مرور رده
ترانههای کوچک غربت
ترانهی همسفران
سرِ دوراهی
یه قلعه بود
یه خشت از مهتاب و
یه خشت از سنگ
سرِ دوراهی
یه قلعه بود
یه خشت…
خطابهی آسان، در امید
به رامین شهروند
وطن کجاست که آوازِ آشنای تو چنین دور مینماید؟
امید کجاست
تا خود
جهان
به قرار…
شبانه
نه
تو را برنتراشیدهام از حسرتهای خویش:
پارینهتر از سنگ
تُردتر از ساقهی تازهروی یکی علف.
تو را برنکشیدهام از…
بچههای اعماق
گفتار برای یک ترانه، در شهادتِ احمد زیبرم
به علیرضا اسپهبد
در شهرِ بیخیابان میبالند
در شبکهی مورگی پسکوچه و…
مترسک
برای آنی و تقی مدرسی
جایی پنهان در این شبِ قیرین
اِستاده به جا، مترسکی باید؛
نهش چشم، ولی چنان که میبیند
نهش…
هجرانی
تلخ
چون قرابهی زهری
خورشید از خراشِ خونینِ گلو میگذرد.
سپیدار
دلقکِ دیلاقیست
بیمایه…
هجرانی
کهایم و کجاییم
چه میگوییم و در چه کاریم؟
پاسخی کو؟
به انتظارِ پاسخی
عصب میکِشیم
و به…
هجرانی
شبِ ایرانشهر
جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش…
هجرانی
غم
اینجا نه
که آنجاست
دل
امّا
در سرمای این سیاهخانه میتپد.
در این غُربتِ ناشاد
یأسیست…