لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'فرزندان'.
6 نتیجه پیدا شد
-
اثرات محرومیت از پدر بر روی فرزندان
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
اثرات محرومیت از پدر بر روی فرزندان اثرات محرومیت از پدر بر روی فرزندانخانواده ای متعادل است که در آن ۲ رکن و ۲ استوانه وجودی یعنی مادر و پدر حاضر باشند و همچون دو کفه ترازو وضعی متوازن و متعادل پدید آورند. مطمئنا اگر یکی از این دو کفه غایب باشند، تربیت کودک دچار عارضه خواهد شد. در گذشته یتیمی و بی پدری وجود داشت ، اما مرگ باعث آن می شد نه طلاق ، جدایی و ترک اعضای خانواده ، اما متاسفانه فقدان پدر در عصر ما یکی از غیرمنتظره ترین و عجیب ترین وقایع اجتماعی است. این شرایط موضوعی که کمتر مورد توجه قرار می گیرد چگونگی رابطه مادر و کودک است. اثرات حضور پدر در خانواده بسیار زیاد است و برای این که به اهمیت این نقش مهم بیشتر پی ببریم ، کافی است بدانیم تصور کودک از پدر چیست. او پدر را مسوول خانه ، عامل ایجاد نظم و امنیت ، عامل اجرای قانون و انضباط و سر و سامان دهنده امور زندگی می شناسد. پدر روح وجودی خانواده است ، چراغ منزل است. حضور پدر در خانواده عامل رشد و دلیلی برای چرخیدن امور خانواده براساس نظم و قاعده است. در سایه حضور او هر کس می داند چه کند و به انجام وظیفه خود می پردازد. هیچ کس حق تخطی از مرز و تجاوز از حدود را ندارد و همه باید در مرز قواعد خانه سیر کنند. پدر برای کودک همدم ، همبازی ، رفیق و مانوس است. کودک حضور او را برای خود مغتنم می داند و در کنارش احساس غرور و سرافرازی دارد. با سخنان او می خندد، می آموزد و از طرز برخورد او با همسر راه و روش زندگی را درک می کند. حضور پدر سبب ایجاد شخصیت سالم در کودک می شود و ناسازگاری و رفتارهای ضداجتماعی او را از میان می برد. با استفاده از رهبری های پدر در راه و رسم درست گام می نهد و به تکمیل و تکامل خود می پردازد. احساس امنیت می کند و به زندگی دلگرم می شود. بسیاری از متخصصان جرم شناسی ، حضور پدر را در خانواده بهترین عامل پیشگیری از انحرافات به حساب آورده اند و یادآور شده اند برای جلوگیری از انحرافات نوجوانان ضروری است پدران را از خیابان ها و مراکز عمومی جمع و به سوی خانه ها روان کنیم. دختران و محرومیت از پدر عوارض ویژه غیبت پدر تحت تاثیر عواملی نظیر شخصیت مادر، زمینه های اقتصادی اجتماعی و وجود یا نبود خواهر، برادر و همچنین جنسیت کودک قرار دارد. برخی گزارش ها حاکی از این است که دخترها کمتر از پسرها تحت تاثیر فقدان پدر قرار می گیرند و برخی دیگر نیز حاکی از آن هستند که دخترها در این شرایط در زمینه رشد روابط با جنس مخالف و رشد اجتماعی آسیب می بینند. دختران فاقد پدر اغلب در مواجهه با مشکلات خود بسیار آسیب پذیر و شکننده هستند. بسیاری از محققان معتقدند رفتارهای پرخاشگرانه ای که دختران در بازی با عروسک ها ابراز می کنند، ممکن است انعکاس تعرض آنها با مادران خود باشد و علایمی نظیر ناسازگاری مداوم در مدرسه و رفتارهای احساسی در بین دختران فاقد پدر که هنوز به سن بلوغ نرسیده اند، مشاهده می شود. چنین رفتارهایی ممکن است تجلی کمبود دختران در برقراری روابط معنی دار با یک مرد بالغ در محیط زندگی خانوادگی خود باشد. این در حالی است که بسیاری از مطالعات جدید نشان داده اند که حضور پدر یکی از عوامل موثر مهارت دختران در ریاضیات است و در کنار سختگیری پدرانه مدت زمانی که پدران صرف خواندن با فرزندانشان می کنند باعث افزایش قدرت کلامی دخترانشان می شود. ارزیابی مادر از پدر نگرش مادر نسبت به پدر عامل مهمی در رشد نقش جنسیتی کودک و شخصیت اوست. در ازدواج های موفق تایید احساسات مثبت کودک نسبت به پدر از سوی مادر نقش بسیار مهمی دارد. چنین مادرانی با تایید پدر به عنوان یک الگو به همانندسازی پسران کمک می کنند و نیز تنشهای احتمالی بین پدر و دختر را از طریق ارتباطی که در آن احترام و ارزش برای پدر وجود دارد کاهش می دهند.نگرشهای مادر زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که وی دارای فرزند مذکر و همچنین فاقد شوهر باشد. ارزیابی مادر از غیبت پدر اغلب با دلایلی که برای آن غیبت آورده می شود، مرتبط است. بحث در مورد اثرات غیبت پدر بر کودکان برای هر مادری ممکن است ناخوشایند باشد؛ اما این موضوع هنگامی ناخوشایندتر است که غیبت پدر به علت طلاق یا ترک خانه باشد. در واقع، اثرات غیبت پدر به علت طلاق یا ترک خانه به مراتب شدیدتر از اثرات فقدان پدر به علت مرگ آن بر فرزندان است. عامل بسیار مهمی که این اثرات را به میزان زیادی تعدیل می کند، رابطه کودک با مادرش است. رابطه بین پدر و کودک پیش از غیبت پدر و نیز سن کودک هنگام شروع غیبت نیز عوامل مهمی در تعیین چگونگی نگرشهای مادر نسبت به پدر هستند. به عنوان مثال ، برای پسر فاقد پدری که تا ۱۰ سالگی رابطه مثبتی با پدر داشته ، احتمال کمتری وجود دارد که تحت تاثیر نگرش های منفی مادر نسبت به پدر قرار گیرد تا پسری که از محبت و تربیت پدری حتی قبل از آن که فاقد پدر شود، محروم بوده است. مادری که نسبت به جنس مذکر نگرش مثبتی دارد، رشد شخصیتی کودک را تسهیل می کند. برای مثال او با تمجید از شایستگی های عموی پدر و یادآوری محاسن او می تواند به فرزندش کمک کند تا ارزش مذکر بودن را بیاموزد. از طرف دیگر، کم بها کردن جنس مذکر بویژه پدر ممکن است سبب شود کودک تصور مناسبی از مردها نداشته باشد. پسری ، محروم از الگوهای مردانگی حضور کم پدر، بویژه طی نوزادی و اوایل کودکی ، غالبا منجر به افزایش شدت رابطه عاطفی بین مادر و کودک می شود. دلبستگی شدید و نسبتا انحصاری ممکن است تقابل با همسالان و رشد نقش جنسیتی کودک را بشدت بازداری کند. تعارض های نقش جنسیتی بیشتر در جوامعی وجود دارد که کودکان و نوجوانان رابطه نسبتا انحصاری با مادرانشان دارند. پسر محروم از پدر، علاوه بر نداشتن یک الگوی مناسب نقشهای مردانه ، احتمالا با مادری مواجه می شود که رفتار مردانه را تشویق نمی کند. اغلب پسران محروم از پدر از سوی همسالان خویش به علت فقدان رفتار مردانه ، بویژه هنگام شروع سال تحصیلی یا در بازیها، مورد طرد قرار می گیرند. در اینجاست که کودک دچار اغتشاش و تعارض در نقش جنسیتی خود می شود، زیرا بین آنچه مورد توجه و تشویق مادر است و آنچه همسالان می پسندند تفاوت وجود دارد. چنانچه کودکی از نظر عاطفی و آموزشی شدیدا به مادرش متکی باشد، ممکن است نقشهای مردانه را کسب نکند. با این حال ، حفظ ثبات و همسانی در رفتار براساس یک معیار درونی از صفات مردانه و زنانه برای یک پسر فاقد پدر ممکن است بسیار مشکل باشد و منجر به اضطراب در وی می شود. مراقبت های افراطی مادر نگران مراقبت افراطی مادر یکی از پیامدهای محرومیت از پدر است. در خانواده هایی که مراقبت و حمایت بیش از اندازه مادر وجود دارد، پدر عموما نقش منفعل و بدون کارآیی دارد. چنانچه پدر وجود نداشته باشد، اغلب احتمال ایجاد یک نوع الگوی مراقبت افراطی از سوی مادر افزایش می یابد. در این میان سن کودک در هنگام شروع غیبت پدر یک عامل اساسی است. پسری که هنگام نوزادی یا سالهای اول کودکی به هر دلیلی از نعمت پدر محروم می شود، احتمال بیشتری دارد که از سوی مادرش مورد مراقبت و مواظبت افراطی قرار گیرد. اما چنانچه محرومیت از پدر زمانی شروع شود که سن پسر بالاتر است ، ممکن است انتظار داشته باشد بسیاری از امور و مسوولیت هایی را که قبلا پدر انجام می داده است ، پسر برعهده گیرد. محرومیت از پدر طی دوره هایی از رشد ممکن است کودک را مستعد وابسته شدن بیش از حد کند. با مطالعه کودکان کلاس اول مشخص شده است بیشتر کودکانی که از سوی معلمانشان به عنوان افراد بیش از حد وابسته ارزیابی می شوند، از خانواده هایی هستند که در آنها محرومیت از پدر وجود داشته است. در این مطالعه از میان هر ۲۰کودک بیش از حد وابسته ۱۳نفرشان مربوط به خانواده هایی بوده اند که در طول ۳سال اول زندگی این محرومیت را داشته اند. بسیاری از پسران کوچکی که در عروسک بازی نقش دخترانه به خود می گیرند مادرانی داشته اند که فعالیت آنان را در خارج از خانه محدود می کنند و در مقایسه با دیگر مادران رفتارهای استقلال طلبانه و مردانه کودکشان را کمتر تشویق می کنند. بسیاری از پاسخهای غیرمعمول مادران فاقد شوهر نشان می دهد که آنان می ترسند کودکانشان از نظر جسمانی آسیب ببینند یا وقتی بزرگتر شدند نتوانند آنها را کنترل کنند. -
اخلاق میراث والدین برای فرزندان
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
اخلاق میراث والدین برای فرزندان اخلاق، میراث والدین برای فرزندانآیا تا به حال مادر یا پدری را در حال فریاد زدن بر سر کودک خود و یا احیاناً تنبیه بدنی او دیده اید آیا تا به حال کودک و یا نوجوانی را در حال دعوا با دیگران، مشاجره لفظی با خانواده و یا بد خلقی با همکلاسی های خود دیده اید ● حلقه گمشده فرزندان آئینه تمام نمای رفتار پدر و مادرخود هستند. وقتی ما با همسر خود با صدای بلند صحبت می کنیم، وقتی تنها به خواسته های خود فکر می کنیم، وقتی دروغ می گوییم، خستگی فعالیت های روزانه را بر سر اعضای خانواده خالی می کنیم و به نظم و انضباط بی توجه هستیم، چه انتظاری از فرزندان خود داریم که طبق موازین اخلاقی عمل کنند در دنیای امروز، بخصوص، «اخلاق» حلقه گمشده جوامع بشری است. در قرن ۲۱ شاید بشر به پیشرفت های علمی اعجاب انگیزی دست پیدا کرده باشد اما مسئله ای که مهجور مانده و یا مهجور نگه داشته شده، اخلاق است. مسئله ای که پیامبر اکرم(ص) آن را علت بعثت و برانگیخته شدن خود به نبوت اعلام می کند. اما آیا صادقانه با خود فکر کرده ایم چقدر به این موضوع ولزوم جود اخلاق در زندگی توجه داریم آیا تا به حال فکر کرده ایم که زندگی ما چقدر برمبنای اخلاق استوار است و موازین اخلاقی در خانواده رعایت می شود یا نه ● سؤال بیجا! بعضی از پدر و مادرها تصور می کنند اگر فرزند از نظر خوراک و پوشاک تأمین و از نظر تحصیلی نیز به سطح قابل قبولی رسیده باشد برای آنها کافی است. این دسته از والدین اعتقادی به سازندگی اخلاقی فرزندان ندارند. آنان نه خود اصول اخلاقی را رعایت می کنند و نه تلاش می کنند که فرزندانی متخلق به اخلاق حسنه داشته باشند. اما زمانی که نوجوان، پرخاشگر، بی ادب و بی انضباط می شود، از خود می پرسند: «چرا ما که تمام تلاشمان را برای زندگی آنها کرده ایم.» توجه نکردن به مسائل اخلاقی در سنین خردسالی و کودکی، پیامدهای ناگواری در سنین نوجوانی و جوانی در پی خواهد داشت. اگر زمانی که ذهن و قلب فرزند ما آماده پذیرش تربیت صحیح است مورد بی توجهی قرار گیرد، در سنین بالاتر، خیلی سخت تر می توان او را از عادات ناپسند دور کرد. ● تکلیف الهی از جمله وظایفی که خداوند بر عهده پدر و مادر در قبال فرزندان گذاشته، تربیت صحیح دینی است و این، یکی از حقوق فرزندان محسوب می شود که در بیشتر خانواده ها مورد غفلت واقع شده است. حضرت علی(ع) در این زمینه می فرمایند: «میراثی مانند ادب نیست.» معمولاً اگر فرزند ما نمره درسی اش کم شود و دست به کارهای خطرناک بزند، به درس و مدرسه توجه نشان ندهد یا به حرف های ما بی توجه باشد، ناراحت شده و واکنش نشان می دهیم. اما اگر برای نماز صبح بیدار نشود، دروغ بگوید و کاهلی در امور دینی داشته باشد آن را به عنوان ناهنجاری تلقی نمی کنیم و به راحتی از آن می گذریم. اگر کودک ما با چنین تربیتی رشد کند، در آینده نباید انتظار داشت که فردی پایبند به اصول مذهبی و اخلاقی باشد. همانطور که خداوند در آخرت از نوع تربیت فرزندان، از والدین بازخواست خواهد کرد، مردم نیز مؤدب بودن یا نبودن فرزند را به پای پدر و مادر خواهند گذاشت. چه عملی سنگین تر و پر اجر تر از تربیت یک نسل پاک، متعهد و خداشناس وجود دارد. حضرت سجاد(ع) در رساله حقوق خود می فرمایند: «و اما حق فرزندت آن است که بدانی او از توست و خیر و شر او در همین دنیا به تو نسبت داده می شود و تو نسبت به تربیت شایسته او و راهنمایی اش به سمت و سوی خدا و کمک به خدا پرستی اش، مسئولی و در این مورد پاداش و کیفر خواهی شد. پس در کار تربیت فرزند، چنان رفتار کن که اگر در دنیا آثار خوب داشت مایه آراستگی تو باشد و نزد پروردگار حجت داشته باشی». زمانی ما مسلمان واقعی محسوب می شویم که اعمالمان گویای مذهب ما باشد. زمانی که با فرزند خود تندی می کنیم، او را دعوت به گفتن دروغ به اصطلاح مصلحتی می کنیم و در برابر بی توجهی آنان به مسائل مذهبی واکنش نشان نمی دهیم، انتظاری هم نباید داشته باشیم که آنان در آینده فردی پرهیز کار و خداترس شوند. در مقابل هم فشار بیش از حد بر فرزند برای انجام فرایض دینی، سختگیری، پرخاشگری در مقابل انجام ندادن اعمال نیز اثر سوئی بر فرزند خواهد گذاشت و چه بسا او را از دایره دینداری خارج می سازد. -
دلایل تضاد بین فرزندان با پدر و مادر
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
دلایل تضاد بین فرزندان با پدر و مادر احساسات ضد و نقیضی مثل نارضایتی از پدر و مادر و در عین حال ترس از دست دادن عشق آنان وجود کودک را در بر می گیرد و او را مجدداً در معرض تسلط جویی و تحمیل اراده پدر و مادر قرار می دهد.... ● اسارت در دام محبت! محبت مادر و مراقبت های ویژه ای که در سنین کودکی برای فرزند ضروری و غیرقابل اجتناب است اگر به موقع قطع نشود یا تغییر جهت ندهد تبدیل به عوامل بیماری زا و رفتارهای بیمارگونه می شود و به رکود رشد و یا انحراف شخصیت در کودک و نوجوان می انجامد. اسارت کودک و نوجوان در دام مراقبت دائمی پدر و مادرانی که به این مهم توجه ندارند به آنجا می رسد که اگر روز و شب هم در برابر فرزند خود خم و راست بشوند و تمام خواسته های او را فراهم آورند بازهم به تدریج احترام لازم را نزد فرزند خود از دست می دهند و با فقدان احترام ، عشق نیز رو به زوال می گذارد؛ زیرا کودکان و نوجوانان نازپرورده همیشه خود را وابسته احساس کرده و به اهمال و قصوری که در حق آنان شده به خوبی آگاهند و چون از کودکی ، تمام مهارت و ابتکارهای شخصی آنان سلب شده احساس ضعف و ناتوانی می کنند و خود را تسلیم پدر و مادر و محیط و سرنوشت می دانند . در چنین شرایطی است که احساسات ضد و نقیضی مثل نارضایتی از پدر و مادر و در عین حال ترس از دست دادن عشق آنان وجود کودک را در بر می گیرد و او را مجدداً در معرض تسلط جویی و تحمیل اراده پدر و مادر قرار می دهد . تشخیص صحیح و به موقع این علایم و برطرف ساختن عوارض ناشی از آن یکی از وظایف خطیر والدین و مربیان است. ● عشق های تحمیلی این شیوه مراقبت و محبت تحمیلی ، یا به عبارتی نازپروردگی و تحمیل با عشق ( یعنی والدین به دلیل علاقه ی زیاد به فرزند ، آنچه را که برای فرزندشان آرزو دارند ، به او تحمیل می کنند.) در اصل دو عامل بیماری زای شخصیت اند که به سختی درهم عجین شده اند به طوری که مشکل می توان آن دو را از هم جدا کرد و احیاناً هر کدام را مستقلاً مورد مطالعه قرار داد. این هر دو عامل که از عواطف رقیق و احساسات شدید پدر و مادر نسبت به فرزندان ناشی شده چنان آرام و موذیانه در بنای شخصیت کودکان و نوجوانان رخنه و رشد می کند که انسان تا مدت ها خطرآن را احساس نمی کند و حتی موقعی که آثار و علائم عقب ماندگی و رکود در رشد شخصیت بروز می کند بسیاری از والدین بازهم نمی توانند به عمق فاجعه پی ببرند و زمانی هم که این پدیده ها به وضوح آشکار می شود و والدین متوجه می شوند ، کودکان نازپرورده که از تحمل زندگی عاجزند چون از علت واقعی بروز آن، یعنی رفتار غلط و بی رویه خود اطلاعی ندارند دست به اقداماتی می زنند که نه تنها د رد را درمان نمی کند بلکه آن را وخیم تر و شدیدتر می نماید. اقداماتی مانند سرزنش، اخطار، نصیحت گویی ، تهدید و توبیخ و یا حتی وعده هایی که هیچ کدام سرانجامی ندارند متأسفانه نتیجه ای نمی دهد. این جاست که والدین احساس عجز می کنند و از مشاورین تربیتی کمک می خواهند. ● خطر ناز پروردگی به عنوان نمونه اشاره می کنیم به مادری که دخترش را با تمام عشق و علاقه و نازپروردگی بزرگ کرده و یکباره متوجه بی بندوباری و حتی گستاخی وی نسبت به خودش شده و می نالد که : هیچ وقت فکر نمی کردم دخترم که آن قدر برایش زحمت کشیده و مراقبتش کرده بودم روزی چنین رفتاری با من داشته باشد. چون درگذشته به خاطر علاقه ای که به من داشت هر چه می گفتم بی چون و چرا می پذیرفت ولی حالا از من روی گردان شده و اعتنایی به من ، حرف ها و خواسته هایم که صرفاً به خاطر خود اوست ندارد . واقعیت این است که چنین والدینی متوجه نیستند فرمانبرداری و اطاعتی که به زور عشق و بر آوردن تمام خواسته های فرزند باشد چیزی جز به اسارت کشیدن او از طریق نازپروردگی نیست . به عبارت دیگر اطاعتی که از طریق عشق به کودک تحمیل می شود هرگز به رشد شخصیت و تسلط بر نفس او نمی انجامد بلکه منجر به تضعیف و شکست اراده او می شود. کودکانی که به این طریق پرورش می یابند در سنین نوجوانی و سال های بعد ، در برابر عوامل اغواگر و اشخاص گمراه کننده به همان نسبت ضعیف و سست اراده خواهند بود. از سوی دیگر جوانانی که با این رفتار پدر و مادر خود مواجه می شوند نه تنها احساس قدردانی نسبت به آنها نمی کنند بلکه نوعی حس کینه و بیگانگی نیز در آنها بیدار می شود. ● دخالت های غیر منطقی این مشکل حتی در آستانه ی ورود نوجوان و جوان به اجتماع و در مرحله ی حساس و دشوار انتخاب راه آینده نیز به گونه ای دیگر رخ می نماید. در این مواقع ، تنها دخالت های غیر منطقی و سرسختانه والدین نیست که اثر منفی بر فکر و روح فرزندان می گذارد بلکه توصیه ها و اندرزهای خیرخواهانه ی آنها نیز درگمراه کردن فکر سالم جوانان تأثیر می گذارد. زیرا هر نوع تلقین و یا تحت تأثیر گذاشتن جوانان دراین دوره ، آنها را از رشد متعادل شخصیت و دستیابی به بلوغ کامل فکری باز می دارد. خواه آنهایی که وابسته به پدر و مادر خود هستند و یا آنها که سرکش و نافرمان بوده و دائم دم از استقلال فکری می زنند . دسته ی اول که همیشه زمینه آماده ای برای فرار از مسئولیت و تصمیم گیری مستقل دارند در مرحله انتخاب شغل و یا رشته تحصیلی ( که فرصتی برای ابراز عقیده و اظهار نظر شخصی است ) در اثر تلقین و دخالت های بی مورد والدین این آخرین موقعیت را از دست داده و تا پایان عمر به صورت دوم شخص و عضو علی البدل زندگی می کنند. دسته ی دوم نیز که عناد و لجاجت با پدر و مادر را پیوسته شیوه خود قرار داده واین مقاومت را دلیل اثبات شخصیت خود می دانند وقتی در مرحله ی ورود به اجتماع و انتخاب راه آینده خود با نصیحت و توصیه های خیرخواهانه پدر و مادر مواجه می شوند بدون این که به خود زحمت فکر کردن بدهند صرفاً برای مخالفت با والدین دقیقاً راهی را انتخاب می کنند که در جهت عکس تمایلات و خواسته های آنان باشد ؛ فقط به این جهت که به خود و دیگران ثابت کنند که می خواهند و می توانند خودشان راه آینده و مشی زندگی را انتخاب کنند. به این ترتیب دلسوزی ها و محبت های غیر منطقی پدر و مادر و ملاطفت های خیر خواهانه، به زودی تبدیل به نوعی مزاحمت و در نهایت موجب دلسردی می شود. ● چه باید کرد؟ در این مرحله این سؤال همیشگی پیش می آید که چه باید کرد تا آنها در مسیر رشد شهامت روحی و مبارزه با ضعف و جُبن( ترس ) اکتسابی قرار بگیرند و گستاخ و بی پروا نشوند و دائماً از ضعف و عدم توانایی خود رنج نبرند. شاید کار مشکلی باشد اما ناممکن نیست به شرط آن که در وهله اول به عنوان پدر و مادر سعی کنیم به آن درجه از عدالت و شهامت روحی برسیم که فرزندان خود را نه تحت فشار و زورگویی و تحمیل عقاید خود قرار دهیم و نه آنها را به حال خود رها کنیم . نه تنبیه و سرزنش نماییم ، نه مورد ترحم و دلسوزی قرار دهیم ؛ بلکه طوری با آنها رفتار کنیم که آنها احساس کنند همان هایی هستند که می خواهند باشند. بنابراین ابتدا بگذاریم فرزند ما درباره موضوعی که رنج می برد و یا احساس حقارت و عدم شایستگی می کند آزادانه صحبت کند و تمام مسائل و مشکلات خود را مطرح نماید ؛ گاهی نیز سؤالی مطرح کنیم که خودمان روشن تر شویم و هم فرزندمان احساس کند که با تمام وجود و علاقه ی کامل ، در ناراحتی و مسائل او شریک و سهیم هستیم و بعد از تجربیات خود نقل کنیم و از افرادی یاد کنیم که وضع مشابهی داشته اند ؛ ولی به علت برداشت های متفاوت و نحوه مقابله با مشکلات ، بر ناملایمات پیروز شدند و یا با شکست و ناکامی مواجه شده اند . به این طریق ، هم راهنمایی کرده ایم وهم انتخاب راه را به خود آنها واگذاشته ایم و مسلماً در این مراحل ، آنها انتخاب شایسته تری خواهند داشت و یا در نهایت به اختیار ، از شما یاری فکری می خواهند . چنین ارتباطی نه تنها پیوند والدین و فرزندان را خدشه دار نمی کند بلکه موجب استحکام و دوام و پیوستگی بیشتر دل ها می گردد. -
رازهای والدین موفق در برخورد با فرزندان
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
رازهای والدین موفق در برخورد با فرزندان نکته مهم نحوه برقراری اصول تربیتی است . چناچه اصول تربیت اشتباه باشد یا با خشونت و بی تفاوتی ارایه شود ، کودک آن را نمی پذیرد . یک خانواده خوب باید بتواند تربیت و انضباط را به نحوه شایسته ای برقرار نماید ... ● اصولی که والدین را موفق می کند وقتی تصمیم می گیرید که صاحب فرزند شوید، در واقع مسئولیت سنگین و بلند مدت تربیت او را پذیرفته اید. تربیت به معنی تعلیم دادن وپروراندن است . وقتی فرزندان خود را تربیت می کنید ، به آنها می آموزید چگونه رفتار نمایند. یعنی شما با قانون گذاری و اعمال انضباط به آنها کمک می کنید تا تکلیف خود را بدانند . این مساله احساس امنیت و آرامش خاطر آنان را افزایش می دهد و از آنجایی که کودکان دوست دارند احساس کنند والدینشان از آنان راضی هستند با ارائه توجه و محبت مناسب از سوی خانواده گام مهمی در ارتقا بهداشت روان کودک و اطرافیان برداشته می شود . کودک بدون مشکل وجود ندارد ولی مشکلات کودکان قابل درمان است . نکته مهم نحوه برقراری اصول تربیتی است . چناچه اصول تربیت اشتباه باشد یا با خشونت و بی تفاوتی ارایه شود ، کودک آن را نمی پذیرد . یک خانواده خوب باید بتواند تربیت و انضباط را به نحوه شایسته ای برقرار نماید . در تربیت فرزندان مانند هر کار دیگر با مشکلاتی روبرو خواهیم شد . اگر والدین از روش های صحیح تربیتی آگاه باشند ، باتمرین و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزایش خواهد یافت ودرتربیت فرزندشان موفق تر خواهند بود. آنچه در زیر می آید ، برخی اصول تربیتی است که برای آشنایی مقدماتی مطرح می گردد : ۱) درکوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی نداشته باشید: موارد زیادی وجود دارد که دوست دارید به فرزندان خود بیاموزید ولی هیچ رفتاری با یک بار آموختن به دست نمی آید وآنان نیز همیشه برای فرا گرفتن آمدگی ندارند . آموزش نیاز به وقت ، حوصله و موقعیت شناسی دارد. اگر والدین در این کار پشتکارنداشته باشند ، خسته و بی حوصله شوند یا از کوره در روند، احترام خود را نزد فرزندان ازدست خواهند داد . در این صورت فرزندان به خواسته های آنها بی توجه خواهند شد و خود را موظف به انجام آنها نخواهند دانست . تربیت مسئولیتی یک روزه نیست، آرامش ، پایداری ومقاومت می خواهد و تا زمانی که یک اصل تربیتی حاصل شود ، فرزند شما بارها اشتباه خواهد کرد. بنابراین در کوتاه مدت نمی توان انتظار پیشرفت زیادی داشت . ۲) توقع خود را کم کنید و پیشرفتهای کوچک را نیز در نظر بگیرید: کودکان و والدینی که از هر نظر کامل و بی عیب باشند وجود ندارند . فرزندان همیشه آنگونه که والدین توقع دارند عمل نمی کنند. مشکلات کودکان معمولا یک شبه حل نمی شود و تغییرات در کودکان و بالغین تدریجی ، آرام و مرحله به مرحله صورت می گیرد. برخی والدین وقتی درتغییر عادات و رفتارهای فرزندشان به مشکل برمی خورند ، به سرعت آشفته و نا امید می شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند . حال آنکه باید به پیشرفت های کوچک و تدریجی فرزندشان توجه نمایند زیرا کلید پیشرفت های بزرگ ، تشویق پیشرفت های کوچک است. ۳) در هرزمان تنها روی یک مشکل تمرکز نمایید: فرزند شما ممکن است مشکلات متعددی داشته باشد ولی اگر شما بخواهید همه موارد را با هم اصلاح نمایید ، هرگز موفق نخواهید شد . برای موفقیت باید تنها یک مشکل را در نظر بگیرید و پس از حل آن به نوبت به مشکل دیگری بپردازید . هدفتان را با کلمات ساده ای که برای کودک قابل فهم باشد برایش توضیح دهید و به او بگویید در این مورد خاص دقیقا چه انتظاری از او دارید(مثلا : می خواهم قبل از آمدن سر سفره دستهایت را صابون بزنی !) سپس به پیشرفت های هرچند کوچک کودک درراه اصلاح رفتارش دقت نمایید (مثلا : قبلا اصلا صابون نمی زده و حالا یک مرتبه صابون زده است ، هرچند توقع ما چهار مرتبه صابون در روز باشد ) و با واکنش های مثبت و تحسین آمیز به او بفهمانید که رفتارش مناسب و مورد پسند است . ۴) با دید مثبت نگاه کنید و هرگز از تحسین کودکتان غافل نباشید: تحسین کودک بسیار ارزشمند است . کودکان در هر مرحله سنی که باشند تمایل دارند والدین آنها را بپسندند و از آنها راضی باشند .کودک نمی داند کدام رفتار مناسب و کدام نامناسب است . او هر رفتاری را که با واکنش والدین روبرو شود یا او را به هدف برساند مثبت تلقی کرده و تکرار خواهد نمود. تصور نکنید داشتن رفتار مناسب امری بدیهی و از وظایف فرزند شماست ویا رفتارهای فوق العاده است . این طرز تفکر باعث می شود پرتوقع شوید ، نسبت به رفتارهای مناسب فرزندتان بی اعتنا گردید و تنها به رفتارهای نامناسب و منفی او توجه نمایید . مسلما به جز رفتارهایی که شما را ناراحت می کند ، رفتارهای مناسب و مثبت زیادی نیز در فرزند شما وجود دارد. اگر شما هر رفتار مناسبی را مثبت تلقی کنید و با واکنشی تایید کننده به فرزند تان نشان دهید که ازکدام رفتارش راضی هستید ، کودک سعی می کند با تکرار آن رضایت بیشتر شما را به دست آورد . نشان دادن نارضایتی از رفتارهای نامناسب تنها زمانی موثر خواهد بود که قبل از آن فرزندتان را به دلیل رفتارهای مناسبش تشویق کرده باشید . ۵) اهدافی را که در نظر دارید، بانیازهای کودکتان منطبق نمایید: اهداف خود را متناسب با سن ، شخصیت ، توانایی ، رشد عقلی و شرایط محیطی فرزندتان تعیین نمایید .همه کودکان در یک سن خاص وارد مرحله مشابهی نمی شوند و میزان آموزش پذیری آنها نیز به یک میزان نیست. با توجه به این که همه افراد یکجور نیستند و موقعیت ها نیز متفاوت است ، یک راه حل قطعی و مستقل برای هر مشکلی وجود ندارند . راه حلی که امروز در مورد فرزندتان موثر است ، ممکن است فردا تاثیرش را از دست بدهد یا روشی که برای یکی از کودکانتان جواب می دهد، شاید برای دیگری بی فایده باشد . اگر حوصله کنید می توانید حتی روش های ابتکاری وموثرتری خلق نمایید که بنا به شرایط خاص شما طراحی شده باشد . ۶) مادران و پدران لطفا هماهنگ عمل نمایید : موفقیت والدین در تغییر رفتارهای کودک نیازمند هماهنگی بین پدر و مادر است . پیش از هر اقدامی ، رفتارهایی را که می خواهید اصلاح کنید ، دقیقا مشخص نمایید و برای رفع آن برنامه ای هماهنگ طراحی کنید .شما و همسرتان باید پیش از دست زدن به هر کاری در مورد کودکتان اتفاق نظر داشته باشید . وقتی تصمیم خود را گرفتید و روی برنامه اجرایی توافق کردید ، هر دو هماهنگ و یکسان عمل نمایید. -
فرزندان اول باهوش تر،موفقتر اما خودپسندترند
amid پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، بر اساس تحقیق جدیدی که از سوی پژوهشگران فرانسه انجام گرفته، فرزندان اول به احتمال بیشتر در زندگی و کار موفق هستند اما در عوض کمتر روحیه همکاری و تعاون دارند و در مقایسه با فرزندان کوچکتر و جوانتر خانواده کمتر به دیگران متکی هستند. این پژوهش توسط محققان انستیتو علوم تکاملی فرانسه در مونتپلیر انجام گرفته و نشان میدهد که فرزندان اول به طور کلی باهوشتر هستند و در مقایسه با سایر خواهرها و برادرانشان بیشتر رهبر و مدیر و راهنما میشوند اما این ویژگی باعث میشود که آنها بیشتر خودبین و خودپسند باشند و کمتر به دیگران اطمینان کرده و کمتر با آنها مشارکت و همکاری میکنند. این یافته حاصل مطالعه روی ۵۱۰ دانش آموز بوده و در مجله علمی نیوساینتیست منتشر شده است. از سویی دیگر نتایج تحقیقات قبلی نیز نشان می داد که آنها وظیفه شناس تر، جاه طلب تر و سلطه جوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند . جالب است که بدانید تقریبا همه فضانوردان مردی که به فضا رفته اند بزرگترین فرزند یا بزرگترین پسر خانواده شان بوده اند و در طول تاریخ نیز (حتی زمانی که خانواده های پرفرزند معمول بوده است) بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده اند. بد نیست بدانید برخی از شخصیت ها نظیر هیلاری کلینتون، ریچارد برانسون، جی.کی.رولینگ (نویسنده کتابهای هری پاتر)، وینستون چرچیل همچنین بعضی از ستاره های سینما از جمله: کلینت ایستوود، جان وین، سیلوستر استالونه، بروس ویلیس، و همه بازیگرانی که نقش جیمز باند را بازی کرده اند، همگی فرزند نخست خانواده بوده اند. پژوهشگران پیش از این نیز تاکید کرده بودند که فرزندان اول خانواده ها باهوش تر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند مطالعات انجام گرفته از سوی متخصصان هلندی نشان داده بود که فرزندان اول خانواده ها معمولاباهوش تر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند. نتایج یک مطالعه دیگر که بر روی ۱۰۰۰ کودک صورت گرفت و طی آن میزان ضریب هوشی این کودکان از زمان نوجوانی تا سن ۱۸ سالگی ارزیابی شده است نشان داد که میزان ضریب هوشی خواهرها و برادرها تحت تاثیر ترتیبی که متولد می شوند، قرار دارد. این تحقیق که در مجله هوش منتشر شده است نشان داد که خواهرها و برادرهای بزرگتر در اکثر موارد از ضریب هوشی بالاتری برخوردار هستند. این پژوهش، تازه ترین بررسی است که نشان می دهد، ترتیب تولد فرزندان در خانواده روی ویژگی های فردی از جمله خطر ابتلابه بیماری های سرطان و آسم، وزن و حتی طول عمر تاثیر قدرتمندی بر جای می گذارد. این دانشمندان همچنین معتقدند که ترتیب تولد فرزندان می تواند روی فاکتور چپ دست یا راست دست بودن برای نوشتن و درک و چگونگی روابط جنسی آنها در طول عمرشان تاثیر بگذارد. -
علي کريمي روز گذشته هاوش و هيرسا را با خودش به تمرين پرسپوليس برده بود. منبع:ورزش 3
-
- تمرين
- پرسپوليس(عکس)
- (و 4 مورد دیگر)