رفتن به مطلب
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید ×
انجمن های دانش افزایی چرخک
لطفا جهت استفاده از تمام مطالب ثبت نام کنید

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نوبل'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • تالار خصوصی و کاربران ایرانی سلام
    • مسائل تخصصی مربوط به سایت و انجمن
  • تالار ایران - جهان
    • اخبار ایران و جهان
    • آشنایی با شهرها و استانها
    • گردشگری ، آثار باستانی و جاذبه های توریستی
    • گالری عکس و مقالات ایران
    • حوزه فرهنگ و ادب
    • جهان گردی و شناخت سایر ملل و کشورها
  • تالار تاریخ
    • تقویم تاریخ
    • ایران پیش از تاریخ و قبل از اسلام
    • ایران پس از اسلام
    • ایران در زمان خلاقت اموی و عباسیان
    • ایران در زمان ملوک الطوایفی
    • تاریخ مذاهب ایران
    • انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
    • تاریخ ایران
    • تاریخ ملل
  • انجمن هنر
    • فيلم شناسي
    • انجمن عكاسي و فیلم برداری
    • هنرمندان
    • دانلود مستند ، کارتون و فیلم هاي آموزشي
  • انجمن موسیقی
    • موسیقی
    • موسیقی مذهبی
    • متفرقات موسیقی
  • انجمن مذهبی و مناسبتی
    • دینی, مذهبی
    • سخنان ائمه اطهار و احادیث
    • مناسبت ها
    • مقالات و داستانهاي ائمه طهار
    • مقالات مناسبتی
  • انجمن خانه و خانواده
    • آشپزی
    • خانواده
    • خانه و خانه داری
    • هنرهاي دستي
  • پزشکی , سلامتی و تندرستی
    • پزشکی
    • تندرستی و سلامت
  • انجمن ورزشی
    • ورزش
    • ورزش هاي آبي
  • انجمن سرگرمی
    • طنز و سرگرمی
    • گالری عکس
  • E-Book و منابع دیجیتال
    • دانلود کتاب های الکترونیکی
    • رمان و داستان
    • دانلود کتاب های صوتی Audio Book
    • پاورپوئینت
    • آموزش الکترونیکی و مالتی مدیا
  • درس , دانش, دانشگاه,علم
    • معرفی دانشگاه ها و مراکز علمی
    • استخدام و کاریابی
    • مقالات دانشگاه ، دانشجو و دانش آموز
    • اخبار حوزه و دانشگاه
  • تالار رایانه ، اینترنت و فن آوری اطلاعات
    • اخبار و مقالات سخت افزار
    • اخبار و مقالات نرم افزار
    • اخبار و مقالات فن آوری و اینترنت
    • وبمسترها
    • ترفندستان و کرک
    • انجمن دانلود
  • گرافیک دو بعدی
  • انجمن موبایل
  • انجمن موفقیت و مدیریت
  • انجمن فنی و مهندسی
  • انجمن علوم پايه و غريبه
  • انجمن های متفرقه

گروههای محصول

چیزی برای نمایش وجود ندارد

دسته ها

  • Articles

وبلاگ‌ها

  • شیرینی برنجی
  • خرید سیسمونی برای دوقلوها
  • irsalam

دسته ها

  • فایل ها
    • فایل های PDF
    • فایل های آزاد

تقویم ها

  • Community Calendar

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


درباره من


علایق و وابستگی ها


محل سکونت


مدل گوشی


اپراتور


سیستم عامل رایانه


مرورگر


آنتی ویروس


شغل


نوع نمایش تاریخ

  1. فهرست اسامی برندگان نوبل ادبی جایزه نوبل بر اساس وصیت آلفرد نوبل به کسانی (و در مورد جایزه صلح، به موسساتی) داده میشود که تحقیقات برجستهای کرده باشند، یا روش و وسیلهای ابداع و اختراع کرده باشند یا خدمت برجستهای به جامعه کرده باشند. جایزه نوبل در رشتههائی که داده میشود، بالاترین تقدیر در جهان امروز بهشمار میرود. رشتهها فیزیک شیمی فیزیولوژی و پزشکی ادبیات صلح جایزه دیگری که از سوی بانک مرکزی سوئد در رشته اقتصاد داده میشود به جایزه نوبل اقتصاد معروف است، گرچه ارتباطی به بنیاد نوبل ندارد. تا کنون 770 جایزه داده شده، اگرچه برخی از برندگان از دریافت آن سر باز زدهاند. چهار هیئت مخصوص اعطاء جایزه که تحت اساسنامه بنیاد نوبل فعالیت میکنند عبارتاند از: آکادمی علوم سلطنتی (برای شیمی و فیزیک) مؤسسه طبی سلطنتی کاروئین (برای طب) آکادمی سلطنتی سوئد (برای ادبیات) کمیته نروژی نوبل وابسته به پارلمان نروژ (برای جایزه صلح). ضمناً پنج کمیته نوبل هم وجود دارد که هریک برای توزیع یکی از جوایز مطالعه می‏کنند (از جمله کمیته نروژی برای جایزه صلح). به‏علاوه چهار انستیتو یا مؤسسه نوبل هم وجود دارد که هریک برای یکی از چهار جایزه فوق‏الذکر فعالیت می‏کنند. کمیته‏های پنجگانه نوبل هریک سه تا پنج عضو دارند که توسط هیئت مربوط تعیین می‏شوند. کسی نمی‏تواند خود را نامزد دریافت جایزه نوبل کند. کسانیکه می‏توانند معرف نامزدهای جوائز نوبل باشند: برندگان سابق جوائز نوبل (در رشته‏ مخصوص خود) اعضاء هیئت اعطاء جوایز و اعضاء کمیته‏های نوبل (در رشته مخصوص خود) استادان برجسته دانشگاه و آن‏هائی که توسط اعطاء کنندگان جوایز انتخاب می‏شوند. ناشر اثر نامزد. (در مورد ادبیات) اعضاء پاره‏ای از سازمانهای پارلمانی یا حقوقی‏ بین‏المللی (برای جایزه صلح) اعضاء پارلمان‏ها و کابینه‏ها (برای جایزه صلح). جشنهای اهدای جوایز کمیتهها و موئسساتی که جزو هیات انتخاب جوایز هستند اغلب نام برندگان را در ماه اکتبر اعلام میکنند. این جوایز در یک مراسم رسمی که در 10 دسامبر یعنی سالگرد درگذشت آلفرد نوبل برگزار میشود به برندگان اهدا میشوند. مراسم جایزه صلح نوبل از 1905 تا 1946 در موسسه نوبل نروژ، پس از آن در "اولاً در دانشگاه اوسلو و از سال 1990 در عمارت شهرداری اوسلو برگزار شدهاست. سایر مراسمهای اهدای جوایزاز سال 2005 در سالن کنسرت استوکهولم برگزار شدهاند. هر سال هر یک از جوایز حداکثر به سه نفر اهدا میشود. هر جایزه عبارتست از یک مدال طلا، یک دیپلم افتخار و مبلغی پول. در حال حاضر مبلغ اهدایی در حدود 10 میلیون کرونای سوئد (اندکی بیش از یک میلیون یورو یا ١/٣ میلیون دلار ایلات متحده) میباشد. اصولا اهدای این مبلغ با این هدف صورت گرفتهاست که برندگان نوبل، به دور از فشار تامین مخارج، به کار و تحقیق ادامه دهند. اما واقعیت اینست که بسیاری از برندگان، پیش از دریافت این مبلغ بازنشسته میشوند. اگر در یک گروه دو نفر برنده شوند، مبلغ مذکور بین دو نفر نصف میشود. اگر تعداد برندگان سه نفر باشد، کمیته اهدای جوایز مختار است که این مبلغ را بطور مساوی بین سه نفر تقسیم کرده یا اینکه به یک از برندگان یکدوم و به هر یک از دو نفر دیگر یکچهارم مبلغ مذکور را اهدا کند. معمولا دریافتکنندگان این مبلغ، آنرا برای اهداف علمی، فرهنگی یا انساندوستانه، وقف میکنند. از سال 1902، شاه سوئد، بهجز جایزه صلح نوبل، رسما کلیه جوایز را در استوکهولم اهدا کردهاست. پادشاه اسکار دوم در ابتدا با اهدای جوایز بزرگ ملی به خارجیها مخالف بود، اما گفته میشود پس از آنکه به ارزش تبلیغاتی این جوایز برای کشورش پی برد نظرش عوض شد. اولین جایزه صلح نوبل در سال 1901 توسط رییس مجلس نروژ اهدا شد تا اینکه در سال 1904 کمیته نوبل نروژ تشکیل شد. پنج عضو این کمیته توسط پارلمان نروژ (استورتینگت) منصوب میشوند و انجام امور مقدماتی مربوط به داوری و نیز اهدای جایزه صلح نوبل بر عهده این کمیتهاست. اعضای این کمیته مستقل هستند و به قانونگزاران پاسخگو نمیباشند. اعضای دولت نروژ حق عضویت در این کمیته را ندارند. وصیت نوبل پایهگذاری جوایز نوبل در پی وصیت آلفرد نوبل شیمیدان، صاحب صنعت سوئدی و مخترع دینامیت صورت گرفت. آلفرد نوبل در طول حیاتش چندین وصیتنامه نوشت. آخرین وصیتنامه وی در 27 نوامبر سال 1895 اندکی بیش از یکسال قبل از مرگش نوشته شد. او در 27 نوامبر سال 1895 وصیتنامه مذکور را در باشگاه سوئد-نروژ پاریس امضا کرد. اختراع نوبل مستقیما در ساخت مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت و او از استفاده نظامی از اختراعش به شدت ناراحت بود. گفته میشود درآن زمان، یک روزنامه فرانسوی به مناسبت مرگ لودویگ برادر نوبل، به اشتباه یک اعلامیههای درگذشت کودکان را به چاپ رساند و در آن آلفرد نوبل را «سوداگر مرگ» لقب داد؛ نوبل با خواندن این مطلب تصمیم گرفت که آخرین وصیتنامه خود را بنویسید. بر اساس این وصیتنامه، نوبل 96 درصد از ثروت خود را به پایهگذاری مراسم اهدای پنج جایزه اختصاص داد: کلیه داراییهای نقدشدنی اینجانب باید صرف امور زیر شود: این سرمایه باید توسط مجریان وصیتنامه اینجانب، برای خرید اوراق بهادار مطمئن سرمایهگذاری شود تا از سود آن هر ساله به افرادی که در سالهای آینده به حال بشریت بهترین بهرهها را به ارمغان میآورند جوایزی اعطا شود. سود حاصل از سرمایه مذکور باید به پنج قسمت مساوی تقسیم شده و به پنج مورد زیر اختصاص یابد: یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا اختراع در زمینه فیزیک دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا پیشرفت در زمینه شیمی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف در زمینه فیزیولوژی یا پزشکی دست زده باشد؛ یک قسمت به " شخصی که در عرصه ادبیات بارزترین اثر را با گرایشی ایدهآلیستی خلق کرده باشد؛ و یک قسمت به شخصی که برای ایجاد برادری در میان ملتها و انحلال یا کاهش نیروهای نظامی یا برگزاری یا حمایت از همایشهای صلحطلبانه بزرگترین و بهترین کار را انجام میدهد. جوایز فیزیک و شیمی باید توسط آکادمی علوم سوئد؛ جوایز فیزیولوژی و پزشکی توسط موسسه کارولین در استوکهلم؛ جوایز ادبیات توسط آکادمی استوکهلم و جوایز قهرمانان صلح توسط کمیتهای که توسط استورتینگ انتخاب شده اهدا شوند. خواسته آشکار من اینست که در اهدای این جوایز، ملیت شخص مورد توجه قرار نگیرد تا صرفنظر از آنکه او اهل اسکاندیناوی است یا نه، شایستهترین فرد این جایزه را دریافت کند. معروف است که نوبل بعلت خصومتی که با یک دانشمند ریاضی داشت جایزه ریاضی تعیین نکرد. اگرچه وصیتنامه نوبل بنیانگذار این جوایز بود، اما طرح او کامل نبود وبه دلیل پارهای موانع 5 سال طول کشید تا بنیاد نوبل تاسیس شود در 10 دسامبر سال 1901 اولین جوایز نوبل اهدا گردند. روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده در مقایسه با سایر جوایز، روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده جوایز نوبل طولانی و موشکافانهاست. به همین دلیل است که در گذر سالها، جوایز نوبل به مهمترین و پروجههترین جوایز در نوع خود تبدیل شدهاند. فرمهایی که به منزله دعوتنامههای شخصی و اختصاصی است، به 3000 شخص منتخب ارسال میشوند تا از آنها برای اعلام نامزدی دعوت به عمل آید. به عنوان مثال بنیاد نوبل اعلام کردهاست که در مورد جایزه صلح ممکن است افراد زیر نامزد شوند: اعضای مجامع ملی و دولتهای کشورها اعضای دادگاههای بینالمللی رؤسای دانشگاهها اساتید علوم اجتماعی، تاریخ، فلسفه، حقوق و الهیات رؤسای موسسات تحقیقات صلح و موسسات سیاست خارجی افرادی که جایزه صلح نوبل را دریافت کردهاند اعضای هیات مدیره سازمانهایی که جایزه صلح نوبل دریافت کردهاند اعضای فعال یا اعضای سابقکمیته نوبل نروژ مشاورانی که سابقا توسط کمیته نوبل نروژ منصوب شدهاند برای جوایز دیگر نیز، این شرایط حکمفرما هستند مهلت دقیق اعلام نامزدی 31 ژانویه است. اعلام نامزدی توسط خود شخص از درجه اعتبار ساقط است. همچنین افرادی که در قید حیات هستند میوانند نامزد دریافت این جایزه شوند. بر خلاف بسیاری جوایز دیگر، نامزدهای دریافت جایزه نوبل بطور علنی معرفی نمیشوند و هرگز به آنها اعلام نمیشود که آنها برای دریافت جایزه مورد نظر هستند. موارد ثبت شده به مدت پنجاه سال مهروموم میشوند. پس از اتمام مهلت اعلام نامزدی، یک کمیته موارد نامزدی را جمعآوری میکند تا به فهرست اولیهای که از 200 نامزد تشکیل شده برسد. این فهرست برای کارشناسان منتخب در حوزه کار هر یک از نامزدها ارسال میشود تا اینکه فهرست مذکور به 15 نامزد نهایی محدود شود. پس از آن گزارشی را به انضمام نظرات مربوطه تهیه میکند و آنرا به آکادمی یا بر حسب زمینه جایزه به دیگر نهاد مربوطه میفرستد. برای روشنتر شدن اینکه این موسسات در چه حد و اندازهای هستند، مجمع جایزه پزشکی را مثال میزنیم که 50 عضو دارد. اعضای موسسه تشکیل جلسه میدهند و برای انتخاب برنده(ها) جایزه رایگیری میکنند. روند انتخاب برنده نهایی در بین زمینههای مختلف اندکی با هم متفاوت است. به عنوان مثال در ادبیات به ندرت به بیش از یک نفر جایزه اهدا میشود اما سایر جایزهها معمولا برای چند نام در نظر گرفته میشوند. عدم انتخاب نامزدهای متوفی انتخاب افراد متوفی به عنوان برنده جایزه مجاز نیست. گاهی با استناد به این واقعیت که برخی افراد که لایق دریافت جایزه نوبل بودهاند به خاطر اینکه پیش از مرگشان نامزد دریافت این جایزه نشدهاند، انتقاداتی صورت گرفتهاست. در دو مورد جایزه نوبل به افراد متوفیای که در هنگام نامزد شدن زنده بودهاند اهدا شدهاست. این دو مورد عبارتند از دگ همرسکیورد دبیر کل سازمان ملل (1961، جایزه صلح) و اریک اکسل کارفلت (1931، ادبیات) و mdash؛ به هر دو نفر در همان سالی که فوت کردند جایزه اهدا شد. از سال 1974 به بعد، به افراد متوفی جایزه اهدا نشدهاست. ویلیام ویکری (1996، اقتصاد) پیش از آنکه جایزه را دریافت کند درگذشت و این مسئله پس از آن بود که برنده شدن وی اعلام شده بود. انتقاد به اهدای جوایز در طی سالها، افرادی که معتقدند توافقات رسمی و تایید اسامی از موفقیتهای واقعی در روند تصمیمگیری در مورد اینکه جایزه باید به چه کسی اهدا شود مهمتر است، جوایز نوبل را مورد انتقاد قرار دادهاند. شاید یکی از بدترین این موارد در 1973رخ داد که در آن هنری کیسینجر و لی دوک تو به خاطر بازگرداندن صلح به ویتنام به طور مشترک برنده جایزه صلح نوبل شده بودند و این در حالی بود که جنگ در ویتنام همچنان ادامه دشت. لیدوکتو با این استدلال که صلح هنوز محقق نشدهاست از دریافت جایزه خودداری کرد. به رسمیت نشناختن موفقیتهای مشابه در فاصله سالهای 1937 تا 1948، ماهاتما گاندی پنج بار نامزد دریافت جایزه نوبل شد اما هیچگاه جایزهای دریافت نکرد. تحقیقات نشان میدهد که مقامات مسئول قصد داشتند در سال 1948جایزه نوبل را به وی اهدا کنند؛ با این حال وی در همان سال ترور شد. گفته میشود کمیته در همان سال برای وی جایزه پس از وفات در نظر گرفت اما سرانجام این تصمیم را منتفی کرد و در عوض تصمیم گرفت که در آن سال جایزه نوبل را به هیچکس اهدا نکند. یکی دیگر از نقاط مورد اختلاف،قوانین سختگیرانهای است که با ارائه همزمان جایزه به بیش از سه نفر مخالفت میکند. در مواردی که جایزه برای تقدیر از موفقیت کار تیمی که بیشتر از سه نفر است در نظر گرفته میشود، ناگزیر یک یا چند نفر از دریافت جایزه محروم میشوند. به عنوان مثال در سال 2002، جایزهای که به دلیل پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه طیف سنجی تودهای در شیمی پروتئین به کویچی تاناکا و جان فن اهدا شد تلاشهای فرانس هیلنکامپ و مایکل کاراس را از موسسه شیمی فیزیک و نظریهای دانشگاه فرانکفورت را به رسمیت نشناخت. همچنین، قانون عدم ارائه جوایز به اشخاص متوفی، اغلب موفقیتهای کسانی را که پیش از دریافت جایزه در پیشبرد آن رویداد علمی خاص همکاری داشتهاند را به رسمیت نمیشناسد. به عنوان مثال در سال 1953، روزالیند فرانکلین در کشف ساختار دی ان ای به پیشرفتهای مهمی رسید اما وی در سال 1958 در پی ابتلا به سرطان تخمدان درگذشت و در سال 1962 جایزه نوبل به فرانسیس کریک، جیمز دی واتسون و موریس ویلکینز (یکی از همکاران فرانکلین) اهدا شد. جایزه نوبل فیزیک در سال 2005 و بویژه برنده شناختن روی گلابر و برنده ندانستن جورج سودارشان انتقادات فراوانی را به همراه آورد. در حالیکه نقل قولهای ارئه شده در مقاله گلابر در سال 1963 نشان میدهند که کار وی از منابع بیشتری بهره برده، اما کاملا روشن است که مقالههای هر دو فیزیکدان، در زمینه نورشناسی کوانتوم و فرضیه همگرایی تاثیر بسزایی داشتهاست. متاسفانه در این مورد نیز درگذشت لن ماندل و دان والز که به پیشبرد موارد مذکور کمکهای فراوانی کرده بودند، باعث شد این دانشمندان نیز از گردونه حذف شوند. همچنین جایزه نوبل شیمی در سال 2000 برای «کشف و پرورش پولیمرهای آلی رسانا»، اکتشاف پولیمرهای درهم تنیده انتقال شارژی با همان سطح رسانایی بالا، که قبلا کشف آن توسط ویس ات آل در گزارش وی در سال 1963 در مورد رسانایی بالای پولیپیرول اکسید شده آیودین دارشده و نیز گزارش قبلی وی در مورد یک ابزار الکترونیکی آلی با رسانایی بالا اعلام شده بود را نادیده گرفت. دلایل فراوانی وجود دارد که چرا نوبل برای ریاضیات جایزهای در نظر نگرفت. در وصیتنامه نوبل از ارائه جوایز به آندسته از«اکتشافات و اختراعاتی» صحبت به میان آمده که برای نوع بشر در عمل بیشترین فایده را داشتهاند، و به احتمال جنبه عملی این کارها بیش از جنبه تئوریک آن مورد نظر بودهاست. در نتیجه ریاضیات علمی نبود که به حال بشریت فایدهای عملی داشته باشد؛ چیزی که اساس تشکیل بنیاد نوبل را تشکیل میداد. یک دلیل احتمالی دیگر این بود که پیش از آن در اسکاندیناوی یک جایزه مشهور برای ریاضیات وجود داشت. جوایزی که در آن زمان در زمینه ریاضیات داده میشد، عمدتا به دلیل تلاشهای گوستا میتاگ لفلر بود که بنیانگذار نشریه «اکتا متمتیکا» بود و این نشریه پس از گذشت یک قرن همچنان یکی از مهمترین نشریات ریاضی در جهان است. او با استفاده از نفوذش در استوکهلم، شاه اسکار دوم را متقاعد کرد تا رقابتهای جایزهداری را ترتیب داده و از ریاضیدانان برجسته سراسر اروپا از جمله هرمیت، برتراند، ویرستراس و پوینکار تقدیر بعمل آورد. اغلب گفته میشود دلیل آنکه نوبل از ارائه جایزه به ریاضیات خودداری کرد این بود که همسرش با میتاگ لفلر روابط نامشروع داشت. البته این داستان یک دروغ محض است زیرا نوبل هیچگاه ازدواج نکرده بود. درسال 2001، دولت نوروژ ارائه جایزه آبل را در زمینه ریاضیات آغاز کرد تا جای خالی جایزه ریاضی نوبل را پر کند. جایزه شاو نیز که اهدای آن در سال 2004 آغاز شده و به جایزه نوبل شباهت دارد، در زمینه علوم ریاضی اعطا میشود. مدال فیلد اغلب به «جایزه نوبل ریاضی» تشبیه میشود، اما از آنجا که این جایزه به ریاضیدانان زیر چهل سال محدود میشود، این مقایسه چندان مناسب نیست. جایزه کرافورد در زمینه ریاضی، مانند جوایز علمی نوبل، توسط آکادمی سلطنتی سوئد اعطا میشود. بطور کلی، این جایزه معادل جوایز علمی نوبل است. در تاریخ جوایز نوبل تنها چهار نفر بودهاند که دوبار موفق به دریافت جایزه شدهاند. این افراد عبارتند از: ماری اسکلودوسکا کوری فیزیک [1903]: کشف رادیو اکتیویته شیمی [1911]: انزوای رادیوم خالص لینوس پولینگ شیمی [1954]: نظریه اوربیتال بههمآمیخته صلح[1962]:عملگرایی پیمان منع آزمایشهای هستهای جان باردین فیزیک[1956]: اختراع ترانزیستور فیزیک[1972]: نظریه ابررسانایی فردریک سانگر شیمی[1958]: ساختار مولکول انسولین شیمی[1980]: توالی ویروس نوکلئوتاید علاوه بر این، سازمان بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) در سالهای 1917، 1944 و 1963 جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. دو جایزه اول، بطور ویژه به خاطر تلاشهای این گروه در طی جنگهای جهانی اعطا شدند. تنها خواهر-برادرانی که برنده جایزه نوبل شدند جان تینبرگن (اقتصاد 1969) و برادر کوچکترش نیکو تینبرگن (پزشکی، 1973) بودند. تنها یک نفر برنده هر دو جایزه اسکار و نوبل بودهاست. جورج برنارد شاو از ایرلند درسال 1952 جایزه ادبیات نوبل و در سال 1938 به خاطر بهترین بازی روی صحنه، جایزه اسکار را به خود اختصاص داد. 83.3كيلوبايت لينك دانلود: Fehrest Asami Barandegane Javayez Nobel Adabi
  2. كریمپور در این گفتوگو از خودش گفته، داستانهایی از حضورش در آكادمی نوبل تا روزانه 15 ساعت نوشتن. دنیای داستانهای كریمپور مانند حرفهای اوست، بسیار خودمانی، حقیقی و البته... 500 سال هم عمر كنم باز برای نوشتن وقت كم دارم گفتوگو با حسن كریمپور در منزل شخصی او و به مناسبت انتشار تازهترین داستان بلند او «بهانهای برای ماندن» از سوی نشر آموت انجام شد. لحن و ادبیات این گفتوگو به دلیل ایجاد فضای قابل لمس كمتر تغییر داده شد و سعی ما بر این بود كه به ادبیات كریمپور بسیار نزدیك باشد. كریمپور در این گفتوگو از خودش گفته، داستانهایی از حضورش در آكادمی نوبل تا روزانه 15 ساعت نوشتن. دنیای داستانهای كریمپور مانند حرفهای اوست، بسیار خودمانی، حقیقی و البته عامهپسند است. گفتوگو در ادامه از نگاه شما میگذرد. جناب كریمپور حال و هوای كتاب تازه شما هنوز بوی جوانی میدهد. انگار هر چقدر هم كه سن شما بیشتر میشود سن كتابهایتان كم میشود؟ [میخندد] این كتاب را واقعیتش گذاشته بودم برای دوران پیری و زمینگیر شدن. مثل لقمه آخر غذا. خودم خیلی دوستش دارم اما در 20 كتابی كه نوشتم خوانندههای من بیشتر باغ مارشال را خبر دارند و پسندیدند در حالی كه به نظرم كتابهای دیگر هم دست كمی از آن ندارند. خودتان چطور؟ شیفته همان باغ مارشال هستید؟ من نه، كتاب «درماندگان عشق» را بیشتر دوست دارم. این علاقه به رمانهایتان كی برای خودتان مشخص میشود؟ همان وقت نوشتن؟ نه! كتابها را اصرار دارم قبل از چاپ چند بار بخوانم. خودم را جای خواننده میگذارم تا ببینم چقدر با قهرمانها مانوس میشوم. یعنی زیاد خودتان را جای خواننده میگذارید؟ باور كنید گاهی اوقات كتاب خودم را میخوانم برای اینكه ببینم آخر داستان چه شكلی باید بگیرد و من به عنوان مخاطب چه پایانی را دوست دارم. در همان كتاب باغ مارشال وقتی بعد از 28 سال دو شخصیت داستان به هم میرسند و پاسخ زن به تقاضای ازدواج مرد منفی است، من خودم حین نوشتن نمیدانستم این پاسخ منفی میشود. من خودم از این پاسخ ناراحت شدم. حتی با او بگومگوی درونی هم داشتم ولی خب همین «نه» بود كه قصه را ساخت و خوب از آب درآورد. قصههای شما و مایه خام آنها از كجاست؟ ایدهها را از كجا میگیرید؟ همه آنچه من مینویسم، تخیلی است. خیلی اوقات آرزوهای خود است كه دوست داشتم به آنها برسم. دوست داشتم عاشق باشم و خیلی چیزهای دیگر و همه آنها را هم داستان میكنم. البته الان خیلی از آن آرزوها با اینكه دیر ولی برآورده شده ولی آنچه در داستانهاست معمولا برگرفته از همان واقعیتهاست. ولی معمولا میگویند نویسندهها علاقه ندارند كه خودشان را در داستانشان نشان دهند. شما اینطور نیستید؟ هر نویسندهای گوشهای از داستانش خودش است و اگر بگوید نیست به نظرم دروغ میگوید. من شش سالم بود كه پدرم فوت كرد، تمام قهرمانهای داستانهای من هم پدر ندارند، همه قهرمانها در غربت بودهاند و زندان رفتهاند. من هم همینطور بودهام. حتی همه آنها مثل من عشق گمشده داشتهاند. اگر هم احیانا اتفاقی برخلاف این رخ بدهد، خواست خودم بوده است. شنیده ام كه همین نوع روایت شما باعث شده آثارتان ترجمه هم بشود. بله، كتاب باغ مارشال تنها به واسطه خوانندگانش در لندن، ابتدا به صورت پاورقی منتشر شد. بعد در انتشارات پنگوئن با ترجمه فردی به نام خسروی، این پاورقیها بهصورت كتاب متمركز و در قالب یك اثر مستقل جمع شد. تماسی هم با من گرفتند كه برای عقد قرارداد به آنجا بروم كه به زودی این سفر هم انجام میشود تا كتاب با تایید خودم منتشر شود. شما در همه این سالها هیچوقت حس نكردید كه نوع نگاه شما به قصه و داستان برای مخاطبان ممكن است تكراری شود و او رفته رفته از آن دلسرد شود. مخصوصا در سالهای اخیر كه داستاننویسی انگار شكل و شمایل مدرنتری پیدا كرده است؟ ببینید! بعضی موضوعات هستند كه به نظرم قدیمی نمیشوند. اختلاف طبقاتی و یا روابط اجتماعی ایرانی كه قدیم و جدید ندارد. شاید نوعش یا به قول شماها میزانسن آنها تغییر كند ولی ماهیت آن تغییر نمیكند. بالاخره میشود فهمید كه امروزه باید این روابط را چگونه نوشت ولی قالب و چارچوب داستان خیلی فرق نمیكند. البته داستانهای من بیشتر به موضوعات عاطفی مرتبط است ولی خب به تناسب سایر موضوعات هم در آن میآید. از زندگی قومی و عشایری گرفته تا زندگی مدرن. من امكان مقایسه این نگرشها را در داستانهایم به خواننده میدهم. البته تماسها و بازخواستهای خوانندگان من هم همیشه حاكی از رضایت آنها بوده است. پس مخاطبتان را میشناسید و میدانید برای كه باید بنویسید. مخاطبان من بیشتر با من در تماس هستند. گاهی این تماسها بیاندازه میشود و برای من تعجبآور است. بیشتر آنها هم جوانان و بهویژه زنان هستند. و این نوع نوشتن شما را تغییر میدهد. نوع نوشتن را نه ولی تشویقم میكند كه ادامه بدهم. از اینكه به داستانهای شما عامهپسند بگویند ناراحت نمیشوید؟ نه، خودم اساسا عامهپسندی را دوست دارم. عامهپسندی به نظرم یعنی اینكه مخاطب از درس خوانده دانشكده ادبیات تا درس خوانده نهضت سوادآموزی بتواند از كتاب لذت ببرد. برای این كار من معمولا سعی میكنم از كلمات عجیب و غریب استفاده نكنم. این را كه میگویم شاید شما فكر كنید ساده است اما من این سادهنویسی و تاثیرش را واقعا با چشم دیدهام و حس كردهام. یادم است كه حوالی شیراز در لابهلای پیچ و مهرههای یك تعویض روغنی كتابم را دیدم از جوان صاحب آنجا پرسیدم كه چیست؟ گفت خواهرم این كتاب را به من معرفی كرده و من هم دارم آن را میخوانم و نتوانستم كه با خودم نیاورمش. میگفت این اولین كتابی است كه دارم میخوانم و همین من را وادار كرده كه پنجشنبهها بروم شیراز و كتاب بخرم و وقتی هم بگذارم برای كتاب خواندن. برایتان مهم نیست كه منتقدان ادبیات شما را نقد كنند و داستانهایتان را بد معرفی كنند؟ خب مجله و روزنامه و منتقد كارش همین است ولی خب كسی سراغ من نمیآید. من دوست داشتم كه نقد هم بشوم ولی خب كسی سراغ من نیامد و اگر هم بیایند حتما دوست دارند مطابق سلیقه آنها حرف بزنم و من واقعا اهل این ماجراها نیستم. قبل از این جاهای زیادی بودند كه من را دعوت میكردند تا راجع به كتابهایم صحبت كنم ولی واقعیت این است كه من ترجیح میدهم بیشتر وقتم را به نوشتن بگذرانم. شما مگر در روز چقدر مینویسید؟ نزدیك 15 ساعت مینویسم و در این مدت اگر بین نوشتن دو اثر فرصت كنم كتاب هم میخوانم كه بیشتر كتابها روانشناسی است و برای نوشتن قصهها نیز به من خیلی كمك میكند. داستان كتاب آخر شما «بهانهای برای ماندن» انگار با بقیه كتابهایتان تفاوت دارد و موضوعش هم برای من جالب بود. از كجا به این قصه رسیدید؟ من معتقدم روابط عاطفی میان برادر و خواهر در جوامع امروزی به شدت كمرنگ شده و دیده نمیشود. خب چه ایرادی دارد قصه در رابطه با این موضوع باشد. خواهر و برادری كه برای هم دلتنگ میشوند و این حس دلتنگی میشود مایه اصلی داستان من شاید باورتان نشود اما این حسها و حالات همواره در همه ما هست ولی نمیخواهیم ببینیمش. من تماسهایی دارم از خوانندههایم كه میگویند آدمهای قصههای من را دیدهاند و میشناسند در حالی كه هیچكدام از آنها حقیقی نیستند. گاهی البته روایتهایی میشنوم از برخی افراد و قصههایی از زندگی آنها كه خط اصلی داستان من را شكل میدهند ولی در هر شكل بقیه را تخیل میكنم و میدانم كه چطور آن را پیش ببرم. البته كم پیش میآید كه كسی برای من قصهاش را بگوید ولی خب خودم زیاد دنبال این قصهها میروم. اصراری دارید كه راوی همیشه در داستانهای شما اول شخص و در واقع خودتان باشد؟ بله، اینطور قصه گفتن راحتتر است. سعی میكنم توصیف نكنم و قصه را جلو ببرم. من علاقه زیادی به فرم یا آنچه شما میگویید تكنیك ندارم. همانطوری كه بلدم مینویسم. كاری هم ندارم كه كسی بپسندد یا نه، به آن فكر هم نمیكنم. دوست دارم ساده و نزدیك به حقیقت بنویسم تا خواننده حس كند كه آدمهای قصه را میشناسد. این استعدادی است كه من دارم [میخندد] اگر بگویند كه من پانصد سال هم عمر میكنم باز هم برای نوشتن وقت كم دارم. من بارها شده كه در عین حال سه رمان را با هم نوشتهام. صبح تا ظهر یكی، ظهر تا عصر یكی و شب تا نیمه شب هم یكی و هیچ كدام را هم قاطی نمیكنم. شده است كه گاهی روزها در كارهای شخصی خودم به خاطر غرق بودن در فضای قصهام اشتباه كنم، راه را اشتباه بروم اما قصهها را نه، قلم كه گرفتم در همین قصهام تا زمانی كه خودم از آن بیرون بروم [میخندد] داستانهایم را معتقدم بعد از مرگم بیشتر خواهند شناخت و خیلی سر و صدا خواهد كرد مثل نقاشیهای ونگوك. سر و صدا از چه نظر؟ از نظر ساختار داستاننویسی. ببینید شاعر بر دو دسته است آنكه شعر میگوید و آنكه شعر میسازد. آنكه شعر میگوید میشود سعدی و حافظ و آنكه شعر میسازد میشود مهدی سهیلی. سرودههایش را بخوانید، ساختار و وزنش عالی است اما بر دل نمینشیند. جناب كریمپور از ماجرای كتابهایتان و جایزه نوبل هم بگویید؟ نسخه ترجمه شده باغ مارشال را به من اطلاع دادهاند كه به آكادمی نوبل هم فرستادهاند و من خاطرم جمع است كه این جایزه را به بهانه داستانهایم میگیرم به ویژه به خاطر باغ مارشال، جلد سوم این كتاب هم كه در لندن میگذرد و نقطه اصلی وقایع آن هم فوتبال است. دلیل اصلی این اعتقاد من است شاید باورتان نشود اما لندن را بهتر از تهران میشناسم. مدتی به خاطر این داستان در آنجا بودم. اگر در كشور ما هم ادبیات متولی و صاحب داشت، به جای انتشارات پنگوئن، یك ناشر و موسسه داخلی میباید من را به آنجا معرفی میكرد. ولی من مطمئنم كه جایزه را میگیرم و افرادی هم كه پیگیر این موضوع هستند، به من قول دادهاند كه این اتفاق میافتد و خودم هم معتقدم حق من است، حق همه زحمتهای من. در كتاب آخرتان اسمی از ناخدا خورشید آوردهاید. این شخصیت واقعی است؟ بله، این شاگرد همان ناخدا خورشیدی است كه فیلمی به نامش ساختند. من در قشم دیدمش و قصهاش را برای من گفت. البته قصهای كه گفت، چند خط بود و با اجازه او، من براساس آن این كتاب را نوشتم. آدمها و خط اصلی داستان واقعی است ولی جزئیات آن را خودم نوشتم. من از شما روزنامهنگارها ولی گلهمندم! نمیدانم چرا دنبال كسانی میروید كه بیخودی معروف شدهاند مثل هنرپیشهها. من هنرپیشگی را هنر نمیدانم چون ابزار دیگری غیر از خود هنرمند برای نمایش میخواهد. هنرمند به نظرم كسی است كه اگر در جنگل هم بود روی برگ درخت مینویسد و روی تنهاش نقاشی می كند. هنرمند به نظرم كسی است كه مینویسد و هزار سال بعد هم كتاب او كتاب است و ارزش دارد. اینها درد است اما به كه بگوییم؟! میگویید مردم دوست دارند اما چه كسی مردم را علاقهمند كرد به اینها ... بس است دیگر ...
×
×
  • اضافه کردن...