مرور رده

سهراب

بخش ۷

چو آگاه شد دختر گژدهم که سالار آن انجمن گشت کم زنی بود برسان گردی سوار همیشه به جنگ اندرون نامدار کجا نام او بود…

بخش ۶

خبر شد به نزدیک افراسیاب که افگند سهراب کشتی بر آب هنوز از دهن بوی شیر آیدش همی رای شمشیر و تیر آیدش زمین را به…

بخش ۵

چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه یکی پورش آمد چو تابنده ماه تو گفتی گو پیلتن رستم‌ست وگر سام شیرست و گر نیرم‌ست چو خندان…

بخش ۴

چو یک بهره از تیره شب در گذشت شباهنگ بر چرخ گردان بگشت سخن گفتن آمد نهفته به راز در خوابگه نرم کردند باز یکی بنده…

بخش ۳

چو نزدیک شهر سمنگان رسید خبر زو بشاه و بزرگان رسید که آمد پیاده‌گو تاج‌بخش به نخچیرگه زو رمیدست رخش پذیره شدندش…

بخش ۲

ز گفتار دهقان یکی داستان بپیوندم از گفتهٔ باستان ز موبد برین گونه برداشت یاد که رستم یکی روز از بامداد غمی بد دلش…

بخش ۱

اگر تندبادی براید ز کنج بخاک افگند نارسیده ترنج ستمکاره خوانیمش ار دادگر هنرمند دانیمش ار بی‌هنر اگر مرگ دادست…

بخش ۲۱

وزان جایگه شاه لشکر براند به ایران خرامید و رستم بماند بدان تا زواره بیاید ز راه بدو آگهی آورد زان سپاه چو آمد…

بخش ۲۰

بفرمود رستم که تا پیشکار یکی جامه افگند بر جویبار جوان را بران جامه آن جایگاه بخوابید و آمد به نزدیک شاه گو پیلتن…

بخش ۱۹

به گودرز گفت آن زمان پهلوان کز ایدر برو زود روشن روان پیامی ز من پیش کاووس بر بگویش که مارا چه آمد به سر به دشنه…