مرور رده
پادشاهی اردشیر
بخش ۱۰
چو از روم وز چین وز ترک و هند
جهان شد مر او را چو رومی پرند
ز هر مرز پیوسته شد باژ و ساو
کسی را نبد با جهاندار تاو…
بخش ۹
کنون از خردمندی اردشیر
سخن بشنو و یک به یک یادگیر
بکوشید و آیین نیکو نهاد
بگسترد بر هر سوی مهر و داد
به درگاه چون…
بخش ۸
بسی برنیامد برین روزگار
که سرو سهی چون گل آمد به بار
چو نه ماه بگذشت بر ماهروی
یکی کودک آمد به بالای اوی
تو گفتی…
بخش ۷
کنون بشنو از دخت مهرک سخن
ابا گرد شاپور شمشیرزن
چو لختی برآمد برین روزگار
فروزنده شد دولت شهریار
به نخچیر شد شاه…
بخش ۶
چو شاپور شد همچو سرو بلند
ز چشم بدش بود بیم گزند
نبودی جدا یک زمان ز اردشیر
ورا همچو دستور بودی وزیر
نپرداختی شاه…
بخش ۵
بیامد به شبگیر دستور شاه
همی کرد کودک به میدان سپاه
یکی جامه و چهر و بالا یکی
که پیدا نبد این ازان اندکی
به میدان…
بخش ۴
چو هنگامه زادن آمد فراز
ازان کار بر باد نگشاد راز
پسر زاد پس دختر اردوان
یکی خسروآیین و روشنروان
از ایوان خویش…
بخش ۳
به دل گفت موبد که بد روزگار
که فرمان چنین آمد از شهریار
همه مرگ راییم برنا و پیر
ندارد پسر شهریار اردشیر
گر او…
بخش ۲
بدانگه که شاه اردوان را بکشت
ز خون وی آورد گیتی به مشت
بدان فر و اورند شاه اردشیر
شده شادمان مرد برنا و پیر
که…
بخش ۱
به بغداد بنشست بر تخت عاج
به سر برنهاد آن دلفروز تاج
کمر بسته و گرز شاهان به دست
بیاراسته جایگاه نشست
شهنشاه…