رباعی شمارهٔ ۴۵۵

یک روز بیوفتی تو در میدانم

آن روز هنوز در خم چوگانم

گفتی سخنی و کوفتی برجانم

آن کشت مرا و من غلام آنم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.