مرور رده

قطعات

قطعه شمارهٔ ۱۴

شبی خواهم که پنهانت بگویم نهان از آشنایان و غریبان چنان در خود کشم چوگان زلفت کزو غافل بود گوی گریبان ولیکن هر…

قطعه شمارهٔ ۱

متی حللت به شیراز یا نسیم الصبح خذالکتاب و بلغ سلامی الاحباب اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست همی کنم به ضرورت…

قطعه شمارهٔ ۲

گر مرا بی‌تو در بهشت برند دیده از دیدنش بخواهم دوخت کاین چنینم خدای وعده نکرد که مرا در بهشت باید سوخت

قطعه شمارهٔ ۳

گفتم چه کرده‌ام که نگاهم نمی‌کنی؟ وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟ گفتا به جرم آنکه به هفتاد سالگی سودای سور…

قطعه شمارهٔ ۶

در قطرهٔ باران بهاری چه توان گفت؟ در نافهٔ آهوی تتاری چه توان گفت؟ گر در همه چیزی صفت و نعت بگنجد در صورت و معنی که…