مرور رده

قطعات

شمارهٔ ۲۲۱

نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا که التفات نکردند به روی اهل معانی پیاده رفتن و ماندن به از سوار بر اسپی که ناگهت…

شمارهٔ ۲۰۷

دیگران در ریاضتند و نیاز ای که در کام نعمت و نازی چه خبر دارد از پیاده سوار او همی تیزد و تو می‌تازی

شمارهٔ ۲۲۳

چو بندگان کمر بسته شرط خدمت را روا بود که به کمترگناه بند کنی تو نیز بنده‌ای آخر ستیز نتوان برد خلاف امر خداوندگار…

شمارهٔ ۲۰۸

هر کجا خط مشکلی بکشند جهد کن تا برون خط باشی چون غلط بشنوی شتاب مکن تا نباید که خود غلط باشی خامشی محترم به کنج ادب…

شمارهٔ ۲۲۴

ای که گر هر سر موییت زبانی دارد شکر یک نعمت از انعام خدایی نکنی حق چندین کرم و رحمت و رأفت شرطست که به جای آوری و…

شمارهٔ ۲۰۹

آن مکن در عمل که در عزلت خوار و مذموم و متهم باشی در همه حال نیک محضر باش تا همه وقت محترم باشی

شمارهٔ ۲۱۰

مکافات بدی کردن حلالست چو بی‌جرم از کسی آزرده باشی بدی با او روا باشد ولیکن نکویی کن که با خود کرده باشی

شمارهٔ ۲۱۱

دوش در سلک صحبتی بودم گوش و چشمم به مطرب و ساقی پایمال معاشرت کردم هر چه سالوس بود و زراقی گفتم ای دل قرار گیر…

شمارهٔ ۲۱۲

ز لوح روی کودک بر توان خواند که بد یا نیک باشد در بزرگی سرشت نیک و بد پنهان نماند توان دانست ریحان از دو برگی