مرور رده
گلستان
بخش ۸۹
زمین را ز آسمان نثار است و اسمان را از زمین غبار. کلُّ اِناءِ یَتَرشّحُ بما فیه
بخش ۹۰
حق جل و علا میبیند و میپوشد و همسایه نمیبیند و میخروشد
عوذ بالله اگر خلق غیب دان بودی
کسی به حال خود از دست کس…
بخش ۹۱
هر که بر زیر دستان نبخشاید به جور زبر دستان گرفتارآید
نه هر بازو که در وی قوتی هست
به مردی عاجزان را بشکند دست…
بخش ۹۳
فریدون گفت نقاشان چین را
که پیرامون خرگاهش بدوزند
بدان را نیک دار، اى مرد هشیار
که نیکان خود بزرگ و نیک روزند
بخش ۹۴
بزرگی را پرسیدند با چندین فضیلت که دست راست راهست خاتم در انگشت چپ چرا میکنند گفت ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم…
بخش ۹۵
نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر.
موحد چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش…
بخش ۹۶
شاه از بهر دفع ستمکارانست و شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جوی طراران هرگز دو خصم به حق راضی پیش قاضی نروند.
خراج…
بخش ۸۱
از نفس پرور هنروری نیاید و بی هنر سروری را نشاید
چو گاو ار همی بایدت فربهی
چو خرتن به جور کسان در دهی