irsalam ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۸ اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۸ ترجمه سوره مبارکه قصص * * طسم! (1) * اينها از آيات كتاب مبين است! (2) * ما از داستان موسى و فرعون بحق بر تو مىخوانيم، براى گروهى كه (طالب حقند و) ايمان مىآورند! (3) * فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود; گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، * پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مىداشت; او به يقين از مفسدان بود! (4) * ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم! (5) * و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم; و به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائيل) بيم داشتند نشان دهيم! (6) * ما به مادر موسى الهام كرديم كه: «او را شير ده; و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا(ى نيل) بيفكن; و نترس و غمگين مباش، * كه ما او را به تو بازمىگردانيم، و او را از رسولان قرار مىدهيم!» (7) * (هنگامى كه مادر بفرمان خدا او را به دريا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد! * مسلما فرعون و هامان و لشكريانشان خطاكار بودند.(8) * همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، * يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمىفهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مىپرورانند)! (9) * (سرانجام) قلب مادر موسى از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهى گشت; و اگر دل او را (بوسيله ايمان و اميد) محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند! (10) * و (مادر موسى) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پيگيرى كن!» او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد در حالى كه آنان بىخبر بودند. (11) * ما همه زنان شيرده را از پيش بر او حرام كرديم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد); و خواهرش (كه بيتابى ماموران را براى پيدا كردن دايه مشاهده كرد) * گفت: «آيا شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه مىتوانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!» (12) * ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند كه وعده الهى حق است; ولى بيشتر آنان نمىدانند! (13) * و هنگامى كه (موسى) نيرومند و كامل شد، حكمت و دانش به او داديم; و اين گونه نيكوكاران را جزا مىدهيم! (14) * او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد; ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند; يكى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، * و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود; موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت * (و بر زمين افتاد و مرد); موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراهكننده آشكارى است» (15) * (سپس) عرض كرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم; مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، كه او غفور و رحيم است! (16) * عرض كرد: «پروردگارا! بشكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود! سذللّه (17) * موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار); ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مىزند * و از او كمك مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشكارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (18) * و هنگامى كه خواست با كسى كه دشمن هر دوى آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، (فريادش بلند شد،) گفت:«اى موسى مىخواهى! * مرا بكشى همان گونه كه ديروز انسانى را كشتى؟! تو فقط مىخواهى جبارى در روى زمين باشى، و نمىخواهى از مصلحان باشى!» (19) * (در اين هنگام) مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر ( مركز فرعونيان) آمد و گفت: «اى موسى! اين جمعيت براى كشتن تو به مشورت نشستهاند; * فورا از شهر خارج شو، كه من از خيرخواهان توام!» (20) * موسى از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى; عرض كرد: سخللّهپروردگارا! مرا از اين قوم ظالم رهايى بخش!» (21) * و هنگامى كه متوجه جانب مدين شد گفت: «اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند! سذللّه (22) * و هنگامى كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مىكنند; و در كنار آنان دو زن را ديد * كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نمىشوند; موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمىدهيد؟!) * گفتند: «ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند; و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (و قادر بر اين كارها نيست.)!» (23) * موسى براى (گوسفندان) آن دو آب كشيد; سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا! هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم!» (24) * ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: سخللّهپدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را * كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او ( شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!» (25) * يكى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى * آن كسى است كه قوى و امين باشد (و او همين مرد است)!» (26) * (شعيب) گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى; * و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبتى از ناحيه توست; من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى يافت» (27) * (موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) اين قراردادى ميان من و تو باشد; البته هر كدام از اين دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود * (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مىگوييم گواه است!» (28) * هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! * به خانوادهاش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مىروم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعلهاى از آتش تا با آن گرم شويد!» (29) * هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست دره، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان! (30) * عصايت را بيفكن!» هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مىكند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد! * ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى! (31) * دستت را در گريبان خود فروبر، هنگامى كه خارج مىشود سفيد و درخشنده است بدون عيب و نقص; و دستهايت را بر سينهات بگذار، * تا ترس و وحشت از تو دور شود! اين دو ( معجزه عصا و يد بيضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافيان اوست، كه آنان قوم فاسقى هستند!» (32) * عرض كرد: «پروردگارا! من يك تن از آنان را كشتهام; مىترسم مرا به قتل برسانند! (33) * و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است; او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند; مىترسم مرا تكذيب كنند!» (34) * فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مىكنيم، و براى شما سلطه و برترى قرارمىدهيم; و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند; * شما و پيروانتان پيروزيد!» (35) * هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده; * ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيدهايم!» (36) * موسى گفت: «پروردگارم از حال كسانى كه هدايت را از نزد او آوردهاند، و كسانى كه عاقبت نيك سرا(ى دنيا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! * مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! (37) * فرعون گفت: «اى جمعيت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (اما براى تحقيق بيشتر،) اى هامان، برايم آتشى بر گِل بيفروز * (و آجرهاى محكم بساز)، و براى من برج بلندى ترتيب ده تا از خداى موسى خبر گيرم; هر چند من گمان مىكنم او از دروغگويان است!» (38) * (سرانجام) فرعون و لشكريانش بدون حق در زمين استكبار كردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمىشوند! (39) * ما نيز او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم; اكنون بنگر پايان كار ظالمان چگونه بود! (40) * و آنان ( فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش (دوزخ) دعوت مىكنند; وروز رستاخيز يارى نخواهند شد! (41) * و در اين دنيا نيز لعنتى بدنبال آنان قرار داديم; و روز قيامت از زشترويانند! (42) * و ما به موسى كتاب آسمانى داديم بعد از آنكه اقوام قرون نخستين را هلاك نموديم; كتابى كه براى مردم بصيرتآفرين بود، و مايه هدايت و رحمت; * شايد متذكر شوند! (43) * تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوت را به موسى داديم; و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم)! (44) * ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق كرديم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (كه آثار انبيا از دلهايشان محو شد; پس تو را با كتاب آسمانيت فرستاديم)! * تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آيات ما را براى آنها ( مشركان مكه) بخوانى، ولى ما بوديم كه تو را فرستاديم * (و اين آيات را در اختيارت قرار داديم)! (45) * تو در كنار طور نبودى زمانى كه ما ندا داديم; ولى اين رحمتى از سوى پروردگارت بود (كه اين اخبار را در اختيار تو نهاد) تا بوسيله آن قومى را انذار كنى * كه پيش از تو هيچ انذاركنندهاى براى آنان نيامده است; شايد متذكر شوند! (46) * هرگاه(پيش از فرستادن پيامبرى) مجازات و مصيبتى بر اثر اعمالشان به آنان مىرسيد، مىگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى * تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟!» (47) * ولى هنگامى كه حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چيزى كه به موسى داده شد به اين پيامبر داده نشده است؟!» * مگر بهانهجويانى همانند آنان، معجزاتى را كه در گذشته به موسى داده شد، انكار نكردند و گفتند: «اين دو نفر ( موسى و هارون) دو ساحرند * كه دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر دو كافريم»؟! (48) * بگو: «اگر راست مىگوييد (كه تورات و قرآن از سوى خدا نيست)، كتابى هدايتبخشتر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروى كنم!» (49) * اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاى خود پيروى مىكنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و * هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مىشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند! (50) * ما آيات قرآن را يكى پس از ديگرى براى آنان آورديم شايد متذكر شوند! (51) * كسانى كه قبلا كتاب آسمانى به آنان دادهايم به آن ( قرآن) ايمان مىآورند! (52) * و هنگامى كه بر آنان خوانده شود مىگويند: «به آن ايمان آورديم; اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست; ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!» (53) * آنها كسانى هستند كه بخاطر شكيباييشان، اجر و پادششان را دو بار دريافت مىدارند; و بوسيله نيكيها بديها را دفع مىكنند; * و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىنمايند; (54) * و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مىگردانند و مىگويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان; * سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نيستيم!» (55) * تو نمىتوانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى; ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند; و او به هدايت يافتگان آگاهتر است! (56) * آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مىربايند!» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى * (از هر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مىشود؟! رزقى است از جانب ما; ولى بيشتر آنان نمىدانند! (57) * و چه بسيار از شهرها و آباديهايى را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاك كرديم! اين خانههاى آنهاست (كهويران شده)، * و بعد از آنان جز اندكى كسى در آنها سكونت نكرد; و ما وارث آنان بوديم! (58) * و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمىكرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند; * و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند! (59) * آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است; و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است; آيا انديشه نمىكنيد؟! (60) * آيا كسى كه به او وعده نيكو دادهايم و به آن خواهد رسيد، همانند كسى است كه متاع زندگى دنيا به او دادهايم سپس روز قيامت * (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61) * روزى را (به خاطر بياوريد) كه خداوند آنان را ندا ميدهد و ميگويد: «كجا هستند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟!» (62) * گروهى (از معبودان) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها ( عابدان) را گمراه كرديم; (آرى) ما آنها را گمراه كرديم * همانگونه كه خودمان گمراه شديم; ما از آنان به سوى تو بيزارى مىجوييم; آنان در حقيقت ما را نمىپرستيدند (بلكه هواى نفس خود را پرستش مىكردند)!» (63) * و به آنها ( عابدان) گفته مىشود: «معبودهايتان را كه همتاى خدا مىپنداشتيد بخوانيد (تا شما را يارى كنند)!» معبودهايشان را مىخوانند، * ولى جوابى به آنان نمىدهند! و (در اين هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) مىبينند، و آرزو مىكنند اى كاش هدايت يافته بودند! (64) * (به خاطر آوريد) روزى را كه خداوند آنان را ندا مىدهد و مىگويد: «چه پاسخى به پيامبران (من) گفتيد؟!» (65) * در آن روز، همه اخبار به آنان پوشيده مىماند، (حتى نمىتوانند) از يكديگر سؤالى كنند! (66) * اما كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد! (67) * پروردگار تو هر چه بخواهد مىآفريند، و هر چه بخواهد برمىگزيند; آنان (در برابر او) اختيارى ندارند; منزه است خداوند، و برتر است از همتايانى كه * براى او قائل مىشوند! (68) * وپروردگار تو مىداند آنچه را كه سينههايشان پنهان مىدارد و آنچه را آشكار مىسازند! (69) * و او خدايى است كه معبودى جز او نيست; ستايش براى اوست در اين جهان و در جهان ديگر; حاكميت (نيز) از آن اوست; * و همه شما به سوى او بازگردانده مىشويد! (70) * بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا قيامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودى جز خدا مىتواند روشنايى براى شما بياورد؟! آيا نمىشنويد؟!» (71) * بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان كند، كدام معبود غير از خداست كه شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟ آيا نمىبينيد؟!» (72) * و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براى بهرهگيرى از فضل خدا تلاش كنيد، * و شايد شكر نعمت او را بجا آوريد! (73) * (به خاطر آوريد) روزى را كه آنها را ندا مىدهد و مىگويد: «كجايند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟!» (74) * (در آن روز) از هر امتى گواهى برمىگزينيم و (به مشركان) مىگوييم: «دليل خود را بياوريد! سذللّه اما آنها مىدانند كه حق از آن خداست، * و تمام آنچه را افترا مىبستند از (نظر) آنها گم خواهد شد! (75) * قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد; ما آنقدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! * (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادىكنندگان مغرور را دوست نمىدارد! (76) * و درآنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب; و بهرهات را از دنيا فراموش مكن; و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن; * و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد! (77) * (قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام!» آيا او نمىدانست كه خداوند اقوامى را پيش از او هلاك كرد * كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند. (78) * (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! * به راستى كه او بهره عظيمى دارد!» (79) * اما كسانى كه علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما ثواب الهى براى كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند بهتر است، * اما جز صابران آن را دريافت نمىكنند. (80) * سپس ما، او و خانهاش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خود نيز نمىتوانست خويشتن را يارى دهد. (81) * و آنها كه ديروز آرزو مىكردند بجاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد * گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمىشوند! (82) * (آرى،) اين سراى آخر تو را (تنها) براى كسانى قرارمىدهيم كه اراده برترىجويى در زمين و فساد را ندارند; و عاقبت نيك براى پرهيزگاران است! (83) * كسى كه كار نيكى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است; و به كسانى كه كارهاى بد انجام دهند، مجازات بدكاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود. (84) * آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ( زادگاهت) بازمىگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مىداند چه كسى (برنامه) هدايت آورده، * و چه كسى در گمراهى آشكار است! سذللّه (85) * و تو هرگز اميد نداشتى كه اين كتاب آسمانى به تو القا گردد; ولى رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد! اكنون كه چنين است، هرگز از كافران پشتيبانى مكن! (86) * و هرگز (آنها) تو را از آيات خداوند، بعد از آنكه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت كن، و هرگز از مشركان مباش! (87) * معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست; همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مىشود; حاكميت تنها از آن اوست; * و همه بسوى او بازگردانده مى شويد! (88) * لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده