لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قدر'.
17 نتیجه پیدا شد
-
قدر روزها و شب های قدر را بدانیم خداوند متعال فرموده است:«روزه به من اختصاص دارد و من خود پاداش آنم.» می دانیم که در بیشتر دستورات اسلام اگر همة فلسفة آن بر ما روشن نیست، اجمالی از سود و زیان آن چه امر و نهی شده کاملا آشکار است و کدام خردمند است که در سودمندی اوامر الهی و زیان مندی منهیات، تردید داشته باشد، اگرچه تمام ابعاد فلسفی هریک از این احکام را نداند؟ فواید روزه روزه فواید جسمی و روحی فراوان دارد، شفابخش جسم و توان بخش جان است. پاک کنندة آدمی از رذایل حیوانی است. در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان، بسیار مؤثر است. در تهذیب و تزکیة نفس و رهاندن انسان از روزمرگی و واماندگی در مقابل نیازهای تن، تأثیر بسزایی دارد. فواید طبّی و بهداشتی روزه که از کوچک ترین فواید این فریضةانسان ساز است، به حدی است که شاید نیاز به توضیح و تکرار نداشته باشد و بیشتر مردم، کم و بیش از آن آگاهند. معده و دستگاه گوارش، از اعضای پرکار بدن آدمی است. این عضو، تقریبا در همة ساعات، به گوارش، جذب و دفع مشغول است. روزه باعث می شود که از یک سو، این اعضا استراحت کنند و از فرسودگی مصون بمانند و نیروی تازه ای بگیرند؛ و از سوی دیگر، ذخایر چربی که زیان های زیادی دارند، تحلیل رفته و کاسته شوند. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در این باره فرموده است: «صوموا تصحّوا؛ روزه بگیرید تا سالم بمانید». نیز در روایات بسیاری، پیشوایان گرامی اسلام فرموده اند، معدة آدمی، خانة بیماری های اوست و پرهیز از غذا درمان آن است. با روزه و امساک، می توان بسیاری از بیماری ها را بهبود بخشید و معالجه کرد. البته در صورتی که با اعتدال و میانه روی همراه باشد و هنگام سحر و افطار در خوردن و آشامیدن افراط نشود. روزه، بازدارنده از گناه روزه، عامل موثری است در ایجاد و تقویت روحیة تقوی و پرهیزکاری. قرآن مجید این فایدة بزرگ روزه را با جمله «لعلکم تتقون» یادآور می شود و این عبادت را عامل مهم تقوی می شمارد. تقوی و پرهیزگاری در شخصیت اسلامی یک مسلمان، نقش بسیار مهمی دارد. برای رسیدن به همین اثر پرارزش است که بهترین عبادت در ماه صیام و در حال روزه، اجتناب از گناهان است. روزه و تقویت اراده حکومت غرایز و شهوات بر انسان، خطرناک ترین حکومت هاست و آدمی را اسیر و بی اختیار می سازد و به پستی و رذالت می کشاند. مبارزه با سلطة شهوات نفس که در اسلام، «جهاد اکبر» نامیده شده، به پایمردی و ارادة استوار نیاز دارد. انسان با روزه داری، در واقع با خواهش های خویش می جنگد و در برابر آنها مقاومت می کند. این عمل، اراده و تصمیم را در انسان، نیرومند می سازد و جان را از قید حکومت و سلطة هوس ها و خواهش ها می رهاند. روزه و صبر صبر، از خصایلی است که در اخلاق اسلامی بر آن بسیار تأکید شده است. روزه، بویژه در روزهای گرم تابستان که فشار تشنگی، طاقت فرسا می شود، به طور چشمگیری به انسان صبر و مقاومت می بخشد و تحمل رنج و سختی را بر آدمی آسان می سازد. امامان معصوم(ع)، صبر را در آیة «استعینوا بالصبر و الصلوات»، به روزه تفسیر کرده اند. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) نیز ماه رمضان را ماه صبر نامیده اند: «شهر الصبر و انّ الصبر ثوابه الجنه؛ رمضان، ماه صبر است و پاداش صبر، بهشت». امام جعفر صادق(ع) نیز به همین ویژگی روزه اشاره فرموده است: «هرگاه برای کسی حادثه ای جانکاه پیش آمد، روزه بگیرد که خدا فرموده است:استعینوا بالصبر و الصلوات». روزه و مواسات از دیگر نتایج بارز روزه، برانگیختن حس همدردی نسبت به مستمندان و همنوعان تنگدست است. در اسلام، به احسان و اطعام و انفاق به مستمندان در ماه مبارک رمضان بسیار سفارش شده است. «مواسات» یعنی سهیم ساختن برادران در رزق و روزی و به همین جهت، ماه رمضان را ماه «مواسات» نیز نامیده اند تا مسلمانان به احسان نسبت به هم بپردازند. از امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدند: چرا روزه واجب شده است؟ حضرت فرمودند: «تا ثروتمند درد گرسنگی را دریابد و به فقیر توجه کند». در پایان برای شیرینی مطلب، قطعه شعری تقدیم می کنم. پیغام آشنا یاران دوباره موسم عشق و صفا رسید گاه عمل به واژة عهد و وفا رسید ای عاشقان منتظر اندر ره وصال گلبانگ وصل بار دگر از سما رسید وقت حضور گشته به درگاه لطف یار زیرا به گوش جان، سخن آشنا رسید برخیز و هم صدای هزاران باغ شو کایام عشق و موسم شور و نوا رسید در شوره زار هر دل نومید و تشنه کام باران رحمت از ره نشو و نما رسید ماه صیام، ماه خداوند کبریاست برخیز عاشقا که گه ربّنا رسید درهای آسمان به روی خلق باز شد زآن جا که ماه روزه و ذکر دعا رسید فرصت مده ز دست ضیا بین که از نگاه هرکس که توبه کرد، به قرب خدا رسید
-
نیایش دکتر چمران 30 خرداد 1384 سپتامبر 1976 چه فرخنده شبی بود شب قدر من. شبی که تا به صبح، اشک می ریختم و تا اعلی علیین صعود می کردم. از شب تا به صبح می راندم و تو در کنارم نشسته بودی. راه درازی بود. از میان درخت ها و کوه ها و جنگل ها می گذشتیم. نورافکن ماشین، جاده را روشن می کرد و ما در میان نهری از نور عبور می کردیم. دو نفر دیگر، در صندلی پشت ما نشسته بودند و صحبت می کردند و گاهی به خواب می رفتند… اما، آتشفشان روح من شکفته بود و قلب جوشانم همچون امواج خروشان دریا به صخره ی وجودم حمله می برد و از حیات من جز نور، عشق و سوز، غم و پرستش چیزی دیده نمی شد. زبانم گویا شده بود. گویی جملاتی زیبا و عمیق از اعماق روحم به من وحی می شد. همچون شاعری توانا، تجلیات روح خود را به عالی ترین وجهی بیان می کردم. درحالی که سیلاب اشک بر رخسارم می چکید. همه قیدها و بندها را پاره کرده بود. افسار اختیار را به دست دل سپرده بودم و بدون ترس و خجلت آن چه در وجودم موج می زد بیرون می ریختم. از عشق خود و از غم خود، از خوبی و بدی خود، از گناهان کوچک و بزرگ، از وابستگی ها و دلهره ها، سوز و گدازها و جهش های روح و سوزش های دل، از همه چیز خود صحبت می کردم. آن چه می گفتم عصاره ی حیاتم بود و حقیقت بود. وجودم بود که همراه اشک تقدیمت می کردم و تو نیز، پا به پای من اشک می ریختی و بال به بال من به آسمان ها پرواز می کردی. دل به دل من می سوختی و می خروشیدی و خدای را پرستش می کردی… چه شبی بود! شب قدر من. شب اوج من به آسمان ها و معراج من. پرستش من، عشق بازی من، شبی که جسم من به روح مبدل شده بود… شبی که خدا، در وجود من حلول کرده بود و شبی که آتش عشق، همه گناه های مرا سوزانده بود. شبی که پاک و معصوم، همچون پاکی آتش و عصمت یک کودک، با خدای خود راز و نیاز می کردم… و تو که اشک مرا می دیدی و آتش وجود مرا حس می کردی و طوفان روح مرا می شنیدی… تو نماینده ی خدا بودی. آن طور با تو سخن می گفتم که گویی با خدای خود سخن می گویم. آن طور راز و نیاز می کردم که فقط در حضور خدا ممکن است این چنین راز و نیاز کنم… تو با من یکی شده بودی و به درجه ی وحدت رسیده بودی. احساس شرم نمی کردم و احساس بیگانگی نمی کردم و از این که اسرار درونم را بازگو می کنم، وحشتی نداشتم… چه فرخنده شبی بود شب قدر من. شب معراج من به آسمان ها. از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه آسای عشق را می دانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من، روح شده بود و روح من آتشفشان کرده بود. می خواست، همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان ها پرواز کند… آن گاه آتش عشق به کمک آمده بود و جسم خاکیم را سوزانده بود و از من فقط دود مانده بود و این دود همراه با روح من به آسمان ها اوج می گرفت… شب قدر من، شبی که سلول های وجودم، در آتش عشق تغییر ماهیت داده بود و من چیزی جز عشق گویا نبودم. دل من، کعبه عالم شده بود، می سوخت، نور می داد و وحی الهی بر آن نازل می شد و مقدس ترین پرستش گاه خدا شده بود. امواج خروشان عشق از آن سرچشمه می گرفت و به همه ی اطراف منتشر می شد. از برخورد احساسات رقیق و لطیف با کوه های غم و صحراهای تنهایی و آتش عشق، طوفان های سهمگین به وجود می آمد که همه وجود مرا تا صحرای عدم، به دیار نیستی می کشانید و مرا از زندان هستی آزاد می کرد. ای کاش می توانستم همه ی خاطرات الهام بخش این شب قدر را به یاد آورم. افسوس که شیرازه ی فکر و طغیان احساس و آتشفشان روح من، آن قدر سریع و سوزان پیش می رفت که هیچ چیز قادر به ضبط آن نبود… نوری بود که در آن شب مقدس، بر قلبم تابید. بر زبانم جاری شد و به صورت اشک، بر رخسارم چکید. من همه ی زندگی خود را به یک شب قدر نمی فروشم و به خاطر شب های قدر زنده ام. و تعالی شب قدر، عبادت من و کمال من و هدف حیات من است. میگ و دیگ با آغاز جنگ، ما که حدود 70 نفر بودیم، به شهر مسجد سلیمان آمدیم. ناهار روزانه ی ما را یک دستگاه وانت از شرکت نفت می آورد و آن را داخل آشیانه می خوردیم. مسئول غذا، به همه یکسان غذا می داد. من چند بار به او گوشزد کردم که من با بقیه فرق دارم، چون بیش از 120 کیلو وزن دارم و باید غذای من بیشتر از بقیه باشد و او با لجبازی می گفت: «شما یک نفر هستید و باید به اندازه ی یک نفر غذا بگیرید.» من این مشکل را هر روز داشتم و هیچ وقت سیر نمی شدم. یک روز بدون خوردن صبحانه به آشیانه آمدیم و به شدت مشغول کار شدیم. بالاخره اعلام کردند که وقت ناهار است و وانت غذا رسیده و آماده ی تقسیم غذاست. بلافاصله هرکس بشقاب خود را برداشت و در صف ایستاد. تقریباً 50 نفر جلوتر از من در صف بودند. خسته و کوفته بودم. دو سه بار صف ناهار را برانداز کردم و لرزه به اندامم افتاد که خدایا، چه موقع نوبت من می شود که غذا را بگیرم! در همین افکار بودم که ناگهان صدای آژیر قرمز در فضای آشیانه پیچید. در یک لحظه صف غذا به هم ریخت و همه به پناهگاه رفتند. در مقابل من یک دیگ پر از غذا بود و کسی هم بالای سرش نبود! با حالت تردید به دیگ غذا نگاه می کردم و دوستانی که در نزدیکی من پناه گرفته بودند، مرا صدا می کردند: «ابراهیم، میگ ها آمدند، بیا پناهگاه!» در یک لحظه به فکر فرو رفتم و تصمیم گرفتم به طرف دیگ غذا رفته و یک بشقاب پر بردارم و به قول معروف «شکمی از عزا دربیاورم». لذا با قدم های مصمم به طرف دیگ رفتم. یکی از بچه ها ملتمسانه از داخل سنگر گفت: «ابراهیم، میگ ها آمدند. بیا پناهگاه!» در یک لحظه به طرف او برگشتم و گفتم: «میگو ولش کن، دیگو بچسب!» آن وقت به طرف دیگ رفته و یک شکم سیر غذا خوردم. پس از آن ماجرا، هرگاه دوستان و همکاران مرا می دیدند، می گفتند: «- میگو ولش کن، دیگو بچسب!»
-
نکته هایی درباره احیای شب قدر «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود برای تقدیر هر کاری نازل می شوند. آن شب انباشته از سلامت [و برکت و رحمت] تا طلوع صبح است.» ماه مبارک رمضان در میان ماههای دیگر سال از شرافت و عظمت ویژه ای برخوردار است؛ ماهی که در آن شب قدر و نزول قرآن قرار گرفته است. سعادتمند و خوشبخت کسی است که بتواند با سلامتی و معرفت این ماه و به ویژه شبهای قدر را درک کرده، از فیوضات آن بهره مند شود. از این رو، در این مقاله مطالبی را در قالب چند نکته خدمت خوانندگان گرامی ارائه می نمایم: 1. برای اینکه از شبها و روزهای ماه مبارک رمضان استفاده وافی شود، لازم است ارزش و اهمیت این ماه برای مخاطبین مشخص گردد. سیره بزرگان به تأسی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بر این بود که قبل از فرارسیدن ماه مبارک رمضان، خطبه ای ایراد می نمودند و ارزش و اهمیت این ماه و شبهای قدر را برای مردم بیان می کردند؛ به طوری که همه مشتاق فرا رسیدن این ماه عزیز می شدند. پس لازم است مبلغان گرامی از ماه شعبان المعظم شروع کنند و در فرصتهای به دست آمده از ویژگیها و فضایل ماه مبارک رمضان و شب قدر صحبت کنند. به عنوان مثال، ذکر نکاتی چون موارد ذیل برای تذکر مفید است: الف. خیلیها هستند که برای خود روزی را مشخص کرده اند که به عنوان سال خمسی محسوب می شود. اولیای الهی نیز اوّل ماه مبارک رمضان را سال معنوی برای خود انتخاب می کنند تا حساب اعمال و رفتارهای یکساله خود را مشخص کنند و اگر اعمال خوب بوده، شکر الهی را به جای آورند و اگر رضایت بخش نبوده، به درگاه ربوبی استغفار کنند. ب. خیلی از اولیای الهی و بزرگان بوده اند که اهتمام ویژه ای داشتند تا بتوانند شبهای قدر را درک کنند. بدین منظور، برخی از بزرگان، یکسال تمام را از سر شب تا به صبح شب زنده داری می کردند تا موفق به درک شب قدر شوند. ج. طبق فرمایش پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله این ماه، ماهی است که همه به مهمانی خداوند دعوت شده اند؛ ماهی که حتی خواب روزه داران عبادت محسوب می شود؛ اگر نمازی خوانده شود، هفتاد برابر ثواب دارد؛ اگر آیه ای از قرآن تلاوت شود، ثواب ختم قرآن دارد و... که در خطبه شعبانیه به صورت مفصل آمده است. 2. شهرها، روستاها و مساجد موجود در ایران اسلامی در خصوص برگزاری مراسم شبهای قدر به یک صورت عمل نمی کنند. برخی از مساجد چه در شهر و چه در روستا شبهای قدر را به اجرای مراسم و شب زنده داری می گذرانند و برخی دیگر بعد از اتمام سخنرانی همه به خانه ها می روند و اثری از حضور مردم در مسجد دیده نمی شود. بنابراین، لازم است مبلغان گرامی که می خواهند برنامه اجرا کنند، توجه مضاعفی به «بوم شناسی» منطقه داشته باشند. اگر قبلاً برنامه داشته اند، درباره چگونگی آن مدیریت کنند و اگر تا به حال برنامه ای در شبهای قدر نداشته اند، قبل از فرا رسیدن این شبهای عزیز با برنامه ریزی صحیح سعی کنند اولین برنامه خود را به نحو احسن اجرا نمایند. 3. حالات معنوی نماز گزاران و روزه داران به یک اندازه نیست؛ چرا که به فرمایش شهید این ماه، مولی الموحدین امیر المؤمنین علی علیه السلام برای قلبها ادبار و اقبالی است. پس ضروری است در اجرای برنامه ها به این مهم نیز توجه شود تا خدای نکرده برخی از کسانی که برای احیای شب قدر به مسجد آمده اند، با طولانی شدن برنامه ها و نبود زمینه اجرای برنامه طولانی در آنها از جهت اقبال قلب، از مراسم دل زده نشوند و با تصور کم توفیقی یا بی توفیقی مأیوسانه مسجد را ترک نکنند. 4. برای اجرای یک برنامه خوب و معنوی در شبهای قدر توجه به نکات ذیل و رعایت آنها مفید است: ـ برای درک فضیلت و فیض «شب قدر» از قبل به نمازگزاران یادآور شویم تا همه مشتاقانه حضور در این شب و استفاده از برنامه های معنوی را روزشماری کنند. ـ بهتر است برخی از افراد اهل مسجد را که وجهه خوبی نیز در اجتماع دارند و اهل قرآن خواندن، دعا خواندن، مداحی و... هستند، شناسایی کنیم و در اجرای برنامه از آنها کمک بگیریم. ـ از قبل در تابلویی زمان برگزاری مراسم و زمان اتمام آن و نیز افرادی را که برای تلاوت قرآن، مناجات، دعا، مداحی و... اجرای برنامه خواهند کرد، به اطلاع نمازگزاران برسانیم. همچنین اعمال شبها را به صورت خوبی در تابلوهای مسجد درج نمایید. ـ سعی کنید در بین برنامه ها فاصله ای جهت رفع خستگی، تجدید وضو و... به شرکت کنندگان در مراسم بدهید. ـ روز قبل از شب قدر به نمازگزاران اطلاع رسانی کنید که اگر امکان دارد با غسل در مراسم شرکت کنند. ـ دعاهای دهه آخر ماه مبارک رمضان ویژگی خاصی دارند که نباید مورد غفلت قرار بگیرند. ـ از آنجا که حضور بانوان در مراسم شبهای قدر همراه فرزندانشان خواهد بود، ضروری است: الف. فضای اختصاص یافته برای آنها کوچک تر از فضای برگزاری مراسم مردان نباشد؛ ب. نور کافی و زیرانداز مناسب تهیه شود؛ ج. حتما ظروفی جهت آب آشامیدنی در آنجا فراهم گردد؛ د. توجه داشته باشیم که آنها علاوه بر قرائت قرآن، نماز، دعا و... به فرزندان هم توجه دارند. بنابراین، اگر سر و صدایشان زیاد شد، با حالتی مناسب تذکر داده شود. ـ از نوجوانانی که در مسجد حضور دارند در اجرای مراسم فعالانه بهره ببرید. از آنها می توان در تقسیم قرآنها، مفاتیح و... استفاده کرد. ـ قبل از فرارسیدن شبهای قدر، اگر مسجد شما از جهت قرآن و مفاتیح دچار کمبود است، از قبل به فکر باشید. نیز اگر مهر مسجد کثیف و جرم گرفته شده، با غبارروبی مساجد، این مهرها را نیز تعویض یا سمباده کشی نمایید. ـ از آنجا که سیره بزرگان بر این بوده که حتی در شبهای قدر از مباحث علمی برای احیاء این شبها بهره می گرفتند، با شناسایی مشکلات و معضلات و شبهاتی که احیانا در منطقه وجود دارد و دعوت از شخصیتهای علمی، در رفع این مشکلات و پاسخ به شبهات بکوشید. ـ در میان برنامه ها از همه خواسته شود تا مثلاً نماز هفت قل هو اللّه را بخوانند یا صد مرتبه «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَاَتُوبُ اِلَیْهِ» یا صد مرتبه «اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» را بگویند. این کار باعث می شود که اهل مسجد اگر فراموش کرده اند این اعمال را به جا آورند، به صورت دسته جمعی مثلاً دست به استغفار بزنند یا قاتلین را لعن و نفرین کنند که بی شک همراهی جماعت با یکدیگر در اجرای عملی، درصد اجابت را بیشتر می کند و نیز احساس خستگی را از شب زنده داران می گیرد. ـ سعی کنید سخنرانی خود را در این شب کمتر از شبهای دیگر طول دهید. تصور اینکه امشب جمعیت زیادی حضور دارند و می توان حرفهای ناگفته را گفت، صحیح نمی باشد. ـ شایسته است برنامه ها را از زمان اعلام شده شروع کرده، از طولانی شدن آن پرهیز کنیم. پس ضروری است از انداختن برنامه ها به آخر وقت خودداری نماییم؛ چنان که برخی از بزرگان سیره خود را بر این نوع اجرا قرار داده اند. ـ یکی از کارهای بسیار خوب، پذیرایی در فواصل برنامه هاست که به رفع خستگی و از بین بردن ضعف حاضرین کمک خواهد کرد. ـ یکی از اعمال شبهای قدر خواندن صد رکعت نماز است. شایسته است به مخاطبین خود اطلاع رسانی کنید که خواندن نمازهای قضا در اولویت قرار دارد و برای اجرای این برنامه نیز تدابیر لازم را بیندیشید.
-
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین ... اعوذ بالله من الشیطان الرجیم حم × و الکتاب المبین × انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین × فیها یفرق کل امر حکیم × امرا من عندنا انا کنا مرسلین × رحمة من ربک انه هو السمیع العلیم × رب السموات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین × لا اله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب ابائکم الاولین. (1- دخان / 1 - 8) راجع به سه چهار آیه اول این سوره مبارکه در جلسه پیش بحث شد (1). آیه اول کلمه «حم » بود، آیه دوم «و الکتاب المبین » ، آیه سوم و چهارم هم مربوط به نزول قرآن در لیلة القدر و درباره خود لیلة القدر بود. در آیه چهارم می فرماید: «فیها یفرق کل امر حکیم » در این شب جدا می شود (تعبیر «جدایی » دارد) هر امر حکیمی. نتیجه تدبرهای مفسرین درباره این آیه مختلف بوده است. بعضی گفته اند مقصود این است که چون در این شب - و در واقع در یکی از این شبهای لیلة القدر - قرآن نازل شد و به وسیله قرآن کریم دستورها و احکام بیان شد و به طور کلی بیان کردن یک چیز یعنی واضح کردن و روشن کردن و تفصیل دادن آن و در واقع بیرون آوردن آن از حد اجمال و ابهام به مرحله تفصیل و روشنی، پس «در این شب جدا می شود هر امر حکیمی » . مقصود از این «امر» یعنی دستورهای الهی، معارف الهی: این چیزهایی که به وسیله قرآ بیان شده است در این شب تفصیل داده شد. ولی البته این نظر، نظر صحیحی نیست، چون همین طور که عرض کردم این نظرها نظر مفسرین است به حسب تدبری که در آیات کرده اند. و بعضی مفسرین دیگر که این نظر را رد کرده اند - و درست هم رد کرده اند - گفته اند آیه می فرماید د راین شب جدا می شود، تفصیل داده می شود (نه شد). اگر مقصود همان نزول قرآن و بیان احکام و معارف به وسیله قرآن باشد، همین طور که فرمود: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة » ما در شب پر برکتی قرآن را فرود آوردیم، بعد هم باید بفرماید: «و در آن شب که قرآن فرود آمد هر امر حکیمی به وسیله قرآن بیان شد» همین طور که در مورد نزول قرآن معنی ندارد گفته شود: «در هر شبقدر قرآن نازل می شود» ; قرآن در یک شبقدر نازل شد. پس اگر مقصود از «فیها یفرق کل امر حکیم » تفصیل معارف و احکام به وسیله قرآن باشد، باید گفته می شد که «در آن شب بیان شد» یعنی به صیغه ماضی گفته می شد: «فیها فرق کل امر حکیم » در صورتی که به صیغه مضارع گفته شده است و این از نظر علمای ادب روشن است که فعل مضارع دلالت بر استمرار می کند، یعنی [دلالت می کند بر] یک امر جاری و دائمی که پیوستگی دارد و همیشه هست، نه یک امری که در گذشته بود و قطع شد; یک امری که وجود دارد. بنا بر این این آیه می خواهد بفرماید که در شبقدر چنین چیزی وجود دارد; و خود این آیه هم باز دلیل بر این است که لیلة القدر همیشه هست، یعنی لیلة القدر مخصوص به یک شب نیست آن طور که بعضی اهل تسنن گفته اند که لیلة القدر اختصاص داشت به زمان پیغمبر و با فوت رسول اکرم لیلة القدر منتفی شد. معلوم می شود که چنین چیزی نیست، چون وقتی که می گوید در این شب به طور استمرار همیشه جریان این است، دلیل بر این است که خود لیلة القدر هم برای همیشه باقی است نه اینکه از بین رفته است، و بعلاوه معنی ندارد که لیلة القدر از میان برود، تا زمان پیغمبر هر سال لیلة القدر وجود داشته باشد و بعد از پیغمبر لیلة القدر از بین برود. مثل این است که بگوییم بعد از پیغمبر ماه رمضان رفت. ماه رمضان، دیگر زمان پیغمبر و غیر زمان پیغمبر ندارد. لیلة القدرشبی از شبهای ماه رمضان است و همین طور که ماه رمضان، بودن و نبودنش به بودن و نبودن پیغمبر نیست لیلة القدر هم این گونه است. پس مقصود از این که «در این شب تفریق می شود» چیست؟ کلمه «فرق » همین چیزی است که ما می گوییم «تفریق » ; یعنی دو چیز را که اول با هم هستند وقتی از یکدیگر تجزیه کنند و تفصل بدهند، این را می گویند «فرق » ; است. این، هم در امور عینی و هم در امور ذهنی و فکری درست است. اگر شما یک مطلب علمی را کاملا تجزیه کنید و بشکافید این هم باز خودش «فرق » و «تفریق » و «تفصیل » است; و «تفصیل » در خود قرآن هم آمده. قرآن کریم می فرماید: « و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم » (2) هیچ چیزی نیست (این دیگر اختصاص به مساله وحی ندارد، شامل این سنگ و خاک و درخت هم هست، شامل همه چیز هست) هیچ چیزی نیست (با یک لحن قاطع استثنا ناپذیری) مگر آنکه خزائن آن در دست ماست و ما آن را به اندازه معین و معلوم و حساب شده فرو می فرستیم. در این تعبیر قرآن همه چیز فرو آمده، از آسمان فرود آمده، حتی زمین هم از آسمان فرود آمده، حتی این آسمان هم از آسمان فرود آمده; نه فقط زمین فرود آمده از آسمان، آسمان هم فرود آمده از آسمان، خاکو آب و باد هوا و آتش و هر چه که شما در نظر بگیرید امر فرود آمدنی است; یعنی هر چیزی در نزد پروردگار حقیقتی و بلکه حقایقی دارد و خلقتش در این عالم در واقع تنزل و نزول آن حقیقت است، یا به تعبیر دیگر مثل این است که سایه آن حقیقت در این عالم اسمش می شود «امر مادی » ، «امر زمانی » ، «امر مکانی » . میرفندرسکی قصیده بسیار عالی حکیمانه عارفانه ای دارد که از شاهکارهای ادبیات فارسی است (ادبیات به معنی اعم را عرض می کنم، یعنی ادبیاتی که شامل معنی و معرفت است). این قصیده شرح شده است; قصیده ای است که یک حکیم گفته نه یک شاعری که فقط می توانسته الفاظ را سر هم کند; می گوید: چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی مقصود از «بالا» این آسمان نیست، خود آسمان هم در این منطق باز آن زیرین است; آن یک آسمان فوق آسمان است. صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی این همان معنا و مفهوم «نزول » را بیان می کند که هر چیزی، حتی خود زمین، حتی آسمان از آسمان دیگر نازل شده; اما معنی این «نزول » این نیست که این [شی ء] با همین شکل، با همین خصوصیت با همین قدر و با همین حد در یک جای دیگر بوده، آن را از آنجا برداشته اند آورده اند اینجا; مثل اینکه این آدم در یک جایی بوده، او را از آنجا برداشته اند، به یک وسیله ای - مثلا با هواپیما - آورده اند اینجا گذاشته اند; نه، این «نزول » همین چیزی است که در اینجا قرآن از آن تعبیر به «فرق » می کند، تفصیل و تجزیه است، (فیها یفرق کل امر حکیم)، فرق و جدایی است. این تشبیه، ضعیف است ولی باز نسبتا می تواند چیزی را بفهماند: شما خودنویستان را جوهر می کنید. در مخزن این خودنویس شما جوهر زیادی هست. بعد با این خودنویستان شروع می کند به نوشتن، یک نامه می نویسیدی: «حضور مبارک دوست عزیزم جناب آقای الف ...» اگر از شما بپرسند که این کلمات چیست؟ مگر غیر از همین جوهرهاست که روی صفحه کاغذ قرار گرفته؟ اصلا غیر از این جوهر که چیزی نیست. آیا این جوهر الآن به وجود آمد؟ این جوهر نبود؟ [پاسخ می دهید] چرا بود. این جوهرها در مخزن که بود حد نداشت، شکل نداشت، از یکدیگر جدا نبودند، این خصوصیات نبود; این بود که در آنجا فقط اسمش جوهر بود و بس، ولی وقتی همان جوهر - نه چیز دیگری - در اینجا می آید حد و شکل و کیفیت می پذیرد، این می شود «حضور» آن می شود «محترم » . در اینجا دیگر «محترم » غیر از «حضور» است. هیچ وقت انسان «حضور» را با «محترم » اشتباه نمی کند، چنانکه «الف » را با «ب » و «ب » را با «ج » اشتباه نمی کند. اینها که در سابق متحد و یکی بودند و در آنجا اساسا جدایی و چندتایی نبود و وحدت بود، در مرحله نوشتن بر آن کثرت و فرق و جدایی حکمفرما شد. البته با همین مخزن هم می شد شما بجای «حضور محترم ...» چیز دیگری بنویسید و شکل دیگری به آن بدهید، ولی دست شما آمد این شکل را به آن داد. پس این کلمات را شما در اینجا به وجود آوردید ولی کلمات به یک معنا قبلا وجود داشت اما نه به صورت کلمه و جدایی. این است که در آنجا به تعبیر قرآن: «احکمت ایاته » ، به مرحله احکام وجود داشت، در اینجا به مرحله تفصیل: «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت » (3). این دو نزول قرآن بر پیغمبر این طور است. آن دفعه اول که قرآن بر پیغمبر نازل می شود که کلمه و حرف و آیه و این حرفها نیست مثل این است که این خود نویس پر بشود. خودنویس پر می شود اما از حقیقتی پر می شود که در آن هیچ لفظ و کلمه ای نیست. مرحله دوم نزول قرآن آن وقتی است که هما پرشده ها بعد به صورت کلمات و الفاظ در می آید. مولوی یک شعر خیلی عالی در این زمینه دارد (هرچه در این زمنه گفته اند از این آیه قرآن بیرون نیست: «و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم » ) می گوید: متحد بودیم و یک گوهر همه بی سر و بی پا بدیم آن سر همه یک گهر بودیم همچون آفتاب بی گره بودیم و صافی همچو اب چون به صورت آمد آن نور سره تا ابد چون سایه های کنگره کنگره ویران کنید از منجنیق تا رود فرق از میان آن فریق مقصود از «ویران کردن » این است که وقتی شما از آن دید نگاه کنید می بینید همه به یک اصل و یه یک وحدت بر می گردند. پس این «فیها یفرق کل امر حکیم » که به صورت مضارع و مستقبل آمده و یک امر جاری را دارد بیان می کند که همیشه این امر جاری وجود دارد، نمی تواند اختصاص به نزول قرآن داشته باشد، بلکه [ناظر] به نزولی [است] که همه چیز دارد. حال این چه رابطه ای است میان این نزول تدریجی همه اشیاء از آن اصل و مبدا خودشان با لیلة القدر؟ آن رابطه ای است که عالم تکوین با انسان کامل دارد، که در جلسه پیش این مطلب را بیان کردیم. پس «فیها یفرق کل امر حکیم » هر امر حکیم - که در اینجا مقصود از «حکیم » همین چیزی است که عرض کردیم، یعنی در حال احکام و وحدت و بساطت است - در این شب از یکدیگر جدا می شوند، تنزل پیدا می کنند و به صورت حدود و اشکال و خصوصیات در می آیند. «امرا من عندنا انا کنا مرسلین » باز [آن] دو احتمال در اینجا هم آمده است. یکی اینکه «فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا» این امر همان امر باشد: هر امر حکیم در حالی که کاری است، امری است، شانی است از نزد ما; یعنی همه اینها از ناحیه ماست. آن وقت «انا کنا مرسلین » هم قهرا شامل همه اشیاء می شود. احتمال دیگری اینجا داده اند و آن اینکه این «امرا من عندنا» به این آیه «فیها یفرق کل امر حکیم » نمی خورد، به «انا انزلناه فی لیلة مبارکة » می خورد که آن وقت اختصاص به قرآن پیدا می کند. «انا انزلناه فی لیلة مبارکة ... امرا من عندنا» در حالی که قرآن امری است از ناحیه ما. بعد می فرماید: «انا کنا مرسلین » . نظیر «انا کنا منذرین » در دو آیه قبل است. در «انا کنا منذرین » این مطلب را در جلسه پیش عرض کردیم; وقتی قرآن می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین » ما چنین بوده ایم که همیشه منذر بشر بوده ایم و همیشه بشر را هدایت می کرده ایم، می خواهد بگوید که این دفعه اول ما نیست که ما انذار خودمان و هدایت بشر را از قرآن شروع کرده باشیم، بلکه از روزی که بشر به روی زمین آمده است خداوند شان انذار خودش را به وسیله پیغمبران داشته است. در «انا کنا مرسلین » هم مطلب همین است: ما همیشه چنین بوده ایم که رسول می فرستاده ایم. این که قرآن [این مطلب را] ذکر می کند - و در اختبار هم این مطلب خیلی توضیح داده شده و تفسیر شده - در مساله اصطلاح «دین شناسی » یا «تاریخ ادیان » نظر خاص قرآن را بیان می کند و آن اینکه از نظر قرآن از لحظه اولی که بشر عاقل متفکر بر روی زمین آمده است رسول الهی بر روی زمین بوده; یعنی این جور نبوده که دوره ها بر بشر گذشته است و بشر همین طور در جهالتها و نادانیهای خودش می لولیده، پرستش هم از بت پرستی به معنی اعم مثلا از پدرپرستی به قول فروید شروع شده و بعد رئیس قبیله را بپرستند و بعد کم کم به بت و به ارباب انواع برسند، آن آخرین مرحله که می رسد پیغمبرانی م آیند ظهور می کنند و مردم را به خدای یگانه دعوت می کنند; نه، چنین چیزی نیست. اینها تاریخ هم نیست که کسی بگوید تاریخ است. آنها هم که می گویند، منشا حرفشان حدس و تخمین است، چون اینها مربوط به ازمنه ای است که خود آنها اینها را «ازمنه ما قبل تاریخ » می نامند. پس اینها تاریخ نیست، فرضیات و حدسیات است، و واقعا عجیب هم هست! وقتی یک نفر دانشمند به بت بست می رسد گاهی یک فرضیاتی می گوید که یک آدم عادی هم به او می خندد. فرضیاتی را که دانشمندان گفته اند در کتابها با آب و تاب می نویسند در صورتی که مطالبی که به وسیله وحی و انبیاء رسیده اگر از نظر همان ظاهر منطق هم بخواهید [در نظر] بگیرید این عجیبتر از آن نیست، ولی این جلب نظرشان نمی کند. مثلا فروید وقتی می خواهد ریشه پرستش را به دست بدهد که چطور شد که بشر به فکر پرستش افتاد - چون او می خواهد به فطرت یا غریزه الهی اعتقادی نداشته باشد; اینها تاریخ هم که عرض کردیم نیست که بگوییم گوینده مدرکی بر خورد کرده - آمده فرض کرده و گفته است شاید چنین چیزی بوده. او چون تکیه اش روی غریزه جنیسی است این جور فکر کرده که در ادوار خیلی قدیم پدر خانواده - که از همه قویتر بود - همه جنس اناث خانواده را به خودش اختصاص می داد، یعنی غیر از آن زنهایی که از آنها بچه می آورد و به خودش اختصاص داشت دخترهایش را هم که بزرگ می شدند جزء حرم و حریم خودش قرار می داد و پسرها را محروم می کرد. پسرها دو احساس متناقض نسبت به این پدر داشتند، یک احساس محبت آمیز و یک احساس نفرت آمیز. احساس محبت آمیز برای اینکه او قهرمان خانواده بود، بزرگ خانواده بود، حامی خانواده بود، نان آور خانواده بود و اینها را در مقابل دشمن حفظ می کرد. از این جهت به او به نظر محبت و احترام نگاه می کردند. ولی از طرف دیگر (او همه احساسات را متمرکز در حس جنسی می داند) چون همه جنس انثا را به خودش اختصاص داده و آنها را محروم کرده بود، یک حس کینه و حسادت عجیبی نسبت به او داشتند. این دو حس متناقض از آنجا پیدا شد. روزی بچه ها آمدند دور هم جمع شدند (عرض کردم اینها همه خیال است) گفتند این که نمی شود که تمام زنها را جمع کرده برای خودش و ما را محروم کرده است. ناگهان تحت تاثیر احساسات نفرت آمیزشان قرار گرفتند، گفتند پدرت را در می آوریم، می کشیمت; دسته جمعی ریختند او را کشتند. بعد که کشتند آن احساس محبت آمیز و احترام قهرمانانه ای که نسبت به او داشتند ظهور کرد، مثل هر موردی که وقتی انسان روی یک احساس کینه توزی یک کاری می کند بعد که کارش را کرد دیگر کینه کارش تمام می شود و تازه احساسات دیگرش مجال ظهور پیدا می کند. بعدها که از این غلیان احساسات غضب خارج شدند دور همدیگر نشستند و گفتند عجب کار بدی کردیم! دیدی، ما مظهر قهرمانی خودمان را از دست دادیم! از اینجا این پدر مورد احترام بیشتر قرار گرفت. کم کم مجسمه این پدر را به عنوان یک موجود باقی ساختند و شروع کردند به پرستش آن، و پرستش از اینجا آغاز شد. حالا شما بیایید قصه آدم و حوا را - قطع نظر از اینکه گوینده اش پیغمبران هستند - بگذارید در مقابل این قصه; ببینید کدامیک معقولتر است. این را به صورت یک فرضیه علمی بعضی قبول می کنند و آن را نمی خواهند قبول کنند. به هر حال قرآن می خواهد بگوید مطلب این طور نیست. مساله نبوت و رسالت مساله ای نیست که تدریجا در اثر یک سلسله تصادفات برای انسان پیدا شده باشد. انسان آنچنان موجودی است که از اولین لحظه ای که به روی زمین آمده است حجت الهی، رسول الهی، انذار الهی، هدایت الهی با او توام بوده است، کما اینکه تا آخرین لحظه ای که بر روی زمین باشد چنین خواهد بود. جلسه پیش عرضم کردم حدیث است که اگر دو نفر بر روی زمین باقی بمانند یکی از آنها حجت خدا خواهد بود. «رحمة من ربک » چرا ما همیشه مرسل هستیم، همیشه رسول فرستاده ایم و کار ما این بوده؟ رحمتی است از پروردگار; یعنی خدای رحمان و رحیم چنین نیست که مدتی دست از رحمانیتش بدارد یا دست از رحیمیتش بردارد. «انه هو السمیع العلیم » او شنوا و داناست. وقتی که می گوید «خدا شنواست » مقصود این است که نیازهای افراد یا اشیاء را [می شنود]. معمولا این طور است که نیاز با زبان بیان می شود و با گوش باید نیاز را شنید. حالا ممکن است احیانا این نیاز به زبان نیاید، ولی به اعتبار اینکه یک امری است که قابل شنیدن است، باز شنیدینی تلقی می شود. خدا سمیع است، کانه ندای همه موجودات را که به نیاز بلند کرده اند و می گویند ما به چنین چیزی نیازمند هستیم، می شنود، یعنی انسان به پیغمبر نیاز دارد و با لسان تکوین همیشه فریاد او بلند است که خدایا ما راهنما می خواهیم، و خدا این نیاز را می شنود و بنا بر این آن را بر می آورد. و علیم است، و داناست و می داند. باز «می داند» راجع به اموری است که شنیدنی نیست، فقط دانستنی است نه شنیدنی. مثلا می داند که این نیاز را چگونه باید بر آورد، می داند که چه کسی را به رسالت مبعوث کند (الله اعلم یث یجعل رسالته). (4) آنچه از ناحیه آنهاست، نیاز آنها را می شنود و آنچه از ناحیه خود باید بکند می داند که چه بکند. پی نوشتها: 1- [نوار آن جلسه در دست نیست.] 2- حجر / 21. 3- هود / 1. 4- انعام / 124.
-
معنا و ماهیت حقیقی شب قدر چیست؟ «قدر» در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری است . (1) «تقدیر» نیز به معنای اندازه گیری و تعیین است . (2) اما معنای اصطلاحی «قدر» ، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن (3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز، «قدر» نام دارد . (4) بنابر دیدگاه حکمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ای خاص دارد و هیچ چیزی بی حساب و کتاب نیست . جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند . استاد مطهری در تعریف قدر می فرماید: «... قدر به معنای اندازه و تعیین است ... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهی است » (5) . پس در یک کلام، «قدر» به معنای ویژگی های طبیعی و جسمانی چیزهاست که شامل شکل حدود، طول، عرض و موقعیت های مکانی و زمانی آنها می گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در بر می گیرد . این معنا از روایات استفاده می شود; چنان که در روایتی از امام رضا (ع) پرسیده شد: معنای قدر چیست؟ امام (ع) فرمود: «تقدیر الشی ء، طوله و عرضه » ; «اندازه گیری هر چیز اعم از طول و عرض آن است » (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معنای قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول وعرض و بقای آن است » . (7) بنابراین، معنای تقدیر الهی این است که در جهان مادی، آفریده ها از حیث هستی و آثار و و یژگی هایشان محدوده ای خاص دارند . این محدوده با اموری خاص مرتبط است; اموری که علت ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستی، آثار و ویژگی های موجودات مادی نیز متفاوت است . هر موجود مادی به وسیله قالب هایی از داخل و خارج، اندازه گیری و قالب گیری می شود . این قالب، حدود، یعنی طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانی و زمانی و سایر عوارض و ویژگی های مادی آن به شمار می آید . پس معنای تقدیر الهی در موجودات مادی، یعنی هدایت آنها به سوی مسیر هستی شان است که برای آنها مقدر گردیده است و در آن قالب گیری شده اند . (8) اما تعبیر فلسفی قدر، اصل علیت است . «اصل علیت همان پیوند ضروری و قطعی حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه ای تحتم و قطعیت ضروری و قطعی خود و نیز تقدر و خصوصیات وجودی خود را از امری یا اموری مقدم بر خود گرفته است . (9) اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکم فرماست و هر حادثی، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودی و علل متقدمه او هست » . (10) اما علل موجودات مادی ترکیبی، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تاثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تاثیرها، قالب وجودی خاصی را شکل می دهند . اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته می شود و معلول خود را ضرورت و وجود می دهد که از آن در متون دینی به «قضای الهی » تعبیر می شود . اما هر موجودی با توجه به علل و شرایط خود قالبی خاص دارد که عوارض و ویژگی های وجودی اش را می سازد و در متون دینی از آن به «قدر الهی » تعبیر می شود . با روشن شدن معنای قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر می شود . شب قدر شبی است که همه مقدرات تقدیر می گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه گیری می شود . به عبارت روشن تر، شب قدر یکی از شب های دهه آخر ماه رمضان است . طبق روایات ما، یکی از شب های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان، است . (11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار می آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزی، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه ای که در طول سال واقع می شود، تقدیر می گردد . (12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار می شود . عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویی سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است . (13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می شود و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می گردد . امام باقر (ع) می فرماید: «انه ینزل فی لیلة القدر الی ولی الامر تفسیر الامور سنة سنة، یؤمر فی امر نفسه بکذا و کذا و فی امر الناس بکذا و کذا; در شب قدر به ولی امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مامور به دستورهایی می شود» . (14) پس شب قدر شبی است که: 1 . قرآن در آن نازل شده است . 2 . حوادث سال آینده در آن تقدیر می شود . 3 . این حوادث بر امام زمان - روحی فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایی می گردد . بنابراین، می توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه گیری و شب تعیین حوادث جهان ماده است . این مطلب مطابق آیات قرآنی نیز می باشد; زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره » می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن » ; ماه رمضان که در آن قرآن نازل شده است » . طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعی) در ماه رمضان بوده است . و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین » این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعی] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است . همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است . پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن می شود: 1 . قرآن در ماه رمضان نازل شده است . 2 . قرآن در شبی مبارک از شب های ماه مبارک رمضان نازل شده است . 3 . این شب، در قرآن شب قدر نام دارد . 4 . ویژگی خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است: الف . نزول قرآن . ب . هر امر حکیمی در آن شب مبارک جدا می گردد . اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان » است، شش ویژگی برای شب قدر می شمارد: الف . شب نزول قرآن است (انا انزلناه فی لیلة القدر) . ب . این شب، شبی ناشناخته است و این ناشناختگی به دلیل عظمت آن شب است (و ما ادراک ما لیلة القدر) . ج . شب قدر از هزار ماه بهتر است . (لیلة القدر خیر من الف شهر) . د . در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل می شوند (تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل می شوند . ه . این نزول برای تحقق هر امری است که در سوره «دخان » بدان اشاره رفت (من کل امر) و این نزول - که مساوی با رحمت خاصه الهی بر مومنان شب زنده دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سلام هی حتی مطلع الفجر) . و . شب قدر، شب تقدیر و اندازه گیری است; زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه گیری در آن شب خاص است . مرحوم کلینی در کافی از امام باقر (ع) نقل می کند که آن حضرت در جواب معنای آیه «انا انزلناه فی لیلة مبارکة » فرمودند: «آری شب قدر، شبی است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید می شود . شبی که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبی است که خدای تعالی درباره اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم; در آن شب هر، امری با حکمت، متعین و ممتاز می گردد» . آن گاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه ای که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر می شود; خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندی که قرار است متولد شود یا اجلی که قرار است فرارسد یا رزقی که قرار است برسد و ...» . (15) پی نوشت: 1 . قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 5، ص 246 و 247 2 . همان، ص 248 . 3 . المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج 12 ص 150 و 151 . 4 . همان، ج 19، ص 101 . 5 . انسان و سرنوشت، شهید مطهری، ص 52 . 6 . المحاسن البرقی، ج 1، ص 244 . 7 . بحار الانوار، ج 5، ص 122 . 8 . المیزان، ج 19، ص 101 - 103 9 . انسان و سرنوشت، ص 53 10 . همان، ص 55 و 56 11 . اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومی اصفهانی، ج 1، ص 312 و 313 و 374 و 375 12 . الکافی، کلینی، ج 4، ص 157 13 . المراقبات، ملکی تبریزی، ص، 237 - 252 14 . الکافی، ج 1، ص 248 15 . المیزان فی تفسیر القرآن ج: 20 ص: 382; بحث روایی ذیل سوره مبارکه قدر .
-
فضیلت شب قدر وَمَآ أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ شب قدر، پرارجترین و پررمز و رازترین شبها در گردونه زمان است که قلمها در وصفش میشکنند، زبانها از توصیفش قاصرند و عقل در فهم آن مبهوت و متحیر میماند؛ شبی که به فرموده امام صادق علیهالسلام قلب رمضان به شمار میاید.1 بهترین شب سال، شب قدر است که خداوند در قرآن کریم آن را شبی پربرکت دانسته2 و ارزش آن را برتر از هزار ماه بیان کرده است.3 ایا به راستی برکتی بالاتر از این هست که یک شب همتراز هزار ماه یعنی سی هزار شب یا 83 سال و چهار ماه قرار گیرد؟ معنای شب قدر چرا این شب «شب قدر» نامیده شده است؟ چه اسراری در آن نهفته و چه وقایع و حوادثی در آن رخ داده و میدهد؟ مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم دین درباره علت نامگذاری این شب به «شب قدر» مطالب و دلایل زیادی آوردهاند.4 شب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت؛ زیرا در قرآن کریم «قدر» به معنای منزلت و بزرگی خدا آمده است.5 همه مقدّرات بندگان نیز در طول سال در این شب رقم میخورد6؛ همچنانکه امام رضا علیهالسلام فرمودند: «خداوند در شب قدر آنچه را که از این سال تا سال بعد پیش خواهد آمد، مقدّر میفرماید از زندگی یا مرگ، از خوب یا بد یا روزی. پس آنچه خداوند در این شب مقرر میکند، به حتم واقع خواهد شد.»7 البته این امر هیچگونه تضادی با آزادی اراده انسان و مسئله اختیار ندارد؛ زیرا تقدیر الهی به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهای افراد و به اندازه ایمان، تقوا، پاکی نیت و اعمال آنهاست. بدون شک مفاهیمی چون: وعده و وعید، انذار و بشارت، کیفر و پاداش، بدون برخورداری انسان از اراده و اختیار بیمعناست. حضور انسان در محافل شب قدر، عبادت و دعا و ... جلوههایی از حضور اراده و اختیار انسان است. بزرگترین اشتباه درباره حقیقت مشیت الهی این است که گروهی خود را صاحب همه چیز میدانند و تصور میکنند خداوند به صورت مطلق همه کارها را به بندگان خود واگذار نموده است؛ پس نه ثواب و عقاب در کار است و نه مسئولیت و اخلاق. گروهی دیگر نیز فکر میکنند انسان موجودی مجبور است که هیچ اختیار و آزادی ندارد و همه چیز با قضا و قدر تعیین میشود؛ در حالی که حقیقت امری میان این دو نظر است؛ یعنی نه جبر قضا و قدر و نه واگذاری مطلق به بندگان؛ چراکه بعضی از کارها را ما به خواست و اراده خودمان انجام میدهیم؛ مثل خوردن، آشامیدن، رفتن، آمدن و ... و در بعضی دیگر از کارها همچون به دنیا آمدن، از دنیا رفتن و ... اراده و خواست ما مطرح نیست.8 در شب قدر فرشتگان بسیاری به زمین میایند؛ بهطوری که زمین بر آنها تنگ میشود. لذا آن را «شب قدر» نامیدهاند؛ زیرا یکی از معانی «قدر» به معنای ضیق و تنگ است9 و در این شب قرآن با تمام قدر و منزلتش به وسیله فرشته صاحب قدر بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل گردید.10 پنهان بودن شب قدر اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان واقع شده است، مورد قبول همه مسلمانان است و هیچگونه شک و تردیدی در آن وجود ندارد؛ زیرا از سویی خداوند در قرآن میفرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است»11 و از سوی دیگر در آیه اول سوره قدر میخوانیم: «ما آن (قرآن) را در شب قدر فروفرستادیم». با توجه به این دو آیه مبارکه، چنین نتیجهگیری میشود که شب قدر خارج از ماه مبارک رمضان نیست و حتماً در این ماه قرار دارد. بنابر روآیات، خداوند اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا مؤمنان به همه دعاها روی آورند؛ همانگونه که وقت مرگ را پنهان کرده است تا مردم در همه حال پذیرای آن باشند. وقت قیامت و ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را نیز مخفی کرده تا اهل معصیت آنها را دستاویزی برای نیل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل، مؤمنان در همه حال مراقبت بیشتری از خود نشان دهند.12 بر همین مبنا شب قدر مخفی است و زمان دقیق آن مشخص نیست. امام علی علیهالسلام دلیل مخفی بودن شب قدر را در این میداند که مؤمنان شبهای بیشتری را قدر بدانند و در آرزوی درک فضیلت آن به کارهای نیک و عبادت بیشتری پرداخته، از معاصی و زشتیها دوری گزینند و در پرستش خداوند تلاش بیشتری نمایند.13 حکمت دیگر مخفی ماندن شب قدر آن است که اگر شب خاصی معین میشد، برخی افراد بر اثر توفیق شبزندهداری و احیای آن به عجب و غرور مبتلا میشدند؛ اما پنهان بودن آن باعث میشود تا ملکات فاضله در مؤمنان راسختر شود و در نتیجه از برکات و فیوضات بیشتری در این شبها بهرهمند گردند. اگر این شب معلوم بود، حرمت و عظمت در خور شأن را نداشت؛ زیرا مردم همواره برای امور پنهان، احترام بیشتری قائلاند. فضایل شب قدر عظمت و فضیلت این شب را بر سایر شبها از این امور میتوان به دست آورد: 1. آمرزش گناهان: پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در تفسیر سوره «قدر» فرمودند: «هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»14 2. قلب رمضان: امام صادق علیهالسلام فرمودند: «از کتاب خدا استفاده میشود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است».15 3. بهتر از هزار ماه: در فرهنگ غنی اسلام، همه چیز را با معیارهای الهی میسنجند و بر همین اساس قرآن در مورد شب قدر میفرماید: «لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر» در دعای 44 صحیفه سجادیه نیز میخوانیم: «(عبادت و بندگی در) شبی از شبهای آن، آن را برابر با (عبادت در) شبهای هزار ماه قرار داد (چون خیرات و برکات و سودهای دینی و دنیوی در آن است) و آن را شب قدر نامید». 4. نزول قرآن: طبق روآیات، مجموع قرآن در شب قدر نازل شده است.16 این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله بهصورت الفاظ نازل شده است. 5. نزول ملائکه: نزول ملائکه و روح در شب قدر نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر علیهالسلام فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»17 6. عرضه اعمال بر حجت خدا: بنا بر روآیات و ظاهر آیت سوره قدر، شب قدر منحصر به زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیست و فرشتگان در شب قدر مقدّرات یک سال را نزد «ولی مطلق زمان» میآورند و بر او عرضه میکنند.18 این واقعیت از روز نخستین وجود داشته است و تا قیامت هم ادامه خواهد یافت. از سویی نیز بنابر روآیات زمین از نخستین روز خلقت تا آخر فنای دنیا بیحجّت نخواهد بود19 چنانکه امام علی علیهالسلام فرمودند: «شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشتها) فرو فرستاده میشود. پس از درگذشت پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز این شب صاحبانی دارد».20 حجت خدا در زمین در زمان حاضر وجود مقدّس و مبارک حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف است و اوست که حجت خدا و وصی اوصیا و خلیفه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و معصوم از هر گناه و پلیدی است و لذا صاحب شب قدر است. فرصت را غنیمت شمریم شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستوشوی آینه دل. آن شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین، و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم. در شب قدر که شبزندهداری میکنیم، خداوند نام ما را در گروه نیکبختان ثبت میکند و آتش جهنم را بر ما حرام میسازد. ایا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعهای است بصیرتبخش که با تکرار تلاوت آنها به صورت هدفهایی برای ما در میاید. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدفهای مطرح شده در دعاها گام برداریم. پینوشتها 1. بحارالانوار، ج 58، ص 376. 2. دخان/ 3. 3. قدر/ 3. 4. تفسیر الدرالمنثور، ج 6، ص 371؛ تفسیر نمونه، ج 27، ص 181؛ تفسیر راهنما، ج 20، ص 630؛ تفسیر المیزان، ج 20، ص 559. 5. حج/ 74. 6. دخان/ 4. 7. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 133. 8. تفسیر نمونه، ج 27، ص 187. 9. طلاق/ 7. 10. تفسیر راهنما، ج 20، ص 630. 11. بقره/ 185. 12. بحارالانوار، ج 68، ص 176. 13. همان، ج 94، ص 5. 14. تفسیر منهج الصادقین، ج 10، ص 308. 15. بحارالانوار، ج 58، ص 376 ؛ امالی شیخ صدوق، مجلس، 15، ح 4. 16. اصول کافی، ج 1، ص 362 ؛ امالی، مجلس 15، ح 5. 17. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 133. 18. تفسیر نمونه، ج 27، ص 190؛ اصول کافی، ج 1، ص 352. 19. اصول کافی، ج 1، ص 251. 20. همان، ج 1، ص 363.
-
از همسرتان چه قدر فاصله دارید؟
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
این سوالی اساسی است كه هر جوانی در آستانه ازدواج مصمم به یافتن پاسخ آن است گرچه پاسخگویی به آن بعد از ازدواج هم دارای اهمیت است. جالب است كه بدانیم جواب شرع، عقل، علم و عرف به این سوال یكسان است. و آن یك كلمه یعنی «كفو همدیگر بودن» است. كفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب هم شانی و همترازی و در اصطلاح عرف یعنی با هم جور بودن. ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است كه اجزای اصلی و اساسی آن زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزای و عناصر هماهنگی، تناسب و سنخیت بیشتری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. علم و تجربه گویای آن است كه علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری كه موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم است و به هیچ وجه نباید این مساله را به بعد از ازدواج موكول كرد. یكی از امور مساله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است. لزوم تناسب سنی از اطلاق آیاتی مثل «فانكحوا ما طاب لكم من النساء» همسری مورد پسند و دلنشین انتخاب كنید استنباط می شود. همچنین در روایات اسلامی به صراحت هم كفو بودن مطرح شده است... . پیامبر اسلام می فرماید: با همسان و هم شان خود ازدواج كنید. می توان گفت اسلام معیار و دلایل هماهنگی در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعیت های موجود در جامعه و استدلال های علمی در این مساله نظری بیفكند به راحتی پی خواهد برد كه همسر دلنشین و مورد پسند همسری است كه دارای هماهنگی و تناسب سنی باشد. قابل توجه است كه كفو هم بودن از نظر سن تفاوت در سن است نه تساوی زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است. فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان ۳-۴ سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست كه اگر یكی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن كاسته شود حتما نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت كه اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشكل خاصی دیده نشود می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی ۳-۴ سال است. طبیعی است كه اگر سایر شرایط مناسب نباشد باز هم ازدواج نمی تواند موفق باشد. بارها با خانواده هایی مواجه می شویم كه فاصله سنی زوجین حتی به ،۲۵ ،۲۰ ،۱۵ ۱۳ سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یكدیگر مشكلات عدیده ای دارند. ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم كه فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است. ۱) مشكل عدم درك مطلوب یكدیگر وجود فاصله سنی زیاد سبب می شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبی یكدیگر را درك كنند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر، طبیعی است كه می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مساله زمینه ای فراهم می كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس كوچكی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد كه خود سبب پدید آمدن مشكلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. ۲) عدم تناسب در توانایی های جسمی وقتی كه فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد هر یك در دوره ای از زندگانی به سر می برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلا زنی كه هفده سال دارد در دوران جوانی به سر می برد و همسر او كه در ۳۵ سالگی است به مرز میان سالی نزدیك شده است. یكی غالبا فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب كم كاری گذاشته می شود یا به عنوان شانه خالی كردن از زیر بار مسوولیت مطرح می گردد و وقتی كه با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است كه طرف مقابل احساس ناراحتی می كند و ممكن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی كه مرد قصد شانه خالی كردن از مسوولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسوولیتی می شود و از آنجا كه در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد مجادلاتی در می گیرد. ۳) انعطاف پذیری كمتر فرد بزرگتر وقتی دو جوان با یكدیگر زندگی می كنند به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است امكان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان مجال كمتری برای تغییر باقی گذاشته اند. همین امكان تغییر و تحول است كه ما را به یاد كلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد كه فرمود: بیشتر كسانی كه به من ایمان آوردند، جوانان بودند. ۴) پیدا شدن سوءظن گاه وجود فاصله های سنی زیاد سبب می شود كه زوجین سوء ظن هایی نسبت به یكدیگر پیدا كنند و ممكن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افكار ارائه نمایند. ۵) امر و نهی پیوسته فرد بزرگتر در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه خود را ملزم می داند كه مدام به همسر خود امر و نهی كند و امر و نهی بیش از حد- كه همیشه مبتنی بر حق نیست بلكه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می كند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می كند كه باید فرد كوچكتر را تربیت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگی كند نه آنكه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تكامل وتعالی یكدیگر بكوشند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منكر یكدیگر بپردازند. ۶) كمرویی با همسر یكی از مواردی كه در این گونه خانواده ها دیده می شود این است كه فرد كوچكتر دچار نوعی كمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشكلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. بنابراین حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می كند و گاه به فضای بیرون از خانه كشیده شده برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فكر می كند كه همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده برای این و آن نقل می كند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند آنها بر روی هم انباشته شده او را افسرده می كند. در حالی كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك می كند و او از این كه همسری دارد كه به درد دل های وی گوش می دهد احساس آرامش می كند زیرا خوب شنیدن درد دل ها بخشی از تسكین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. ۷) دادن امتیازات بیش از حد در این نوع خانواده ها، معمولا مشكل دیگر این است كه فرد بزرگتر برای این كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگی تداوم یابد باید مدام به او امتیازاتی بدهد كه وی را به دوام زندگی دلگرم كند. اما هر كس قادر نیست كه مدام چنین امتیازاتی بدهد زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممكن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می كاهد. از سویی طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حكمفرما می كند. ۸) ترس و ناامنی در مواردی هم دیده می شود كه فرد كوچكتر دچار ترس و وحشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد كه مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است. خانمی می گفت با این كه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود و چندان متاثر هم به نظر نمی رسید وقتی از اختلافات خانوادگی و تاثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره كرد و گفت: روزی كه ازدواج كردم سیزده سال بیشتر نداشتم در حالی كه شوهرم در آن روزها سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده، پیوسته از او می ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر كرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه آرامش مرا سلب كرده بود. ۹) نتایج نامطلوب دیگر تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشكلات دیگری نیز در پی دارد كه در دوره های پایانی زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد زیر اشاره كرد: الف) احساس پشیمانی در غالب موارد، این نوع ازدواج ها با پشیمانی همراه می شود زیرا مشكلات فراوان ناشی از این نوع ازدواج ها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است كه در برخی موارد موجبات پشیمانی را فراهم می كند. ب) بروز مشكلات غیر منتظره پیدایی مشكلات غیر قابل انتظار پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. ج) جرم زایی فرزندان مشكل دیگری كه در این گونه ازدواج ها دیده می شود این است كه امكان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است كه زوجین فاصله سنی مناسبی با یكدیگر دارند. د) طلاق معضل دیگری كه گاه در خانواده هایی كه تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود مساله عدم تحمل یكدیگر و گاه وقوع طلاق است. ▪ یادآوری چند نكته با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می یابیم كه غالبا سن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می نویسد: آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می دانیم كه بیشتر اوقات افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند كه از لحاظ سنی به هم نزدیك باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یك ضریب مهم همسان همسری كه در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است در نظر بگیریم. ● دیدگاه دینی از نظر اسلام ازدواج كردن با تفاوت سنی زیاد امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می شود، حكایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. كمالات پیامبر به عنوان انسانی كامل به حدی بود كه به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی كرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با كمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود كه به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت ها به دلیل علاقه ای كه به اسلام و پیامبر داشت همه آنها را تحمل كرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه كه نام خدیجه (ع) را می شنید اشك در چشمان مباركش حلقه می زد به نحوی كه اطرافیان آن حضرت تاثر او را به خوبی حس می كردند. امام صادق ( ع ) می فرمایند: «زن فهمیده فرزانه باید در كنار مرد فهمیده قرار گیرد نه غیر آن.» وقت آن رسیده كه خانواده ها از طریق مشاور خانواده به دختران و پسران خود كه قصد ازدواج دارند آموزش دهند كه فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداكثر هفت سال باشد و این چیزی است كه باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند كه با فاصله سنی كمتر مشكلات كمتری خواهند داشت مشروط بر این كه به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه كافی مبذول دارند -
ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود یتیمان را پدر می شود و مادر محتاجان برادری را برادر می شود عقیمان را طفل می شود ناامیدان را امید می شود گمگشتگان را راه می شود در تاریکی ماندگان را نور می شود رزمندگان را شمشیر می شود پیران را عصا می شود محتاجان به عشق را عشق می شود خداوند همه چیز می شود همه کس را... به شرط اعتقاد به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط پرهیز از معامله با ابلیس بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها ... چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
-
شبهای قدر از جمله اوقات بسیار پرفضیلت ماه مبارک رمضان هستند که درهای رحمت الهی در آنها باز و فرصتی ارزشمند برای طلب حوائج دنیوی و اخروی از خداوند متعال فراهم است، آشنایی با برخی اعمال این لیالی ضرورتی به منظور کسب خیرات و برکات معنوی پیش بینی شده برای این ایام است. به گزارش مشرق، اعمال شب قدر به دو بخش اعمال مشترک و اعمال مخصوص تقسیم می شوند. اعمال مشترک شبهای قدر مقارن غروب آفتاب شب قدر، غسل شود. دو رکعت نماز اقامه شود، در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید خوانده شود. بعد از نماز هفتاد بار ذکر استغفار گفته شود . قرآن به سرگرفتن و خدا را به چهارده مصوم سوگند دادن . زیارت امام حسین (ع) . احیای این شبها . اقامه صد رکعت نماز به صورت دو رکعتی و افضل آن است که درهر رکعت بعد از حمد ، ده مرتبه سوره توحید خوانده شود. قرائت دعای جوشن کبیر. طلب آمرزش از خدای متعال و درخواست از خدا جهت نیازهای دنیا و آخرت . ذکر گفتن و صلوات بر محمد وآل محمد علیهم السلام. اعمال مخصوص شب نوزدهم - صد بار ذکر " اللهم العن قتلة امیرالمومنین" - دعای اللّهُمَّ اجْعَلْ فِیما تَقْضِی وَفِیما تُقَدِّرُ ، مِنَ الأَمْرِ الْمَحْتُومِ ، وَفِیما تَفْرُقُ مِنَ الأَمْرِ الْحَکِیمِ ، فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ، مِنَ الْقَضاءِ الَّذِی لاَ یُرَدُّ وَلاَ یُبَدَّلُ ، أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامِ فِی عامِی هذا ، الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ ، الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمُ ، الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ ، الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ ، وَاجْعَلْ فِیما تِقْضِی وَتُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی ، وَتُوَسِّعَ لِی فِی رِزْقِی - صد بار ذکر " استغفرالله ربی واتوب الیه " اعمال مخصوص شب بیست و یکم - لعن بر قاتل امیرالمومنین - دعای اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاقْسِمْ لِی حِلْماً یَسُدُّ عَنِّی بابَ الْجَهْلِ ، وَهُدىً تَمُنُّ بِهِ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ ضَلالَة ، وَغِنىً تَسُدُّ بِهِ عَنِّی بابَ کُلِّ فَقْر ، وَقُوَّةً تَرُدُّ بِها عَنِّی کُلَّ ضَعْف ، وَعِزّاً تُکْرِمُنِی بِهِ عَنْ کُلِّ ذُلٍّ ، وَرِفْعَةً تَرْفَعُنِی بِها عَنْ کُلِّ ضَعَة ، وَأَمْناً تَرُدُّ بِهِ عَنِّی کُلَّ خَوْف ، وَعافِیَةً تَسْتُرُنِی بِها عَنْ کُلِّ بَلاء ، وَعِلْماً تَفْتَحُ لِی بِهِ کُلَّ یَقِین ، وَیَقِیناً تُذْهِبُ بِهِ عَنِّی کُلَّ شَکٍّ ، وَدُعاءً تَبْسُطُ لِی بِهِ الإِجابَةَ فِی هذِهِ اللَیْلَةِ وَفِی هذِهِ السَّاعَةِ ، السَّاعَةَ السَّاعّةَ السَّاعَةَ یَا کَرِیمُ ، وَخَوْفاً تَنْشُرُ لِی بِهِ کُلَّ رَحْمَة ، وَعِصْمَةً تَحُولُ بِها بَیْنِی وَبیْنَ الذُّنُوبِ حَتَّى أُفْلِحَ بِها عِنْدَ الْمَعْصومِینَ عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ . - زیارت حضرت علی(ع) اعمال مخصوص شب بیست و سوم - تلاوت سوره های عنکبوت و روم که امام صادق (ع) فرمود: تلاوت کننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت است - هزار مرتبه سوره قدر - خواندن و تکرار دعای أَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنْ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فِی هذِهِ السَّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَة وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً . یَا مُدَبِّرَ الأُمُورِ ، یَا باعِثَ مَنْ فِی القُبُورِ ، یَا مُجْرِیَ البُحُورِ ، یَا مُلَیِّنَ الحَدِیدِ لِداوُدَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدً وَالِ مُحَمَّد وَافْعَلْ بی ( حاجات خود را بخواهد ) اَللَّیْلَةَ اللَّیْلَةَ . - دعای اللّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمْرِی ، وَأَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی ، وَأَصِحَّ لِی جِسْمِی ، وَبَلِّغْنِی أَمَلِی ، وَإِنْ کُنْتُ مِنَ الأَشْقِیاءِ فَامْحُنِی مِنَ الأَشْقِیاءِ وَاکْتُبْنِی مِنَ السُّعَداءِ ، فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتابِکَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ : یَمْحُواْ اللّهُ مَا یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ . - تلاوت قرآن کریم به هر مقدار که توانستی ...
-
شب قدر، فصل نزول انوار رحماني بر بوستان جانهاي روحاني است. *** شب قدر، آبستن سپيده فلاح و رستگاري انسانهاي دل سپرده به مهر مهربانترين مهربانان است. *** شب قدر، شب حضور روح و ملايك در محضر امام زمان (عج) است. *** شب قدر، شبي است كه در عرصه آن انسان، ره صد ساله را يك شبه طي مي كند. *** شب قدر، حاوي نهر نوري است كه در زلال پر بركت آن جان مؤمنان از گناه تطهير مي شود. *** شب قدر، طلايه دار فلاح و رستگاري عارفان عاشق و عاشقان بيدل در بين شبهاي سال است. *** شب قدر، آواي ايمان را در گوش جان مؤمنان به غيب نجوا مي كند. شب قدر، شب شناخت قدر خويش است! *** شب قدر شبي است که بايد شکواييه هجران را درنورديد و به اميد وصل و ديدار، بيدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود. *** شبي که بايد در عاشقي ثابتقدم بود. در طلب کوشيد و بيدار ماند و ديدار جست و احيا گرفت و به نيايش پرداخت و کار خير کرد و صالحات به جا آورد و به نيازمندان رسيد و دانايي طلبيد و به دانشآموزي پرداخت. *** شب قدر، شبي که بايد به ياد روي محبوب عزيز، آن يار پنهان رخسار، با دردمنديهاي عاشقانه ناليد و ديدار او را از خداي طلبيد. *** شب قدر، شبي که شياطين در بند اسارتند و آدميان ايمن از آنها. *** شبي که در آن خطاب ميآيد: کجايند جوانمردان شبخيز که در آرزوي ديدار، بيخواب و بيآرام بودهاند و در راه عشق شربت بلا نوشيدهاند، تا خستگي ايشان را مرهم گذاريم و اندر اين شب قدر ايشان را با قدر و منزلت گردانيم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران. *** شبي است که «ليلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي آن شب قدر که اين تازه براتم دادند *** شب قدر، فصل نزول آيات رحماني بر بوستان جانهاي روحاني است. *** شب قدر، گاه رويش جوانههاي الغوث الغوث بر عرصه لبهاي تائب است. *** شب قدر، بهترين منزلگاه نيايشگران سرسپرده به مهر حق است. *** شب قدر، وقت شناخت قدر خويش است. *** شب قدر، بهترين گاه آرايش صحيفه دل مؤمنان به زيور ذکر خداست. *** شب قدر، بزرگترين ميدانگاه سبقت گرفتن اولاد آدم در خيرات است. *** شب قدر، آواي ايمان را در گوش جان انسانها ترنم ميکند. *** شب قدر، فاصله مُلک و ملکوت را به حداقل ممکن ميرساند. *** شب قدر، گشاينده پنجره کشف و شهود بر منظر روح عارفان است. *** شب قدر، لالهاي شکفته در کوير شبهاي عادي سال است. *** آي فقيران غني، کجاييد که شبهاي قدر آمده است؟! *** تشنه ام اين رمضان تشنه تر از هر رمضاني شب قدر آمده تا قدر دل خويش بداني ليله القدر عزيزي است بيا دل بتکانيم سهم ما چيست از اين روز همين خانه تکاني *** تقديري سراسر خير، برکت، خرسندي، سلامت، خوشبختي، سعادت دنيا و آخرت، توشه شب قدرتان باد. *** خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و يک اتفاق ويژه مي افتد و آن اينکه امشب دست ملکوت به طرف زمين کشيده مي شود. *** کجاييد خاکيان سدره نشين و زمينيان آسماني که ملکوتيان امشب شيفته شمايند؟! *** شب قدر، سرنوشت يکسال ما تعيين مي شود. اين شبها را از دست ندهيم. براي تعجيل در فرج مولايمان دعا کنيم. *** فرشته ها براي آزادي انسان ها از دستان شيطان و بخشش معاصي و بردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر نداي بنده خدا هستند. (اللهم لبيک) مرا دعا کنيد. *** شب قدر است و من قدري ندارم چه سازم توشه قبري ندارم *** مبادا ليله القدرت سرآيد گنه بر ناله ام افزون تر آيد مبادا ماه تو پايان پذيرد ولي اين بنده ات سامان نگيرد *** خدايا قدر ما را به قدر مولاعلي(ع) نزديک فرما. *** الهي آن شب که همه قرآن به سر مي کنند ما را توفيق بده قرآن را به دل کنيم. *** امشب تمام آینه ها را صدا کنید گاه اجابت است رو به سوی خداکنید ای دوستان آبرودار در نزد حق درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنید *** چون نامه جرم ما به هم پیچیدند بردند به دیوان عمل سنجیدند بیش ازهمگان گناه مابود ولی ما را به محبت علی(ع)بخشیدند. با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را ازدعای خیرخویش فراموش نکنید.التماس دعا *** مارا به دعا کاش فراموش نسازند رندان سحر خیز که صاحب نفسانند *** از عرش صدای ربنا می آید آوای خوش خدا خدا می آید فریاد که درهای بهشت باز کنید مهمان خدا سوی خدا می آید *** گویند کریم است و گنه می بخشد گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم *** یا رب ز تو امروز عطا می طلبم هشیاری و بخشش خطا می طلبم مقبولی روزه و نماز و طاعات از درگه لطفت به دعا می طلبم *** ز مردم دل بکن یاد خدا کن خدا را وقت تنهایی صدا کن در آن حالت که اشکت می چکد گرم غنیمت دان و ما را هم دعا کن *** شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه ی قبری ندارم . . . *** خير، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی و سعادت دنيا و آخرت، توشه شب قدرتان باد. *** امشب ... از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمين مي بارد ... امشب چشمانم را با آب توبه مي شويم و کلام قرآن در دهانم مي ريزم تا خواب چشمانم را نيازآرد ... *** مبادا ليلة القدرت سر آيد گنه بر ناله ام افزونتر آيد مبادا ماه تو پايان پذيرد ولي اين بنده ات سامان نگيرد منبع : راسخون
-
علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت: در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میكرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند. هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد: من از مادرم جدا نمیشوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تختهای بپوشانند و دریچهای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است. پرسیدند چرا این طور شدهای؟ در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است. تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟ آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم» در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه میكشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه میبینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم. مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میكرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بودهاند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد. گروه دین و اندیشه تبیان علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 110.
-
آنچه از مجمــوع مباحث به دست میــآید اين است كه با ملاحظـه آيـات و روايـات و دريافت ها و مشاهدات، اطمينان كامل پيدا مى كنيم كه شب قدر هيچ گونه منافاتى با اختيار انسان ندارد و يقين، او در مقـدرات و سرنوشتى كه در شب قدر برايش رقم مى خورد موثر است؛ حتى مى شود گفت كه نقش اصلى را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براى فردا رقم بزند. ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند به شرح زير تقديم مى گردد: ۱- حالات و دريافت هاى شخصى كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند، نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر، در همه افكار، اخلاق، كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داریهای شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات، به خود افراد بر مى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده، هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند، براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند، به همه يكسان و على السويه بدهند؛ در حالى كه ما مى دانيم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت، كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند يا نه، اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است. ٢- شناساندن شب قدر خداوند تبارك و تعالى با نزول سوره اى خاص، شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآيند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او، برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر (ع) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟ حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فيها من الصلاه والزكاه و انواع الخير خير من الف شهرليس فيها ليله القدر)) (1)؛ كار شايسته از قبيل نماز و زكات، صدقات و انفاقات و، انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر كار شايسته اى است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست، انجام شود. اگر كارهاى نيك بندگان و چند برابر پاداش آن تاثيرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد، از گفتن و دانستن آن چه سودى عايد بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بيان كردن اين مطلب، سود و زيانى را متوجه هيچ كس نمى كند، چه انگيزه اى در اعلام اين شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان، در نتيجه تلاش افراد سودمند نباشد، چرا بايد مردم در جريان آن باشند و دانستن آن چه گره ای از كار بندگان مى گشايد؟ مى دانيم كه كار بيهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسنديده نيست، چه رسد به پروردگار آسمان و زمين كه هيچ كارى را بدون حكمت و مصلحت انجام نمى دهد. حكمت معرفى شب قدر به عنوان شبى كه قرآن در آن نازل شده و شبى كه مقدرات در آن سامان داده مى شود، اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد،اگر كردارش موافق با قرآن و در جهت آن باشد، عمل كننده به آن سعادتمند است واگر خداى نكرده مخالف با قرآن باشد، فاعل آن شقى خواهد بود. ۳- اجماع و سيره مسلمانان مى دانيم كه همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى، بر اهميت شب قدر و احياى آن تاكيد فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب، اهتمام مى ورزند. نقل شده كه يكى از دانشمندان بزرگ اسلام، براى اينكه شب قدر را درك كند، يك سال تمام يعنى حدود 357 شب، از سر شب تا به صبح شب زنده دارى كرد.(2) اين همه اقبال و توجه به تشكيل اجتماعات با شكوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نياز و تضرع و ابتهال، همراه گريه وزارى و استغفار، برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است. ۴- سفارش امامان دين بر احياى شب قدر حتى در حال بيمارى امام صادق(ع) به ابوبصير مى فرمايد: ((وصل فى كل واحده منهما مئه ركعه))؛ در هر يك از دو شب بيست و يكم و بيست و سوم صد ركعت نماز بخوان ((واحيهما ان استطعت الى النور))؛ تا مى توانى آن دو شب را تا سپيده صبح شب زنده دارى كن ((واغتسل فيهما))؛ در آن دو شب غسل كن. ابو بصير عرض كرد اگر نتوانستم ايستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابيده بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ ايرادى ندارد كه سر شب كمى بخوابى و باقى مانده شب ر، به هر نحوى كه مى توانى به عبادت بپردازى، چون در ماه رمضان، درهاى آسمان گشوده است، شيطان ها در زنجيرند و اعمال مومنان پذيرفته مى شود. از حديث فوق، مى توان تاثير فراوان كارهاى انسان را بر سرنوشت او ارزيابى كرد. مى بينيم ابوبصير كه يك راوى زبردست و كار كشته در فن روايت است، با پيش بردن مرحله به مرحله سوال ها در صدد آن است كه ژرفاى شب قدر و اهميت عمل در آن شب را به دست آورد؛ امام (ع) هم، چنان بر اهميت عبادت در شب قدر پافشارى مى فرمايند كه رضايت نمى دهند بنده حتى اگر بيمار باشد، از نتيجه اعمال صالح خويش محروم گردد. نكته در خور توجهى كه تاثير انسان را مشخص مى كند، جمله پايانى امام (ع) است كه آن را به عنوان ريشه و علت تاكيد و تشويق بر عمل صالح بيان فرموده اند؛ آنجا كه فرمودند: ((و تقبل اعمال المومنين))؛ اعمال مومنان در شب قدر پذيرفته مى شود. (3) ٥- تشويق زياد به دعاهاى ماثور و راز و نياز مى دانيم كه دعاهاى شب قدر، از طولانى ترين و پر محتواترين دعاهاست؛ دعاهايى مانند ((جوشن كبير))، ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ه، كه اگر با حال و توجه خوانده شود، مايه انقلاب و دگرگونى روحى است، ادعيه اى كه انسان را با دريايى از معارف آشنا مى كند. انسان با خواندن دعا از يك طرف، با ياد آورى لطف، گذشت، كرم، رحمت و بخشش بى پايان خداى مهربان او را در كنار و دستگير خويش مى بيند و نور اميد در دلش مى درخشد و از ديگر سو، با ياد آوردن سختى هاى جان كندن، تنگى و فشار قبر، گرفتارىهاى عالم برزخ، حساب و كتاب فرداى قيامت، شعله هاى دردناك و سوزان دوزخ و حسابرسى دقيق در صحراى محشر، تمام وجودش، سرشار از ترس و نگرانى گرديده و آنچه عيش و نوش است فراموش كرده و گذشته خود و آنچه بوده و كرده است را با آنچه بايد باشد مى سنجد و زيانى كه در گذشته متوجه وى شده است را در مى يابد و علاوه بر شك و ترديدى كه نسبت به راه و روش نا مطلوب خويش پيدا مى كند، ندامت سراسر وجودش را پر كرده و تصميمى سرنوشت ساز مى گيرد و مسير زندگى اش را دگرگون مى كند. اگر هم به اين مرحله نرسد، لااقل بر كردار خود بيشتر مواظبت خواهد داشت؛ زيرا بيم و اميدى كه دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به يارىاش مى شتابد. در مقابل، اگر كسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپرى كند، در همان جمود و غفلت، زندگى را به پايان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد. از گفتار فوق، اين نتيجه به دست مىآيد كه در واقع خود انسان وارد مسير سرنوشت خويش گشته و آن را تغيير مى دهد. گاهى براى پيمودن مسير مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشيند؛ گر چه دعا هم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراين، دعا در شب هاى قدر كه يك كار اختيارى است منشااثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همين دليل به آن سفارش اكيد شده است. علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دين و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال، در شب هاى قدر تاكيد بيشترى بر اين امر شده است؛ پس حتما منشا اثر است وگرنه كار لغو و بيهوده از بزرگان سر نمى زند. ٦- نكوهش بهره نبردن از شب قدر پيامبر گرامى اسلام (ص) فرمودند: ((من ادرك ليله القدر، فلم يغفر له فابعده الله )) (4)؛ از خداوند به دور باد و نفرين بر كسى كه به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزيده نشود. با اين حديث نقش انسان در تعيين سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود كه بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر، نتيجه كار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى با توجه به شان و مقام پيامبر گرامى (ص) قابل قبول نيست كه آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن كارى بى اثر و بى خاصيت، سهل انگاران را نكوهش و مذمت فرمايند. ((انس بن مالك)) از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضركم))؛ ماه مبارك به شما رو آورده است. ((و فيه ليله خير من الف شهر))؛ در اين ماه شبى است كه برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخير كله))؛ هر كس از فيض شب قدر محروم گردد، از تمام خيرات بى نصيب مانده است. ((ولا يحرم خيرها الا محروم)) (5)؛ و محروم نمى ماند از بركات شب قدر، مگر كسى كه خويشتن را محروم كرده است. روايات، بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهكار از شب قدر دانسته اند، از جمله آن كارها ميخوارگى يا ((دايم الخمر)) بودن و نيز آزار پدر و مادر است. ٧- شب قدر مكمل اعمال صالح يكى از دلايل تفضل شب قدر به امت اسلام، كامل و پر كردن پيمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران كمبودهاى آنان است، تا با دستى پر اين جهان را ترك كنند. پيش از اين گفتيم كه امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه ((ليله القدر خير من الف شهر)) فرمودند: مراد اين است كه انجام كار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روايتى نيز از امام باقر(ع) وارد شده، در پاسخ به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟ ايشان مى فرمايند: ((و لولا ما يضاعف الله للمومنين، لما بلغوا ولكن الله عز و جل يضاعف لهم الحسنات))؛ اگر خداوند كارهاى مومنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمى رسند، اما از راه لطف كارهاى نيكوى آن ها را چند برابر مى فرمايد تا كاستى هايشان جبران شود. از اين روايت و روايت قبلى به خوبى مى توان فهميد كه مبنا و اساس، عمل صالح خود بنده است؛ هنگامى كه يك عمل صالح معمولى با زمانى پر بركت و مقدس همراه گردد، از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر، عمل اختيارى صالحى است كه با عنايت خداوند، بركت يافته و چند برابر مى شود. در روايات به پاره اى از اعمال سفارش شده كه نتيجه ويژه آن در شب قدر نهفته است. ٨- نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر: 1- نماز ((انس بن مالك)) از پيامبر گرامى(ص) روايت كرده كه فرمودند: ((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظا من ليله القدر)) (6)؛ كسى كه از اول تا آخر ماه مبارك، در نماز جماعت حاضر شود، بهره اى از شب قدر نصيبش شده است. 2- افطارى دادن با مال حلال ((ابو شي ابن حيان)) از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه فرمودند: ((من فطر صائما فى شهر رمضان من كسب حلال صلت عليه الملائكه و ليالى رمضان كلها و صافحه جبرائيل(ع) ليله القدر و من صافحه جبرائيل(ع) يرق قلبه و تكثر دموعه...)) (7)؛ كسى كه با مالى كه از راه حلال به دست آورده، روزه دارى را افطار دهد، در تمام شب هاى رمضان فرشتگان بر او درود فرستند و جبرئيل در شب قدر با وى مصافحه كند، نشانه مصافحه جبرئيل آن است كه دل مصافحه شونده نرم و اشكش جارى مى شود. 3- صدقه درباره امام زين العابدين(ع) آمده است: ((كان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى كل يوم بدرهم فيقول: لعلى اصيب ليله القدر)) (8)؛ در هر روز ماه مبارك يك درهم صدقه مى دادند، آن گاه مى فرمودند: شايد با اين كار، شب قدر را دريابم و از آن بهره گيرم. ((عبدالله بن مسعود)) روايت مى كند كه شبى رسول خدا(ص) از نماز عشا فارغ شد، مردى از ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجران و انصار، مردى غريبم و بر هيچ چيز قدرت ندارم. مرا طعامى دهيد. رسول خدا گفت: اى فقير، ذكر غريب مكن كه دل مرا اندوهگين ساختى. بعد از آن فرمودند: غريبان چهار قسمتند: 1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آنجا نروند و نماز نخوانند. 2- مصحفى و قرآنى كه در خانه اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نكنند. 3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد وى نكنند و از او مسايل دينى سوال نكنند. 4- اسيران اهل اسلام كه در ميان كفار باشند، پس فرمود: كيست كه موونه و غذاى اين مرد را كفايت كند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟ حضرت على(ع) برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا(س) رفت و گفت: اى دختر رسول خد، در كار اين ميهمان نظرى كن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندكى موجود است و حسن و حسين گرسنه اند و شما روزه داريد و آن طعام يك نفر را بيشتر كفايت نمى كند. على(ع) فرمود: آن را حاضر كن. فاطمه(س) طعام را پيش آورد. حضرت امير آن طعام را پيش ميهمان نهاد و با خود گفت كه اگر من از اين طعام بخورم ميهمان را كافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت ميهمان شود، پس دست دراز كرد به سوى چراغ و چنان نشان داد كه چراغ را اصلاح مى كنم و آن را خاموش كرد و فاطمه(س) را گفت در روشن كردن چراغ ديگر تعلل كن تا ميهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى جنباند تا مهمان تصور كند كه على غذا مى خورد. و چون ميهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود. اميرالمومنين فرمود: اى فقير، چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سير شدم؛ پس على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود. (9) 4- شب زنده دارى حضرت رسول (ص) فرمودند: ((من احيا ليله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله)) (10)؛ كسى كه شب قدر را شب زنده دارى كند، تا شب قدر آينده، عذاب دوزخ از او دور گردد. 5- غسل و شب زنده دارى امام موسى بن جعفر(ع) فرمودند: ((من اغتسل ليله القدر و احياها الى طلوع الفجر خرج من ذنوبه)) (11)؛ كسى كه در شب قدر غسل كرده و تا سپيده صبح شب زنده دارى كند، گناهانش آمرزيده مى شود. رواياتى كه ذكر شد به خوبى دلالت دارند كه برخى مقدرات و پاداش ه، مانند دور شدن عذاب دوز كه در حديث پيامبر اكرم(ص) ذكر شده بود، نتيجه كار خود بندگان است. موارد فوق مى تواند براى نشان دادن اينكه سرنوشت هر انسانى در شب قدر به دست خودش رقم مى خورد، كافى باشد، ولى براى تكميل بحث، نكاتى چند كه خارج از چارچوب شب قدر و نشان دهنده موثر بودن انسان در تعيين سرنوشت خويش است را مطرح مى كنيم. اين بحث تكميلى را در دو بخش انجام مى دهيم: 1-عمل و پاداش آن در ماه مبارك رمضان. 2-عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص. 1- پاداش ها در ماه مبارك رمضان امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) فرمودند: در ماه مبارك كارهاى خوب پذيرفته و كارهاى زشت بخشيده شده است. خواندن يك آيه قرآن در اين ماه، برابر با يك ختم قرآن در ماه هاى ديگر است. كسى كه برادر خود را با يك لبخند شاد كند، در روز واپسين خداوند دلش را شاد كرده و مژده بهشت به او دهد. كسى كه مومنى را در اين ماه يارى كند، خداوند در روزى كه قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگيرى كرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هركس خشم خود را نگه دارد، خداوند در روز قيامت بر وى خشم نكند. هركس درمانده اى را فريادرسى كند، خداوند در روز قيامت وى را از رسوايى بزرگ ايمن گرداند و رسوايش نكند. كسى كه ستمديده اى را يارى كند، خداوند او را در دني، در مقابل دشمنانش يارى كرده و در روز قيامت نيز، در موقف حساب و ميزان ياريش فرمايد. (12) و در روايت ديگر امام صادق(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده كه فرمودند: كسى كه ماه مبارك رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به ديگران اجتناب ورزد، خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى كند. (13) دو روايت بالا ارتباط محكم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارك و نقش انسان در ترسيم سيماى درونى او را كاملا آشكار نموده است. 2- پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص آيات و روايات فراوانى هست كه بعضى دگرگونى ها و پاداش هاى خاص را نتيجه كار بنده دانسته، يا عمل او را تنها عامل معرفى كرده اند. نمونه اى از اين آيات و روايات: ((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم))(14)؛ در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد، تا آنان حال خود را تغيير دهند. ((ظهر الفساد فى البر والبحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون)) (15)؛ به سبب اعمال مردم، فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشانند، باشد كه باز گردند. دعا دگرگون كننده سرنوشت ((ابن حبان)) و ((حاكم)) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده اند كه فرمود: فقط دعاست كه تقدير و سرنوشت ها را دگرگون مى كند و تنها نيكى است كه مايه افزايش عمر مى گردد. گاهى شخص گناهى را مرتكب مى شود و به واسطه آن از روزى و نعمتى محروم می ماند. منبع: 1- اصول كافى ، ج 4، ص 158.مى گردد (16). 2- فوائد الرضويه ، ص 10 - قصص العلم، ص 18- سيماى فرزانگان ، ج 3. 3- وسائل الشيعه، ج 10، باب 32، ص 354. 4- بحار الانوار ، ج 94، ص 80، ح 47. 5- كنزالعمال ، ج 8 ، ص 534، ح 24028. 6- همان ، ص 545، ح 24090. 7- الترغيب و الترهيب ، ج 2 ، ص 95، ح 14. 8- بحار الانوار ، ج 95، ص 82. 9- تفسير منهج الصادقين ، ج 9 ، ص 237. 10- بحار الانوار ، ج 95، ص 145. 11- همان ، ج 80، ص 128. 12- همان ، ج 93، ص 341. 13- همان ، ص 346. 14- رعد ، آيه 11. 15- روم ، آيه 41. 16- تحفه الاحوذى ، ج 6 ، ص 348 ، ح 2225.
-
شب نوزدهم: اولين شب از شبهاي قدر است و شب قدر همان شبي است که در تمام سال شبي به خوبي و فضيلت آن نميرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدير امور سال رقم ميخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمين نازل ميشوند و به خدمت امام زمان عليهالسلام مشرف ميشوند و آنچه براي هر کس مقدر شده است بر امام عليه السلام عرض ميکنند. اعمال شب قدر بر دو نوع است: يکي آن که در هر سه شب انجام ميشود و ديگر آن که مخصوص هر شبي است. اعمالي که در هر سه شب مشترک است: 1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.) 2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحيد بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَيهِ و در روايتي است که از جاي خود برنخيزد تا حق تعالي او و پدر و مادرش را بيامرزد. 3- قرآن مجيد را بگشايد و بگذارد در مقابل خود و بگويد: اَللّهُمَّ اِنّي اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فيهِا سمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسني وَ يُخافُ وَ يُرجي اَن تَجعَلَني مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد. 4- مصحف شريف را بگيرد و بر سر بگذارد و بگويد: اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فيهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَيهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ. ده مرتبه بگويد: بِکَ يا الله ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِعليٍّ ده مرتبه: بِفاطِمَةَ ده مرتبه: بِالحَسَنِ ده مرتبه: بِالحُسَين ِ ده مرتبه: بِعليّ بنِ الحُسين ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِموُسي بنِ جَعفَر ٍ ده مرتبه: بِعليِّ بنِ عَليٍّ ده مرتبه: بِعَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ ده مرتبه: بِالحُجَّةِ. پس از اين عمل هر حاجتي كه داري طلب کن. 5- زيارت امام حسين عليه السلام است؛ که در روايت آمده است که چون شب قدر ميشود منادي از آسمان هفتم ندا ميکند که حق تعالي آمرزيد هر کسي را که به زيارت قبر امام حسين عليه السلام آمده است. 6- احيا داشتن اين شبها. در روايت آمده هر کس احيا کند شب قدر را گناهان او آمرزيده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگيني کوهها و وزن درياها باشد. 7- صد رکعت نماز بخواند که فضيلت بسيار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحيد بخواند. 8- اين دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّي اَمسَيتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسي وَ اَعتَرِفُ... اعمال مخصوص هر شب قدر شب نوزدهم: 1- صد مرتبه ''اَستَغفُرِاللهَ رَبي وَ اَتوبُ اِلَيه''. 2- صد مرتبه '' اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَميرَالمومنينَ''. 3- دعاي ''يا ذَالَّذي کانَ...'' خوانده شود . 4- دعاي '' اَللّهَمَّ اجعَل فيما تَقضي وَ...'' خوانده شود. شب بيست و يکم: فضيلتش زيادتر از شب نوزدهم است، و بايد اعمال آن شب را از غسل و احياء و زيارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعاي جوشن کبير و غيره در اين شب به عمل آورد، در روايات تاکيد شده در غسل و احياء و جدّ و جهد در عبادت در اين شب و شب بيست و سوم. منبع: سایت موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
-
مداحي ويژه ي شب هاي قدر ميرداماد ياعلي يامولا www.irsalam.net (8) حاج مهدي اكبري حيدراميرالمومنين www.zakerin.ir ميرداماد يه شب و دشت ستاره WWW.NOOROZAHRA.COM1
-
شب قدر چه درخواستی کنیم؟ حالا در این شب های قدر اگر قرآن بر سر می گذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دولتی سفره ای پهن کرد، مائده الهی و مأدبه الهی چید، مهمان های خود را به بهترین وجه پذیرایی می کند. وقتی مهمان ها برخاستند، سفره جمع می شود و آن ریزه های سفره را می ریزند برای مرغ ها...ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود و... در واقع اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیارگونه دست هزاران نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سنت او آموزنده باشد. هزاران نفر را زنده کند و در آخرت هم هزاران نفر را شفاعت. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در انتهای صف باشیم؟ چرا دنبال آن ریزه های سفره تکان ها باشیم؟ به ما گفتند هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک میکند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همتمان دولت قرآن را و دولت قدر را میتوانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم؟ ما قبل از این که از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب کنیم. هرگز نمیتوان گفت: چون ما ظرفیتمان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه همه ثواب. سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرای از اشتباه آن است که هم ظرف بخواهیم، هم مظروف. آن یکی فیضاش گدا آرد پدید وان دگر بخشد گدایان را مزید
-
شب قدر إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ما این قرآن عظیم الشأن را در شب قدر نازل کردیم «1» و چه تو را به عظمت این شب قدر آگاه تواند کرد «2» شب قدر از هزار ماه بهتر و والاتر است «3» در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان نازل گردند «4» این شب تا صبحگاه، رحمت و تهنیت است «5›› از آیات و روایات چنین استفاده می شود که شب قدر از نخستین هنگام آفرینش جهان بوده و در امّت های پیشین از زمان حضرت آدم(علیه السلام) و هر یک از پیامبران بعد از او، شبی به نام شب قدر وجود داشته است.1 چنان که ماه رمضان در هر یک از امّت های پیشین بوده است و این شب با عظمت تا آخر دنیا خواهد بود. اگرچه برخی از برادران اهل تسنن گمان کرده اند که شب قدر در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده و پس از آن نیست اما این قول ضعیف است. زیرا در بعضی تفاسیر روایت شده که ابوذر غفاری فرموده است: به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گفتم آیا شب قدر در زمان انبیاء است که امر بر آنان نازل می شود و هنگامی که چشم از جهان بربستند، دیگر مرتفع می گردد؟ حضرت فرمودند: خیر، شب قدر تا روز قیامت وجود دارد.2 فضیلت شب قدر بدون تردید شب قدر از شب های با عظمت و با اهمیت سال است و دلیل فضیلت این شب بر سایر شب ها به اعتبار اموری است که در این شب محقق می گردد وگرنه اجزای زمان یا مکان، درجه و رتبه وجودی شان یکی است و بین آنها تفاوتی وجود ندارد. در روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: هرکس شب قدر را احیاء دارد و مومن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد تمامی گناهانش آمرزیده می شود. و در روایتی دیگر امام صادق(علیه السلام) فرمودند: شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها، ماه رمضان است و قلب ماه رمضان، شب قدر است.4 نامگذاری شب قدر در این که چرا این شب را شب قدر نامیده اند مفسران قرآن کریم با کمک از خود قرآن و استمداد از احادیث معصومین مطالب و دلایل زیادی آورده اند که مهمترین آنها بدین شرح است: 1- شب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت و چون این شب، شب شریفی است به آن شب قدر می گویند؛ یعنی شبی که صاحب قدر و منزلت و شرافت است. از لحاظ لغوی نیز، در قرآن کریم « قدر» به معنای منزلت و بزرگی خداوند عالم آمده است و می خوانیم: «ما قدروا لله حقّ قدره»5. یعنی آنان عظمت خداوند را نشناختند. همچنین، رمز بزرگی و عظمت شب قدر در خود سوره قدر، نیز بیان گردیده و می فرماید: «شب قدر، از هزار ماه بهتر است.» 2- چون در این شب، فرشتگان بسیاری به زمین می آیند زمین تنگ می گردد، لذا آن را شب قدر نامیدند، زیرا «قدر» به معنای «ضیق و تنگی» نیز می باشد. 3- یکی دیگر از معانی «قدر»، «تقدیر و سرنوشت» است و در این شب، امور بندگان تا سال آینده مقدّر می گردد. تفسیر برهان از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که: «در شب قدر، هر امری از امور بندگان تا شب قدر سال آینده معین می گردد، از خیر و شر، طاعت و معصیت، ولادت و مرگ و روزی موجودات و هرآنچه در آن سال مقدّر گشته حتمی است و خداوند را در آن مشیت است». 4- علت دیگر این نامگذاری این است که قرآن با قدر و منزلت بر پیامبر والا قدر و برای امت با قدر و ارزش، به واسطه ملکی صاحب قدر نازل گردیده است. 5- گاه نیز گفته اند: شبی است که مقدر گردیده تا قرآن در آن نازل شود. 6- یا از آن رو که هرکس این شب را زنده بدارد و احیاء نگه دارد صاحب قدر و منزلت می گردد، به لیلة القدر معروف شده است. در اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچ گونه تردیدی نمی توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده:«قرآن در ماه رمضان نازل شده» و از سوی دیگر در سوره قدر آمده «آن (قرآن) را در«شب قدر» نازل کردیم» و اینکه «شب قدر» در ماه مبارک رمضان قرار دارد مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن قرار دارد علت مخفی بودن شب قدر برخی معتقدند علت مخفی بودن شب قدر در میان شبهای ماه مبارک رمضان این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند همانگونه که خداوند رضای خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده تا مردم بر همه طاعات روی آورند، خشمش را در میان معاصی پنهان کرده تا از همه گناهان بپرهیزند، اسم اعظم را در میان اسمائش پنهان نموده تا همه را بزرگ دارند، شب قدر ساعت استجابت دعا را در ساعات روز جمعه، پنهان ساخته تا روز جمعه به دعا بیشتر همت گمارند ولی خدا در بین بندگان را مخفی نموده، تا به همه بندگان احترام نمایند و وقت مرگ را مخفی ساخته تا در همه حال آماده باشند. و شاید یکی دیگر از فلسفه های مخفی بودن شب قدر این است که مردم در تمام شبهای ماه مبارک رمضان و یا لااقل در سه شب مشهور 19 و 21 و 23 به عبادت بیشتری رو آورند و به اصلاح احوال خود و تصفیه روح و جان خود از آلودگیهای دنیا بپردازند تا بلکه از آن شبها بیشتر مستفیض شده و به واسطه تمرین زیادتر، ملکات فاضله در آنها راسخ تر شود. لذا علت مخفی بودن شب قدر به نفع بندگان است؛ زیرا اگر این شب خجسته معین بود، برخی بر اثر توفیق احیاء آن، مبتلا به عجب و غرور می گشتند. ای خواجه، چه جویی ز شب قدر نشانی هر شب، شب قدر است، اگر قدر بدانی شب قدر کدام شب است؟ از مجموع مطالبی که از قرآن کریم و احادیث فریقین در مورد تعیین شب قدر بدست می آید، در موارد زیر می توان خلاصه نمود: 1- در اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچ گونه تردیدی نمی توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده:«قرآن در ماه رمضان نازل شده» و از سوی دیگر در سوره قدر آمده «آن (قرآن) را در«شب قدر» نازل کردیم» و اینکه «شب قدر» در ماه مبارک رمضان قرار دارد مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن قرار دارد. 2- شب قدر در دهه آخر ماه مبارک رمضان قرار دارد، روایات فراوان و نظریه های مفسران شیعه و اهل سنت آن را حتمی و اجتناب ناپذیر می شمارد و در این مورد هم شک و تردیدی نمی تواند وجود داشته باشد. عایشه روایت می کند: «تلاش و کوششی را که می دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دهه آخر ماه مبارک رمضان انجام می داد در اوقات دیگر انجام نمی داد.»6 3- طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده، شبهای نوزدهم، بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان شب های قدر معرفی شده اما امام باقر (علیه السلام) دایره آن را محدودتر نموده و در پاسخ عبدالواحدبن مختار انصاری که خواستار تعیین یکی از آن شب ها از سوی امام (علیه السلام) بود می فرماید: «ایرادی ندارد هر دو شب را عمل عبادت و شب زنده داری انجام دهی، بالاخره شب قدر یکی از این دو شب (بیست و یکم یا بیست و سوم) می باشد».7 4- در میان شب بیست و یکم و شب بیست و سوم - در عین حال که خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) برای اهمیت به اطاعت و عبادت بندگان و تقرب آنان، سعی در مخفی نگهداشتن شب قدر داشته اند - آن طور که از تعدادی از احادیث استفاده می شود احتمال شب قدر بودن شب بیست و سوم را می توان تقویت نمود و معتبر دانست. زیرا چنانکه در روایت می خوانیم: «رسول خدا شب بیست و سوم به صورت افراد آب می پاشید تا آنها را خواب نگیرد. چنانکه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) همه اعضای خانواده را وادار می کرد روز بخوابند و شب کم غذا بخورند تا شب بیست و سوم را بیدار بمانند و می فرمود: انسان محروم کسی است که از خیر و فضیلت این شب محروم بماند». درخواست های شب قدر عظمت شب قدر اقتضا می کند که از خدا بهترین چیز را طلب کنیم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جواب کسی که سوال کرد: «ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربی؟» آن حضرت فرمود: «العافیه»8 و از حضرت موسی (علیه السلام) نقل شده که به خدا عرضه داشت: خدایا! نزدیکی به تو را می خواهم. خدا فرمود: نزدیکی به من، برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند. حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! رحمت تو را می خواهم. خدا فرمود: رحمت من، برای کسی است که شب قدر را بر بینوایان ترحم کند. حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! عبور از صراط را می خواهم. خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، صدقه ای بدهد. حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! درختان و میوه های بهشتی می خواهم. خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، تسبیح گوید. حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! رهایی از آتش را می خواهم. خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار کند. حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! خرسندی تو را می خواهم. خدا فرمود: خرسندی من، برای کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد.9 افضل اعمال شب قدر از شیخ صدوق نقل شده که فرمود: افضل اعمال در احیای شب قدر «مذاکره علمی» است و از مرحوم سید جواد حسینی عاملی، صاحب «مفتاح الکرامه» نقل شده که فرمودند: افضل و بهترین اعمال شب قدر« تحصیل علوم مذهبی» است. علامه مجلسی در بحار آورده است که: «بهترین اعمال در شب قدر؛ طلب آمرزش و دعا برای مقاصد دنیا و آخرت خود و پدر و مادر، خویشان و برادران ایمانی اعم از زندگان و مردگان و اذکار و صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.»
-
جواب این سوال را تا به حال هیچ دانشمند و یا فیلسوفی نیافته است. حتی هاوكینگ دانشمند و اختر شناس بزرگ در جواب به آن گفته است :«اگرجواب این سوال را بدانم مطمئناً به سوال های دیگری خواهم رسید كه آغازگركشف نظریه ی همه چیز) Theory of every thing) و رسیدن به قله های ناممكن فیزیك و تمام علوم دیگر است.» از نظریه ی همه چیز گفتیم ، حتماً محتوای این نظریه ی جدید كه هنوز كامل نشده برای شما مبهم است. پس در این مقاله به بحث و بررسی درباره اركان سازنده ی این نظریه خواهیم پرداخت. نظریه ای كه شاید انسان بتواند با داشتن آن فكر خدا را درباره ی كائنات و جهان آفرینش بخواند و خود را به بینهایت نزدیك تر سازد. به عبارت دیگر تلاش ما بیان مفاهیمی است كه انسان برای یافتن سرنوشت ویا گذشته ی خویش به آن هااحتیاج دارد . بهتر است قبل ازبررسی پایه ای این نظریه با چند مفهوم وعبارت آشنا شویم: 1- سیاهچاله ها یا ستاره های رمبیده شده (Blackholes): یك سیاهچاله یك جرم متراكم و یك ستاره ی مرده است كه در آن گرانش به حدی شدید است كه حتی نور نیز نمی تواند از آن بگریزد، پس یك سیاه چاله دیده نمی شود . 2- انفجار بزرگ( (Big Bang: نظریه ای كه می گوید جهان در ابتدا یك گوی آتشین بسیار داغ بوده كه منفجر شده و ماده وانرژی و...را بوجود آورده است تا جهان بصورتی كه امروزه می بینیم در آید این نظریه در قرن نوزدهم میلادی توسط هوگان ارائه شد. 3- مكانیك كوانتومی( Quantum mechanics): سال ها پیش تصور می شد كه كوچك ترین اجزای تشكیل دهنده ی ماده، اتم ها هستند ولی بعدها كشف شد كه در اتم نیز هسته ای وجود دارد كه الكترون ها به دورآن چرخش می كنند و همین طور خود هسته از ذرات كوچك تری به نام نوكلئون تشكیل شده و هر یك از نوكلئون ها نیز باز از ذرات كوچك تری به نام كوارك ها تشكیل یافته اند كه بار و وزن هسته اتم را مشخص می كنند . كوارك ها یكی از ذرات بنیادین هستند كه بعد از انفجار بزرگ بوجود آمدند.كوارك ها دارای شش نوع هستند كه هسته اتم فقط از دو نوع اول آنها یعنی up , down تشكیل یافته است. 4- نیروهای بنیادین یا اولیه :بین ذرات بنیادین چهارنوع نیروعمل می كند كه عبارتند از: الف) نیروی پر قدرت كوارك :این نیرو از جدا شدن بیش از حد كوارك های داخل هسته از یكدیگر و یا حتی از پرت شدن آنها به خارج جلوگیری می كند ، نیروی پر قدرت كوارك از طریق ذرات مبادله كننده(گلوئون)انتقال می یابد كه بین كوارك ها در پروازهستند . ب) نیروی الكترومغناطیسی : یك ذره دارای بارمنفی به وسیله یك ذره ی منفی دیگر دفع و به سوی یك ذره با بارمثبت جذب می شود این نیرو توسط فوتون ها مبادله می شود . پ) نیروی ضعیف : این نیرودربین ذرات بدون بار(خنثی)ودرفواصل خیلی نزدیك برقراراست و باعث رادیواكتیویته می شود كه نوعی از آنرا رادیواكتیویته ی بتا می نامند وذره ی پیام رسان این نیرو«ویكون»نام دارد. ت) نیروی گرانش : یكی از چهار نیروی طبیعت كه ضعیف ترین آنهاست . گرانی،همیشه جذب می كند،هیچ گاه دفع نمی كندومی تواند تا فواصل بسیاردور،تاثیرداشته باشد.همچنین ذره ی پیام رسان این نیرو«گراویتون»نام دارد كه تاكنون بطور مستقیم مشاهده نشده است. انرژی تاریك (Dark energy ): یكی ازنظریه هایی كه ما را دررسیدن به «نظریه ی همه چیز» یاری می كند،نظریه ی اینشتین درمورد مجموعه ایست كه سبب انبساط جهان می شود.این مجموعه (منظورماده وانرژی)حدود 95 درصد ماده وانرژی جهان را تشكیل می دهد. ازاین مجموعه ی 95 درصدی،30درصد ماده ی تاریك (Dark matter)و65درصد انرژی تاریك (Dark energy)است كه عامل شتاب داربودن انبساط و بی نظمی جهان می باشد.همچنین سیاهچاله ها نیز نوعی ماده تاریك محسوب می شوند. نظریه پردازان انرژی تاریك یا نیروی ضد جاذبه معتقدند كه: این نیرو در طول زمان می تواند نیرومندتر یا ضعیف تر شود.این نیرو یا سرانجام دنیا را در یك لحظه از هم می پاشاند،یا درآینده ی دوررفته رفته آن را خاموش می كند.این آینده ی دور10 میلیارد سال با زمان حال فاصله دارد.اگراین نیروخود به خود ازمیان برود،جاذبه باردیگربر گیتی مستولی می شود و جهان خود به خود فرومی پاشد.این نیرومدت هاست كه وجود دارد وتغییر آن بسیاركند وآرام است. یكی از كیهان شناسان به نام دكتر"ریس"می گوید:«هرگونه تحول تسریع كننده،كه به قدرتمند شدن این انرژی تاریك منجرشود تا30میلیارد سال دیگرروی نخواهد داد.»هم چنین برخی محاسبات دانشمندان درباره ی قدرت این انرژی به یك عدد واحد رسیده است كه نام آن را«»wگذاشته اند.این عدد درحقیقت نسبت میان فشاروتراكم این انرژی تاریك است.یكی ازعجیب ترین خصوصیات این انرژی مرموزاین است كه برخلاف ماده یا انرژی معمولی چگالی آن با انبساط فضا كاهش نمی یابد و شواهد زیادی حكایت ازآن دارد كه همیشه دارای چگالی ثابتی است.به این ترتیب با انبساط جهان چگالی مواد معمولی رفته رفته كمتر می شودوحتی نسبتی كمتراز5 درصد را به خود اختصاص خواهد داد ولی درصد انرژی تاریك روبه ازدیاد خواهد گذاشت. امید است با ادامه ی كاردانشمندان در آینده ی نزدیك هیجان انگیزترین راز علم حل شود. فرضیه سفردرزمان: یكی ازجالب ترین افكاربشر،ایده ی جابجایی دربعد زمان است.اینشتین با ارائه ی نظریه ی نسبیت خاص خود نشان داد كه این كار از نظرتئوری شدنی است،برطبق این نظریه اگرشیئی به سرعت نورنزدیك شود،گذشت زمان برایش آهسته تر صورت می گیرد.بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حركت كرد زمان به عقب بر می گردد.مانع اصلی این است كه اگرجسمی به سرعت نور نزدیك شود جرم نسبی آن به بی نهایت میل می كند لذا نمی شود شتابی بیش از سرعت نور پیدا كرد. اما شاید روزی هم این مشكل حل شود! دانشمندان براین عقیده هستندكه این كاربه كمك یك پدیده ی طبیعی صورت می گیرد.دراین خصوص سه پدیده مدنظراست: (سیاهچاله های دوار ، كرم چاله هاوریسمان های كیهانی ) سیاهچاله های دوار:سیاهچاله ها بر دو نوع اند ، دوار و غیر دوار ، سیاهچاله های غیردوار دارای انتهای نقطه مانند هستند ، در آن جا هر جسمی كه به حفره مكش شده باشد نابود می شود ، اما سیاهچاله های دوار دارای انتهایی قاعده دار به شكل حلقه هستند كه مانند یك قیف واقعی انتهایشان بازاست،همچنین فقط این نوع سیاهچاله است كه می تواند سكوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد.انتهای قیف به یك قیف دیگر به اسم سفیدچاله(White hole) می رسد كه درست عكس آن عمل می كند.یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب می كند.ازهمین جاست كه می توانیم پا به زمان هاوجهان های دیگربگذاریم. كرمچاله ها(Worm holes): یك سكوی دیگر گذر از زمان است كه می تواند درعرض چند ساعت ماراچندین سال نوری جابجا كند.فرض كنید دونفردوطرف یك ملافه راگرفته ومی كشنداگر یك توپ تنیس برروی ملافه قرار دهیم یك انحنا درسطح ملافه به سمت توپ ایجادمی شود. یك تیله روی این ملافه قرار دهیم به سمت چاله ای كه توپ ایجاد كرده است می رود. این نظر اینشتین است كه كرات آسمانی در فضا و انحنا ایجاد می كنند ،درست مثل همان توپ روی ملافه. حالا فرض كنیم فضا به صورت یك لایه ی دوبعدی روی یك محورتاشده باشد وبین نیمه بالاوپایین آن خالی باشدودوجرم هم اندازه درقسمت بالا وپائین مقابل هم قرارگیردآن وقت حفره ای كه هردو ایجاد می كنند می توانند به هم دیگررسیده وایجاد یك تونل كند0مثل این كه یك میانبردرزمان ومكان ایجاد شده باشد به این تونل كرمچاله می گویند. حال سوالی پیش می آید كه اگرما می توانستیم به گذشته سفركنیم.زمانی كه هنوزبه دنیانیامده بودیم وپدربزرگ خودرامی كشتیم پس چگونه ماوجود داریم این یك پارادوكس است ونقیض خودش دردرونش است ولی باید گفت راه حلی نیزبرای این موضوع پیداشده است واین راه حل نظریه ی جهان های موازی است.طبق این نظریه امكان داردچندین جهان وجود داشته باشد،كه مشابه جهان ماست اما ترتیب وقایع درآنهافرق می كند.پس وقتی به عقب برمیگردیم دریك جهان دیگروجود داریم نه درجهانی كه درآن هستیم.همچنین می توان گفت كه این نظریه تقریبا همجهت ومنطبق با نظریه استیفن هاوكینگ درباره ی جهان های نوزاد است كه بیانگر این است كه غیرازجهان ما جهان های دیگری نیزوجود دارند كه ازطریق راه هائی به هم متصلند. نظریه ریسمانهای كیهانی یا ابر ریسمان: یكی ازبرترین موفقیت های علم درقرن بیستم این است كه درسطح پایه،قوانین فیزیك به دو فرمول خلاصه شدند: 1-تئوری گرانش اینشتن:كه فضاهای بسیاربزرگ راتوصیف می كند.مثلاكهكشانها، سیاهچاله ها وانفجار بزرگ. 2-تئوری كوانتومی:كه فضاهای بسیاركوچك راتوصیف می كند0مثلاجهان كوچك ذرات زیر اتمی والكترومغناطیس0 یكی از بزرگترین طنزهای طبیعت كیهان شناسی اتحاداین دوفرمول است كه واقعاگیج كننده به نظرمی رسد وحتی بزرگترین فیزیكدانان جهان مثل اینشتین وهایزنبرگ نتوانستند ازعهده ی آن برآیند،خوشبختانه مایك تئوری مناسب برای اتحاداین دونیروداریم (در حقیقت این تنها تئوری است و دیگرتئوری هابه تناقض رسیده اند ) كه ابر ریسمان نامیده می شود كه به سادگی دستگاه گرانشی را با تئوری الكترومغناطیس كه برای حل مشكلات كرمچاله های كوانتومی لازم است،متحد می كند. تئوری ابرریسمان قوانین مبهم فیزیك كوانتومی رابافرض این كه ذرات زیراتمی درحقیقت ارتعاشی از یك رشته كوچك هستند توضیح می دهد،ارتعاش یك رشته ویالون سبب ایجاد یك نت می شود،همچنین ارتعاش یك ابرریسمان سبب ایجاد ذرات موجود درطبیعت می شود. بنابراین جهان یك سمفونی ازریسمان های درحال ارتعاش است و توضیح بیشتراین كه یك ریسمان كه درزمان حركت می كند باعث انحنای فضای اطرافش می شود كه سیاهچاله،كرمچاله ودیگرجوابهای مرموزاینیشتن رامی سازد ودریك كلام، تئوری ریسمان،تئوری اینیشتن وكوانتوم فیزیك را با یك نتیجه ی منطقی متحد می كند. همچنین باید دانست،كه این ذرات زیراتمی كه سازنده ی تارهای این ویالون هستندآن قدركوچك هستند طوری كه اگرهسته ی اتم هیدروژن راشهرتهران فرض كنیم اندازه این ذرات اتمی درداخل این شهراست به عبارتی دیگراین ذره 18-^10برابریك اتم است. ادوارد ویتن ازموسسه ی تحصیلی پیشرفته در پرینستون ادعاكرده است: «تئوری ابرریسمان تئوری قرن بیست ویكم است كه تصادفادرقرن بیستم كشف شده است وهنوز ریاضیات موردنیازقرن بیست ویكم برای حل سیاهچاله های كوانتمی كشف نشده است.»تا اینجا به تلاش های انجام شده و نظریه های ارائه شده برای رسیدن به نظریه كلی «همه چیز» پرداختیم.در پایان بهتراست شناخت دقیق تری نیز از خود نظریه درحیطه ی فیزیك داشته باشیم: این نظریه : ـ باید مدلی به ما بدهد كه بین نیروها وذرات،یگانگی ایجاد كند. ـ باید به این سوال پاسخ دهد كه«شرایط مرزی»چیست؟ شرایطی كه دراولین لحظه،قبل ازآن كه هیچ زمانی بگذرد وجود داشته است. ـ باید امكان چند انتخاب را بدهد.باید محدود كننده باشد.به عنوان مثال،باید دقیقاً پیشگویی كند كه چند نوع ذره وجود دارد. اگرحق انتخاب هایی راباقی می گذارد،بایداین واقعیت را به نحوی توضیح دهد كه این، جهانی است كه ما داریم،نه جهانی كه با آن اندك تفاوتی دارد. ـ باید تعداد كمی اجزای اختیاری داشته باشد ، هاوكینگ نظریه ای دارد به نام سوراخ كرم 4كه میتواند به این معنی باشد كه ما هیچ گاه نظریه ای بدون اجزای اختیاری نخواهیم داشت با این حال ، ترجیح می دهیم كه برای پاسخ ها نباید نگاه زیرچشمی بسیارمكرری به جهان واقعی داشته باشیم، شگفت آن كه نظریه ی«همه چیز»ممكن است یك جزءاختیاری باشد. ـ باید جهانی،مثل جهانی راكه مشاهده می كنیم،پیشگویی كند یابه طورقانع كننده ای توضیح دهد كه چرا اختلافی وجود دارد.یك نظریه «همه چیز»بایدراهی بیابد تادرقیاس با آنچه مامشاهده می كنیم، ایستادگی كند. ـ باید ساده باشد و درهمان حال،امكان پیچیدگی های عظیم رابدهد. ـ بایدمعمای تركیب نظریه ی نسبیت عام اینیشتن (نظریه ای كه معمولاباآن گرانی راتوضیح می دهیم)ومكانیك كوانتومی(نظریه ای كه معمولابه هنگام بحث درباره ی سه نیروی دیگربه كار می بریم)راحل كند.