رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'روزه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

  1. irsalam

    نکات روزه داری در تابستان

    [h=4]نکات روزه داری در تابستان[/h] آسمونی : ماه رمضان امسال به دلیل مصادف شدن با روزهای گرم و طولانی تابستان دارای حساسیت و نیاز به تحمل بیشتری است که با یک برنامه تغذیه ای درست هنگام افطار و سحر می توانیم بدون هیچ گونه مشکلی از مزایای آن بهره ببریم و به مشکلاتی مانند ضعف بدنی، افت فشار، تشنگی و گرسنگی نیز دچار نشویم. رعایت راهکارهای ساده تغذیه ای در افطار و سحر می تواند روزه داران را به منظور دریافت منافع بدنی و تسهیل بهره مندی از مزایای روحانی این ماه مبارک یاری کند زیرا یک فرد بیمار به درستی نمی تواند از برکات ماه رمضان فیض ببرد. ۱- برای اینکه هنگام روزه داری کمتر تشنه شوید بهتر است در برنامه غذایی سحری از خوردن غذاهایی مثل انواع کوکو، بادمجان، سوسیس و کالباس، سس مایونز و سیر و پیاز و همچنین غذاهای چرب و پرنمک که سبب تشنگی زیاد در طول روز می شود پرهیز کنید. ۲- سعی کنید از غذاهای آب پز شده و خورشت های آبدار و کم نمک استفاده کنید. ۳- خوردن مواد شیرین مانند زولبیا و بامیه هنگام سحر سبب افت سریع قند خون و احساس گرسنگی در طول روز می شود. ۴- بعد از خوردن سحری، بهتر است هنگام مسواک زدن برای کاهش تشنگی و خشکی دهان، از حجم کمتری خمیر دندان استفاده کنید. ۵- سعی کنید در ماه رمضان میوه های آب دار و سبزی های بیشتری مصرف کنید تا در طول روز دچار تشنگی نشوید. ۶- بهتر است هنگام افطار از مخلوط آبلیموی تازه با آب یا چای کمرنگ یا شربت خاکشیر به جای قهوه و چای پر رنگ استفاده کنید. ۷- خوردن ۸ تا ۱۲ لیوان آب از افطار تا هنگام سحرسبب می شود تا شما در طول روز کمتر دچار تشنگی شوید. ۸- برای اینکه بعد از خوردن افطار و سحری دچار سوزش معده و ترش کردن نشوید بهتر است از غذاهای سبک و کم چرب استفاده کنید. در ضمن مایعات را پس از اتمام غذا بخورید و بلافاصله بعد از خوردن سحری به رختخواب نروید. ۹- بهتر است افطار خود را با یک استکان آب ولرم یا یک فنجان شیر و عسل باز کنید و از خوردن غذا و شیرینی های فراوان هنگام افطار بپرهیزید تا دچار سنگینی و مشکلات معده نشوید. ۱۰- سعی کنید وعده های غذایی مانند پلو و خورش را دو ساعت بعد از افطار میل کنید تا هضم آن آسان باشد. ۱۱- برای جلوگیری از بروز یبوست و مشکلات روده، بعد از خوردن افطار آلو و انجیر خیس شده و میوه هایی همچون گلابی، هلو و هندوانه میل کنید. ۱۲- ورزش سبک و پیاده روی بعد از افطار به هضم غذا و جلوگیری از یبوست کمک زیادی می کند. ۱۳- وعده سحری را به هیچ عنوان حذف نکنید زیرا ادامه دادن به این روال در طول ماه رمضان سبب افت بدنی و تحلیل عضلانی خواهد شد. ۱۴- نان و پنیر کم نمک با سبزی یا گردو با یک لیوان شیر از بهترین خوردنی ها برای سحر محسوب می شود زیرا علاوه بر حجم سبک دارای قوت بسیار است. ۱۵- برای اینکه در طول روز کمتر تشنه شوید، بهتر است علاوه بر خوردن آب فراوان در فاصله افطار تا سحر، از کربوهیدرات هایی همچون نان و غلات و ماکارونی سبوس دار در وعده افطار و سحر استفاده کنید. این مواد سبب می شود گلیکوژن بدن در حد نرمال حفظ شده و فرد کمتر دچار تشنگی شود.
  2. irsalam

    قضا و کفاره روزه چگونه است ؟

    [h=4]قضا و کفاره روزه چگونه است ؟[/h] آسمونی اگر انسان به واسطه ندانستن مساله کارى انجام دهد که روزه را باطل می ‏کند، چنانچه می ‏توانسته مساله را یاد بگیرد، بنابر احتیاط واجب کفاره بر او ثابت می ‏شود. همزمان با ماه مبارک رمضان سوالات و مسایل شرعی مربوط به روزه و شرایط آن، مبطلات روزه، حکم روزه های قضا و کفاره روزه های انجام نشده از جمله مواردی است که افراد بیشتر با آن مواجه می شوند. در همین راستا بخشی از احکام روزه و همچنین استفتائات و سوالات انجام شده در این رابطه بیان می شود. مسائل قضا و کفاره روزه مسأله ۱۷۹۷ : اگر در روزه ماه رمضان عمداً قى کند و یا در آب ارتماس نماید و یا با مایع حُقنه کند یا در شب، جنب شود و همان گونه که در « مسأله ۱۷۶۹ » گفته شد، بیدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، فقط باید قضاى آن روز را بجا آورد، امّا اگر کار دیگرى که روزه را باطل مى کند عمداً انجام دهد، در صورتى که مى دانسته آن کار روزه را باطل مى کند، قضا و کفّاره بر او واجب مى شود، امّا کفّاره در بعضى از موارد مانند دروغ بستن به خدا و پیامبر و یا اهل بیت او(علیهم السلام) از باب احتیاط واجب است. مسأله ۱۷۹۸ : اگر به جهت ندانستن مسأله، کارى انجام دهد که روزه را باطل مى کند، چنانچه مى توانسته مسأله را یاد بگیرد ( یعنى مقصّر در ندانستن بوده )، کفّاره بر او واجب مى شود و اگر نمى توانسته مسأله را یاد بگیرد ( یعنى قاصر در ندانستن مسأله بوده ) کفّاره بر او واجب نیست. و بنابر احتیاط واجب حکم انسانى که غافل باشد نیز چنین است. [h=2]کفاره روزه[/h] مسأله ۱۷۹۹ : کسى که کفّاره روزه ماه رمضان بر او واجب مى شود، باید یک برده آزاد کند، یا به کیفیّتى که در مسأله بعد گفته مى شود دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را سیر کند و یا به هرکدام یک مُد، که تقریباً ده سیر است « حدود هفتصد و پنجاه گرم » طعام یعنى گندم یا جو و یا مانند آن بدهد. و چنانچه هیچ کدام ممکن نباشد، مخیّر است بین اینکه هیجده روز پى در پى روزه بگیرد یا هر مقدار مى تواند به فقیر طعام بدهد. و اگر نتواند روزه بگیرد یا طعام بدهد، باید استغفار کند، اگرچه مثلا یک مرتبه « أَسْتَغْفِرُ اللّه » بگوید. و بنابر احتیاط واجب هروقت بتواند، کفّاره را بدهد. مسأله ۱۸۰۰ : کسى که مى خواهد دو ماه، کفّاره روزه ماه رمضان را بگیرد باید سى و یک روز آن را پى در پى بگیرد و اگر بقیّه آن، پى در پى نباشد، اشکال ندارد. مسأله ۱۸۰۱ : کسى که مى خواهد دو ماه، روزه کفّاره بگیرد، نباید وقتى شروع کند که در بین سى و یک روز، روزى باشد که مانند عید قربان، روزه آن حرام است. مسأله ۱۸۰۲ : کسى که باید پى در پى روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یک روز، روزه نگیرد، یا عمداً وقتى شروع کند که در بین آن به روزى برسد که روزه آن واجب است، مثلا به روزى برسد که نذر کرده آن روز را روزه بگیرد، باید روزه ها را از سر بگیرد. مسأله ۱۸۰۳ : اگر در بین روزهایى که باید پى در پى روزه بگیرد، عذرى غیر اختیارى، مانند حیض، یا نفاس و یا سفرى که در رفتن آن مجبور است، براى او پیش آید، بعد از برطرف شدن عذر، واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد، بلکه بقیّه را بجا آورد. مسأله ۱۸۰۴ : اگر با چیز حرامى روزه خود را باطل کند، چه آن چیز از اصل حرام باشد مانند شراب و زنا، یا به جهتى حرام شده باشد، مانند خوردن غذاى حلالى که براى انسان ضرر زیاد دارد و نزدیکى کردن با عیال خود در حال حیض، بنابر احتیاط کفّاره جمع بر او واجب مى شود، یعنى باید یک برده آزاد کند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کرده، یا به هرکدام آنها یک مُدّ که تقریباً ده سیر است، حدود هفتصد و پنجاه گرم، گندم یا نان آن، یا جو یا نان آن، یا یک مدّ مویز یا یک مد خرما بدهد. و چنانچه هرسه برایش ممکن نباشد، هرکدام که ممکن است باید انجام دهد. مسأله ۱۸۰۵ : اگر روزه دار، دروغى به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نسبت دهد، اگرچه روزه خود را با چیز حرامى باطل کرده، ولى کفّاره جمع که در مسأله پیش گفته شد بر او واجب نمى شود. مسأله ۱۸۰۶ : اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان، چند مرتبه با همسر خود نزدیکى کند بنابر احتیاط مستحب، براى هر دفعه، یک کفّاره بدهد . و اگر جماع او حرام باشد، بنابر احتیاط مستحب براى هر دفعه یک کفّاره جمع بدهد. مسأله ۱۸۰۷ : اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان، چند مرتبه غیر از جماع، کار دیگرى که روزه را باطل مى کند انجام دهد، براى همه آنها یک کفّاره کافى است. مسأله ۱۸۰۸ : اگر روزه دار، غیر از جماع کار دیگرى که روزه را باطل مى کند، انجام دهد و بعد با حلال خود جماع نماید، بنابر احتیاط مستحب براى هر کدام یک کفّاره، واجب مى شود. مسأله ۱۸۰۹ : اگر روزه دار غیر از جماع، کار حلالى که روزه را باطل مى کند، انجام دهد مثلا آب بیاشامد و بعد کار حرامى که روزه را باطل مى کند غیر از جماع انجام دهد، مثلا غذاى حرامى بخورد، یک کفّاره کافى است. مسأله ۱۸۱۰ : اگر روزه دار آروغ بزند و چیزى در دهانش بیاید، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و باید قضاى آن را بگیرد و کفّاره نیز بر او واجب مى شود و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن، خون به دهان او بیاید و عمداً آن را فرو برد، باید قضاى آن روزه را بگیرد و بنابر احتیاط، کفّاره جمع نیز بر او واجب مى شود. مسأله ۱۸۱۱ : اگر نذر کند روز معیّنى را روزه بگیرد، چنانچه در آن روز، عمداً روزه خود را باطل کند، باید یک برده آزاد نماید یا دو ماه پى در پى، روزه بگیرد و یا به شصت فقیر، طعام دهد. مسأله ۱۸۱۲ : کسى که مى تواند وقت را تشخیص دهد، اگر به گفته کسى که مورد اطمینان نیست و مى گوید مغرب شده عمداً افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و کفّاره بر او واجب مى شود، امّا اگر مورد اطمینان بود، قضا کافى است. مسأله ۱۸۱۳ : کسى که عمداً روزه خود را باطل کرده، اگر بعدازظهر مسافرت کند، یا پیش از ظهر براى فرار از کفّاره سفر نماید، کفّاره از او ساقط نمى شود، بلکه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پیش آید، کفّاره بر او واجب است. مسأله ۱۸۱۴ : اگر عمداً روزه خود را باطل کند و بعد عذرى مانند حیض، یا نفاس و یا بیمارى پیدا کند، کفّاره بر او واجب نیست. مسأله ۱۸۱۵ : اگر یقین کند روز اوّل ماه رمضان است و عمداً روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود که آخر ماه شعبان بوده، کفّاره بر او واجب نیست. مسأله ۱۸۱۶ : اگر انسان شک کند که آخر ماه رمضان است یا اوّل ماه شوال و عمداً روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود اوّل ماه شوال بوده، کفّاره بر او واجب نیست. مسأله ۱۸۱۷ : اگر روزه دار در ماه رمضان، با همسر خود که روزه است جماع کند، چنانچه زن را مجبور کرده باشد، کفّاره روزه خودش و روزه همسرش را باید بدهد و اگر زن به جماع راضى بوده، بر هر کدام یک کفاره واجب مى شود. مسأله ۱۸۱۸ : اگر زن، شوهر روزه دار خود را به جماع مجبور کند، یا به کار دیگرى که روزه را باطل مى کند، واجب نیست کفّاره روزه شوهر را بدهد. مسأله ۱۸۱۹ : اگر روزه دار در ماه رمضان، همسر خود را به جماع مجبور کند و در بین جماع، زن راضى شود، باید هر کدام یک کفّاره بدهند و بنابر احتیاط مستحب مرد دو کفّاره و زن یک کفّاره بدهد. مسأله ۱۸۲۰ : اگر روزه دار در ماه رمضان، با همسر روزه دار خود که خواب است جماع نماید و زن متوجّه نشود، یک کفّاره بر او واجب مى شود و روزه زن صحیح است و کفّاره ندارد. مسأله ۱۸۲۱ : اگر مرد، همسر خود را مجبور کند که غیر از جماع، کار دیگرى که روزه را باطل مى کند بجا آورد، کفّاره همسر را نباید بدهد و بر خودِ همسر نیز کفّاره واجب نیست. مسأله ۱۸۲۲ : کسى که به جهت مسافرت یا بیمارى روزه نمى گیرد، نمى تواند همسرِ روزه دار خود را به جماع مجبور کند، ولى اگر او را مجبور نماید، کفّاره بر مرد واجب نیست و بر همسر نیز کفّاره اى تعلّق نمى گیرد. مسأله ۱۸۲۳ : انسان نباید در بجا آوردن کفّاره کوتاهى کند، ولى لازم نیست فوراً آن را انجام دهد. مسأله ۱۸۲۴ : اگر کفّاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نیاورد، چیزى بر آن اضافه نمى شود. مسأله ۱۸۲۵ : کسى که باید براى کفّاره یک روز، شصت فقیر را طعام بدهد، نباید به هر کدام از آنها بیشتر از یک مد که تقریباً ده سیر است « حدود هفتصد و پنجاه گرم » طعام بدهد، یا یک فقیر را بیشتر از یک مرتبه سیر نمایند، ولى مى تواند براى هریک از عیالات فقیر، اگرچه صغیر باشند یک مد به آن فقیر بدهد. مسأله ۱۸۲۶ : کسى که قضاى روزه ماه رمضان را گرفته، اگر بعدازظهر عمداً کارى کند که روزه را باطل مى نماید، باید به ده فقیر، هرکدام یک مُد که تقریباً هفتصد و پنجاه گرم یا ده سیر است، طعام بدهد و اگر نمى تواند، سه روز روزه بگیرد.
  3. irsalam

    رفع بوی بد دهان در روزه داران

    رفع بوی بد دهان در روزه داران یکی از مشکلاتی که اکثر روزه داران در ماه مبارک رمضان با آن مواجه می شوند، بوی ناخوشایند دهان است که گاهی علاوه بر خود فرد، ممکن است اطرافیان او را نیز آزار دهد. البته این مشکل برای بعضی ها فقط به ماه رمضان منتهی نمی شود؛ یعنی در برخی افراد، بوی ناخوشایند دهان در ماه های دیگر سال نیز وجود دارد. برای آشنایی با راه های رفع بوی دهان از طریق تغذیه، پای صحبت متخصصان تغذیه و رژیم درمانی نشسته ایم. مصرف غذاهای خشک را محدود کنید دکتر سید رضا راست منش، متخصص تغذیه و رژیم درمانی، معتقد است که بوی بد دهان علل مختلفی دارد. بیماری های گوارشی نظیر زخم های معده که علت عمده ی آن هلیکوباکترپیلوری است میتواند سبب خروج بوی نامطبوع از دهان شود. در این حالت، این بو با تجویز داروهای خاصی از سوی پزشک کنترل می شود. گاهی بوی بد دهان به دلیل زیاده روی در مصرف غذاها است، آن هم غذاهایی که ترکیبات ناهمگونی با هم دارند. یکی دیگر از علل بوی بد دهان عدم استفاده از مسواک و نخ دندان است. بویی که در ماه مبارک رمضان از دهان خارج می شود، به دلیل نخوردن غذا است. هنگام نخوردن غذا، بدن برای تولید انرژی به ذخایر چربی روی می آورد و طی سوختن چربی ها در کبد، کتون ها تولید می شوند که باعث ایجاد این بو می شوند. در روزهای اول ماه مبارک رمضان، به دلیل این که کبد آمادگی کافی را برای سوزاندن مقدار زیادی چربی ندارد، این بو بیشتر است، اما به تدریج که توانایی کبد برای این کار بیشتر می شود، مقدار کتون تولید شده کم می شود. آن چه باید به آن توجه داشت، این است که این بو طبیعی است و نیاز به راه و روش خاصی برای درمان ندارد. فقط می توان با انجام کارهایی که در ذیل به آن اشاره می شود از میزان آن کم کرد: کسانی که غیر از ماه مبارک رمضان، در ایام دیگر سال هم در روزه می گیرند، کمتر دچار بوی بد دهان می شوند، چون کبد آن ها آماده تر است تا چربی های اضافه را بسوزاند. می توان با مصرف غذاهای خنک، نعناع یا برخی سبزیجات خشک دیگر این بو را به طور موقتی از بین برد. در افرادی که بعد از خوردن سحری مسواک نمی زنند، به دلیل باقی ماندن غذاها در لا به لای دندان ها و در حفرات دهان این بو بیشتر و نامطبوع تر است. در طی روزهای معمولی به دلیل نوشیدن مایعات، آب و چای ، بزاق دهان پیوسته تازه می شود و این بو کمتر است، اما در روزه داری به دلیل این که امکان تازه شدن آب دهان کمتر است، باقی ماندن غذاها در بین دندان ها همراه با تولید کتون ها، بوی بد بیشتری را ایجاد می کند. علت اصلی، چربی ها هستند دکتر مسعود کیمیاگر، متخصص تغذیه و رژیم درمانی، می گوید: ” در حالت روزه داری و گرسنگی طولانی مدت، بعد از گذشت چند ساعت که ذخایر قندی بدن تمام می شود، بدن برای تولید انرژی به چربی ها روی می آورد. در اثر سوزاندن چربی ها، موادی به نام کتون در بدن ساخته می شوند که بوی آنها از راه تنفس خارج می شود. البته این موضوع در همه ی افراد، یکسان اتفاق نمی افتد و در بعضی ها بیشتر و در برخی دیگر کمتر است.” بوی بد دهان در ماه رمضان، عمدتا به دلیل تولید ترکیبات کتونی است و ربطی به نوع ماده ی غذایی مصرفی در افطار و سحر ندارد. دکتر کیمیاگر می گوید: “خوردن چربی ها و گوشت ها تاثیر چندانی در این امر ندارند. البته اگر میزان مواد قندی خورده شده بیشتر باشد، این بو کمتر خواهد بود. در کل، ماهیت روزه این طور است که بدن باید چربی های اضافه را بسوزاند و یکی از مزایای روزه گرفتن هم همین است. پس نباید زیاد نگران بود، زیرا با گذشت زمان این بوی ناخوشایند، کمتر می شود. نکته ی قابل توجه آن است که این بو در افراد چاق کمتر و در خانم ها و بچه ها بیشتر است. همچنین در افرادی که بدون سحری روزه می گیرند نیز زیاد است.” پس به خاطر بسپارید… * در وعده ی سحری، طوری برنامه ریزی کنید که فرصت کافی برای مسواک زدن و استفاده از نخ دندان را داشته باشید. * از مصرف غذاهای خیلی داغ، تند، ترش و اسیدی خودداری کرده و یا حتی المقدور کمتر مصرف کنید، زیرا با مصرف این نوع غذاها پُرزهای چشایی دهان دچار ساییدگی می شوند و این کار به خشک شدن آب دهان کمک می کند و سبب بوی بیشتر دهان می گردد. پس خوردن چای داغ یا آب لیمو باید کم و یا به طور کلی حذف شود. * ماه رمضان، زمان خوبی برای تمرین کردن اصول غذایی با نظم خاص است. زیاده روی در مصرف غذا را کنار بگذارید؛ مثلا اگر فردی هستید که زیاد قهوه و چای مصرف می کنید، در این ماه از نوشیدن چای داغ اجتناب کنید. شاید خوردن چای داغ و مخصوصا پُررنگ در هنگام سحر برای دو ساعت کمک کننده باشد، اما در طول روز سبب خشکی دهان می شود. * سعی کنید غذاهای نرم تر و لطیف تر نظیر فرنی ها و حریره ها را بیشتر مصرف کنیم که پُرزهای دهان را نوازش داده و سبب تحریک غدد بزاقی تان شود. * از مصرف میوه ها و سبزی های ترش پرهیز کنید، زیرا این مواد غذایی سبب کاهش ترشح بزاق و خشکی دهان می شوند. به طور کلی، خوردن غذاهای خشک به همراه نزدن مسواک و افزایش جرم های دندانی، غدد ترشحی بزاق را مسدود کرده و ترشح بزاق را به شدت کم می کنند. لذا بوی بد دهان تشدید می شود.
  4. چگونه در هوای گرم روزه بگیریم؟! شریان :ماه رمضان سراسر زیبایی و مدرسه تعلیم و تربیت است هم تزکیه نفس و تهذیب آن و هم کارگاه ساختن جسم و تن. چند سالی است که این ماه مبارک و این مهمانی زیبا با فصل گرما و روزهای داغ تابستان مقارن میشود و شاید برای عدهای این سوال را ایجاد میکند که چه سخت است روزه گرفتن در هوای گرم و چگونه میتوان در این هوای گرم بدون اینکه چیزی بخوریم و بیاشامیم از کله سحر تا غروب آفتاب دهانمان را بسته نگه داریم و البته فلسفه روزه نیز همین است. میخواهد به ما بگوید تمرین کنید نخوردن، نیاشامیدن، بسته نگه داشتن زبان و دهان از هر نوع حرف و صحبتی، مواظبت از چشم، گوش، زبان و دهان. به هر سو روزهداری در ماه رمضان یک فریضه است که در ادیان مختلف نیز وجود داشته است و در اسلام نیز به صورتی که اکنون رایج شده بر آن سفارش و تاکید شده است و البته در اخبار و روایات در خصوص روزهداری در هوای گرم و اجر و پاداش آن سخن گفته شده و از آن تعبیر به جهاد شده که خداوند نیز هوای مجاهد در راه خود را دارد و قوت، انرژی، صبر و عنایت خود را شامل حال او میکند. در این رابطه حجتالاسلام والمسلمین مطلبی کارشناس مسائل دینی و استاد حوزه علمیه در گفتوگویی با بیان اینکه «بر اساس روایات معصومین (ع) برترین جهاد روزه گرفتن در هوای گرم است» افزود: امام صادق (ع) و رسول مکرم اسلام در احادیث و روایاتی مختلف راجع به روزهداری در هوای گرم تصریح کردهاند که برترین جهادهاست. وی ادامه داد: همچنین امام صادق (ع) فرمودند در هر روزی که بسیار گرم باشد برای خدا تشنه شوید خداوند هزار فرشته را میفرستد که بر چهره آن فرد دست نوازش میکشند و بشارت میدهند و وقت افطار خداوند به این بنده میفرماید چه خوش است بوی تو و روز تو. این کارشناس مسائل دینی و استاد حوزه علمیه با تاکید بر اینکه «یکی از اسباب آمرزش انسان روزهداری به ویژه روزه گرفتن در هوای گرم است» گفت: پیامبر خدا (ص) فرمودند خوشا به حال کسی که برای خدا گرسنگی و تشنگی میکشد. مطلبی همچنین خاطرنشان کرد: اگر میخواهیم سلامتی و پیشگیری از بیماریها داشته باشیم بر اساس آیه قرآن کریم و روایات باید روزه بگیریم و در واقع روزه برای سلامتی و پالایش دستگاههای مختلف بدن بسیار ارزشمند است. وی با بیان اینکه «امروزه دانشمندان به دنبال ایجاد روزههای طبی هستند تا بیماران خود را مداوا کنند» تصریح کرد: اسلام هر سال یک ماه قمری را برای روزهداری تعیین کرده است تا انسان در تمام فصول سال این فریضه الهی را تجربه کند. این کارشناس مسائل دینی و استاد حوزه علمیه خاطرنشان کرد: اگر روزهداری یک جهاد است و زحمت دارد اشکالی ندارد زیرا برای رسیدن به درجه مجاهد باید تحمل زره، گرما، مشقات و زحمات را به جان خرید و ناراحتیها و مشکلات را تحمل کرد که همه فضل و پاداش است و شخص روزهدار اجر و پاداش جهاد را میبرد. مطلبی در پایان یادآور شد: نظر لطف و رحمت الهی به روزهدار شامل میشود و هر کس نیت کند که انشاءالله تا آخر ماه رمضان روزه میگیرد خداوند از قدرت، رحمت و عنایت خود شامل حال او خواهد کرد. وی در پایان گفت: ماه رمضان فرصتی است برای خودسازی که بگوییم بار خدایا!، وسوسههای نفس نگذاشت جانم در نهر رجب تطهیر شود. از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم. ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مسقرم نما.
  5. روزه خود را به هیچ وجه با آب سرد باز نکنید دکتر مجید امتیازی متخصص طب سنتی با اشاره به روزهداری در فصل گرم سال اظهار داشت: از آنجا که هوای گرم تابستان و روزهداری موجب کاهش آب بدن و دهیدراته شدن بدن میشود بنابراین روزهداران در فاصله افطار تا سحر به اندازه مایعات بنوشند و از مصرف مقدار کافی میوه و سبزیجات غافل نشوند چرا که سبزیجات و میوهها به لحاظ دارا بودن فیبر باعث آزاد شدن تدریجی آب در طول روز شده و در رفع عطش کمک کننده هستند. وی با تاکید بر این که روزهداران از بازکردن روزه با آب سرد به شدت بپرهیزند گفت: بازکردن روزه با آب خیلی سرد آسیب شدیدی به معده و کبد رسانده و در نتیجه دستگاه گوارش را ضعیف میکند. این متخصص طب سنتی توصیه کرد: نوشیدن مایعات گرم اعم از چای یا آب جوش به همراه یک شیرینی طبیعی مانند کشمش یا یک عدد خرما بهترین روش برای باز کردن روزه است. وی افزود: روزهداران سعی کنند بعد از گذشت یک ساعت از افطار یا در فاصله زمانی مناسب از خواب میوه مصرف کنند. دکتر امتیازی تصریح کرد: همچنین برای جلوگیری از عطش در طول روز میتوان از سبزیجات یا شربت خاکشیر(به همراه شکر و گلاب) هنگام سحر بهره برد. وی یادآورشد: روزهداران در طول روز جهت کاهش عطش افشانههای آب به صورت بزنند و از رفتن در محیط های گرم و آفتاب شدید خودداری کنند. رئیس دانشکده طب سنتی اردکان در پایان خطاب به روزه داران توصیه کرد: دوش آب ولرم در طول روز در رفع عطش کمک کننده است.
  6. irsalam

    برنامه غذایی روزه داران

    [align=justify] برنامه غذایی روزه داران اصل کلی برای پیروی از برنامه های غذایی صحیح، مصرف غذاهای متنوع است. رعایت این مسئله در طول ماه مبارک رمضان نیزحائزاهمیت است. مسئله قابل توجه این است که بر خلاف تصورعموم، نیازی نیست که دراین ماه حجم زیادی ازغذا در وعده های افطار و سحر مصرف کنید. در طول ماه رمضان میزان سوخت و ساز بدن شما کاهش می یابد و ساز و کارهای تنظیم کننده شروع به فعالیت می کنند. مهم ترین ساز و کار فعال، سوخت چربی بدن است که می تواند میزان کلسترول خون را کنترل کند وبه همین دلیل نیازی به مصرف غذاهای پرکالری نیست. برنامه غذایی را باید طوری تنظیم کنید که دچارکاهش یا افزایش وزن نشوید. البته باید توجه کنید برای افرادی که اضافه وزن دارند، این ماه بهترین فرصت برای پیروی از غذاهای سبک و کم کالری و در نتیجه کاهش وزن است. برنامه غذایی شما در ماه رمضان باید به گونه ای باشد که تمام گروه های غذایی به صورت زیر مصرف شوند: 1- نان وغلات این گروه شامل انوع نان، سیب زمینی و ماکارونی است که منابع خوبی از انرژی ، مواد حاوی نشاسته، پروتئین، املاح و فیبر هستند. توصیه می شود از نان های کامل مانند نان سنگک و جو، که منابع خوب فیبر هستند، استفاده کنید. 2- شیرو لبنیات: این گروه شامل شیر، ماست، پنیر، دوغ و کشک است، که منابع خوبی از کلسیم و پروتئین برای حفظ فعالیت طبیعی بدن هستند، ولی بهتر است انواع کم چرب و کم نمک را انتخاب کنید. 3- گوشت و جانشین های آن: این گروه شامل انواع گوشت های قرمز و سفید، تخم مرغ و حبوبات هستند که منابع خوبی از پروتئین ، ویتامین های گروه b و آهن می باشند. هنگام استفاده از گوشت قرمز، چربی های قابل رؤیت گوشت را پاک کرده و از حبوبات و گوشت سفید بیشتر از گوشت قرمز استفاده کنید. 4- سبزی ها : از انواع سبزی به صورت پخته یا خام در برنامه رژیم روزانه استفاده کنید. این گروه منابع خوبی از ویتامین های a,c و فیبر هستند. 5- میوه ها: این گروه شامل انواع میوه های تازه و خشک مانند برگه ها، کمپوت و آب میوه ها بوده و منابع خوبی از ویتامین c و فیبر هستند. توصیه می شود از مرکبات که منبع خوب ویتامین c هستند، به طور روزانه استفاده کنید و در صورت تمایل از آبمیوه و کمپوت، حتماً از نوع خانگی و با میزان قند کم، مصرف کنید. گروه متفرقه این گروه شامل انواع دانه های گیاهی از قبیل پسته، بادام و فندق، و انواع روغن های مایع، جامد، کره ،خامه، سس سفید هستند. هم چنین منابع خوبی برای تأمین انرژی و ویتامین محلول در چربی ( a,d,e,k) به شمار می روند. توصیه می کنیم مصرف روغن های جامد نباتی و حیوانی، کره ، خامه، سس سفید، انواع دسرها، شیرینی ها و شکلات را کاهش دهید و از روغن های مایع گیاهی مانند زیتون و دانه های گیاهی از قبیل پسته، بادام، فندق و بادام زمینی استفاده کنید. چند توصیه مهم برای روزه داری 1- غذاهای پر حجم برای سحری استفاده نکنید. 2- از مصرف غذاهای چرب برای سحری پرهیز کنید. 3- از مصرف چای زیاد در سحری خودداری کنید. 4- از کربوهیدرات های پیچیده مانند نان، برنج، سیب زمینی دروعده سحراستفاده کنید . مصرف این مواد باعث کاهش حس گرسنگی در طول روز می شود. 5- با منابع قندی و انرژی مانند خرما، آب میوه، انواع شربت و شله زرد افطار کنید. 6- اگر وعده افطار و شام جدا بودند ، شام را سبک و کم حجم میل کنید. هیچ گاه چند نوع غذا را با هم مصرف نکنید. 7- مصرف شام را با استفاده از میوه در حجم کم خاتمه دهید. 8- پس از مصرف شام، حتما وعده مختصری، شامل میوه، شیر یا انواع مغزهای گیاهی مانند پسته و بادام استفاده کنید 9- از زمان صرف افطار تا قبل ازخواب مایعات، زیاد بنوشید. 10- از مصرف انواع دسرها و شیرینی هایی با شکر زیاد در برنامه افطار و سحر خودداری کنید. 11- مصرف قندها و شیرینی های طبیعی مانند خرما و توت را که منابع خوبی از املاح، ویتامین ها و انرژی هستند، به جای انواع شیرینی تهیه شده با شکر توصیه می کنیم. 12- مصرف غذا در وعده های سحر و افطار به صورتی باشد که هیچ گاه احساس سیری کامل نکنید. 13- با وجود این که روزه داری می تواند، مشکلات سلامتی مانند فشار خون بالا، چربی خون بالا، چاقی و اختلالات گوارشی را بهبود بخشد، اما افرادی که بیماری های مزمن مانند دیابت، بیماری های قلبی وعروقی، نارسایی های کلیه و نوسانات فشار خون دارند، حتماً با پزشک معالج خود مشورت کرده و در صورت صلاحدید پزشک می توانند روزه بگیرند. نمونه رژیم 2200 کالری برای فرد بزرگسال با فعالیت سبک سحر: نان سنگک یا تافتون 4 کف دست( یک کف دست = 10×10 سانتی متر) ؛ پنیر پاستوریزه 30 گرم( به اندازه یک قوطی کبریت) ؛ شیر یک دوم لیوان معمولی کم چرب ؛ 1 عدد میوه متوسط افطار: 1 لیوان شیر کم چرب داغ + 3 عدد خرما ؛ 3 برش نان سنگک یا تافتون 10×10 سانتی متر+ 15 گرم پنیر کم نمک + 1 عدد گوجه فرنگی + 1 عدد میوه متوسط شام: یک و یک سوم لیوان برنج پخته + 90 گرم گوشت مرغ بدون پوست + 4 قاشق مرباخوری روغن مایع + 1 لیوان سالاد + 1 عدد میوه متوسط یا یک دوم لیوان آب میوه تازه. برای تهیه سس سالاد می توانید 1 قاشق مرباخوری روغن زیتون را با کمی سرکه یا آبلیمو مخلوط و استفاده کنید. بعد از شام: 1 عدد میوه متوسط + 12 عدد پسته یا بادام یا فندق+ 2 عدد برگه . [/align]
  7. متن عربی و ترجمه دعای روزهای ماه مبارک رمضانً متن عربی و ترجمه هر یک از دعاهای ماه مبارک رمضان به ترتیب روز در تاپیک های زیر موجود می باشد
  8. irsalam

    احكام قضا و كفاره روزه

    احكام قضا و كفاره روزه 1- لازم نيست قضاى روزه را فوراً به جا آورد, ولى بنابر احتياط واجب بايد تا رمضان سال بعد انجام دهد.(1) 2- اگر چند ماه رمضان روزهء قضا دارد, هر كدام را اوّل بگيرد اشكال ندارد, ولى اگر وقت قضاى روزهء آخرين ماه رمضان تنگ است ; مثلاً ده روز از رمضان آخر, قضا دارد و ده رور به رمضان مانده است , بايد اوّل قضاى آن را بگيرد.(2) 3- انسان نبايد در انجام كفاره كوتاهى كند, ولى لازم نيست , فوراً آن را انجام دهد.(3) 4- اگر كفّاره بر انسان واجب شود, چند سال بر آن بگذرد و به جا نياورد, چيزى بر آن اضافه نمى شود.(4) 5- اگر روزهء خود را با كار حرامى ; مانند استمنا باطل كند, بنابر احتياط واجب كفّارهء جمع لازم مى شود; يعنى بايد يك برده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و به شصت فقير طعام بدهد; اگر هر سه برايش ممكن نيست , هر كدام از آن ها را كه مى تواند بايد انجام دهد.(5) 6- كسى كه قضاى روزهء رمضان را گرفته , اگر بعد از ظهر عمداً آن را باطل كند, بايد به ده فقير هر كدام يك مدّ طعام بدهد. و اگر نمى تواند طعام بدهد, بنابر احتياط واجب بايد سه روز پى در پى روزه بگيرد.(6) استفتاء س ـ كسانى كه نماز و روزه شان شكسته است و هميشه سر كارند, به جز تعطيلات , پس بايد روزه هاى قضا شده را چگونه و كِى به جا آورند؟ ج ـ بايد در طول سال قضا نمايند, على الاحوط.(7) س ـ زنى مدتهاست كه يا حامله است و يا بچه شير مى دهد و در ماه رمضان نمى تواند روزه بگيرد, تكليفش در مورد قضاى روزه چگونه است ؟ ج ـ وجوب قضا ساقط نيست .(8) در اين موارد نه قضا واجب است و نه كفّاره :1 روزه هاى ايّام كفر براى تازه مسلمان ; يعنى اگر كافرى مسلمان شود قضاى روزه هاى گذشته واجب نيست .(9) 2- كسى كه به واسطهء پيرى نمى تواند روزه بگيرد و بعد از رمضان هم نمى تواند قضاى آن را انجام دهد. ولى اگرثروزه گرفتن برايش دشوار است , بايد براى هر روز, يك مُدّ طعام به فقير بدهد.(10) روزهء قضاى پدر و مادر پس از مرگ پدر, پسر بزرگ او بايد نمازها و روزه هاى قضا شدهء او را به جا آورد و احتياط مستحب است قضاى نماز و روزه هاى مادر را هم به جا آورد.(11) 1- العروةالوثقى , ج 2 ص 230 م 7و تحرير الوسيله , ج 1 ص 298 م 4 2- توضيح المسائل , م 1698 3- توضيح المسائل , م 1684 4- توضيح المسائل , م 1685 5- توضيح المسائل , م 1665 6- توضيح المسائل , م 1687 7- استفتاآت , ج 1 ص 331 س 84 8- همان , ص 332 س 87 9- توضيح المسائل , م 1695 10- توضيح المسائل , م 1725 ،1726 11- اين بحث به تفصيل در درس 33گذشت .
  9. irsalam

    توصیه های طلایی برای روزه گرفتن

    توصیه های طلایی برای روزه گرفتن رییس موسسه سلامت و بهبود تغذیه گفت : مردم باید در اولین روزهای ماه مبارک رمضان بدن خود را برای روزه گرفتن آماده کنند. دکتر ربابه شیخ الاسلام به مناسبت ماه مبارک رمضان افزود: بهتر است در ماه مبارک رمضان مصرف مواد حاوی کافئین و تنباکو کاهش یابد. این متخصص تغذیه ادامه داد : روزه داران در طول ماه مبارک رمضان باید برنامه خود را طوری تنظیم کنند که خواب و استراحت کافی داشته باشند. وی با یادآوری برخی از مشکلات رایج در روزه داری مانند یبوست ، زخم معده ، سوء هاضمه و نفخ و افت فشار خون تصریح کرد : یبوست می تواند باعث هموروئید (بواسیر) و سوء هاضمه همراه با احساس پری معده شود. شیخ الاسلام اضافه کرد: به همین دلیل به روزه داران توصیه می شود از مصرف زیاد غذاهای تصفیه شده مثل نان سفید پرهیز و مصرف آب ، استفاده از نان های سبوس دار(نان سنگک و جو) و میوه ها و سبزی ها را در ماه رمضان افزایش دهند. وی یادآور شد: مصرف زیاد غذاهای چرب، سرخ کردنی و ادویه دار، غذاهایی مثل تخم مرغ، کلم، عدس، نوشابه های قندی گازدار باعث ایجاد سوء هاضمه و نفخ می شوند. این متخصص تغذیه، پرهیز از غذاهای چرب و نوشابه های گازدار و مصرف آب به جای این مواد غذایی را از راههای درمان سوء هاضمه و نفخ عنوان کرد و افزود: افرادی که دچار زخم معده و ناراحتی های گوارشی هستند باید برای گرفتن روزه حتما با پزشک مشورت کنند. شیخ الاسلام، افت فشارخون را به دلیل تعریق زیاد، ضعف، کاهش انرژی، سرگیجه، رنگ پریدگی و حالت غش که هنگام بعداز ظهر در ماه مبارک رمضان اتفاق می افتد را در روزه داران ممکن دانست و اظهار داشت :توصیه می شود برای جلوگیری از این عارضه مصرف مایعات و نمک افزایش یابد. استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ادامه داد: کودکان به خصوص آنهایی که از نظر جثه کوچک و کم وزن هستند بهتر است روزه کامل نگیرند. این کودکان اگر مایلند در برنامه سحر و افطار شرکت کنند می توان آنها را تشویق کرد، چون این ایام و گرمی حضور اعضای خانواده به دور سفره سحری و افطاری و محیط سرشار از معنویت آنها را به وجد خواهد آورد و خاطره شیرینی برایشان خواهد بود. شیخ الاسلام خطاب به سالمندان گفت: این افرد اگر روزه می گیرند باید مراقبت بیشتری کنند زیرا کاهش میزان آب در بدن سالمندان و کاهش قند خون ممکن است موجب سرگیجه شود. وی توصیه کرد: مصرف میوه رنده شده، لبنیات به خصوص شیر کم چرب، استفاده از انواع سوپ ها ، آش ها در افطار و سحر و نوشیدن چای کمرنگ برای سالمندان مفید است و می تواند تعادل آب و املاح را برقرار کند.
  10. irsalam

    استفتائات درباره روزه

    مقام معظم رهبری اگر پیش از ظهر اعلام کردند که امروز اوّل ماه رمضان است، تکلیف روزه آن روز چه می شود؟ اگر مبطلات روزه را مرتکب نشده، بنابر احتیاط واجب باید نیت روزه کند و روزه بگیرد و بعدا نیز آن روز را قضا کند و اگر یکی از آنها را مرتکب شده، روزه او باطل است؛ ولی [به احترام ماه رمضان] باید تا اذان مغرب از کاری که روزه را باطل می کند، خودداری نموده و بعد از ماه رمضان آن روز را قضا کند. اگر چند نفر عادل شهادت بدهند که دو نفر عادل ماه را دیده اند، آیا اوّل ماه رمضان یا شوال ثابت می شود؟ خیر، باید دو نفر عادل خودشان برای انسان شهادت بدهند که ماه را دیده اند و اگر رؤیت ماه را با واسطه نقل کنند، کافی نیست؛ مگر آنکه از گفته آنان، اطمینان به رؤیت هلال پیدا شود. هم افق به چه معنی می باشد و نقاط هم افق چه نقاطی هستند؟ مراد از «هم افق» مکانی است که از لحاظ امکان یا عدم امکان رؤیت با شهر مورد نظر، همسان باشد. اگر بین مراجع تقلید در ثبوت عید فطر، اختلاف پیش آید، وظیفه مکلف چیست؟ آیا هر مقلد باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند؟ در ثبوت اوّل ماه، تقلید راه ندارد؛ بلکه اگر شخص از گفته و اعلام نظر مرجع تقلید، اطمینان به رؤیت ماه پیدا کند، باید روزه خود را افطار کند و اگر شک داشت، باید آن روز را روزه بگیرد. اگر شخص روزه دار در اثر فراموشی چیزی بخورد، آیا تذکر دادن به او واجب است؟ خیر، تذکر دادن به او واجب نیست. حکم استفاده از نخ دندان ـ که فلوراید و طعم نعنا دارد ـ در حال روزه چیست؟ اگر آب دهان را فرو نبرد، اشکال ندارد. کسی که پیش از اذان صبح، با حالت احتلام از خواب بیدار می شود، آیا می تواند تا نزدیک اذان، غسل نکند و تیمم کند؟ اگر غسل را به تأخیر اندازد تا جایی که وقت تنگ شود، گناه کرده است. در این صورت باید پیش از اذان صبح، تیمم کند و روزه او صحیح است. آیا می شود در ماه رمضان، برای فرار از روزه مسافرت کرد؟ مسافرت کردن در ماه رمضان ـ هر چند به عنوان فرار از روزه باشد ـ اشکال ندارد؛ ولی این امر تا قبل از روز بیست و سوم مکروه است. آیا کفّاره افطار عمدی روزه، با کفّاره مریض تفاوت دارد؟ آری، در دو مورد با هم تفاوت دارد: 1. در مقدار، 2. در مصرف. در کفّاره افطار عمدی روزه، باید برای هر روز شصت فقیر را سیر کند (یا به هر کدام یک مدّ طعام بدهد) و یا دو ماه روزه بگیرد. اما در کفّاره مریض، اگر بیماری تا رمضان آینده ادامه داشته باشد، باید برای هر روز یک مدّ طعام به فقیر بدهد. در کفّاره افطار عمدی، اگر به شصت فقیر دسترسی دارد، نمی تواند به هر کدام از آنها بیش تر از یک مدّ طعام بدهد؛ ولی در کفّاره مریض این امر لازم نیست. آیا کفّاره روزه را می توان در امور فرهنگی، جشن ازدواج و مانند آن صرف کرد؟ خیر، صرف آن در این امور جایز نیست و باید با آن، فقیران را اطعام کرد. کسی که قضای روزه ماه رمضان بدهکار است، آیا می تواند روزه نذر کند؟ اگر قصد داشته باشد که روزه نذری را بعد از روزه قضا بگیرد نذرش صحیح است. کسی که در ماه رمضان در سفر است، آیا می تواند نذر کند روزه بگیرد؟ خیر، جایز نیست.
  11. irsalam

    روزه بانوان در فقه اسلامی

    روزه بانوان در فقه اسلامی پدید آورنده : سیدضیاء مرتضوی ، صفحه 42 فرهنگ و اندیشه / فقه و حقوق روزه که به تعبیر صاحب جواهر از شریف ترین طاعت ها و برترین عبادت هاست، روایات بسیاری را در فضیلت و جایگاه عبادی اش به خود اختصاص داده است، از ارکان پنج گانه ای می باشد که اسلام را بر پا داشته است. روزه هر چند در مقایسه با نماز، آن تنوع و گستردگی را ندارد و مقدار واجب آن به زمان خاصی محدود شده اما در زمینه سازی برای قرب الهی و صفای اندیشه و عقل و دستیابی به حکمت ها و کمالات معرفتی که بالاترین حالات نفس آدمی است، نمونه اعلای یک عبادت است تا جایی که طبق یک روایت خداوند پاداش آن را مستقیما به خود مربوط دانسته بلکه خود را پاداش آن قرار داده است. گویا نکته اصلی آن همان باشد که اهل معنا و از جمله صاحب جواهر به آن اشاره کرده و آن را پنهان بودن و دور ماندن از نگاه دیگران شمرده اند. ویژگی اصلی روزه از نظر ماهیت که آن را متمایز از دیگر عبادات مثل نماز و حج می کند این است که تنها «ترک» و حداکثر خودداری و «کفّ» نفس از مفطرات همراه با نیت است که آن نیز هر چند امری وجودی است اما قلبی است. روزه جز ترک و یا بناگذاری بر ترک مفطرات همراه با قصد قربت و امتثال مشروط به شرط یا فعلی نیست؛ نه مانع کاری دیگر است، نه جای خاصی می خواهد، نه حرکت مخصوصی، نه ذکر ویژه ای، و نه حتی توجه و حضور ذهن. از این رو به جز اموری که در شرع به عنوان مبطلات آن شمرده شده، با تمام کارهای دیگر قابل جمع است. در ارتباط با دیگران نیز به جز حق خاص زناشویی که یکی از مفطرات به شمار می رود هیچ تزاحمی با حقوق و شئون آنان ندارد. حضرت رضا(ع) در برشماری علل وجوب قضای روزه بر زن حائض، به خلاف نماز، از جمله به همین نکته مهم توجه می دهد که قرآن کریم در تمام مواردی که در باره تکلیف روزه سخن گفته، چه روزه ماه رمضان و چه روزه کفّاره، مردان و زنان مسلمان را یکسان خطاب کرده است. روزه بر خلاف نماز، مانع خدمات زن به خود و همسرش و رسیدگی به امور خانه و زندگی اش نمی باشد. همچنان که روزه داری امری کاملاً فردی است و قوام آن به حضور در مکان یا جمعی خاص و قهرا بیرون رفتن از خانه و تبعاتی که این امر می تواند در پی داشته باشد بستگی ندارد. گویا همین ویژگی ها باعث شده تفاوت قابل توجهی را میان «تکلیف» به روزه داری زن و مرد شاهد نباشیم. تنها تفاوت عمده همان مانعیت قاعدگی است که بانوان را در آن زمان از دایره این حکم بیرون می آورد و مجاز به آن نیستند. قرآن کریم در تمام مواردی که در باره تکلیف روزه سخن گفته، چه روزه ماه رمضان و چه روزه کفّاره، مردان و زنان مسلمان را یکسان خطاب کرده است. در جایی هم که در برشماری اوصاف نیکان، روزه داری را نیز ذکر کرده به صراحت، هم از مردان روزه دار نام برده است و هم زنان روزه دار. فقط در برشماری کفّاره «ظهار» آن را جریمه ای ویژه مردان شمرده چون ظهار گناهی است که تنها شوهران مرتکب می شوند. آری در حاشیه مسئله روزه داری ماه رمضان، خطاب به مردان مسئله حلّیت آمیزش با زنان را خاطرنشان ساخته است که معلوم است این امر به ماهیت خودِ روزه برنمی گردد و امری یکطرفه نیز نیست و جواز آن هم منوط به اقدام اولیه شوهر نمی باشد. در روایات و متون فقهی نیز هیچ موردی را سراغ نداریم که اصل تکلیف روزه چه در سطح وجوب و چه به عنوان استحباب ویژه زنان یا مردان باشد. تفاوت های اندک تنها در شرایط و فروع روزه داری می باشد. این فرق ها برخی الزامی و برخی در سطح استحباب و کراهت است. کمی نیز مربوط به آثار وضعی می باشد. این موارد را می توان در دو بخش بررسی کرد: یکی آنچه به خود زن، صرف نظر از شئون زناشویی مربوط می شود، و دیگری نکاتی است که در روزه داری زن در زندگی زناشویی و خانوادگی قابل توجه است. 1ـ ویژگی زن در روزه داری در بررسی روزه داری زن صرف نظر از شئون زناشویی، مسئله عمده همان مانعیت قاعدگی است و گرنه قریب به اتفاق مسائل و فروع احکام روزه داری میان زن و مرد یکسان است و در شرایط صحت روزه، مبطلات و مکروهات و آداب آن تفاوت قابل توجهی مشاهده نمی شود. در باره قضای روزه پدر و مادر که بر عهده پسر بزرگ تر یا فرزند بزرگ تر است، حکم نماز را دارد. نشستن زن روزه دار تا میانه خود در آب، هر چند در روایت موثق «حنّان بن سدیر» مورد نهی قرار گرفته است اما چنان که روایات دیگر شاهد است و قریب به اتفاق فقیهان نیز گفته اند منظور کراهت است و محقق حلّی نیز آن را در ردیف مکروهات برشمرده است. سخن کسانی چون قاضی «ابن برّاج» و «ابن زهره» و «ابی الصلاح حلبی» که آن را جزو مبطلات ویژه بانوان دانسته اند و برخی از آنان تا سر حدّ وجوب کفّاره نیز پیش رفته اند، مورد توجه و پذیرش فقهای دیگر قرار نگرفته است. ضمنا شیخ مفید این حکم را به ایستادن زن در آب نیز سرایت داده است. بنابراین تنها قاعدگی زنان می باشد که شایسته است جداگانه مورد توجه قرار گیرد. قاعدگی و روزه داری این از مسلّمات فقه اسلامی است که حیض و نفاس مانع نماز و روزه است؛ هم در شروع و هم در ادامه. استحاضه مانع وجوب روزه نیست و در حکم طهارت است ولی اگر به شرایط صحت روزه در آن عمل نشود، آن نیز در نگاه فقهای ما مانند حیض مانع خواهد بود؛ هر چند در شرط یا شرایط آن فقها اختلاف نظر دارند. تفاوت اصلی روزه با نماز در این مسئله نیز همان قضای آن است که بر خلاف نماز واجب است. روزه مانند نماز مشروط به طهارت نیست، اما وقوع عمدی جنابت و نیز شروع عمدی روزه با جنابت با شرایطی که در فقه گفته اند، مانع روزه داری است؛ فرقی نمی کند زن باشد یا مرد. اما حیض و نفاس در هر شرایطی مانع درستی روزه می باشد، چه در آغاز و چه حتی در لحظه های پایانی روزه. زن حائض و نَفْساء همان گونه که نباید نماز بگزارند، روزه هم نباید بگیرند. با این فرق که نماز چون دارای وقت وسیعی است اگر در لحظات پایانی وقت این مانع از میان برود، باید نماز را به جا آورد ولی روزه چه ادامه آن با مانع حیض مواجه شود و چه پس از آغاز، مانع حیض برطرف گردد، و چه تمام وقت حیض باقی باشد، نمی توان روزه داشت. آری، چنان که در روایاتی چند آمده مستحب است زنی که در میان روز دچار حیض یا نفاس شده یا از آن پاک گشته، بقیه روز را از مبطلات روزه خودداری کند، هر چند به حساب روزه آن روز نمی تواند بگذارد و باید بعدا قضا کند. برخی فقها این «امساک» را جزء روزه های «تأدیبی» شمرده اند که یک نوع احترام و ادب نسبت به ماه رمضان و روزه داران به شمار می رود. پس از زوال حیض و نفاس، بقای بر آن حالت و ورود به فجر بدون به جا آوردن غسل نیز همانند جنابت موجب بطلان روزه می شود. اینها نشان می دهد همان گونه که صاحب جواهر هم یادآور شده اساسا میان روزه و قاعدگی منافات کلی و مطلق هست و از این نظر وضعیتی شدیدتر از جنابت دارد. از سوی دیگر، اگر در نماز مستحب است حائض در اوقات آن به شرحی که گذشت وضو بگیرد و به آن اندازه ذکر بگوید، در باره ماه رمضان چیزی به عنوان جایگزین معرفی نشده است. ولی چنان که تمام فقهای اسلامی به استناد روایات متعددی گفته اند، باید قضای آن را به جا آورد و این نیز یک فرق اساسی میان نماز و روزه در زمان قاعدگی است. وقتی حسن یا حسین بن راشد از علت این تفاوت پرسید امام صادق(ع) پرسش او را با اشاره به اینکه با رویکرد «قیاس» سؤال کرده پاسخ نداد. نیز این امر چنان قطعی است که وقتی امام(ع) در روایت معروف «ابان بن تغلب» که بر مبنای «قیاس» به گفتگوی با حضرت(ع) پرداخت و کاهش دیه زن در بیش از یک سوم به نصف را مورد انکار قرار داد، امام(ع) از جمله فرمود: «ان السنّة لا تقاس؛ ألا تری ان المرأة تقضی صومها و لا تقضی صلاتها؟ سنّت را نباید قیاس کرد؛ آیا نمی بینی زن روزه اش را قضا می کند و نمازش را نه؟» این استدلال قاطعی است که امام(ع) در بازداشتن «ابی حنیفه» نیز از قیاس، به آن استشهاد فرموده است، با این تعبیر که نماز برتر است یا روزه؟ ابوحنیفه گفت: نماز. امام فرمود: پس چرا حائض روزه را قضا می کند اما نماز را نه! اما از سوی دیگر حضرت علی بن موسی(ع) به جز نکته ای که در آغاز آوردیم، به این نکته نیز توجه داده که نماز هر روز هست و قضای آن موجب دشواری می شود، اما روزه در سال فقط یک ماه است. این نکته ای است که در فقه اهل سنّت نیز به آن توجه و استناد شده است.جالب است که همین نکته را خود حضرت صادق(ع) نیز در پاسخ به ابی بصیر که مشابه پرسش «ابن راشد» را کرد فرموده است. زن و شوهر در انجام تکالیف شرعی واجب خود آزادند و عمل هیچ کدام مشروط به اجازه دیگری نیست. روزه واجب هم چنین است. 2ـ روزه داری و شئون زناشویی نماز و حج هر چند جنبه های سلبی نیز در آنها لحاظ شده است و طی آنها باید از اموری خودداری کرد اما وجهه اصلی آن دو، اموری وجودی است که باید به آن جامه عمل پوشید. اصل برگزاری مناسک حج هر چند امری فردی است و بستگی به کار دیگری ندارد، اما عملاً از آغاز تا انجام آن، شخص در میان جمع حج گزاران قرار می گیرد و نیازهای فردی نیز چاره ای جز پیوند خوردن با جمع باقی نمی گذارد. با این حال در طول عمر یک یا چند بار بیشتر واقع نمی شود. نماز، اما هم امری دایمی است و هم به جز جنبه های فردی، چنان که دیدید، در بخشی از مصادیق خود ماهیتی جمعی دارد و تنها در میان جمع معنا پیدا می کند. حضور در مسجد و مانند آن نیز عملاً آثار حضور اجتماعی را در پی دارد. مسئله خروج از خانه و حضور در جمع و تبعاتی که می تواند در پی داشته باشد، هر چند تمام موضوع نیست اما یک نقطه محوری در مسئله نماز بانوان به شمار می رود. حقوق زناشویی نیز نقطه محوری دیگری است که در نگاه شارع اقدس و طبعا فقها جنبه هایی از نماز را تحت تأثیر قرار داده است. اما روزه واجب، جنبه اجتماعی به معنای یاد شده ندارد و در امور خانوادگی و شئون زناشویی با توجه به زمان محدود آن در شبانه روز و در طول سال، محدودیت چندانی ایجاد نمی کند و تعارض اندکی با خواسته های زن و شوهر دارد. اگر محدودیتی نیز از جهت بهره مندی های زناشویی وجود دارد، امری دو سویه است. تمتّعات جایز هر چند مکروه نیز، چنان که در برخی روایات تصریح شده شامل هر دو می شود. در حرمت روزه خواری نیز فرقی میان زن و مرد یا زن و شوهر نیست. نادیده گرفتن محدودیتی که در امر آمیزش وجود دارد، مایه گناه و موجب قضا و کفاره و تعزیر برای هر کدام است که مقصر باشد، چه زن، چه شوهر و چه هر دو. اگر این امر از سر اجبار و «اکراه» باشد، در صورتی که اکراه از سوی شوهر صورت گیرد و زن بی تقصیر باشد، فقهای شیعه همه براساس روایت «مفضل بن عمر» پذیرفته اند وی باید علاوه برتحمل کفاره و تعزیر خود، عهده دار کفاره و تعزیر همسرش شود، از این رو دو کفاره و پنجاه ضربه شلاق متوجه او می شود. در حالی که اگر این اکراه از سوی زن باشد، هر چند معصیت کرده و خودش کفاره و تعزیر دارد اما مسئولیتی به خاطر روزه شوهر متوجه او نیست. با این حال روزه داری زن در مواردی اندک با شئون خانوادگی او تلاقی پیدا می کند که در یک محور آن فرزند قرار دارد و در محور دیگر شوهر. روزه داری و فرزندداری نفی عسر و حرج و نیز نفی ضرر در شریعت اسلامی به عنوان یک قاعده قطعی فقهی که علاوه بر قرآن از پشتوانه قویّ سنت برخوردار است، در روزه نیز باعث شده نه تنها برای دسته هایی خاص، روزه، واجب نباشد بلکه گاه حرام هم باشد. آنچه به عنوان بیماران، سالخوردگان، زنان باردار و یا شیرده مطرح شده است، هر چند روایات و ادله خاص خود را نیز دارد اما زیر مجموعه دو قاعده یاد شده به شمار می روند. برخی از این عناوین مشترک میان زن و مرد است، اما دشواری و ضرر روزه داری برای زنان باردار یا شیرده معلوم است که موضوعا ویژه آنان است. زنانی که باردارند و وضع حمل آنان نزدیک است، اگر روزه داری برای خودشان یا جنین یا هر دو ضرر داشته باشد، نیز زنان شیرده که روزه داری مایه کاهش شیر و ضرر به شیرخوار می گردد، جزء صاحبان عذر به شمار می روند و روزه بر آنان واجب نیست، هر چند هر صاحب عذری، کراهت دارد بیش از نیاز بخورد و بیاشامد. مسئله قضا و کفاره تابع احکامی است که در متون فقهی آمده است. اما اصل موضوع در واقع همراهی با جایگاه مادری زن و کمک به مسئولیت وی در پرورش فرزند و رشد جسمی کودک است. مسئله جویدن غذا برای کودک و یا چشیدن غذای بدون فرو بردن توسط زن روزه دار که در برخی روایات آمده با این نگاه نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد، هر چند امری ویژه بانوان نیست، و در برخی از این احادیث تصریح به عمومیت شده است و صرف جویدن و چشیدن نیز مایه بطلان نمی باشد، هر چند می تواند باعث کاهش ثواب باشد. اما وقتی برای کودک باشد یا به خاطر طبخ درست غذا، همین نقیصه و کاهش ثواب نیز وجود نخواهد داشت. شوهر و روزه نذری زن زن اگر بخواهد با نذر یا عهد یا سوگند روزه ای را که در اصل بر او واجب نیست، بر خود لازم کند، یکی از مصداق های مسئله نذر و سوگند وی است که فقها نوعا آن را مشروط به اذن شوهر شمرده اند. به هر حال اگر این امر را مطلق دانستیم، یعنی چه مانع حق شرعی شوهر باشد، چه نه، در این صورت زن بدون اذن همسر خود نمی تواند چنین تعهدی را برای خود ایجاد کند و اقدام او الزامی را متوجه وی نمی سازد. و اگر شرط اجازه همسر را محدود به جایی شمردیم که مانع حق زناشویی شوهر است، چنان که چندین نفر از فقها و مراجع عصر ملتزم به آن شده اند، آن وقت آزادی عمل بیشتری خواهد داشت. ولی نکته اصلی بحث این است که آیا زن بدون اجازه شوهر می تواند روزه مستحبی بگیرد یا نه؟ شوهر و روزه استحبابی زن تردیدی نیست زن و شوهر در انجام تکالیف شرعی واجب خود آزادند و عمل هیچ کدام مشروط به اجازه دیگری نیست. روزه واجب هم چنین است. در ناحیه شوهر که اساسا هیچ شبهه ای نیست و در ناحیه زن هم برخی فقها بر این امر تأکید جسته اند که زن روزه واجب خود را بدون نیاز به اذن شوهر باید انجام دهد و شوهر جایز نیست مانع وی شود. اما اگر روزه واجب، وقتی فراخ دارد و محدود به روز یا روزهایی خاص نیست، مانند روزه قضا که از سال های پیش مانده یا تا ماه رمضان بعد، فرصتی بیش از تعداد روزهای قضا باقی باشد، اگر زن بخواهد پیش از تنگی وقت انجام دهد، آیا شوهر می تواند مانع گردد؟ علامه حلّی با تردید و اشکال از آن گذشته است. پیش از وی، شیخ مفید برای زن مکروه شمرده بدون اذن شوهر، روزه قضا بگیرد؛ البته شوهر را نیز مجاز ندانسته که مانع روزه قضای زن شود مگر اینکه وقت به اندازه کافی باشد. ولی میرزای قمی حکم را مختص روزه مستحب دانسته و واجب را حتی اگر «موسّع» باشد از اذن شوهر بی نیاز شمرده است. می توان گفت فقهای بسیاری که گفته اند زن در روزه «مستحبی» نمی تواند بدون «اذن» شوهر یا با «نهی» وی روزه بگیرد، حکم را ویژه آن می دانسته اند و روزه واجب را کلاً از این بحث بیرون شمرده اند. به هر روی، آنچه میان فقها شهرت عمده ای یافته و تا سر حدّ ادعای اجماع نیز پیش رفته این است که زن بدون اجازه شوهر نمی تواند روزه مستحبی بگیرد. با این حال برخی قائل به کراهت شده اند. «سید مرتضی»، «ابن حمزه»، و «سلاّر دیلمی» از این گروهند. «سید بن زهره» مستحب دانسته زن اجازه بگیرد و حتی ادعای اجماع بر این نظر کرده است. برخی هم میان نهی شوهر و عدم آن فرق گذاشته تنها در صورت اول روزه زن را نادرست دانسته اند. شهید اول چنین نظری داده است. صاحب ریاض نیز امکان آن را مطرح کرده است و صورت قطعی را موردی دانسته که شوهر نهی می کند و گرنه فقط کراهت خواهد داشت و خلاف احتیاط نیز خواهد بود. در این مسئله تفصیل دیگری نیز، میان مزاحمت و عدم مزاحمت با حق شوهر وجود دارد. فقهای معاصر به پیروی از فقیه یزدی، صاحب عروة الوثقی، نوعا همین را قائل شده اند، هر چند احتیاط در آن دانسته اند که زن بدون اجازه روزه نگیرد و اگر شوهر از آن نهی کند حتی اگر مزاحم حق او نباشد، تأکید کرده اند احتیاط ترک نشود. مستند لزوم اجازه شوهر در روزه مستحب مستند اصلی فقها در این حکم چند روایت است که روزه مستحبی را منوط به اذن شوهر کرده است؛ از جمله این روایت صحیح که حضرت باقر(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «لیس للمرأة أن تصوم تطوّعا الاّ باذن زوجها؛ زن حق ندارد بدون اذن همسرش روزه مستحبی بگیرد.» در برابر این احادیث روایت صحیح دیگری از موسی بن جعفر(ع) قرار دارد که وقتی برادرش علی بن جعفر در باره روزه داری استحبابی زن بی اذن شوهر می پرسد، حضرت می فرماید: «لا بأس؛ مانعی ندارد.» کسانی که قائل به کراهت شده اند همین را شاهد سخن خود گرفته اند، چرا که مقتضای جمع فقهی میان آن روایت و این روایت، چنان که صاحب ریاض هم گفته، همین است. با این حال بیشتر فقهای گذشته به ظاهر احادیث اولیه از هر جهت استناد جسته اند؛ هم از این بابت که مقید به نهی شوهر یا مزاحمت با حق او نشده است. از این رو در برابر شافعی که این حق را مربوط به زمان حضور شوهر دانسته، برخی فقها تصریح کرده اند فرقی میان سفر و حضر نیست و شوهر حتی اگر در مسافرت باشد، زن بدون اذن قبلی او نمی تواند روزه استحبابی بگیرد. و هم از این نظر که شامل زناشویی دایم و موقت، هر دو می شود. این نشان می دهد که اینان مفاد حدیث علی بن جعفر را در برابر این احادیث نپذیرفته اند، به ویژه که ادعای اجماع علیه آن شده و دست کم به تعبیر صاحب ریاض «شهرت عظیمه» بر خلاف آن است. محقق نراقی هم صدور آن را ثابت نمی داند و هم اطلاق آن را شامل روزه واجب می شمارد و از این نظر توسط روایات یاد شده اولیه قابل تخصیص می داند. مشکل وقتی افزوده می گردد که برخی فقیهان در کنار روایات یاد شده به دلیل دیگری نیز استناد کرده اند. و آن اینکه شوهر حق استمتاع دارد و مالک آن است؛ روزه داری زن چه بسا مانع این حق باشد؛ از این رو باید با اجازه وی انجام شود. علامه حلی چنین استدلالی دارد و آن را دلیل اصلی خود قرار داده است. استاد وی، محقق حلی، این را به عنوان «حکمت» احتمالی حکم شمرده است. اگر نکته یاد شده در حدّ «حکمت» حکم باشد معلوم است که باید به ظواهر روایات عمل کرد و نمی توان آنها را مقید به این نکته ساخت. ولی اگر آن را دلیلی مستقل برای حکم بشماریم، چنان که از سخن علامه حلی پر پیداست، قهرا اطلاق روایات را باید مقید ساخت یا منصرف به جایی دانست که روزه داری مانع حق زناشویی شوهر است و یا دست کم شوهر از آن نهی می کند، حتی اگر مزاحم حق او نباشد. از این رو در نبودِ شوهر، مانند اینکه در سفر یا زندان باشد، نیازی به اجازه او نیست. چه اینکه با حضور وی هم اگر آنچه میان فقها شهرت عمده ای یافته و تا سر حدّ ادعای اجماع نیز پیش رفته این است که زن بدون اجازه شوهر نمی تواند روزه مستحبی بگیرد. با این حال برخی قائل به کراهت شده اند. روزه داری زن مانع حق بهره مندی «زناشویی» او نباشد، نیازی به اذن قبلی نیست. به همین خاطر است که میرزای قمی مسئله عدم فرق میان حضور و غیبت شوهر را با توجه به اطلاق روایات امری درست می شمارد اما به لحاظ «حکمت» یاد شده که موجب حکم شده «مشکل» می بیند. به نظر می رسد آنچه را نوع فقهای معاصر گفته اند به واقع نزدیک تر است و با اعتبار عقلایی و عرفی هم سازگارتر. زیرا وقتی در چارچوب روابط زناشویی، محدودیتی مطرح می شود آن را باید ناظر به اصل حقوق زناشویی گرفت؛ آن هم در باره حکمی چون روزه که یکی از محدودیت های آن، بهره مندی خاص است. اینکه وظیفه شرعی زن را در سطح استحباب اجازه خواستن یا کراهت روزه بدون اذن، محدود کنیم به این معنا خواهد بود که روزه او هر چند مانع حق زناشویی همسرش هست، مشروعیت دارد و در طول سال نیز محدودیتی برای وی نیست. یعنی برای یک امر غیر واجب، حق واجب شوهر نادیده گرفته شود. از سوی دیگر، ادعای اینکه مفاد روایات یاد شده امری کاملاً تعبّدی است و شارع مقدس در کنار حقوق دیگر، طبق این حدیث ها، این حق را نیز برای شوهر قائل شده که می تواند مانع روزه داری استحبابی همسرش شود حتی اگر مانع حق زناشویی او نباشد، امری دشوار است و پذیرش آن راحت نیست. به ویژه که روایت علی بن جعفر را نیز در برابر این روایات در دست داریم. حمل این روایت بر روزه واجب نیز چنان که در سخن برخی فقها مانند محقق نراقی آمده، دور از ذهن بلکه امری خنک و بیرون از رسایی سخن است. چگونه می شود علی بن جعفر بپرسد: آیا زن می تواند روزه واجب را بی اذن شوهر بگیرد؟ و امام(ع) بفرماید: مانعی ندارد! مگر شبهه ای وجود داشته و مگر سابقه داشته که زنان در ماه رمضان برای روزه داری از همسران شان اجازه بگیرند؟ بنابراین روایت را می توان بلکه باید بر موردی بار کرد که روزه داری مانع حق واجب آنچه را نوع فقهای معاصر گفته اند به واقع نزدیک تر است و با اعتبار عقلایی و عرفی هم سازگارتر. زیرا وقتی در چارچوب روابط زناشویی، محدودیتی مطرح می شود آن را باید ناظر به اصل حقوق زناشویی گرفت؛ آن هم در باره حکمی چون روزه که یکی از محدودیت های آن، بهره مندی خاص است. شوهر نیست. و یا دست کم مربوط به موردی شمرد که شوهر «نهی» نکرده باشد. که در این صورت احتیاط و نیز حفظ مصالح خانوادگی اقتضا می کند زن از روزه گرفتن خودداری کند. نیز بهتر آن است که به خاطر همراهی با فقهای زیادی که کلاً اجازه شوهر را شرط شمرده اند، بدون اجازه قبلی وی روزه مستحبی نگیرد و حتی اگر ضرری به حال شوهر نداشته باشد. نیز دیدیم که برخی فقها مانند شیخ مفید در روزه قضا که وقت آن هم وسیع است اذن را مطلوب شمرده اند. به روایت امام باقر(ع)، بانویی پیش پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا(ص) حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: اینکه او را اطاعت کند و نافرمانی نکند، و از خانه وی تنها با اجازه او صدقه دهد، و تنها با اجازه او روزه مستحبی بگیرد، و او را از خود منع نکند هر چند بر پشت حیوانی باشد.
  12. روزه آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند و شرح آنها بعدا گفته می شود، خودداری نماید. نیت 1550 لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلا بگوید فردا را روزه می گیرم بلکه همین قدر که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد، کافی است و برای آن که یقین کند تمام این مدت را روزه بوده، باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل می کند خودداری نماید. 1551 انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برا روزه فردای آن نیت کند بهتر است که شب اول ما هم نیت روزه همه ماه را بنماید. 1552 از اول شب ماه رمضان تا اذان صبح، هر وقت نیت روزه فردا را بکند اشکال ندارد. 1553 وقت نیت روزه مستحبی از اول شب است تا موقعی که به اندازه نیت کردن به مغرب وقت مانده باشد، که اگر تا این وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد و نیت روزه مستحبی کند، روزه او صحیح است. 1554 کسی که پیش از اذان صبح بدون نیت روزه خوابیده است، اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت کند، روزه او صحیح است چه روزه او واجب باشد چه مستحب، و اگر بعد از ظهر بیدار شود، نمی تواند نیت روزه واجب نماید. 1555 اگر بخواهد غیر روزه رمضان، روزه دیگری بگیرد باید آن را معین نماید، مثلا نیت کند که روزه قضا یا روزه نذر می گیرم، ولی در ماه رمضان لازم نیست نیت کند که روزه ماه رمضان می گیرم، بلکه اگر نداند ماه رمضان است، یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیت کند، روزه ماه رمضان حساب می شود. 1556 اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نیت روزه غیر رمضان کند، نه روزه رمضان حساب می شود و نه روزه ای که قصد کرده است. 1557 سوم بوده،روزه او صحیح است. 1558 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید، بنابر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام نماید و اگر تمام نکرد،قضای آن را بجا آورد. 1559 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و مست شود و در بین روز بهوش آید، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را هم بجا آورد. 1560 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود،روزه اش صحیح است. 1561 اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است و پیش از ظهر ملتفت شود،چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، باید نیت کند و روزه او صحیح است و اگر کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد، یا بعداز ظهر ملتفت شود که ماه رمضان است، روزه او باطل می باشد ولی باید تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد و بعد از رمضان هم روزه آن روز را قضا نماید. 1562 اگر بچه پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، باید روزه بگیرد، واگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست. 1563 کسی که برای به جا آوردن روزه میتی اجیر شده اگر روزه مستحبی بگیرد اشکال ندارد، ولی کسی که روزه قضا یا روزه واجب دیگری دارد، نمی تواند روزه مستحبی بگیرد. و چنانچه فراموش کند و روزه مستحب بگیرد، در صورتی که پیش از ظهر یادش بیاید، روزه مستحبی او به هم می خورد و می تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند. و اگر بعد از ظهر ملتفت شود، روزه او باطل است، و اگر بعداز مغرب یادش بیاید، روزه اش صحیح است، اگر چه بی اشکال نیست. 1564 اگر غیر از روزه ماه رمضان، روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد، مثلا نذر کرده باشد که روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه عمدا تا اذان صبح نیت نکند،روزه اش باطل است، و اگر نداند که روزه آن روز بر او واجب است، یا فراموش کند و پیش از ظهر یادش بیاید، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، روزه او صحیح و گرنه باطل می باشد. 1565 اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه کفاره، عمدا تا نزدیک ظهر نیت نکند، اشکال ندارد. بلکه اگر پیش از نیت تصمیم داشته باشد که روزه نگیرد، یا تردید داشته باشد که بگیرد یا نه، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، و پیش از ظهر نیت کند، روزه او صحیح است. 1566 اگر در ماه رمضان پیش از ظهر کافر مسلمان شود و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، نمی تواند روزه بگیرد و قضا هم ندارد. 1567 اگر مریض پیش از ظهر ماه رمضان خوب شود و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، باید نیت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد، و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روزه بر او واجب نیست. 1568 روزی را که انسان شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان واجب نیست روزه بگیرد، و اگر بخواهد روزه بگیرد می تواند نیت روزه رمضان کند، ولی اگر نیت روزه قضا و مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب می شود. 1569 اگر روزی را که شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان، به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد، و در بین روز بفهمد که ماه رمضان است باید نیت روزه رمضان کند. 1570 اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان از نیت روزه گرفتن برگردد، روزه اش باطل است، ولی چنانچه نیت کند که چیزی را که روزه را باطل می کند بجا آورد در صورتی که آن را انجام ندهد، روزه اش باطل نمی شود. 1571 در روزه مستحب و روزه واجبی که وقت آن معین نیست مثل روزه کفاره، اگر قصد کند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، یا مردد شود که به جا آورد یا نه،چنانچه به جا نیاورد و پیش از ظهر دوباره نیت روزه کند، روزه او صحیح است. چیزهایی که روزه را باطل می کند 1572 نه چیز روزه را باطل می کند: اول: خوردن و آشامیدن. دوم: جماع. سوم:استمنا، و استمنا آن است که انسان با خود کاری کند که منی از او بیرون آید.چهارم: دروغ بستن به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر علیهم السلام. پنجم:رساندن غبار غلیظ به حلق. ششم: فرو بردن تمام سر در آب. هفتم: باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح. هشتم: اماله کردن با چیزهای روان.نهم: قی کردن. و احکام اینها در مسایل آینده گفته می شود. 1- خوردن و آشامیدن 1573 اگر روزه دار عمدا چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می شود، چه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد مثل نان و آب، چه معمول نباشد مثل خاک و شیره درخت، و چه کم باشد یا زیاد. حتی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد، روزه او باطل می شود، مگر آنکه رطوبت مسواک در آب دهان به طوری از بین برود که رطوبت خارج به آن گفته نشود. 1574 اگر موقعی که مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده، باید لقمه را از دهان بیرون آورد. و چنانچه عمدا فرو برد، روزه اش باطل است و به دستوری که بعدا گفته خواهد شد، کفاره هم بر او واجب می شود. 1575 اگر روزه دار سهوا چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل نمی شود. 1576 احتیاط واجب آن است که روزه دار از استعمال آمپولی که به جای غذا به کار می رود، خودداری کند. ولی تزریق آمپولی که عضو را بی حس می کند یا به جای دوا استعمال می شود، اشکال ندارد. 1577 اگر روزه دار چیزی را که لای دندان مانده است، عمدا فرو ببرد، روزه اش باطل می شود. 1578 کسی که می خواهد روزه بگیرد، لازم نیست پیش از اذان دندانهایش را خلال کند، ولی اگر بداند غذایی که لای دندان مانده در روز فرو می رود، چنانچه خلال نکند و چیزی از آن فرو رود روزه اش باطل می شود. بلکه اگر فرو هم نرود، بنابر احتیاط واجب باید قضای آن روز را بگیرد. 1579 فرو بردن آب دهان، اگر چه بواسطه خیال کردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی کند. 1580 فرو بردن اخلاط سر و سینه، تا به فضای دهان نرسیده، اشکال ندارد. ولی اگر داخل فضای دهان شود، احتیاط واجب آن است که آن را فرو نبرد. 1581 اگر روزه دار به قدری تشنه شود که بترسد از تشنگی بمیرد، می تواند به اندازه ای که از مردن نجات پیدا کند آب بیاشامد، ولی روزه او باطل می شود. و اگر ماه رمضان باشد، باید در بقیه روز از بجا آوردن کاری که روزه را باطل می کند، خودداری نماید. 1582 جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها که معمولا به حلق نمی رسد، اگر چه اتفاقا به حلق برسد، روزه را باطل نمی کند. ولی اگر انسان ازاول بداند که به حلق می رسد، چنانچه فرو رود، روزه اش باطل می شود، و باید قضای آن را بگیرد و کفاره هم بر او واجب است. 1583 انسان نمی تواند برای ضعف روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است که معمولا نمی شود آن را تحمل کرد، خوردن روزه اشکال ندارد. 2- جماع 1584 جماع روزه را باطل می کند، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید. 1585 اگر کمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، روزه باطل نمی شود، ولی کسی که آلتش را بریده اند اگر کمتر از ختنه گاه را هم داخل کند، روزه اش باطل می شود. 1586 اگر شک کند که به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه، روزه او صحیح است. و کسی که آلتش را بریده اند، اگر شک کند که دخول شده یا نه، روزه او صحیح است. 1587 اگر فراموش کند که روزه است و جماع نماید، یا او را به جماع مجبور نمایند، به طوری که از خود اختیاری نداشته باشد، روزه او باطل نمی شود. ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید یا دیگر مجبور نباشد، باید فورا از حال جماع خارج شود، و اگر خارج نشود، روزه او باطل است. 3- استمناء 1588 اگر روزه دار استمنا کند، یعنی با خود کاری کند که منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود. 1589 اگر بی اختیار منی از او بیرون آید، روزه اش باطل نیست. ولی اگر کاری کند که بی اختیار منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود. 1590 هرگاه روزه دار بداند که اگر در روز بخوابد، محتلم می شود، یعنی در خواب منی از او بیرون می آید، می تواند در روز بخوابد. و چنانچه بخوابد و محتلم هم بشود، روزه اش صحیح است. 1591 اگر روزه دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود، واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری کند. 1592 روزه داری که محتلم شده، می تواند بول کند و به دستوری که در مساله گفته شد، استبرا نماید. ولی اگر بداند به واسطه بول یا استبرا کردن باقی مانده منی از مجری بیرون می آید، در صورتی که غسل کرده باشد، نمی تواند استبرا کند. 1593 روزه داری که محتلم شده، اگر بداند منی در مجری مانده و در صورتی که پیش از غسل بول نکند بعد از غسل منی از او بیرون می آید، بنابر احتیاط واجب بایدپیش از غسل بول کند. 1594 اگر به قصد بیرون آمدن منی کاری بکند، در صورتی که منی ازاو بیرون نیاید، روزه اش باطل نمی شود. 1595 اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی با کسی بازی و شوخی کند، در صورتی که عادت نداشته باشد که بعد از بازی و شوخی منی از او خارج شود، اگرچه اتفاقا منی بیرون آید، روزه او صحیح است. ولی اگر شوخی را ادامه دهد تا آن جا که نزدیک است منی خارج شود، و خودداری نکند تا خارج گردد، روزه اش باطل است. 4- دروغ بستن به خدا و پیغمبر 1596 اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها، به خدا و پیغمبر و جانشینان آن حضرت عمدا نسبت دروغ بدهد، اگر چه فورا بگوید دروغ گفتم، یا توبه کند، روزه او باطل است. و احتیاط واجب آن است که حضرت زهرا سلام الله علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارند. 1597 اگر بخواهد خبری را که نمی داند راست است یا دروغ نقل کند، بنابر احتیاط واجب باید از کسی که آن خبر را گفته یا از کتابی که آن خبر در آن نوشته شده، نقل نماید. لیکن اگر خودش هم خبر بدهد، روزه اش باطل نمی شود. 1598 اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزه اش باطل نمی شود. 1599 اگر بداند دروغ بستن به خدا و پیغمبر روزه را باطل می کند و چیزی را که می داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعدا بفهمد آن چه را که گفته، راست بوده، روزه اش صحیح است. 1600 اگر دروغی را که دیگری ساخته عمدا به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر نسبت دهد، روزه اش باطل می شود، ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته نقل کند، اشکال ندارد. 1601 اگر از روزه دار بپرسند که آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین مطلبی فرموده اند و او جایی که در جواب باید بگوید نه، عمدا بگوید بلی، یا جایی که باید بگوید بلی، عمدا بگوید نه، روزه اش باطل می شود. 1602 اگر از قول خدا یا پیغمبر حرف راستی را بگوید، بعد بگوید دروغ گفتم، یا در شب دروغی را به آنان نسبت دهد و فردای آن روز که روزه می باشد بگوید آنچه دیشب گفتم راست است، روزه اش باطل می شود. 5- رساندن غبار غلیظ به حلق 1603 رساندن غبار غلیظ به حلق روزه را باطل می کند، چه غبار چیزی باشد که خوردن آن حلال است، مثل آرد، یا غبار چیزی باشد که خوردن آن حرام است. 1604 اگر به واسطه باد غبار غلیظ ی پیدا شود و انسان با این که متوجه است مواظبت نکند و به حلق برسد، روزه اش باطل می شود. 1605 احتیاط واجب آن است که روزه دار دود سیگار و تنباکو و مانند اینها را هم به حلق نرساند. ولی بخار غلیظ روزه را باطل نمی کند، مگر این که در دهان به صورت آب در آید و فرو دهد. 1606 اگر مواظبت نکند و غبار یا بخار یا دود و مانند اینها داخل حلق شود،چنانچه یقین داشته که به حلق نمی رسد روزه اش صحیح است. 1607 اگر فراموش کند که روزه است و مواظبت نکند، یا بی اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد، روزه اش باطل نمی شود، و چنانچه ممکن است باید آن را بیرون آورد. 6- فرو بردن سر در آب 1608 اگر روزه دار عمدا تمام سر را در آب فرو برد، اگرچه باقی بدن او از آب بیرون باشد، بنا بر احتیاط واجب باید قضای آن روزه را بگیرد. ولی اگر تمام بدن را آب بگیرد و مقداری از سر بیرون باشد روزه او باطل نمی شود. 1609 اگر نصف سر را یک دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در آب فرو برد،روزه اش باطل نمی شود. 1610 اگر شک کند که تمام سر زیر آب رفته یا نه روزه اش صحیح است. 1611 اگر سر زیر آب برود ولی مقداری از موها بیرون بماند، روزه باطل می شود. 1612 احتیاط واجب آن است که سر را در گلاب فرو نبرد، ولی در آبهای مضاف دیگر و در چیزهای دیگر که روان است، اشکال ندارد. 1613 اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش کند که روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود. 1614 اگر عادتا با افتادن در آب سرش زیر آب می رود، چنانچه با توجه به این مطلب خود را در آب بیندازد و سرش زیر آب برود روزه اش باطل می شود. 1615 اگر فراموش کند که روزه است و سر را در آب فرو برد یا دیگری به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زیر آب یادش بیاید که روزه است یا آن کس دست خود را بردارد، باید فورا سر را بیرون آورد، و چنانچه بیرون نیاورد، روزه اش باطل می شود. 1616 اگر فراموش کند که روزه است و به نیت غسل سر را در آب فرو برد، روزه و غسل او صحیح است. 1617 اگر بداند که روزه است و عمدا برای غسل سر را در آب فرو برد،چنانچه روزه او روزه واجبی باشد که مثل روزه کفاره وقت معینی ندارد، غسل صحیح و روزه باطل می باشد. ولی اگر واجب معین باشد، اگر به فرو بردن سر در آب قصد غسل کند، روزه او باطل است و بنابر احتیاط واجب غسل او هم باطل است،مگر آن که در زیر آب یا در حال خارج شدن از آب نیت غسل کند، که در این صورت غسل او صحیح است. و اما اگر روزه ماه رمضان باشد، هم غسل و هم روزه باطل است، مگر آن که در همان زیر آب توبه نماید و در حال خارج شدن از آب نیت غسل کند،که در این صورت غسل او صحیح است. 1618 اگر برای آنکه کسی را از غرق شدن نجات دهد، سر را در آب فرو برد، اگرچه نجات دادن او واجب باشد، روزه اش باطل است. 7- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 1619 اگر جنب عمدا تا اذان صبح غسل نکند، یا اگر وظیفه او تیمم است عمدا تیمم ننماید، روزه اش باطل است. 1620 اگر در روزه واجبی که مثل روزه ماه رمضان وقت آن معین است، تا اذان صبح غسل نکند و تیمم هم ننماید، روزه اش صحیح است. 1621 کسی که جنب است و می خواهد روزه واجبی بگیرد که مثل روزه رمضان وقت آن معین است، چنانچه عمدا غسل نکند تا وقت تنگ شود، می تواند با تیمم روزه بگیرد و صحیح است. 1622 اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند و بعد از یک روز یادش بیاید، باید روزه آن روز را قضا نماید، و اگر بعد از چند روز یادش بیاید، باید روزه هر چند روزی را که یقین دارد جنب بوده قضا نماید. مثلا اگر نمی داند سه روز جنب بوده یا چهار روز، باید روزه سه روز را قضا کند. 1623 کسی که در شب ماه رمضان برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت ندارد،اگر خود را جنب کند روزه اش باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می شود، ولی اگر برای تیمم وقت دارد، چنانچه خود را جنب کند، با تیمم روزه او صحیح است، ولی گناهکار است. 1624 اگر گمان کند که به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب کند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده، چنانچه تیمم کند روزه اش صحیح است. 1625 کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود، نباید بخوابد، و چنانچه بخوابد و تا صبح بیدار نشود، روزه اش باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می شود. 1626 هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود، اگر احتمال بدهد که اگر دوباره بخوابد بیدار می شود برای غسل، می تواند بخوابد. 1627 کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه تصمیم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند و با این تصمیم بخوابد و تا اذان خواب بماند، روزه اش صحیح است. 1628 کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه غفلت داشته باشد که بعد از بیدار شدن باید غسل کند، در صورتی که بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند، روزه اش صحیح است. 1629 کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه نخواهد بعد از بیدار شدن غسل کند، یا تردید داشته باشد که غسل کند یا نه، در صورتی که بخوابد و بیدار نشود، روزه اش باطل است. 1630 اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و بداند یا احتمال دهد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود و تصمیم هم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا کند، و همچنین است اگر از خواب دوم بیدار شود و برای مرتبه سوم بخوابد، و کفاره بر او واجب نمی شود. 1631 خوابی را که در آن محتلم شده نباید خواب اول حساب کرد، بلکه اگراز آن خواب بیدار شود و دوباره بخوابد، خواب اول حساب می شود. 1632 اگر روزه دار در روز محتلم شود، واجب نیست فورا غسل کند. 1633 هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده، اگرچه بداند پیش از اذان محتلم شده، روزه او صحیح است. 1634 کسی که می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد، هرگاه تا اذان صبح جنب بماند، اگر چه از روی عمد نباشد، روزه او باطل است. 1635 کسی که می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد، اگرچه بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند پیش از اذان محتلم شده است، چنانچه وقت روزه تنگ است، مثلا پنچ روز روزه رمضان دارد، و پنج روز هم به رمضان مانده است، بعد از رمضان عوض آن را به جا آورد، و اگر وقت قضای روزه تنگ نیست روزه بگیرد. 1636 اگر در روزه واجبی غیر روزه رمضان و قضای آن، تا اذان صبح جنب بماند، روزه اش صحیح است، چه وقت آن معین باشد و چه نباشد. 1637 اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و عمدا غسل نکند، یا اگر وظیفه او تیمم است تیمم نکند، روزه اش باطل است. 1638 اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و برای غسل وقت نداشته باشد، چنانچه بخواهد روزه ماه رمضان یا قضای آن را بگیرد، باید تیمم نماید و روزه اش صحیح است، و اگر بخواهد روزه مستحب یا روزه واجب مثل روزه کفاره و روزه نذری بگیرد، اگرچه بدون تیمم هم روزه اش صحیح است، ولی احتیاط مستحب آن است که تیمم کند. 1639 اگر زن نزدیک اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت نداشته باشد، یا بعد از اذان بفهمد که پیش از اذان پاک شده، روزه او صحیح است، ولی اگر در وسعت وقت قضای رمضان را گرفته باشد،صحیح بودن آن اشکال دارد. 1640 اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاک شود، یا در بین روز خون حیض یا نفاس ببیند، اگر چه نزدیک مغرب باشد، روزه او باطل است. 1641 اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش کند و بعد از یک روز یا چند روز یادش بیاید، روزه هایی که گرفته صحیح است. 1642 اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شود ودر غسل کردن کوتاهی کند و تا اذان غسل نکند و در تنگی وقت تیمم هم نکند، روزه اش باطل است. ولی چنانچه کوتاهی نکند، مثلا منتظر باشد که حمام زنانه شود، اگرچه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نکند، در صورتی که تیمم کند روزه او صحیح است. 1643 اگر زنی که در حال استحاضه است، غسلهای خود را به تفصیلی که در احکام استحاضه در مساله به بعد گفته شد به جا آورد، روزه او صحیح است. 1644 کسی که مس میت کرده، یعنی جایی از بدن خود را به بدن میت رسانده،می تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد. و اگر در حال روزه هم میت را مس نماید،روزه او باطل نمی شود. 8- اماله کردن 1645 اماله کردن با چیز روان اگرچه از روی ناچاری و برای معالجه باشد، روزه را باطل می کند، ولی استعمال شیافهایی که برای معالجه است اشکال ندارد، و احتیاط واجب آن است که از استعمال شیافهایی که برای کیف کردن است، مثل شیاف تریاک یا برای تغذیه از این مجرا است، خودداری نمایند. 9- قی کردن 1646 هرگاه روزه دار عمدا قی کند - اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد - روزه اش باطل می شود، ولی اگر سهوا یا بی اختیار قی کند، اشکال ندارد. 1647 اگر در شب چیزی بخورد که می داند به واسطه خوردن آن در روز بی اختیار قی می کند، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را قضا نماید. 1648 اگر روزه دار بتواند از قی کردن خودداری کند، چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد، باید خودداری نماید. 1649 اگر مگس در گلوی روزه دار برود، چنانچه به قدری پایین رود که به فرو بردن آن خوردن نمی گویند، لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است، واگر به این مقدار پایین نرود، باید آن را بیرون آورد، اگرچه موجب شود که قی کند و روزه اش باطل شود، و چنانچه فرو برد روزه اش باطل می شود، و بنابر احتیاط واجب باید کفاره جمع بدهد. 1650 اگر سهوا چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به شکم یادش بیاید که روزه است، چنانچه به قدری پایین رفته باشد که اگر آن را داخل شکم کند خوردن نمی گویند، لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است. 1651 اگر یقین داشته باشد که به واسطه آروغ زدن چیزی از گلو بیرون می آید، نباید عمدا آروغ بزند، ولی اگر یقین نداشته باشد اشکال ندارد. 1652 اگر آروغ بزند و بدون اختیار چیزی در گلو یا دهانش بیاید آن را بیرون بریزد، و اگر بی اختیار فرو رود، روزه اش صحیح است. احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند 1653 اگر انسان عمدا و از روی اختیار کاری که روزه را باطل می کند، انجام دهد،روزه او باطل می شود و چنانچه از روی عمد نباشد اشکال ندارد، ولی جنب اگر بخوابد و به تفصیلی که در مساله گفته شد تا اذان صبح غسل نکند، روزه او باطل است. 1654 اگر روزه دار سهوا یکی از کارهایی که روزه را باطل می کند انجام دهد و به خیال این که روزه اش باطل شده، عمدا دوباره یکی از آنها را بجا آورد، روزه او باطل می شود. 1655 اگر چیزی به زور در گلوی روزه دار بریزند، یا سر او را به زور در آب فرو برند، روزه او باطل نمی شود، ولی اگر مجبورش کنند که روزه خود را باطل کند مثلا به او بگویند اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر، چیزی بخورد، روزه او باطل می شود. 1656 روزه دار نباید جایی برود که می داند چیزی در گلویش می ریزند یا مجبورش می کنند که خودش روزه خود را باطل کند، اما اگر قصد رفتن کند و نرود یا بعد از رفتن چیزی به خوردش ندهند، روزه او صحیح است، و چنانچه از روی ناچاری کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، روزه او باطل می شود، ولی اگرچیزی در گلویش بریزند، باطل شدن روزه او محل اشکال است. آنچه برای روزه دار مکروه است 1657 چند چیز برای روزه دار مکروه است و از آن جمله است: دوا ریختن به چشم و سرمه کشیدن در صورتی که مزه یا بوی آن به حلق برسد، انجام دادن هر کاری که مانند خون گرفتن و حمام رفتن باعث ضعف می شود، انفیه کشیدن اگر نداند که به حلق می رسد و اگر بداند به حلق می رسد جایز نیست، بو کردن گیاههای معطر، نشستن زن در آب، استعمال شیاف، تر کردن لباسی که در بدن است، کشیدن دندان و هر کاری که به واسطه آن از دهان خون بیاید، مسواک کردن به چوب تر، و نیز مکروه است انسان بدون قصد بیرون آمدن منی زن خود را ببوسد یا کاری کند که شهوت خود را به حرکت آورد، و اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد، در صورتی که منی بیرون آید، روزه او باطل است. جاهایی که قضا و کفاره واجب است 1658 اگر در روزه ماه رمضان عمدا قی کند یا در شب جنب شود و به تفصیلی که در مساله گفته شد سه مرتبه بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود،فقط باید قضای آن روز را بگیرد، و چنانچه عمدا اماله کند یا سر زیر آب ببرد،بنابر احتیاط واجب باید کفاره هم بدهد، ولی اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمدا انجام دهد، در صورتی که می دانسته آن کار روزه را باطل می کند، قضا و کفاره براو واجب می شود. 1659 اگر به واسطه ندانستن مساله کاری انجام دهد که روزه را باطل می کند، چنانچه می توانسته مساله را یاد بگیرد، بنابر احتیاط واجب کفاره بر او ثابت می شود، و اگر نمی توانسته مساله را یاد بگیرد یا اصلا ملتفت مساله نبوده یا یقین داشته که فلان چیز روزه را باطل نمی کند، کفاره بر او واجب نیست. کفاره روزه 1660 کسی که کفاره روزه رمضان بر او واجب است، باید یک بنده آزاد کند یا به دستوری که در مساله بعد گفته می شود، دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام، یک مد که تقریبا ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها بدهد، و چنانچه اینها برایش ممکن نباشد، هر چند مد که می تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد باید استغفار کند، اگر چه مثلا بک مرتبه بگوید: "استغفرالله"، و احتیاط واجب در فرض اخیر آن است که هر وقت بتواند، کفاره را بدهد. 1661 کسی که می خواهد دو ماه کفاره روزه رمضان را بگیرد، باید سی و یک روز آن را پی در پی بگیرد، و اگر بقیه آن پی در پی نباشد، اشکال ندارد. 1662 کسی که می خواهد دو ماه کفاره روزه رمضان را بگیرد، نباید موقعی شروع کند که در بین سی و یک روز، روزی باشد که مانند عید قربان روزه آن حرام است. 1663 کسی که باید پی در پی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یک روز روزه نگیرد، یا وقتی شروع کند که در بین آن به روزی برسد که روزه آن واجب است،مثلا به روزی برسد که نذر کرده آن روز را روزه بگیرد، باید روزه ها را از سر بگیرد. 1664 اگر در بین روزهایی که باید پی در پی روزه بگیرد، عذری مثل حیض یا نفاس یا سفری که در رفتن آن مجبور است، برای او پیش آید، بعد از برطرف شدن عذر واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد، بلکه بقیه را بعد از برطرف شدن عذر بجامی آورد. 1665 اگر به چیز حرامی روزه خود را باطل کند، چه آن چیز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنا، یا به جهتی حرام شده باشد مثل نزدیکی کردن با عیال خود در حال حیض، بنا بر احتیاط کفاره جمع بر او واجب می شود، یعنی باید یک بنده آزاد کند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند، یا به هر کدام آنها یک مد که تقریبا ده سیر است گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد، و چنانچه هر سه برایش ممکن نباشد، هر کدام آنها را که ممکن است باید انجام دهد. 1666 اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت دهد، کفاره جمع که تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بنابر احتیاط بر او واجب می شود. 1667 اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان چند مرتبه جماع کند، یک کفاره براو واجب است، ولی اگر جماع او حرام باشد یک کفاره جمع واجب می شود. 1668 اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان چند مرتبه غیر جماع کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، برای همه آنها یک کفاره کافی است. 1669 اگر روزه دار جماع حرام کند و بعد با حلال خود جماع نماید، یک کفاره جمع کافی است. 1670 اگر روزه دار کاری که حلال است و روزه را باطل می کند، انجام دهد،مثلا آب بیاشامد، و بعد کار دیگری که حرام است و روزه را باطل می کند انجام دهد، مثلا غذای حرامی بخورد، یک کفاره کافی است. 1671 اگر روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید، چنانچه عمدا آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و باید قضای آن را بگیرد و کفاره هم بر او واجب می شود، و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن خون یا غذایی که از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بیاید و عمدا آن را فرو برد، باید قضای آن روزه را بگیرد، و بنابر احتیاط کفاره جمع هم بر او واجب می شود. 1672 اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل کند، باید یک بنده آزاد نماید، یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد،یا به شصت فقیر طعام دهد. 1673 اگر به گفته کسی که می گوید مغرب شده افطار کند، و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و کفاره بر او واجب می شود. ولی اگر خبر دهنده عادل بوده،فقط قضای آن روزه واجب است. 1674 کسی که عمدا روزه خود را باطل کرده، اگر بعد از ظهر مسافرت کند، یا پیش از ظهر برای فرار از کفاره سفر نماید، کفاره از او ساقط نمی شود، بلکه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پیش آمد کند، بنابر احتیاط کفاره بر او واجب است. 1675 اگر عمدا روزه خود را باطل کند، و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود، کفاره بر او واجب نیست. 1676 اگر یقین کند که روز اول ماه رمضان است، و عمدا روزه خود را باطل کند،بعد معلوم شود که آخر شعبان بوده، کفاره بر او واجب نیست. 1677 اگر انسان شک کند که آخر رمضان است یا اول شوال، و عمدا روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود اول شوال بوده، کفاره بر او واجب نیست. 1678 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود که روزه دار است جماع کند، چنانچه زن را مجبور کرده باشد، کفاره روزه خودش و روزه زن را باید بدهد، و اگر زن به جماع راضی بوده، بر هر کدام یک کفاره واجب می شود. 1679 اگر زنی شوهر خود را مجبور کند که جماع نماید، یا کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، واجب نیست که کفاره روزه شوهر را بدهد. 1680 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود که روزه دار است جماع کند،چنانچه به طوری زن را مجبور کرده باشد که از خود اختیاری نداشته باشد، و در بین جماع زن راضی شود، باید مرد دو کفاره و زن یک کفاره بدهد، و اگر با اراده و اختیار عمل را انجام دهد، اگرچه مجبورش کرده باشد، مرد باید کفاره خودش و زن را بدهد. 1681 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود که خواب است جماع نماید،یک کفاره بر او واجب می شود، و روزه زن صحیح است و کفاره هم بر او واجب نیست. 1682 اگر مرد زن خود را مجبور کند که غیر جماع کار دیگری که روزه را باطل می کند بجا آورد، کفاره زن را نباید بدهد، و بر خود زن هم کفاره واجب نیست. 1683 کسی که به واسطه مسافرت یا مرض روزه نمی گیرد، نمی تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع کند، ولی اگر او را مجبور نماید، بنابر احتیاط باید کفاره اش را بدهد. 1684 انسان نباید در بجا آوردن کفاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست فورا آن را انجام دهد. 1685 اگر کفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نیاورد، چیزی بر آن اضافه نمی شود. 1686 کسی که باید برای کفاره یک روز شصت فقیر را طعام بدهد، اگر به شصت فقیر دسترسی دارد، نباید به هر کدام از آنها بیشتر از یک مد که تقریبا ده سیر است طعام بدهد، یا یک فقیر را بیشتر از یک مرتبه سیر نماید، ولی چنانچه انسان اطمینان داشته باشد که فقیر طعام را به عیالات خود می دهد یا به آنها می خوراند، می تواند برای هر یک از عیالات فقیر اگرچه صغیر باشند یک مد به آن فقیر بدهد. 1687 کسی که قضای روزه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمدا کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، باید به ده فقیر هر کدام یک مد که تقریبا ده سیر است طعام بدهد، و اگر نمی تواند بنابر احتیاط واجب باید سه روز پی در پی روزه بگیرد. جاهایی که فقط قضای روزه واجب است 1688 در چند صورت فقط قضای روزه بر انسان واجب است، و کفاره واجب نیست:اول: آنکه روزه دار در روز ماه رمضان عمدا قی کند. دوم: آنکه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی که در مساله گفته شد تا اذان صبح از خواب سوم بیدار نشود. . سوم: عملی که روزه را باطل می کند بجا نیاورد، ولی نیت روزه نکند یار یا کند، یا قصد کند که روزه نباشد. چهارم: آنکه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند، و با حال جنابت یک روز یا چند روز روزه بگیرد. پنجم: آنکه در ماه رمضان بدون این که تحقیق کند صبح شده یا نه، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده و نیز اگر بعد از تحقیق با این که گمان دارد صبح شده، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضای آن روزه بر او واجب است. ولی اگر بعد از تحقیق گمان یا یقین کند که صبح شده و چیزی بخورد، و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست، بلکه اگر بعد از تحقیق شک کند که صبح شده یا نه و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست. ششم: آنکه کسی بگوید صبح نشده و انسان به گفته او کاری که روزه را باطل می کند انجام هد، بعد معلوم شود صبح بوده است. هفتم: آنکه کسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نکند، یا خیال کند شوخی می کند و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است. هشتم: آنکه به گفته کس دیگر که عادل باشد افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است. نهم: آنکه در هوای صاف به واسطه تاریکی یقین کند که مغرب شده و افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است. ولی اگر در هوای ابر به گمان این که مغرب شده افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نیست. دهم: آنکه برای خنک شدن، یا بی جهت مضمضه کند، یعنی آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود، ولی اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد، یا برای وضو مضمضه کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست. 1689 اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد و بی اختیار فرو رود، یا آب داخل بینی کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست. 1690 مضمضه زیاد برای روزه دار مکروه است، و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد. 1691 اگر انسان بداند که به واسطه مضمضه، بی اختیار یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود، نباید مضمضه کند. 1692 اگر در ماه رمضان بعد از تحقیق یقین کند که صبح نشده و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نیست. 1693 اگر انسان شک کند که مغرب شده یا نه، نمی تواند افطار کند، ولی اگر شک کند که صبح شده یا نه، پیش از تحقیق هم می تواند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد. احکام روزه قضا 1694 اگر دیوانه عاقل شود، واجب نیست روزه های وقتی را که دیوانه بوده قضا نماید. 1695 اگر کافر مسلمان شود، واجب نیست روزه های وقتی را که کافر بوده قضا نماید، ولی اگر مسلمانی کافر شود و دوباره مسلمان گردد، روزه های وقتی را که کافر بوده باید قضا نماید. 1696 روزه ای که از انسان به واسطه مستی فوت شده باید قضا نماید، اگرچه چیزی را که به واسطه آن مست شده برای معالجه خورده باشد، بلکه اگر نیت روزه کرده و مست شده و در حال مستی روزه را ادامه داده تا از مستی خارج شده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام کند و بعدا قضا نماید. 1697 اگر برای عذری چند روز روزه نگیرد و بعد شک کند که چه وقت عذر او برطرف شده، می تواند مقدار کمتر را که احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید، مثلا کسی که پیش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمی داند پنجم رمضان از سفر برگشته یا ششم، می تواند پنج روز روزه بگیرد. و نیز کسی هم که نمی داند چه وقت عذر برایش پیدا شده، می تواند مقدار کمتر را قضا نماید، مثلا اگر در آخرهای ماه رمضان مسافرت کند و بعد از رمضان برگردد و نداند که بیست و پنجم رمضان مسافرت کرده یا بیست و ششم، می تواند مقدار کمتر یعنی پنج روز را قضا کند. 1698 اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضای هر کدام را که اول بگیرد مانعی ندارد، ولی اگر وقت قضای رمضان آخر تنگ باشد، مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد، باید اول، قضای رمضان آخر را بگیرد. 1699 اگر قضای روزه چند رمضان بر او واجب باشد، و در نیت معین نکند روزه ای را که می گیرد قضای کدام رمضان است، قضای سال اول حساب می شود. 1700 کسی که قضای روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضای روزه او تنگ نباشد، می تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید. 1701 اگر قضای روزه ماه رمضان شخص دیگری را گرفته باشد، 1702 اگر به واسطه مرض یا حیض یا نفاس، روزه رمضان را نگیرد و پیش از تمام شدن رمضان بمیرد، لازم نیست روزه هایی را که نگرفته، برای او قضا کنند، اگر چه مستحب است. 1703 اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضای روزه هایی را که نگرفته بر او واجب نیست، و باید برای هر روز یک مدکه تقریبا ده سیر است طعام، یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. ولی اگر به واسطه عذر دیگری، مثلا برای مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقی بماند، روزه هایی را که نگرفته، باید قضا کند، و احتیاط مستحب آن است که برای هر روز یک مد طعام هم به فقیر بدهد. 1704 اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد و بعد از رمضان مرض او برطرف شود ولی عذر دیگری پیدا کند که نتواند تا رمضان بعد قضای روزه را بگیرد، باید روزه هایی را که نگرفته، قضا نماید. و نیز اگر در ماه رمضان غیر مرض، عذر دیگری داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگیرد، روزه هایی را که نگرفته، باید قضا کند. 1705 اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده عمدا قضای روزه را نگیرد، باید روزه را قضا کند و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها هم به فقیر بدهد. 1706 اگر در قضای روزه کوتاهی کند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذری پیدا کند، باید قضا را بگیرد و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد، بلکه اگر موقعی که عذر دارد، تصمیم داشته باشد که بعد از برطرف شدن عذر روزه های خود را قضا کند، و پیش از آن که قضا نماید در تنگی وقت عذر پیدا کند، باید قضای آن را بگیرد، و احتیاط واجب آن است که برای هر روز هم یک مد غذا به فقیر بدهد. 1707 اگر مرض انسان چند سال طول بکشد، بعد از آن که خوب شد اگر تا رمضان آینده به مقدار قضا وقت داشته باشد، باید قضای رمضان آخر را بگیرد و برای هر روز از سالهای پیش یک مد که تقریبا ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. 1708 کسی که باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد، می تواند کفاره چند روز را به یک فقی بدهد. 1709 اگر قضای روزه رمضان را چند سال تاخیر بیندازد، باید قضا را بگیرد و برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد. 1710 اگر روزه رمضان را عمدا نگیرد، باید قضای آن را به جا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگیرد، یا به شصت فقیر طعام بدهد، یا یک بنده آزاد کند. و چنانچه تا رمضان آینده قضای آن روزه را به جا نیاورد، برای هر روز نیز دادن یک مد طعام لازم است. 1711 اگر روزه رمضان را عمدا نگیرد و در روز کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، مثلا چند مرتبه جماع کند، یک کفاره کافی است. 1712 بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه او را به تفصیلی که در مساله گفته شد بجا آورد، ولی قضای روزه مادر بر پسر واجب نیست. 1713 اگر پدر غیر از روزه رمضان، روزه واجب دیگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد، باید پسر بزرگتر قضا نماید. احکام روزه مسافر 1714 مسافری که باید نمازهای چهار رکعتی را در سفر دو رکعت بخواند،نباید روزه بگیرد. و مسافری که نمازش را تمام می خواند، مثل کسی که شغلش مسافرت، یا سفر او سفر معصیت است، باید در سفر روزه بگیرد. 1715 مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، ولی اگر برای فرار از روزه باشد،مکروه است. 1716 اگر غیر روزه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد، بنا براحتیاط واجب نباید در آن روز مسافرت کند، و اگر در سفر باشد، باید قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد، ولی اگر نذر کرده باشد روز معینی را روزه بگیرد، می تواند در آن روز مسافرت نماید. 1717 اگر نذر کند روزه بگیرد و روز آن را معین نکند، نمی تواند آن را در سفر بجا آورد. ولی چنانچه نذر کند که روز معینی را در سفر روزه بگیرد، بایدآن را در سفر بجا آورد. و نیز اگر نذر کند روز معینی را چه مسافر باشد یا نباشد،روزه بگیرد، باید آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگیرد. 1718 مسافر می تواند برای خواستن حاجت، سه روز در مدینه طیبه روزه مستحبی بگیرد. 1719 کسی که نمی داند روزه مسافر باطل است، اگر در سفر روزه بگیرد و در بین روز مساله را بفهمد، روزه اش باطل می شود، و اگر تا مغرب نفهمد، روزه اش صحیح است. 1720 اگر فراموش کند که مسافر است، یا فراموش کند که روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگیرد، روزه او باطل است. 1721 اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید، باید روزه خود را تمام کند، و اگر پیش از ظهر مسافرت کند، وقتی به حد ترخص برسد، یعنی به جایی برسد که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، باید روزه خود را باطل کند، و اگر پیش از آن روزه را باطل کند، بنابر احتیاط کفاره نیز بر او واجب است. 1722 اگر مسافر پیش از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد که می خواهد ده روز در آن جا بماند، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده، باید آن روز را روزه بگیرد، و اگر انجام داده روزه آن روز بر او واجب نیست. 1723 اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد که می خواهد ده روز در آن جا بماند، نباید آن روز را روزه بگیرد. 1724 مسافر و کسی که از روزه گرفتن عذر دارد، مکروه است در روز ماه رمضان جماع نماید و در خوردن و آشامیدن کاملا خود را سیر کند. کسانی که روزه بر آنها واجب نیست 1725 کسی که به واسطه پیری نمی تواند روزه بگیرد، یا برای او مشقت دارد،روزه بر او واجب نیست، ولی در صورت دوم باید برای هر روز یک مد که تقریبا ده سیر است گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. 1726 کسی که به واسطه پیری روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگیرد، بنابر احتیاط واجب باید قضای روزهایی را که نگرفته بجا آورد. 1727 اگر انسان مرضی دارد که زیاد تشنه می شود و نمی تواند تشنگی را تحمل کند،یا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نیست. ولی در صورت دوم باید برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. و احتیاط واجب آن است که بیشتر از مقداری که ناچار است آب نیاشامد، و چنانچه بعد بتواند روزه بگیرد، بنابر احتیاط واجب باید روزه هایی را که نگرفته قضا نماید. 1728 زنی که زاییدن او نزدیک است و روزه برای حملش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست، و باید برای هر روز یک مد طعام، یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. و نیز اگر روزه برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست. و بنابر احتیاط واجب باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد، ودر هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید. 1729 زنی که بچه شیر می دهد و شیر او کم است، چه مادر بچه یا دایه او باشد، یا بی اجرت شیر دهد، اگر روزه برای بچه ای که شیر می دهد ضرر دارد، روزه براو واجب نیست و باید برای هر روز یک مد طعام، یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. و نیز اگر برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست، و بنابر احتیاط واجب باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید. ولی اگر کسی پیدا شود که بی اجرت بچه را شیر دهد، یا برای شیر دادن بچه از پدر یا مادر بچه یا از کس دیگر که اجرت او را بدهد اجرت بگیرد، احتیاط واجب آن است که بچه را به او بدهد و روزه بگیرد. راه ثابت شدن اول ماه 1730 اول ماه به پنج چیز ثابت می شود: اول: آنکه خود انسان ماه را ببیند. دوم: عده ای که از گفته آنان یقین پیدا می شود بگویند ماه را دیده ایم. و همچنین است هر چیزی که به واسطه آن یقین پیدا شود. سوم: دو مرد عادل بگویند که در شب ماه را دیده ایم، ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند، یا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل این که بگویند داخل دایره ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمی شود. اما اگر در تشخیص بعضی خصوصیات اختلاف داشته باشند، مثل آن که یکی بگوید ماه بلند بود و دیگری بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت می شود. چهارم: سی روز از اول ماه شعبان بگذرد که بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت می شود، و سی روز از اول رمضان بگذرد که بواسطه آن اول ماه شوال ثابت می شود. پنجم: حاکم شرع حکم کند که اول ماه است. 1731 اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است، کسی هم که تقلید او را نمی کند،باید به حکم او عمل نماید، ولی کسی که می داند حاکم شرع اشتباه کرده، نمی تواند به حکم او عمل نماید. 1732 اول ماه با پیشگویی منجمین ثابت نمی شود، ولی اگر انسان از گفته آنان یقین پیدا کند، باید به آن عمل نماید. 1733 بلند بودن ماه یا دیر غروب کردن آن، دلیل نمی شود که شب پیش، شب اول ماه بوده است. 1734 اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه دو مرد عادل بگویند که شب پیش ماه را دیده ایم، باید روزه آن روز را قضا نماید. 1735 اگر در شهری اول ماه ثابت شود، برای مردم شهر دیگر فایده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزدیک باشند، یا انسان بداند که افق آنها یکی است. 1736 اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود، مگر دو شهری که از یکی به دیگری تلگراف کرده اند نزدیک یا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روی حکم حاکم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است. 1737 روزی را که انسان نمی داند آخر رمضان است یا اول شوال، باید روزه بگیرد، ولی اگر پیش از مغرب بفهمد که اول شوال است، باید افطار کند. 1738 اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین کند، باید به گمان عمل نماید، و اگر آن هم ممکن نباشد، هر ماهی را که روزه بگیرد صحیح است. و بنابر احتیاط واجب باید بعد از گذشتن یازده ماه از ماهی که روزه گرفته، دوباره یک ماه روزه بگیرد. ولی اگر بعد گمان پیدا کرد، باید به آن عمل نماید. روزه های حرام و مکروه 1739 روزه عید فطر و قربان حرام است، و نیز روزی را که انسان نمی داند آخر شعبان است یا اول رمضان، اگر به نیت اول رمضان روزه بگیرد، حرام می باشد. 1740 اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بین برود، و همچنین اگر شوهر او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کند، بنابر احتیاط واجب باید خودداری کند. 1741 روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جد شود، جایز نیست، بلکه اگر اسباب اذیت آنان نشود، ولی او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کنند، احتیاط واجب آن است که روزه نگیرد. 1742 اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبی بگیرد، و در بین روز پدر او را نهی کند، باید افطار کند. 1743 کسی که می داند روزه برای او ضرر ندارد، اگرچه دکتر بگوید ضرر دارد،باید روزه بگیرد. و کسی که یقین یا گمان دارد که روزه برایش ضرر دارد، اگرچه دکتر بگوید ضرر ندارد، باید روزه نگیرد، و اگر روزه بگیرد، صحیح نیست، مگر آن که به قصد قربت بگیرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته. 1744 اگر انسان احتمال بدهد که روزه برایش ضرر دارد و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، نباید روزه بگیرد،و اگر روزه بگیرد صحیح نیست، مگر آن که به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته. 1745 کسی که عقیده اش این است که روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر داشته، باید قضای آن را بجا آورد. 1746 غیر از روزه هایی که گفته شد، روزه های حرام دیگری هم هست که در کتابهای مفصل گفته شده است. 1747 روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان،مکروه است. روزه های مستحب 1748 روزه تمام روزهای سال غیر از روزه های حرام و مکروه که گفته شد مستحب است. و برای بعضی از روزها بیشتر سفارش شده است، که از آن جمله است: 1- پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه، و چهارشنبه اولی که بعد از روز دهم ماه است.و اگر کسی اینها را بجا نیاورد مستحب است قضا نماید، و چنانچه اصلا نتواند روزه بگیرد، مستحب است برای هر روز یک مد طعام یا 6/12 نخود نقره به فقیر بدهد. 2- سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه. 3- تمام ماه رجب و شعبان و بعضی از این دو ماه اگر چه یک روز باشد. 4 روز عید نوروز، روز بیست و پنجم و بیست و نهم ذی قعده، روز اول تا روز نهم ذی حجه، روز عرفه ولی اگر بواسطه ضعف روزه، نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند، روزه آن روز مکروه است، عید سعید غدیر 18 ذی حجه روز اول و سوم محرم، میلاد مسعود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم،17 ربیع الاول روز مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، 27 رجب و اگر کسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر برساند، بلکه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت کند، مستحب است دعوت او را قبول کند، و در بین روز افطار نماید. مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید 1749 برای شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نیستند از کارهای که روزه را باطل می کند خوداری نمایند: اول: مسافری که در سفر، کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطنش یا به جایی که می خواهد ده روز بماند، برسد. دوم: مسافری که بعد از ظهر به وطنش یا به جایی که می خواهد ده روز در آن جا بماند برسد. سوم: مریضی که پیش از ظهر خوب شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد. چهارم: مریضی که بعد از ظهر خوب شود. پنجم: زنی که در بین روز از خون حیض یا نفاس پاک شود. ششم: کافری که در روز ماه رمضان مسلمان شود. 1750 مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار کردن بخواند،ولی اگر کسی منتظر اوست یا میل زیادی به غذا دارد که نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اول افطار کند. ولی به قدری که ممکن است نماز را در وقت فضیلت آن بجا آورد. منابع : رساله حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه
  13. amid

    تقوا ثمره روزه و فرقان ميوه تقوا

    ماه مبارك رمضان، ماه تقوا و نور است، انسان مسلمان با روزه دارى براى خدا، به تقواى بيشترى دست مى يابد به گونه اى كه نهال تقوا در وجود او ريشه مى دواند (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون). بنابراين، تقوا ثمره و نتيجه روزه است و بر اساس آيه شريفه، فرقان نيز ثمره تقواست. شايسته است در اين شب ها و روزهاى پربركت رمضان ـ مخصوصاً در هنگام سحر ـ دست به دعا برداريم و تقوا و فرقان را از خدا طلب كنيم (اللهمّ آمين!).
  14. احاديث منقول از ائمه در مورد روزه و ماه مبارك رمضان شفاعت در آخرت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : در روز قيامت ، روزه و قرآن ، از بنده شفاعت مى كنند . روزه مى گويد : پروردگارا! من او را از طعام و خواسته هاى دل در روز ، جلوگيرى كردم . پس شفاعتم را درباره او بپذير . قرآن هم گويد : من او را از خواب شبانه باز داشتم . پس شفاعتم را درباره او بپذير . پس شفاعت هر دو ، پذيرفته مى شود .
  15. به گزارش شیعه آنلاین، "وسام عزاقیر" شهروند لبنانی که چند سالی است در قطب شمال زندگی می کند، با 21 ساعت روزه گرفتن، طولانی ترین روزه جهان را می گیرد. او دقیقا در منطقه ای به نام "گرین لند" که دور دست ترین نقطه در قطب شمال است، زندگی می کند. این منطقه یکی از کم جمعیت ترین مناطق جهان است. شبکه خبری العربیه گزارشی در مورد "وسام عزاقیر" تهیه و روز گذشته منتشر کرد. در این گزارش او را "کریستفر کلومب اعراب" نامیده اند زیرا گفته می شود او اولین و تنها شهروند عربی است که به این نقطه از قطب شمال رسیده است. او همچنین تنها مسلمانی است که در آن منطقه زندگی می کند. "وسام عزاقیر" روز گذشته ساعت 2 نیمه شب سحری خورد و 11 شب افطار کرد. این منطقه در طول سال هر روز حدود 4 ساعت روز است و مابقی اوقات شب است و تاریک. این شهروند لبنانی در منطقه "گرین لند" یک رستوران راه اندازی کرده و فلافل و شاورما می فروشد و از شغل و فروش خود به شدت راضی است زیرا می گوید: مردم این منطقه استقبال زیادی از غذاهای من می کنند زیرا تنها رستورانی هستم که این نوع غذاها را می فروشم. روزانه بیش از 200 مشتری دارم. نکته قابل توجه در این منطقه آن است که فاصله زمانی بین نماز عشاء و نماز صبح تنها نیم ساعت است. این منطقه در طول سال حدود هشت ماه زمستان دارد و درجه حرارت همواره 20 درجه زیر صفر است.
  16. [align=justify]تأخير 12 روزه پرداخت يارانه نقدي، 12 ميليارد تومان سود داشت گروه اقتصادي: پرداخت يارانه نقدي به صورت ماهيانه از سوي دولت تجويز شد، ولي به نظر مي رسد با توجه به حجم بالاي مبادلات مالي در ابتداي دوره هاي ماهيانه شبکه بانکداري الکترونيک کشور با بار سنگيني مواجه مي شد که در عمل کل روند خدمات دهي سيستم را با اخلال مواجه مي کرد. با توجه به اين مشکل قرار بر اين شد که زمان پرداخت يارانه هاي نقدي ديگر ابتداي ماه نباشد، تصميم بر آن شد که پرداخت يارانه نقدي در نيمه ماه انجام گيرد، اما اين تأخير زماني به غير از رفع مشکل تراکم چه پيامدهاي ديگري دارد؟ خبر آنلاين ادعا کرد شايد اصلي ترين نتيجه اين تأخير حداقل در مورد يارانه نقدي مردادماه اين موضوع است که شبکه بانکي در يک دوره 12 روزه رقمي معادل 3/2 هزار ميليارد تومان که حجم يارانه نقدي ماهيانه حدود 72 ميليون ايراني محسوب مي شود را در اختيار دارد که خواب 12 روزه اين مبلغ در شبکه بانکي براساس نرخ رسمي سود اعلام شده از سوي بانک مرکزي براي سال 90 (حداقل سود عقود مبادله اي 11 درصد) حداقل رقمي معادل 12 ميليارد تومان سود براي نظام بانکي يا دولت در بر خواهد داشت.[/align]
  17. توضیح المسائل احکام روزه و ماه مبارک رمضان نيت: لازم نيست انسان نيت روزه را از قلب خود بگذراند يا مثلا بگويد روزه میگيرم بلكه همينقدر كه براى انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب، كارى كه روزه را باطل میكند انجام ندهد، كافى است و براى آن كه يقين كند تمام اين مدت را روزه بوده، بايد مقدارى پيش از اذان صبح و مقدارى هم بعد از مغرب از انجام كارى كه روزه را باطل میكند خوددارى نمايد. انسان میتواند در هر شب از ماه رمضان برای روزهی فرداى آن نيت كند اما بهتر است كه شب اول ماه نيت روزهی همه ماه را بنمايد. از اول شب ماه رمضان تا اذان صبح، هر وقت نيت روزه فردا را بكند اشكال ندارد. وقت نيت روزه مستحبى از اول شب است تا موقعى كه به اندازه نيت كردن به مغرب وقت مانده باشد، يعنی اگر تا آن موقع كارى كه روزه را باطل میكند انجام نداده باشد و نيت روزه مستحبى كند، روزه او صحيح است. كسى كه پيش از اذان صبح بدون نيت روزه خوابيده است، اگر پيش از ظهر بيدار شود و نيت كند، روزه او صحيح است چه روزه او واجب باشد چه مستحب، و اگر بعد از ظهر بيدار شود، نمیتواند نيت روزه واجب نمايد. اگر بخواهد غير روزه رمضان، روزه ديگرى بگيرد بايد آن را معين نمايد، مثلا نيت كند كه روزه قضا يا روزه نذر میگيرم، ولى در ماه رمضان لازم نيست نيت كند كه روزه ماه رمضان میگيرم، بلكه اگر نداند ماه رمضان است، يا فراموش نمايد و روزه ديگرى را نيت كند، روزه ماه رمضان حساب میشود. اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نيت روزه غير رمضان كند، نه روزه رمضان حساب میشود و نه روزهاى كه قصد كرده است. اگر مثلا به نيّت روز اول ماه، روزه بگيرد، بعد بفهمد روز دوم يا سوم بوده، روزه او صحيح است. اگر پيش از اذان صبح نيت كند و بیهوش شود و در بين روز به هوش آيد، بنابر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام نمايد و اگر تمام نكرد،قضاى آن را بجا آورد. اگر پيش از اذان صبح نيت كند و بخوابد و بعد از مغرب بيدار شود، روزهاش صحيح است. اگر نداند يا فراموش كند كه ماه رمضان است و پيش از ظهر متوجه شود، چنانچه كارى كه روزه را باطل میكند انجام نداده باشد، بايد نيت كند و روزه او صحيح است و اگر كارى كه روزه را باطل میكند انجام داده باشد، يا بعدازظهر متوجه شود كه ماه رمضان است، روزه او باطل می‏باشد ولى بايد تا مغرب كارى كه روزه را باطل میكند انجام ندهد و بعد از ماه رمضان هم روزه آن روز را قضا نمايد. اگر بچه پيش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، بايد روزه بگيرد، واگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نيست. كسى كه روزه قضا يا روزه واجب ديگرى برعهدهی خويش دارد، نمیتواند روزه مستحبى بگيرد و چنانچه فراموش كند و روزه مستحب بگيرد، در صورتى كه پيش از ظهر يادش بيايد، روزه مستحبى او به هم میخورد و میتواند نيت خود را به روزه واجب برگرداند و اگر بعد از ظهر متوجه شود، روزه او باطل است و اگر بعد از مغرب يادش بيايد روزه‏اش صحيح است، اگر چه بیاشكال نيست. اگر غير از روزه ماه رمضان، روزه معين ديگرى بر انسان واجب باشد، مثلا نذر كرده باشد كه روز معينى را روزه بگيرد، چنانچه عمدا تا اذان صبح نيت نكند روزه‏اش باطل است و اگر نداند كه روزه آن روز بر او واجب است يا فراموش كند و پيش از ظهر يادش بيايد، چنانچه كارى كه روزه را باطل میكند انجام نداده باشد، روزه او صحيح و گرنه باطل میباشد. اگر براى روزه واجب غيرمعينى مثل روزه كفاره عمدا تا نزديك ظهر نيت نكند، اشكال ندارد بلكه اگر پيش از نيت تصميم داشته باشد كه روزه نگيرد يا ترديد داشته باشد كه بگيرد يا نه، چنانچه كارى كه روزه را باطل میكند انجام نداده باشد، و پيش از ظهر نيت كند، روزه او صحيح است. اگر كافری پيش از ظهر ماه رمضان مسلمان شود و حتی از اذان صبح تا آن وقت كارى كه روزه را باطل میكند انجام نداده باشد نمیتواند روزه بگيرد و قضا هم ندارد. اگر مريض پيش از ظهر ماه رمضان خوب شود و از اذان صبح تا آن وقت كارى كه روزه را باطل میكند انجام نداده باشد، بايد نيت روزه كند و آن روز را روزه بگيرد، و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نيست. روزى را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان، واجب نيست روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد میتواند نيت روزه رمضان كند ولى اگر نيت روزه قضا و مانند آن بنمايد و چنانچه بعد معلوم شود ماه رمضان بوده، روزهی آن روز جزئی از روزههای ماه رمضان حساب میشود. اگر روزى را كه شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان، به نيت روزه قضا يا روزه مستحبى و مانند آن روزه بگيرد و در بين روز بفهمد كه ماه رمضان است، بايد نيت روزه رمضان كند. اگر در روزه واجب معينى مثل روزه رمضان از نيت روزه گرفتن برگردد، روزهاش باطل است ولى چنانچه نيت كند كه چيزى را كه روزه را باطل میكند بجا آورد، در صورتى كه آن را انجام ندهد روزهاش باطل نمیشود. در روزه مستحب و روزه واجبى كه وقت آن معين نيست مثل روزه كفاره، اگر قصد كند كارى كه روزه را باطل میكند انجام دهد، يا مردد شود كه به جا آورد يا نه، چنانچه به جا نياورد و پيش از ظهر دوباره نيت روزه كند، روزه او صحيح است.
  18. irsalam

    چهل حدیث روزه

    1-پايه‏ هاى اسلام قال الباقر عليه السلام: بنى الاسلام على خمسة اشياء، على الصلوة و الزكاة و الحج و الصوم و الولايه. امام باقر عليه السلام فرمود: اسلام بر پنج چيز استوار است، برنماز و زكات حج و روزه و ولايت (رهبرى اسلامى).فروع كافى، ج 4 ص 62، ح 1 2-فلسفه روزه قال الصادق عليه السلام: انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و الفقير. امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب كرده تا بدين وسيله دارا و ندار (غنى و فقير) مساوى گردند. من لا يحضره الفقيه، ج 2 ص 43، ح 1 3-روزه آزمون اخلاص قال اميرالمومنين عليه السلام: فرض الله ... الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق‏امام على عليه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد. نهج البلاغه، حكمت 252 4-روزه ياد آور قيامت قال الرضا عليه السلام: انما امروا بالصوم لكى يعرفوا الم الجوع و العطش فيستدلوا على فقر الاخر. امام رضا عليه السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگى آخرت را بيابند. وسائل الشيعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرايع، ص 10 5-روزه زكات بدن قال رسول الله صلى الله عليه و آله لكل شيئى زكاة و زكاة الابدان الصيام. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است. الكافى، ج 4، ص 62، ح 3 6-روزه سپر آتش قال رسول الله صلى الله عليه و آله: الصوم جنة من النار. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.» الكافى، ج 4 ص 162 7-اهميت روزه الصوم فى الحر جهاد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است. بحار الانوار، ج 96، ص 257 8-روزه نفس قال اميرالمومنين عليه السلام صوم النفس عن لذات الدنيا انفع الصيام. اميرالمومنان على عليه السلام فرمود: روزه نفس از لذتهاى دنيوى سودمندترين روزه‏هاست. غرر الحكم، ج 1 ص 416 ح 64 9-روزه واقعى قال اميرالمومنين عليه السلام الصيام اجتناب المحارم كما يمتنع الرجل من الطعام و الشراب. امام على عليه السلام فرمود: روزه پرهيز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى‏كند. بحار ج 93 ص 249 10-برترين روزه قال اميرالمومنين عليه السلام صوم القلب خير من صيام اللسان و صوم اللسان خير من صيام البطن. امام على عليه السلام فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است. غرر الحكم، ج 1، ص 417، ح 80 11-روزه چشم و گوش قال الصادق عليه السلام اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك. امام صادق عليه السلام فرمود: آنگاه كه روزه مى‏گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.«يعنى از گناهان پرهيز كند.» الكافى ج 4 ص 87، ح 1 12-روزه اعضا و جوارح عن فاطمه الزهرا سلام الله عليها ما يصنع الصائم بصيامه اذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه. حضرت زهرا عليها السلام فرمود: روزه‏دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه‏اش به چه كارش خواهد آمد. بحار، ج 93 ص 295 13-روزه ناقص قال الباقر عليه السلام لا صيام لمن عصى الامام و لا صيام لعبد ابق حتى يرجع و لا صيام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصيام لولد عاق حتى يبر. امام باقر عليه السلام فرمود: روزه اين افراد كامل نيست: 1 - كسى كه امام (رهبر) را نافرمانى كند. 2 - بنده فرارى تا زمانى كه برگردد. 3 - زنى كه اطاعت‏شوهر نكرده تا اينكه توبه كند. 4 - فرزندى كه نافرمان شده تا اينكه فرمانبردار شود. بحار الانوار ج 93، ص 295. 14-روزه بى ارزش قال اميرالمومنين عليه السلام كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و الظما و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء. امام على عليه السلام فرمود: چه بسا روزه‏دارى كه از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى كه از نمازش جز بيخوابى و سختى سودى نمى‏برد. نهج البلاغه، حكمت 145 15-روزه و صبر عن الصادق عليه السلام فى قول الله عزوجل «واستعينوا بالصبر و الصلوة‏» قال: الصبر الصوم. امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است. وسائل الشيعه، ج 7 ص 298، ح 3 16-روزه و صدقه قال الصادق عليه السلام صدقه درهم افضل من صيام يوم. امام صادق عليه السلام فرمود يك درهم صدقه دادن از يك روز روزه مستحبى برتر و والاتر است. وسائل الشيعه، ج 7 ص 218، ح 6 17-پاداش روزه قال رسول الله صلى الله عليه و آله: قال الله تعالى الصوم لى و انا اجزى به رسول خدا فرمود خداى تعالى فرموده است: روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم. وسائل الشيعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16 ; 27 و 30 18-جرعه نوشان بهشت قال رسول الله صلى الله عليه و آله من منعه الصوم من طعام يشتهيه كان حقا على الله ان يطعمه من طعام الجنة و يسقيه من شرابها. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند. بحار الانوار ج 93 ص 331 19-خوشا بحال روزه داران قال رسول الله صلى الله عليه و آله طوبى لمن ظما او جاع لله اولئك الذين يشبعون يوم القيامة رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اينان در روز قيامت‏سير مى‏شوند. وسائل الشيعه، ج 7 ص 299، ح‏2. 20-مژده به روزه‏داران قال الصادق عليه السلام من صام لله عزوجل يوما فى شدة الحر فاصابه ظما و كل الله به الف ملك يمسحون وجهه و يبشرونه حتى اذا افطر. امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس كه در روز بسيار گرم براى خدا روزه بگيرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مى‏گمارد تا دست‏به چهره او بكشند و او را بشارت دهند تا هنگامى كه افطار كند. الكافى، ج 4 ص 64 ح 8; بحار الانوار ج 93 ص 247 21-شادى روزه دار قال الصادق عليه السلام للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه امام صادق عليه السلام فرمود: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: 1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قيامت) وسائل الشيعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‏6 و 26. 22-بهشت و باب روزه‏دارن قال رسول الله صلى الله عليه و آله ان للجنة بابا يدعى الريان لا يدخل منه الا الصائمون. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: براى بهشت درى است‏بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند. وسائل الشيعه، ج 7 ص 295، ح‏31. معانى الاخبار ص 116 23-دعاى روزه‏داران قال الكاظم (عليه السلام) دعوة الصائم تستجاب عند افطاره امام كاظم (عليه السلام) فرمود: دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود. بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33. 24-بهار مومنان قال رسول الله (صلى الله عليه و آله) الشتاء ربيع المومن يطول فيه ليله فيستعين به على قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به على صيامه. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى كوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گيرد. وسائل الشيعه، ج 7 ص 302، ح 3. 25-روزه مستحبى قال الصادق (عليه السلام) من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلك صيام ثلاثة ايام من كل شهر. امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس كار نيكى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است. وسائل الشيعه، ج 7، ص 313، ح 33 26-روزه ماه رجب قال الكاظم (عليه السلام) رجب نهر فى الجنه اشد بياضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام يوما من رجب سقاه الله من ذلك النهر. امام كاظم (عليه السلام) فرمود: رجب نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‏تر هركس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند. من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 56 ح 2 وسائل الشيعه ج 7 ص 350 ح 3 27-روزه ماه شعبان من صام ثلاثة ايام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان كتب الله له صوم شهرين متتابعين. امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى‏كند. وسائل الشيعه ج 7 ص 375،ح 22 28-افطارى دادن(1) قال الصادق (عليه السلام) من فطر صائما فله مثل اجره امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است. الكافى، ج 4 ص 68، ح 1 29-افطارى دادن (2) قال الكاظم (عليه السلام) فطرك اخاك الصائم خير من صيامك. امام كاظم (عليه السلام) فرمود: افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است. الكافى، ج 4 ص 68، ح 2 30-روزه خوارى قال الصادق (عليه السلام) من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه امام صادق (عليه السلام)فرمود: هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود وسائل الشيعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 73، ح 9 31-رمضان ماه خدا قال اميرالمومنين شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى امام على (عليه السلام) فرمود: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. وسائل الشيعه، ج 7 ص 266، ح 23. 32-رمضان ماه رحمت قال رسول الله (صلى الله عليه و آله) ... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه‏اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم. بحار الانوار، ج 93، ص 342 33-فضيلت ماه رمضان قال رسول الله (صلى الله عليه و آله) ان ابواب السماء تفتح فى اول ليلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر ليلة منه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد. بحار الانوار، ج 93، ص 344 34-اهميت ماه رمضان قال رسول الله (صلى الله عليه و آله) لو يعلم العبد ما فى رمضان لود ان يكون رمضان السنة رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: اگر بنده «خدا» مى‏دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست مى‏داشت كه تمام سال، رمضان باشد. بحار الانوار، ج 93، ص 346 35-قرآن و ماه رمضان قال الرضا (عليه السلام) من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غيره من الشهور. امام رضا (عليه السلام) فرمود: هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند. بحار الانوار ج 93، ص 346 36-شب سرنوشت‏ساز قال الصادق (عليه السلام) راس السنة ليلة القدر يكتب فيها ما يكون من السنة الى السنة. امام صادق (عليه السلام) فرمود: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آينده نوشته مى‏شود. وسائل الشيعه، ج 7 ص 258 ح 8 37-برترى شب قدر قيل لابى عبد الله (عليه السلام) كيف تكون ليلة القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل فى الف شهر ليس فيها ليلة القدر. از امام صادق (عليه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است. وسائل الشيعه، ج 7 ص 256، ح 2 38-تقدير اعمال قال الصادق (عليه السلام) التقدير فى ليلة تسعة عشر و الابرام فى ليلة احدى و عشرين و الامضاء فى ليلة ثلاث و عشرين. امام صادق (عليه السلام) فرمود: برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مى‏گيرد و تصويب آن در شب بيست ويكم و تنفيذ آن در شب بيست‏سوم. وسائل الشيعه، ج 7 ص 259 39-احياء شب قدر عن فضيل بن يسار قال: كان ابو جعفر (عليه السلام) اذا كان ليلة احدى و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين اخذ فى الدعا حتى يزول الليل فاذا زال الليل صلى. فضيل بن يسار گويد: امام باقر (عليه السلام) در شب بيست و يكم و بيست‏سوم ماه رمضان مشغول دعا مى‏شد تا شب بسر آيد و آنگاه كه شب به پايان مى‏رسيد نماز صبح را مى‏خواند. وسائل الشيعه، ج 7، ص 260، ح 4 40-زكات فطره قال الصادق (عليه السلام) ان من تمام الصوم اعطاء الزكاة يعنى الفطرة كما ان الصلوة على النبى (صلى الله عليه و آله) من تمام الصلوة. امام صادق (عليه السلام) فرمود: تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) كمال نماز است. وسائل الشيعه، ج 6 ص 221، ح 5 چهل حديث روزه گردآورنده محمد حسين فلاح زاده
  19. irsalam

    روزه از نظر قرآن

    [align=justify] روزه از نظر قرآن بسم الله الرحمن الرحيم سوره بقره، آيات 185-183 يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.(183) اياما معدودات فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر و لتكملوا العدة و لتكبروا الله على ما هديكم و لعلكم تشكرون.(185) ترجمه آيات اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد روزه بر شما واجب شده همانطور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شايد با تقوا شويد(183). و اين روزهائى چند است پس هر كس از شما مريض و يا مسافر باشد بايد ايامى ديگر بجاى آن بگيريد و اما كسانى كه به هيچ وجه نمى‏توانند روزه بگيرند عوض روزه براى هر روز يك مسكين طعام دهند و اگر كسى عمل خيرى را داوطلبانه انجام دهد برايش بهتر است و اينكه روزه بگيريد برايتان خير است اگر بناى عمل كردن داريد(184). و آن ايام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدايت مردم و بياناتى از هدايت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس اين ماه را درك كرد بايد روزه‏اش بگيرد و هر كس مريض و يا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى ديگر بگيرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اينست كه عده سى روزه ماه را تكميل كرده باشيد و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرد تكبير گفته و شايد شكرگزارى كرده باشيد(185). بيان آيات ويژگى‏هاى بيانى آيات تشريع روزه سياق اين سه آيه دلالت دارد بر اينكه: اولا هر سه با هم نازل شده‏اند، براى اينكه ظرف (ايام)در ابتداى آيه دوم متعلق به كلمه(صيام)در آيه اول است و جمله(شهر رمضان)در آيه سوم يا خبر است‏براى مبتدائى حذف شده كه عبارت است از ضميرى كه به كلمه(اياما)بر مى‏گردد، و تقدير جمله(هى شهر رمضان)است و يا مبتدائى است‏براى خبرى كه حذف شده و تقديرش"شهر رمضان هو الذى كتب عليكم صيامه"است و يا بدل از كلمه صيام در جمله (كتب عليكم الصيام)در آيه اول است، و به هر تقدير جمله(شهر رمضان)بيان و توضيحى است‏براى روشن كردن جمله(اياما معدودات)ايام معدوده‏اى كه روزه در آنها واجب شده. پس به دليلى كه ذكر شد آيات سه‏گانه مورد بحث‏به هم متصل، و نظير كلام واحدى است كه يك غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بيان وجوب روزه ماه رمضان. و ثانيا دلالت دارد بر اينكه قسمتى از گفتار اين سه آيه به منزله توطئه و زمينه‏چينى براى قسمت ديگر آن است، يعنى دو آيه اول به منزله مقدمه است‏براى آيه سوم، چون در آيه سوم تكليفى واجب مى‏شود كه صاحب كلام، اطمينان ندارد از اينكه شنونده از اطاعت آن سرپيچى نكند، براى اينكه تكليف نامبرده تكليفى است كه بالطبع براى مخاطب، شاق و سنگين است، و به اين منظور، دو آيه اول از جملاتى تركيب شده كه هيچ يك از آنها از هدايت ذهن مخاطب به تشريع روزه رمضان خالى نيست، بلكه در همه آنها به تدريج ذهن شنونده را به سوى آن توجه مى‏دهد، و به اين وسيله استيحاش و اضطراب ذهن او را از بين مى‏برد، و در نتيجه علاقمند به روزه مى‏كند، تا با اشاره به تخفيف و تسهيلى كه در تشريع اين حكم رعايت‏شده، و نيز با ذكر فوائد و خير دنيوى و اخروى كه در آن است، حدت و شدت دلخواهى و استكبار او را بشكند. و بهمين جهت‏بعد از آنكه در جمله: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان كرد، بلافاصله فرمود: "كما كتب على الذين من قبلكم" و فهمانيد كه شما مسلمانان نبايد از تشريع روزه وحشت كنيد، و آن را گران بشماريد، چون اين حكم منحصر به شما نبوده، بلكه حكمى است كه در امتهاى سابق نيز تشريع شده بود.(لعلكم تتقون)، يعنى علاوه بر اينكه عمل به اين دستور، همان فائده‏اى را دارد كه شما به اميد رسيدن به آن ايمان آورديد، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر اين، اين عمل كه گفتيم در آن، اميد تقوا براى شما هست، همچنانكه براى امتهاى قبل از شما بود، عملى نيست كه تمامى اوقات شما را و حتى بيشتر اوقاتتان را بگيرد، بلكه عملى است كه در ايامى قليل و معدود انجام مى‏شود، (اياما معدودات) آرى نكره(و بدون الف و لام)آمدن كلمه(اياما)دلالت‏بر ناچيزى ايام دارد، و در اينكه ايام را به وصف معدود توصيف كرد، خود اشعارى است‏به اهميت نداشتن آن، همچنانكه همين توصيف در آيه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) مى‏فهماند كه يوسف ع را به چند درهم ناچيز فروختند. علاوه بر اينكه ما در تشريع اين حكم رعايت اشخاصى را هم كه اين تكليف برايشان طاقت‏فرسا است كرده‏ايم، و اينگونه افراد بايد به جاى روزه فديه بدهند، آنهم فديه مختصرى كه همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام يك مسكين. "فمن كان منكم مريضا او على سفر - تا جمله - فدية طعام مسكين"و وقتى اين عمل هم خير شما را دربردارد، و هم تا جائى كه ممكن بوده رعايت آسانى آن شده خير شما در اين است كه بطوع و غبت‏خود روزه را بياوريد، و بدون كراهت و سنگينى و بى‏پروا انجامش دهيد، "فمن تطوع خيرا فهو خير له"براى اينكه عمل نيك را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اينكه به كراهت انجام دهند. بنابر آنچه گفته شد زمينه گفتار در دو آيه اول مقدمه است‏براى آيه سوم كه مى‏فرمايد: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"الخ، و بنا بر اين پس جمله: "كتب عليكم الصيام"در آيه اول جمله‏اى است‏خبرى كه مى‏خواهد از تحقق چنين تكليفى خبر دهد، نه اينكه در همين جمله تكليف كرده باشد، آنطور كه در آيه شريفه: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى" (2) و آيه"كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين" (3) تكليف كرده چون هر چند در هر سه آيه تعبير به(كتب عليكم)آمده، ليكن بين قصاص در مورد كشتگان - در آيه دوم - و وصيت‏به والدين و اقرباء - در آيه سوم، و بين مساله صيام - در آيه مورد بحث فرق است، و آن اين است كه قصاص در قتلى امرى است‏سازگار با حس انتقامجوئى امرى است كه دلهاى صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حكم غريزه و طبيعت نمى‏توانند قاتل عزيز و پاره تن خود را زنده و سالم ببينند، و نمى‏توانند اين معنا را تحمل كنند كه نسبت‏به جنايتى كه به ايشان شده بى اعتنائى شود، و همچنين وصيت و سفارش والدين و خويشان كه مطابق با حس ترحم و شفقت و رافت‏به ارحام است، آنهم در هنگامى كه مى‏خواهد بوسيله مرگ براى هميشه از آنان جدا شود. پس قصاص و وصيت دو حكم مقبول بطبع، و موافق با مقتضاى طبيعت آدمى است، و انشاء آن احتياج به مقدمه و زمينه‏چينى ندارد، به خلاف حكم روزه كه عبارت است از محروميت نفوس از بزرگترين مشتهيات، و مهم‏ترين تمايلاتش، يعنى خوردن و نوشيدن و جماع، كه چون محروميت از آنها ثقيل بر طبع و مصيبتى براى نفس آدمى است.در توجيه حكمش ناگزير از اين است كه قبلا براى شنوندگان - با در نظر گرفتن اينكه عموم مردمند و بيشتر مردم عوام و پيرو مشتهيات نفسند - مقدمه‏اى بچيند، و دلهاشان را علاقه‏مند بدان سازد، تا تشنه پذيرش آن شوند، بدين جهت است كه گفتيم آيه: "كتب عليكم القصاص"الخ و آيه: "كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت"الخ، انشاء حكم است، و حاجتى به زمينه‏چينى ندارد، به خلاف آيه: "كتب عليكم الصيام"تا آخر دو آيه كه مشتمل بر هفت فقره است و خبر مى‏دهد از اينكه بعدها چنين حكمى انشاء مى‏شود. "يا ايها الذين آمنوا..." اينگونه خطاب(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد)به منظور توجه دادن مردم به صفت ايمانشان است، و گرنه مى‏فرمود: (اى مردم)ليكن خواست‏بفهماند با توجه به اينكه داراى ايمانيد بايد هر حكمى را كه از ناحيه پروردگارتان مى‏آيد بپذيريد، هر چند كه بر خلاف مشتهيات، و ناسازگار با عادات شما باشد. در اينجا ممكن است‏بپرسى: علت اين تعبير در آيه مورد بحث روشن شد ليكن اين معنا روشن نشد كه چرا همين تعبير در ابتداى آيه قصاص آمده، ولى در آيه وصيت نيامده؟در پاسخ مى‏گوئيم: علتش اين است كه حكم قصاص هر چند مطابق ميل و طبيعت آدمى است ليكن در عصر نزول آيه، مسيحيان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجيح مى‏دادند، و لذا لازم بود در توجيه حكم قصاص در ميان ملت اسلام، ايمان ملت‏خاطرنشان گردد و گفته شود ايمان شما شما را محكوم مى‏كند به اينكه احكام الهى را بپذيريد، هر چند كه ديگران مخالف آن باشند، و در آيه وصيت چون چنين مخالفتى در كار نبود، آن آيه به خطاب(يا ايها الذين آمنوا)آغاز نشد. "كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم" كلمه كتابت معنايش معروف است، ليكن گاهى كنايه مى‏شود از واجب شدن عملى، و يا تصميم بر عملى و يا قضاى حتمى كه بر چيزى رانده شده، كه در آيه: "كتب الله لا غلبن انا و رسلى" (4) كنايه از قضاء حتمى، و در آيه: "و نكتب ما قدموا و آثارهم" (5) كنايه از عزيمت و قضاء حتمى است و در آيه"و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس" (6) كنايه از وجوب و وضع قانون و جعل حكم قطعى است. و كلمه(صيام)و كلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشيدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناى خوددارى از آنها است، و چه بسا در معناى آن اين قيد را اضافه كرده باشند، كه به معناى خوددارى از خصوص كارهائى است كه دل آدمى مشتاق آن باشد، و اشتهاى آن را داشته باشد. صاحب اين گفتار گفته: معناى صوم در اصل لغت‏خوددارى از خصوص چنين كارهائى بوده، و ليكن بعدها در شرع در خصوص خوددارى از كارهاى معينى استعمال شده، و آن هم خوددارى از طلوع فجر تا مغرب و توام با نيت است و منظور از"الذين من قبلكم"امتهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهاى انبياء قبل، چون امت موسى و عيسى و غير ايشان است. چون هر جا كه در قرآن كريم اين كلمه به چشم مى‏خورد معهود همين معنا است، البته اين به آن معنا نيست كه جمله"كما كتب على الذين من قبلكم"در مقام اطلاق از حيث اشخاص است و مى‏خواهد بفرمايد: تمامى تك تك امتها روزه داشته‏اند و نيز به آن معنا نيست كه بفهماند روزه اسلام شبيه روزه امتهاى پيشين است، پس آيه شريفه نه دلالت‏بر اين دارد كه تمامى امتها بدون استثناء روزه داشته‏اند، و نه دلالت دارد بر اينكه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و داراى همه خصوصيات روزه ما بوده، بلكه تنها در اين مقام است كه اصل روزه و خوددارى را در امتهاى پيشين اثبات كند، و بفرمايد: امتهاى پيشين هم روزه داشته‏اند. و مراد از جمله: (الذين من قبلكم)الخ امتهاى گذشته داراى ملت و دين است البته همانطور كه گفتيم نه همه آنها، و قرآن كريم معين نكرده كه اين امتها كدامند، چيزى كه هست از ظاهر جمله: (كما كتب) الخ بر مى‏آيد كه امتهاى نامبرده اهل ملت و دين بوده‏اند كه روزه داشته‏اند، و از تورات و انجيل موجود در دست‏يهود و نصارا هيچ دليلى كه دلالت كند بر وجوب روزه بر اين دو ملت ديده نمى‏شود، تنها در اين دو كتاب فرازهائى است كه روزه را مدح مى‏كند، و آن را عظيم مى‏شمارد. و اما خود يهود و نصارا را مى‏بينيم كه تا عصر حاضر در سال چند روز به اشكالى مختلف روزه مى‏گيرند، يا از خوردن گوشت و يا از شير و يا از مطلق خوردن و نوشيدن خوددارى مى‏كنند. و نيز در قرآن كريم داستان روزه زكريا و قصه روزه مريم از سخن گفتن آمده است. و در غير قرآن مساله روزه از اقوام بى دين نيز نقل شده، همچنانكه از مصريان قديم و يونانيان و روميان قديم و حتى وثنى‏هاى هندى تا به امروز نقل شده، كه هر يك براى خود روزه‏اى داشته و دارند، بلكه مى‏توان گفت عبادت و وسيله تقرب بودن روزه از امورى است كه فطرت آدمى به آن حكم مى‏كند، كه بحثش خواهد آمد ان شاء الله. و بعضى گفته‏اند كه مراد از جمله(الذين من قبلكم)يهود و نصارا و يا انبياى سابق است، كه بر طبق هر يك از اين دو قول رواياتى هم آمده، ولى رواياتى است كه خالى از ضعف نيست. "لعلكم تتقون" وثنى‏ها(همانطور كه اشاره شد)به منظور تقرب و ارضاى آلهه خود و در هنگامى كه جرمى مرتكب مى‏شدند به منظور خاموش كردن فوران خشم خدايان روزه مى‏گرفتند، و همچنين وقتى حاجتى داشتند به منظور برآمدنش دست‏به اين عبادت مى‏زدند و اين قسم روزه در حقيقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتياج معبود را بر مى‏آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و يا او رضايت اين را به دست مى‏آورده، تا اين هم رضايت او را حاصل كند. ولى در اسلام روزه معامله و مبادله نيست، براى اينكه خداى عزوجل بزرگتر از آن است كه در حقش فقر و احتياج و يا تاثر و اذيت تصور شود، و سخن كوتاه آنكه خداى سبحان برى از هر نقص است، پس هر اثر خوبى كه عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى كه باشد تنها عايد خود عبد مى‏شود، نه خداى تعالى و تقدس، همچنانكه اثر سوء گناهان نيز هر چه باشد به خود بندگان برمى‏گردد"ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها" (7) اين معنائى است كه قرآن كريم در تعليماتش بدان اشاره مى‏كند، و آثار اطاعتها و نافرمانى‏ها را به انسان بر مى‏گرداند انسانى كه جز فقر و احتياج چيزى ندارد، و باز قرآن در باره‏اش مى‏فرمايد: "يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى" (8) . و در خصوص روزه، همين برگشتن آثار اطاعت‏به انسان را در جمله: (لعلكم تتقون) بيان كرده، مى‏فرمايد: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودى است كه عايد خود شما مى‏شود، و فائده داشتن تقوا مطلبى است كه احدى در آن شك ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود اين معنا را درك مى‏كند، كه اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند كمال و روحانيت ارتقاء يابد، اولين چيزى كه لازم است‏بدان ملتزم شود اين است كه از افسار گسيختگى خود جلوگيرى كند، و بدون هيچ قيد و شرطى سرگرم لذت‏هاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند كه زندگى مادى را هدف بپندارد، و سخن كوتاه آنكه از هر چيزى كه او را از پروردگار تبارك و تعالى مشغول سازد بپرهيزد. و اين تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مى‏آيد، و نزديك‏ترين راه و مؤثرترين رژيم معنوى و عمومى‏ترين آن بطوريكه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‏مند شوند، و نيز هم اهل آخرت از آن رژيم سود ببرد، و هم شكم‏بارگان اهل دنيا، عبارت است از خوددارى از شهوتى كه همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند، و آن عبارت است از شهوت شكم از خوردن و آشاميدن، و شهوت جنسى كه اگر مدتى از اين سه چيز پرهيز كنند، و اين ورزش را تمرين نمايند، به تدريج نيروى خويشتن‏دارى از گناهان در آنان قوت مى‏گيرد و نيز به تدريج‏بر اراده خود مسلط مى‏شوند، آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختيار از كف نمى‏دهند، و نيز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمى‏گردند، چون پر واضح است كسى كه خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشيدن و عمل جنسى كه امرى مباح است اجابت مى‏كند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانى‏ها شنواتر، و مطيع‏تر خواهد بود، اين است معناى آنكه فرمود: (لعلكم تتقون). "اياما معدودات" منصوب آمدن كلمه(ايام)بنابر ظرفيت و به تقدير كلمه(فى)است، و اين ظرف(در ايامى معدود) متعلق است‏به كلمه(صيام)، و ما در سابق هم گفتيم كه نكره آمدن ايام و اتصاف آن به صفت(معدودات) براى اين است كه بفهماند تكليف نامبرده ناچيز و بدون مشقت است، تا به اين وسيله مكلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از آنجا كه ما در سابق گفتيم آيه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن"الخ بيان ايام است، قهرا مراد از ايام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود. بعضى از مفسرين گفته‏اند: كه مراد از ايام معدودات روزه مستحبى سه روز در هر ماه و روز عاشورا است، و بعضى ديگر گفته‏اند: ايام البيض يعنى سيزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نيز روزه عاشوراء است، كه مسلمانان و رسولخدا ص در اين ايام روزه مى‏گرفتند، آنگاه آيه شريفه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن"الخ نازل شد، و روزه‏هاى چند روز نامبرده نسخ گرديد، و براى هميشه روزه رمضان واجب گشت. صاحبان اين دو قول هر كدام به يك دسته روايات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسك كرده‏اند، رواياتى كه صرفنظر از سند، در بين خود تعارض دارند، و بهمين جهت قابل اعتماد نيستند. دليل عمده‏اى كه ضعف اين قول را روشن مى‏كند دو چيز است. اول اينكه: روزه همانطور كه ديگران هم گفته‏اند يك عبادت عمومى و همگانى است، و اگر منظور از آيه شريفه مورد بحث آن بوده باشد كه اينان گفتند، قطعا تاريخ آن را ضبط مى‏كرد، و ديگر اختلافى در ثبوتش پديد نمى‏آمد و بهمين دليل نسخ آن نيز ثابت مى‏شد و كسى در آن اختلاف نمى‏كرد و مى‏بينيم كه اينطور نيست، و در هر دو قسمت اختلاف شديد هست. علاوه بر اينكه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب يا استحباب روزه آن بعنوان يك عيد از اعياد اسلامى از بدعت‏هائى است كه بنى اميه(لعنهم الله)آن را ابداع كردند، بدين جهت ابداع كردند كه در آن روز در واقعه كربلا ذريه رسول خدا ص و اهل بيت او را از بين بردند، مردانشان را كشتند و زنان و ذرارى ايشان را به اسارت برده اموالشان را غارت كردند، و از خوشحالى و مسرت آن روز را مبارك شمرده، براى خود عيد گرفتند، و روزه آنرا تشريع كردند تا از روزه گرفتن آن روز ركت‏بگيرند. و باز بهمين منظور براى روزه آن روز فضائلى جعل كردند، و بركاتى تراشيدند، و احاديثى(به اين مضمون كه عاشورا يكى از اعياد اسلامى است، و بلكه از اعياد عامه‏اى است كه حتى مشركين جاهليت و يهود و نصارا هم از زمان بعثت موسى و عيسى آن را پاس مى‏دارند)جعل كردند، در حاليكه هيچ يك از اين مضامين درست نيست، نه يهود عاشورا را عيد مى‏دانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهليت و نه اسلام، چون عاشورا نه يك روز ملى بوده تا نظير نوروز و مهرگان عيد ملى و قومى بشود، و نيز در آن روز هيچ واقعه‏اى از قبيل فتح و پيروزى براى ملت اسلام اتفاق نيفتاده، تا نظير مبعث و ميلاد رسولخدا ص روزى تاريخى براى اسلام باشد، و هيچ جهت دينى هم ندارد تا نظير فطر و قربان عيدى دينى باشد، پس عزت و احترامى كه بنى اميه براى عاشورا درست كرده‏اند عزتى است‏بدون جهت. دليل دوم: بر ضعف اين قول اين است كه آيه سوم از آيات مورد بحث‏يعنى آيه: (شهر رمضان)الخ سياقى دارد كه با نازل شدنش جداى از دو آيه ديگر نمى‏سازد، تا ناسخ آيه‏هاى قبل باشد: چون ظاهر سياق اين است كه جمله(شهر رمضان)خبر باشد براى مبتدائى كه حذف شده، و يا مبتدائى باشد براى خبرى كه حذف شده، كه توضيحش گذشت در نتيجه بيانى خواهد بود براى جمله: (اياما معدودات)و با در نظر گرفتن اين معنا هر سه آيه كلام واحدى خواهد بود، كه غرض واحدى را دنبال مى‏كند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان. و اما اينكه كلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذى انزل فيه القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظريه‏اى است كه آيه شريفه را مستقل از ما قبل مى‏كند، و بنابر آن، آيه شريفه صلاحيت آن را دارد كه به تنهائى نازل شده باشد، ليكن صلاحيت آن را ندارد كه ناسخ آيه قبلش باشد، براى اينكه ميان ناسخ و منسوخ بايد منافاتى باشد، و ميان اين آيه و آيه قبلش هيچ منافاتى نيست، تا اين ناسخ آن باشد با اينكه گفتيم در نسخ بايد منافات و تباينى در بين باشد. ضعيف‏تر از اين قول، گفتار جمعى ديگر است، كه از كلماتشان بر مى‏آيد كه خواسته‏اند بگويند آيه دوم يعنى آيه: (اياما معدودات)الخ ناسخ آيه اول، يعنى آيه: (كتب عليكم الصيام)است، به اين بيان كه قبل از اسلام روزه بر نصارا نيز واجب بود، ولى نصارا در آن كم و زياد كردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خداى تعالى براى مسلمين روزه رمضان را تشريع كرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشريع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسيحيان را مى‏گرفتند، و آيه اول هم همين را تشريع كرده، مى‏فرمايد شما مسلمانان نيز همان روزه مسيحيان را بگيريد، ولى آيه دوم وقتى نازل شد حكم آيه اول را نسخ كرد، چون فرمود روزه در چند روز معينى واجب است. و وجه ضعيف‏تر بودن اين قول از قول قبلى اين است كه همه ايرادهائى كه به وجه قبلى وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اينكه متمم بودن آيه دومى براى اولى روشن‏تر از متمم بودن سومى براى دومى است، و نيز رواياتى كه اين قائل قول خود را مستند به آنها كرده جعلى بودن و مخالفتش با قرآن و با سياق آيه روشن‏تر از مخالفت روايات قول اول با آيه است. "فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر" حرف فاء در ابتداء آيه مى‏فهماند كه مطلب آيه نتيجه و فرع آيه قبل است، كه مى‏فرمود: (كتب عليكم) الخ، و نيز(اياما معدودات)الخ، و معناى مجموع آن چنين مى‏شود: روزه بر شما واجب شده، و نيز عدد معينى در آن رعايت‏شده، و همانطور كه از اصل روزه رفع يد نمى‏شود، از عدد آن نيز صرفنظر نمى‏شود، پس اگر در ايام رمضان عارضه‏اى چون مرض و سفر پيش آيد كه حكم وجوب روزه را در آن ايام معدوده يعنى ايام رمضان بردارد از اين ايام معدوده صرفنظر نمى‏شود، و بايد به همان عدد در ساير روزها روزه گرفت، و اين همان حقيقتى است كه آيه سوم(و لتكملوا العدة)الخ متعرض است، پس جمله: (اياما معدودات)الخ همانطور كه به بيان گذشته معناى تحقير و ناچيز بودن ايام را افاده مى‏كند، اين معنا را هم افاده مى‏كند، كه همين عدد ناچيز ركنى است كه در غرض و حكم روزه ماخوذ شده است. كلمه(مرض)به معناى خلاف صحت و سلامتى است و كلمه(سفر)از ماده(س - ف - ر)گرفته شده، كه به معناى كشف است و گويا سفر را از اين جهت‏سفر مى‏خوانند كه مسافر براى بيرون شدن از وطن از خانه‏اش منكشف و ظاهر مى‏شود، و گويا اينكه فرمود: (او على سفر)و مانند كلمه(مريضا) نفرمود(مسافرا)، براى اشاره به اين معنا بوده كه آن مسافرى روزه‏اش شكسته مى‏شود كه در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل كسى كه در سفر ده روز در محلى اقامت كرده است، كه چنين كسى قبلا مسافر بوده، و فعلا مقيم است، و روزه‏اش صحيح است)و نه در آينده(مثل كسى كه مى‏خواهد بعد از ظهر حركت كند كه چنين كسى روزه آن روزش صحيح است). بيشتر دانشمندان و علماى اهل سنت گفته‏اند: از آيه: "فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر"الخ، استفاده مى‏شود كه مسافر مى‏تواند روزه نگيرد، نه اينكه روزه گرفتن برايش حرام است، پس مريض و مسافر، هم مى‏توانند روزه بگيرند، و هم اينكه افطار نموده به همان عدد از روزهاى ديگر سال روزه بگيرند. ليكن اين حرف صحيح نيست، زيرا گفتيم ظاهر جمله: (فعدة من ايام اخر)(كسى كه مريض و مسافر باشد بايد چند روزى در ايام ديگر سال روزه بگيرد)عزيمت است، نه رخصت، يعنى از ظاهر آن بر مى‏آيد كه مريض و مسافر نبايد در رمضان روزه بگيرند، و اين معنا از ائمه اهل بيت ع نيز روايت‏شده، و مذهب جمعى از صحابه از قبيل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابى هريرة، و عروة بن زبير، نيز همين است، پس جمله نامبرده حجتى است عليه علماى نامبرده از اهل سنت. ايشان براى توجيه نظريه خود چيزى در آيه تقدير گرفته گفته‏اند، تقديرش"فمن كان مريضا او على سفر فافطر فعدة من ايام اخر"است، يعنى هر كس مريض يا مسافر باشد، و به همين جهت افطار كرده باشد به همان عدد از روزهاى ديگر روزه بگيرد. و اين تقدير دو اشكال دارد، اول اينكه اصولا همانطورى كه گفته‏اند تقدير گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتى گوينده‏اى سخن مى‏گويد تمامى كلماتى كه در افاده منظورش دخالت دارد در كلام خود مى‏آورد، و چيزى را نگفته نمى‏گذارد)مگر آنكه به اتكاء قرينه‏اى كه در كلامش هست‏يك كلمه را حذف كند، چون يقين دارد خواننده يا شنونده با وجود آن قرينه مى‏فهمد كه فلان كلمه حذف شده است و اما بدون قرينه دست‏به چنين حذفى نمى‏زند. اشكال دوم اينكه: به فرضى كه تسليم شويم و قبول كنيم كه كلمه(فافطر)در آيه حذف شده، تازه اين كلام هم دلالتى بر رخصت ندارد، (كدام شنونده‏اى از عبارت"و هر كس مريض يا مسافر باشد، و افطار كرده باشد در ايامى ديگر روزه بگيرد"، مى‏فهمد روزه در سفر و مرض جايز است؟)آرى نهايت چيزى كه از عبارت"فمن كان مريضا او على سفر فافطر"، در اين مقام(كه به گفته ساير مفسرين نيز مقام تشريع است)استفاده مى‏شود، اين است كه افطارش گناه نبوده چون جايز بوده، البته جواز به معناى اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازى كه با وجوب و استحباب و اباحه مى‏سازد، و اما اينكه به معناى سومى يعنى الزامى نبودن افطار باشد به هيچ وجه لفظ آيه بر آن دلالت ندارد، بلكه باز هم بر خلاف آن دلالت مى‏كند، چون قانونگذار حكيم در مقام تشريع خود، هرگز در بيان آنچه بايد بيان كند كوتاهى نمى‏كند، و اين خود روشن است. "و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين" كلمه(يطيقون)از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور كه بعضى گفته‏اند به معناى به كار بستن تمامى قدرت در عمل است كه لازمه آن اين است كه عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، كه همه نيروى انسان در انجامش مصرف شود، در نتيجه معناى جمله"و على الذين يطيقونه" اين است كه هر كس روزه برايش مشقت داشته باشد، و كلمه(فديه)به معناى بدل و عوض است و در اينجا به معناى عوض مالى است، كه همان طعام مسكين يعنى سير كردن يك مسكين گرسنه است از غذائى كه خود انسان مى‏خورد، البته نه آن غذاى ساده‏اى كه گاهى مى‏خورد، و نه آن غذاى لذيذى كه باز گاه گاه مى‏خورد، بلكه از غذاى متوسطى كه غالبا استفاده مى‏كند، و حكم اين فديه نيز مانند حكم قضاى روزه مريض و مسافر واجب است، چون تعبير(و على الذين)تعبيرى است كه وجوب تعيينى را مى‏رساند، نه تخييرى و نه رخصت را. بعضى از مفسرين گفته‏اند جمله نامبرده نيز رخصت را مى‏رسانده و سپس نسخ شده چون خداى سبحان در اول، همه مردم را كه مى‏توانند روزه بگيرند مخير كرد بين روزه گرفتن و كفاره دادن از هر روز به طعام يك مسكين، چون مردم در آن ايام عادت به روزه نداشتند، بعدها كه رفته رفته عادت كردند، اين آيه به وسيله آيه: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"الخ نسخ شد. بعضى ديگر از همين مفسرين گفته‏اند: تنها نسبت‏به اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگيرند، و اما مثل پير زن و پيرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شيرده آيه نسخ نشد، و حكم جواز افطار و فديه دادن باقى ماند. و به جان خودم اينگونه تفسيرها بازى كردن با قرآن و پاره پاره كردن آيات آن است، و اگر خواننده عزيز در آيات سه‏گانه مورد بحث دقت كند خواهد ديد كه هر سه يك غرض را دنبال مى‏كند، و يك سياق متصل و جملاتى به هم پيوسته و بيانى روشن دارد، آنگاه اگر اين كلام واحد و پيوسته را با نظريه اين مفسرين تطبيق دهد، خواهد ديد كه ديگر آن سياق پيوسته را ندارد، جملاتش با يكديگر متنافى است، اولش آخرش را نقض مى‏كند، يك جا مى‏گويد: (كتب عليكم الصيام)روزه بر شما واجب شده، دنبالش مى‏گويد آنهائى كه مى‏توانند روزه بگيرند مى‏توانند افطار نموده به جاى آن طعام دهند، و در آخر مى‏گويد: روزه بر همه شما واجب است تا حكم آخرى ناسخ حكم فديه نسبت‏به خصوص قادران باشد، و حكم فديه نسبت‏به غير قادران به حال خود باقى بماند، با اينكه در آيه شريفه بنا بر اين تصوير حكم غير قادرين اصلا بيان نشده است. مگر اينكه كسى بگويد كلمه(يطيقونه)قبل از نسخ شدن به معناى قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معناى قدرت نداشتن، و اين پيدا است كه چقدر بى‏پايه است. و سخن كوتاه اينكه بنا بر اين بايد جمله: "و على الذين يطيقونه"الخ كه در وسط آيات قرار گرفته ناسخ جمله: (كتب عليكم الصيام)در اول آيات باشد، كه با آن تنافى دارد، آن وقت اين سؤال پيش مى‏آيد كه چرا بدون هيچ علتى حكم ناسخ را مقيد به كسانى كرده كه توانائى ندارند. و نيز لازمه اين تفسير اين است كه جمله: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"تنها ناسخ حكم كسانى باشد كه قادر بر روزه‏اند، نه آنهائى كه از روزه عاجزند با اينكه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل مى‏شود و هم عاجز را، علاوه بر اينكه اصلا منسوخ شامل حكم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حكم را براى عاجز باقى بدارد، و اين تالى فاسدها فاحش‏ترين تالى فاسدهايند. حال اگر علاوه بر نسخهائى كه از آقايان براى تو خواننده عزيز نقل كرديم، نسخ‏هاى ديگرى كه در باره اين سه آيه ذكر كرده‏اند اضافه كنى، آن وقت تفسيرى عجيب خواهى ديد، و آن نسخ‏ها اين است كه گفته‏اند جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله: (اياما معدودات)الخ است، و جمله(اياما معدودات)هم ناسخ جمله(كتب عليكم الصيام)است. (بد نيست دوباره نسخ‏هائى را كه آقايان در سه آيه قرآن قائل شده‏اند بشماريم، تا بازيگرى با كلام خدا بر ايمان روشن‏تر بشود: 1 - جمله: (و على الذين يطيقونه)الخ ناسخ جمله: (كتب عليكم الصيام)است. 2 - جمله: (فمن شهد منكم الشهر فليصمه)ناسخ حكم(و على الذين يطيقونه)است. 3 - جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله(اياما معدودات)است. 4 - جمله: (اياما معدودات)الخ ناسخ(كتب عليكم الصيام)است.(مترجم) "فمن تطوع خيرا فهو خير له" كلمه تطوع از ماده(ط - و - ع)است.و معناى طوع مقابل معناى كراهت است، و يا بگو به اين معنا است كه انسان كارى را به رضا و رغبت‏خود انجام دهد، آنگاه همين طوع وقتى به باب تفعل مى‏رود و به صورت تطوع در مى‏آيد.معناى داوطلب بودن هم بر آن اضافه مى‏شود پس تطوع به معناى اين است كه انسان خودش داوطلبانه كارى را انجام دهد كه اطاعت‏خدا هم هست، بدون اينكه در انجام آن كراهتى داشته باشد، و اظهار ناراحتى و گرانبارى كند، حال چه اينكه آن عمل الزامى و واجب باشد.و چه غير الزامى و مستحب. اين معناى اصلى كلمه تطوع بوده، پس اگر مى‏بينيم كه فعلا در خصوص افعال مستحب استعمال مى‏شود يك اصطلاحى است جديد، كه بعد از نزول قرآن در بين مسلمانان رائج گشته، و منشاش هم اين بوده كه معمولا عمل نيكى كه يك مسلمان داوطلبانه انجام مى‏دهد عمل مستحب است، و اما عمل واجب هر چه هم كه بطوع و رغبت انجام شود باز بوئى از اكراه و اجبار در آن هست. و سخن كوتاه آنكه كلمه(تطوع)همانطور كه ديگران هم گفته‏اند دلالتى بر خصوص استحباب ندارد، نه ماده‏اش(ط - و - ع)و نه هياتش(تفعل)، در نتيجه مى‏توان گفت‏حرف (فاء)كه در آغاز جمله آمده جمله را فرع و نتيجه معنائى مى‏كند كه از كلام سابق استفاده مى‏شد، و معناى مجموع كلام - و خدا داناتر است - اين مى‏شود: روزه بر شما واجب شده است، و در آن خير و صلاح شما رعايت‏شده، علاوه بر اينكه با داشتن اين فريضه شما هم جزء امتهائى مى‏شويد كه قبل از شما بودند، با اين تفاوت كه در اين فريضه تخفيف و تسهيلى براى شما منظور شده است، پس آن را بطوع و رغبت‏بياوريد، نه با كراهت چون هر كس عمل خير را بطوع بياورد بهتر است تا همان عمل را به كره بياورد. از اينجا روشن مى‏شود كه جمله: (فمن تطوع خيرا)از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است، ساده‏تر بگويم در اين جمله سخن از خصوص روزه نشده بلكه سخن از مطلق تطوع خير شده، كه سبب تطوع در روزه است، نظير آيه: "قد نعلم انه ليحزنك الذى يقولون فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين بايات الله يجحدون" (9) يعنى غم مخور و صبر كن كه علت تكذيب ايشان انكار آيات خدا است، چون در اين آيه نيز سبب تكذيب در جاى تكذيب نشسته. بعضى از مفسرين گفته‏اند جمله مورد بحث‏يعنى"فمن تطوع خيرا فهو خير له"مرتبط به جمله قبل است، كه مى‏فرمود: "و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين"الخ، و معناى مجموع آن دو جمله اين است كه كسى كه بيشتر از طعام يك مسكين فديه بدهد، مثلا براى يك روز روزه دو نفر مسكين را طعام دهد و يا طعام دو مسكين را به يك نفر بدهد برايش بهتر است. اشكالى كه بر اين تفسير وارد است همانست كه گفتيم: كلمه(تطوع)اختصاص به مستحبات ندارد علاوه بر اينكه بنا بر اين تفسير فاء تفريع بى‏معنا مى‏شود چون در نتيجه قرار گرفتن تطوع به آن معنا(بيش از طعام يك مسكين دادن)بر حكم فديه هيچ نكته معقولى بنظر نمى‏رسد، علاوه بر اينكه اصولا كلمه(تطوع بخير)هيچ دلالتى بر تطوع به زيادتر دادن ندارد. "و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون" اين جمله متمم جمله قبلى است، و معنايش به حسب تقدير - به آن بيانى كه گذشت - اين مى‏شود با روزه‏اى كه بر شما واجب شده تطوع كنيد، و آن را داوطلبانه بياوريد، كه تطوع به كار خير بهتر است، و روزه هم كه خير شما است پس تطوع به روزه هم خيرى علاوه بر خير ديگر است. و بعضى از مفسرين گفته‏اند: جمله مورد بحث‏يعنى(و ان تصوموا خير لكم)خطاب به كسانى است كه از روزه گرفتن معذورند، نه عموم مؤمنين كه در جمله(روزه بر شما واجب شده)مخاطب بودند، چون ظاهر عبارت نامبرده رجحان روزه است، و معلوم است كه رجحان با ترك هم مى‏سازد، در نتيجه عبارت ظاهر در استحباب روزه مى‏شود نه وجوب كه منافى با ترك است، و چون مى‏دانيم روزه واجب است ناگزير عبارت نامبرده را حمل مى‏كنيم بر رجحان و استحباب روزه براى كسانى كه از ناحيه شرع مجاز در ترك آنند، مانند مريض و مسافر كه مى‏گوئيم روزه‏اى كه بر همه واجب است‏بر مريض و مسافر مستحب است، و بهتر آن است كه آنها نيز روزه را بر افطار ترجيح دهند، و در عين حال قضاى آنرا هم بگيرند. اما اين تفسير به خاطر اشكالاتى كه بر آن وارد است صحيح نيست. اشكال اول اينكه: دليلى بر طبق آن نيست. اشكال دوم اينكه: اگر مراد از جمله: (و ان تصوموا خير لكم)استحباب روزه براى مريض و مسافر بود، با در نظر گرفتن اينكه در جمله: (فمن كان منكم مريضا)الخ مريض و مسافر غايب به حساب آمده‏اند، جا داشت در جمله بعدى هم غايب به حساب آمده، در باره‏شان بفرمايد: (و ان يصوموا خير لهم)مريض و مسافر اگر روزه بگيرند بر ايشان بهتر است، ولى فرمود: (اگر روزه بگيريد برايتان بهتر است)پس معلوم مى‏شود در جمله دوم روى سخن با خصوص مسافر و مريض نيست. اشكال سوم اينكه: جمله اولى به خوبى دلالت دارد بر اينكه مريض و مسافر مختارند در گرفتن و نگرفتن روزه، نه اينكه گرفتن روزه رجحان داشته باشد، بلكه جمله بعديش كه مى‏فرمايد: (فعدة من ايام اخر)صريح در اين است كه حتما بايد در روزهاى ديگر روزه بگيرند، آن وقت چطور مفسرين نامبرده مى‏توانند بگويند آيه در صدد بيان رجحان روزه بر ترك آن است. اشكال چهارم اينكه: اگر جمله اولى(فمن كان منكم)الخ در صدد بيان ترخيص روزه براى مسافر و مريض باشد، و بگويد گرفتن و نگرفتن روزه براى معذورين يكسان است، البته جا داشت در جمله بعدى بفرمايد بلكه گرفتن آن بهتر است، تا يك طرف تخيير را ترجيح داده و بيانگر رجحان آن باشد، ولى جمله اولى در مقام بيان روزه رمضان و روزه ايام ديگر سال است، و با چنين زمينه‏اى ديگر ممكن نيست تنها از جمله: (و ان تصوموا خير لكم)و بدون هيچ قرينه‏اى در كلام استفاده كنيم كه مى‏خواهد روزه رمضان را بر روزه غير رمضان ترجيح دهد. اشكال پنجم اينكه: مقام آيات، مقام بيان حكم نيست، تا ظهور رجحان از جمله (فمن كان)با حكم وجوبى منافات پيدا كند، بلكه مقام، همانطور كه در سابق هم گذشت مقام بيان ملاك تشريع است، و اينكه اگر شارع اسلام حكمى را صادر مى‏كند خالى از فلسفه و حكمت و خير و نيكوئى نيست، و عينا نظير آيه: "فتوبوا الى بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم" (10) ، و آيه: "فاسعوا الى ذكر الله و ذروا البيع ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون" (11) ، و آيه: "تؤمنون بالله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون" (12) است كه در هر سه آيه مى‏فرمايد، حكمى كه شده براى شما خير است و آيات در اين باب بسيار است. "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى" ماه رمضان نهمين ماه از ماههاى سال قمرى و عربى است، كه بين ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن كريم از ماههاى دوازده‏گانه غير از ماه رمضان نام هيچ ماه ديگرى نيامده. و كلمه نزول به معناى پائين آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق ميان انزال و تنزيل اين است كه انزال به معناى نازل كردن دفعى و يك پارچه است، و تنزيل به معناى نازل كردن تدريجى است، و كلمه(قرآن)اسم كتابى است كه خداى تعالى آنرا بر پيامبر گراميش محمد ص نازل كرده، و به اين جهت آن را قرآن ناميده كه(قبلا از جنس خواندنيها نبود، و به منظور اينكه درخور فهم بشر شود نازلش كرد و در نتيجه كتابى)خواندنى شد، چنانكه فرمود: "انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون" (13) و اين كلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق مى‏شود و هم بر اجزاى آن. و اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه قرآن يك پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوى ديگر ظاهر آيه شريفه: "و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث، و نزلناه تنزيلا" (14) دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم به تدريج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص يعنى در مدت تقريبا بيست و سه سال نازل شده، تاريخ هم مؤيد اين معنا است، و از همين جهت‏بعضى گمان كرده‏اند كه آيه مورد بحث‏با اين آيه منافات دارد. و بعضى ديگر در پاسخ گفته‏اند: قرآن كريم دو بار نازل شده، يك بار در ماه رمضان بطور يك پارچه به آسمان دنيا نازل شد و بار ديگر از آسمان دنيا به تدريج‏بر زمين نازل شده، و اين پاسخى است كه مفسرين نامبرده آنرا از روايات گرفته‏اند كه بعضى از آنها را در بحث روايتى آينده نقل خواهيم كرد.ان شاء الله ولى بعضى ديگر به اين مفسرين اشكال كرده‏اند، كه در آيه مورد بحث كه تعبير به انزال - يعنى نازل شدن يك پارچه - فرموده دنبالش فرموده: "هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان"به اين منظور نازل شده كه بايد هدايتگر مردم و فارق ميان حق و باطل باشد، و دلائلى روشن از هدايت ارائه دهد، و اين معنا با نازل شدن به آسمان دنيا نمى‏سازد، چون بنا بر اين تفسير قرآن كريم سالها در آسمان دنيا بود، در حالى كه هدايتگر براى مردم نبود. بعضى ديگر از اين ايراد پاسخ داده‏اند به اينكه هدايت‏بودن قرآن البته به اين معنا كه مى‏تواند هادى مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق ميان حق و باطل باشد، معنائى است كه منافات ندارد با اينكه چند سالى در آسمان دنيا بدون هدايت فعلى و خلاصه راكد مانده باشد، تا وقتى زمان به كار افتادنش رسيد از آسمان به زمين نازل گردد، و نظائر آن بسيار است، مانند قوانينى كه از مجلس قانونگذارى گذشته تا هر وقت زمان بكار بردن فلان ماده‏اش رسيد آنرا به كار ببرند، و از قوه به فعليت در آورند. اين بود پرسش و پاسخهائى كه پيرامون آيه كرده‏اند، و ليكن حق مطلب اين است كه حكم قوانين و دستورات با حكم خطاباتى كه متوجه اشخاص مى‏شود فرق دارد، در خطابات بايد قبل از صدور خطاب مخاطبى باشد، هر چند به مدتى اندك آنگاه به او خطاب كنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن كريم از اين خطابها بسيار است، مانند خطاب در آيه: "قد سمع الله قول التى تجادلك فى زوجها و تشتكى الى الله و الله يسمع تحاوركما" (15) . و خطاب در آيه: "و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما". (16) و آيه: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه، فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر، و ما بدلوا تبديلا". (17) كه در اين سه آيه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبينى است كه قبل از خطاب وجود داشته‏اند. علاوه بر اينكه در قرآن كريم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد كه ناسخ و منسوخ هر دو در يك زمان نازل شوند. بعضى از مفسرين پاسخ داده‏اند كه مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتى از قرآن است كه در رمضان نازل شده. ولى اين جواب هم درست نيست، براى اينكه مشهور در نزد مفسرين اين است كه رسولخدا ص كه مبعوث به قرآن بوده در روز بيست و هفتم از ماه رجب مبعوث شده، و بين رجب تا رمضان بيش از يك ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممكن است در اين مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالى باشد. از اينهم كه بگذريم آيه‏هاى اول سوره"علق"شهادت مى‏دهد كه اين سوره اولين سوره‏اى بوده كه نازل شده، و در اولين روز بعثت نازل شده، و همچنين سوره"مدثر"شهادت مى‏دهد كه در روزهاى اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسيار بعيد است كه اولين آيه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اينكه جمله مورد بحث كه مى‏فرمايد: "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" دلالت صريحى ندارد بر اينكه مراد از قرآن اولين قسمت نازل آن باشد، پس حمل آيه بر اولين جزء نازل آن حملى است‏بدون دليل. و نظير اين آيه در دلالت‏بر اينكه قرآن در يك زمان نازل شده آيه: "و الكتاب المبين اناانزلناه فى ليلة مباركة انا كنا منذرين" (18) و آيه: "انا انزلناه فى ليلة القدر" (19) مى‏باشد چونكه از اين آيات بر مى‏آيد همه قرآن در يك زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمى‏سازد با اينكه منظور نزول اولين قسمت نازل آن باشد، و يا منظور اولين روز انزال آن باشد، قرينه‏اى هم در كلام نيست كه بخاطر آن قرينه بتوانيم دست از ظاهر آن برداريم. و آنچه از تدبر در آيات كتاب بر مى‏آيد مطلبى ديگر غير از همه اين مطالب است، چون در آياتى كه مى‏گويد قرآن در ماه رمضان و يا در شبى از شبهاى آن نازل شد تعبير به انزال آمده، كه دلالت‏بر نازل كردن يكپارچه قرآن دارد، و در هيچ يك از آنها تعبير به تنزيل نيامده، مثلا يكجا فرموده: "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" (20) جاى ديگر فرموده: "حم و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليلة مباركة" (21) ، و در جاى ديگر فرموده: "انا انزلناه فى ليلة القدر" (22) . و اين تعبير و نازل شدن يكپارچه به دو اعتبار مى‏تواند باشد، يكى به اعتبار اينكه مجموع و روى هم رفته قرآن و يا بعضى از آن يكپارچه و يك دفعه نازل شده هر چند كه تك تك آياتش به تدريج نازل شده باشد، همچنانكه در مورد باران با اينكه قطره قطره نازل مى‏شود، ولى به اعتبار اينكه مجموع بارانها و قطرات مفيد فائده بوده تعبير مى‏كند به اينكه"كماء انزلناه من السماء" (23) و نيز بهمين اعتبار فرموده: "كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته" (24) . دوم به اعتبار اينكه كتاب ماوراى آنچه ما با فهم عادى خود از آن مى‏فهميم، كه معلوم است فهم عادى ما مستلزم آن است كه آياتش را جدا جدا تدبر كنيم، و خود هم جدا جدا و به تدريج نازل شود، حقيقت ديگرى دارد كه به لحاظ آن حقيقت امرى واحد و غير تدريجى است، و نزولش به انزال - يك دفعه - است، نه تنزيل(نزول بتدريج). و همين اعتبار دومى از آيات كريمه قرآن استفاده مى‏شود مانند آيه: "كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير" (25) چون كلمه"احكمت"از احكام است و احكام در مقابل "تفصيل"است، و تفصيل عبارت است از اينكه كتاب را فصل فصل و قطعه قطعه كنند، در نتيجه احكام به معناى آن است كه به نحوى باشد كه جزء جزء نداشته و اجزايش از يكديگر متمايز نباشد، چون همه‏اش به يك معنا بر مى‏گردد، كه آن معنا جزء و فصل ندارد و آيه شريفه صريح است در اينكه اين تفصيل كه ما امروز در قرآن مشاهده مى‏كنيم تفصيلى است كه بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محكم و بدون جزء و فصل بوده. از اين آيه روشن‏تر، آيه"و لقد جئناهم بكتاب فصلناه على علم هدى و رحمة لقوم يؤمنون.هل ينظرون الا تاويله يوم ياتى تاويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق" (26) . و آيه"و ما كان هذا القرآن ان يفترى من دون الله، و لكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل الكتاب لا ريب فيه من رب العالمين"تا آنجا كه مى‏فرمايد: "بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما ياتهم تاويله" (27) چه از اين آيات و مخصوصا آيه شريفه سوره يونس به خوبى استفاده مى‏شود كه مساله تفصيل و جداسازى امرى است كه بعدها بر كتاب خدا عارض شده است و قبلا به اين صورت نبوده. پس كتاب به خودى خود چيزى است، و تفصيلى كه عارض بر آن شده چيزى ديگر، و كفارى كه كتاب را تكذيب كردند تكذيبشان مربوط به تفصيل كتاب است، و ناشى از اين است كه فراموش كردند اين تفصيل به چه چيز برگشت مى‏كند و به زودى در قيامت مى‏فهمند و جز فهميدن چاره‏اى ندارند، آن وقت پشيمان مى‏شوند در حالى كه پشيمانى سودى برايشان نداشته، و راه گريزى هم ندارند، و اين آيه اشعارى هم به اين معنا دارد كه كتاب اصلى تاويل كتاب خواندنى يعنى قرآن است. از آيه مورد بحث روشن‏تر اين آيه شريفه است: "حم و الكتاب المبين، انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم" (28) چون اين آيه ظهور در اين معنا دارد كه قرآن قبلا در كتاب مبينى بوده كه خواندنى و عربى نبوده، و بعدها خواندنى و عربى شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربيت پوشيده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همين كتاب قبلا در "ام الكتاب"، كه نزد خدا مقامى بلند داشته است، بوده مقامى كه دست‏خرد بدان نمى‏رسد، كتابى كه حكيم است، يعنى مانند كتاب قرآن آيه آيه و سوره سوره نيست. و آيات شريفه"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظيم، انه لقرآن كريم، فى كتاب مكنون، لا يمسه الا المطهرون، تنزيل من رب العالمين" (29) نيز در سياق آيه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبى بر مى‏آيد، قرآن كريم در كتاب مكنون و پنهان از ديد بشر قرار داشته، در كتابى كه جز پاكان كسى با آن تماس ندارد، و از آن كتاب كه نزد رب العالمين است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعيتى در كتاب مكنون داشته، مكنون از اغيار همان كه در آيه سوره زخرف ام الكتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش ناميده و فرموده: "بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ" (30) بلكه اين لوح از اين جهت محفوظ است كه دگرگونگى در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنى كه بايد به تدريج نازل شود(چون به عالمى نازل مى‏شود كه زمان و تدرج بر همه آن حاكم است)هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدريج‏خالى نيست و اين تدرج خود نوعى تبدل است، پس كتاب مبين كه اصل قرآن است و خالى از تفصيل و تدرج است، امرى است غير اين قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسى است‏براى آن امر. و همين معنا يعنى اينكه قرآن، نازل شده و بشرى شده كتاب مبين(كه ما آن را حقيقت كتاب مى‏ناميم)باشد، و به منزله لباسى باشد براى اندام صاحب لباس، و مثال باشد براى حقيقت و نيز به منزله مثل باشد براى غرض صاحب كلام، خود مصحح آن است كه احيانا آن حقيقت را هم قرآن بناميم همچنانكه در آيه شريفه: "بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ" (31) و آياتى ديگر اين تعبير آمده، و همين نكته باعث مى‏شود كه آيه: "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" (32) ، و آيه"انا انزلناه فى ليلة القدر" (33) ، و آيه"انا انزلناه فى ليلة مباركة" (34) را كه دلالت دارند بر اينكه قرآن يك دفعه نازل شده حمل كنيم بر نازل شدن حقيقت قرآن، يعنى كتاب مبين، بر قلب رسولخدا ص در يك شب، همچنانكه همين قرآن بعد از آنكه بشرى و خواندنى و مفصل شد، تدريجا در مدت بيست و سه سال دعوت نبويه نازل شده است. اين نزول تدريجى از آيات زير استفاده مى‏شود: "و لا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضى اليك وحيه" (35) و آيات: "لا تحرك به لسانك لتعجل به، ان علينا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علينا بيانه" (36) چون از اين آيات بر مى‏آيد كه رسولخدا ص مى‏دانسته چه آيه‏اى بر او نازل مى‏شود، و به همين جهت قبل از آنكه وحى آيه‏اى تمام شود او از پيش، آيه را مى‏خوانده، و خداى تعالى از اين كار نهيش فرمود، كه ان شاء الله توضيحش در جاى مناسب خواهد آمد. و سخن كوتاه آنكه: اگر كسى در آيات قرآنى تدبر و دقت كند هيچ چاره‏اى جز اين ندارد كه اعتراف كند به اينكه آيات قرآنى دلالت دارد بر اينكه اين قرآنى كه تدريجا بر رسول خدا ص نازل شده متكى بر حقيقتى است متعالى و بس بلند كه عقول عامه بشر قاصر از درك آن، و دست افكار ملوث به لوث هوسها و قذارتهاى ماده‏شان از رسيدن به آن حقيقت كوتاه است، و اينكه نخست اين حقيقت‏بر رسولخدا ص نازل شده بود و به وى تعليم داده بود كه منظورش از كتاب(كه بعدا تدريجا نازل مى‏شود) چيست.و ما ان شاء الله در بحث پيرامون تاويل و تنزيل در تفسير آيه شريفه: "هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات" (37) باز در اين باره سخن خواهيم گفت. اين آن مطلبى است كه گفتيم با دقت و تدبر از آيات كريمه قرآن به دست مى‏آيد بله محدثين كه كارشان تنها نقل حديث است و نيز علماى علم كلام و همچنين علماى مادى اين عصر از آنجا كه منكر ماوراى ماده و محسوساتند ناگزير شده‏اند اين آيات و نظائر آن را كه دلالت دارند بر اينكه مثلا قرآن هدايت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و كتاب مبين است، و يا در لوح محفوظ و نازل از ناحيه خدا است، و يا در صحف مطهره است، و يا تعبيرات ديگرى كه از قرآن شده، همه را حمل كنند بر اقسامى از استعاره و مجازگوئى، و با اين عمل خود قرآن را همپايه يك كتاب شعرى كرده‏اند، (كه به قول معروف هر چه گزافى‏تر و دروغ‏تر باشد شيرين‏تر و شيواتر است). بعضى ديگر از اهل بحث و تحقيق در معناى اينكه چگونه ممكن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتارى دارد كه خلاصه‏اش از نظر خواننده مى‏گذرد. هيچ شكى نيست در اينكه بعثت رسولخدا ص قرين و توام با نزول اولين بخش آن بوده، و در آن بخش به وى دستور داده كه مردم را تبليغ و انذار كن، از سوى ديگر در اين نيز هيچ شكى نيست كه بعثت و نزول اولين بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، براى اينكه آيه شريفه: "انا انزلناه فى ليلة مباركة انا كنا منذرين" (38) ، صريحا مى‏فرمايد: كه قرآن در شب نازل شده، و باز شكى نيست كه آن شب از شب‏هاى رمضان بوده، براى اينكه در سوره بقره آيه 185 مى‏فرمايد: "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن". پس تا اينجا هيچ شكى نيست تنها گفتگو در اين است كه منظور اين آيات تمام قرآن است‏يا بعضى از آن؟ در پاسخ از اين سؤال مى‏گوئيم: گو اينكه همه قرآن در يك شب نازل نشده، اما همينكه سوره حمد كه مشتمل بر بسيارى از معارف قرآن است در يك شب نازل شده، مثل اين است كه همه قرآن در يك شب نازل شده باشد، و بهمين اعتبار مى‏شود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل كرديم). پاسخ ديگرى كه مى‏توان گفت اينكه: كلمه قرآن همانطور كه بر همه آيات بين دو جلد اطلاق مى‏شود، بر بعض از آن نيز اطلاق مى‏گردد، همانطور كه بر ساير كتب آسمانى از قبيل تورات و انجيل و زبور نيز اطلاق مى‏گردد، و اين خود اصطلاحى است از قرآن كريم. آنگاه اضافه كرده: كه اولين بخشى كه نازل شده"اقرء باسم ربك الذى خلق..." (39) است كه در شب بيست و پنجم رمضان نازل شد، در حالى كه رسول خدا ص در وسط بيابان بود، و به طرف خانه خديجه مى‏آمد، همينكه اين آيات به وى وحى شد به خاطرش رسيد از جبرئيل بپرسد: چگونه پروردگار خود را ياد كند، دوباره جبرئيل خود را به وى نشان داد و تعليمش داد كه بگويد: "بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين"تا آخر سوره حمد، و سپس كيفيت نماز را به او ياد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالى كه اثرى از جبرئيل نيافت، تنها از آنچه ديده بود، تعبى و كوفتگى در خود احساس كرد، تعبى كه همواره بعد از ديدن جبرئيل به او دست مى‏داد، و چون اولين بار بود كه به چنين منظره‏اى بر مى‏خورد و نمى‏دانست كه از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدايت‏خلق شده، لذا وقتى به خانه درآمد از شدت خستگى آن شب را تا به صبح خوابيد، صبح آن شب مجددا فرشته وحى نزد او برگشت و اين سوره را بر او نازل كرد: "يا ايها المدثر قم فانذر". (40) آنگاه مفسر نامبرده مى‏گويد پس معناى نازل شدن قرآن همين نازل شدن سوره حمد است، كه در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در كتب شيعه ديده مى‏شود كه بعثت در روز بيست و هفتم رجب بوده، رواياتى است كه علاوه بر اينكه جز در بعضى از كتب شيعه كه تاريخ تاليفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نيست، يافت نمى‏شود مخالف كتاب خدا نيز هست، چون متوجه شديد كه كتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته. سپس اضافه مى‏كند: كه در اين ميان روايات ديگرى هست مؤيد آن روايات كه مى‏گويد معناى نزول قرآن در ماه رمضان اين است كه قرآن قبل از بعثت رسولخدا ص يك جا از لوح محفوظ به بيت المعمور نازل شد، و جبرئيل آن را در بيت المعمور به ملائكه املاء كرد، تا آنكه بعد از بعثت‏به تدريج‏بر رسول خدا ص نازل شد. و اين روايات اوهامى است‏خرافى كه دست اجانب آنها را با روايات اسلام آميخته كرده و به چند جهت مردود است، 1 - مخالف كتاب خدا هستند 2 - لوح محفوظ را جزء ماوراى طبيعت دانسته در حالى كه لوح محفوظ عبارت است از عالم طبيعت و بيت المعمور عبارت است از كره زمين، كه با سكونت‏بشر معمور و آباد گشت، اين بود خلاصه گفتار آن مفسر. مؤلف: من نمى‏دانم كدام يك از جملات اين مفسر كه سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهى از وجوه با حق و حقيقت منطبق شود، چون در چنين صورتى قضيه شبيه مثل معروف مى‏شود كه مى‏گويند وصله از خود جامه بيشتر است. زيرا اولا اين افسانه كه وى از پيش خود در باره بعثت درست كرده و يا اينكه گفته اولين بخش نازل شده چيست"اقرء باسم ربك"وقتى نازل شد كه رسول خدا ص در راه بود، و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آنگاه نماز را به آن جناب تعليم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگى به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبليغش نمود همه اينها مطالبى است كه نه آيه محكمه دلالت‏بر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلكه تنها و تنها قصه‏اى است تخيلى كه نه با كتاب موافق است و نه با حديث، و بيان ناسازگاريش خواهد آمد. و ثانيا وى گفته: كه بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبليغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسير و توضيح اين سخن گفته است: نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسولخدا ص تنها در يك شب نبى و غير رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسيد، چون سوره"مدثر"او را امر به تبليغ نمود، ولى اين مفسر هرگز نمى‏تواند بر طبق گفته‏هاى خود دليلى از كتاب يا سنت‏بياورد، و عجب اينجا است كه مساله را از مسلمات گرفته، در حالى كه چنين نيست اما از نظر سنت مسلم نيست‏براى اينكه كتب سنت چه آنها كه علماى اهل سنت تاليف كرده‏اند، و چه آنها كه علماى اماميه تاليف كرده‏اند، همه بعد از دو قرن و بيشتر از عصر رسولخدا ص تدوين شده‏اند، هر چند كه مفسر نامبرده اين اشكال را منحصرا به كتب شيعه وارد دانسته، ولى تمامى كتب عامه نيز اينطور بوده‏اند، اگر در روايات شيعه دسيسه شده باشد.در روايات عامه نيز شده است و اما كتب تاريخ علاوه بر اينكه متعرض اين جزئيات نشده احتمال دسيسه در آنها بيشتر است، و اگر بيشتر هم نباشد حداقل مانند كتب حديث در معرض آن بوده است. و اما كتاب خدا كه براى هر اهل فنى روشن است كه دلالت آيات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روايات است، بلكه مى‏توان گفت آيات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافته‏هاى او را تكذيب مى‏كند، چون سوره علق بطوريكه اهل حديث گفته‏اند و به شهادت پنج آيه اول آن اولين سوره‏اى بوده كه بر رسولخدا ص نازل شده، و احدى از مفسرين نگفته و حتى احتمالش را هم نداده كه تكه تكه نازل شده باشد، و حداقل احتمال مى‏دهيم كه يك باره نازل شده باشد، مشتمل بر اين نكته است كه رسولخدا ص در انظار مردم نماز مى‏خوانده، و بعضى از مردم او را از اين كار نهى مى‏كردند، و در مجالس قريش از او بدگوئى مى‏كرده‏اند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا ص چگونه نماز مى‏خوانده، و در نمازش چه مى‏گفته؟ سوره علق هم از نماز به غير از امر سجده كه دستورى ديگر نداده، پس معلوم مى‏شود آن جناب قبل از سوره علق نمازى داشته و كسانى بوده‏اند كه آن جناب را از نماز نهى مى‏كرده‏اند، و از نهى خود ست‏بردار نبوده‏اند، مگر اينكه بگوئى منظور از اين نمازگزار شخصى ديگر غير از رسولخدا ص است، و اين حرف بطلانش روشن است، براى اينكه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده مى‏فرمايد: " كلا لا تطعه"آن كسى را كه به تو مى‏گويد نماز مخوان اطاعت مكن، بلكه همچنان خدا را سجده كن، و به او نزديك شو. اينك آياتى از همين سوره كه دلالت‏بر بطلان قول مزبور دارد: "ارايت الذى ينهى عبدا اذا صلى ارايت ان كان على الهدى.او امر بالتقوى.ارايت ان كذب و تولى.ا لم يعلم بان الله يرى؟.كلا لئن لم ينته لنسفعا بالناصية.ناصية كاذبة خاطئة.فليدع ناديه.سندع الزبانية. كلا لا تطعه و اسجد و اقترب." (41) پس از اين سوره استفاده مى‏شود كه رسولخدا ص قبل از نازل شدن اولين سوره از قرآن هم نماز مى‏خوانده، و خود بر طريق هدايت‏بوده و احيانا ديگران را هم امر به تقوا مى‏كرده، و اين همان نبوت است، ولى رسالت نيست، و بهمين جهت اين وضع آن جناب را انذار نناميده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبى بوده، و نماز مى‏خوانده، با اينكه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد كه جزء نماز است نيامده، و مامور به تبليغ نشده بود. و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول اين مفسر در قلب رسولخدا ص خطور كرده بود جا داشت‏بفرمايد: "قل بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين..."و يا بفرمايد: "بسم الله الرحمن الرحيم قل الحمد لله رب العالمين...". مترجم: (چون سوره علق به عبارتى آغاز شده كه معناى"قل"را مى‏دهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود بايد كلمه"قل"و يا"اقرء"در اول آن قرار مى‏داشت). و نيز لازم بود كه در اين سوره گفتار در جمله"مالك يوم الدين"تمام شود زيرا بقيه سوره از غرض بيگانه است از طرفى ختم شدن سوره در جمله"مالك يوم الدين"از نظر بلاغت قرآن شريف مناسب‏تر و لايق‏تر بود. بله در سوره حجر كه به شهادت مضامين آياتش از سوره‏هاى مكى است و بيانش خواهد آمد فرموده: "و لقد آتيناك سبعا من المثانى و القرآن العظيم" (42) و مراد از كلمه"سبع مثانى" سوره حمد است كه در آيه شريفه در مقابل قرآن عظيم قرار گرفته و اين منتها درجه تجليل و تعظيم از سوره حمد است و ليكن با همه اين احوال سوره حمد قرآن ناميده نشده بلكه هفت آيه از آيات قرآن معرفى شده به دليل اينكه آيه: "كتابا متشابها مثانى" (43) همه قرآن مثانى خوانده شده و در آيه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانى خوانده شده. و با اين حال از آنجا كه سوره حجر مشتمل بر نامى از سوره حمد است معلوم مى‏شود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده. و نيز از آنجائى كه سوره حجر مشتمل بر آيه"فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشركين انا كفيناك المستهزئين..." (44) مى‏فهميم كه رسولخدا ص مدتى دست از انذار كشيده بود و در اين آيه مجددا مامور بدان شده كه مى‏فرمايد: "فاصدع"پس از سوره حجر دو چيز استفاده شد يكى ترك انذار و ديگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از كجا ثابت مى‏كنيد كه نزول حمد قبل از ترك انذار بوده؟. و اما سوره مدثر و مطالبى را كه مشتمل است چون آيه"قم فانذر"اگر گفته شود همه آن يك باره نازل شده حال آيه: "قم فانذر"حال آيه: "فاصدع بما تؤمر"در سوره حجر است و نيز حال جمله"و اعرض عن المشركين"در سوره حجر حال جمله"ذرنى و من خلقت وحيدا"در سوره مدثر است و هر دو مضمونى نزديك به هم دارند، از هر دو فهميده مى‏شود اولا كسانى مزاحم دعوت رسول خدا ص بوده‏اند و در ثانى رسول خدا ص مدتى انذار را تعطيل كرده بود. و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سياق آن بر مى‏آيد كه تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقيه بعد از تعطيل انذار آمده است. و ثالثا اينكه مى‏گويد: (رواياتى كه مى‏گويد قرآن قبل از بعثت و يكپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بيت المعمور نازل شده و بعد از بعثت‏به تدريج از بيت المعمور بر رسول خدا ص نازل مى‏شده رواياتى است جعلى و خرافى چون مخالف كتاب است و مضمونى مستقيم ندارد، بلكه مراد از لوح محفوظ عالم طبيعت و مراد از بيت المعمور كره زمين است)گفتارى است‏خطا و افتراء و به دليل اينكه اولا: ظاهر هيچ آيه‏اى از آيات قرآن مخالف با اين روايات نيست و بيانش از نظر خواننده گذشت. و ثانيا: در روايات نامبرده نفرموده‏اند: قرآن قبل از بعثت، يك جا به بيت المعمور نازل شد، و كلمه يك جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نكردن در روايات اضافه كرده و ثالثا: تفسير لوح محفوظ به عالم طبيعت تفسيرى است‏بسيار زشت و خنده‏آور، و ما نمى‏دانيم بنا به گفته وى به چه مناسبت عالم طبيعت در كلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟، آيا از اين جهت است كه عالم طبيعت از تغير و دگرگونى محفوظ است؟كه عالم طبيعت جاى همه دگرگونى‏ها است چون عالم حركات است و ذوات موجودات سيال و صفاتشان هر لحظه در تغيير است. و يا از اين جهت لوح محفوظ خوانده شده كه تكوينا و يا تشريعا از فساد و تباهى محفوظ است؟كه اين نيز خلاف واقع است، براى اينكه عالم طبيعت عالم كون و فساد است.و يا بدين جهت‏بوده كه از اطلاع اغيار محفوظ است‏يعنى غير اهل اطلاع كسى از اسرار آن آگاه نيست همچنانكه آيه شريفه: "انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون" (45) خبر مى‏دهد؟كه اين نيز صحيح نيست‏براى اينكه ادراك هر صاحب ادراكى نسبت‏به عالم طبيعت‏يكسان است. و بعد از همه اين اشكالات اشكال مهمى كه به وى وارد است اين است كه اين مفسر در توجيه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هيچ وجه صحيحى كه هم در جاى خود صحيح باشد، و هم لفظ آيه آن را بپذيرد، نياورده، چون خلاصه گفتارش اين شد كه معناى جمله"انزل فيه القرآن"اين است كه"كانما انزل فيه القرآن"يعنى گويا قرآن در ماه رمضان نازل شده و معناى آيه"انا انزلناه فى ليلة""كانا انزلناه فى ليلة" است، يعنى گويا ما قرآن را در يك شب نازل كرديم، و حال آنكه نه اهل لغت چنين معنائى از چنين عبارتى مى‏فهمد، و نه اهل عرف و آشناى به سياق كلام. و اگر جايز باشد كسى بگويد نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، كه مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، بايد جايز باشد كه ديگرى بگويد معناى نزول قرآن نزول همه آن، يعنى اجمال معارف آن است‏بر قلب رسولخدا ص، و هيچ مانعى هم ندارد كه كسى اين حرف را بزند و بيانش در سابق گذشت. البته در گفتار مفسر نامبرده اشكالهاى ديگرى نيز هست، كه چون بيرون از غرض ما بود متعرض آنها نشديم. "هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان" كلمه ناس - كه عبارت است از طبقه پائين افراد جامعه كه سطح فكرشان نازلترين سطح است، بيشتر در همين طبقه اطلاق مى‏شود چنانكه آيه: "و لكن اكثر الناس لا يعلمون" (46) و آيه: "و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون" (47) اطلاق گرديده، معلوم مى‏شود ناس معنائى اعم از علما و غير علما دارد. و اين اكثريت همانهايند كه اساس زندگيشان بر تقليد است و خود نيروى تشخيص و تميز در امور معنوى به وسيله دليل و برهان را ندارند، و نمى‏توانند از راه دليل ميان حق و باطل را تشخيص دهند، مگر آنكه كسى ديگر ايشان را هدايت نموده حق را بر ايشان روشن سازد، و قرآن كريم همان روشنگرى است كه مى‏تواند براى اين طبقه حق را از باطل جدا كند، و بهترين هدايت است. اما خواصى از مردم كه در ناحيه علم و عمل تكامل يافته‏اند، و استعداد اقتباس از انوار هدايت الهيه و اعتماد به فرقان ميان حق و باطل را دارند، قرآن كريم براى آنان بينات و شواهدى از هدايت است، و نيز براى آنان جنبه فرقان را دارد، چون اين طبقه را به سوى حق هدايت نموده، حق را برايشان مشخص مى‏كند، و روشن مى‏كند كه چگونه بايد ميان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانكه فرمود: " يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم". (48) از اينجا علت اينكه چرا ميان"هدى"و ميان"بينات من الهدى"مقابله انداخت؟روشن مى‏گردد، چون مقابله ميان آن دو مقابله ميان عام و خاص است، قرآن براى بعضى افراد هدايت، و براى بعضى ديگر بيناتى از هدايت است. "فمن شهد منكم الشهر فليصمه" كلمه"شهادت"به معناى حاضر بودن در جريان، و اطلاع يافتن از آن است، (وقتى مى‏گوئيم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، يعنى حاضر بودم، و در نتيجه حضورم از جريان اطلاع يافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به اين معنا است كه انسان همچنان زنده و هوشيار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمى از فرا رسيدنش آگاه شود، و اين شهادت هم نسبت‏به تمامى ماه صادق است، و هم نسبت‏به بعضى از آن، (مانند اينكه آدمى در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود) و اما اينكه مراد از شهود شهر اين باشد كه انسان شاهد رؤيت هلال رمضان باشد در حالى كه مسافر هم نباشد، صحيح نيست چون دليلى در لفظ آيه بر آن نيست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضى از اوقات و به كمك قرائن مى‏توان چنين معنائى را بر آيه تحميل كرد، و ليكن در آيه هيچ قرينه‏اى بر اين معنا وجود ندارد. "و من كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر" وارد ساختن اين جمله در آيه مورد بحث از قبيل تكرار به منظور تاكيد و غيره نيست، چون قبلا هم گفتيم دو آيه قبلى در مقام بيان حكم نبودند، و تنها در مقام زمينه‏چينى بودند، و فقط آيه سوم حكم را بيان مى‏كند، پس آيه سوم مشتمل بر جمله تكرارى نيست. "يريد الله بكم اليسر، و لا يريد بكم العسر، و لتكملوا العدة" كانه اين جمله مى‏خواهد مجموع مطالب آيه را تعليل كند، هم استثنا شدن مريض و مسافر و افطار كردن آن دو در ماه رمضان را، و هم روزه گرفتن در ايام ديگر سال را، چيزى كه هست اينكه جمله اول مطلب اول را تعليل مى‏كند و مى‏فرمايد چون خدا سهولت را برايتان خواسته، و جمله آخر يعنى"و لتكملوا العدة"مطلب بعد را و مى‏فرمايد اينكه گفتيم به همان عدد از روزهاى ديگر سال را روزه بگيريد براى اين بود كه تكميل سى روز امرى واجب است. و حرف"لام"در جمله"و لتكملوا العدة"الخ لام غايت است، و جمله عطف است‏بر جمله: "يريد"الخ، چون آن جمله نيز مشتمل بر معناى غايت‏بود، و تقدير كلام اين است كه: اگر ما شما را دستور داديم كه در سفر و مرض روزه را بخوريد براى اين بود كه بار تكليف شما را سبك كنيم، و هم براى اينكه عدد سى روزه را تكميل كرده باشيم، و بعيد نيست كه ايراد جمله: "و لتكملوا العدة"باعث‏شده كه ديگر مانند آيه قبلى حكم آن صورت را كه روزه طاقت‏فرسا باشد بيان نكند چون هم بيان آيه قبلى براى اينجا نيز كافى بود و هم كلمه(سختى بر شما نخواسته)دلالت‏بر آن مى‏كرد. "و لتكبروا الله على ما هديكم و لعلكم تشكرون..." ظاهر دو جمله مورد بحث‏بطوريكه لام غايت(البته غايت‏به معناى غرض كه آن نيز اصطلاح ديگرى است)اشعار دارد، اين است كه مى‏خواهند غايت و نتيجه اصل روزه را بيان كنند، نه حكم استثناى مريض و مسافر را چون وقتى مى‏بينيم جمله"شهر رمضان"را مقيد كرد به جمله: "الذى انزل فيه القرآن.. ."، مى‏فهميم كه ميان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان يك نحوه ارتباط و پيوستگى وجود دارد، در نتيجه برگشت معناى غايت‏به اين مى‏شود كه تلبس و اشتغال به روزه براى اظهار كبريائى حق تعالى است‏به خاطر اينكه قرآن را بر ايشان نازل فرمود، و ربوبيت‏خود و عبوديت‏بندگان را اعلام داشت، و نيز بدين منظور بود كه در مقابل اينكه به سوى حق هدايتشان فرموده و با كتاب خود برايشان حق را از باطل جدا كرده شكرش را بجاى آرند. و چون روزه وقتى متصف به اين صفت مى‏شود، يعنى وقتى شكر نعمت‏هاى خدا مى‏شود كه مشتمل بر حقيقت معناى روزه باشد، يعنى از روى اخلاص انجام شود، و روزه‏دار از آلودگيهاى طبيعت پاك باشد، و از بزرگترين مشتهيات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آيه نفرمود: "و ليتشكروا الله"، چون شكر تنها با روزه واقعى محقق مى‏شود، بلكه در مقابل فرمود: "و لتكبروا الله على ما هديكم"براى اينكه تكبير و بزرگداشت‏خدا با صورت روزه هم انجام مى‏شود، چه اينكه اين صورت، حقيقت هم داشته باشد و يا نداشته باشد، و بهمين جهت مساله شكر را با كلمه"لعل اميد است" ، از تكبير جدا كرد، و فرمود، "و لتكبروا الله على ما هديكم، و لعلكم تشكرون"همانطور كه در اول آيات، در باره روزه فرمود: "لعلكم تتقون". بحث روايتى در حديث قدسى(يعنى احاديثى كه سلسله سندش منتهى به خود خداى تعالى مى‏شود)آمده: كه خداى تعالى فرمود: روزه فقط براى من است، و من خود جزاى آن را مى‏دهم. (49) مؤلف: اين روايت را شيعه و سنى البته با مختصر اختلافى نقل كرده‏اند و وجه اينكه روزه براى خداى سبحان است اين است كه تنها عبادتى است كه از امور عدمى تشكيل مى‏شود، بخلاف عبادتهاى ديگر، از قبيل نماز، و حج و امثال آن، كه از امور وجودى تركيب مى‏يابد، و يا حداقل امور وجودى هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است كه فعل وجودى نمى‏تواند محض و خالص در اظهار عبوديت عبد و ربوبيت رب سبحان باشد، چون خالى از نقايص مادى و آفت محدوديت و اثبات انانيت نيست، و ممكن است در انجام آن قصد غير خدا هم به ميان آيد، و سهمى از آن را براى غير خدا انجام دهد، چنانكه در موارد ريا و سمعه و سجده براى غير خدا اين آفت‏ها مشاهده مى‏شود، بخلاف عملى كه همه‏اش نفى است، يعنى روزه كه عبارت است از نخوردن، ننوشيدن، و فلان و بهمان نكردن، كه صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر ماديات مى‏بيند، و با خويشتن‏دارى خود را از لوث شهوات نفس پاك نگه مى‏دارد، و اين امور عدمى چيزى نيست كه غير خدا هم سهمى از آن داشته باشد، زيرا امرى است تنها ميان بنده و پروردگارش و طبعا كسى جز خدا از آن با خبر نمى‏شود. و اينكه فرموده: و"انا اجزى به"اگر كلمه"اجزى"را به صيغه معلوم بخوانيم، يعنى من جزاى آن را مى‏دهم آن وقت دلالت مى‏كند بر اينكه در دادن اجر به بنده، كسى ميان او و خدا فاصله و واسطه نمى‏شود، همانطور كه بنده هم در بندگى و عبادت خدا به وسيله روزه كسى را دخيل قرار نداد، و نگذاشت كسى از روزه‏داريش با خبر شود، چنانكه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا مى‏گيرد، و بين صدقه دهنده و خدا كسى واسطه نيست، و در قرآن هم آمده: "و ياخذ الصدقات" (50) و اما اگر" اجزى"را به صيغه مجهول بخوانيم، معنايش اين مى‏شود: (خود من جزاى روزه قرار مى‏گيرم)آن وقت عبارت كنايه مى‏شود از نزديكى روزه‏دار به خداى تعالى. و در كافى از امام صادق ع روايت آورده كه رسول خدا ص در اوائل بعثت مدتى پشت‏سر هم روزه مى‏گرفت، بطوريكه اشخاص مطلع مى‏گفتند ديگر ترك نمى‏كند و سپس مدتى روزه را ترك مى‏كرد بطوريكه اشخاص مى‏گفتند ديگر روزه نمى‏گيرد، بعد از مدتى اين رسم را رها كرد، يك روز روزه مى‏گرفت، و يك روز افطار مى‏كرد، كه اين همان روزه داوود پيغمبر است، بعد از مدتى اين رسم را كنار گذاشت، و در هر ماه ايام البيض آن ماه يعنى(سيزده و چهارده و پانزدهم)آن را روزه مى‏گرفت، و سپس اين را هم ترك كرد، و در هر ده روز دو پنجشنبه و بين آن دو يك چهارشنبه روزه مى‏گرفت، و اين رسم را تا آخر عمر ادامه داد. (51) و از عنبسة العابد روايت‏شده كه گفت: رسولخدا ص در ايامى كه از دنيا رفت، در اين رسم و برنامه بود كه همه‏ساله شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه مى‏گرفت. (52) مؤلف: اخبار از طريق اهل بيت ع در اين باب بسيار است، و اين همان روزه سنتى است كه رسول خدا ص مى‏گرفت و گرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است. و در تفسير عياشى از امام صادق ع روايت كرده كه در تفسير آيه: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام"فرموده: اين مخصوص مؤمنين است. (53) و از جميل روايت آورده كه گفت: از امام صادق ع از معناى آيه: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام"، و"يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القتال"پرسيدم، فرمود: همه اين خطاب‏ها شامل حال گمراهان و منافقين و خلاصه تمامى افرادى كه به ظاهر شهادت به توحيد و نبوت و معاد داده‏اند مى‏شود. (54) و در فقيه از حفص روايت كرده كه گفت از امام صادق ع شنيدم مى‏فرمود: روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هيچ امتى واجب نبود، عرضه داشتم: پس اينكه خداى عزوجل مى‏فرمايد: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم" چيست؟فرمود: بله ماه رمضان قبل از امت اسلام روزه‏اش واجب بوده، اما نه بر امتها بلكه تنها بر انبياى آنان، خداوند امت اسلام را بر ساير امم برترى داده، چيزى را كه بر رسول خود واجب كرده بود بر امتش هم واجب فرمود. (55) مؤلف: اين روايت‏به خاطر اينكه اسماعيل بن محمد در سند آن هست ضعيف است، و اين معنا در روايتى ديگر از عالم ع آمده كه آنهم مرسل است، يعنى اصلا سندش ذكر نشده، و به نظر مى‏رسد هر دو روايت‏يكى باشد، و به هر حال از اخبار آحاد است، و ظاهر آيه هم مساعد با اين نيست كه مراد از جمله"كما كتب على الذين من قبلكم"تنها خصوص انبيا باشد، و به فرضى كه چنين چيزى منظور بوده، از آنجائى كه مقام مقام زمينه‏چينى و تشويق و ترغيب بوده، تصريح به اسم آن انبيا از كنايه بهتر و مؤثرتر بود، و خدا دانا است. و در كافى از كسى كه از امام صادق ع سؤال نموده روايت كرده كه گفت: پرسيدم آيا كلمه"قرآن"و كلمه"فرقان"به يك معنا است؟و يا هر يك معنائى جداگانه دارد؟ فرمود: قرآن همه كتاب خدا است، و فرقان تنها آن آياتى است كه احكام واجب را در بر دارد. (56) و در كتاب جوامع از آن جناب ع روايت كرده كه فرمود: فرقان عبارت است از هر آيه محكمى كه در قرآن است. و در تفسير عياشى و قمى از آن جناب ع روايت آورده‏اند كه فرمود: فرقان عبارت است از هر امر محكمى كه در قرآن است، و كتاب عبارت است از آن آياتى كه انبياى قبل را تصديق مى‏كند. (57) مؤلف: خود كلمه"فرقان"و كلمه"كتاب"هم با معنائى كه در روايت‏براى آن دو شده سازگار است، و در بعضى از اخبار آمده كه كلمه"رمضان"يكى از اسماى خداى تعالى است پس ديگر شايسته نيست كسى بگويد رمضان آمد و رمضان رفت، بلكه بايد گفت: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت، (تا آخر حديث)و اين روايت‏خبر واحدى است كه در باب خودش غريب است، و اين كلام از ميان مفسرين از قتاده نيز نقل شده. ولى در اخبارى كه راجع به اسامى خداى تعالى وارد شده نام"رمضان"ديده نمى‏شود، علاوه بر اينكه كلمه"رمضان"بدون اينكه كلمه"ماه"قبل از آن آيد و نيز كلمه "رمضانان""دو رمضان"در روايات وارده از رسولخدا ص و ائمه اهل بيت ع بسيار آمده، و اين جدا بعيد است كه احتمال دهيم هر جا كلمه"رمضان" در احاديث آمده"شهر رمضان"بوده، و راوى كلمه"شهر"را از آن انداخته باشد. (58) و در تفسير عياشى از صباح بن نباته روايت‏شده كه گفت: من به امام صادق ع عرضه داشتم: ابن ابى يعفور به من دستور داد چند مساله را از شما بپرسم حضرت پرسيد آن مسائل چيست؟عرضه داشتم: او از شما مى‏پرسد: وقتى ماه رمضان آمد و من در منزل باشم آيا جايز است مسافرت كنم؟فرمود: خداى تعالى مى‏فرمايد: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"، پس هر كس ماه رمضان را درك كند و در ميان خانواده‏اش باشد نمى‏تواند مسافرت كند، مگر براى حج و يا عمره، و يا براى طلب مالى كه مى‏ترسد اگر به دنبالش نرود تلف بشود. (59) مؤلف: و اين نكته استفاده لطيفى است كه امام از اطلاق آيه براى حكم كراهت‏سفر كرده است چون مسافرت در رمضان جايز است اما با كراهت. و در كافى از على بن الحسين ع روايت آورده كه فرمود: اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف كرده‏اند، بعضى گفته‏اند: مريض و مسافر مى‏تواند روزه بگيرد، و بعضى ديگر گفته‏اند نبايد بگيرد، طايفه سوم گفته‏اند مختار است، اگر خواست‏بگيرد و اگر نخواست نگيرد، ولى ما مى‏گوئيم بايد در اين دو حال حتما روزه را بشكند، و افطار كند، (منظور اين است كه روزه نبايد بگيرد، پس اگر در سفر و يا حال مرض روزه بگيرد روزه‏اش درست نيست‏بايد آن چند روز را دوباره قضا كند)براى اينكه خداى عزوجل مى‏فرمايد، "فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر". (60) مؤلف: اين روايت را عياشى نيز نقل كرده است. و در تفسير عياشى از امام باقر ع روايت آورده كه در تفسير جمله"فمن شهد منكم الشهر فليصمه" فرموده: چقدر اين بيان براى كسى كه تعقلش كند روشن است!براى اينكه در عبارتى كوتاه اين معنا را رسانده، كه هر كس ماه رمضان را درك كرد بايد روزه‏اش را بگيرد، و هر كس در ماه رمضان مسافرت كرد بايد روزه‏اش را بخورد. (61) مؤلف: روايات وارده از ائمه اهل بيت ع در اينكه مريض و مسافر حتما بايد روزه‏اش را بخورد بسيار زياد است، و اين مذهب ائمه اهل بيت ع است، (بخلاف علماى اهل سنت كه روزه رمضان را براى مسافر و مريض اختيارى مى‏دانند)، و آيه شريفه بطوريكه خواننده توجه فرمود بر مذهب ائمه اهل بيت ع دلالت دارد. (62) و نيز در تفسير عياشى از ابى بصير روايت آمده كه گفت: من از امام ع از معناى جمله: "و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين"پرسيدم فرمود: منظور بيماران و سالخوردگانى است كه توانائى روزه گرفتن ندارند. (63) و باز در همان تفسير از امام باقر ع در تفسير همان آيه نقل كرده، كه فرمود: منظور سالخورده و كسى است كه عطش آزارش مى‏دهد. (64) و نيز در همان تفسير از امام صادق ع روايت آورده كه فرمود منظور زنى است كه از جان فرزندش بترسد و سالخوردگانى كه روزه برايشان طاقت‏فرسا باشد. (65) مؤلف: روايات در تفسير آيه، از ائمه ع بسيار است، و در روايت ابى بصير مراد از مريض آن بيمارانى‏اند كه قبل از ايام ماه رمضان بيمار باشند و نتوانند قضاى روزه رمضان را در ساير ايام سال بجا آورند، چون واضح است كه كلمه(مريض)در جمله: "فمن كان منكم مريضا"شامل مريض نامبرده نمى‏شود، و كلمه(عطاش)كه در روايت آمده به معناى بيمارى عطش است. (66) (كه ظاهرا همان مرض قند باشد)." مترجم" باز در همان تفسير از سعيد از امام صادق ع روايت آمده كه فرمود: در عيد فطرهم تكبير هست، عرضه داشتم تكبير كه غير از روز قربان نيست، فرمود: چرا در عيد فطر هم هست، ليكن مستحب است كه در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو ركعت نماز عيد گفته شود. (67) و در كافى از سعيد نقاش روايت كرده كه گفت امام صادق ع فرمود: براى من در شب عيد فطر تكبير هست، اما واجب نيست‏بلكه مستحب است، مى‏گويد، پرسيدم اين تكبير در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عيد در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عيد آنگاه قطع مى‏شود، مى‏گويد عرضه داشتم: چگونه تكبير بگويم؟فرمود: مى‏گوئى"الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله، و الله اكبر، الله اكبر و لله الحمد، الله اكبر على ما هدانا"و منظور از كلام خدا كه مى‏فرمايد: "و لتكملوا العدة"همين است، چون معنايش اين است كه نماز را كامل كنيد.و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرده تكبير كنيد، و تكبير همين است كه بگوئيد: "الله اكبر، لا اله الا الله، و الله اكبر، و لله الحمد"راوى مى‏گويد در روايت ديگرى آمده كه تكبير آخر را چهار بار بايد گفت. (68) مؤلف: اختلاف اين دو روايت كه يكى تكبير را در ظهر و عصر نيز مستحب مى‏داند و ديگرى نمى‏داند ممكن است‏حمل شود بر مراتب استحباب، يعنى دومى مستحب باشد، و اولى مستحب‏تر، و اينكه فرمود: منظور از(و لتكملوا العدة)اكمال نماز است‏شايد منظور اين باشد كه با خواندن نماز عيد، عدد روزه را تكميل كنيد و باز خود تكبيرات را بگوئيد، كه خدا شما را هدايت كرد، و اين با معنائى كه ما از ظاهر جمله، "و لتكبروا الله على ما هديكم..."فهميديم منافات ندارد، براى اينكه كلام امام استفاده حكم استحبابى از مورد وجوب است، نظير آنكه در سابق در جمله: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه" گذشت، كه گفتم از آن، كراهت مسافرت در ماه رمضان براى كسى كه اول ماه را درك كند استفاده كرده‏اند، و اختلاف آخر تكبيرات در دو جاى روايت اخير مؤيد اين احتمال است كه بعضى داده و گفته‏اند در جمله: "و لتكبروا الله على ما هديكم"تكبير به دليل اينكه با حرف(على)متعدى شده متضمن معناى حمد است. و در تفسير عياشى از ابن ابى عمير از امام صادق ع روايت كرده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدايت‏شوم احاديثى كه در بين ما بر سر زبانها جريان دارد مبنى بر اينكه رسول خدا ص بيست و نه روز روزه مى‏گرفت، بيشتر است از احاديثى كه مى‏گويد، سى روز روزه مى‏گرفت؟آيا احاديث اول درست است؟فرمود يك كلمه از آنها سخن خدا نيست، و رسول خدا ص غير از سى روز روزه نگرفته، و علتش هم اين است كه قرآن مى‏فرمايد: "و لتكملوا العدة"و آيا رسولخدا ص آن را ناقص مى‏كرد؟ (69) مؤلف: اينكه امام فرمود: (آيا رسولخدا ص آنرا ناقص مى‏كرد) استفهامى است انكارى، و روايت دلالت دارد بر بيانى كه ما كرديم، و گفتيم ظاهر تكميل، تكميل ماه رمضان است. و در محاسن برقى از بعضى راويان شيعه نقل كرده كه او بدون ذكر سند گفته منظور از تكبير در جمله: "و لتكبروا الله على ما هديكم"تعظيم، و منظور از هدايت، ولايت است. (70) مؤلف: اينكه هدايت‏به معناى ولايت‏باشد از باب تطبيق كلى بر مصداق است و ممكن است از قبيل همان قسم بياناتى باشد كه نامش را تاويل گذاشته‏اند، چنانكه در بعضى از روايات آمده و در معناى دو كلمه"يسر و عسر"فرموده‏اند: يسر ولايت و عسر مخالفت‏با خدا و دوستى با دشمنان خداست. و در كافى از حفص بن غياث از امام صادق ع نقل كرده كه گفت: از آن جناب از كلام خداى عزوجل پرسيدم، كه مى‏فرمايد: "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن"، چطور مى‏فرمايد قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اينكه در دو دهه بين اول و آخرش نازل شده؟ (71) امام ع فرمود: قرآن در ماه رمضان يك باره به بيت المعمور نازل شد و سپس در طول بيست‏سال به تدريج‏به زمين نازل گرديد، آنگاه فرمود: رسولخدا ص فرموده صحف ابراهيم در اولين شب از ماه رمضان نازل شد، و تورات در روز ششم رمضان، و زبور در هيجدهم رمضان و قرآن در بيست و سوم از ماه رمضان نازل شده. مؤلف: اين روايت را كه كافى از امام صادق و آن جناب از رسولخدا ص نقل كرده الدر المنثور به چند طريق آن را از واثلة بن اسقع از رسولخدا ص نقل كرده است (72) . و نيز در كافى و فقيه از يعقوب روايت كرده كه گفت: مردى را شنيدم كه از امام صادق ع از شب قدر مى‏پرسيد، كه آيا گذشته و يا همه‏ساله هست؟فرمود: اگر شب قدر از بين برود، و برداشته شود، قرآن هم برداشته مى‏شود. (73) و در الدر المنثور از ابن عباس روايت كرده كه در باره ماه رمضان و ليله مباركه و ليله قدر گفت: ليله قدر همان ليله مباركه است كه در ماه رمضان واقع است، كه در آن ماه قرآن كريم از ذكر به بيت المعمور نازل شد، و بيت المعمور همان موقع ستارگان در آسمان دنيا است، كه قرآن در آنجا قرار گرفت، و سپس به تدريج‏به رسولخدا ص نازل شد، قسمتى در امر و قسمتى در نهى و آياتى در باره جنگها نازل مى‏شد. (74) مؤلف: اين معنا از غير ابن عباس مانند سعيد بن جبير نيز روايت‏شده، و از گفتار ابن عباس چنين بر مى‏آيد كه اين نظريه خود را از آيات قرآنى استفاده كرده، مانند آيه: "و الذكر الحكيم" (75) و آيات: "و كتاب مسطور فى رق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع" (76) و آيات"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظيم، انه لقرآن كريم، فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون‏» (77) و آيه: «و زينا السماء الدنيا بمصابيح و حفظا» (78) كه ارتباط گفتار ابن عباس با همه اين آيات روشن است، تنها نقطه ابهامى كه در كلام وى هست و معلوم نيست كه از كجاى قرآن استفاده كرده، اين است كه گفته: محل ستارگان، آسمان اول، و موطن قرآن است، و دلالت آيات سوره واقعه بر اين معنا روشن نيست. بله در روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام آمده كه بيت المعمور در آسمان است كه ان شاء الله بحث ما پيرامون آن خواهد آمد. مطلب ديگرى كه تذكرش لازم است، اين است كه احادث هم مانند قرآن كريم محكم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در ميان احاديث‏بسيار شايع است، و مخصوصا در مثل اينگونه حقايق (كه فهم بشر از دركش عاجز است) مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان و بيت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر يك فرد دانشمند لازم است كه براى بدست آوردن معناى واقعى كلام سعى كند قرائن كلام را بدست آورد. پى‏نوشت‏ها: 1- و او را(يوسف را)به بهاى ناچيزى، درهمى چند فروختند."سوره يوسف آيه 20" 2- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد براى شما در باره كشتگان قصاص مقرر شد."سوره بقره آيه 178" 3- بر شما مقرر شد هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد اگر مالى بجاى گذارد براى پدر و مادر و خويشاوندان وصيت كند. «سوره بقره آيه 180» 4- خدا قضاء رانده كه من و رسولانم غلبه خواهيم كرد."سوره مجادله آيه 21" 5- مى‏نويسيم آنچه از پيش فرستادند، و آنچه اثر كه از دنبال دارند."سوره يس آيه 12" 6- و بر ايشان(بنى اسرائيل)نوشتيم كه شخص در مقابل شخص است(يعنى اگر كسى ديگرى را كشت اولياء مقتول حق دارند قاتل را بكشند و جان او برابر مقتول است.)"سوره مائده آيه 45" 7- اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده‏ايد، و اگر بدى كنيد نيز به خود كرده‏ايد."سوره اسراء آيه 7" 8- هان اى مردم شما همان محتاجان به خدائيد، و خدا همانا بى‏نياز است."سوره فاطر آيه 15" 9- ما خبر داريم از اينكه سخن آنان تو را اندوهناك كرده، ولى آنها تو را تكذيب نمى‏كنند، بلكه ستمكاران آيات خدا را انكار مى‏كنند."سوره انعام آيه 33" 10- به سوى آفريننده‏تان بازگشت كنيد و خودتان را(يعنى كسانى را كه گوساله پرستيده‏اند)بكشيد آن براى شما بهتر است."سوره بقره آيه 54" 11- بشتابيد به سوى ذكر خدا و سوداگرى را واگذاريد اين براى شما بهتر است."سوره جمعه آيه 9" 12- ايمان به خداى آوريد و در راه خدا با مال و جان خود جهادى كنيد اين براى شما بهتر است اگر بدانيد."سوره صف آيه 11". 13- ما آن را(قرآن را)كتابى خواندنى و عربى كرديم باشد كه شما دركش كنيد."سوره زخرف آيه 3" 14- و قرآنى كه آن را قسمت قسمت كرديم تا كم كم بر مردمش، بخوانى و به تدريج نازلش كرديم." سوره اسراء آيه 106" 15- خدا سخن آن كس كه در باره همسرش با تو مجادله مى‏كرد و به خدا شكوه مى‏كرد شنيد، و خدا همه گفتگوى شما را مى‏شنود."سوره مجادله آيه 1" 16- و چون تجارت يا لهوى مى‏بينند تو را در وسط سخن در حالى كه ايستاده‏اى رها مى‏كنند."سوره جمعه آيه 11" 17- مردانى كه عهد خود را كه با خدا بسته‏اند وفا مى‏كنند، بعضى از ايشان عمرشان سرآمده، و بعضى ديگر منتظر سرآمدن عمرند، و كمترين گوشه‏اى از عهد خود را دگرگون نمى‏سازند."سوره احزاب آيه 23" 18- سوگند به كتاب روشنگر كه ما آن را در شبى با بركت نازل كرديم، كه ما همواره كار بيم رسانى را داشته‏ايم."سوره دخان آيه 3" 19-ما آن را در شب قدر نازل كرديم."سوره قدر آيه 1" 20- سوره بقره آيه 185 21- سوره دخان آيه 3 22- سوره قدر آيه 1 23- مثل آبى كه ما آن را از بالا نازل كرده‏ايم."سوره يونس آيه 24" 24- كتابى كه ما نازلش كرديم بر تو كتابى پر بركت تا در آياتش تدبر كنند."سوره ص آيه 29" 25- كتابى است كه قبلا نزد حكيم خبير، فشرده بود، و سپس آياتش از هم جدا شد."سوره هود آيه 1" 26- محققا براى آنها كتابى آورده‏ايم كه از روى علم تفصيل داديم كتابى كه هدايت و رحمت است‏براى قومى كه ايمان آورند آيا جز تاويل آن را منتظرند روزى كه تاويلش بيايد آنها كه از پيش آن را فراموش كرده‏اند اقرار مى‏كنند كه رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند."سوره اعراف آيه 52 - 53" 27- اين كتابى نيست كه بتوان به خدا افتراء زد، ليكن مصدق كتب آسمانى عصر خودش و تفصيل همان كتابها است كتابى است‏بدون شك از ناحيه رب العالمين(تا آنجا كه مى‏فرمايد): بلكه اينان چيزى را تكذيب مى‏كنند كه احاطه علمى بدان ندارند، و هنوز تاويلش نيامده."سوره يونس آيه 39 - 37" 28- حم سوگند به كتاب روشنگر كه ما آن را كتابى خواندنى و عربى كرديم، تا شايد شما تعقل كنيد، و گرنه آن كتاب در كتابى اصلى بود، كه نزد ما مقامى بلند و فرزانه دارد."سوره زخرف آيه 1 - 4" 29- سوگند به جايگاههاى ستارگان نخورم، و آن اگر بدانيد سوگندى بزرگ است محققا قرآنى است ارجمند در نامه‏اى نهفته، جز پاك شدگان به آن دسترسى نيابند نازل كردنى از پروردگار جهانيان است. "سوره واقعه آيه 80" 30- آن قرآنى مجيد است كه در لوح محفوظ قرار دارد."سوره بروج آيه 22" 31- بلكه آن قرآنى است ارجمند در لوحى محفوظ."سوره بروج آيه 22" 32- ماه رمضان كه در آن قرآن را نازل كرديم."سوره بقره آيه 185" 33- ما نازل كرديم قرآن را در شب قدر."سوره قدر آيه 1" 34- ما نازل كرديم قرآن را در شبى مبارك."سوره دخان آيه 2" 35- در قرآن قبل از تمام شدن وحيش عجله مكن."سوره طه آيه 114" 36- زبان خود را بدان حركت مده، كه به آن عجله كرده باشى، چونكه جمع آن و نيز خواندش به عهده ما است، پس همينكه آنرا خوانديم خواندنش را پيروى كن، و سپس به عهده ما است كه آنرا بيان كنيم." سوره قيامت آيات 15 - 19" 37- سوره آل عمران آيه 7 38- ما نازل كرديم قرآن را در شبى مبارك و ما هستيم بيم دهندگان."سوره دخان آيه 2" 39- سوره علق آيه 1 40- اى جامه بخود پيچيده برخيز و بترسان."سوره مدثر آيه 2 - 1" 41- آيا ديدى آن كسى را كه بنده‏اى را از اينكه نماز بخواند نهى مى‏كرد، تو اى نهى كننده هيچ مى‏دانى كه اگر آن بنده بر راه راست‏باشد، و يا به پرهيزكارى دستور دهد، ديگر جا ندارد كه تو او را از نمازش نهى كنى، اى پيامبر تو بگو آيا مى‏دانى آن نهى كننده را كه اگر تو را تكذيب كند، و از تو روى بگرداند چه كيفرى خواهد داشت؟راستى آيا او نمى‏داند كه خدا رفتار او را مى‏بيند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند كه جريان به اين سادگى‏ها نيست اگر از آزار پيامبر دست‏برندارد موى پيشانى او را كه موى پيشانى مردى دروغگو و خطاكار است‏خواهيم گرفت، پس بايد اهل مجلس و قبيله و عشيره خود را بخواند، تا او را يارى دهند ما هم به زودى زبانه دوزخ را عليه او خواهيم خواند، تا او را فراگيرد.نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترك مكن همچنان سجده كن و نزديك شو."سوره علق آيه 19" 42- و همانا تو را هفت آيه و اين قرآن بزرگ را داديم."سوره حجر آيه 87" 43- سوره زمر آيه 23 44- آنچه را دستور داده‏اى آشكار كن و از مشركان روى گردان."سوره حجر آيه 95" 45- سوره واقعه آيه 79. 46- ولى بيشتر مردم نمى‏دانند."سوره روم آيه 30" 47- و اين مثلها را براى مردم مى‏زنيم و ليكن به جز دانايان آن را نمى‏فهمند."سوره عنكبوت آيه 43" 48- خداوند به وسيله قرآن كسانى را كه پيرو خوشنودى اويند به سوى راههاى سلامت هدايت نموده از ظلمت‏ها به سوى نور بيرون مى‏كند با اذن خودش و به سوى صراط مستقيمشان راه مى‏نماياند." سوره مائده آيه 16" 49- بحار الانوار ج 96 ص 245 حديث 14 50- و خداوند مى‏گيرد صدقات را."سوره توبه آيه 105" 51 و52- فروع كافى ج 4 باب صوم رسول الله ص ص 89 و 91 53 و 54- تفسير عياشى ج 1 ص 78 55- فقيه ج 2 ص 61 حديث 14 56- اصول كافى ج 2 ص 630 ح 11 57- تفسير عياشى ج 1 ص 9 و تفسير قمى ج 1 ص 96 58- وسائل ج 7 ص 232 59- تفسير عياشى ج 1 ص 80 60- فروع كافى ج 4 ص 86 61- عياشى ج 1 ص 81 62- وسائل ج 7 ص 154 و ص 123 63- تفسير عياشى ج 1 ص 78 - 79 64 و 65- تفسير عياشى ج 1 ص 78 - 79 66 و 67- تفسير عياشى ج 1 ص 82 68-فروع كافى ج 4 ص 166 69- تفسير عياشى ج 1 ص 82 70- محاسن ص 107 باب ولايت 71- اصول كافى ج 2 ص 628 72- الدر المنثور ج 1 ص 189 73- فروع كافى ج 4 ص 158 حديث 7 و فقيه ج 2 ص 101 74- الدر المنثور ج 1 ص 189 75- سوره آل عمران آيه 58 76- سوگند به كتاب سطربندى شده در اوراقى انتشارپذير، و سوگند به بيت معمور و سقف بلند گشته."سوره طور آيه 5" 77- سوگند به محل ستارگان كه اين سوگند اگر بدانيد سوگندى است عظيم، كه قرآن كريم در كتاب پنهان بوده، كتابى كه جز پاكان با آن تماس ندارند. «سوره واقعه آيه 79» 78- ما آسمان دنيا را به چراغهائى زينت داديم. «سوره فصلت آيه 12». ترجمه الميزان جلد دوم صفحه 3 استاد علامه طباطبايى رضوان الله تعالى [/align]
  20. irsalam

    روزه داری و سلامت

    [align=justify] روزه داری و سلامت در تمام ادیان آسمانی ، روزه جزو احکام واجب به شمار می رود . در تورات از روزه چهل روزه حضرت موسی و الیاس و روزه سه هفته ای حضرت دانیال و روزه حضرت داوود و یونس یاد شده است . یهودیان پای بند ، هفته ای دو روز ، روزه می گیرند . جامع ترین و عالی ترین روزه ، روزه ماه مبارک رمضان است که در آئین اسلام بر هر مرد و زن واجد شرایط واجب است . ▪ رسول گرامی اسلام می فرماید : ( صومواتصحوا ) . یعنی روزه بگیرید تا تندرست باشید . ▪ در طب قدیم روزه اهمیت خاصی داشته ، فیثاغورث و بقراط برخی از امراض را با روزه معالجه می کردند . ▪ حارث بن کلده طبیب معروف زمان بعثت رسول اکرم ( ص ) ، روزه را یگانه طریق معالجه بیماریها می دانست ▪ و ابن سینا فصلی از کتاب قانون را به مداوا با روزه اختصاص داده است . ▪ دکتر الکسی سوفورین دانشمند شهیر روسی می گوید : (( جسم به هنگام روزه به جای غذا از مواد داخلی استفاده کرده و آنها را مصرف می کند و بدین وسیله خود را بوسیله روزه ، پاکیزه می سازد )) . اکثر بیماریهای حاد و مزمن را می توان به وسیله روزه بهبود بخشیدیا از شدت آنها کاست بهترین درمان بیولوژیکی این است که بوسیله دفع مواد مضر ، سلامت فرد را تأمین نماییم . به محض اینکه نیروهای نوسازی موجود زنده ، در هنگام روزه فعال و آزاد بشوند ، تصفیه مواد زائد حاصل از متابولیسم ایجاد می گردد . مشاهدات علمی تفاوت بین روزه داری و گرسنگی را نشان داده اند . نوعی داوطلبی واقعی توام با آسایش درونی لازمه روزه درمانی است . وضع فکر بیمار ، در هدایت اعمال متابولیک تمام بدن تأثیر اساسی دارد . روزه داری سبب افزایش قدرت انقباظی قلب و دفع چربیهای زائد می گردد . [/align]
  21. irsalam

    معنی شرعی روزه

    [align=justify] معنی شرعی روزه روزهای که در قرآن و سنت به آن امر و تشویق شده است عبارتست از: ترک کردن، دست کشیدن و قبول محرومیت، یا به عبارتی دیگر: خویشتنداری و امتناع از شهوت شکم و شهوت فرج در انچه که مباح و جایز است به نیت نزدیکی و تقرب به خدای متعال. پس روزهی شرعی عبارتست از: خویشتنداری و امتناع از خوردن و نوشیدن و رابطهی جنسی با زنان و از آنچه در حکم این رابطه است در خلال یک روز کامل، یعنی از آشکار شدن فجر تا طلوع خورشید به نیت فرمانپذیری و نزدیکی به خدا. کلام خداوند متعال در سورهی بقره دلیل این تعریف است، آنچه که خداوند میفرماید: « آمیزش و نزدیکی با همسرانتان در شب روزهداری حلال گردیدهاست. آنان لباس شمایند و شما لباس آنانید. خداوند میدانست که شما برخود خیانت میکردید توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. پس هم اکنون با آنان آمیزش کنید و چیزی را بخواهید که خدا برایتان لازم دانسته است و بخورید و بیاشامید تا آنگاه که رشتهی سپیدهی بامداد از رشتهی سیاه برایتان از هم جدا و آشکار گردد. سپس روزه را تا شب ادامه دهید». این آیه حقیقت روزه و مدت آنرا بیان نمود. آیه نزدیکی و آمیزش جنسی بین زن و شوهر را در شب رمضان به دلیل اینکه «آنان لباس و پوشش شمایند و شما لباس و پوشش آنایند» جایز میشمارد. همانطور که خوردن و نوشیدن را در طول شب جایز میشمارد تا زمانی که سپیدهی طلوع کند و سپس دستور به ادامه روزه تا شب میدهد که با غروب خورشید شب شروع میشود. در حدیثی قدسی رسول خدا - صلّی الله علیه و سلّم - از خدایش روایت میکند «تمام کار و عمل فرزند آدم برای خودش است مگر روزه که از آن من است و من پاداش آن را میدهم چرا که وی غذا و میل جنسی خود را بخاطر من ترک میکند» متفق علیه در بعضی روایت این حدیث به الفاظ دیگری آمده است. معنی روزه در نزد عرب قبل از آمدن اسلام مشخص بوده است. چرا که آنان در ایام جاهلیت روز دهم محرم «عاشورا» را بخاطر احترام آن روزه میگرفتند. و چون رسول- صلّی الله علیه و سلّم - آنان را به روزهی عاشورا و سپس به روزهی ماه رمضان امر کرد معنی و مقصود آنرا فهمیدند و آنرا عملی ساختند . و هنگامی که یک نفر عرب بادیهنشین از ایشان- صلّی الله علیه و سلّم - در مورد اسلام پرسید، و پیامبر خدا- صلّی الله علیه و سلّم - نمازهای پنجگانه و روزهی ماه رمضان را برشمردند، آن فرد دربارهی معنی روزهی اسلامی چیزی نپرسیدند، چرا که معنی آن در نزد آنها معلوم بود. اما وی سؤال نمود که آیا جزء این فرایض، چیزی دیگری هم بر من فرض است؟.... روزهای که در اسلام فرض شده است برترین نوع روزه است که بشر شناخته است. بعضی از مکاتب فقط از خوردن گوشت و فرآوردههای حیوانی منع میکنند و از شهوت فرج نیز پرهیز نمیکنند. و بعضی دیگر چندین روز متمادی روزه میشوند که باعث ضعف و خستگی بدن میشود، با توجه به اینکه توان آدمی برای چنین روزهای محدود است و فقط افرادی محدودی قادر به این نوع روزه هستند. اما روزهی واجب در اسلام برای تمام مسلمانان است؛ آنانی که شرایط روزه را دارند و مکلف نیز میباشند. [/align]
  22. irsalam

    اقسام روزه

    اقسام روزه [align=justify]۱- واجب ۲- حرام ۳- مستحب ۴- مكروه ●روزه های واجب -- روزهء ماه مبارك رمضان . -- روزهء قضا. -- روزهء كفّاره -- روزهء استیجاری ●روزهء استیجاری : روزه هایی كه شخص مزد می گیرد و به نیابت از میّت انجام می دهد. -- روزهء روز سوّم ایام اعتكاف بحث اعتكاف در درس ۴۲خواهد آمد. -- روزهء بدل قربانی حج اگر حاجی نتواند قربانی كند, باید به جای آن , سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت از حج روزه بگیرد. -- روزه ای كه به سبب نذر واجب شود. -- روزهء قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است .(۲) ●روزه های حرام(۳) -- روزهء عید فطر (روز اوّل ماه شوال ). -- روزهء عید قربان (روز دهم ماه ذی حجه ). -- روزهء نذر معصیّت . -- روزهء ایام تشریق (۱۱ ۱۲و ۱۳ذی الحجه ) برای كسی كه در منا است . -- روزهء سكوت .روزه گرفتن با این نیّت كه با كسی سخن نگوید. -- روزهء وصال . -- روزه گرفتن دو روز پی در پی بدون آن كه در بین آنها مبطلی انجام دهد, با قصد وصال نه به طور اتفاقی . -- روزهء آخر شعبان به نیّت اوّل رمضان . -- روزهء مستحبی فرزند كه سبب اذیت و آزار پدر و مادر شود. -- روزهء مستحبی فرزند كه پدر یا مادر او را از آن نهی كرده باشند (به احتیاط واجب ).-- روزهء مستحبی زن كه شوهرش او را از آن نهی كرده باشد (به احتیاط واجب ).(۴) ●روزه های مستحب روزه گرفتن در تمام ایّام سال بجز روزه های حرام و مكروه مستحب است ولی نسبت به بعضی از روزه ها تأكید و سفارش بیشتری شده است , كه برخی از آنها بدین شرح است : -- هر پنجشنبه و جمعه -- اولین چهارشنبه , بعد از دههء اوّل هر ماه . -- روز مبعث (۲۷ماه رجب ). -- عید غدیر (۱۸ذی حجه ). -- روز میلاد پیامبر اكرم (ص ) (۱۷ربیع الاوّل ). -- روز اوّل تا نهم ذی الحجه . -- روز عرفه چنانچه روزه گرفتن سبب بازماندن از دعاهای آن روز نشود. -- روز اوّل و سوّم محرّم . -- تمام ماه رجب و شعبان . -- روز اوّل فروردین . -- ۱۳و ۱۴و ۱۵هر ماه .(۵) ●استفتاء س ـ كسی كه نماز مغربش را بخواند و نماز عشاء را فراموش كند, فردای آن شب , روزه بر او واجب است یانه ؟ ج ـ واجب نیست , اگر چه موافق احتیاط است .(۶) ●روزه های مكروه -- روزهء مستحبی مهمان بدون اجازهء میزبان . -- روزه مستحبی مهمان با نهی میزبان . -- روزهء مستحبی فرزند بدون اجازهء پدر. -- روزهء عاشورا. -- روزهء عرفه اگر سبب بازماندن از دعاهای آن روز بشود. -- روزهء روزی كه نمی داند عرفه است یا عید قربان .(۷) ۱ ـ العروهٔالوثقی , ج ۲ كتاب الصوم , فصل ۱۵ ص ۲۴۰ ۲ـ العروهٔالوثقی , ج ۲ ص ۲۴۰و ۲۴۱و توضیح المسائل , م ۱۳۹۰ ۳ـ العروهٔالوثقی , ج ۲ كتاب الصوم , فصل ۱۵ ص ۲۴۳و ۲۴۴ ۴اچ ـ توضیح المسائل , م ۱۷۳۹تا ۱۷۴۲ ۵چ ـ توضیح المسائل , م ۱۷۴۸و العروهٔالوثقی , ج ۲ كتاب الصوم , فصل ۱۵ ص ۲۴۰ ۶چ ـ استفتاآت , ج ۱ ص ۳۲۷ س ۷۰ ۷ـ توضیح المسائل , م ۱۷۴۷و همان ص ۲۴۲ [/align]
  23. irsalam

    روزه مسافر

    روزه مسافر مسافری كه باید نمازهای چهار ركعتی را در سفر, دو ركعت بخواند, نباید در آن سفر روزه بگیرد ولی باید قضای آن را به جا آورد و مسافری كه نمازش را تمام می خواند; مثل كسی كه شغل او سفر است , باید در سفر روزه بگیرد.(۱) ●حكم روزه مسافر ۱- به سفر رفتن -- قبل از ظهر به مسافرت می رودوقتی به حد ترخص رسید, باید روزه اش را باطل كند و اگر قبل از آن روزه را باطل كند, به احتیاط واجب باید كفاره بدهد. --بعد از ظهر به مسافرت می رودروزه اش صحیح است و نباید آنرا باطل كند. ۲- از سفر برگشتن -- قبل از ظهر به وطن یا جایی كه بنا دارد ده روز بماند برسد. ـ كاری كه روزه را باطل می كند, انجام نداده است : باید نیّت روزه كردن و روزهء آن روز را تمام كند و صحیح است . ـ كاری كه روزه را باطل كند انجام داده است , روزهء آن روز بر او واجب نیست و باید قضا آن را به جا آورد. -- بعد از ظهر برسدروزه اش باطل است و باید قضا آن را به جا آورد.(۲) مسأله : مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد, ولی اگر برای فرار از روزه باشد مكروه است .(۳) ۱- توضیح المسائل , م ۱۷۱۴. ۲- توضیح المسائل , م ۱۷۱۴ ،۱۷۲۱ ،۱۷۲۲ ،۱۷۲۳ ۳- توضیح المسائل , م ۱۷۱۵
  24. نکاتی که رعایت آن در ماه مبارک رمضان ، موجب سلامت بیشتر فرد روزه دار می شود [align=justify]▪ در سحر و افطار از زیاده روی در غذا خوردن بپرهیزیم و بگذاریم بدنمان برای تامین انرژی روزانه از ذخائر خود استفاده کند، سعی کنیم از غذاهایی با پروتئین بالا و چربی کم استفاده کنیم . ▪ سحرگاه مصرف میوه ها و سبزی های تازه بسیار مفید است و موجب رفع تشنگی در طول روز می شود. ▪ در هنگام افطار روزه را با یک نوشیدنی ولرم و قند طبیعی مثل خرما یا توت خشک روزه خود را باز کنید و از خوردن غذاهای سنگین و آزار دهنده معده بپرهیزید. ▪ بدن شما روزانه احتیاج به حداقل ۲ لیتر آب دارد که مقداری از آن را از طریق غذا و بقیه را از نوشیدنی ها تامین می کند . سعی کنید برای جلوگیری از بروز کم آبی در ماه رمضان از غذاهای مایع و نوشیدنی حداقل به میزان ۶ تا ۸ لیوان استفاده کنید . رعایت این نکته در افراد مسن تر اهمیت ویژه ای دارد . [/align]
×
×
  • اضافه کردن...