رباعی شمارهٔ ۱۸۳

رخساره‌ات تازه گل گلشن روح

نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح

نزدیک به دیده گر خیالش گذرد

از سایهٔ خار دیده گردد مجروح

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.