مرور رده
سعدی
شمارهٔ ۲۲۷
چو دوستان تو را بر تو دل بیازارم
چه حسن عهد بود پیش نیکمردانم
بلی حقیقیت دعوی دوستی آنست
که دشمنان تو را بر تو دوست…
بخش ۸۱
از نفس پرور هنروری نیاید و بی هنر سروری را نشاید
چو گاو ار همی بایدت فربهی
چو خرتن به جور کسان در دهی
بخش ۸۲
گه اندر نعمتی مغرور و غافل
گه اندر تنگ دستی خسته و ریش
چو در سرا و ضرّا حالت این است
ندانم کی به حق پردازی از…
بخش ۹۸
حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که…
بخش ۸۳
ارادت بی چون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد
وقتیست خوش آن را که بود ذکر تو مونس
ور خود…
بخش ۱۰۰
تمام شدکتاب گلستان والله المستعان به توفیق باری عزّ اسمه. درین جمله چنان که رسم مؤلفانست از شعر متقدمان به طریق…
بخش ۸۵
نیک بختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند زان پیشتر که پسینیان به واقعه او مثل زنند. دزدان دست کوته نکنند تا…