مرور رده
پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود
بخش ۶
سکندر چو از کارش آگاه شد
که دارا به تخت افسر ماه شد
سپه برگرفت از عراق و براند
به رومی همی نام یزدان بخواند
سپه را…
بخش ۵
چو دارا ز پیش سکندر برفت
به هر سو سواران فرستاد تفت
از ایران سران و مهان را بخواند
درم داد و روزی دهان را بخواند
سر…
بخش ۴
چو خورشید برزد سر از کوه و راغ
زمین شد به کردار زرین چراغ
جهاندار دارا سپه برگرفت
جهان چادر قیر بر سرگرفت
بیاورد…
بخش ۳
سکندر چو بشنید کامد سپاه
پذیره شدن را بپیمود راه
میان دو لشکر دو فرسنگ ماند
سکندر گرانمایگان را بخواند
چو سیر آمد…
بخش ۲
به مرد اندرون چند گه فیلقوس
به روم اندرون بود یکچند بوس
سکندر به تخت نیا برنشست
بهی جست و دست بدی را ببست
یکی…
بخش ۱
چو دارا به دل سوک داراب داشت
به خورشید تاج مهی برفراشت
یکی مرد بر تیز و برنا و تند
شده با زبان و دلش تیغ کند
چو…