مرور رده
پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران
بخش ۱۳
چنین داد پاسخ به کاووس کی
که گر آب دریا بود نیز می
مرا بارگه زان تو برترست
هزاران هزارم فزون لشکرست
به هر سو که…
بخش ۱۲
یکی نامهای بر حریر سپید
بدو اندرون چند بیم و امید
دبیری خرمند بنوشت خوب
پدید آورید اندرو زشت و خوب
نخست آفرین کرد…
بخش ۱۱
وزان جایگه تنگ بسته کمر
بیامد پر از کینه و جنگ سر
چو رخش اندر آمد بران هفت کوه
بران نره دیوان گشته گروه
به نزدیکی…
بخش ۱۰
یکی مغفری خسروی بر سرش
خوی آلوده ببر بیان در برش
به ارژنگ سالار بنهاد روی
چو آمد بر لشکر نامجوی
یکی نعره زد در میان…
بخش ۹
وزانجا سوی راه بنهاد روی
چنان چون بود مردم راهجوی
همی رفت پویان به جایی رسید
که اندر جهان روشنایی ندید
شب تیره چون…
بخش ۸
چو از آفرین گشت پرداخته
بیاورد گلرنگ را ساخته
نشست از بر زین و ره برگرفت
خم منزل جادو اندر گرفت
همی رفت پویان به…
بخش ۷
ز دشت اندر آمد یکی اژدها
کزو پیل گفتی نیابد رها
بدان جایگه بودش آرامگاه
نکردی ز بیمش برو دیو راه
بیامد جهانجوی را…
بخش ۶
یکی راه پیش آمدش ناگزیر
همی رفت بایست بر خیره خیر
پی اسپ و گویا زبان سوار
ز گرما و از تشنگی شد ز کار
پیاده شد از…
بخش ۵
برون رفت پس پهلو نیمروز
ز پیش پدر گرد گیتی فروز
دو روزه بیک روزه بگذاشتی
شب تیره را روز پنداشتی
بدین سان همی رخش…
بخش ۴
ازان پس جهانجوی خسته جگر
برون کرد مردی چو مرغی به پر
سوی زابلستان فرستاد زود
به نزدیک دستان و رستم درود
کنون چشم شد…