد كه سران دولت ايران در يكي از روزهاي جشن مهرگان اشتباهات دولت در يك سال گذشته را در يك مراسم عمومي اعلام و پوزش خواهي كنند و تعهد به جبران آن بسپارند و خود فرهاد نخستين اعتراف از اين دست را در چهارمين روز از جشن هاي مهرگان سال 131 پيش از ميلاد بيان داشت. اردشير پاپكان (ساساني) كه خود را شاه همه ايران زمين اعلام كرده بود در دومين روز جشن هاي مهرگان سال 226 ميلادي (سوم اكتبر) در شهر تيسفون با «ميترا = مهر = مهربانو = مهري = مهرانگيز» دختر اردوان پنجم ازدواج كرد تا كدورت اشكانيان از او كه بر اردوان غلبه كرده و اردوان، ضمن نبرد، جان خود را از دست داده بود برطرف شود. كار تنظيم مجموعه قوانين براي اداره ايران برپايه آموزش هاي زرتشت به ويژه كنترل رفتار حكّام و نيز آيين دادرسي و كيفر نيز در سومين روز از جشن هاي مهرگان (مصادف با چهارم اكتبر سال 600 ميلادي) به تصويب موبد موبدان (روحاني ارشد وقت) و بزرگان كشور رسيده بود. كار تنظيم اين مجموعه از نوروز آن سال آغاز شده بود زيرا دلسوزان ميهن نگران خودخواهي هاي خسروپرويز شاه وقت و ناديده گرفتن حقوق مردم و اصول (نانوشته) بودند. تا آن زمان، ايرانيان (دولت و ملت) اخلاقا متعهد به رعايت اصول و حقوق و ارزشها بودند و ضمانت اجرايي (مجازات نقض) وجود نداشت. پس از پيروزي مشروطه طلبان، مجلس شورا اولين جلسه نخستين دوره خود را در جريان جشن هاي مهرگان ايرانيان (14 مهرماه 1285) در كاخ گلستان با حضور مظفرالدين شاه برگزار كرده بود و مقرر شده بود كه سال قانونگزاري در ايران از مهرماه آغاز شود. اين مجلس 15 مهر ماه سال 1286 هجري خورشيدي نيز متمم قانون اساسي را تصويب كرد. بيشتر اصول قانون اساسي وقت در همين متمم گنجانيده شده بود زيرا كه اصل قانون اساسي، شكل مقدمه و اعلاميه داشت. حقوق ملت در همين متمم آمده بود. جشن هاي هزاره فردوسي نيز با شركت اديبان، دانشمندان، سياستمداران و دولتمردان كشور و بيش از چهل مستشرق از ساير كشورها در جريان جشن هاي مهرگان سال 1313 (12 مهر) آغاز بكار كرده بود و مستشرقين و ايرانشناسان در سخنراني هاي خود ضمن بزرگداشت فردوسي و اهميت ميهني او، درباره جشن هاي مهرگان، اهميت و تاريخچه آنها اسناد متعدد ارائه كرده بودند كه باقي مانده و به آنها استناد مي شود. منبع : http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp
-
سالروز شاه شدن داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني طرز نشستن، لباس داريوش بزرگ ، صندلي و چوبدست او نشانه تمدن عظيم و پيشرفته ايرانيان در 25 قرن پيش است كه جهان را شگفت زده كرده است. بايد ديد كه چه عواملي ما را به قهقرا برده است و در صدد جبران برآمد داريوش هخامنشي پسر ويشتاسپ از بزرگان پارس در نخستين روز از جشنهاي مهرگان( پس از تطبيق با تقويم ميلادي؛ دوم اكتبر) در سال 522 پيش از ميلاد، شاه ايران شد. در دوران حكومت 36 ساله داريوش بزرگ، قلمرو ايران از دره سند ( Indus) تا سواحل ليبي در افريقا، و از شمال درياي مرمره ( Thrace در اروپا ) تا كوههاي پامير در آسيا شامل همه خاورميانه امروز، آسياي ميانه، قسمتي از آسياي جنوبي، قفقاز ، مصر و قسمتي از سودان بود كه به استانهاي متعدد (ساتراپي) تقسيم شده و مستقيما زير نظر حكومت مركزي و بر پايه قوانين واحد اداره مي شدند و به آن قسمت كه سه طايفه ايراني در آن سكونت داشته، داراي نياكان و فرهنگ مشترك بوده و آيين هاي نوروز را گرامي داشته و يكسان برگزار كرده اند "ايران زمين" گفته اند(مادها از « ري » به سمت غرب و شمالغربي از جمله كردها و آذري ها، پارسها از منطقه ري به جنوب تاجزاير خليج فارس و از شرق تا آن سوي هندوكش و انتهاي بدخشان، و پارتها در شمال شرقي). مصر ساتراپي ششم ايران بود. كوروش بنيادگذار كشور ايران بوده است، ولي ناسيوناليسم ايراني با داريوش بزرگ به دنيا آمده است. كوروش، جهاني فكر مي كرد و يك جامعه مشترك المنافع متساوي الحقوق به مركزيت " ايران زمين " به وجود آورده بود و مداخله در امور داخلي اعضاي اتحاديه را روا نمي داشت. داريوش بزرگ در كتيبه هايي كه از او باقي مانده اند با ستايش اهورا مزدا (خدا) كه زمين و آسمان و بشر و شادي ها را آفريده است ، شاهي خود بر اين سرزمين پهناور را كه مردان خوب و اسبان خوب (مقصود ارتش خوب) دارد از عنايات او دانسته است و در يكي از كتيبه هايش از اهورا مزدا خواسته است كه " ايران زمين " را از آفت دروغ و بلاي خشكسالي در امان دارد. از كارهاي مهم داريوش ايجاد آبراهي ميان درياي سرخ و رود نيل بود كه خليج فارس را به درياي مديترانه متصل سازد. كار مهم ديگر او دستور ساختن تخت جمشيد بود كه شاه نشين ايران زمين باشد ( پايتخت اداري ايران شهر شوش بود) . ايجاد يك سپاه هميشه آماده در مركز كه تا رسيدن ساير واحدهاي ارتش از شهرستانها و نقاط دور دست کشور ، بتواند در برابر هر گونه تهاجم ناگهاني ايستادگي كند اقدام مهم ديگر او بود. ضرب سكه زر و سيم، مخصوصا سكه هاي طلاي تقريبا خالص موسوم به دريك ـ داريك ـ در سال 515 پبش از ميلاد ابتكار مهم داريوش اول بود. تاسيس پستخانه، دادگاه، كودكستان و دبستان ( منحصر به پسران) و وضع قوانين و تعرفه مالياتي و ايجاد يك نيروي دريايي در خليج فارس چند نمونه ديگر از كارهاي داريوش بزرگ به شمار مي آيد. آمريكاييان 23 قرن بعد هنگام تاسيس پستخانه دولتي (فدرال) اين كشور همان شعار داريوش را بر سر در آن حك كردند كه باد و باران مانع كار چاپارها نخواهد شد. داريوش ميان شوش و ساحل مديترانه نوعي جاده آسفالته كشيده بود كه اخيرا قسمتي از آن به دست آمده است. اقدام نظامي بي سابقه داريوش انتقال 24 هزار سوار و پياده با كشتي از شرق مديترانه به ساحل آتن در يونان (800 كيلومتر مسافت) بود. داريوش كه با آتوسا دختر كوروش بزرگ ازدواج كرده بود در سال 486 پيش از ميلاد درگذشت و پسرش خشايارشا نوه كوروش بر جاي او نشست که سياست پدر را عينا دنبال کرد. داريوش در نقش رستم مدفون شده است. برخي مورخان شاه شدن داريوش را 16 مهر (هشتم اكتبر)، آخرين روز آيين هاي مهرگان (روز اصلي مهرگان) نوشته اند. در آن زمان مراسم مهرگان شش روز ادامه داشت. آيين هاي مهر (جشن هاي مهرگان) پس از نوروز مهمترين اعياد ملي ايرانيان بوده است. از زمان داريوش بود كه مدارس، پس از آيين هاي مهرگان آغاز بكار كرده اند كه اين رسم از طريق يونان به سراسر جهان منتقل شده است. گرچه در بعضي كشور به ملاحظات اقليمي ،مدارس چند روز جلوتر آغاز بكار مي كنند. هدف اصلي از مدارس در ايران عهد هخامنشي عمدتا تدريس اخلاقيات، تندرستي، سواري و تيراندازي و سرانجام انتخاب مستعدترين كودكان براي خدمت در ارتش بود. به نوشته مورخان رومي (به نقل از يونانيان) ، آموزگاران ايراني در دبستانها به كودكان مي آموختند كه اقتدار و عظمت وطن و حفظ تمدن آنان بستگي به آن دارد كه دوست و متحد باشند و ارتشي شكست ناپذير داشته باشند. ***** روزهاي ماه در ايران باستان داراي نام خاص بودند كه روز شانزدهم هر ماه روز مهر بود. بنابراين روز مهر در ماه مهر (شانزدهم) مهمترين روز آيين هاي مهرگان بوده است. آيين هاي مهر (جشن مهرگان) پس از نوروز مهمترين اعياد ملي ايرانيان بوده است كه نوروز با بهار و شكوفه و نويد بركت آغاز مي شد و مهرگان به خاطر پايان جمع آوري محصول و آغاز شش ماهه شبهاي طولاني تر و سرما. مهرگان آيين هاي سپاسگزاري به درگاه خداوند بوده است كه آن همه نعمت ارزاني داشته و نيز تحكيم دوستي و محبت ميان ايرانيان. در ايام مهرگان مهماني هاي بزرگ برپا مي شده و پذيرايي با انواع ميوه رسم بوده ولي به درستي معلوم نيست كه از چه زمان پذيرايي با آش رشته مرسوم گرديده است. همچنين به درستي روشن نيست که از چه زمان " روز مهرگان " را به چهاردهم مهر ماه منتقل کرده اند و چرا؟ . اين ايران را داريوش بزرگ به ميراث گذارد كتيبه دعاي داريوش براي ايران، اين كتيبه كه عكس آن در بالا درج شده است 25 قرن عمر دارد و نشانه علاقه عميق داريوش به وطن مشترك ما است
-
مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 30 سپتامبر ايران اندوه شاه اسماعيل صفوي از تصرف بحرين به دست پرتغالي ها و تصميمي را که به اجرا درآورد شاه اسماعيل صفوي كه پس از گذشت پنج سال هنوز در اندوه شكست چالدران بود سي ام سپتامبر 1519 از تصرف بحرين توسط پرتغالي ها آگاه شد، و اين خبر ناگوار براندوه او افزود، زيرا به سبب نداشتن نيروي دريايي و اسلحه آتشين نمي توانست كاري انجام دهد. وي همان روز (سي ام سپتامبر 1519) پس از آزمايش خوشنويسان داوطلب كار در دفتر اختصاصي و مردود كردن همه آنان، مقامات كشوري و لشكري را به مذاكره فوري براي رسيدگي به دست اندازي هاي مكرر پرتغاليها به جزاير ايران در خليج فارس فراخواند. در اين جلسه قرار شد كه يك بودجه محرمانه در اختيار افراد محلي قرار داده شود كه پرتغالي ها را در جزاير متصرفي راحت نگذارند تا بعدا راهي براي اخراج آنان به دست آيد. شاه اسماعيل سپس عزم سفر نخجوان كرد. شهاب مرواريدخوشنويس ويژه تحرير نامه هاي شاه اسماعيل نزديك به سه سال پيش از اين فوت شده بود و در اين مدت؛ خوشنويس ديگري كه بتواند نظر شاه را جلب كند تا جاي او را در دفتر اختصاصي بگيرد يافت نشده بود، زيرا شاه اسماعيل شخصا از خوشنويسهاي داوطلب امتحان بعمل مي آورد. منبع : Iranians History On This Day: تاريخ ايرانيان در اين روز
-
نیشابور یا نیشاپور یکی از شهرهای استان خراسان رضوی در شرق ایران میباشد. این شهر از مراکز فرهنگی، گردشگری، صنعتی و تاریخی استان خراسان رضوی و ایران است. شهر نیشابور مرکز شهرستان نیشابور است. این شهر مرکز فرهنگی و ادبی استان خراسان بزرگ است. به علت طبیعت زیبا نیشابور عروس شهرهای خراسان نام گرفتهاست. سازنده شهر نیشابور را اقرسط، شاپور اول، پادشاه ساسانی دانستهاند و در زبان پهلوی، آن را نیوشاهپور میگویند. نیشابور یکی از چهار شهر بزرگ خراسان قدیم به شمار میرفته و در دوره حکومت یزدگرد دوم (457 - 438) مدتی محل اقامت او بوده است. مسلمانان در دوره خلافت عثمان بن عفان توانستند با مردم این شهر صلح کنند و از این طریق، دین اسلام را وارد نیشابور کردند. در دوره طاهریان و سامانیان، نیشابور موقعیتی ویژه داشت و توانست موقعیت دیرین خود را به دست آورد؛ کتابخانههای بزرگ، مدرسههای گوناگون و دانشمندان نامی از خصوصیات آن زمان شهر بود. در اواخر حکومت مسعود غزنوی که سلجوقیان به شرق ایران هجوم آوردند، طغرل این شهر را مرکز حکومت خویش ساخت. در دوره حکومت سلطان سنجر، نیشابور مورد هجوم «غزان» قرار گرفت؛ شهر را آتش زدند و بسیاری را کشتند. سپس یکی از غلامان سنجر به نام مؤید بر نیشابور تسلط یافت و آن را آباد کرد، اما با حمله مغولها در سال 618 میلادی این شهر به گونهای ویران شد که دیگر هرگز موقعیت قبلی خود را باز نیافت. چنگیز خان مغول که شخصا فرماندهی تسخیر را بر عهده داشت، آن را با خاک یکسان کرد. بسیاری از دانشندان و بزرگان مانند عطار نیشابوری توسط مغولان به قتل رسیدند. ============================= عشایر نیشابور طبیعت نیشابور قله بینالود آرامگاه عطارنیشابوری عمارت چوبین آرامگاه خیام فیروزه نیشابور یک سمندر در دل کوه
-
[align=justify] عشق تاريخ مصرف دارد!!!؟؟؟ امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبي دنياي ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامرو به خاطر طلاقش خوشحالم. ژاله و منصور 8 سال دوران كودكي رو با هم سپري كرده بودند.انها همسايه ديوار به ديوار يگديگر بودند ولي به خاطر ورشكسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بديهي هاشو و بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترين همبازي خودشو از دست داده بود. 7سال از اون روز گذشت منصور وارد دانشگاه حقوق شد. دو سه روز بود که برف سنگيني داشت مي باريد منصور كنار پنچره دانشگاه ايستا ده بود و به دانشجوياني كه زير برف تند تند به طرف در ورودي دانشگاه مي آمدند نگاه مي كرد. منصور در حالي كه داشت به بيرون نگاه مي كرد يك آن خشكش زد ژاله داشت وارد دانشگاه مي شد. منصور زود خودشو به در ورودي رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام كرد ژاله با ديدن منصور با صدا گفت: خداي من منصور خودتي.بعد سكوتي ميانشان حكم فرما شد منصور سكوت رو شكست و گفت : ورودي جديدي ژاله هم سرشو به علامت تائيد تكان داد.منصور و ژاله بعد از7 سال دقايقي باهم حرف زدند و وقتي از هم جدا شدند درخت دوستي كه از قديم ميانشون بود بيدار شد .از اون روز به بعد ژاله ومنصور همه جا باهم بودند آنها همديگر و دوست داشتند و اين دوستي در مدت کوتاه تبديل شد به يك عشق بزرگ، عشقي كه علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا مي داشت منصور داشت دانشگاه رو تموم مي كرد وبه خاطر اين موضوع خيلي ناراحت بود چون بعد از دانشگاه نمي تونست مثل سابق ژاله رو ببينه به همين خاطر به محض تمام شدن دانشگاه به ژاله پيشنهاد ازدواج داد و ژاله بي چون چرا قبول كرد طي پنچ ماه سور سات عروسي آماده شد ومنصور ژاله زندگي جديدشونو اغاز كردند. يه زندگي رويايي زندگي كه همه حسرتشو و مي خوردند. پول، ماشين آخرين مدل، شغل خوب، خانه زيبا، رفتار خوب، تفاهم واز همه مهمتر عشقي بزرگ كه خانه اين زوج خوشبخت رو گرم مي كرد. ولي زمانه طاقت ديدن خوشبختي اين دو عاشق را نداشت. در يه روز گرم تابستان ژاله به شدت تب كرد منصور ژاله رو به بيمارستانهاي مختلفي برد ولي همه دكترها از درمانش عاجز بودند بيماري ژاله ناشناخته بود. اون تب بعد از چند ماه از بين رفت ولي با خودش چشمها وزبان ژاله رو هم برد وژاله رو كور و لال کرد.منصور ژاله رو چند بار به خارج برد ولي پزشكان انجا هم نتوانستند كاري بكنند. بعد از اون ماجرا منصور سعي مي كرد تمام وقت آزادشو واسه ژاله بگذاره ساعتها براي ژاله حرف مي زد براش كتاب مي خوند از آينده روشن از بچه دار شدن براش مي گفت. ولي چند ماه بعد رفتار منصور تغير كرد منصور از اين زندگي سوت و كور خسته شده بود و گاهي فكر طلاق ژاله به ذهنش خطور مي كرد.منصور ابتدا با اين افكار مي جنگيد ولي بلاخره تسليم اين افكار شد و تصميم گرفت ژاله رو طلاق بده.در اين ميان مادر وخواهر منصور آتش بيار معركه بودند ومنصوررا براي طلاق تحريک مي کردند. منصور ديگه زياد با ژاله نمي جوشيد بعد از آمدن از سر كار يه راست مي رفت به اتاقش.حتي گاهي مي شد كه دو سه روز با ژاله حرف نمي زد. يه شب كه منصور وژاله سر ميز شام بودن منصور بعد از مقدمه چيني ومن ومن كردن به ژاله گفت: ببين ژاله مي خوام يه چيزي بهت بگم. ژاله دست از غذا خوردن برداشت و منتظر شد منصور حرفش رو بزنه منصور ته مونده جراتشو جمع کرد و گفت من ديگه نمي خوام به اين زندگي ادامه بدم يعتي بهتر بگم نمي تونم. مي خوام طلاقت بدم و مهريتم....... دراينجا ژاله انگشتشو به نشانه سكوت روي لبش گذاشت وبا علامت سر پيشنهاد طلاق رو پذيرفت. بعد ازچند روزژاله و منصور جلوي دفتري بودند كه روزي در انجا با هم محرم شده بودند منصور و ژاله به دفتر طلاق وازدواج رفتند و بعد از مدتي پائين آمدند در حالي كه رسما از هم جدا شده بودند.منصور به درختي تكيه داد وسيگاري روشن كرد وقتي ديد ژاله داره مياد به طرفش رفت و ازش خواست تا اونو برسونه به خونه مادرش.ولي در عين ناباوري ژاله دهن باز كرده گفت: لازم نكرده خودم ميرم بعد عصاي نايينها رو دور انداخت ورفت.و منصور گيج منگ به تماشاي رفتن ژاله ايستاد ژاله هم مي ديد هم حرف مي زد منصو گيج بود نمي دونست ژاله چرا اين بازي رو سرش آورده منصور با فرياد گفت من كه عاشقت بودم چرا باهام بازي كردي..منصور با عصبانيت و بغض سوار ماشين شد و رفت سراغ دكتر معالج ژاله.وقتي به مطب رسيد تند رفت به طرف اتاق دكتر و يقه دكتر و گرفت وگفت:مرد نا حسابي من چه هيزم تري به تو فروخته بودم. دكتر در حالي كه تلاش مي كرد يقشو از دست منصور رهاكنه منصور رو به آرامش دعوت مي كرد بعد از اينكه منصور کمي آروم شد دكتر ازش قضيه رو جويا شد. وقتي منصور تموم ماجرا رو تعريف كرد دكتر سر شو به علامت تاسف تكون داد وگفت:همسر شما واقعا كور لال شده بود ولي از يک ماه پيش يواش يواش قدرت بينايي وگفتاريش به كار افتاد و سه روز قبل كاملا سلامتيشو بدست آورد.همونطور كه ما براي بيماريش توضيحي نداشتيم براي بهبوديشم توضيحي نداريم.سلامتي اون يه معجزه بود. منصور ميون حرف دكتر پريد گفت پس چرا به من چيزي نگفت.دكتر گفت: اون مي خواست روز تولدتون موضوع رو به شما بگه. منصور صورتشو ميان دستاش پنهون كرد و به بي صدا اشک ريخت فردا روز تولدش بود. [/align]