لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'زهرا'.
17 نتیجه پیدا شد
-
حضرت فاطمه سلام الله علیها • إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه وآله؛ آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129
-
دانلود کتاب صوتی دا بر اساس خاطرات سیده زهرا حسینی
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در کتاب های صوتی فارسی
دانلود کتاب صوتی «دا» بر اساس خاطرات: سیده زهرا حسینی تالیف: سیده اعظم حسینی [info]تنظیم برای رادیو و کارگردان: جواد پیشگر بازیگران:""هاجر احمدشمسی، نرگس موسی پور، مهران زنجانی، لیلا طورانی، سکینه میر مقصود"" کاری از رادیو فرهنگ[/info] برای دانلود کتابش هم به لینک زیر مراجعه کنید دانلود کتاب دا - خاطرات سیده زهرا حسینی بخش اول قسمت اول کتاب صوتی «دا» - حجم فایل : 1.45 MB - دانلود قسمت دوم کتاب صوتی ""دا"" - حجم فایل : 6.74 MB - دانلود قسمت سوم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 6.01 MB - دانلود قسمت چهارم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 5.02 MB - دانلود قسمت پنجم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 6.13 MB - دانلود قسمت ششم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 7.04 MB - دانلود قسمت هفتم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 4.09 MB - دانلود قسمت هشتم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 4.48 MB - دانلود قسمت نهم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 4.63 MB - دانلود قسمت دهم کتاب صوتی "دا" - حجم فایل : 2.98 MB - دانلود -
اعدام متجاوزان گروهی جاده بهشت زهرا [align=justify]شرق: پرونده سه مرد افغان که به صورت گروهی به زنی در برابر چشمان شوهرش تعرض کرده بودند، با تایید حکم اعدام، به واحد اجرای احکام سپرده شد. این سه افغان در تحقیقات مقدماتی علاوه بر تجاوز به شاکی، تعرض به پنج زن دیگر را نیز گردن گرفته و گفته بودند همدست دیگری نیز دارند، اما عضو چهارم این باند که به افغانستان گریخته، هنوز دستگیر نشده است. این پرونده از روز 14 بهمن سال 88 به جریان افتاد و در آن روز مردی به نام یوسف با مراجعه به کلانتری مصطفی خمینی علیه چهار مرد متجاوز شکایت کرد. او ماجرا را اینطور شرح داد: «به همراه همسرم فرنگیس برای زیارت به سمت بهشت زهرا میرفتیم که متوجه دو مرد گالن به دست شدم. آنها کنار جاده ایستاده بودند و از خودروهای عبوری کمک میخواستند. من برای دادن بنزین به آنها توقف کردم و در همین هنگام آن دو، همراه دو نفر دیگر در حالی که ساتور و چاقو در دست داشتند به من و فرنگیس حملهور شدند و ما را به جایی خلوت و پشت درختان کشاندند.» یوسف در ادامه گفت: «مهاجمان دست و پاهای من را بستند و به همسرم تعرض کردند، بعد پول، طلا و تلفنهای همراهمان را سرقت و فرار کردند.» پس از تشکیل این پرونده، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران موظف به تحقیق در این رابطه شدند. آنها ابتدا زن جوان را مورد بازجویی قرار دادند. او با تکرار اظهارات شوهرش، گفت: «آن چهار نفر بسیار خشن بودند و به گریه و التماسهای من توجهی نکردند و مرا مورد آزار قرار دادند. آنها حتی از این صحنهها فیلم نیز تهیه کردند. من از ظاهر و لهجهشان فهمیدم آنها افغان هستند.» کارآگاهان که هیچ سرنخی از چهار مرد متجاوز در اختیار نداشتند به محدوده وقوع جرم رفتند تا ببینند آیا فیلمی که از تعرض به فرنگیس تهیه شده، انتشار یافته است یا خیر. آنها با پیگیری این موضوع در بین افاغنه ساکن آن محدوده فهمیدند متهمان فیلم را بلوتوث کردهاند. به این ترتیب نخستین ردپاها از مردان ناشناس به دست آمد و کارآگاهان با پیگرفتن تحقیقاتشان فهمیدند متهمان فراری قادر، عصمت، مسعود و حامد نام دارند. قادر و عصمت در همان ابتدای امر شناسایی و بازداشت شدند، اما کارآگاهان پی بردند دو متهم دیگر محل سکونتشان را ترک کرده و به مکان نامعلومی گریختهاند. ادامه یافتن تجسسها به دستگیری حامد در منطقه نعمتآباد منجر شد ولی از مسعود ردی به دست نیامد تا اینکه افسران پلیس آگاهی باخبر شدند او بعد از تعرض به فرنگیس از ترس دستگیری، ایران را ترک کرده و به افغانستان فرار کرده است. سه متهم دستگیرشده در بازجوییها به جرمشان اقرار کردند و گفتند علاوه بر فرنگیس، پنج زن دیگر را نیز با همین شیوه مورد آزار قرار دادهاند. قادر-یکی از متهمان-در اعترافاتش گفت: «ما در ساعات خلوت، کنار جاده میایستادیم و وانمود میکردیم بنزین ماشینمان تمام شده است و به کمک احتیاج داریم. ما جلو خودروهایی را میگرفتیم که زنان جوان نیز سوار بر آن بودند، بعد با تهدید چاقو نقشهمان را عملی میکردیم.» سه متهم در ادامه برای انجام تحقیقات قضایی به شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران معرفی شدند و هیات قضات بعد از برگزاری جلسات بازجویی و محاکمه هر سه مرد را در تجاوز به عنف گناهکار تشخیص دادند و به مرگ محکوم کردند. این حکم سپس برای بررسی تکمیلی در اختیار قضات شعبه 11 دیوانعالی کشور قرار گرفت و قضات این شعبه نیز اعدام متهمان را مطابق با قانون تشخیص دادند. به این ترتیب مراحل بعدی نیز طی شد و پرونده صبح دیروز برای بهدار آویختن سه مرد افغان در اختیار واحد اجرای احکام قرار گرفت. [/align]
-
نام رمان: فاصله قلبها نویسنده: زهرافروغی 320 صفحه 12 فصل فصل اول ازپله های محضرکه پایین می آمدم،افشین صدایم کردوگفت: - راحت شدی افسون،نه؟ ایستادم وبه طرفش برگشتم دهانم قفل شده بود،احساس کردم قلبم تندترمی زندبه چهره افشین دقیق شدم.اکثرموهایش سفیدشده بودوشکمش جلوآمده بود واندام مناسبی راکه سالها پیش داشت ازدست داده بودآه کوتاهی کشیدم وگفتم: - خداحافظ وبه راه افتادم. دوباره صدایم کرد،به طرفش برگشتم با عجله چندپله ای راکه بامن فاصله داشت پیمود ویک پله بالاترازمن ایستادوبدون مقدمه گفت: - من تورادوست داشتم افسون باورمی کنی؟ سرم رابلندکردم وبه چشم هایش زل زدم ودستش رابه طرفم درازکرد ودستم راگرفت سرم راپایین انداختم.احساس کردم تمام بدنم بی حس شده است.افشین دستم رارهاکردوگفت: - به خاطرزحماتی که برای امیرکشیدی. دو،سه پله پایین رفت وگفت: - امیدوارم موفق باشی.خداحافظ برگشتم ورفتنش راتماشاکردم سوارماشین آخرین مدلش شدوبدون این که نگاهم کند،رفت. ازدرتنگ وکهنه محضربیرون آمدم.نگاهی به خیابان هاکردم احساس آزادی می کردم،تصمیم گرفتم زودتربه خانه بروم وکمی استراحت کنم.اما یادم افتادکه بایدمقاله هایم رابه دفترروزنامه برسانم سوارتاکسی شدم وبه راه افتادم. وقتی ازپنجره تاکسی خیابان ها رانگاه می کردم،احساس کردم همه چیزبه من لبخندمی زند.حدودبیست وسه سال پیش باافشین ازدواج کرده بودم وامروزخیلی راحت ازهم جداشدیم. البته این طوربه نظرمی آمد. چون زجری راکه دراین سال هاکشیده بودم هیچ کس نمی داند. روحم دراین سال ها آن قدرمجروح شده است که نسبت به تمام چیزهایی که دوروبرم می گذرد،بی تفاوت هستم.....به مقصدرسیدم،کرایه راننده راپرداخت کردم وپیاده شدم دو،سه پله را بالارفتم وواردهال شدم.سیامک مثل همیشه پشت کامپیوترنشسته بودوابروهایش درهم گره خورده بود.حرکات ورفتارش مرایادسال های گذشته ومخصوصاًپسرخاله ام،مهران می اندخت بادیدن من ازجایش پریدوگفت: -به به!سلام خانم محمدی،افتخارداد،چه عجب! لبخندزدم وجواب سلامش رادادم روی صندلی کنارمیزش نشستم وگفتم: - تنهایی؟مگه امیرنیومده؟ قیافه متعصبی به خودش گرفت وگفت: - نفرمایید،خانم محمدی،نفرمایید .امیرشما دو،سه هفته اس زن گرفته ،اون وقت،می یادسرکار؟! باخنده گفتم: - فکرکردی خودتی؟امیرم اگه روزعروسیش هم باشه،مجبوربشه میادسرکارش. سیامک پشت میزش نشست وگفت: - وای ،بازم من بااین خانوما دهن به دهن شدم. درکیفم رابازکردم ومقاله هایم رابیرون آوردم سرم رابلندکردم. دراتاق سردبیربازشد.سینارادیدم که دستش رادرسرهایش فروکرده بود وبه برگه هایی که دردست دیگرش بودنگاه می کرد نزدیک میزسیامک آمدوبدون این که نگاهش کندگفت: - بیا،سیاجون،تایپ بشه. سیامک باعصبانیت برگه هاراکنارزدوگفت: - احترام خودتون رونگه داریدآقا،سیایعنی چی؟ سینابلندخندیدوچشمش به من افتاد.سلام کردوخنده اش رافروداد وباحالت خاصی نگاهم کردوگفت: - بفرمایید،اتاق من. درحالی که ازحرکت سیامک خنده ام گرفته بود،بلندشدم به اوگفت: - آقای سیامک محمدی ،لطفاً این مطالب روتایپ کنید. سیامک بااحترام برگه هارابرداشت وگفت: -حالا شد.چشم آقای مهرانفر،خیلی چاکریم. من وسیناخندیدیم و وارداتاق شدیم روی مبل کنارمیزنشستم وسینارفت پشت میزش برگه های روی میزرامرتب کردوبعدروبه منلبخندی زدوپرسید: -تموم شد؟ سرم راتکان دادم. چنددقیقه ای نگاهم کردوبعدسرش رابه سوی پنجره گرداند.دستش رادرازکرد وگفت: - افسون...... نگاهش کردم .چشم هایش غمگین بود وپرازاشتیاق گفت: - هنوزم.....هستی؟ سعی کردم بغضم تبدیل به گریه نشود.ازاتاق بیرون رفتم.سیامک به محض دیدنم گفت: - توروخدابه این پسرتون بگین بیادسرکارش مردم ازبس کارکردم. خندیدم وگفتم: - چقدرغرمی زنی سیا. اخم هایش رادرهم کردوگفت: - به سلامت. خداحافظی کردم وبیرون آمدم. واردخانه که شدم احساس کردم سرم دردمیک ند.مانتووروسری ام راروی جالباسی آویزان کردم وتوی هال نشستم کف دستم راروی پیشانی ام فشاردادم وبدون این که احساس دلتنگی کنم،گریه کردم.اطرافم رانگاه کردم تاچیزی برای سرگرم کردنم پیدابشود.به اتاقم رفتم پشت میزنشستم وسعی کردم چیزی بنویسم درتمام این سال ها نوشتن تنهاکاری بودکه آرامم میک رد.اماامروزاحساس می کردم مغزم خالی شده ودیگرچیزی برای روی کاغذ آوردن نداشتم برای همین تصمیم گرفتم زندگی ام رادرسال هایی که دورازسینابودم مرورکنم. میدانستم خاطرات آزارم خواهند داد،ولی تصمیم من جدی بود.شایدهم خاطراتم رامثل داستان دنباله داری درنشریه چاپ می کردم. به هرحال فرقی نمی کرد خودکارتوی دستم بودومی خواستم چیزی بنویسم وچه چیزی بهترازخاطرات روزهایی که دلم برای لحظه ای دیدن سیناپرمی کشید. برگه های سفیدرا زیردستم گذاشتم وشروع کردم به نوشتن. ****** مادرم چندضربه به دراتاقم زدوگفت: - افسون جان،خوابیدی؟چرانمی آیی بیرون؟ سرم رابه لبه تخت تکیه کردم وچیزی نگفتم.مادرم دوباره گفت: -دخترم غصه خوردن که دردی رودوانمی کنه.قبول نشدی که نشدی.بازم فرصت هست،دوباره شرکت می کنی. دلم می خواست چیزی به مادرم بگویم ولی نمی دانستم چه؟ مادرم گفت: -افسون در روبازکن،جان مامان،...... بلندشدم ودررابازکردم.بدون این که به مادرم نگاه کنم دوباره روی تخت نشستم.مادرم داخل اتاق آمدوروی تخت کنارمن نشست دستش رادوربازوهایم حلقه کردومرابه خودش نزدیک کرد وگفت: - خودت روتوی آینه دیدی ازصبح تا حالاچه شکلی شدی؟اگه دوروزدیگ ههم غصه بخوری می دونی چه بلایی سرت میاد؟ بابغض گفتم: - خیلی زحمت کشیده بودم،مامان این همه خرج کلاس کردم آخرش هم هیچی؟ مادرم لبخندی زدوگفت: - فدای سرت مامان. برایت وخرج نشه برای کی بشه؟تازه باراولت بود،سال بعدشرکت می کنی وقبول می شی. سرم رابلندکردم وبه چشم های مادرم نگاه کردم. لبخندی زد وگفت: - باغصه خوردن هیچ گره ای بازنمی شه.مطمئن باش فقط به روحیه ات مجال ضعیف شدن می دی. خواستم چیزی بگویم که مادرم محکم به پشتم زدوگفت: - بلندشویک چیزی بخوریم،مردم ارگرسنگی. باهم بلندشدیم وازاتاق بیرون رفتیم.مادرم صورتم رابوسیدوگفت: -برویه دوش بگیر.بعدش هم یک عصرونه حسابی. لبخندزدم وبه طرف حمام رفتم.توی آیینه ازدیدن قیافه ام بدم آمدموهای مشکی ام خیلی چرب وژولیده شده بود،چشم هایم بی حالت وغمگین بود.برای این که دیگرچشمم به خودم نیفتد.
-
اهل بیت(ع) مظاهر رحمت الهى اند و اسماى حسناى حق، و صدیقه طاهره(س) گلواژه آفرینش و خنکاى آیات الهى. شخصیت دست نایافتنى و الهى حضرت فاطمه(س) از منظر وحى، یکى از مهم¬ترین سرفصل¬هاى زندگى و شخصیت آن وجود مطهر است. آنچه در ا?ن مقاله مى خوانید نگاهى است به برخى آیات که در باره آن حضرت(س) نازل گشته و یا بر آن حضرت(س) تفسیر و تطبیق شده است، نگاهى کوتاه ولی عالمانه. 1. کوثر "انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر"1 این سوره که کوتاهترین سوره قرآن کریم مى باشد، در مکه نازل شده است. زمانى که رسول خدا(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبدالله و قاسم را از دست داد، و دشمنان آن حضرت براى تضعیف روحیه او زبان به طعن و شماتتش گشودند، عاص بن وائل او را "ابتر" خواند2 که در لغت عرب به "الذى لا عقب له" یعنى شخصى که نسلش منقطع شده باشد، اطلاق مى شود. 3 خداى سبحان بدین وسیله پیامبرش را خشنود نمود و فرمود: "ما کوثر را به تو عطا کردیم، پس به شکرانه این نعمت، براى پروردگارت نماز بگذار و شتر قربانى کن، همانا که دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است. " "کوثر" از ریشه "کثرت" است و بر چیزى اطلاق مى شود که شأنیت کثرت در او باشد: "هو الشىء الذى من شأنه الکثره" و مراد از کوثر، خیر فراوان است. 4 براى کلمه "الکوثر" در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح کرده اند5 که از جمله آنها مى توان به "چشمه اى در بهشت" و "حوض کوثر" که در روایات شیعه و سنى به چشم مى خورد، اشاره کرد. 6 قرطبى مفسر بنام اهل سنت، على رغم آنکه بین این دو معنا و آیات دیگر سوره تناسبى را نمى بیند و بدان اعتراف دارد، معذلک چون براى معانى دیگر کوثر مویدى از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است. "7 مناسب¬ترین معنا از دیدگاه مفسر عالیقدر شیعه، علامه سید محمدحسین طباطبایى(ره) با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را ابتر معرفى کرده و مایه دلگرمى و آرامش خاطر رسول خدا (ص) شده و طبعا وجود آن لغو و بى فایده نمى باشد، فقط "کثرت ذریه پیامبر اکرم(ص) " است. اگر "خیر کثیر" هم مراد باشد یقینا یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است. 8 شأن نزول سوره نیز که روایات فراوانى "مستفیضه" بر آن دلالت دارد، گواه دیگرى بر این تفسیر است. بنابراین معنا، نوید اعطإ فرزندان فاطمه(س) به عنوان ذریه رسول خدا(ص) به آن حضرت داده میشود. در راستاى تأیید و تکمیل این معنا مى توان افزود که آوردن فعل ماضى "اعطیناک" گواه بر آن است که مراد از "کوثر" فاطمه(س) است نه فرزندان فراوانى که او منشأ آن است و این معنا با معناى لغوى کوثر که صاحب تفسیر المیزان نیز در ابتداى سخن خویش نقل کرده "الشىء الذى من شأنه الکثره" مناسبتر است یعنى موجودى که شأنیت کثرت در او باشد. پیامبر اکرم(ص) مأمور مى شود که به شکرانه این نعمت بزرگ، در پیشگاه باعظمت پروردگار سر تعظیم فرود آورد، نماز بگذارد و قربانى کند. براى "وانحر" معناى دیگرى نیز در روایات شیعه و سنى به چشم مى خورد و آن عبارت است از بلند کردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تکبیر گفتن در نماز. امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) مى فرماید: پیامبر اکرم(ص) هنگام نزول سوره کوثر به جبرئیل فرمود: ما هذه النحیره التى امرنى بها ربى؟ این قربانى که پروردگارم مرا مأمور بدان فرموده چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: قربانى نیست، بلکه به تو امر مى کند، هنگامى که احرام نماز بستى ـ یعنى با گفتن تکبیره الاحرام وارد نماز شدى ـ هنگام تکبیر آغاز نماز و تکبیر قبل از رکوع و نیز تکبیر بعد از رکوع، دستانت را "تا برابر گوشها" بلند کنى که نماز ما و نماز فرشتگان در آسمانهاى هفتگانه چنین است. براى هر چیزى زینتى است و زینت نماز بلند کردن دستها هنگام گفتن هر تکبیر است که این عمل نشانه آرامش و طمأنینه است. 9 البته برخى از مفسران که "نحر" را قربانى معنا کرده اند، به قرینه آن مراد از نماز را هم، نماز عید قربان دانستهاند. 10 در پایان سوره خداوند متعال، هم براى دلجویى از پیامبرش و هم براى کوبیدن دشمنان آن حضرت، فرد عیبجو و کینه توزى را که پیامبر را "ابتر" خوانده بود، "ابتر" معرفى مى کند و بر آن تإکید مى ورزد: إن شانئک هوالابتر. اما نکاتى چند در خاتمه این بخش: 1ـ کثرت نسل پیامبر اکرم(ص) از طریق دخت گرامى اش، حضرت فاطمه زهرا(س)، به گواه تاریخ یکى از اخبار غیبى قرآن کریم است. به طورى که امام فخر رازى مفسر بنام و متعصب اهل سنت، بر این واقعیت به عنوان یکى از معانى احتمالى "کوثر" معترف است و مى گوید: "مراد از کوثر، فرزندان پیامبر است. چون این سوره در رد کسى که بر پیامبر اکرم طعن زد که فرزند ندارد، نازل شد، لذا معناى کوثر آن است که خداوند نسلى را به او عطا فرمود که در گذر زمان باقى ماندند. ملاحظه کن! چقدر از اهل بیت به قتل رسیدند، در عین حال جهان پر از فرزندان پیغمبر است، در حالى که از بنى امیه، فرد قابل اعتنایى باقى نمانده است. ببین که چه میزان در میان آنان از علماى بزرگ به چشم مى خورد مثل باقر و صادق و کاظم و رضا (علیهم السلام) و نفس زکیه و امثال آنان"11 چنانچه انقطاع نسل عاص بن وائل طعن زننده به رسول خدا(ص) نیز از اخبار غیبى قرآن به شمار مى رود. سخن امام مجتبى(ع) به عمرو بن العاص وزیر و مشاور حیله گر معاویه نیز، هم گواه بر این انقطاع نسل است و هم رد دیدگاه راویانى که فردى غیر از عاص بن وائل را مراد سوره شمرده اند. حضرت به او فرمود: "تو در بستر مشترک متولد شدى. در باره تو مردان قریش همچون ابوسفیان بن حرب، ولید بن مغیره، عثمان بن حارث، نصر بن حارث بن کلاه و عاص بن وائل به نزاع برخاستند و هر کدام گمان کردند که فرزند اویى، تا آنکه در بین قریش آنکه از همه پست تر و بى حسب و نسب تر و ستمکارتر و زناکارتر بود، بر سایران غلبه کرد و تو را به خود ملحق نمود". 12 2ـ گسترش اسلام که منشأ خیرات و برکات فراوانى در طول تاریخ بوده، مى تواند مصداق کوثر و خیر کثیر باشد و اتفاقا این برکات از جانشینان پیامبر خدا(ص) که همگى از فاطمه زهرا(س) نشأت مى گیرند، مى باشد. امروز پس از گذشت چهارده قرن در حالى که خداوند چنین افتخارى را در جهان به پیامبرش عطا فرموده، به طورى که صدها میلیون انسان یا پیرو دین اویند و یا علاقه مند به شخصیت والاى او؛ دشمنانش در زباله دان تاریخ دفن شدهاند. 3ـ آخرین آیه این سوره وعده نصرتى به رسول خدا(ص) است تا او را در تداوم رسالتش دلگرم و امیدوار سازد و به یقین بداند که آثار و برکات وجودى او دوام خواهد یافت و از دشمنانش اثرى باقى نخواهد ماند. و این وعده لااقل در این سوره نتیجه عیبجویى یکى از مشرکان نسبت به پیامبر الهى است و نشانگر این واقعیت است که درافتادن با حق و حقیقت و بندگان برگزیده خدا، سبب سقوط و خذلان ابدى انسان است. 4ـ این سوره با آنکه کوچکترین سوره قرآن است، اما به حکم تحدى قرآن که مى فرماید: "ان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فأتوا بسوره من مثله و ادعوا شهدإکم من دون الله ان کنتم صادقین"13 "اگر در آنچه که ما بر بنده خود نازل کردیم، شک دارید، یک سوره مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا دعوت کنید اگر راست مى گویید. " بسیار با عظمت است؛ به طورى که در طول تاریخ، دشمنان اسلام که از هیچ تلاشى فروگذار نکردند، از آوردن سوره کوچکى مانند این سوره عاجز ماندند. 5ـ حسن ختام این بخش آنکه، نزول چنین سوره اى و چنین تعبیر بلندى "کوثر" در باره فاطمه(س)، در عهد جاهلیت عربى که "زن" نه تنها از کمترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران مظلوم زنده زنده در خاک دفن مى شدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیاتبخش اسلام است. موجودى که مى تواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده برگزیده خدا و اشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش سر بر خاک بساید. در کدامین مکتب مى توان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟ شخصیتى که دختر رسول خدا(ص) در مکتب اسلام دارد و قرآن کریم پشتوانه آن است و مقامى که زنان با الگوگیرى از او مى توانند به دست آورند، در هیچ مکتبى یافت نمی شود. 2. مطهره "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. "14 خداوند اراده کرده که هر گونه رجس و پلیدى را از شما اهل بیت پیامبر بزداید و شما را از هر عیبى پاک و منزه نماید. این آیه مانند آیات "مباهله"، "مودت" و "ابرار" که خواهد آمد، از براهین قطعى در فضیلت خاندان پیامبر(ص) است؛ بلکه یکى از ادله عصمت آنان محسوب مى شود. شأن نزول آیه از زبان ام سلمه که در منابع اهل سنت و شیعه نقل شده، چنین است، او مى گوید: این آیه در خانه من نازل شد در حالى که على و فاطمه و حسن و حسین آنجا بودند. سپس پیامبر آنان را جمع کرد و عبایى را بر سر آنان کشید و عرضه داشت: اللهم ان لکل نبى اهلا و ثقلا و هولإ اهل بیتى و ثقلى. خدایا! هر پیامبرى را اهلى و ثقلى است. اینها اهل بیت و سرمایه و ثقل من هستند. عرض کردم: اى رسول خدا! آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: تو خوبى، ولى اینان خاندان (و ثقل) من هستند. 15 این مضمون در بیش از هفتاد روایت که در میان آنها راویان سنى بیش از راویان شیعى هستند، آمده است. اهل سنت از ام سلمه، عایشه، ابى سعید خدرى، سعد، وائله بن اسقع، ابى الحمرإ، ابن عباس، ثوبان آزاده شده رسول خدا، عبدالله بن جعفر، على بن ابى طالب و حسن بن على (علیهماالسلام)، و شیعیان نیز از حضرت على، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا (علیهم السلام)، ام سلمه، ابوذر، ابولیلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن میمون الاودى و سعد بن ابى وقاص نقل کرده اند. 16 تنها به ذکر دو نمونه از روایات از منابع اهل سنت بسنده مى کنیم: ـ احمد بن حنبل از رسول خدا(ص) نقل کرده که حضرت فرمود: این آیه در باره پنج نفر نازل شده، در باره من و على و حسن و حسین و فاطمه17 ـ فخررازى، مفسر متعصب اهل سنت، در جریان مباهله پیامبر با علماى نجران حدیثى را که مورد اتفاق اکثر اهل حدیث و تفسیر است، نقل نموده و در پایان آن افزوده است که پیامبر اکرم(ص) پس از بازگشت، آیه تطهیر را در حق على، فاطمه، حسن و حسین (رضى الله عنهم) تلاوت مى کند. 18 نکته مهمى که در خصوص این آیه به چشم مى خورد، آن است که رسول خدا(ص) پس از نزول آیه در طى چند ماه بارها چنین صحنه اى را به نمایش مى گذارد تا بدین وسیله منزلت اهل بیت (اهل کسأ) را در نظر مردم تثبیت نماید. مدت شش ماه که همه روزه از مقابل خانه فاطمه(س) عبور مى کرد و راهى مسجد مى شد، مقابل در خانه دخترش مى ایستاد و مى فرمود: "الصلوه اهل البیت". سپس آیه تطهیر را تلاوت مى فرمود. 19 اختصاص "اهل البیت" در آیه شریفه به این بزرگواران به قدرى واضح است که امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) در احتجاج با خلفا، به این آیه استناد مى جوید و آنان بدون درنگ استشهاد آن حضرت را تصدیق مىکنند. 20 تنها ایرادى که بر استدلال به آیه شریفه مطرح شده، آن است که آیه در سیاق آیات مربوط به همسران پیغمبر(ص) است و وحدت سیاق اقتضا مى کند که این آیه نیز اختصاص به آنان داشته باشد. 21 یا لااقل چنانچه بعضى مدعى شده اند همسران پیغمبر نیز مشمول آیه شریفه باشند و عنوان "اهل بیت" آنان را هم در بر بگیرد. قرآن خطاب به همسران پیغمبر مى فرماید: "یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا و قرن بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولى و اقمن الصلوه و اتین الزکوه و اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا و اذ کرن ما یتلى فى بیوتکن من آیات الله و الحکمه ان الله کان لطیفاخبیرا". 22 اما پاسخ این استدلال از زبان مفسران: 1ـ با توجه به وجود روایات متواتر مبنى بر اختصاص آیه مورد بحث به پنج تن آل عبا، این سخن، اجتهاد در برابر نص است. بخصوص آن بخش از روایات که پیامبر(ص) ام سلمه را از ورود به جمع خویش باز مى دارد. 2ـ آیات قبلى و بعدى خطاب به همسران پیامبر از ضمیر (کن) که براى "جمع مونث" به کار مى رود، استفاده شده، ولى در آیه مورد بحث از ضمیر (کم) که مخصوص "جمع مذکر" مى باشد، استفاده گردیده است. 3ـ بیان مطلبى به صورت یک جمله معترضه در آیات قرآن، امرى رایج و متعارف است؛ نظیر آیه شریفه "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا... ". 23 که در لابه لاى آیات مربوط به خوردنیهاى حرام آمده است. 24 چنانکه در کلمات اهل فصاحت و بلاغت و شعراى عرب نیز به وفور یافت مى شود. 25 4ـ ترتیب سور به ترتیب نزول نیست و این مسإله مورد اتفاق فرق گوناگون اسلامى است. و گواه بر این مطلب آن است که در هیچ یک از روایاتى که در تفسیر این آیه نقل شده، آن را در زمره آیات مربوط به همسران پیامبر ذکر نکرده اند. از این رو، استدلال به سیاق آیات در مواردى که دلیل قطعى بر خلاف آن باشد، روا نیست. به علاوه، اگر آیه مورد بحث به همراه آیات مربوط به همسران پیامبر(ص) نازل شده باشد، با تمسک به دلائل قطعى از سیاق آیات دست برمى داریم. 26 3. محبوبه امت "قل لا اسألکم علیه اجرا الا الموده فى القربى و من یقترف حسنه نزدله فیها حسنا ان الله غفور شکور ام یقولون افترى على الله کذبا... "27 "بگو من جز مودت و دوستى خویشاوندانم، اجر و پاداشى از شما نمى خواهم و هر که کار نیکو انجام دهد، ما بر نیکویى او مى افزاییم که خدا بسیار آمرزنده و پذیرنده شکر بندگان است بلکه (مردم نادان) خواهند گفت: محمد(ص) بر خدا دروغ بست (که محبت اهل بیت را بر مردم واجب کرد.) " ابن عباس در باره شأن نزول آیات فوق که به آیات مودت شهرت یافته مى گوید: چون اسلام، پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاریهایى که پیش مى آید، اموال ما در اختیار تو است و مى توانى در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنى. آیه شریفه نازل شد و پیامبر آن را در پاسخ آنان تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا(ص) بودند، اظهار داشتند: او در همان مجلس این سخن را ساخت تا ما را پس از خود نزد خویشانش ذلیل و خوار گرداند. آنگاه آیه دوم نازل شد که آیا بر خداوند دروغ و افترا مى زنید؟!28 گرچه در تفسیر آیه احتمالات دیگرى نیز مطرح شده، اما با توجه به شأن نزول آیه و روایات متعددى که از طریق شیعه و سنى نقل شده، پیامبر بر اساس رسالتش، پاداشى جز دوستى و محبت اهل بیتش نطلبیده است. از نظر ادبى نیز تفاوتى بین اینکه استثنأ در آیه "الا الموده فى القربى" متصل باشد یا منقطع، وجود ندارد. 29 اگر استثنأ متصل باشد بدین معناست که "من پاداشى از شما نمى خواهم جز دوستى اهل بیتم" و اگر منقطع باشد30 بدین معناست که دوستى اهل بیت پیامبر اجرى براى پیامبر نیست، چرا که بهره این دوستى نصیب مسلمانان و دوستداران اهل بیت آن حضرت است و بدین وسیله چنین خواسته اى از سوى رسول خدا(ص) در راستاى دعوت مردم به دین است. به بیانى از علامه طباطبایى در این باره توجه نمایید: "دقت کافى در روایات متواترى که از طریق شیعه و سنى از پیامبر(ص) نقل شده و مردم را در فهم قرآن و معارف دین و اصول و فروع و حقایق آن به اهل بیت(ع) ارجاع داده مانند حدیث ثقلین و حدیث سفینه و امثال آنها، نشانگر آن است که بدون شک، واجب نمودن دوستى اهل بیت پیامبر و آن را پاداش رسالت قرار دادن، تنها وسیله اى است براى آنکه مردم به عنوان رهبر دینى به آنان مراجعه کنند. بنابراین محبت و دوستى آنها حتى اگر به عنوان پاداش رسالت مطرح باشد، امرى فراتر از دعوت به دین با هدف بقا، و استمرار آن نیست، پس آیه شریفه با آیات دیگرى که پاداش خواستن براى رسالت را از سوى پیامبر نفى مى کند، منافاتى ندارد. "31 با این بیان روشنگرانه، ایراد بعضى از مفسران بر این تفسیر از آیه که "مناسب با شأن نبوت نیست و پیامبر را در معرض اتهام قرار مى دهد چرا که اهل دنیا و رهبران دنیوى چنین درخواستى از مردم مى کنند تا پس از خود، سود و بهره اى نصیب فرزندانشان گردد"32 پاسخ داده مى شود. عارف نامدار محى الدین بن عربى در تفسیر آیه بیانى لطیف دارد، مى گوید: "معناى آیه به طور کلى نفى پاداش خواستن است، زیرا ثمره دوستى و محبت اهل بیت نصیب دوستداران آنان است زیرا همین محبت سبب نجات آنهاست. روشن است که محبت اقتضاى تناسب و سنخیت روحانى بین محب و محبوب دارد و سبب حشر آنان با یکدیگر است. چنانچه پیامبر اسلام صلوات خدا بر او باد فرمود: "المرء یحشر مع من إحب" انسان با کسى که دوستش دارد، محشور مى شود. پس سزاوار نیست که محبت اهل بیت را پاداش رسالت پیامبر قرار دهیم. کسى که روحش مکدر باشد و با آنان فاصله داشته باشد، نمى تواند حقیقتا آنان را دوست بدارد، چنانچه ممکن نیست اهل توحید که روحشان منور است و اهل معرفت و محبت به خدا هستند، آنان را دوست نداشته باشند، چرا که آنان خاندان پیغمبر و معادن ولایت و فتوت اند. بنابراین دوستدار آنان جز کسى که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند، نیست. چرا که اگر محبوب خدا نبودند، رسول الله هم آنان را دوست نمى داشت. مراد از اهل بیت نیز همان چهار نفرى هستند که در روایت نقل شده است. "33 سپس روایتى را که از ابن عباس نقل خواهیم کرد، ذکر مى کند. اینک نمونه هایى از روایاتى که این تفسیر را تإیید مى کند، براى شما خوانندگان محترم نقل مى کنیم: ابن عباس مى گوید: هنگامى که این آیه نازل شد به رسول خدا(ص) عرض کردند: اى رسول خدا! قربى (نزدیکان)، همانهایى که دوستى شان بر ما واجب شده چه کسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندش. 34 "طبرسى" صاحب تفسیر معروف "مجمع البیان" حدیثى مسند را از ابوامامه باهلى نقل مى کند که رسول خدا(ص) فرمودند: "خداوند پیامبران را از درختان مختلفى آفرید و من و على از یک درخت آفریده شدیم. من ساقه درختم و على شاخه آن. فاطمه شکوفه آن و حسن و حسین میوه هاى آن و پیروان ما برگهاى آنند. پس هر کس به شاخه اى از شاخه هاى آن دست گیرد، نجات بیابد و آن کس که از آن انحراف پیدا کند، سقوط خواهد کرد. حتى اگر بنده اى هزار سال عبادت خدا را بجا آورد و پس از آن هزار سال دیگر خدا را عبادت کند و باز هم هزار سال دیگر عبادت نماید، به طورى که از (شدت عبادت) چون مشک کهنه گردد، ولى ما را دوست نداشته باشد، خداوند او را با سر در آتش مى افکند. " سپس آیه مودت را تلاوت فرمود. 35 علاوه بر آن ائمه اطهار(ع) نیز در مواردى بدین آیه استشهاد نموده و خود را از مصادیق آن معرفى کردهاند. 36 کمیت اسدى شاعر بنام عرب نیز با استناد به همین روایات اظهار مى دارد: وجدنا لکم فى آل حم آیه تأولها منا تقى و معرب37 در باره شما در سوره آل حم آیه اى را یافتیم که هم افرادى که با تقیه سخن مى گفتند و هم کسانى که به طور علنى اظهار نظر مى نمودند، آن را تأویل کردند (و بر شما منطبق نمودند و خلاصه هیچ کس دلالت آن آیه را در باره شما انکار نکرد). در برخى از روایات بر اساس این تفسیر، "حسنه" نیز در آیه شریفه، "مودت و دوستى اهل بیت پیامبر" تفسیر شده است. جملاتى از سخنرانى امام حسن مجتبى(ع) را زینت بخش این قسمت قرار مى دهیم، فرمود: "انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم على کل مسلم فقال: "قل لا اسألکم علیه اجرا الا الموده فى القربى و من یقترف حسنه نزدله فیها حسنا فاقتراف الحسنه مودتنا اهل البیت"38 ما از خاندان رسول خدا هستیم، از کسانى که خداوند دوستى شان را بر هر مسلمانى واجب شمرده است و فرموده بگو من جز مودت و دوستى نزدیکانم اجر و پاداشى از شما نمى خواهم و کسى که کار نیکو انجام دهد، نیکى را در حق او افزایش مى دهیم. پس انجام کار نیک، دوستى و محبت ما خاندان پیغمبر است. اما دو نکته از زبان مفسران: 1ـ اینکه آیه با تعبیر "الموده فى القربى" آمده، نه "موده القربى" یا "الموده للقربى" براى آن است که در تعبیر اول، نوعى مبالغه نهفته است، و به عبارت دیگر براى محبت و دوستى، مقر و مکانى قرار داده است. از نظر ادبى کلمه "فى القربى" مربوط به محذوف است و نه مربوط به "مودت"39 و در واقع چنین است: "الا الموده ثابته فى القربى و متمکنه فیها" 2ـ برخى از مفسران اظهار داشته اند که سخن پیامبر در این آیه با مشرکین مکه است که من از شما پاداشى نمى خواهم، فقط به خاطر خویشاوندى، مرا دوست بدارید و آزارم ندهید. در حالى که: اولا: آیه شریفه هر چند در سوره اى است که مکى است، اما این آیات، مدنى مى باشد و مربوط به انصار است و شأن نزول نیز شاهد آن است و این نکته که ترتیب فعلى سور و آیات به ترتیب نزول نیست از واضحات است. چنانچه تنظیم مجموعه اى از آیات در یک سوره به معناى نزول همه آنها در مکه یا مدینه نمى باشد. مکى بودن یک سوره نیز دلیل بر آن است که اکثر آیات آن سوره در مکه نازل شده، همچنین مدنى بودن سوره. ثانیا: پاداش خواستن از مشرکین توسط پیامبر امر معقولى نیست تا پیامبر با چنین آیه اى آن تصور را ابطال کند. ثالثا: این معنا مخالف روایات معتبر فراوانى است که نمونههایى از آن گذشت. رابعا: منشأ این سخن در میان بعضى از مفسران، "عکرمه" است که از دشمنان اهل بیت و مزدوران بنى امیه و از خوارج و محدثان دروغپرداز مىباشد. 40.
-
همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه کردیم اما به این که باید یک الگوى زنده و مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نکردیم. بنده به عنوان یک گوینده و یک روحانى سالها از فاطمه زهرا(س) حرف زدهام و شاید صدها ساعت در باره این مخدره صحبت کردهام و همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه کردیم اما به این که باید یک الگوى زنده و مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نکردیم. (1) فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر(ص) براى خلافت على بنابیطالب(ع) به یک مبارزه مستمر شبانهروزى دست زد و کسى نمىتواند منکر آن بشود. (2) مقام فاطمه زهرا(س) در خور آن است که عقول برجسته انسانهاى بزرگ در اصلىترین رشتههاى تفکرات ایشان بیندیشند و زبانهاى فصیحترین و بلیغترین گویندگان، شعرا و سرایندگان آن اندیشهها را در قالب کلمات بیاورند. (3) از خود پیغمبر اکرم(ص) که پدر و مربى این مخدره بزرگوار بود تا امیرالمؤمنین(ع) که همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیهم السلام) هر کدام راجع به زهراى اطهر7 جملهاى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان کردند و این نشاندهنده مقام والا و توصیفناشدنى آن حضرت است. (4) این دختر جوان - حضرت فاطمه(س) و این بانویى که در هنگام شهادت 18 سال داشت آنقدر به نماز ایستاد و عبادت کرد که پاهاى مبارکش ورم کرد. (5) این دختر در آن دوران سخت [شعب ابیطالب] همان فرشته نجات پیغمبر بود. (6) «سمیت الزهراء زهراء لانها تزهر لامیرالمؤمنین(ع) فى النهار ثلاث مرات بالنور» فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على(ع) مىدرخشید. (7) برکات فاطمه زهرا(س) را ما در عین آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سر تا سر ایام حیات خودمان در جلوههاى گوناگون زندگى مشاهده کردیم. (8) راه على(ع) و فاطمه(س) و راه ائمه امروز همان راه امام خمینى است. (9) روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشکارتر خواهد شد. (10)
-
كتاب الكترونيكي زندگاني حضرت زهرا
amid پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در کتاب های الکترونیکی در زمينه دینی و مذهبی
نام كتاب: نگرشي به زندگاني حضرت زهرا مولف:آيت الله العظمي سيد محمد حسيني شيرازي نوع فايل:pdf امدازه فايل:455kb لينك دانلود:زندگانی حضرت زهرا -
آیات و روایات متناسب با ولادت حضرت زهرا (ع)
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در حضرت فاطمه زهرا (س)
آیات و روایات متناسب : ولادت حضرت زهراعليها السلام قرآن کریم: إنّا أعطَيناكَ الكَوثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر همانا ما كوثر را به تو عطا كرديم پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن كوثر ، آيه 2 - 1 . پيامبرصلي الله عليه وآله : فاطِمَةُ أَعَزُّ النّاسِ عَلَيَّ فاطمه عزيزترين مردم نزد من است بشارة المصطفي ، ص 70 . پيامبرصلي الله عليه وآله : مَن أَحَبَّ فاطِمَةَ ابنَتي فَهُوَ فِي الجَنَّةِ مَعي هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد ، در بهشت با من همراه خواهد بود بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 116 . سخنان برگزيده حضرت فاطمهعليها السلام : مَن أصعَدَ إلَي اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللَّهُ إلَيهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ هر كه خداوند را بيپيرايه عبادت كند ، خداوند برترين مصلحتش را نثار او ميكند بحار الأنوار ، ج 70 ، ص 249 . حضرت فاطمه سلام الله عليها : فَرَضَ اللَّهُ الصَّلاةَ تَنزِيهاً مِنَ الكِبرِ خداوند نماز را براي دوري از كبر واجب كرد بحار الأنوار ، ج 82 ، ص 209 . حضرت فاطمه سلام الله عليها : نَحنُ وَسيلَتُهُ في خَلقِهِ و نَحنُ خاصَّتُهُ و مَحَلُّ قُدسِهِ ما [اهلبيت] دست آويز الهي مردمان ، بر گزيده خدا و منزلگاه قدس [و پاكي ]اوييم شرح نهجالبلاغه ، ابن ابيالحديد ، ج 16 ، ص 211 . حضرت فاطمه سلام الله عليها : فَجَعَلَ اللَّهُ . . . إطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ و إمامَتَنا أماناً لِلفُرقَةِ خدا اطاعت از ما را رشته سامان ملّت ، و امامت ما را مايه ايمني از تفرقه قرار داده است الإحتجاج ، ج 1 ، ص 134 . حضرت فاطمه سلام الله عليها : در جواب امام حسنعليه السلام كه پرسيده بود : چرا براي همسايگان و ديگران دعا ميكني و براي خود دعا نميكني؟ فرمود : الجارُ ثُمَّ الدّارُ اوّل همسايه ، سپس خانه خود علل الشرائع ، ج 1 ، ص 183 . حضرت فاطمه سلام الله عليها : خِيارِكُم أليَنُكُم مَناكِبَهُ و أكرَمُهُم لِنِسائِهِم بهترين شما كسانياند كه با مردم نرمترند و زنان خويش را بيشتر گرامي ميدارند دلائل الإمامه ، ص 76 . حضرت فاطمه سلام الله عليها : خَيرٌ لِلنِّساءِ أن لايَرَينَ الرِّجالَ و لايَراهُنَّ الرِّجالُ براي زنان بهتر است كه [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبينند و نامحرمان نيز آنان را نبينند بحار الأنوار ، ج 104 ، ص 36 . روز مادر قرآن کریم: و وصَّينَا الإنسانَ بِوالِدَيهِ إحساناً حَمَلَتهُ أُمُّهُ كُرهاً و وَضَعَتهُ كُرهاً) ما به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند ؛ مادرش او را با رنج حمل كرد و با رنج بر زمين نهاد احقاف ، آيه 15 . پيامبرصلي الله عليه وآله : الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ بهشت زير قدمهاي مادران است ميزان الحكمه ، ح 22691 . پيامبر صلي الله عليه وآله : مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ فِي عُمرِهِ و يُزادَ في رِزقِهِ فَليَبَرَّ والِدَيهِ هركه خوش دارد عمرش دراز و روزياش بسيار شود ، به پدر ومادرش نيكي كند ميزان الحكمه ، ح 22671 . امام عليعليه السلام : بِرُّ الوالِدَينِ أكبَرُ فَريضَةٍ نيكي به پدر و مادر بزرگترين فريضه است ميزان الحكمه ، ح 22673 . امام سجّادعليه السلام : وَ أمّا حَقُّ اُمِّكَ فَأنْ تَعلَمَ أنَّها حَمَلَتكَ حَيثُ لايَحتَمِلُ أَحَدٌ أَحَداً و أعطَتْكَ مِن ثَمَرَةِ قَلبِها مالا يُعطِي أحَدٌ أحَداً حقّ مادرت بر تو اين است كه بداني او تو را در جايي حمل كرده است كه هيچ كس ديگري را حمل نميكند و از ميوه دلش آن به تو داد كه هيچ كس به ديگري نميدهد الأمالي ، صدوق ، ص453 . امام رضاعليه السلام : إنَّ اللَّهَ أمَرَ بِالشُّكرِ لَهُ و لِلوالِدَينِ ، فَمَن لَم يَشكُر والِدَيهِ لَم يَشكُرِ اللَّهَ خداوند به سپاسگزاري از خود و پدر و مادر فرمان داده است ؛ پس هر كه از پدر و مادرش سپاسگزاري نكند ، خداوند را سپاس نگفته است الخصال ، ص 156 . روز زن پيامبرصلي الله عليه وآله : مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَليُكرِمها هر كس همسري اختيار كند ، بايد او را گرامي بدارد مستدرك الوسائل ، ج 1 ، ص 412 . پيامبرصلي الله عليه وآله : إذا صَلَّتِ المَرأةُ خَمسَها و صامَت شَهرَها و أحصَنَت فَرجَها و أطاعَت بَعلَها فَلَتَدخُلُ الجَنَّةَ مِن أيِّ أبوابٍ شاءَت هرگاه زني نمازهاي پنجگانهاش را به جاي آورد ، و ماه رمضان را روزه بگيرد، و دامنش را پاك نگه دارد ، و از شوهرش فرمان ببرد ، از هر دري كه بخواهد وارد بهشت ميشود كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 441 . امام عليعليه السلام : إنَّ المَرأَةَ رَيحانَةٌ و لَيسَت بِقَهرَماَنةٍ زن گل است و لطيف ، نه دلير نهج البلاغه ، نامه 31 . امام صادق عليه السلام : أكثَرُ الخَيرِ فِي النِّساءِ بيشتر خوبيها در زنان است كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 385 . امام صادق عليه السلام : إنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلمَرأةِ أن تَصبِرَ صَبرَ عَشرَةِ رِجالٍ خداوند صبر و تحمّلِ ده مرد را به زن عطا كرده است الكافي ، ج 50 ، ص 339 . امام صادقعليه السلام : لَيسَ لِامرَأةٍ خَطَرٌ لا لِصالِحَتِهِنَّ ولالِطالِحَتِهِنَّ براي زن بهايي نميتوان تعيين كرد ، نه براي خوب آنها و نه براي بدشان ميزان الحكمه ، ح 7847 . -
آیات و روایات شهادت حضرت زهرا پيامبرصلي الله عليه وآله : إنَّ اللَّهَ يَغضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ و يَرضي لِرِضاها به يقين خداوند با خشم فاطمه به خشم ميآيد و با خشنودي او خشنود ميشود بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 320 . پيامبرصلي الله عليه وآله : إنَّ فاطِمةَ بَضعَةٌ مِنّي و هِي نورُ عَيني و ثَمَرَةُ فُؤادي ؛ يَسوؤُني ما ساءَها و يَسُرُّني ما سَرَّها و إنَّها أوَّلُ مَن يَلحَقُني مِن أهلِ بَيتي فاطمه پاره تن من و روشني ديده و ميوه دل من است . آنچه او را ناراحت كند مرا ناراحت ميكند و آنچه شادش كند ، مرا شاد ميكند ؛ او نخستين كس از اهلبيت من است كه به من ميپيوندد الأمالي ، صدوق ، ص 575 . امام عليعليه السلام : إنَّ فاطِمَةَعليها السلام لَم تَزَل مَظلُومَةً ، مِن حَقِّها مَمنوعَةٌ و عَن مِيراثِها مَدفوعَةٌ فاطمه همواره مظلوم و از حق و ميراث خود محروم بود الأمالي ، طوسي ، ص 155 . امام مهديعليه السلام : إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِاللَّهِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ دختر رسول خدا (فاطمه) براي من سرمشقي نيكو است الغيبه ، طوسي ، ص 286 . حضرت فاطمهعليها السلام : إلزَم رِجلَها ؛ فَإنَّ الجَنَّةَ تَحتَ أقدامِها در خدمت مادر باش ؛ زيرا بهشت زير قدمهاي مادران است كنزالعمّال ، ح 45443 . حضرت فاطمهعليها السلام : إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيّصلي الله عليه وآله آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم ، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد إحقاق الحقّ ، ج 19 ، ص 129 . حضرت فاطمهعليها السلام : إنْ كُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناكَ و تَنتَهي عَمّا زَجَرناكَ عَنهُ فَأنتَ مِن شيعَتِنا و إلّا فَلا اگر به آنچه تو را به آن فرمان ميدهيم عمل كني و از آنچه برحذر ميداريم دوري كني ، از شيعيان مايي و الّا هرگز بحار الأنوار ، ج 68 ، ص 155 . حضرت فاطمهعليها السلام : حُبِّبَ إلَي من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللَّهِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللَّهِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللَّهِ از دنياي شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پيامبر خدا و انفاق در راه خدا نهج الحياة ، ح 164 . حضرت فاطمهعليها السلام : يا أباالحَسَنِ! إنّي لأَستَحيي مِن إلهي أن اُكَلِّفَ نَفسَكَ مالاتَقدِرُ عَلَيهِ اي علي! من از پروردگارم شرم دارم كه چيزي از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشي بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 59 . حضرت فاطمهعليها السلام : بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ خوشرويي هنگام روبه رو شدن با مؤمن ، بهشت را بر فرد خوش رو واجب ميكند بحار الأنوار ، ج 75 ، ص 401 .
-
دانلودخطبه ی فدکیه حضرت صدیقه الشهیده فاطمه زهرا (س)
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ادعیه و زیارات
دانلودخطبه ی فدکیه حضرت صدیقه الشهیده فاطمه زهرا (س) دانلود با حجم 1.31 مگابایت-
- زهرا
- دانلودخطبه
- (و 6 مورد دیگر)
-
معرفی سایت های مرتبط با شخصبت حضرت زهرا
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی سایت های برتر و مفید
معرفی سایت های مرتبط با شخصبت حضرت زهرا و ویژه نامه های سایت های مختلف در رابطه با ایان شهادت ایشان ویژه نامه فاطمیه پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام -
لیست مقالات و مطالب مرتبط با شهادت حضرت فاطمه زهرا
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در حضرت فاطمه زهرا (س)
لیست مقالات و مطالب مرتبط با شهادت حضرت فاطمه زهرا در سایت ایرانی سلام قبر حضرت زهرا چگونه مخفی ماند؟ سوم جمادی الثانی شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روایتی از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) فاطمه(س) الگوی جاودانه زنان عالم متن وصیتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها) معرفی کتب مرتبط با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -
آتش به خانه وحی: در شهادت, مظلومیت, و مصائب حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها به انضمام کتاب بیعت به.. نویسنده : سجاد - سید محمد حسین محل نشر : قم تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۵/۲۷ رده دیویی : ۲۹۷.۹۷۳ قطع : رقعی جلد : شومیز تعداد صفحه : ۲۵۶ نوع اثر : تالیف زبان کتاب : فارسی نوبت چاپ : ۱ تیراژ : ۳۰۰۰ شابک : ۹۶۴-۸۰۵۷-۱۰-۹
-
[align=justify] روایتی از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) گونههای شکوهمند تاریخی که در متن خویش، حاوی مضامین متعالی ماندگار بودهاند در غالب موارد قهرمانی داشتهاندکه اگرچه از سویی ارائهگر نمودی مثالی از صعود روح انسانی بودهاند اما این نیز بسیار پراهمیت است که از سوی دیگر با تاریخ و زمینههای بروز خویش نسبتی مییافتهاند که خواهناخواه آنان را گذشته از اینکه از تجربهگونههای دیگر متمایز میسازد، به امری غیرقابل گرتهبرداری مبدل میسازد. به سخن دیگر این قهرمانان به نحو مطلق تحقق ندارند، بل مشروطاند. در سوی دیگر شخصیتهایی تحقق یافتهاند که اینگونه نیستند؛ ایشان تنها با بخشی از تاریخ مرتبط نیستند؛ با کل تاریخ نسبت برقرار میسازند و از اینرو قابلیت ارائه گونهای از زندگی مثالی را برای تمام عصرها دارند، هرچند درباره خصوصیات این نوع از الگوبرداری همواره به خاطر متحول شدن شتابان عوامل تغییردهنده زندگی اجتماعی اختلافاتی وجود داشته است. برخی اسوههای دینی اینگونهاند. گمان صائب بر آن است که آنجا که پیامبرص میگوید:«فاطمه خیرنساءاهل الجنه، فاطمه بهترین زنان اهل بهشت است.»، (صحیح امام محمدبن اسماعیل بخاری ج۲، کتاب مناقب، باب مناقب فاطمه بنت محمدص از این چنین اسوهای سخن به میان آورده است. عصاره تاریخ بشری منظور او بوده است، چرا که جمع بهترینان که در بهشت به اجتماع گرد یکدیگر آمدهاند، خود بهترینی دارند که به سخن پیامبر، فاطمهس است. از اینرو فاطمه با کل تاریخ نسبتی مییابد که در کلام نبوی، نه از سوی خود بل از سوی قادر علیم و به نحو قیدی (جن/۲۷) بازتاب یافته است. بنابراین بازخوانی اسوه فاطمه- البته با تجرید خصوصیاتی که در فرآیند عمل به حکم عوامل اجتماعی از اهمیت چندانی برخوردار نیستند- موضوعیت تام مییابد. در این متن نبوی و البته در یک سطح معنایی دیگر این نیز قابل ذکر است که مراد نبی از پیشوند «بهترین زنان» بیشک، تفکیک قائل شدن در امر سعادت و کمال و جنسیتی نمودن آن نبوده است. این بیشتر اشارت دارد به استعدادها، روحیات و تواناییها و نیازهای یکسره متفاوتی که زنان را از مردان متمایز میسازد. قرآن در این باره میگوید:«هرکس- از مرد یا زن- کارشایسته کند و مومن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزهای، حیات (حقیقی) بخشیم و مسلما به آن بهتر از آنچه انجام میدادند پاداش خواهیم داد.»(نحل/۹۷) . با این تمهید و به مناسبت سیزدهم جمادیالاول که در روایتی سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) به شمار رفته است، به فرادیدن برخی از اسوه – رفتارهای همه زمانی زهرای اطهر مینشینیم که از خویش به یادگار نهاده است. ▪ ولادت فاطمه (س): محمد(ص) پیش از تولد فاطمه بسیار از قریش طعنه میشنید. پنج سال از بعثت گذشته بود. پیامبر را بیرون از خانه و در شهر، ابوطالب و حمزه یاری میکردند که دیگر اینها هم نبودند.... پیامبر، ناگهان از جانب خدا مامور شد که از خدیجه برای ۴۰روز کنارهگیری کند.خدیجه از محمد(ص) نپرسیده که چرا اینگونه باید باشد؟ آن ۴۰روز را پیامبر به روزهداری و راز و نیاز با خداوند گذراند. محمد(ص) به خدیجه بازگشت. نطفه فرزندی پدید آمد و خدیجه با خود میاندیشید:«این کودک کیست که برای آفرینش او جبرئیل نازل میشود و برای خلقت او خداوند فرمان میدهد؟» زمان وضع حمل رسیده بود و خدیجه به کمک زنان قریش محتاج بود. دنبال زنی از بستگان قدیم فرستاد که پاسخی نیامد. برخی گفته بودند:«مگر نگفته بودیم با این جوان یتیم ازدواج نکن؟»به هر روی خدیجه تنها ماند. درد بر او فائق آمد. ناگهان احساس کرد سرنوشتش به سرنوشت بزرگترین زنان خداپرست گره خورده است؛ سرنوشت هاجر، آسیه و مریم. پس از اندکی فرزندش را که دختری زیباروی بود در کنارش دید. ▪ فاطمه و مکه: فاطمه (س) با تولد خویش شاید ناخواسته به کمک پدر آمده بود. پیش از فاطمه با اینکه پیامبر دو دختر و دو پسر داشت اما او را بیعقب خوانده بودند. با آمدن فاطمه(س) نبرد چرخید و اینک خداوند بود که ایشان را ابتر و بینسل پنداشته بود و از فاطمه(س) به عنوان کوثر (خیر فراوان) یاد کرده بود. فاطمه میبالید و پدر دل در گرو او داشت. پدر برای فاطمه هیچوقت جز تبسم و خنده ارمغانی نداشت حتی آنگاه که با سر و روی خاکی و بدنی خونین به خانه میآمد و معلوم بود که از آزاری که قریش بر او روا میداشت، در امان نمانده است. باز این لبخند همراه بود و چون پدر در آغوشش میکشید، احساس آرامش پدر را داشت، پدر برای فاطمه انسان اول بود. و جز او حتی مادرش را در جایگاه پدر نمیدید: «پدر با جبرئیل همنشینی میکند و با او سخن میگوید و جبرئیل حرفهای خدا را بر او میخواند. پدر با ملکوت آشناتر از مکه است که در آن بزرگ شده است. او آسمانها را بهتر از زمین میشناسد که بر آن راه میرود... پدر روحی بهشتی دارد. او آمده تا دوزخیان را نجات دهد. پدر برگزیده خداست.» سال دهم، فاطمه تنها ۵ سال داشت که خداوند مادر از او گرفت. محمد بعدها درباره او گفته بود: «هیچکس برای اسلام چون خدیجه نبود، آنگاه که کسی با ما نبود، آنچه داشت برای خدایش نهاد.» فاطمه از مادر استواری و استقامت در راهی را که بدان ایمان دارد را آموخت. نکته این که مرگ مادر در فاطمه که آرام و استوار قدم جای پای مادر میگذاشت. در آنچه برای پدر بود تأثیر ننهاد. فاطمه فاطمه بود، پایان محاصره شعب، اما حادثهای دیگر هم برای پیامبر در بر داشت. پرواز ابوطالب که حامی محمدص بود. سال سیزدهم بعثت بود. محمد برای همیشه از مکه رفت. به جایی که تا پیش از آن یثرب نام داشت و اینک مدینهالنبی. پیامبر در شبی از خانه خارج شد که قصد قتل او را کرده بودند. علیع بر جای پیامبر خفته بود تا قریش گمان نکند که دیگر پیامبری در مکه نیست. پیامبر ۳ روز را در غار ثور سپری کرد و جز علی، ابوبکر، عامر غلام ابوبکر و هند بن ابی هاله فرزند خدیجه کسی از جای ایشان مطلع نبود. روز سوم پیامبر که داشت به سوی یثرب میرفت به علی گفت: «ای علی! من امین مردمم و امانت مردم در خانه من است، فردا در مکه اعلام کن هرکس امانتی دارد بیاید و بگیرد و پس از آن خود را برای هجرت آماده کن. فاطمه مادرت را به همراه فاطمه دخترم و فاطمه دختر عبدالمطلب، به همراه خویش به یثرب بیاور و نیز اگر کسی از بنیهاشم خواست تا مهاجرت کند، او را کمک کن.» فاطمه اینک ۸ ساله بود. او در خانهای میزیست که جز مادر و پدرش، علی را نیز با خود داشت و او اگرچه برادرش نبود ولی میدید که پدر، چون پسرش او را دوست دارد. ▪ ازدواج فاطمه و علی: این دو وجود آسمانی از کودکی مشترکات زیادی با هم داشتند، هر دو در یک خانه رشد کرده بودند و از تربیت پیامبر بهرهمند شده بودند، بنابراین از یکدیگر شناخت کامل داشتند. سال دوم هجری است. جنگ بدر با تمام غروری که برای مسلمانان در پی داشت، به پایان رسیده است. فاطمه که خود را وقف پدر کرده است و مادر پدرش نام گرفته، با شرایط جدیدی در خانه روبهرو گشته است. عایشه به خانه پدر آمده. عروس نوجوانی که خود همسن و سال با فاطمه است، او خود را جانشین خدیجه میبیند. فاطمه اینک ۹ ساله یا ۱۰ ساله است. او خواستگاران فراوان داشت. ولی پیامبر با خواستگاران او به گونهای برخورد میکرد که گویی میخواستی کسی در این باره با او سخن نگوید. وقتی یکی از اصحاب که اتفاقاً در هجرت هم همراه پیامبر بود از فاطمه خواستگاری کرده بود با این جواب پیامبر(ص) مواجه شده بود: «درباره ازدواج فاطمه منتظر دستور خداوندم» دیگران نیز همین را از پیامبر شنیده بودند. برخی از صحابه اما تصمیم گرفتند تا علی را به پیامبر معرفی کنند. او را در حال آبکشی برای درختان خرمای نخلستانهای مدینه یافتند. «چه شده؟ چرا به اینجا آمدهاید؟» برقی از چشمان علی جهید، دست از کار کشید و به خانه برگشت و لباس عوض کرد و نزد پیامبر آمد. پیامبر چون صدای وی شنید گفت: «کسی پشت در است که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند.» فاطمه راضی بود. تنها دغدغهای که او داشت یک چیز بود. توانایی و تحمل جدایی از پدر. مهر زهرا(ص) زره علی بود، علی زره را به چهارصد و هشتاد درهم فروخت. میگویند عثمان بنعفان آن را خرید و دوباره به علی(ع) داد. و پیامبر مقداری از آن را در اختیار سلمان، ابوبکر و بلال گذارد تا با آن وسایل زندگی تهیه کنند. وسائلی که پیامبر وقتی آن را دیده بود، گفته بود:«خداوندا! این پیوند را برای کسانی که اکثر ظروفشان سفالین است، مبارک گردان!» سال بعد حسن به دنیا آمد و سال دیگر حسین، سال پنجم نیز زینب به دنیا آمد. اسوههای دیگری که همگی در دامان فاطمه تربیت شدند. از جمله همین را بزرگترین دستاورد فاطمه به شمارآوردهاند که کسی در تاریخ موفق نشده چنین نسلی را در دامان خود پرورش دهد. سالها میآمد و سپری میشد. سال هشتم، فاطمه بازگشت به مکه را نیز دید و تصمیم پیامبر را که قصد کرده بود تا با انصار بماند و دیگر به مکه بازنگردد برای زندگی. فاطمه پس از رحلت پیامبر(ص):«و محمد نیست مگر بشری که بر او وحی میشود، و اگر بمیرد و یا کشته شود، آیا مجدداً به سوی گذشته خود برخواهید گشت.» «دخترم! جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من میخواند، ولی امسال آن را دوبار بر من خواند.» «معنای آن میپندارم آخرین سال زندگی من است.» فاطمه اندوهناک شد. اشک در چشمان او حلقه زد. پیامبر ادامه داد:«و تو دخترم نخستین کس از خاندان منی که به من ملحق میشوی!» خنده بر لبان فاطمه شکفت. محمد تنها پدری است که مژده این چنین خبری را به دختر خود میدهد. بیستوهشتم صفر سال یازدهم هجری، فاطمه میگفت:«انقطع عنا الوحی» دیگر بار وحی از آسمان نخواهد آمد چه مصیبتی بالاتر از این. اما هنوز جنازه در میان بود که گروهی از یاران پیامبر برای مشخص کردن خلیفه راهی سایبانی شدند که از آن قبیله بنیساعد بود. خلیفه انتخاب شد. نتیجه با آنچه قبلاً در برکههای خم رقم خورده بود، شباهتی نداشت. فاطمه اما آراموقرار نداشت. زوجش را به گرفتن حقش میخواند و پاسخ میشنید، آیا صدای موذن را میشنوی که میگوید، «اشهد ان محمداً رسولالله» میخواهی دیگر این اذان نباشد؟! در همراهی با دولت جدید، فاطمه رنج بسیار برد و تاوان فراوان پرداخت. تاوان شبانه به اشتری بییراق سوار شدن و در پی حق رهسپار شدن. تاوان دفاع از آنچه میدید که به ناحق گرفته شده و در جای دیگر به ناحق به کار رفته است. آن خطبه که در مسجد پیامبر میخواند. برای آن نبود تا ادباء و شاعران پس از آن به آن استناد کنند که در فصاحت و بلاغت یک زن که چون پیامبر سخن میگفته و راه میرفته. برای آن نبود تا مشتی درخت خرما را که در نخلستان فدک جمع بودند و برای فاطمه ارزشی نداشتند، مطالبه کند. برای آن بود که حق را گمشده میدید. و این او را ناراحت و غضبناک کرد. خلیفه جایی گفته بود:«ای کاش آنچه داشتم میدادم و ناراحتی فاطمه، نمیدیدم.» چرا که به یادداشت پیامبر گفته بود:«فاطمه پاره تن من است هر که او را بیازارد....» و فاطمه آزرده بود. چند بار به شفاعت علی آمده بودند او حتی راضی به ملاقات نبود، در بستر روی گردانیده بود، پاسخی نگفته بود. «بسماللهالرحمن الرحیم، این است آنچه فاطمه دختر رسول خدا بدان وصیت میکند. وصیت میکند در حال شهادت به یگانگی خداوند یکتا و رسالت بنده او محمد و گواهی به اینکه بهشت است، دوزخ حق است و قیامت بیتردید برپا خواهد شد و خداوند کسانی را که در گورهایند زنده خواهد کرد.ای علی!منم فاطمه دختر رسول خدا(ص) که خداوند مرا به همسری تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگرانی. مرا شبانه حنوط کن، غسل ده، کفن کن و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن و کسی را خبر نکن تو را به خدا میسپارم. به فرزندانم تا روز قیامت سلام میرسانم.» معلوم نیست فاطمه دقیقاً در چه ساعتی از شب به شهادت جاوید نایل آمده است اما پنهان، نقاب در خاک کشیدن او بیشک رازی با خود دارد رازی که امت محمد(ص) اکنون نیز تاوان آن را میپردازد، رازی آشکار. سهند صادقی بهمنی [/align]
-
سوم جمادی الثانی شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در شهادت ائمه اطهار (ع)
سوم جمادی الثانی شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها [align=justify] امام رضا علیه السلام میفرمایند:" ان فاطمه صدیقه الشهیده ": همانا فاطمه راستگو و شهیده است. در این روز در سال ۱۱ هجری بنا بر قول ۹۵ روز, در روز سه شنبه شهادت حضرت بتول عذراء مظلومه مضروبه حضرت سیده النساء فاطمه زهرا سلام الله علیها به وقوع پیوسته است. بعد از شهادت و دفن پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار به منزل امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا علیهما السلام هجوم آورده, و در هر بار به طریقی جسارت به اهل بیت علیهم السلام كردند. در یكی از این دفعات, كه در منزل آن حضرت را آتش زدند و به زور وارد منزل شدند, حضرت صدیقه سلام الله علیها پشت در بودند. با این كه میدانستند آن حضرت پشت در است, با لگد و فشار در را باز كردند, و میخ در سینه آن حضرت را آزرد و محسن علیه السلام سقط شد و پهلوی آن حضرت شكست. ان حضرت بیهوش روی زمین قرار گرفت, و حضرت مولی الموحدین علیه السلام را با با پای برهنه و دست بسته به طرف مسجد بردند. وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها به هوش آمدند به دنبال امیرالمومنین علیه السلام رفتند و از بردن آن حضرت به مسجد مانع شدند. داخل كوچه جلوی چشم همسرش اسد الله الغالب امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهما السلام با تازیانه و غلاف شمشیر بر بدن حضرت صدیقه شهیده سلام الله علیها زدند كه طبق بعضی روایات از بازوی آن حضرت خون جاری شدو باز بیهوش روی زمین قرار گرفتند. ● روزهای حزن فاطمه سلام الله علیها بعد از وقایع و فجایع آن حضرت بعضی روزها با دلی شكسته و محزون كنار قبور شهدای احد می رفت و میگریست, و مرگ خود را از خداوند طلب میكرد, تا این كه آهسته آهسته درد و جراحت های بدن بیشتر شد, و از آن به بعد نزدیك مدینه زیر درختی مینشست و ناله و گریه میكرد. منافقین ان درخت را هم بریدند. بعد از آن امیرالمومنین علیه السلام در آنجا سایبانی ساختند كه مشهور به " بیت الاحزان " شد. روز به روز بر شدت بیماری بی بی افزوده میشد. سینه شكسته و مجروح, بازوی ورم كرده, صورت نیلی, محسن سقط شده, غم پیامبر صلی الله علیه و آله, مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام, كار را به جایی رساند كه ان حضرت در بستر بیماری افتاد, و وصیت های خویش را به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: شبانه مرا زیر پیراهن غسل بده و كفن كن و دفن نما. قبرم مخفی باشد و ابوبكر و عمر در تشییع و نماز من حاضر نشوند. عایشه و غیر عایشه نیز بر جنازه من حاضر نشوند. ● مدینه در شهادت فاطمه سلام الله علیها روز شهادت ان حضرت, مدینه مثل روز شهادت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله شده بود. كوچك و بزرگ از زن و مرد, نالان و گریان بودند. بدن مطهر آن حضرت شبانه غسل داده شد و هنگام غسل, امیرالمومنین علیه السلام و حسنین و زینبین علیهم السلام و فضه خادمه و اسماء بنت عمیس حاضر بودند. سپس عده ای از گلهای سر سبد اصحاب امیرالمومنین علیه السلام: سلمان, ابوذر, مقداد, عمار و ... حاضر شدند و بدن را دفن كردند. در بقیع چهل صورت قبر ترتیب دادند و بر آنها مقداری آب ریختند. فردای آن روز منافقین قصد نبش قبر را نمودند ولی امیرالمومنین علیه السلام اجازه نفرمودند. احتمالات در محل دفن آن حضرت متعدد است ولی زیارت آن حضرت در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله, حجره خود آن حضرت كه در زمان ما جزء صحن مسجد است و بین محراب و منبر و در بقیع وارد شده است. مدت عمر آن شهیده مظلومه ۱۸ سال و ۶۰ روز یا ۹۰ روز است. سال شهادت یازدهم هجری است. [/align] -
شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قبر حضرت زهرا چگونه مخفی ماند؟ شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در سال یازدهم هجری قمری اتفاق افتاد البته درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) میان علما و تاریخ نگاران شیعه و اهل سنت اختلاف است. معروف و مشهور میان مورخان و سیره نگاران شیعه این است كه آن حضرت در سوم جمادی الآخر، یعنی نود و پنج روز پس از رحلت پدر ارجمندش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر ضرب و شتم مأموران دستگاه غاصب خلافت، به مدت چهل روز بیمار و پس از آن، مظلومانه به شهادت رسید. بدین منظور، این روز، روز سوگواری و حزن و اندوه شیعیان و محبان اهل بیت(علیهم السلام) است و آنان، این واقعه جان سوز را به یادگار دلبندش حضرت حجت بن الحسن(علیه السلام) و به سادات بنی الزّهرا(سلام الله علیها) تسلیت می گویند. سید بن طاووس در الاقبال، زیارت ویژه ای برای حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل كرد و سپس گفت: روایت گردیده است كه هر كسی آن حضرت را با این زیارت نامه، زیارت كند و در پیشگاه پروردگار متعال استغفار نماید، خداوند سبحان گناهانش را آمرزیده و او را وارد بهشت برین خواهد كرد. در آغاز زیارتش آمده است: اَلسّلام علیك یا سیدهٔ نساءِ العالمین، السّلام علیك یا والدهٔ الحجج علی النّاس اجمعین … علاوه بر تاریخ وفات، درباره محل تدفین حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز اتفاقی بین مورخان و سیره نگاران نیست. زیرا برخی معتقدند كه بدن شریفش در قبرستان بقیع، برخی می گویند در خانه خود آن حضرت و عده ای نیز گفته اند كه میان قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النّبی(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن گردیده است و به همین منظور، پیش از این واقعه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی فرمود: بین قبر و منبر من باغی است از باغ های بهشت. به هر روی، بنا به وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، حضرت علی(علیه السلام) شبانه بدن مطهرش را غسل و كفن نمود و شخصاً به همراه معدودی از نزدیكان و صحابه كبار بر او نماز گزارد و به دور از چشم سایرین، بدنش را در مكانی مقدس دفن كرد. در پایان مناسب است كه علت شهادت و نحوه تدفین آن حضرت را از زبان حفید ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد(علیهما السلام) بیان كنیم: طبری در "دلایل الاِمامهٔ" از ابوبصیر روایت كرد، كه امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در سوم جمادی الآخر، سال ۱۱ هجری قمری بدرود حیات گفت و سبب وفاتش این بود كه قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وی، با نیام شمشیرش ضرباتی به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وی به بیماری شدیدی مبتلا شد و ایامی كه در بستر بیماری بود، اجازده نمی داد آنانی كه وی را مورد اذیت و آزار قرار دادند، از او عیادت كنند. ولی آن دو مرد از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) (یعنی ابوبكر و عمر بن خطاب) از امیرمؤمنان(علیه السلام) درخواست كردند كه از آنان در نزد فاطمه(سلام الله علیها) شفاعت كند، تا آنان بتوانند از وی عیادتی به عمل آورند. حضرت علی(علیه السلام) درخواست آنان را پذیرفت و از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تقاضا كرد كه آنان را به نزد خویش بپذیرد. چون كه وارد بر آن حضرت شدند از او پرسیدند: ای دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چطور هستی؟ فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: با ستایش پروردگار، به خیر هستم. سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشنیده بودید كه فرمود: فاطمهٔ بضعهٔ منّی، فمن آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله؟ آن دو گفتند: چرا، شنیدیم كه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: سوگند به خدا، شما دو تا، مرا اذیت و آزار كردید. امام صادق(علیه السلام) فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) بیرون رفتند، در حالی كه آن حضرت، از آنان در ناراحتی و ناخرسندی بود. ابوعلی، محمد بن همام بغدادی روایت كرد: هنگامی كه حضرت زهرا(سلام الله علیها) به شهادت رسید، امیرمؤمنان(علیه السلام) وی را غسل داد و كسی در نزد وی حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و امّ كلثوم و هم چنین اسماء بنت عمیس و كنیزشان فضه. آن گاه بدن مطهرش را در تاریكی شب، به همراه حسن و حسین به سوی بقیع حمل كرد و بر وی نماز گزارد و كسی به آن آگاه نبود و كسی بر وی نماز نگذارد. آن گاه وی را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ) دفن نمود و محل آن را صاف و نامشخص كرد و بامداد همان شب به قبرستان بقیع رفت و چهل مكان را به صورت قبر جدید درآورد. مردم چون از دفنش باخبر شدند، به قبرستان بقیع رفته و در آن جا با چهل قبر جدید رو به رو شدند و ندانستند كدام یك قبر شریف فاطمه(سلام الله علیها) است. بدین جهت ناله و شیون كرده و یك دیگر را (در قصور و تقصیرشان در نگهداری حرمت دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ) ملامت و سرزنش كردند و می گفتند: وای بر ما! پیامبرمان فرزندی پس از خود به جای نگذاشت، جز یك دخترش. كه آن هم غریبانه وفات كرد و شبانه دفن شد و كسی از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینك قبر وی نیز بر ما نامعلوم است. دست اندركاران أمر (ابوبكر و عمر) از این ماجرا با خبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا كسی در میان شما هست كه این قبرها را نبش كرده تا بدن فاطمه(سلام الله علیها) را بیابد و ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص كنیم؟ این خبر به اطلاع امیرمؤمنان(علیه السلام) رسید. آن حضرت در حالی كه خشمگین شده بود، به طوری كه دو چشمش را سرخی فراگرفته و رگ های گردنش برآمده بود و قبای زردی را كه معمولا در ایام درگیری و ناراحتی به تن می پوشید، در بر كرد و شمشیر ذوالفقار خود را به دست گرفت و به سوی بقیع ره سپار گردید. همین كه به مردم حاضر در بقیع رسید فرمود: به خدا سوگند، اگر كسی یك سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و كسی كه به وی دستور داده است می كوبم. در همین هنگام عمر بن خطاب و همراهان او با امیرمؤمنان(علیه السلام) رو به رو شدند. عمر به وی گفت: چه شد تو را ای ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش كرده و بدنش را بیرون می آوریم و بر وی نماز می گزاریم. امیرمؤمنان(علیه السلام) با دستان خویش پیراهنش را گرفت و وی را چرخاند و بر زمین كوبید و به وی فرمود: ای سیه چرده زاده! از حق خودم (یعنی خلافت اسلامی) به خاطر این كه با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، درگذشتم. اما هیچگاه نسبت به قبر فاطمه(سلام الله علیها) در نخواهم گذشت، سوگند به كسی كه جانم در دست او است، اگر تو و ملازمانت چیزی از این قبرها را جا به جا كنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم كرد! اگر می خواهی، آزمایش كن، ای عمر! در این هنگام ابوبكر (خلیفه وقت) از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان(علیه السلام) عرض كرد: ای ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و به حق آن كسی كه در بالای عرش است سوگند می دهم كه او را رها كنی و مطمئن باش هیچ یك از ما، كاری كه تو را برنجاند انجام نخواهیم داد. آن گاه امیرمؤمنان(علیه السلام) دست از عمر برداشت و او را رها كرد و مردم نیز پراكنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچ كس جرئت نكرد قبرهایی را كه علی(علیه السلام) درست كرده بود، نبش كند و به جستجوی بدن شریف فاطمه(سلام الله علیها) بپردازد. امیرمؤمنان(علیه السلام) بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا(سلام الله علیها) كه فرموده بود، كسی در غسل، كفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی كه حقشان را غصب و حرمتشان را شكسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.