جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'خانواده'.
38 نتیجه پیدا شد
-
آیـا مـا در دورانـی زنـدگی نـمی کنـیـم کـه باید به مادرهای مجردی که به تنهایی فرزندانشان را بزرگ می کنند و خانم هـایـی که مـقـامـات شــغلی بالایی را از آن خود کرده اند، تـبـریک بـگویــیم؟ از آنجایی که جنس مونث پیشرفت های چـشمگیری داشته عده ای از افراد ممکن است تصور کنند که آنها در دنیای قرارهای ملاقات نیز مانند سایر جنبه های زنـدگی پـرتـکاپو هستند و ترجیح می دهند خودشان همه چیز را هدایت کنند. شاید عده ای کمی از این نوع خانم ها وجود داشته باشد که شما اصلا نمیتوانید سر به سر آنها بگذارید و دستشان بیـنـدازیـد امـا بـایـد قــبول کنیم که تعداد آنها محدود است. علیرغم وجود پشتکاری که خانم ها در وجوه دیگر زندگی از خود نشان می دهند در مورد قرار های ملاقات کمی خجالتی می باشند و ترجیح می دهند این مطلب را طرف مقابل بازگو کند. پس زمانی که نوبت به گذاشتن قرار ملاقات می رسد این نوبت مردهاست که دست به کار شوند... ● کیش و مات چرا خانم ها اگر قرار باشد، ۱۰ سال هم صبر می کنند اما حرفی از قرار ملاقات به زبان نمی آورند؟ اگر واقعا این کار مردهاست پس چطور مثل سایر کارهای دیگری که روزی تنها به آقایون تعلق داشته خانم ها در آن "پیشرفت" نمی کنند و پشتکار بالایی خود را نشان نمی دهند؟ زمانی که صحبت از قرار ملاقات به میان می آید شکی وجود ندارد که اولین حرکت دشوار است. من در این یک موضوع طرف آقایون را می گیرم. این کار هم درست مثل سایر شغل هایی می ماند که خانم ها مشغول انجام دادن آنها هستند. چرا آنها نباید برای گذاشتن قرار ملاقات پیش قدم شوند و چرا نباید خانم ها به آقایون را پیشنهاد ازدواج دهند و به خواستگاری آنها روند. چنین کارهایی همیشه جزء وظایف مردها بوده است. در این قسمت دلایلی وجود دارد که چرا خانم ها هیچ گاه در این امر پیشقدمی نمیکنند و همیشه مردها باید جور این کار را به گردن بگیرند. ● درست مثل یک امتحان با روشی که یک مرد به یک زن نزدیک می شود، قضاوت های بیشماری می توان در مورد او برداشت کرد؛ آیا او اعتماد به نفس دارد یا دارای شخصیت متزلزلی است؟ شاید بیش از اندازه از خودش مطمئن باشد. آقایون برای انجام این کار ترفند های بیشماری دارند (که من تمام آنها را به عینه دیده ام و دیگر غافلگیر نخواهم شد) که برخی از آنها به خوبی جواب می دهند و متاسفانه سایرین باعث ایجاد بدبختی برای فرد می شوند. این روش ها چه کار کنند یا نه باید همیشه توجه داشته باشید که نشان دهنده شخصیت درونیتان هستند. خانم ها دوست دارند مردها را در یک چالش قرار دهند و ببینند مردها برای رسیدن به آنها چگونه تلاش می کنند، به همین دلیل است که هیچ گاه خودشان پیش قدم نمیشوند و این کار را به عهده آقایون می گذارند. اگر مردی در رستوران به خانمی برسد و حوصله او را با تعریف از خود سر ببرد و به ۱۰۰۱ دلیل مختلف خانم را راضی کند که کس بهتری از او پیدا نخواهد کرد؛ این امر گویای دو مطلب می باشد (که هر دو به شدت ناخوشایند می باشند): عدم اعتماد به نفس یا/و اعتماد به نفس بیش از اندازه. مردی که در زمان شروع گفتگو با او جسورانه و خشن صحبت کند و انتظار داشته باشد که خانم شماره تلفن خود را در آورده و دو دستی تقدیمش کند (نه اینکه فقط شماره را به او بدهد بلکه تقدیم کند) باید اعتماد به نفس بیش از حدی داشته باشد. اگر مردی بتواند از این امتحان سربلند بیرون آید این شانس را پیدا می کند که خانم یکی دو مرتبه دیگر نیز با او قرار بگذارد و این بار به طور حتم خانم پیش قدم خواهد شد. ● مردهای قابل تحسین مردی که از خود احساسات نشان دهد چیزی جز موفقیت انتظار او را نخواهد کشید. مرکز مبارزه در ملاقات معمولا چیزی شبیه به این است: شما زمانیکه از کسی تقاضای بیرون رفتن می کنید چیزهایی مضاف بر آنچه که باید را به او تقدیم کرده اید و اگر یک چنین کارهایی را انجام ندهید درست مثل یک جلودار صف جنگ هستید که هیچ گونه مهماتی را با خود حمل نمی کند. اگر بدون هیچ سلاح و مهماتی بخواهید به خط مقدم بروید بدون شک شکست می خویرید. آقایون می بایست تمایل خود را به انجام چنین کارهایی بیشتر کرده و تمایلات احساسی خود را بیش از پیش برای خانم ها باز گو کنند. این قسمت جایی است که امتیاز به دست خانم هاست. آنها به خوبی می دانند که اگر کسی از همان ابتدای کار احساسات خود را بیش از اندازه بروز دهد و علاقه خاصی به نمایش گذارد فرد آسیب پذیری است و شریک خوبی برای زندگی نخواهد بود. اما زمانیکه یک مرد با اعتماد به نفس برای گذاشتن اولین قرار ملاقات گام بر می دارد در نظر خانم ها خیلی بهتر از شخص اول جلوه می کند. هر کس بتواند بیشترین تاثیر را بر روی خانم بگذارد، قابل تحسین بوده و به نتایج بهتری در این رابطه دست پیدا خواهد کرد. این امر در مسائل عشقی و عاطفی جایگاه ویژه ای دارد و شما نیز باید همیشه اهمیت آنها را در ذهن خود نگاه دارید. خانم ها چه از روی عمد و یا به طور ناخودآگاه انتظار دارند پیشنهاد را از فرد مقابل دریافت کنند و ترجیح می دهند برای برقراری قرار ملاقات پیشقدمی نکنند. گاهی اوقات ارزش های قدیمی و از مد افتاده (که در فیلم هایی نظیر کازابلانکا و بر باد رفته به درستی به تصویر کشیده شده اند) از مردها انتظار می رود که به خانم ها نزدیک شوند و حرکت اول را آنها انجام دهند. این موارد به صورت یک قانون در ذهن ما (به ویژه خانم ها) حک شده است و زن ها همیشه منتظر هستند تا مردها گام اول را در شروع یک رابطه بر دارند. در حالیکه امروزه خانم ها دیگر انتظار ندارند که آقایون به شیشیه اتاق آنها سنگ پرتاب کنند و یا از درخت بالا بیایند تا بتوانند به آنها برسند اما از فضای رمانتیک بدشان نمی آید. حداقل طوری برخورد کنید که احساس کنند شما در حال تعقیب کردنشان هستید. به طور قطع رسانه های امروزی و همچنین فرهنگ حاکم بر جامعه طوری پیش می رود که به خانم ها بقبولاند، افراد مستقلی هستند و به هیچ مردی نیاز ندارند. شاید به همین دلیل باشد که خانمها دوست دارند آن فضای کلاسیک و مردانه را در ذهن خودشان نگه دارند. آنها دوست دارند کسی تعقیبشان کند، از آنها قدردانی کند، و با گلبرگ های گل سرخ دوش بگیرند..... خوب شاید این آخری یک کمی زیاده روی باشد! خوب، فکر می کنم آقایون تا این لحظه متوجه شده باشند که چرا باید روش های برقراری روابط خود را باز سازی کنند. ممکن است دختری که برای ازدواج در نظر دارید شما را به بهترین ها برساند به همین دلیل باید بدانید که برای رسیدن به موفقیت رفتاری کاملا طبیعی از خود نشان دهید، با او دوستانه برخورد کنید و خودتان را بیش از اندازه دست نیافتنی نشان ندهید. همین که او تلاش شما را برای رسیدن به خودش مشاهده می کند متوجه می شود که شما به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته اید که این کار را انجام داده اید بنابراین دیگر نیازی ندارید که اطمینان بیش از اندازه از خودتان نشان دهید. اگر او نیز در رسیدن به شما از خود علاقه نشان داد که چه بهتر .
-
ازدواج بی همسران مسئولیت همگان تنها جوان و خانواده اش وظیفه ندارند
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
«مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد. خداوند گشایش دهنده و آگاه است.» (۳۲- نور) ازدواج رویای بسیاری از جوانان است اما برای بعضی از آنان دست نیافتنی می نماید. نوع نگرش جوان، خانواده و کسانی که آنها را می شناسند به مقوله ازدواج می تواند مانع یا راهگشای این امر مقدس باشد که از قدیم گفته اند از تو حرکت و از خدا برکت. ● مسئولیت همگانی در قبال مجردها در جمله اول آیه ۳۲ سوره مبارکه نور، خداوند به صراحت همه کسانی که افراد مجرد را می شناسند مکلف به سروسامان دادن آنان می کند و دایره این کمک کنندگان را به پدر و مادر محدود نمی کند هر چند آنان بیشترین مسئولیت را دارند... تک تک افرادی که دختران و پسران مجرد را می شناسند در قبال تهیه نمکدان تا مسکن، هزینه جشن، خرید و مسائل غیرمادی همچون انتخاب همسر متناسب، معرفی دختران بالغ عفیف که به دلائلی از ازدواج دور مانده اند به پسران با ایمان، فراهم کردن شغل برای زوج یا زوجین و هر نوع کمک مسئولند. «علی نوری» که اهل استان خوزستان است درباره همت اطرافیان برای سروسامان دادن زوج های جوان می گوید: «در برخی مناطق استان خوزستان به ویژه در میان عشایر، وقتی یک جوان، تصمیم به ازدواج می گیرد همه اهل عشیره یا روستا به کمک او و خانواده اش می آیند و از انتخاب همسر تا تهیه هزینه ها و مسکن و شغل یاری می رسانند.» سخن «علی نوری» را با اهالی نواحی مختلف ایران که ساکن تهران هستند در میان می گذارم. آنها نیز وجود چنین رسومات حسنه ای در مناطق خود را تأیید می کنند. «علی» ادامه می دهد: «همه اهل عشیره و یا روستا در حد وسع خود کمک می کنند.» آیا بهتر نیست این رسم زیبا و خداپسندانه را در همه کشور احیا کنیم. ● مسئولیت در قبال تحت امر خداوند به همگان امر می کند که غلامان و کنیزان صالح و درستکار خود را سروسامان دهید. با اینحساب آیا آن کارخانه دار یا صاحب شرکت وظیفه ندارد که مجردهای تحت امر خود را به کمک خانواده و اطرافیان آنان سروسامان دهد. آیا میلیاردرهای کشور که صاحب اموال بسیارند و تعداد زیادی افراد مجرد یا کارکنان صاحب فرزندان بالغ و به اصطلاح دم بخت، تحت امر دارند، وظیفه ای در قبال بی سروسامانی آن جوانان ندارند. «رضا پور ابوالقاسم» که یک کارخانه کارتن سازی دارد خاطره ای تعریف می کند و می گوید: «دوستی داشتم که یک کارخانه کوچک کاشی داشت. با اینکه درآمد آنچنانی نداشت اما در بحث تهیه جهیزیه یا وام دادن به کارگرانی که دختر و پسر دم بخت داشتند کوتاهی نمی کرد و خیلی وقت ها آن پول را می بخشید. چند جوان از جمله خود من، با کمک های او سروسامان گرفتیم. نتیجه عمل او برکتی است که اکنون در زندگی اش دارد؛ کارخانه ای بزرگ، فرزندانی تحصیل کرده و سر به راه و تنی سالم. او هنوز هم به زوج های جوان کمک می کند. خداوند کمک به ازدواج جوان ها را به گرانی و تورم ربط نداده و خود ضامن مخارج آن شده است. اما برای این کمک وسایلی ایجاد کرده که مومنان از آن جمله اند.» جوان باید سر وسامان بگیرد تا دینش کامل شود و به گناه نیفتد اما یک دختر و پسر۵۲-۰۲ ساله چگونه می توانند هزینه های یک عروسی که ساده ترین آن چهارپنج میلیون تومان و رهن یک آپارتمان کوچک در جنوب شهر تهران که ۵۱-۰۱ میلیون تومان است را فراهم کنند. این مبالغ در شهرهای کوچک یا روستاها خیلی که کم شود، یک سوم می شود یعنی ۵تا ۷ میلیون تومان. بنابراین خانواده ها، اطرافیان و صاحبان سرمایه و ثروت در این باب مسئولند و باید همکاری کنند تا جوان ها به گناه نیفتند. دولت و نهادهای حاکمیتی نیز در قبال پرسنل مجرد و فرزندان مجرد کارکنان خود مسئولند و باید با جذب اعتبارات برای این بخش- به صورت وام یا حتی بلاعوض- به سر و سامان گرفتن افراد تحت تکفل خود کمک کنند. این مسئله باید با توجه به واقعیات روز انجام شود. ● کمک آری، دخالت هرگز بعضی جوانها اما از کمک اطرافیان می گریزند. آنها معتقدند کمک بزرگترها زمینه ای برای آغاز دخالت آنها است. این مسئله به ویژه درباره دختران و انتخاب همسر از سوی آنان بسیار اتفاق می افتد. در گذشته بعضی دختران با پسران انتخاب شده توسط خانواده هایشان ازدواج می کردند و تسلیم ازدواج های تحمیلی می شدند. رفته رفته این رسم دربیشتر نقاط ایران از بین رفت اما دخترها از آن طرف بام افتادند. حالا بعضی از آنها، اصلا نظر خانواده را لحاظ نمی کنند یا از تجربیات آنان در مسائل اساسی استفاده نمی کنند و در نتیجه کارشان به جدایی می انجامد. این مسئله درباره برخی پسرها هم صادق است. «آمنه کلهر» دراین زمینه می گوید: «معیار ازدواج درگذشته، ایثار، گذشت و کدبانوگری دختر و صبر و تلاش خستگی ناپذیر پسر در چرخاندن چرخ سنگین زندگی بود. اما حالا معیارهای دوطرف به پول و ظاهر ختم می شود، تشریفات غالب شده، احترام ها از بین رفته و زن و شوهر مشکلات را به گردن یکدیگر می اندازند و از مسئولیت شانه خالی می کنند.» حرفهای این بانوی ۵۷ ساله را جوانی ۲۸ساله که سه سال است ازدواج کرده تکمیل می کند: «می گویند عروسی یک بار اتفاق می افتد و باید هرچه باشکوهتر باشد اما شکوه و شادی به تشریفات آنچنانی نیست. چرا که به تحمل بار سنگین بدهی های بعدش نمی ارزد. تجملات، برکت را از زندگی می برد و سرانجامش به پوچی ختم می شود.» «حمید صادقی» معتقد است که بزرگترها باید ضمن احترام به انتخاب جوانان، با حرف و عمل آنها را راهنمایی کنند و پس از ازدواج هم مراقب آنها باشند تا زندگیشان به ثبات برسد چرا که سالهای اول زندگی پراز اختلاف و سوءتفاهم است. ● همت جوانان «اگر قرار باشد تمام امکانات برای شروع یک زندگی فراهم باشد پس زوج جوان چه چیزی را می خواهند با هم بسازند.» این پرسش را «جلال حسین آبادی» که راننده تاکسی است مطرح می کند. او ادامه می دهد: «قدیم، پیوند بین زوجین عمیق تر بود چون با هر اختلافی راه دادگاه را درپیش نمی گرفتند، زندگی را با هم می ساختند، زن و مرد اهل قناعت بودند و امکانات مالی را با سختی فراهم می کردند اما برایشان شیرین بود چون حاصل دسترنج خودشان را استفاده می کردند. اما الان همه چیز را بزرگترها فراهم می کنند بنابراین جوان ها قدر نمی دانند و با کوچکترین اختلاف به دادگاه می روند.» این راننده تاکسی معتقد است که مقدمات اولیه را باید بزرگترها فراهم کنند اما به فرزندانشان بیاموزند که بقیه راه را خودشان باید بروند. جوان ها هم باید در انتخاب خود دقت کنند و با غیر هم شأن خود به لحاظ اقتصادی و اجتماعی وصلت نکنند. جوان ها ازدواج نمی کنند چون امکانات ندارند غافل از اینکه ازدواج خود آغازی بر سرازیر شدن برکت ها است. «مریم سبحانی» که یک دانشجوی ۲۶ ساله کارشناسی ارشد است از برادرش می گوید: «شغل ثابتی نداشت اما بیکار نمی ماند. تشویقش کردیم که ازدواج کند. یک روز گفت، نیت کرده که ازدواج کند به یک ماه نکشید که در یکی از کارخانه های خودروسازی مشغول کار شد. حالا پول و خانه نداشت که ازدواج کند. یکی از دوستان پدرم پذیرفت که قسمتی از خانه مادر پیرش را به آنها با بهایی کم اجاره بدهد. با مقداری وام و قرض عروسیش را هم راه انداختیم. البته خودش اهل کار و تلاش بود. زندگی سخت است اما با کمی صبر و تلاش می گذرد.» او ادامه می دهد: «این که خداوند وعده داده گشایش ایجاد می کند را به عینه در ازدواج خود، برادرم و پسر عموهایم دیدم فقط باید توکل داشت و صبر و قانع بودن به حد خود.» ● باور وعده خدا «۸۵ درصد دامادها با پشتوانه مالی خانواده هایشان ازدواج می کنند و تنها سرمایه شان، کار آنها است. اکثر پسرها در سنین ۲۲ تا ۳۰ سال ازدواج می کنند اما عروس خانم های ازدواج کرده زیر ۲۲ سال زیادند.» اینها حرف های سیدمحمود میرحیدری؛ سر دفتر یکی از دفاتر ازدواج و استاد حقوق دانشگاه است. او درک بالاتر دخترها در سنین پایین نسبت به پسرها را برای امر ازدواج یک موهبت الهی می خواند اما ازدواج بدون تحقیق را زمینه افتادن به دام فریب می داند. میرحیدری می افزاید: «برخی فقط نگران معتاد بودن خواستگار دخترشان هستند در حالی که عوارض اعتیاد در جوانان آنچنان مشهود نیست بنابراین باید جوانان و خانواده ها به خصوصیات و میزان تفاهم با یکدیگر دفت کنند.» خداوند تأمین مخارج وصلت را تضمین کرده است بنابراین جوان ها بهتر است با توکل به خدا و کمک گرفتن از باتجربه ها، صاحب نفس ها و مومنان حقیقی به مسائل دیگری توجه کنند. انتخاب همسر، تلاش برای کسب روزی حلال، وصلت با یک هم شأن به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و تقویت صبر و دانایی از مهم ترین چیزهایی است که دختران و پسران و خانواده ها و اطرافیانشان باید مدنظر داشته باشند.فقط کافی است که جوان و خانواده اش برای این امر مقدس نیت کنند آنگاه برکات خداوند نازل می شود. آنها که باور ندارند امتحان کنند. -
اهداف و انگیزه های ازدواج و تشکیل خانواده
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
۱) ایجاد کانون آسایش و آرامش برای زن و مرد: یکی از مهمترین و شاید اولین انگیزه ازدواج براساس این مکتب، ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش کنند. زیرا زنان آرامش دهنده روانی مردانند و زن و مرد به دوستی با هم نیازمندند. در قرآن کریم آیه ۲۱، سوره روم خداوند می فرماید: از نشانه های او (خدا) این است که از خود شما برایتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و صمیمیت به وجود آورد. به راستی برای مردمی که بیندیشند در این کارنشانه هایی است... "۲) حفظ عفت و پاکدامنی: پیامبر اکرم (ص) می فرماید: آن کس که ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است و بر اوست که نصف دیگر را از خطر دور بدارد ." ۳) دوستی، محبت و عشق: از محبت نار نوری می شود وز محبت دیو حوری می شود روان شناسان یکی از نیازهای اساسی و مهم آدمی را نیاز به محبت ذکر کرده اند. آدمی در هر سن و مرحلهای از حیات خویش به محبت احتیاج دارد و علاقهمند است که دیگران او را دوست بدارند و به او مهر بورزند. یکی از راه های مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراری دوستی بین زن ومرد، ازدواج است. آثار محبت و تبدیل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگی عمیق روانی و عاطفی، پیوند زن و مرد را تحکیم بخشیده، فضای خانواده را به فضایی صمیمی، گرم، پرطراوت، شاداب و بالنده مبدل میکند. محبت کردن و محبت دیدن، رضایت خاطر پدید میآورد و تعادل روانی زن و مرد را ممکن میسازد. محبت صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها. ۴) برقراری تعادل در وجود آدمی، تأمین سلامت جسم و روان، رهایی از تنهایی یکی از انگیزههای مهم ازدواج تأمین سلامت جسم و روان زن و مرد از طریق ارضای احتیاجات جسمانی و روانی است . نیاز به امنیت خاطر، نیاز به معاشرت، نیاز به درددل، نیاز به تغذیه و ... که اگر به درستی و به موقع ارضاء نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، نابسامانیها و زیانهای فراوانی را در زندگی فردی و اجتماعی پدید میآورند. لذا ازدواج از عوامل مهم و مؤثر در ایجاد آرامش و سکون آدمی و سبب اساسی تعادل وجود است. ازدواج به زندگی زن و مرد جهت می بخشد و مرد و زنِ نگران، مضطرب و سرکش را آرام ساخته، موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم می کند. خودداری از ازدواج و در نتیجه عدم ارضای پاره ای از نیازهای آدمی ممکن است زمینه اختلالات عاطفی و بیماری های جسمانی و روانی را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممکن نماید. ۵) کمک به رشد و تکامل یکدیگر یکی دیگر از انگیزههای ازدواج کمک به رشد و تکامل زن و مرد است. زیرا محیط گرم و صمیمی و فضای پر مودت و محبت خانواده فرصتی برای تبادل اندیشه ها، رشد اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده است. در سازمان خانواده، افراد تحت تأثیر دانشها، بینشها و دیدگاهها و مهارتهای یکدیگر هستند. در این فضا پارهای از استعدادهای زن و مرد و دیگر اعضای خانواده شکوفا میگردد، احساس و قبول مسئولیت و رشد اجتماعی ممکن می شود و تعامل حاکم بر این فضا به رشد شخصیت افراد کمک میکند. ۶) داشتن فرزند و یا فرزندانی سالم و شایسته: میل به داشتن فرزند و تداوم نسل، از انگیزه ها و اهداف مهمی است که همواره در دوره های مختلف تاریخی موجب ازدواج و تشکیل خانواده شده است. در قرآن کریم آمده است که: " پدید آورنده آسمانها و زمین، برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و از چارپایان جفتها، تا بر شمار شما بیفزاید. هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوایی بینا. " ● وظایف و کارکردهای اساسی خانواده با توجه به اینکه خانواده یکی از تأسیسات اجتماعی است که در دوره های مختلف تاریخی و در جوامع گوناگون وجود داشته و هم اکنون نیز به صورت هستهای گسترش یافته، دارای کارکردهای مختلفی است. در جامعه های گوناگون، این کارکردها و وظایف به دلایل فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی یکسان نیست. اهم این کارکردها عبارت است از: ۱) همکاری در امور تولیدی و اقتصادی خانواده ۲) همفکری و همکاری در امور مربوط به تغذیه و بهداشت و دیگر کارهای خانه ۳) تکمیل و تکامل زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده و کمک به رشد اخلاقی، اجتماعی و عقلانی یکدیگر ۴) تولید مثل و داشتن فرزند ۵) ارضای تمایلات عاطفی ۶) تأمین امنیت روحی اعضای خانواده ۷) پرورش و آموزش کودکان و نوجوانان -
خانواده - روانشناسی موفقیت - روشهای جلوگیری از ولخرجی
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
خانواده - روانشناسی موفقیت - روشهای جلوگیری از ولخرجی آیا آن قـدر ولخـرجی کرده اید که به همه مقروض شده اید؟ خوب نگران نباشیـد، شـما تـنها فـردی نیـستید کـه در یک چنین شرایطی قرار گرفته است. زندگی مدرن به گونـه ای است که خواه نا خواه ما را به سمت خرج کردن میکشاند. بـه هر حال اگر می خواهید کلیه ی بدهی هایتان را صـاف کرده و بـه آرامش ذهنـی دسـت پیـدا کنـید، بـاید به صورت ریشـه ای بـا این مشکل برخورد کرده و جلوی ولخرجیـهای بیهوده ی خود را بگیرید... ول۱) متوجه باشید که چه مقدار پول خرج می کنید افراد بسیاری که به خرج کردن معتاد شده اند، دیگر متوجه نیستند که چه مقدار پول خرج می کنند. ابتدا باید دقت کنید که هر آیتمی که قصد خرید آن را دارید چه قیمتی دارد و برای خرید هر یک از آنها باید چه مبلغی را پرداخت کنید، این امر می تواند به شما کمک کند که حساب پول هایتان را داشته باید و ببینید آیا واقعاً به تمام چیزهایی که می خواهید بخرید، احتیاج دارید یا خیر. به عنوان مثال یک شب که بیرون می روید، ببینید چقدر خرج می کنید. گاهی اوقات افراد آنقدر پول نوشیدنی و غذای دوستان خود را حساب می کنند که اصلاً متوجه نمی شوند جیبشان خالی شده. این افراد زمانیکه به خانه بر می گردند احساس می کنند که باید مقداری از اسکناس هایشان را گم کرده باشند، غافل از اینکه تمام آنها را خرج دوستانشان کرده اند. شاید چیز گرانی هم نخریده باشند و فقط هزینه ی چای، قهوه، و بستنی و ... بچه ها را حساب کرده باشند؛ اگر با دقت بیشتری به این نوع خرج کردن های خود نگاه کنید، می بینید که اصلاً نیازی به خرید هیچ یک از آنها نبوده است. ۲) تصمیمات آنی برای خرج کردن نگیرید اگر شما جزء افرادی هستید که به طور آنی تصمیم می گیرند تا اجناس گرانقیمتی را خریداری کنند، باید بر روی این خصوصیت اخلاقی خود تجدید نظر کنید. اگر چیزی را می بینید که واقعاً خوشتان می آید و می خواهید آن را همان لحظه بخرید، یک لحظه صبر کنید، حداقل یک روز به خودتان وقت بدهید تا بیشتر روی خرید آن فکر کنید، شاید به این نتیجه رسیدید که اصلاً به آن نیازی ندارید. اگر هم به آن احتیاج داشته باشید بر می گردید و آن را تهیه می کنید. با انجام این کار فرصت پیدا می کنید تا اجناس مشابهی که از کیفیت بالاتری برخوردار هستند را نیز پیدا کنید. ۳) به مکان هایی که به راحتی می توان پول خرج کرد نروید اگر ما وقت زیادی را در مکان های خاصی صرف کنیم، خود به خود به سمت پول خرج کردن کشیده می شویم. این نوع پول خرج کردن ها صرفاً احساسی هستند. بنابراین باید سعی کنید تا آنجایی که می توانید اطراف مغازه های مورد علاقه تان پرسه نزنید. به پارک و یا جایی بروید که وسوسه پول خرج کردن به پایین ترین میزان خود برسد. ۴) در زمان خرید اهداف خود را معین کنید پیش از اینکه به قصد خرید خانه را ترک کنید، لیستی از تمام چیزهایی که به آن احتیاج دارید تهیه کنید. این کار بیانگر آن است که شما تنها چیزهایی را می خرید که به آن احتیاج دارید و اجناس را تنها به این خاطر که "خوشم آمد" نمی خرید. هیچ گاه بدون تعیین اهداف خرید، پا به بازارهای خرید نگذارید. ۵) مایحتاج خود را اولویت بندی کنید پیش از اینکه جنسی را بخرید، ببینید ارزش آن چقدر است و تا چه حد به آن احتیاج دارید. اگر این کار را واقع بینانه انجام دهید، آنوقت متوجه می شوید که از هر ۱۰ آیتمی که یادداشت کرده اید، تنها به ۸ مورد آن نیاز داشتید. اگر برای این کار یک روز به خودتان مهلت بدهید، آنوقت زمانی که برای خرید بیرون می روید، تنها چیزهایی را تهیه می کنید که واقعاً به آن نیاز دارید. ۶) از روی عادت پول خرج نکنید در اکثر موارد بیشتر ولخرجی های روزانه ما تنها از روی عادت شکل می گیرند. در بسیاری از مواقع این مخارج روزانه غیر ضروری به نظر می رسند. به عنوان مثال اگر هر روز صبح در مسیر خود به محل کار یک فنجان قهوه می خرید، چرا این پول را برای خرید یک قهوه ساز پس انداز نمی کنید؟ و یا اگر هر روز ۲ -۳ هزار تومان صرف نهار می کنید، به آن معنا نیست که مجبور هستید تا آخر عمر این کار را انجام دهید. از خانه نهار ببرید. کلیه آداب خرج کردن خود را مجدداً ارزیابی کرده و ببینید که آیا انجام آنها ضروری است یا خیر؛ ۷) برای خود محدودیت های مالی محکم تعیین کنید اگر واقعاً نمی توانید جلوی ولخرجی های بی مورد خود را بگیرید، بهتر است به صورت هفته ای، میزان محدودی پول به خودتان بدهید. این پول باید نقد باشد، چراکه کنترل و رسیدگی به آن راحت تر است. اگر یاد بگیرید که با ماهی ۲۰۰ هزارتومان مخارج روزمره خود را بگذارانید، برای پول هایتان ارزش بیشتری قائل می شوید و آداب صرفه جویی را به خوبی یاد می گیرید. -
خانواده بیمار اسكیزوفرنیك چه می تواند بکند؟
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دانستنیهای پزشکی
پاسخ خیلی ساده است: خانواده بیمار اسكیزوفرنیك خیلی كارها را می تواند در جهت بهبود او انجام دهد. 1 - مهمترین وظیفه خانواده به رسمیت شناختن بیماری در عضو خانواده است. متأسفانه خیلی از خانواده ها وجود بیماری روانی را در فرزند، همسر، یا والدین خود انكار می كنند. برای نمونه می گویند: پسر ما بیمار نیست، كارهایی که می كند دست خودش است و اگر بخواهد می تواند جور دیگری رفتار كند. اما خانواده نمی دانند كه بیمار بیش از همه از وضعیت خویش رنج می برد و بدون كمك حرفه ای روان پزشك قادر به تغییر رفتار خود نیست و توقع بی جای بستگان بر مشكل او می افزاید. 2 - دومین وظیفه خانواده، حفظ آرامش در محیط خانه و پرهیز از خرده گیری ها و سرزنش های ناموجه نسبت به بیمار است. برای نمونه، سرزنش یك دختر جوان مبتلا به اسكیزوفرنیک كه چرا نمره هایت مانند گذشته درخشان نیست، موجب افزایش دید منفی او نسبت به خود و احساس بی ارزشی در وی می شود و رنج او را بیشتر می كند. انتقاد از یك بیمار اسكیزوفرنیك كه چرا در كنكور دانشگاه قبول نمی شوی یا چرا به دنبال یك كار پردرآمد نمی روی؟ بر پریشانی او می افزاید و موجب تشدید نشانه ها و عود بیماری و طولانی شدن دوره درمان می گردد. 3 - سومین وظیفه افراد خانواده، همكاری در درمان بیمار است، چه درمان های دارویی و چه درمان های روانی- اجتماعی. برای نمونه باید مراقب مصرف دارو توسط بیمار باشند و از اظهار نظرهای نامربوط راجع به دارو و درمان كه شبیه دوستی خاله خرسه است بپرهیزند. برای نمونه : اگر دارو نخوری بهتر است! یا تو كه حالت خوب شده، چرا باز هم دارو مصرف می کنی؟ یا : مصرف دارو خطرناك است، همسایه ما كه داروی اعصاب می خورد چند وقت پیش یك ماشین به او زد و مُرد. اعضای خانواده باید بدانند تجویز، كاهش یا قطع داروی اعصاب فقط در صلاحیت روان پزشك است. چه بسیار خانواده ها كه با توصیه های نابجا موجب طولانی شدن بیماری یا تشدید آن یا بروز عوارض برگشت ناپذیر بیماری مانند خودكشی فرد بیمار شده اند. گاهی اوقات خانواده بیمار اسكیزوفرنیك كه پس از قطع سرخود داروها با برگشت نشانه های بیماری روبرو شده اند و به پزشک مراجعه می كنند و اظهار می دارند که ما نمی خواستیم داروی بیمارمان را قطع كنیم اما زمانی كه او را برای دررفتگی مچ پایش نزد دكتر ارتوپد برده بودیم، دكتر وقتی فهمید داروی اعصاب می خورد به او گفت به جای دارو خوردن بهتر است ورزش كنی تا اعصابت قوی شود، بیمار ما هم دیگر دارو نخورد تا حالش بد شد. البته نمی توان به طور قطع صحت گفته های خانواده های بیماران را كه متأسفانه مكرر هم شنیده می شود تأیید کرد، زیرا قاعدتاً پزشكان تخصص های دیگر هم لااقل آن اندازه دوره بیماری های روانی را گذرانده اند كه چنین توصیه های خطرناكی به عمل نیاورند. به هر حال اگر هم پزشكی خارج از محدوده تخصصی خود چنین اظهارنظری كند بهتر است بیمار و خانواده او پرسش های خود را با روان پزشك معالج مطرح كنند. 4 - چهارمین وظیفه خانواده آن است كه با نوع بیماری و نشانه های بیماری مریض شان آشنا باشند و وضعیت او را همیشه زیر نظر بگیرند و در صورت برگشت نشانه ها بی درنگ با پزشك تماس حاصل كنند. 5 - و سرانجام توصیه عملی برای خانواده هایی كه بیمار اسكیزوفرنیك دارند این است كه با شناسایی یكدیگر در محله خود گروه های خودیاری تشكیل دهند تا با استفاده از تجربیات و امكانات یكدیگر بتوانند در توانبخشی بیماران خود نقش مثبت و سازنده ایفا كنند. انجمن حمایت از بیماران اسكیزوفرنیك می تواند در این مورد به بیماران و خانواده های آنان راهنمایی و مشاوره ارائه دهد. -
جایگاه موسیقی کودک در اجتماع و خانواده با ظهور موسیقی های جدید غربی و ورود آن به جمع موسیقی های ایرانی و به طبع آن جذب جوانان و نوجوانان به این نوع موسیقی ها ؛ بستر سازی جهت ترویج بیشتر موسیقی ایرانی را بیش از بیش ضروری می نمایاند . تولید آثار فاخر موسیقایی ، نو آوری در موسیقی ایرانی متناسب با ذائقه قشر امروزی و حمایت از هنرمندان موسیقی ایرانی از جمله عواملی ست که میتواند زمینه ساز ترویج این هنر والا در بین قشری گردد که بیشترین و تاثیر گذار ترین جمعیت کشور را به خود اختصاص داده است . اما میتوان یکی از مهمترین عوامل جهت ترویج موسیقی فاخر ایرانی را آموزش بیان نمود . آموزش موسیقی میتواند از دوره کودکی آغاز و ادامه یابد که همین امر باعث تربیت هنرمندان بسیاری میگردد که به طبع آن موسیقیدانان ارزشمندی تحویل جامعه هنری ایران خواهد شد . آموزش موسیقی از سنین کودکی امریست که توجه بسیار اندکی بدان گردیده است و آنطور که باید جدی گرفته نشده است . متاسفانه هیچگاه در بین خانواده ها به آموزش موسیقی کودک به عنوان یک ضرورت مهم و آینده ساز کودکان نگریسته نشده . اگرچند آموزش موسیقی به کودکان میتواند باعث رشد و بالندگی ذهن و قدرت خلاقیت این قشر در آینده گردد . به یاد داشته باشیم که تنها هدف از یادگیری موسیقی در دوران کودکی صرفا به جهت روشن نگاه داشتن چراغ موسیقی ایرانی نیست و میتوان بزرگترین مزایای یادگیری موسیقی در دوران کودکی را شادابی ذهن کودک ، قدرت تحلیل مسائل ریاضی و خلاقیت و کنجکاوی وی بر شمرد . جدی نگرفتن موسیقی کودک نه تنها در خانواده که تولیدات رسانه ملی نیز مشاهده میگردد با اندکی تامل میتوان به راحتی به این نکته پی برد که تولیدات صدا و سیما برای کودکان صرفاً جنبه مشغول کنندگی دارد و در آن سعی نگردیده است مجالی برای بروز کنجکاوی و خلاقیت کودک داده شود . هیچگاه نباید فراموش نمود که کودکان نسبت به بزرگسالان از ذهن پویا تر و خلاقیت و توانایی بالاتری بر خوردارند ، در این دوره است که میتوان آینده این عزیزان را رقم زد ؛ در هنگام فعالیت کودک در زمینه موسیقی ، او می آموزد چگونه از کوشش خود لذت ببرد و نیز یاد میگیرد که نمیتوان خیلی آسان به نتیجه رسید ؛ او یاد میگیرد که چگونه نقش خود را سالم ایفا کند و چگونه صبور باشد ؛ موسیقی به کودک کمک میکند تا همکاری تعامل و اعتماد به نفس او افزایش یابد خودش را بشناسد باور کند و اظهار وجود نماید ؛ نیز ترسهایش را کنار گذارد . موسیقی نه تنها میتواند موجب رشد کودک و بالندگی او گردد بلکه مادران در دوران بارداری نیز میتوانند با گوش سپردن به موسیقی های آرام و ملایم تاثیر آن را بر روی جنین خود احساس نمایند . دکتر الکساندر لامونت ( Alexander Lamont ) بر این اعتقاد است که هر نوع موسیقی که فرد خود دوست دارد قابل اجراست و میتواند از آن برای جنین و یا کودک خود استفاده کند اما ترجیحا آرامش بخش باشد ؛ لازم به ذکر است فرکانس های بم و باس بهتر میتوانند در مایع درون رحم به حرکت در آیند . همچنین کاترین سینگلتن (Kathryn Singleton)خواننده پاپ اعتقاد دارد تاثیر موسیقی که کودک در رحم مادر خود بارها گوش میدهد حتی بیش از ۱۲ ماه است . او میگوید : « زمانی که در ماه پنجم بارداری خود بودم درحال اجرای قطعه موسیقی ای بودم و فرزندم در تمام این مدت این قطعه را میشنیده است . هنگامی که کودکم ۵ سال داشت بار دیگر این قطعه را اجرا کردم و او بمدت سه ساعت بدون آنکه کوچکترین حرکتی از خود نشان دهد به این اجرا گوش میداد » این تاثیر موسیقی را نمیتوان تنها شامل کودکان و نوجوانان عادی دانست که در کودکان استثنایی نیز با استفاده از موسیقی درمانی ؛ وضعیت روحی و جسمانی این گروه به طرز چشمگیری بهبود میابد ، ارائه روشهای نوین آموزش موسیقی به کودکان استثنایی با در نظر گرفتن توان هوشی و شرایط ذهنی آنان و نیز محدودیتهای حسی و حرکتی و استفاده از سازهایی که نواختن آن برای این گروه از کودکان ساده تر باشد , میتواند شور و حرکتی به کودک دهد تا از آن بتواند برای بهبود وضعیت جسمانی و روحی خود استفاده نماید . در آموزش موسیقی به کودکان استثنایی نیز مواردی وجود دارند که لازم است مد نظر قرار گیرند مسائلی چون توان هوشی و بهره ذهنی کودک و محدودیتهای حسی و حرکتی آن که البته با توجه به نوع معلولیت و درصد توان هوشی کودک میتوان روشهای مختلفی را برای آموزش به این کودکان انتخاب نمود . روشهایی چون زولتان کداکی برای کودکان ناشنوا که کودک در این روش میتواند با استفاده از انجام حرکاتی ساده و ادای حروف و کلماتی تک سیلابی، کشش نت ها و ریتمهای گوناگونی را بیاموزد . سازهای گوناگونی نیز برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی مورد استفاده قرار میگیرند سازهایی چون طبل ، سه گوش ؛ خاشخاشک ، دقک و حتی بلز و بسیاری دیگر ... تمامی روشهای ابداعی برای آموزش موسیقی به کودکان استثنائی میتواند تاثیر چشمگیر و بسزایی در افزایش فعالیت اجتماعی این عزیزان و حتی کاهش معلولیت هاشان داشته باشد . روش های علمی و جدید آموزش موسیقی کودکان برای سنین مختلف طبقه بندی گردیده و سالهاست که در کشورهای صاحب سبک موسیقی رواج یافته است تا کودک را با اصول علمی و عملی موسیقی آشنا سازد . از جمله میتوان به روشهایی چون : ارف، مارتنو، داکرز و کدای اشاره نمود که هر یک از آنها می تواند تا سطوحی هنرجو را که در سطح کودک و نوجوان هستند از جهت دانش ارتقاء دهند. این درحالیست که در جامعه ما ؛ متاسفانه موسیقی کودک نادیده گرفته شده است و آنطور که باید بر آن اهمیت داده نشده است . در این مورد نمیتوان تمام قصور را متوجه دولتمردان دانست . که البته کم نیز مقصر نیستند ؛ عدم توجه به موسیقی اصیل ایرانی و مردود دانستن یکی از اصلی ترین مشکلات و موانع همیشگی پیش روی موسیقیست چه کودک و چه بزرگسال . عدم حمایت مالی و معنوی موسسات دولتی من جمله وزارت آموزش و پرورش ؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ارگانهای دولتی از آموزشگاههای موسیقی کودک روحیه مضاعف متولیان و مربیان این مراکز را کاهش میدهد و میل و رغبت آنان به فعالیت در زمینه آموزش به کودکان را میکاهد . باید توجه نمود که در این خصوص خانواده ها جزو مقصران اصلی اند , عدم توجه جدی به کودک و نیازهای وی و از بین بردن روحیه هنری کودک میتواند ذائقه موسیقایی آینده کودکان را به سمت موسیقی های غربی با جاذبه های ظاهری فریبنده سوق دهد ؛ که این خود میتواند خطری جدی برای آینده کودکان ، علی الخصوص در دوره کنونی که شاهد رشد فزاینده موسیقی های غربی در بین جوانان و نوجوانان هستیم باشد . سودابه سالم آهنگساز موسیقی کودک در مصاحبه خود در جریده ای اینگونه بیان میکند : « کودک را جدی نمیگیرند تا چه رسد به موسیقی کودک , او را یک مینیاتور بزرگ میدانند که باید هر چه زودتر رشد کند و عاقل شود . دوران کودکی یعنی دوران تجربه کنجکاوی و کشف و پرسش در باره جهان پیرامون او . یعنی هر جا که کودکان باشند موسیقی , شعر , حرکت , نقاشی , قصه , و. . . جریان دارد . کودکی یعنی تجربه کردن ؛ یعنی فعال بودن ؛ نه اینکه نشستن و نشستن بر روی صندلی های کلاس های ۲۰ نفره مهد کودکها یا ساعت های زیادی نشستن پای برنامه های تلویزیونی یا بازیهای کامپیوتری» بیاد دارم در فیلم سینمایی کودکانه ای ،کارگردان و تهیه کننده محترم , موسیقی متن و تیتراژ نمایش مورد نظر را نوعی موسیقی رپ انتخاب نموده بودند که چند کودک دختر با عشوه های خاصی به اجرای آن می پرداختند . بسیارند از این دست تولیدات سینمایی که در شبکه توزیع فیلمهای کودکان و نوجوانان در دسترس اند که با اندک کند و کاوی میتوان بسیاری از این آثار را یافت . این معضل تنها گریبان سینمای کودک را نگرفته است و تهیه کنندگان تولیدات تلویزیونی و برنامه های کودک را نیز شامل میشود از تهیه کنندگان این گونه ویدئو ها انتظار بیش از این میرود تا با ارائه آثار فاخر موسیقی کودک ؛ نه تنها بر کیفیت کار خود بهبود بخشند بلکه با این کار خود موسیقی ایرانی و فاخر کودکانه را ترویج داده و به جامعه و خانواده معرفی نمایند . این نکته را نیز باید در نظر داشت که از آنجاکه موسیقی به عنوان عنصری تربیتی برای کودکان مطرح است نقصان آموزش این هنر میتواند در نوع تربیت وی و تبعات گزنده آن در آینده تاثیر گذار باشد . در دوران کنونی که میتوان آن را دوران رشد موسیقی اصیل ایرانی با تمامی محدودیتهای موجود دانست ؛ تاسف برانگیز ترین سخن آن است که تعداد محققان عرصه موسیقی کودک به تعداد انگشتان دست نیز نمیرسد . جالب اینجاست که اگر نام سودابه سالم که بحق یکی از فعالان و زحمتکشان عرصه موسیقی کودک است و ناصر نظر و مرحوم ثمین باغچه بان را از لیست فعالان موسیقی کودک حذف نمائیم دیگر کمتر نام نامداری را یافت و به جرات میتوان گفت عده قلیلی فعال در زمینه آموزش موسیقی کودک را میتوان یافت که آموزش به این قشر حساس از جامعه را به صورت علمی و دل سوزانه انجام داده و دوره های عالی را در این زمینه گذارنده باشند . این نقصان در زمینه مربیان و هنر آموزان موسیقی کودک نیز به چشم میخورد . استفاده از مربیان جوان و بی تجربه در آموزشگاههای موسیقی کودک بدون هیچ سبقه کاری و یا مدرک علمی آموزشی و حتی نداشتن هیچگونه شناختی از مبانی روانشناسی کودک باعث میگردد تا روند یاد گیری موسیقی کودکان به کندی انجام گیرد و در بسیاری موارد نیز به انحراف کشیده شود . در این جا ذکر این نکته نیز ضروری می نمایاند که حتی نوع رنگ لباس مربی در یادگیری کودک تاثیر گذار است و همین نکته باعث میگردد تا موسسان آموزشگاهها در انتخاب مربیان خود دقتی فراتر ، به عمل آورند و فردی را صرفا به دلیل علاقه اش به آموزش موسیقی کودک به این سمت نگمارند . آشنایی با مبانی روانشناسی کودک و نوجوان ؛ نوع کلام و برخورد با کودکان ، نوع پوشش و حتی چهره مربی موسیقی از مواردی است که علاوه بر دارا بودن مدارک و سوابق علمی و تجربی مربیان موسیقی کودک بایستی در گزینش آنها لحاظ گردد . متاسفانه هم اکنون در بسیاری از مراکز آموزش موسیقی کودک این نقصان و کمبود به راحتی قابل لمس است ؛ استفاده از هنرجویان جوانی که راه بسیار طولانی برای مربیگری این هنر دارند یکی از مشکلات و معضلاتیست که موسسان و صاحبان آموزشگاههای موسیقی بدون در نظر گرفتن موارد گزینشی یاد شده در سطور بالا اقدام به استفاده از چنین جوانانی در امر آموزش می نمایند . که شایسته است مسئولان مربوطه با بازرسی های خود از آموزشگاههای موسیقی از فعالیت چنین افرادی در آموزشگاهها جلوگیری نمایند . نیز از خانواده ها این انتظار میرود تا قبل از آنکه کودک خود را در آموزشگاهی ثبت نام نمایند از وضعیت مربیان و هنر آموزان موسیقی کودک و سبقه آموزش آنها اطلاع دقیق حاصل نمایند . در مصاحبتی که با یکی ازکارشناسان و فعالان عرصه موسیقی کودک و از شاگردان سودابه سالم داشتم اینچنین بیان نمودند : « در زمینه موسیقی کودک کم کاری گردیده است این در حالیست که در زمینه موسیقی اصیل ایرانی منابع بسیاری را میتوان برای آموزش موسیقی کودک یافت میتوان گفت هنوز تعریف درستی از موسیقی کودک نگردیده است . موسیقی کودک باید نشات گرفته از فرهنگ تاریخ آداب و سنن کودکان آن کشور باشد و نمیتوان موسیقی ای را که تعلق به فرهنگ کشوری دگر دارد را وارد موسیقی مان نمود » البته نباید از این سخن اینگونه استنباط نمود که موسیقی ایرانی با ساز ایرانی اجرا گردد که موسیقی کودک سازهای منحصر بفرد خود را دارد که ممکن است کمتر سازی ایرانی بتوان یافت که کودک موسیقی اش را به راحتی با آن بنوازد . اجرای موسیقی ایرانی در دستگاههای ایرانی و استفاده از اشعاری کودکانه ومتناسب با فرهنگ و آداب ایرانی با سازهایی همچون بلز وفلوت و سازهای کودکانه دیگر و تلفیق آن با سازهای اصیل ایرانی معنا و مفهوم موسیقی ایرانی برای کودک را کامل و کاملتر می سازد . اما یکی از مشکلات عمده عدم رشد موسیقی کودک در این برهه عدم وجود استقلال فکری هنرمندان برای انجام کارهای کودکانه است , انجام موسیقی هایی با رنگ و بوی موسیقی بزرگسالان که تنها در آن از اشعاری کودکانه استفاده گردیده است و هیچ همخوانی با موسیقی کودک ندارد باعث دل زدگی کودکان از موسیقی ایرانی میگردد . در این مورد ضروری است تا با کارشناسی دقیق آثار موسیقایی کودکان ریتم ها از درون کودک و از روحیات کودکانه وی استخراج گردند . این کارشناس موسیقی معتقد است که با وجود تمامی مشکلات و مسائلی که بر سر راه موسیقی بوده است بایستی تکنیکهایی را یافت تا بتواند روح کودک را در موسیقی تشخیص دهد . به اعتقاد ایشان متاسفانه در اکثر مواقع بسیاری از مدرسان موسیقی کودک ؛ با روح کودکی کار موسیقی انجام نمیدهند . وی معتقد است : « کارهایی که برای کودکان انجام گردیده است اندک است آنهایی هم که انجام شده اند جز معدودی ؛ کپی برداری از کارهای بزرگسالان است که موسیقی را با سازهای کودکان می نوازند یا شعری کودکانه بر موسیقی ای که مختص بزرگسالان است گذاشته و با صدای کودکی آن را اجرا میکنند در حالی که موسیقی کودک که اصلی ترین مسئله کار موسیقیایی کودکان است فراموش میشود و یا در آخرین مرحله مورد توجه قرار میگیرد . باید توجه داشت قبل از یک خواننده کودک یا یک شعر کودکانه باید یک ساز کودکانه با یک موسیقی کودکانه اصولی و درست داشته باشیم .» آشنا نمودن دوستداران هنر موسیقی اصیل ایرانی با فعالان و زحمتکشان عرصه موسیقی وظیفه ای ایست که بر عهده نویسندگان ، محققان و موسیقیدانان اصیل ایرانی میباشد که متاسفانه در این مورد نیز کم کاری شده است . بسیار ند از علاقه مندان به موسیقی اصیل که هیچ آشنایی هر چند اندکی با بزرگانی چون مرحوم ثمین باغچه بان نداشته ، او را نمیشناسند و از فعالیتهای هنری وی آگاه نیستند . حتی پس از مرگ او نیز آنطور که باید و شاید به وی پرداخته نشد و در نهایت عزلت در کشوری غریب ترک دنیا کرد . آثاری که از مرحوم باغچه بان بر جای مانده است بحق از ماندگار ترین آثار موسیقی کودک می باشد که حتی تاثیر خود را نیز بر سنین بالاتر بر جای میگذارد . اکثر آثار ثمین باغچه بان بسیار زیبا هستند ، قطعه موسیقی " ترن قشنگ من " ایشان آنقدر عالی ؛ پرمحتوا و در عین حال ساده است که هر کودک هنر جویی در هر سطح هوشی به راحتی میتواند آن را نواخته و اجرا کند از سودابه سالم نیز میتوان به عنوان یکی از زحمتکشان و فعالان عرصه موسیقی کودک نام برد ؛ هنرمندی بی حاشیه که تمام هم و غم خود را صرف آموزش به کودکان و آینده سازان این کشور نموده است . زندگی در کنار هنرمندان بزرگی چون کامکار ها و بهره گیری از تجارب ارزشمند آنها باعث گردیده است تا آثاری ماندگار تر ، زیبا و دلنشین تر در این حوزه منتشر نماید همسر پشنگ کامکار آثار صوتی ماندگاری همچون ترانه های زمین ، ترانه های من و ما و بازیهای آوازی ( با تنظیم کارن همایونفر ) را خلق نموده است . آثاری که در دستگاههای موسیقی ایرانی اجرا گردیده و از نوازندگان بزرگی چون کامکارها نیز بهره برده اند . ( به عنوان نمونه میتوان از گوشه مثنوی در قطعه موسیقی آسیاب ؛ موسیقی لرستان در خورشید خانم و قطعه خسروانی در عمو زنجیر باف نام برد . به علاوه در بازیهای آوازی از چهارگاه و اصفهان نیز استفاده گردیده است ) همچنین این هنرمند مولف کتاب بخوان بامن ؛ بساز با من را نیز منتشر نموده و کتاب دیگری با نام طبلک را نیز در دست انتشار دارد . آثار شنیداری دیگری نیز در عرصه موسیقی کودک توسط هنرمندان و متولیان فرهنگی گاها تولید و روانه بازار موسیقی گشته اند که برخی از آنان با توجه به نوع کار و موسیقی استفاده شده از اقبال مساعدتری نسبت به دیگر آثار برخوردار بوده اند . از جمله آنان میتوان به آلبوم موسیقی "سبزه ریزه میزه " کاری از ملیحه سعیدی با صدای حمید جبلی اشاره نمود . اثری که شامل ۱۴ قطعه در دستگاه ماهور همراه با معرفی گوشه هایی از این دستگاه و آواز اصفهان است که با استفاده از اشعارمصطفی رحماندوست اجرا شده است. قطعات "الستون و ولستون "،"سروناز" درآمد بیات اصفهان،"لالایی" جامه دران،" فوتبال" بیات راجه، "کوچولو" سوز و گداز، "نان و پنیر و پونه" عشاق، در بخش نخست این آلبوم در آواز اصفهان تنطیم شده است. بخش دیگر این آلبوم به قطعاتی در دستگاه ماهور و متعلقاتش اختصاص دارد، "چشماش قشنگه" درآمد ماهور ،"سبز بهار" زنگوله، "گل پونه" چهارپاره و شکسته "گل و گلدون" سفیر راک ، "گل پسر"عراق،"سلام" راک تعلق دارد . در این بخش نیز انتظار از خانواده ها آن است که با تهیه آلبومهای موسیقی کودکان و استفاده از آنها در منازل باعث گردند تا ذهن موسیقایی کودک رشد نموده و بالنده گردد تا بتواند در آینده موسیقی فاخر را از سایر موسیقی های موجود تمیز داده و ذهن خود را آلوده موسیقی های بی مایه و سخیف نگرداند . سخن آخر آنکه : با ذکر مباحث یاد شده و یاد آوری دلایل علمی تاثیر موسیقی بر کودکان و تاکید بر آموزش این هنر والا از دوران کودکی ؛ نیز بحث و بررسی برخی از مشکلات و موانعی که موسیقی کودک گریبانگیر آن بوده است و ارائه راهکارهایی که به ذهن نگارنده متبادر گردیده , امید آن میرود که کارشناسان ، هنرمندان و متولیان امر با نگرشی کارشناسانه تر به موضوع نگریسته و خانواده های عزیز با توجه بیشتر خود به کودکان و سنجش میزان علاقه مندی آنان به موسیقی بتوانند با آموزش موسیقی به کودکان ، آینده هنری و اجتماعی جامعه را از هم اکنون ؛ پی ریزی نمایند . . . . .یادداشت را با سخنی از دکتر شین ایچی سوزوکی به پایان میبرم " به خاطر کودکان به ما اجازه دهید از زمانی که در گهواره هستند به آنها موسیقی را آموزش دهیم تا در آینده ذهنی اصیل ، احساسی و سرشار از ارزشهای انسانی و توانایی های درخشان داشته باشند " ( دکتر شین ایچی سوزوکی )
-
مسئله پدري و عهده داري سرپرستي فرزندان ، مسئوليتي خطير و موفقيت در آن مستلزم آگاهي ، فداکاري و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پيامبر پدر مسئول است. او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بياورد، مراقب فرزندان باشد و زمينه را براي استقلال و آزادي فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد. از همان دوران جنيني پدر بايد زمينه ساز تربيت فرزند باشد تا روزي که او به دنيا آمد دچار گرفتاري و سردرگمي نباشد. وظيفه و نقش پدر پدر مسئول دادن آگاهيهاي لازم و پرورش فرهنگي فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چيز را ميداند، به همه سؤالات پاسخ ميگويد. از هر واقعهاي ، در هر جا که اتفاق افتد خبر دارد، آينده و گذشته را اوست که بايد خبر دهد، و بالاخره اوست که دريچهاي از اطلاعات را به روي کودک ميگشايد. شايد تصور کودک از پدر اغراق آميز باشد ولي در کل اين نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربي هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضايقه نمايند از موقعيت شايسته و مناسبي محروم ميگردند. پدر در اين رابطه متعهد انجام نقشي است که ديگران از آن عاجزند. پدر از يک ديد ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است. از طريق پدر است که کودک به گفته خواجه نصير طوسي از تدبير و کمالات نفساني ، چون آداب و فرهنگ ، هنر و صناعات و علوم و طريق زندگي که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند، برخوردار ميشود. اين خطاست که تصور شود نقش فرهنگي فقط به عهده مدرسه است، زيرا پايههاي صحيح علم و اطلاع را پدر در خانواده ميگذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سليقه و جهت دادن آنها ياري ميکند. پدر ممکن است بسياري از آنچه را که خود ميداند به فرزند خويش منتقل نمايد و بسياري از مسائل مورد نياز و مشکلات و معماهاي او را حل کند و از اين ديد وضع راهنمايي را براي کودک ايفا کند و راهي براي زندگي او عرضه نمايد. اهميت پدر در جنبه الگويي کودک در مسير رشد از افراد بسياري اثر ميپذيرد و تحت تأثير ديدهها و شنيدههاي بسياري است. همه آنهايي که اطراف او هستند و به نحوي در او اثر دارند مدل و الگوي کودکند. اما پدر از همه آنها مهمتر و مؤثرتر است و اين اهميت و تأثير تا سنين نوجواني همچنان بر جاي خويش است. رفتار پدر در سنين خردسالي فرزند براي او همه چيز است : درس ، اخلاق ، تربيت ، سازندگي يا ويرانگري. طفل همه چيز را از او کسب ميکند: محبت ، شفقت ، وفاداري ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجاياي اخلاقي ، درستکاري ، پشتکار ، سربلندي ، شرافت ، صداقت و ... . اين امر آن چنان از نظر روانشناسان تربيتي گسترش دارد که برخي از آنها رفتار فرزندان را انعکاسي از رفتار پدران دانستهاند و گفتهاند : تو اول کودک خود را به من بنماي تا بگويم تو که هستي. نحوه استدلال پدر ، بکارگيري وسايل و ابزار ، کينه توزي و خود خواهي او و ... همه در کودک مؤثر است. بر اين اساس پدران در برابر رفتار شخصي خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت ميدهند، و موجبات رشد و يا سقوط شخصيت فرزندان را فراهم مي آورند. شرط اثر گذاري پدر شرايط اثرگذاري پدر در کودک اين است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد، همدم و همبازي او باشد، به او محبت کند، از نظر کودک عادل باشد، در برخوردها هيچگونه تبعيضي نداشته باشد تا به نظر کودک کسي آيد که به رفع نيازهاي او اقدام ميکند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد. فرزند در چنين شرايطي است که از پدر الگو ميگيرد و ميکوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد. در غير اين صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگيرد ولي چنين جنبه الگويي هرگز پايدار نيست. طفل جبراً راه و روش پدر را تکرار ميکند. ولي در دل هرگز عشقي نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد انديشيد که چون او باشد و حرکات و رفتارش را بر اساس خواسته او شکل بدهد. طبيعي است هرگونه تلاش و اقدامي که در اين راه به عمل آيد بي ثمر خواهد بود. تربيت از راه الگو پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شيوه و روشي خاص جهت دهند بايد مدل و الگوي راه و روشي باشند که براي فرزند خويش خواستارند. پدراني که بين عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدراني که فرصتي کافي براي ارتباط با فرزندان خود ندارند، هرگز الگوي خوبي براي فرزندان خود نخواهند بود. يک روش تربيتي پدر در طريق سازندگي کودک ، آشنا کردن او به ضوابط و شرايط محيط و زماني هم براي دادن آموزشهاي لازم و کافي در يک امر نياز دارد، فرزندان خود را به سفر ببرد. لذا از شما پدران ميخواهيم برنامه سير و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنيد و خود معلم اين کلاس باشيد. حالا که بناست مثلاً پنج روزي در مسافرت باشيد از قبل براي آن برنامه ريزي کنيد. ببينيد در قطار و در کوپه خود چه چيزهايي را ميتوانيد بگوييد، چه قصههاي قابل ذکري داريد که در آن نکات آموزنده و سازندهاي باشد و چگونه ميتوانيد بسياري از اهداف و مقاصد تربيتي را پياده کنيد. هرچه که در مسير با آن برخورد ميکنيد به فرزندتان معرفي کنيد. از تاريخ آن بگوييد، در مورد فوايد و مضار آن بحث کنيد، از نکاتي که ميتواند مايه عبرت آموزي باشد بحث به ميان آوريد چون اين فرصتها کمتر پيش مي آيند و حتي گاهي ممکن است فرصت پديد آيد، ولي ديگر دير شده باشد. مثل زماني که فرزندان شما به سنين نوجواني ، بلوغ و جواني رسيدهاند. شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود ، مخصوصاً در هفت سال سوم زندگي او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده ميخواهيد کاري کنيد که او اولاً غم و رنج خود را فراموش کند، ثانياً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفيد و سازندهاي با شما برقرار کند. بر اين اساس بايد مراقب باشيد و سعي کنيد روابط شما با او سالم و طبيعي و به دور از آشفتگي ها باشد. در طول همراهي با او ، سعي کنيد از او کمتر ايراد بگيريد، کمتر انتقاد کنيد و خاطر او را کمتر مشوش سازيد. تذکر اشتباهات او به صورت غير مستقيم ، مشفقانه و حتي در خفا باشد. صبر و تحمل شما در همراهي فرزند بسيار کارساز است. خود دار و مسلط باشيد. بکوشيد به گونهاي برخورد کنيد که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگي فرد ، که در آن صورت ترميم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسيار مشکل است. در اين صورت او حال غزالي را دارد که اگر بگريزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد. زيان جدايي ها پدر بايد زمينه ساز انس و الفت از طريق ايجاد رابطه با فرزند باشد. اين رابطه از طرق مختلف در محيط خانه و زندگي فراهم ميشود. مثلاً از طريق تشکيل جلسات مشاوره خانوادگي و شرکت دادن کودک در تصميم گيري ها. وجود چنين نزديکيهايي سبب ميشوند که طفل با پدر احساس صميمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزديک بيابد. عدم توجه وعدم همکاري و هم کلامي نسبت به فرزند سبب ميشود که کودکان به تدريج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند، با آنها راز دل بگويند و به تدريج دست خود را از دست پدر بيرون بکشند. گاهي چنين کودکاني به سوي معلمان و يا افرادي که داراي مقامي برترند روي آورده و از پدر ميگريزند. اين امر ممکن است از جهاتي و يا در مواردي به نفع کودک باشد ولي از خطرات و عوارض آن نبايد غافل شد. وجود شکاف بين پدر و کودک و در عوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهي ممکن است به قيمت رسوايي و آلودگي فرزند تمام شود و دامنه آلودگي را به مرز خانواده بکشاند. وقت گذاري پدر فرزندان شما نياز به وقت گذاري شما دارند تا از وجود شما و از زمينههاي انس و الفت شما بهرهاي گيرند. راه و روش زندگي را از شما فرا گرفته و طريق زندگي خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشيد بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نيم ساعت با فرزندتان همراه باشيد، با او حرف بزنيد، بگوييد و بخنديد، استراحت و تفريح کنيد. در سايه اين وقت گذاري قادر خواهيد شد رفتار فرزندتان را دريابيد، از ريشه و منشاء آن باخبر شويد، اگر رفتاري ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پيدا کنيد. از تمايلات و خواستههاي او آگاه شويد و در اين رابطه تصميم بگيريد. کودک در آينده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس و ارتباط بيشتري داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بيشتر پذيرا خواهد شد که باب رفافت و ملاحظات با او گشاده باشد. شما در سايه اين وقت گذاري موفق خواهيد شد. رابطه او را با خود ، با اعضاي خانواده و از آن مهم تر با خدا محکمتر سازيد.
-
آسیب شناسی خانواده تک سرپرست
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
آسیب شناسی خانواده تک سرپرست جامعه غربی در آستانه سده بیست و یكم و پشت سر نهادن عصر روشنگری و انقلاب صنعتی با تنگناهایی در عرصههای گوناگون دست به گریبان است. نهاد خانواده و چگونگی ازدواج در جوامع غربی، طی دو نسل گذشته دستخوش تغییرات مهمی شده، به گونهای كه حفاظت از كیان خانواده به دغدغهجدی اخلاق گرایان در غرب تبدیل شده است. عواملی چون رشد فزاینده طلاق، زندگی مشترك بدون ازدواج، تولد فرزندان نامشروع، روابط آزاد جنسی، ... تعداد و انواع خانوادههای تك والدی را افزایش داده است. این مقاله نگاهی دارد به خانوادههای تك والدی و پیامدها و تأثیرات آن به خصوص بر كودكان.دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با تغییرات اساسی در ساختار خانواده در غرب به ویژه ایالات متحده همراه بود. جنبش آزادی زنان آنها را به كار بیرون از خانه ترغیب كرد. دیوید اچ اولسون استاد علوم اجتماعی در دانشگاه مینوستا و صاحب نظر در حوزه خانواده در آمریكا در این باره میگوید: «به عقیده من بیشترین رشد طلاق، پس از جنگ جهانی دوم روی داد. بسیاری از زنان در شرایط جدید پس از جنگ به كار كردن روی آوردند. پس از ساعت كار و بازگشت همسرانشان به منزل، روابط گذشته جای خود را به روابطی سست و متزلزل داد. در چنین شرایطی، بسیاری دیگر از زنان با امید یافتن زوج مناسبتر دست به طلاق زدند.» علاوه براین، حركتی كه علیه فرهنگ و سنتها آغاز شده بود، اشكال جدیدی در روابط جنسی مطرح كرد كه در نتیجه آن زوجهای بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی میكردند. افزایش میزان طلاق كه در سال ۱۹۹۶ حدود ۵۰ درصد بود، نیز به ایجاد انواع جدید خانواده كمك كرد. مگان ویلیامسن نویسنده و جامعهشناس و محقق مسایل اجتماعی مینویسد: «هم زمان با افزایش مشاركت زنان به عنوان نیروی كار، نرخ باروری با كاهش جدی روبهرو شد و نرخ طلاق در میان جمعیت ایالات متحده افزایش یافت.» ویلیامسن در باره رشد روز افزون طلاق در جامعه آمریكا میگوید: «در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تعداد طلاقها در ایالات متحده بیش از دو برابر شد كه بالغ بر یك میلیون طلاق سالانه را شامل میشود.» خانواده تكوالدی از دهه ۱۹۶۰ در مغرب زمین رواج روزافزون یافته است. در این خانوادهها فرزندان تنها با یكی از والدین خود و در اكثر موارد با مادر زندگی میكنند. الوین تافلر در كتاب موج سوم خود، این الگوی جدید از خانواده كه مبتنی بر مادر مداری است را نماد جوامع صنعتی جدید معرفی می كند. آندره میشل خانوادههای آمریكایی را به سه دسته تقسیم میكند كه نوع سوم آن، خانوادههایی عبارت از مادر و فرزندان است. آمار كشورهای اروپایی نشان میدهد كه بیش از ۵۰ درصد جمعیت این كشورها در دهه پایانی قرن بیستم، در خانوادههای تك والدینی میزیستهاند. علاوه بر این دفتر آمار آمریكا گزارش داد كه در سال ۲۰۰۰ حدود ۱۲ میلیون خانواده تك والدینی وجود دارند. محققان اجتماعی در نشریه پیام یونسكو، علت اصلی ظهور و گسترش خانوادههای تك والدی را كاهش ازدواج رسمی، زندگی مشترك بدون ازدواج، فردگرایی مفرط، گرایش به طلاق و سادهسازی تشریفات طلاق در این گونه كشورها دانستهاند. صاحب نظران غربی برای كاهش پیامدهای منفی این گونه خانوادهها و در كل افول خانواده در غرب، به فكر راهكارهای اساسی هستند. آدام بورسوا محقق مسایل اجتماعی در ایالت ایلی نویز آمریكا معتقد است كه باید خانوادههای سنتی و مستحكم ایجاد كنیم كه در طول حیات كودك تداوم داشته باشد. از نظر وی هیچ یك از پدر و مادر نباید به تنهایی مسئولیت فرزند را به عهده بگیرد و برای حل معضل خانوادههای تك والدی باید فرزنددار شدن خارج از چهارچوب این خانواده ممنوع شود. -
ابراز عشق نسبت به خانواده ابراز عشق نسبت به خانوادهیک شاخه گل به خانه بیاورید و او را روی تخت فرزند یا همسرتان بگذارید. عکس بزرگی از خانواده خود قاب کرده، روی میز کارت یا کنار میز کودک یا همسر یا پدر و مادرتان قرار دهید.در سالگرد ازدواجتان غذای مورد علاقه همسرتان را درست کنید و آن را به بهترین شکلی تزئین نمایید. یک روز از سر کار زودتر به منزل بیایید و فرزندانتان را بعد از مدرسه به پارک ببرید.هنگامی که فرزنداتان می خواهد با دوستش به خرید برود، به او پول اضافی بدهید.بلیتی برای کودک و همه ی خانواده تان جهت رفتن به سینما یا کنسرت تهیه کنید. شبی بدون تلویزیون، وقت خود را به بازی با فرزندان و صحبت به همسرتان بگذرانید. با فرزندنتان ناهار را به پارک یا فضایی زیبا ببرید و در آنجا با هم صرف کنید. یک روز که اهمیت ویژه ای برای فرزندتان دارد( مانند روزی که کارنامه ای پر از نمرات درخشان دریافت کرده) او را برای صرف غذا به رستوران دعوت کنید. کارهای هنری فرزندتان را قاب کرده، در دفتر کار یا کارخانه در معرض نمایش قرار دهید. مجله ی مورد علاقه ی فرزند یا همسرتان را بخرید یا سفارش دهید و یا اشتراک غیر منتظره ای را برای او فراهم آورید. شامی در کنار نور شمع یا یا نور کم که شاعرانه باشد با خانواده ی خود صرف کنید. فیلمی را که همه افراد خانواده دوست دارند، تهیه کنید و در بعد از ظهری آرام آن را به اتفاق تماشا کنید. برخی برنامه های جذاب تلویزیون را انتخاب کرده، سعی کنید از آن در کنار هم لذت ببرید و در باره ی آن گفتگو کنید. فرزند، همسر یا پدر و مادر خود را برای دیدن فیلم به بیرون دعوت کنید. کتاب مورد علاقه ی خانواده تان را که فکر می کنید از آن لذت می برند، به آنها هدیه دهید یا به کتابخانه بروید و کتابی را که هر دوی شما از خواندن آن لذت می برید، مطالعه کنید. گهگاه کاری را که بر عهده ی فرزند یا همسرتان است( مانند واکس زدن) قبول کنید و انجام دهید. هنگام خرید، حداقل ۱۵ دقیقه از وقت خود را به بازیهای کامپیوتری با فرزندانتان اختصاص دهید. دواطلب انجام دادن برخی از مسئولیتهایی که فرزندانتان در قبال خانواده دارد بشوید. اگر تمام مدت کار می کنید، آخر هفته خانواده ی خود را با همراهی کردن و ماندن در خانه غافلگیر کنید. کارهای متنوع و جالبی مانند شیرینی پزی یا بازی فوتبال با فرزندانتان در خانه انجام دهید تا آنها را خوشحال کرده باشید. هنگام خواب کودک خود را همراهی کنید و برای او کتاب بخوانید یا با او صحبت کنید و در آخر او را به گرمی در آغوش بگیرید. شبی از بیرون شام بخرید تا یک شب بدون آشپزی برای همسرتان فراهم کرده باشید. اتاق خود را قبل از اینکه کسی به شما بگوید. مرتب کنید. هر روز صبح و هر شب قبل خواب، خانواده ی خود را به گرمی در آغوش بگیرید. قبل از اینکه فرزندتان بخواهد، به او پیشنهاد کنید که دوستش را به خانه دعوت کند. با فرزند یا همسر خود برای راه رفتن یا دوچرخه سواری به بیرون بروید. قسمتی از حقوق خود را به فرزندتان بدهید تا آن را پس انداز کند. کارتهای کوچک با جملات محبت آمیز روی برگهای کوچک بنویسید و آنها را در جیب لباس یا کیف دستی او قرار دهید. از بیان جملات دستوری بپرهیزید. هر روز برای فرزند خود کتابهای داستان یا مجله های مورد علاقه او را بخوانید و اجازه دهید روی پای شما دراز بکشد و با این کار صمیمیت خود را با شما حفظ کند. فرزند خود را به مکانهای مورد علاقه اش، مانند نمایشگاه، مغازه کارت پستال، شهربازی یا کتابخانه ببرید. برای کودک خود کتابهای داستان را به صدای بلند بخوانید، حتی اگر خودش می تواند بخواند. نظر اعضای خانواده را در مورد اتفاق هایی که برایتان می افتد، بپرسید. برای ابراز عشق نسبت به خانواده، آنها را از کاری که مشغول هستند فرا خوانید و به آنها بگویید «دوستت دارم» قسمت های جذاب روزنامه ومطالبی را که مورد علاقه شماست هر روز در کنار هم بخوانید. سعی کنید سرگرمی های مورد علاقه خانواده را بشناسید و آنها را درک کنید. لباسها و جواهراتی را که آرزویش را دارند، اگر توانستید برایشان بخرید. یک روز فرزنداتان را همراه خود به محل کار ببرید. به دخترتان( که بزرگ شده) یا مادر خود، لوازم آرایشی و تزئینی خود را بدهید. مهارتهایی مانند آشپزی، دوخت و دوز، کامپوتر و موسیقی را یاد دهید. باغچه ی کوچک منزل را با هم درست کنید. با اظهار علاقه نسبت به کلکسیون های اعضای خانواده، به آنها چیزهایی را که نگهداری می کنند هدیه دهید( مانند تمبر). فرزند و همسرتان را به انجام دادن کارهای اندیشمندانه تشویق کنید و اجازه دهید آنها بدانند که شما برای کارهایشان ارزش قائلید. فقط برای اینکه لحظات را در کنار خانواده خود بگذرانید، کاری مانند خرید از فروشگاه را به کارهای روزانه خود اضافه کنید. تاریخ هایی راکه برای اعضای خانواده مهم است، مانند رویدادهای مهم یا پیشرفتهایی که در کارها داشته اند بخاطر داشته باشید. الگویی برای عشق و محبت برای خانواده خود باشید. اجازه دهید که خانواده تان بدانند آنچه هنگام دعوا و عصبانیت می گویند برای شما مهم نیست. عبارت« دوستت دارم» را هرگز از یاد نبرید و سرلوحه کار خود قرار دهید. اگر اتفاق نا گواری برای همسرتان افتاد اختلاف ها را کنار بگذارید و صمیمانه با او همدردی کنید، به طوری که تصور نکند انسان فرصت طلبی هستید. در لحظات بحرانی به همسرتان مرتباً دلداری دهید و مصممانه کنارش باشید که احساس خلاء نکند. در مواقع بحرانی و پیشامد ناگوار برای همسرتان، ابداً از گذشته سخن نگویید، بلکه به طرفداری و ملاطفت وی بپردازید. در مواقع ناگوار برای همسرتان، او را در به دست آوردن اندیشه و آرامش از هر طریق که می توانید، کمک کنیدو سعی نمایید اطرافش خلوت یا شلوغ باشد، بسته به این که او چطور راحت تر است. در موقع بحرانی ناشی از شغل یا مرگ و میر خانوادگی همسرتان، چون کوه به دور از اختلافات احتمالی قبلی کنارش باشید و او را با مهربانی پذیرایی کنید. از به رخ کشیدن جداً خوداری کنید. گله گذاری های خانوادگی را به حداقل برسانید. لقب دروغگو به همسرتان ندهید که گستاخ و بی پروا می شود. نسبت به آنچه او در موردش حساس است کمتر حرف بزنید یا اقدام کنید. در اوقات بحرانی و ناراحتی هر چه می توانید درکش کنید و مرهمی برای او باشید. در اوقات حساس گرفتری اقتصادی اگر برایتان امکان دارد، به سرعت به یاریش بشتابیدو همیشه سعی کنید پس اندازی هر چند ناچیز داشته باشیدکه در روزهای گرفتاری شادی آفرین خواهد بود. در ابراز علاقه به همسرتان امساک نکنید، چون ابراز محبت نوعی بازده قلبی است. به او بگویید« دوستت دارم ». این عبارت همیشه شعف انگیز خواهد بود. اجازه ندهید مشکلات اقتصادی، کاری و غیره شما را از همسرتان دور سازد. از ابراز محبّت به همسرتان خجالت نکشید و غرور هم نداشته باشید. گاه و بی گاه در شبانه روز دستهای او را در دستانتان بفشارید و حتی او را بغل کنید. هدیه ای را که همسرتان دوست دارد ماهی بک بار برایش بخرید. هر چند یک شاخه گل باشد( لازم نیست هدیه گرانقیمت باشد). هر گاه هدیه ای به شما داده شده، از او تشکر کنید و پا را از گلیم خود درازتر نسازید. مسائل فامیلی، حاشیه ای، فرهنگی و برچسب زدنها را بزرگ نکنید و شریک زندگی تان را درگیر نسازید. چنانچه در تربیت فرزندان اختلاف سلیقه ای دارید، آن را در حضور فرزندان ابراز نکنید، بلکه در خفا و پنهانی تذکر دهید. اگر همسرتان دستوری یا مطلبی به فرزند یا فرزندانتان گفت، مخالفت نورزید، هر چند با نظر او مخالف باشید. از مقایسه کردن خودداری کنیدو الگو برداری و تقلید را رها سازید. مسئله خیانت و باورهای قدیمی را دور بریزید وبر خرابه های آن شالوده ای نو بنا کنید و تلقی زیبایی از زندگی داشته باشید و بر پایه ی اعتماد زندگی کنید. از برچسب زدن و عدم اعتماد پرهیز داشته باشید و او را در کارهایش کمک کنید. به صحبت های همسرتان توجه کنید و خلوت او را به هم نزنید و تقلید و مسخره اش نکنید. با توجه به قدرت مالی و اقتصادی، از شریک زندگی تان توقع داشته باشید. نسبت به کارهای همسرتان حس قدرشناسی داشته باشید، که تشکر موجب تشویق می شود. به غرایز جنسی، به موقع اهمیت دهیدو توجه کافی داشته باشید. سلیقه ی شریک زندگی را به باد انتقاد نگیرید و از انتقادهای طوفان زا بر حذر باشید. برای خدمات و کارهای شریک زندگی تان اجر و اهمیت قائل شوید و به آنها احترام بگذارید. از مشاجره جداً بپرهیزید، و به ویژه در حضور فرزندان مطلقاً مشاجره نکنید...
-
ارتباط مبهم بین اعضای خانواده
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
ارتباط مبهم بین اعضای خانواده ارتباط مبهم بین اعضای خانوادهانقلاب علمی که متعاقب رنسانس و در بستر تحولات اقتصادی و اجتماعی قرون جدید چهره نمود در قرن نوزدهم میلادی آهنگ فوقالعاده سریعتری یافت و با شتاب اعجابآور در اختراعات و اکتشافات، دستاوردهای علمی جدیدی را به دنبال آورد. تمدن جدید که در پرتو تمام تلاشهای بشری و دستاوردهای علوم تجربی حاصل شد، چهره زندگی انسان را تغییر داد و نعمتهای فراوانی را به انسان ارزانی داشت. اما همین تمدن جدید نه تنها از حل و رفع آلام و مصایب روحی بشر ناتوان ماند بلکه رنجهای جدیدی را به دردهای پیشین افزود. جامعه مدرن امروزی با به ارمغان آوردن وسایلی چون، تلویزیون، ماهواره، کامپیوتر و... کانون گرم و صمیمی خانوادهها را هدف قرار داده و باعث شده که بسیاری از افراد زمان بسیاری را با این گونه وسایل سپری کرده و وقت و فرصت کمتری را صرف خانواده و ارتباط و گفتوگو بین اعضای خانواده کنند. امروزه کمتر پیدا میشود که اعضای خانواده ساعاتی از شبانهروز را به گذراندن در کنار یکدیگر و صحبت و گفتوگو با هم اختصاص دهند. چرا که با پناه بردن به کار روزافزون و انواع برنامههای صوتی و بصری از نعمت فضای صمیمی و ارتباطات گرم خانوادگی بیبهره ماندهاند. امروزه کودکان و نوجوانان با پرداختن به انواع بازیهای کامپیوتری و تماشای انواع برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای کمتر در جمع خانوادهها احساس میشوند. والدین نیز با غرق شدن در کار و پرداختن به امور حاشیهای از فراهم کردن فضایی صمیمی که موجب جذب دیگر اعضا و بهویژه نوجوانانشان شود، غافل ماندهاند. شوهری که پس از ساعتها کار با ورود به خانه به سراغ برنامههای تلویزیونی، روزنامهها ... میرود، مادری که بسیاری از وقت خود را صرف خرید و دیگر امور میکند. این تصور را ممکن است در همسر و فرزندان به وجود آورند که اعضای خانواده برای یکدیگر اهمیتی قائل نیستند. اکثر مشکلاتی که امروزه خانوادهها با آن دست و پنجه نرم میکنند به نوعی ناشی از کمبود روابط در بین خانوادههاست. مسائلی چون روابط دختر و پسر و یا روابط پنهانی که بین زوجین رخ میدهد، میتواند ناشی از عدم ارتباط عاطفی و احساس عدم پذیرش از سوی خانواده، همسر، و عدم توجه به مسائل و مشکلات اعضای خانواده بوده که همه این موارد به نوعی ناشی از الگوهای ارتباطی و ارتباطات درون خانوادههاست. یکی از مشکلات درون خانوادهها، ارتباطات ضد و نقیض یا متعارض است.این ارتباطات متعارض از آن ناشی میشود که عضوی از خانواده بهویژه والدین در یک زمان دو پیام متفاوت را از خود بروز میدهند، یا اینکه دو عضو خانواده هر کدام پیامی متفاوت با پیام دیگری برای دیگر اعضا میفرستند. مثلاً در نوع اول پدر یا مادر با حالتی مهربانانه از کودک میخواهند که اتفاقات درون مدرسه را تعریف کند و زمانی که کودک قصد تعریف آنها را دارد با مشغول کردن خود به کاری و اینکه الان فرصت گوش دادن ندارد به کودک واکنش نشان میدهد. این یک پیام متعارض است. از سویی به کودک توجه کرده و از او میخواهد که حرف بزند، از سوی دیگر مستقیم یا غیرمستقیم میگوید، حرف نزن، اهمیتی ندارد، این عمل کودک را گیج و درمانده میکند که چرا والد این کار را انجام داد. در پیام متعارض نوع دوم مادر به کودک یا نوجوان خود اجازه انجام کاری را میدهد در حالی که پدر با آن مخالفت میکند. همه این پیامها برای اعضای خانواده، پیامهایی متعارض هستند. کودکانی که خود را در محاصره این پیامها میبینند، همان الگوهای ارتباطی نادرست را فرا گرفته و از خود بروز میدهند (مثلاً در مقابل برادر یا خواهر خود) ادامه این روند میتواند منجر به کنارهگیری اعضا از یکدیگر، متشنج شدن فضای خانواده، گوشهگیری کودک و نوجوان و کاهش ارتباطات و تعاملات خانواده شود. در این پیامها، گیرنده پیام به دلیل ابهام در پیام قادر به درک و فهم آن نیست و در نتیجه ممکن است برای درک پیام مبهم از ذهنیت خود استفاده کند. در واقع در چنین شرایطی پیامی که ارسال نگردیده، گرفته میشود. پیامهای مبهم بخش قابل توجهی از ارتباطاتی است که در بین اعضای خانواده وجود دارد. در حالی که آنها متوجه این پیامها نیستند. ذهن خوانی، حدس زدن و عباراتی چون، «دیگر بس است»، «حالا فهمیدم»، «حالا یک روز میفهمی»، «تو چرا اینطور هستی»، «آخر این هم شد زندگی»، «به تو هم میگویند زن»، «این چه جور رفتاری است» همگی پیامهای مبهماند. پیامهای غیرکلامی مانند ژستها، حالات چهره، نگاهها و... میتواند پیامهای مبهمی را صادر کنند. والدین و دیگر اعضای خانواده باید نسبت به پیامهایی که از خود صادر میکنند و الگوی ارتباطی که در خانواده وجود دارد، آگاهی یابند. آگاهی به این پیامها و الگوها به آنان کمک خواهد کرد تا نسبت به تغییر الگوهای ارتباطی نادرست خود اقدام کنند و تغییر الگوهای ارتباطی نادرست در بهبود تنشها و مشکلات درون خانواده نقش مؤثری را ایفا خواهد کرد -
ارتباط و تأثیر آن بر سلامت خانواده
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
ارتباط و تأثیر آن بر سلامت خانواده ارتباط و تأثیر آن بر سلامت خانواده● مقدّمه آماده ساختن افراد برای ایفای نقش ها و مسئولیت های خانوادگی امر تازه ای نیست. از آن رو که انسان ها درباره رشد بشر و زندگی خانوادگی دانش درونی ندارند، باید آن را از جایی بیاموزند. این یادگیری ها نه تنها می توانند از بروز آسیب های درون خانواده پیش گیری کنند، بلکه ممکن است سبب ارتقای کیفیت زندگی خانوادگی شوند. بعضی از این انتقالات دانش تجربی طی رویدادهای طبیعی مانند بلوغ یا طی مراسم و آیین ها رخ می دهند، اما اغلب آن ها به شکل غیررسمی در سطح خانواده آموزش داده می شوند. برای مثال، اعضای خانواده مشارکت و نظارت در فعالیت ها و تعاملات خانواده را به گونه ای غیرمستقیم آموزش می دهند. در جوامع نسبتاً ساده و ابتدایی، خانواده قادر به آموزش اعضا در جهت انطباق آن ها با تغییرات جدید بود، ولی در جوامع پیشرفته و صنعتی، به دلیل تغییرات سریع، پیشرفت فنّاوری و تغییر نقش ها، آموزش های نسل گذشته ضمن اینکه به آسانی امکانپذیر نیستند، کافی و مناسب نیز نمی باشند. این تغییرات اجتماعی سریع و عدم انطباق دانش و مهارت های لازم می توانند سبب فشار بر افراد خانواده گردیده، در نتیجه، موجب گسستگی و یا مشکلات دیگر شوند. به عقیده کرکندال (Kirkendull (به موازات صنعتی شدن و ستری شدن جوامع، مشکلات شخصی خانواده ها مانند طلاق، مشاجره و اختلاف نظر بین والدین و فرزندان و یا تغییر در نقش های زناشویی و خانوادگی افزایش می یابند و درست به همین دلیل، تلاش در جهت تقویت هرچه بیشتر نهاد خانواده از سوی مؤسسات کاملا مشهود است. با گذشت زمان، این تلاش ها منسجم تر شده و به پی ریزی حرکت هایی انجامیده اند که از جمله آن ها می توان به آموزش زندگی خانواده۱و برنامه غنی سازی ازدواج۲ ● بیان مسئله «ازدواج» یکی از مهم ترین حوادثی است که در زندگی هر آدمی رخ می دهد و به قدمت تاریخ و حتی ماقبل آن است. ازدواج در کنار تولّد و مرگ، یکی از سه حادثه مهم زندگی است که در میان این سه، تنها وقوع ازدواج است که در آن امکان انتخاب وجود دارد. انسان ها می توانند تصمیم بگیرند با چه کسی و چه موقع ازدواج کنند و بنابراین، پدیده ازدواج در زندگی انسان نقش اصلی ایفا می کند.۴ این رویداد معمولا در زمان ها و مکان های گوناگون با دوران جوانی مصادف بوده و عنصر اساسی آن احساس صمیمیت و نیاز به ایجاد یک رابطه صمیمی با جنس مخالف است. شاید به همین دلیل است که اریکسون Erick-Erickson دوره جوانی را با ویژگی «صمیمیت» در برابر انزوا مشخص کرده است. اگر شخصی به دلایلی چنین نیازی احساس نکند و یا در ایجاد رابطه صمیمانه توانایی لازم را نداشته باشد، به سختی می تواند سازگاری زناشویی و در نهایت، سلامت خانواده را به دست آورد. خانواده با ازدواج دو نفر شروع می شود و به تدریج، با تولّد فرزندان گسترش می یابد. بنابراین، اساس کارکردهای خانواده با نحوه سازگاری زوج ها شکل می گیرد. سازگاری زوج ها نه تنها بر میزان رضایتمندی و احساس خوش بختی آن ها اثر می گذارد و پریشانی های زناشویی را کاهش می دهد، بلکه جوّ مناسبی برای رشد فرزندان به وجود می آورد. با توجه به اهمیت سازگاری زناشویی در سلامت افراد خانواده و در نهایت، تعادل خانواده و جامعه، بشر از دیرباز با این سؤال مواجه بوده است که «چرا زوجین دچار ناسازگاری می شوند؟» در پاسخ به سؤال مزبور، رویکردهای متفاوتی مطرح شده اند که در این میان، رویکرد «شناختی ـ رفتاری» در قالب الگوی «رفتاری ـ ارتباطی» از اهمیت خاصی برخوردار است. این الگو رفتار همسر را همیشه در زمینه رابطه ای آن مورد ارزیابی قرار می دهد، و این به معنای انکار فرایند فردی نیست، بلکه تأکید بر فرایند تعاملی است. رفتار یک همسر در خلأ رخ نمی دهد، بلکه در رابطه با موضوعات، افراد و رویدادهای دیگر اتفاق می افتد. الگوی «رفتاری ـ ارتباطی» اساساً براصول تغییر رابطه به طور کلی و آموزش مهارت های ارتباطی به طور ویژه تمرکز دارد.۵ ● اهمیت و ضرورت مسئله زندگی انسان از مراحل و چرخه های متفاوتی تشکیل شده است که یکی از پیچیده ترین و دشوارترین مراحل آن «ازدواج» و تشکیل خانواده است. ازدواج رابطه ای انسانی، پیچیده، ظریف و پویاست که از ویژگی های خاصی برخوردار می باشد. توجه به کانون خانواده، محیط سالم و سازنده، روابط گرم و تعاملات میان فردی صمیمی که می توانند موجب رشد و پیشرفت افراد گردند، از جمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب می شوند. شواهد فراوانی گویای آن هستند که زوج ها در جامعه امروزی، برای برقراری ارتباط و حفظ روابط صمیمانه و دوستانه، با مشکلات فراوانی مواجهند. در حقیقت، معضل «پریشانی زناشویی» بیش از هر طبقه تشخیصی روان پزشکی دیگر، دلیل مراجعه به مراکز بهداشت روانی است.۶ ناسازگاری پس از ازدواج نه تنها بر کنش های روانی ـ اجتماعی زن و شوهر، بلکه بر رشد و تحوّل کودکان و نوجوانان آن خانواده نیز آثار سوئی بر جای می گذارد، به گونه ای که ۳۹ درصد نوجوانان بزه کار «کانون اصلاح و تربیت ایران» متعلّق به خانواده های از هم گسیخته بوده اند.۷ برخی از پژوهشگران سابقه از هم پاشیدگی و ناسازگاری زناشویی والدین را در سازگاری زناشویی فرزندان آن ها مؤثر دانسته اند.۸ با وجود این مشکلات، جامعه ما از بی اطلاعی از یک برنامه منظم و نداشتن الگوی آموزشی مناسب برای زوج ها رنج می برد. هرچند آموزش خانواده طی سال های متمادی از سوی سازمان های گوناگونی همچون آموزش و پرورش شروع شده، اما با وجود تأثیر نسبی این آموزش ها چند محدودیت عمده در این زمینه وجود دارند: اولا، آموزش ها بیشتر بر نقش های والدین، بخصوص درباره نحوه ارتباط با فرزندان و همچنین هماهنگی با مدرسه تمرکز دارد و آموزش زوج ها از نظر سازگاری با یکدیگر مورد غفلت قرار گرفته است، در حالی که مقدّمه هر نوع تربیت درست در خانواده، هماهنگی سازگاری زوجین است. ثانیاً، این آموزش ها از نظام هماهنگی پی روی نمی کنند و چه بسا تحت تأثیر افکار طرّاحان و آموزش دهندگان بوده اند. ثالثاً، این آموزش ها بیشتر به انتقال اطلاعات و دانش پرداخته و در سطح تغییر نگرش و رفتار، کمتر کارساز بوده اند. ● تعاریف «ارتباط» «ارتباط» معانی متفاوتی نزد اشخاص گوناگون دارد. محققان غربی، که پایه گذاران دیدگاه های جدید و روش ها و فنون ارتباطی موجود هستند، در این باره بر این عقیده اند که کلمه ارتباطات([ix])در زبان لاتین، به معنای « To makecommon» یا عمومی کردن و به عبارت دیگر، در معرض عموم قرار دادن است. این بدین معناست که مفهومی که از درون فردی برخاسته، به میان دیگران راه یافته و به دیگران انتقال یافته است. پس در اصل، اعتقاد بر این است که ارتباطات، برخی از مفاهیم و تفکرات و معانی و یا به عبارت دیگر، پیام ها را به دیگران و یا میان عموم گسترش می دهند. تعاریف جدیدتر، آن را «انتقال مفاهیم» و یا «انتقال معانی» و نیز «انتقال و یا تبادل پیام ها» می دانند. ارتباطات به گونه ای وسیع و گسترده، به «تجارب» نیز تعریف شده اند.۱۰ وود (Wood) در تعریف «ارتباط» می نویسد: «ارتباطات میان فردی یک تعامل گزینشی نظام مند منحصر به فرد و رو به پیشرفت است که سازنده شناخت طرفین از یکدیگر است و موجب خلق معانی مشترک در بین آن ها می شود.»۱۱ جاسبی در تعریف «ارتباط» می گوید: «ارتباط عبارت است از: انتقال اطلاعات از یک منبع به منبع دیگر و درک آن توسط آن منبع، و چهار عامل در این عمل نقش فعال دارند که عبارتند از: فرستنده، دریافت کننده، مجاری ارتباط، و نمادها.»۱۲ میرکمالی در تعریف «ارتباط» می نویسد: «ارتباط فرایندی است اجتماعی که به وسیله آن، اطلاعات، افکار، عقاید و احساسات یک فرد یاگروه یا زبان یا رفتار مشترک به طرف دیگر انتقال داده می شود تا سبب تفاهم، هماهنگی و ادراک یا رفتار واحد بین گیرنده و فرستنده شوند.»۱۳ شاید بتوان «ارتباط» را در کلی ترین معنای خود، فرایندی که مستلزم انتقال اطلاعات از یک فرستنده به گیرنده است، تعریف کرد. بنابراین، هر ارتباطی مستلزم عناصر ذیل است: ▪ فرستنده یا منبعی که عمل رمزگردانی را موجب می شود; ▪ پیام مورد انتقال; ▪ مجرای خاص; ▪ دریافت کننده یا رمزگشا.۱۴ ● الگوهای ارتباطی طی سال ها تحقیق در زمینه ارتباط میان فردی، الگوهای متعددی ارائه شده اند که نشانگر ماهیت و نحوه عمل ارتباطات می باشند. الگوهای اولیه بسیار ساده بودند، اما به تدریج، الگوهای پیچیده تر و کامل تری جایگزین آن ها شده اند: ▪ الگوهای خطی هارولد لسول (Harold Laswell) در سال ۱۹۴۸ اولین الگوی ارتباطات را ارائه داد. بر اساس الگوی لسول، ارتباط یک الگوی خطی و یک طرفه است که در آن، یک نفر بر دیگری تأثیر می گذارد. لسول برای ترسیم دیدگاهش، از نمودار استفاده نمی کرد. الگوی شفاهی او شامل پنج پرسش بود که مجموعه کنش هایی را توصیف می کردند که ارتباط را تشکیل می دهند: (۱) چه کسی؟ (۲) چه می گوید؟ (۳) در چه مجرایی؟ (۴) به چه کسی؟ (۵) با چه تأثیری؟۱۵ یک سال بعد، کلود شنون (Claude shanon) و وارن ویور (Warren weaver) الگوی لسول را اصلاح کردند و الگویی ارائه کردند که در آن، ارتباط عبارت بود از: انتقال جریان اطلاعات از منبع به مقصد. آن ها در الگوی خود، «پارازیت» را به الگوی لسول افزودند. «پارازیت» به چیزی اطلاق می شود که مانع از انتقال و جریان یافتن اطلاعات از منبع به مقصد می گردد. اگرچه الگوهای لسول و شنون و ویور برای شروع معرفی ماهیت ارتباطات میان فردی خوب و مفید بودند، اما این الگوهای خطی ضعف های جدّی داشتند: اولا، آن ها ارتباط را یک جریان یک طرفه از سوی فرستنده به گیرنده نشان می دادند; به این صورت که شنوندگان فقط گوش می دهند و هرگز پیامی نمی فرستند; سخنگوها نیز فقط سخن می گویند و هرگز شنونده نیستند و پیامی از شنونده دریافت نمی کنند. دومین ضعف الگوهای خطی در این بود که شنوندگان منفعلانه پیام های فرستنده را جذب می کردند و پاسخی نمی دادند. در این الگو، شنوندگان شرکت کنندگان فعّال ارتباط میان فردی نبودند. اما روشن است که جریان و فرایند ارتباط چنین نیست; زیرا شنوندگان بر سخن گویان تأثیر می گذارند; همان گونه که رفتار و گفتار ما بر نحوه ارتباط مؤثرند. سومین ضعف الگوی خطی این بود که ارتباط را یک رشته از کنش ها جلوه می داد که در آن، یک مرحله «گوش دادن» به دنبال مرحله قبلی «صحبت کردن» می آمد. اما در واقع، ارتباط یک فرایند پویاست که در آن، مجموعه ای از تعاملات به صورت همزمان اتفاق می افتند. در ارتباطات میان فردی، تمام شرکت کنندگان هر لحظه در حال ارسال و دریافت پیام و منطبق شدن با یکدیگرند.۱۶ ▪ الگوهای تعاملی این الگوها ارتباط را فرایندی می دانند که در آن شنوندگان نیز متقابلا برای سخن گویان پیام می فرستند. «بازخورد» یا پاسخ دهی به پیام ویژگی اصلی الگوهای تعاملی است. بازخورد می تواند کلامی، غیرکلامی، عمدی یا غیرعمدی باشد. مشهورترین الگوی تعاملی توسط ویلبر شرام (Wilburschramm) مطرح شد که می گفت: پیام دهندگان پیام را در درون میدان شخصی تجربه خود، خلق و تفسیر می کنند. هرقدر میدان تجربه پیام دهندگان همپوشی بیشتری داشته باشد، طرفین منظور یکدیگر را بهتر می فهمند. با در نظر گرفتن عامل میدان های تجربه در الگوی تعاملی، می توانیم بفهمیم که چرا سوء تعبیرها پیش می آیند. شرام با مبحث میدان های تجربی و بازخورد، الگویی ارائه داد که در آن ارتباط یک فرایند تعاملی محسوب می شود; فرایندی تعاملی که فرستنده و گیرنده مشارکتی فعّال داشتند.۱۷ اگرچه الگوهای تعاملی از الگوهای خطی پیشرفته تر بودند، اما پویایی ارتباطات انسانی را به خوبی و به طور کامل پوشش نمی دادند. این الگو دارای ضعف هایی بود; زیرا یک نفر با دیگری ارتباط برقرار می کند، پس او به نفر اول بازخورد می دهد. در این دیدگاه، توجهی به این نکته نشده است که انسان ها به طور همزمان با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، نه به طور نوبتی. همچنین در این الگو یک نفر فرستنده است و یک نفر گیرنده، اما در واقع، هر کسی که درگیر ارتباط است، هم فرستنده پیام است و هم گیرنده پیام.۱۸▪ الگوهای تبادلی الگوی تبادلی الگویی دقیق و روشن است و شامل عامل زمان و سایر جنبه های ارتباط مثل پیام ها، پارازیت و میدان های تجربه می شود که ثابت نیستند و در طول زمان تغییر می کنند. الگوی تبادلی نه تنها ضعف های الگوهای قبلی را ندارد، بلکه دارای نقاط قوّت زیادی هم هست. در این الگو، بیان می شود که در ارتباطات میان فردی، همیشه پارازیت وجود دارد. در الگوی تبادلی، بر این نکته تأکید می شود که ارتباطات میان فردی یک فرایند دائم التغییر است. در الگوی تبادلی، طرفین ارتباط لحظه ای پیام می فرستند و لحظه ای پیام می گیرند یا هر دو عمل را به طور همزمان انجام می دهند. در این الگو، نه کسی «فرستنده» و نه کسی «گیرنده» است; چرا که هر دو نفر پیام دهندگانی هستند که به یک اندازه در فرایند ارتباط شرکت می کنند و غالباً شرکت آن ها خودانگیخته و همزمان است. به دلیل آنکه پیام دهندگان پیوسته بر یکدیگر تأثیر می گذارند، ارتباطات میان فردی با الزام شدید اخلاقی پیوند می خورند. رفتارهای کلامی و غیرکلامی ما می توانند موجب تقویت یا تضعیف روحیه دیگران شوند; همان گونه که رفتارهای کلامی و غیرکلامی آنان می توانند چنین حالاتی در ما ایجاد کنند.۱۹ ● ارتباط کلامی و غیرکلامی دنیای انسان ها، دنیای کلمات و معانی است. همان گونه که یک بافنده با تنیدن تارها و پودها در یکدیگر پارچه می بافد، انسان نیز با تنیدن کلمات در یکدیگر، به زندگی خویش معنا می بخشد. انسان از کلمات برای بیان خویش و معنا بخشیدن به زندگی و فعالیت هایش استفاده می کند. کلمات از آن رو که وسایلی برای انتقال اطلاعات و خلق پیام ها هستند، کار مهمی انجام می دهند، ولی خود کلمات اطلاعاتی نیستند که ما انتقال می دهیم. کلمات تنها تصور اشیا و رفتارها هستند; همان گونه که ما اطلاعاتی برای ایجاد یک پیام کنار هم قرار می دهیم، لغات را برای ایجاد پیام های پیچیده تر کنار هم می گذاریم، کلمات به عنوان رسانه هایی برای تبدیل اطلاعات به پیام ها، بر روی خود پیام نیز اثر می گذارند. کنار هم قرار دادن کلمات امری اتفاقی نیست، نظام زبانی شامل یک منطق ترتیب است که وقتی دنبال شود، باعث انتقال اقتصادی و مؤثر پیام های بشری می شود.۲۰ ما در زندگی روزمرّه خود، نه فقط از زبان به عنوان وسیله تعامل اجتماعی سود می جوییم، بلکه به نظر می رسد تنها در صورتی می توانیم زبان را بیاموزیم که ابتدا نحوه تعامل را یاد بگیریم.۲۱ ● پیام های غیرکلامی پیام های غیرکلامی را به چهار طریق می توان توصیف نمود: ▪ حرکات بدن; ▪ کیفیت صدا و اصوات غیرکلامی; ▪ استفاده از فضای اجتماعی و شخصی; ▪ استفاده از لباس و سایر وسایل شخصی برای انتقال یک تصویر شخصی. برنارد گونتر (Bernard Gunther («ارتباط غیرکلامی» را بدین گونه شرح می دهد: ▪ دست دادن; ▪ وضعیت; ▪ حالت صورت; ▪ ظاهر; ۵ ▪ تُن صدا; ▪ انواع آرایش; ▪ لباس ها; ▪ حالت چشم ها; ▪ لبخند; ▪ فاصله دو طرف نسبت به یکدیگر; ▪ نفس کشیدن با اعتماد; ▪ چگونگی گوش دادن; ▪ روش حرکت; ▪ حالت ایستادن; ▪ نحوه لمس کردن دیگران.۲۲ عدم هماهنگی پیام های کلامی و غیرکلامی نیز می تواند مانع ارتباط روشن و مؤثر بین افراد شود. متأسفانه ما بسیاری از اوقات پیام های متعارض و دو سطحی می فرستیم; مانند زمانی که به یاری زبان، کلامی را ارسال می کنیم و همزمان با حرکات بدن یا چهره، پیامی مخالف آن می فرستیم.۲۳ ویرجینا ستیر (Satir ) معتقد است که پیام های متعارض یا دوسطحی زمانی به وجود می آیند که شخص از یکی از این نظرها برخوردار باشد: ▪ سطح ارزش خود را پایین می گیرد و احساس می کند که آدم بدی است; زیرا این گونه احساس می کند. ▪ از لطمه زدن به احساسات دیگران در خود احساس ترس می کند. ▪ از معامله به مثل و واکنش متقابل دیگران می ترسد. ▪ از قطع روابط بیم دارد. ▪ علاقه به تحمیل ندارد. ▪ اهمیتی به خود یا به کسی که در جهت مقابل او قرار دارد، نمی دهد.۲۴ از نظر ستیر، پنج ویژگی عمده بر اثربخشی ارتباطات میان فردی تأثیر می گذارند: ▪ گشودگی; ▪ همدلی; ▪ حمایتگری; ▪ مثبت گرایی; ▪ تساوی. ویژگیهای فرستنده مؤثر: ▪ به طور قاطعانه موضوع را بیان می کند. ▪ در یک نوبت مطلب را به طور واضح و روشن بیان می کند. ▪ برای دریافت بازخورد پرسش می کند. ▪ پذیرنده بازخورد است. ویژگی های گیرنده مؤثر: ▪ گوش دادن فعّال: «گوش دادن مؤثر و فعّال» بدین معناست که روی فرد و تعاملات توجه کامل متمرکز می شود تا پیش داوری در معنا و مقصود پیام صورت نگیرد. ▪ بازخورد: دومین ویژگی مهم گیرنده مؤثر بازخورد یا اطلاعات برگشتی به فرستنده است. گوردن (Gordon (مجموعه ای از مهارت های ارتباطی را به شرح ذیل بیان می کند: ▪ برای موفقیت در ارتباط، خود را به جای دیگران بگذارید; نظرات دیگران را درک نمایید و به عقاید آن ها احترام بگذارید.۲۵ ▪ چارچوپ مرجع دیگران را دریابید. چارچوب مرجع عبارت است از: مجموعه ای از پیش زمینه ها، تجارب قبلی و باورهای ما. ▪ به حرف های دیگران گوش فرا داده، به خواسته های واقعی آن ها پی ببرید. ▪ دید مثبت داشته باشید و منفی بافی نکنید. ▪ نیازها، خواسته ها و نگرانی های خود را مشخص کنید. ▪ در جستوجوی نقاط اشتراک باشید. ▪ به دیگران نیز اختیاراتی بدهید و انعطاف پذیر باشید. ▪ با همکاری یکدیگر به حل مشکلات بپردازید. ▪ احترام متقابل را حفظ کنید. ▪ اطلاعات مفید بدهید و اطلاعات مفید دریافت کنید. درانا (Durana (مجموعه ای از مهارت های ارتباطی درباره زوجین را بیان می دارد: برای کسی که حرف می زند:برای کسی که شنونده است: ▪ خلاصه حرف بزنید.۱. با علاقه گوش دهید. ▪ درباره موضوع مشخصی حرف بزنید.۲. سعی کنید معانی سخنان همسرتان را درک کنید. ▪ از توهین، سرزنش و یا تهمت زدن اجتناب کنید.۳. موضع تدافعی به خود نگیرید. ▪ مطلق گرایی نکنید.۴. بهانه سازی نکنید، ولی دلایل رفتارتان را ذکر کنید. ▪ جنبه های مثبت را در نظر بگیرید.۵. انگیزه های همسرتان را تحلیل نکنید. ▪ برچسب نزنید.۶. به نکات مورد توافق و اختلاف توجه نمایید.۲۶ ▪ خودافشایی (Self- Disclosure): نشان دادن صریح و محترمانه این موضوع که من که هستم و در چه موقعیتی قرار دارم و دوست دارم چطور با من رفتار شود، نشان دهنده قاطعیت در روابط است و محور آن توانایی افشای افکار، احساسات، علایق، تجارب و دیدگاه های خود به دیگران است. هرقدر دو طرف بیشتر رابطه خود را برای دیگری به شکل مناسبی افشا کنند، هم کدورت ها در رابطه زودتر از بین می رود و هم سوء تفاهم ها مرتفع می گردند. در مقابل، عدم افشای خود ممکن است علاقه نداشتن به ارتباط و یا ناراحتی از آن تلقّی شود.۲۷ مارکمن و همکاران او، که احتمالا علاقه مندترین پژوهشگران درباره خود فاش سازی هستند، معتقدند که خودفاش سازی از ویژگی های بسیار بااهمیت کارکرد روانی خوب به شمار می آید و در حکم نشانه سلامت شخصی و ابزاری برای کسب شخصیت سالم است. هندریک (Hendrick) اظهار می دارد که خودافشایی وسیله ای برای بهبود روابط زناشویی است. خودافشایی فاش کردن کلامی و غیرکلامی برخی از جنبه های خود ما هستند که دیگران بدون کمک ما نمی توانند به وجود آن ها پی ببرند یا آن ها را بفهمند. وی معتقد است که اگر عوامل رابطه ای خودافشایی را تحت تأثیر قرار دهند، آن هم به نوبه خود می تواند بر این عوامل اثر بگذارد. همچنین او معتقد است: همسرانی که برای یکدیگر خود را بیشتر فاش می سازند، از ازدواج خود رضایت بیشتری دارند. اینکه زوج ها روابطشان را چگونه تعریف می کنند (سطحی یا صمیمی، پایدار یا غیرقابل پیش بینی)، می تواند خودافشایی را تحت تأثیر قرار دهد. برای مثال، در یک رابطه پایدار و صمیمی، در مقایسه با یک رابطه سطحی و غیرقابل پیش بینی، خودافشایی عمیق تری صورت می پذیرد. زمان یا مدت رابطه نیز مهم است. خودافشایی نوعاً و در طول زمان، به صورت تدریجی رشد می کند، اگرچه گاهی رابطه ها سریع رخ می دهند و خودافشایی با سرعت رشد می کند. خودافشایی با جنسیت نیز رابطه دارد. یکی از مؤثرترین عوامل در خودافشایی، جنسیت است. تحقیقات متعدد نشان داده اند که زنان در مقایسه با مردان خودافشایی بیشتری دارند.۲۸ در دوران رشد، خودافشایی بیشتر بخشی از زندگی زنان است تا مردان. برای مثال، به طور زیستی پذیرفته شده است که دختر بچه ها گریه می کنند و سپس درباره ناراحتی هایشان صحبت می کنند، در حالی که پسر بچه ها صبور و آرام هستند. به دلیل اینکه خودافشایی بیشتر بخشی از رشد دختران است تا پسران. از این رو، زنان در مقایسه با مردان بیشتر اجازه دارند درباره مسائل شخصی خودافشایی کنند و مردان عملا کمتر خودافشایی می کنند و علاقه دارند مسائلشان را در درون خود نگه دارند، در حالی که زنان ارزش زیادی برای خودافشایی قایلند و برای تکمیل رفتار رابطه ای مثبت، خودافشایی بیشتری را انتظار دارند.۲۹ بک (Beck) انواع خطاهای شناختی که مناسبات و روابط زن و شوهری را تیره می سازند، به شرح ذیل بیان می دارد: ▪ گسسته بینی: اشخاص با این خصوصیات، امور را مطابق میل خود نگاه می کنند و آنچه را نمی خواهند، نمی بینند. ▪ تجربه های انتخابی: در ارتباط با گسسته بینی، شرایطی وجود دارند که شخص یک عادت یا یک حادثه را از یک مضمون وسیع انتخاب کرده، به استناد آن، اشتباه نتیجه گیری می کند. ▪ استنباط مستبدانه: گاه شدت انحراف به قدری زیاد است که افراد بدون هرگونه دلیل موجّه نتیجه گیری های اشتباه می کنند. ▪ تعمیم مبالغه آمیز: استفاده از کلماتی همچون «هرگز، همیشه، همه، هر و هیچ کدام» مبالغه آمیز است. اثر تعمیم مبالغه آمیز و مطلق گویی در ازدواج های ناموفق، می تواند زیاد باشد. ▪ تفکر قطبی شده: تفکر قطبی شده «همه یا هیچ» حتی در میان زوج هایی که زندگی خوش بختی دارند زیاد به چشم می خورد. در ذهنیت افراد با این طرز تلقّی، همه امور به دو دسته تقسیم می شوند: خوب یا بد، سیاه یا سفید، ممکن یا غیرممکن، مطلوب یا غیرمطلوب. ▪ درشت نمایی: تمایل به مبالغه، گرفتن کیفیت های خوب یا بد دیگران و مصیبت آمیز جلوه دادن بیش از اندازه نتایج و عواقب حوادث، از مصادیق درشت نماییاند. ▪ توضیحات انحرافی: در ازدواج های ناموفق، زن و شوهری که در جستوجوی یافتن دلایل دل سردی و دل تنگی در زندگی زناشویی خود هستند، به ناچار برخی از انگیزه های منفی و حتی بدخواهانه و یا ویژگی های شخصیتی همسر خود را زمینه ساز اصلی گرفتاری قلمداد می کنند. ▪ شخصی سازی: بسیاری از افراد از روی عادت، رفتار دیگران را متوجه شخص خود می دانند.۳۰● تفاوت های جنسیتی در ارتباط تانن (Tannen (در مورد تفاوت بین شیوه های ارتباط برقرار کردن زنان و مردان موارد ذیل را بیان می دارد: زنان گفتوگو را به عنوان یک وسیله برای ایجاد صمیمیت می بینند، در حالی که مردان آن را به عنوان یک فرصت برای اثبات پایگاهشان و رقابت بر شرکای محاورهای خود می دانند. زنان حفظ و تداوم گفتوگو را ضروری و مهم می دانند و به همین دلیل، با سکوت نمودن تا پایان صحبت دیگران و تشویق نمودن آن ها به ادامه صحبت و پرسیدن سؤالات، به گفتوگو ادامه می دهند. از سوی دیگر، مردان چنین حمایت هایی را وسایلی ضعیف و سست می دانند و ترجیح می دهند تاکتیک های قوی تری را مانند اظهارنظر کردن و قطع کردن صحبت های دیگران به کار ببرند.۳۱ الگوهای جنسیتی مربوط به تصمیم گیری و حل مشکل از دیدگاه های وسیع تری درباره هدف ارتباط سرچشمه می گیرند. زنان در تصمیم گیری ها به دنبال توافق و اتفاق نظر هستند; زیرا هدف اولیه آن ها حفظ پیوند عاطفی بین شرکا می باشد، ولی مردان به منظور تصمیم گیری سریع تر و کسب نتایج تعیین کننده و سرنوشت ساز، از فرد قدرتمندی کمک می گیرند. در پاسخ به نیازها، علایق و مشکلات یکدیگر، مردان احتمالا بیشتر راه حل ها یا عمل های ممکن را پیشنهاد می کنند، در حالی که زنان احتمالا بیشتر با سهیم شدن در احساسات و تجربیاتی مشابه، همدردی و دلسوزی را ابراز می دارند و بدین سان، صمیمیتی را که هدف آن ها از ارتباط و گفتوگوهاست، ایجاد می نمایند. جان گری (John Gary) معتقد است که نیازها و خواسته های اصلی زن و مرد متفاوتند و این خواسته ها و نیازها را به صورت ذیل متمایز می سازند. (منظور از «متمایزسازی» آن است که خواسته ها و نیازهای مزبور برای هر یک مهم ترین می باشد.) ▪ زن به توجه، و مرد به اعتماد نیاز دارد. ▪ زن به درک، و مرد به پذیرش نیاز دارد. ▪ زن به احترام، و مرد به قدردانی نیاز دارد. ▪ زن به صمیمیت، و مرد به تحسین نیاز دارد. ▪ زن به اعتبار، و مرد به تأیید نیاز دارد. ▪ زن به اطمینان خاطر، و مرد به تشویق نیاز دارد.۳۲ ● سازگاری زناشویی و مهارت های ارتباطی فیس لوگلو (Fisloglu) اظهار می دارد: سازگاری زناشویی در برگیرنده عوامل پیچیده ای همچون میزان تعارض و سهیم شدن در فعالیت ها، خوشحالیوموفقیت در زندگی زناشویی است.۳۳ لی مسترز (Lemasters) آن را به عنوان ظرفیت انطباق و توانایی حل مسئله تعریف می کند.۳۴ اسپانیر (Spanier) توضیح می دهد که سازگاری زناشویی به عنوان یک پیوستار و تغییر در فرایند این پیوستار است. مشکلات زناشویی، که در پیوستار سازگاری زناشویی پس و پیش می روند، به عنوان انعکاسی از عناصر تعاملی تجربه انسانی به حساب می آیند. کیفیت رابطه زناشویی خاصیت دونفری دارد و چیزی نیست که اشخاص بتوانند آن را از یک ازدواج به ازدواج دیگر منتقل کنند.۳۵ شعاری نژاد ویژگی های زوجین سازگار را به شرح ذیل بیان می کند: ▪ زنوشوهر با رابطه ای که دارند، خودرا خوشبخت می دانند. ▪ ارضای کامل نیازهای جسمانی و عاطفی انجام می گیرد. ▪ هریک از همسران زندگی همسرش را بارور می گرداند. ▪ محیط زناشویی شخصیت هر کدام از زن و شوهر را ارزشمند می گرداند و به هر یک امکان می دهد و کمک می کند که به عنوان یک شخص، استعدادهای ذاتی خود را شکوفا سازد و تحقق بخشد. ▪ پشتیبانی متقابل دارند. هریک از زن و شوهر «من» دیگری را تهدید نمی کند و از بودن با همدیگر احساس آرامش می کنند. ▪ نسبت به یکدیگر درک و قبول متقابل دارند. ▪ رابطه زن و شوهر به شکل های ذیل منعکس می شود: مراقبت، توجه به رفاه و خوش بختی یکدیگر، احترام متقابل، و احساس مسئولیت اختیاری نسبت به نیازهای یکدیگر.۳۶ ● نقش شناخت در ارتباطات زناشویی در سال های اخیر، در زمینه ارزیابی شناخت در رابطه زناشویی، بیشتر بر اسنادها،۳۷فرضیات ۳۸و معیارها۳۹تأکید بوده است. اپستین و باکوم (Epstien & Bacom) معتقدند که دست کم پنج متغیّر شناختی برای فهم کارکرد رابطه زناشویی باید مورد بررسی قرار گیرند: ▪ ادراک انتخابی: فرایند ادراکی توجه اختصاصی فرد به جنبه هایی از رفتار همسرش زیربنای تمامی فرایندهای شناختی فرد است; زیرا اطلاعات اولیه لازم برای بررسی و ارزیابی شناختی را فراهم می کند. ▪ اسنادها: هر فردی به دنبال این است که توصیفی برای رفتار یا رویدادی که در رابطه زناشویی اتفاق می افتد، بیابد. بنابراین، هر رفتار یا رویدادی را به موضوعی نسبت می دهد. ▪ انتظارات: همسران نه فقط به دنبال نسبت دادن رویدادها هستند، بلکه سعی دارند رویدادهایی را پیش بینی کنند که در رابطه زناشویی اتفاق خواهند افتاد. این انتظارات بر پاسخ های رفتاری و هیجانی فرد تأثیر می گذارند. همچنین بر فرضیات و باورهای همسران نیز تأثیرگذار هستند و از آن ها تأثیر می پذیرند. ▪ فرضیات: باورهای همسران درباره خصوصیات رابطه و چگونگی رفتار همسر در رابطه را شامل می شود. ویژگی های رابطه بر پایه «تجربیات گذشته» فرد شکل می گیرد. فرضیات فرد باورهایی را شامل می شوند که تعیین کننده چگونه بودن رابطه در واقعیت است و تأکیدی بر الزام ها و بایدها ندارد. ▪ معیارها: معیارهای فرد باورهایی را شامل می شود که در جهت تعیین ویژگی هایی است که همسر و رابطه زناشویی باید داشته باشند، بنابراین، فرضیاتی هستند در مورد اینکه این ویژگی ها چگونه باید باشند.۴۰ اپستین به این مطلب اشاره دارد که زوج درمانگران بسیاری از مشکلات از جمله افسردگی و وابستگی به دارو یا الکل را درمان می کنند، در حالی که بر تعامل بین فردی تأکید دارند; زیرا ریشه این گونه مشکلات را در تعامل زوج ها می دانند. بر اساس اهمیت پویایی تعامل بین زوج ها، درمانگران توجه بسیاری به مسائل ذیل دارند: ▪ کمبود مهارت های ارتباطی زوج; ▪ شیوه های نامتناسب در بیان هیجانات مثبت و منفی; ▪ تعارض بین ارزش های زوج; ▪ تعارض نقش; ▪ کوشش های کسب قدرت; ▪ مشکلات مالی; ▪ شیوه های آموزشی بی تأثیر در تربیت کودکان; ▪ مشکلات جنسی; ▪ تعارض در رابطه با بستگان دور و نزدیک; ▪ تصمیم گیری بی اثر در حل مسائل; ▪ مشکلاتی که در زمینه مرزها و حریم های شخصی ایجاد می شوند. اگرچه هر زوج مشکلات خود را با در نظر گرفتن رفتار نامطلوب زوج دیگر گزارش می کند، ولی ریشه تعارض آن ها در آن نیست و زوج درمانگران سعی می کنند تا سهم عوامل بین فردی ایجادکننده رفتارهای مشکل زا را تعیین نمایند. در رویکرد شناختی ـ رفتاری، تأکید بر تعامل زوج در شناخت های بین فردی است; زیرا ریشه تمامی مشکلات در تأثیر شناخت بر رفتارها، هیجان ها و اثر متقابل آن هاست. اپستین و باکوم به این نکته اشاره می کنند که در درمان فردی، بیمار موردنظر یک فرد است، ولی در زوج درمانی، بیمار موردنظر یک زوج است. از دیدگاه شناختی ـ رفتاری، در ناهماهنگی های زوج ها، تأکید بر کیفیت رابطه است. بنابراین، مطالعه شناخت ها در پریشانی زوج ها پیچیده تر است; زیرا تأکید تنها بر شناخت ها، رفتارها و هیجان های خود فرد نیست، بلکه باید اثر متقابل شناخت ها، رفتارها و هیجانات زوج مورد بررسی قرار گیرد. تنها از طریق مطالعه این فرایند متقابل در زوج است که می توان درک روشنی ازناهماهنگی به دست آورد.۴۱ کوردوا و جکوبسون (Cordova J. V &Jacobson) روش آموزشی ارتباط را اینگونه تشریح می کنند: آموزش ارتباط به زوج ها به عنوان یک وسیله یادگیری راه های مؤثر صحبت کردن درباره تعارض ارائه می شود که با مهارت های درست و بجا آن ها قادر خواهند شد آزادانه تر و سازگارانه تر درباره رابطه شان گفتوگو کنند و به آن ها گفته می شود که این روش نه تنها احتمال ماندگار شدن موضوعات در مورد مشاجره و تبدیل تدریجی آن ها به انفجار را کاهش می دهد، بلکه در مجموع، باعث افزایش میزان نزدیکی و صمیمیت در رابطه می شود. آموزش اولیه ارتباط در جلسه و تحت نظر درمانگر صورت می گیرد. بیشتر زوج ها آموزش داده می شوند تا به روشی ارتباط برقرار کنند که بسیار متفاوت از آن چیزی است که به کار می برند و این مسئله که آن ها مستعد برگشت به الگوهای قدیمی هستند، تذکر داده می شود.۴۲ ● مراحل آموزش ▪ شامل آموزش شکل کلی ارتباط است; ابتدا عواقب مخرّب سرزنش کردن و ایراد گرفتن مورد بحث قرار می گیرند و به زوج ها آموزش داده می شود که چگونه آنچه را می گویند بدون سرزنش و ایراد گرفتن از همسر بیان کنند. ▪ شامل ملزم نمودن زوج به تمرین مکالمات است; تمرکز بر خود، اجتناب از سرزنش و ایراد گرفتن، ابراز هیجانات ملایم و خودداری از خواندن فکر یکدیگر به عنوان قوانینی برای تمرین مکالمات. ▪ بررسی یک مورد از تعاملات منفی و صحبت درباره آن; به زوج ها تعلیم داده می شود که درباره اینکه هر یک چگونه واقعه را تجربه کرده اند و اکنون چه احساسی درباره آن دارند، گفتوگو کنند. ▪ آموزش ارتباط و ارائه بازخورد. -
راز شاد زيستن زوجين در كانون گرم خانواده 1 مقدمه: به راستی چرا بعضی از پیوندهای عاشقانه بعد از ازدواج گسسته شده و ازهم فرومی پاشد؟ آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چرا بعضی از زوجها با یکدیگر همدلی و همفکری دارند و برخی ندارند؟ و آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چگونه زنان و شوهرانی که مدعی بوده اند نمی توانند با همدیگر زندگی کنند، دوباره زندگی را با یکدیگر و حتی بهتر از قبل ادامه دهند؟ همان گونه که می دانید، اکثر صاحبنظران دینی، روان شناسان، جامعه شناسان و... علت اصلی اختلافهای خانوادگی ومسائل زناشویی را سوء تفاهم و فقدان رابطه عمیق میان زوجین عنوان می کنند و شاید تنها راه حل و فصل مسائل زناشویی و رسیدن به یک خانواده متعادل را «ایجاد تفاهم و همدلی» می دانند. برای توضیح و تبیین سؤالات و مطالب فوق، چکیده ای از رهنمودهای تربیتی صاحبنظران و روان شناسان به شما زوجهای جوان و زنان و مردان با فضیلت، شما خوبانی که خواهان رسیدن به یک زندگی آرام، شاد و توام با معنویت هستید، تقدیم می شود. پی ریزی پایه های زندگی با صداقت : صداقت همچون پل ارتباطی موثر، موجب می شود که زن و مرد میل و رغبت وافر و کاملی برای صحبت با یکدیگر پیدا کنند و از این طریق بر رشد شخصیت خود و همسرشان بیفزایند. لازم است برای نیل به تفاهم، زن و شوهر در همه امور زندگی نسبت به همدیگر صادق و راستگو باشند. زوجین زمانی به اوج سعادت- در زندگی مشترک -دست می یابند که مسیر آن را با صداقت و درستی طی نمایند. بینش تکاملی و تحولی: همیشه نسبت به همسر خویش نگرشی متکی بر سه عنصر مثبت داشته باشید. الف) او را به عنوان فردی با ارزش و برخوردار از کرامت انسانی بپذیرید. ب) او را فردی مستعد کمال و تحول بدانید. ج) علاقه مند به پیشرفت و ترقی او باشید. وجود چنین بینشی، در شخصیت انسان عرصه زندگی را برروی نوآوری می گشاید و کانون خانواده را از فرسایش و زوال تدریجی مصون می سازد. مثبت گرایی در برابر منفی گرایی: از مهم ترین ویژگی های خانواده متعادل و خوشبخت، توانایی برخورد مثبت و سازنده با محیط پیرامون و یا به عبارتی «مثبت گرایی» است. شخصی که دارای سیرتی زیبا شد، پیوسته در گفتار و رفتار همسرش به آنچه که خیر و زیبایی است توجه می کند و حتی برخی معایب احتمالی او را «حسن» می بیند. «مثبت گرایی» را می توان، «هنر خوب دیدن» نیز نامید. هنری که همچون سایر خلقیات و رفتارها با تکرار و تمرین در وجود انسان تثبیت شده و به صورت ملکه در می آید بنابراین، باید برای مثبت گرایی، دل و چشمهایمان را این گونه تربیت کنیم. اگر حقیقتا خواهان پیشرفت و کمال در همسر خود هستید، جنبه های خوب شخصیتی و هنرهای مثبت او را یادآور شوید و با تشویق و قدردانی آنها را در وجود همسرتان مستقر نمایید. آن وقت خواهید دید که او به تدریج و به آسانی می تواند بر رفیع ترین قلل موفقیت و کمال صعود کند. علاقه و تمایلات همسرتان را در نظر بگیرید: با مطالعه در حالات و روحیات همسر خود، فهرستی از علایق و تمایلات وی به دست آورید و نسبت به تامین آنها خود را متعهد و ملزم بدانید. در نظر گرفتن علایق اصولی همسر، و نقطه شروع سخن را بر یکی از علاقه وی متکی نمودن به ویژه در مورد تمایلاتش به گفتگو نشستن، راه را برای رشد تفاهم هموار و آسان می سازد. تبادل عاطفی در برابر انجماد عاطفی: از بهترین و پرشکوه ترین تجلیات زندگی متعادل، داد و ستد عاطفی زوجین در ابتدای زندگی و ادامه آن، در طول روابط مشترک می باشد. شیوه های صحیح مبادلات عاطفی بین زن و مرد عبارتند از: الف) شیوه قلبی: قلب خاستگاه و جایگاه تمامی ارتباطات و مناسبات انسانی است. قلب، سرچشمه فیاض احساسات و تمایلات است. اگر همسری در کشتزار قلب خود، بذر عشق و محبت به همسرش را کاشت، یک عمر حامل نشاط، شادابی، بالندگی، خلاقیت، معنویت، نوآوری، موفقیت و خوشبختی را درو خواهد کرد. ب) شیوه کلامی: يكي از توانایی روحی و جاذبه های شخصیتی آدمی، ابراز محبت نسبت به همسر و شریک زندگی اش می باشد. موانعی که در مسیر ابراز محبت، راه را سد می کنند عبارتند از: عدم معرفت، غرور بی جا، حجب و حیای افراطی. ج) شیوه عملی: در این طریق، پایه های زندگی که قبلا از راههای قلبی و کلامی ابراز محبت استوار شده بود، با انجام دادن اقدامات محبت آمیز و صمیمانه، استحکام بیشتری می یابد و احساس ارزش شخصی هر یک فزونی می گیرد.
-
نقش بهداشت روانی در ثبات خانواده
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
خانواده جایگاه مهمی در رشد شخصیت افراد دارد. اغلب افراد دچار مشکلات مختلف شخصیتی و روانی که فاقد بهداشت و سلامت روانی هستند از خانوادههای ناسالم برخاستهاند. از اینرو در تامین بهداشت روانی افراد خانواده جایگاهی مهمی دارد و ضروری است راهکارهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده شناسایی و به مرحله اجرا گذارده شود. در این راستا ضروریست عواملی که مخل بهداشت روانی خانوادهها هستند شناسایی و روشهای مقابله با آنها توصیه گردد. روشن است عدم تامین بهداشت روانی خانواده ، تلاشهای فردی برای رسیدن به اهداف و پیشرفتهای فردی و اجتماعی را با مانع روبرو خواهد ساخت. عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی شیوههای ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوههای ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانوادههای سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانوادههای دارای روابط خصومت آمیز ، شیوههای ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شدهاند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم میکنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد میکنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانوادهها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوههای صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جراتمندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی میگذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال میکند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده میشوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیمگیری مواجه میشود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان میدهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش مییابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره میبرند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده میشوند و با کاهش توانمندیهای روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه میسازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر میشوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال میکند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهرهمند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار میرود و پایههای اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه میشود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج میبرند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود. -
خانواده درتمام جوامع شکل و الگوي واحدي نداشته است. مطالعات به وضوح نشان ميدهند که ميتوان خانوادهها را براساس الگوي زندگيشان به انواع مختلف تقسيم کرد. بعضي تقسيمات خانواده را به خانوادههاي پدر سالار (Patriarchy) و مادر سالار (Matriarchy) و بعضي ديگر خانواده را بصورت چند همسري (palygamy) ، تک همسري (Monogamy) ، درون همسري (Endogamy) و برون همسري (Exogamy) تقسيم کردهاند. ولي يک تقسيم بندي کلي که انواع ديگر خانواده را شامل شود، تقسيم آن به خانواده هستهاي (Nuclear family) و خانواده گسترده (Extended family) است. تعريف خانواده هستهاي خانوادهاي که آن را زن و شوهر و فرزندان يا زن و شوهر بدون فرزند تشکيل ميدهد، اصطلاحا خانواده هستهاي مينامند. ويژگيهاي خانواده هستهاي ابعاد خانواده هستهاي در مقايسه با خانواده گسترده داراي ابعاد کوچکتري است و فقط از زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده تشکيل ميشود. اين نوع خانواده بنيان جوامع صنعتي کنوني را تشکيل ميدهد و در ارتباط با گسترش شهرنشيني و توسعه صنعتي شکل گرفتهاند. کارکردها در خانوادههاي هستهاي ، ديگر وظايف و کارکردهايي که از روزگاران قديم برعهده خانواده بوده است، خبري نيست. اين کارکردها ( مانند کارکرد توليدي و اقتصادي ، کارکرد آموزشي و تربيتي و … ) برعهده موسساتي خارج از محيط خانواده قرار گرفتهاند. عدم گسترش يک خانواده هستهاي هيچگاه گسترش نمييابد و به مجرد رسيدن فرزندان خانواده به سن قانوني و ورود به اجتماع به عنوان عضوي فعال از خانواده دوري ميگزينند و خود ، خانواده مستقل و هستهاي ديگري را بوجود ميآورند. بنابراين خانواده هستهاي با پراکنده شدن اعضا آن و سپس با فوت پدر و مادر يا درصورت جدايي آنها از يکديگر متلاشي ميگردد. انواع خانواده هستهاي خانواده هستهاي نوع اول خانواده هستهاي نوع دوم در اين نوع خانواده هستهاي ، تحصيلات رئيس خانواده پايين تر از ديپلم است و او برتري کامل خود را در محيط خانواده حفظ کرده است. تصميمات مهم را اتخاذ ميکند و زن نيز مطيع است. افراد خانواده معمولا در محيط کوچکي زندگي ميکنند. عدم کار زن درخارج از خانه ، تمايل به داشتن فرزندان زياد ، وجود اعتقادات مذهبي قوي ، عدم برنامه ريزي مناسب براي گذراندن تعطيلات و اوقات فراغت و جدا بودن تفريحات زن و مرد و … از ويژگيهاي خاص اين نوع خانواده هستهاي است. از لحاظ درآمد و شغل ، مرد در کارهاي دستي (نظير کارگري ، خدمات اداري پايين يا خدمات بازرگاني کوچک و صنايع کوچک) فعاليت ميکند. دراين خانوادهها مرد نان آور خانواده است. خانواده هستهاي مهاجر اين نوع خانواده بيشتر از مهاجرين روستاها و شهرهاي کوچک تشکيل شده است و هنوز جامعه شهري آنها را کاملا جذب نکرده است، و از نظر اجتماعي و مکاني حاشيه نشين ناميده ميشوند. به خاط فقدان شبکه خويشاوندي در شهر محل اقامت ، خانواده تعهد اجتماعي زيادي ندارد . به همين جهت افراد آن زياد احساس غربت ميکنند. مرد رئيس خانواده است و در امور خانوادگي برتري کامل خود را حفظ کرده است. ازلحاظ درآمد و شغل رئيس خانواده در خدمات جز يا دربعضي صنايع (نظير صنايع ساختماني) به عنوان کارگر غير ماهر مشغول کار است. درآمد او پايين است. به همين جهت مسکن فقيرانهاي دارند و از لحاظ ساير الزامات زندگي در مشکلات متعددي به سر ميبرند. تعريف خانواده گسترده خانواده گسترده ، خانوادهاي است که بر اساس بستگيهاي نسبي و سببي استوار است و شامل چند گروه خوني و چند گروه زناشويي ميشود. ويژگيهاي خانواده گسترده خانواده گسترده فرزندان خود را پس از ازدواج در خود جاي ميدهند و گسترش آن نيز به همين لحاظ است، و به اين ترتيب ممکن است چند نسل زير يک سقف و دريک خانه مشترک زندگي کنند. در اين شکل از خانواده پدر و مادر اصلي مرکز ثقل خانواده را تشکيل ميدهند. پسرها ، نوهها و عروسها از آنها اطاعت ميکنند و اگر پدر و مادر به علت کبرسن نتوانند وظايف سرپرستي را انجام دهند. پسر ارشد جاي آنها را ميگيرد. دخترها پس از ازدواج خانه پدري را ترک کرده و بنابراين خانواده گسترده غالبا به شکل پدر مکاني است. پدر نقش اصلي را در تربيت فرزندان برعهده دارد، دايره همسر گزيني محدود و تعهدات اجتماعي غالبا زياد است. غالبا فرزندان شغل پدر را بر ميگزينند. وظايف متعدد و سنگيني (نظير توليد خانوادگي ، اجتماعي و فرهنگي کردن کودکان ، نگهداري از پيران و حمايت کامل از اعضا و … ) برعهده اين نوع خانواده است.
-
اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
خانواده با وجود اینکه در اکثر جوامع مورد توجه است در جهان بینی اسلامی اهمیت و ارزش شایان توجهی به آن داده میشود. در این جهان بینی خانواده گروهی متشکل از افراد است که دارای شخصیت مدنی ، حقوقی و معنوی است که بر اساس نکاح (عقدی که ارتباط یا مشروعیت ارتباط زن و مرد را معین میسازد) پدید میآید. چنین ارتباطی یک رابطه ساده انگارانه و فاقد مسئولیت پذیری نیست. بلکه یک پیمان مهم و بااهمیتی است که از جنبههای مختلف برای طرفین مسئولیتهایی ایجاد میکند. چرا که سلامت چنین پیمانی که اولین پایههای تشکیل یک خانواده است ضامنی است برای سلامت کل جامعه کارکرد تربیتی خانواده از دیدگاه اسلام اسلام از همان ابتدای تولد برنامهها و دستورات خاصی را برای رشد و تربیت کودک تنظیم فرموده و اجرای آن را بر عهده خانواده قرار داده است. بطوریکه در سراسر دوره کودکی و نوجوانی که مهمترین دوران رشد و تربیت کودک است برنامههای خاص و سفارشهای تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم ، شیر دادن و از شیر گرفتن ، در محبت و مهروزی به کودکان و در رعایت عدالت ، وفای به عهد نسبت به آنها چه در دوره بلوغ و چه در دوره نوجوانی بیان داشته است. امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا میکند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و بر عهده توست که او را به خداوند بزرگ راهنمای کنی. (مکارمالاخلاق صفحه 233). همچنین امام سجاد علیهالسلامدر تاکید بر اهمیت شیوه تربیت درست فرزندان میفرمایند: با فرزندت آنچنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه زیبایی و جمال اجتماعی او شود. یا اینکه او را چنان تربیت کن که بتواند در کارهای مختلف زندگی با عزت و آرزومندی زندگی کند و مایه زیبایی و جمال تو بوده باشد. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: به کودکان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید. اسلام علاوه بر تاکیدی که بر نقش تربیتی خانواده قائل است شیوههای مناسب تربیتی را پیش روی خانوادهها قرار میدهد. بطوری که با تاکید بر تکریم و تشویق فرزندان خانواده را از اعمال روشهای تنبیهی باز میدارد. حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: عاقل بوسیله ادب پند میپذیرد و این چارپایانند که جز با زدن تربیت نمیشوند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: خدای رحمت کند کسی را که در نیکوکاری و نیکی به فرزندش کمک کند. سوال شد چگونه فرزند خود را در نیکی کمک بکند؟ فرمود: آنچه در توانایی کودک است و برایش میسر است، از او بپذیرد و آنچه انجام دادنش برای کودک دشوار و طاقت فرساست از او نخواهد و او را به گناه و طغیان و کارهای احمقانه وادار نکند. اسلام همچنین به موضوع تفاوتهای فردی که مورد توجه روان شناسان است توجه داشته است. از دیدگاه اسلام انسانها از لحاظ ویژگیها ، توانایی و استعدادها متفاوت از یکدیگر هستند. بر این اساس در نظر گرفتن این تفاوتها را نیز در تربیت فرزندان در خانواده دارای اهمیت میداند. از نمونه احادیثی که ذکر شد و هزاران شواهد معتبر دیگر میتوان به نقش اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام پی برد. اسلام سعادت و شقاوت فرد را تحت تاثیر خانواده چه در دوران قبل از تولد و چه بعد از تولد میداند. کارکرد اجتماعی - اقتصادی خانواده از دیدگاه اسلام اسلام آئین الهی و مقدسی است که برای خانواده اهمیت فراوان قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی میشناسد. اسلام وحدت جامعه را از وحدت زوجین و وحدت اعضا خانواده میشناسد و علائق انسانی موجود در خانواده را قابل گسترش و نشر در جامعه به حساب میآورد. اسلام معتقد است برای اینکه جامعهها تحت ضابطه در آیند چارهای جز این نیست که نخست خانواده تحت ضابطه درآید و هر گونه نظم و سازندگی باید از خانواده آغاز گردد و دامنه سازندگی و گسترش به جامعه کشانده شود و حیات اجتماعی تحت نظم و ضابطه در آید. اسلام خانواده را کانون اخلاقی جامعه میداند. نوع تربیت و ارتباطات موجود در خانواده موجد وحدت و منش اجتماعی است. همچنین خانواده را مرکزی سرنوشت ساز در جنبه انحراف و عصیان ذکر کردهاند و از آن جهت که کودک پستیها و دنائتها را در آنجا تجربه کرده و آموخته است. صفات اجتماعی کودک برخاسته از خانواده است. اسلام خواستار نسلی است سالم ، پاک و عفیف و موجد افتخار برای جامعه انسانی. چنین نسلی جز در دامن خانواده سالم نمیتواند تربیت شود. وظیفهای که خانواده در قبال تربیت فرد دارد و نقش مهمی که در این زمینه ایفا میکند در واقع به وظیفه او در قبال تربیت جامعه پیوند میخورد. نتیجه گیری بر این اساس اسلام با مد نظر قرار دادن تاثیرات خانواده در تربیت فرزندان ، سلامت اجتماع را در گروی خانواده سالم میداند. خانواده سالم علاوه بر رشد و شکوفایی فرزندان ، تربیت سالمی را که همسران از یکدیگر دریافت میدارند را نیز از نظر دور نگه نمیدارد. خانواده سالم چارچوب امنی برای همسر و فرزندان آنهاست. این چارچوب گسترش یافته چارچوب امن جامعه را فراهم میسازد. -
در این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها ، کل خانواده را دربرمیگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مور توجه قرار میگیرد و تلاش میشود علل بروز و عوامل تشدید کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی میتوان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنشزا را مرتفع ساخت. تاریخچه خانواده درمانی تخصص و حرفه خانواده درمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهههای 1940 ، 1950 و 1960 برمیگردد. در سال 1938 شورای ملی روابط خانوادگی شروع بکار کرد. در سال 1948 اولین اثر درباره زناشوئی درمانی توسط « بلامتیل من » منتشر شد و مطالعه خانوادههای اسکیزوفرنیک توسط « لایمن » صورت گرفت. در خلال سالهای 1950 تا 1959 « ناتان آکرمن » رویکرد روان تحلیلی را برای کار کردن با خانوادهها مطرح کرد و « بیتسون » مطالعه الگوهای ارتباط را در خانواده آغاز کرد و « کارل ویته » اولین کنفرانس را درباره خانواده درمانی در سی ایسلند ایالت جورجیا برگزار کرد. اولین نشریه در خانواده درمانی در سال 1961 منتشر شد و شبکه ساز خانواده درمانی در سال 1976 و انجمن خانواده درمانی (afta) در سال 1977 شروع به کار کرد. در خلال سالهای 1980 تا 1989 شیوههای تحقیق در خانواده درمانی متداول شد و رهبران جدیدی در خانواده درمانی ظهور کردند که بسیاری از آنان زن بودند. از سال 1990 به بعد رشد عضویت متخصصان در انجمنهای خانواده درمانی چشمگیر شد. خانواده درمانیهای متمرکز بر راه حل فراگیر شدند و بطور کلی جایگاه عمیقتری بین فنون درمانی حوزه روان شناسی پیدا کرد. انواع نظریههای خانواده درمانی رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی عبارتند از: خانواده درمانی روان تحلیلی ، خانواده درمانی تجربیاتی ، خانواده درمانی شناختی رفتاری ، خانواده درمانی ساختی ، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز بر راه حل. خانواده درمانی مبتنی بر روان تحلیلی صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته میشوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آوردهاند، کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر نقاط قوت. خانواده درمانی تجربیاتی نظریه پردازان عمده آن ویرجینیا سیتر ، کارل ویته کر ، فرد دوهل و ... هستند که معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری ، فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه میگیرد. در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش میکند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ، صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسکهای خانواده ، هنردرمانی خانواده ، بازی نقش ، بازسازی خانواده و ... استفاده میشود. خانواده درمانیهای رفتاری و شناختی _ رفتاری نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ، بندورا و ... هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب را میتوان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد. درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی میکند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد پتهای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابلهای منطقی ، سرمشق دهی و ... استفاده میشود. خانواده درمانی ساختی سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و ... نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومهها و مرزها میدانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و ... . خانواده درمانیهای استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و ... استفاده میشود. از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و دیویس را میتوان نام برد. خانوادههای نیازمند خانواده درمانی خانوادههایی که از فرایند خانواده درمانی بهره میبرند، عبارتند از: خانوادههای دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانوادههای دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است ، خانوادههای طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ، خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و خانوادههای دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان ، ناراحتیهای روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات سطحیتر به متخصصان مشاوره و روان شناسی مراجعه میکنند و در طول مشاورههای فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل میگیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند درمان تداوم مییابد.
-
روانشناسی خانواده خانواده (Family) نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا میآیند و در خانواده نیز میمیرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطهای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها ، سازمانها و جامعه نقش مهمی در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا مینماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است، موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانوادهاش خواهد بود. تعریف خانواده خانواده یک واحد زیستی (بیولوژیکی) است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشویی است که براساس آن افراد دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوند هستند. اهمیت روان شناختی خانواده مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان ، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است. فضای خانواده آکنده از مهر و محبت ، فداکاری و گذشت ، صمیمیت و گرمی و در عین حال گاهی توام با حسادت و رشک ، دشمنی و کینه توزی ، نفرت و خشم است. کودکان در جریان اجتماعی شدن اینگونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه میکنند. اعضای خانواده آنقدر به هم وابستهاند که هر نوع مشکل یا مسئله یک عضو خانواده بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر میگذارد. از طرف دیگر خانواده به دلیل همین نفوذ و تاثیر بر افراد ، گاهی به عنوان روشی برای درمان اختلالات بکار میرود. روان شناسان بالینی و مشاوره گاهی ترجیح میدهند در درمان یک فرد ، همه اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند. مطالعات مربوط به خانواده مطالعات مربوط به خانواده حوزههای مختلفی را در بر میگیرد. از جمله این حوزهها میتوان ازدواج ، تشکیل خانواده ، تعاملهای زناشویی ، روابط والدین و فرزندان (کودکان) ، اختلافات خانوادگی ، طلاق و جدایی و … را میتوان نام برد. هر یک از این حوزهها ابعاد وسیعی را شامل میشود. مشکلات مربوط به مطالعات خانواده چند وجهی بودن موضوع خانواده یک نهاد چند وجهی (چندبعدی) است که روابط درون آن از پیچیدگیهای ویژهای برخوردار است که در مطالعات خانواده باید مدنظر قرار گیرد. این بدان معنی است که افراد خانواده تاثیر متقابلی بر رفتار (Behavior) همدیگر دارند و جدا کردن یا عدم توجه به این تاثیرات باعث کاهش اعتبار (Validity) یا بیاعتباری نتایج مطالعات میشود. تفاوتهای زمانی خانواده یک نهاد ایستا نیست، بلکه پویا است. تعریف و نگرشی که به خانواده درحال حاضر وجود دارد با نگرشهای نیم قرن پیش تفاوت زیادی دارد و مطمئنا در طول سالهای آینده نیز دچار تحول خواهد شد. بنابراین تعمیم نتایج مطالعات دیروز به خانوادههای امروزی و تعمیم نتایج امروز به فردا کاری اشتباه است و به برداشتی نادرست از وضعیت خانواده و در نتیجه برنامهریزی غلط منجر میشود. این مطالعات باید همراه با تحول خانوادهها در طول زمان ، متحول شوند تا نتایجی کار آمد و قابل استناد ارائه دهند. تفاوتهای فرهنگی تعریف و نگرشی که به خانواده در یک جامعه وجود دارد با جوامع دیگر تفاوتهای زیاد و در بعضی مواقع بنیادی دارد. نوع ازدواج ، روابط زناشویی ، شیوه فرزندپروری و … در فرهنگ شرقی بویژه در فرهنگ ایرانی اسلامی با فرهنگهای غربی تفاوت بنییادی دارد. همچنانکه در درون یک جامعه نیز خرده فرهنگهای مختلفی وجود دارند که شیوهها و سنتهای مخصوص خود را دارا میباشند و با توجه به این واقعیت بحث از خانواده بدون توجه به عوامل فرهنگی از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود. ارتباط باسایر مباحث در حوزه روان شناسی ، روان شناسی خانواده از نتایج روان شناسی رشد در درجه اول از روان شناسی یادگیری و روان شناسی تربیتی در درجه دوم استفادههای زیادی میبرد. همچنین روان شناسی خانواده ارتباط جدانشدنی با برخی از علوم انسانی مانند جامعه شناسی ، علوم اجتماعی و مردم شناسی دارد. کاربردها روان شناسی خانواده با استفاده از تحقیقات سایر حوزههای روان شناسی و همچنین تحقیقات مربوط به خانواده به بررسی موانع و مشکلات مربوط به خانواده از قبیل مشکلات ازدواج و دوران نامزدی ، اختلافات زناشویی و علل آن ، شیوه تعامل و روابط زناشویی و همچنین شیوه تعامل با فرزندان و … میپردازد تا برای بهبود روابط خانوادگی و پیشبرد بهداشت روانی خانواده راهکارهای عملی ارائه دهد.
-
خانواده به عنوان يک کانون مهم از اهميت ويژهي در دوران مختلف رشدي و به ويژه در دوران نوجواني برخوردار است. نوع روابط موجود در خانواده ، شيوههاي تربيتي والدين ، شرائط و امکانات مختلف اقتصادي ، فرهنگي و ... خانواده ، تمام ويژگيهاي نوجواني را تحتالشعاع قرار ميدهد. بطوري که نوجوانهاي مختلف ويژگيهاي اين دوران را بر اساس تفاوتهايي که از لحاظ خانوادگي با يکديگر با شدتهاي متفاوتي دارا هستند. شيوه سازگاري آنها ، با تغييرات حاصل از بلوغ در آنها متفاوت است و طول زمان نوجواني و ورود به مرحله بزرگسالي در خانوادههاي مختلف متفاوت است. در خانوادههايي که شرائط مناسبي براي اين دوران بحراني مهيا ميکنند، فرزندان با ايمني بيشتري اين دوران را ميگذرانند. مشکلات نوجواني کمتري را شاهد هستند و سريعتر از بقيه به پختگي و کمال فکري ، عاطفي و اجتماعي ميرسند. در حالي که در خانوادههاي نابسامان ، خانوادههاي زياد سختگير و يا برعکس آسان گير دشواريهاي دوران بلوغ بيشتر بوده و اغلب رسيدن به يک هويت کامل فکري ، عاطفي و اجتماعي با تاخير همراه است. رابطه افقي والدين با نوجوان يکي از تدابيري که در جهت بهبود ارتباط با نوجوانان به خانوادهها توصيه ميشود، تغيير چارچوب روابط در اين دوره است. خانوادهها با کودکان رابطهاي برقرار ميکنند که مشتمل بر امر و نهيهاست و در برگيرنده دستورات مشخصي از انضباط و رعايت موازين اخلاقي است. لازمه برقراري اين نوع رابطه آن است که خانوادهها در موضع بالا و حاکميت قرار گرفته و کودک در موقعيت کسي که دستورات مشخصي را دريافت ميکند، واقع ميشود و به عبارت ديگر رابطه خانه و کودک رابطهاي است عمودي، يعني مشتمل بر ارتباطات دستوري و تحکمي که از بالا به پايين اعمال ميشود.(انواع روشهاي تربيتي کودکان). چارچوب فوق در دوران بلوغ به هم ميريزد و رابطه موجود به رابطه مطلوب که رابطهاي افقي است، بايد تغيير يابد. والدين به عوض اينکه از موضع بالا به پائين برخورد کنند، خود را در سطحي مساوي نوجوان خويش قرار ميدهند و رابطه به جاي آن که دستوري و تحميلي باشد، رابطهاي است بر اساس همدلي ، تفاهم و درک وضعيت نوجوان که مطلوبترين نوع چارچوب ارتباطي محسوب ميشود. به عبارتي نوجوان به جاي اينکه والدين را در موضعي بالاتر از خود و دست نيافتني احساس کند، آنها را در کنار خود مييابد. راهبردهاي عملي در ارتباط والدين با نوجوان 1. ايجاد ارتباط مناسب : براي ايجاد رابطهاي مناسب بين والدين و کودک ايجاد فضاي خانوادگي سالم کاملا ضروريست. پدر و مادر در ابتدا خود بايد سلامت عاطفي ، شخصيتي و رفتاري داشته و از ارتباط مناسب منطقي با يکديگر برخوردار باشند، شيوههاي تربيتي مناسبي انتخاب کرده و برخوردها و رفتارهاي خود را بر اساس يک شيوه تربيتي مشترک طرح ريزي کنند. وجود اختلاف بين والدين ، تعارض در شيوه تربيتي و ... فضاي نامناسبي براي ايجاد ارتباط مفيد بين والدين و نوجوان فراهم ميسازد. ايجاد ارتباط مفيد در بستري از آرامش و آسايش خانوادگي ، توانايي اعضا خانواده در حل مسائل به شيوه منطقي و ... ميسر خواهد بود. 2. عدم ايجاد محدوديت و سخت گيري شديد و همچنين خودداري از سهل گيري و آزادگذاري : در هر دو حالت ذکر شده ارتباط والدين و نوجوان از قاطعيت و استواري برخوردار نخواهد بود. در شيوه اول نوجوان به دنبال راه گريز از زير سلطه والدين خواهد بود که در اين صورت مجالي براي برقراري ارتباط وجود نخواهد داشت، چرا که فاصلهها به قدري به علت سخت گيري و محدوديت زياد شده که ديگر مجالي براي پيوند نخواهد بود. در حالت دوم نيز والدين از اقتدار کافي براي نوجوان برخوردار نخواهند بود و در واقع احساس نياز به برقراري ارتباط از طرف نوجوان احساس نخواهد شد. در حالي که چنين نيازي به صورت يک عامل دروني همچنان پا برجاست و خلاهاي حاصل از آن دير يا زود آشکار خواهد شد. 3. عدم اعمال اجبار در پذيرش تفکرات والدين : زماني که والدين سعي ميکنند فرزندان نوجوان خود را با ملاکها و معيارهاي شخصي خود که در اغلب موارد برگرفته از شرائط تربيتي شخص خودشان و خواستهها و تمايلات دوران نوجوانيشان است، موافق کنند، با حالت عناد و سرکشي نوجوان مواجه خواهند شد. همچنين مواردي تفاهم و همدلي بين والدين و نوجوان را مخدوش خواهد ساخت و نوجوان فاصله عميقي را بين خواستههاي خود و والدين احساس خواهد کرد. 4. ناتواني والدين در کنترل هيجانات خود : اعمال شيوههاي تربيتي گاه مستلزم قاطعيت و تحکم است. در صورتي که اين شيوهها در شرائطي مناسب اعمال شوند، نتايج مفيدي را به بار خواهند آورد. اما در صورتي که هدف از اعمال آنها تخليه هيجانات خود والدين باشد، آثار مخربي در روابط نوجوان با والدين خواهند داشت. هدف از اعمال شيوههاي احيانا تنبيهي نبايد تخليه هيجان پرخاشگري والدين باشد. 5. توجه به ارزشها ، استعدادها و تواناييهاي نوجوان : توجه به ويژگيهاي مثبت و مفيد نوجوان و ارزش و بها دادن به آنها بسياري از نيازهاي روحي نوجوان را ارضا ميکند و در احساس تشخص و هويت کامل ميآفريند. افراد و به ويژه نوجوانان بسيار تحت تاثير توجه مثبت اطرافيان و به ويژه والدين خود قرار ميگيرند. 6. خودداري از نظارتهاي بازپرس گونه : به جاي چنين روشهايي که اغلب سبب سلب اعتماد نوجوان نسبت به والدين ميشود، با نظارت از راه دور و به صورت غير مستقيم ميتوان جهت گيري رفتارهاي نوجوان را در نظر داشت و در صورت بروز مشکل او را راهنمايي کرد. در غير اين صورت نظارتهاي شديد و کنترلهاي مستمر نتايج سودمندي نخواهد داشت. 7. خودداري از انتقادهاي ويرانگر و مخرب 8. خودداري از غرور و خودخواهي والدين و تاکيد زياد بر مساله سن 9. ايجاد فرصتهاي مناسب براي درددل نوجوانان 10. آشنائي با روابط دوستانه نوجوان به صورت برقراري ارتباطات خانوادگي
-
خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد. عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و جسمانی آنها ، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده ، شغل و تحصیلات والدین به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده ، محل سکونت خانواده ، حجم و جمعیت خانواده ، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند، شخصیت فرزند ، سلامت روانی و جسمانی او ، آینده شغلی ، تحصیلی ، اقتصادی ، سازگاری اجتماعی و فرهنگی ، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تاثیر قرار میدهند. خانواده و اهمیت آن در دوره کودکی نوزاد در خانواده به دنیا میآید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز میکند. در این کانون اولیه اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز میشود و کودک کم کم در فرآیند رشد و اجتماعی قرار میگیرد. همانطور که روان شناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرحوارهها و شناختهای کودک از خود ، اطرافیان و محیط در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و تا چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد. کودکانی که در این سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند به انواع مشکلات مبتلا میشوند. مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها ، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده شروع میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی میشود. سخت گیری زیاد والدین یا بیتوجهی آنها ، یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده ساختن کلیه نیازهای منطقی و غیر منطقی او ، شخصیت سالمی را به بار نخواهد آورد. سلامت خود خانواده ، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که میتواند محیط خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است. اهمیت خانواده در دوران نوجوانی نیازهای مرحله نوجوانی دوران حساس است. بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبههای جسمانی و روانی در فرد اتفاق میافتد، ویژگی مشترک و مهم دیگر آن دوران ، استقلال طلبی نوجوان در خانواده است. نوجوان میخواهد به طریقی رشد استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد فاصله بین خود و خانواده میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود. در صورتی که خانواده در این دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد و همچنین با ویژگیهای دوران نوجوانی آشنا نباشد، نخواهد توانست عملکرد تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید. و چه بسا که اقدامات نادرست از سوی خانواده ، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را از محیط خانواده دور ساخته و در صورتی که خانواده در گذشته نیز کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش به زمینههای ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای افراطی و سایر زمینهها مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد. سخت گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین سهل گیری و آزاد گذاری آنها فرزند را موجودی سرکش ، طغیانگر و متزلزل بار خواهند آورد. از این گذشته این دوران ، دوران الگو گیری و همانند سازی و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان پریشان حال و آشفته به خانوادههایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا و بیگانهاند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانوادههای سالم بیرون آمدهاند و افراد ناسالم پرورش یافته خانوادههای ناسالم هستند. اهمیت خانواده = سلامت خانواده انحرافات خانواده ، عدم سلامت روانی خانواده ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است. لامارک و لوپله و دیگران ، خانواده را مهمترین کانونی میدانند که جامعه از آن تغذیه میکنند. به این ترتیب فرد در کنار تأثیری که از اجتماع خود میپذیرد با توشهای که از خانواده خود دریافت کرده است محیط پیرامون خود را تحت تأثیر قرار میدهد. چنین تأثیراتی علاوه بر مسائل پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان اقتصادی - اجتماعی و سیاسی یک جامعه نیز نقش دارند. به این ترتیب به نظر میرسد که اصلاح یک جامعه ، پیشرفت و ترقی آن از جنبههای مختلف تأثیر اصلاح خانواده ، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش آنهاست.
-
مسئله پدري و عهده داري سرپرستي فرزندان ، مسئوليتي خطير و موفقيت در آن مستلزم آگاهي ، فداکاري و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پيامبر پدر مسئول است. او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بياورد، مراقب فرزندان باشد و زمينه را براي استقلال و آزادي فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد. از همان دوران جنيني پدر بايد زمينه ساز تربيت فرزند باشد تا روزي که او به دنيا آمد دچار گرفتاري و سردرگمي نباشد. وظيفه و نقش پدر پدر مسئول دادن آگاهيهاي لازم و پرورش فرهنگي فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چيز را ميداند، به همه سؤالات پاسخ ميگويد. از هر واقعهاي ، در هر جا که اتفاق افتد خبر دارد، آينده و گذشته را اوست که بايد خبر دهد، و بالاخره اوست که دريچهاي از اطلاعات را به روي کودک ميگشايد. شايد تصور کودک از پدر اغراق آميز باشد ولي در کل اين نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربي هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضايقه نمايند از موقعيت شايسته و مناسبي محروم ميگردند. پدر در اين رابطه متعهد انجام نقشي است که ديگران از آن عاجزند. پدر از يک ديد ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است. از طريق پدر است که کودک به گفته خواجه نصير طوسي از تدبير و کمالات نفساني ، چون آداب و فرهنگ ، هنر و صناعات و علوم و طريق زندگي که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند، برخوردار ميشود. اين خطاست که تصور شود نقش فرهنگي فقط به عهده مدرسه است، زيرا پايههاي صحيح علم و اطلاع را پدر در خانواده ميگذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سليقه و جهت دادن آنها ياري ميکند. پدر ممکن است بسياري از آنچه را که خود ميداند به فرزند خويش منتقل نمايد و بسياري از مسائل مورد نياز و مشکلات و معماهاي او را حل کند و از اين ديد وضع راهنمايي را براي کودک ايفا کند و راهي براي زندگي او عرضه نمايد. اهميت پدر در جنبه الگويي کودک در مسير رشد از افراد بسياري اثر ميپذيرد و تحت تأثير ديدهها و شنيدههاي بسياري است. همه آنهايي که اطراف او هستند و به نحوي در او اثر دارند مدل و الگوي کودکند. اما پدر از همه آنها مهمتر و مؤثرتر است و اين اهميت و تأثير تا سنين نوجواني همچنان بر جاي خويش است. رفتار پدر در سنين خردسالي فرزند براي او همه چيز است : درس ، اخلاق ، تربيت ، سازندگي يا ويرانگري. طفل همه چيز را از او کسب ميکند: محبت ، شفقت ، وفاداري ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجاياي اخلاقي ، درستکاري ، پشتکار ، سربلندي ، شرافت ، صداقت و ... . اين امر آن چنان از نظر روانشناسان تربيتي گسترش دارد که برخي از آنها رفتار فرزندان را انعکاسي از رفتار پدران دانستهاند و گفتهاند : تو اول کودک خود را به من بنماي تا بگويم تو که هستي. نحوه استدلال پدر ، بکارگيري وسايل و ابزار ، کينه توزي و خود خواهي او و ... همه در کودک مؤثر است. بر اين اساس پدران در برابر رفتار شخصي خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت ميدهند، و موجبات رشد و يا سقوط شخصيت فرزندان را فراهم مي آورند. شرط اثر گذاري پدر شرايط اثرگذاري پدر در کودک اين است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد، همدم و همبازي او باشد، به او محبت کند، از نظر کودک عادل باشد، در برخوردها هيچگونه تبعيضي نداشته باشد تا به نظر کودک کسي آيد که به رفع نيازهاي او اقدام ميکند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد. فرزند در چنين شرايطي است که از پدر الگو ميگيرد و ميکوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد. در غير اين صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگيرد ولي چنين جنبه الگويي هرگز پايدار نيست. طفل جبراً راه و روش پدر را تکرار ميکند. ولي در دل هرگز عشقي نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد انديشيد که چون او باشد و حرکات و رفتارش را بر اساس خواسته او شکل بدهد. طبيعي است هرگونه تلاش و اقدامي که در اين راه به عمل آيد بي ثمر خواهد بود. تربيت از راه الگو پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شيوه و روشي خاص جهت دهند بايد مدل و الگوي راه و روشي باشند که براي فرزند خويش خواستارند. پدراني که بين عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدراني که فرصتي کافي براي ارتباط با فرزندان خود ندارند، هرگز الگوي خوبي براي فرزندان خود نخواهند بود. يک روش تربيتي پدر در طريق سازندگي کودک ، آشنا کردن او به ضوابط و شرايط محيط و زماني هم براي دادن آموزشهاي لازم و کافي در يک امر نياز دارد، فرزندان خود را به سفر ببرد. لذا از شما پدران ميخواهيم برنامه سير و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنيد و خود معلم اين کلاس باشيد. حالا که بناست مثلاً پنج روزي در مسافرت باشيد از قبل براي آن برنامه ريزي کنيد. ببينيد در قطار و در کوپه خود چه چيزهايي را ميتوانيد بگوييد، چه قصههاي قابل ذکري داريد که در آن نکات آموزنده و سازندهاي باشد و چگونه ميتوانيد بسياري از اهداف و مقاصد تربيتي را پياده کنيد. هرچه که در مسير با آن برخورد ميکنيد به فرزندتان معرفي کنيد. از تاريخ آن بگوييد، در مورد فوايد و مضار آن بحث کنيد، از نکاتي که ميتواند مايه عبرت آموزي باشد بحث به ميان آوريد چون اين فرصتها کمتر پيش مي آيند و حتي گاهي ممکن است فرصت پديد آيد، ولي ديگر دير شده باشد. مثل زماني که فرزندان شما به سنين نوجواني ، بلوغ و جواني رسيدهاند. شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود ، مخصوصاً در هفت سال سوم زندگي او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده ميخواهيد کاري کنيد که او اولاً غم و رنج خود را فراموش کند، ثانياً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفيد و سازندهاي با شما برقرار کند. بر اين اساس بايد مراقب باشيد و سعي کنيد روابط شما با او سالم و طبيعي و به دور از آشفتگي ها باشد. در طول همراهي با او ، سعي کنيد از او کمتر ايراد بگيريد، کمتر انتقاد کنيد و خاطر او را کمتر مشوش سازيد. تذکر اشتباهات او به صورت غير مستقيم ، مشفقانه و حتي در خفا باشد. صبر و تحمل شما در همراهي فرزند بسيار کارساز است. خود دار و مسلط باشيد. بکوشيد به گونهاي برخورد کنيد که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگي فرد ، که در آن صورت ترميم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسيار مشکل است. در اين صورت او حال غزالي را دارد که اگر بگريزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد. زيان جدايي ها پدر بايد زمينه ساز انس و الفت از طريق ايجاد رابطه با فرزند باشد. اين رابطه از طرق مختلف در محيط خانه و زندگي فراهم ميشود. مثلاً از طريق تشکيل جلسات مشاوره خانوادگي و شرکت دادن کودک در تصميم گيري ها. وجود چنين نزديکيهايي سبب ميشوند که طفل با پدر احساس صميمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزديک بيابد. عدم توجه وعدم همکاري و هم کلامي نسبت به فرزند سبب ميشود که کودکان به تدريج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند، با آنها راز دل بگويند و به تدريج دست خود را از دست پدر بيرون بکشند. گاهي چنين کودکاني به سوي معلمان و يا افرادي که داراي مقامي برترند روي آورده و از پدر ميگريزند. اين امر ممکن است از جهاتي و يا در مواردي به نفع کودک باشد ولي از خطرات و عوارض آن نبايد غافل شد. وجود شکاف بين پدر و کودک و در عوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهي ممکن است به قيمت رسوايي و آلودگي فرزند تمام شود و دامنه آلودگي را به مرز خانواده بکشاند. وقت گذاري پدر فرزندان شما نياز به وقت گذاري شما دارند تا از وجود شما و از زمينههاي انس و الفت شما بهرهاي گيرند. راه و روش زندگي را از شما فرا گرفته و طريق زندگي خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشيد بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نيم ساعت با فرزندتان همراه باشيد، با او حرف بزنيد، بگوييد و بخنديد، استراحت و تفريح کنيد. در سايه اين وقت گذاري قادر خواهيد شد رفتار فرزندتان را دريابيد، از ريشه و منشاء آن باخبر شويد، اگر رفتاري ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پيدا کنيد. از تمايلات و خواستههاي او آگاه شويد و در اين رابطه تصميم بگيريد. کودک در آينده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس و ارتباط بيشتري داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بيشتر پذيرا خواهد شد که باب رفافت و ملاحظات با او گشاده باشد. شما در سايه اين وقت گذاري موفق خواهيد شد. رابطه او را با خود ، با اعضاي خانواده و از آن مهم تر با خدا محکمتر سازيد.
-
روانشناسی خانواده چیست خانواده (Family) نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا میآیند و در خانواده نیز میمیرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطهای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها ، سازمانها و جامعه نقش مهمی در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا مینماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است، موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانوادهاش خواهد بود.. تعریف خانواده خانواده یک واحد زیستی (بیولوژیکی) است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشویی است که براساس آن افراد دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوند هستند. اهمیت روان شناختی خانواده مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان ، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است. فضای خانواده آکنده از مهر و محبت ، فداکاری و گذشت ، صمیمیت و گرمی و در عین حال گاهی توام با حسادت و رشک ، دشمنی و کینه توزی ، نفرت و خشم است. کودکان در جریان اجتماعی شدن اینگونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه میکنند. اعضای خانواده آنقدر به هم وابستهاند که هر نوع مشکل یا مسئله یک عضو خانواده بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر میگذارد. از طرف دیگر خانواده به دلیل همین نفوذ و تاثیر بر افراد ، گاهی به عنوان روشی برای درمان اختلالات بکار میرود. روان شناسان بالینی و مشاوره گاهی ترجیح میدهند در درمان یک فرد ، همه اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند. مطالعات مربوط به خانواده مطالعات مربوط به خانواده حوزههای مختلفی را در بر میگیرد. از جمله این حوزهها میتوان ازدواج ، تشکیل خانواده ، تعاملهای زناشویی ، روابط والدین و فرزندان (کودکان) ، اختلافات خانوادگی ، طلاق و جدایی و … را میتوان نام برد. هر یک از این حوزهها ابعاد وسیعی را شامل میشود. مشکلات مربوط به مطالعات خانواده چند وجهی بودن موضوع خانواده یک نهاد چند وجهی (چندبعدی) است که روابط درون آن از پیچیدگیهای ویژهای برخوردار است که در مطالعات خانواده باید مدنظر قرار گیرد. این بدان معنی است که افراد خانواده تاثیر متقابلی بر رفتار (Behavior) همدیگر دارند و جدا کردن یا عدم توجه به این تاثیرات باعث کاهش اعتبار (Validity) یا بیاعتباری نتایج مطالعات میشود. تفاوتهای زمانی خانواده یک نهاد ایستا نیست، بلکه پویا است. تعریف و نگرشی که به خانواده درحال حاضر وجود دارد با نگرشهای نیم قرن پیش تفاوت زیادی دارد و مطمئنا در طول سالهای آینده نیز دچار تحول خواهد شد. بنابراین تعمیم نتایج مطالعات دیروز به خانوادههای امروزی و تعمیم نتایج امروز به فردا کاری اشتباه است و به برداشتی نادرست از وضعیت خانواده و در نتیجه برنامهریزی غلط منجر میشود. این مطالعات باید همراه با تحول خانوادهها در طول زمان ، متحول شوند تا نتایجی کار آمد و قابل استناد ارائه دهند. تفاوتهای فرهنگی تعریف و نگرشی که به خانواده در یک جامعه وجود دارد با جوامع دیگر تفاوتهای زیاد و در بعضی مواقع بنیادی دارد. نوع ازدواج ، روابط زناشویی ، شیوه فرزندپروری و … در فرهنگ شرقی بویژه در فرهنگ ایرانی اسلامی با فرهنگهای غربی تفاوت بنییادی دارد. همچنانکه در درون یک جامعه نیز خرده فرهنگهای مختلفی وجود دارند که شیوهها و سنتهای مخصوص خود را دارا میباشند و با توجه به این واقعیت بحث از خانواده بدون توجه به عوامل فرهنگی از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود. ارتباط باسایر مباحث در حوزه روان شناسی ، روان شناسی خانواده از نتایج روان شناسی رشد در درجه اول از روان شناسی یادگیری و روان شناسی تربیتی در درجه دوم استفادههای زیادی میبرد. همچنین روان شناسی خانواده ارتباط جدانشدنی با برخی از علوم انسانی مانند جامعه شناسی ، علوم اجتماعی و مردم شناسی دارد. کاربردها روان شناسی خانواده با استفاده از تحقیقات سایر حوزههای روان شناسی و همچنین تحقیقات مربوط به خانواده به بررسی موانع و مشکلات مربوط به خانواده از قبیل مشکلات ازدواج و دوران نامزدی ، اختلافات زناشویی و علل آن ، شیوه تعامل و روابط زناشویی و همچنین شیوه تعامل با فرزندان و … میپردازد تا برای بهبود روابط خانوادگی و پیشبرد بهداشت روانی خانواده راهکارهای عملی ارائه دهد.
-
نقش پدر در اقتدار خانواده بیش از نیمی از مردان بزهکار با پدران خود ارتباط مناسبی نداشته اند، براین اساس بی توجهی پدران در تربیت فرزندان، از عوامل مهم بزهکاری کودکان در آینده است. کارشناسان نقش پدر را در تربیت کودکان در سن ۳ تا ۶سالگی، بویژه در پسران بسیار مهم می دانند. آنان معتقدند که همانندسازی کودک از پدر خود بیشتر از مادر است. تحقیقات نشان می دهد دخترانی که ارتباط مناسب با پدرانشان دارند، در همسر گزینی تمایل بیشتری به همسرانی با خصوصیات پدر خود دارند. همچنین پسران از پدران خود مرد بودن، شوهر بودن و پدر بودن را می آموزند. اگر پدر به فرزند، خانواده و همسر خود بی توجه باشد، در اینصورت همانندسازی صحیحی از سوی پسر با پدر انجام نمی شود و پسران از نظر شخصیتی دچار مشکلات بسیاری می شوند. شاید بتوان گفت، مسئولیت پدری، مسئولیت بسیار سنگینی است که با آگاهی، خلاقیت، فداکاری و اخلاق همراه است. باید در نظر داشت که تصور کودک از پدر، فردی مقتدر و شجاع است به گونه ای که شغل، موقعیت پدر، پایگاه اقتصادی، نظریات و تحصیلات پدر در زندگی فرزندان نقش بسزایی ایفا می کند. اگر پدری دچار مشکلات اخلاقی شود، بر شخصیت کودک تاثیر می گذارد و کودک با سرافکندگی به زندگی ادامه می دهد. ● پدر، اقتدار خانواده کارشناسان معتقدند پدرانی که بین عمل و گفتارشان تفاوت است. پدرانی که فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند، الگوی مناسبی برای همانندسازی فرزندان نیستند. با این همه فرزندان در مسیر رشد از افراد بسیاری تاثیر می گیرند که در این میان نقش پدر بسیار پررنگ تر و با اهمیت تر است. نحوه استدلال پدر و به کارگیری وسائل برای ارتباط با کودکان تاثیر مستقیمی روی رفتار کودک دارد. پدر با رفتار و حرکات خود به کودک جهت می دهد و موجب رشد و یا سقوط شخصیت فرزند خود می شود. یک کارشناس مسائل اجتماعی درباره نقش پدر در تربیت فرزندان، می گوید: «پدر و مادر در خانواده دارای جایگاه ویژه ای هستند. بار عاطفی خانواده بر عهده مادر و رهبری و مدیریت خانه بر عهده پدر است.» وی با اشاره به اینکه فرزندان پدر را نماد اقتدار و تکیه گاه خانواده می بینند، می گوید: «تحقیقات روی خانواده هایی، که دارای پدر معتاد هستند، نشان می دهد کودکان این خانواده ها همواره احساس تحقیر می کنند. چراکه اقتدار پدر را از بین رفته می بینند و همیشه پدر را از دوستان و اطرافیان خود پنهان می کنند.» این کارشناس با اشاره به اینکه بسیاری از مشکلات خانوادگی و ارتباطات اجتماعی خانواده به نقش پدر برمی گردد، می ا فزاید: «مطالعات نشان می دهد فرزندان در خانواده نسبت به شغل، رفتار و ارتباطات اجتماعی پدر بسیار حساس هستند، این در حالیست که این حساسیت نسبت به مادران تحصیل کرده و دارای پایگاه اجتماعی بالا، بسیار کمتر است.» به گفته او دلیل اهمیت پایگاه اجتماعی پدر برای فرزندان، نقش رهبری پدر در خانه و خانواده است. این کارشناس مسائل اجتماعی تاکید می کند: «مدت حضور پدر در خانواده و رفتار مسالمت آمیز او در خانه سبب می شود که کودکان در فراگیری دروس مدرسه بسیار جدی تر عمل کنند.» او با اشاره به این که یکی از موضوعات مطرح شده درباره تربیت فرزندان از سوی پدر تفاوت نسلی است، می گوید: «یک پدر در جایگاه پدر بودن برای تربیت فرزندش باید روانشناسی مربوط نوجوانی و جوانی را به خوبی بداند و خود را به الگوهای جوانان نزدیک کند.» وی به پدران توصیه می کند: پدران باید باتوجه به وضعیت اجتماعی امروز، بحث اینترنت و آموزش های غیرمستقیمی که از سوی رسانه ها به کودک داده می شود، سعی کنند دیدگاه های خشک را برای تربیت فرزندان خود به کار نبرند. پدران باید شناخت مناسبی از ویژگی های دوران جوانی و نوجوانی فرزندان خود داشته باشند و خود را به وضعیت رفتاری آنان نزدیک کنند. خانواده ها مسافرت خانوادگی را هرچند وقت یک بار در برنامه زندگی خود داشته باشند; مسافرت به خانواده ها فرصت گفتگو و تعامل بیشتر را می دهد و بویژه برای پدران زمینه ای را ایجاد می کند که فارغ از مشغله کاری خود در محیطی صمیمی با فرزندان خود تعامل داشته باشند. ● مشغله کاری پدر عامل تنزل شخصیت کودک بسیاری از کارشناسان معتقدند هنگامی که حضور پدر در خانواده به دلیل مشغله کاری یا هر وضعیت دیگر کمتر باشد، ویژگی شخصیتی و اخلاقی کودک نیز دچار تنزل می شود. پدر به عنوان واسطه بین دنیای بیرون و خانواده، نقش اصلی در شکل گیری ارزش های اخلاقی و وجدانیات کودک دارد. تحقیقات در زندگی بزهکاران نشان می دهد که در دوره حساس بین ۳تا۶ سالگی نقش پدر در زندگی این افراد یا نبوده و یا کم رنگ بوده است. از طرفی نقش مادر در یک سال و نیم ابتدای زندگی کودک مهم است و محبت مادر برای یک سال و نیم ابتدای زندگی کودک بسیار ضروری است و احساس اعتمادبه نفس کودک نیز به دلیل همین محبت مادر شکل می گیرد. کودکان بویژه پسران در سنین ۳تا۶ سالگی، نیاز بیشتری به پدر دارند و پدران نیز باید برنامه ریزی لازم را برای حضور بیشتر در منزل داشته باشند. یک کارشناس به نقش تربیتی پدر و مادر اشاره می کند و می گوید: «گاهی مادر بیش ازحد به کودک محبت می کند که منجر به تربیت فرزندان زیاده خواه و بی مسئولیت می شود. بعضی وقت ها هم مادر از همان ابتدا به کودک بی توجهی می کند. این امر هم سبب می شود تا کودکان عزت نفس کافی نداشته باشند. وی درباره نقش تربیتی پدران می گوید: «اگر پدر خود را ملزم به رعایت اصول اخلاقی بداند، کودک همانندسازی بسیارخوبی از پدر می کند، اما گاهی وقت ها پدر رفتارهای مناسبی از خود نشان نمی دهد، در نتیجه کودکان هم بدون توجه به اصول اخلاقی پرورش پیدا می کنند.» وی معتقداست: «بی توجهی به کودکان و مشغله زیاد پدر و مادر سبب می شود کودکان بدون توجه به ارزش های اجتماعی و اخلاقی و غیرمتعهد بزرگ شوند.» هماهنگی والدین با فرزند از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند هرچقدر پدران در تربیت فرزندان خود هماهنگ و همگام باشند، فرزندان از تعادل روحی و شخصیتی بیشتر برخوردار می شوند. یک روانشناس در این باره می گوید: «والدین باید نسبت به شرایط روحی و روانی فرزندان خود توجه داشته باشند.» پدر نباید از قدرت خود برای کنترل فرزند استفاده کند. وی تاکید می کند: «شخصیت پدر، تحصیلات، دیدگاه وی، شغل، نگرش و سطح درآمد پدر متغیرهایی است که کودک در آینده از آنها تاثیر می پذیرد. براساس تحقیقات پدران بیکار نسبت به پدران شاغل بیشتر رفتارهای خشن از خود نشان داده اند که تاثیر این موضوع در رفتار کودکان در جوانی و نوجوانی مشخص شده است. اگر پدران نسبت به روحیه فرزندان خودآگاه باشند، توانمندی کودک خود را بشناسند، کودک شرایط رشد مناسبی را طی خواهد کرد و رفتارهای پرخطر او در سال های آینده نیز کاهش پیدا می کند.» این کارشناس با تاکید بر اینکه پدران باید درخانواده قدرت داشته باشند اما قدرت طلب نباشند، اظهار می کند: «پدر با توجه به قدرت و اقتدار خود در خانواده، برای هدایت اعضا تلاش می کند تا آرامش و آسایش در خانه و خانواده فراهم شود.»
-
لوازم خانگی و اقتصاد خانواده اقتصاد خانواده بدون شك بر امنیت روانی اعضای خانواده و در نتیجه یكایك افراد جامعه تاثیر خواهد داشت. در واقع اقتصاددانان تامین زیر ساختهای اقتصادی یك جامعه را بدون در نظر گرفتن عوامل اساسی در شكل گیری اقتصاد خانواده ناممكن می دانند. اما چگونه می توان اقتصاد خانواده را یاری داد و راهكارهای اصلی در این خصوص چیست؟ بعنوان مثال اگر یك خانواده چهار نفره با درآمد ماهیانه یكصد هزار تومان و با در نظر گرفتن شرایط تورم فعلی، تصمیم به تهیه یك یخچال یك میلیون و پانصد هزار تومانی داشته باشد قادر به تامین این هزینه نخواهد بود. ما در اینجا تنها به تاثیر لوازم خانگی در ساختار اقتصادی یك خانواده اشاره خواهیم كرد، اما سایر عوامل موثر همچون میزان درآمد خانواده، تعداد افراد خانواده، سایر هزینه های زندگی و .... كه در رفاه خانواده موثر هستند نیز باید مورد توجه قرار گیرند. قیمت لوازم خانگی همانگونه كه در مثال بالا اشاره شد هر خانواده ای بایستی با توجه به میزان درآمد خود نسبت به خرید لوازم خانگی اقدام كند و اگر رابطه بین میزان درآمد و هزینه كالای خریداری شده متناسب نباشد، شرایط شكننده ای فرا روی اقتصاد چنین خانواده ای خواهد بود. یكی از راههای كاهش هزینه های خرید لوازم خانگی ، تعمیر و سرویس به موقع آنها است. به این ترتیب هزینه خریداری مجدد كالا را می توان پس انداز نمود. بیشتر اوقات، برخورداری از وسیله ای با كیفیت مناسب، با میزان هزینه پرداختی بابت آن، نسبت مستقیم دارد و در این حالت، این افزایش هزینه به صندوق سرمایه خانواده باز خواهد گشت، بعنوان مثال یك تلویزیون 150 هزار تومانی كه اطمینانی به كاركرد آن نیست، نسبت به تلویزیون200 هزار تومانی اما قابل اطمینان، ارازنتر محسوب نمی شود، زیرا ممكن است تمام این 150 هزار تومان هزینه ای بابت هیچ باشد. ابعاد یك وسیله غالبا در قیمت آن موثر است. بنابراین لازم است كه ابعاد و اندازه كالای خود را بر اساس نیاز خویش و نه بر اساس حداكثر ابعاد انتخاب كنیم. خانواده ای كه می تواند نیاز خود را با یك یخچال 9 فوت تامین كند، لازم نیست از یخچال 13 فوت استفاده كند زیرا این كار علاوه بر هزینه بیشتر، یك انتخاب ایده آل هم نمی باشد. حذف وسایل غیر ضروری از دیگر اقدامات مفید در جهت كاهش هزینه ها حذف وسایل غیر ضروری است؛ چرا كه وجود وسایلی كه استفاده چندانی از آنها نمی شود، باعث افزایش هزینه های نگهداری در سبد هزینه های یك خانواده است. علاوه بر آن، اینگونه وسایل مصرف برق را نیز افزایش می دهد. حتماً شما هم در بین نزدیكان خود كسانی را سراغ دارید كه با وجود داشتن یك یخچال و یك فریزر، یخچال و فریزر دیگری نیز به آشپزخانه خود اضافه می كنند. برای بیشتر آنها این سوال مطرح نمی شود كه چرا باید وسیله ای كه كارایی ندارد مكان زندگی آنها را تنگ و هزینه های غیر ضروری را به زندگی آنها تحمیل كند. ذكر نكته ای دیگر دراین بخش مفید است و آن استفاده حداقل، از وسایل پر مصرف برقی است. وسایلی همچون اتو و هیتر برقی، وسایلی پر مصرف محسوب می شوند كه استفاده زیاد از آنها، علاوه بر صدمه به اقتصاد خانواده، سرانه مصرف برق در كشور را نیز افزایش می دهد. پیشنهاد می شود استفاده از اینگونه وسایل حتی الامكان در ساعت های 17 تا 20 (ساعتهای پیك مصرف) نباشد. اقتصاد كشور و تولید داخلی همانگونه كه گفته شد اقتصاد كشور و اقتصاد خانواده از یكدیگر تاثیر می پذیرند. بنابراین تمامی پارامترهایی كه بر اقتصاد كشور تاثیر داشته باشد، حائز اهمیت می باشند. از مهترین این مسایل، تولید داخلی و حمایت از آن می باشد. برای بسیاری از خانواده ها با توجه در آمد پایین، امكان استفاده از لوازم خانگی غیر ایرانی خود بخود منتفی است. اما آنچه كه مهم است و مصرف كننده ایرانی را ترغیب به استفاده از كالای داخلی می كند، افزایش كیفی محصول داخلی است. تولید كننده داخلی بدون آنكه محصولات خود را به استانداردهای جهانی آن محصول نزدیك كند و بدون آنكه آسایش و ایمنی مصرف كننده را در نظر گیرد نمی تواند انتظار فروش مناسب محصولات خود را داشته باشد.
-
قالب وبلاگ حرفه اي خانواده من قالب بسيار زيبا و حرفه اي خانواده من با منوي کشويي :: نام قالب : خانواده من :: دامنه موضوعي : فرهنگي ، اجتماعي ، عمومي ، شخصي ، دخترانه :: وضوح نمايش استاندارد : 768 * 1024 به بالا :: مرورگرهاي سازگار : Internet Explorer | FireFox | Opera :: حجم کلي قالب : بالا :: مترجم قالب : پارس تولز آموزش نصب قالب : ?-ابتدا وارد مديريت وبلاگ خود شويد. ?-تمام کد هاي قسمت ويرايش قالب خود را پاک کنيد. ?-کد سرويس وبلاگ نويسي خود را Copy کرده و در قسمت ويرايش قالب سرويس خود ، Paste کنيد و سپس دکمه ي ثبت تغييرات را بزنيد. ?-اگر مي خواهيد زيبايي قالب وبلاگتان حفظ شود ، در نوشته هاي خود از عکس هاي با سايز بزرگ استفاده نکنيد. روش تغيير لوگو : کافيست لوگوي خود را در يک مکان امن آپلود کرده سپس آدرس آنرا ذخيره و با خط زير در قالب تعويض نماييد : http://tem.parstools.com/family/images/logo.jpg
-
[align=justify] ۴۰ نکته برای جلب توجه همسر و کاهش تنش در خانواده ۱) با مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسرداری، چگونگی ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسههای آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید . ۲) با همدلی، همفکری، همکاری و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضای خانواده روابط سالم پدید آورید . ۳) هر یک از زوجین دیگری را نزدیکترین و محرمترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامی و پشتیبان خود تلقی کند . ۴) با یادگیری مهارتهای ارتباطی نظیر فعالانه به حرفهای یکدیگر گوش کردن، احترام به نظرها و عقاید یکدیگر و تشریک مساعی و مشورت کردن روابط خود را بهبود بخشید . ۵) بکوشید، با ایجاد کانونی گرم و صمیمی، تمام اعضای خانواده به ویژه زن و شوهر مسؤولیت رسیدن به تفاهم را پذیرا شوند . تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد ۶) هنگام اختلاف نظر یا سوء تفاهم، به جای سرزنش کردن یکدیگر یا تفسیر نادرست، به شناسایی مساله و یافتن راه حل آن بپردازید و در صورت لزوم کمک و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب کنید . ۷) برای رسیدن به ا منیت روانی و عاطفی در روابط زناشویی داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهید . ۸) در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندی مخرب و پیشرونده تبدیل نشود . ۹) به هر طریق ممکن رفتارهای مطلوب همسرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید; به گونهای که همسرتان بفهمد برایش ارزش قائل هستید . ۱۰) تشویق و تایید و بیان نکات مثبتبه طور آشکار یا در جمع باشد و تذکر نکات منفی و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد . ۱۱) برای خصوصیات و نیازمندیهای یکدیگر ارزش قائل شوید و در روابط کلامی، عاطفی، اقدامها و تصمیمگیریها به افکار و خواسته های همسرتان توجه کنید . ۱۲) اگر رفتار خاصی برای شما مبهم است، ساده ترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمت آمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن کنید . ۱۳) تندخویی همسرتان را با سکوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازید . ۱۴) بکوشید در سراسر زندگی، به خصوص در روابط بین خود و همسرتان، به جای هر گونه پیش داوری یا مشاهده اشکالات و ضعف ها نقاط مثبت و قوت را ببینید; به عبارت دیگر، به جای توجه به نیمه خالی لیوان به نیمه پر آن توجه کنید . ۱۵) سعی کنید در برنامه ریزی برای فعالیت های اجتماعی، اوقات فراغت، دید و بازدیدهای خانوادگی و نظایر آن به مشورت کردن با یکدیگر بپردازید و از یک جانبه نگری بپرهیزید . ۱۶) در هر فرصتی که پیش میآید، با همسر و اعضای خانواده تان ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کنید . شایان ذکر است زنها از صحبت کردن با همسرشان بیشتر لذت میبرند . بنابراین، مردان باید فعالانه به سخنان همسرانشان گوش کنند و واکنش مناسب نشان دهند . ۱۷) اگر هر یک از زوجین در شرایط خاصی نمیتواند به سخنان همسرش گوش کند، باید صادقانه و صمیمانه این موضوع را به وی انتقال دهد، و تقاضا کند صحبت کردن درباره آن موضوع را به فرصتی دیگر واگذارد . ۱۸) هر از چند گاهی زوجین در فضایی محرمانه، محبت آمیز و صمیمانه به ارزیابی رفتار و روابط یکدیگر بپردازند و از یکدیگر بپرسند، چه باید کرد تا روابط مان بهتر و با نشاط تر شود؟ ۱۹) همیشه، در رویارویی با مسائل و مشکلات خانوادگی، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیت خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روی آورید . ۲۰) در روز یا در هفته زمان مشخصی را برای گفت و گو درباره مسائل و مشکلات و به اصطلاح درد دل کردن با همسرتان اختصاص دهید . ۲۱) از داشتن نگرش های آرمان گرایانه و شاعرانه در مساله ازدواج و روابط زناشویی و نیز انتظارات غیر واقع بینانه اجتناب کنید . ۲۲) ارتباط زوجین باید از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست و غیر واقع بینانه دور باشد . اگر موضوع و مساله ای ذهن یکی از زوجین را به خود مشغول کرده است، باید آن را به صراحت و صادقانه مطرح کند و درستی و نادرستی اش را با همسرش مورد بررسی قرار دهد . ۲۳) هر یک از زوجین باید زمینه های بروز سوء تفاهم ها و سوء ظنه ا را از بین ببرد و از رفتارهایی که موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن میشود، خودداری کند . ۲۴) هر یک از زوجین باید بکوشد با روانشناسی همسرش آشنا شود تا بداند زن یا مرد به چه اموری بها میدهد و نظام ارزشیاش چگونه است; برای مثال معمولا زن به وابسته بودن، کسب امنیت عاطفی و مورد حمایت واقع شدن اهمیت میدهد و مردان میخواهند مستقل و خود مختار باشند و آزادی عمل را دارای ارزش میدانند . ۲۵) زن و شوهر از مسخره کردن یکدیگر و گفتن سخنان طعنه آمیز و دو پهلو جدا پرهیز کنند . ۲۶) از رفتارهایی نظیر متلک، تحقیر، سرزنش و به رخ کشیدن یکدیگر که موجب افزایش مقاومت های روانی در طرف مقابل است، جدا باید پرهیز شود . ۲۷) در سراسر زندگی، از جمله در زندگی خانوادگی، بکوشید به نقاط مثبت، موهبت و نعمت هایی که در اختیار دارید بیندیشید نه به اموری که در اختیار ندارید . ۲۸) از خطاهای یکدیگر سریعا بگذرید و خطاهای همدیگر را تحمل کنید . ۲۹) بایادآوری برخی ایام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیه هایی هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام کنید . ۳۰) خود را در برابر همسرتان آراسته و پاکیزه و جالب توجه نگه دارید از پریشانی و وضع نامرتب بپرهیزید . ۳۱) در انتخاب دوست و برقراری روابط دوستانه و معاشرت های خانوادگی با زوجهای دیگر دقت کنید و این امور را با توافق یکدیگر انجام دهید . ۳۲) از هر گونه رفتاری که به مرد سالاری یا زن سالاری میانجامد، پرهیز کنید . ۳۳) خطای یکدیگر را در حضور دیگران، فرزاندن، آشنایان، والدین یکدیگر و . . . بازگو نکنید . ۳۴) هرگز همسرتان را با زن یا مرد دیگر مقایسه نکنید . ۳۵) از رفتارهای مطلوب همسرتان تشکر کرده، او را تشویق کنید و انگیزه تکرار آن رفتار را بیشتر سازید . ۳۶) از تصمیم های نادرست و غیر منطقی و کلی گوییهای منفی و شکل گیری افکار منفی درباره همسرتان شدیدا پرهیز کنید . ۳۷) حتی المقدور به قول هایی که به همسرتان دادهاید عمل کنید تا به سلب اعتماد و احساس فریب خوردگی نینجامد . ۳۸) از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهای ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، کله شق، یک دنده، لجباز و خودخواه به یکدیگر پرهیز کنید . ۳۹) در مواردی که غمگینی و افسردگی و یا عصبانیت زن یا شوهر شدت مییابد و احتمال اختلال در کار سیستم عصبی یا غدد درونریز به ویژه غده تیروئید وجود دارد، در نخستین فرصت به پزشک متخصص مراجعه کنید تا از عادی بودن ترشح غدد از جمله غده تیروئید مطمئن شوید . ۴۰) برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق خوب بیندیشید، وقت بگذارید، احساس مسؤولیت کنید، موانع ارتباط سالم را از میان بردارید و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم توجه کنید.[/align]