رباعی شمارهٔ ۴۳۹

در خواب جمال یار خود میدیدم

وز باغ وصال او گلی می‌چیدم

مرغ سحری زخواب بیدارم کرد

ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.