غزلیات غزل ۶۱ سعدی 28 پاکیزه روی را که بود پاکدامنی تاریکی از وجود بشوید به روشنی گر شهوت از خیال دماغت به در رود شاهد بود هر آنچه نظر بر…
غزلیات غزل ۶۲ سعدی 19 اگر لذت ترک لذت بدانی دگر شهوت نفس، لذت نخوانی هزاران در از خلق بر خود ببندی گرت باز باشد دری آسمانی سفرهای علوی…
غزلیات غزل ۶۳ – این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است: سعدی 17 بربود دلم در چمنی سرو روانی زرین کمری ، سیمبری، موی میانی خورشید وشی، ماه رخی، زهره جبینی یاقوت لبی، سنگ دلی، تنگ…
غزلیات غزل ۴۸ سعدی 26 خداوندی چنین بخشنده داریم که با چندین گنه امیدواریم که بگشاید دری کایزد ببندد بیا تا هم بدین درگه بزاریم خدایا گر…
غزلیات غزل ۶۴ سعدی 23 یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی نه چو رنجی رسدت یار فراموش کنی هاون از یار جفا بیند و تسلیم شود تو چه یاری که چو…
غزلیات غزل ۴۹ سعدی 11 تو پس پرده و ما خون جگر میریزیم وه که گر پرده برافتد که چه شور انگیزیم دیگران را غم جان دارد و ما جامهدران که…
غزلیات غزل ۶۵ سعدی 17 مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی به نزدیکت بسوزاند مگر کز دور بنشینی عقابان میدرد چنگال باز آهنین پنجه تو را…
غزلیات غزل ۵۰ سعدی 12 برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق دیگر فروتنی به در…
غزلیات غزل ۵۱ سعدی 13 برخیز تا طریق تکلف رها کنیم دکان معرفت به دو جو بر بها کنیم گر دیگر آن نگار قبا پوش بگذرد ما نیز جامههای تصوف قبا…
غزلیات غزل ۵۲ سعدی 16 خلاف راستی باشد، خلاف رای درویشان بنه گر همتی داری، سری در پای درویشان گرت آیینهای باید، که نور حق در او بینی…