مرور رده
پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود
بخش ۸ – داستان کلیله ودمنه
نگه کن که شادان برزین چه گفت
بدانگه که بگشاد راز ازنهفت
بدرگه شهنشاه نوشین روان
که نامش بماناد تا جاودان
زهردانشی…
بخش ۷ – داستان طلخند و گو
چنین گفت شاهوی بیداردل
که ای پیر دانای و بسیار دل
ایا مرد فرزانه و تیز ویر
ز شاهوی پیر این سخن یادگیر
که درهند مردی…
بخش ۶ – داستان درنهادن شطرنج
چنین گفت موبد که یک روز شاه
به دیبای رومی بیاراست گاه
بیاویخت تاج از بر تخت عاج
همه جای عاج و همه جای تاج
همه کاخ…
بخش ۵ – رزم خاقان چین با هیتالیان
چنین گفت پرمایه دهقان پیر
سخن هرچ زو بشنوی یادگیر
که از نامداران با فر و داد
ز مردان جنگی به فر ونژاد
چوخاقان چینی…
بخش ۴ – داستان مهبود با زروان
چنین گفت موبد که بر تخت عاج
چو کسری کسی نیز ننهاد تاج
به بزم و برزم و به پرهیز وداد
چنو کس ندارد ز شاهان به یاد
ز…
بخش ۳ – داستان بوزرجمهر
نگر خواب را بیهده نشمری
یکی بهره دانی ز پیغمبری
به ویژه که شاه جهان بیندش
روان درخشنده بگزیندش
ستاره زند رای با چرخ…
بخش ۲ – داستان نوشزاد با کسری
اگر شاه دیدی وگر زیردست
وگر پاکدل مرد یزدانپرست
چنان دان که چاره نباشد ز جفت
ز پوشیدن و خورد و جای نهفت
اگر پارسا…
بخش ۱ – آغاز داستان
چو کسری نشست از بر تخت عاج
به سر برنهاد آن دلافروز تاج
بزرگان گیتی شدند انجمن
چو بنشست سالار با رایزن
سر نامداران…
بخش ۱۲ – وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
چنین گوید از نامهٔ باستان
ز گفتار آن دانشی راستان
که آگاهی آمد به آباد بوم
بنزد جهاندار کسری ز روم
که تو زنده بادی…
بخش ۱۱ – سخن پرسیدن موبد ازکسری
یکی پیر بد پهلوانی سخن
به گفتار و کردار گشته کهن
چنین گوید از دفتر پهلوان
که پرسید موبد ز نوشینروان
که آن چیست کز…