لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'معنى'.
1 نتیجه پیدا شد
-
معنى فارسى برخى از كلمات سوره ها 1. سوره فاتِحَه فاتِحَه: سرآغاز، ابتدا. اِسم: نام. اَللّه: خداوند، خدا. رَحمن: بخشنده، كسى كه رحمتش گسترده است. رَحيم: مهربان، كسى كه رحمتش فراوان است. حَمد: سپاس، ستايش. رَبّ: پروردگار، خداوند. عالَمين [جمع عالَم (جهان)]: جهانيان. مالِك: اختياردار، فرمانروا، صاحب. يَوم: روز. دين [در اين سوره]: قيامت، رستاخيز. صِراط: راه. مُستَقيم: راست، پايدار، اُستوار. اَلَّذين: كسانى كه. مَغضوب: كسى كه بر او خَشم گرفته شده است. ضآلّين [جمع ضآلّ (گمراه)]: گمراهان. 2. سوره ناس ناس: مردمان، مردم، انسان ها. مَلِك: فرمانروا. إِلـه: معبود، كسى كه پرستش و عبادت مى شود. شَرّ: بدى، زشتى، كار بد، گَزَند. وَسواس: وَسوَسه گر، وسوسه كننده. خَنّاس: پنهان شونده، كنار رونده و دور شونده، شيطان. اَلَّذى: كسى كه. صُدور [جمع صَدر (سينه)]: سينه ها، دل ها. جِنَّة: جِنّيان، پريان. 3. سوره فَلَق فَلَق: سپيده دَم، روشنى آسمان پيش از طلوع خورشيد. غاسِق: شب به هنگامى كه بسيار تاريك مى شود. نَفّاثات [جمع نَفّاثَة (زن دَمَنده)]: زنان دمنده، جادوگران، زنانى كه سِحر و جادو مى كنند. عُقَد [جمع عُقدَة (گِرِه)]: گره ها. حاسِد: حَسود. 4. سوره اِخلاص إِخلاص: يكرنگى، بى آلايشى، پاكدلى. أَحَد: يگانه، يكتا. صَمَد: بى نيازى كه ديگران به او محتاج و نيازمند هستند. كُفُؤ: همانند، همتا، شبيه. صفحه 101 5. سوره مَسَد يَدا(نِ): دو دست. أَبى لَهَب: عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) كه از دشمنان سرسخت اسلام بوده است. مال: دارايى، ثروت. نار: آتش. ذاتَ لَهَب: زبانه كش، داراى لَهيب و شعله سركش. اِمرَأَة: زن. حَمّالَة: زن باركش، زن باربر. حَطَب: هيزم، چوبى كه براى روشن كردن آتش استفاده مى شود. جيد: گردن. حَبل: ريسمان، طناب. مَسَد: ليف خُرما. 6. سوره نَصر نَصر: يارى، كمك. فَتح: پيروزى، گشايش. دين [در اين سوره]: آيين، مكتب. أَفواج [جمع فَوج (گروه)]: گروه ها، دسته ها. تَوّاب: توبه پذير، بخشاينده گناهان. 7. سوره كافِرون كافِرون: [جمع كافِر (كسى كه خدا را نمى پرستد)]: كسانى كه خدا را نمى پرستند، پوشانندگانِ حقيقت. عابِدون [جمع عابِد(پرستنده)]: پرستندگان، عبادت كنندگان. 8. سوره كَوثَر كَوثَر: خير و بركت فراوان، خوبى بسيار. شانِئ: دشمن بدگو و بداخلاق و بدخواه. أَبتَر: بى فرزند، بدون نسل، ناقص، ناتمام. 9. سوره ماعون دين [در اين سوره]: قيامت، رستاخيز، روز جَزا. يَتيم: بچه اى كه پدرش مُرده است. طَعام: خوراك، غذا. مِسكين: بينوا، فقير، بيچاره. وَيل: واى، چاهى در جهنّم، سختى و دردمندى. مُصَلّين [جمع مُصَلّى (نمازگزار)]: نمازگزاران. صَلوة: نماز. ساهون [جمع ساهى (سهل اِنگار)]: سَهل اِنگاران، كسانى كه غافل و فراموشكار و بى توجّه هستند. ماعون: نيازمندى هاى مردم، زكات. 10. سوره قُرَيش إيلاف: دوستى،اُلفَت. قُرَيش: نام قبيله پيامبراسلام (صلى الله عليه وآله وسلم). رِحلَة: سفر، كوچ. شِتآء: زمستان. صَيف: تابستان. بَيت: خانه. جوع: گرسنگى. خَوف: ترس، نا اَمنى. 11. سوره فيل كَيفَ: چگونه، چطور. أَصحاب [جمع صاحِب (يار)]: ياران، همراهان. «اصحاب فيل» كسانى بودند كه سوار بر فيل براى خراب كردن خانه خدا، كعبه، به مكّه آمده بودند. صفحه 102 كَيد: نيرنگ، فريب، حيله. تَضليل: پوچ و تباه كردن، نابود كردن و از بين بردن، گمراه ساختن، باطل كردن. طَير: پرنده. أَبابيل: گروه ها، دسته ها. حِجارَة [جمع حَجَر (سنگ) ]: سنگ ها. سِجّيل: سنگى كه نه سخت است و نه سُست، كُلوخ. عَصف: كاه. مَأكول: جويده شده، خورده شده، متلاشى شده. 12. سوره هُمَزَه كُلّ: هر، همه، تمام. هُمَزَة: عيبجو، غيبت كننده. لُمَزَة: طعنه زننده، مسخره كننده. حُطَمَة: آتش شكننده و سوزان. موقَدَة: شعلهور، زبانه كش، بر افروخته. أَفئِدَة [جمع فُؤاد (قلب)]: قلب ها، دل ها. مُؤصَدَة: در ميان گيرنده، در بسته. عَمَد [جمع عَمود (سُتون)]: ستون ها، پايه ها. مُمَدَّدَة: سر كشيده، كشيده شده، بلند، برافراشته. 13. سوره عَصر عَصر: زمان، روزگار، وقت، آخر روز تا هنگام غروب آفتاب. إِنسان: آدمى، بشر. خُسر: زيانكارى، ضرر و زيان. صالِحات [جمع صالِحَة (كار شايسته)]: كارهاى شايسته، كارهاى خوب. حَقّ: راست، درست، شايسته. صَبر: شكيبايى، بُردبارى. 14. سوره تَكاثُر تَكاثُر: زياده خواهى، افزون طلبى. مَقابِر [جمع مَقبَرَة (محلّ دفن مُرده)]: محلّ دفن مردگان، قبرستان، گورستان. عِلم: دانش. عِلمَ اليَقين: دانش يقين آور، دانستن از روى يقين. جَحيم: نامى از نام هاى جهنّم، آتش بسيار شعلهور. عَين: چشم. عَينَ اليَقين: نگرشِ يقين آور، چشم يقين. يَومَئِذ: در آن روز. نَعيم: نعمت، مال، آسايش. 15. سوره قارِعَه قارِعَة: حادثه كوبنده، مصيبت، از نام هاى روز قيامت. فَراش [جمع فَراشَة (پروانه)]: پروانه ها. مَبثوث: پراكنده شده. جِبال [جمع جَبَل (كوه)]: كوه ها. عِهن: پَشم رنگ شده. مَنفوش: (پشمِ) زده شده و پهن شده. مَوازين [جمع ميزان (ترازو)]: ترازوها، ترازها. عيشَة: زندگى، زندگانى. راضِيَة: پسنديده خوش، مايه خشنودى. أُمّ [در اين سوره]: جايگاه، پناهگاه. هاوِيَة: جهنّم. حامِيَة: بسيار سوزان. 16. سوره عادِيات عادِيات [جمع عادِيَة (اسب دونده)]: اسبان دونده. ضَبح: نَفَس نَفَس زدن. مورِيات [جمع مورِيَة (روشن كننده)]: روشن كنندگان، آتشْ افروزان. قَدح: آتش، صفحه 103 جرقّه. مُغيرات [جمع مُغيرَة (تاخت و تاز كننده)]: تاخت و تاز كنندگان، حمله كنندگان. صُبح: بامداد. نَقع: گَرد و غبار. جَمع: گروه. كَنود: بسيار ناسپاس. شَهيد: گُواه، آگاه. حُبّ: دوستى بسيار، علاقه فراوان. خَير [در اين سوره]: مال، دارايى. شَديد: سخت. قُبور [جمع قَبر (گور)]: گورها، قبرها. خَبير: آگاه، دانا. 17. سوره زِلزال أَرض: زمين. زِلزال: لرزه سخت و شديد، زلزله. أَثقال [جمع ثِقل (بار سنگين)]: بارهاى سنگين، چيزهاى سنگين. أَخبار [جمع خَبَر]: خبرها. أَشتات [جمع شَتّ (پراكنده)]: پراكندگان، مردمِ پراكنده. أَعمال [جمع عَمَل (كار)]: كارها. مِثقال: هموزن. ذَرَّة: چيز بسيار ريز و كوچك. خَير [در اين سوره]: نيكى، خوبى. 18. سوره قَدر لَيلَة: شب. قَدر: اندازه، اندازه گيرى، بزرگى و شكوه. خَير [در اين سوره]: بهتر، برتر. أَلف: هزار. شَهر: ماه. مَلــئِكَة [جمع مَلَك (فرشته)]: فرشتگان. روح [در اين سوره]: جبرئيل يا فرشته الهى. إِذن: دستور، اجازه، بار دادن. أَمر: فرمان، كار. سَلام: آرامش، سلامتى، بركت. مَطلَع: زمان طُلوع، هنگام برآمدن. فَجر: سپيده دَم، صبح. 19. سوره تين تين: اَنجير. زَيتون: ميوه اى كه «روغن زيتون» را از آن مى گيرند. طور: كوه. سينين: مبارك. طورِ سينين (سينا): كوهى كه حضرت موسى(عليه السلام) براى راز و نياز با خدا به آن جا مى رفت. بَلَد: شهر، سرزمين. أَمين [در اين سوره]: اَمن و اَمان، داراى امنيّت و آرامش. أَحسَن: بهترين، نيكوترين. تَقويم: شكل مناسب، تركيب نيكو. أَسفَل: فُروترين، پايين ترين. أَسفَلَ سافِلين: فروترين جايگاه، پايين ترين مكان. أَجر: پاداش، مُزد. غَيرُ مَمنون: بى منّت، بى پايان، كامل. بَعد: پس، پس از اين. دين [در اين سوره]: قيامت، رستاخيز، روز جزا. أَحكَم: داور بهتر. حاكِمين [جمع حاكِم (داور)]: داوران، حكم كنندگان، قضاوت كنندگان. أَحكَمِ الحاكِمين: بهترين داور. 20. سوره اِنشِراح اِنشِراح: گشادگى، باز شدن، وسعت يافتن. وِزر [در اين سوره]: بار گران، بار سنگين. ظَهر: پشت. ذِكر: آوازه، ياد. عُسر: سختى، دشوارى. يُسر: آسانى.