لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'جهنم'.
2 نتیجه پیدا شد
-
یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمهای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.! افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده میآمدند. آنها در دست خود قاشقهایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دستهها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی میتوانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دستهها از بازوهایشان بلندتر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند... مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی! آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت! افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشقهای دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، میگفتند و میخندیدند. مرد روحانی گفت: نمیفهمم! خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! میبینی؟ اینها یاد گرفتهاند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدمهای طمع کار تنها به خودشان فکر میکنند! ((تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر 7% ارسال کنید.. من جزء آن 7% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))
-
مردى به حضور وجود مقدس رسول خداصلى الله علیه و آله شرفیاب شد و از کار اهل جهنم پرسید. پیغمبر فرمود: دروغ گفتن. اگر اهل جهنم راست گو و با حقیقت بودند به آتش جهنم نمىسوختند. دروغ گو پرده خود را مىدرد و از حق دور مىشود و به گناهان بسیار، آلوده مىگردد و کسى که چنین شد، آتش خشم خداى در انتظار او خواهد بود. تا دیدهات ز پرتو اخلاص روشن است انـوار حق ز چشم تـو پـنــهان نمىشود کشـت دروغ، بــار حقیــقت نمـىدهد این خشک رود چشمه حیوان نمىشود نخستین مرحله دروغگویى امام صادق مىفرماید: کفى بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمع 1 ؛ براى دروغ گو شدن این بس که انسان هر چه مىشنود نقل کند. خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راست است. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد. علماى حدیث، دانشمندانى را که بر ضعفا اعتماد کرده یا از آنان نقل حدیثمىکنند، چندان محترم نمىشمارند. احمد بن محمد بن عیسى که از علماى زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام بوده است، برقى را به دلیل روایت از ضعفا از شهر قم بیرون کرد. عذاب دروغگو از رسول خداصلى الله علیه و آله نقل شده که فرموده: دیشب مردى را در خواب دیدم که نزد منآمد و گفت: برخیز. من برخاستم و دو نفر را دیدم که یکى ایستاده و میلهاى آهنین در گوشه دهان آن که نشسته است فرو مىکند و آن قدر فشار مىدهد تا به میان دو شانهاش برسد و سپس بیرون آورده و در گوشه دیگر دهانش فرو مىکند و این گوشه را نیز مانند آن گوشه پاره مىکند. از کسى که مرا حرکت داده بود، پرسیدم: چرا این را عذاب مىکنند؟ گفت: این مرد، دروغ گوست و تا روز قیامت، در قبر، این گونه شکنجهاش مى کنند. 2 کمتر از حیوان دروغ گو انسان نیست، بلکه کمتر از حیوان است. انسان نیست چون فضیلت انسان بر موجودات دیگر، سخن است، سخنى که اخبار از حقیقت باشد وگرنه یاوهسرایى را سخن نمىتوان نامید و دروغ گو را از سخن بهرهاى نیست، چون اخباراز حقیقت در گفتارش پیدا نمىشود پس سخن دروغ گو با بانگ جانوران یکساناست و جز خسته کردن گوش اثرى ندارد. کمتر از حیوان است، چون در بانگ حیوان، خیانت راه ندارد، ولى سخندروغ گو، خیانت مىباشد بنابر این ارزش جانوران از دروغ گویى که خود را انسان مى پندارد، بیش است. خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راستاست. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد. سوگند دروغ کار اهل جهنم بسیار سوگند خوردن، کار خوبى نیست و سبک شمردن نام مقدسى است که بدانسوگند، خورده مىشود. اگر سوگند، دروغ باشد، زشتتر از زشتخواهد بود، زیرا پلیدى دروغ را دارا مىباشد، به اضافه سبک قرار دادن مقام مقدس، که زشتترین بى ادبى است. رسول خدا فرمود: کسى که کالاى خود را به وسیله سوگند دروغ بفروشد، در زمره کسانى خواهد بود که خداى تعالى در روز قیامت با او سخن نگوید و بر وى نظررحمت نیندازد و عملش را قبول نکند. کسى که کارش به دروغ، سوگند خوردن باشد، از بدبختترین مردم در دنیا وآخرت خواهد بود. سرانجام سوگند دروغ دروغ گویى به منصور دوانیقى دیکتاتور عباسى گزارش داد که امام جعفرصادق علیه السلام در فکر قیام بر ضد دولت مىباشد و غلامش معلى را به سوى شیعیان فرستاده تا مال و اسلحه جمع کند. منصور خشمگین شده و به امیر مدینه نوشت که امام را به بغداد بفرستد. امام رهسپار عراق شد. هنگامى که نزد منصور رسید، پادشاه عباسى در آغاز بهحضرتش احترام نمود، ولى پس از اندى، عتاب آغاز کرد و سخنانى بر خلاف ادب از او سر زد، سپس گفت: شنیدهام که معلى براى تو مال و اسلحه جمع مىکند. امام تکذیب کرده و فرمود: این سخن، افترا و دروغ است. منصور که حال را چنین دید،گزارش دهنده را بخواست. آن مرد از حضور امامشرم نکرد و گفت: هر چه گفتهام واقعیت دارد. امام فرمود: سوگند بخور! آن مرد کهآماده سوگند شد، صیغه قسم را چنین اجرا کرد: «والله الذی لا اله الا هو الطالبالغالب الحی القیوم.» امام فرمود: صبر کن! هر طور که من گفتم، سوگند بخور! سپس فرمود: بگو! ازحول و قوه خدا بیرون باشم و در حول و قوه خودم داخل باشم، اگر آنچه گفتهام دروغ باشد. دروغ گو صیغه قسم را همان طور اجرا کرد و همان دم افتاد و بمرد.