مرور رده
مدایح بیصله
تِکتِکِ ناگزیر را برمشمار…
کی با فنای تن ز تو کس دور میشود؟
شمع از گُداختن همگی نور میشود
حفیظ اصفهانی
تِکتِکِ ناگزیر را برمشمار که…
توازیِ ردِّ ممتّدِ…
توازیِ ردِّ ممتّدِ دو چرخِ یکی گردونه
در علفزار...
□
جز بازگشت به چه میانجامد
راهی که پیمودهام؟
به کجا؟…
ترجمانِ فاجعه
گفتارِ فیلمی در بابِ نقاشیهای سالهای دههی ۶۰ علیرضا اسپهبد
صحنه چه میتواند گفت
به هنگامی که از بازیگر و بازی…
در کوچهی آشتیکُنان
پیش میآید و پیش میآید
به ضربْآهنگِ طبلی از درون پنداری،
خیره در چشمانت
بیپروای تو
که راه بر او بربستهای…
سرودِ قدیمیِ قحطسالی
برای جواد مجابی
سالِ بیباران
جُلپارهییست نان
به رنگِ بیحُرمتِ دلزدگی
به طعمِ دشنامی دشخوار و
به بوی تقلب.…
ترانهی اندوهبارِ سه حماسه
برای عمران صلاحی
«ــ مرگ را پروای آن نیست
که به انگیزهیی اندیشد.»
اینو یکی میگُف…
دوستت میدارم بی…
دوستت میدارم بیآنکه بخواهمت.
□
سالگَشتگیست این
که به خود درپیچی ابروار
بِغُرّی بیآنکه بباری؟…
سرودِ آوارگان
برای پرییوش گنجی
در معبرِ من
دیگر
هیچ چیز نجوا نمیکند:
نه نسیم و نه درخت
نه آبی درگذر.
شِرِّه…