irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نقش جذب نخبگان در تمدن اسلامی عصر عباسیان سید مرتضی حسینیشاهترابی (کارشناس تاریخ اسلام) [ فهرست مطالب این مقاله ] چکیده مقدمه انگیزههای خلافت عباسیان از جذب نخبگان الف)انگیزه سیاسی ب)انگیزه غیرسیاسی تدابیر عباسیان برای جذب نخبگان فرآیند جذب نخبگان در خلافت عباسیان تأثیر جذب نخبگان بر شکوفایی تمدن اسلامی جذب نخبگان،نیاز امروز دولتهای مسلمان [align=justify]چکیده عوامل متعددی در شکوفایی تمدن اسلامی در دوران طلایی آن نقش داشتهاند که جذب نخبگان علمی توسط دولتهی مسلمان،از جمله آنهاست.این تحقیق میکوشد فرآیند مذکور رادر دولت عباسیان بررسی کند.این دولت از مهمترین قدرتهای مسلمان و پیشگام جذب نخبگان در تاریخ اسلام به شمار میآمد.بررسی این موضوع الگوی کارآمد و مناسبی برای جوامع امروزی،به خصوص جامعه اسلامی میتواند ارائه دهد و یاریگر آنان در مسیر پیشرفت و سازندگی باشد. عباسیان با انگیزههای مختلف سیاسی و غیرسیاسی به تکریم علم و عالمان و ایجاد مراکز علمی و پژوهشی پرداختند و بدینگونه توانستند موقعیت مناسبی را برای حضور و جذب عالمان و نخبگان علمی فراهم آورند.این اقدام آنان بر شکوفایی تمدن اسلامی تأثیر شگرفی گذاشت،بهگونهای که در مدت زمانی اندک،درخت تمدن اسلامی تنومند،سبز و شکوفا شد و ثمر بخشید. [/align] منبع : پایگاه مجلات تخصصی نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مقدمه خورشید اسلام قریب به چهارده قرن پیش از این،از جوار خانه کعته سر برآورد و پس از گذشت چند سده،چنان تمدنی را آفرید که تاریخ مانند آن را به خود ندیده است؛تمدنی که ویژگیهای منحصر به فرد داشت و رشد و شکوفایی سریع یکی از ویژگیهایش بود. آری،تمدن اسلامی،به سرعت شکل گرفت،انسجام یافت،دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذارد،به شکوفایی رسید و سرزمینهای بسیاری را در سیطره خویش گرفت.به طور قطع،عوامل متعددی در این رشد و شکوفایی نقش داشتهاند که جذب نخبگان علمی توسط دولتهای مسلمان،یکی از آنها به شمار میآید.تأثیر این عامل در بالندگی تمدن اسلامی واقعیتی انکارناپذیر است. تحقیق حاضر با عنایت به این واقعیت،فرآیند مذکور را در دستگاه خلافت عباسیان بررسی میکند.کشف انگیزههای دولت عباسیان از جذب نخبگان،تدابیر آنان برای این کار،سیر جذب نخبگان و تأثیر این اقدام بر شکوفایی تمدن اسلامی،در این پژوهش بررسی میشوند.اهمیت و ضرورت این پژوهش از آن روست که پاسخ به موارد مذکور الگویی کارآمد و مناسب برای جوامع امروزی،بهویژه جوامع اسلامی،به شمار میآید و آنان را در پیمودن مسیر پیشرفت و سازندگی یاری میدهد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ انگیزههای خلافت عباسیان از جذب نخبگان نخبگان علمی هر جامعه،نیروهای کارآمد و ماهریاند که به تواناییهای بالای علمی در رشته موردنظر خویش دستیافته و دانش،تخصص،تجربه و قابلیتهای بسیاری کسب کردهاند.آنان تواناییهایی دارند که جوامع انسانی و نظامهای سیاسی حاکم بر آن برای رشد و تعالی خویش نیازمند بدان هستند.از همینرو،در مسیر تاریخ شکلگیری و شکوفایی تمدن اسلامی،توجه ویژه برخی از دولتمردان مسلمان،بهویژه عباسیان را به این قشر شاهد هستیم. هریک از آنان در این اقدام خود انگیزهای داشتند که برخی از وارد آن عبارتست از: الف)انگیزه سیاسی 1.کسب قدرت و اقتدار سیاسی:قدرتطلبی ویژگی بارز دولتمردان و سیاستمداران است.به همین سبب،دولتمردان عباسیان میکوشیدند قدرت خویش را افزایش دهند.از انگیزه سیاسی مهمترین انگیزهای بود که خلفای عباسی را به جذب نخبگان وادار میکرد. آنها از این تدابیر برای اهداف سیاسی متعددی سود میجستند که مهمترین آنها عبارت بود از:آنجایی که نیروی انسانی،بهویژه نیروی متخصص و کارآمد،یکی از ابزار قدرت است، این دولتمردان به جذب نخبگان روی آوردند. منصور عباسی از زمره این فرمانروایان است.او برای کسب قدرت بیشتر و تثبیت پایتخت تازه تأسیس خویش چنین نمود.وی به خوبی میدانست برای ارتقای موقعیت سیاسی-اجتماعی خود و پایتختش و جلب توجه عالم اسلام،به حمایت عالمان و متفکران نیازمند است.بدین علت،جمعی از بهترینهای آنان را برگزید و در جوار خویش جای داد. یکی از شرقشناسان در اینباره میگوید: منصور بر آن بود که پایتختش جنان باشد که شهرت آن در سراسر جهان اسلام پراکنده شود و به این منظور،گروهی از دانشمندان و قرّاء و وعّاظ و نحویان و محدثان را از شهرهای بصره و کوفه که پیش از آن مراکز علمی جهان اسلام شده بودند،به بغداد دعوت کرد. 1. امیران و وزیران آلبویه که خود در خدمت و بدنه خلافت عباسی بودند،نمونه دیگریاند که به تعبیر یکی از پژوهشگران غربی،«ولی نعمتان سخاوتمند دانش و مشتاق به استفاضه از فضل ملازمان خویش بودند و در راستای کسب اعتبار و مشروعیت، فرهنگ و علم را به منزله زینت و جلوه عدرت ارج مینهادند و متفکران پرفروغی را همچون گوهرهایی بر تارک تاج خویش مینشاندند» .2 رویارویی با امامان شیعی:بیشک،خلفای عباسی از جانب امامان شیعه احساس خطر میکردند؛چون آنها را مخالف و رقیب خود در عرصه قدرت میدیدند.بنابراین،برای رویارویی با آنان هب هر ترفند ممکن متوسل میشدند.آنها قدرت سیاسی را عهدهدار بودند و امامان شیعی قدرت اجتماعی داشتند اینقدرت اجتماعی،تهدیدی جدی برای دستگاه خلافت عباسی بود.از اینرو،متولیان حکومت میکوشیدند به هر طریق ممکن،قدرت اجتماعی و محبوبیت مردمی امامان را بکاهند. از سویی علم خارقالعاده امامان،یکی از لایل محبوبیت و مقبولیت امامان شیعی در میان مردم بود و شیعیان به علم لدنّی برای ایشان قائل بودند.باتوجه به این مطلب، (1).اولیری دلیسی،انتقال علوم یونانی به جهان عربی،ترجمه:احمد آرام،ص 233،چاپ دوم،مرکز نشر دانشگاهی،تهران:1374 شمسی. (2).کرمر جوئل.ل.،احیای فرهنگی در عهد آل بویه،ترجمه:محمد حنایی،سعید کاشانی،ص 95،چاپ اول،مرکز نشر دانشگاهی،تهران:1375 شمسی. قدرتمندان سیاسی چنین میپنداشتند که با جذب عالمان و نخبگان علمی و دینی و ترتیب دادن مناظرات علمی و قرار دادن آنها رویاروی پیشوایان شیعه،شخصیت علمی این امامان را به بنبست میتوانند بکشانند و بدین تربیب از بدرت اجتماعی ایشان بکاهند. عملکرد مأمون و نیز برخی از گفتگوهای امام رضا علیه السّلام با یارانشان در زمان اقامت ایشان در توس،بازگوکننده این واقعیت است.1 شیخ صدوق رحمه اللّه در این زمینه مینویسد: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به دلیل حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود.اما هیچکس با آن حضرت روبهرو نمیشد جز آنکه به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام بر ضد او اقامه میشد،ملتزم میگردید.2 ب)انگیزه غیرسیاسی برخی از خلفای عباسی جدای از انگیزههای سیاسی،انگیزههای دیگری در جذب نخبگان داشتند که در عنوانی کلّی از آنه به انگیزههای غیرسیاسی میتوان تعبیر کرد.برخی از مصادیق آن عبارتند از: 1.میل به بقا و تندرستی:میل به بقا و طول عمر بیشتر،میل ذاتی و درونی انسان است.خلفای عباسی نیز به سبب علایق و دلبستگیهای عمیقی که به قدرت و تاج و تخت خویش داشتند،به سلامت خویش اهمیت شایانی میدادند و دوست داشتند مدت زمان بیشتری زندگی کنند.از اینرو،بهترین عالمان و متخصصان هر فن،بهویژه علم پزشکی و نجوم را در خدمت خویش میگرفتند تا در فرصت لازم از تخصصشان بهره گیرند که این خود موجب میشد تا نخبگان علمی را جذب کنند. روی آوردن هارون الرشید و بسیاری از حاکمان مسلمان دیگر به پزشکان مسلمان و غیرمسلمان از همین قبیل است.3 (1).شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا علیه السّلام،ج 1،باب 12،ص 155 و 159،دار الکتب العلمیه،بیروت:بیتا. (2).همان،ج 1،ص 152 به نقل از دولت عباسیان،محمد سهیل طقّوش،ترجمه:حجت اللّه جودکی،ص 145،چاپ دوم،پژوهشکده حوزه و دانشگاه،قم:1383. (3).علی بن یوسف قفطی،تاریخ الحکماء،به کوشش:بهین دارایی،ص 140-146،چاپ 2،،دانشگاه تهران، تهران:1371 شمسی. 2.علم دوستی:برخی از حکمرانان عباسی به سبب پیسینه تربیتیشان و محیطهایی که در آن رشد یافته و نیز به سبب ویژگیهای فکری و مذاق عقلیشان،به علم و دانش علاقهمند بودند.بدین جهت،به حمایت از عالمان و دانشمندان میپرداختند. هارون الرشید عباسی نمونهای از این گروه حاکمان است که به دست یحیی برمکی، تحتتأثیر پارسیان و در سرزمین آنان پرورش یافت.به همین سبب،از کودکی با علوم آشنا شد،علاقهمند گردید و به عالمان اهمیت داد.مأمون را نیز از یک نظر در زمره همین حاکمان میتوان جای داد. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تدابیر عباسیان برای جذب نخبگان فرار مغزها از یک دولت و روی آوردن آنان به دولتی دیگر،بهطور قطع دلایلی دارد که تدبیر درست و شایسته دولت مقصد را مهمترین دلیل و عامل باید شمرد.تمدن اسلامی هم در دوره رشد و نوجوانی خویش،پذیرای مغزها و نخبگان متعددی بود که هریک به شیوهای این تمدن را به سوی شکوفایی سوق دادند و یاریگر آن بودند. دولت عباسیان برای جذب دانشمندان علوم مختلف،تدابیر خاصی اجرا نمود که عمده آنها عبارتند از: 1.تکریم و بزرگداشت علم وعالمان:اهمیت دادن به عالمان و احترام به شخصیت و مقام علمی آنان،یکی از تدابیر مهم و زمینهساز برای حضور و رشد دانشمندان در جامعه است. این امر در تمدن اسلامی به خوبی مشاهده میشود.بر همین اساس،مأمون همواره میگفت: علما از جمله بندگان خاصّ احدیتند که برای تکمیل مراتب فهم و ادراک انسانی فرستاده شدهاند و ایشان در عالم به منزله مشعلهای فروزان و رهبران افراد نوع انسانی شمرده میشوند و اگر نمیشدند آنها،هر آینه عالم به توحش اولیه خود برمیگشت.1 مأمون به پادشاه روم نامه نوشت و از وی خواست اجازه دهد چند نفر را به روم بفرستد تا از علوم باستانی که در خزاین آنجا بود،مواردی را برگزینند و با خود بیاورند.پادشاه،در ابتدای امر نپذیرفت ولی سرانجام قانع شد.مأمون گروهی از متخصصان علوم و کتابشناسی را برگزید و به آنجا فرستاد.فرستادگان به روم رفتند و در بازگشت، کتابهایی با خود آوردند که به دستور مأمون ترجمه شد.2 (1).گوستاو لوبون،تمدن اسلام و عرب،ترجمه:سید محمد تقی فخری داعی گیلانی،ص 213،چاپ چهارم،بنگاه مطبوعات علی اکبر اعلمی،تهران:1334شمسی. (2).ابن ندیم،الفهرست،تحقیق:یوسف علی طویل،ص 397،چاپ اول،دار الکتب العلمیه،بیروت:1416 قمری. گفتنی است،برخی از عباسیان چنان به عالمان احترام میگزاردند که در باور نمیگنجد. نمونه،بختیشوع بن جبریل را که دانشمندی پارشی و غیرمسلمان بود،امین خود قرار داده بودند و درباره زنان،مادران و خویش به او اعتماد میکردند.1 در حالات یکی از عالمان نوشتهاند: معتصم خلیفه عباسی آنقدر به او علاقهمند بود که پس از وفات او گفت:من هم به او ملحق خواهم شد،چون او حیات مرا در دست داشت و بدن مرا اداره میکرد.2 همین تجلیلها و تکریمهای حاکمان و دولتمردان در حق دانشمندان بود که به تدریج،طبقه متوسط و مورد احترامی را ایجاد کرد که با حمایت دربار،به مناصب عالی دست یافتند.از همین مجرا،نوعی اشرافیت علمی پیدا شد که در مقابل اشرافیت ارثی قدیم عرض اندام میکرد و در برابر اشرافیتی ایستادگی میکرد که خطری جدی برای خاندان عباسی بود.3 2.ایجاد مراکز علمی و امکانات پژوهش:تأسیس مراکز علمی-پژوهشی،تأمین مقدمات و فضای علمی برای فعالیتهای پژوهشی از دیگر اقدامات برجسته سیاستمداران عباسی بود که زمینه را برای حضور دانشمندان مهیا میکرد. تأسیس بیت الحکمه بغداد به دست مأمون که شامل یک رصدخانه و کتابخانه عمومی بود و دویست هزار دینار طلا،معادل 950 هزار دلار،هزینه در برداشت،اقدامی در این زمینه به شمار میآمد.4حوادث نشان داد که از تأسیس مدرسه اسکندریه در نیمه نخست قرن سوم پیش از میلاد به بعد،این مرکز مهمترین انجمن علمی-فرهنگی به شمار میآمد.تا آن زمان کار ترجمه،آزاد بود و نظمی نداشت و افرادی یهودی و مسیحی و نو مسلمان بدان مشغول بودند.ولی ترجمه از زمان مأمون و جانشینان نزدیک وی،کار انجمنی شد که به تازگی بنیاد گرفته بود.5 3.تأمین اقتصادی دانشمندان:وقتی در سال 144 قمری شهر بغداد بنا شد،خلیفه و دربارش همسایه جندیشاپور شدند.مدت مدیدی نگذشت که حقوقهای گزاف درباری، (1).همان،ص 466. (2).همان. (3).انتقال علوم یونانی به جهان عربی،ص 233. (4).ویل دورانت،تاریخ تمدن،ترجمه:ابو القاسم پاینده،جلد 11،ص 147،چاپ اول،نشر اقبال،تهران:1343 شمسی. (5).فیلیپ حتی،تاریخ عرب،ترجمه:ابو القاسم پاینده،ص 293،چاپ سوم،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران:1380 شمسی. پزشکان و مدرسان نسطوری را از دار العلم جندی شاپور به بغداد کشاند.1برای مثال،در مورد وضعیت اقتصادی جبریل بن بختیشوع،طبیب هارون الرشید و مأمون،مینویسند: بالغ بر 000/000/88 درهم طلا اندوخته بود.او به ازای دو بار حجامت،سالانه صد هزار درهم دریافت میکرد؛در ضمن هر شش ماه یکبار برای مسهلی که به خلیفه میداد،معادل همین مبلغ دستمزد میگرفت.2 در واقع،حمایت مالی درباریان و تاجران ثروتمند باعث شد که پزشکان اخترشناسان اسلامی بتوانند با آسایش خیال،به تجارب علمی و مشاهدهگری بپردازند.3در همین زمینه مینویسند: مأمون آنقدر بخشش میکرد که نزدیک بود بیت الحکمه را ورشکست کند؛زیرا به پاداش«حنین»معادل وزن کتابهایی که ترجمه کرده بود،طلا میداد.4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ فرآیند جذب نخبگان در خلافت عباسیان موقعیت اجتماعی دانشمندان در اوایل تمدن اسلامی،با موقعیت آنها در اواخر دوران کلاسیک تفاوت چندانی نداشت.اما با ظهور خلافت عباسیان،دوران کوتاهی فرارسید (137-274 قمری)که تحت حکومت خلفایی همچون منصور،هارون الرشید،مأمون و حتی در زمان متوکل،دانشمندان به چنان درجهای تشویق شدند که از زمان تشکیل موزه اسکندر به بعد دیده نشد.5آغاز این حرکت به دست منصور دوانیقی بود.او پس از عزم بنای شهر بغداد،متخصصان و مهندسان شهرسازی را احضار کرد و نقشه شهر را طراحی نمود.سپس به راهنمایی«نو بخت»که ستارهشناس زبردستی بود،سنگ شالوده شهر را بر زمین گذاشت.6 وی برای شهرت بخشیدن و عظمت آفرینی برای شهر تازه تأسیس خویش،دانشمندان متعددی را از مراکز علمی به بغداد فراخواند و ذیل حمایت خویش گرفت.7او اگرچه (1).انتقال علوم یونانی به جهان عربی،ص 113. (2).تاریخ تمدن،جلد 11،ص 147. (3).جان برنال،علم در تاریخ،ترجمه:حسین اسدپورپیرانفر،کامران مانی،ج 1،ص 210،چاپ دوم،امیر کبیر، تهران:1380 شمسی. (4).همان،ج 11،ص 147. (5).علم در تاریخ،ج 1،ص 210. (6).خطیب بغدادی،تاریخ بغداد،ج 1،ص 66،دار الکتب علمیه،بیروت. (7).انتقال علوم یونانی به جهان عربی،ص 233. خساست و بخل فراوانی داشت و پاداشهایی که به مردم میداد بسیار ناچیز و از روی کراهت و سختی بود،به دانشمندان توجه خاصی داشت.وی در سال 148 قمری به عارضه شکمدرد شدیدی مبتلا شد بهطوریکه طبیبان بغداد از مداوای آن عاجز ماندند. بنابر سفارش مشاوران«جرجیس بن بختیشوع»،رئیس دار العلم و بیمارستان جندیشاپور،را برای معالجه منصور به بغداد دعوت کردند.جرجیس به بغداد آمد و در زمان کوتاه،اعتماد خلیفه را جلب کرد و باوجود آنکه دیانت مسیحی خویش را رها نکرد،در بغداد ماندگار شد و پزشک دربار گردید.این نخستین برخورد دربار بغداد با بختیشوع بود.بدین ترتیب،او بنیانگذار خاندان معروفی شد که طی شش یا هفت نسل که حدود دو قرن طول کشید، طبیب ویژه دربار بودند.1 منصور به ستارهشناسی و عمل به احکام ستارگان معتقد بود و بدون مشورت ستارهشناسان به کارهای مهم دست نمیزد.برهمین اساس،وی اولین خلیفهای است که ستارهشناسان از جمله نوبخت زرتشتی را به خدمت گرفت.او علاقه وافری به اخترشناسی داشت و اخترشناسان متعددی از هند و روم به حضورش میرسیدند.مسلمانان از همان زمان به نجوم و متعلقات آن علاقهمند شدند و از ستارهشناسی نیز به هندسه متوجه گشتند.2 در دوره مهدی و هادی عباسی در مورد جذب نخبگان اقدام چشمگیری صورت نگرفت تا اینکه در سال 170 قمری هارون الرشید به قدرت رسید.او با کمک وزیر برمکی خود، به دانشمندانی که آثار علمی یونانی را مطالعه و ترجمه میکردند،کمک فراوان نمود؛ حتی جمعی را به قلمرو امپراتوری روم فرستاد تا نسخههای خطی یونانی را خریداری کنند.این اقدام سبب شد تا تألیفات گرانسنگ یونانی به بغداد وارد شود.درباریان نیز به او تأسی جستند و سرمایه فراوانی در راه جمعآوری نسخههای یونانی و ترجمه آنها صرف کردند.اما بیشترین دانشی که از این طریق حاصل شد،جنبه پزشکی داشت و این امر، توجه پزشکان جندیشاپور را به خود معطوف کرد.3 به واسطه حمایت منصور و هارون و امثال آنها از عالمان،بغداد به تدریج به محل اجتماع و گردهمآیی فضلای عجم،یهودی،یونانیو دانشمندان کشورهای دوردست (1).همان،ص 234،تاریخ عرب،ص 391. (2).جرجی زیدان،تاریخ تمدن اسلام،ترجمه:علی جواهر کلام،ج 3،ص 208-209،مؤسسه مطبوعات امیر کبیر، تهران:1333 شمسی. (3).انتقال علوم یونانی به جهان عربی،ص 236 و 237. دیگر تبدیل شد.اهل هر مذهب و ملتی در بغداد گرد هم آمدند و این شهر را مرکز علوم و فنون دنیا نمودند.1 در زمان مأمون ترجمه کتابهای فلسفی قوت گرفت که علت آن،علاقهمندی شخص مأمون به مسائل عقلی بود. او به علم و عالمان بسیار اهمیت میداد و این احساس خویش را به شکلهای گوناگون ابراز مینمود.وی در ترجمه کتابهای یونانی کوشش بسیاری کرد و ثروت انبوهی را صرف این امر نمود؛بهگونهای که به برخی از مترجمان،در ازای وزن هر کتابی که ترجمه میکردند،طلا میداد.علاقه او بدین موضوع در حدی بود که ثروتمندان،بزرگان و داعیان دولتی را نیز ترغیب میکرد تا ارباب منطق و فلسفه را گرامی بدارند.در نتیجه، مترجمان بسیاری از عراق،شام و مشرق به بغداد آمدند.چه بسا نسطوریان،صائبه، زرتشتیان،رومیان و برهمنان هندی نیز میان آنان بودند و از زبآنهای یونانی،فارسی، سریانی هندی(سانسکریت)،نبطی،التین و غیره ترجمه میکردند.به دنبال آن،دانش چنان رونق گرفت که کتابفروشی و کاغذفروشی در بغداد افزایش یافت.انجمنهای علمی و ادبی متعددی برپا شد و مردم بیش از هر کار به مباحثات علمی و مطالعه میپرداختند.2مأمون با سیاست و زیرکی تمام،بغداد را به مرکز علمی جهان اسلام مبدل کرد تا اینکه جای خود را به دیگران داد. معتصم با روش ناشایست خویش نفرت عموم را موجب شد.پس از او واثق نیز همچون مأمون کمابیش عالمان را گرامی میداشت.پس از وی،متوکل با سیاستهای خشک و خشن خویش زوال علوم را موجب شد.به همین جهت،دانشمندان به سایر ممالک اسلامی و دولتهای تازه تأسیس مسلمان مهاجرت کردند.3 بدین ترتیب،خلفای عباسی در دوران نهضت ترجمه،بذر علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن را به تدریج دریافت کردند.بغداد که مرکز خلافت وثروت اسلامی بود تا مدتی مقرّ دانشمندان شد و گذشته از پزشکان مسیحی که در خدمت خلفا بودند وبه ترجمه و طبابت اشتغال داشتند،دانشمندان مسلمان نیز در بغداد پرورش یافتند.4 (1).تمدن اسلام و عرب،ص 213. (2).تاریخ تمدن اسلام،ج 3،ص 216. (3).همان،ص 254-255. (4).همان،ص 257. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تأثیر جذب نخبگان بر شکوفایی تمدن اسلامی تاریخ نشان میدهد،عوامل متعددی درشکوفایی تمدن اسلامی نقش داشتهاند که یکی از آنها جذب نخبگان علمی و دیگری،وامگیری از دیگر تمدنهاست.به تعبیری،تمدن اسلامی برگرده تمدنهای ایران،یونان،هند و روم بنا شد و با استفاده از دستآوردهایشان تلفیق آنها با برنامههای خویش و تطبیق با نیازها،طرح جدیدی ایجاد کرد که جهان امروز،پیش رفت و توسعه خویش را وامدار آن است. جذب نخبگان از یک منظر،یاریگر تمدن اسلامی در وامگیری از تمدنهای دیگر بود؛ زیرا از یک سو،آثار برجای مانده از تمدنهای پیشین،هرکدام به زبانی غیراز زبان رسمی دنیای اسلام بود و از دیگرسو،هریک از نخبگان و دانشمندان غیرمسلمان، نماینده یک تمدن و حامل بخشی از داشتههای آن تمدن بودند.بنابراین،مسلمانان برای وامگیری از تمدنها،به ترجمه روی آوردند که غالب مترجمان نیز غیرمسلمان بودند.بدین شیوه،وامگیری تمدن اسلامی از دیگر تمدنها،برای حرکت به سوی شکوفایی کامل شد. یکی از خاورشناسان در این زمینه مینویسد: فاتحین عرب در پایان فتوحات،به اندک زمانی در تمدن ترقی حاصل نمودند.لیکن اینگونه تشکیلات و انتظامات کشوری و یا این قسم فنون پیچیده،مانند استخراج معادن و یا یک صنعت معماری عالی،واضح است که یک دفعه به دست نمیآید،و یا علومی مثل یک دفعه حاصل نمیشود و نیز ثابت میگردد که مسلمین تمدنهایی را که آن وقت در دنیا وجود داشت،ابقا مینمودند.آنها در علوم و فنون و انتظامات کشوری از تمدن قدیم یونان و روم اقتباس نموده،ولی آن را ترقی داده به مرتبه بلند رسانیدند.»1 نهضت ترجمه،با هدف وامگیری از دستآوردهای دیگر تمدنها،ازسال 133 قمری آغاز شد و حدود یک قرن ادامه یافت.مسلمانان در این مدت توانستند کتابهای اساسی و لازم در علوم را از سریانی،یونانی،پهلوی و سانسکریت به عربی درآوردند و مهمترین آثار یونانیان در ریاضیات،نجوم و طب را به عربی ترجمه کنند.2 نخبگان غیرمسلمان حلقه وصل اسلام با تمدنهای دیگر شدند.در این میان، نسطوریان شامی که آثار یونانی را نخست به سریانی و سپس از سریانی به عربی ترجمه کردند،حلقه ارتباطی اسلام با فلسفه یونان شدند.3 (1).تمدن اسلام و عرب،ص 213. (2).تاریخ تمدن،ج 11،ص 147-148. (3).تاریخ عرب،ص 393. عباسیان،خواسته یا ناخواسته،با هر انگیزهای که بود،موقعیت مناسب و مساعدی برای حضور و جذب عالمان و نخبگان علمی توانستند فراهم آورند.این اقدام آنان بر شکوفایی تمدن اسلامی تأثیر شگرفی گذاشت،بهگونهای که در مدت زمانی اندک،درخت تمدن اسلامی تنومند شد،و به ثمر نشست. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
irsalam ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جذب نخبگان،نیاز امروز دولتهای مسلمان امروزه پدیده فرار مغزها و مهاجرت نخبگان یکی از مشکلات اساسی کشورهای مسلمان است که بهطور عموم در زمره کشورهای توسعهنیافته جای میگیرند.آنها نخبگان را با صرف مبالغ هنگفت آموزشی،تربیت میکنند که به دلیل نبود برنامه درست و هدفمند، به راحتی از دست میدهند.سالیانه تعداد چشمگیری از نخبگان علمی و فرهنگی کشورها متعددی همچون ایران،پاکستان و امثال آنها به کشورهای توسعهیافته غربی مهاجرت میکنند. یکی از نشریات روزشمار دولت جمهوری اسلامی ایران،در سال 1381،در مورد این مسأله نوشته است: آمارهای غیررسمی حاکی است که بیش از هشتاد درصد برگزیدگان المپیادهای علمی ایران طی سی سال اخیر،جذب کشورهای اخیر[توسعه یافته]شدهاند. همچنین،تعداد قابل توجهی از دانشجویان،محققان و اساتید دانشگاهها که به عنوان دامه تحصیل،مأموریت تحصیلی وفرصت مطالعاتی به خارج از کشور رفتهاند،هنوز بازنگشتهاند.خسارت حاصل از مهاجرت نختگان،یا فرار مغزها به خارج از کشور بر 38 میلیارد دلار بالغ شده است.یک آمار غیررسمی دیگر نیز حکایت از آن دارد که تنها از کشور ایران تعداد 105 هزار نفر با تحصیلات عالیه و با تخصصهای ممتاز،به طریق قانونی و غیرقانونی به این کشور[امریکا]مهاجرت کردهاند که دستیابی به چنین نیروی کارآمدی،بر اقتصاد امریکا معادل ده میلیارد و پانصد میلیون دلار صرفهجویی هزینههای آموزشی به همراه داشته است.»1 آری،پدیده فرار مغزها و گریز نخبگان،معضل جدی امروز تمدن اسلامی و کشورهای مسلمان به شمار میآید که آنان را با ضعف مواجه ساخته است.عوامل متعددی در بروز این پدیده دخالت دارند که برخی از آنها عبادتند از: -فقدان برنامهای جامع و دقیق برای تولید فکر و اندیشه و استفاده از استعدادها؛ -ارزش قائل نشدن برای نخبگان علمی و بیتوجهی به آنان؛ (1).رزنانه کیهان،20 تیرماه 1381. -فقدان امکانات،تجهیزات و بودجههای تحقیقاتی بلندمدت برای تبلور قابلیتها؛ -فقدان رفاه اقتصادی و تسهیلات رفاهی مطلوب و درخور نخبگان؛ -فقدان فرصتهای شغلی مناسب با آنان. باتوجه به آنچه ذکر شد و نیز باتوجه به این مطلب که نخبگان علمی و فرهنگی هر جامعه،سرمایههای ارزشمند و کلیدی آن به شمار میآیند و چرخ پیشرفت و ترقی،با نیروی فکر و تخصص آنان میچرخد،اهمیت و ضرورت جذب نخبگان در دنیای امروز روشن میشود.بنابراین،دولتی موفق است که نه تنها نخبگان داخلی که حتی نخبگان خارجی را نیز جذب کند و به خدمت بگیرد.این امر ممکن نیست مگر با برنامهریزی دقیق شایسته.دولتها و کشورهای مسلمان میتوانند با آسیبشناسی این معضل و ایجاد برنامهای مدون و کاربردی،همراه با ایجاد فرصتهای شغلی مناسب برای نخبگان، قدردانی و تجلیل از آنان،تأمین اقتصادی ایشان،تأسیس مراکز پژوهشی و مواردی از این قبیل،به خوبی بر مشکل مهاجرت نخبگان چیره شوند و از نیروهای توانمند خویش در جهت سازندگی و ترقی سرزمین خود بهره گیرند. پایان مقاله نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .