لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مادر'.
14 نتیجه پیدا شد
-
چگونه باطری مادر بورد را تعویض کنیم؟ اکثر افراد فکر می کنند که مادربورد هم باطری دارد که به آن متصل است. زمانیکه خطاهای CMOS شروع به هشدار دادن می کنند و ساعت کامپیوتر شما هم درست کار نمی کند، نشان دهنده آن است که این باطری نیاز به تعویض دارد. این مقاله به شما راهنمایی می دهد که چطور باطری مادربورد کامپیوترتان را تعویض کنید. چگونه ساعت کامپیوتر به طور منظم کارمی کند؟ حتی بعد از اینکه چند روز سیستم خاموش است؟ بله، درست حدس زدید. حتی در مواقعی که کامپیوتر و یا لپ تاپ شما خاموش است ، به خاطر باطری مادربورد است که ساعت کامپیوتر تنطیم است. به علت این کاربرد باطری ، حافظه CMOS در سیستم شما همچنان به کار خود ادمه می دهد. کامپیوترهای شخصی که نیاز به عوض شدن باطری دارند بسیار راحت تر هستند در صورتی که در مورد لپ تاپ ها بهتر است که این کار را به یک کارشناس بسپارید. دلیل آن هم فقط پیچیده بودن ساختار لپ تاپ نیست، بلکه دلیل آن از بین رفتن ضمانت نامه است. حالا بگذارید کمی بیشتر راجع به باطری مادربورد بدانیم، قبل از آنکه به بحث تعویض آن برویم. در رابطه با باطری مادربورد اکثر باطری های لپ تاپ ها و کامپیوترهای خانگی همه باطری های هسته ای لیتیوم دار هستند که این نوع باطری برای ساعت های مچی هم استفاده می شود. اینها به گونه ای طراحی شده اند که خروجی در حد 3 ولت را تولید می کنند تا بتواند حافظه CMOS و ساعت کامپیوتر را فعال نگه دارند. باطری های استاندارد لیتیوم قابل شارژ هستند. معمولا بین 3 تا 6 سال بسته به استفاده از مادربورد و نوع آن کارایی دارند. سلولهای هسته ای لیتیوم استاندارد، که توسط کد CR2032 شناخته می شوند ، وقتی که بر روی سیستم هایی با مدل های Onboard نصب می شوند با جایگزین کردن باطری باید تنظیمات BIOS و CMOS هم مجددا تنظیم شود. اگر پیغامی مثل CMOS checksum errorو یا CMOS setting error را بر روی صفحه مشاهده کردید و یا تاریخ و ساعت نادرست است این نشانه ای است که باید باطری را تعویض کنید. پروسه ی عوض کردن باطری مادر بورد آسانترین بخش از مادربورد، عوض کردن باطری CMOS است. در اینجا روشهایی ارائه شده است که چگونگی تعویض کردن باطری هسته ای لیتیوم را ارائه داده است. مرحل اول: اول باید بهترین جایگزین را انتخاب کنید. به همین منظور باید مشخصه های باطری قدیمی را یادداشت کرده و کامپیوتر را خاموش کنید و از برق بگیرید وCaseرا باز کنید احتیاط های لازم را انجام دهید تا از خطر برق گرفتگی دوری کنید. باطری را از جای خود خارج کنید حتما دقت کنید که مدل و برند را از روی باطری برداشته و از روی آن مشخصات باطری را تهیه کنید. مرحله دوم: تنظیمات BIOS و CMOS را دقیقا یادداشت کنید. وقتی باطری را برمی دارید تنظیمات به حالت اول باز می گردد. بنابراین بهتر است اول تنظیمات را یادداشت کنید و بعد باطری را عوض کنید. حالا بهترمی توانید بعد از جایگزینی تغییرات را اجرا کنید. مرحله سوم: باطری قدیمی را عوض کنید بعد از یادداشت کردن تنظیمات ، کامپیوتر را خاموش کنید و Power را از برق بگیرید. Case را باز کنید و باطری را قرار دهید. تمام CR2032در یک بخش مادربورد نصب شده است و راحت می توان به آن دسترسی پیدا کرد فقط کافی است آن را در جایش قرار دهید و یا با انگشت و یا پیچ گوشتی به آن فشار آورید تا باطری از جایش خارج شود. مرحله چهارم:عوض کردن باطری CMOS حالا باطری جدید را قرار دهید و سپس کیس را بسته و Power را وصل کنید و دستگاه را روشن کنید. به تنظیمات سیستم بروید و تنظیمات BIOSوCMOS را به حالت اول بازگردانید. با این کار شما موفق به جایگزینی باطری در مادربورد شده اید. تبریک می گوئیم. برای نتیجه گیری از این مطلب آموزشی به خاطر داشته باشید که از دستبند مخصوص جلوگیری از برق گرفتگی استفاده کنید. درعرض 5 دقیقه می توانید باطری را جایگزین کنید، مطمئن شوید که به دقت تنظیمات را در CMOS به حالت اول بازگردانده اید. اگر فکر می کنید که از پس این کار بر نمی آیید آن را به کارشناس بسپارید.
-
زلزله ژاپن و راکتورفوکوشیما را به یاد دارید؟ آن ۵۰ نفر را به یاد دارید، ۵۰ نفری که علیرغم خطر مرگ برای کنترل راکتور باقی مانده اند ۵۰ نفری که مردم ژاپن لقب “سامورایی” را به آن ها داده اند. این گروه کوچک مهندسین و تکنسین ها بصورت قهرمانان ملی ژاپن در آمداند. به آنها “کامی کازی” و سامورایی گفته می شود. آنها در معرض تشعشعات بسیار قوی رادیو اکتیو بودند و بدون شک بسیاری از پیامد آن جان خواهند سپرد. جایشان را هر پانزده دقیقه عوض می کردند که از تشعشع نسوزند. پنجاه نفر داوطلبانه برای کنترل راکتور در مرکز ماندند. بیست نفر دیگر علیرغم خطر مرگ به آنها پیوستند تا راکتور را از کار بیندازند. امروز در ژاپن همه می دانند که اگر از بروز فاجعه ای عظیم جلوگیری شده، بخاطر فداکاری مردانی بوده که هویتشان اعلام نشده است. گفته شده در میان آن ها مردی ۵۹ ساله بوده که هجده ماه بعد بازنشسته می شده، دختر او پیامی تکان دهنده در سایتی که به قربانیان زمین لرزه اختصاص یافته، منتشر کرده است. او گفته: “حالا دیگه وقتی پرسیدن دلیل پیشرفت یک کشور چیه نگید هوش و ذکاوت، فرهنگ قدیمی و… بگید تعهد و از خودگذشتگی، بگید فرهنگ بالا، فرهنگی که توش سامورایی ها افسانه نیست بلکه واقعیته“. به گزارش تکناز یانپینگ در یک خانه ۴۰ متری با در آمدی ناچیز، مادر ۸۰ کودکی است که برخی از آن ها معلولیت ذهنی و فیزیکی دارند، ۸۰ کودکی که طی ۲۲ سال آن ها را به فرزند خواندگی قبول کرده؛ یانپینگ که ۴۹ سال بیشتر ندارد و در چین زندگی می کند حالا شهرتی جهانی پیدا کرده، مردم به او لقب “بزرگترین مادر دنیا” را داده اند و الحق که شایستگی این عنوان را دارد. اما داستان او بر می گردد به سال ۱۹۸۹ زمانی که یانپینگ اولین کودکش را به دنیا آورد، درست در همین زمان بود که کودکی بی سرپرست جلوی منزل او و شوهرش گذاشته شد، آن ها پس از بررسی کودک فهمیدن او دچار ناهنجاری هایی هست ولی چه می شد کرد یتیم خانه ای در آن منطقه وجود نداشت پدر و مادر کودک هم گویا از فقر یا از سر ناچاری کودک را پیش زنی فرستاده بودن که تازه فارغ شده. یانپینگ و شوهرش با این که وضع خوبی نداشتند عهده دار کودک شدند اما چندی نگذشت که وضعیت مالی آن ها خراب تر هم شد از طرفی کودک معلول هم روز به روز مریض تر می شد پس یانپینگ و شوهرش مجبور شدند تصمیمی بزرگ بگیرند. در حالی که دکتران از کودک مریض قطع امید کرده بودند آنها تصمیم گرفتند فرزند حقیقی و سالمشان را به یک خانواده ثروتمند بفروشند تا بتوانند بیشتر از کودک سر راهی مراقبت کنند، تصمیمی که گرفتنش شاید سخترین کار دنیا باشد، به راستی چند نفر در دنیا قادرند چنین ایثاری بکنند؟ بگذریم! بسیاری از تصمیم یانپینگ شگفت زده شدند و این زن روستایش را به باد انتقاد گرفتند و بسیاری این فداکاری اش را تحسین کردند. خانم یانپینگ تا ۷ سال پیش که شوهرش بر اثر حادثه ای در گذشت ۱۳ کودک را به فرزندی قبول کرده بود. پس از مرگ شوهر بسیاری از کارهایی که قبلا به کمک او انجام می شد مثل حمام کودکان، غذا دادن، توالت و … با مشکل مواجه شد ولی همسایگان به کمک خانم یانپینگ آمدند. کم کم او مشهور شد و برخی مقامات به وی کمک هایی کردند و او توانست با حداقل امکانات و پول، سرپرستی ۸۰ کودک بی سرپرست را قبول کند. خانه ۴۰ متری او فقط یک تلویزیون ۲۹ اینچی و یک یخچال فریزر دارد ولی در عوض پر است از محبت، انسانیت و عشق. او می تواند در ماه فقط به اندازه ۳ دلار گوشت برای این خانواده بزرگ تهیه کند ولی در عوض به اندازه ۳ میلیارد انسان شاد است. خانم یانپینگ می گوید: “با ارزش ترین چیز هایی که در زندگی دارم کودکانم هستند و تمام سعیم را خواهم کرد تا همه آن ها را به کالج بفرستم تا مدارج عالیه را طی کنند”.
-
-
شعر ای وای مادرم که استاد شهریار به مناسبت از دست دادن مادرش سروده است. آهسته باز از بغل پله ها گذشت در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود اما گرفته دور و برش هاله ئی سیاه او مرده است و باز پرستار حال ماست در زندگی ما همه جا وول میخورد هر کنج خانه صحنه ئی از داستان اوست در ختم خویش هم بسر کار خویش بود بیچاره مادرم هر روز میگذشت از این زیر پله ها آهسته تا بهم نزند خواب ناز من امروز هم گذشت در باز و بسته شد با پشت خم از این بغل کوچه میرود چادر نماز فلفلی انداخته بسر کفش چروک خورده و جوراب وصله دار او فکر بچه هاست هرجا شده هویج هم امروز میخرد بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش آمد بجستجوی من و سرنوشت من آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد آمد که پیت نفت گرفته بزیر بال هر شب در آید از در یک خانه فقیر روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان او را گذشته ایست ، سزاوار احترام : تبریز ما ! بدور نمای قدیم شهر در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است اینجا بداد ناله مظلوم میرسند اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق در ، باز و سفره ، پهن بر سفره اش چه گرسنه ها سیر میشوند یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه او مادر من است انصاف میدهم که پدر رادمرد بود با آنهمه درآمد سرشارش از حلال روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت اما قطارهای پر از زاد آخرت وز پی هنوز قافله های دعای خیر این مادر از چنان پدری یادگار بود تنها نه مادر من و درماندگان خیل او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود خاموش شد دریغ نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او با بچه ها هنوز سر و کله میزند ناهید ، لال شو بیژن ، برو کنار کفگیر بی صدا دارد برای ناخوش خود آش میپزد او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت اقوامش آمدند پی سر سلامتی یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود بسیار تسلیت که بما عرضه داشتند لطف شما زیاد اما ندای قلب بگوشم همیشه گفت : این حرفها برای تو مادر نمیشود . پس این که بود ؟ دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید لیوان آب از بغل من کنار زد ، در نصفه های شب . یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب نزدیکهای صبح او زیر پای من اینجا نشسته بود آهسته با خدا ، راز و نیاز داشت نه ، او نمرده است . نه او نمرده است که من زنده ام هنوز او زنده است در غم و شعر و خیال من میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست کانون مهر و ماه مگر میشود خموش آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق او با ترانه های محلی که میسرود با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت از عهد گاهواره که بندش کشید و بست اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت وانگه باشکهای خود آن کشته آب داد لرزید و برق زد بمن آن اهتزاز روح وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز تا ساختم برای خود از عشق عالمی او پنجسال کرد پرستاری مریض در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ تنها مریضخانه ، بامید دیگران یکروز هم خبر : که بیا او تمام کرد . در راه قم بهرچه گذشتم عبوس بود پیچید کوه و فحش بمن داد و دور شد صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه طوماز سرنوشت و خبرهای سهمگین دریاچه هم بحال من از دور میگریست تنها طواف دور ضریح و یکی نماز یک اشک هم بسوره یاسین چکید مادر بخاک رفت . آنشب پدر بخواب من آمد ، صداش کرد او هم جواب داد یک دود هم گرفت بدور چراغ ماه معلوم شد که مادره از دست رفتنی است اما پدر بغرفه باغی نشسته بود شاید که جان او بجهان بلند برد آنجا که زندگی ، ستم و درد و رنج نیست این هم پسر ، که بدرقه اش میکند بگور یک قطره اشک ، مزد همه زجرهای او اما خلاص میشود از سرنوشت من مادر بخواب ، خوش منزل مبارکت . آینده بود و قصه بیمادری من ناگاه ضجه ئی که بهم زد سکوت مرگ من میدویدم از وسط قبرها برون او بود و سر بناله برآورده از مغاک خود را بضعف از پی من باز میکشید دیوانه و رمیده ، دویدم بایستگاه خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش چشمان نیمه باز : از من جدا مشو میآمدیم و کله من گیج و منگ بود انگار جیوه در دل من آب میکنند پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم خاموش و خوفناک همه میگریختند میگشت آسمان که بکوبد بمغز من دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان میآمد و بمغز من آهسته میخلید : تنها شدی پسر . باز آمدم بخانه چه حالی ! نگفتنی دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض پیراهن پلید مرا باز شسته بود انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود : بردی مرا بخاک کردی و آمدی ؟ تنها نمیگذارمت ای بینوا پسر میخواستم بخنده درآیم ز اشتباه اما خیال بود ای وای مادرم
-
شعر مادر از فریدون مشیری تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سرداشتن در بهشت آرزو ره یافتن هر نفس شهدی به ساغر داشتن روز در انواع نعمت ها و ناز شب بتی چون ماه در بر داشتن صبح از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن شامگه چون ماه رویا آفرین ناز بر افلاک اختر داشتن چون صبا در مزرع سبز فلک بال در بال کبوتر داشتن حشمت و جاه سلیمانی یافتن شوکت و فر سکندر داشتن تا ابد در اوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن برتو ارزانی که ما را خوش تر است لذت یک لحظه "مادر" داشتن
-
ارتباط مادر و کودک ارتباط مادر و کودکبدون تردید آموزش چگونگی برقراری ارتباط فرد با فرد دیگر و حضور در جمع را باید از دوران کودکی برایفرزندان خود در نظر بگیریم. نکته مهم و اساسی آن است که، آنچه موجب بقای فرد در گروه میشود،برقراری روابط بین آنهاست. کودک انواع روابطی را که در یک گروه اجتماعی ابداع شده است، میآموزد. زبانیکی از مهمترین راههای ارتباطی است. انسان به کمک زبان توانسته است به تفکری پیچیده دسترسی پیدا کند. در شرایطی که پیامهای کلامی و غیرکلامی هر دو یک محتوا را منتقل کنند، بخش مهمی از قصد فرستنده،توسط فرد گیرنده دریافت خواهد شد. مواردی وجود دارد که پیامهای غیرکلامی نشانگر قصد واقعی فرستندهپیام نیست. مانند کسی که غمگین است، ولی لبخند میزند. علاوه بر این، قدرت تشخیص گیرنده در میزاندریافت پیام از طرف فرستنده نیز حائز اهمیت است. در تحقیقی که در دانشگاه زنان ژاپن انجام پذیرفت، انواع روابط کلامی و غیرکلامی بین چهار زوج مادر ــکودک مورد بررسی قرار گرفت. سن کودکان بین ۲ تا ۴ سال و مدت بازی مادر با کودک بیست دقیقه بود. دراین تحقیق برای مادر توضیح داده شده بود که در بازی مکعبها بهطور آزادانه با کودک رفتار کند. حاصل اینتحقیق این بود که روابط بین مادر و کودک در گروههای زیر قرار میگیرد: ۱) زوج مادر ــ کودکH در این زوج وضعیت مسلط همیشه در اختیار کودک است. مادر همان عملی را که کودک میخواهد، انجاممیدهد. کودک مجبور به انجام کاری نمیشود، ولی کمکهای مادر موجب میگردد که برای انجام کار، انگیزهپیدا کند. در این شرایط کودک آزادانه و بهتنهایی بازی را به اتمام میرساند. ۲) زوج مادر ــ کودکI مادر همیشه قویتر است. در پنج دقیقه اول بازی، کودک رفتارهای خودمختارانهای انجام میدهد، ولی وقتینمیتواند دستورهای مادر را رد کند، در رفتار و حرکات از مادر تبعیت میکند. مادر هرچند که تلاش میکند پیشنهادهای کلامی کودک را قبول کند، لکن در عمل مکعبها را آنطور که خود میخواهد جابجا میکند. درچنین شرایطی قبل از آنکه کودک فرصت پیدا کند که افکارش را به منصه ظهور برساند، مادر با عمل خویش،یعنی رابطه غیرکلامی خود بر رفتار و حرکات او تسلط پیدا میکند، و از این طریق عمل آزادانه کودک رامحدود میسازد. برخی مواقع آشفتگیهایی نیز در رفتار کودک به وجود میآید که ناشی از تعارض بین کلامو عمل مادر است. ۳) زوج مادر ــ کودکA در این زوج، کودک تحت فشار مادر شروع به بازی میکند، ولی چون هنوز برداشت درستی از بازی ندارد، لذارفتارش به شکل کوشش و خطا انجام میگیرد. وقتی مادر تلاشهای ناموفق کودک را مشاهده میکند، موقعیترا در اختیار میگیرد و وضعیت برتر را از آن خود میکند. مواردی که کودک آزادانه رفتار میکند، رفتار مادرشکل مکمل با رفتار او را پیدا میکند. در چنین مواردی مادر بهندرت بازی کودک را محدود یا رد میکند، بلکهسعی میکند که به کودک در انجام کار یاری کند. ۴) زوج مادر ــ کودکT در این زوج رفتار مادر و کودک به اشکال مختلف انجام میگیرد. در مواردی شبیه به زوج I میشود. تعدادرفتارهای آزاد در زوج A و T تقریبا مساوی است، ولی نسبت رفتار آزاد دو گروه متفاوت است. تفاوت مهمبین دو گروه این است که رفتار مادر A در تایید رفتار کودک است، در صورتی که مادر T رفتار کودک رانمیپذیرد و این عدم پذیرش بیشتر زبانی است. کودک T به بازی خودش ادامه میدهد و میخواهد خود بهتنهایی به انجام بازی بپردازد، ولی مادر بهدقت در صدد انجام تکلیفی است که فکر میکند در بازی باید به دقتانجام گیرد. در مقابل، کودک بازی کاملا منحصربهفرد و آزادی را انجام میدهد و مستقل از مادر عمل میکند. مشخصه این کودک و مادر آن است که هر دو متقابلا طرف مقابل را از نظر زبانی رد میکنند، ولی از نظرحرکات با یکدیگر همکاری دارند. بعد از یک سال بررسی کودکان نامبرده در بالا نتایج زیر به دست آمد: کودک H مستقل از مادر، توانایی لازم برای لذت بردن از بازی را داشت. او در بازی، مستقل بود و توانایی تنهابازی کردن را داشت. در عین حال قادر بود رفتارش را آزادانه و همراه با صداقت در گروه بروز دهد. گاهی نیزرفتاری همراه با ملاحظهکاری نسبت به دوستانش نشان میداد. رفتار کودک I از روزی به روز دیگر فرق میکرد. مواقعی که کار برای او دقیقا مشخص نبود، صبر و حوصلهکمی از خود نشان میداد. او در بازی جمعی راحت نبود. صحبت و رفتار او به گونهای بود که او را در جمعمشخص و متمایز میکرد. او مدت زمان زیادی نمیتوانست از مادرش جدا باشد. کودک A خجول بود و اغلب مستقلا به بازی نمیپرداخت و تا حدود زیادی به دوستانش وابسته بود. در جمعتنش داشت و در بیان درخواستهایش از دیگران بهطور واضح دچار مشکل بود. سعی میکرد که پیام را تازمانی که قابل درک برای دیگران بود، از طریق حالات صورت منتقل کند. کودکT ، کودک کنایهزن و بذلهگویی بود و تمایل داشت که خودنمایی کند. او نقشههای زیادی برای بازیداشت، ولی نمیتوانست با دیگران همبازی شود و درنتیجه تنها بازی میکرد. به این ترتیب این بررسی نشان میدهد که درجه هماهنگی یا ناهماهنگی بین رابطه کلامی و غیرکلامی مادر،تاثیر زیادی در رفتار اجتماعی کودک دارد. در هر نوع رابطه انسانی ارتباط کلامی و غیرکلامی همزمان رخمیدهد. عواملی ازقبیل مقدار موافقت و مخالفت بین کلام و عمل، توان و یا قدرت لازم برای درک قصد طرفمقابل و نقطه برتری اجتماعی، انواع مختلف روابط بین انسانها را تشکیل میدهد. پس بهتر است از امروز به هنگام برخورد با کودک دلبند خود همه مواردی که ذکر شد را، مد نظر قرار داده و او را برای آینده و زندگی در جامعه تربیت کنید.
-
رابطه خوب با مادر نشان دهنده موفقیت در زندگی آینده است
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
تحقیقات جدید نشان میدهد افرادی که در دوران نوجوانی رابطه خوبی با مادر خود دارند در آینده روابط موفقتری با همسر خود دارند. محققان متوجه شدند افرادی که در اوایل دوره نوجوانی رابطه خوبی با مادر خود دارند کیفیت زندگی مشترک آنها در آینده بسیار بهتر است. این موضوع نشان میدهد برای ساخت یک زندگی خوب در آینده باید رابطه والدین و فرزندان بسیار مورد توجه قرار گرفته و اهمیت آن فراموش نشود. کنستانس گاگر از دانشگاه مانتکلر در نیوجرسی در این باره گفت: رابطه فرزندان با مادر اهمیت بسیار بالایی دارد. قابلیت برقرار ارتباط موفق با دیگران وابستگی زیادی به شکل رابطه ما در دوران نوجوانی و جوانی با والدینمان دارد. بنابراین اگر کودکان با والدین خود احساس نزدیکی نکنند احتمالا جنبههای مثبت ارتباط موفق در آینده را نخواهند آموخت. گاگر در این باره گفت: البته این موضوع بعد از سن 14 سالگی چندان در موفقیت زندگی آینده تاثیرگذار نیست. درصد زیادی از روحیه انسانها تا سن 14 سالگی شکل میگیرد و بعد از این سن شکل رابطه با والدین چندان تاثیرگذار نیست. برای بررسی این موضوع گاگر و همکارانش رابطه خانوادگی 7 هزار زوج در آمریکا را مورد ارزیابی قرار دادند. در بین سالهای 1992 تا 1994 از پدران، مادران و فرزندان بین 10 تا 17 سال در مورد نوع رابطه شان با یکدیگر سوال پرسیده شد. بعد از یک دهه تحقیقاتی در مورد روابط فرزندان آنها با دیگران انجام شد. این تحقیقات نشان داد نوع برخورد و رابطه یک فرد با مادرش نشانه بسیار خوبی برای پیشبینی کیفیت رابطه او در زندگی آینده اش است. اگرچه در طول سالهای گذشته سهم پدرها در زندگی خانوادگی افزایش پیدا کرده است اما تحقیقات نشان میدهد هنوز هم تاثیر آنها به قدری نیست که نوع رابطه یک فرد در آینده را شکل دهد -
دلایل تضاد بین فرزندان با پدر و مادر
Captain_K2 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات روانشناسی و روانکاوی
دلایل تضاد بین فرزندان با پدر و مادر احساسات ضد و نقیضی مثل نارضایتی از پدر و مادر و در عین حال ترس از دست دادن عشق آنان وجود کودک را در بر می گیرد و او را مجدداً در معرض تسلط جویی و تحمیل اراده پدر و مادر قرار می دهد.... ● اسارت در دام محبت! محبت مادر و مراقبت های ویژه ای که در سنین کودکی برای فرزند ضروری و غیرقابل اجتناب است اگر به موقع قطع نشود یا تغییر جهت ندهد تبدیل به عوامل بیماری زا و رفتارهای بیمارگونه می شود و به رکود رشد و یا انحراف شخصیت در کودک و نوجوان می انجامد. اسارت کودک و نوجوان در دام مراقبت دائمی پدر و مادرانی که به این مهم توجه ندارند به آنجا می رسد که اگر روز و شب هم در برابر فرزند خود خم و راست بشوند و تمام خواسته های او را فراهم آورند بازهم به تدریج احترام لازم را نزد فرزند خود از دست می دهند و با فقدان احترام ، عشق نیز رو به زوال می گذارد؛ زیرا کودکان و نوجوانان نازپرورده همیشه خود را وابسته احساس کرده و به اهمال و قصوری که در حق آنان شده به خوبی آگاهند و چون از کودکی ، تمام مهارت و ابتکارهای شخصی آنان سلب شده احساس ضعف و ناتوانی می کنند و خود را تسلیم پدر و مادر و محیط و سرنوشت می دانند . در چنین شرایطی است که احساسات ضد و نقیضی مثل نارضایتی از پدر و مادر و در عین حال ترس از دست دادن عشق آنان وجود کودک را در بر می گیرد و او را مجدداً در معرض تسلط جویی و تحمیل اراده پدر و مادر قرار می دهد . تشخیص صحیح و به موقع این علایم و برطرف ساختن عوارض ناشی از آن یکی از وظایف خطیر والدین و مربیان است. ● عشق های تحمیلی این شیوه مراقبت و محبت تحمیلی ، یا به عبارتی نازپروردگی و تحمیل با عشق ( یعنی والدین به دلیل علاقه ی زیاد به فرزند ، آنچه را که برای فرزندشان آرزو دارند ، به او تحمیل می کنند.) در اصل دو عامل بیماری زای شخصیت اند که به سختی درهم عجین شده اند به طوری که مشکل می توان آن دو را از هم جدا کرد و احیاناً هر کدام را مستقلاً مورد مطالعه قرار داد. این هر دو عامل که از عواطف رقیق و احساسات شدید پدر و مادر نسبت به فرزندان ناشی شده چنان آرام و موذیانه در بنای شخصیت کودکان و نوجوانان رخنه و رشد می کند که انسان تا مدت ها خطرآن را احساس نمی کند و حتی موقعی که آثار و علائم عقب ماندگی و رکود در رشد شخصیت بروز می کند بسیاری از والدین بازهم نمی توانند به عمق فاجعه پی ببرند و زمانی هم که این پدیده ها به وضوح آشکار می شود و والدین متوجه می شوند ، کودکان نازپرورده که از تحمل زندگی عاجزند چون از علت واقعی بروز آن، یعنی رفتار غلط و بی رویه خود اطلاعی ندارند دست به اقداماتی می زنند که نه تنها د رد را درمان نمی کند بلکه آن را وخیم تر و شدیدتر می نماید. اقداماتی مانند سرزنش، اخطار، نصیحت گویی ، تهدید و توبیخ و یا حتی وعده هایی که هیچ کدام سرانجامی ندارند متأسفانه نتیجه ای نمی دهد. این جاست که والدین احساس عجز می کنند و از مشاورین تربیتی کمک می خواهند. ● خطر ناز پروردگی به عنوان نمونه اشاره می کنیم به مادری که دخترش را با تمام عشق و علاقه و نازپروردگی بزرگ کرده و یکباره متوجه بی بندوباری و حتی گستاخی وی نسبت به خودش شده و می نالد که : هیچ وقت فکر نمی کردم دخترم که آن قدر برایش زحمت کشیده و مراقبتش کرده بودم روزی چنین رفتاری با من داشته باشد. چون درگذشته به خاطر علاقه ای که به من داشت هر چه می گفتم بی چون و چرا می پذیرفت ولی حالا از من روی گردان شده و اعتنایی به من ، حرف ها و خواسته هایم که صرفاً به خاطر خود اوست ندارد . واقعیت این است که چنین والدینی متوجه نیستند فرمانبرداری و اطاعتی که به زور عشق و بر آوردن تمام خواسته های فرزند باشد چیزی جز به اسارت کشیدن او از طریق نازپروردگی نیست . به عبارت دیگر اطاعتی که از طریق عشق به کودک تحمیل می شود هرگز به رشد شخصیت و تسلط بر نفس او نمی انجامد بلکه منجر به تضعیف و شکست اراده او می شود. کودکانی که به این طریق پرورش می یابند در سنین نوجوانی و سال های بعد ، در برابر عوامل اغواگر و اشخاص گمراه کننده به همان نسبت ضعیف و سست اراده خواهند بود. از سوی دیگر جوانانی که با این رفتار پدر و مادر خود مواجه می شوند نه تنها احساس قدردانی نسبت به آنها نمی کنند بلکه نوعی حس کینه و بیگانگی نیز در آنها بیدار می شود. ● دخالت های غیر منطقی این مشکل حتی در آستانه ی ورود نوجوان و جوان به اجتماع و در مرحله ی حساس و دشوار انتخاب راه آینده نیز به گونه ای دیگر رخ می نماید. در این مواقع ، تنها دخالت های غیر منطقی و سرسختانه والدین نیست که اثر منفی بر فکر و روح فرزندان می گذارد بلکه توصیه ها و اندرزهای خیرخواهانه ی آنها نیز درگمراه کردن فکر سالم جوانان تأثیر می گذارد. زیرا هر نوع تلقین و یا تحت تأثیر گذاشتن جوانان دراین دوره ، آنها را از رشد متعادل شخصیت و دستیابی به بلوغ کامل فکری باز می دارد. خواه آنهایی که وابسته به پدر و مادر خود هستند و یا آنها که سرکش و نافرمان بوده و دائم دم از استقلال فکری می زنند . دسته ی اول که همیشه زمینه آماده ای برای فرار از مسئولیت و تصمیم گیری مستقل دارند در مرحله انتخاب شغل و یا رشته تحصیلی ( که فرصتی برای ابراز عقیده و اظهار نظر شخصی است ) در اثر تلقین و دخالت های بی مورد والدین این آخرین موقعیت را از دست داده و تا پایان عمر به صورت دوم شخص و عضو علی البدل زندگی می کنند. دسته ی دوم نیز که عناد و لجاجت با پدر و مادر را پیوسته شیوه خود قرار داده واین مقاومت را دلیل اثبات شخصیت خود می دانند وقتی در مرحله ی ورود به اجتماع و انتخاب راه آینده خود با نصیحت و توصیه های خیرخواهانه پدر و مادر مواجه می شوند بدون این که به خود زحمت فکر کردن بدهند صرفاً برای مخالفت با والدین دقیقاً راهی را انتخاب می کنند که در جهت عکس تمایلات و خواسته های آنان باشد ؛ فقط به این جهت که به خود و دیگران ثابت کنند که می خواهند و می توانند خودشان راه آینده و مشی زندگی را انتخاب کنند. به این ترتیب دلسوزی ها و محبت های غیر منطقی پدر و مادر و ملاطفت های خیر خواهانه، به زودی تبدیل به نوعی مزاحمت و در نهایت موجب دلسردی می شود. ● چه باید کرد؟ در این مرحله این سؤال همیشگی پیش می آید که چه باید کرد تا آنها در مسیر رشد شهامت روحی و مبارزه با ضعف و جُبن( ترس ) اکتسابی قرار بگیرند و گستاخ و بی پروا نشوند و دائماً از ضعف و عدم توانایی خود رنج نبرند. شاید کار مشکلی باشد اما ناممکن نیست به شرط آن که در وهله اول به عنوان پدر و مادر سعی کنیم به آن درجه از عدالت و شهامت روحی برسیم که فرزندان خود را نه تحت فشار و زورگویی و تحمیل عقاید خود قرار دهیم و نه آنها را به حال خود رها کنیم . نه تنبیه و سرزنش نماییم ، نه مورد ترحم و دلسوزی قرار دهیم ؛ بلکه طوری با آنها رفتار کنیم که آنها احساس کنند همان هایی هستند که می خواهند باشند. بنابراین ابتدا بگذاریم فرزند ما درباره موضوعی که رنج می برد و یا احساس حقارت و عدم شایستگی می کند آزادانه صحبت کند و تمام مسائل و مشکلات خود را مطرح نماید ؛ گاهی نیز سؤالی مطرح کنیم که خودمان روشن تر شویم و هم فرزندمان احساس کند که با تمام وجود و علاقه ی کامل ، در ناراحتی و مسائل او شریک و سهیم هستیم و بعد از تجربیات خود نقل کنیم و از افرادی یاد کنیم که وضع مشابهی داشته اند ؛ ولی به علت برداشت های متفاوت و نحوه مقابله با مشکلات ، بر ناملایمات پیروز شدند و یا با شکست و ناکامی مواجه شده اند . به این طریق ، هم راهنمایی کرده ایم وهم انتخاب راه را به خود آنها واگذاشته ایم و مسلماً در این مراحل ، آنها انتخاب شایسته تری خواهند داشت و یا در نهایت به اختیار ، از شما یاری فکری می خواهند . چنین ارتباطی نه تنها پیوند والدین و فرزندان را خدشه دار نمی کند بلکه موجب استحکام و دوام و پیوستگی بیشتر دل ها می گردد. -
با وجود آن كه وهابیان، آثار اسلامی را در عربستان تخریب كردهاند، عكسهایی از مقبره حضرت حوا، مادر همه انسانها در برخی موزهها نگهداری می شود. از جمله عکسهایی که در وزارت فرهنگ فرانسه نگهداری می شود، مربوط به سال 1918 میلادی می باشد و یکی از مستشاران نظامی غربی به نام winchelsen در مناطق عربی گرفته است. البته در حال حاضر هیج اثری از مقبره وجود ندارد و محل را با بتون آرمه مسطح کرده اند. در توضیح تاریخ تخریب این مقبره، گفته می شود سعودی ها بعد از گرفتن قدرت در سرزمین حجاز به بهانه مبارزه با شرک به تخریب آنها پرداخته اند. گفتنی است در طریقت وهابیت احترام به قبور شرک محسوب می شود. مجله لوپوئن فرانسوی هم در مورد وجود چنین مقبره ای در ایام حج نوشت: قبرستانی در نزدیکی جده وجود دارد که حاجیان ایرانی برای زیارت به آن مراجعه می کنند، ولی از مقبره حضرت حوا اثری به جز یک دیوار باقی نماده است و ایرانیان با خواندن دعاهایی در آن جمع می شوند. تاریخ طبری به نقل از"عبدالله بن عباس" آورده: که حضرت آدم در هند فرود کرده است و حضرت حوا در جده ولی بسیاری از مورخان در خصوص محل دقیق قبر حوا تردید دارند. ظاهراً نخستین " مقبره حوّا " را ایرانیان ساخته اند گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
-
خواص اسفناج در افزايش شير مادر
amid پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داروهای گیاهی ,ميوه جات,سبزيجات و خواص آنها
تایج تحقیقات نشان می دهد: اسفناج موجب رشد کودکان و افزایش شیر مادران شیرده میشود. به گزارش سلامت نیوز، بررسیها نشان میدهد؛ اسفناج سرشار از ویتامینها و املاح معدنی گوناگون، کلسیم، فسفر، پروتئین، چربی، قند و ید است که موجب رشد دندانها، ترمیم استخوانها و جوش خوردگی شکستگی میشود. کارشناسان، خوردن اسفناج را به بیماران گواتری توصیه کرده و میگویند؛ این سبزی مقوی با داشتن آهن فراوان برای افراد با بنیه ضعیف و کم خون مفید است. همچنین اسفناج پخته سرفههای خشک و گرفتگی صدا را درمان کرده و التهاب و تشنگی را نیز از بین میبرد. گفتنی است، اسفناج هورمونی بنام سکرتین دارد که باعث تراوش آنزیمهای مفید از لوزالمعده شده و هضم و جذب مواد غذایی را تسریع می کند. برگرفته از سایت سلامت نیوز -
عکس: لحظه جان سپردن کودک در برابر مادر لحظه لبخند کمرنگ مادر سومالیایی و امید او برای بهبودی فرزندش تا جان سپردن کودکش در اثر قحطی و بیماری، صحنه ای که دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. عکاس رویترز این عکس ها را تاثرآورترین عکسهایی عنوان کرده که گرفته است. لبخند کمرنگ مادر قبل از جان سپردن کودک - سومالی لحظه جان سپردن کودک در برابر مادر - سومالی - عکس ار رویترز اشک های مادر بعد از جان سپردن کودک -سومالی
-
مادر حضرت رضا عليه السلام [align=justify]نامهاى مادر امام مادر امام رضا عليه السلام، بانويى به نام ( تُكتَم ) از اهالى نوبه است كه پس از ورود به خانه موسى بن جعفر عليه السلام، وى را ( نجمه ) ناميده اند. در كتابهاى تاريخى ، از وى با نامهاى ( سُكَن، خيزران، صقره، اروى ، ام البنين و طاهره ) نيز ياد شده است كه اينها احتمالاً القابى است كه به مناسبتهاى گوناگون، به وى داده اند. مثلاً سُكَن از مادّه ( سكون ) به مناسبت وقار آن مخدَره، و خيزران ( كه نام تركه هاى سرخ رنگ بوته اى است) به مناسبت اندام ظريف وى ، و نجمه به دليل نورانيت او، و صقره ( باز ) به جهت تيزبينى و همت والاى آن بانو، و ام البنين به تفألِ آوردن فرزندان، و طاهره به دليل حصانت و پاكى وى از دنائت بوده است. نوبه كجاست؟ ياقوت حموى چند محلّ را به نام ( نوبه ) معرفى مى كند: 1 ـ شهركى در تونس 2 ـ موضعى در حجاز با فاصله سه روز راه از مدينه 3 ـ ناحيه اى در نزديكى درياى تهامه ( درياى سرخ ) 4 ـ سرزمينى در جنوب مصر بى شك، نجمه از چهارمين محلّ، يعنى سرزمين نوبه در جنوب مصر بوده است، ... زيرا وى در نيمه قرن دوّم هجرى ( كه امام كاظم عليه السلام حدود بيست سال داشت ) به عنوان برده به مدينه آورده شده و به بيت امام انتقال يافته است... مى دانيم كه در اين دوران، مردم تونس ( كه در كتابهاى تاريخى و فتوحات اسلامى ، به نام افريقيه خوانده شده است ) مسلمان بوده اند. سرزمين حجاز و همچنين كناره درياى سرخ ( كه مراد ساحل عربستان است ) نيز در زمان ابوبكر ( 11 ـ 13 هجرى ) تماماً جزو قلمرو اسلامى بوده است و نمى توان از اين سرزمينها، مردمى را به عنوان اسير به مدينه آورد و در معرض فروش قرار داد، پس نجمه از سرزمين وسيع نوبه، در جنوب مصر بوده است كه تا آن زمان هنوز به تصرف مسلمين در نيامده بود. اين منطقه نوبه، نام جايى است در افريقا، در كنار نيل كه بين اسوان ( استانى در جنوب مصر ) و سودان، واقع شده است و دو بخش را شامل مى شود: الف: نوبه سفلى كه جزو خاك مصر و بين اسوان ( استانى در جنوب مصر ) و دره حلفا قرار دارد كه پس از بستن سدّ اسوان، قسمتى از آثار باستانى آن به موزه هاى مصر منتقل شد و معبد بزرگى كه در داخل سدّ قرار گرفته با تعبيه ديوار بتونى ، هم اكنون مورد بازديد مسافران و نمايشگر تمدّن ديرين اين سرزمين است و بازديد از آن با قايقهاى محلّى صورت مى گيرد. ب: نوبه عُليا كه در شمال شرقى كشور سودان واقع شده است و سلسله شانزدهم فراعنه مصر در آن جا معابدى ساخته اند كه هم اكنون باقى است. نوبه در گذشته هاى دور داراى تمدّن و حاكمان مقتدرى بوده است كه از آن جمله، كشور كوشى را در سده هشتم قبل از ميلاد در آن ديار مى توان نام برد. پس از درگذشت اسكندر و به سرآمدن دوران جانشينان وى ( كه به بطالسه معروف بوده اند ) مردم آن ديار مسيحيت را پذيرفتند و تا سده 14 ميلادى كه به دين اسلام مشرّف شدند، جزو پيروان دين مسيح به شمار مى رفتند. هم اكنون هفتاد درصد نژاد مردم شمال و غرب كشور سودان، نوبه اى ، و حدود سى درصد كه در غرب سودان متوطّن اند، سودانى و سياه پوست هستند. با توجّه به اين مسأله كه نژاد اهل نوبه از سياه پوستان متمايز است، نبايد نجمه را سياه پوست دانست، بلكه چون ساير مردم شمال سودان و جنوب مصر، گندمگون و به اصطلاح عربها ( سمراء ) بوده است. به هر حال، مردم اين ناحيه هم اكنون مسلمان هستند و به عربى تكلّم مى كنند و اتفاقاً ناحيه آباد كشور سودان همين بخش است كه به واسطه برخوردارى از سواحل نيل ( كناره رود نيل و دره يادشده ) از لحاظ دامدارى و كشاورزى جزو مناطق خوب افريقاست. ياقوت مى نويسد: مردمان نوبه صاحب شتر و اسب و گاو گوسفندند. منتهى اسبهاى نجيب متعلق به پادشاه است و نوع يابو يا برزون، متعلق به عامه است. محصول غلّه اين ناحيه عبارت از گندم و جو و ذرّت مى باشد. برگرفته از كتاب: چهل حديث حضرت رضا عليه السلام نوشته كاظم مدير شانه چى [/align]
-
مادر امام جواد(ع) منابع مقاله: ، ؛ خیزران، مادر امام جوادعلیه السلام، از خاندان ماریه قبطیه (همسر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم) بود. او اهل نوبه است، و از این جهت او را سبکیه نوبیه نامیده اند. کنیه اش ام الحسن و نامهای دیگرش مریسیه، ریحانه و دره است. اهل نوبه، مسیحی بودند و به دنبال شکست آنان از مسلمین، سبیکه (خیزران) در زمره اسرا به عنوان کنیز فروخته شد،وی از نظر فضایل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و جزء برترین زنان عصر خود بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در روایتی، سبیکه را خیرة الاماء (بهترین کنیزان) نامیده اند. امام هفتم علیه السلام سال ها پیش از آن که این بانو به خانه امام رضاعلیه السلام وارد شود، برخی از خصوصیات وی را بیان فرمودند و توسط یکی از یاران خود (یزید بن سلیط) برایش سلام فرستادند. امام هشتم علیه السلام، از خیزران (سبیکه) به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد می کردند و می فرمودند: «سبیکه در قداست و پاکی شبیه حضرت مریم علیها السلام می باشد و پاک و پاکیزه آفریده شده است.» او این شرافت و مقام را یافت که همسر امام رضا و مادر امام جواد علیه السلام گردد. این موقعیت نشانگر منزلت و ارزش او در درگاه الهی است.رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او و فرزندش امام جواد علیه السلام فرمود: «بأبی ابن خیرة الاماء النوبیة الطیبة» پدرم فدای پسر بهترین کنیزان باد که اهل نوبه و پاکیزه و مطهر است