رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دوست'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

23 نتیجه پیدا شد

  1. خوانندگی را از پزشکی بیشتر دوست دارم محمد اصفهانی در موسیقی پاپ فعالیت می کند ولی خواننده و آهنگساز موردعلاقه اش «محمدرضا شجریان» و «پرویز مشکاتیان» هستند. اصفهانی قبل از خوانندگی، تحصیل در رشته پزشکی را شروع کرده بود... در رشته دکترای پزشکی (طب عمومی) فارغ التحصیل شد و تصمیم به طبابت گرفت اما به گفته خودش از آنجا که خوانندگی را هم شروع کرده بود، مردم بیشتر برای دیدن محمد اصفهانی خواننده به او مراجعه می کردند تا محمد اصفهانی پزشک. صدای او را در این سال ها روی تیتراژ برخی مجموعه های تلویزیونی شنیده ایم؛ «آوای فاخته»، «ولایت عشق»، «معصومیت از دست رفته» و... آلبوم های «حسرت»، «فاصله»، «تنها ماندم»، «ماه غریبستان»، «نون و دلقک»، «هفت سین» و «برکت» نیز از محبوب ترین آثار او بوده اند. به تازگی و بعد از پنج سال، آلبوم جدیدی از وی با نام «بی واژه» منتشر شده که مورد استقبال قرار گرفته و اصفهانی از اقبال مردم خوشنود است. او در این اثر از روش ها و نوازندگان جدیدی استفاده کرده که لحن ترانه هایش را از کارهای پیشین متمایز می کند. با او درباره کارهای خودش و موسیقی امروز گفتگو کردیم. ▪ اول خوانندگی را شروع کردید یا پزشکی را؟ پزشکی، در سال ۶۶. ▪ ولی قبلش کار صدا می کردید. من از پنج سالگی می خواندم. در دبستان و دبیرستان هم قرائت قرآن می کردم. یک سری برنامه تلاوت نیز برای صدا و سیمای آن زمان خواندم که قرار بود از شبکه ای عربی زبان در تلویزیون پخش شود. بعدها مشغول تحصیل شدم و به دانشکده پزشکی رفتم و با توجه به قابلیت هایی که در حنجره ام احساس می کردم، نگرشم نسبت به مقوله خوانندگی تغییر کرد. کم کم باوجود علاقه ای که به موسیقی پاپ داشتم، شروع به تمرین آواز و ردیف ها کردم. به تدریج این سبک در صدایم شکل گرفت تا اینکه آقای فریدون شهبازیان امکانی فراهم کردند تا به همراهی یکی از ارکستراسیون هایشان آهنگی را که خودم ساخته بودم، اجرا کنم. این قضیه شروع ماجرا و یک دلمشغولی ذوقی بود ولی به تدریج شد کار اصلی ام. ▪ بیشتر به پزشکی علاقه دارید یا خوانندگی؟ خوانندگی، با وجود اینکه خیلی سخت است. ▪ اولین اجرای زنده تان یادتان است؟ اصفهان بود، اگر اشتباه نکنم برای انجمن هموفیلی. ▪ موقع اجرا استرس نداشتید؟ خیر. چون قبلا تجربه قرائت قرآن را در حضور جمعیت چندهزار نفری داشتم و با صحنه بیگانه نبودم. ▪ اولین کار پزشکی تان چطور؟ بیشتر کارهای پزشکی ام که به صورت متمرکز انجام دادم، مربوط به دوران اینترنی می شود. بعد از آن فعالیت محدودی داشتم که چون اوایل کار خوانندگی ام بود، بیشتر مراجعات مردم برای دیدن محمد اصفهانی خواننده بود تا محمد اصفهانی پزشک. همین موضوع نظم کار را به هم می ریخت و دیدم امکانش وجود ندارد و همان جا تعطیلش کردم. ▪ آیا وجوه مشترکی بین این دو رشته می بینید؟ این دو رشته نمی توانند نقاط مشترک نداشته باشند. هر دو درمانگری می کنند ولی یکی متمرکز بر درمان جسم است و دیگری با روح و روان فرد سروکار دارد. کسی که موسیقی کار می کند و صاحب نفوذ و تریبون است، اگر صالح نباشد، همان قدر می تواند ایجاد خطر کند که یک پزشک ناصالح در حرفه خودش. من پزشکی را یک جور هنر می دانم. اصلا اگر هر حرفه ای را با هنر بیامیزید، رنگ و بوی دیگری می گیرد. مثلا اگر یک پزشک با ترکیبی خلاقانه از داروهای معمول و روان درمانی و گیاه درمانی و... بتواند یک بیماری صعب العلاج را درمان کند یا بهبودی بخشد، هنر کرده است در حالی که فقط با یک نگرش علمی تخصصی مبتنی بر تجویز داروهای شیمیایی شاید هرگز چنین نتیجه ای حاصل نشود. هنر، صرفا «آرشه» و «مضراب» دست گرفتن نیست. هر کس بتواند از خلاقیتش استفاده کند و ابداع گر باشد، کار هنری کرده است؛ پزشک در شفای بیمار، مهندس در برافراشتن قامت یک ساختمان و موسیقیدان در خلق اثر موسیقی. مهم این است که خلاقیتی نشات گرفته از مقولاتی همچون زیبایی و استحکام و ظرافت و ... به مدد آن کار بیاید. ▪ شما با درنظر گرفتن این وجه درمانی به سمت موسیقی رفتید؟ خیر. ناخودآگاه بود، ولی همیشه اعتقاد دارم که موسیقی باید حال شنونده اش را بهتر کند. موسیقی باید تاثیر خوبی روی انسان بگذارد. اجازه دهید کمی بیشتر توضیح بدهم، ما در زندگی غم و شادی داریم، برخی شادی ها و غم ها مخرب هستند ولی انواع سازنده اش هم وجود دارد، مثلا موسیقی غمگین داریم که فقط ناامیدی را در ما تقویت می کند. این حس و عامل به وجودآورنده اش یعنی آن موسیقی، مخرب هستند اما اگر به هر واسطه ای مثلا با شنیدن یک قطعه موسیقی از کار اشتباهمان غمگین شویم، چنین غمی مثبت است، چون عملا به ما می آموزد که دیگر نباید آن کار اشتباه را تکرار کنیم. گاهی موسیقی با شادی خودش به ما امید زندگی می دهد. این شادی نیز سازنده است همانگونه که شادی های مخرب هم داریم. به نظر من موسیقی به خودی خود یک وسیله است نه هدف. ▪ شما چه موسیقی ای را بیشتر دوست دارید؟ هیچ تعصبی ندارم. به هر موسیقی ای که بر من تاثیر خوبی بگذارد، گوش می دهم. در ایران جز صدای «ایرج» و «بنان»، کارهای استاد «شجریان» را خیلی دوست دارم. البته بیشتر شجریان «گل ها»، تا «بیداد» و «دستان» را. کارهای ایشان با مرحوم «مشکاتیان» بی نظیر است. راستش را بخواهید با آلبوم های اخیر ایشان زیاد ارتباط برقرار نکردم. ▪ با آهنگسازی اش یا صدایش؟ ایشان استاد منحصر به فرد و تکرارناپذیر ماست، ولی شخصا به عنوان یک مخاطب با شجریان در قالب «سیاوش» تا انتهای آلبوم «دستان» رفیق ترم. اوج کار استاد شجریان به نظر من «نوا مرکب خوانی» است که قله ای است سر به فلک کشیده در آواز ایرانی. استاد «جلیل شهناز» یکبار درباره آواز دشتی ایشان که در شهر اصفهان با همراهی تار استاد و ساز تعداد دیگری از هنرمندان خوانده بودند، گفتند: «حد آواز همین است.» هنر استاد «محمدرضا لطفی» را هم خیلی دوست دارم. از کارهای جناب «علیزاده» «نینوا» و «سواران دشت امید» را می پسندم. بیشتر کارهای مرحوم مشکاتیان را که با استاد شجریان انجام داده دوست دارم، نوازندگی سنتور و قطعات دونوازی مرحوم مشکاتیان که با مرحوم استاد «فرهنگ فر» اجرا کردند، بسیار عالی است. به نظرم پرویز مشکاتیان پدیده عجیب و غریبی بود؛ هم در آهنگسازی مقید به کلام و هم در شکستن ریتم و تلفیق و تقطیع اوزان در اشعار نو و غزل های کلاسیک فارسی. او واقعا مطابق با معنی، آهنگ می گذاشت. یعنی وقتی اجرای نهایی مثلا «دستان» را در بخش تصنیف هایش گوش می کنیم، می فهمیم آهنگساز چقدر حساب شده کار کرده است. استاد «لطفی» هم یک موزیسین معناگرای واقعی و رها از قیدوبندهای مادی است. من وقتی با زندگی خصوصی اش آشنا شدم، فهمیدم این رهایی در هنر از خلق و خوی او در زندگی اش نشات می گیرد. در کارهای خارجی هم بیشتر از ژانر موسیقی الکترونیک لذت می برم. «ژان میشل ژار»، «ونجلیز» و آوازهای «بوچلی» و «پاواروتی» را واقعا دوست دارم. ▪ شما اصطلاح موسیقی ناهنجار را می پذیرید؟ خیر. چرا باید موسیقی ناهنجار داشته باشیم؟ بعضی مواقع این شعر است که ممکن است موسیقی را ناهنجار کند. مثلا در مورد موسیقی هایی که حتی می گویند مربوط به شیطان پرست هاست، اگر شما ندانید که شعرشان چه معنی و عقبه ای دارد و فقط موسیقی اش را گوش کنید، شاید حکم ندهید که این موسیقی منفی است ولی اگر با پیش فرض منفی سراغ موسیقی بروید، ممکن است آن را بد گوش کنید. درکل به نظرم موسیقی های معدودی وجود دارد که شاید بگوییم احساس خوبی نسبت به آنها نداریم. من می گویم موسیقی ناهنجار نداریم یا خیلی به ندرت داریم. ▪ موسیقی زیرزمینی چطور؟ موسیقی زیرزمینی متاثر از شرایط اجتماعی است و به نظر من مشکل خاصی ندارد. یک نفر روی زمین اجازه ندارد کارش را بسازد و عرضه کند، می رود زیرزمین کارش را تولید می کند (باخنده) حتی ممکن است کارش از قطعات روی زمینی هم بهتر باشد ولی چون بدون مجوز پخش شده، به آن می گویند زیرزمینی. البته چون این موسیقی ممیزی نمی شود و کارشناسان، نظارتی از نظر فنی بر آن اعمال نمی کنند و اصولا آهنگساز با احتمال بیشتری کارش را به آدم های حرفه ای نشان نمی دهد تا رفع ایراد کنند و هر چه بخواهد می سازد، ممکن است موسیقی اش پراشتباه تر باشد، ولی به صرف زیرزمینی بودن یک موسیقی، نباید به بد یا نازل بودن آن حکم داد ولی اگر این نوع موسیقی پارامترهای مربوط به تولید یک اثر خوب را طی کند، قطعا بهتر می شود. بعضی از کسانی که کارشان را بلدند و بااستعدادند، یا خودشان دوست دارند زیرزمینی کار کنند یا به دلیل سیاست های غلط فرهنگی مجبور می شوند کارشان را غیرمجاز شروع کنند. معمولا اینها بعد از اینکه کار زیرزمینی شان مورد استقبال قرار گرفت، با مجوز آلبوم منتشر می کنند و موفق هم می شوند. به هرحال برخی کسانی که فکر می کنند ممکن است موسیقی شان مجوز نگیرد، اولین کار خود را به شکل زیرزمینی انجام می دهند. فکر می کنم مسوولان موسیقی باید در شناسایی استعدادها و برقراری ارتباط فرهنگی و عاطفی با آنها بیشتر تلاش کنند و ورود به این سن و صحنه را دست نیافتنی و سخت نکنند. باید جایی باشد و آدم های بی حب و بغضی باشند که بی طرفانه با جوان های مستعد صحبت و کمکشان کنند. اینکه بخواهیم همه را طرد یا محدود کنیم، نمی شود. استعدادها از خزانه الهی مرتب در حال جوشش هستند؛ مثلا اگر از استاد شجریان به عنوان یک استعداد و پدیده تکرارناپذیر یاد می کنیم، می دانیم که ایشان در سال ۱۳۰۰ نبوده اند و بعد این مراحل را طی کرده و شکوفا شده اند. صد سال دیگر هم استاد شجریان را نداریم ولی احتمالا کسان دیگری در ژانرهای دیگری خواهند بود. پس این چرخه بدون وقفه مرتب تکرار می شود و ما هم نمی توانیم حرکت آن را متوقف یا حتی کنترل کنیم. مهم، استحصال و استخراج استعدادها از این گردش الهی است. مسوولان ما برای امکانات و بودجه ای که در اختیار دارند، مسوولند. باید بیندیشیم که اگر استعدادها را پرورش دهیم و بارورشان کنیم، بهتر است یا اینکه هرز بروند؟ این نقطه ضعف اصلی سیستم فرهنگی ماست که در موسیقی و سایر حوزه ها وجود دارد. ▪ آقای اصفهانی تولید یک آلبوم موسیقی چقدر طول می کشد؟ به طور معمول بین شش ماه تا یک سال، ولی کار من حساب و کتاب برنمی دارد. یک قطعه ام از زمان سروده شدن تا آماده سازی نهایی فقط سه روز طول کشید و یک قطعه دو سال. ▪ آیا تا حالا ترانه ای داشته اید که گرفتار سانسور شود؟ داشته ام، ولی با صحبت رفع مشکل کرده ایم. اشکالاتی وارد کردند و گفتند فلان ترانه قابل عرضه نیست ولی با منطق صحبت کردیم و توانستیم مشکل را حل کنیم. ▪ خواننده ها برای حفظ صدایشان چه تمرین ها و مراقبت هایی انجام می دهند؟ هر حنجره ای رژیم خاص خودش را دارد و هر خواننده ای رژیمش را به صورت تجربی پیدا می کند بنابراین یک نسخه عمومی نمی توان تجویز کرد. البته دستورهای کلی وجود دارد؛ مثلا خواننده باید بیش از دیگران مراقب باشد که سرما نخورد و دچار بیماری ریوی نشود، بی جهت و به دلیل اینکه فلان خواننده فلان آواز را در فلان پرده اوج می خواند، نباید صدایش را بیش از حد بالا ببرد و بیازارد، باید محدوده صدایش را تشخیص بدهد، صدایش را گرم کند، سعی کند بین اجراهایش کمتر صحبت کند، زیاد به حنجره اش فشار نیاورد. درمجموع نه زیاد به آن استراحت بدهد و نه در حقش ظلم کند. کسی که خوب تمرین کند وسعت صدایش به تدریج یک پرده بیشتر می شود. شنا کردن و کوه رفتن هم خیلی خوب است؛ البته نه شنا در استخر پر از کلر و اسید که هرچه بیشتر تنفس می کنی، حنجره و ریه ات را ملتهب تر خواهد کرد. ▪ شما چقدر تمرین می کنید؟ من همیشه در حال خواندنم. هر فرصتی پیدا می کنم می خوانم. توی ماشین، یک گوشه خلوت، هرجای مناسب. ▪ ساز هم می زنید؟ بلد نیستم. پیانو و سه تار را خیلی دوست دارم ولی متاسفانه وقتی برای یادگیری نگذاشتم. ▪ شعر هم نمی گویید؟ فقط می خوانم.
  2. آیا فرزندانتان می دانند آنها را دوست دارید آیا فرزندانتان می دانند آنها را دوست دارید؟بی تردید شما فرزندان خود را دوست دارید. آیا آنها هم می دانند که دوستشان دارید؟ بیشتر مردم فکر می کنند که عشق پدر و مادر به فرزند امری ساده، روشن و واضح است. شما هر روز عشقتان را به هزاران شیوه به فرزندتان نشان می دهید. ولی گاهی کودک منظورتان را درک نمی کند، درست مانند این که به زبان دیگری سخن می گویید. حداقل سه زبان برای ابراز عشق وجود دارد: نشان دادن عشق، گفتن (بیان کردن) ، و نوازش کردن. در ادامه نکات سودمندی جهت درخشش عشق در زندگی فرزندانتان با توجه به سن آنها ارائه می گردد. ● تا دو سالگی، عشق کودکانه دکتر اسمیت، روان شناس، توضیح می دهد که ابراز علاقه و توجه به بچه های کوچکتر آسان تر است. بچه ها درک مستقیمی از اطرافشان دارند. ابراز علاقه روشی برای مطمئن کردن کودکی است که به نوازش و اطمینان بین والدین و خودش نیاز دارد. کودکان نوپا ممکن است همیشه درک نکنند که چه می گویید، ولی والدین می توانند با صدای آرام و مهربان با کودکان گفتگوی مثبت داشته باشند. اغلب لحن صدای شما منظورتان را از کلماتتان بیان می کند. ارتباط چهره به چهره نیز مهم است. گاهی والدین نمی دانند که کودکان چه درکی از چهره آنها دارند. به آینه نگاه کنید. ظاهر معمولی شما چگونه است؟ آیا خوشحال به نظر می رسید یا عصبانی و یا ناراحت؟ بچه ها را در آغوش بگیرید، ببوسید، نوازش کنید، لبخند بزنید و با آنها بخندید. گذراندن وقت با کودکان، در هر سن و شرایطی ، بسیار جالب است. این کار ، اعتماد به نفس و حس استقلال کودک را تقویت می کند. ● سه تا پنج سالگی ، به قلب خود رجوع کنید روان شناسان کودک و خانواده معتقدند که پدر و مادر باید بیاموزند که چگونه پیام های عشق و علاقه خود را به کودکان برسانند. کودکی که دوست دارد مورد علاقه شما باشد، ممکن است بخواهد ظرف هایش را بشویید، برایش هدیه بخرید، اوقاتی را با او سپری کنید، برایش بستنی بخرید ، یا دوچرخه اش را تعمیر کنید. کودک در این سن دلش می خواهد جملاتی مانند : دوستت دارم، تو برایم مهم هستی، دوست دارم با تو باشم و ... را از پدر و مادر بشنود. می خواهد والدینش او را در آغوش بگیرند، دستهایش را بگیرند و او را نوازش کنند. وقتی به فرزندتان می رسید، به چشمهایش نگاه کنید، دستهایش را بگیرید، نوازشش کنید، با او بازی کنید و با هم قدم بزنید. به او بگویید دوستش دارید و از داشتن او خوشحالید، کودک مشتاق شنیدن این جمله ها و کلمات است. ● شش تا هشت سالگی، به نام عشق پروفسوراندی بیل، مشاور و استاد دانشگاه، در مورد گفت و گو و صحبت با فرزندان می گوید: همه ما حس می کنیم که وجود علاقه ضروری است و گاهی فکر می کنیم که عشق را می توان با زمان معنی کرد. توجه به این نکته مهم است که ما وقت داریم، ولی باید نحوه اختصاص و برنامه ریزی وقت خود را انتخاب کنیم. بنابراین والدین می پرسند که فرزندم چقدر زمان می ارزد؟ خوشا به حال والدینی که در دوران کودکی فرزندانشان اوقاتی را به آنها اختصاص می دهند، زیرا کودک باید در چند سال آینده با بسیاری از مشکلات نوجوانی مقابله کند.چگونه تشخیص می دهید که چه پیام هایی را بفرستید؟ یک روش مهم ، توجه به نوع ابراز علاقه کودک به شما و دیگران است. آیا او می گوید، «دوستت دارم»؟ یا کارهایی انجام می دهد که توجه شما را جلب کند؟ و یا برایتان یادادشت می نویسد؟ روش های زیادی برای ابراز علاقه وجود دارد. به روش ابراز علاقه فرزندتان توجه کنید. او را در آغوش بگیرید و ببوسید. با او به دوچرخه سواری بروید و به لطیفه هایش بخندید. ● نه تا دوازده سالگی، دوستت دارم دکتر اسمیت توضیح می دهد: به تدریج که کودک شما بزرگ می شود، ابراز علاقه به صورت گفتاری و رفتاری در می آید. کلمات و رفتار مثبت شما نشان می دهد که به او احترام می گذارید و متوجه این نکته هستید که او بزرگ شده است.بیشتر ما زندگی پر مشغله ای داریم. بنابراین در حالی که به حرف های فرزندتان گوش می دهید، غذا بپزید، به اطوشویی بروید و کارهای معمول روزانه را انجام دهید. پروفسور اندی بیل تأکید می کند که : نه تنها باید به حرف های او «گوش کنید»، بلکه باید «توجه» نیز داشته باشید. نحوه گوش دادن به صحبت های فرزندتان، توجهتان را به او کامل می کند. خود شما گفت و گو را شروع کنید و نه تنها واقعاً گوش دهید بلکه احساس کنید.همانطور که بچه ها بزرگتر می شوند، این مراحل را پشت سر می گذارند و کمتر به ابراز علاقه به صورت در آغوش گرفتن و بوسیدن، تمایل نشان می دهند. ولی همچنان به یادآوری علاقه شما نیاز دارند، تنها نوع ابراز علاقه تغییر می کند.با رشد خانواده و کودک، بچه ها مایلند بدانند که آنها را دوست دارید و برایتان ارزشمند هستند. اگر زبانشان را بدانیم می توانیم پیام های عشق را به آنها برسانیم. به طور مرتب به آنها ابراز علاقه کنید، اوقاتی را جهت گذراندن با آنها در نظر بگیرید و عصبانی نشوید تا ارتباط تان قطع نشود.با هم غذا بخورید، کتاب بخوانید و علاقه خود را به آنها نشان دهید. همیشه در هر سنی به او بگویید: دوستت دارم. گذراندن وقت با کودکان، در هر سن و شرایطی ، بسیار جالب است. این کار ، به ویژه اگر بدون حضور برادر یا خواهرش باشد ، اعتماد به نفس و حس استقلال کودک را تقویت می کند، زیرا در مدت حتی ۱۰ یا ۱۵ دقیقه، توجه ویژه شما به او فرصت صحبت کردن، مرکز توجه بودن و همچنین توجه شما به حرفهایش را فراهم می کند. ● چند روش برای نشان دادن علاقه ۱) احساسات خود را بیان کنید. وقتی فرزند خود را به مدرسه می فرستید، به او بگویید دوستش دارید. وقتی مشغول انجام تکالیفش است، باز هم علاقه خود را بیان کنید. حتی نوجوانان سرکش نیز علاقه و توجه قلبی شما را رد نمی کنند. ۲) در حال نوازش با او گفتگو کنید. این روش ابراز غیرکلامی علاقه است. ایجاد این رابطه با کودکان و فرزندان دوره ابتدایی آسان است. با بزرگتر شدن کودک ، ابراز علاقه به این روش سخت تر می شود. ولی کودکان مدرسه ای نیز هنوز گاهی به نوازش نیاز دارند و از در آغوش گرفتن استقبال می کنند. حتی نوجوانان که اغلب در آغوش گرفتن را رد می کنند، معمولاً خاراندن پشتشان توسط والدین را دوست دارند. ۳) در مورد فرزندتان با دیگران صحبت کنید طوری که خودش نیز بشنود. اگر کسی از پسر یا دختر شما تعریف کرد، به فرزند خود بگویید. کمی تعریف و بالیدن به آنها اشکالی ندارد و اعتماد به نفس را در آنها ایجاد می کند ۴) به او توجه کنید. وقتی با عروسک ، بازی می کند، بایستید و او را تماشا کنید؛ وقتی فرزند دیگرتان در حال پیانو زدن است، بنشینید و گوش دهید. این روش بسیار دقیقی برای گفتن «دوستت دارم» با چشم و گوش است. ۵) به او کمک کنید. وقتی که با عجله می خواهد به سرویس مدرسه برسد اگر در مورد غذا، لباس یا کیفش مشکلی دارد، به او کمک کنید. اگر می خواهد قلعه یا خانه بسازد و برای جمع آوری قطعات و نقشه آن با مشکل مواجه شده ، به وی کمک کنید و بی توجه نگذارید. ۶) به سرگرمی ها و علائق او توجه کنید. به مدرسه اش سر بزنید. اگر مسابقه ای دارد، حتماً به تماشا بروید. علائق فرزندتان مهم است؛ اگر به آنها توجه کنید، عشق و علاقه خود را ثابت کرده اید.ابراز علاقه و توجه به بچه های کوچکتر آسان تر است. بچه ها درک مستقیمی از اطرافشان دارند. ابراز علاقه روشی برای مطمئن کردن کودکی است که به نوازش و اطمینان بین والدین و خودش نیاز دارد. ۷) عشق و علاقه خود را همزمان با محدودیت ها ابراز کنید. وظیفه شما ایجاد محدودیت منطقی برای رفتارهای فرزندتان است. والدین دمدمی نشان می دهند که برای توجه به فرزندان خود انرژی کافی ندارند. گفتن «نه» و تغییر ندادن آن در مواردی، قوی ترین نوع بیان عشق است. ۸) به آنچه باید انجام دهد توجه کنید (کارهای درست را تشویق کنید). با توجه و تشویق رفتاری های مثبت، به روش دیگری به او می گویید دوستت دارم. مثلاً بگویید: در جمع کردن سفره کمک کردی، از تو ممنونم. یا «کار خیلی خوبی کردی که برای کلوچه ها از دوستت تشکر کردی». ۹) موضوعاتی برای گفتگو پیدا کنید (سر صحبت را باز کنید). روش کامل کردن چرخه گفتگو را یاد بگیرید. مثلاً وقتی می گوید: «دوستم می خواهد به شهر دیگری برود.» نگویید: «نگران نباش، دوست دیگری پیدا می کنی.» پاسخ دهید: «کی می رود؟» منظور شما از این سؤال این است که «شنیدم چه گفتی و به آن علاقه مند شدم و مایلم بیشتر بدانم». این جمله توجه، علاقه و عشق شما را ثابت می کند. ۱۰) تشویق کنید. به گام ها و مراحل پیشرفت او توجه کنید. اگر مطالعه می کند، بسکتبال بازی می کند یا در حال پرورش و رشد دانه ای است، او را تشویق کنید و اگر ناامیدی و شکست را تجربه کرد، برای پاک کردن اشکهایش پیش او باشید. در انتها ۲۴ روش نشان دادن علاقه به فرزندان را به صورت خلاصه یادآوری می کنیم: ۱) به حرف های آنها گوش کنید، واقعاً گوش کنید. ۲) برای درک آنها و احساساتشان وقت صرف کنید. ۳) کودکان کامل نیستند، همان طور که ما پدر و مادرها کامل نیستیم. آنها را آن گونه که هستند، بپذیرید. ۴) اوقاتی را با آنها سپری کنید. ۵) به جای گفتن سخنان منفی، با آنها گفتگوی مثبت داشته باشید. ۶) به آنها افتخار کنید و بگویید که از داشتن آنها خوشحال هستید. ۷) با دوستانشان مهربان باشید. ۸) درباره مسائل خود با آنها صحبت کنید که بدانند به آنها اهمیت می دهید. ۹) آنها را با هم مقایسه نکنید. ۱۰) به مدرسه آنها سر بزنید و در مراسم مدرسه شرکت کنید. ۱۱) به چیزهایی که که مورد علاقه آنهاست احترام بگذارید. ۱۲) در مورد مسائل مختلف نظر آنها را بپرسید. وقتی به فرزندتان می رسید، به چشمهایش نگاه کنید، دستهایش را بگیرید، نوازشش کنید، با او بازی کنید و با هم قدم بزنید. به او بگویید دوستش دارید و از داشتن او خوشحالید، کودک مشتاق شنیدن این جمله ها و کلمات است. ۱۳) با آنها بخندید. ۱۴) کارهایی پیدا کنید که می توانید با هم انجام دهید. ۱۵) به کارها و تکالیف مدرسه شان علاقه نشان دهید. ۱۶) بدانید که به چه چیزهایی علاقه دارند و برای رسیدگی به این مسائل وقت صرف کنید. ۱۷) غذا را با هم بخورید و آنها را در خانه به حساب بیاورید. ۱۸) به آنها بگویید که برای شما استثنایی و فوق العاده هستند. ۱۹) برای توضیح مسائل و پاسخ به سؤالاتشان وقت بگذارید. ۲۰) به آنها بیاموزید که در شرایط گوناگون چگونه رفتار کنند. ۲۱) از خودتان به خاطر آنها، مراقبت کنید. ۲۲) به آنها بگویید از این که پدر و مادرشان هستید، خوشحالید. ۲۳) وقتی آنها را می بینید، لبخند بزنید. ۲۴) هر روز به آنها بگویید که دوستشان دارید.
  3. فرزندتان شما را دوست دارد ....با این همه ، فرزند نوجوانتان شما را دوست دارد!جشن تولد سیزده سالگی فرزند شما نشان می دهد که کودکتان رسماً وارد سنین نوجوانی شده است. بسیاری از رفتارهایی که با نوعی آزادی خواهی دوران نوجوانی پیوند خورده است، برای شما مشکل ساز هستند. ممکن است این رفتار برای عده ای درست در همین سنین آغاز شود و برای عده ای دیگر دیرتر و حتی امکان دارد برخی از افراد در سنین دهه ۲۰ عمر خود چنین رفتارهایی را نشان دهند. البته از گروه اندکی از جوانان خوشبخت همچنین رفتارهایی سر نمی زند. آنها آنقدرها هم بد نیستند نوجوانان اغلب به رفتارهای منفی و بیش از همه به بزهکاری و رفتار وحشیانه متهم هستند و بزرگسالان هم به این دو نوع رفتار بیشتر توجه دارند در صورتی که مصرف مواد مخدر، روابط نامناسب و شب ها تا دیروقت بیرون از خانه بودن، تنها بخشی از واقعیت نوجوانی است. تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از تصورات کلیشه ای از دوران نوجوانی (مانند بزهکاری و خشونت) نادرست هستند. ممکن است برخی از نوجوان ها چنین رفتاری داشته باشند اما اکثر قریب به اتفاق آنها اینطور نیستند. پدر و مادرهای عاقل و آگاه برای فرزند نوجوانشان همانند یک فرد بزرگسال عزت و احترام قائل هستند و می دانند که گاهی اوقات ممکن است برخی از رفتارهایی که که مربوط به کوچکترها است نیز از او سر بزند. تغییرات همانطور که نوجوان شما به سمت سنین بزرگسالی می رود ممکن است به یکی از روش های زیر رفتارش تغییر کند: - برخورد با احساس جنسی و توجه به بدن تازه بالغ شده اش. - فرا گرفتن مهارت های زندگی از طریق حل کردن مشکلات، تصمیم گیری، ارائه مذاکره و گفت و گو و یا درگیری و نزاع با افراد و به کارگیری بخش انتزاعی فکر. - ارتباط و دوستی و رابطه با جنس مخالف (رابطه بزرگسالانه و از روی شعور) - به کار بردن هویت بزرگسالی خود از طریق مرور یک دوره از تطبیق هویت های مختلف تا ببیند کدامیک از آنها با او تطابق دارد. - شکل دادن رابطه ای نو و بزرگسالانه با شما که مبنای ارتباط آینده شما با او خواهد بود. شما باید کودکتان را در سنین نوجوانی به سمت بلوغ و بزرگسالی هدایت کنید. زمانی که به شما نشان داد قابلیت آن را دارد که مسئولیت پذیر باشد و بدون اتکای به شما رفتار کند، به تدریج به او استقلال و مسئولیت بدهید. همچنین او نیازمند یک سری حد و مرزها و قوانین واضح و روشن است. این که چه چیز قابل قبول و پذیرفته شده است باید شفاف باشد. حتی زمانی که او از این قواعد سرپیچی می کند و می خواهد از مرزهای تعیین شده بگذرد. آنچه برای نوجوانان مفید است وقتی کودک شما به یک نوجوان تبدیل می شود، می بینید که یک همنشین و دوست و هم صحبت دارید که می توانید با او گپ بزنید، نظرات خود را با او در میان بگذارید و با او بحث کنید. حتی ممکن است از انرژی و شور و شوق او طعم جدیدی از زندگی را بچشید. مطمئن باشید این خوشبینی و این اشتیاق قابل دریافت است. پدر و مادرهای عاقل و آگاه برای فرزند نوجوانشان همانند یک فرد بزرگسال عزت و احترام قائل هستند و می دانند که گاهی اوقات ممکن است برخی از رفتارهایی که که مربوط به کوچکترها است نیز از او سر بزند. ممکن است گیج کننده باشد که یک نوجوان گاهی مثل بچه های خردسال عکس العمل نشان می دهد. او که به سرعت با استقلال تازه به دست آمده اش به جلو می تازد بعضی وقت ها مانند یک کودک به امنیت خانواده پناه می برد. فراموش نکنید در درون یک نوجوان رُک و سرکش که سال های پر تنش عمر خود را سپری می کند، یک کودک حساس نهفته است. پشت سر پدر و مادر فرزند نوجوانتان هنوز به شما احتیاج دارد و نظرات شما باطناً برایش مهم هستند. اگر بپذیرید که بسیاری از اختلافات و تعارضات اجتناب ناپذیر هستند بهتر می توانید خود را برای برخورد با آنها آماده کنید. از سوی دیگر به خاطر داشته باشید که برای یک کودک، زندگی با برادر یا خواهر بزرگتری که با نوجوانی دست و پنجه نرم می کند هم مشکل است و برای هر دو آنان چنین چیزی یک بدشانسی است. بنابراین آنچه اهمیت دارد این است که نیازهای فرزند کوچکترتان را هم فراموش نکنید به خصوص نیازهایی که در چالش با یک نوجوان به وجود آمده اند. از این که نوجوان شما مثلاً بعضی وقت ها طوری رفتار می کند که شما را بدترین آدم روی زمین می داند یا این که می خواهد دوستانش با شما روبرو نشوند و یا به عنوان مثال شما را در جریان آنچه در مدرسه اش اتفاق می افتد قرار نمی دهد تا از حضور احتمالی شما در مدرسه جلوگیری کند، دلخور و ناراحت نشوید. بروز چنین رفتارهایی از سوی نوجوانان، عادی بلکه رفتار عمومی آنها است. اما بدانید علیرغم همه اینها دوستتان دارد. از طرف دیگر ممکن است با نوجوان شدن کودکتان، اعتماد به نفس شما نیز صدمه ببیند و احساس کنید مطمئن نیستید چگونه مشکلات خود را با او حل کنید. ممکن است عمیقاً دلخور و ناراحت شوید از این که نوجوانتان از شما فاصله گرفته است و از عکس العمل مناسب در این مورد مطمئن نباشید. اگر گمان می کنید که این مسئله واقعاً غیر قابل تحمل شده است پس بیشتر از این که فرزندتان را نادیده بگیرید، با او حرف بزنید و همیشه سعی کنید پشتیبانی عاطفی خود را به او ابراز نمایید. این پشتیبانی در سنین نوجوانی ضروری است و باعث خواهد شد فرزند شما را در این مسیر پر تلاطم به سمت بزرگسالی، حمایت کند.
  4. اوج عشق و دوست داشتن مادرانه ژان فرانسیس لارگوت عکاس در ماسای ماتای کنیا بود که با این صحنه تراژیک روبرو شده و شروع به عکاسی کرد. دیلی میل نوشت: به گفته وی که زندگی روزانه شیرها را مطالعه و تصویر برداری کرده، زندگی روزانه سلطان جنگل بدون خطر نیست. در این صحنه مادر فداکار حاضر نمی شود گریه های پسر بچه کوچک خود را که در حال افتادن از صخره است، تحمل کند و به همین خاطر دست به خطر زده و بچه خود را نجات می دهد. این طبیعت شیرهاست. پدر و سایر اعضای خانواده سعی می کنند اما تلاششان بی فایده است. مادر بعد از نجات با لیسیدن بچه خود اوج عشق و دوست داشتنش را نشان می دهد
  5. تصاویری دیدنی دوست داشتنی ترین سرویس بهداشتی در ایران!! "برات طریقتی" مسئول یکی از سرویس های بهداشتی در پارک آزادگان است که با خلاقیت خود به تزیین فضای داخلی سرویس بهداشتی این پارک پرداخته است
  6. irsalam

    وقتی یکی را دوست دارید ....

    وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است وقتی یکی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید وقتی یکی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد وقتی یکی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد وقتی یکی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست وقتی یکی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی هم عشق می ورزید
  7. یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمهای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.! افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده میآمدند. آنها در دست خود قاشقهایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دستهها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی میتوانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دستهها از بازوهایشان بلندتر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند... مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی! آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت! افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشقهای دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، میگفتند و میخندیدند. مرد روحانی گفت: نمیفهمم! خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! میبینی؟ اینها یاد گرفتهاند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدمهای طمع کار تنها به خودشان فکر میکنند! ((تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر 7% ارسال کنید.. من جزء آن 7% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))
  8. اگر با کامپیوتر آشنایی مختصری نیز داشته باشید حتمأ واحدهای مختلف حجمی نظیر بایت، کیلوبایت، مگابایت، گیگابایت و... را میشناسید. این حجمها همگی بستگی به محتوای درونی فایل ها دارند. اما تاکنون به این موضوع فکر کرده اید که آیا میتوان فایل با هر مقدار حجم تولید کرد؟ آن هم از غیب و نیستی؟! به طوریکه ناگهان دارای فایلی با حجم دلخواه خود شوید؟ یا اصلأ بتوانید هارد خود را کاملأ پر کنید! اینکار با ترفندی که هم اکنون به شما معرفی میکنیم امکان پذیر است! به طوریکه میتوانید از طریق خود محیط ویندوز فایل با حجم دلخواه تولید کنید. فایلهایی که تنها فضا اشغال میکنند و دراصل بی محتوا هستند. با کمی تأمل از این ترفند میتوان استفاده های فراوان و کاربردی زیادی کرد. ابتدا شما بایستی آشنایی کافی با واحدهای حجمی داشته باشید. برای اینکار نیز سایز کلیه فایلها را در ابتدا بایستی به بایت تبدیل کنید. هر کیلوبایت به طور تقریبی 1000بایت و به طور دقیق 1024 بایت است. در نتیجه به عنوان مثال فایلی با حجم 10 مگابایت تقریبأ معادل 10.000.000 بایت و فایلی با حجم 1 گیگابایت حدودأ 1.000.000.000 بایت است. برای اینکه خود را جهت این تبدیلات حجمی زیاد اذیت نکنیم بهتر است از مبدل های اتوماتیک استفاده کنیم. تعدادی از مبدل های آنلاین در آدرس های اینترنتی زیر قابل دسترسی اند: Conversion Calculator Bit Byte Kilobyte Megabyte Gigabyte Terabyte Petabyte Exabyte http://www.matisse.net/bitcalc/ Byte Converter - Bytes to Kilobytes to Megabytes to Gigabytes Draac.Com's - Byte Converter cybersoul.org: The Leading Cyber Soul Site on the Net اکنون که کار تبدیل واحدها به بایت برای شما آسان شد بایستی به مرحله بعد برویم. حال از منوی Start به All Programs و سپس Accessories رفته و Calculator را انتخاب کنید تا ماشین حساب ویندوز باز شود. سپس از منوی View گزینه Scientific را انتخاب کنید. حالا بایستی ابتدا میزان حجم مورد نیاز خود را به بایت توسط روش های فوق تبدیل کرده و عدد نهایی به بایت را در ماشین حساب وارد کنید. به عنوان مثال ما در این ترفند فرض میکنیم قصد داریم فایلی با حجم 350 مگابایت را بسازیم. این مقدار معادل 367001600 به شکل دقیق خواهد شد. حال 367001600 را در ماشین حساب ویندوز وارد کنید. سپس بر روی گزینه Hex کلیک کنید تا مبنای عدد شما از دسیمال به هگز تغییر کند. در این مثال عدد ما معادل 1C200000 خواهد شد. همان طور که میدانید در مبنای هگز شما یک عبارت 8 رقمی خواهید داشت. در قدم بعدی از منوی Start وارد Run شده و عبارت cmd را وارد کرده و Enter بزنید تا وارد محیط Command Prompt شوید. اکنون توسط دستورات DOS به محلی که قصد دارید فایل را بسازید بروید. دقت کنید اگر با این دستورات آشنایی زیادی ندارید تنها به ریشه درایو بروید. به صورتیکه اگر قصد دارید به درایو E بروید عبارت :E را وارد نموده و Enter بزنید تا مسیر به درایو E تغییر کند. و به همین ترتیب برای سایر درایو ها. اکنون شما بایستی دستور زیر را وارد نموده و Enter بزنید: debug filename.xxx دقت کنید در دستور بالا منظور از filename نام فایلی است که قصد دارید تولید کند و xxx نیز فرمت فایل است. مثلأ میتوانید فایلی با فرمت zip یا wmv یا هر فرمت دیگری بسازید (البته به جز exe). به عنوان مثال ما قصد داریم یک فایل با نام MihanDownload و فرمت wmv تولید کنم ، دستور ما این میشود: debug MihanDownload.wmv پس از اینکار پیغامی با عنوان File not found مشاهده میکنید. بلافاصله پس از مشاهده این پیغام عبارت rcx را وارد نمایید. سپس 4 رقم اول عددمان در مبنای هگز را بایستی وارد کنیم. در مثالمان 4 رقم اول 1C20 میشود. سپس مجدد Enter میزنیم. بعد از اینکار بایستی عبارت rbx را وارد نموده و Enter بزنید. حالا 4 رقم بعدی عدد در مبنای هگز یعنی در این مثال 0000 را وارد کرده و Enter میزنیم. در نهایت w را وارد کرده و Enter میزنیم تا فایل ما شروع به تولید شدن کند. بسته به میزان حجم فایل و سرعت کامپیوتر تولید این فایل طول میکشد. شما میتوانید از طریق My Computer به محلی که فایل را برای تولید انتخاب کردید بروید و لحظه به لحظه شاهد افزایش حجم آن باشید. در نهایت پس از اتمام کار میتوانید با وارد نمودن دکمه q و زدن Enter کدمان در cmd را بسته و از آن خارج شویم. برای این مثال کدهای وارد شده در CMD از ابتدا اینگونه خواهند بود: E:>debug MihanDownload.wmv File not found -rcx CX 0000 :1C20 -rbx BX 0000 :0000 -w Writing 367001600 bytes q- در پایان به چند نکته کلیدی دقت کنید: * اگر عددمان در ماشین حساب پس از تبدیل به هگز کمتر از 8 رقم شد مجدد بایستی در هنگام وارد کردن در cmd آن را از سمت چپ 4 رقم 4 رقم جدا کنید. یعنی اگر عددمان در مبنای هگز معادل 989680 یعنی یک عدد 6 رقمی شد ، بایستی ابتدا در cmd عدد 9896 و سپس 80 را وارد کنیم. * یکی از کاربردهای این روش تست نمودن هارد یا فلشی است که تاکنون گرفته اید و میخواهید از وارد نمودن اطلاعات در آن مطمئن شوید. از کاربردهای دیگر آن میتوان به شوخی با دوستان و یا حتی خرابکاری های ناجوانمردانه نیز اشاره کرد! * اگر در cmd با دستور Insufficient space on disk روبرو شدید یعنی یا اعداد را اشتباه محاسبه نموده اید یا میزان فضای کافی برای ذخیره فایلها در پارتیشن مربوطه ندارید. * در این روش تعدادی کد به شکل متناوب تکرار شده و حجم فایل را تا حجم درخواستی بالا میبرند. در نتیجه اگر این فایلها را توسط برنامه های فشرده ساز فشرده کنید خواهید دید به طرز شدیدی حجمشان کم میشود که به دلیل یکسان بودن کدها و فضاهای خالی زیاد میان آنهاست.
  9. چیزهای کوچک، مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دستهایت یک فشار کوچک میدهد ….. چیزی شبیه یک بوسه. مثلا راننده تاکسیای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند میگوید: روز خوبی داشته باشی دخترم. آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، دستپاچه رو بر نمیگردانند، لبخند میزنند و هنوز نگاهت میکنند. آدمهایی که حواسشان به بچههای خسته توی مترو هست، بهشان جا میدهند، گاهی بغلشان میکنند. آدم هایی که که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمیکنند. هر چه باشد با لبخند میگیرند و یادشان نمیرود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را میشود تا کرد و گذاشت توی کیف. دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند، مثلا میگویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی. آدمهایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه میخرند و با گل میروند خانه. آدمهای “اساماس”های آخر شب، که یادشان نمیرود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدمهای “اساماس”های پر مهر بیبهانه، حتی اگر با آنها بد خلقی و بیحوصلگی کرده باشی. آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی میزنند که مثلا تو را میخوانم و بعد هر یادداشت غمگین خطهایی مینویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمیآوردند. آدمهایی که حواسشان به گربهها هست، به پرندهها هست. آدم هایی که زیبایی درون تو رو میبینن ، وقتی اولین بار باهاشون هم صحبت میشی ، انگار چندین سال دوست صمیمی بودین آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف میکنند که غریبگی نکنی. آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمیکنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس میزنند و روی جدول لیلی میکنند. همین آدمها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری میکنند برای زندگی کردن.
  10. دوست داشتین جای این بچه بودین(عكس)
  11. پژوهشگران می گویند نتیجه یک تحقیق علمی نشان داده است که انسان، با عاشق شدن، دو دوست نزدیکش را از دست می دهد. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از بی بی سی ، دانشمندان در تحقیقی در مورد رابطه عاشقانه و دوستان صمیمی دریافتند که با آغاز یک رابطه عاشقانه از تعداد دوستان صمیمی افراد کاسته میشود. بعد انجام بررسی ها، متوجه شدند که تعداد دوستان صمیمی افراد، که پیش از عاشق شدن پنج نفر است، با ورود معشوق به زندگی، دو نفر کمتر شده است. رابین دانبار، پروفسور در رشته مردم شناسی تکاملی در دانشگاه آکسفورد می گوید: “کسانی که یک رابطه عاشقانه دارند، به جای آنکه به طور متوسط پنج دوست نزدیک داشته باشند، تنها چهار دوست دارند.”او می افزاید: “با توجه به اینکه یکی از این چهار نفر هم، همان معشوق است، با این حساب هر کس با عاشق شدن دو نفر را از دست می دهد. این تحقیق، که همین اواخر برای انتشار آماده شده است، در فستیوال علوم بریتانیا در دانشگاه استون عرضه شد. گروهی که پروفسور دانبار آنرا هدایت می کند، درباره شبکه های اجتماعی تحقیق می کند و اینکه چطور ما تعداد و ترکیب دوستان در شبکه های اجتماعی را کنترل می کنیم. پروفسور دانبار، پیشتر نشان داده بود که بیشترین تعداد دوستی که هر کس به طور واقعی می تواند داشته باشد ۱۵۰ نفر است. به عنوان مثال تعداد دوستان افراد در شبکه های اجتماعی مجازی، مثل فیس بوک، بین ۱۲۰ تا ۱۳۰ نفر است. این عدد برای دوستان صمیمی کمتر می شود و به چهار تا شش نفر می رسد. این افراد کسانی هستند که در هفته حداقل یک بار با آنها دیدار می کنیم و وقتی که بحرانی شخصی برایمان پیش می آید به سراغ آنها میرویم. لایه بعدی کسانی هستند که ماهی یک بار آنها را ملاقات میکنیم. این گروه که “گروه همفکر” نامیده میشود، شامل کسانی است، که مثلاً مرگ آنها ما را ناراحت و دلتنگ میکند. این گروه محقق در تازه ترین تحقیق خود، روابط اجتماعی ۵۴۰ نفر که سنشان بالای هجده سال بود را بعد از آغاز یک رابطه عاشقانه بررسی کرد. نتیجه این بررسی تصور عمومی را که عشق باعث کاهش شبکه دوستان نزدیک می شود، تایید کرد. این تحقیق نشان داد که برای جا دادن معشوق در زندگی حداقل یکی از اعضای خانواده و یک دوست باید کنار برود. تحقیق پروفسور دانبار نشان داد که ” عمیق بودن یک رابطه با و درگیری اخساسی فرد دیگر با میزان ارتباطش با او رابطه مستقیم دارد. آقای دانبار می گوید: ” وقتی تعداد دیدارها کم میشود، درگیری احساسی نسبت به فرد و رابطه هم به سرعت کاهش پیدا میکند. اتفاقی که می افتد این است که توجه شما آنقدر به رابطه با معشوق جلب میشود که دیگر فرصتی برای دیدن دوستان صمیمی خود ندارید، و بنابراین بعضی از این دوستیها کمرنگ تر می شود و آن دوستان به حلقههای دیگر روابط اجتماعی شما منتقل میشوند.
  12. amid

    هرچقدر دوست داريد نوشابه بخوريد.

    هر چقدر دوست دارید نوشابه بخورید ، اما بدانید که : امـروزه مصرف نوشابه های گازدار بطور گسترده ای در میان مـردم دنیا بخصوص ایرانیان که رکورددار مصرف این ماده هستند رایج گردیده است. اما آیـا مـصـرف کنـنـدگان از مـضرات این نوشابه های رنگارنگ با خبرند؟ پــژوهشگران مضرات مصرف نوشابه های گازدار را چـنـیـن میشمارند: ۱/ پـوسیدگی دندانها: تمام نوشابه های گازدار خاصیت اســیدی داشته و سبب فرسایش مینای دندانها میگردند. همچنین میزان قند بالای این گـونه مـحــصولات پوسیدگیدندآنها را تسریع میکنند. ۲/ چاقی: نوشابه های گازدار عمدتا از آب تصفیه شده، افزودنیهای مصنوعی و شکر تصفیه شده تهیه میگردند. بنابراین فاقد هرگونه ارزش تغذیه ای بوده و تنها به خاطر میزان قند بالایشان دارای کالری زیادی میباشند که سبب چاقی در فرد مصرف کننده میگردند. در نوشابه های رژیمی نیز جای شکر معمولی از آسپارتام استفاده میکنند که در ضمن آنکه یک ماده اشتها آور میباشد برای سلامتی نیز مضر بوده و مصـرف آن میگرن، سرگیجه و کاهش توان حافظه را بدنبال دارد. ۳/ سوء تغذیه: افرادی که به مصرف نوشابه های گازدار اعتیاد دارند و از طرفی که این محصولات موجب کاهش اشتها میگردند بنابراین فرد معتاد تنها به مصرف نوشابه های گازدار روی آورده و دچار سوء تغذیه میگردند.هنگامی که شما در بطری یک نوشابه گازدار را میگشایید بلافاصله حبابها و گازهای موجود در آن به بیرون جهیده وظاهر میگردند.گاز اینگونه محصولات به سبب وجود اسید فسفریک و دی اکسید کربن در ترکیباتشان میباشد که سبب اسیدی گشتن اینگونه محصولات نیز میگردند.PH نوشابه های گازدار بین ۲/۵ تا ۳/۵ میباشد که موجب پدید آمدن محیطی اسیدی در معده میگردند. در کل مسیر سیستم گوارش تنها معده قادر به مقاومت در برابر چنین محیط اسیدی میباشد. اما در دیگر اعضای سیستم گوارش بدن مانند دهان، گلو و مری در پی مصرف نوشابه های گازدار محیط اسیدی ناهنجاری ایجاد میگردد. چراکه مخاط دهان، گلو و مری بسیار در برابر اسید حساس و آسیب پذیر میباشند. اسید فسفریک موجود در این نوشابه ها نیز با رقابت با اسید هیدروکلریک معده عملکرد صحیح معده را تحت تاثیر قرار میدهد. هنگامی که معده ناکارآمد میگردد غذای مصرفی گوارش نیافته باقی مانده و سبب سوء هاضمه و نفخ میگردد. افرادی که از زخم معده و سوزش سر سینه رنج میبرند باید از مصرف نوشابه های گازدار جدا خودداری کنند. ۴/تاثیر برروی کلیه ها: هنگامی که میزان اسید فسفریک خون افزایش می یابد کلیه ها قادر بدفع سریع آن نمیباشند بنابراین فشار مضاعفی بروی کلیه ها تحمیل میگردد. مصرف نوشابه های گازدار سبب میگردد تا کلسیم از استخوانها برداشته شده و درون خون جریان یابد این امر موجب رسوب کلسیم اضافی در کلیه ها گردیده که در نهایت منجر به سنگ کلیه میگردد. ۵/ تاثیر برروی پوست: خون اسیدی بروی عملکرد گلوتایتون تاثیر میگذراد. گلوتایتون یک آنزیم با خاصیت آنتی اکسیدانی میباشد. علاوه بر آن نوشابه های گازدار فاقد هرگونه مواد معدنی و ویتامین میباشند. افرادی که نوشابه مصرف میکنند معمولا مصرف آب میوه، شیر و حتی آب را کاهش میدهند و بدن خود را از ویتامینها و مواد معدنی که برای سلامتی پوست ضروری میباشند محروم میسازند. بنابراین پوستشان بیشتر دچار چین و چروک میگردد. ۶/تاثیر برروی استخوانها: اسید فسفریک موجود در نوشابه های گازدار ماده ای بسیار سمی میباشد. در صنعت از اسید فسفریک بعنوان سختی گیر آب استفاده میگردد. به این طریق که اسید فسفریک سبب زدودن کلسیم و منیزیوم از آب سخت میگردد. اسید فسفریک در بدن نیز دارای عملکرد مشابهی میباشد. یعنی یون کلسیم را از استخوانها بر داشته و پوکی استخوانها را سبب میگردد. ۷/تاثیر کافئین: به نوشابه های گازدار عمدا کافئین افزوده میگردد تا ایجاد اعتیاد و وابستگی در مصرف کنندگان خود کنند. کافئین موجود در نوشابه های گازدار با سرعت بیشتری نسبت به دیگر نوشیدنیهای حاوی کافئین مانند قهوه و چای جذب بدن میگردد. کافئین سبب برهم خوردن نظم خواب گردیده، علایم پیش از قاعدگی را تشدید کرده و سبب کم آبی در بدن میگردد. به خاطر داشته باشید که بیماریها یک شبه پدیدار نمیگردند بلکه در طی سالها بر اثر پیروی از رژیمهای غذایی نامناسب ایجاد میگردند.بنابراین مصرف نوشابه های گازدار را به حداقل ممکن رسانده و در عوض به نوشیدن آب وآب میوه های طبیعی روی آورید. هرگاه هم که هوس مصرف نوشابه های گازدار را کردید حتما از نی استفاده کنید تا از تماس مستقیم نوشابه با دندانها خودداری کرده باشید. توضیح تکمیلی: وقتی یک نوشابه میخورید، چه اتفاقی می افتد؟ ۱۰ دقیقه بعد: ۱۰ قاشق چایخوری شکر وارد بدنتان میشود. می دانید چرا با وجود خوردن این حجم شکر دچار استفراغ نمی شوید؟ چون اسید فسفریک، طعم آن را کمی میگیرد و شیرینی اش را خنثی می کند. ۲۰ دقیقه بعد: قند خونتان بالا می رود و منجر به ترشح ناگهانی و یک جای انسولین می شود. کبدتان شروع می کند به تبدیل قند به چربی تا قند خون، بیشتر از این بالا نرود. ۴۰ دقیقه بعد: حالا دیگر جذب کافئین کامل شده؛ مردمک هایتان گشاد می شود، فشار خونتان بالا میرود و در پاسخ به این حالت، کبدتان قند را به داخل جریان خون رها میک ند. گیرنده های آدنوزین مغز حالا بلوک می شوند تا از احساس خواب آلودگی جلوگیری کنند. ۴۵ دقیقه بعد: ترشح دوپامین افزایش پیدا میکند و مراکز خاصی در مغز، که حالت سرخوشی ایجاد میکنند، تحریک میشوند. این همان مکانیسمی است که در مصرف هروئین منجر به ایجاد سرخوشی میشود. بعد از ۶۰ دقیقه: اسید فسفریک موجود در نوشابه، داخل روده کوچک، به کلسیم، منیزیم و روی میچسبد. متابولیسم بدن افزایش پیدا میکند. میزان بالای قند خون و شیرینکنندههای مصنوعی، دفع هرچه بیشتر کلسیم را از طریق ادرار باعث میشوند. مدتی بعد: کافئین در نقش یک داروی ادرارآور وارد عمل می شود. حالا دیگر کلسیم و منیزیم و رویی که قرار بود جذب بدن شود، بیش از پیش از طریق ادرار دفع میشود و به همراه آن مقادیر زیادی آب، سدیم و دیگر الکترولیت ها نیز از دست میرود. مدتی بعدتر: کم کم آن غوغایی که در بدنتان ایجاد شده بود فروکش می کند و نوبت به افت قند می رسد. در این مرحله یا خیلی حساس و تحریک پذیر میشوید یا خیلی کرخت و بیحال. حالا دیگر تمام آن آبی را که از طریق نوشابه وارد بدن خود کرده بودید، دفع کرده اید؛ آبی که میشد به جای اسید و کافئین و شکر، حاوی مواد مفیدی برای بدنتان باشد. تا چند ساعت بعد اثر کافئین هم از بین می رود و شما هوس یک نوشابه دیگر می کنید! گردآورنده : ایمان صادقی از life.etime.ir
  13. irsalam

    چرا مادرمان را دوست داریم؟

    چرا مادرمان را دوست داریم؟ چون ما را با درد به دنيا میآورد و بلافاصله با لبخند میپذیرد چون شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق ما بريزند ، پشت دستشان میریزند چون وقتی تب میکنیم، آنها هم عرق میریزند چون وقتی توی میهمانی خجالت میکشیم و توی گوششان میگوییم سیب می خوام، با صدای بلند میگویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی میکند و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک میزند، با پدر دعوا میکنند چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد چون وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم چون وسط سریالهای ملودرام گریه میکنند چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کم میخوابد اما کسی نیست که برایش قهوه بیاورد و میوه پوست بکند به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه میکند و نذر می کند و پوتینهایمان را در هر مرخصی واکس میزند چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند که واقعا باور میکنیم شاخ قول شکاندهایم چون موقع مطالعه عینک میزند و پنج دقيقۀ بعد در حاليكه عينكش به چشمش است ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟ چون هیچوقت یادشان نمیرود که از کدام غذا بدمان میآید و عاشق كدام غذاييم ،حتی وقتی که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار را با هم بخوریم چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش رو براي هزارمين بار ميشكنيم، چند روز بعد همه رو از دلش ميريزه بيرون و خودش رو گول ميزنه كه :بخشش از بزرگانه چون مادرند! که مادر تنها کسی است که میتوانی تمام فریادهایت را بر سرش بکشی و مطمئن باشی که هرگز انتقام نمی گیرد
  14. بهار خانم

    دوست داشتنی ترین مرد خدا

    حضرت محمد(ص) در سال های جوانی، من و دوست هایم خیلی افتاده بودیم تو خط اخلاق و اعتقاد. نه این که ما خیلی خاص باشیم. اصولا مد بود. مثل الان که بعضی چیزهای دیگر مد است، آن موقع هم تب کلاس و جلسه اخلاقی و تقوایی داغ بود. تلویزیون پشت هم از همین برنامه ها و توصیه ها پخش می کرد. یک دنیا دستور نکنید و بکنید توی سرهای ما چرخ می خورد. می خواستیم خوب باشیم و خوب بودن آن روزها خیلی سخت شده بود. مدام داشتیم خودمان را مجبور می کردیم که مثل حضرت رفتار کنیم. نمی شد. نمی توانستیم. به خودمان فحش می دادیم. ناامید می شدیم. فکر می کردیم عیب های اساسی داریم و دیگر درست شدنی نیستیم. چند سالی طول کشید تا فهمیدیم گره کار توی همین مجبور کردن است. ماجرا زورکی نیست. فهمیدیم آدم ظریف است و یک شبه نمی شود به اش شکل داد. مثل کار سفالگری می ماند که اگر فشار دستت را زیاد کنی، به جای شاهکار هنری از زیر دستت هیولای گلی می آید بیرون. ولی دیگر خیلی دیر شده بود. خیلی از همسفرهایمان خیال کرده بودند دین یعنی همین زور و فشار و گفته بودند ما نخواستیم و خداحافظ. در روایت های معتبر هست که همان پیامبری که ما داشتیم خودمان را هلاک می کردیم مثل او بشویم، توی مدینه یکی را تو اوضاع و احوالی شبیه ما می بینند. بهش تشر می زنند که: با خودت با مدارا رفتار کن! آن هایی که به خودشان زیاد فشار می آورند مثل سواری اند که برای زود رسیدن، آن قدر به مرکبش شلاق می زند که اصلا به کل نمی رسد. ولی وقتی ما این روایت ها را خواندیم دیگر دیر شده بود. رفقایمان شلاق را زده بودند، مرکبشان از حال رفته بود و حالا دیگر اصلا توی راه نبودند که بشود به شان گفت پیامبر(ص) دینی که شما ازش رمیده اید، جور دیگری بوده. روایت ها می گویند مرد آسانی بود. نرم و روان. نمازش از همه نمازها سبک تر و خطبه اش از همه خطبه ها کوتاه تر بود. کارهای خوب که می کرد، حظ می کرد. دقیقا همان حلقه ای که ما آن سال ها گم کرده بودیم. لذت اخلاق. این که از درستی و راستی کیف کنی. می دانم که می گویند این مرحله های جوششی بعد از کوشش می آید. اول آدم باید به خودش سخت بگیرد تا بعد لذتش را ببرد. ولی فکر کنم این سعی، این دویدن، این کوشش یا هر چی که هست، باید آرام باشد. درست مثل راه رفتن حاجی ها بین صفا و مروه. روان و متین. بعضی جاها را فقط باید هروله کرد. همین. وگرنه بقیه راه را باید جوری پا از پا برداری که یکی اگر از دور تو را ببیند، فکر کند داری رو ابر راه می روی. به همان سبکی، به همان لذت. به همان دقت. چون همیشه این احتمال هم هست که رشته های نازک زیر قدم هایت پاره بشوند و معلق بمانی. می گویند حضرتش به همین اعتدال بود. مردم حرف درآورده بودند که این مرد، ساده لوح است. این را خود قرآن می گوید. بس که قاتی مردم می شد و رویش نمی شد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند. می گویند با هر کس دست می داد، دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می نشست، آن قدر صبر می کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند مرد راحتی بود. سیره های تاریخی، این را می گویند. ما به کسی می گوییم آدم راحت که از زیر مسؤولیت ها آسان شانه خالی کند و بی خیال باشد. اما حضرتش، هم بار را بر شانه داشت هم راحت بود. باورش سخت است. چون ما به یکی از این دو تا عادت داریم. ما به صورت عبوس همه مردانی که کارهای سختی دارند، عادت داریم. برای ما اصولا بام، جایی است که از یکی از دو طرفش باید افتاد. تجسم یکی که راحت و متعادل روی لبه باریک بام بایستد و بیش از همه مردم متبسم باشد، سخت است. مرد عربی چیزی آورد. گفت: این، هدیه شما! کمی که گذشت، گفت: حالا پول هدیه ام را بدهید. پیامبر(ص) خندید. از ته دل. روزهای بعد، هر وقت غمگین می شد می گفت: آن اعرابی چه شد؟ کاش دوباره می آمد. روایت ها می گویند اهل مزاح بود. اگر یکی از اصحاب، گرفته بود، شوخی می کرد تا او را به خنده وادارد. همان روایت ها هم می گویند کلماتی که بر او نازل می شدند آن قدر سنگین بودند که در روزهای سرد، اگر وحی می آمد صورتش غرق عرق می شد. حضرت محمد(ص) چقدر دوست داریم که یکی، این دوتایی های محال را کنار هم داشته باشد. هم این باشد، هم آن. سال هاست که همه مان یکی از این دوتاییم. عادت کرده ایم آدم عمیق، آدمی با فکرهای پیچیده و لایه های متفاوت، خیلی تودار باشد. هیچ حسی توی صورتش پیدا نباشد. راحت قاطی حرف های دیگران نشود و اصلا نشود فهمید چه فکری دارد می کند. ولی اوصافی که از پیامبر(ص) در سیره ها آمده، اصلا شبیه عادت همیشگی ما نیست. کتاب های معتبر همه این را گفته اند که وقتی خوشحال بود یا وقتی از چیزی خوشش می آمد صورتش می درخشید. بعضی راوی ها گفته اند مثل آیینه. بعضی هم گفته اند مثل قرص ماه. اگر هم از چیزی غمگین بود، چشم ها و صورتش گرفته می شد. تار می شد. ما فقط بچه ها و آدم های ساده دل را سراغ داریم که موقع شادی صورتشان برق بزند. از خوشی چشم هایشان بدرخشد. اصلا باورمان نمی شود جسم هیچ متفکری این قدر شفاف باشد. مردم حرف درآورده بودند که این مرد، ساده لوح است. این را خود قرآن می گوید. بس که قاتی مردم می شد و رویش نمی شد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند. می گویند با هر کس دست می داد، دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می نشست، آن قدر صبر می کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند . اصحابش گفته اند وقتی از چیزی به خنده می افتادیم، با ما می خندید؛ وقتی تعجب می کردیم، با ما تعجب می کرد. از آخرت حرف می زدیم، با ما درباره همان حرف می زد. از دنیا می گفتیم، با ما از همان می گفت. از خوردنی ها و آشامیدنی ها هم حرف می زدیم، او هم از همان حرف می زد. تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این لبه های تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از این ها را دیدیم، کی بود؟ کاش می آمد این دور و بر هم سری می زد. روایت ها می گویند: وقتی از او کاری می خواستند اگر موافق بود می گفت آری و زود انجام می داد. اگر نمی خواست انجام بدهد، فقط سکوت می کرد. هیچ وقت نمی گفت: نه! هیچ وقت نمی گفت: نه! مجله همشهری جوان، شماره 63 پی نوشت: روایت های به کار رفته در متن یادداشت، همه از کتاب سنن النبی نوشته علامه طباطبایی برداشته شده اند. اگر گیرتان آمد، نگاهی به این کتاب بیندازید. روح عجیبی تویش هست.
  15. گامهايي براي اينکه فردي دوست داشتني شويم ! گام 1-از انتقاد بيجا ، سرزنش مداوم و گله و شکايت بپرهيزيد. گام 2-در ارزيابي هاي خود صادق و بي ريا باشيد. گام 3-ديگران را دوست بداريم و به آنها علاقمند شويد. گام 4-خواسته هاي ديگران را درک کنيد . گام 5-هميشه لبخند را زينت چهره خود کنيد. گام 6-به خاطر داشته باشيد نام هر شخصي زيباترين نت موسيقي اوست ؛ پس ديگران را به نام صدا بزنيد و او احساس نزديکي کنيد . گام 7-شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق کنيد که درباره خودشان و علاقمنديهايشان حرف بزنند . گام 8-در جهت علايق ديگران سخن بگوييد . گام 9-اين باور را به ديگران القا کنيد که ؛ قدرت زيادي دارند و براي خود کسي هستند و در انجام اين کار نهايت صداقت را داشته باشيد . گام 10- هميشه براي اينکه بهترين نتيجه را از بحث مجادله بگيريد ؛ سعي کنيد از شرکت در آن بپرهيزيد . گام 11- به عقايد ديگران احترام بگذاريد و هرگز عبارت "تو اشتباه مي کني " استفاده نکنيد . گام 12- اگر خطايي از شما سرزد ؛ با قاطعيت به آن اعتراف کنيد و اعتماد به نفس داشته باشيد و بدانيد که "انسان جايزالخطاست." گام 13- هميشه صحبت هاي خود را دوستانه آغاز کنيد . گام 15- سعي کنيد از راه هاي مناسبي براي کسب آرامش استفاده کنيد تا ديگران براي شريک شدن در آرامشتان به سوي شما آيند . گام 16- اجازه بدهيد هميشه ديگران بيش از شما صحبت کنند . گام 17- خالصانه به هر اتفاقي از ديد ديگران نگاه کنيد و تک محور نباشيد . گام 18- باورها و علايق سايرين را همانگونه که هستند بپذيريد چرا که هرکس از ديد خود بهترين است . گام 19- همواره به سوي انگيزه هاي بهتر و قوي تر برويد ؛ تا بهترين باشيد . و بالاخره گام آخر ؛ همواره باورهايتان را پيش روي خود مجسم کنيد و چالش هاي زندگي را با آغوش باز پذيرا شويد تا براي ديگران يک نمونه و الگو باشيد .
  16. Captain_K2

    دانلود آهنگ ای دوست

    دانلود آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست...کنم یک باره جان قربانت ای دوست از حسین کشتکار بوشهری لینک گوش دادن و دانلود...کلیک کنید
  17. daruosh

    تست دوست شناسی

    کسی نیست که بخواهد نقش پررنگ دوست و دوستی را در زندگیش انکار کند چه سعادت ها و شقاوت ها که از دوستی ها بر خواسته است !! گاهی سال های سال با کسی دوستی میکنیم برای هم جان فشانی ها میکنیم و راز دل ها میگوییم و چنان با او یکی می شویم که گویی یک روح هستیم در دو بدن اما از آنجا که ما هرگز خبر از آن روی سکه نداریم گاه در اوج ناباوری و بهت شاهد رفتاری از دوست خود هستیم که تمام باورمان از او بهم میریزد و خراب میشود مثلا هنگام درگیری و عصبانیت چنان بی حرمتی میکند که گویی دشمن خونی ماست یا در روابط اقتصادی بی مهابا دار و ندار ما را از ان خود میکند به رفیق دیرینه اش پشت میکند.!و یا راز دل ما را همه جا فاش میکند و با سخن چینی ما را از چشم دیگران می اندازد فقط به خاطر حسادتش.! همین اتفاقات که به کرات هم رخ میدهد باعث شده که تا حد زیادی میزان اعتماد به همدیگر در جامعه پایین بیاید و افراد در هنگام قرار گرفتن در چنین شرایطی از خود می پرسند به راستی دیگر به چه کسی میتوان اعتماد کرد ؟ در رابطه با نقش پر رنگ دوست در سرنوشت دنیوی و اخروی اشخاص قبلا فرمایشات جناب آیت الله آقا مجتبی تهرانی را در دو مقوله "با چه کسی دوست شویم" و "با چه کسی نشویم" را مورد بررسی قرار دادیم در این مقال هم بر آنیم تا با الهام از فرمایشات مبین ایشان ملاک هایی را برای آزمون و سنجش افرادی که میخواهیم به عنوان دوست برگزینم تقدیم شما عزیزان کنیم باشد که هوشیار باشیم در این انتخاب سرنوشت ساز و خنجر نارفیقی از پشت نخوریم .(انشاءالله تعالی) آزمودن دوست در بُعد نفسانی ملاک های ظاهری یک دوست خوب را قبلا خدمتتان عارض شدیم اکنون به ملاک های باطنی که نقش مهم تری دارد را بررسی میکنیم. ما بُعد نفسانی هم داریم که انسان باید در بحث صداقت و رفاقت این را هم در نظر داشته باشد که با هر کسی رفیق نشود و با او بساط دوستی را پهن نکند. روایتی از امام صادق(علیه‏السلام) است که حضرت فرمود: «لَا تُسَمَّ الرَّجُلَ صَدِیقاً سِمَةً مَعْرُوفَةً حَتَّى تَخْتَبِرَهُ»؛ کسی را به نام دوست نخوان تا اینکه او را بیازمایی؛ یعنی کسی را به عنوان اینکه دوست تو است نخوان به‏طوری که مردم بگویند فلانی رفیق فلانی است، یا خودت بگویی، رفیقم فلانی است؛ اصلاً این کار را نکن، «حَتَّى تَخْتَبِرَهُ». تا این که او را بیازمایی و امتحانش کنی. اِختبار یعنی آزمودن. حالا به چه چیز او را امتحان کنی؟ حضرت سه چیز را مطرح می‏فرماید: اوّلین ملاک؛ هنگام غضب اول: «تُغْضِبُهُ فَتَنْظُرُ غَضَبَهُ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ»؛ خشمش را آزمایش کن، ببین آیا این از افرادی است که وقتی عصبانی می‏شود، مرزی را رعایت نمی کند؟ آیا خشم، او را از حق به سوی باطل می‏کشاند؟ آیا آنجاهایی که عصبانی می‏شود، چه در بُعد گفتاری‏اش و چه در بُعد رفتاری‏اش لجامی از شرع به دهانه نفسش زده است؟ یا نه، چون عصبانی شده هر چه به دهانش بیاید، می‏گوید و هر کاری که از دستش بر‏آید، می‏کند؟ این اشاره به بُعد نفسانی است بنابراین اوّل ببین آیا مثل حیوان می‏ماند یا انسان است؟ چون حیوان است که وقتی خشمگین می‏شود هر کاری می‏کند؛ هم گاز می‏گیرد، هم لگد می‏زند. انسان که این کارها را نمی‏کند. حالا که انسان است و زبان دارد، ببین آیا موقع خشم هرچه به زبانش می‏آید را می‏گوید؟ دومین ملاک؛ هنگام شهوت حضرت به عنوان دومین ملاک برای آزمودن فرد پیش از دوستی می‏فرمایند: «وَ عِنْدَ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ».[1] این خشم نیست، این شهوت است؛ شهوت نسبت به مال است. یعنی امتحان کن، ببین این شخص راجع به پول چگونه است؟ آیا مرزهای شرعی را رعایت می کند یا اصلاً به حرام و حلال کاری ندارد؟ این را امتحانش کن. همین طوری او را رفیق خود نخوان و نگو فلانی رفیق ما است. با هر کس می خواهی دوستی کنی، به صِرفِ ظواهر بسنده نکن. در ابعاد سه گانه اعتقادی‏، نفسانی‏ و عملی‏ او را آزمایش کن؛ وگرنه بدان که رفاقت چون نقش سازندگی و نقش تخریبی‏اش بسیار قوی است، تأثیرش خیلی زیاد است. ظاهر این روایت در مورد روابط اجتماعی است. چون اگر او را به خودت نسبت دهی و بگویی فلانی رفیق من است، تو هم در اجتماع خراب می‏شوی. چون وقتی مردم جامعه ببینند این شخص در جایی خرابکاری کرد، آبروی تو هم می‏رود. اگر دیدند جایی عصبانی شد و حرف‏های بی‏ربط و قبیح و ناپسندی گفت، یا دیدند از هر جایی که رسیده مال مردم را می‏خورد، می‏گویند رفیق تو است و کارهای ناپسند او آبروی تو را هم می‏برد. در تن داد به شهوت جنسی هم افسار گسیخته نباشد چشمش به دنبال ناموس مردم نباشد و طوری نباشد که برای لذت جسم به هر ذلتی تن دهد و تو را هم با خود بکشاند دقت کنید این موضوع بسیار حساس است چون شهوت جنسی بسیار خطر آفرین است و اگر در این زمینه یک مشوق و همراه هم آدمی داشته باشد معلوم نیست سر از کدام منجلابی درآورد. در فرهنگ ما هم جا افتاده است که اگر میخواهی کسی را بشناسی به رفیقش نگاه کن ببین با چه کسی میگردد پس دوست هر کس تا حدودی نشان دهنده شخصیت او می باشد. اوّل امتحان، بعد دوستی ما در معارفمان مسأله ای داریم که در این روایت هم بود که حضرت فرمودند: «حَتَّى تَخْتَبِرَهُ». در باب دوست‏یابی ما به طور کلی مسأله «اِختبار» را داریم؛ یعنی با هرکه می خواهی رابطه رفاقتی برقرار کنی، قبلش او را آزمایش و امتحان کن. روایتی از علی(علیه‏السلام) است که فرمودند: «لَا تَثِق بِالصَّدِیقِ قَبلَ الخُبرَةِ».[2] اگر می خواهی به عنوان صداقت به رفیق اعتماد کنی، قبل از آنکه او را بیازمایی هیچ وقت اعتماد نکن. قبل از اینکه او را بیازمایی، به او دل نبند. ممکن است سؤال کنید چرا؟ اگر قبل از امتحان با او دوستی کردی و رابطه‏ات تنگاتنگ شد، محبّت او در دل تو تشدید می‏شود و این رابطه محبّتی موجب می‏شود که این رفاقت در ابعاد گوناگون اعتقادی و نفسانی‏ و عملی‏ات، چه رفتاری و چه گفتاری بر روی تو اثر بگذارد؛ چون گفتار هم عمل است؛ گفتار عملِ زبان است و اگر انسان بدون اینکه قبلاً آزمایشی کرده باشد، با شخصی در رفاقت رابطه محبتی برقرار کند اصلاً رفاقت بر مبنای محبت است اگر کسی «قبل الإختبار» بیاید رفیق شود، این محبت رفیق در دل او آمده است و اینجا است که دیگر نمی‏تواند تشخیص بدهد که آن شخص دوست خوبی است یا خیر. اگر بخواهم قبل از آنکه آن رشته محبّتی رفاقتی بین من و شما تقویت شود شما را بیازمایم، می‏توانم؛ چون می‏توانم چه در بُعد اعتقادی‏، چه در بُعد عملی و چه در بُعد نفسانیِ شما دقیق شوم که آیا با هم، هم‏سو هستیم یا نیستیم. آدم عصبانی مزاجی هستی، افسارگسیخته‏ای یا نه؟ در بُعد شهوتی‏ات، کسی هستی که به اسارت شهوت رفته یا نه؟ حالا چه شهوت مالی‏ باشد، چه جنسی‏ باشد، فرقی نمی‏کند. در بُعد عملیِ خارجی می‏توانم بفهمم که آیا انسان متشرّعی هستی یا نه، بی‏بندوبار و لااُبالی هستی.؟ اگر هم شخص متدیّن بی‏غرض و بی‏مرضی که درباره تو اطلاعاتی دارد مطلبی بگوید، از او می‏پذیرم. قبل از دوستی است که می‏توانم اینها را تشخیص دهم؛ امّا اگر بعد از اینکه رفیق شدی، آن‏وقت بخواهی آزمایش کنی، بدان که حالا کور و کر هستی. نه می‏توانی عیب‏هایش را ببینی، نه می‏توانی بشنوی. محبّت کور و کر می کند چند روایت در این زمینه بخوانیم. علی(علیه‏السلام) فرمودند: «عَینُ المُحِبِّ عُمیَةٌ عَن مَعَایِبِ المَحبُوبِ»؛ چشم کسی که دیگری را دوست دارد، از اینکه عیب‏های او را ببیند کور است. در ادامه میفرمایند: «وَ أُذُنُهُ صَمَاءٌ عَن قُبحِ مَسَاوِیهِ».[3] یعنی گوشش هم به خاطر حبّ کر است. کر است از اینکه بخواهد عیب‏ها و زشتی‏های او را بشنود. این یک قانون کلی است. این روایت را از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) بخوانم که حضرت فرمودند: «حُبُّكَ لِلشَّیْ‏ءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ».[4] حبّ شیء انسان را کور و کر میکند. اینجا شئ است، آنجا بحث مُحبّ و محبوب بود. خشمش را آزمایش کن، ببین آیا این از افرادی است که وقتی عصبانی می‏شود، مرزی را رعایت نمی کند؟ آیا خشم، او را از حق به سوی باطل می‏کشاند؟ آیا آنجاهایی که عصبانی می‏شود، چه در بُعد گفتاری‏اش و چه در بُعد رفتاری‏اش لجامی از شرع به دهانه نفسش زده است؟ یا نه. دین بر محور محبّت است در مسأله دین می‏گویند که اصلاً دین بر محور محبّت است. روایتی از امام باقر(علیه‏السلام) است که حضرت فرمود: «الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ».[5] یعنی اصلاً اینها با هم تفاوت ندارند. یعنی اینقدر محبّت نقشش قوی است؛ لذا در باب مسأله رفاقت، «اِختبار قبلَ الرِّفاقة» را مطرح می‏کنند. با هر کس می خواهی دوستی کنی، به صِرفِ ظواهر بسنده نکن. در ابعاد سه گانه اعتقادی‏، نفسانی‏ و عملی‏ او را آزمایش کن؛ وگرنه بدان که رفاقت چون نقش سازندگی و نقش تخریبی‏اش بسیار قوی است، تأثیرش خیلی زیاد است. پرهیز از حب دشمنان خدا در روایتی از علی(علیه‏السلام) است که حضرت فرمود: «إیَّاكَ أن تُحِبَّ أعدَاءَ اللهِ»؛ از محبّت نسبت به دشمنان خدا بپرهیز. آنهایی که دشمن خدا هستند، یک‏وقت رشته محبّتی با اینها برقرار نکنی. «أو تُصفِیَ وُدَّكَ لِغَیرِ أولِیَاءِ اللهِ».[6] یعنی بپرهیز از اینکه محبّتت را برای غیر دوستان خدا خالص کنی. جهتش این است که این رابطه تنگاتنگ، محبّت‏آور است؛ محبّت که آمد خطرناک است. البته بدان آنجایی که بدون اختبار و آزمودن در سه بُعد اعتقادی، عملی و نفسانی باشد خطرناک است؛ ولی اگر اختبار و آزمایش شد، بهترین نقش سازندگی را بر روی انسان دارد. حبّ علی، نشانه مؤمن چون شب عزیزی است (شب عید سعید غدیر)، به مناسبت روایتی در همین باب از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانم که فرمودند: «عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ».[7] ؛ منظور از «صحیفه» هم نامه عمل است؛ صحیفه مؤمن یعنی نامه عمل مؤمن. حالا در صحیفه چیست؟ در آن همه چیز هست. چه مسائل اعتقادی، چه مسائل ملکات و چه اعمال خارجی، همه در آن صحیفه هست. ولی ظاهرش راجع به اعمال است؛ اعمّ از جوارحی و جوانحی. روز قیامت نشر صُحف می‏شود؛ حالا این تعبیر پیغمبر یعنی چه؟ تعبیر پیغمبر جنبه کنایی دارد. «عنوانِ صحیفه» یعنی اگر تیتر صحیفه عمل هرکس این بود که این شخص محبّ علی(علیه‏السلام) است، معلوم می شود که تمام صحیفه‏اش خوب است؛ یعنی این حبّ علی(علیه‏السلام) در ابعاد گوناگون انسانی، چه بُعد اعتقادی و چه بُعد نفسانی و جوارحی، نقش سازندگی دارد. البته این را هم دقّت داشته باشید که حتماً نباید از نظر فیزیکی با حضرت مواجهه پیدا کنیم تا با ایشان رفیق شویم؛ رفاقت رشته محبّتی بین دو موجود است. ممکن است اینجا نباشد، اما دوستش داشته باشم، هر چند اینکه او را نبینم. بیا با علی(علیه‏السلام) رفیق شو! بیا محبت علی(علیه‏السلام) را در دلت جای‏گزین کن که تو را در سه بُعد می‏سازد. لذا اگر روز قیامت مؤمن بیاید، همان تیتر نامه عملش را که نگاه می‏کنند، دیگر قضیه تمام می شود. همان تیتر را نگاه می‏کنند و می‏بینند این با علی (علیه‏السلام) رفیق بوده است. اگر با علی(علیه‏السلام) رفیق بوده، حتماً حبّ علی(علیه‏السلام) هم در دلش بوده و مُسلّم است که این شخص مسائل شرعی را هم رعایت می‏کرده است. که البته میدانیم لازمه حبّ اهل البیت علیهم السلام عمل به دستوراتشان و پیرو واقعیشان بودن است .
  18. عنکبوتی خون آشام آرام روی زمین قوز می کند.سپس هوا را بو می کشد در جستجوی پای انسان. زمانی که خوش شانس باشد ردی از چیزی که جستجو می کند پیدا کرده و آماده ی پریدن روی شکارش می شود. اما شکارش مانند پشه ها هر جای بدن انسان نیست. بسیاری از عنکبوت ها طعمه ی خود را با کمک گرفتن از بینایی خود پیدا می کنند اما این عنکبوت از قوه ی بویایی خود استفاده می کند.این عنکبوت خون آشام به دنبال نقطه ای سوراخ روی پوست پا می گردد. نقطه ای که قبلا یک پشه از آن شکم خود را سیر کرده است و حالا نوبت عنکبوت گرسنه است. بر اساس آزمایشات دانشگاه کانتربری در نیوزلند، پای انسان نسبت به جوراب، بو را مدت بیشتری نگه میدارد. آنها عنکبوت ها در یک شیشه قرار دادند طوری که آنها اجازه ی حرکت داشتند و سعی کردند بوی پای برهنه و پای دارای جوراب را وارد منطقه عنکبوت ها کنند و متوجه شدند عنکبوت ها به دنبال بوی پای برهنه رفته و 10 تا 30 دقیقه بیشتر برای شکار صبر کردند. البته این عنکبوت به لحاظی هم دوست انسان محسوب می شوند زیرا در جستجوی پشه های خطرناک و آزار دهنده هستند اما هر دو به دنبال یک چیز هستند خون انسان! خون انسان یک ماده ی مقوی برای این عنکبوت ها و ادامه ی زاد و ولد و بقای نسل شان است. اگر در کنیا بودید و دیدید یک عنکبوت مشتاقانه در حال جستجو در پایتان است لزومی نیست هراسان شوید و بگریزید. بگذارید آن عنکبوت جای نیش پشه را برایتان پیدا کند.
  19. irsalam

    بهترین دوست

    بهترین دوست پیرمردبه من نگاه کردوپرسید چندتادوست داری؟ گفتم چرابگم ده یابیست تا... جواب دادم فقط چندتایی پیرمردآهسته ودرحالیکه سرش راتکان می دادگفت: توآدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری ولی درموردآنچه که می گویی خوب فکرکن خیلی چیزهاهست که تو نمی دونی دوست فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی دوست دستی است که توراازتاریکی وناامیدی بیرون می کشد درست هنگامی دیگرانی که توآنهارادوست می نامی سعی دارند تورابه درون آن بکشند دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تورارها کنه صدائیه که نام تورازنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تورابه فراموشی سپرده اند امابیشترازهمه دوست یک قلب است یک دیوارمحکم وقوی درژرفای قلب انسان ها جایی که عمیق ترین عشق هاازآنجامی آید! پس به آنچه می گویم خوب فکرکن زیراتمام حرفهایم حقیقت است وفرزندم یکباردیگرجواب بده چندتادوست داری؟ سپس ایستاد ومرانگریست درانتظارپاسخ من بامهربانی گفتم اگرخوش شانس باشم...فقط یکی وآن تویی بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تومی سپارد درتنهائیت توراهمراهی می کند ودرغمهاتورادلگرم می کند کسی که اعتمادی راکه بدنبالش هستی به تو می بخشد وقتی مشکلی داری آن راحل می کند وهنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد وبهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد غیرقابل تصوراست **** چقدرخداوند بزرگ است درست زمانی که انتظاردریافت چیزی راازاونداری... بزرگترین مهربانترین بخشنده ترین دوستت دارم لحظه ای مارا به خودمان وامگذار
  20. چرا هیچ کس دوست ندارد بند دوم مرغ سحر را بخواند؟ مرغ سحرنیازی به معرفی ندارد. سروده ای از محمدتقی بهار در دوران مشروطه که پس از آغاز حکومت رضا شاه به صورت ترانه اجرا شد. آهنگ این اثر، از مرتضی نی داوود، فوق العاده زیباست. آهنگ باو جود گیرایی زیر و بالای چندانی ندارد بنابراین حتی کسانی که با خوانندگی آشنایی ندارند می توانند آن را به راحتی بخوانند. اکثر خوانندگان نامی نیز اجرایی از مرغ سحر را به نام خود ثبت کرده اند که می توان به ملوک ضرابی، قمرالملوک وزیری، نادر گلچین، هنگامه اخوان، محمدرضا شجریان و نیز اجراهای متفاوتی از فرهاد، همای و محسن نامجو اشاره کرد :آنچه تا کنون به عنوان مرغ سحر شنیده ایم عبارت است از بند اول این شعر مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن ز آه شرر بار این قفس را بَر شِکَنُ و زیر و زِبَر کن بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا وَز نفسی عرصهٔ این خاک تیره را. پر شرر کن ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است این قفس، چون دلم، تنگ و تار است شعله فکن در قفس ای آه آتشین دست طبیعت گل عمر مرا مچین جانب عاشق نِگَه ای تازه گل از این، بیشتر کن مرغ بیدل شرح هجران مختصر٬ مختصر کن اماشاید خیلی ها ندانند که این فقط نیمی از مرغ سحر استو این شعر بند دومی دارد که تقریبا هیچ خواننده ای تمایلی به خواندن آن ندارد :بند دوم می گوید عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد راستی و مهر و محبت فسانه شد قول و شرافت همگی از میانه شد از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد دیده تر کن جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب ساغر اغنیا پر میناب، جام ما پر ز خون جگر شد ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد اما چرا کسی این بند را دوست ندارد؟ بند اول شعری انقلابی استکه به دستگاه ظلم می تازد، از زندانی و در قفس بودن آزادی خواهان گله می کند، آرزوی پایان شب تار ملت را دارد و مردم را به قیام و انقلاب جهت پایان دادن به ظلم و شکستن قفس فرا می خواند اما بند دوم شعری اجتماعی است.شاعر در این بند از رواج دروغ، منسوخ شدن حقیقت طلبی، از بین رفتن عشق واقعی میان عاشق و معشوق و گم شدن مهر و محبت و شرافت گله می کند و از کسانی می نالد که وطن و دین را بهانه ای برای دزدی کرده اند. اینان چه کسانی هستند؟ تنها حاکمان یا تمامی مردم؟ فضای حاکم بر این بخش از شعر به مورد دوم اشاره دارد. همچنین زمانی که شعر از جور مالک و ارباب شکایت می کند اغنیا را به عنوان طبقه ای از جامعه به باد نقد می گیرد نه به عنوان بخشی از وابستگان دولت در بند اول پیشنهاد شعله فکندن در قفس که همانا براندازی حکومت ظالم است مطرح می شود اما در مورد بند دوم شاعر هیچ راه حلی نمی یابد و در نهایت بلبل را فقط به بر آوردن ناله های حزین از دورن این قفس خود ساخته فرا می خواند مردم ما همیشه دوست داشته اند که ریشه مشکلات را در حکومت بشناسند و خود را از هر گونه اشکالی مبرا بدانند از این روی خوانندگان همان بخشی از مرغ سحر را خوانده اند و می خوانند که مورد پسند عامه مردم است. جالب این جاست که برخی بی توجهی به بند دوم را به دلیل سیاسی بودن آن دانسته اند که چنین دیدگاهی موجب شگفتی است
  21. عکسهای بسیار زیبا از آهوهای دوست داشتنی
  22. محبّت در گرو توجه به نعمت يا خدمت است. ياد نعمت‏هاى خدا، علاقه ما را به او زياد مى‏كند، چه نعمت‏هاى عمومى و چه نعمت‏هاى خصوصى. نعمت‏هاى عمومى از قبيل باد، باران، خورشيد، كوه‏ها، گياهان، خوردنى‏ها، آشاميدنى‏ها، همسر، فرزند، عقل، علم، زبان، چشم، گوش و ساير اعضا، نعمت شب و روز، خواب و بيدارى، آزادى و قدرت انتخاب و گرايش به خوبى‏ها و كمالات و تنفّر از بدى‏ها كه هر كدام از اين نعمت‏ها نباشد، زندگى بشر فلج مى‏شود. راستى، اگر آب دهان ما شور يا تلخ بود، چه مى‏كرديم؟ اگر خداوند نعمت خواب و حتى غلطيدن در خواب را دو سه روز از ما بگيرد چه مى‏كنيم؟ نعمت‏هاى خصوصى، امكانات و استعدادهايى است كه خداوند به هر يك از افراد بشر عطا كرده است و اگر انسان فكر كند مى‏بيند چه بسيار نعمت‏هايى كه در اختيار اوست و ديگران به دلايلى از آن محرومند. آرى، فكر كردن در نعمت‏هاى الهى، انسان را عاشق خدا مى‏گرداند و قرآن به اين امر سفارش كرده است. «فاذكروا آلاءَ اللّه»
×
×
  • اضافه کردن...