رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'جوان'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

10 نتیجه پیدا شد

  1. «مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد. خداوند گشایش دهنده و آگاه است.» (۳۲- نور) ازدواج رویای بسیاری از جوانان است اما برای بعضی از آنان دست نیافتنی می نماید. نوع نگرش جوان، خانواده و کسانی که آنها را می شناسند به مقوله ازدواج می تواند مانع یا راهگشای این امر مقدس باشد که از قدیم گفته اند از تو حرکت و از خدا برکت. ● مسئولیت همگانی در قبال مجردها در جمله اول آیه ۳۲ سوره مبارکه نور، خداوند به صراحت همه کسانی که افراد مجرد را می شناسند مکلف به سروسامان دادن آنان می کند و دایره این کمک کنندگان را به پدر و مادر محدود نمی کند هر چند آنان بیشترین مسئولیت را دارند... تک تک افرادی که دختران و پسران مجرد را می شناسند در قبال تهیه نمکدان تا مسکن، هزینه جشن، خرید و مسائل غیرمادی همچون انتخاب همسر متناسب، معرفی دختران بالغ عفیف که به دلائلی از ازدواج دور مانده اند به پسران با ایمان، فراهم کردن شغل برای زوج یا زوجین و هر نوع کمک مسئولند. «علی نوری» که اهل استان خوزستان است درباره همت اطرافیان برای سروسامان دادن زوج های جوان می گوید: «در برخی مناطق استان خوزستان به ویژه در میان عشایر، وقتی یک جوان، تصمیم به ازدواج می گیرد همه اهل عشیره یا روستا به کمک او و خانواده اش می آیند و از انتخاب همسر تا تهیه هزینه ها و مسکن و شغل یاری می رسانند.» سخن «علی نوری» را با اهالی نواحی مختلف ایران که ساکن تهران هستند در میان می گذارم. آنها نیز وجود چنین رسومات حسنه ای در مناطق خود را تأیید می کنند. «علی» ادامه می دهد: «همه اهل عشیره و یا روستا در حد وسع خود کمک می کنند.» آیا بهتر نیست این رسم زیبا و خداپسندانه را در همه کشور احیا کنیم. ● مسئولیت در قبال تحت امر خداوند به همگان امر می کند که غلامان و کنیزان صالح و درستکار خود را سروسامان دهید. با اینحساب آیا آن کارخانه دار یا صاحب شرکت وظیفه ندارد که مجردهای تحت امر خود را به کمک خانواده و اطرافیان آنان سروسامان دهد. آیا میلیاردرهای کشور که صاحب اموال بسیارند و تعداد زیادی افراد مجرد یا کارکنان صاحب فرزندان بالغ و به اصطلاح دم بخت، تحت امر دارند، وظیفه ای در قبال بی سروسامانی آن جوانان ندارند. «رضا پور ابوالقاسم» که یک کارخانه کارتن سازی دارد خاطره ای تعریف می کند و می گوید: «دوستی داشتم که یک کارخانه کوچک کاشی داشت. با اینکه درآمد آنچنانی نداشت اما در بحث تهیه جهیزیه یا وام دادن به کارگرانی که دختر و پسر دم بخت داشتند کوتاهی نمی کرد و خیلی وقت ها آن پول را می بخشید. چند جوان از جمله خود من، با کمک های او سروسامان گرفتیم. نتیجه عمل او برکتی است که اکنون در زندگی اش دارد؛ کارخانه ای بزرگ، فرزندانی تحصیل کرده و سر به راه و تنی سالم. او هنوز هم به زوج های جوان کمک می کند. خداوند کمک به ازدواج جوان ها را به گرانی و تورم ربط نداده و خود ضامن مخارج آن شده است. اما برای این کمک وسایلی ایجاد کرده که مومنان از آن جمله اند.» جوان باید سر وسامان بگیرد تا دینش کامل شود و به گناه نیفتد اما یک دختر و پسر۵۲-۰۲ ساله چگونه می توانند هزینه های یک عروسی که ساده ترین آن چهارپنج میلیون تومان و رهن یک آپارتمان کوچک در جنوب شهر تهران که ۵۱-۰۱ میلیون تومان است را فراهم کنند. این مبالغ در شهرهای کوچک یا روستاها خیلی که کم شود، یک سوم می شود یعنی ۵تا ۷ میلیون تومان. بنابراین خانواده ها، اطرافیان و صاحبان سرمایه و ثروت در این باب مسئولند و باید همکاری کنند تا جوان ها به گناه نیفتند. دولت و نهادهای حاکمیتی نیز در قبال پرسنل مجرد و فرزندان مجرد کارکنان خود مسئولند و باید با جذب اعتبارات برای این بخش- به صورت وام یا حتی بلاعوض- به سر و سامان گرفتن افراد تحت تکفل خود کمک کنند. این مسئله باید با توجه به واقعیات روز انجام شود. ● کمک آری، دخالت هرگز بعضی جوانها اما از کمک اطرافیان می گریزند. آنها معتقدند کمک بزرگترها زمینه ای برای آغاز دخالت آنها است. این مسئله به ویژه درباره دختران و انتخاب همسر از سوی آنان بسیار اتفاق می افتد. در گذشته بعضی دختران با پسران انتخاب شده توسط خانواده هایشان ازدواج می کردند و تسلیم ازدواج های تحمیلی می شدند. رفته رفته این رسم دربیشتر نقاط ایران از بین رفت اما دخترها از آن طرف بام افتادند. حالا بعضی از آنها، اصلا نظر خانواده را لحاظ نمی کنند یا از تجربیات آنان در مسائل اساسی استفاده نمی کنند و در نتیجه کارشان به جدایی می انجامد. این مسئله درباره برخی پسرها هم صادق است. «آمنه کلهر» دراین زمینه می گوید: «معیار ازدواج درگذشته، ایثار، گذشت و کدبانوگری دختر و صبر و تلاش خستگی ناپذیر پسر در چرخاندن چرخ سنگین زندگی بود. اما حالا معیارهای دوطرف به پول و ظاهر ختم می شود، تشریفات غالب شده، احترام ها از بین رفته و زن و شوهر مشکلات را به گردن یکدیگر می اندازند و از مسئولیت شانه خالی می کنند.» حرفهای این بانوی ۵۷ ساله را جوانی ۲۸ساله که سه سال است ازدواج کرده تکمیل می کند: «می گویند عروسی یک بار اتفاق می افتد و باید هرچه باشکوهتر باشد اما شکوه و شادی به تشریفات آنچنانی نیست. چرا که به تحمل بار سنگین بدهی های بعدش نمی ارزد. تجملات، برکت را از زندگی می برد و سرانجامش به پوچی ختم می شود.» «حمید صادقی» معتقد است که بزرگترها باید ضمن احترام به انتخاب جوانان، با حرف و عمل آنها را راهنمایی کنند و پس از ازدواج هم مراقب آنها باشند تا زندگیشان به ثبات برسد چرا که سالهای اول زندگی پراز اختلاف و سوءتفاهم است. ● همت جوانان «اگر قرار باشد تمام امکانات برای شروع یک زندگی فراهم باشد پس زوج جوان چه چیزی را می خواهند با هم بسازند.» این پرسش را «جلال حسین آبادی» که راننده تاکسی است مطرح می کند. او ادامه می دهد: «قدیم، پیوند بین زوجین عمیق تر بود چون با هر اختلافی راه دادگاه را درپیش نمی گرفتند، زندگی را با هم می ساختند، زن و مرد اهل قناعت بودند و امکانات مالی را با سختی فراهم می کردند اما برایشان شیرین بود چون حاصل دسترنج خودشان را استفاده می کردند. اما الان همه چیز را بزرگترها فراهم می کنند بنابراین جوان ها قدر نمی دانند و با کوچکترین اختلاف به دادگاه می روند.» این راننده تاکسی معتقد است که مقدمات اولیه را باید بزرگترها فراهم کنند اما به فرزندانشان بیاموزند که بقیه راه را خودشان باید بروند. جوان ها هم باید در انتخاب خود دقت کنند و با غیر هم شأن خود به لحاظ اقتصادی و اجتماعی وصلت نکنند. جوان ها ازدواج نمی کنند چون امکانات ندارند غافل از اینکه ازدواج خود آغازی بر سرازیر شدن برکت ها است. «مریم سبحانی» که یک دانشجوی ۲۶ ساله کارشناسی ارشد است از برادرش می گوید: «شغل ثابتی نداشت اما بیکار نمی ماند. تشویقش کردیم که ازدواج کند. یک روز گفت، نیت کرده که ازدواج کند به یک ماه نکشید که در یکی از کارخانه های خودروسازی مشغول کار شد. حالا پول و خانه نداشت که ازدواج کند. یکی از دوستان پدرم پذیرفت که قسمتی از خانه مادر پیرش را به آنها با بهایی کم اجاره بدهد. با مقداری وام و قرض عروسیش را هم راه انداختیم. البته خودش اهل کار و تلاش بود. زندگی سخت است اما با کمی صبر و تلاش می گذرد.» او ادامه می دهد: «این که خداوند وعده داده گشایش ایجاد می کند را به عینه در ازدواج خود، برادرم و پسر عموهایم دیدم فقط باید توکل داشت و صبر و قانع بودن به حد خود.» ● باور وعده خدا «۸۵ درصد دامادها با پشتوانه مالی خانواده هایشان ازدواج می کنند و تنها سرمایه شان، کار آنها است. اکثر پسرها در سنین ۲۲ تا ۳۰ سال ازدواج می کنند اما عروس خانم های ازدواج کرده زیر ۲۲ سال زیادند.» اینها حرف های سیدمحمود میرحیدری؛ سر دفتر یکی از دفاتر ازدواج و استاد حقوق دانشگاه است. او درک بالاتر دخترها در سنین پایین نسبت به پسرها را برای امر ازدواج یک موهبت الهی می خواند اما ازدواج بدون تحقیق را زمینه افتادن به دام فریب می داند. میرحیدری می افزاید: «برخی فقط نگران معتاد بودن خواستگار دخترشان هستند در حالی که عوارض اعتیاد در جوانان آنچنان مشهود نیست بنابراین باید جوانان و خانواده ها به خصوصیات و میزان تفاهم با یکدیگر دفت کنند.» خداوند تأمین مخارج وصلت را تضمین کرده است بنابراین جوان ها بهتر است با توکل به خدا و کمک گرفتن از باتجربه ها، صاحب نفس ها و مومنان حقیقی به مسائل دیگری توجه کنند. انتخاب همسر، تلاش برای کسب روزی حلال، وصلت با یک هم شأن به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و تقویت صبر و دانایی از مهم ترین چیزهایی است که دختران و پسران و خانواده ها و اطرافیانشان باید مدنظر داشته باشند.فقط کافی است که جوان و خانواده اش برای این امر مقدس نیت کنند آنگاه برکات خداوند نازل می شود. آنها که باور ندارند امتحان کنند.
  2. ده نکته براي غافلگير كردن پدران جوان ۱۰ نکته که پدران جوان را غافلگیر می کندمدتی کوتاه پس از به دنیا آمدن کودک، پدران با ضربه تکان دهنده واقعیت روبه رو می شوند. پدر بودن با مسؤولیتهای جدید باعث فشارهای جدید و انتظارات تازه ای می شود. این حس خیلی زود به سراغ بعضی از پدران می آید؛ یعنی درست قبل از آنکه بیمارستان را با نوزاد ترک کنند. اما برای برخی از پدران چند روزی طول می کشد. زودتر یا دیرتر، به هر حال در می یابیم که زندگی ما برای همیشه تغییر کرده است. گاهی تغییرات ظریف هستند و گاهی واضح و آشکارند و تقریباً همیشه شگفت آورند. این مقاله پدران جوان را با دغدغه ها و احساسی آشنا می کند که ممکن است مدتها در پستوی ذهنشان پنهان شده باشد. ● احساس سراسیمگی و دستپاچگی: اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد که زندگی شما را اکنون متفاوت از سالهای قبل بکند، آن سراسیمگی و احساسات متضادی است که به سراغتان می آید. در یک سو مردانگی، قدرت و غرور شما در داشتن مخلوقی زنده قرار می گیرد و در سوی دیگر احساس درماندگی در زمانی که قادر به ارضای نیازهای نوزادتان نیستید (گاه حتی نمی توانید نیاز او را درک کنید) کشف شکل جدید و متفاوتی از عشق: بین عشق کشنده و شدیدی که نسبت به فرزندتان حس می کنید با عشق نسبت به هر شخص دیگری شباهتی وجود ندارد. ▪ احساس دمدمی مزاجی می کنید: یک روز، به طرز کاملاً غیرمنتظره، به کودکتان نگاه می کنید و در می یابید علاقه شدیدی که درست روز قبل نسبت به او داشتید، جای خود را به کرختی احساسی و احساس بیگانگی داده است. این کودک کیست؟ برایتان مهم است؟ گویی همه چیزهای مربوط به پدربودن را کنار گذاشته باشید و زندگی را از جای دیگری آغاز کرده باشید. چندی بعد به خاطر این حسها، احساس گناه به سراغتان می آید. و سرانجام حس می کنید بیشتر مواقع پدر خوبی نیستید! اما اشتباه می کنید. سراسیمگی بخشی کاملاً طبیعی از پدربودن است و طی پنجاه سال آینده بارها و بارها با این احساسات مواجه خواهید شد. بنابراین همین حالا به آن عادت کنید. ▪ ممکن است افسرده شوید: بله، درست است. اگرچه اغلب مردم فکر می کنند افسردگی پس از زایمان مختص زنان است، اما تعداد قابل توجهی از مردان نیز پس از به دنیا آمدن فرزندشان به افسردگی مبتلا می شوند. اگرچه افسردگی پدران (برخلاف مادران) منشأ هورمونی ندارد، اما احتمالاً بیشتر مربوط به بازگشت به واقعیت است. زمانی که شما در انتظار به دنیا آمدن نوزادتان هستید یا تازه پدر شده اید، افراد بیشتر به شما توجه می کنند و احتمالاً بیشتر با شما کنار می آیند. اما بعد از چند هفته دوباره انتظارات شغلی همچون گذشته در انتظار شماست، علاوه بر آن با مسایل دخل و خرج خانه، اختلالات خواب، انبوهی از لباسهای نشسته در خانه و... نیز مواجه هستید. اینها برای افسرده کردن هر کسی کافی است. ▪ هراسان خواهید شد: اولین ماه های پدرشدن مملو از ترسهای مختلف است: اینکه نتوانید انتظاراتی که از یک پدر می رود، برآورده کنید؛ اینکه نتوانید از فرزند یا خانواده تان در برابر آسیبهای احتمالی محافظت کنید، اینکه نتوانید خانواده تان را به اندازه کافی تأمین کنید، اینکه ندانید با بچه باید چه کار کنید، اینکه خیلی زیاد - یا به حد ناکافی - شبیه پدرتان بشوید، یا این فکر که اشتباه بزرگی مرتکب شده اید. این ترسها و بسیاری دیگر از این نوع، بخشی کاملاً طبیعی از فرآیند گذار از مرحله مرد و همسر بودن به مرحله پدر بودن است. برخی از این ترسها همچنان که مهارتهای شما افزایش می یابد، کاهش می یابند؛ برخی دیگر برای مدتی با شما می مانند. اما زودتر یا دیرتر تقریباً همگی محو خواهند شد. ▪ تغییر در روابط شما با همسرتان: قبل از اینکه بچه دار شوید، شما و همسرتان وقت زیادی را با یکدیگر صرف می کردید و رابطه تان را تحکیم و تقویت می نمودید. اما ناگهان آمدن نوزاد همه چیز را تغییر می دهد. اکنون در مورد هر کاری که می کنید روی فرزندتان تمرکز می کنید. حالا دیگر نمی توانید راحت و بی دردسر بخوابید، اگر برایتان ممکن است سعی کنید در این میان زمانی را اختصاص دهید - حتی اگر شده چند دقیقه در روز - و با همسرتان در مورد چیزهایی غیر از بچه گفت و گو کنید. ▪ نظرات نوزادتان را زیادی جدی می گیرید: طی ۶ تا ۸ هفته اول زندگی، احتمالاً نوزاد شما بازخورد چندانی در مورد آنچه شما به عنوان پدر انجام می دهید به شما منعکس نخواهد کرد. از لبخند، خنده بلند و واکنش نشان دادن به شما به هر شکلی خبری نیست. در واقع همه چیزی که او انجام می دهد فقط گریه کردن است. بنابراین به سادگی ممکن است حس کنید کودک علاقه ای به شما ندارد و انفعال او را به کم ارزش بودن شما در مقام پدر از دید او تعبیر کنید. اما چنین نیست. اگر صبر داشته باشید، کودک به زودی واکنش نشان خواهد داد. ▪ شیوه های جدیدی برای مورد علاقه واقع شدن: طی چند ماه آینده، همچنان که شما با نشانه های رفتاری کودک آشنا می شوید و نیازهایش را برآورده می کنید، کودک می آموزد که شما را دوست بدارد و عشق خود را به شیوه هایی شگفت انگیز ابراز کند. اولین باری که کودک صداهایی را خطاب به شما زمزمه می کند یا شما را در آغوش می گیرد یا ناخودآگاه در حالی که سر بر شانه شما دارد، در آغوشتان به خواب می رود، معنای حقیقی زندگی را درخواهید یافت. ـ از کودکتان در خصوص برنامه ریزی و انعطاف پذیری می آموزید: قبل از اینکه بچه دار شوید، آماده شدن برای بیرون رفتن از خانه برابر بود با برداشتن کیف پول، سوئیچ ماشین و اطمینان از خاموش بودن اجاق گاز! اما حالا رفتن تا سوپر مارکت محله با بچه به اندازه رفتن به کوه اورست به برنامه ریزی و هماهنگی نیاز دارد. پیش بینی نیاز بچه به پوشک و لباس اضافه و سایر مایحتاج او ضروری است. ▪ تغییر در موضوعات مورد گفتگو: در مورد چیزهایی صحبت خواهید کرد که کاملاً متفاوت با آن چیزهایی است که قبلاً عادت داشتید درباره شان حرف بزنید. اگر کسی یک سال قبل به شما می گفت که در آینده به شرکت در بحثهایی طولانی با دوستانتان درباره تهوع کودک، مسایل زایمان، رنگ و قوام، مزاج بچه، مشتاق خواهید شد حتماً با خودتان می خندیدید. اما اکنون وضع چنین است! جالب اینجاست که شما وضعیت فعلی را نیز دوست دارید و برایتان بسیار مهم است.
  3. اتفاق زيباي اين هفته را سرايدار يك ساختمان اداري رقم زد. او كه وظيفه محافظت از ساختمان و اموال شركتهاي مستقر در آن را به عهده داشت وقتي در برابر مردي مسلح قرار گرفت، با هوشياري و مقاومت توانست وي را در اجراي نقشهاش ناكام بگذارد. پنجشنبه 2 هفته پيش بعد از اينكه تمام شركتهاي اين ساختمان تعطيل شد، نگهبان ساختمان مردي را ديد كه در گوشهاي از پاركينگ پنهان شده بود. اين مرد ادعا كرد كارمند يكي از شركتهاست، اما نگهبان جوان كه به او مشكوك شده بود با پرس و جوي بيشتر متوجه دروغگويي او شد. در همين هنگام بود كه آن مرد سلاحي را از جيب خود بيرون كشيد و به سوي او نشانه گرفت. پسر جوان با اينكه جانش را در خطر ميديد، اجازه نداد او به خواستهاش برسد. به همين دليل بلافاصله به سمت در خروجي رفت و آنجا را قفل كرد. او سپس در گوشهاي از ساختمان در كمين ايستاد و پليس 110 را نيز در جريان ماجرا قرار داد. دقايقي بعد گروهي از ماموران كلانتري سنايي، ساختمان موردنظر را محاصره كردند و اين مرد را در حالي كه از طريق ساختمان پشتي قصد داشت به خيابان بگريزد، به دام انداختند و از او سلاح كمري، تعداد زيادي فشنگ و مقداري مواد مخدر كشف شد. در واقع شجاعت جوان سرايدار باعث شد مرد مسلح نه تنها نتواند سرقت كند، بلكه به دست قانون سپرده شود. اين سرايدار با حس مسووليتپذيري خود از وقوع حادثهاي ناخوشايند جلوگيري كرد. حال آنكه اگر اين جوان به مرد مسلح اجازه فرار ميداد، اين احتمال وجود داشت كه او در ماجرايي ديگر باز هم دست به اسلحه ببرد و خون به پا كند
  4. بسم الله الرحمن الرحيم محضر مرجع عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى با عرض سلام خدمت شما جوانان در عين حالى كه شب و روز به زندگى دنيوى مشغول هستند، در باطن ذات و نفس خويش نيز زندگى [مرموز]و پوشيده اى دارند و اگر چه توجهى به آن زندگى ندارند و آن را به كلّى فراموش كرده اند، ليكن با داشتن روح و افكار و عقايد حَقّه، اخلاق پسنديده و اعمال شايسته مى توانند سبب استكمال و ترقّىِ روحانى خود گردند و سعادت و كمال خود را فراهم سازند، در صورتى كه اكثر جوانها با عقايدى باطل و اخلاق زشت و اعمالى[ناشايست] باعث نقصان، شقاوت و انحراف نفسانى خود شده اند و به آن مشغول هستند.به عقيده من بايد اين قشر از افراد را راهنمايى كرد و آنها را در صراط مستقيم، تكامل بخشيد تا جوهر ذات و حقيقتش پرورش و تكامل يافته و به عالم روحانيت صعود و رجوع پيدا كند و اگر آنها تمام كمالات روحانى و اخلاق پسنديده انسانى را فداى ارضاى قواى حيوانى كنند و اسير خواسته هاى نفسانى شوند و به صورت حيوانى هوسران، كامجو و يا ديوى درنده و خونخوار در آيند، چنين كسانى از صراط مستقيم تكامل انحراف يافته و در واديهاى هلاكت و شقاوت سرگردان خواهند شد. در صورتى كه در حال حاضر، حتى دختران محصّل، در مدرسه هاى راهنمايى، نه دبيرستان[ها] و نه دانشگاهها، در مدرسه هاى راهنمايى، دختران و پسران، در واديهاى هلاكت و شقاوت سرگردانند و عده معدودى كه در اين مسير قرار نگرفته اند و سعى دارند جوهر ذات و انسانيت شان را كامل كنند و از صراط مستقيم انسانيت به عالم سرور و منبع كمالات رجوع كنند، تحت تأثير عده اى زياد از آنهاييكه راه مستقيم ديانت را هم فراموش كرده اند و از پيمودن صراط دقيق انسانيت عاجز شده اند، قرار گرفته و جز زندگى سخت و سقوط در هاويه جحيم، سرنوشتى نخواهند داشت.ما از بسيارى از اين رويدادها غافليم، غالب انحرافات و نزاعهايى كه در بين نوجوانها و جوانهاى اين مرز و بوم بوجود مى آيد در پرونده هاى دادگسترى بايگانى مى شود و تا آنجا كه به قتل منتهى نگردد، به روزنامه ها سرايت نمى كند و اگر هم به قتل منتهى گردد، بسيارى از روزنامه ها منتشر نمى كنند، پس بايد هوشيار باشيم، كنجكاو باشيم و حداقل به كسانى كه در اين مسير قرار نگرفته اند و يا سست اراده هستند، از راه معنويت كمك كنيم.چون آنچه مسلم است و انحرافات جنسى را افزايش مى دهد، فقدان معنويت است; مشكل اصلى ما در اين است كه فقط به خودمان توجّه مى كنيم; بايد افكار خودمان را، نظريات خودمان را فراتر از محدوده خود قرار دهيم; در هر كشورى وقتى معنويت كم شود و يا رو به سقوط رود، به تدريج مفاسد اجتماعى و در رأس آن انحرافات جنسى افزايش مى يابد و بطور كلّى، عدّه اى از نوجوانان كه راه حق و ايمان را دوست مى دارند، راز و نياز با معبود خود را، دوست مى دارند و از اينگونه بى حجابى ها و از اينگونه خودنمايى ها ناراحت مى شوند، وقتى در جوّى نامناسب قرار مى گيرند، درجوّى كه هر نوجوان دختر و پسرى با فردى از جنس مخالف دوست است و مدام با او در ارتباط است قرار مى گيرند، تحت تأثير اين گونه افراد قرار گرفته، مسير انحراف را پيشه خود مى گردانند و كسى پيدا نمى شود و به كسى هم اطمينان پيدا نمى كنند كه با او مشورت كنند و راه صحيح را از او طلب كنند (حتى با پدر و مادر خود).و بالاخره من، پس از سالها فكر كردن و با مشكلات دست و پنجه نرم كردن و انحرافات بسيارى از مدرسه ها و دبيرستانها را مشاهده كردن، ارتباطات تلفنى و ارتباطات نزديك بين دختران و پسران كمتر از 16 ـ 17 را ديدن و شنيدن، از اين گونه رفتارها، رنج مى برم و از اين گونه مسايل بدين نتيجه رسيدم كه هر قدر نونهالان اجتماع از نظر فكر و شجاعت تقويت گردند ولى از نظر ايمان و اخلاق نيرومند نباشند، ديو مفاسد خيلى زود آنها را از پاى درآورده و آنها را متلاشى مى كند و علت اصلى آن، خود پدران و مادران هستند و بدين ترتيب به عنوان واكسينه اى فكرى، لزوم بحث از اخلاق و مفاسد و راه مبارزه با آنها، ضرورى به نظر رسيد كه با شما مشورت كنم و از شما طلب كمك كنم. خواهش مى كنم مرا راهنمايى كنيد، حتّى با فرستادن كتابى در اين زمينه.اگر من بخواهم، با يارى خدا و كمك شما با اين گونه انحرافات نوجوانان و جوانان، تا اندازه اى حتى محدود، در مدرسه و يا دبيرستانى مبارزه كنم، از طريق انتشار اعلاميه هايى در اين زمينه، چگونه مى توانم موفق باشم؟ با انتشار چه اعلاميه هايى مى توانم افكار و عقايد نادرست آنها را منحرف سازم و آنها را نسبت به اين مسايل روشن كنم و راه مستقيم را پيشه راهشان قرار دهم; از شما استدعا مى كنم كه مرا كمك كنيد; البته لازم به يادآورى است كه من هيچ گونه مسؤوليّتى در اين كشور ندارم; منظور من اين است كه حتماً نبايد رييس ارگان و يا رييس سازمانى باشم كه جواب نامه ام را بدهيد; مرا به عنوانى فردى حقير قبول كنيد و جواب نامه ام را بدهيد; بى توجه بودن نسبت به اين نامه يعنى بى توجهى به نسل جوان و جامعه امام زمان، عجل الله تعالى فرجه الشريف، يعنى بى توجهى به اسلام و قرآن.منتظر نامه پر مهر و محبت شما هستم. خواهش ديگرى كه از شما دارم اين است كه چون به ماه مبارك و پر فيض رمضان، نزديك هستيم، خيلى سريع نظر خود را در نامه اى كه مى فرستيد، مكتوب فرماييد.در حديثِ حَسَن،1 از حضرت امام جعفر صادق، عليه السلام، منقول است كه: هر كه هفت شوط، طواف خانه خدا را بنمايد، حقتعالى براى او شش هزار حسنه بنويسد، شش هزار گناه [از او ]محو بكند، شش هزار درجه براى او بلند كند و شش هزار حاجت او را برآورد، ولى برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از ده طواف.2انشاءالله هميشه [از] توجهات و عنايات و الطاف و مراحم خاصّه حضرت بقية الله الاعظم، حجة بن الحسن العسكرى، عجل الله تعالى فرجه الشريف، بهره مند باشيد. التماس دعا پاسخ ایت الله صافی گلپایگانی : بسم الله الرّحمن الرّحيم السلام عليكم نامه مفصل و مشحون به مطالب ارزنده و دلسوزى براى نسل جوان و در لفظى ديگر، دلسوزى براى جامعه و براى اسلام عزيز و فرزندان اسلام، واصل شد. بسيار موجب اميدوارى و خوشنودى گرديد. تأخير در جواب بواسطه كثرت مشاغل، مراجعات و مسايل كتبى و شفاهى است كه بايد به همه جواب داده شود و همانطور كه مرقوم داشته ايد چنين نيست كه نويسنده نامه بايد از مسؤولين يا رييس يك سازمان و ارگان باشد تا جواب داده شود، معاذالله; انشاءالله در جواب ها بيشتر توجه به انجام وظيفه و كمك به نشر معارف اسلام و مكتب اهل بيت، عليهم السلام، و بالا بردن سطح آگاهيهاى جامعه و خصوص نسل جوان است. مسأله يا مسايل جوانان مسايلى هستند كه همواره مورد توجه آگاهان، مربّيان جامعه و هاديان فكر و انديشه و بخصوص مكتب انبيا، عليهم السلام، و بالاخص، مكتب اسلام بوده و هست. اصلاحات، سازندگيها، آينده بينى هاى اقتصاد، سياست ايمان و عقيده، همه روى اين قشر تمركز حسّاس دارد; چه آنهاييكه اَغراض فاسده و مقاصد شخصى و قصد افساد و انحراف جامعه را دارند و چه آنهاييكه قصد اصلاح و سالم سازى و خير و سعادت مردم را دارند، روى اين طبقه جوانان و نوجوانان سرمايه گذارى مى كنند. روحيّات جوانان براى عمل و فعاليت و قدم به پيش بودن و ترقّى و تكامل، آماده است، چنانكه براى سقوط و افتادن در منجلاب انحرافهاى گوناگون و فساد اخلاق نيز آماده اند. سخن در مباحث مربوط به جوانان و عوامل مؤثر در رشد و كمال و يا سقوط و انحطاط آنها و اشباع درست غرايز و خواسته هاى آنان نياز به نوشتن رساله ها و كتاب ها دارد. در عصر ما بواسطه گسترش ارتباطات و وسايل سمعى و بصرى و طبع و نشر افكار و آرا و تبليغات مستقيم يا غير مستقيم، مسايل جوانان، بسيار گسترده و پيچيده گرديده كه سالم ماندن يك جوان نياز به مراقبت ها و خصوص مجاهدت و تلاش فراوان خود فرد دارد كه با آگاهى از اوضاع مختلفى كه به عنوان سياست، اقتصاد، مكتب هاى فكرى و مسايل جنسى آنها را و سعادت و سلامت روحشان را هدف قرار داده از خود مواظبت كنند، مجلاّت، روزنامه ها، راديو و تلويزيون و انواع فيلمها در تمام دنيا از مهمترين عواملى هستند كه روى جوانان كار مى كنند و جوامع بشرى را به سوى سعادت يا شقاوت، سير مى دهند. اين وسايل، جوانان شهرنشين و جوانان روستايى و همه و همه را شامل مى شوند و حتّى لباس و ژست كارگردانان برنامه هاى تلويزيونى نيز، پسر و دختر را در همه جا، حتى در دورترين نقاط، زير تأثير خود قرار مى دهند; البته در ساختن يك جوان سالم و مسلمان، محيط خانه، خانواده، محيط مكتب، مدرسه، آموزشگاه و محيط جامعه، همه مؤثرند و همانطور كه قرآن كريم مى فرمايد: «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِى خَبُثَ لايَخْرُجُاِلاّ نَكِدا».3 محيط ها، مدرسه ها و خانواده هاى سالم يا فاسد، در تربيت نسل جوان، مؤثر است. در گذشته، محيط يك جوان، يك كوچه يا يك روستا يا يك شهر و بازار بود، امّا امروز محيط تربيت جوان و نوجوان، تمام جهان است; البته اين پيچيدگيها و وسعت تضارب افكار و توسعه ميدان مخاطرات به اين معنا نيست كه تصور كنيم چاره نمى توان انديشيد و جوانان و نوجوانان را نمى توان در مسير صحيح، هدايت كرد و غرايز آنها را در راه سعادت خودشان، فعال نمود. با تمام اين اشكالات، راههاى سالم سازى جامعه و پرورش افكار و تربيت اسلامى جوانان نيز، به موازات اين دشواريها زياد شده و از جمله، رشد آگاهى جامعه و خود جوانها نيز براى سالم سازى، زمينه تأثير تبليغات مثبت و مفيد را فراهم تر نموده است. بنابراين بايد تبليغات صحيح روى جوانها فراگيرتر و كاملتر انجام شود; بايد مشكلات جوانها را شناسايى كرد و مديريت جامعه، مسؤولين بهسازىِ اخلاق، پدر و مادر و اشخاص و افراد، همه به طور جمعى و فردى در حلّ آنها اقدام نمايند. همين مسأله مشكل جنسى را كه تذكر داده ايد، دين مقدس اسلام بسيار مهمّ دانسته، به حلّ آن تشويق و ترغيب كرده، ازدواج را در جامعه اسلامى از بنيانهاى بسيار مقدس و محبوب خدا معرفى نموده و تا آنجا آن را حلاّل مشكلات جوانان شمرده، كه فرموده اند: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اَحْرَزَ نِصْفَ دينِهِ»4 و سعى در انجام آن را بين دو نفر، بقدرى موجب اجر و ثواب معرفى كرده اند كه به هر قدمى كه شخص براى رفع اين مشكل، از زندگى كسى بردارد يا كلمه اى كه بگويد، ثواب يك سال عبادت، كه شب هايش را به نماز و روزهايش را به روزه بسر برده باشد، مقرر شده است. در رشته هاى ديگر، تعاليم عاليه اسلام، همگان و بخصوص جوانان را تا حدّ ممكن بيمه مى سازد و از آسيب پذيرى دور مى نمايد. طبع و نشر مقالات، مجلاّت، روزنامه ها، رمانها، فيلمها و برگزارى بازيها، مسابقاتِ فسادانگيز، مطالعه، ديدن، نقل و گفتن آنها و گرايش به لهو، لعب و موسيقى و قمار، سرگرمى هاى مضرّه، مجالست ها، همنشينى، مصاحبت با اشخاص فاسد الاخلاق، همه را، ممنوع فرموده; سلامتى، مانند اينكه براى سلامت بدن و حفظ سلامتى و بهداشت، هم اسلام و هم تعاليم بهداشتى، بسيارى از كارها و خوردنيها و آشاميدنيها را ممنوع كرده اند و از سوى ديگر نشر و طبع مقالات و كتابهاى مفيد و پرورش دهنده عقل، فكر، روح و اشعار و تفريحات سالم، سازنده و مجالست و مصاحبت هاى گوناگون را تشويق و ترغيب فرموده اند و از بيكارى و بطالت كه خود نيز، خواه قهرى و غير اختيارى يا اختيارى باشد، نظر به مشكلاتى كه مى آفريند، سخت نكوهش شده و از كار و عمل و تلاش و فعاليت، مدح و ستايش شده است. به عقيده ما، همه راه حل ها را، اسلام بيان فرموده است، و اگرنگوييم همه، اغلب مشكلات، براى پياده نشدن اين راه حل ها است. يك جامعه اسلامى جامعه اى است كه موجبات سعادت جوانان و نوجوانان، در حد ممكن در آن فراهم شده و از اسباب و وسايل انحراف پيراسته و منزّه باشد. بنابراين همه بايد اقدام كنيم، چه آنهايى كه مديريتهايى در جامعه دارند و بخصوص، آنهايى كه بر وسايل تبليغىِ سمعى و بصرى، به عنوان امين، برگزيده شده اند، بايد حفظ اين امانت را كه از اعظم امانات است، بسيار مهم بدانند و كوتاهى در آن را از بدترين خيانت ها به مردم، اسلام، كشور و به جامعه بدانند; بايد افراد مهذّب، آگاه و ظاهرالصّلاح، در همه پستهاى اين كارها، گمارده شوند. مطبوعات و جرايد، همه و همه وظايف شان سنگين است. اين گونه كه بسيارى تلقى مى كنند، نيست. بايد جوانان را با مساجد يا مجالس وعظ و هشدارهاى اخلاقى، با مطالعه كتابهاى آموزنده و صحيح دينى، با تواريخ سودمند، با تفسير قرآن مجيد، با مجالس دعا در خط صلاح و فلاح و رستگارى نگاه داشت و خودِ آنها هم كه بيشتر آگاه و متوجه هستند، بايد در خطّ اصلاح خود و هم سنّ و سالان خود تشريك مساعى و بذل فداكارى و كوشش كنند. بايد اخلاق اسلامى، زهد، آزادگى، پارسايى، قناعت، شجاعت و خودشناسى را به آنها آموخت كه بدانند خود را به هر جريان و هر وضع نفروشند. و اين كلامِ معجزْ نظامِ اميرالمؤمنين، عليه السلام، را هميشه مقابل چشم دل خود قرار دهند: «اَلا حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّماظَةَ لاَِهْلِها اِنَّهُ لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةَ فَلاتَبيعُوها اِلاَّ بِها»;5، تا بدانند كه انسان بالاتر از اين است كه اسير شهوات، ماديات، افكار و اعمال شيطانى شود و مثل اين اشعار را كه: «تن آدمى شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت طيران مرغ ديدى تو ز پاى بند شهوت بدر آى تا ببينى طيران آدميت» زمزمه نمايند. بحمدالله در معارف شيعه و فرهنگ غنى ما، بيش از آنچه تصور شود، به جوانان و پسران و دختران، ارايه طريق شده است; آيات قرآن كريم، آن همه احاديث شريفه و اين دعاهاى انسان ساز عالية المضامين و اين كتاب ها و اشعار و مقالات. بايد جوانها را به اين فرهنگ غنى متوجه كرد تا بخوانند و هم عظمت دين خود را بدانند و فرهنگ دينى اسلام را بشناسند و هم خود را بسازند، جوانها و همه را بايد به حسابرسى و محاسبه اعمال راهنمايى كرد تا هميشه در مقام تحصيل ترقى و كمال، بيشتر باشند. بالاخره آقاى محترم جوان عزيز نوزده ساله كه الحمدلله از اين همه آگاهى و دانايى برخورداريد و شمّه اى از آن را در اين نامه به قلم آورده ايد! من به شما تبريك عرض مى كنم و از خداوند متعال مى خواهم كه مثل شما را، كه در جوانان و نوجوانان مسلمان، زياد است، زيادتر و بيشتر بفرمايد. شما جوانان، آينده اسلام هستيد; عظمت اسلام، شوكت اسلام مرهون تلاش و رشد و آگاهى شما است. همه از شما انتظار دارند، اسلام از شما انتظار دارد و قرآن كريم به انتظار شما است و حضرت بقية الله، مولانا المهدى، ارواح العالمين له الفداء، از شما انتظار دارد; بيشترين ياوران آن حضرت، از شما جوانان مسلمان و متعهد خواهند بود. عزيزان من! اگر ما در اداى وظايف خود نسبت به شما قصور يا تقصير داريم، شما به نفس خود اعتماد كنيد و با توكّل به خدا در دين، ايمان، تقوا، سعى و عمل، ثبات قدم نشان بدهيد، قدم به جلو برداريد و به جلو برويد و فقط عزّت اسلام، سياست مسلمين، رضاى خداوند و خوشنودى حضرت ولى عصر، ارواحنا فداه، و تأمين رفاه و آسايش خلق و خدمت به مردم را وجهه همت قرار دهيد! خدا يار و ياور شما! «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالمؤمِنُونَ».6 با التماس دعا / لطف الله صافى منبع:شیعه نیوز
  5. رامبد جوان جنسیت: مرد تولد و وفات: (1350 - ... ) محل تولد: ایران - تهران - تهران شهرت علمی و فرهنگی: بازیگر مدرك تحصیلی: دیپلم. شروع بازی در تئاتر: از سال 1370 شروع بازی در تلویزیون: از سال 1373 شروع بازی در سینما: از سال 1376 با بازی در نقش كوتاهی در مجموعه تلویزیونی پرطرفدار همسران شناخته شد و سپس با بازی در مجموعه تلویزیونی خانه سبز به شهرت رسید و خیلی زود توانست نویسندگی و كارگردانی بعضی از نمایشها و مجموعهها را بهعهده بگیرد. بازی او فیلم مومیائی3 و مجموعه تلویزیونی ولایت عشق چهره دیگری از او به نمایش گذاشت. اولین مجموعه تلویزیونیاش را در سال 1380 با نام گمگشته كارگردانی كرد كه این سریال در ماه مبارك رمضان بسیار مورد توجه واقع شد. اما بهترین و كاملترین بازی سینماییاش را در فیلم صورتی ایفاء كرد. او سال 1382 را با كارگردانی دومین مجموعه تلویزیونیاش آغاز كرد. اولین تجربه كارگردانی در سینما را با ساخت فیلم اسپاگتی در هشت دقیقه از 25 آبان 1383 آغاز كرد. فیلمها: پشت دیوار شب (1376) كمكم كن (رسول ملاقلی پور، 1376) مومیائی 3 (محمدرضا هنرمند، 1378) سیندرلا (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، 1379) صورتی (فریدون جیرانی، 1381) مکس (سامان مقدم، 1382) اسپاگتی در هشت دقیقه (+ كارگردانی، 1383) مجموعههای تلویزینی: نوروز 74 (1373) صرفه جویی آب (1373) همسران (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، 1374) فروشگاه (احمد بهبهانی، 1374) نوعی دیگر (بهروز بقائی، 75-1374) خانه سبز (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، 1375) سرزمین سبز (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، متوقف در مرحله ساخت، 1376) در همین حوالی (مجموعه، بهعنوان نویسنده، 1376) تولدی دیگر (داریوش فرهنگ، یكی از نویسندگان، 1376) هتل (مرضیه برومند، 1377) كت جادوئی (محمدحسین لطیفی، 1377) ولایت عشق (مهدی فخیم زاده، 1378) گمگشته (فقط كارگردانی، 1380)
  6. irsalam

    طلبه جوان و دختر فراری

    طلبه جوان و دختر فراری شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهاي از اتاق خوابيد. صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاع ندادي و .... محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کرده يا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفست مقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان را بر روي شعله سوزان شمع ميگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند . شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را به عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گرامي مي دارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود نكته درسي: اگر شب در حال درس يا مطالعه بوديد حتما درب را باز بگذاريد و در اطاقتان هم حتما شمع داشته باشيد چون برق با كسي شوخي ندارد.
  7. راه حل هایی برای کمبود فضا در خانه های کوچک: درک انتخاب زیرکانه اسباب و اثاثیه می تواند به شما در بزرگ جلوه دادن یک اتاق کوچک کمک کند. 1.انباری شیک: فضایی را برای مخفی کردن درهم و برهمی ها ایجاد کنید. در این تصویر میز قهوه ای رنگ هم قابلیت تغییر مکان را به راحتی می دهد و هم درون آن فضایی است برای انبار کردن وسایلی که نباید در معرض دید باشد. فضای بسیار مناسبی است برای قرار دادن اسباب بازی های بچه ها. این نمونه چوبی هم بسیار شیک است و هم کاربردی، که در هر فضایی قابل استفاده است. 2.انتخاب صحیح مبلمان: در فضاهای کوچک بیشتر از کاناپه های بدون دسته یا با دسته های ظریف استفاده کنید. در اتاقهای کوچک کشف کردن نقطه هایی برای نشستن میهمانان همیشه آسان نیست، در صورتیکه اگر مبلمان شما بدون دسته باشد بدون از بین رفتن راحتی مهمانان از هر صندلی بیشتر می توان استفاده کرد . 3.کاربری بیشتر: در فضاهای کوچک اسباب و اثاثیه ای انتخاب کنید که چندین کاربرد داشته باشد. مانند میز وسط اتاق که هم به عنوان میز کاربرد دارد و هم می توان برای قرار دادن پاها در هنگام خستگی استفاده کرد. به علت کوچک بودن فضا امکان برخورد پا به گوشه های کاناپه و میز بیشتر خواهد بود، بنابراین در این اتاق از اثاثیه ای استفاده شده است که دارای لبه های گرد و ملایم باشد. 4.پاپ آرت: در اتاق کوچک خود از کارهای هنری که در سایز بزرگ چاپ شده اند استفاده کنید، که در این اتاق هم چند کار ارزان قیمت چاپ شده در سایزی بزرگ به دیوار های سفید زده شده است که به بزرگ جلوه دادن اتاق بسیار کمک کرده است. 5.دیدی باز: بدون شلوغ کردن فضا از رنگهای ملایم با طرحهای لطیف در فرش، پرده و پارچه مبل استفاده شده است. برای بزرگ نشان دادن فضا بهتر است از اثاثیه ای استفاده کنید که دیدی باز داشته باشند مثل باز بودن فضای بین پایه های مبل و میز که از اشغال فضا جلوگیری کرده است. 6. دیدی آشکار: از اسباب و اثاثیه روشن استفاده کنید، در این تصویر از میز شیشه ای استفاده شده است که فضای بسیار مناسبی برای انجام کارهای روزمره مثل دیدن تلویزیون و خوردن عصرانه و چای و حتی بازی بچهها را فراهم کرده است. در فضاهای کوچک از اثاثیه ای استفاده کنید که بار بصری کمتری دارند. 7.استفاده از فضاهای پرت: از فضاهای پرت شدهی درون کار هم استفاده کنید. میتوانید با استفاده از طبقات با رنگهای مشابه، یک دید زیبا به اتاقتان بدهید، در حالیکه از آن قسمت برای قرار دادن وسایل تان هم میتوانید استفاده کنید. رنگ نارنجی به کار برده شده در کنار سفیدی دیوار اتاق را زیباتر ساخته است.
  8. اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, دستشو گرفتم و گفتم: ... باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت, می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم, چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم”دوی” شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم. من و اون مدت ها بود که با هم غریبه شده بودیم من فقط نسبت به اون احساس ترحم داشتم. بالاخره با احساس گناه فراوان موافقت نامه طلاق رو گرفتم, خونه, سی درصد شرکت و ماشین رو به اون دادم. اما اون یک نگاه به برگه ها کرد و بعد همه رو پاره کرد. زنی که بیش از ده سال باهاش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده بود و من واقعا متاسف بودم و می دونستم که اون ده سال از عمرش رو برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانی اش رو صرف من و زندگی با من کرده, اما دیگه خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم. بالاخره اون با صدای بلند شروع به گریه کرد, چیزی که انتظارش رو داشتم. به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود.بلاخره مسئله طلاق کم کم داشت براش جا می افتاد. فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست, وقتی اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی خواست به جز این که در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش توجه کنم. اون درخواست کرده بودکه در این مدت یک ماه تا جایی که ممکنه هر دومون به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم, دلیلش هم ساده و قابل قبول بود: پسرمون در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمی خواست که جدایی ما پسرمون رو دچار مشکل بکنه! این مسئله برای من قابل قبول بود, اما اون یک درخواست دیگه هم داشت: از من خواسته بود که بیاد بیارم که روز عروسی مون من اون رو روی دست هام گرفته بودم و به خانه اوردم. و درخواست کرده بود که در یک ماه باقی مونده از زندگی مشترکمون هر روز صبح اون رو از اتاق خواب تا دم در به همون صورت روی دست هام بگیرمو راه ببرم. خیلی درخواست عجیبی بود, با خودم فکر کردم حتما داره دیونه می شه. اما برای این که اخرین درخواستش رو رد نکرده باشم موافقت کردم. وقتی این درخواست عجیب و غریب رو برای “دوی”تعریف کردم اون با صدای بلند خندید گفت: به هر باید با مسئله طلاق روبرو می شد, مهم نیست داره چه حقه ای به کار می بره.. مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان دست هام گرفتم. هر دومون مثل آدم های دست و پاچلفتی رفتار می کردیم و معذب بودیم.. پسرمون پشت ما راه می رفت و دست می زد و می گفت: بابا مامان رو تو بغل گرفته راه می بره. جملات پسرم دردی رو در وجودم زنده می کرد, از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و از اون جا تا در ورودی حدود ده متر مسافت رو طی کردیم.. اون چشم هاشو بست و به آرومی گفت: راجع به طلاق تا روز آخر به پسرمون هیچی نگو! نمی دونم یک دفعه چرا این قدر دلم گرفت و احساس غم کردم.. بالاخره دم در اون رو زمین گذاشتم, رفت و سوار اتوبوس شد و به طرف محل کارش رفت, من هم تنها سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. روز دوم هر دومون کمی راحت تر شده بودیم, می تونستم بوی عطرشو اسشمام کنم. عطری که مدتها بود از یادم رفته بود. با خودم فکر کردم من مدتهاست که به همسرم به حد کافی توجه نکرده بودم. انگار سالهاست که ندیدمش, من از اون مراقبت نکرده بودم. متوجه شدم که آثار گذر زمان بر چهره اش نشسته, چندتا چروک کوچک گوشه چماش نشسته بود,لابه لای موهاش چند تا تار خاکستری ظاهر شده بود! برای لحظه ای با خودم فکر کردم: خدایا من با او چه کار کردم؟! روز چهارم وقتی اون رو روی دست هام گرفتم حس نزدیکی و صمیمیت رو دوباره احساس کردم. این زن, زنی بود که ده سال از عمر و زندگی اش رو با من سهیم شده بود. روز پنجم و ششم احساس کردم, صیمیت داره بیشتر وبیشتر می شه, انگار دوباره این حس زنده شده و دوباره داره شاخ و برگ می گیره. من راجع به این موضوع به “دوی” هیچی نگفتم. هر روز که می گذشت برام آسون تر و راحت تر می شد که همسرم رو روی دست هام حمل کنم و راه ببرم, با خودم گفتم حتما عظله هام قوی تر شده. همسرم هر روز با دقت لباسش رو انتخاب می کرد. یک روز در حالی که چند دست لباس رو در دست گرفته بود احساس کرد که هیچ کدوم مناسب و اندازه نیستند.با صدای آروم گفت: لباسهام همگی گشاد شدند. و من ناگهان متوجه شدم که اون توی این مدت چه قدر لاغر و نحیف شده و به همین خاطر بود که من اون رو راحت حمل می کردم, انگار وجودش داشت ذره ذره آب می شد. گویی ضربه ای به من وارد شد, ضربه ای که تا عمق وجودم رو لرزوند. توی این مدت کوتاه اون چقدر درد و رنج رو تحمل کرده بود, انگار جسم و قلبش ذره ذره آب می شد. ناخوداگاه بلند شدم و سرش رو نوازش کردم.. پسرم این منظره که پدرش , مادرش رو در اغوش بگیره و راه ببره تبدیل به یک جزئ شیرین زندگی اش شده بود. همسرم به پسرم اشاره کرد که بیاد جلو و به نرمی و با تمام احساس اون رو در آغوش فشرد. من روم رو برگردوندم, ترسیدم نکنه که در روزهای آخر تصمیم رو عوض کنم. بعد اون رو در آغوش گرفتم و حرکت کردم. همون مسیر هر روز, از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و در ورودی.دستهای اون دور گردن من حلقه شده بود و من به نرمی اون رو حمل می کردم, درست مثل اولین روز ازدواج مون. روز آخر وقتی اون رو در اغوش گرفتم به سختی می تونستم قدم های آخر رو بردارم. انگار ته دلم یک چیزی می گفت: ای کاش این مسیر هیچ وقت تموم نمی شد. پسرمون رفته بود مدرسه, من در حالی که همسرم در اغوشم بود با خودم گفتم: من در تمام این سالها هیچ وقت به فقدان صمیمیت و نزدیکی در زندگی مون توجه نکرده بودم. اون روز به سرعت به طرف محل کارم رانندگی کردم, وقتی رسیدم بدون این که در ماشین رو قفل کنم ماشین رو رها کردم, نمی خواستم حتی یک لحظه در تصمیمی که گرفتم, تردید کنم. “دوی” در رو باز کرد, و من بهش گفتم که متاسفم, من نمی خوام از همسرم جدا بشم! اون حیرت زده به من نگاه می کرد, به پیشانیم دست زد و گفت: ببینم فکر نمی کنی تب داشته باشی؟ من دستشو کنار زدم و گفتم: نه! متاسفم, من جدایی رو نمی خوام, این منم که نمی خوام از همسرم جدا بشم. به هیچ وجه نمی خوام اون رو از دست بدم. زندگی مشترک من خسته کننده شده بود, چون نه من و نه اون تا یک ماه گذشته هیچ کدوم ارزش جزییات و نکات ظریف رو در زندگی مشترکمون نمی دونستیم. زندگی مشترکمون خسته کننده شده بود نه به خاطر این که عاشق هم نبودیم بلکه به این خاطر که اون رو از یاد برده بودیم. من حالا متوجه شدم که از همون روز اول ازدواج مون که همسرم رو در آغوش گرفتم و پا به خانه گذاشتم موظفم که تا لحظه مرگ همون طور اون رو در آغوش حمایت خودم داشته باشم. “دوی” انگار تازه از خواب بیدار شده باشه در حالی که فریاد می زد در رو محکم کوبید و رفت. من از پله ها پایین اومدم سوار ماشین شدم و به گل فروشی رفتم. یک سبد گل زیبا و معطر برای همسرم سفارش دادم. دختر گل فروش پرسید: چه متنی روی سبد گل تون می نویسید؟ و من در حالی که لبخند می زدم نوشتم : از امروز صبح, تو رو در آغوش مهرم می گیرم و حمل می کنم, تو روبا پاهای عشق راه می برم, تا زمانی که مرگ, ما دو نفر رو از هم جدا کنه. *** جزئیات ظریفی توی زندگی ما هست که از اهمیت فوق العلاده ای برخورداره, مسائل و نکاتی که برای تداوم و یک رابطه, مهم و ارزشمندند. این مسایل خانه مجلل, پول, ماشین و مسایلی از این قبیل نیست. این ها هیچ کدوم به تنهایی و به خودی خود شادی افرین نیستند. پس در زندگی سعی کنید: زمانی رو صرف پیدا کردن شیرینی ها و لذت های ساده زندگی تون کنید. چیزهایی رو که از یاد بردید, یادآوری و تکرار کنید و هر کاری رو که باعث ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بیشتر و بیشتر بین شما و همسرتون می شه, انجام بدید.. زندگی خود به خود دوام پیدا نمی کنه. این شما هستید که باید باعث تداوم زندگی تون بشید. اگر این داستان رو برای فرد دیگه ای نقل نکنید هیچ اتفاقی نمی افته, اما یادتون باشه که اگه این کار رو بکنید شاید یک زندگی رو نجات بدید
  9. از آنجایی که مو در زیبایی چهره بسیار تاثیر دارد ، مدل موی مورد نظر نیز بر اساس مقتضای سنی هر فرد میتواند در زیباتر شدن چهره ی او موثر واقع شود. برای شما دختران جوانی که گاه دوست دارید طبق مد رفتار کرده بدون توجه به این که آیا این مدل در چهره و یا حتی شخصیت شما تا ثیر مثبت دارد یا منفی، راهکارهایی در هنر پیرایش وجود دارد که میتواند شما را در هما هنگ بودن چهره و مویتان راهنمایی کند... ● مصری ساده : این مدل دخترانه و ساده را برای دختران جوانی که دارای صورتی گرد ولی گونه دار هستند پیشنهاد میکنیم چرا که در این مدل موها به طور یکدست از پشت تا دو طرف صورت و تا زیر چانه کوتاه میشود که هم با فرق از وسط و هم با فرق از دو طرف کج برای این صورتها مناسب است و باعث کشیدگی صورت شده و تپلی و گردی صورت را می پو شاند. با کشیدن سشوار از زیر، البته در بعضی مواقع ضروری ، این مدل بسیار شیک و ساده است. شاید بگویید موهای فری دارید که برای موهای فر شاید شیک تر هم باشد که با کمی کتیرا یا آبلیمو درست شود ،در هر صورت این مدل به حالت مو بستگی نداشته ودر سنین جوانی دختران مدلی قابل پسند و زیباست. ● مصری فانتزی: این مدل بیشتر متناسب صورتهای دخترانه ایست که صورتی کاملا گرد وبدون گونه دارندبطوریکه هیچ بر جستگی بر روی گونه ها نبوده و صاف دیده شود. در این مدل که پشت گردن یکدست وصاف کوتاه میشود ولی در قسمت جلو و دو طرف صورت بلندتر به سمت پا یین و مایل به زیر چانه زده میشود، ترکیب صورت را کشیده تر و زیباتر نشان میدهد زیرا مایل بودن وتیزی جلوی موها به سمت پایین صورت باعث کشیدگی و فرم دادن چهره خواهد شد. ● عروسکی: برای صورتهای جوانی که کمی کشیده و دراز به نظر میرسند این مدل مو که تقریبا در آن جلوی موها تا وسط سر کاملا خورد میشود و پشت سر یکدست و صاف است مناسب میباشد چرا که خورد شدن موها در بالای سر و دو طرف صورت باعث میشود که گردی وشلوغی آنها از کشیدگی ودرازی صورت کم کند وچهره را به سمت یک صورت بیضی شکل که متعادل است سوق دهد. ● مدل گرد یا پر: حتما برای دختر خانمهایی که صورتهایی بسیار کشیده ودراز و لاغر با پیشانی های بلند دارند این مدل را پیشنهاد میکنیم چون موها از روی گونه و با چتری از جلو ، گرد زده می شوند، با یک سشوار از رو در پر کردن صورت وزیباتر وشاداب تر کردن آن تاثیر زیادی خواهد داشت. ● مدل قارچی: این مدل برای دخترانی که از موی بلند خوششان نمیآید و در عین حال مدلی شیک وفانتزی را میخواهند مناسب است که البته آنهایی که گردنهای بلند و صورتهایی کشیده دارند و برای دختران چاق با گردنهای کوتاه توصیه نمیشود چون آنها را چاق ترو کوتاه تر نشان خواهد دادچراکه در این مدل مو،موهای پشت سراز زیر کاملا کوتاه شده وروی موها تا وسط گوش ودقیقا مثل قارچ یکدست در اطراف سر با کمی چتری سلیقه ای زده خواهد شد. ● مدل آلمانی: واما آن دسته از دخترانی که گفتیم گردنهای کوتاه وتپل داشته ومدل قارچی را به آنها توصیه نمیکنیم ،مدل شیک دیگری را برای آنها میشناسیم که در رفع کوتاهی گردن وکشیدگی آن به آنها کمک خواهد کرد وآن مدلی است که از پشت سر،زیر موها کاملا به سمت بالا و تا وسط گوشها کاملا کوتاه شده وبقیه ی اطراف سر یکدست وگرد زده نمیشوند،بلکه با فاصله های چند سانتی از جلو تا میانه ی گوش خورد میشوند وچون پشت سر کوپ شده وروی هم پر میشود از نظر دید چشم در رفع کوتاهی گردن کمک خواهد کرد. ●مدل خورد تکه ای یا فارا: این مدل بیشتر برای سنین ۲۴ به بالا پیشنهاد میشودچون زیاد دخترانه نیست وبرای سنین نوجوانی که آنها را بیش از سنشان نشان خواهد داد توصیه نمیشود. این مدل برای دخترانی که اغلب موی خیلی بلند ولی نه یکدست، چه صاف وچه فر را دوست دارند مدلی شیک است که گرچه سلیقه ای روی مو میتواند زیاد یا کم خورد شود ولی وقتی از زیر سشوار شود به مدل کلوش تبدیل خواهد شدکه آن هم مدلی دخترانه وزیباست و به اکثر چهره هامی آید. ● توصیه های مفید: ▪ اگر جلوی موهای شما کوتاه است ودوست دارید آنها را به سمت بالا اتو بکشید وصاف نگه دارید وحتما هم از انواع مواد ثابت کننده استفاده میکنید بهتر است این نکته را در نظر داشته باشید که این کار در ریزش موی شما بسیار تاثیر داشته وشمااثرات آن را در دو،سه سال آینده خواهید دید . پس بهتر است حتی الامکان موهارا یک یا دو باردرهفته، به خصوص موهای جلوی سر که هم زودتر سفید میشوند وهم زودتر میریزندرا اتوو یا سشوار بکشید واز فیکساتورها کمتر استفاده کنید. ▪ اگر موهای خیلی بلندی دارید، حتماهر ماه یا دو ماهی یک بار یکی ،دو سانت از نوک آنها را بزنید تادر سلامتی و شادابی وجلوگیری از مو خوره به موهای خود کمک کرده باشید. ▪ بعد از حمام موها را به آرامی با حوله خشک کنید واز فشار دادن بیش از حد آنها که باعث ریزش مو میشود خودداری کنید. ▪ اگر بعد از شامپو از نرم کننده استفاده میکنید ،آن را فقط به نوک موها بزنید واز زدن نرم کننده به ریشه ی مو خودداری کنید زیرا باعث ریزش مو خواهد شد. ▪ برای شستشوی موهای چرب از آب ولرم متمایل به سرد وبرای شستشوی موهای خشک از آب گرم متمایل به داغ استفاده کنید. ▪ برای جلو گیری از ریزش وتقویت مو،میتوانید دو تا سه قاشق غذا خوری از آب برنج آبکش شده را با یک زرده تخم مرغ مخلوط کرده وهفته ای یک بار به ریشه ی موها بزنید وبا کلاه پلاستیکی بپوشانیدو در بعد از یک ساعت بشویید. برای تمام دختران جوان همراه با تقویت زیبایی ظاهر ،زیبایی اندیشه وباطنی سالم را آرزومیکنیم.
  10. امام جواد(ع) ـ الگوى دانشمندان جوان حجة‏الاسلام عبدالكريم پاك نيا پيشواى نهم شيعيان حضرت امام محمد تقى (ع) نخستين رهبر الهى است كه در ميان امامان شيعه در خردسالى مسؤوليت مقام رفيع امامت را عهده‏دار گرديد. آن گرامى در سال 203 قمرى و در سن هفت سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش اين مسؤوليت را پذيرفته و عملاً به هدايت و ارشاد مردم پرداخت. در آن هنگام برخى اين سؤال را مطرح مى‏كردند كه آيا مى‏توان رهبرى جامعه را به يك كودك هفت ساله سپرد؟ آيا يك كودك هفت ساله مديريت، دورانديشى و درايت يك مرد كامل را دارد؟ از منظر باورهاى شيعه كه موضوع امامت را يك موهبت الهى مى‏داند، پاسخ اين پرسش روشن است، چرا كه از اين ديدگاه خداوند متعال هر كسى را كه شايسته اين مقام بداند، به منصب پيشوايى امت بر مى‏گزيند؛ حتى اگر در سنين كودكى باشد. مقياس سن بالا، گرچه در ميان مردم مقياسى براى رسيدن به كمال محسوب مى‏شود، اما در بينش وحيانى قرآن ممكن است يك فرد در سن كودكى فضائل و كمالات و شرائط رهبرى جامعه را دارا باشد و امتيازات ويژه‏اى را كه لازمه رهبرى و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنايت كند و اطاعت از وى را بر مردم واجب و لازم گرداند. البته خداوند متعال از اين طريق مى‏خواهد به مردم بفهماند كه مقام نبوت و امامت، كه تداوم راه نبوت است، همانند منصب‏هاى معمولى نيست كه با زمينه‏ها و شرايط عادى انجام پذيرد، بلكه مقام معنوى نبوت و امامت مافوق اين مناصب بوده و زمينه‏ها و شرايط ويژه‏اى مى‏طلبد. در عصرى كه زمينه امامت پيشواى نهم فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران كودكى اين منصب آسمانى را عهده‏دار گرديد، از اين دست سؤالات زياد مطرح مى‏شد و پاسخهاى مناسب نيز ارائه مى‏گرديد. به همين دليل چون مسئله تقريباً در زمان امام جواد(ع) حل شده تلقى شده بود، ديگر در مورد امام هادى(ع) كه در سن 8 سالگى و امام زمان (ع) كه در 5 سالگى به امامت رسيدند، اين پرسشها تكرار نگرديد. نقل يكى از رواياتى كه در اين زمينه وارد شده است، در اينجا مناسب مى‏نمايد: روزى يكى از شيعيان در محضر امام رضا(ع) پرسيد: مولاى من! اگر خداى ناكرده براى وجود مقدس شما حادثه‏اى پيش آيد، به چه كسى رجوع كنيم؟ امام رضا(ع) با كمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر (امام جواد(ع)). آن مرد از شنيدن اين سخن تعجب كرد، چرا كه امام نهم (ع) كودكى بيش نبود و آن مرد وى را كم سن و سال ديد. امام رضا(ع) از سيماى متعجب و نگاه‏هاى ترديدآميز او، انديشه ناباورانه‏اش را دريافت و به او فرمود: اى مرد! خداى سبحان عيسى بن مريم (ع) را به عنوان پيامبر و فرستاده خود برگزيد و او را صاحب شريعت معرفى كرد، در حالى كه خيلى كوچكتر از فرزندم ابوجعفر بود.(1) امام هشتم (ع) براى اثبات امامت حضرت جواد(ع) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آيات قرآن و دلايل تاريخى بهره مى‏گرفت و گاهى نيز از تفضلات الهى و تأييدات غيبى استفاده مى‏كرد. در اين رابطه حسن بن جهم مى‏گويد: در حضور امام هشتم(ع) نشسته بودم كه فرزند خردسالش را صدا كرد. آن سلاله پاك نبوى نيز در پاسخ به نداى پدر به جمع ما پيوست. امام رضا(ع) لباس آن كودك را كنار زده و به من فرمود: ميان دو شانه‏اش را بنگر! چون به ميان دو كتف او نگاه كردم، چشمم به يكى از شانه‏هايش به مهر امامت افتاد كه در ميان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آيا اين مهر امامت را مى‏بينى؟ شبيه همين در روى شانه پدرم نيز وجود داشت.(2) نوجوانى در قلّه رفيع دانش امام نهم(ع) در مقام رهبرى امت اسلام، به عنوان الگوى دانشمندان جوان چنان در عرصه علم و دانش درخشيد كه دوست و دشمن را به تعجب و شگفتى واداشت. گفتگوها، مناظرات،پاسخ به شبهات عصر، گفتارهاى حكيمانه و خطابه‏هاى آن گرامى، گواه روشنى بر اين مدعاست. على بن ابراهيم از پدرش نقل كرده است كه: بعد از شهادت امام هشتم(ع) ما به زيارت خانه خدا مشرف شديم و آنگاه به محضر امام جواد (ع) رفتيم. بسيارى از شيعيان نيز در آنجا گرد آمده بودند تا امام جواد(ع) را زيارت كنند. عبد اللّه بن موسى عموى حضرت جواد(ع) كه پيرمرد بزرگوارى بود و در پيشانى‏اش آثار عبادت ديده مى‏شد، به آنجا آمد و به امام (ع) احترام فراوانى كرده و وسط پيشانى حضرت را بوسيد. امام نهم برجايگاه خويش قرار گرفت. همه مردم به علت خردسال بودن حضرت با تعجب به همديگر نگاه مى‏كردند كه آيا اين نوجوان مى‏تواند از عهده مشكلات دينى و اجتماعى مردم در جايگاه رهبرى و امامت آنان برآيد؟! مردى از ميان جمع بلند شده از عبداللّه بن موسى، عموى امام جواد(ع) پرسيد: حكم مردى كه با چهارپايى آميزش نموده است چيست؟ و او پاسخ داد: بعد از قطع دست راست‏اش به او حد مى‏زنند. امام جواد(ع) با شنيدن اين پاسخ ناراحت شد و به عبداللّه بن موسى فرمود: عموجان از خدا بترس! از خدا بترس! خيلى كار سخت و بزرگى است كه در روز قيامت در برابر خداوند متعال قرار بگيرى و پروردگار متعال بفرمايد: چرا بدون اطلاع و آگاهى به مردم فتوا دادى؟ عمويش گفت: سرورم! آيا پدرت ـ كه درود خدا بر او باد ـ اين گونه پاسخ نداده است؟! امام جواد(ع) فرمود: از پدرم پرسيدند: مردى قبر زنى را نبش كرده و با او درآميخته است، حكم اين مرد فاجر چيست؟ و پدرم در پاسخ فرمود: به خاطر نبش قبر دست راست او را قطع مى‏كنند و حد زنا بر او جارى مى‏گردد، چرا كه حرمت مرده مسلمان همانند زنده اوست. عبداللّه بن موسى گفت: راست گفتى سرورم! من استغفار مى‏كنم. مردم حاضر، از اين گفت و شنود علمى شگفت زده شدند و گفتند: اى آقاى ما! آيا اجازه مى‏فرمايى مسائل و مشكلات خودمان را از محضرتان بپرسيم؟ امام جواد(ع) فرمود: بلى. آنان سى‏هزار مسئله پرسيدند و امام جواد(ع) بدون درنگ و اطمينان كامل همه را پاسخ گفت. اين گفتگوى علمى در نه سالگى حضرت رخ داد.(3) امام جواد(ع) در سنين نوجوانى عالم‏ترين و آگاه‏ترين دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزديك به حضورش شتافته و پاسخ مشكلات علمى خود را از او دريافت مى‏كردند. اينك نظر برخى از دانشمندان مخالف و موافق را در اين زمينه باهم مى‏خوانيم: ابن حجر هيثمى در كتاب الصوائق المحرقه مى‏گويد: مأمون او را به دامادى انتخاب كرد، زيرا با وجود كمى سن، از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت. شبلنجى در نورالابصار آورده است: مأمون پيوسته شيفته او بود، زيرا با وجود سن اندك، فضل و علم و كمال خود را نشان داده و برهان عظمت خود را آشكار ساخت. جاحظ معتزلى كه از مخالفان خاندان على(ع) بود، به اين حقيقت اعتراف كرده است كه: امام جواد(ع) در شمار ده تن از «طالبيان» است كه هر يك از آنان عالم، زاهد، عبادت پيشه، شجاع، بخشنده، پاك و پاك نهادند و هيچ يك از خاندانهاى عرب داراى نسب شريفى همانند امامان شيعه نيست.(4) فتال نيشابورى نيز مى‏گويد: مأمون شيفته او شد، چون مشاهده كرد كه آن حضرت با سن كم خود، از نظر علم و حكمت و ادب و كمال عقلى، به چنان رتبه والايى رسيده كه هيچ يك از بزرگان علمى آن روزگار بدان پايه نرسيده‏اند.(5) امام محمد تقى(ع) خود نيز گاهى به علم و دانشى كه خداوند ارزانى‏اش داشته بود، اشاره كرده و مى‏فرمود: «منم محمد فرزند رضا! منم جواد! منم دانا به نسبهاى مردم در صلبها، من داناترين كس هستم كه رازهاى ظاهرى و باطنى شما را مى‏دانم و از آنچه كه به سوى‏اش روانه هستيد آگاهم! اين علمى است كه خداوند متعال قبل از آفرينش تمامى مخلوقات جهان به ما خانواده عنايت كرده است. اين دانش سرشار تا پايان جهان و بعد از فانى شدن آسمان‏ها و زمين‏ها نيز باقى خواهد ماند. اگر غلبه اهل باطل و حكومت ناحق گمراهان و هجوم اهل شك و ترديد نبود، هر آينه سخنى مى‏گفتم كه همه اهل جهان از گذشته‏گان و آينده‏گان ناباورانه انگشت حيرت به دهان مى‏گرفتند.» سپس دست مبارك خود را بر دهان گذاشته و فرمود: «يا محمّد اصمت كما صمت آباؤك من قبل؛ اى محمد خاموش باش! همچنانكه پدرانت قبل از تو سكوت را برگزيده‏اند.»(6) امام نهم در سن كودكى به امامت رسيد و دانش سرشار آن گرامى دوست و دشمن را به حيرت و شگفتى واداشت. بر جوانان مسلمان و مشتاق اهل بيت (ع) شايسته است كه از فرصت جوانى بهره گرفته و در جستجوى دانش با تمام وجود تلاش كنند و رهنمودهاى آن امام عزيز در زمينه علم و دانش را چراغ راه خويش قرار دهند. در اينجا به برخى از رهنمودهاى آن حضرت در اين زمينه مى‏پردازيم: جوانان در عرصه تفكر و كسب دانش جوانان بر اساس طبيعتى كه دارند، براى آشنايى با افكار و انديشه‏هاى متفاوت علاقه شديدى از خود نشان مى‏دهند. آنان دوست دارند انديشه‏هاى نو و متفاوت را بشناسند و از ميان آنها آنچه را كه به نظر خود بهتر و كارآمدتر تشخيص مى‏دهند انتخاب كنند. امام على(ع) فرمودند: «انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى‏ءٍ قبلته؛(7) دل نوجوان همانند زمين خالى(آماده و مستعد) است و هر انديشه‏اى كه در آن القاء شود، مى‏پذيرد.» بذر دانش يكى از مهم‏ترين سرمايه‏هايى است كه مى‏توان در دل جوان كاشت و آن را بارور نمود. امام جواد(ع) در پيامى اهميت علم و دانش را اين گونه بيان مى‏كند: «عليكم بطلب العلم فانّ طلبه فريضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بين الاخوان و دليلٌ على المروّة و تحفةٌ فى المجالس و صاحبٌ فى السّقر و انسٌ فى الغربة؛(8) بر شما باد كسب دانش! چرا كه آن براى همه لازم است و سخن از علم و بررسى آن امرى مطلوب( و دوست داشتنى) است. برادران (دينى) را به هم پيوند مى‏دهد و نشانه (شخصيت والا و) جوانمردى، تحفه مناسبى براى مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائى است.» از منظر امام جواد(ع) شايسته است كه يك جوان مسلمان به علم و دانش روى آورد و آن را به عنوان مونس و يار مناسب براى خود برگزيند، دوستان خود را بر اساس بينش و دانش انتخاب كند و شخصيت اجتماعى خود را به وسيله دانش و علم مشخص سازد، براى مجالس و ديدار ديگران علم هديه برد و در تنهايى و غربت و سفر، علم و دانش را بهترين همسفر و مونس خود بداند، چرا كه علم و دانش، سرچشمه تمام كمالات و ريشه همه پيشرفتهاست. پيشواى نهم، علم را دو قسمت كرده و مى‏فرمود: علم و دانش دو نوع است: علمى كه در وجود خود انسان ريشه دارد و علمى كه از ديگران مى‏شنود و ياد مى‏گيرد. اگر علم اكتسابى با علم فطرى هماهنگ نباشد، سودى نخواهد داشت. هر كس لذت حكمت را بشناسد و طعم شيرين آن را بچشد، از پى‏گيرى آن آرام نخواهد نشست. زيبايى واقعى در زبان (و گفتار نيك) است و كمال راستين در داشتن عقل.»(9) امام محمد تقى(ع) علم و دانش را يكى از مهمترين عوامل پيروزى و رسيدن به كمالات معرفى مى‏كرد و به انسان‏هاى كمال خواه و حقيقت طلب توصيه مى‏نمود كه در راه رسيدن به آرزوهاى مشروع و موقعيت‏هاى عالى دنيوى و اخروى از اين نيروى كارآمد بهره لازم را بگيرند. آن گرامى مى‏فرمود: «أربع خصالٍ تعين المرء على العمل: الصّحة والغنى و العلم و التّوفيقٌ؛(10)چهار عامل موجب دست يابى انسان به اعمال (صالح و نيك) است: سلامتى، توانگرى، دانش و توفيق(خداوندى)». با توجه به سخنان آموزنده امام جواد(ع) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جوانى بهره گرفته و خود را به اين خصلت زيباى انسانى بيارايند و كسب معرفت و علم را سرلوحه برنامه‏هاى زندگى خود قرار دهند. علم بال است مرغ جانت را علم دل را بجاى جان باشد علم نور است و جهل تاريكى علم روى تو را به راه آرد علم را دزد برد نتواند نه به ميل زمان خراب شود نه به سيل زمين درآب شود بر سپهر او برد روانت را سربى علم بدگمان باشد علم، راهت برد به تاريكى با چراغت به پيشگاه آرد به اجل نيز مرد نتواند نه به سيل زمين درآب شود گفتار انديشمندان يك جوان شايسته و هدفمند بر اساس انديشه‏ها و عواطف خود ممكن است به سوى برخى صاحب‏نظران و انديشمندان، متمايل شود، به جلسات آنان برود، به سخنرانى‏هايشان گوش فرا دهد و حرفهايشان را بشنود و بپذيرد. اما در اين ميان پيروى از گفته‏هاى آنان، اگر بر اساس حق نباشد، ممكن است انسان را به سوى باطل و راه‏هاى انحرافى سوق دهد. بنابراين بر يك جوان مسلمان و متعهد زيبنده است كه تمايلات خود و گفته‏هاى ديگران را بر اساس انديشه‏هاى صحيح و عقلانى بسنجد و راه خود را با معيار حقيقت انتخاب كند. امام جواد(ع) در اين زمينه رهنمود راهگشايى براى همگان دارد. آن گرامى مى‏فرمايد: «من اصغى الى ناطق فقد عبده فان كان النّاطق يؤدّى عن اللّه عزّ و جلّ فقد عبد اللّه و ان كان النّاطق يؤدّى عن الشّيطان فقد عبد الشيطان؛(11) هر كس به گفتار گوينده‏اى گوش فرا دهد، او را پرستش كرده است، اگر ناطق از خداى مى‏گويد، شنونده خدا را عبادت كرده و اگر از شيطان بگويد، شنونده نيز به پرستش شيطان پرداخته است.» در اينجا مناسب است كه به حكايتى از يك جوان كه در راه كسب علم و دانش تلاش نموده و خود را به مقامات عاليه كمال رسانده اشاره‏اى داشته باشيم. چنين حكاياتى اين پيام را به ما مى‏دهند كه اگر جوانان درباره كسب علم و دانش تلاش كنند مى‏توانند سرآمد باشند و بر بزرگترها نيز پيشى گيرند. دانشمند نوجوان هنگامى كه عمربن عبدالعزيز به خلافت رسيد، مردم از اطراف و اكناف گروه گروه، براى عرض تبريك به مركز خلافت آمده و به حضورش مى‏رسيدند. روزى جمعى از اهل حجاز به همين منظور بر او وارد شدند. خليفه بعد از ديدار ابتدايى متوجه شد كه پسر بچه‏اى آماده است تا از ميان آن جمع سخن بگويد. خطاب به او گفت: بچه! برو كنار تا يكى بزرگتر از تو صحبت كند پسر نوجوان فوراً گفت: اى خليفه! اگر بزرگسالى ميزان است، پس چرا شما بر مسند خلافت قرار گرفته‏ايد؟ با اينكه بزرگتر از شما هم افرادى اينجا هستند؟! عمر بن عبدالعزيز از تيزهوشى و حاضر جوابى او متعجب شده و گفت: راست مى‏گويى و حق با توست. اكنون حرف دلت را بزن! آن نوجوان هوشمند گفت: اى امير! از راه دور آمده‏ايم تا به شما تبريك بگوييم و منظورمان از اين عمل، شكر الهى است كه مثل شما خليفه خوبى را به مردم عطا كرده است، وگرنه مجبور نبوديم به اين سفر بياييم، زيرا نه از تو مى‏ترسيم و نه طمعى داريم. امّا اينكه از تو نمى‏ترسيم براى اين است كه تو اهل ظلم و ستم بر مردم نيستى و علت اينكه طمع نداريم اين است كه ما از هر جهت در رفاه و نعمت هستيم. وقتى سخن آن نوجوان تمام شد، خليفه از او درخواست كرد كه وى را موعظه كند. او نيز گفت: اى خليفه! دو چيز زمامداران را مغرور مى‏كند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسى اشخاص از آنها. خيلى مواظب باش كه از آنان نباشى، زيرا كه اگر از آن عده شدى، لغزش پيدا مى‏كنى و در زمره گروهى قرار مى‏گيرى كه خداوند متعال در حق آنان فرمود: «ولاتكونوا كالّذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون؛(12) از آن افراد نباشيد كه ادّعاى شنيدن مى‏كنند با اينكه نمى‏شنوند.» در پايان: خليفه از سن و سال او پرسيد و معلوم شد كه بيش از دوازده سال ندارد. آنگاه خليفه او را تحسين كرده و در مورد وى و عظمت علم و دانش او شعرى خواند كه: تَعَلّم فَلَيسَ المَرءُ يولَدُ عالِماً فَانَّ كَبيرَ القَومٍ لاعِلمَ عِندَه صَغيرٌ اذا التَفَتَ عَلَيهِ المَحافِلُ وَ لَيسَ أخو عِلمٍ كَمَن هُوَ جاهِلٌ صَغيرٌ اذا التَفَتَ عَلَيهِ المَحافِلُ «دانش بياموز، كه آدميزاد دانشمند به دنيا نمى‏آيد و هيچ گاه دانا با نادان هم رتبه نيست. بزرگ قوم، هرگاه دانش نداشته باشد، در مجالس و محافل، كوچك و خوار ديده مى‏شود.» 1 كشف الغمه، على بن عيسى اربلى، مكتبه بنى هاشمى، تبريز، 1381، ج 2، ص 353. 2 ارشاد شيخ مفيد، چاپ كنگره، قم، 1413 ق، ص 618. 3 بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ق، ج 50، ص 85. 4 سيره پيشوايان، مهدى پيشوائى، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1381 ش، ص 555. 5 روضة الواعظين، محمد فتال نيشابورى، نشر رضى، قم، ج 1، ص 237. 6 بحارالانوار، ج 50، ص 108. 7 وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملى، مؤسسه آل البيت(ع)، قم، 1409 قمرى، ج 21، ص 478. 8 بحارالانوار، ج 7، ص 80. 9 كشف الغمه، ج 3، ص 193. 10 معدن الجواهر، ابوالفتح كراجكى، كتابخانه مرتضويه، تهران، 1394 ق، ص 41. 11 سوره انفال، آيه 21. 12 المستطرف، محمد بن احمد ابشيهى، ج 1، ص 107.
×
×
  • اضافه کردن...