قطعات شمارهٔ ۲۲۷ سعدی 5 چو دوستان تو را بر تو دل بیازارم چه حسن عهد بود پیش نیکمردانم بلی حقیقیت دعوی دوستی آنست که دشمنان تو را بر تو دوست…
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۱۰۰ سعدی 12 تمام شدکتاب گلستان والله المستعان به توفیق باری عزّ اسمه. درین جمله چنان که رسم مؤلفانست از شعر متقدمان به طریق…
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۸ سعدی 7 حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که…
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۷ سعدی 5 جوان گوشه نشین شیر مرد راه خداست که پیر خود نتواند ز گوشهای بر خاست
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۶ سعدی 6 شاه از بهر دفع ستمکارانست و شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جوی طراران هرگز دو خصم به حق راضی پیش قاضی نروند. خراج…
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۵ سعدی 7 نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر. موحد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش…
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۴ سعدی 11 بزرگی را پرسیدند با چندین فضیلت که دست راست راهست خاتم در انگشت چپ چرا میکنند گفت ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم…
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۳ سعدی 2 فریدون گفت نقاشان چین را که پیرامون خرگاهش بدوزند بدان را نیک دار، اى مرد هشیار که نیکان خود بزرگ و نیک روزند
باب هشتم در آداب صحبت بخش ۹۲ سعدی 6 هزار باره چرا گاه خوشتر از میدان ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان