مرور رده
دیوان اشعار
تکه ۱
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر…
تکه ۱۷
چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم؟
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر…
تکه ۲
میندانم چکنم چاره من این دستان را
تا به دست آورم آن دلبر پردستان را
او به شمشیر جفا خون دلم میریزد
تابه خون دل من…
تکه ۱۸
من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم
تو را چون بندهای گشتم به فرمانت کمر بندم
سواری چیست و چالاکی دلم بستی به…
تکه ۳
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال
چون…
تکه ۱۹
من این نامه که اکنون مینویسم
به آب چشم پر خون مینویسم
ازین در بر نوشتم نامه لیکن
نه آن سوزست کاکنون مینویسم
به…
تکه ۴
قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
به ناز خفته چه داند که دردمند فراق
به شب چه میگذراند…
تکه ۲۰
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟
کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت
که فرو مانده به…
تکه ۵
چشم تو طلسم جاودانست
یا فتنهٔ آخرالزمانست
تا چشم بدی به زیر بنهد
دیگر به کرشمه در نهانست
ما را به کرشمه صید کردست…
تکه ۲۱
بیا بیا که ز عشقت چنان پریشانم
که میرود ز غمت بر زبان پریشانم
تو فارغ از من و من در غم تو
بیا ببین که ز غم بر چه…