پادشاهی یزدگرد بخش ۱۷ حکیم ابوالقاسم فردوسی 2 چو بگذشت سال ازبرم شست و پنج فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج به تاریخ شاهان نیاز آمدم به پیش اختر دیرساز آمدم بزرگان و…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۶ حکیم ابوالقاسم فردوسی 1 چو بیژن سپه را همه راست کرد به ایرانیان برکمین خواست کرد بدانست ماهوی و از قلبگاه خروشان برفت ازمیان سپاه نگه کرد…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۵ حکیم ابوالقاسم فردوسی 1 چنین تا به بیژن رسید آگهی که ماهوی بگرفت تخت مهی بهر سوی فرستاد مهر و نگین همی رام گردد برو بر زمین کنون سوی جیحون…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۴ حکیم ابوالقاسم فردوسی 3 کس آمد به ماهوی سوری بگفت که شاه جهان گشت با خاک جفت سکوبا و قسیس و رهبان روم همه سوگواران آن مرز و بوم برفتند با…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۳ حکیم ابوالقاسم فردوسی 0 چنین دادخوانیم بر یزدگرد وگرکینه خوانیم ازین هفت گرد اگر خود نداند همی کین و داد مرا فیلسوف ایچ پاسخ نداد وگر گفت…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۲ حکیم ابوالقاسم فردوسی 0 چو بشنید ماهوی بیدادگر سخنها کجا گفت او را پسر چنین گفت با آسیابان که خیز سواران ببر خون دشمن بریز چو بشنید ازو…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۱ حکیم ابوالقاسم فردوسی 5 چو ماهوی دل را برآورد گرد بدانست کو نیست جز یزدگرد بدو گفت بشتاب زین انجمن هم اکنون جدا کن سرش را ز تن و گرنه هم…
پادشاهی یزدگرد بخش ۱۰ حکیم ابوالقاسم فردوسی 0 یکی پهلوان بود گسترده کام نژادش ز طرخان و بیژن بنام نشستش به شهر سمرقند بود بران مرز چندیش پیوند بود چو ماهوی بدبخت…
پادشاهی یزدگرد بخش ۹ حکیم ابوالقاسم فردوسی 0 وزان جایگه برکشیدند کوس ز بست و نشاپور شد تا به طوس خبر یافت ماهوی سوری ز شاه که تا مرز طوس اندر آمد سپاه پذیره…
پادشاهی یزدگرد بخش ۸ حکیم ابوالقاسم فردوسی 0 یکی نامه بنوشت دیگر بطوس پر از خون دل و روی چون سندروس نخست آفرین کرد بر دادگر کزو دید نیرو و بخت و هنر خداوند…