مرور رده
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ – در پند و اندرز
ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری
درویشی اختیار کنی بر توانگری
ای پادشاه شهر چو وقتت فرا رسد
تو نیز با گدای محلت…
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ – در پند و ستایش
بزن که قوت بازوی سلطنت داری
که دست همت مردانت میدهد یاری
جهانگشای و عدو بند و ملکبخش و ستان
که در حمایت صاحبدلان…
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ – در ستایش
گرین خیال محقق شود به بیداری
که روی عزم همایون ازین طرف داری
خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس
یکی منم که به مدحش…
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ – در ستایش ابوبکر بن سعد
وجودم به تنگ آمد از جور تنگی
شدم در سفر روزگاری درنگی
جهان زیر پی چون سکندر بریدم
چو یأجوج بگذشتم از سد سنگی
برون…
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ – در ستایش امیر انکیانو
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
این پنج روزه مهلت ایام آدمی
آزار مرمان نکند جز مغفلی…
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ – تنبیه و موعظت
دریغ روز جوانی و عهد برنایی
نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی
سر فروتنی انداخت پیریم در پیش
پس از غرور جوانی و دست…
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ – تغزل و ستایش صاحب دیوان
شبی و شمعی و گویندهای و زیبایی
ندارم از همه عالم دگر تمنایی
فرشته رشک برد بر جمال مجلس من
گر التفات کند چون تو…
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ – در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان
هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل
به صورتی ندهد صورتیست لایعقل
اگر همین خور و خوابست حاصل از عمرت
به هیچ کار نیاید…
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ – درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه
در بهشت گشادند در جهان ناگاه
خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه
امید بسته برآمد صباح خیر دمید
به دور دولت سلجوقشاه…
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ – در تنبیه و موعظه
ان هوی النفس یقد العقال
لایتهدی و یعی ما یقال
خاک من و تست که باد شمال
میبردش سوی یمین و شمال
ما لک فیالخیمة…