لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'شناسی'.
19 نتیجه پیدا شد
-
[h=3]موزه پژوهشی موسسه باستان شناسی[/h] موزه پژوهشی موسسه باستان شناسی به منظور گسترش پژوهشهای باستان شناسی در 29 آذر سال 1383 شمسی بازگشایی شد. مواد فرهنگی این موزه حاصل کاوشها و حفاریهای گروه و موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران می باشد و شامل سه بخش به ترتیب توالی زمانی (پیش از تاریخ، تاریخی و دوره اسلامی) می باشد. قدمت آثار موجود در موزه از هزاره هفتم ق.م تا دوره اسلامی قرن هفتم و هشتم می باشد. اطلاعات مربوط به آثار موزه بوسیله نرم افزار پژوهشی موسسه باستان شناسی در اختیار قرار می گیرد. این موزه شامل چهار بخش می باشد : بخش نوسنگی و مس سنگی این تالار از مواد فرهنگی تپه زاغه و قبرستان تشکیل گردیده است محوطه قبرستان و تپه زاغه معرف دوران طویلی از استقرار بشر در دشت سگزآباد می باشد. استقرار در تپه زاغه از هزاره ششم تا پنجم ق. م است. آخرین دوره استقرار در تپه زاغه در حدود اواسط هزاره پنجم ق .م بوده است بقایای ساختمانی تپه زاغه بسیار نادر و منحصر بفرد است بدلیل آنکه از استقرارهای اولین در فلات مرکزی ایران میباشد و از آن نقاشی دیواری به دست آمده است که زینت بخش موزه شده است. از مواد فرهنگی دیگر این تپه در موزه، پیکرکهای استیلیزه انسانی از جنس گل که شاید معرف الهه ها باشد و نیز پیکرکهای گلی حیوانات سفالهای ساده و منقوش ـ سردوکهای گلی، اشیاء شمارشی گلی، ابزارهای مختلف سنگی و استخوانی، درفش مسی و اشیاء گلی بیضی و مکعب شکل ـ مهره های گلی ـ النگوی مرمری و زیور آلات و جمجمه انسان نیز متعلق به تپه زاغه میباشد. تپه قبرستان در 300 متری مغرب تپه سگزآباد قرار گرفته است این تپه پس از تپه زاغه مورد سکونت واقع شده است. از لحاظ گاهنگاری قبرستان با حصار I و سیلک III همزمان میباشد از مواد فرهنگی قبرستان در موزه، ابزارهای سنگی و استخوانی ـ تیغه های سنگی سردوک های گلی ـ پیکرکهای گلی حیوانات مهره های گوش ماهی و سنگی ـ سفالهای ساده و منقوش قالبهای ریخته گری می باشد. بخش مفرغ و آهن این تالار از مواد فرهنگی متعلق به تپة سگزآباد تشکیل شده است در طبقات مرتفعتر، بقایای قبرهای مربوط به اواخر هزارة دوم و نیمة اول هزارة اول ق.م دیده میشود. در طبقات عمیقتر، بقایای دورانهای پیش از تاریخ که قدمت بخشی از آنها به اواخر هزارة سوم پیش از میلاد به بعد هستند. این اشیا شامل ظروف سفالین عصر آهن یک و دو، عصر مفرغ، ظرف لوله دار، سردوکهای گلی و استخوانی، سرگرز سنگی، پیکرکهای مختلف سفالی و گلی، مهره های سنگی، پیکرکهای مفرغی اسب، زنگوله مفرغی، النگوهای مفرغی، خنجرهای مفرغی، سرپیکانهای مفرغی و اشیای مختلف آهنی است. بخش دوره تاریخی و اسلامی آثار دورة تاریخی و اسلامی موزه در این تالار قرار گرفته است. ظروف سفالی، پیکرک و آجر کتیبه دار هفتتپة خوزستان به خط میخی از آثار دورة تاریخی است؛ بخش دیگر از این تالار، از کاوشهای دانشگاه تهران در رصدخانة مراغه ( قرن هفتم هجری) به دست آمده است این آثار عبارتاند از: کاشیهای کتیبه دار زرینفام، آجرهای نقشدار محرابگونه، قطعه سنگ تراشدار و ترکیب آجر و کاشی میباشد. ظروف سفالی و شیشهای، خصوصاً دردیگ و یا سینی سفالی نقشدار . یادآور میشود، ساخت رصدخانة مراغه، توسط خواجه نصیر طوسی و با حمایت هلاگوخان مغول در سال 657 ق آغاز شد و از آن پس مجمع علما و منشأ پژوهشهای بسیار در حوزة هیأت و نجوم بوده است. بخش کارگاه مرمت در کنار موزه کارگاه مرمت قرار گرفته است که آثار بدست آمده از حفاریها طبق استاندارد استحکام بخشی و مرمت می شوند و سپس جهت مطالعه و نمایش به موزه منتقل می شود. اشیاء به دست آمده از کاوشهای باستان شناسی چون از مواد گوناگون پیدار ساخته شده اند، لازم است بلافاصله پس از کشف، مراقبتهای لازم جهت حفاظت و مرمت فنی آنها صورت گیرد در غیر ینصورت این اشیاء به مرور زمان از بین خواهند رفت. بدین لحاظ مرمت و استحکام بخشی کلیه اشیاء به نمایش گذاشته شده در موزه پژوهشی با ضوابط و استانداردهای لازم در کارگاه مرمت ا ین موزه، صورت گرفته است. این کارگاه مجهز به مواد و تجهیزات لازم جهت استحکام بخشی آسیب شناسی و مرمت می باشد.
-
ازدواج از دیدگاه آسیب شناسی اجتماعی اسلام
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
زمان پیدایش خانواده را باید از همان آغاز خلقت انسان دانست؛ زیرا با آفرینش " آدم وحوا "، درحقیقت اولین خانواده دو نفره پا به عرصه ی ظهور گذاشت و با گذر زمان و تولید و تكثیر فرزندان ، توسعه یافت . اگر چه براساس پژوهش های جامعه شناسان ، تشكیل خانواده در برخی از جانوران نیز وجود داشته است. ولی پایدارترین شكل خانواده مربوط به خانواده ی انسانی است. بنابراین ، خانواده اولین نهاد اجتماعی است كه درهمه ی جوامع بشری وجود داشته و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران علوم مختلف بوده است. تعاریف گوناگونی كه از دیدگاه های مختلف درمورد خانواده ارائه شد ه است ، بیانگر اهمیت این نهاد مقدس اجتماعی است... ازسوی دیگر، پاسخ گویی خانواده به قسمت عمده ی نیازهای انسان، و كاركردهای مهمی كه به عهده دارد ؛ نشانگر نقش كلیدی این نهاد در جامعه است. ●اهمیت ازدواج جوانان از دیدگاه آسیب شناسی اجتماعی اسلام اسلام از ابعاد گوناگونی به این موضوع پرداخته و لزوم آن را در جامعه از دیدگاه های مختلفی مورد تأكید قرار داده است. اهمیت ازدواج از نظر گاه اجتماعی ، مهمترین موضوعی است كه در تعالیم آسمانی اسلام به آن پرداخته شده است . پیشوایان دین ، ازدواج را ضامن بقای نسل انسان از راه مشروع می دانند و به عنوان مهم ترین عامل امنیت عِرضی و عفت عمومی ، برآن تاكید دارند.پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله – در زمینه ی ازدواج دختران جوان می فرماید : و باز آن حضرت است كه می فرماید: هرگاه خواستگاری برای دختر شما بیاید كه دین و اخلاق او را می پسند ید، او را به همسری دخترتان برگزینید و گرنه فتنه و تباهی بزرگی درزمین شكل می گیرد". دیده گاه آسیب شناسی اجتماعی اسلام بر این نكته تأكید دارد كه بیشترین مفاسد اجتماعی و اخلاقی در دوران تجرد افراد پدید می آید و بر همین اساس است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله – بیشترین افراد جهنمی را بی همسران می داند . زیرا آنها بیشتر از افراد همسردار مرتكب گناه ، ناپاكی و عصیان می شوند. اكنون جامعه شناسان پس از گذشت قرن ها از پیدا یش اسلام ، آنچه را كه پیام آورخدا به انسان ها هشیار داده بود، با تجربه و آمار و ارقام ؛ دریافته اند. بنا بر یافته های عینی جامعه شناسان و آسیب شناسان اجتماعی ، درصد زیادی از بزهكاری ، درسنین حدود ۱۵ تا ۲۵ سال ، ( یعنی سنین طبیعی ازدواج ) اتفاق می افتد. همچنین در این سنین ، انحراف جنسی كه اغلب با اختلا ل شخصیتی نیز همراه است ، در میان جوانان ظهور پیدا می كند. لذا ازدواج از دیدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بهترین راه برای ایجاد یك زندگی مشترك ، تخلیه ی مشروع جنسی و جلوگیری از بزهكاری و انحراف است و این همان چیزی است كه اسلام بیش از چهارده قرن پیش برآن تأكید كرده است. ●ازدواج عامل استقلا ل اقتصادی جوان ازدواج از آن جهت كه باعث استقلا ل اقتصادی دختر و پسر جوان می گردد نیز دارای اهمیت است. زیرا دو جوان با ازدواج با یكدیگر، درحقیقت در پی تشكیل یك خانواده ی مستقل هستند ، و خانواده ی جدید ، درآمدی مستقل می طلبد كه با آن خود را از دیگران بی نیاز كند. همین استقلا ل اقتصادی است كه به مرد جوان تحرك بیشتری می بخشد تا زندگی خود را تأمین سازد ؛ این چنین مردی است كه اسلام او را چون سربازی درجبهه می داند كه در راه خدا می جنگد . از این نظرگاه ، اسلام توسعه ی اقتصادی خانواده را یكی از اثرات مهم ازدواج می داند و تأكید می كند كه درصورت عدم استطاعت مالی زن و مرد برای ازدواج، خداوند آنان را از فضل و رحمت خود بی نیاز می سازد. زیرا انسان بعد از ازدواج ، خود را شدید اً مسئول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمین نیازهای زندگی می داند؛ به همین دلیل تمام ابتكار ، استعداد وتوان خود را به كار می گیرد و در حفظ درآمدهای خود و صرفه جویی در آن تلاش می كند و در مدت كوتاهی می تواند بر فقر چیره گردد. بی جهت نیست كه امام صادق – علیه السلام – می فرماید :" رزق و روزی ، همراه همسر و فرزندان است". در روایتی دیگر چنین آمده است:" مردی خدمت پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله – رسید و از تهی دستی و نیازمندی شكایت كرد ؛ پیامبر- صلی الله علیه وآله – فرمود : ازدواج كن " ؛ او نیز ازدواج كرد و از نظر اقتصادی ، در كار او گشایش پیدا شد". جامعه شناسی امروز نیز، بر خلاف پیشینیان كه خانواده را قبل از هر چیز یك سازمان اقتصادی می دانستند، خانواده را نهادی می داند كه كاركردهای متفاوتی را بر عهده دارد؛ یكی از این كاركردها ، كار كرد اقتصاد ی و برطرف كردن نیازهای مادی است . اگر چه برخی از اقتصاد دانان امروز، پا را از این نیز فراتر نهاده ، ازدواج را یك شركت و بنگاه اقتصاد ی می دانند. " دیوید فریدمن" یكی از این افراد است ، او در تعریف اقتصادی ازدواج می نویسد:"ازدواج یك بنگاه اقتصادی است، توافقی است میان یك زن و یك شوهر، تا در، درآمد یكدیگر ، مسكن و التذاذ جسمی سهیم باشند و فعالیت های تولیدی مانند طبخ غذا ، نظافت منزل ، شستن ظروف و تربیت فرزندان در یكجا متمركز گردد. از این دید، انگیزه ی ازدواج ، وجود صرفه جویی های مبتنی برمقیاس تولید است . علاوه برآن برای تشكیل خانواده از اصل تقسیم كار استفاده شده است. بنابراین می توان گفت كه ازدواج نوعی ویژه از بنگاه اقتصادی دو نفره است ". دیدگاه اسلام دراین مورد ، دیدگاهی كاملاً متفاوت است . زیرا تشكیل خانواده در اسلام امری مقدس و معنوی است و نمی توان آن را با ابزار های تحلیلی اقتصادی و تئوری های مادی تفسیر كرد. اگر چه با تشكیل خانواده ، زن و مرد به طور طبیعی در درآمد ، مسكن و... با یكدیگر شراكت دارند و ازدواج موجب صرفه جویی و پایین آمدن سرانه ی هزینه ی زندگی می گردد ولی مبنای ازدواج دراسلام بر این گونه امورنیست و در حقوق قانونی و شرعی خانواده از چیزی به عنوان اصل تقسیم كار، سخنی به میان نیامده است. زیرا اسلام هرگز مسئولیت كارهای منزل را به عهده ی زن نگذاشته و حتی از نظر حقوق قانونی ، زن علاوه بر دریافت نفقه ، حق مطالبه ی وجه ، برای شیردادن كودك و انجام كارهای منزل دارد. ولی با این حال بر اساس موازین اخلاقی و انسانی از او می خواهد كه درخدمت رفاه شوهر و فرزندان باشد و به همین خاطر است كه پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه وآله – می فرماید:" جهاد زنان ، نیكوهمسرداری كردن است ". -
مبانی زمین شناسی ساختمانی بطور کلی، ساخت های گنبدی را می توان بعنوان ساختهایی تعریف کرد که در نتیجه نیرو های قائمی – که از پایین به بالا اثر می کنند – تشکیل می شوند. بدیهی است که در اینجا، مقصود آن دسته از ساختمان های گنبدی شکلی است که تشکیل آنها، غیر از عوامل تکتونیکی بوده است و از جمله مهم ترین آنها، می توان گنبد های نمکی را نام برد. مقطع این ساختمانها دایره ای است و در مواردی که محیط اطراف انها متجانس نباشد، میدان تنش حاصله نیز متجانس نبوده و ممکن است مقاطع انها غیر دایره ای باشد. در مجموع می توان گفت که این ساختمانها زمانی تشکیل می شوند که در زیر طبقات ناحیه ای، لایه ای که خاصیت تغییر شکل پلاستیک عالی دارد که ( مثل نمک، گچ و بعضی انواع رس ها) موجود است. هرگاه این طبقه پلاستیک، به علتی تحت فشار واقع شود، به علت وضعیت خمیری، این فشار را به حالت هیدرواستاتیک به تمام نقاط منتقل می کند و در حالتی که در قسمتی از لایه ها نقطه موجود باشد. به سمت بالا حرکت کرده و ساخت گنبدی را بوجود می اورد. عامل تنش متفاوت است و در مورد نمک، اختلاف وزن مخصوص قابل توجه بین نمک و سنگهای اطراف سبب حرکت نمک به سمت بالا می شود. ساختمان گنبد های تبخیری ( گنبد های نمکی) گنبد های تبخیری عموما از جنی نمک است و ندرتا ممکن است از ژیپس یا انیدریت تشکیل شوند. این ساختمان ها به شکل گبند های مجزا و یا به صورت هسته تاقدیس ها دیده می شوند. این گنبد ها از نظر اقتصادی اهمیت زیادی دارند زیرا این ساخت ها عموما نفت گیر ها رابوجود می اورند و از سوی دیگر منابع گوگرد و نمک نیز قابل توجه است. شکل گنبد های نمکی هسته گنبد های نمکی از نمک تشکیل و تزریق ان به زیر سنگهای اطراف سبب تغییر شکل انها می شود. هسته گنبد، کم و بیش دایره ای و در بعضی موارد بیضوی طویل است. بعضی از گنبد های نمکی در سطح زمین بیرون زدگی دارند و گنبد های انها مشخص است بطوری که ارتفاع انها نسبت به زمین های اطراف به 13 متر و در مواردی نادر به 25 متر می رسد. عمق گنبد های نمکی هم متفاوت است. بر اساس اطلاعات حاصله از تحقیقات ژئوفیزیکی و گمانه های اکتشافی دربسیاری حالات، عمق انها بر چند کیلومتر می رسد. شکل خارجی توده نمک، همواره مخروطی و گنبدی نیست و در بعضیموارد شکل توده های دیواره مانند است. گاهی نیز به شکل توده های استوانه ای است. ترکیب گنبد ها معمولاً قسمت اصلی گنبد های تبخیری را نمک تشکیل می دهد و چند در صدی نیز ممکن است از انیدریت باشد. ساختمان داخلی گنبد ها ساختمان داخلی دارای شکل های متفاوتی است و به صورت لایه لایه تا توده های نامنظم دیده می شود. عموما چین خوردگی در همی دارد. در قسمت هایی که لایه ها مشخص اند، شیب زیادی دارند و در پاره ای حالات نیز قائم است. پوشش رسی بعضی از گنبد های مکی توسط پوششی از شیل و یا سایر سنگهای رسی احاطه شده است. در بعضی موارد قشر های کنگلومرا نیز ممکن است دیده شود. ساختمان سنگهای رسوبی اطراف گنبد های نمکی این سنگها به شکل گنبد یا تاقدیس در مایند. در بعضی موارد، لایه بندی سنگها رسوبی رونی توده نمک، به موازات فصل مشترک نمک و سنگهای درونگیر است که این قبیل گنبد های سوراخ نکننده معروف است. علت ایجاد وضعیت بدین خاطر است که گنبد های نمکی، قبل از رسوب سنگهای رویی بوجود امده و در معرض فرسایش قرار گرفته است و بدین ترتیب این گنبد ها نیر در اعماق لایه های اطراف خود متقاطع اند. تکامل ساختمان گنبد ها در بعضی موارد با بررسی وضعیت طبقات درونگیر گنبد ها زمان تشکیل انها را مشخص کرد. ناودیس حاشیه ای گنبد های نمک یکی از پدیده هایی که معمولاً همراه با گنبد های نمکی دیده می شود، ناودیس حاشیه ای انهاست. بطوری که ذکر شد مکی که گنبد های نمکی را بوجود می اورد، از نزدیکترین قسمت های لایه اصلی نمک به گنبد تامین می شود. این امر سبب نازک شدن لایه نمک در اطراف توده و در مرحله بعد باعث فرونشینی طبقات رویی و در این قسمت و ایجاد ناودیس حاشیه ای می شود. اهمیت اقتصادی گنبد های نمک این گنبد ها از نظر اقتصادی اهمیت زیادی دارند. و در بسیاری موارد، ساختمان تاقدیس سنگهای روی گنبد های نمکی، نفتگیر های اقتصادی را تشکیل مدهد و گاهی نیز این امر در پوشش سنگ گنبد ها به چشم می خورد بعلاوه در بسیاری حالات، کانسار های ارزشمند گوگرد در داخل پوشش سنگها دیده شده است. فصل دوم – مشخصات تکتونیکی زمین پوسته زمین همواره تحت تأثیر عوامل تکتونیکی است. حرکات پوسته زمین را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد : حرکات کوهزایی و خشکی زایی حرکات کوهزایی به ان دسته از حرکات پوسته اطلاق می شود که سبب تغییر شکل سریع توده های عظیم سنگها می شود و مدت زمان تأثیر ان در مقیاس زمین شناسی، کوچک و شدت ان زیاد است، این گونه حرکات یبب گسل ها، چین ها و کوها می شود. حرکات خشکی زایی حرکاتی از پوسته زمین را شامل می شود که مدت تأثیر شان زیاد و شدت انها کم است از جمله این حرکات می توان پایین رفتن پوسته و تشکیل حوضه ها و نیز بالا امدن قسمت هایی را نام برد. حرکات خشکی زایی سبب پیشروی و پسروی دریا ها می شود. در مورد حرکات کوهزایی اصطلاحات زیر وجود دارد : الف ) فاز کوهزایی : تغییر شکل هایی که طی فاصله زمانی محدود و معینی انجام می گیرد بدین نام خوانده می شود. ب ) پریود کوهزایی : چند فاز کوهزایی متوالی، بنام پریود کوهزایی نامیده می شود. ج ) کوهزایی با سلسله جبالی : این نام به منطقه نسبتا باریکی که تغییر شکل پیدا کرده اطلاق می شود. د ) کمربند کوهزایی : به مجموعه چند سلسه جبال که از نظر تکتونیکی به هم وابسته و طی یک کوهزایی چین خوردگی پیدا کرده اند، کمر بند کوهزایی گفته می شود. بطور کلی تغییر شکل پوسته زمین را می توان در نتیجه تجمع تنش دانست که به مرور در سنگ ذخیره می شود و هنگامی که میزان تنش از حد الاستیک سنگ تجاوز کند، تغییر شکل دایمی ان را سبب می شود. بدین ترتیب لحظه شروع تغییر شکل سنگها به نحوه اعمال نیروها و نیز به مشخصات مکانیکی انها بستگی دارد. حرکات خشکی زاییبه حرکات ارام پوسته که در طول مدت زمان طولانی تأثیر می کند، اطلاق می شود. بطور کلی این حرکات به پایین رفتن تدریجی کف حوضه ها و یا بالا آمدگی ارام قسمت هایی از پوسته گفته می شود. بنا به عقیده بعضی از دانشمندان این دو دسته حرکات یاد شده را نبایستی از یکدیگر جدا کرد بلکه حرکات خشکی زایی نیز دسته دیگری از حرکات کوه زایی، منتها با شدت کم است. ایزوستازی اجزای مختلف پوسته زمین مثل کوهها، دشت ها و دریا ها، به صورت فرو رفتگی های نامنظمی که در قسمت بالایی پوسته قرار گرفته، نیستند بلکه تمام این اجزا به حالت تعادل نسبی قرار دارند که این امر به کاهش یا افزایش وزن مخصوص و نیز تغییر ضخامت انها حاصل می شود. مطابق نظریه ایزوستازی در زیر سطح زمین، سطحی به موازات زمین سطح زمین وجود دارد که فشار وارده از کوهها، دشتها و دریا ها در ان سطح مساوی است. این سطح بنام سطح تعادل یا سطح ایزوستازی نامیده می شود. توزیع قاره ها و اقیانوس ها در زمین بیش از 70% سطح زمین بوسیله اقیانوس ها پوشیده شده و هر یک از سه اقیانوس عمده (کبیر،اطلس، هند ) به تنهایی از وسعت قاره اوراسیا بزرگتر است. توزیع قاره ها در سطح زمین یکنواخت نیست و قسمت اعظم انها در قسمت خاصی از ان متمرکز شده است بطوری که اگر قطری از زمین را که اسپانیا و نیوزلند را بهم وصل می کند در نظر بگیریم بیش از 81% تمام خشکی های زمین و نیمکره ای قطب ان اسپانیا است قرار می کند. 47% نیمکره یاد شده را خشکی و 53 % ان را دریا تشکیل می دهند. در صورتی که نیمکره مقابل ان حاوی 11% خشکی و 89% اب است. ساختمان سطح زمین یکی دیگر از مسایل مهم تکتونیکی زمین، وضعیت پستی و بلندی های سطح زمین و نحوه توزیع انها ست. از نقطه نظر تکتوکنیکی، سطح زمین را می توان به واحد های مختلفی تقسیم کرد که این واحد را در فصل بعدی بررسی خواهیم کرد. سطح زمین را می توان به سه قسمت کلی قاره ها، حوضه اقیانوس ها و حاشیه قاره ها تقسیمکرد. هر چند در وحله اول به نظر می رسد که سواحل دریا ها را بایستی فصل مشترک حوضه اقیانوس ها و قاره ها در نظر گرفت، اما این فصل مشترک، مرز واقعی دریا هاو قاره ها نیست. در حقیقت قسمت قابل توجهی از قاره ها در ناحیه فلات قاره ای و شیب قاره ای – که وسعت انها بالغ بر 10. 9% درصد کل سطح زمین و 25% سطح قاره هاست – در زیر اب قرار دارد. بدین ترتیب، مرز واقعی قاره ها و حوضه اقیانوسها را بایستی در محل شیب قاره ای در نظر گرفت. فصل سوم – واحد های مهم تکتونیکی زمین در سطح زمین واحد های تکتونیکی مهمی وجود دارد که می توان انها را به سه دسته زیر تقسیم کرد : الف ) واحد های مربوط به قاره ها مثل کراتن ها، پلاتفرم ها و کمربند های چین خورده. ب ) ژئوسینکلین ها. ج ) ویژگی های تکتونیکی اقیانوس ها مثل سلسه جبال های کف اقیانوس و تراشه های ان. در این فصل این قسمتها را مورد بررسی قرار خواهیم داد. واحد های تکتونیکی قاره ها از نظر تکتونیکی، قاره ها را می توان به دو قسمت عمده بنام های مناطق ارام و پیدار و مناطق فعال تقسیم کرد. منطق ارام عبارتند از قدیمی ترین و پایدارترین قسمت قاره ها هستند که تقریبا در تمام قاره ه وجود دارند و پس از پر کامبرین به جز فرسایش، تغییرات عمده دیگری را متحمل نشده اند. قسمت پیدار قاره تحت عناوین مختلفی نامگذاری شده است. بعضی ها این قسمت ها را بنام کراتن می خوانند. عده ای دیگر، این مناطق را بنام پهنه های قدیمی نامگذاری کرده اند. قسمت مرکزی نواحی پایدار سپر نام دارد. سنگهای این قسمت از قاره ها، مرکب از شیست و سنگهای دگرگونی پر کامبرین است. که بوسیله گرانیت و سنگهای آذرین پوسته زمین در نظر گرفت که بوسیله لایه نازکی از سنگهای رسوبی آتشفشانی، پوشیده شده است. زمان تشکیل پی سنگهای نواحی ارام زمین (3. 8 تا 3. 5 میلیارد سال قبل ) و سنگهای جوانتری که مربوط به 2تا1. 8 میلیارد سال هم باشد نیز وجود دارد. براساس مطالعات انجام شده، پی سنگهای نواحی پایدار را می توان مرکب از دو قسمت مجزا در نظر گرفت. قسمت اول، توده های عظیم سنگهای اذرین، دگرگونی و رسوبی متعلق به ارکین است و قسمت دوم، توده های چین خورده جوانتر متعلق به الگونکین را شامل می شود که در لابه لای قسمت اول به صورت نوارهایی به چشم می خورد. نواحی فعال قاره ها برای بررسی نواحی فعال قاره ها نحوه توزیع آتشفشان ها، زلزله ها، کمربند های چین خورده و سلسله جبال ها را مورد بررسی قرار می دهیم. الف ) توزیع آتشفشان ها – تاکنون در حدود 800 آتشفشان، که در گذشته و حال فعال بوده یا هستند، شناخته شده است. بیش از 75% این آتشفشان ها در منطقه اطراف اقیانوس کبیر، که بنام کمربند اتش معروف است، متمرکز شده اند. این منطقه بر سلسله جبال های جوان غرب امریکا و قوسهای جزیره ای آتشفشانی موجود در غرب اقیانوس کبیر، منطبق است. ب ) توزیع زلزله ها – بطوری که می دانیم، زلزله ها را از نقطه نظر کانون به دسته کم عمق،متوسط و عمیق که عمق انها به ترتیب کمتر از 70 کیلومتر، بین 70تا 300 کیلومتر و بین 300 تا 700 کیلومتر، تقسیم می کنند. بطوری که دیده می شود، نواحی زلزله خیز، منطبق بر مناطقی است که در انجا فعالیت آتشفشانی انجام می شود. بیش از 80% زلزله های کم عمق در اقیانوس کبیر اتفاق می افتد. همین منطقه بیش از 90% زلزله های متوسط و تقریبا تمام زلزله های عمیق را در بر می گیرد. از جمله منطق دیگر زلزله خیز، می توان کمربند سلسه جبال های مدیترانه اسیا را نام برد. ج ) کوه ها – نواحی از سطح زمین که از مناطق اطراف خود مرتفع تر هستند. کوه ها بر اساس شیب، ارتفاع و مشخصات نظیر اینها به اسامی مختلفس تقسیم می شوند. انواع کوهها : . 1. کوهای ناشی از چین خوردگی . 2. کوهای ناشی از فعالیت آتشفشانی . 3. کوه های گسلی ژئوسنکلین ها میزان نشیت کف حوضه 12 متر به ازای هر میلیون سال است. ساختمان ژئو سنکلین ها قسمت های اصلی ژئو سنکلین ها نواحی گود ان است که معمولاً در همه جا به شکل گودی طویل می باشد. در یک ناحیه ژئو سنکلین ممکن است که چندین گودی وجود داشته باشد که معمولاً تمام انها در جهت طویل اند و به وسیله گسله هایی محدود شده اند. کف قسمت اصلی ژئو سنکلین ممکن است از جنس اقیانوسی و لایه ها ی بازالت که بوسیله سنگهای رسوبی پوشیده شده، و یا از جنس پوسته قاره های باشد که در این حالت قسمت اصلی ان از سنگهای ضخیم، اذرین و دگرگونی چین خورده تشکیل شده و در زیر ان قشر بازالتی قرار دارد. در حاشیه ژئو سنکلین ها، ممکن است قطعات به سمت بالا حرکت کنند و ژئو انتی سنکلین را بوجود اورد. در چنن مواردی، مواد رسوبی و آتشفشانی که در گود های رسوب کرده اند. چین خوردگی پیدا می کنند وبدین ترتیب گودی ژئوسنکلین به شکل ناودیس شکنجی، در می آید. از جمله دیگر قسمت های مهم ژئو سنکلین ها، حوضه های کوهزایی آنهاست. انواع ژئو سنکلین ها الف ) میوژئوسنکلین - این نام به آن دسته از ژئو سنکلین ها اطلاق می شود که تقریبا تمام نهشته های آن را سنگ های رسوبی تشکیل می دهند. از جمله سنگهایی که در این دسته ژئو سنکلین ها دیده می شود می توان از آهک، شیل، ماسه سنگ کوارتزی و کنگلومرا نام برد. وجود بعضی از مشخصات از جمله ترک های گلی، اوولیتها، آثار آلگ ها و مشخصات مشابه آن، موید این مطلب است که رسوبگذاری در ابهای کم عمق انجام گرفته است. ندرتا ممکن است سنگ های اذرین نفوذی یا آتشفشانی نیز در داخل رسوبات این دسته مشاهده می شود. ب ) ایوژئوسنکلین – ایوژئوسنکلین، به نوعی ژئوسنکلین اطلاق می شود که در آن، بطور متناوب سنگهای رسوبی و آتشفشانی قرار گرفته اند. ضخامت این رسوبات به مراتب بیشتر از رسوبات میوژئوسنکلین است. سنگهای رسوبی این دسته، عموما آواری و شامل شیل، گریواک و کنگلومراست. سنگهای آتشفشانی آن نیز معمولاً جریان های گدازه، توف، سیل و دایک های کم عمقی است که جنس انها غالبا آندزیت و ندرتا بازالت یا ریولیت است. ج ) پارالیاژئوسنکلین – این نام به ان دسته از ژئو سنکلین ها گفته می شود که در حاشیه ارام قاره ها قرار دارند. رسوبات این حوضه ها، گسترش وسیعی دارند و سرعت رسوبگذاری در انهابه 34 متر در سال می رسد. و معمولاً در بین رسوبات ان مواد آتشفشانی وجود ندارد. مراحل مختلف ژئوسنکلین الف ) مرحله اصلی – فاز اولیه از مرحله اصلی ژئو سنکلین معمولاً توام با تشکیل بعضی گسل های است که کف ان را قطع می کند. بعضی از قطعات کف ژئو سنکلین، از اطراف به توسط گسلها محدود شده و فرونشینی انها سبب ایجاد گودی ژئو سنکلین می شود. مطالعه رابطه بین گسل ها و قطعات موجود نشان دهنده این است که عامل اصل بوجود اورنده انها، حرکات افقی یا قائمی است که در فواصل متفاوتی ادامه داشته است. از جمله ویژگی های مهم گودی سنکلین ها، سیستم گسل های عمیق و نیز نواحی ای است که فاقد پوسته قاره ای اند. که بعد ها در طی توسعه ژئو سنکلین ها حقیقی، سنگهای گسل های عمیق مربوط به قشر های بازالتی و یا حتی قسمت های بالای گوشته، ممکن است و در امتداد گسله ها به سطح زمین رانده شده و در انجا نمایان شود. در فاز نهایی مرحله اصلی، تقریبا تمام گودی ژئو سنکلین از رسوبات متناوب رس و ماسه سنگ موسوم به فلیش پر می شود. در داخل این رسوبات، لایه های مارلو و کربن های مختلف نیز مشاهده می گردد. ب ) مرحله کوهزایی پس از خاتمه چین خوردگی در مرحله اصلی در اثر فرونشینی، گودیهای دیگری موسوم به گودیهای کوهزایی بوجود می اید و در همین زمان، بالا امدگی کوهزایی نیز تشکیل می شود. گر چه در بعضی موارد، این گودیها عمیق ترین قسمت ژئو سنکلین ها را تشکیل می دهد ولی این امر در تمام موارد صادق نیست، گودیهای موجود در حواشی کراتن ها از جمله معروفترین گودیهای کوهزایی به شماره می ایند. این گودیها معمولاً با رسوبات ضخیمی از مواد رسوبی و آتشفشانی پر می شود. فصل چهارم - درزه ها درزه شکستگی است که در ان هیچ گونه جابجایی در بخش های طرفین شکستگی نسبت به هم رخ نداده است و یا به قدری کم است با چشم غیر مسلح دیده نمی شود. در صورتی که در طرفین شکستگی رخ دهد گسل نامیده می شود. ابعاد درزه از چند سانتی متر تا چند صد متر متفاوت است. درزه راهی برای دخول اب در سنگها بوجود می اورد و عمل فرسایش را تسریع می کند. دهانه بسیاری از درزه ها بسته است ولی در اثر هوازدگی وسیعتر شده و در نهایت به یک شکاف باز تبدیل می گردد. تقسیم بندی هندسی درزه ها الف ) درزه امتدادی – نوعی درزه استه که امتداد ان موازی یا تقریبا موازی امتداد لایه بندی یا شیستوزیته طبقات اطراف می باشد. ب ) درزه شیبی – درزه ای است که امتداد ان موازی یا تقریبا موازی جهت شیب سطح لایه بندی یا شیستوزیته طبقات اطراف می باشد. ج ) درزه مایل - اگر امتداد درزه نسبت به امتداد یا جهت شیب سطح لایه بندی یا شیستوزیته سنگهای اطراف به حالت غیر مشخص باشد بدین نام خوانده می شود. د ) درزه طبقه ای – اگر سطح درزه موازی سطح لایه بندی سنگها باشد بنام درزه طبقه ایخوانده می شود. طبقه بندی بر اساس وضعیت درزه ها نسبت به هم در این تقسیم بندی وضعیت درزه ها نسبت به هم مورد مطالعه قرار گرفته و بر اساس ان می توان انواع درزه های زیر را تشخیص داد : الف ) درزه های منظم – اگر درزه های یک منطقه با هم موازی یا تقریبا موازی باشند درزه های منظم خوانده می شوند معمولاً امتداد مشترک این درزه ها امتداد محور چین خوردگی اصلی ناحیه و یا امتداد گسل های اصلی می باشد. ب ) درزه های نامنظم - این درزه ها وضعیت مشخصی نداشته و بطور نامنظم پراکنده اند. معمولاً مجموعه درزه های موازی موجود در یا ناحیه بنام یک دسته درزه نامیده می شود و اجتماع دو یا چند دسته درزه بنام سیستم درزه خوانده می شود. اهمیت مطالعه درزه ها مطالعه درزه ها در بسیاری از کار های مهندسی ضرورت دارد. مثلاً هنگام استخراج سنگهای ساختمانی، بخصوص سنگهایی که بایستی به قطعات بزرگ استخراج شود (مثل مرمر و تراورتن)، شناسایی درزه ها محل ضروری است. هنگام انتخاب محل تونل های راهسازی و معدنی، بایستی قبلا وضعیت درزه های محا را بررسی کرد زیرا وجود انها، از طرفی مسایلی در امر حفر تونل بوجود می اورد و از طرف دیگر، نگهداری انرا مشک می سازد. قبل از احداث سد ها نیز مطالعه درزه های منطقه ضروری است. هنگام پی جویی منابع معدنی نیز وقوف به وضعیت درزه های محل ضروری است زیرا بسیاری از رگه ها معدنی، از شکستگی های سنگها و از جمله درزه ها تبعیت می کنند. از نظر زمین شناسی ساختمانی نیز مطالعه درزه ها اهمیت شایان دارد زیرا با مطالعه اماری انها، می توان مشخصات تنش های وارده به سنگهای ناحیه را مشخص کرد. نتایج تحقیقات تجربی برای تجزیه و تحلیل رابطه بین نیروهای خارجی اعمالی و درزه های حاصله، نمونه های مختلف سنگها را تحت ازمایش های کششی، فشارش، کوپل و پیچش قرار می دهند. عوامل بوجود آورنده درزه ها الف ) عوامل تکتونیکی ب ) تنش های باقی مانده در زمین ج ) انقباض د ) حرکات سطحی زمین فصل پنجم – گسله تعریف گسل – گسل ها، شکستگی هایی همراه با تغییر مکان نسبی هستند که به موازات سطح گسل انجام گرفته اند. . بعضی از گسل ها فقط چند سانتی متر طول دارند و جابجایی انها در حدود سانتی متر است، در صورتی که گسل هایی هم با صد ها کیلومتر جابجایی در حدود چند کیلومتر و حتی دهها کیلومتر دیده می شوند. عناصر و ویژگی های گسل الف ) شیب و امتداد گسل در حالت کلی سطح گسل را می توان به صورت یک سطح مستوی در نظر گرفت، لذا شیب و امتداد ان را همانند شیب و امتداد طبقات اندازه گیری می نمایند. در حالت کلی، امتداد گسل، امتداد یک خط افقی در سطح گسل است، که مقدار ان نسبت به شمال بیان می شود. زاویه بین سطح افق و سطح گسل را شیب گسل می نامند. ب ) کمر بالا و پایین قطعه ای واقع در بالای سطح گسل بنام کمر بالا و قطعه پایین ان بنام کمر پایین نامیده می شود. بدیهی است این تعاریف در مواردی صادق است که گسل قائم نباشد زیرا در این حالت بالا و پایین صفحه گسل مفهومی نخواهد داشت. ج ) اثر گسل محل تقاطع صفحه گسل با سطح زمین بنام اثر گسل یا خط گسل نلمیده می شود. خط گسل در بسیاری حالات یک خط مستقیم است اما در مواردی که شیب صفحه کم بوده و پستی و بلندی سطح زمین زیاد باشد، ممکن است به حالت نامنظم دیده شود. د ) زاویه ریک یا پیچ این زاویه عبارت است از زاویه بین خطی که اثر حرکت گسل را در روی صفحه ان نشان می دهد یا خط افقی که در صفحه گسل قرار دارد. ه ) زاویه میل زاویه های بین خط موجود در صفحه گسل با صفحه افقی را زاویه میل نامند. تقسیم بندی هندسی گسل ها الف ) گسل امتداد لغز گسلی است که در ان لغزش کلی به موازات امتداد گسل می باشد در این حالت لغزش کلی گسل معادل لغزش امتدادی بوده و در جهت شیب، مولفه لغزش وجود نخواهد داشت. همچنین زاویه ریک لغزش کلی در این حالت معادل صفر خواهد بود. ب ) گسل شیب لغز گسلی است که در ان لغزش کلی در جهت شیب سطح گسل می باشد به عبارت دیگر در مورد این گسل ها. لغزش کلی و شیبی با یکدیگر مساوی بوده و مولفه لغزش امتدادی معادل صفر خواهد بود زاویه ریک لغزش کلی در مورد این دسته از گسل ها معادل 90 درجه است. ج ) گسل مورب لغز در این دسته از گسل ها، لغزش کلی نسبت به امتداد یا شیب به سطح گسل مورب می باشد. بدیهی است در این گسل ها لغزش کلی دارای هر دو مولفه امتدادی و شیبی خواهد بود. زاویه ریک لغزش کلی در این حالت از صفر بیشتر و از 90 درجه کمتر می باشد. تقسیم بندی بر اساس زاویه شیب گسل در این روش، زاویه شیب گسل مبنا قرار گرفته می شود : الف ) گسل های پر شیب گسل هایی پر شیب انهایی هستند که زاویه شیبشان از 45 درجه بیشتر است. ب ) گسل های کم شیب هرگاه زاویه شیب کل کمتر از 45 درجه باشد، بدین نام خوانده می شود. تقسیم بندی بر اساس حرکت ظاهری الف ) گسل عادی یا مستقیم گسلی که در ان کمر بالا نسبت کمر پایین به طرف پایین حرکت کرده باشد. ب ) گسل رانده یا معکوس گسل معکوسی که در ان کمر بالا به طرف بالا حرکت کرده باشد. در حالت کلی شیب گسل بیشتر از 45 درجه است. تقسیم بندی زایشی گسل ها معیار تقسیم بندی در این جا حرکت ظاهری گسل است : الف ) گسل رانده گسلی که در ان کمر بالا نسبت به کمر پایین به سمت بالا حرکت کرده باشد. معمولاً گسلهای رانده را بر حسب زاویه شیب به سه دسته تقسیم می کنند. اگر زاویه شیب بیش از 45 درجه باشد گسل، بنام گسل معکوس و اگر کمتر از 45 درجه باشد بنام رانده خوانده می شود. اگر زاویه شیب این گسل ها کمتر از 10درجه و لغزش کلی انها زیاد باشد گسل بنام رورانده موسوم است تشکیل گسل های رانده با کوتاه شدن لایه ها و طبقات همراه است. ب ) گسل عادی هرگاه کمر بالا به کمر پایین بطرف پایین حرکت کرده باشد، گسل حاصل بنام گسل عادی یامستقیم موسوم است این گسل ها بنام گسل های وزنی نیز خوانده می شوند. ج ) گسل مورب گسلی است که امتداد ان نسبت به امتداد لایه بندی یا شیستوزیته سنگهای اطراف به حالت مورب می باشد. د ) گسل طولی هر گاه امتداد گسل تقریبا موازی امتداد عمومی ساختمانهای زمین شناسی منطقه باشد، بنام گسل طولی خوانده می شود. ر ) گسل عرضی هرگاه امتداد گسل، عمود یا تقریبا عمود بر امتداد عمومی ساختمانهای زمین شناسی منطقه باشد، بنام گسل عرضی خوانده می شود. تقسیم بندی بر اساس وضعیت گسل ها نسبت به هم الف ) گسل های موازی در بعضی موارد گسل های موجود در یک منطقه دارای شیب و امتداد یکسان یا تقریبا یکسانند که به مجموعه انها گسل های موازی اطلاق می کنند. اگر امتداد عمومی گسل های منطقه یکسان بوده شیب انها متفاوت باشد، می توان انها را به دو یا چند دسته گسل های موازیتقسیم کرد. ب ) گسل های پوششی گسل های نسبتا کوچکی که یکدیگر را می پوشانند بدین نام خوانده می شوند. ج ) گسل های محیطی این دسته گسل های دایره ای یا قوسی شکل هستند که یک منطقه دایره ای شکل یا قسمتی از منطقه دایره ای شکل را محدود می کند. د ) گسل های شعاعی این به گروه گسل هایی اطلاق می شود که تقریبا همگی از یک منطقه منشعب می شوند. گسل جدا شونده نوعی خاص از گسل های عادی است که در ان زاویه شیب گسل کم است. ح ) گسل امتداد لغز گسلی است که در ان لغزش کلی به موازات امتداد گسل می باشد به عبارت دیگر در این دسته گسل ها، لغزش شیبی در مقایسه با لغزش امتدادی ناچیز است. پرتگاه ها پرتگاه به قسمت های نسبتا پر شیبی از سطح زمین گفته می شود که ارتفاع انها از چند سانتی متر تا چندین صد متر تغییر می کند. بایستی توجه داشت که پرتگاه ها نیز مشخصه قطعی گسله نیستند و ممکن است منشا دیگری، بجز گسله داشته باشد. پرتگاه ها به انواع زیر تقسیم می شوند : . 1. پرتگاه های گسلی – این پرتگاه ها، مستقیما در اثر گسله ها بوجود می اید و اختلاف ارتفاع انها مربوط به حرکت نسبی گسله است. بعبارت دیگر، پایین رفتن یا بالا امدن یکی از قطعات گسله، باعث تشکیل این پرتگاه ها شده است. در بعضی موارد، که گسله امتداد یک رودخانه را قطع می کند، در پایین پرتگاه گسلی، ممکن است در اثر تجمع اب، یک دریاچه یا باتلاق کوچک بوجود می اید. . 2. پرتگاه های خط گسله – در این نوع پرتگاه ها، ارتفاع پرتگاه مربوط به اختلاف فرسایش طبقات در طرفین سطح گسله است. مثلاً هرگاه گسله ای باعث شود کهدو طبقه با مقاومت مختلف – مثل ماسه سنگ و شیل – در مجاورت یکدیگر قرار گیرد، پس از مدتی، در اثر فرسایش بیشتر طبقات شیلی، اختلاف ارتفاعی بین انها بوجود خواهد امد. بعدها، طبقه ماسه سنگ نیز فرسوده می شود و این بار، ممکن است اختلاف ارتفاعی در جهت عکس حالت اول، بوجود اید. . 3. پرتگاه های مرکب – در این نوع پرتگاه ها، قسمتی ار اختلاف ارتفاع مربوط به لغزش اولیه گسله و قسمتی از ان نیز، به علت اختلاف در قابلیت فرسایش طبقات طرفین گسله است. . 4. پرتگاه های کوهپایه ای – این پرتگاه ها که بنام اسکار پلت نیز نامیده می شوند، در پای سلسله کوهها تشکیل می شوند. این گونه پرتگاه ها، بیشتر در نواحی که گسله های فعال دارند، مشاهده می شود و ارتفاع انها از چند سانتی متر تا چندین ده متر در تغییر است. پرتگاه های کوهپایه ای، معمولاً مستقیم نیستند و در انها فرسایش تأثیری ندارند و یا به طورخفیف موثر بوده است. به عبارت دیگر، سطح پرتگاه در حقیقت همان سطح گسله است. بعضی از این پرتگاه ها، در سنگهای بستر نیز تأثیر کرده اند. در صورتی که عده ای دیگر، تنها به طبقات نامتحجر رویی محدوداند. گاهی نیز پرتگاه های گسلی حاصله در سنگهای رویی، در نتیجه وجود گسله های اصلی در سنگهای بستر، بوجود می ایند. . 5. پرتگاه های مثلثی – در بعضی موارد، سطح پرتگاه در اثر عوامل فرسایش مثل رودخانه یا یخچال فرسوده می شود و بریدگی های مثلث شکلی در ان به وجود می اید که در نهایت، باعث می شود که سطح پرتگاه به قطعات مثلثی شکلی، تقسیم شود. سایر نشانه های تشخیص گسله علاوه بر نشانه هایی که گفته شد، در پاره ای موارد پدیده های دیگری نیزهمراه گسله ها بوجود می اید که به کمک انها، می توان گسله ها را تشخیص داد این پدیده عبارتند از : . 1. چشمه ها – چشمه هایی که در پای کوهها دیده می شود، غالبا ناشی از وجود گسله در ان محل است و به خصوص اگر اب چشمه ها گرم باشد به احتمال زیاد می توان انها را با گسله ها در ارتباط دانست. در حقیقت در چنین حالاتی گسله معبر عبور اب و بخصوص ابهای گرم در اعماق زمین است. . 2. تغییر ناگهانی مسیر رودخانه ها – هرگاه گسله ای، امتداد رودخانه را طی زاویه نسبتا بزرگی قطع کند، باعث تغییر ناگهانی مسیر ان شود. . 3. تغییر ناگهانی در نیمرخ بستر رودخانه – اگر در حوالی بستر رودخانه، گسلی بوجود اید،باعث بالا امدن یا پایین رفتن زمین می شود. و اگر فرسایش رودخانه با بالا امدن یا پایین رفتن متناسب نباشد، در حوالی گسله، شیب بستر رودخانه با سایر نقاط تفاوت پیدا می کند که این امر، می تواند نشانه ای برای تشخیص گسله باشد. فصل ششم - چین بطور کلی چین ها را می توان بعنوان پیچ و موج های حاصله در سنگها تعریف کرد. بعبارت دیگر، چین ها ان دسته از تغییر شکل های سنگها هستند، که فقط باعث تغییر وضعیت سنگ می شوند، بدون انکه در ان گستگی بوجود اورند. مشخصه های چین . 1. لولای چین – لولای چین خط فرضی است که نقاطی از یک لایه را که دارای حداکثر انحنا هستند، به یکدیگر وصل می کند. لولای چین می تواند افقی، قائم و مایل باشد. . 2. سطح محوری چین – سطح فرضی که تمام لولا های چین را در برداشته باشد، بنام سطح محوری چین خوانده می شود. این سطح، حتی المقدور چین را به دو قسمت متقارت تقسیم می کند. . 3. محور چین – محور چین خطی است که به موازات لولای ان است و در حقیقت می توان ان را بصورت خط مستقیمی تعریف کردکه هرگاه به موازات خود در فضا حرکت کند، چین را بوجود می اورد. در بعضی از کتاب ها محور و لولای چین را بعنوان دو مفهوم مترادف بکار می برند. . 4. دامنه های چین – طرفین چین، بنام دامنه های ان خوانده می شود. . 5. اثر محوری چین – فصل مشترک سطح محوری با یک سطح افقی یا قائم بنام اثر محوری ان نامیده می شود. معمولاً سطح افقی را، سطح زمین در نظر گرفته می شود. . 6. خط الراس یا ستیغ – خط الراس چین، خط فرضی ای است که بالاترین نقاط یک چین را بهم وصل می کند. بایستی توجه داشت که اگر چه در بعضی موارد خط الراس و لولای چین خط واحدی هستند ولی این امر الزامی نیست و در پاره ای اوقات باهم متفاوت هستند. . 7. خط القعر – خط القعر هر چین، خط فرضی است که پایین ترین نقاط ان را به یکدیگر وصل می کند. . 8. قله – بالترین نقطه یک چین بنام قله ان نامیده می شود. . 9. زاویه میل چین – وضعیت هر چینی را می توان با لولای ان مشخص کرد. در حالت کلی، لولای چین مورب است و بنابراین، برای مشخص کردن ان بایستی ازیموت و شیب ان را مشخص کرد. تاقدیس و ناودیس تاقدیس – در حالت کلی، تاقدیس را می توان به صورت چینی که تحدب ان رو به بالاست. از انجا که در بسیاری موارد، خط الراس چین فرسایش می یابد و نمی توان حالت یاد شده را در ان مشاهده کرد، لذا در تعریف جامع تر، تاقدیس به صورت چینی تعریف می شود که طبقات قدیمی تر در مرکز ان قرار دارند. شیب دو دامنه تاقدیس در جهت خلاف یکدیگر است. ناودیس – در حالت کلی، ناودیس عبارت از چینی است که تحدب ان به طرف پایین است. در اینجا تعریف جامع تر ان، عبارت از چینی است که طبقات جوانتر در مرکز ان قرار دارند. شیب دو دامنه به سوی یکدیگر است. تقسیم بندی هندسی چین ها . 1. چین متقارن – چین متقارن چینی است که سطح محوری ان قائم باشد و چین را به دو قسمت متقارن تقسیم کند. . 2. چین نا متقارن – در حالتی که سطح محوری چین قائم نبوده و ان را به دو قسمت قرینهتقسیم نکند. دو دامنه این نوع چین دارای شیب زیاد است. . 3. چین برگشته - چین برگشته. چینی است که سطح محوری ان مایل و هر دو دامنه ان در یک جهت شیب داشته باشد. شیب دو دامنه این چین ها مختلف و یکی از انها برگشته است. . 4. چین خوابیده – در حالتی که سطح محوری چین افقی یا تقریبا افقی باشد، بنام چین خوابیده خوانده می شود. . 5. چین هم شیب - این نام به چین هایی اطلاق می شود که در یک جهت شیب داشته و شیب انها مساوی باشد. دامنه های این چین ها ممکن است قائم، و مایل و یا افقی باشد. . 6. چین جناغی – اگر دو دامنه چین طی زاویه تندی نسبت بهم قرار گرفته باشند، چین حاصله بنام چین جناغی نامیده می شود. . 7. چین جعبه ای – اگر قسمت لولای چین مسطح باشد، ان را بنام چین جعبه ای می خوانند. . 8. چین بادبزنی – چین بادبزنی چینی است که هر دو دامنه ان برگشته است. در چین بادبزنی تاقدیسی، هر دو دامنه به سوی یکدیگر است در صورتی که در چین بادبزنی ناودیسی، شیب دو دامنه از هم دور می شوند. . 9. چین از دو سو متمایل – اگر لولای چین، از هر دو سو، شیب داشته باشد، به نام چین از دو متمایل خوانده می شوند. . 10. گنبد – عبارت است از تاقدیس که امتداد مشخصی ندارد. به عبارت دیگر، شیب طبقات در تمام قسمت ها، به طرف خارج متوجه است. . 11. تشتک – ناودیسی است که امتداد و محور معینی ندارد و شیب طبقات در تمام قسمت ها، به طرف مرکز ان، متوجه است. تقسیم بندی چین ها بر اساس عمق انها الف ) چین های موازی – چینی که در ان ضخامت لایه ها ضمن چین خوردگی ثابت می ماند. ب ) چین های مشابه - چین مشابه چینی است که وضعیت ان نسبت به عمق ثابت مانده و تغییری نکند. بطوری که دیده می شود، در این چین ها، ضخامت لایه ثابت نیست بلکه اندازه ان در قسمت های بالا و پایین چین به مراتب بیشتر از ضخامت لایه در دامنه های ان است. ج ) چین های هماهنگ و ناهماهنگ – در بسیاری موارد، طبقات رویی و زیرین، در مراحل مختلف چین خوردگی پیدا می کنند. اگر وضعیت عمومی چین خوردگی سنگها بالا و پایین یکسان باشد، یعنی یک تاقدیس در قسمت های پایین هم چنان تاقدیس باقی بماند، چین خوردگی، بنام هماهنگ و در غیر این صورت بنام ناهماهنگ نامیده می شود. د ) چین های سوراخ کننده – ممکن است چندین لایه روی هم قرار گرفته و طبقات زیرین، ازجنس مواد شکل پذیری مانند نمک، گچ و مواد نظیر انهاباشد. ممکن است این مواد شکلپذیر، در نقطه ای جمع شوند و طبقات رویی را به صورت گنبد در اورند. سیستم چین ها طول موج چین - بطوری که گفتیم چین ها منفرد نیستند. فاصله بین دو قله دو تاقدیس یا ناودیس متوالی، بنام طول موج چین خوانده می شود. طول موج چین ممکن است از چند سانتی متر تا چندین کیلومتر تغییر کند. دامنه چین – نصف فاصله عمودی بین خط الراس یک تاقدیس و خط القعر یک ناودیس مجاور، بنام دامنه چین خوانده می شود. ناودیس شکنجی – در بسیاری موارد ناودیس بزرگ، خود از چین های کوچک و متعددی تشکیل یافته است که در این حالت بنام ناودیس شکنجی نامیده می شود. تاقدیس شکنجی – تاقدیس شکنجی نیز تاقدیس بزرگی است که از چین های کوچک متعدد تشکیل یافته است. پهنای تاقدیس شکنجی نیزدرحدودچندکیلومتر است. دررشته جبال البرز نمونه های متعددی از ناودیس و تاقدیس های شکنجی رامی توان مشاهده کرد. ژئوسینکلینال – گرچه از نظر لغوی ژئوسینکلینال به معنی ناودیس زمین است اما نبایستی ان را به جای ناودیس بزرگ بکار برد. ژئو سیکلینال حوضه رسوبی وسیعی است که ضخامت رسوبات ان به چند هزار متر می رسد. علیرغم ضخامت زیاد رسوبات ژئوسیکلینال ها، محیط رسوبگذاری انها عمیق نیست و علت اصلی تجمع رسوبات، فرورفتن تدریجی کف ژئو سیکنلینال می باشد. ژئو آنتی کلینال – ژئو انتی کلینال، یک بالا امدگی وسیع است که ابعاد ان در مقایسه با ابعاد ژئو سیکلینال است. چنین پدیده ای ممکن است در داخل یا خارج ژئو سینکلینال دیده شود. چین های پوششی - در موارد، چین های منفرد و مجزایی دیده می شوند که توسعه چندانی ندارند ولی روی یکدیگر می پوشانند. این چین ها بنام چین های پوششی نامیده می شود. تک چین و پادگانه ساختمانی اگر در ناحیه ای سنگ ها، نسبت به سنگهای مجاور خود، بدون ایجاد شکستگی بالاتر قرار گیرند، سنگ های بین انها از حالت افقی خارج شده و به حالت شیب دار قرار خواهند گرفت، این چین خوردگی که در ان،لایه ها در ناحیه ای بطور ملایم شیب دار می شوند، به نام تک چین نامیده شود. بنابراین، تک چین به طبقات شیب داری گفته می شود که شیب انها در یک جهت باشد. اگر طبقات تک چین را در امتداد شیب ان تعقیب کنیم، در منطقه محدودی شیب لایه ها کمتر شده و به طبقات اولیه قبل از تغییر شکل، تبدیل می شود. این گونه طبقات بنام پادگانه ساختمانی نامیده می شود. ریز چین هر گاه دو لایه مقاوم یک لایه نامقاوم را احاطه کند که این لایه بر اثر (تکتونیک) حرکتی انجام دهد زیر چین در لایه نامقاوم حاصل خواهد شد. فصل هفتم – ساخت های اولیه سنگهای اذرین خروجی گدازه – هنگامی که ماگما به سطح زمین راه می یابد، در سطح زمین جریان یافته و پس از سرد شدن، گدازه ها را بوجود می اورد. گدازه ها، توده های اذرین لایه شکلی هستند که ضخامتشان در مقایسه با گسترش عرضی انها ناچیز است. حالت گدازه تابع مشخصات زمینی است که در ان جریان می یابد. مثلاً در مواردی که زمین تقریبا مسطح باشد، گدازه نیز قشر کم و بیش افقی خواهد بود، در صورتی که در دامنه آتشفشانها، گدازه ها به حالت شیب دار مشاهده می شود. مشخصات گدازه ها – ضخامت گدازه ها معمولاً در حدود چند متر است و گدازه های باضخامت بیش از 100 متر، فوق العاده نادر است. گسترش عرضی گدازه ها تا حد زیادی به جنس انها بستگی دارد. گرانروی گدازه های بازی و متوسط کم است، بنابراین، این دسته از گدازه ها، بهاسانی جریان افتاده و سطح وسیعی را در بر می گیرند. ضخامت این دسته از گدازه کم وبیش در سرتاسر ان یکسان است. گدازه های اسیدی، لزج ترند و بنابراین، گسترش چندانی ندارند و غالبا به صورت توده های عدسی شکل اند. ساخت گدازه ها الف ) ساخت منشوری ب ) ساخت بالشی ج ) تغییرات داخلی قشر گدازه آتشفشان ها آتشفشان ها نیز اشکال دیگری از ساخت های اولیه سنگهای اذرین خروجی اند که در اثر خروج ماگما، بوجود می ایند. مهم ترین قسمت های یک آتشفشان از نظر زمین شناسی ساختمانی، مخروط و دهانه آتشفشان است که اینک به بررسی انها می پردازیم. . 1. مخروط آتشفشانی – مخروط آتشفشانی در اثر سرد شدن و تجمع مواد خروجی آتشفشان به وجود می اید این گونه ساختمانها را از نظر های مختلف می توان تقسیم بندی کرد. مثلاً اساس تقسیم بندی سنگ شناسی، جنس سنگهای تشکیل دهنده مخروط و اساس طبقه بندی فیزیوگرافی، مرحله فرسایش ان است اما در زمین شناسی ساختمانی، مخروط ها را از نظر ساختمان داخلی طبقه بندی می کنند. در این تقسیم بندی، می توان انواع مخروط های زیر را تشخیص داد : الف ) مخروط گدازه ای – این مخروط ها از گدازه های خیلی سیال تشکیل شده و به همین جهتدارای دامنه های کم شیب اند. این مخروط ها تماما از جنس گدازه اند. و در مورد انها قسمت اعظم ماگما از درون دهانه اصلی آتشفشان، خارج شده است. در مواردی که ماگماهنگام خروج از آتشفشان سرد و لزج باشد، در فاصله کمی پس از خروج از دهانه، منجمد می شود و مخروط پر شیبی را به وجود می اورد که بنام هورنیتو موسوم است. ب ) مخروط های اذر اواری – این مخروط ها در نتیجه تجمع مواد اذر اواری که از آتشفشان خارج می شود تشکیل شده و در بعضی موارد ممکن است دارای دامنه های پر شیب باشد. ج ) مخروط مرکب – این مخروط ها از قشر های متناوب گدازه و مواد اذر اواری تشکیل می شود. در این گونه مخروط ها، قسمت اعظم ماگما از دهانه های فرعی آتشفشان خارج می شود. . 2. دهانه – قسمت بالایی مخروط آتشفشان، بنام دهانه خوانده می شود بسته به وضعیت دهانه، حالات زیر را می توان تشخیص داد : الف – کرارتر کرارتر فرورفتگی موجود در انتهای مخروط آتشفشان است که در حالت کلی، به صورت یک مخروط ناقص در بالای ان قرار دارد. قطر قسمت پایین کرارتر معمولاً کم است و ندرتا از 300 متر تجاوز می کند اما قطر قسمت بالای ان، در اثر ریزش دیواره، ممکن است خیلی زیاد باشد. کرارتر معمولاً در اثر انفجار در قسمت های بالایی دود کش آتشفشان، بوجود می اید. ب – کالدرا کالدرا فرورفتگی بسیار بزرگی است که در قسمت های بالایی آتشفشان به وجود می اید. مقطع این فرورفتگی، معمولاً دایره و در بعضی موارد نامنظم است. قطر کالدرا ممکن است به جندین کیلومتر برسد. کالدرا در نتیجه تخریب دیواره دهانه آتشفشان به وجود می اید. فصل هشتم – ساخت های اولیه سنگهای اذرین نفوذی تقسیم بندی توده های نفوذی در زمین شناسی ساختمانی، توده های نفوذی را بسته به وضعیت انها نسبت به سنگهای مجاور، به دو دسته توده های هم شیب و ناهم شیب تقسیم می کنند. هر یک از این گروه ها، بسته به شکل و ابعاد توده خود به گروه های کوچک تر تقسیم می کنند. معمولاً در مجاورت توده نفوذی، طبقات رسوبی یا سنگهای دگرگونی حاوی شیستوزیته وجود دارد. اگر توده نفوذی با سطح لایه بندی طبقات رسوبی یا شیستوزیته سنگهای دگرگونی مجاور موازی باشد، ان را توده نفوذی هم شیب و در غیر این صورت، ناهم شیب می گویند. توده های نفوذی هم شیب . 1. سیل ها – سیل ها، که بنام ورقه نیز خوانده می شوند، توده های نفوذی لایه ای شکلی اند که به موازات لایه بندی یا شیستوزیته طبقات مجاور، تشکیل می شوند. گسترش سیل ها در بعضی موارد فوق العاده زیاد و ممکن است به چندین هزار کیلومتر مربع برسد. نکته جالب ان است که در بسیاری حالات، ضخامت سیل نیز تقریبا ثابت باقی می ماند. بدیهی است سن سیل همواره از سن سنگهای درون گیر خود، کمتر است. از نظر وضعیت، سیل ممکن است به حالت افقی، قائم و یا مایل دیده می شود. و بدیهی است در هر حالت، تابع مشخصات لایه های اطراف خود باشد. ضخامت سیل از چند سانتیمتر تا چند صد متر ممکن است تغییر نماید. . 2. لاکولیت ها - لاکولیت ها توده های نفوذی عدسی مانندی هستند که در فصل مشترک لایه ها نفوذ کرده و طبقات رویی را به صورت گنبد در می اورند. باتوجه به این تعریف،در می یابیم که لاکولیت مشابه سیل ها هستند با این تفاوت که گسترش عرضی لاکولیت ها فقط چند برابر ضخامت انها ست در صورتی که در مورد سیل ها، ممکن است به چندین برابر برسد. سنگهای اذرین تشکیل دهنده لاکولیت معمولاً از نوع متوسط و بازی ( مثل آندزیت نفلین سنییت) می باشد. . 3. لوپولیت ها – لوپولیت ها توده های نفوذی وسیعی اند که در نتیجه نفوذ ماگما در ساختمان های تشتکی شکل به وجود می ایند. ماگما تشکیل دهنده لوپولیت معمولاً از نوع بازی می باشد. . 4. فاکولیت ها – فاکولیت ها توده های نفوذی کوچکی هستند که به شکل عدسی، در خط الراس تاقدیس ها و یا در خط القعر ناودیس ها، تشکیل می شوند. بایستی توجه داشت که تنها در حالاتی فاکولیت ها جزو ساختمانهای اولیه سنگهای اذرین به شمار می آیند که سنگها، قبلا به صورت تاقدیس یا ناودیس چین خورده باشند و در حالتی که یک توده نفوذی مثل سیل، همراه با طبقات درون گیر خود چین بخورد، ساختمان حاصله را بایستی در گروه ساخت های ثانوی، طبقه بندی کرد. توده های نفوذی ناهم شیب دایک ها – دایک ها توده های نفوذی لایه ای شکلی اند که طبقات اطراف خود را قطع می کنند. دایک ها غالبا در نتیجه تزریق ماگما در داخل شکستگی سنگها به وجود می ایند. در حقیقت فرق دایک و سیل، تنها درنحوه قرار گرفتن این توده ها نسبت به طبقات اطراف است و در مورد انها نیز همانند سیل ها، می توان انواع ساده مکرر، مرکب و تفریق شده راتشخیص داد. منبع : معماری نیوز
-
جایگاه موسیقی در زیبایی شناسی باستان موسیقی خیلی زود جایگاهی را در میان همسرایی سه گانه یونانی به خود اختصاص داد، و به تدریج عمدتاً نقش هنر بیانگرانه یعنی بازتاب احساسات را به عهده گرفت۱ و همزمان پیوند و رابطه خود را با آیین های دینی حفظ کرد. اقسام مختلفش در ارتباط با آیین های مرتبط با چندخدایی به وجود آمد. پین Pean [نوعی سرود] برای ستایش آپولو (Apollo) و برعکس دیثی رامب (dithyramb) [نوعی سرود] در ستایش دیونیزوس به هنگام مراسم بهاری بود و پروسودی ها (Prosodies) نیز سرودهایی بودند که در رژه ها خوانده می شدند. موسیقی یکی از ویژگی های آیین باطنی بود. موسیقی رابطه خود را با دین حفظ کرد، با وجود این، هم در سطح فردی و هم در سطح عمومی راه را برای عرفی کردن مراسم گشود. موسیقی به عنوان هدیه ای ویژه از جانب خداوند تلقی می شد. فرقه های اورفئه ای می پنداشتند موسیقی شورانگیزی را که می نوازند، دست کم به طور موقت روحشان را از تن شان ربوده و جدا می سازد. موسیقی خیلی زود جایگاهی را در میان همسرایی سه گانه یونانی به خود اختصاص داد، و به تدریج عمدتاً نقش هنر بیانگرانه یعنی بازتاب احساسات را به عهده گرفت۱ و همزمان پیوند و رابطه خود را با آیین های دینی حفظ کرد. اقسام مختلفش در ارتباط با آیین های مرتبط با چندخدایی به وجود آمد. پین Pean [نوعی سرود] برای ستایش آپولو (Apollo) و برعکس دیثی رامب (dithyramb) [نوعی سرود] در ستایش دیونیزوس به هنگام مراسم بهاری بود و پروسودی ها (Prosodies) نیز سرودهایی بودند که در رژه ها خوانده می شدند. موسیقی یکی از ویژگی های آیین باطنی بود. موسیقی رابطه خود را با دین حفظ کرد، با وجود این، هم در سطح فردی و هم در سطح عمومی راه را برای عرفی کردن مراسم گشود. موسیقی به عنوان هدیه ای ویژه از جانب خداوند تلقی می شد. فرقه های اورفئه ای می پنداشتند موسیقی شورانگیزی را که می نوازند، دست کم به طور موقت روحشان را از تن شان ربوده و جدا می سازد. ● موسیقی در ارتباط با حرکات موزون حتی بعد از استقلال و جدایی از همسرایی سه گانه، موسیقی یونانی ارتباط خود را با حرکات موزون حفظ کرد. آوازخوانان دیثی رامب که لباس اساطیر را می پوشیدند در عین حال بازیگر حرکات موزون نیز بودند. واژه یونانی Choreuen Xov دو معنا کرد: «در و با یک گروه اجرای حرکات موزون کردن» و «در و با یک گروه خواندن». واژه «Orchestra» که در تئاتر به معنای محل ویژه استقرار خوانندگان است، از واژه OrchesisO به معنای حرکات موزون دایره ای است. خواننده خود با ساز لیر(Lyra) آهنگ می نواخت، در حالی که همسرایان همراه با خواندن، حرکت می کردند. بنابر تعریف مدرن، حرکت موزون یونانی بیشتر از این که حرکات موزون باشد، تقلید با حرکات صورت (Mimik) بود. ۲ و به مانند موسیقی یونانی، ویژگی اصلی آن، ریتم و بیانگری بود. ● موسیقی در ارتباط با شعر همچنین موسیقی یونان باستان ارتباط نزدیکی با شعر داشت. درست همان گونه که همه اشعار خوانده و سروده می شدند، همه موسیقی ها نیز، موسیقی های آوازی ای بودند که ساز در آنها به ندرت به کار گرفته می شد. دیثی رامب (آوازی که توسط گروه کر با ریتم ۵ ضربی «Trochaic» خوانده می شد) یک فرم شعری و موسیقایی بود. آرخیلوخوس (Archilochos) و سیمونیدس (Simonides) هر دو به یک اندازه و در یک سطح هم شاعر بودند و هم آهنگساز و اشعارشان خوانده می شد. آوازها در ابتدا همراهی نمی شدند. بنابر عقیده پلوتارک (Plutarch)، این آرخیلوخوس بود که در قرن هفتم همراهی با ساز را آغاز کرد. تک نوازی با ساز کیتارا (Cithara) یک ابتکار جدید بود که در بازی های پیثی (Pythian) سال ۵۸۸ قبل از میلاد ابداع شد و به عنوان یک استثنا باقی ماند. یونانیان موسیقی سازی ای را که امروز می شناسیم تکامل و توسعه ندادند. همانگونه که آبرت(Abert) می گوید: صدای انسان خود را بر قوانین ملودی دیکته می کند.۳ سازهای یونانی اصوات ملایم را ایجاد می کردند، نه اصوات پرطنین و بویژه تاثیرگذار را. اگر به این مساله توجه کنیم که به مدت طولانی سازها تنها برای همراهی به کار می رفتند، فهم این مساله آسان خواهد بود. یونانی ها از سازهای آهنی و چرمی استفاده نمی کردند. تنها ساز لیر، کیتارا و نوع اصلاح شده لیر بود که به عنوان سازهای ملی مورد استفاده قرار می گرفت. این سازها به قدری ساده بودند که هر کسی می توانست آنها را بنوازد. آنها سازهای بادی، بویژه ساز آولوس (Aulos) را که شبیه فلوت بود، از شرق گرفتند. تنها این ساز بود که می توانست اصوات منقطع را جایگزین ملودی پیوسته کند و بنابراین زمانی که برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت، تاثیر زیادی بر یونانیان باستان گذاشت. به عنوان محرک جنون آمیز مورد توجه قرار گرفت و مانند ساز لیر در آیین آپولو (Apollo)، موقعیتی برجسته و چشمگیر به دست آورد. یونانیان این دو نوع از سازها را آنچنان متفاوت از هم می دانستند که تمام آنها را در چارچوب یک مفهوم قرار نمی دادند. خود ارسطو (Aristoteles)، موسیقی کیتاریستی (Citharoetics) و آولتیستی (auletics) را به عنوان دو موضوع کاملا جدا مطرح کرده است. ● ریتم موسیقی یونان بویژه در دوران باستان، موسیقی ساده ای بوده است. آنها چیزی از موسیقی چند آوایی (Polyphony) نمی دانستند. با این حال، سادگی نشانه بدویت و ناشی از عجز و ناتوانی آنها نیست، بلکه از پیش فرض های تئوریک یعنی تئوری هارمونی ناشی می شود. یونانیان معتقد بودند هارمونی در اصوات، زمانی حاصل می شود که چنان با هم ترکیب شوند یا بنا به قول خودشان همچون شراب و عسل چنان در هم بجوشند که غیرقابل تفکیک باشند و به گمان آنان این امر تنها زمانی ممکن است که نسبت بین اصوات تا حد ممکن ساده باشد. در موسیقی آنها، ریتم بر ملودی تقدم داشت.۴ موسیقی آنها در آن دوره نسبت به موسیقی مدرن امروزین دارای ملودی کمتری بود، اما ریتم بیشتری داشت. همان طور که بعدا دیونیزوس از قول هالیکارناسوس (Halicarnassus) می نویسد: «ملودی ها خوشایند گوش اند، اما این ریتم است که هیجان انگیز است.» ● قانون Nomos Voo ریشه های موسیقی یونان به دوران باستان باز می گردد. این ریشه ها با ترپاندر(Terpander) که در اسپارتا (Sparta) و در قرن هفتم قبل از میلاد می زیست، مرتبط بود. دستاورد او ایجاد ارزش ها و معیارهای موسیقایی بود؛ بنابراین یونانیان ریشه های موسیقی خود را به زمانی بر می گردانند که ارزش ها و معیارهای مشخصی ایجاد شد. آنها این کار ترپاندر را اولین تعیین ارزش ها توصیف کردند و فرم موسیقایی ای را که او (براساس سرودهای مراسم نمازگذاری) بنا نهاده بود، نوموس نامیدند که ماهیتا یک قانون بود. قانونِ ترپاندر آهنگی تک صدایی بود که از ۷قسمت تشکیل شده بود. بعدا توسط تالتاس (Thaletas) از کرت، تغییرات و اصلاحاتی انجام گرفت که موجب شد او را واضع دومین تعیین ارزش ها بدانند. ارزش ها تغییر کرد، اما در هیچ دوره ای، موسیقی یونان از اتکا بر این ارزشها باز نایستاد. آنها در طلایی ترین عصرشان یعنی قرن ششم و پنجم قبل از میلاد به کامل ترین وجهی مورد توجه قرار گرفتند. حتی موسیقیدان یونانی یعنی پلوتارک بعدها نوشت: «متعالی ترین و مناسب ترین ویژگی در موسیقی این است که باید انسان در هر چیزی اندازه مناسب را رعایت کند». براساس این قانون قوانین برای آهنگساز و نوازنده یکی است. تمایز میان این دو همان گونه که در عصر ما رایج است، در دوران باستان تقریباً ناشناخته بود.
-
آسیب شناسی خانواده تک سرپرست
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
آسیب شناسی خانواده تک سرپرست جامعه غربی در آستانه سده بیست و یكم و پشت سر نهادن عصر روشنگری و انقلاب صنعتی با تنگناهایی در عرصههای گوناگون دست به گریبان است. نهاد خانواده و چگونگی ازدواج در جوامع غربی، طی دو نسل گذشته دستخوش تغییرات مهمی شده، به گونهای كه حفاظت از كیان خانواده به دغدغهجدی اخلاق گرایان در غرب تبدیل شده است. عواملی چون رشد فزاینده طلاق، زندگی مشترك بدون ازدواج، تولد فرزندان نامشروع، روابط آزاد جنسی، ... تعداد و انواع خانوادههای تك والدی را افزایش داده است. این مقاله نگاهی دارد به خانوادههای تك والدی و پیامدها و تأثیرات آن به خصوص بر كودكان.دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با تغییرات اساسی در ساختار خانواده در غرب به ویژه ایالات متحده همراه بود. جنبش آزادی زنان آنها را به كار بیرون از خانه ترغیب كرد. دیوید اچ اولسون استاد علوم اجتماعی در دانشگاه مینوستا و صاحب نظر در حوزه خانواده در آمریكا در این باره میگوید: «به عقیده من بیشترین رشد طلاق، پس از جنگ جهانی دوم روی داد. بسیاری از زنان در شرایط جدید پس از جنگ به كار كردن روی آوردند. پس از ساعت كار و بازگشت همسرانشان به منزل، روابط گذشته جای خود را به روابطی سست و متزلزل داد. در چنین شرایطی، بسیاری دیگر از زنان با امید یافتن زوج مناسبتر دست به طلاق زدند.» علاوه براین، حركتی كه علیه فرهنگ و سنتها آغاز شده بود، اشكال جدیدی در روابط جنسی مطرح كرد كه در نتیجه آن زوجهای بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی میكردند. افزایش میزان طلاق كه در سال ۱۹۹۶ حدود ۵۰ درصد بود، نیز به ایجاد انواع جدید خانواده كمك كرد. مگان ویلیامسن نویسنده و جامعهشناس و محقق مسایل اجتماعی مینویسد: «هم زمان با افزایش مشاركت زنان به عنوان نیروی كار، نرخ باروری با كاهش جدی روبهرو شد و نرخ طلاق در میان جمعیت ایالات متحده افزایش یافت.» ویلیامسن در باره رشد روز افزون طلاق در جامعه آمریكا میگوید: «در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تعداد طلاقها در ایالات متحده بیش از دو برابر شد كه بالغ بر یك میلیون طلاق سالانه را شامل میشود.» خانواده تكوالدی از دهه ۱۹۶۰ در مغرب زمین رواج روزافزون یافته است. در این خانوادهها فرزندان تنها با یكی از والدین خود و در اكثر موارد با مادر زندگی میكنند. الوین تافلر در كتاب موج سوم خود، این الگوی جدید از خانواده كه مبتنی بر مادر مداری است را نماد جوامع صنعتی جدید معرفی می كند. آندره میشل خانوادههای آمریكایی را به سه دسته تقسیم میكند كه نوع سوم آن، خانوادههایی عبارت از مادر و فرزندان است. آمار كشورهای اروپایی نشان میدهد كه بیش از ۵۰ درصد جمعیت این كشورها در دهه پایانی قرن بیستم، در خانوادههای تك والدینی میزیستهاند. علاوه بر این دفتر آمار آمریكا گزارش داد كه در سال ۲۰۰۰ حدود ۱۲ میلیون خانواده تك والدینی وجود دارند. محققان اجتماعی در نشریه پیام یونسكو، علت اصلی ظهور و گسترش خانوادههای تك والدی را كاهش ازدواج رسمی، زندگی مشترك بدون ازدواج، فردگرایی مفرط، گرایش به طلاق و سادهسازی تشریفات طلاق در این گونه كشورها دانستهاند. صاحب نظران غربی برای كاهش پیامدهای منفی این گونه خانوادهها و در كل افول خانواده در غرب، به فكر راهكارهای اساسی هستند. آدام بورسوا محقق مسایل اجتماعی در ایالت ایلی نویز آمریكا معتقد است كه باید خانوادههای سنتی و مستحكم ایجاد كنیم كه در طول حیات كودك تداوم داشته باشد. از نظر وی هیچ یك از پدر و مادر نباید به تنهایی مسئولیت فرزند را به عهده بگیرد و برای حل معضل خانوادههای تك والدی باید فرزنددار شدن خارج از چهارچوب این خانواده ممنوع شود. -
در این مطلب می خواهیم از خِساس و خسائس حرف بزنیم. شاید این واژه ها به نظرتان نا آشنا بیاید. خِساس به معنای مردان خسیس است و خسائس به معنای زنان خسیس است. " اسکروچ" قهرمان داستان "آواز کریسمس" اثر چارلز دیکنز را هم که لابد یادتان هست. گفتگوی سلامت با دکتر فربد فدایی، روان پزشک، در همین خصوص است. افراد خسیس و گداصفت مشترکات زیادی دارند. این طور نیست؟ بله، صحبت درباره گدایان رسمی ساده تر است زیرا ظاهر و باطن آنان با هم مطابقت دارد اما در مورد افراد خسیس یا ممسک یا بخیل و گداصفت کار به آن سادگی نیست چون ظاهر و باطن گاهی مطابقت ندارد و طیف آنان هم بسیار گسترده تر از گدایان است. از جمله ممکن است افراد محترمی هم که در زمینه خاصی اندکی بخل دارند و نمی توان آن را بیرون از هنجار دانست، در طیف افراد خسیس قرار بگیرند و در انتهای طیف هم افرادی قرار دارند که به گفته ی سعدی: " درویش به جز بوی طعام اش نشنیدی/ مرغ از پس نان خوردن او ریزه نچیدی " ظاهرا سعدی هم از این جماعت دل خوشی نداشته! نه فقط سعدی، بلکه بسیاری از ادیبان ایران از این جماعت شکایت داشته اند و خرده گرفته اند اما در آثار سعدی به کرات درباره آن ها صحبت شده؛ از جمله راجع به فرد موصوف گفته است که: " مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم. ظاهر حال اش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن. تا به جایی که نانی به جانی از دست ندادی و گربه بوهریره را به لقمه ای ننواختی و سگ اصحاب کهف را استخوانی نینداختی..." توجه به عبارات سعدی نشان می دهد که فرضیه ای در باب سبب شناسی خست داشته است. چه فرضیه ای؟ عبارت " خست نفس جبلی " به این معنی است که سعدی، دست کم در مورد این فرد، خساست را ذاتی می دانسته است. جالب این است که پژوهش های اخیر روان پزشکی هم شواهدی را در جهت ارثی بودن این وضعیت ارایه کرده است. افراد خسیس چه مشکل روان پزشکی ای ممکن است داشته باشند؟ بسیاری از آنان در طبقه بندی های تشخیصی روان پزشکی جزو مبتلایان به " اختلال شخصیت وسواسی – اجباری " قرار می گیرند. در عین حال، فردی با شخصیت به هنجار هم ممکن است برخی از صفات این نا به سامانی شخصیتی از جمله امساک و خست را داشته باشد. نکته ی مهم آن است که فرد می تواند دچار نا به سامانی شخصیتی وسواسی - اجباری باشد، بدون آن که کمترین اثری از خست و امساک و حتی صرفه جویی در او باشد. پس موضوع، چندان هم ساده نیست؟ بله؛ کاملا پیچیده است و به همین دلیل، فقط از عهده روان پزشک بر می آید که بتواند به هنجار را از نا به هنجار، مسایل شخصیتی را از بیماری های وضعیتی و بیماری های کارکردی را از بیماری های عضوی تمیز دهد. شخصیت " اسکروچ " را بیشترمان دیده ایم. اگر ممکن است حرف های تان را درباره خساست با توجه به آن شخصیت بگویید تا برای مان ملموس تر باشد. چارلز دیکنز، شخصیت اسکروچ را که سمبل یک فرد خسیس و بی عاطفه است، از روی برخی افراد واقعی عصر خود ساخته است. جالب است بدانیم که دیکنز مطالبی را درباره گذشته اسکروچ بیان می کند که نماینده دقت او در چرایی ایجاد چنین صفاتی از جمله پول دوستی و بی عاطفگی و امساک در قهرمان داستان است. چه مسایلی؟ این که پدر اسکروچ، او را در مدرسه شبانه روزی رها کرده بود و حتی در عید سال نو هم سراغی از او نمی گرفت. او در یک خانواده منسجم و مهربان بزرگ نشد. مادرش را هنگام تولد از دست داده بود و به همین دلیل، پدرش او را متهم می کرد و کمترین توجهی به او نداشت؛ به این ترتیب اسکروچ جوان فرصتی برای اجتماعی شدن و آموختن محبت نداشت. پدر اسکروچ مدتی به علت مسایل مالی در زندان به سر برد و این امر ترس از بی پولی و تلاش برای کسب پول و حفظ آن را در او به وجود آورد. صفات شخصیتی اسکروچ سبب می شود نامزدش او را ترک کند که این امر سبب سخت تر شدن قلب اسکروچ می شود. مرگ خواهرش هنگام به دنیا آوردن پسرش، آن هم در ایام کریسمس سبب می شود اسکروچ تنها کسی را هم که او را واقعا دوست داشت از دست بدهد و در نتیجه کمترین دلبستگی به مردم نداشته باشد و همان گونه که پدرش او را به علت مرگ مادر متهم می کرد، اسکروچ هم خواهرزاده اش را به علت مرگ خواهر مقصر بداند. اگر چه اسکروچ سرانجام متحول شده و عاقبت به خیر می شود اما نام او به عنوان فرد خسیس و پول دوست به صورت ضرب المثل درآمده است. توصیف های چارلز دیکنز تا چه حد با دانش امروز روان پزشکی هماهنگ است؟ چه از نظر نشانه ها و چه از نظر تاریخچه زندگی، توصیف های او از اسکروچ با روان پزشکی امروز مطابقت دارد. برای نمونه، پرورش در محیط سرد با انضباط سخت، اطمینان نداشتن به هیجانات و احساسات، کاربرد ساز و کارهای دفاعی روان شناختی گوناگون از جمله جدا سازی، واکنش سازی، ابطال و عقلی سازی از این جمله است. رفتار خشک، تشریفاتی و انعطاف ناپذیر، فقدان خود جوشی، جدی بودن در همه شرایط، تمایل به تسلط داشتن بر امور و افراد، اشتغال فکر با قواعد و مقررات و جزییات، فقدان مهارت در روابط بین فردی، نداشتن ذوق طنز، ناتوانی در دور انداختن اشیای کهنه و مستعمل، زندگی خست آمیز و مقتصدانه ای که بر خود و اطرافیان تحمیل می کند، نگرش به پول به عنوان چیزی که باید آن را برای آمادگی در برابر سختی های احتمالی ذخیره کرد از این جمله است. به گفته شیخ اجل: " گر به جای نانش اندر سفره بودی آفتاب/ تا قیامت روز روشن کس ندیدی جز به خواب " یعنی از آن جا که فرد خسیس سفره ی خود را برای خوردن نمی گشاید؛ اگر آفتاب درون سفره او بود هیچ کس دیگر آفتاب را نمی دید. به نظر می رسد که هم سعدی و هم دیکنز دل پُرخونی از افراد خسیس داشته اند چون در آثار خود مکرر به این گونه افراد اشاره کرده اند و تاخته اند. اما در شخصیت های " وسواسی اجباری "، برخی از ویژگی ها هم، مثبت و مفید است. بله؛ شخصیت های وسواسی اجباری با پشتکار و سختکوش هستند. در عین حال، این جنبه های مثبت در آنان گاهی به حد سماجت و سرسختی و لجبازی می رسد. گاهی بیش از حد آرمانگرا هستند و سبب زحمت اطرافیان می شوند. نظم و پاکیزگی آنان مثال زدنی است اما گاهی به شکل وسواس آشکار در می آید. از آن جا که می ترسند اشتباه کنند، دچار تردید و بی تصمیمی می شوند. گاهی به اندازه ای با جزییات سرگرم می شوند که از اصل موضوع غافل می مانند. آن چنان به کار دلبسته اند که فراغت و سرگرمی و دوستان را به کنار می گذارند و به اصطلاح معتاد به کار می شوند. از نظر شغلی افرادی با کفایت و متعهد هستند. ویژگی های آنان مناسب با حرفه های علمی و پژوهشی است. بسیاری از دانشمندان و هنرمندان و نام آوران تاریخی به میزانی صفات وسواسی داشته اند و مقداری وسواس به قدرت" منش " می افزاید. عقده ی خساست که می گویند، به چه معنا است؟ عقده خست، یعنی کم خرج کردن و پول جمع کردن در حد افراطی؛ که به آن، عقده هارپاگون هم می گویند. هارپاگون، قهرمان نمایشنامه " خسیس " اثر هنرمند فرانسوی " مولیر " است. بسیاری از شخصیت های وسواسی پیرو افراطی این ضرب المثل هستند که: " هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید " و دور ریختن اشیای بی مصرف را مصلحت نمی دانند. ظروف شکسته، لباس های کوچک و مستعمل بچه ها و روزنامه های کهنه را جمع می کنند. در حدی خیلی پایین تر از آن چه دارند زندگی می کنند و معتقدند خرج باید کم باشد تا فرد برای مسایل غیر مترقبه آمادگی داشته باشد. سعدی خطاب به آنان می گوید: " مال از بهر آسایش عمر است؛ نه عمر از بهر گرد کردن مال." می توان برای درمان این افراد کاری کرد؟ طبعا نمی توان منتظر ماند تا همه این افراد هم چون اسکروچ به ناگهان متحول شوند. از این رو مراجعه آنان به روان پزشک برای تشخیص و درمان ضروری است. روان پزشک برای درمان این گروه از افراد از روان درمانی و درمان دارویی می تواند استفاده کند. اگر نشانه های نا به سامانی وسواسی – اجباری هم ملاحظه شد، استفاده از داروهای ضد وسواس مفید خواهد بود. خوشبختانه بسیاری از این افراد تمایل به درمان هم دارند. حرف آخر؟ تنها آن چه انسان می بخشد، سرانجام برای او باقی ماند: " حدیث درست آخر از مصطفی ست/ که بخشایش و خیر، دفع بلاست."
-
هنر آفرینش انسان است.به توان ، اثر و کاری که از تصور و آفرینش انسان شکل یافته است، هنر میگویند. امر هنری الزاما با زیبایی همراه نیست یا زیبایی شناسی یکتایی ندارد ولی همواره با خلاقیت انسان همراه است. واژه شناسی واژهٔ هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو کلمه سو به معنی نیک و نر یا نره به معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی سین بهها تبدیل شده و واژه هونر ایجاد گشته است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنای انسان کامل و فرزانه است. در ادبیات ایران در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد، و هنر به معنای کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست و... به کار رفت، که دارای بار معنایی عام بود: * به دشمن نمایم هنر هرچه هست/ز مردی و پیروزی و زور دست (فردوسی) * چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل به سوی دیده شد (مولانا جلاالدین محمد بلخی)
-
گیاه شناسی تعدای از گیاهان داروئی
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داروهای گیاهی ,ميوه جات,سبزيجات و خواص آنها
گیاه شناسی تعدای از گیاهان داروئی كشف طبیعت بزرگترین دل مشغولی انسان در طول زندگی آنان بوده وانتقال سینه به سینه اسرار طبیعت بزرگترین تلاش انسان ها برای حفظ این گنجینه گرانبها بوده است. ازدیر باز خواص معجزه اسای گیاهان برانسان ها مشخص گردیده بود وتمدنهای كهن به خوبی درهمه زمینه ها ازجمله مواد داروئی وبهداشتی وارایشی از آنها كمال استفاده را می كردند. باتوجه به تنوع آب وهوائی ایران وجود انواع گیاهان گیاهان مناطق سردسیری وگرمسیری دراین پهنه از جهان استفاده از گیاهان داروئی در این سرزمین كهن قدمتی دیرینه دارد واستفاده از گیاهان داروئی وعرقیات گیاهی ریشه در آداب ورسوم ایرانیان دارد. دراین مورد شناسایئ گیاهان داروئی دارای اهمیت ویژه ای است تا درموارد ی با دیدن گیاهی آن را با گیاه دیگری اشتباه نگیریم.در این مورد دانستن خصوصیات كلی گیاه شناسی به ما كمك قابل توجهی خواهد كرد.در زیل به معرفی خصوصیات گیاه شناسی تعدادی از گیاهان داروئی می پردازیم: ● گردو:Juglans regia ▪ تیره: Juglandaceae گردودرختی است برگ ریزبا پوست تنه خاكستری رنگ كه تا ۳۰ متر ارتفاع داشته وبندرت به صورت درختچه ای است.طول برگهای آن ۴۰ سانتی متر است با ۷-۱۱ برگچه تك شانه ای به طول ۱۵ سانتی متر بارگبرگ های كه درسطح زیرین برگ بسیار مشخص است كه وقتی له شوند عطرشان متصا عد می شود.گل های ان تك جنسی وگلهای نربا آرایش دم گربه ای معلق وگلهای ماده به طور نامشخص دردسته های ۲-۵ تایی درنوك شاخه قراردارد .میوه ان دارای بوی خوش ومزه تلخ است. گردو به طورمعمول دربریتانیا وسراسراروپا كاشته می شود.برگ های آن رادراوایل تابستان (پیش از تیرماه)جمع آوری كرده وسریعا درسایه درحرارتی كمتراز ۴۰ درجه سانتی گراد می خشكانند(خشكاندن اهسته سبب می شود گیاه به رنگ قهوه ای مایل به سیاه درآید)وپوسته میوه رااز میوه های رسیده جدا می كنند. درایران درنواحی شمالی ایران،جنگلهای آستارا طوالش،دیلمان،رودبار،گلداغ،بندرگزوقصرشیرین می روید. ● زرشك ▪ نام علمی: Berberis vulgaris ▪ تیره: Berberidaceae درختچه ای است به ارتفاع ۱-۳ متر ودارای شاخه های شكننده است.شاخه های كوتاه یاجوان آن دارای برگهائی به وضع متناوب یا تقریبا فراهم است.كناره برگ آن دندانه هائی منتهی به خارهای ریز ونازك است.گلهای آن كه دراردیبهشت وخرداد ظاهر می شود به رنگ زرد زیبا ومجتمع به شكل خوشه های آویخته است.میوه آن یك سته ی كوچك،قرمز رنگ وبیضوی است و محتوی اسید مالیك واسید سیتریك به همین دلیل مزه ترش ملایم دارد. قسمت مورد استفاده:پوست،ریشه،ساقه ومیوه زرشك درنواحی شمالی ایران ،آذربایجان،ارتفاعات البرز،رودبار،جنگلهای كندوان، مازندران و... می روید. ● انگور ▪ نام علمی:Vitis vinifera ▪ تیره:Vitaceae درخت انگور كه درخت مو نیز نامیده میشود درختچه ای است بالا رونده كه از دیوار و درختان مجاور بالا می رود . ساقه آن گره در و دارای بگهای متناوب است . برگهای انگور دارای پنج لوب دندانه دار و برنگ سبز تیره می باشد . گلهای آن كوچك ، مجتمع و بصورت خوشه ظاهر می شود . میوه درخت انگور ، گوشتدار و شیرین و برگهای مختلف است . ● ختمی Marshmallow ▪ نام علمی Althaea officinalis ختمی گیاه بومی مناطق شرق مدیترانه است . گیاهی است علفی و چند ساله كه ارتفاع آن به حدود ۲ متر می رسد ساقه آن از كركهای ریز كه به رنگ خاكستری می باشد پوشیده شده است . برگهای ختمی دندانه دار ، پهن و مانند قلب می باشد . گلهای آن درشت به رنگ سفید مایل به قرمز یا ارغوانی است كه بصورت دسته های سه تایی در اواخر تابستان ظاهر می شود .ختمی به علت داتشن گلهای زیبا به صورت گیاه زینتی در باغچه ها كاشته می شود . تمام قسمتهای این گیاه استفاده طبی درد . ● بلوط گز علفی (شیره بلوط) Oak Bark ▪ نام علمی Quercus بلوط درخت بومی در مناطق معتدله است و در ایران در جنگهای كردستان ،لرستان و كهكلویه می روید . ارتفاع این درخت در بعضی نواحی تا ۵۰ متر و قطر تنه آن به ۳ متر نیز می رسد . برگهای درخت بلوط پنجه ای و مانند انگشتان دست می باشد . میوه درخت بلوط كه به نام بلوط معروف است مانند فندق بوده و در پیاله ای جای می گیرد . ● بادام Almond ▪ نام علمی Amygdolus درخت بادام به بلندی ۸ متر می رسد . درختی است زیبا كه از زمانهای قدیم در نواحی مركزی و غربی آسیا مخصوصا افغانستان و ایران ، سوریه و فلسطین پرورش مییافته است .ریشه درخت بادام بسیار قوی است . این درخت می تواند حتی با كمی رطوبت نیز رشد كند .برگهای آن بیضی ، باریك ، نوك تیز و برنگ سبز می باشد . گلهای آن بسیار زیبا و برنگ صورتی است . در اوائل بهار شكوفه های بادام ظاهر می شود .بطور كلی دو نوع بادام وجود دارد : ۱) بادام شیرین Sweet Almond۲ ۲) بادام تلخ Bitter Almondمیوه درخت بادام بصورت شفت می باشد كه قشر خارجی آن سبز رنگ و پوشیده از كرك است كه در داخل آن بادام با پوست سخت وجوددرد . در ابتدای تشكیل میوه پوشش خارجی سبز رنگ و گوشت در است كه پوشیده از كرك است و هنوز بردستی رشد نكرده كه آنرا چغاله بادام Amandon می نامند كه دارای خواص مخصوص می باشد . پس از رسیدن بادام بتدریج پوشش خارجی سبز رنگ خشك شده و پوست آن نیز سفت و سخت می شود و مغز بادام در داخل آن رشد كرده و آماده استفاده می شود .مغز بادام بیضی شكل و مسطح بوده كه یكطرف آن نوك تیز است . مغز بادام در داخل پوسته نارك قهوه ای رنگی می باشد كه می توان آنرا بكمك آب گرم از آن جدا كرد كه مغز بادام سفیدرنگ در داخل آن است .مغز بادام شیرین و طعم ملایم و خوشمزه ای درد و بسهولت از بادام تلخ تشخیص داده می شود .از كلیه قسمت های درخت بادام شیرین مانند شكوفه ، برگ و میوه آن استفاده طبی می شود. ● ریحان Basil ▪ نام علمی Ocimum basilicum ریحان گیاهی است علفی یكساله و معطر كه ارتفاع ساقه آن تا ۶۰ سانتیمتر می رسد . برگهای آن بصورت متقابل بیضوی و نوك تیز با كناره های دندانهدر می باشد . گلهای آن معطر و كوچك به رنگهای سفید، قرمز و گاهی بنفش مشاهده می شود . تخم آن سیاه و ریز است . برگ ریحان و سرشاخه های جوان آن بمصرف تغذیه می رسد ریحان در ایران و افغانستان بطور خودرو می روید در اكثر نقاط دنیا كاشته می شود ● باقلا Faba bean ▪ نام علمی Faba vulgaris باقلا گیاهی است علفی و یكساله كه ارتفاع آن تا ۸۰ سانتیمتر می رسد . برگهای آن متناوب و مركب است كه دارای برگچه هایی بشكل تخم مرغ می باشد . گلهای باقلا درشت و سفید كه دارای لكه های سیاه و یا بنفش است . میوه آن كه همان باقلا است دارای غلافی پوشیده از كرك بطول تقریبا ۱۲ سانتیمتر است .در هر غلاف تعدادی دانه قرار درد . گل و شاخه گلدار ، میوه و تخم باقلا مصارف طبی دارند . ● آرتیشو ( کنگر فرنگی ) Artichoke ▪ نام علمی Cynara scolymus آرتیشو گیاه بومی مناطق مرکزی مدیترانه است ولی در حال حاضر در بیشتر نقاط معتدل دنیا کشت یم شود . رومی ها در حدود ۲۰۰۰ سال پیش این گیاه را پرورش می دادند و بعنوان سبزی در سالاد استفاده می كردند . آرتیشو در قرن شانزدهم در انگلستان و فرانسه برده شد و سپس در قرن نوزدهم در آمریکا کشت شد . اکنون کالیفرنیا و سواحل اقیانوس آرام مرکز کشت آرتیشو می باشد . کلمه Artichoke از کلمه ایتالیایی Articicco مشتق شده که بمعنی میوه کاج می باشد و آرتیشو هم مانند میوه کاج است . آرتیشو برای رشد احتیاج به آب و باران فراوان درد . آرتیشو گیاهای است چند ساله درای ساقه ای راست که ارتفاع آن بحدود یک متر می رسد . برگهای آن پهن و دراز مانند برگهای کاهو است که برنگ سبز تیره است . در انتهای ساقه میوه آن که بشکل میوه کاج یا سیب فلس در است مشاهده می شود .گلبرگهای آن ضخیم و گوشتی بوده و انتهای گلبرگها ضخیم تراست که مصرف خوراکی درد . برای خرید آرتیشو دقت کنید که برگها با نشده و سفت و سبز باشد . هنگامیکه برگهای آرتیشو قهوه ای است نشان دهنده کهنه بودن آن می باشد . فصل آرتیشو معمولا ماههای فرودرین و دریبهشت ( آپریل و می )است . ● آفتاب گردان SUNFLOWER ▪ نام علمی Helianthus annus هنگانیکه از گیاه آفتاب گردان سخن بمیان می آید معمولا تخم آفتاب گردان در ذهن تداعی می شود زیرا که همه ما با تخم آن آشنایی دریم چه که بمصرف تغذیه پرندگان می رسد و یا خود از آن استفاده می کنیم ولی تمام قسمت های این گیاه آفتاب پرست از ریشه و ساقه و شاخه و گل آن گرفته تا مغز ساقه آن درای خواص بسیاری است . سرخ پوستان آمریکا این گیاه را بخاطر تخم آن که بمصرف غذا میرسد میکاشتند و پرورش می دادند . آفتاب گردان گیاهی است یکساله و تا حدود سه متر رشد می کند . گل آندرشت و زیبا و بقطر ۳۵ سانتیمتر می باشد . در وسط گل قرمز رنگ آن دایره ای قهوه ای رنگ وجود دارد که تخم های آفتاب گردان دودارور آنرا گرفته اند . این گیاه در اکثر نقاط دنیا وجود دارد . ● آووکادو Avocado ▪ نام علمی Persea Americana آووکادو درختی است که ارتفاع آن به حدود ۶ متر می رسد و درقسمت های گرم آمریکا و برزیل و غرب هندوستان پرورش می یابد . منشاء آووکادو آمریکای جنوبی بوده که از آنجا به نواحی دیگر دنیا راه یافته است . برگهای این درخت ضخیم و سبز و گلهای آن کوچک و سبز رنگ است . میوه آن مانند گلابی و درای پوستی سخت برنگ سبز تیره و یا سیاه است در حدود ۴۰۰ نوع مختلف آووکادو وجود دارد که بعضی از آنها درای پوست صاف و سبز رنگ بوده ولی پوست برخی از آنها سیاه و خشن است / مدرکی در دست است که نشان می دهد مایاها و اینکاها از این میوه استفاده می كرده اند . ● دارچین Cinnamon ▪ نام علمی Cinnamomum zelanicum دارچین از قدیم الایام در دنیا بكار میرفته است در مصر حتی قبل از ساختمان اهرام ثلاثه مصر برای درمان امراض مختلفه مصرف می شده است .اسم دارچین Cinnamon از كلمه عربی Kinnamon مشتق شده و در كتاب مقدس به آن اشاره شده است و در مراسم مذهی یهودیان بكار می رفته است . دارچین پوست درختی است كه تا ۱۰ متر ریشه می كند برگ این درخت سبز سیر و دارای گلهای برنگ سفید می باشد . پوست این درخت را كنده و معمولا پوارد می كنند و در غذا یا بعنوان چای از آن استفاده می كنند . ● نارگیل Coconut ▪ نام علمی Cocos nucifera نارگیل در حدود سه هزار سال پیش در جنوب آُسیا كشت می شده است . در حال حاضر درخت نارگیل در تمام مناطق استوائی وجود دارد . مردم اقیانس آرام نارگیل را بعنوان یك غذای اصلی مصرف می كنند و از تمام قسمت های این درخت استفاده می برند . ضرب المثلی در این مناطق وجود دارد كه می گوید هر كس كه درخت نارگیل می كارد برای خودش و برای بچه هایش ،لباس ،ظرف ،نوشابه ،غذا و خانه درست می كند . نارگیل معمولا از هندوراس ، پاناما و جمهوری دومینیكین به كانادا وارد می شود .مقدر بسیار كمی نارگیل در فلوریدا تولید می شود كه به مصرف داخلی می رسد نارگیل درختی است كه بطور قائم بالا می رود . ارتفاع آن به ۳۰ متر و قطر تنه آن تا یك متر می رسد برگهای آن دراز و بطول ۴ تا ۵ متر و مركب از چند برگچه باریك و دراز است . طول برگچه ها حدود یك متر می باشد . رنگ ها سبز روشن است میوه نارگیل مانند خوشه ، شامل چندین نارگیل با اندازه های مختلف است . میوه نارگیل كروی شكل است كه قسمت خارجی آن ضخیم و سفت و متشكل از الیاف نباتی و داخل آن نیز صاف و سخت می باشد . در قاعده نارگیل سه سوراخ دیده می شود كه چشم های نارگیل نامیده می شود . برای استفاده از مایع داخل نارگیل كه شیر نارگیل نامیده می شود این سوراخها را باید با جسم نوك تیزی باز كرد و مایع دارون آنرا بیرون آورد . سپس با چكش آنرا بشكنید و ا گوشت داخل آن استفاده كنید . البته می توانید بعد از بیرون كشیدن شیر ، نارگیل را در داخل فر در درجه حرارت ۳۵۰ درجه فارنهایت بمدت نیمساعت قرار دهید تا نارگیل خود را بشكند . درخت نارگیل در هر سال حدود پنجاه عد نارگیل می دهد . نارگیل هنگامیكه نارس است مقدر یبشتری شیر دردولی بتدریج میوه می رسد مقدرشیر آن كمتر می شود . برای خرید نارگیل همیشه میوه ای را انتخاب كنید كه سنگین باشد ضمنا آنرا تكان دهید كه صدای شیر داخل آنرا بشنوئید زیرا نارگیل اگر بدون شیر باشد حتما كهنه است و یا اینكه شیرش بیرون آمده و هوا كشیده و خراب شده است .● قهوه Coffee ▪ نام علمی Coffea Arabica قهوه درختی است كه ارتفاع آن تا هشت متر میرسد دارای ساقه ای استوانه ای شكل و برگهای نوك تیز ، متقابل ، بیضوی و همیشه سبز می باشد . گلهای قهوه برنگ سفید و بطور رگوهی در كنار برگها ظاهر می شود . میوه آن كه به نام قهوه معروف است بشكل تخم مرغی و برنگ سبز بوده كه تدریجا زرد و سپس قرمز می شود . بهترین نوع قهوه ، قهوه عربی است كه بحالت خودرو در حبشه ،سودان و مناطق استوائی آفریقا وجود دارد ولی اكنون كشت آندر برزیل ، ونزوئلا ، جزائر آنتیل و دیگر مناطق آمریكای جنوبی مرسوم است . ● زردچوبه Turmeric ▪ نام علمی Curcuma longa زردچوبه گیاهی است از خانواده زنجبیل بارتفاع حدود یك متر و نیم كه دارای ساقه متورمی است . گلهای زردچوبه بصورت سنبله و برنگ سبز مایل به زرد می باشد .زردچوبه در هندوستان و چین و نقاط حاره زمین می روید . از كنار بگهای غلاف در قاعده ساقه ،شاخه های كوچك و ساتوانه ای شكل ضخیمی خاج می شود كه بصورت مورب در زمین فرو رفته و هر یك ایجاد ریشه می كنند و مرتبا پایه های جدیدی بوجود می آروند .قسمت مورد استفاده این گیاه ساقه زیرزمینی آن است كه پس از خارج كردن از زمین تمیز كرده و رشه های آنرا جدا می كنند و در آب جوش قرار یم دهند و پس از تیمز كردن بمدت چند روز آنرا خشك می كنند .زردچوبه رنگ زرد یا خاكستری مایل به قهوه ای درد بوی آن معطر و طعم آن تلخ است. ● نخود Chickpea ▪ نام علمی Cicer arietinum نخود گیاهی است یكساله و از خانواده حبوبات كه بلندی بوته آن به حدود ۳۰ سانتیمتر می رسد . ساقه این گیاه پوشیده از تارهای غده ای است . برگهای آن مركب از ۱۳ تا ۱۷ برگچه كوچك و دندانه دار می باشد . گلهای آن سفید رنگ مایل به قرمز یا آبی بطورتك تك بر روی ساقه قرار درد . میوه آن بصورت نیام و غلاف آن كوچك ،متورم و نوك تیز بطول ۲ تا ۳ سانتیمتر است كه در آن یك دانه نخود به رنگ نخودی یا سیاه قرار درد نخود یكی از حبوبات مغذی و انرژی زا وپر مصرف است ● بابا آدم Burdock ▪ نام علمی Arctium lappa بابا آدم كه فیل گوش و آراقیطون نیز نامیده می شود گیاهی است علفی و دوساله ذكه ارتفاع ساقه آن تا ۱/۵ متر می رسد . این گیاه بحالت وحشی در دشت ها و نواحی معتدل و مرطوب و سایه در اروپا و آسیا می روید . ساقه آن كه شبیه پوست مار است پوشیده از كركهای خشن و زبر می باشد . برگهای آن بسیار بزرگ و پهن بحالت افتاده بر روی ساقه قرار درد . رنگ برگها در قسمت چسبیده به ساقه سبز كم رنگ و هر چه بطرف انتهای برگ نزدیك تر می شویم تیره تر می شود .ریشه گیاه دراز ف دوكی شكل و مانند هویج بضخامت انگشت دست بوده ودارای مقدر زیادی كربنات پتاسیم و نیترات پتاسیم است . پوست ریشه بابا آدم قهوه لی ، مغز آن سفید و طعم آن كمی شیرین است ولی بوی تهوع آوری درد . میوه آن پس از رسیدن بصورت فندقه ای با ۳ یا ۴ سطح و برنگ زرد حنایی ظاهر می شود . در انتهای میوه تارهای زرد رنگی وجود دارد كه در موقع عبور گوسفندان و جانوران به پشم های آنها می چسبد و موجب پخش تخم این گیاه به مناطق دیگر می شود . بابا آدم در بعضی از نقاط ایران بحالت وحشی می روید . از ریشه این گیاه استفاده طبی بعمل می آید پساز خارج كردن ریشه بابا آدم از خاك آنرا بخوبی شسته و به قطعات كوچك سه سانتیمتری تقسیم كرده و در اثر حرارت خورشید یا در كوره های مخصوصی خشك می كنند . ● انبه Mango ▪ نام علمی Mangifera indica انبه درختی است زیبا كه ارتفاع آن تا ۱۰ متر می رسد . منشا انبه هند و مالزی و برمه می باشد ولی هم اكنون در تمام مناق استوایی و حاره كشت می شود . انبه از ۴۰۰۰ سال پیش وجود داشته است . برگهای این درخت نیزه ای شكل ، گلهای آن زرد یا قرمز رنگ و بصورت خوشه ای وجود دارد . میوه آن كه انبه یا منگو نامیده می شود بیضوی شكل و دارای طعمی مطبوع وشیرین بوده و دارای هسته ای نسبتا بزرگ است . انبه در اوائل ماه می می رسد و تا اوائل سپتامبر موجود است ● اسفناج Spinach ▪ نام علمی Spinacia oleracea اسفناج گیاه بومی ایران است و از اوائل قرن اول میلادی کم کم به نقاط دیگر دنیا راه یافت . بطوریکه در تاریخ مسطور است اسفناج در قرن هفتم در چین و در قرن دوازدهم در اسپانیا کشت میشده است . کشت اسفناج در سال ۱۸۰۶ در آمریکا شروع شد . اسفناج گیاهی است یکساله درای ساقه ای راست به ارتفاع نیم متر که برگهای آن پخن و نرم مثلثی شکل برنگ سبز می باشد . اسفناج نسبت به سرمای زمستان مقاوم است . دو نوع اسفناج وجود دارد که بنام پائیزه و بهاره نامیده می شود . اسفناج بهاره در فصل بهار کاشته می شود و به اسفناج انگلیسی معروف است . نوع پائیزه آن که به خاک بسیار غنی احتیاج درد در پائیز کاشته می شود . گلهای اسفناج برنگ سبز کمرنگ می باشد . اسفناج چون درای مواد غذایی فراوانی است کشت آن امروز در تمام نقاط دنیا معمول است . ● آویشن باغی آویشن باغی گیاهی خشبی، چند ساله و متعلق به خانواده نعناع (Lamiaceae)میباشد. منشأ این گیاه نواحی مدیترانه گزارش شده است. ارتفاع این گیاه متفاوت و بین ۲۰ تا۵۰ سانتیمتر است.برگها كوچك، متقابل و كم و بیش نیزهای شكل بوده و پوشیده از كركهای خاكستری رنگ است. گلها كوچك، سفید، ارغوانی یا صورتی است كه در قسمت فوقانی ساقههایی كه از بغل برگها خارج میشوند روی چرخههایی به صورت مجتمع پدیدارمیشوند. آرایش گل در گیاه آویشن باغی میوه دراین گیاه فندقه به رنگ قهوهای تیره بوده و طول آن یك میلیمتر است. داخل میوه ۴ دانه به رنگ قهوهای تیره وجود دارد. وزن هزار دانه ۲۵/۰ تا ۲۸/۰ گرم است. ● آویشن ▪ نام علمی:Thymus ▪ تیره:Labiatae آویشن یا سرپوله گیاهی است پایاازخانواده نعنائیان به انواع واشكال مختلف كه قسمت مورد استفاده آن درطب سرشاخهای گلدارآن است.برای پرورش آویشن ممكن است از طریق كاشتن دانه یا تقسیم ساقه های ریشه دارگیاه مسن اقدام نمود.ازآن یك روغن سفید وقرمز بدست می آید ودرتجارت به فروش می رسد.روغن سفید آویشن برای پوست انسان تحریك كننده وحساسیت زا نیست. ● آقطی سیاه ( انگو کولی ) Elderberry ▪ نام علمی Sambucus nigra آقطی سیاه که در همدان انگور کولی نامیده می شود از زمانهای قدیم مورد مصرف مردم بوده و از آن برای رفع امراض مختلف مانند دفع بلغم و صفرا استفاده می كرده اند . آقطی سیاه که خمان کبیر نیز نامیده می شود درختچه ای است که ارتفاع آن در نواحی مساعد به ۱۰ متر می رسد . این درختچه معمولا در کنار جاده ها و حاشیه جنگل ها و در نواحی مرطوب و سایه در می روید . برگ آهای آن سبز رنگ ، بیضوی ، دندانه دار ، بیدره و مرکب از ۵-۷ برگچه می باشد اگر برگها شکسته و مالش داده شود بوی بدی از آن متصاعد می شود . گلهای آن سفید و خوشه ای است که در اواخر بهار ظاهر می شود . میوه آقطی سیاه گوشتی ، ریز مانند انگور و برنگ آبی سیر می باشد . قسمت مورد استفاده این درختچه گل ، برگ و پوست داخلی ساقه آن است . آقطی سیاه در ایران در نواحی آذربایجان و همدان می روید . ● نام رایج گیاه :pyrethrum’ ▪ اسم لاتین:pyrethrum cinerariaefolium ▪ خانواده گیاه : asteraceae پیرتر گیاهی است با خاصیت حشره کشی، به طور طبیعی که موارد استعمال آن هم درمنزل وهم در کشاورزی معمول میباشد .ماده حشره کشی این گیاه از سر شاخه های گل خشک شده دریافت میشود . ازسال ۱۹۵۰ فرآوری این گیاه تنها متمرکز به کنیا بود ولی اکنون پرورش آن به استرالیا نیز گسترش یافته است. این گیاه به طور معمول به دلیل خاصیت حشره کشی خوسش پرورش می یابد وماده موثره آن pyrethrin در سر شاخه های گیاه یافت میشود .این گیاه در اکثر کشورها یافت میشود بویژه در کنیا و تانزانیا و اکوادر و رواندا که به طوریکه برآورد شده هرساله تولیدات این گیاه ۳۴/۲میلیون پوند محصولات این کشور ما به خود نسبت داده است.خرمن سر شاخه ها به دو طریق است : هم به صورت کار دستی و هم به صورت مکانیزه که نوع دوم یعنی در مقیاس مکانیزه کارآیی کاملتری داشته و از کاردستی می کاهد ▪ آرایش گیاه:inflorescence پیرتر گیاهی است علفی و باریک و پایا به قد ۱۲ – ۳۰ اینچ و هم چنین قسمت مرکزی گل که به رنگ زرد میباشد از پهنا ۲/۱۱ اینچ میباشد. این گیاه در مناطق معتدل با درجه بارندگی ۴۵ تا ۵۰ اینچ پرورش می یابد. برای کاشت این گیاه ابتدا بذرها را در خزانه میکارند و ان وقت بعد از گذشت ۴ ماه یعنی زمانی که دارای گیاه به ۴ تا ۵ اینچ رسید انرا در زمین اصلی میکارند. در ۴ ماه بعد خرمن سر شاخه های باز شروع میشود. بعد از ۳ سال محصول دهی به تدریج بهره گیاه کاهش می یابد. ماکزیمم بهره کشت و کاشت این گیاه در فصل دوم گرفته می شود. هر گل آذین آن شامل ۱۸ تا ۲۲ گل سفید است و به صورت مجتمع در مرکز به رنگ زرد که شامل ۴۰ تا ۱۰۰ گل لوله ای کوتاه با جنسیت نروماده میباشد. گلهای پیرتر زیاد مورد توجه زنبورهای عسل نیستند تنها گرده ها را دریافت کرده و در امر گرده افشانی شرکت دارند. البته دانشمندان دریافته اند که زنبورها محصولات را افزایش میدهند. خرمن زمانی شروع میشود که روی هر ساقه یا سرشاخه ۳ یا ۴ گل کاملا باز وجود داشته باشد. ● موز Banana ▪ نام علمی Musa sapientum موز گیاهی است علفی كه مانند درختچه است . برگهای آن بسیار بزرگ و پهن و گاهی تا ۲ متر می رسد . گلهیا آن مجتمع و بصورت سنبله است میوه آن ابتدا سبز و بعد از رسیدن برنگ زرد در می آید . موز از چهار هزار سال قبل در هندوستان كشت می شده است . در سال ۱۴۸۲ پرتغالیها موز را در سواحل گینه پیدا كردند و به جزائر قناری بردند و سپس بوسیله میسیونر مذهبی اسپانیولی به نواحی حاره آمریكا برده شد و اكنون موز در تمام مناطق گرمسیر دنیا كشت می شود . موز را هنگامیكه هنوز سبز است از درخت می چینند و به مناطق مختلف می فرستند و در آنجا بوسیله گرما دادن آنرا می رسانند . موز انواع مختلف درد یك نوع آن بسیار درشت و نوعی از آن هم خیلی ریز است كه مزه شیرینی درد . در كشورهای استوایی معمولا موز را می پزند و همراه با برنج و لوبیا می خورند در كشورهای آمریكای لاتین موز را ورقه ورقه كرده و در آفتاب خشك می كنند هنگامیكه موز انتخاب می كنید باید پوست آن زرد و سفت و روی آن لكه های سیاه وجود داشته باشد و این نشانه موز رسیده است . موز نارس بدلیل داشتن نشاسته زیاد هضمش سنگین است ● نام علمی: Origanum vulgare L ▪ تیره:Labiatae مرزنگوش یك گیاه بوته دارنیمه چوبی با ساقه وشاخه های عمودی ویك گیاه ساقه قویست مرزنگوش ریشه های خزنده اش را بیرون می فرستد ریشه های این گیاه چوبی است بعضی گونه های آن به حالت ساقه های زیر زمینی رشد می كنند وبعضی دیگر بصورت عمودی وبرخی دیگر به شكل بیضی رشد می كنند.دربالا شاخه شاخه شده معمولا ارغوانی وبرگها روبروی یكدیگرند دمبرگدار بعضی مواقع دندانه دار بیضی شكل ونوك دار درحدود ۱الی ۵/۱ اینچ طول دارد.درتمام طول تابستان مرزنگوش از گلهای لوله مانند كوچك صورتی یا ارغوانی مایل به سفید با پرچمهائی بیرون آمده است(۴ پرچم). ● یونجه Alfalfa ▪ نام علمی Medicago sativa یونجه گیاهی است علفی و چند ساله كه ارتفاع آن تا یك متر میرسد برگهای آن دارای سه برگچه می باشد برگچه های نوك تیز، سبز رنگ و بیضی شكل است . گلهای یونجه بشكل سبز و برنگ بنفش تیره یا آبی روشن است میوه یونجه مانند صدف بوده و دانه داخل میوه مانند لوبیا ولی كوچكتر از آنزمی باشد . یونجه ریشه ای بسیار عمیق درد و ریشه آن تا سه متر بداخل زمین نفوذ می كند و بنابراین منبع ویتامین ها و مواد معدنی است كه از خاك می گیرد . یونجه از زمانهای بسیار قدیم در ایران كشت می شده است و در حدود پنج قرن قبل از میلاد مسیح از یاران به یونان برده شد و در قرن هفتم بعد از میلاد به اروپا راه یافت . یونجه در ایران در مناطق مركزی و جنوبی به مقدر بسیار زیاد كشت می شود . زنبور عسل گل یونجه را دوست درد واز آن شهد زیادی بدست می آورد و تبدیل به عسل می كند . پرورش این گیاه در قدیم برای تهیه علوفه چهارپایان بوده ولی در حال خاضر بعلت درا بودن مواد مغذی به مصرف غذایی نیز می رسد . ● هندوانه Watermelon ▪ نام علمی Citrullus vulgaris هندوانه گیاهی است یكساله ویك پایه ساقه آن خزنده و پیچك درد و برگهای آن پهن با بریدگیهای عمیق می باشد . گلهای آن كوچك و زردرنگ است . میوه آن رگد یا دراز . پوست آن سبز رنگ و داخل آن قرمز می باشد . تخمه هندوانه بر حسب انواع مختلف آن ممكن است سیاه ، قرمز ، سفید و یا زرد باشد .● علف هفت بند Knotgrass ▪ نام علمی Polygonum aviculare علف هفت بند گیاهی است یكساله و دارای ساقه خوابیده كه طول آن به ۵۰ سانتیمتر می رسد . برگهای آن ریز ، نوك تیز و گلهای آن ریز و كوچك و برنگ صورتی است . این گیاه در اكثر نواحی آسیا ،اروپا و آفریقا و آمریكا می روید و در مقابل عوامل خارجی بسیار مقاوم است . بطوریكه حتی اگر لگدمال شود باز هم از بین نرفته است .علف هفت بند در چمنزارها ،كنار جاده ها ، اراضی متروك و خرابه ها ،مناطق سایه در و بین تخته سنگ ها می روید . این گیاه در اكثر نقاط ایران نیز وجود دارد ● نسترن ▪ نام علمی:Rosa canina ▪ تیره: Rosaceae گیاهی است درختچه ای با برگهای مركب شانه ای ودندانه داركه هربرگ آن معمولا بین۷-۱۱ برگچه داردگل های معطرآن دارای گلبرگ های سفیدیا صورتی هستند.این گل ها ازاواخراردیبهشت ماه ظاهر می شوند پس از خشك شدن گل یك بخش كوزه ای شكل به نام هیپانتیوم جای گل دیده می شود كه به غلط میوه خوانده می شوداما درواقع نهنج رشد كرده گیاه است اگر هیپانتیوم رابشكافیم فندوقه های كركدار گیاه رادرداخل آن می بینیم هیپانتیوم كه تامدتی قرمز رنگ است وقتی كاملا برسدمتمایل به قهوه ای می شودوسرشار از ویتامین C ● میخك Clove ▪ نام علمی caryophillium aromaticus درخت میخك بومی جزائر اندونزی و اقیانوسیه است و بعلت زیبایی خاصی كه درد امروز در بیشتر نقاط دینا بعنوان درخت زینتی پرورش داده می شود . البته در مناطق سردسیر این گیاه در گلخانه و گرم خانه نگهدری می شود . در قدیم الایام میخك ادویه ای گران قیمت بوده كه تنها پادشاهان و ثروتمندان مكی توانستند از آن استفاده كنندمیخك درختی است كوچك و مخروطی شكل كه برگهای آن هیچ وقت زرد نمی شود ودر تمام طول سال سبز است . ارتفاع این درخت تا ۱۰ متر می رسد . برگهای آن نوك تیز و بیضوی و دم برگهای آن قرمز رنگ است و به درخت زیبایی مخصوصی می دهد گلهای میخك كوچك و مجتمع بصورت خوش هایی شامل ۱۰ تا ۲۵ گل می باشد .وجه تسمیه این درخت بدین دلیل است كه غنچه های خشك شده آن كه كوچك و بطول یك سانتی متر است بشكل میخ كوچك می باشد . ● گریپ فروت Grapefruit ▪ نام علمی Citrus paradisi دلیل اینكه این میوه را گریپ فروت می نامند یان است كه میوه آن مانند انگور بصورت جمعی تا دوازده تا بر روی شاخه می روید . این میوه كه یكی از مركبات می باشد بیشتر از ۴۰۰۰ سال پیش در هنئ و مالزی كاشته می شده است ولی تا قرن شانزدهم میلادی در دیگر كشورها ناشناخته مانده بود تا اینكه اسپانیائیها آنرا به كشورهای دیگر بردند . جالب است كه بدانید آمریكا ۹۷% مصرف گریپ فروت دنیا را تامین می كند و تنها ایالت فلوریدا و تگزاس با هم ۹۰% گریپ فروت آمریكا را تولید می كنند . درخت گریپ فروت به اندازه درخت پرتقال و ارتفاع آن تا ۱۲ متر می رسد برگهای آن سبز و گل آن سفید است . میوه گریپ فروت درشت تر از پرتقال و پوست آن هنگامیكه رسیده باشد نازك و برنگ زرد روشن است . اگر در چیدن گریپ فروت تاخیر شود پوست آن كلفت شده و قسمت سفیدی زیر پوست ضخیم می شود و مقدری از آب خود را از دست می دهد . گریپ فروت رسیده برد و طعم آن ترش و شیرین و كمی تلخ می باشد . نوعی از گزیپ فروت كه در شمال ایران می روید چون داخل آن قرمز رنگ است به آن توسرخ می گویند . گریپ فروت در حال حاضر در چین ، هند ، خاورمیانه و در ایران هم در شمال و هم جنوب پرورش داده می شود. گریپ فروت در تمام طول سال در بازار وجود دارد ولی فصل آن از ژانویه تا می می باشد . ● مارچوبه Asparagus ▪ نام علمی Asparagus officinalis مارچوبه گیاهی است علفی و چند ساله كه ارتفاع آن تا چند متر می رسد و دارای شاخه های نسبتا چوبی و صاف می باشد . مارچوبه بصورت وحشی در اكثر نقاط دنیا می روید برگهای آن فلسی شكل بوده كه از كنار آنها شاخه هایی باریك و دراز و سبز رنگ بصورت دسته های ۳ تا ۸ تائی خارج می شود . بعلت زیبا بودن این گیاه را بصورت تزئینی در باغچه ها می كارند مار چوبه را در اوائل پائیز می چینند . این گیاه از قدیم الایام مورد استفاده بشر بوده است و حتی در اهرام ثلاثه مصر نقاشی هایی وجود دارد كه مارچوبه را نشان می دهد . مارچوبه را می توان بصورت مختلف مصرف كرد . باید مارچوبه را با كمی آب و حرارات كم در ظرف های ضد زنگ پخت و تقریبا نیمه خام آنرا برداشت . آب مارچوبه را دور نریزید و از آن برای سوپ استفاده كنید زیرا دارای ویتامین و املاح می باشد . وقتیكه مارچوبه می خرید دقت كنید تازه باشد . شاخه های مارچوبه تازه راست و نرم بوده و نوك آن نباید باز شده باشد و اگر فلسهای نوك آن باز باشد نشانه این است كه گیاه مدت زیادی مانده و كهنه شده است . ● لوبیای سویا Soy bean ▪ نام علمی Soja hispida Moench سویا قرنهاست كه غذای مردم آسیا مخصوصا چین بوده است و چینی آن را همراه با برنج بعنوان غذای اصلی خود مصرف می كنند . ایالات متحده آمریكا بزرگترین تولید كننده سویا می باشد و تقریبا دو سوم محصول كل دنیا را تولید می كند . سویا در ایران بنام (لوبیا روغنی ) ،( لوبیا چینی ) سوژا و دانه سویا معروف است . سویا گیاهی است یكساله دارای ساقه پرشاخه ، برگهای آن بیضی ، نوك تیز و سبز رنگ می باشد . میوه آن شبیه لوبیا سات كه در هر غلاف آن سه تا پنج دانه جدا از یكدیگر وجود دارد . رنگ دانه سویا بر حسب انواع مختلف متفاوت است و برنگهای زرد ، سفید ،سیاه ، خاكستری و خالدر دیده می شود . دانه سویا به بزرگی یك نخود كمی مسطح و گرد است . دانه سیاه سویا بشتر در طب گیاهی مصرف درد ولی از دانه زرد رنگ آن بیشتر برای روغن گیری استفاده می كنند . سویا بعلت داتشن پروتئین و مواد مغذی در تغذیه انسان بكار می رود . سویا از چین به نقاط دیگر دنیا راه یافته است و بطور وحشی در آن كشور وجود دارد . سویا در حدود ۳۵۰۰ نوع مختلف درد كه هر كدام آب و هوای مخصوصی را می خواهد ● لوبیا Kidney bean ▪ نام علمی Phasaeolous vulgaris لوبیا گیاهی است از تیره بقولات ، علفی وب الا رونده كه بدور درختان و یگاهان دیگر می پیچد . برگهای آن سبز رنگ ، پهن ، بزرگ و نوك تیز است كه شامل سه برگچه بشكل قلب می باشد . گلهای آن سفید مایل به زرد یا بنفش و میوه آن باریك و غلاف مانند است كه دانه های لوبیا در آن قرار درد . از پوست و دانه های لوبیا هنگامكیه لوبیا سبز است استفاده می شود كه بنام لوبیای سبز معروف است ولی هنگامیكه پوست غلف سفت می شود دانه های داخل آن بصورت لوبیای خشك كه برنگ قرمز یا سفید می باشد مورد استفاده غذایی قرار می گیرد . ● گوجه فرنگی Tomato ▪ نام علمی Lycopersicum esculentum گوجه فرنگی از هزاران سال پیش وجود داشته است ولی البته باندازه یك گیلاس بوده است و كم كم در اثر پرورش درشت تر شده است . وطن اصلی این گیاه آمریكای جنوبی است . درقرن شانزدهم در كشور پرو به مقدر زیاد كشت می شده است . در قرن هفدهم گوجه فرنگی به انگلستان و هلند راه یافت و چون بسیار گران بود فقط مردم ثروتمند می توانستند از آن استفاده كنند و بنام سیب عشق معروف شد . گوجه فرنگی در حال حاضر در تمام مناطق دنیا كشت می شود و تقریبا در تمام فصول سال وجود دارد گوجه فرنگی انواع مختلف درد و در حدود شانزده نوع آن در بازار بفروش می رسد . یك نوع آن گوجه فرنگی سفید است كه دارای اسید نمی باشد گوجه فرنگی را باید هنگامیكه كاملا رسیده استداز بوته چید و مصرف كرد زیرا گوجه فرنگی نارس و سبز است و برای بدن مخصوصا كلیه ها مضر است البته در كشورهای صنعتی گوجه فرنگی را كال می چینند تا هنگامیكه به مقصد می رسد و یا در انبار می رسد و قرمز می شود . اگر گوجه فرنگی كاملا قرمز باشد ولی هنگامیكه آنرا باز می كنند تخم آن سبز باشد نشانه این است كه گوجه فرنگی را كال چیده اند و بعدا رسیده است . گوجه فرنگی گیاهی است یكساله دارای شاخه های زیاد كه ارتفاع آن تا حدود یك متر می رسد گلهای آن زرد رنگ است كه از كنار شاخه ها و یا ساقه آن بیرون می آید . مویه آن گرد و یا تخم مرغی و برنگ زرد و یا قرمز دیده می شود . ● گاوزبان Borage ▪ نام علمی Borage officinalis گاو زبان گیاهی است علفی و یكساله كه ارتفاع ساقه آن تا ۶۰ سانتیمتر می رسد ساقه آن شیار دار و خاردار می باشد . برگهای این گیاه ساده و پوشیده از تارهای خشن است . گلهای آن برنگ آبی ، سفید ، بنفش و آبی می باشد . گاو زبان احتمالا از شمال آفریقا بنواحی دیگر راه یافته و امروزه در منطقه مدیترانه ، نواحی شمال آفریقا و قسمت هایی از خاورمیانه می روید . گل ، برگ و سرشاخه های گلدار آن بمصرف دارویی می رسد . گل گاو زبان از گیاهان دارویی و دارای روغنی است که به علت خاصیت شفا دهندگی از مدتها قبل به خصوص در فرانسه شناخته شده بود. این گیاه دارای شاخه های تو خالی وابدار است و ارتفاع آن به ۵۰ سانتی متر میرسد. برگهای این گیاه نسبتا بزرگ وچین خورده به رنگ سبز تیره و تخم مرغی شکل نوک تیزاند که به طور متنا وب بر روی ساقه گیاه قرار دارند. تمام سطح گیاه پوشیده از کرکهای سفید و منشعب است. گلهای این گیاه در انتهای ساقه قرار دارد و به رنگ روشن و ستاره ای شکل است. میوه این گیاه به شکل چهار فندق کوچک و به رنگ قهوه ای مایل به سیاه است. این گیاه در فرانسه "شکوفه آبی تندرستی" نامیده می شود. زیرا گلهای ان به رنگ آبی است و داروی خوبی است برای دهقانان که معمولا نیاز به تنفس بیشتر در هنگام کار کردن دارند. بعضی از نویسندگان معتقد ند که نام لاتین آن یک اسم تغییر شکل یافته است به معنی "قلب " و به معنی "من اورده ام" زیرا اعتقاد بر این است که این گیاه قلب را تقویت می کند. امروزه ثابت شده که محصولات حاصل از برگها و پودر این گیاه خاصیت ضد افسردگی دارد و باعث افزایش نشاط روحی می شود. به طور مثال : شربت ساخته شده از پودر این گیاه خاصیت ضد افسردگی و ضد استرسهای روحی و آرامش دهنده و تسکین دهنده قلب می باشد. ● گل حنا(بادرنجبویه) ▪ نام علمی :Melissa officinalis ▪ تیره: Labiatae علفی است پایا،معطر به طول ۳۰-۱۰۰ سانتی متر كه هر سال بزرگتر می شود.ساقه آن چهارگوش وگاهی كركدار است ودرابتدا انشعابات جزئی دارد ولی درمنطقه گلدار بسیار منشعب می شود.برگهائی متقابل ،بیضوی یا مثلثی به طول ۳-۵ سانتی متر دارد(برگ شاخه های گلدار به طور مشخصی كوچك است.)این برگها گاهی كركداروحاشیه دندانه ای عمیق دارد.طول برگهای آن بین ۸/۰-۵/۱ سانتی متر ونا معلوم است .جام گل سفید رنگ است وگلها به شكل دسته های ۳-۶ تایی روی یك دمگل كوتاه درمحوربرگها قرار دارد. گیاه بومی مناطق مدیترانه شرقی است.دراروپای جنوبی به عنوان گیاه زینتی وگاهی نیز درمناطق سنگی پراكنده است.معمولا درجنوب انگلستان دیده می شودودربعضی محلها پرورش داده می شود.كشت آن به وسیله دانه كه به آهستگی رشد می كند ویا باتقسیم گیاه درخاك خوبی كه زیاد خشك نباشد انجام می گیرد. درمساحتی برابر ۳۰*۴۰ سانتی متر كاشته می شود.گیاه ۲-۳ مرتبه درسال بمحض اینكه ارتفاع پاجوشها به۳۰ سانتی متر رسید جمع آوری می كنند.این گیاه را باید تاحدامكان بسرعت درسایه ودرحرارت كمتراز ۳۵ درجه سانتی گراد خشكاند زیرا اگراین عمل به آهستگی صورت گیرد برگها به سرعت قهوه ای می شوند.این گیاه ممكن است بین ۴-۸ سال محصول بدهد .بازده عمل ازسال دوم به بعدبین۲۰-۳۵ كیلوگرم درمترمربع است.این گیاه درایران دراطراف تهران،نواحی شمالی وشرقی ایران وآذربایجان می روید. -
(سعدی شیرازی) كه به خودی خود كلامش از شیرینی و حلاوت خاصی برخوردار است و به قول خودش «قیامت می كنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن» وقتی از خداوند تبارك و تعالی سخن می گوید و جلوه های خداوندی را در كلامش به تصویر می كشد، شیرینی سخنش مضاعف شده و در عذوبت كلام، او را نظیری و رقیبی نیست. سعدی معتقد است همه موجودات، خدا را تسبیح می كنند و یاد و نامش را از خاطر نمی برند.«هر گل و برگی كه هست یاد خدا می كند/ بلبل و قمری چه خواند یاد خداوندگار» سپس با این كلام انسان را نكوهش می كند كه «چون بنده خدای خویش خواند/ باید كه به جز خدا نداند». در نظر سعدی مردان خدا چون در سایه لطف خداوندی به سر می برند و در طریقت جز حضرت حق جل و اعلی را تمنا نمی كنند و پیوسته از منبع نور الهی وجودشان مستفیض می شود و تاریكی برای آنان معنا و مفهومی ندارد؛ زیرا اینان منور به نور الهی می باشند. «شب مردان خدا روز جهان افروز است/ روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست» خود سعدی گویا در سایه لطف الهی به سر می برده، چون گفته است «سعدی مگر به سایه لطف خدا رود» شیخ اجل عقیده دارد كه مردان خدا چون در مملكت حضرت خداوندی طی طریق می نمایند، از غربت هراسی ندارند؛ چرا كه پیوسته در خانه یار احساس دلتنگی به عاشق حقیقی دست نمی دهد. «مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست/ چندان كه می رود همه ملك خدای اوست» سعدی در بیتی دیگر پرده از راز سر به مهری برمی دارد كه در سایه سار آن بیت بالا قابل فهم تر می شود؛ زیرا عقیده دارد انسان خداشناس در هر پدیده ای خدا را به نظاره می نشیند؛ یعنی به قولی «یار بی پرده از در و دیوار/ در تجلی است یا اولی الابصار» و چنین نغز و شیرین می سراید: «رسد آدمی به جایی كه به جز خدا نبیند/ بنگر كه تا چه حد است طیران آدمیت» چطور چنین چیزی ممكن است؟! وی در بیتی دیگر این سؤال ما را این گونه پاسخ می دهد: «برگ درختان سبز پیش خداوند هوش/ هر ورقش دفتری است معرفت كردگار». آری در منظر سعدی می توان از همه پدیده های هستی درس خداشناسی گرفت، توحید را خواند و در معرفت خداوندی بیش از پیش كوشید، ولی در گلستان همیشه خوشش، ندای «ما عرفناك حق معرفتك و ماعبدناك حق عبادتك» را سرمی دهد. «علامه محمد اقبال لاهوری»، شاعر متفكر و استاد پاكستانی كه بزرگترین گوینده پارسی در قرن اخیر در شبه قاره هند است؛ در آثارش نشانه های ایمان و جلوه های زیبایی از دین و عواطف عرفانی خودنمایی می كند. اقبال عقیده دارد كسی كه خدا را داشته باشد، دیگر از غمهای زمانه آزاد و از خیالهای واهی رهاست «گر خدا داری ز غم آزاد شو/ از خیال بیش و كم آزاد شو»؛ یعنی دیگر غم بیش و كم برای كسی كه خداشناس باشد، نمی ماند در منظر وی «مرد مؤمن با خدا دارد نیاز» و «جز خدا كس خالق تقدیر نیست/ چاره تقدیر از تدبیر نیست» سپس آنانی را كه در مقام انكار خداوندی برمی آیند و در این امر به ظاهر می كوشند مورد نكوهش قرار می دهد و می سراید: «تو می گویی كه من هستم خدا نیست/ جهان آب و گل را انتها نیست» و آن گاه چنین اتمام حجت می كند كه نور خداوندی خاموش شدنی نیست: «تا خدا أن یطفئوا فرموده است/ از فسردن این چراغ آسوده است»علامه اقبال كه شعرش در عرصه خداشناسی، سوزی دیگر و شوری دگر دارد، می گوید: «شعر را سوز از كجا آید بگوی/ از خودی یا از خدا آید بگوی» وی عقیده دارد، «خدا اندر قیاس ما نگنجد/ شناس آن را كه گوید ما عرفناك» چرا چنین امری را مطرح می كند؟ چون می بیند كسی در مقام خودشناسی برنیامده، تا خداشناس شود. «به آدمی نرسیدی خدا چه می جویی/ ز خود گریخته ای آشنا چه می جویی»؛ زیرا «زآب و گل خدا خوش پیكری ساخت/ جهانی از ارم زیباتری ساخت». «ملك الشعرای بهار» كه به حق در قرن اخیر همگان به بزرگی مرتبه اش در شعر و سخندانی، معترفند، در خداشناسی و خدامحوری كلامش از بیانی زیبا و از رنگی ویژه برخوردار است. وی عقیده دارد «خدا باشد به نزد اهل بینش/ نگهدار نظام آفرینش» سپس می سراید كه در دلهای خسته و شكسته تنها چیزی كه مرهم و تسلی این قلوب به شمار می رود، خداوند است و بس «خدا مرهم نه دلهای خسته است/ تسلی بخش دلهای شكسته است». در منظر ملك الشعرای بهار ،خداوند حاضر و ناظر بر اعمال ماست و در هر جایی ما را می نگرد پس «از خدا غافل مشو یك لحظه در هر كار كرد» و آن گاه می گوید: «چون تو باشی با خدا هر جا خدایت یاور است». پس از هیچ كس چنین انسانی هراسی ندارد؛ زیرا مستظهر به الطاف خداوندی است.آری خدا در نظر استاد بهار «شاهدی است هر جایی» كه بندگان مؤمنش، را یار و عبادش را یاور است. حال كه چنین عقیده ای درباره خداوند تبارك و تعالی دارد، خودش در هنگام برخورد با مشكلات و در مواجه با امور سخت تنها دل خوش به ذات اقدس حق دارد و این گونه شیرین خود را موعظه می نماید: «ای بهار از دگران كارگشایی مطلب/ كه خدا كارگشای دل كارآگه ماست» (سهراب سپهری) كه زبان شعریش آرام و پرطراوت است وقتی از خدا و خدا شناسی سخن می گوید دلهای آگاه را به وجد و شور و حال می آورد و در جستجو، همگان را برمی انگیزاند تا مانند او «چشمها را بشویند و همانندش جور دیگر ببینند». عرفانی كه در شعر سهراب سپهری دیده می شود، ملموس تر از عرفانی است كه در شعر بقیه شعراست؛ مثلاً وقتی می سراید: «من نمازم را وقتی می خوانم/ كه اذانش را باد گفته باشد/ سرگلدسته سرو/ من نمازم را پی تكبیرة الاحرام علف می خوانم/ پی قد قامت موج» در این سخنان بسیار ملموس و واضح و بهتر از دیگران می خواهد به ما بگوید كه نه تنها پرندگان و دیگر موجودات خدای را تسبیح می كنند، بلكه خود طبیعت را در حال قیام دیده و سهراب هم همراه با طبیعت و همه موجودات به عبادت برخاسته است. سهراب كه درصدد است دلها را با عشق خداوندی گره بزند «من گره خواهم زد/ دلها را با عشق» در هر كجا به سر ببرد برایش فرقی ندارد؛ زیرا آسمان خداوندی هم بر سرش سایه انداخته «هر كجا هستم باشم آسمان مال من است». وی می گوید: «من به میهمانی دنیا رفتم/ من به دشت اندوه/ من به باغ عرفان/ من به ایوان چراغانی دانش رفتم» می خواهیم ما هم به باغ عرفان وی سری بزنیم و دسته ای گل بچینیم. گل خداشناسی او بویی دیگر دارد و نفحه ای جان بخش. وی خدا را نزدیك می داند به هر موجود و هر جانداری «و خدایی كه در این نزدیكی است» و وقتی به خدا خویش را نزدیك می دانسته، رستگاری را به وضوح می دیده است؛ «رستگاری نزدیك/ لای گلهای حیاط». در دل سهراب نوری بوده كه به مدد این نور راه را می یافته و طی طریق می نموده است و گام در مسیر حق برمی داشته «در دل من چیزی است/ مثل یك بیشه نور» و آن گاه می سراید «رفتم از پله مذهب بالا» و در جایی هم این گونه شیرین از قدرت روحی خویش پرده برمی دارد «می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم/ راه می بینم در ظلمت/ من پر از فانوسم/ من پر از نورم». راستی این نور او از كجاست؟ آیا غیر از این است كه از منبع نور ازلی و ابدی نور می گرفته؛ زیرا گفته است «من از مصاحبت آفتاب می آیم... آری او در مسیر حق، حق را می جسته و می گفته است «كجاست سمت هدایت» و آن گاه كه حق را درك كرده این گونه ندای «ما عرفناك» سر می دهد «كار ما نیست شناسایی راز گل سرخ/ كار ما شاید این است/ كه در افسون گل سرخ/ شناور باشیم.»
-
کسی نیست که بخواهد نقش پررنگ دوست و دوستی را در زندگیش انکار کند چه سعادت ها و شقاوت ها که از دوستی ها بر خواسته است !! گاهی سال های سال با کسی دوستی میکنیم برای هم جان فشانی ها میکنیم و راز دل ها میگوییم و چنان با او یکی می شویم که گویی یک روح هستیم در دو بدن اما از آنجا که ما هرگز خبر از آن روی سکه نداریم گاه در اوج ناباوری و بهت شاهد رفتاری از دوست خود هستیم که تمام باورمان از او بهم میریزد و خراب میشود مثلا هنگام درگیری و عصبانیت چنان بی حرمتی میکند که گویی دشمن خونی ماست یا در روابط اقتصادی بی مهابا دار و ندار ما را از ان خود میکند به رفیق دیرینه اش پشت میکند.!و یا راز دل ما را همه جا فاش میکند و با سخن چینی ما را از چشم دیگران می اندازد فقط به خاطر حسادتش.! همین اتفاقات که به کرات هم رخ میدهد باعث شده که تا حد زیادی میزان اعتماد به همدیگر در جامعه پایین بیاید و افراد در هنگام قرار گرفتن در چنین شرایطی از خود می پرسند به راستی دیگر به چه کسی میتوان اعتماد کرد ؟ در رابطه با نقش پر رنگ دوست در سرنوشت دنیوی و اخروی اشخاص قبلا فرمایشات جناب آیت الله آقا مجتبی تهرانی را در دو مقوله "با چه کسی دوست شویم" و "با چه کسی نشویم" را مورد بررسی قرار دادیم در این مقال هم بر آنیم تا با الهام از فرمایشات مبین ایشان ملاک هایی را برای آزمون و سنجش افرادی که میخواهیم به عنوان دوست برگزینم تقدیم شما عزیزان کنیم باشد که هوشیار باشیم در این انتخاب سرنوشت ساز و خنجر نارفیقی از پشت نخوریم .(انشاءالله تعالی) آزمودن دوست در بُعد نفسانی ملاک های ظاهری یک دوست خوب را قبلا خدمتتان عارض شدیم اکنون به ملاک های باطنی که نقش مهم تری دارد را بررسی میکنیم. ما بُعد نفسانی هم داریم که انسان باید در بحث صداقت و رفاقت این را هم در نظر داشته باشد که با هر کسی رفیق نشود و با او بساط دوستی را پهن نکند. روایتی از امام صادق(علیهالسلام) است که حضرت فرمود: «لَا تُسَمَّ الرَّجُلَ صَدِیقاً سِمَةً مَعْرُوفَةً حَتَّى تَخْتَبِرَهُ»؛ کسی را به نام دوست نخوان تا اینکه او را بیازمایی؛ یعنی کسی را به عنوان اینکه دوست تو است نخوان بهطوری که مردم بگویند فلانی رفیق فلانی است، یا خودت بگویی، رفیقم فلانی است؛ اصلاً این کار را نکن، «حَتَّى تَخْتَبِرَهُ». تا این که او را بیازمایی و امتحانش کنی. اِختبار یعنی آزمودن. حالا به چه چیز او را امتحان کنی؟ حضرت سه چیز را مطرح میفرماید: اوّلین ملاک؛ هنگام غضب اول: «تُغْضِبُهُ فَتَنْظُرُ غَضَبَهُ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ»؛ خشمش را آزمایش کن، ببین آیا این از افرادی است که وقتی عصبانی میشود، مرزی را رعایت نمی کند؟ آیا خشم، او را از حق به سوی باطل میکشاند؟ آیا آنجاهایی که عصبانی میشود، چه در بُعد گفتاریاش و چه در بُعد رفتاریاش لجامی از شرع به دهانه نفسش زده است؟ یا نه، چون عصبانی شده هر چه به دهانش بیاید، میگوید و هر کاری که از دستش برآید، میکند؟ این اشاره به بُعد نفسانی است بنابراین اوّل ببین آیا مثل حیوان میماند یا انسان است؟ چون حیوان است که وقتی خشمگین میشود هر کاری میکند؛ هم گاز میگیرد، هم لگد میزند. انسان که این کارها را نمیکند. حالا که انسان است و زبان دارد، ببین آیا موقع خشم هرچه به زبانش میآید را میگوید؟ دومین ملاک؛ هنگام شهوت حضرت به عنوان دومین ملاک برای آزمودن فرد پیش از دوستی میفرمایند: «وَ عِنْدَ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ».[1] این خشم نیست، این شهوت است؛ شهوت نسبت به مال است. یعنی امتحان کن، ببین این شخص راجع به پول چگونه است؟ آیا مرزهای شرعی را رعایت می کند یا اصلاً به حرام و حلال کاری ندارد؟ این را امتحانش کن. همین طوری او را رفیق خود نخوان و نگو فلانی رفیق ما است. با هر کس می خواهی دوستی کنی، به صِرفِ ظواهر بسنده نکن. در ابعاد سه گانه اعتقادی، نفسانی و عملی او را آزمایش کن؛ وگرنه بدان که رفاقت چون نقش سازندگی و نقش تخریبیاش بسیار قوی است، تأثیرش خیلی زیاد است. ظاهر این روایت در مورد روابط اجتماعی است. چون اگر او را به خودت نسبت دهی و بگویی فلانی رفیق من است، تو هم در اجتماع خراب میشوی. چون وقتی مردم جامعه ببینند این شخص در جایی خرابکاری کرد، آبروی تو هم میرود. اگر دیدند جایی عصبانی شد و حرفهای بیربط و قبیح و ناپسندی گفت، یا دیدند از هر جایی که رسیده مال مردم را میخورد، میگویند رفیق تو است و کارهای ناپسند او آبروی تو را هم میبرد. در تن داد به شهوت جنسی هم افسار گسیخته نباشد چشمش به دنبال ناموس مردم نباشد و طوری نباشد که برای لذت جسم به هر ذلتی تن دهد و تو را هم با خود بکشاند دقت کنید این موضوع بسیار حساس است چون شهوت جنسی بسیار خطر آفرین است و اگر در این زمینه یک مشوق و همراه هم آدمی داشته باشد معلوم نیست سر از کدام منجلابی درآورد. در فرهنگ ما هم جا افتاده است که اگر میخواهی کسی را بشناسی به رفیقش نگاه کن ببین با چه کسی میگردد پس دوست هر کس تا حدودی نشان دهنده شخصیت او می باشد. اوّل امتحان، بعد دوستی ما در معارفمان مسأله ای داریم که در این روایت هم بود که حضرت فرمودند: «حَتَّى تَخْتَبِرَهُ». در باب دوستیابی ما به طور کلی مسأله «اِختبار» را داریم؛ یعنی با هرکه می خواهی رابطه رفاقتی برقرار کنی، قبلش او را آزمایش و امتحان کن. روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «لَا تَثِق بِالصَّدِیقِ قَبلَ الخُبرَةِ».[2] اگر می خواهی به عنوان صداقت به رفیق اعتماد کنی، قبل از آنکه او را بیازمایی هیچ وقت اعتماد نکن. قبل از اینکه او را بیازمایی، به او دل نبند. ممکن است سؤال کنید چرا؟ اگر قبل از امتحان با او دوستی کردی و رابطهات تنگاتنگ شد، محبّت او در دل تو تشدید میشود و این رابطه محبّتی موجب میشود که این رفاقت در ابعاد گوناگون اعتقادی و نفسانی و عملیات، چه رفتاری و چه گفتاری بر روی تو اثر بگذارد؛ چون گفتار هم عمل است؛ گفتار عملِ زبان است و اگر انسان بدون اینکه قبلاً آزمایشی کرده باشد، با شخصی در رفاقت رابطه محبتی برقرار کند اصلاً رفاقت بر مبنای محبت است اگر کسی «قبل الإختبار» بیاید رفیق شود، این محبت رفیق در دل او آمده است و اینجا است که دیگر نمیتواند تشخیص بدهد که آن شخص دوست خوبی است یا خیر. اگر بخواهم قبل از آنکه آن رشته محبّتی رفاقتی بین من و شما تقویت شود شما را بیازمایم، میتوانم؛ چون میتوانم چه در بُعد اعتقادی، چه در بُعد عملی و چه در بُعد نفسانیِ شما دقیق شوم که آیا با هم، همسو هستیم یا نیستیم. آدم عصبانی مزاجی هستی، افسارگسیختهای یا نه؟ در بُعد شهوتیات، کسی هستی که به اسارت شهوت رفته یا نه؟ حالا چه شهوت مالی باشد، چه جنسی باشد، فرقی نمیکند. در بُعد عملیِ خارجی میتوانم بفهمم که آیا انسان متشرّعی هستی یا نه، بیبندوبار و لااُبالی هستی.؟ اگر هم شخص متدیّن بیغرض و بیمرضی که درباره تو اطلاعاتی دارد مطلبی بگوید، از او میپذیرم. قبل از دوستی است که میتوانم اینها را تشخیص دهم؛ امّا اگر بعد از اینکه رفیق شدی، آنوقت بخواهی آزمایش کنی، بدان که حالا کور و کر هستی. نه میتوانی عیبهایش را ببینی، نه میتوانی بشنوی. محبّت کور و کر می کند چند روایت در این زمینه بخوانیم. علی(علیهالسلام) فرمودند: «عَینُ المُحِبِّ عُمیَةٌ عَن مَعَایِبِ المَحبُوبِ»؛ چشم کسی که دیگری را دوست دارد، از اینکه عیبهای او را ببیند کور است. در ادامه میفرمایند: «وَ أُذُنُهُ صَمَاءٌ عَن قُبحِ مَسَاوِیهِ».[3] یعنی گوشش هم به خاطر حبّ کر است. کر است از اینکه بخواهد عیبها و زشتیهای او را بشنود. این یک قانون کلی است. این روایت را از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) بخوانم که حضرت فرمودند: «حُبُّكَ لِلشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ».[4] حبّ شیء انسان را کور و کر میکند. اینجا شئ است، آنجا بحث مُحبّ و محبوب بود. خشمش را آزمایش کن، ببین آیا این از افرادی است که وقتی عصبانی میشود، مرزی را رعایت نمی کند؟ آیا خشم، او را از حق به سوی باطل میکشاند؟ آیا آنجاهایی که عصبانی میشود، چه در بُعد گفتاریاش و چه در بُعد رفتاریاش لجامی از شرع به دهانه نفسش زده است؟ یا نه. دین بر محور محبّت است در مسأله دین میگویند که اصلاً دین بر محور محبّت است. روایتی از امام باقر(علیهالسلام) است که حضرت فرمود: «الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ».[5] یعنی اصلاً اینها با هم تفاوت ندارند. یعنی اینقدر محبّت نقشش قوی است؛ لذا در باب مسأله رفاقت، «اِختبار قبلَ الرِّفاقة» را مطرح میکنند. با هر کس می خواهی دوستی کنی، به صِرفِ ظواهر بسنده نکن. در ابعاد سه گانه اعتقادی، نفسانی و عملی او را آزمایش کن؛ وگرنه بدان که رفاقت چون نقش سازندگی و نقش تخریبیاش بسیار قوی است، تأثیرش خیلی زیاد است. پرهیز از حب دشمنان خدا در روایتی از علی(علیهالسلام) است که حضرت فرمود: «إیَّاكَ أن تُحِبَّ أعدَاءَ اللهِ»؛ از محبّت نسبت به دشمنان خدا بپرهیز. آنهایی که دشمن خدا هستند، یکوقت رشته محبّتی با اینها برقرار نکنی. «أو تُصفِیَ وُدَّكَ لِغَیرِ أولِیَاءِ اللهِ».[6] یعنی بپرهیز از اینکه محبّتت را برای غیر دوستان خدا خالص کنی. جهتش این است که این رابطه تنگاتنگ، محبّتآور است؛ محبّت که آمد خطرناک است. البته بدان آنجایی که بدون اختبار و آزمودن در سه بُعد اعتقادی، عملی و نفسانی باشد خطرناک است؛ ولی اگر اختبار و آزمایش شد، بهترین نقش سازندگی را بر روی انسان دارد. حبّ علی، نشانه مؤمن چون شب عزیزی است (شب عید سعید غدیر)، به مناسبت روایتی در همین باب از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانم که فرمودند: «عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ».[7] ؛ منظور از «صحیفه» هم نامه عمل است؛ صحیفه مؤمن یعنی نامه عمل مؤمن. حالا در صحیفه چیست؟ در آن همه چیز هست. چه مسائل اعتقادی، چه مسائل ملکات و چه اعمال خارجی، همه در آن صحیفه هست. ولی ظاهرش راجع به اعمال است؛ اعمّ از جوارحی و جوانحی. روز قیامت نشر صُحف میشود؛ حالا این تعبیر پیغمبر یعنی چه؟ تعبیر پیغمبر جنبه کنایی دارد. «عنوانِ صحیفه» یعنی اگر تیتر صحیفه عمل هرکس این بود که این شخص محبّ علی(علیهالسلام) است، معلوم می شود که تمام صحیفهاش خوب است؛ یعنی این حبّ علی(علیهالسلام) در ابعاد گوناگون انسانی، چه بُعد اعتقادی و چه بُعد نفسانی و جوارحی، نقش سازندگی دارد. البته این را هم دقّت داشته باشید که حتماً نباید از نظر فیزیکی با حضرت مواجهه پیدا کنیم تا با ایشان رفیق شویم؛ رفاقت رشته محبّتی بین دو موجود است. ممکن است اینجا نباشد، اما دوستش داشته باشم، هر چند اینکه او را نبینم. بیا با علی(علیهالسلام) رفیق شو! بیا محبت علی(علیهالسلام) را در دلت جایگزین کن که تو را در سه بُعد میسازد. لذا اگر روز قیامت مؤمن بیاید، همان تیتر نامه عملش را که نگاه میکنند، دیگر قضیه تمام می شود. همان تیتر را نگاه میکنند و میبینند این با علی (علیهالسلام) رفیق بوده است. اگر با علی(علیهالسلام) رفیق بوده، حتماً حبّ علی(علیهالسلام) هم در دلش بوده و مُسلّم است که این شخص مسائل شرعی را هم رعایت میکرده است. که البته میدانیم لازمه حبّ اهل البیت علیهم السلام عمل به دستوراتشان و پیرو واقعیشان بودن است .
-
دور بردن زمین و درآوردن آب و گیاه آن وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا ﴿۳۰﴾ أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا ﴿۳۱﴾ سوره ۷۹: النازعات - جزء ۳۰ « و زمین را پس از آن ضمن چرخش دور برد. آب و گیاهِ آن را هر دو از خود آن درآورد». نکات آیه: 1ـــ زمین ضمن چرخش دور برده شده است: در آیات پیش از این آیات می گوید: «اَ اَنـْـتـُمْ اَشَـدُّ خـَلْـقـاً اَمِ السَّـماءُ بَـنـیـها ــ رَفـَعَ سَـمْکَـهـا فـَسَـوّیـهـا»! «آیا آفـرینش شـمـا مـشکـل تر است یا ساختن مـنـظومـه شمسی؟ که نواحی و جوانب آنرا بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت». راجع به این آیات در آغاز مـنـظـومه شمسی صحبت شد. پـس از آن، آیات مزبور مطرح می کند کـه: زمـین را ضمن چرخاندن (غـلـتاندن) دور برده است. این موضوع نیز در مطالب مربوط به منظومه شـمـسی دیـدیـم کـه در ابـتـدا سیارات در کنار خورشید درست شدند و بعد فاصله گرفـتند. موضوع جدید در آیه چـرخـش زمـیـن است . 2ـــ آب و گیاه زمین از خود آن در آورده شده است: آب موجود روی زمین گاز و بخاری بوده که با آتـشـفـشـانـهـای اولیه زمین از درون آن درآمده و به جو رفته و بعد باریدن گرفته. گیاهان نیز ناشی از وجود دی اکسید کربن بوده که ضمن فعالیت آتشفشانها از درون زمین درآمده بوده است. بارشهای سنگین اولیه و جدایی قاره ها أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ﴿۲۵﴾ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿۲۶﴾ سوره ۸۰: عبس - جزء ۳۰ « و اینکه ما آبها را ریختیم ریختنی ــ بعـدها خشکی را شـقـه کردیم شـقـه کردنی»! نکات آیه: 1ــ آبهای روی زمین در حجم زیادی ریخته شده است: آبهای موجود روی زمین در ابتدا در درون زمین بوده، بعد بـصـورت بخار با آتـشـفـشـانها همراه با دود و گرما و گاز از زمین خارج شده و در جو جا گرفته و ابرها را تشکیل داده. بعد با سرد شـدن و بـه نـقـطـه بـارش رسـیـدن جـو بـارانـهـای سنگین باریده، طوریکه قـرآن بـجـای واژه بـاریـدن از واژه ریخـتـن استفاده کرده و با مـفـعـول مـطلق «صَـبّـاً» نیز روی ریختنِ آن تأکـیـد کرده که به معنی: "سیل آسا ریختن آن" میشود. 2ــ خشکی شقه شقه شده است: خشکیهای زمین در ابتدا یکی بود (یک خشکی بوده)، بعدها شـقـه شـقـه شده است. خـشـکـی هـا از هم دور شـده وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿۱۹﴾ و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههاى استوار افکندیم و از هر چیز سنجیدهاى در آن رویانیدیم (۱۹) سوره ۱۵: الحجر - جزء ۱۴ خشکیهای زمین پس از شقه شقه شدن رفته رفته از هم دور شده اند. در ابـتـدا انـسـان مـتـوجه انطباق خشکیها به هم شد و پس از بررسی آن نتایج زیر بدست آمد: ـــــ سـنگـهای نواحی غربی اروپا و آفریقا با سنگهای نواحی شرقی آمریکا هم عمر و هم نوع بودند. و نـتـیجه این می شود که این دو نقـطه زمانی پیش هم بوده اند. ـــــ مواد و عـناصری که در حفاری در نقطه ای در غرب قاره آفریقا پیدا و بررسی شـد، با مواد و عناصری که در نـقطه معادل آن در شرق قاره آمـریکا پیدا شد یکسان بود. و نتیجه این می شود که این دو نـقـطـه زمـانی در یک جـا و کـنار هم بوده اند. ـــــ با تصویر بـرداری نمـودن از اعـماق اقـیـانـوس اطـلـس ی که خط سراسری در وسط اقیانوس کشف شـد که مـواد مـذاب درون زمین را بیرون میریزد و اقیانوس را به دو قسمت تقسیم میکند و طرفـین خود را از هم دور می کند. زمـیـن شـقـه شـقـه است وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿۱۱﴾ وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿۱۲﴾ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿۱۳﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿۱۴﴾ « سوگند به جوِ برگشت دهنده ــ و به زمینِ شقه شقه ــ که این قرآن گفتار جدا جدا است نه اینکه چیز بیهـوده ای باشد»! نکات آیه: 1ــ جو بازگشت دهنده است. 2ـــ زمین شـقـه شـقـه است. 1ــ جو بازگشت دهنده است: جـو مـوارد مـضـر را از آمـدن بـه زمـیـن مـنع می کـند و آنها را به فضا برگشت می دهد، و موارد مفـیدی که از زمین بالا می روند را به زمین برگشت می دهد یا در جو نگه می دارند. (در بخش جو راجع به این مسائل صحبت شده است). 2ـــ زمین شـقـه شـقـه است: سطح زمین در واقع شقه شقه است. سطح زمین در مجموع از 10 تا شقه های کوچک و بزرگ تشکیل شده است. محل تـماس لایه ها عـمـدتـاً در سـطح اقـیـانـوس هـا و برخی از دریـاهـا است و هـزاران کـیلومتر طول دارند. از شکاف میان آنها مـواد مـذاب بیرون می ریزد که از ضروریات زنده نگه داشتن زمین و مـنـاسب نـمـودن و مـناسب نگـهـداشتن آن بـرای زنـدگـی است. طوریکه اگر نمی بـودند زمین از همان آغاز سرد شدن قـشر خود منفجر می شد، و یا اصلاً حیاتی روی آن پا نمی گرفت. سنگینی مواد درون زمین إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿۱﴾ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾ سوره ۹۹: الزلزلة - جزء ۳۰ «آنگاه که زمین لرزش خود را بلرزد ــ و آنگاه که زمین سنگینی های خود را بیرون بیاورد». نکته آیه: مواد درون زمین سنگین است: هرچه از سطح زمین رو به عمق برویم مواد درون زمین سنگین تر است. یکی بدلیل اینکه نسبت عناصر سنگین تر (مانند آهن) نسبت به عناصر سبک تر بیشتر می شود، و دیگری بدلیل فشار وزن مواد بالای آن. چنانکه هنگامی که چند گونی خاک را روی هم می چینیم، گونی دومی که زیر فشار گونی اولی است فشرده تر است. یعنی مثلا اندازه یک سانتیمتر مکعب خاک در گونی دومی بیش از اندازه یک سانتیمتر خاک در گونی اولی است و در نتیجه سنگین تر است. و یک سانتیمتر مکعب خاک در گونی سومی که زیر فشار دو گونی بالاتر از خود است از گونی دومی بازهم بیشتر تر است و در نتیجه سنگین تر است، و همینطور که رو به پائین برویم گونیها فشرده تر می شوند. و به این ترتیب موادی که آتش فشان از اعماق زمین بیرون می ریزد مواد سنگین هستند. خطوط دفاعی آسمان وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۶﴾ وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ ﴿۱۷﴾ إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ ﴿۱۸﴾ الججر ١٦-١٨ «در آسمان خطوط دفاعی درست کردیم و آنرا برای بینندگان زیبا نمودیم. و آنرا از دخول هر شیطانِ شلیک شده ای حفظ نمودیم. و آنی که از روزنه ای وارد بشود به شهاب دیدنی تبدیل میشود». «بُرُوجْ» جمع بُرْجْ است. بُرج در اصل بمعنی: رفاه و برخورداری چشمگیر است. بعد بطور ضمنی و تلویحی به: قلعه، بارو و کاخِ بیش از یک طبقه اطلاق شده است. و بعد بنابر کارکرد قلعه و بارو در نبردها، بطور ضمنی و تلویحی به: "استحکامات و خط دفاعی" برج اطلاق شده، و در آیه به این معنی بکار گرفته شده است. شیطان صفت است و به هر چیزی که برای زندگی تهدید دارد اطلاق می شود. در آیه به: طوفانهای خطرناک خورشیدی اطلاق شده که انفجارات خورشیدی آنها را شلیک می کند. و «استراق سمع» بمعنی: دزدکی گوش دادن، و از لابلای روزنه ای نفوذ کردن است. نکات آیات: 1ـــ آسمان خطوط دفاعی دارد. 2ــ آنچه از روزنه ای (از میان خطوط دفاعی) می تواند وارد آسمان بشود به شهاب دیدنی تبدیل می شود. 3ــ آسمانِ برای بینندگان زیبا کرده شده است. 1ـــ آسمان خطوط دفاعی دارد: نیروی مغناطیسی زمین، دور زمین کمربندهای مغناطیسی به شکلی که در تصویر می بینیم درست می کند، که دامنه آنها تا آسمان کشیده می شود. انفجارهای سطح خورشید پیوسته توده های خطرناک گازی را در فضا شلیک می کنند، که بصورت جریانهای باد و طوفان بطرف زمین می آیند. این بادها وقتی به زمین می رسند توسط این کمربندهای مغناطیسی دور زمین به شکلی که در تصویر می بینیم به اطراف زمین منحرف کرده می شوند. و به این شکل این کمربندها به مثابه استحکامات و خطوط دفاعیِ آسمان عمل می کنند. 3ــ آنچه از روزنه ای (از میان خطوط دفاعی) می تواند وارد آسمان بشود به شهاب دیدنی تبدیل می شود: بخش ناچیزی از طوفانهای خورشیدی که به اطراف زمین منحرف می شوند، در نواحی قطبی که کمربندهای مغناطیسی ندارد یا ضعیف است موفق می شوند که به درون جو نفوذ کنند. وقتی وارد می شود انرژی الکتریکی تولید می کند و در جاهائی که گازها متراکم تر هستند به درخشش تبدیل می شود و انسان آنرا به شکلی که در تصویر می بینیم می بیند. قرآن آنرا شهاب نامیده است. (شهاب به: درخششهای شعله گونه، آتش ساطع، پاره آتش، و مواردی از این قبیل اطلاق می شود). 3ــ آسمانِ ما برای بینندگان زیبا کرده شده: آسمانی که ما می بینیم، چنانکه قرآن گفته: برای بینندگان (یعنی برای ساکنین زمین) زیبا کرده شده. زیبائی آن ناشی از بازتاب نور خورشید توسط عناصر جو است که پس از شکل گیری جو به شکل کنونی خود صورت گرفته است، و پیش از آن چنین نبوده است. نور خورشید از امواج نور زیادی تشکیل می شود که هر کدام رنگ خود را دارد، وقتی با ذرات غبار و بخار برخورد می کند، نور آبیِ آن بیش از بقیه نورها پخش می شود و به آسمان رنگ آبی می دهد. و در سوره ق آیه 6 می خوانیم: آیا به آسمان بالای خود نگاه نمی کنند ببینند چگونه آن را ساختیم و آن را زیبا نمودیم و هیچ سوراخ و شکافی ندارد. (أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ). معنی سوراخ و شکاف نداشتن آسمان اینست که اگر سوراخ و شکافی می داشت، پشت آن دیده می شد. و این به این معنی است که پشت این آسمانِ آبی که می بینیم چیز دیگری هم هست که با آن فرق می کند. واقعیت هم همین است: وقتی از آسمان (یعنی از محدوده جو) خارج بشویم می بینیم که پشت آسمان که آن را زیبا می بینیم فضای سیاه وجود دارد. این تصویر از بیرون از آسمان (یعنی بیرون از محدوده جو) و در روز گرفته شده. چنانکه می بینیم پشت آسمان فضا است و رنگ آن نیز سیاه است.
-
قرآن کریم درشرایطی نازل شد که هیچ شناختی از علم جنین شناسی وجو نداشت عقیده ی مردم در آن زمن بر این بود که رحم مادر فقط محل نگهداری جنین می باشد و جنین بطور کامل بوسیله ی اسپرم به رحم مادر انتقال می یابد و در آنجا رشد می کند و به دنیا می آید. spalanzany اعلام کرد از طرف مرد و زن یک چیز موشترک نطفه را تشکیل می دهد. در سال 1783 فردی به نامvonbenedeh این مساله را اثبات کرد در سال 1909 اعلام شد که مخلوط شدن کروموزوم ها باعث ایجاد نطفه می شود. شکل ترسیم شده از اسپرم در کتب دوران ارسطو درسال 1775 یک دانشمند ایتالیایی به نام در 1400 سال پیش در قرآن کریم این مساله ذکر شده است : در سوره ی سجده آیه ی 7 و 8 خداوند فرموده اند که ما شما را از یک آب بی مقدار آفریدیم یعنی منی مرد به خودی خود هیچ ارزش ندارد.در این آیات از کلمه ی سلاله استفاده شد ه است که به معنی قسمتی از یک چیزی است.نکته ی قابل توجه دیگر این هست که بخشی که منجر به تولید جنین می شود قسمتی از منی مرد است و علاوه بر آن مقدار زیادی ماده ی دیگر مثل قندها و ... شامل آن نیز می شود. در سوره ی انسان آیه ی 2 اشاره می شود که : إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم و او را مىآزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم یاد آوری می شود همانطوری که علم جنین شناسی امروز ثابت کرده است اسپرم ها پس از رسیدن به تخمک ها مختلط می شوند و جنین را پدید می آورند. تصویر مربوط به مخلوط شدن اسپرم و تخمک در سوره ی طارق آیه ی 5-7 ذکر شده است که انسان از یک آب جهنده درست شده است که خاصیت جهندگی اسپرم دقیقا درست است و این خاصیت مربوط به مواد قندی می شود که در اطراف آن است و آن را تغذیه می کنند و دیگر دلیل جهندگی اسپرم وجود نوعی میتوکندری است که انرژی سوختی و حرکتی آن را تامین می کند و اگر این مواد قندی و خاصیت جهندگی وجود نداشت موجودات توان تولید مثل نداشتند و نسل هایشان از بین می رفت چون هیچ اسپرمی به هیچ تخمکی نمی رسید و همه ی افراد عقیم بودند.ونکته قابل توجه این است که اگر طراح هوشمندی در پشت این جریان نبود چگونه ممکن بود ساختار تولید مثلی به این پیچیدگی و بی نقصی خود به خود یا در اثر تکامل بوجود بیایید؟؟
-
) چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟ الف _ صبح، ب- عصر و غروب، ج _ شب ۲) معمولاً چگونه راه می روید؟ الف _ نسبتاً سریع، با قدم های بلند، ب- نسبتاً سریع، با قدمهای کوتاه ولی تند و پشت سر هم، ج _ آهسته تر، با سری صاف روبرو، د _ آهسته و سربه زیر، ه- – خیلی آهسته ۳) وقتی با دیگران صحبت می کنید؛ الف _ می ایستید و دست به سینه حرف می زنید، ب- دستها را در هم قلاب می کنید، ج _ یک یا هر دو دست را در پهلو می گذارید، د _ دست به شخصی که با او صحبت می کنید، می زنید، و ه-_ با گوش خود بازی می کنید، به چانه تان دست می زنید یا موهایتان را صاف میکنید ۴) وقتی آرام هستید، چگونه می نشینید؟ الف _ زانوها خم و پاها تقریباً کنار هم، ب- چهارزانو، ج _ پای صاف و دراز به بیرون، د _ یک پا زیر دیگری خم ۵) وقتی چیزی واقعاً برای شما جالب است، چگونه واکنش نشان می دهید؟ الف _ خنده ای بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده، ب _ خنده، اما نه بلند، ج _ با پوزخند کوچک، د _ لبخند بزرگ، ه_ لبخند کوچک ۶) وقتی وارد یک میهمانی یا جمع می شوید؛ الف _ با صدای بلند سلام و حرکتی که همه متوجه شما شوند، وارد می شوید ب _ با صدای آرامتر سلام می کنید و سریع به دنبال شخصی که می شناسید، می گردید ج _ در حد امکان آرام وارد می شوید، سعی می کنید به نظر سایرین نیایید ۷) سخت مشغول کاری هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلی یا شخصی آن را قطع می کند؛ الف _ از وقفه ایجاد شده راضی هستید و از آن استقبال می کنید ب _ بسختی ناراحت می شوید ج _ حالتی بینابین این ۲ حالت ایجاد می شود ۸) کدامیک از مجموعه رنگ های زیر را بیشتر دوست دارید؟ الف- قرمز یا نارنجی ب- سیاه ج- زرد یا آبی کمرنگ د- سبز ه- آبی تیره یا ارغوانی و- سفید ز- قهوه ای، خاکستری، بنفش ۹) وقتی در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتی دراز می کشید؟ الف- به پشت ب- روی شکم (دمر) ج- به پهلو و کمی خم و دایره ای د- سر بر روی یک دست ه- سر زیر پتو یا ملافه… ۱۰) آیا شما غالباً خواب می بینید که: الف- از جایی می افتید. ب- مشغول جنگ و دعوا هستید. ج- به دنبال کسی یا چیزی هستید.. د- پرواز می کنید یا در آب غوطه ورید. ه- اصلاً خواب نمی بینید. و- معمولاً خواب های خوش می بینید امتیازات سؤال اول: الف(۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز) سؤال دوم: الف (۶امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز) سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز) سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز) سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا متیاز) سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز) سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز) سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز) سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز) سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، و (۱ امتیاز) خب، امتیازهایتان را جمع زدید… عدد به دست آمده را با جدول مقابل مقایسه کنید و شخصیت خودتان را بشناسید. نتیجه گیری * اگر امتیاز شما بالای ۶۰ است: دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بی نهایت سلطه جو می دانند، گرچه شما را تحسین می کنند و به ظاهر می گویند«کاش من جای تو بودم!!» اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه ای عمیق و دوستانه بی میل و فراری هستند. * اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید: بدانید دوستان شما را تحریک پذیر می دانند، بدون فکر عمل می کنیدو سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته می شوید ، علاقه مند به رهبری جمع و تصمیم گیریهای سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمی آیند!) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره می دانند. کسی که همه چیز را تجربه و امتحان می کند، از ماجراجویی لذت می برد و در مجموع به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهی تان لذت می برند. * اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید: به خود امیدوار باشید ، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده و جالب و جذاب می بینند. شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتاری خوبی بهره مند هستید. فردی مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر می رسید. قادر هستید به موقع باعث شادی و خوشی دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزومبهترین کمک بر اعضای گروه هستید. * اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد: بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق ، ملاحظه کار و اهل عمل هستید.. همه می دانند شما باهوش و با استعداد هستید اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگی با دیگران باب دوستی را باز نمی کنید. اما اگر با کسی دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست می شوید اما سخت تر دوستی ها را رها می کنید. * از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز : در نظر سایرین فردی زحمت کش هستید اما متأسفانه گاهی اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار بسیار محتاط و بی نهایت ملاحظه کار به نظر می رسید. زحمتکشی که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را بردوش می کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه ای و آنی هرگز نظر نمی دهد. دیگران می دانند شما همیشه تمام جوانب کارها را می سنجید و سپس تصمیم می گیرید. * و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید: دیگران شما را خجالتی، عصبی و آدمی شکاک و دودل می دانند شخصی که همیشه سایرین به عوض او فکر می کنند، برایش تصمیم می گیرند و از او مراقبت می کنند. کسی که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهای گروهی و ارتباط با افراد دیگر را ندارد!
-
نکاتی درباره امضاء شناسی كسا ني كه به طرف عقربه هاي ساعت امضاء ميكنند انسانهایي منطقي هستند . كسا ني كه بر عكس عقربههاي ساعت امضاء ميكنند د ير منطق را قبول ميكنند و بيشتر غير منطقي هستند. كسا ني كه از خطوط عمودي استفاده ميكنند لجاجت و پافشاري در امور دارند. كسا ني كه از خطوط افقي استفاده ميكنند ا نسانهاي منظّمی هستند . كسا ني كه با فشار امضاء ميكنند در كودكي سختي كشيدها ند. كسا ني كه پيچيده امضاء ميكنند شكّاك هستند. كسا ني كه در امضاي خود اسم و فاميل مينويسند خودشان را در فاميل برتر ميدانند. كسا ني كه در امضاي خود فاميل مينويسند داراي منزلت هستند. كسا ني كه اسمشان را مينويسند و روي اسمشان خط ميزنند شخصيت خود را نشناختهاند. كسا ني كه به حالت دايره و بيضي امضاء ميكنند ، كساني هستند كه ميخواهند به قله برسند. بي شك بيان مطالب افكار مختلف ، نشانه ي تائيد آن نمي باشد.
-
با سلام به همه دوستان. درچندین پست تمام داروها به همراه اطلاعاتی ازآنها برحسب حروف انگلیسی گذاشته میشود. آ-سی-آ aca 1.ضد درد وتب والتهاب. 2.قرص162/5 میلی گرم،آسپرین345 میلی گرم وکافئین32/5 میلی گرم دارد. 3.دربزرگسالان2قرص هر4ساعت داده شود.درکودکان12-6 ساله 1قرص هر4 ساعت،درکودکان6-3 ساله،یک سوم قرص(قرص 3قسمت شود)هر 4ساعت داده شود. آسنو کومارول acenocumarol 1.ضد انعقاد خون وجلوگیری از لخته خون قلبی وریوی وانسداد عروق کرونر قلبی. 2.قرص 4میلی گرم دارد.3. 28-16 میلی گرم روز اول،16-8 میلی گرم روز دوم داده شود وادامه درمان با10-2 میلی گرم روزانه یا براساس زمان پروترومبین(PT) مقدار دارو تنظیم میشود. استامینوفن کدئین acetaminophen codeine 1.ضد درد. 2.قرص 500 میلی گرم وکدئین فسفات 8میلی گرم دارد. 3.یک یا دوقرص هر4 ساعت در صورت نیاز مصرف شود. استامینوفن acetaminophen(paracetamol) 1.ضد درد وتب. 2..قرص 80 میلی گرم،325 میلی گرم،محلول خوراکی120 میلی گرم،100 میلی گرم شیاف125 میلی گرم و325 میلی گرم دارد. 3.بالغین وکودکان بزرگتر از12 سال325-650 میلی گرم از راه محلول خوراکی یارکتال(مقعد) هر4 ساعت در صورت نیاز مصرف می شود. کودکان سنین11 تا12 سال480 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان سنین9 تا11 سال400 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان سنین6 تا9 سال320 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان سنین4 تا6 سال240 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان سنین2 تا4 سال160 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان سنین12 تا24 ماه120 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان سنین4 تا11 ماه80 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. کودکان کوچکتر از3 ماه 40 میلی گرم هر4تا6 ساعت تجویز می شود. 4.استامینوفن را همراه وهمزمان با فنوتیازین ها،الکل،فنوباربیتال،وکلستیرامین مصرف نکنید زیرا باعث اثرات سمی می شود. 5.استامینوفن باید همراه یک لیوان آب مصرف شود وهم با معده خالی وهم به همراه غذا میتوان دارو را مصرف نمود. استازولامید acetazolamide 1.ضد گلوکوم(آب سیاه چشم) وضد تشنج،ادم ونارسایی احتقاقی قلب وبیماری ارتفاع 2.قرص250 میلی گرم وآمپول500 میلی گرم دارد. 3.دربالغین برای درمان قبل از جراحی گلوکوم حاد زاویه بسته250 میلی گرم از راه خوراکی،عضلانی یا وریدی(در رگ) باید آهسته انجام شود. برای درمان ادم ناشی از نارسایی قلبی دربالغین روزانه375-250 میلی گرم از راه خوراکی،عضلانی وریدی(تزریق در رگ)تجویز می شود . درگلوکوم زاویه باز بالغین روزانه250 میلی گرم تا یک گرم از راه خوراکی،عضلانی،یا وریدی منقسم درچهار وعده تجویز میشود. درتشنج بالغین روزانه375 میلی گرم از راه خوراکی،عضلانی یا وریدی،تا250 میلی گرم چهار بار در روز تجویز می شود ودر تشنج کودکان روزانه به ازای هر کیلو گرم وزن بدن(30-8 میلی گرم)از راه خوراکی،عضلانی یا وریدی بصورت متقسم درچهار بار تجویز می شود.
-
سخن، از دید کمی وکیفی، پیوسته در معرض آفات و آسیب های گوناگونی است که به خاطر تاثیرات منفی بر شخصیت، روان و اعتبار اجتماعی گوینده یا مخاطب، بی ارزش و گاه ضد ارزش می شود و ناپایداری ارتباط کلا می سازنده را نیز، موجب می گردد.آسیب های مهم سخن- براساس آموزه های دینی- عبارت است از: ۱) پرگویی پرحرفی، از آفات مهم سخن، و در مقابل کم گویی و گزیده گویی، از آداب مهم آن به شمار رفته است. برای نمونه، امیر مومنان می فرمایند: «آفت سخن، درازگویی است،... خوشا آن که... زبان را از فزون گویی در کشید» در این باره، مطالب فراوانی در آموزه های دینی مطرح است که به برخی از آنها، اشاره ای می کنیم: یک. معیار«زیاده گویی» آن است که سخن، نه سودی دنیوی داشته باشد و نه پاداشی آخروی، بلکه گفتار بیهوده ای که بیشتر بدون اندیشه بر زبان جاری می شود، همچنین، درازگویی ملا ل آور، حتی در مطالب مفید، که خود، از تاثیر کلا م، سخت می کاهد. بدین سان، نفی پرگویی، به معنای روایی کم گویی بیش از حد نیست، از این روی، در روایات، بر رعایت«میانه روی» در سخن، تاکید می شود. دو. پرحرفی، پیامدهای نا مطلوب فراوانی دارد. در وهله نخست، زیان آن بر روان و دل گوینده است، چرا که زبان، پنجره ای به سوی دل آدمی است و پرگویی، موجب ملا لت و قساوت آن، از سوی دیگر، شخص پرحرف، مرتکب سخنانی گناه آلود می شود و برآیند این دو، سقوط معنوی وی خواهد بود. افزون بر آن، زیاده گویی، پاره ای از عیوب پنهان آدمی را آشکار می سازد و ملا لت و رنجش مخاطبان را در پی دارد. اینگونه است که حتی در سخنان مطلوب و مفید نیز، نباید افراط کرد: با این که سخن به لطف آب است /کم گفتن هر سخن، صواب است آب ارچه همه زلال خیزد /از خوردن پر، ملال خیزد کم گوی و گزیده گوی چون در /تا زاندک تو جهان شود پر ۲) زشت گویی از آسیب های سخن که موجب ناپایداری ارتباط، ایجاد تنفر و کاستن ارزش و اعتبار گوینده می شود، زشت گویی است; امیر مومنان(ع) در نکوهش آن می فرمایند: «از سخن زشت بپرهیز، که فرومایگان را گرد تو آورد و بزرگواران را از تو دور سازد.» نیز «بد گفتن، ]آدمی را[ بی ارزش و برادری را تباه می سازد.» زشت گویی، گاه از جهت محتوا و به خاطر استفاده از کلمات زشت و رکیک، زخم زبان و طعنه و کنایات آزاردهنده و به کارگیری برچسب های تحقیرآمیز است. قرآن کریم، با نکوهش و بازداشتن از سخنان ناروا و دشنام حتی به مخالفان، از به کارگیری نام ها و لقب های زشت نیز آشکارا نهی فرموده است: و به یکدیگر لقب های زشت مدهید، چه ناپسند است که بر کسی پس از ایمان، نام کفر آمیز بگذارد. به ویژه این که برچسب های منفی، پیام ها و برداشت هایی را در پی دارد که با ایجاد هاله ای بر شخصیت فرد، آدمی را از شناخت وی محروم می کند آن سان که دیگر نه با خود وی، که بر برچسب او، روبه رو می گردد و فرایند ارتباط را سخت تحت تاثیر می نهد، چرا که برداشت های منفی، دشمن ارتباط است و گاه زشت گویی از جهت صدا و آهنگ است. صدا، علاوه بر این که به عنوان وسیله ای ارتباطی، در تبادل افکار به کار گرفته می شود، به عنوان پدیده ای زیبایی شناسانه نیز، به آن توجه می شود، و طبعا بی توجهی به آهنگ و حالت های عاطفی صدا و به ویژه داد و فریاد کردن، آفت سخن و سخنوری است. قرآن کریم در بیانی تشبیه گونه، می فرماید: «و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها، بانگ خران است». امام صادق(ع)، داد و فریاد هنگام سخن گفتن را، مصداق آن دانسته است. ۳) گناه آلودی زیان، آن سان که عالمان اخلا ق گفته اند بیش از هر عضو دیگری در معرض گناه و آسیب است و آدمی با گفتارش می تواند گناهانی بی شمار و سنگین را مرتکب شود که خود سرچشمه بسیاری از ناشایست ها و جنایات قرار گیرد. از این روی، بر پرهیز از سخنان گناه آلود تاکید بسیار می شود. قرآن کریم چنان که پیشتر اشاره شد مومنان را به گفتار «استوار و درست (سدید) فرا می خواند» سخنی که بسان سدی محکم، مانع امواج گناه و باطل است. نیز امیرمومنان «صواب» گفتن را ویژگی پارسایان می شمارد یعنی بجا و درست گفتن و به دور از خطا و باطل. ۴) نجوا در سخن نجوا در حضور دیگران، از آسیب های سخن و عوامل ناپایداری ارتباط است، چه، این کار موجب بی اعتمادی و سو»ظن دیگران و نشانه بی اعتنایی به آنان و خلاف ادب است. از این روی در آیات و روایات بازداشته شده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید چون با یکدیگر محرمانه گفت وگو می کنید به «قصد» گناه و تعدی و نافرمانی پیامبر با همدیگر محرمانه گفت وگو نکنید، و به نیکوکاری و پرهیزگاری نجوا کنید... چنان نجوایی صرفا از «القائات» شیطان است تا مومنان را اندوهگین سازد. نیز امام صادق «ع» می فرماید: در جمع سه نفره نباید دو نفر از آنان جدای از سومی، به نجوا بپردازند، چرا که این کار موجب اندوه و اذیت وی می گردد. از آیه و حدیث یاد شده برمی آید که نجوا از دو جهت نکوهیده است: نخست از جهت محتوای آن، هرگاه گناه و تعدی و نافرمانی باشد ودوم اینکه نجوا، خود موجب اندوه و آزار دیگران می گردد، بدین سان، اگر گفت وگوی محرمانه، نگرانی و سو»ظنی را برنینگیزد و محتوای آن، توصیه به نیکی ها و تقوا باشد، روا خواهد بود. ۵) نازگویی (سخن دام افکنانه) از دیدگاه آموزه های دینی، ارتباط با جنس مخالف، بر اصل تکبرورزی، فاصله گرفتن و حریم قائل شدن، استوار است و گفت وگو میان زن و مرد نامحرم، تنها به هدف انتقال اطلاعات لازم، در فضایی عادی و توام با حیا و عفت، روا می باشد. قرآن کریم، به همسران پیامبر(ص) و در واقع به تمام زنان مومن دستور می دهد به گونه جدی و متین با نامحرمان سخن گویند، و از به کارگیری تعبیرات یا آهنگ های نرم و تحریک کننده، که افراد شهوتران را به فکر گناه می افکند، بپرهیزند: پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید. روشن است که عمل به این آموزه، گاهی در جهت حفظ عفت و پاکدامنی و بهداشت روانی جامعه می باشد. ۶) تعارض بین گفتار و شخصیت گوینده از آسیب های سخن، تعارض گفتار آدمی با شخصیت و متغیرهای شخصیتی اوست. این حالت، که نشانه ناپاکی یا تزلزل درونی و حتی نماد «نفاق» به شمار می رود، نمودهای گوناگونی دارد که از آن جمله است: الف) تعارض سخن با باورهای درونی گفتار آدمی بایستی برایند باورها، آرمان ها و گرایش های درونی او باشد و از سر اعتقاد و ژرفای دل بر زبان جاری گردد و از دوگانگی درون و برون، پرهیز شود. قرآن کریم، با نکوهش از آنان که گفتار و پندارشان متعارض و سخنان فریبنده شان برخلاف خواسته ها و نگرش های آنان است، می فرماید: و از مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجب وامی دارد و خدا را بر آن چه در دل دارد گواه می گیرد، در حالی که خود، سخت ترین دشمنان است». در جای دیگر، این شیوه را به صراحت، کار«منافقان» می داند: تا ]خداوند[ کسانی را که دورویی نمودند، معلوم بدارد...]آنان که[ به زبان خویش چیزی می گفتند که در دلهایشان نبود». ب) دورویی در سخن عادت برخی آن است که در گفت وگو با افراد مختلف، شخصیت های متفاوت و گاه متضادی از خود بروز می دهند، و درمواجهه با هر فرد و گروهی، با زیر پا نهادن حقیقت، به گونه ای سخن می گویند تا رضایت آنان را به دست آورند و به منافع خویش برسند. از این روی، در حضور افراد به گونه ای سخن می گویند و پشت سر آنان به گونه ای دیگر این کار، که گونه ای نفاق و عامل سلب اعتماد عمومی است، در آیات و روایات، سخت نکوهش شده است. از جمله، امام باقر علیه السلا م می فرماید: بد بنده ای است بنده دو شخصیتی و دو زبانی که در حضور برادرش، وی را می ستاید و در نهان، از او بدگویی می کنند ج) نا همگونی سخن یا سطح دانش گفتن مطالبی که آدمی، آگاهی کافی از آنها ندارد، و نیز اظهار سخنانی که سطح دانش او را فراتر از آن چه هست می نمایاند، از آسیب های گفت و گو ست که اولی، عامل نشر شایعات، و دومی نشانه خود برتربینی و فخر فروشی است از این روی، امیر مومنان علیه السلا م می فرمایند: «نه تنها آن چه را نمی دانی، مگو، بلکه هر آن چه را می دانی نیز، بر زبان جاری مکن». د) تعارض گفتار با رفتار نا همگونی سخن با عمل، از عوامل مهم بی اعتمادی، کاهش یا سلب تاثیر گذاری سخن، و در نتیجه ناپایداری روابط کلا می است زشتی این کار و پیامدهای منفی آن، از آیات ذیل، به روشنی نمایان است: ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که چیزی را بگویید که انجام نمی دهید. بدین سان، گفتار خالی از عمل، خواه از سر نفاق باشد و خواه از روی ضعف اراده، خشم بزرگ خداوند را در پی دارد، چرا که در هر حال، آثار منفی خود را بر جای می نهد.
-
آ. ب. ث. آفریقا سال تولید : ۱۳۷۹ کارگردان : عباس کیارستمی فیلمنامهنویس : عباس کیارستمی فیلمبردار : سیف الله صمدیان هنرپیشگان : بازیگران بومی آفریقایی نوع فیلم : اجتماعي / مستند تدوین : عباس کیارستمی صدا : محمدرضا دلپاک مستندی درباره کودکان آفریقایی مبتلا به ایدز
-
۱۹۳۶ سال تولید : ۱۳۵۹ محصول : گروه فیلمسازان جوان ایران کارگردان : محمد بزرگ نیا، حسن قلی زاده فیلمنامهنویس : محمد بزرگ نیا، حسن قلی زاده فیلمبردار : حسن قلی زاده هنرپیشگان : محمد رضا سلیمانی، مردم عادی نوع فیلم : ۱۶ میلیمتری رنگی تهیهکننده : محمد بزرگ نیا، حسن قلی زاده تدوین : عباس گنجوی موسیقی : حسن زند باف مدت فیلم : ۸۵ دقیقه محمد رضا سلیمانی، كارگر كارخانه جنرال موتورز، برای نمایندگی در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی ایران نامزد میشود. گروهی از اعضای خانواده و همكارانش برای او در حیاط خانهای متروك ستاد انتخاباتی تشكیل میدهند و به نفع او تبلیغات میكنند. خود او در گوشه و كنار شهر و محل كارش سخنرانی میكند، و پس از خاتمه مهلت تبلیغات منتظر نتایج آراء میماند. سلیمانی در مجموع 1936 رأی میآورد. او در موقع افتتاح به مجلس میرود و به تماشای نخستین جلسه مجلس مینشیند.