غزلیات حافظ شیرازی بر اساس حروف الفبا
اعداد داخل پرانتز شماره غزل می باشد
- آن پیک نامور که رسید از دیار دوست – (۶۰)
- آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت (۸۲)
- آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست (۵۷)
- آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است (۳۱)
- آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی (۴۳۶)
- آن کس که به دست جام دارد (۱۱۸)
- آن که از سنبل او غالیه تابی دارد (۱۲۴)
- آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم (۳۶۱)
- آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد (۱۱۲)
- آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند (۱۹۱)
- آن یار کز او خانه ما جای پری بود (۲۱۶)
- آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند (۱۹۶)
- ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید (۲۴۰)
- احمد الله علی معدله السلطان (۴۷۲)
- از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه (۴۲۶)
- از دیده خون دل همه بر روی ما رود (۲۲۰)
- از سر کوی تو هر کو به ملالت برود (۲۲۲)
- از من جدا مشو که توام نور دیدهای (۴۲۴)
- افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن (۳۹۰)
- اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را (۳)
- اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید (۲۳۶)
- اگر به باده مشکین دلم کشد شاید (۲۳۰)
- اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول (۳۰۶)
- اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح (۹۸)
- اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است (۴۱)
- اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست (۶۴)
- اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش (۲۷۳)
- اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد (۱۵۵)
- اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک (۲۹۹)
- اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد (۱۲۹)
- الا ای طوطی گویای اسرار (۲۴۵)
- الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها(۱)
- المنه لله که در میکده باز است
- انت روائح رند الحمی و زاد غرامی (۴۶۹)
- ای آفتاب آینه دار جمال تو (۴۰۸)
- ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی (۴۸۷)
- ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی (۴۹۳)
- ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند (۱۸۰)
- ای پیک راستان خبر یار ما بگو (۴۱۵)
- ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر (۲۵۳)
- ای خونبهای نافه چین خاک راه تو (۴۰۹)
- ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی (۴۸۹)
- ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی (۴۵۸)
- ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی (۴۸۲)
- ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک (۳۰۱)
- ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی (۴۹۴)
- ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی (۴۳۴)
- ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
- ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن (۳۹۴)
- ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز (۲۶۰)
- ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت (۱۵)
- ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس (۲۶۷)
- ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار (۲۴۹)
- ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر (۲۴۸)
- ای غایب از نظر به خدا میسپارمت (۹۱)
- ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما (۱۲)
- ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو (۴۱)
- ای قصه بهشت ز کویت حکایتی (۴۳۷)
- ای که با سلسله زلف دراز آمدهای (۴۲۲)
- ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
- ای که دایم به خویش مغروری (۴۵۳)
- ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی (۴۸۰)
- ای که در کوی خرابات مقامی داری (۴۴۸)
- ای که مهجوری عشاق روا میداری (۴۴۹)
- ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست (۱۹)
- ای نور چشم من سخنی هست گوش کن (۳۹۸)
- ای هدهد صبا به سبا میفرستمت (۹۰)
- ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش (۲۸۷)
- این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی (۴۶۶)
- با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی (۴۳۵)
- بارها گفتهام و بار دگر میگویم (۳۸۰)
- بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم (۳۱۳)
- بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش (۲۷۲)
- باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است (۳۹)
- باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش (۲۷۶)
- بالابلند عشوه گر نقش باز من (۴۰۰)
- بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع (۲۹۳)
- ببرد از من قرار و طاقت و هوش (۲۸۲)
- بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد (۱۲۰)
- بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد (۲۲۹)
- بر سر آنم که گر ز دست برآید (۲۳۲)
- برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز (۲۶۵)
- برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست (۳۵)
- بشری اذ السلامه حلت بذی سلم (۳۱۲)
- بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی (۴۸۱)
- بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند (۱۸۱)
- بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم (۳۷۲)
- بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی (۴۶۴)
- بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی (۴۸۶)
- بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت (۷۷)
- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد (۱۳۴)
- بنال بلبل اگر با منت سر یاریست (۶۶)
- بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد (۱۱۳)
- بود آیا که در میکدهها بگشایند (۲۰۲)
- بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید (۲۴۳)
- به آب روشن می عارفی طهارت کرد (۱۳۲)
- به تیغم گر کشد دستش نگیرم (۳۳۱)
- به جان او که گرم دسترس به جان بودی (۴۴۲)
- به جان پیر خرابات و حق صحبت او (۴۰۵)
- به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست (۲۸)
- به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی (۴۹۱)
- به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد (۱۵۶)
- به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است (۵۰)
- به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش (۲۷۴)
- به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد (۱۴۴)
- به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می (۴۳۰)
- به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم (۳۵۰)
- به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم (۳۱۵)
- به کوی میکده هر سالکی که ره دانست (۴۷)
- به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود (۲۱۵)
- به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم (۳۵۴)
- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را (۶)
- به وقت گل شدم از توبه شراب خجل (۳۰۵)
- بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن (۳۸۸)
- بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم (۳۴۵)
- بی مهر رخت روز مرا نور نماندست (۳۸)
- بیا با ما مورز این کینه داری (۴۴۷)
- بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم (۳۷۴)
- بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد (۱۳۱)
- بیا که رایت منصور پادشاه رسید (۲۴۲)
- بیا که قصر امل سخت سست بنیادست (۳۷)
- بیا و کشتی ما در شط شراب انداز (۲۶۳)
- پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد (۱۱۰)
- پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود (۲۰۶)
- تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود (۲۰۵)
- تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست (۳۶)
- تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو (۴۱۱)
- ترسم که اشک در غم ما پرده در شود (۲۲۶)
- تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد (۱۰۶)
- تو را که هر چه مراد است در جهان داری (۴۴۵)
- تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی (۴۸۴)
- تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم (۳۳۰)
- تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج (۹۷)
- جان بی جمال جانان میل جهان ندارد (۱۲۶)
- جز آستان توام در جهان پناهی نیست (۷۶)
- جمالت آفتاب هر نظر باد (۱۰۴)
- جوزا سحر نهاد حمایل برابرم (۳۲۹)
- جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید (۲۳۸)
- چرا نه در پی عزم دیار خود باشم (۳۳۷)
- چراغ روی تو را شمع گشت پروانه (۴۲۷)
- چل سال بیش رفت که من لاف میزنم (۳۴۳)
- چندان که گفتم غم با طبیبان (۳۸۳)
- چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید (۲۳۴)
- چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد (۱۳۵)
- چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش (۲۸۰)
- چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست (۲۲)
- چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود (۲۲۱)
- چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری (۴۴۳)
- چو گل هر دم به بویت جامه در تن (۳۸۹)
- چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من (۴۰۱)
- چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی (۴۴۱)
- چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت (۹۳)
- چه مستیست ندانم که رو به ما آورد (۱۴۵)
- حاشا که من به موسم گل ترک می کنم (۳۵۱)
- حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست (۷۴)
- حال خونین دلان که گوید باز (۲۶۲)
- حال دل با تو گفتنم هوس است (۴۲)
- حالیا مصلحت وقت در آن میبینم (۳۵۵)
- حجاب چهره جان میشود غبار تنم (۳۴۲)
- حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند (۱۸۲)
- حسن تو همیشه در فزون باد (۱۰۷)
- حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت (۸۷)
- خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست (۳۲)
- خدا را کم نشین با خرقه پوشان (۳۸۶)
- خرم آن روز کز این منزل ویران بروم (۳۵۹)
- خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود (۲۰۸)
- خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد (۱۰۸)
- خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد (۸)
- خط عذار یار که بگرفت ماه از او (۴۱۳)
- خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است (۳۳)
- خم زلف تو دام کفر و دین است (۵۵)
- خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت (۱۶)
- خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه (۴۱۶)
- خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست (۷۵)
- خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد (۱۶۲)
- است خلوت اگر یار یار من باشد (۱۶۰)
- خوش خبر باشی ای نسیم شمال (۳۰۲)
- خوش کرد یاوری فلکت روز داوری (۴۵۱)
- خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود (۲۲۴)
- خوشا شیراز و وضع بیمثالش (۲۷۹)
- خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن (۳۹۱)
- خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست (۶۵)
- خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم (۳۳۹)
- خیال روی تو در هر طریق همره ماست (۲۳)
- خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم (۳۲۲)
- تا از در میخانه گشادی طلبیم (۳۶۸)
- خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم (۳۷۳)
- خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز (۲۶۴)
- دارای جهان نصرت دین خسرو کامل (۳۰۴)
- دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس (۲۷۱)
- دارم امید عاطفتی از جانب دوست (۵۹)
- دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده (۴۲۵)
- دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند (۲۰۰)
- دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن (۳۹۲)
- در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد (۱۵۲)
- در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود (۲۱۸)
- در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است (۴۵)
- در خرابات مغان گر گذر افتد بازم (۳۳۵)
- در خرابات مغان نور خدا میبینم (۳۵۷)
- در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست (۲۷)
- در سرای مغان رفته بود و آب زده (۴۲۱)
- در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش (۲۸۵)
- نظربازی ما بیخبران حیرانند (۱۹۳)
- در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد (۱۷۳)
- در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم (۳۲۶)
- در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع (۲۹۴)
- در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی (۴۹۰)
- درآ که در دل خسته توان درآید باز (۲۶۱)
- درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد (۱۱۵)
- درد عشقی کشیدهام که مپرس (۲۷۰)
- درد ما را نیست درمان الغیاث (۹۶)
- دردم از یار است و درمان نیز هم (۳۶۳)
- دست از طلب ندارم تا کام من برآید (۲۳۳)
- دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد (۱۳۶)
- دل از من برد و روی از من نهان کرد
- دل سراپرده محبت اوست (۵۶)
- دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد (۱۱۷)
- دل من در هوای روی فرخ (۹۹)
- دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را (۵)
- دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست (۲۱)
- دلا بسوز که سوز تو کارها بکند (۱۸۷)
- دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس (۲۶۹)
- دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد (۱۴۰)
- دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد (۱۴۹)
- دلم رمیده شد و غافلم من درویش (۲۹۰)
- دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز (۲۶۶)
- دلی که غیب نمای است و جام جم دارد (۱۱۹)
- دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد (۱۵۱)
- دو یار زیرک و از باده کهن دومنی (۴۷۷)
- دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد (۱۴۲)
- دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم (۳۷۶)
- دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد (۱۰۲)
- دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد (۱۷۱)
- دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما (۱۰)
- دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش (۲۸۶)
- دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم (۳۱۴)
- دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود (۲۱۰)
- دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند (۱۸۴)
- دوش رفتم به در میکده خواب آلوده (۴۲۳)
- دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم (۳۴۹)
- دوش میآمد و رخساره برافروخته بود (۲۱۱)
- دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند (۱۸۳)
- دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد (۱۰۰)
- دیدار شد میسر و بوس و کنار هم (۳۶۲)
- دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود (۲۱۴)
- دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی (۴۳۹)
- دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم (۳۴۸)
- ای دل که غم عشق دگربار چه کرد (۱۴۱)
- دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت (۷۸)
- دیر است که دلدار پیامی نفرستاد (۱۰۹)
- دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم (۳۲۰)
- دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور (۲۵۴)
- راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد (۱۵۴)
- راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست (۷۲)
- رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید (۲۳۹)
- رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند (۱۷۹)
- رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی (۴۶۵)
- رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد (۱۳۹)
- رواق منظر چشم من آشیانه توست (۳۴)
- روز وصل دوستداران یاد باد (۱۰۳)
- روز هجران و شب فرقت یار آخر شد (۱۶۶)
- روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم (۳۵۲)
- روزگاریست که سودای بتان دین من است (۵۲)
- روزگاریست که ما را نگران میداری (۴۵۰)
- روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست (۲۰)
- روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست (۷۳)
- روشنی طلعت تو ماه ندارد (۱۲۷)
- روضه خلد برین خلوت درویشان است (۴۹)
- رونق عهد شباب است دگر بستان را (۹)
- روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر (۲۵۷)
- روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر (۲۵۰)
- روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست (۶۳)
- ز در درآ و شبستان ما منور کن (۳۹۷)
- ز دست کوته خود زیر بارم (۳۲۳)
- ز دلبرم که رساند نوازش قلمی (۴۷۱)
- ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی (۴۵۴)
- ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است (۵۴)
- زان می عشق کز او پخته شود هر خامی (۴۶۷)
- زان یار دلنوازم شکریست با شکایت (۹۴)
- زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد (۱۷۰)
- زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست (۷۱)
- زبان خامه ندارد سر بیان فراق (۲۹۷)
- زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست (۲۶)
- زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم (۳۱۶)
- زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست (۳۰۰)
- زهی خجسته زمانی که یار بازآید (۲۳۵)
- زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی (۴۵۹)
- ساقی ار باده از این دست به جام اندازد (۱۵۰)
- ساقی به نور باده برافروز جام ما (۱۱)
- ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می (۴۲۹)
- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت (۸۶)
- ساقی بیار باده که ماه صیام رفت (۸۴)
- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود (۲۲۵)
- ساقیا آمدن عید مبارک بادت (۱۸)
- ساقیا برخیز و درده جام را (۸)
- ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی (۴۸۵)
- سالها پیروی مذهب رندان کردم (۳۱۹)
- سالها دفتر ما در گرو صهبا بود (۲۰۳)
- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد (۱۴۳)
- سبت سلمی بصدغیها فادی
- ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد (۱۶۷)
- سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی (۴۴۰)
- سحر بلبل حکایت با صبا کرد (۱۳۰)
- سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ (۲۹۵)
- سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد (۱۵۳)
- سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش (۲۸۳)
- سحرگاهان که مخمور شبانه (۴۲۸)
- سحرگه ره روی در سرزمینی (۴۸۳)
- سحرم دولت بیدار به بالین آمد (۱۷۶)
- سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی (۴۸۸)
- سر ارادت ما و آستان حضرت دوست (۵۸)
- سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم (۳۷۹)
- سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند (۱۹۲)
- سلام الله ما کر اللیالی (۴۶۳)
- سلامی چو بوی خوش آشنایی (۴۹۲)
- سلیمی منذ حلت بالعراق (۴۶۰)
- سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند (۱۹۴)
- سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت (۱۷)
- سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی (۴۷۰)
- شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان (۳۸۷)
- شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد (۱۲۵)
- شاهدان گر دلبری زین سان کنند (۱۹۷)
- شب وصل است و طی شد نامه هجر (۲۵۱)
- شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند (۲۰۱)
- شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش (۲۷۸)
- شراب لعل کش و روی مه جبینان بین (۴۰۳)
- شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد (۱۰۱)
- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت (۸۵)
- شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست (۲۵)
- شممت روح وداد و شمت برق وصال (۳۰۳)
- شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت (۸۸)
- شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری (۴۴۴)
- صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست (۶۱)
- صبا به تهنیت پیر می فروش آمد (۱۷۵)
- صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را (۴)
- صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری (۴۴۶)
- صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار (۲۴۷)
- صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد (۱۴۶)
- صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن (۳۹۶)
- صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی (۴۷۹)
- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت (۸۱)
- صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است (۴۳)
- صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم (۳۷۰)
- صلاح کار کجا و من خراب کجا (۲)
- صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم (۳۴۷)
- صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد (۱۰۵)
- صوفی از پرتو می راز نهانی دانست (۴۸)
- صوفی بیا که آینه صافیست جام را (۷)
- صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم (۳۷۵)
- صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش (۲۷۵)
- صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد (۱۳۳)
- طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف (۲۹۶)
- طایر دولت اگر باز گذاری بکند (۱۸۹)
- طفیل هستی عشقند آدمی و پری (۴۵۲)
- عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام (۳۱۱)
- عشق تو نهال حیرت آمد (۱۷۲)
- عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام (۳۰۹)
- عکس روی تو چو در آینه جام افتاد (۱۱۱)
- عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی (۴۵۵)
- عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم (۳۶۵)
- عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم (۳۴۴)
- عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت (۸۰)
- عید است و آخر گل و یاران در انتظار (۲۴۶)
- عیشم مدام است از لعل دلخواه (۴۱۷)
- غلام نرگس مست تو تاجدارانند (۱۹۵)
- غم زمانه که هیچش کران نمیبینم (۳۵۸)
- فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان (۳۸۲)
- فاش میگویم و از گفته خود دلشادم (۳۱۷)
- فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم (۳۶۷)
- فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش (۲۷۷)
- قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود (۲۰۹)
- قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع (۲۹۲)
- کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
- کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن (۳۹۹)
- کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست (۶۹)
- کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد (۱۱۶)
- کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند (۱۹۰)
- کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش (۲۸۸)
- کنون که بر کف گل جام باده صاف است (۴۴)
- کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود (۲۱۹)
- کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت (۷۹)
- که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی (۴۶۸)
- کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد (۱۶۱)
- گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد (۱۶۸)
- گر از این منزل ویران به سوی خانه روم (۳۶۰)
- گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر (۲۵۲)
- گر تیغ بارد در کوی آن ماه (۴۱۸)
- گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم (۳۲۴)
- گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود (۲۲۷)
- گر چه ما بندگان پادشهیم (۳۸۱)
- گر دست دهد خاک کف پای نگارم (۳۲۵)
- گر دست رسد در سر زلفین تو بازم (۳۳۴)
- گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت (۸۳)
- گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود (۲۲۸)
- گر من از سرزنش مدعیان اندیشم (۳۴۱)
- گر می فروش حاجت رندان روا کند (۱۸۶)
- گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم (۳۵۶)
- گفتا برون شدی به تماشای ماه نو (۴۰۶)
- گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب (۱۴)
- گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید (۲۳۱)
- گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند (۱۹۸)
- گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی (۴۷۵)
- گل بی رخ یار خوش نباشد (۱۶۳)
- گل در بر و می در کف و معشوق به کام است (۴۶)
- گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن (۳۹۵)
- گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو (۴۱۴)
- گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس (۲۶۸)
- گوهر مخزن اسرار همان است که بود (۲۱۳)
- لبش میبوسم و در میکشم می (۴۳۱)
- لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است (۵۱)
- ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش (۲۹۱)
- ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم (۳۶۶)
- ما بی غمان مست دل از دست دادهایم (۳۶۴)
- ما درس سحر در ره میخانه نهادیم (۳۷۱)
- ما را ز خیال تو چه پروای شراب است (۲۹)
- ما ز یاران چشم یاری داشتیم (۳۶۹)
- ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم (۳۷۷)
- ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم (۳۷۸)
- ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست (۶۸)
- مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش (۲۸۹)
- مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی (۴۳۲)
- مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت (۹۵)
- مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند (۱۸۸)
- مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو (۴۱۲)
- مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم (۳۲۷)
- مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
- مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم (۳۱۸)
- مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست (۶۲)
- مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام (۳۱۰)
- مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست (۷۰)
- مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو (۴۰۷)
- مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
- مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد (۱۷۴)
- مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم (۳۳۶)
- مسلمانان مرا وقتی دلی بود (۲۱۷)
- مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد (۱۲۳)
- مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست (۲۴)
- معاشران ز حریف شبانه یاد آرید (۲۴۱)
- معاشران گره از زلف یار باز کنید (۲۴۴)
- مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق (۲۹۸)
- من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم (۲۹۸)
- من دوستدار روی خوش و موی دلکشم (۳۳۸)
- من که از آتش دل چون خم می در جوشم (۳۴۰)
- من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم (۳۲۸)
- من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم (۳۴۶)
- من و انکار شراب این چه حکایت باشد (۱۵۸)
- منم که دیده به دیدار دوست کردم باز (۲۵۹)
- منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن (۳۹۳)
- منم که گوشه میخانه خانقاه من است (۵۳)
- می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی (۴۹۵)
- میدمد صبح و کله بست سحاب (۱۳)
- میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت (۹۲)
- میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان (۳۸۴)
- میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این (۴۰۴)
- ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه (۴۲۰)
- نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد (۱۴۷)
- نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی (۴۷۶)
- نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر (۲۵۶)
- نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد (۱۶۴)
- نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید (۲۳۷)
- نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد (۱۵۹)
- نقدها را بود آیا که عیاری گیرند (۱۸۵)
- نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین (۴۰۲)
- نماز شام غریبان چو گریه آغازم (۳۳۳)
- نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی (۴۵۶)
- نوش کن جام شراب یک منی (۴۷۸)
- نه هر که چهره برافروخت دلبری داند (۱۷۸)
- نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد (۱۲۸)
- واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند (۱۹۹)
- وصال او ز عمر جاودان به (۴۱۹)
- وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی (۴۷۳)
- هاتفی از گوشه میخانه دوش (۲۸۴)
- هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد (۱۲۱)
- هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد (۱۲۲)
- هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم (۳۲۱)
- هر که را با خط سبزت سر سودا باشد (۱۵۷)
- هر که شد محرم دل در حرم یار بماند (۱۷۸)
- هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل (۳۰۷)
- هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود (۲۲۳)
- هزار جهد بکردم که یار من باشی (۴۵۷)
- هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک (۳۰۰)
- هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز (۲۵۸)
- همای اوج سعادت به دام ما افتد (۱۱۴)
- هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی (۳۸۵)
- یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان (۳۸۵)
- یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست (۶۷)
- یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش (۲۸۱)
- یا رب سببی ساز که یارم به سلامت (۸۹)
- یا مبسما یحاکی درجا من اللالی (۴۶۲)
- یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد (۱۳۸)
- یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود (۲۰۷)
- یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود (۲۰۴)
- یارم چو قدح به دست گیرد (۱۴۸)
- یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد (۱۶۹)
- یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود (۲۱۲)
- یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور (۲۵۵)
