لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قرآنی'.
4 نتیجه پیدا شد
-
تاپیک لیست قصص قرآنی ائمه اطهار و پیامبران
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داستانهای دینی و مذهبی
در این تاپیک لیست داستانهای ائمه اطهار و پیامبران قرار خواهد گرفت که جهت رجوع به هر یک از داستانها لازم است روی آن کلیک کنید [info] انجمن داستانهای دینی و مذهبی[/info] [caution]لیست داستانها بر حسب پیامبران حضرت آدم / حضرت ادریس / [/caution] حضرت آدم (ع) آفرينش حضرت آدم (ع) آدم و حوّا در بهشت ماجراى ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و قتل هابيل -
داستانهای قرآنی با موضوع حضرت ادریس (ع)
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داستانهای دینی و مذهبی
داستانهای قرآنی با موضوع حضرت ادریس (ع) مشخصات ادريس (ع) و هدايت مردم [align=justify]يكى از پيامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده[1] و در آيه 56 سوره مريم به عنوان پيامبر صديق ياد شده، حضرت ادريس است كه در اين جا نظر شما را به پارهاى از ويژگىهاى او جلب مىكنيم: ادريس كه نام اصليش «اُخنوخ» است در نزديك كوفه در مكان فعلى مسجد سهله مىزيست. او خياط بود و مدت سيصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم - عليه السلام - مىرسد. سى صحيفه از كتابهاى آسمانى بر او نازل گرديد. تا قبل از ايشان مردم براى پوشش بدن خود از پوست حيوانات استفاده مىكردند، او نخستين كسى بود كه خياطى كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدريج از لباسهاى دوخته شده استفاده مىكردند. او بلند قامت و تنومند و نخستين انسانى بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هيئت احاطه داشت و آنها را تدريس مىكرد. كتابهاى آسمانى را به مردم مىآموخت و آنها را از اندرزهاى خود بهرهمند مىساخت، از اين رو نام او را ادريس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند. خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندى در بهشت به او عنايت فرمود و او را از مواهب بهشتى بهرهمند ساخت. ادريس - عليه السلام - بسيار درباره عظمت خلقت مىانديشيد و باخود مىگفت: «اين آسمانها، زمين، خلايق عظيم، خورشيد، ماه، ستارگان، ابر، باران و ساير پديدهها داراى پروردگارى است كه آنها را تدبير نموده و سامان مىبخشد، بنابراين او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن».[2] فرازهايى از اندرزهاى ادريس - عليه السلام - اى انسان! گويى مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پيشانيت سرازير گشته، لبهايت جمع شده، زبانت از حركت ايستاده، آب دهانت خشك گشته، سياهى چشمت به سفيدى دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختىها و تلخىهاى مرگ دست به گريبان شدهاى. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبويى شدهاى و مايه عبرت ديگران گشتهاى. بنابراين هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقيقت آن عبرت بگير، كه خواه ناخواه به سراغت مىآيد و هر عمرى گر چه طولانى باشد به زودى به دست فنا سپرده مىشود. اى انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشوارى، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پر وحشت قيامت مىباشد آسانتر است، متوجه باش كه ايستادن در دادگاه عدل الهى براى حسابرسى و جزاى اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است كه نيرومندترين نيرومندان نيز از شنيدن احوال آن ناتوانند.[3] قسمتى از دستورهاى ادريس - عليه السلام - اى انسانها! بدانيد و باور كنيد كه تقوا و پرهيزكارى، حكمت بزرگ و نعمت عظيم، و عامل كشاننده به نيكى و سعادت و كليد درهاى خير و فهم و عقل است، زيرا خداوند هنگامى كه بندهاى را دوست بدارد، عقل را به او مىبخشد. بسيارى از اوقاتِ خود را به راز و نياز و دعا با خدا بپردازيد و در خداپرستى و در راه خدا تعاون و همكارى نماييد، كه اگر خداوند همدلى و همكارى شما را بنگرد، خواستههايتان را بر مىآورد و شما را به آرزوهايتان مىرساند و از عطاياى فراوان و فنا ناپذيرش بهرهمند مىسازد. هنگامى كه روزه گرفتيد، نفوس خود را از هر گونه ناپاكىها پاك كنيد و با قلبهاى صاف و خالص و بىشائبه براى خدا روزه بگيريد، زيرا خداوند به زودى دلهاى ناخالص و تيره را قفل مىكند. همراه روزه گرفتن و خوددارى از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نيز از گناهان كنترل كنيد. هنگامى كه به سجده افتاديد و سينه خود را در سجده بر زمين نهاديد، هر گونه افكار دنيا و انحرافات و نيرنگ و فكر خوردن غذاى حرام و دشمنى و كينه را از خود دور سازيد و از همه ناصافىها خود را برهانيد. خداوند متعال، پيامبران و اوليائش را به تأييد روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همين موهبت بر اسرار و نهانىها آگاه شدند و از فيض حكمت بهرهمند گشتند، از گمراهىها رهيده و به هدايتها پيوستند، به طورى كه عظمت خداوند آن چنان در دلهايشان آشيانه گرفت كه دريافتند او وجود مطلق است و بر همه چيز احاطه دارد و هرگز نمىتوان به كُنه ذاتش معرفت يافت.[4] هدايت شدن هزار نفر با راهنمايىهاى ادريس - عليه السلام - ادريس هم چنان با بيانات شيوا و اندرزهاى دلپذير و هشدارهاى كوبنده، قوم خود را به سوى خدا دعوت مىكرد. در اين مسير با طايفهاى از قوم خود ملاقات نمود كه همه بت پرست و در انواع انحرافها و گمراهى ها گرفتار بودند. ادريس به اندرز و نصيحت آنها پرداخت و آنها را از انجام گناه سرزنش نموده و از عواقب گناه هشدار داد و به سوى خدا دعوت كرد. آنها يكى پس از ديگرى تحت تأثير قرار گرفته و به او پيوستند. نخست تعداد هدايت شدگان به هفت نفر و سپس به هفتاد نفر رسيد. به همين ترتيب يكى پس از ديگرى هدايت شدند تا به هفتصد نفر و سپس به هزار نفر رسيدند. ادريس از ميان آنها صد نفر از برترينها را برگزيد، و از ميان صد نفر، هفتاد نفر، و از ميان هفتاد نفر ده نفر، و از ميان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادريس با اين هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نياز با خدا پرداختند خداوند به ادريس وحى كرد، و او و همراهانش را به عبادت دعوت نمود، آنها هم چنان با ادريس به عبادت الهى پرداختند تا زمانى كه خداوند روح ادريس - عليه السلام - را به ملأ اعلى برد.[5] ------------------------------ [1] انبياء، 85؛ مريم، 56. [2] بحار، ج 11، ص 270-280؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 22. [3] سعد السعود سيد بن طاووس، ص 38. [4] اقتباس از بحار، ج 11، ص 282-284. [5] همان مدرك، ص 271. [/align] -
داستانهای قرآنی با موضوع حضرت آدم (ع)
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داستانهای دینی و مذهبی
آفرينش حضرت آدم (ع) [align=justify] در قرآن 17 بار سخن از حضرت آدم - عليه السلام - به ميان آمده.[1] در اين جا به بخشى از زندگى ايشان كه در قرآن آمده با توجه به روايات و گفتار مفسران، اشاره مىكنيم: خبر از آفرينش خليفه خدا به فرشتگان خداوند اراده كرد تا در زمين خليفه و نمايندهاى كه حاكم زمين باشد قرار دهد، چرا كه خداوند همه چيز را براى انسان آفريده است.[2] موقعيت و لياقت انسان را به گونهاى قرار داده تا بتواند به عنوان نماينده خدا در زمين باشد. خداوند قبل از آن كه آدم - عليه السلام - پدر انسانها را به عنوان نماينده خود در زمين بيافريند، اين موضوع بسيار مهم را به فرشتگان خبر داد. فرشتگان با شنيدن اين خبر سؤالى نمودند كه ظاهرى اعتراض گونه داشت و عرض كردند: «پروردگارا! آيا كسى را در زمين قرار مىدهى كه: 1. فساد به راه مىاندازد؛ 2. و خونريزى مىكند؛ اين ما هستيم كه تسبيح و حمد تو را به جا مىآوريم، بنابراين چرا اين مقام را به انسان گنهكار مىدهى نه به ما كه پاك و معصوم هستيم؟» خداوند در پاسخ آنها فرمود: «من حقايقى را مىدانم كه شما نمىدانيد».[3] خداوند همه حقايق، اسرار و نامهاى همه چيز (و استعدادها و زمينههاى رشد و تكامل در همه ابعاد) را به آدم - عليه السلام - آموخت. و آدم - عليه السلام - همه آنها را شناخت. آن گاه خداوند آن حقايق و اسرار را به فرشتگان عرضه كرد و در معرض نمايش آنها قرار داد و به آنها فرمود: «اگر راست مىگوييد كه لياقت نمايندگى خدا را داريد نام اينها را به من خبر دهيد، و استعداد و شايستگى خود را براى نمايندگى خدا در زمين، نشان دهيد.» فرشتگان (دريافتند كه لياقت و شايستگى، تنها با عبادت و تسبيح و حمد به دست نمىآيد، بلكه علم و آگاهى پايه اصلى لياقت است از اين رو) با عذرخواهى به خدا عرض كردند: «خدايا! تو پاك و منزّه هستى، ما چيزى جز آن چه تو به ما آموختهاى نمىدانيم، تو دانا و حكيم مىباشى».[4] به اين ترتيب فرشتگان كه به لياقت و برترى آدم - عليه السلام - نسبت به خود پى برده و پاسخ سؤال خود را قانع كننده يافتند، به عذرخواهى پرداخته، و دريافتند كه خداوند مىخواهد انسانى به نام آدم - عليه السلام - بيافريند كه سمبل رشد و تكامل، و گل سرسبد موجودات است، و ساختار وجودى او به گونهاى آفريده شده كه لايق مقام نمايندگى خدا است. آفرينش آدم، و نگاه او به نورهاى اشرف مخلوقات آدم از دو بعد تشكيل شده، جسم و روح. خداوند نخست جسم او را آفريد، سپس روح منسوب خود را در او دميد، و به صورت كامل او را زنده ساخت. از آيات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگونى كه درباره چگونگى آفرينش انسان آمده به خوبى استفاده مىشود كه انسان در آغاز، خاك بوده است،[5] سپس با آب آميخته شده است و به صورت گِل درآمده است،[6] و بعد به گل بدبو (لجن) تبديل شده،[7] سپس حالت چسبندگى پيدا كرده،[8] سپس به حالت خشكيده درآمده و هم چون سفال گرديده است.[9] فاصله زمانى اين مراحل كه چند سال طول كشيده، روشن نيست. اين قسمت نشان دهنده مراحل تشكيل جسم آدم است، كه همچنان تكميل شد تا به صورت يك جسد كامل درآمد. در كتاب ادريس[10] آمده: روزى حضرت ادريس پيامبر، به ياران خود رو كرد و گفت: روزى فرزندان آدم در محضر او پيرامون بهترين مخلوقات خدا به گفتگو پرداختند، بعضى گفتند: او پدر ما آدم - عليه السلام - است، چرا كه خداوند او را با دست مرحمت خود آفريد، و روح منسوب به خود را در او دميد، و به فرمان او، فرشتگان به عنوان تجليل از مقام آدم - عليه السلام -، او را سجده كردند، و آدم را معلم فرشتگان خواند، و او را خليفه خود در زمين قرار داد، و اطاعت او را بر مردم واجب نمود. جمعى گفتند: نه بلكه بهترين مخلوق خدا فرشتگانند كه هرگز نافرمانى از خدا نمىكنند، و همواره در اطاعت خدا به سر مىبرند، در حالى كه حضرت آدم - عليه السلام - و همسرش بر اثر ترك اَوْلى از بهشت اخراج شدند، گر چه خداوند توبه آنها را پذيرفت و آنان را هدايت كرد، و به ايشان و فرزندان با ايمانشان وعده بهشت داد. گروه سوم گفتند: بهترين خلق خدا جبرئيل است كه در درگاه خدا امين وحى مىباشد. گروه ديگر سخن ديگر گفتند. گفتگو به درازا كشيد تا اين كه حضرت آدم - عليه السلام - در آن مجلس حاضر شد و پس از اطلاع از ماجرا، چنين فرمود: اى فرزندانم! آن طور كه شما فكر مىكنيد نادرست است. هنگامى كه خداوند مرا آفريد و روحش را در من دميد، بلند شده و نشستم. همين طور كه به عرش خدا مىنگريستم، ناگهان پنج نور بسيار درخشان را ديدم. غرق در پرتو انوار آنها شدم و از خداوند پرسيدم اين پنج نور كيستند؟ خداوند فرمود: «اين پنج نور، نورهاى اشرف مخلوقات، بابها و واسطههاى رحمت من هستند، اگر آنها نبودند تو و آسمان و زمين و بهشت و دوزخ و خورشيد و ماه را نمىآفريدم.» پرسيدم: خدايا نام اينها چيست؟ فرمود: به عرش بنگر. وقتى به عرش نگاه كردم، اين نامها را مشاهده نمودم: «بارقليطا، ايليا، طيطه، شَبَر، شُبَير» (كه به زبان سريانى است، يعنى محمد، على، فاطمه، حسن و حسين - عليهم السلام -) بنابراين برترين مخلوقات اين پنج تن هستند.[11] فرشتگان و سجده بر آدم - عليه السلام - مراحل جسمى آدم - عليه السلام - او را به مقامى نرسانيد كه لياقت يابد و به عنوان گل سرسبد موجودات و مسجود فرشتگان، معرفى شود. مرحله تكاملى بشر به آن است كه روح انسانى از جانب خدا به او دميده گردد، دراين صورت است كه آدم در پرتو آن روح ويژه انسانى، لياقت و استعداد فوق العاده پيدا مىكند، و خداوند به فرشتگان فرمان مىدهد كه به عنوان تكريم و تجليل از مقام آدم - عليه السلام - او را سجده كنند، يعنى خدا را سجده شكر بجا آورند كه چنين موجود ممتازى را آفريده است. خداوند به فرشتگان خطاب نمود و فرمود: «من بشرى از گل مىآفرينم، هنگامى كه آن را موزون نمودم و از روح خودم در آن دميدم بر آن سجده كنيد.»[12] بنابراين سجده فرشتگان به خاطر آن روح ويژهاى بود كه خداوند در كالبد بشر دميد، و چنين روحى، به آدم لياقت داد تا نماينده خدا در روى زمين شود. آدم داراى دو بُعد است: جسم و روح انسانى. جسم او به حكم مادى بودنش، او را به امور منفى دعوت مىكرد و روح او به حكم ملكوتى بودنش او را به امور مثبت فرامىخواند. فرشتگان جنبههاى مثبت آدم - عليه السلام - را بر اساس فرمان خدا، ديدند، و بدون چون و چرا آدم را سجده كردند، يعنى در حقيقت خدا را در راستاى تجليل از آدم سجده نمودند.[13] ولى ابليس جنبه منفى آدم، يعنى جسم او را مورد مقايسه قرار داد، و از سجده كردن آدم خوددارى نمود، و فرمان خدا را انجام نداد. درست است كه سجده بر آدم - عليه السلام - واقع شده و آدم - عليه السلام - قبله اين سجده قرار گرفت. ولى همه انسانها در اين افتخار شركت دارند، چرا كه لياقت و استعدادهاى ذاتى آدم موجب چنين تجليلى از مقامش گرديد، و چنين لياقتى در ساير انسانها نيز وجود دارد. از اين رو در روايات معراج نقل شده: در يكى از آسمانها، پيامبر - صلّى الله عليه و آله - به جبرئيل فرمود: «جلو بايست تا همه ما و فرشتگان به تو اقتدا كنيم.» جبرئيل پاسخ داد: «از آن هنگام كه خداوند به ما فرمان داد تا آدم را سجده كنيم، بر انسانها پيشى نمىگيريم، و امام جماعت آنها نمىشويم». و نيز هنگامى كه آدم - عليه السلام - از دنيا رفت، فرزندش «هِبَة الله» به جبرئيل گفت: «جلو بايست و بر جنازه آدم - عليه السلام - نماز بخوان». جبرئيل در پاسخ گفت: «اى هِبَة الله! خداوند به ما فرمان داد تا آدم را در بهشت سجده كنيم، بنابراين براى ما روا نيست كه امام جماعت يكى از فرزندان آدم - عليه السلام - قرار گيريم.»[14] تكبر و سركشى ابليس ابليس گر چه فرشته نبود[15] ولى از عابدان ممتاز خدا با نام «حارث» در ميان كرّوبيان و فرشتگان، به عبادت خدا اشتغال داشت، و به فرموده حضرت على - عليه السلام -، «او شش هزار سال خدا را عبادت نمود، كه معلوم نيست از سالها دنيا است يا سالهاى آخرت، در عين حال لحظهاى تكبر، همه عبادت او را پوچ و نابود ساخت».[16] همه فرشتگان فرمان حق را به طور سريع اجرا كردند، ولى ابليس بر اثر تكبر، از سجده نمودن خوددارى ورزيد، و در صف كافران قرار گرفت.[17] مطابق آيه 34 بقره، ابليس در اين نافرمانى، مرتكب سه انحراف و خلاف شد: 1. خلاف عملى: چنان كه تعبير به «اَبى» (سركشى كرد) بيانگر آن است، كه موجب فسق او شد. 2. خلاف اخلاقى: چنان كه تعبير به «اِستَكْبَرَ» (تكبير ورزيد) حاكى از آن است كه موجب خروج او از بهشت، و داخل شدنش به دوزخ گرديد. 3. خلاف عقيدتى، كه با مقايسه كبرآميز خود، عدل الهى را انكار كرد «وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ؛ از كافران گرديد». خداوند به ابليس خطاب كرد و فرمود: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه از سجده كردن مخلوقاتى كه با قدرت خود آن را آفريدم سرباز زدى؟» ابليس در پاسخ خدا، نه تنها عذرخواهى نكرد، بلكه با مقايسه غلط خود كه مقايسه جسم خود با جسم آدم بود گفت: «من از آدم بهترم، مرا از آتش آفريدهاى، ولى آدم را از گِل و آتش بر گل برترى دارد.» همين تكبر و خود برتربينى ابليس باعث شد كه خداوند به او فرمان داد: «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ وَ إِنَّ عَلَيكَ لَعْنَتِى إِلى يوْمِ الدِّينِ؛ از آسمانها و صفوف فرشتگان خارج شو كه تو رانده درگاه منى، و قطعاً لعنت من بر تو تا روز قيامت ادامه دارد.» ابليس گفت: «پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مىشوند (روز قيامت) مهلت بده». خداوند فرمود: «تو از مهلت شدگان هستى، ولى تا روز و زمان معين.» ابليس (كه از اين مهلت، بيشتر مغرور شد، و از آن جا كه در رابطه با آدم - عليه السلام - رانده درگاه خدا شده بود، همه دشمنى خود را به آدم آشكار كرد و) گفت: «خدايا به عزتت سوگند، همه انسانها را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو را از ميان آنها، كه بر آنها سلطه ندارم».[18] ادامه تكبر ابليس گويند: در عصر حضرت موسى - عليه السلام -، روزى ابليس نزد حضرت موسى - عليه السلام - آمد و گفت: «مىخواهم هزار و سه پند به تو بياموزم». موسى - عليه السلام - او را شناخت و به او فرمود: «آن چه كه تو مىدانى، بيشتر از آن را من مىدانم، نيازى به پندهاى تو ندارم». جبرئيل - عليه السلام - بر موسى - عليه السلام - نازل شد و عرض كرد: «اى موسى! خداوند مىفرمايد: هزار پند او فريب است، اما سه پند او را بشنو». موسى - عليه السلام - به ابليس فرمود: «سه پند از هزار و سه پندت را بگو!» ابليس گفت: «1. هر گاه تصميم بر انجام كار نيكى گرفتى، در انجام آن شتاب كن و گرنه تو را پشيمان مىكنم؛ 2. اگر با زن نامحرمى خلوت كردى، از من غافل نباش كه تو را به عمل منافى عفت وادار مىنمايم؛ 3. هرگاه خشمگين شدى، جاى خود را عوض كن، و گرنه موجب فتنه خواهم شد. اكنون كه تو را سه پند دادم (به تو حقّى پيدا كردم) در عوض، از خدا بخواه تا مرا بيامرزد.» موسى - عليه السلام - خواسته ابليس را به خدا عرض كرد، خداوند فرمود: «شرط آمرزش شيطان آن است كه به كنار قبر آدم - عليه السلام - برود و خاك قبر او را سجده كند.» حضرت موسى - عليه السلام - فرمان خدا را به ابليس ابلاغ كرد. ابليس كه هم چنان در خودخواهى و تكبر غوطهور بود، گفت: «اى موسى! من در آن هنگام كه آدم - عليه السلام - زنده بود، بر او سجده نكردم، چگونه اكنون حاضر شوم كه بر خاك قبر او سجده كنم؟!».[19] ------------------------------ [1] و هشت بار ديگر به عنوان «يا بَنِى آدم». [2] بقره، 29. [3] بقره، 30. [4] بقره، 32. [5] حج، 5. [6] انعام، 2. [7] حجر، 28. [8] صافات، 11. [9] الرحمن، 14. [10] كتاب ادريس در سال 1895 ميلادى در لندن به زبان سريانى چاپ شده است و روايت فوق در صفحه 514 و 515 آن آمده است. [11] على و الحاكمون، تأليف استاد دكتر محمد صادقى، ص 53. [12] ص، 71. [13] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 58. [14] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 58. [15] به گفته قرآن، ابليس از نژاد جن بود، كه در جمع فرشتگان عبادت مىكرد. (كهف، 50) [16] نهج البلاغه، خطبه 192. [17] بقره، 34. [18] سوره صاد، آيه 71 تا 83؛ نام ابليس حارث بود، پس از آن كه از درگاه خداوند رانده شد، به ابليس لقب گرفت، زيرا ابليس يعنى مأيوس گشته از رحمت خدا. [19] هماى سعادت، ص 206. [/align] -
دانلود کتاب الکترونیکی معماهای قرآنی
irsalam پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در کتاب های الکترونیکی در زمينه دینی و مذهبی
کتاب الکترونیکی معماهای قرآنی تهیه و تنظیم توسط Valayat تعداد صفحات :23 صفحه فرمت فایل PDF رمز بازگشایی فایل : www.irsalam.net جهت دانلود فایل با لینک مستقیم و حجم 580 کیلوبایت روی لینک زیر کلیک کنید دانلود گزیده ای از بخش مشخصات و اطلاعات آماري این کتاب سوالات است؟ « سوره » ١. قرآن داراي چند دارد؟ « آيه » ٢. قرآن چند در قرآن به آار برده شده است؟ « نقطه » ٣. چه تعداد دارد؟ « فتحه » ۴. قرآن چند تقسيم شده است؟ « رآوع » ۵. قرآن به چند دارد؟ « ۶. قرآن چند بسم الله الله الرحمن الرحيم در قرآن وجود دارد؟ « محل وقف » ٧. چه تعداد است؟ « حزب » ٨. قرآن داراي چند در قرآن به آار رفته است؟ « آسره » ٩. چند در قرآن وجود دارد؟ « تشديد » ١٠ . چه تعداد است؟ « حرف » ١١ . قرآن آريم داراي چند دارد؟ « ضمه » ١٢ . قرآن چند در قرآن به آار رفته است؟ « مدْ » ١٣ . چند است؟ « جزء » ١۴ . قرآن داراي چند دارد؟ « بسم الله » ١۵ . قرآن چند ١۶ . قرآن داراي چند آلمه است؟ دارد؟ « همزه » ١٧ . قرآن چند شروع مي شود؟ « بسم الله الرحمن الرحيم » ١٨ . قرآن با چند چند بار در قرآن آمده است؟ « قرآن » ١٩ . نام پاسخ ها: سوره است. «١١۴» ١. قرآن داراي آيه است. «۶٢٣۶» ٢. قرآن داراي نقطه در قرآن به آار رفته است. «١٠١۵٠٣٠» ٣. تعداد فتحه است. «٩٣٢۴٣» ۴. قرآن آريم داراي رآوع تقسيم شده است. «١٠٠٠» ۵. قرآن به بسم الله الرحمن الرحيم دارد. «١١۴» ۶. قرآن محل وقف در قرآن وجود دارد. «۵٠٩٨» ٧. تعداد حزب مي باشد. «١٢٠» ٨. قرآن داراي عدد تشديد در قرآن به آار برده شده است. «٣٩۵٨۶» .٩ عدد تشديد در قرآن به آار برده شده است. «١٩٢۵٣» .١٠ حرف است. «٣٢٣۶٧١» ١١ . قرآن آريم داراي عدد ضمّه است. «۴٨٠٨» ١٢ . قرآن داراي عدد مدْ در قرآن به آار رفته است. «١٧٧١» .١٣ جزء دارد. «٣٠» ١۴ . قرآن بسم الله دارد. «١١۵» ١۵ . قرآن آلمه است. «٧٧٧٠١» ١۶ . قرآن داراي عدد همزه در قرآن بكار رفته است. «٣٢٧٢» .١٧ بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مي شود. « يك » ١٨ . قرآن با .« هفتاد بار » .١٩-
- کتاب الکترونیکی
- معما
- (و 5 مورد دیگر)