مثنویات شمارهٔ ۳۴ سعدی 2 حرامش باد بدعهد بداندیش شکم پرکردن از پهلوی درویش شکم پر زهرمارش بود و کژدم که راحت خواهد اندر رنج مردم روا دارد…
مثنویات شمارهٔ ۳۵ سعدی 3 سلطان باید که خیر درویش خواهد، نه مراد خاطر خویش تا او به مراد خود شتابد درویش مراد خود بیابد
مثنویات شمارهٔ ۳۶ سعدی 2 آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد هر کسی را هر چه لایق بود داد گر توانا بینی ار کوتاه دست هر که را بینی چنان باید که هست…
مثنویات شمارهٔ ۳۷ سعدی 4 دوام دولت اندر حق شناسیست زوال نعمت اندر ناسپاسی است اگر فضل خدا بر خود بدانی بماند بر تو نعمت جاودانی چه ماند از…
مثنویات شمارهٔ ۳۸ سعدی 1 کتاب از دست دادن سست راییست که اغلب خوی مردم بیوفاییست گرو بستان نه پایندان و سوگند که پایندان نباشد همچو پابند
مثنویات شمارهٔ ۳۹ سعدی 4 الا تا ننگری در روی نیکو که آن جسمست و جانش خوی نیکو اگر شخص آدمی بودمی به دیدار همین ترکیب دارد نقش دیوار
مثنویات شمارهٔ ۴۰ سعدی 3 جوان سخت رو در راه باید که با پیران بیقوت بپاید چه نیکو گفت در پای شتر مور که ای فربه مکن بر لاغران زور
مثنویات شمارهٔ ۴۱ – حکایت سعدی 4 الا گر بختمند و هوشیاری به قول هوشمندان گوش داری شنیدم کاسب سلطانی خطا کرد بپیوست از زمین بر آسمان گرد شه مسکین از…
مثنویات شمارهٔ ۴۲ سعدی 4 هر که آمد بر خدای قبول نکند هیچش از خدا مشغول یونس اندر دهان ماهی شد همچنان مونس الهی شد
مثنویات شمارهٔ ۴۳ سعدی 1 به حال نیک و بد راضی شو ای مرد که نتوان طالع بد را نکو کرد چو سگ را بخت تاریکست و شبرنگ هم از خردی زنندش کودکان سنگ…