لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'شد؟'.
3 نتیجه پیدا شد
-
آرایش زنان به شکل امروزی ازکی آغاز شد؟ به گزارش مشرق ، دکترغلامحسین معتمدی، در مطلب تازه خود در وبلاگ خبرآنلاین به بررسی موضوع آرایش چهره زنان از نگاه روان شناسی و فرهنگ پرداخته است. این استاد دانشگاه و متخصص روان شناسی نوشته است: " آرایش به شکل امروزی آن و همراه استفاده از ماتیک ، ریمل ، کرم پودر ، لاک ناخن و........ با طلوع قرن بیستم آغاز می شود . سه عامل اصلی در تولد صنعت لوازم آرایش مؤثر بودند . یکی عکاسی از چهره ( portrait photography ) که به دنبال اختراع دوربین عکاسی رواج یافت . در چهره نگاری که گاه درآن تنها یک عکس در طول زندگی فرد از او گرفته می شد استفاده از لوازم آرایش تقریباً استاندارد شده بود .عامل دیگر رواج بهره مندی از آینه درخانه ها بود. قبل از قرن بیستم به ندرت درخانه ها آینه وجود داشت . بنابراین افراد بر اثر این دو عامل بیشتر از گذشته با تصویر خود روبرو می شدند . امّا مهمترین علت رواج آرایش درکنار دو عامل فوق ظهور صنعت سینما بود . در حقیقت انتقال هنرپیشگان از صحنۀ تئاتر به صفحۀ سینما با آرایش سنگین همراه شد . برای این که تماشاچیان ردیف های وسط و آخر چهرۀ هنرپیشه ها رابهتر و متمایزتر ببینند از آرایش استفاده می شد .اولین بار درسال 1914 ماکس فاکتور ( Max Factor ) برای استتار چروک صورت هنرپیشه ها از کرم پودر استفاده کرد . او به دنبال این تجربه نخستین کسی بود که محصولات خود را به بازار عرضه نمود . سپس کمپانی های دیگر نیز وارد صحنه شدند و صنعتی به وجود آمد که امروزه با 40 میلیارد دلار گردش مالی سالیانه روبروست . " دکتر معتمدی ادامه می دهد: " دائماً توسط رسانه ها به افراد بخصوص به زنان پیام داده می شود که ناکامل هستند و نیاز به ترمیم ودستکاری دارند . پس پایۀ اصل استفاده از لوازم آرایش افزایش جذابیّت فیزیکی است . چنان که گفته شد این امر نوعی مقابله ظاهری با روند پیر شدن و مبارزه ناخودآگاه با مرگ نیز هست. البته این گرایش در موارد بسیار از قلمرو لوازم آرایش هم فراتر رفته و جراحی زیبایی و سایر روش های ترمیم فیزیکی ظاهر ، رژیم های غذایی گوناگون و استفاده از انواع داروهای مضر لاغر کننده و نرمش ها و روش های ورزشی مربوطه را هم در بر می گیرد . ناگفته نماند که طرح این مباحث به معنی غفلت از ظاهر و آراستگی و پیراستگی آن نیست . برعکس نباید فراموش کرد که غفلت از خویشتن ( self neglect ) نه تنها نکوهیده و به دوراز شئونات اجتماعی است بلکه در مواردی نشانۀ بیماری محسوب می شود . دربسیاری از بیماران افسرده یا مبتلا به اسکیزوفرنی این عدم توجه به چهره و ظاهر خود به نحوی بیمارگونه و اسفبار به چشم می خورد . این امر جنبه فرهنگی نیز داشته و دارد . از دیرباز سلامت با چهره سرخ و بیماری با رنگ پریده و زرد قرین بوده است . امروزه حتی از آرایش درمانی برای برخی از سالمندان مبتلا به افسردگی استفاده می شود که تأثیرات مثبت دارد. "
-
بیشک، مقصود شما از "بینیاز شدن از مردم"، نوع صحیح آن است زیرا بینیازی به این معنا که از علم و تخصص و همنشینی و همنشینی و یاری دیگران بینیاز شویم، نه برای انسان ـ که موجودی اجتماعی است ـ امکان دارد و نه چنین سفارشی شده است; چگونه انسان از مردم بینیاز میشود، در حالی که انبیا و اولیا و علما و همسری که انسان اختیار میکند، از میان همین مردم هستند و... . بله بینیازی از مردم به این معنا که دست نیاز به سوی آنان دراز نکند، امری امکانپذیر است و به آن "مناعت طبع" نیز میگویند که ضد طمع میباشد. راه بینیازی از مردم ـ به این معنا ـ قطع طمع از غیرخدا و ناامید شدن از مردم و آن چه در دست آنها است میباشد. امام صادقفرمود: "اگر یکی از شما بخواهد که آن چه از خدا میطلبد، به او عطا کند، پس ناامید شود از همة مرد و امید به غیرخدا نداشته باشد. و چون خدا دل او را چنین یافت، هیچ چیز از خدا نمیخواهد، مگر این که به او میدهد."(معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 404 و 405، نشر هجرت.) قرآن میفرماید: "اَلَیسَ اللّهُ بِکافٍ عَبدَه;(زمر،36) آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟"; "ومَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجـا # ویَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ومَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُه;(طلاق،2ـ3)، و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند، و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را میکند." نتیجه آن که قطع طمع از غیرخدا و ناامیدی از مردم و تقوا و توکّل بر خداوند متعال، از راههایی است که انسان را از مردم بینیاز میکنند.
-
کتاب - در مدینه پیچید که دختر پیامبر میخواهد با مردم سخن بگوید، مردم گویی چند برابر گنجایش مسجد پیامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند...فاطمه چه گفت؟ قرآن - علی، عدالت - انسان... مدینه چه شد؟ به گزارش خبرآنلاین، «شهر گمشده» نوشته محمدحسن زورق با مقدمه محمدرضا حکیمی با همکاری دفتر نشر فرهنگ اسلامی، نشر دلیل ما و انتشارات سروش منتشر شده است. کتاب در چهار فصل با عناوین «در عصر بعثت»، «قریش، محمد و فاطمه»، «مدینة النبی و مدینة العرب» و «فاطمه چه گفت؟ مدینه چه شد؟» منتشر شده است. نویسنده در فصل نخست در چهار بخش جداگانه به «جهان و جای پیامبران»، «نگاه از شرق به جهان»، «کالبدشکافی جهان»، «خاورمیانه» و «عربستان» پرداخته است. در فصل دوم در پنج بخش به «قریش، محمد و خدیجه، بعثت محمد، ولادت فاطمه و فاطمه و مکه» پرداخته شده است. در فصل سوم کتاب نیز «هجرت»، «پیدایش دو مدینه»، «فاطمه و علی»، «مدینه النبی» و «مدینه العرب» مورد بررسی قرار گرفته و چهارمین فصل کتاب به «رحلت پیامبر»، «مدینه چه شد؟»، «فاطمه چه گفت؟»، «فاطمه و مرگ» و «ازفاطمه تا مرگ» پرداخته است. این کتاب که یکی از آثار برتر جشنواره بین المللی کتاب سال ولایت در سال ۸۲ بوده، در ۱۷ نمودار مطالب کتاب را به شیوهای نموداری ارائه کرده است. علامه «محمدرضا حکیمی» مقدمه مبسوطی بر کتاب «شهر گمشده» نوشته و در بخشهای پایانی با اشاره به شجاعت حضرت زهرا (س) و با بیان اینکه اگر ایشان به حمایت از امامت قرآنی بر نمیخاست «فاطمه فاطمه نبود، در حالی که فاطمه فاطمه بود، و تا ابد فاطمه فاطمه است...» چنین روایت کرده است: «در مدینه پیچید که دختر پیامبر میخواهد با مردم سخن بگوید، مردم گویی چند برابر گنجایش مسجد پیامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. برای ورود دختر پیامبر و ناموس کبرای الهی در میان مردم و صحن مسجد، در گوشهای از مسجد پردهای آویختند، و فاطمه (س) در میان زنان مؤمن و محترم آل هاشم که در دو طرف او حرکت میکردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پیامبر گام برمیداشت. مردم گویی صدای پای پیامبر را میشنیدند و هنگامی که به سخن گفتن آغاز کرد گویی صدای پیامبر به گوششان میرسد. فاطمه روزی که میخواست متولد شود، بزرگترین زنان تاریخ آفرینش از جمله مریم مقدس از آسمان آمدند تا خدیجه کبری تنها نباشد و فاطمه در آغوش آنان متولد شود، اکنون نیز که میخواست تاریخ را دوباره متولد کند، ارواح آدم و نوح ابراهیم و موسی و عیسی و جبرئیل و میکائیل، او را بدرقه میکردند، گویی عالم ملکوت الهی به زمین آمده بود و با فاطمه گام برمیداشت... لحظههایی بس باشکوه و پرهیبت و با این همه، دردناک و دردزاد بود؛ لحظههایی که اگر نبود، هیچ لحظهای از لحظههای تاریخ به بلوغ مضمونی و حماسی خویش نرسیده بود... فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستین جملههایی که بر زبان راند مدینه منفجر شد، بلکه تاریخ، نه تنها مسجد... نالههای سوزان مردم، سوز روحی و ژرف فاطمه را منعکس میکرد و دیوارهای شهر مدینه را میسوزاند... و گریه امان خلق را بریده بود... فاطمه چه گفت؟ قرآن - علی، عدالت - انسان... مدینه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع... آن لحظات چه لحظاتی بوده است و فاطمه (س) چه شخصیتی بوده و چه کرده است. اگرچه فاطمه نتوانست علی را دوباره تا ستیغ بلند غدیر، ستیغ آسمانی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» برآورد، و قرآن را، در کنار چشمه خورشید، به دست علی، بر همه جامعهها بتاباند و امت واحد قرآنی بسازد، لیکن توانست علی را از قبر ساخته سیاست سفیانی بیرون آورد، و در معبر تاریخ قرار دهد، تا دست کم روزی، اگرچه برای مدتی کوتاه و پرمخاطره، حکومت قرآنی واقعی بتواند تشکیل شود، و مدینة النبی یک نمونه از خود به جای بگذارد، و نهجالبلاغه آفریده شود. اگر علی (ع) در همان خانه نشینی و انزوایی که در جریان جنجال سقیفه بر او تحمیل شد، باقی مانده بود و خطبه آتشین و حرکت انقلابی دختر پیامبر او را دوباره مطرح نساخته بود، هیچگاه به همان خلافت ظاهری اندک ساده خویش نیز نمیرسید، و قرآن دیگر به هیچ وجه ابعاد فردسازی و جامعهپردازی خود را نشان نمیداد. آیا به دست چه کسانی میتوانست نشان دهد؟ همانان که کعبه را به منجنیق بستند، و سر پسر پیامبر را به سرنیزه در شهرها و هامونها گرداندند، و در شرابخواری و آدمکشی همانند نداشتند، و به هنگام خلافت، به قرآن میگفتند: قرآن، خداحافظ! (هذا فراق بینی و بینک!) یکی از مسایل بسیار مهم در این حادثه عظیم، مضامین خطبه فاطمی است و سخنان دیگری که فاطمه (س) در این چند روز تا پایان عمر کوتاه خویش فرموده است. من سخن خود را در مینوردم. خطبهای که به تعبیر مورخ و محدث معروف، بهاءالدین اربلی (م: ۶۹۲ ق): «علیها مسحه من نورالنبوه، و فیها عبقة من ارج الرساله، و قداوردهاالموالف و المخالف...»/ «خطبهای که فروغ نبوت از آن میتابد، و بوی خوش رسالت از آن میترواد، و شیعه و سنی آن را در کتابهای خود نقل کردهاند. باید اهداف الهی، انسانی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، تربیتی و حماسی این خطبه را درک کرد. تاکیدی که این خطبه بر ضرورت حکومت عادل میکند و به صراحت میگوید که در غیر حکومت عدل، مردمان بردگان زرخرید اقلیتی مستکبر و سرمایهدار خواهند بود و فاصله معیشتی مردم به بیش از حد تحمل وجدان انسانی و روح قرآنی خواهد رسید، باید فهمیده شود». استاد حکیمی ادامه داده است: «در آن روزها که علی (ع) نمیتوانست دست به شمشیر ببرد، فاطمه (س) از سخن شمشیری ساخت _ آتش بیان و حقنشان _ که هم خونی ریخته نشد، و هم حقیقت را تا ابد بر لوح زمانها و پیکره آبادیها و مکانها ثبت کرد. اگر فاطمه (س) نبود، یا اگر به این قیام الهی اقدام نمیکرد، امروز نه تنها از ارزشهای اسلامی، بلکه از هیچ ارزش و فضیلتی چه بسا نشانی نبود و قرآن کریم، با انواع تفسیرهای اشعری و متعزلی و ماتریدی یا تاویلهای فلسفی و عرفانی، ماهیت و حیانیت و منزه از اختلاف بودن خود را از دست میداد، و از تفسیر مفسران راستین کتاب الهی، یعنی ائمه طاهرین (ع)، چیزی یافت نمیشد. لیکن این قیام قرآنی و حماسه فاطمی، سبب شد که علی (ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بیست و پنج سال، به روی کار آید و بتواند شهر نمونه قرآنی را بسازد، یعنی کوفه منهای فقر؛ چنان که احمد حنبل شیبانی _ امام مذهب حنبلی در کتاب فضایل الصحابه نقل میکند که علی (ع) فرمود: «ما اصبح بالکوفه احد الا ناعما، ان ادناهم منزلة لیاکل البر، و یجلس فی الظل، و یشرب من ماءالفرات»/ «در کوفه همه زندگیای مناسب دارند: صاحبان پایینترین شغلها نان گندم میخورند، خانه دارند، و از آب سالم و گوارای فرات مینوشند. علی (ع)، در همین چهار سال و اندی، با آن سه جنگ داخلی تحمیلی و ویرانگر، از هر فرصتی بهره جست، و دهها اصل قرآنی و ارزش اسلامی را در هدایت و تربیت فرد و جامعه، پیریخت، و اصول انسانیت قرآنی و اسلامیت واقعی را متبلور ساخت، و با مردم سخنانی را در میان نهاد که حاصلی چونان نهجالبلاغه داشت، و عهدنامه مالک اشتر را نوشت که آییننامه حکومت قرآنی است، و هر حکومتی، در هر وقت و هر جا و متصدیان آن در هر لباسی، وقتی اسلامی است و حق دارد ادعای اسلامی بودن کند و مردم را به این نام به اطاعت وادارد، که از عهدنامه، سرسوزنی تخلف نداشته باشد». علامه حکیمی در پایان این مقدمه شور انگیز آورده است: «فریاد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسین (ع) نیز طنینافکن شد، چنان که روزی همان فریاد، از حنجره فرزند دیگرش مهدی موعود (عج) طنینافکن خواهد شد، و عدالت آفاقی و انفسی گستره زمین و آفاق زمان و عرصههای زندگی انسانی را خواهد گرفت... و این است حقیقت جاودان رسالت محمدی... و این است که شیعه هماره فریاد میزند: بعثت غدیر عاشورا مهدی...