لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دماغ'.
2 نتیجه پیدا شد
-
چرا خون دماغ می شویم؟ شایعترین محل خونریزی دماغ در كودكان و جوانان قسمت قدامی تیغه بینی است. خوشبختانه خونریزی این ناحیه را میتوان به آسانی كنترل كرد. مشكلترین و پیچیدهترین محل خونریزی در قسمت پشتی جدار خارجی و تیغه وسط بینی در اشخاص مسن است. این نوع خونریزی، براحتی كنترل نمیشود و گاهی نیاز به اقدامات تخصصی در بیمارستان دارد. مقدار زیادی مایع لزج در بینی ترشح میشود. این ماده، هوایی را كه تنفس میكنیم، مرطوب میشود. با بالا رفتن سن و پیر شدن، رطوبت بینی به خشكی میگراید. غشای ظریف داخل بینی خشك و شكننده شده و موجب میشود كه سیاهرگها و سرخرگها ترك بردارد و با كمترین فشار دچار خونریزی شود. گاهی بالا كشیدن ساده بینی یا عطسهای ملایم، میتواند به خون دماغ منجر شود. علل خونریزی متنوع است. علل ممكن است موضعی باشد و در اثر آسیب وارده به بینی ایجاد شود، مانند دستكاری بینی با انگشت، انحراف تیغه بینی، استفاده از اسپریهای مخصوص بینی، استفاده طولانیمدت از اكسیژن و گاهی سرطان بینی. گاهی علت موضعی نبوده و اختلالی در سطح عمومی بدن وجود دارد كه خود را با خونریزی از بینی نشان میدهد. بیماران فشارخونی با افزایش فشارخون ممكن است دچار خونریزی از بینی شوند. بیماریهای دیگری كه ممكن است با خونریزی از بینی همراه باشد، شامل اختلالات انعقادی (هموفیلی)، نارسایی مزمن كلیه یا سرطان خون است. اگر شیء خارجی در بینی فرو برود ترشحات بدبو همراه با خون خارج میشود. این شكل از خونریزی از بینی را باید در بیمارستان و تحت تدابیر خاص معالجه كرد. باید جسم خارجی را خارج كرده و گاهی كار به جراحی و برداشتن بافت مرده و آسیبدیده میكشد. مصرف داروهای ضدانعقاد كه موجب رقت خون میشود، باعث اشكال در توقف خونریزی خواهد شد. همچنین ممكن است موجب خونریزی مكرر از بینی شود. از جمله این داروها میتوان به آسپیرین، وارفارین، انواع داروهای مسكن همچون بروفن، پیروكسیكام، دیكلوفناك و ایندومتاسین اشاره كرد. افرادی كه وارفارین مصرف میكنند به محض مشاهده خونریزی از هر ناحیهای از بدن باید به پزشك مراجعه كنند. خونریزی در این افراد نشانی از مسمومیت با وارفارین است. خونریزی مكرر از یك سوراخ بینی، بخصوص زمانی كه با انسداد همان سوراخ بینی همراه باشد باید بررسی كامل شود. چون ممكن است ضایعات بدخیم درون بینی باعث خونریزی شود. اولین اقدام در برخورد با فردی كه دچار خونریزی است اطلاع به اورژانس (115) برای انتقال بیمار است. دقت كنید كه خونریزی از بینی ممكن است شدید بوده یا شدید شود و بیمار را تا مرز شوك پیش ببرد. برای بند آوردن یا كنترل نسبی خونریزی روشی كه براحتی قابل انجام است فشردن قدام بینی با انگشت شست و انگشت میانی است. پس از كنترل خونریزی در اورژانس، باید برای پیگیری به متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه كرد. بیمارانی كه خوندماغ شدهاند و تحت درمان با وارفارین هستند یا داروهای مسكن استفاده میكنند، در مورد قطع یا ادامه مصرف باید با پزشك خود مشورت كنند. گردآوری : گروه سلامت سیمرغ
-
خلاصه قصه دماغ دکمه ای دختر بچه با خوشحالی و تعجب در رو باز کرد و رفت پیش مادربزرگش و گفت : «یه جایی رفتیم که اسمش نانیبا بود . روزی که داشتیم از اون جا بر می گشتیم همه با انگشتاشون ...» مادربزرگ در حالی که جمله نوه اش را کامل می کرد گفت : «دماغشون رو فشار می دادن تا صاف بشه ، مثل دکمه .» مادربزرگ شروع کرد به تعریف یک قصه *** پسری در سرزمین تانیبا زندگی می کرد که هر چه بزرگ و بزرگ تر می شد تمام اعضای بدنش رشد می کرد به جز دماغش . دماغش ، که گرد و صورتی و کوچک مانده بود ، مثل یک دکمه بود ؛ به خاطر همین همیشه تنها بود و دوستی نداشت و غضه می خورد . یک روز اتفاق وحشتانکی افتاد و جادوگر خبیث تانیبا شاه و ملکه سرزمین رو طلسم کرد و بالای یک برج شیشه ای زندانی کرد . جادوگر خبیث فرمانروای تانیبا شد و همه چیز تاریک و سرد و سیاه شد . همه گل ها پژمردند و همه از ترس در گوشی صحبت می کردند و ... . دماغ دکمه ای هم توی قصر مجبور بود برای جادوگر خبیث کار کنه . یه شب دماغ دکمه ای صداهای وحشتناکی شنید . تولد جادوگر خبیث بود و داشت برای خودش با صدای بد و بلندش شعر می خوند . دماغ دکمه ای با ترس و لرز و صدای آروم بعد از تبریک تولد جادوگر خبیث گفت : « شما باید خیلی باهوش باشید ، چون هیچ کس نمی تونه راهی برای شکست شما و نجات پادشاه و ملکه پیدا کنه . » جادوگر هم گفت : «البته که نمی تونن . مگر اینکه چیزی به من نشون بدن که قبلا کسی ندیده باشه که نمی تونند . چون به محض این که اون رو پیدا می کردن ، می دیدنش .» دماغ دکمه ای تمام شب رو فکر کرد و صبح روز بعد با یک سیب رفت پیش جادوگر خبیث و گفت : « سرورم ، مایلم این سیب را به شما تقدیم کنم .» جادوگر خبیث تعجب کرد و با عصبانیت سیب رو گرفت . با خودش گفت حتما جواهری در سیب پنهان شده و چاقو رو برداشت و سیب رو از وسط نصف کرد و با دقت به دو نیمه آن نگاه کرد . جادوگر گفت : « چی ؟ کوچولوی بدجنس ، این جا که چیزی نیست . » جادوگر خبیث به درون سیب نگاه کرده بود ؛ چیزی که هیچ کس قبلا از آن ندیده بود . طلسم جادوگر باطل شد و از بین رفت . پادشاه و ملکه هم آزاد شدند . *** بعد از اون پادشاه و ملکه دماغ دکمه ای رو به قصر بردند و دستور دادند که همه ، روز تولد دماغ دکمه ای ، دماغ هایشان را فشار دهند تا صاف شود . صاف مثل یک دکمه . این داستان به صورت کامل در شماره 1 چاپ شده است منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 1 (گروه سنی 8 تا 12 سال) صفحات 14 الی 18